نگاهی به همه استیضاحهای وزرا در تاریخ جمهوری اسلاميایران، گویای این نکته است که وزرای آموزش و پرورش در آماج استیضاحهای مجلسیان قرار داشته اند. چنانچه به طور میانگین در هر یک دهه از انقلاب اسلامی، یک وزیر آموزش و پرورش استیضاح شده و از اهمیت این وزارتخانه و البته مشقات و خطرات مدیریت این وزارتخانه خبر میدهد.
اما مرور تاریخ وزارت وزرای آموزش و پرورش نشان میدهد که آنها بیشتر از وزرای هر وزارتخانهای در معرض استیضاح قرار داشتهاند. در دولت یازدهم پس از ناکاميمحمدعلی نجفی در کسب رای اعتماد از مجلس، اکنون علیاصغر فانی در آستانه استیضاح قرار گرفته تا ثابت شود، استیضاح وزرای آموزش و پرورش، نه چندان تحت تاثیر شخص وزیر و دولت است و نه چندان تحت تأثیر مجلس و جناحبندیهای سیاسی حاکم بر آن. مرور دلایل اعلاميو پنهان چرایی استیضاح وزرای آموزش و پرورش، چند حوزه مشخص را برجسته و نقش مجلس در مشکلات پدید آمده را هم عیان میکند.
کمتر استیضاحی در وزارت آموزش و پرورش صورت گرفته که مسائل استخدامي و رفاهی معلمان در آن، جایی نداشته باشد و کمتر حوزهای از مسئولیتهای این وزارتخانه بوده که تا این حد مورد مداخله مجلس قرار گرفته باشد و درباره آن قانون وضع شده باشد.
تنها از سال ۸۸ و شروع کار دولت دهم تاکنون، حداقل شش قانون در مجلس شورای اسلاميدر این باره تصویب شده که در همه حوزههای کاری مجلس تقریبا بیسابقه است .
وزارت آموزش و پرورش کمتر از ۱۰ درصد بودجه کشور را دریافت میکند، در حالی که مسئولان وزارتخانه سهم به مراتب بزرگتری را برای داشتن آموزش و پرورش مناسب لازم میدانند. از همین منابع کم نیز ۹۸ درصد آن صرف پرداخت حقوق میشود. شاید به همین سبب است که تنها جایی از وزارت آموزش و پرورش که میتواند محل مناقشه قرار بگیرد، پستها و مقامات موجود در آن است از موقعیتهای استخدامی، تا پستهای سازمانی و مدیریتی تا بهرهبرداری سیاسی که میشود از جمعیت دهها میلیونی مرتبط با وزارت آموزش و پرورش کرد.
بنابراین در هر استیضاحی استخدام کارکنان، رابطه مدیران محلی با نمایندگان و انتصاب مدیران جایی دارد.
اگر روزی این بارها از دوش آموزش و پرورش برداشته شود، آنگاه میتوان امید داشت که آن چیزی که در مناقشات بر سر وزارت آموزش و پرورش اصل است، کیفیت آموزش و آینده دانشآموزان است.
اول: دولت يازدهم در طول ١٧ ماه از فعاليت خود ٩ بار كارت زرد از مجلس نهم دريافت كرده است. اين تعداد كارتهاي زرد و فراواني پرسشها و سوالات از وزرا در شرايطي است كه همين نمايندگان در طول چهار سال دولت محمود احمدينژاد تنها ٨ بار كارت زرد به عملكرد مديران او داده بودند. از ميان وزيران دكتر حسن روحاني اگر وزير صنعت، معدن و تجارت و وزير آموزش و پرورش يك بار ديگر مورد سوال و پرسش نمايندگان مجلس قرار بگيرند و نتوانند آنها را قانع كنند سه كارته شده و بستر مناسب براي استيضاح آنها فراهم ميشود. آگاهان به امور مجلس ميگويند نبايد از نقش پررنگ پشت پرده و علني منتقدان دولت در تعدد سوالها و تكرار كارتهاي زرد به سادگي گذشت، هر چه هست انسان به اميد زنده است و منتقدان دولت علاوه بر دلواپسيهاي تعريف شدهاي كه دارند در صفحه سياسي و رقابتهاي آن براي خود اميدهايي نيز دارند.
دوم: توجه ويژه دولت به حوزه سلامت و اعتبار بالايي كه براي تحول در امر سلامت و بهداشت در نظر گرفته شده موجب شده است كه وزارت بهداشت و درمان دوران پوست اندازي خود را شروع كند، اين پوستاندازي و برخي توجهها به حقوق معيشتي بخشي از بدنه دولت موجب كم توجهي به عيال وارترين وزارتخانه يعني آموزش و پرورش شده است، از طرفي معلمان و فرهنگيان اين پرسش را از وزير آموزش و پرورش ميپرسند كه چگونه است وزير جامعه پزشكان و پرستاران از خوان نعمت بودجه دولت ميتواند برخوردار شود اما وزير معلمان همچنان تماشاگر توزيع نامناسب بودجه شده و تنها معلمان را به «همراهي» با تدابير دولت و «صبوري» در برابر مشكلات و «اعتماد» به برنامههايش دعوت ميكند؟
آنها بيخبر از سعي و تلاش وزير در ميان همتايانش در هيات دولت و طرح مشكلات جامعه فرهنگيان، ميگويند وزير بايد «صداي معلمان» باشد، شايد معلمها هم مصاحبهها و هياهوي گفتوگوهاي تبليغاتي و هيجاني برخي وزراي آموزش و پرورش را «صداي معلم بودن وزير» ميدانند! روحيهاي كه متاسفانه يا خوشبختانه علياصغر فاني در سلوك و روش مديريت خويش به آن اعتقادي ندارد.
سوم: اين انتظارات معلمان به خوبي از نگاه تيزبين نمايندگان منتقد دولت پنهان نمانده است و آنها هم با توجه به شنيدن گلايههاي معلمان از تصور تبعيض دولت بين عائله خود با يك سياست ظريف و دقيق، پيكان انتقاد با دولت را به نام «معلم» و به كام مطامع سياسي خود متوجه وزير و دولت تدبير و اميد كرده تا منتقدان دولت با بياني احساسي و معلم پسند در صحن علني از علي اصغر فاني به عنوان نماينده دولت بپرسند: چرا دولت در بودجه پيشنهادي ٩٤ براي ارتقاي سطح حقوق و مزاياي فرهنگيان پيشنهادي افزونتر از ساير وزارتخانههاي دولتي اعلام نكرده است؟!
چهارم: آنچه گفته شد شمهاي از فضاي حاكم بر مجلس، دولت و معلمان بود. واقعيت آن است كه مشكلات و تنگناهاي وزارت آموزش و پرورش پيش از آنكه به وزير فعلي برگردد به دولت و مجلس نيز برميگردد .کارن خانلري عضو كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس ميگويد: «من دغدغه دوستاني كه بحث سوال از وزير را مطرح كردند درك ميكنم، اما مشكلاتي مانند بحث استخدام معلمان و مربيان و انباشته شدن مطالبات، حاصل سوء مديريت وزير نيست بلكه نتيجه مشكلات اقتصادي كلان كشور و مساله بودجه است. فاني به تنهايي نميتواند دغدغههاي مجلس را پاسخگو باشد، هم نمايندگان هم دولت به خوبي اين واقعيت را ميدانند.»
بررسي فضاي حاكم بر مدارس نشان ميدهد معلمها علاوه بر پرسشهايي كه از فاني دارند، از مجلس و نمايندگان هم ميپرسند. سوال و استفاده از اهرمهاي نظارتي يكي از حقوق نمايندگان است اما اين بزرگواران كه چشمان خود را به نتايج ويرانگر تصميماتشان در خصوص ورود فوج فوج نيروي انساني به آموزش و پرورش طي هشت سال گذشته بسته بودند، آيا فراموش كردهاند بخش اعظمي از سنگيني بار آموزش و پرورش و مشكلات اين وزارتخانه به سوءمديريت در هشت سال گذشته مرتبط است كه در زمان نمايندگي همين بزرگواران صورت گرفته است و اين در حالي است كه آنها طي اين سالها حتي يك سوال در راستاي حقوق نظارتي خود از وزير آموزش و پرورش وقت نداشتهاند!
پنجم: معلمها در فضايي كه همهچيز آن سياسي شده است به درك سياسي خوبي رسيدهاند، آنها وقتي آن سكوت سنگين و ديده فروبستن به تبديل شدن آموزش و پرورش به نهادي شتابزده، بيبرنامه و باري به هر جهت را در كنار اين گريبان دري و هياهو و غوغا قرار ميدهند؛حتي اگر دل خوشي از تصور تدبير تبعيض آلود حسن روحاني و مديريت وزير خود نداشته باشند . . .
آن قدر در فضاي سياست زده كشور، به پختگي رسيدهاند كه ميدانند اين كارتها و سيل سوالات و برخورد با وزيران دولت و دلنگرانيهايي از اين جنس قبل از آنكه براي گشودن گرهي از گرههاي زندگي معلمان باشد پوششي براي بهانههاي سياسي برخي نمايندگان و استفاده ظريفانه از ظرفيتهاي آموزش و پرورش و مرجعيت معلمان در شرايط سخت و نفس گير انتخابات است.
كلام آخر اينكه: از منظر روان شناسي اجتماعي ميتوان اذعان كرد كه مردم ما، بسيار كم صبرند و خيلي سريع تصميمات خود را تغيير ميدهند و طبيعتا فرهنگيان نيز از اين ويژگي مستثني نيستند. معلمها در هشت سال گذشته «دل زدگي» را تجربه كردهاند در انتخابات ٢٤ خرداد ٩٢ به يك باره حماسهآفرينان يكه تاز عرصه اجتماعي و سياسي كشور شدند و پس از انتخابات نيز دل سپرده فضاي «نشاط و اميد» شدند. معلمان اين روزها، دوران «ارزيابي و نظارهگري» خود را سپري ميكنند و با سپري شدن برگريزان پاييز و زمستان بدون باران با آمدن بهار، وارد فصل كنش گري ميشوند و اگر ارزيابي آنان از عملكرد دولت و شرايط موجود مثبت باشد كنش آنان نيز مثبت و اگر ارزيابي آنان منفي باشد كنش گري منفي با دولت خواهند داشت و طبيعي است كه گروهها و جناحهاي سياسي مخالف دولت، فرصتطلبان طماع كنشگري منفي معلمان خواهند بود و آن را غنيمت خواهند شمرد.
در اين شرايط به نظر ميرسد دولت يازدهم لازم است با ادبيات و گفتماني روشن و عملكردي شفاف خود را به جامعه معلمان بباوراند و به آنها نشان دهد كه به تعهدات خود پاي بند است و اعتماد معلمان را به عنوان عاليترين سرمايه نمادين اجتماعي پاس ميدارد، تنها با اين رويكرد است كه ميتوان مجال فرصتطلبي را از موج سواران بزنگاه انتخابات ستاند.
پرتال وزارت آموزش و پرورش
در خراب آباد شهر بی طپش، که وای جغدی هم نمی آمد به گوش.... و در شب بد، شب دد، شب اهرمن، شب سور دشمن، شب سوگ من ... مردی از جنس توده ها و با اراده ای پولادین و عزمی راسخ برخاست، با ایدئولوژی ابراهیمی، با کلام موسوی، با روح عیسوی و با پیام محمدی در عصر یخ زدگی ارواح و دوران بت و مد و وازدگی انسان ها، حتی ایمان آورندگان را به ایمانی مجدد و دگرگونه و مصادف با طاغوتیان فراخواند.
خمینی، آن اسطوره قرن فراتر از آن چیزی بود که "ماکس وبر" می گفت و از فره ایزدی و کاریزما و انفاذ کلام و تصمیمی قاطع و اقدام به جا داد سخن می داد او ترجمان بر حق "یضع عنهم اصرهم ..." و "یجاهدون فی سبیل الله" و "ولا یخافون لومة لائم" بود. همو که حضرت امام کاظم (ع) فرمود: مردی از قم، مردم را به سوی خدا دعوت می کند افرادی گرد او جمع می شوند که قلب هایشان هم چون پاره ای آهن ستبر است، بادهای تند حوادث ، آنان را نمی لغزاند، از جنگ خسته نمی شوند و نمی ترسند. اعتماد آن ها بر خداست و سرانجام کار از آن پرهیزکاران است. (بحار الانوار، ج 60، ص 216)
از آن جا که به قول شاعر:
خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران
لذا می پردازیم به پردازش بخشی از فراوان اظهارات و اعترافات بزرگان عالم دین و سیاست و فلسفه پیرامون اقتدار، شوکت، شکست ناپذیری، تئوری پردازی و تاثیرگذاری این رجل بزرگ الهی و انقلابی بی بدیل و قهرمان قرن.
مقام معظم رهبری پیرامون شخصیت بی نظیر روح الله (ه) چنین می گویند: " امام خمینی شخصیتی آن چنان بزرگ بود که در میان بزرگان و رهبران جهان و تاریخ، به جز انبیاء و اولیای معصومین (ع) به دشواری می توان کسی را با این ابعاد و این خصوصیات تصور کرد."
مرحوم آیت الله گلپایگانی: " امام خمینی با مجاهدت بزرگ و فداکاری ها در رهبری های قاطع خود اسلام را در عالم اسلام زنده کرد و ندای تکبیر و توحید را به گوش جهانیان رساند و مجدد عظمت مسلمانان را به آن ها باز گردانید و فریاد کوبنده اش دل های مستکبران ابرقدرت را به لرزه درآورد."
مرحوم آیت الله مرعشی نجفی: " امام خمینی (ره) با ستیز و پیکار بی امان با دشمنان اسلام تمامی معادلات سیاسی آنان را در هم شکست و بر بزرگ ترین قدرت های استعماری جهان پیروز گردید.
آیت الله شهید سید محمد باقر صدر: " در میان پیروان پیامبر اکرم (ص) طی چهارده قرن که از تاریخ اسلام گذشته است کمتر کسی را می توان پیدا کرد که تاثیر جامعی چون ایشان ( اما خمینی) از خود بر جای گذاشته باشد."
مرحوم علامه جعفری: " امام از مصادیق بارز کسانی بودند که مشمول این حدیث شریف قرار می گیرند: یحزنون احزننا و یفرحون لفرحنا"
شهید مطهری: " مردی که روزها این اعلامیه های آتشین را می داد، سحر ها حداقل یک ساعت با خدای خویش راز و نیاز می کرد و آن چنان اشک هایی می ریخت که باورش مشکل است. این مرد درست نمونه علی (ع) بود."
روبین وودزورث خبرنگار آمریکایی: " زمانی که امام خمینی از در وارد می شد احساس می کردم که از لابه لای آن گردبادی از نیروی معنوی وزیدن گرفت. گویا در ورای آن عبای قهوه ای، عمامه مشکی و ریش سفید، روح زندگی جریان داشت به طوری که همه بینندگان را محو تماشای خود می کرد. در آن هنگام حس کردم که با حضور او همه ما کوچک شده ایم..."
پرفسور خوزه مارتیز، رئیس دانشکده تاریخ باستان اسپانیا: " با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری آیت الله خمینی، بزرگترین تحول جهانی در قرن بیستم میلادی به وقوع پیوست و کنگره های ظلمت کده انزوا و محجوریت دین و ایمان و یکتاپرستی در جهان معاصر به لرزه درآمد."
میشل فوکو جامعه شناس معروف و بزرگ فرانسوی: " نقطه همبستگی مردم ایران در جایی بیرون از این سازمان ها و بیرون از هر گونه مذاکره احتمالی است. این نقطه در آیت الله خمینی در سر باز زدن انعطاف ناپذیر او و در عشقی است که هر کس در دل خود نسبت به او می پرورد. شنیدن این حرف از دهان یک خلبان بوئینگ برایم عجیب بود که از جانب همکارانش می گفت: گران بها ترین ثروتی که ایران از قرن ها پیش تاکنون داشته در فرانسه پیش شماست خوب نگه داریش کنید."
شبکه تلوزیونی ایتالیا: " صدای امام خمینی برای مردم ایران حکم صدای خدا را داشت. "
کشیش یونانی موستاکیس: " آیت الله خمینی دست خدا بر روی زمین بود."
محمد حسنین هیکل نویسنده و روزنامه نگار معروف مصر و جهان عرب: " آیت الله خمینی هدیه آسمانی و ملکوتی برای خاکیان بود."
رابین وود زورث: " آیت الله خمینی ، مسیح معاصر بود و دقیقا اشعه صلابت و سازش ناپیری عیسی بن مریم بود."
نلسون ماندلا: " امام خمینی ، رهبر منحصر به فردی بود."
میخائیل گورباچف: " آیت الله خمینی توانست اثر بزرگی در تاریخ جهان بر جای بگذارد. "
آنتونیو مدرانو نویسنده اسپانیائی: " آیت الله خمینی کسی است که جهانیان هم چنان تحت تاثیر انقلاب معنوی او قرار دارند."
پرفسور لنسر اتریشی: " خمینی، در نزدیک شدن انسان به خدا فصل جدیدی گشود و با حمایت مردم انقلاب اسلامی را که نقطه عطف مهمی در تاریخ قرن بیستم است به سرانجام پیروزمندانه ای رساند."
والنتین پروساکف روسی: " امام مفهوم فرهنگ فرمانبری را تغییر داد، دیوار ترس را شکست و مردم را به سوی چشمه پاک فطرت الهی هدایت کرد. او جهان بینی مذهبی را احیاء و نور ایمان را روشن کرد و بزرگترین حماسه عظیم فداکاری عصر ما را به وجود آورد."
میخائیل گورباچف: " او (امام) فراتر از زمان می اندیشید و در بعد مکان نمی گنجید."
احد هوبر محقق برجسته سوئیسی: " ایشان از گذشته آمده بود و در حال، زندگی می کرد ولی بیانگر و نمایانگر آینده بود."
هنری کسینجر، هزار دستان معروف آمریکا: " آیت الله خمینی، غرب را با بحران جدی برنامه ریزی مواجح کرد، تصمیمات او آن چنان رعدآسا بود که مجال هر گونه تفکر و برنامه ریزی را از سیاست مداران و نظریه پردازان سیاسی می گرفت."
هنری پراکت کاردار سیاسی و نظامی سفارت آمریکا در ایران (1972-1978): " تردیدی نمی باشد که ایشان یکی از مردان بزرگ تاریخ در این قرن بود. کمتر کسی را امروز می توان یافت که از جاذبه و نفوذ همانند آن چه که نه تنها در ایران بلکه در جهان داشت برخوردار باشد و توجه قدرت های بزرگ را تا این حد به خود معطوف دارد."
مفسر فانیشنال تایمز: " آیت الله خمینی رهبر 79 ساله ایران را نمی شود با زیر فشار گذاشتن تضعیف کرد و نمی شود او را به تغییر و تبدیل وظیفه ای که به نظر او از جانب خداوند به وی محول شده است وادار کرد."
هنری کسینجر مشاور رئیس جمهوری آمریکا در دهه 70 میلادی: " هیچ کس نمی توانست تصمیمات آیت الله خمینی را از پیش حدس بزند. او با معیارهای دیگری غیر از معیارهای شناخته شده در دنیا سخن می گفت و عمل می کرد. گوئی از جای دیگر الهام می گرفت. دشمنی آیت الله خمینی با غرب برگرفته از تعالیم الهی او بود او در دشمنی خود با غرب خلوص نیت داشت."
صبح روز گذشته، يعني تنها يك روز پس از آنكه فاني به رسانهها اعلام كرد كه: «استيضاح نگراني ندارد.» نمايندگان مجلس تصميم گرفتند دليلي براي نگراني به علي اصغر فاني بدهند؛ نمايندگان مجلس در جلسه علني ديروز بهارستان براي استيضاح وزير آموزش و پرورش مقابل جايگاه هيات رييسه تجمع كردند. تجمع و هياهوي مجلس در حالي بود كه روز سهشنبه وزير آموزش و پرورش در جمع خبرنگاران با آسايش خيال در خصوص رابطهاش با خانه ملت سخن گفت و اعلام كرد كه در خصوص يكي از اساسيترين موارد اختلافش با مجلس، يعني مشاركت بخش خصوصي در آموزش و پرورش با نمايندگان به نتايج خوبي رسيده است «يكشنبه هفته جاري با كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس شوراي اسلامي درباره اين موضوع (مدارس مشاركتي) جلسهاي داشتيم كه مبناي كار براي سال ۹۴ آييننامه اجرايي ماده ۲۲ قانون مديريت خدمات كشور است كه طبق اين آييننامه مشاركت در ارايه خدمات حالتي كه دستگاهها تمام يا بخشي از تجهيزات مورد نياز در اختيار موسسات مجري قرار داده اين خدمات را ميتوانند خريداري كنند بنابراين براي سال ۹۴ اين طرح ادامه خواهد داشت.»
در دوره احمدينژاد حرفي از استيضاح نبود
وزير سابق آموزش و پرورش يكي از مدافعان سرسخت فاني است. سيد كاظم اكرمي كه در زمان دريافت كارت زرد دوم فاني هم رفتار مجلس در برابر وزير دولت تدبير و اميد را به دور از انصاف توصيف كرده بود، در خصوص تمركز نمايندگان بر استيضاح او به «اعتماد» ميگويد: «وقتي برخي نمايندگان مجلس بحث سوال و استيضاح را مطرح ميكنند باعث تعجب است. اگر واقعا دغدغه اين عزيزان مطالبات معوقه معلمان، وضعيت استخدامي و معيشت آنهاست چرا در زمان آقاي احمدينژاد كه بسياري از مشكلات فرهنگيان از همان زمان آغاز شد در صورتي كه ٧٠٠ ميليارد دلار درآمد نفتي داشتيم، بحث استيضاح مطرح نميشد؟»
به گفته اكرمي بسياري از توان وزير آموزش و پرورش صرف اصلاح كاستيهاي اين وزارتخانه در دولت قبل شده است. او به تلاشهاي فاني براي «ساماندهي مدارس و رسيدگي به وضعيت كودكان واجبالتعليم از طريق بسته حمايتي از مدارس غيردولتي» و «ساماندهي صندوق ذخيره فرهنگيان براي افزودن به حقوق آنها» اشاره ميكند و در مورد اعتراض نمايندگان به وضعيت معيشتي معلمان ميگويد: «اگر نمايندگان حقيقتا دغدغه آموزش و پرورش را دارند چرا دست وزارتخانه را در بودجه باز نميكنند؟ چرا از بودجه برخي مراكز فرهنگي كه هيچ بازدهي ندارند نميزنند تا آموزش و پرورش بودجه بشتري براي رسيدگي به وضعيت معلمان داشته باشد؟
با نفت بشكهاي ٥٠ دلار بايد از آقاي وزير تشكر كرد كه تمام توانش را ميگذارد تا با بودجه محدود اين وزارتخانه را اداره كند.» مشاور عالي وزير آموزش و پرورش معتقد است كه نمايندگان مجلس اگر «انگيزه نامناسبي» براي سوالات خود از وزير ندارند ميتوانند بيان كنند كه پيشنهاداتشان براي وضعيت معيشت فرهنگيان و مشكل كمبود بودجه چيست: «آقاي فاني يكي از پرسابقهترين افراد در آموزش و پرورش است و گزينه خوبي براي وزارت است. او براي نمايندگان مجلس احترام بسياري قايل است و گاهي به خاطر تامين نظرات آنها دست به عصا راه ميرود تا جايي كه برخيها به خاطر اين همه ملاحظه به او خرده ميگيرند».
فاني يك روز پيش از هياهويي كه براي استيضاح او در مجلس به پا شود، گفت: «استيضاح از جمله حقوق نمايندگان مجلس است. وزارت آموزش و پرورش بسيار بزرگ است كه اختيارات محدود و انتظارات نامحدود از آن دارند اما هرچه خير و صلاح است همان شود.»
حالا به نظر ميرسد كه نمايندگان براي بهرهگيري از اين «حق» پافشاري دارند تا جايي كه در انتظار ماندن براي دادن سومين كارت زرد به وزير آموزش و پرورش هم دليلي نميبينند. بحث استيضاح فاني در زمان سفر او همراه با هيات دولت به اصفهان بار ديگر پر رنگ شده است حالا بايد ديد كه با اين اوصاف آيا او كه از فروردين ماه تاكنون هر از گاهي به استيضاح تهديد شده است در سفرهاي استاني آينده نيز در مقام وزير قادر به همراهي هيات دولت خواهد بود يا خير.
زهرا چوپانكاره/ روزنامه اعتماد
چند روزی کسب و کار پرورش / بود اندر دست مردی کج روش
کر و "فرّی" داشت؛ با اوهام خویش / ادعایش از مه از "شید" بیش
او همی پنداشت کار تربیت / جز به دست او ندارد عاقبت
هرکه را در آن وزارت کارکرد/ گیج و نادان خواندش و انکار کرد
لیک خود بندی زکاری وا نکرد / ناتوانی بودش و پروا نکرد
یک شب آخر آشنا محمود جم / شامگان در ساعت 10 بیش و کم
مرورا قاصد فرستادش که هان / اندرون بیت خود فردا بمان
فروکرّش را همه برباد داد/ فرد دیگر را به جای او نهاد
الغرض، این جناب دلسوز بر همه عالم و آدم در خانه همی ماند و غصه خلق خدا همی خورد و فراوان بکوشید تا راه بهشت هموار کند، شاید صالحان بدان راه یابند و سکولارها و فتنه گران و فرنگ رفته ها، و خلاصه آنانکه وی را در اندیشه و افکار یار و مؤید نبودند و یا اندکی با او زاویه داشتند، مراقبت همی کرد که مبادله های در چرخه تعلیمات رسمی کشور گذراند و خدای ناکرده کار را به نااهلان مسپارند.
ناگاه اسبق الوزرا را خبر رسید بر دانشگاه فرهنگیان فردی را گمارده اند، که گویند در عرصه تعلیم و تربیت صاحب نظر باشد و عمری را در مسائل آموزش و پرورش به سامان آید و تحولی در خور یابد، چند سالی را نیز تلاش همی کرده در انجام مطالعات و تدوین سند تحول آموزش و پرورش، هرچند حاصل را از وی بگرفته اند و طی مراسم رونمایی سند حتی از او نامی نبرده اند، چنانکه همکاران و دست اندرکاران بپنداشتند آن نیکو صفت را پادویی مقام بوده نه مجری و مدیر مطالعات آن.
غوغا سالاران و خودشیفتگان عرصه دیانت را ولوله ای در افتاد که وامصیبتا... اگر این قوم بر مسند تربیت معلمان بنشیند، نان ما آجر شود، چه ... مدتها بکوشیدیم تا ریسمان اوضاع در دست خودمان باشد، برهر مسندی آشنایی بگماردیم و هر پستی را به یکی از رفقا و اقربا سپردیم ... حال چه کنیم با این آفتی که از آرای مردم برآمده؟ پس قوا بسیج کردند اندر یافتن و ساختن شواهدی تا وی را سکولار بخوانند، معاونان را اصحاب فتنه و همکارن را نااهلان عرصه تعلیم و تربیت، ... هر برنامه ای را تخطئه کردند و هر تلاشی را تحریف؛ که اینان قصد آن دارند تا فتیله تربیت معلم پایین کشند و رایت سکولاریسم بالا برند. اگر برنامه ای ارزشی و دینی در راهبردها دیدند تظاهر بخوانند و اگر نظری متفاوت با منویات خویش یافتند منتسب به فتنه سکولاریسم کردند. اولیای امور را پیغام فرستاند و شب نامه ها پراکندند ایمیل ها بزدند که چه نشسته اید، اسلام رفت ... اینان شایسته مسلمانی نیستند و اصولاً تا وقتی هستیم، دیگران را چه جرأت و توان تا مسلمانی نمایند؟ و نان را در هوای غبار آلود سیاست آجر کنند و مگذارند از این آب، هی بستانیم؟
فی الحال در آستانه تنفید حکم آن سرپرست برای ریاست، روزنامه های هم پیاله را پیغام بفرستادند که "مقاله بنگارید و افشاگری کنید، و گرنه در پیشگاه خداوند معاقب هستید." اینان را چه رسد تا خانواده شهید باشند، دست پاک بوده و کوشا و متخلق به اخلاق نیکو؟ همکار برآزمون گیرند و نه فامیل، انتصاب به شایستگی کنند و نه رابطه، اینها صفات و ملکاتی است در انحصار ما و دوستانمان ... هرچند به واقع از آن بهره نداشته باشیم. بکوشید و اگر لختی سستی کنید کار از دست برود و تو گویی اسلام از کف خواهد رفت و تمام و کمال.
پس بگویید و بنویسید و بر سبیل حلّیت مباهته {بهتان} آنچه در کف دارید عرضه کنید، شاید مخالفان و رقیبان منکوب کنیم، به هرقیمتی که حریف سکولاراست و عِرضش مباح!
بزرگ بازرس را بگماردند تا در عرصه کیهان جار بزند که ... ایها الناس! خبر، خبر، انقلابیون با دولتی ها دست به گریبان شدند، بر سر اسلام و دین ... به هوش باشید، کنایه آنکه در دولت از اسلام و انقلاب و اصولاً از مردم دوستی و مردم داری خبری نباشد، که مائیم دلسوز خلق و دشمن اختلاس و رانت و انحصار...
ارباب فریب را خبر رسید، لب بردندان بگزید، که این چه مشی و چه شیوه ای است؟ که ما تا به حال نشنیده و نکرده بودیم، برویم و تلمّذ کنیم... که نیکوتر از این نمی توان عِرض بندگان خدا برد و امور را به فساد و تباهی کشاند...
یک نگاه گذرا، کلی و در عین حال خیلی ساده به نقش و جایگاه مجلس شورای اسلامی در مجموعه تعاملات کشور مبین آن است که به نسبت دهه نخست انقلاب، این جایگاه به مقدار زیادی افول کرده است. حاجت به گفتن نیست که در یک نظام مبتنی بر مردمسالاری، مجلس زیربنای دموکراسی است. مجلس است که بر عملکرد سایر قوا نظارت میکند و قوای دیگر باید نسبت به عملکرد و سیاستهایشان در قبال نمایندگان ملت پاسخگو باشند.
افول جایگاه مجلس یقینا پدیده خوشایند و مبارکی برای مردمسالاری نمیتواند باشد. اما چرا اینگونه شده؟ چرا مجلسی که باید در راس امور باشد معلوم نیست که در کجای امور قرار گرفته؟ چرا مجلسی که باید بر کلیه امور کشور نظارت داشته باشد کارکردش به گونهیی شده که شتر با بارش در کشور مفقود میشود و آخرین مرجع و نهادی که متوجه میشود مجلس است؟
چرا مجلسی که در دهه ۱۳۶۰ به معنای واقعی کلمه در انسجام، تنظیم و نظارت بر امور مملکت اشراف داشت و از یک صلابت، اقتدار، شأنیت و احترام بالا برخوردار بود امروز جایگاهش اینقدر تنزل پیدا کرده؟ دلایل زیادی برای این تغییر وجود دارند که دراین یادداشت به مهمترین آنها میپردازیم.
١- تغییر در کیفیت نمایندگان:
بدون تردید در صدر دلایل، افت کیفی مجلس بازمیگردد به افت کیفی نمایندگان. بسیاری از نسلهای اولیه نمایندگان مجلس را چهرهها و شخصیتهایی تشکیل میدادند که نه خوفی از اینکه در دور بعدی ردصلاحیت شوند داشتند و نه خوفی از دستگاههای اجرایی و نه چندان به دنبال معامله با سایر قوا بودند. ایضا در بیان آنچه حقیقت میدیدند و درست میپنداشتند، کمتر دغدغه مراکز دیگر قدرت را داشتند. اما این نسل از نمایندگان در مجالس بعدی به تدریج رو به افول گذاشتند.
٢- اهمیت یافتن پول و هزینه کردن آن در انتخابات:
پول و توان مالی نامزدها در نسلهای قبلی خیلی نقش مهمی بازی نمیکرد. اکثرا نامزدها از میان چهرههای شناخته شده حوزههای انتخابیهشان بودند. اینکه چه میزان پول در انتخابات خرج میکردند اساسا یا نقشی نداشت یا خیلی کم تاثیرگذار بود. اما این توازن به تدریج بر هم خورد. از مراکز استانها که بگذریم متاسفانه میزان پولی که یک نامزد حاضر است در جریان انتخابات هزینه کند در بسیاری از حوزههای انتخابی حرف اول را میزند. تا آنجا که بنده میدانم هیچ کار میدانی جدی در خصوص رابطه میان میزان پولی که یک نامزد خرج میکند و نسبت رایی که میآورد صورت نگرفته. اما ارقامی که در انتخاباتهای اخیر توسط برخی نامزدها هزینه میشود حکایت از آن دارد که متاسفانه یک رابطه تنگاتنگی میان این دو به وجود آمده. مسوولان ما که برای رویارویی با ناهنجاریهای اجتماعی و اقتصادی فقط یک راه میدانند آن هم گرفتن و زدن و بستن و ممنوع کردن است، احتمالا در این خصوص هم درصدد خواهند بود که به زور جلوی این کار را بگیرند و اعلام کنند که اگر نامزدی خیلی هزینه کرد، یا به مردم برنج و روغن یا تراول ۵٠ هزار تومانی بدهد، ما او را ردصلاحیت میکنیم. حاصل این دست تصمیمات آن است که همه این کار ما به صورت غیرمستقیم صورت خواهد گرفت و شورای نگهبان نمیتواند عملکرد هزاران نامزد را به دقت رصد کند. به علاوه اگر نامزدی میخواهد از مال خودش برای تبلیغات انتخاباتیاش هزینه کند، به شورای نگهبان چه ارتباطی پیدا میکند؟
٣- دخالت در عزل و نصبهای مدیران و مسوولان:
در سطح استانها بسیاری از نمایندگان در عزل و نصب مدیران و مسوولان در حوزه انتخابیهشان آشکارا دخالت میکنند. حکم مدیرکلی امر را برای آموزش و پرورش از وزیر مربوطه میگیرند و حکم اداره جهاد کشاورزی را برای زید از وزارتخانه مربوطه میستانند. سومی را میکنند فرماندار و چهارمی را مدیرکل سیاسی و امنیتی استان و قس علیهذا. هر قدر که نمایندهیی بانفوذتر باشد و بتواند با مابقی نمایندگان حوزه در یک جبهه واحد قرار بگیرند قدرت چانهزنیشان بیشتر شده و عملا بسیاری از عزل و نصبهای استان زیر نفوذ آنها صورت میگیرد. این رویه که سالهاست باب شده متاسفانه دارای پیامدهای اسفباری برای کشور است. اولا وظیفه نظارتی آن نماینده یا آن نمایندگان را بهشدت پایین میآورد. نمایندهیی که حکم ریاست اداره راه، مسکن و شهرسازی یا جهاد کشاورزی را از وزارتخانه مربوطه برای نزدیکانش گرفته، چگونه ممکن است از وی انتظار داشته باشیم که در قبال عملکرد وزارت راه، مسکن و شهرسازی یا جهاد کشاورزی در وظایف نظارتیاش صادقانه عمل کند؟ ایضا امتیازات دیگری که نمایندگان از مسوولان اجرایی میگیرند و به اصطلاح «نمکگیر» میشوند.
۴- اصرار در تصویب طرحها، پروژهها و سایر اقداماتی که نه توجیه اقتصادی دارند، نه کمکی به رشد و توسعه بلندمدت حتی در خود آن منطقه میکنند و نه گامی در جهت رشد و توسعه ملی کشور هستند معضل دیگر و عامل دیگر افول نمایندگان است.
اصرار نمایندگان بر تصویب طرحهای نمایشی در حوزه انتخابیهشان با صرف کلی هزینه بدون آنکه سودی برای کشور در برداشته باشند ابزاری تبلیغاتی برای آنان است. تنها انگیزهیی که نمایندگان از انجام چنین طرحهایی دارند نمایش دادن به مردم حوزه انتخابیهشان است که ببینید ما چقدر داریم برای شما کار میکنیم و در نتیجه کسب آرای آنها برای دور بعدی انتخابات مجلس.
۵- بیتفاوتی در قبال پایمال شدن حقوق شهروندی مردم و در عوض تلاش در جهت همراهی و همصدایی با مراکز قدرت:
از مورد دکتر علی مطهری که بگذریم هیچ کدام از نمایندگان ازجمله نمایندگانی که خود را اصلاحطلب میدانند هیچگامی و اعتراضی در دفاع از حقوق شهروندی مردم برنمیدارند. حقوق شهروندی که جای خود دارد، آن داستان سه هزار و چند صد بورسیه در برابر چشمانشان اتفاق افتاد و کوچکترین اعتراضی نکردند.
:
مجموعه این دلایل که برشمردیم باعث افول جایگاه مجلس شده است. این افول را به بارزترین وجه میتوان در مغایرت موضعگیریهای مجلس با دولت آقای روحانی مشاهده کرد. البته این درست است که در انتخابات مجلس در بسیاری از حوزههای کوچکتر همواره مسائل قومی، قبیلگی، منطقهیی و طایفگی سایهشان بر مسائل کلان سیاسی کشور سنگینی میکند اما به هر حال مردمسالاری را هر طور که تعریف کنیم در انتخابات ٢۴ خرداد سال گذشته ۴٠ درصد مردمی که در انتخابات شرکت کرده بودند به آقای روحانی رای دادند. این به معنای آن بود که با سیاستهای دولت قبلی موافق نبودند و تنها هشت درصد که به آقای دکتر سعید جلیلی رای دادند با آن سیاستها موافق بودند.
متاسفانه ظرف ١٨ ماه گذشته شاهد بودهایم که بسیاری از نمایندگان مجلس به جای همراهی با آرای ۴٠ درصد مردم از همان سیاستهای هشت درصدی طیف آقای دکتر سعید جلیلی حمایت کردهاند. این هم دلیل اساسی دیگری است در جهت افول جایگاه مجلس. بالطبع مردم وقتی میبینند که مجلس به جای همراهی با دولتی که ۴٠ درصد آنان به آن رای دادهاند با همان سیاستهای دولت قبلی همراهی میکند که فقط هشت درصد مردم خواهان رای دادن به آنها بودند نمیتوانند خیلی اعتبار زیادی برای مجلس قایل شوند. به بیان دیگر به شکاف بین خواست و اراده اکثریت مردم با جهتگیری مجلس دلیل دیگری برای افول جایگاه مجلس بود.
کلام آخر اینکه نمیتوان هیچ تحلیل درست و واقعبینانهیی از افول جایگاه مجلس در ایران کرد بدون آنکه اشارهیی به مساله نظارت استصوابی نرود. از میان همه دلایل که برشمردیم بدون تردید بیشترین نقش را این فاکتور در افول جایگاه مجلس داشته. نظارت استصوابی از یک سو جلوی ورود کسر قابل توجهی از نامزدهای قابل و شایسته را به رقابتهای انتخاباتی و حضور در مجلس گرفته و از سوی دیگر با تهدید مساله تعیین مجدد صلاحیت در انتخابات بعدی همچون شمشیر داماکلوس بر بالای سر نمایندگان جلوی ابراز نظر و انجام وظایف ملی و قانونی آنان را گرفته است.
روزنامه اعتماد
1- با روی کار آمدن دولت جناب آقای خاتمی و ایجاد فضای باز سیاسی و اجتماعی، و رونق اقتصادی، جامعه فرهنگی کشور فرصت را برای طرح و پی گیری مطالبات صنفی و حرفه ای خود مناسب دیده، با اخذ مجوز از وزارت کشور، به تأسیس تشکل های صنفی پرداخته و به طور بی سابقه ای در سرتاسر کشور شروع به فعالیت کردند. با اینکه دولت وقت تمام تلاش خود را برای پرداخت مطالبات انباشته شده معلمان انجام داده و آنها را به صفر رساند و به منظور جبران عقب افتادگی حقوق و مزایای معلمان سالانه بیش از میزان تورم حقوق آنها را افزایش می داد، کانون های صنفی با چراغ سبز مجلس هفتم و فعالیت نمایندگانی چون آقای حاج بابایی، مدام بیانیه صادر کرده و نهایتاً کار را به تحصن در مدارس و تجمع وقت و بی وقت در مقابل وزارتخانه، ادارات آموزش و پرورش و استانداری ها کشاندند. اما وقتی در مقابل مجلس تجمع کردند به شدت با واکنش نیرو های امنیتی و انتظامی مواجه شده و حتی معلمان زن نیز از برخورد خشن آنان در امان نماندند.
2- با روی کار آمدن دولت اصول گرا، فضای باز سیاسی هر روز بسته تر از روز قبل، و نهایتاً به اعلام غیر قانونی بودن و لغو مجوز تشکل های صنفی معلمان و برخورد امنیتی و قضایی و اداری با اعضای آن ها ختم شد. طوری که بسیاری در دادگاه ها محاکمه و با محکومیت های سنگین مواجه شدند و بسیاری دیگر نیز از سوی مدیران اصولگرای ادارات آموزش و پرورش به هیأت های رسیدگی به تخلفات اداری معرفی و مجازات شدند. بدنه ی فرهنگیان هرگز نتوانستند از نمایندگان خود در تشکل های صنفی حمایت کنند و تمام حرکت های اعتراضی متوقف شد. این در حالی بود که پیش از روی کار آمدن دولت دکتر اصولگرا، معلمان مدام نمایندگان خود در کانون های صنفی را تحت فشار قرار می دادند تا در مقابل دولت اصلاحات دست به اقدامات تندتری بزند.
3- در دولت های نهم و دهم با وجود درآمد های افسانه ای نفتی، نه تنها توجه ویژه ای به مطالبات فرهنگیان نشد بلکه با وجود اینکه هر دو قوه مجریه و مقننه در اختیار جریان فکری محافظه کار موسوم به اصولگرا بود، برنامه های اصلاحی دولت جناب آقای خاتمی برای ارتقاء وضعیت معیشتی معلمان، از جمله لایحه مدیریت خدمات کشوری و افزایش حقوق سالانه بیشتر از میزان تورم، همگی عقیم مانده و از حیز انتفاع ساقط شدند. میزان افزایش سالانه حقوق معلمان کمتر از میزان تورم و در برخی سال ها در حد 5 درصد بود اما در طول تمام این سال ها هیچ اعتراض خودجوش یا سازمان یافته ای از جانب معلمان صورت نگرفت.
4- در جریان اعتراضات معلمان در زمان روی کار بودن دولت جناب آقای خاتمی، نمایندگان اصولگرا از جمله آقایان حداد عادل و حاجی بابایی خود را حامی معلمان معرفی می کردند. آقای حاجی بابایی در جلسات تشکل های صنفی و تجمع های اعتراضی معلمان سخنرانی می کرد. وی پس از حضور در هیأت رئیسه مجلس و نیز منصوب شدن به عنوان وزیر آموزش و پرورش ، از تشکل های صنفی معلمان فاصله گرفته، برای حمایت از تشکل های صنفی معلمان اقدامی نکرد و برای آزادی معلمان زندانی و جلوگیری از برخوردهای غیر قانونی با معلمان معترض هیچ گامی بر نداشت.
5- اینک و به دنبال 8 سال سخت گیری اصولگرایان در حق تشکل ها و فعالان صنفی معلمان، و با روی کار آمدن دولتی با رویکرد اصلاح طلبانه، باز زمزمه ی اعتراض معلمان و برگزاری تجمع و تحصن از سوی آنان به گوش می رسد. پیامک ها و ایمیل ها رد و بدل شده و همگان را به همراهی فرا می خوانند. جالب توجه است که پیش از این اگر چنین پیامک هایی ارسال می شد بلافاصله از طریق حراست ها ی ادارات و نهاد های امنیتی تحت پیگرد قرار می گرفت. اصولگرایان که تمام قد در مقابل دولت جناب آقای دکتر روحانی صف آرایی کرده اند بعید نیست مصلحت جویانه در تنور اعتراضات فرهنگیان و دیگر اقشار جامعه دمیده و به این وسیله بخواهند عرصه را بر دولت او تنگ کنند؛ تاکتیکی که یک بار در زمان ریاست جمهوری جناب آقای خاتمی آن را آزموده و نتیجه گرفته اند.
6- با توجه به مشکلات اقتصادی به ارث رسیده از دولت قبل، پا برجا بودن مسأله ی تحریم ها، در جریان بودن مذاکرات حساس دولت با قدرت های بزرگ جهانی و کارشکنی های پیدا و پنهان جریان های افراطی در این باره، نیز کاهش شدید قیمت های جهانی نفت ، طرح مطالبات معیشتی از سوی معلمان در این برهه زمانی نه تنها معقول و منطقی به نظر نمی رسد بلکه وجدان عمومی جامعه آن را محکوم کرده و خودخواهانه تلقی خواهد کرد چرا که مشکلات اقتصادی گریبان گیر تمام اقشار جامعه است و مردم از معلمان انتظار دارند در چنین شرایطی به جای طرح توقعات ناممکن و دور از دسترس، دولت را در اجرای سیاست ها و برنامه هایش برای خارج کردن کشور از وضعیت بحرانی کنونی همراهی نمایند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
یک کار شناس مسائل آموزش و پرورش به جماران گفت :«تغییر وزیر آموزش و پرورش مشکلات را حل نخواهد کرد»
عبد الجلیل کریم پور گفت: «اگر تاملی جدی در کم و کیف نهاد آموزشی داشته باشیم، به این نتیجه می رسیم که برای رشد آموزشی در این نهاد باید هر از چند گاهی تفحصی جدی در درون مایه ی آن داشته و بدون غرض و به طور منطقی کاستی های آن را مورد بررسی قرار دهیم. طبعا توجه این چنینی به این نهاد جدی ، آن را از انزوایی که در آن قرار گرفته رهانیده و زمینه ی شکوفایی آن را فراهم می سازد.»
عبدالجلیل کریم پور با بیان این که انتخاب وزیر به عنوان عالی ترین مقام اجرایی که توسط نهاد قانون گذاری انجام می گیرد نیز در این توصیف گنجانده می شود، گفت : « رصد کردن عملکرد وزیر به بهبودی جایگاه اجرایی وی منجر می گردد. آن چه البته توجه به آن ضروری به نظر می رسد، این است که رصدها همیشه منطقی و بدون حاشیه و تنها ملاک آن بهبود وضعیت نهاد مورد بررسی باشد.»
این کارشناس آموزش و پرورش با بیان این که رای منفی به گزینه اول آموزش و پرورش یعنی دکتر نجفی سبب بهت و حیرت معلمان شد گفت: «وقتی نمایندگانی از مجلس به اولین گزینه ی رئیس جمهور جواب نه دادند، شاید این جواب، خیلی ها را دچار بهت کرد و دیدگاه شان را درباره ی مجلسیان منفی نمود. اگرچه این مهم، بعد از این رای منفی، به دکتر فانی سپرده شد و وی نیز وزارتخانه ای با مشکلات متعدد را بر عهده گرفت ،»
وی درباره عملکرد وزیر آموزش و پرورش گفت: « متاسفانه دکتر فانی نتوانسته است تغییراتی به فراخور وضعیت موجود در آموزش و پرورش پدید بیاورد»
وی در پاسخ به این سوال که ارزیابی تان از احتمال استیضاح وزیر آموزش و پرورش که این روزها مطرح می شود چیست گفت : « نکته ی مهم در این باره این است که بحث استیضاح که این روزها از جانب مجلسیان عنوان می شود این واقعیت را از نظر دور داشته است که باید توجهی جدی به دغدغه های فرهنگیان داشته باشند. یعنی شوربختانه هیچ تلاشی برای برون رفت از وضعیت گذشته نداشته اند. آن ها کمتر به این دغدغه توجه نشان داده اند و بیشتر ملاک های جناحی را در این مورد لحاظ نموده اند»
وی خاطر نشان کرد :« شاید بتوان گفت که جنس دغدغه های مجلسیان متناسب با جنس دغدغه های فرهنگیان نیست ؛ آن ها بیشتر منفعت سیاسی خویش را مدنظر قرار داده و در این مورد از دغدغه های فرهنگیان نیز به نفع خویش بهره برداری می نمایند.»
وی با بیان این که انتظار از مجلسیان این است که برای برون رفت از دغدغه های متعدد معلمان در قانون گذاری شان توجه بیشتری به مسائل آموزش وپرورش داشنه باشند، گفت: « توجه به سرانه های آموزشی، دغدغه های معیشتی و ارتقاء منزلت معلمان کمکی است که مجلسیان می توانند با در رابطه با معلمان انجام دهند».
عبد الجلیل کریم پور با بیان این که استیضاح وزیر آموزش و پرورش بیشتر حول محور انتصابات وزیر می چرخد ابراز کرد: «شاید برخی از این انتصاب ها متناسب با خواسته های برخی نمایندگان که هر کدام سهمی برای خویش در این مورد درنظر گرفته اند، نبوده است. شاید نمایندگان امضاء کننده ی استیضاح این موضوع را کمتر مدنظر داشته اند که وزیر، وزارتخانه ای با افت و خیزهای فراوان را تحویل گرفته است. وزارتخانه ای که در دوره قبل تصمیماتی عجولانه، تغییراتی را برای آن به همراه داشته است.»
وی ابراز داشت:« آقای فانی متاسفانه تیمی را هدایت کرد که با اهداف مجموعه ی قبلی چیدمانش انجام گرفته بود. عاملی که نتوانست موفقیتی را نصیبش کند. اما نباید این مهم را از نظر دور داشت که تغییر وزیر بدون تغییر نگاه به آموزش و پرورش مشکلی را حل نخواهد کرد. باید ابتدا نگاهی همه جانبه به این مجموعه داشت و سپس برنامه ای جدی و متناسب با شان آموزش برای آن در نظر گرفت.»
پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران - تهران
در جامعهای زندگی میکنیم که دست خوش نحولات بسیاری است تحولاتی اعم از سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و غیره. تحولاتی درون مرزها و فراتر از مرزها، اما هرچه هست این دگرگونیها و این نوسانات ، همۀ اجتماع را تحت تأثیر جدی خود قرار میدهد، و هر روز نمود آن را به شکلی عریان در انظار عموم میبینیم . نمودی که گاه بسیار تکان دهنده و دردآور است. نیازی به مقدمهچینی نیست، اگر بخواهیم مشکلات عدیده اجتماعی که ناشی از رفتارهای گوناگون میباشد و گریبان گیر مردم ماست را تحلیل کنیم، رفتارهایی که در مقایسه با ابتدای انقلاب ، که سنگ بنای تغییر و تحولی عمیق در جامعه ما پدید آورد، میتوان گفت کاملاً متضاد میباشد.
در ابتدای انقلاب، ایثار، صمیمیت، مهربانی، یک رنگی و ... سایر ارزشهای والای انسانی را مشاهده میکردیم، اعمالی که هر روز طول و عرض بیشتری پیدا میکرد، چنانچه حال که میخواهیم از آنها یادآوری کنیم ، به مثابه معجزاتی شبیه بودند که در طول تاریخ نه تنها کشورمان بلکه جهان اتفاق افتاده باشد، ازدواجهای باشکوه و عجیب ، آدم هایی که گویی صدها دنیا را تجربه کرده و از آن سیر شده باشند، ایثار و شجاعت زنان و مردان در جنگی که مطالعه لحظه لحظه آن رعشه بر اندام میاندازد و ما خود با وجودی که در بین همین ملت زندگی کرده و میکنیم باز هم چشم مان از حیرت باز میماند... و اینک، آیا مردمان قهرمانپرور و اسطورهای دیوپرور گردیدهاند؟ یا باید سرخود را همانند کبک زیر برف کرده و همه چیز را انکار کنیم و یا باید واقعاً واقعیت را دید و با دیدی روشن به تجزیه تحلیل اوضاع پرداخت، که در این صورت است که میشود راههایی درست را جست و جو کرد.
به راستی چه شده که در طول حدود 4 دهه، درصد بالایی از ارزشها و زیباییها و زشتیها، وارونه شده، و شاید با تعداد زیادی از افراد روبرو میشویم که نه تنها بهایی برای ایثار قائل نیستند، بلکه استفاده از حق دیگری را حق مسلم خود میدانند؟ چه شده است که مهربانیها و زیباییهای مثال زدنی این ملت، تبدیل به خشونت و هتک حرمتهای باورنکردنی گردیده است؟
اصولاً در هر جامعهای سنگ بنای زیرین آن را خانواده و به تبع جوانان آن تشکیل میدهد. به جرأت میتوان گفت بر این دو عنصر اساسی اجتماع ما طی این دههها ظلم فاحشی رفته است .
اگر واقعاً قصدمان نیت خیر برای مردمان مان است پس اجازه دهید بدون پرده، این موضوعات آنالیز گردیده و دوایی بر این درد یافته شود. در خانواده نقش اساسی را زن دارا میباشد، که هرگونه رفتار با وی تأثیر اساسی بر ارکان این سازمان و به تبع جامعه دارد. به راستی در جامعهای که زن در خانۀ خود و از جانب مورد اعتمادترین فردی که به او اعتماد دارد، یعنی همسر، هیچ گونه احساس امنیتی نمیکند، چرا که میداند و میبیند که همسرش به صورت کاملاً قانونی و شرعی میتواند به وی خیانت کند و نسبت به او وفادار نباشد و حتی با تعداد زیادی از زنان در ارتباط باشد و آب هم از آب تکان نخورد، چگونه میتواند با خیال آسوده و بدون دغدغه، به تربیت و اصلاح فرزندان خود بپردازد؟
حتی دیگر در این شرایط شاید نداند ، رفتار درست و نادرست کدام است؟ در این اوضاع شاید بخش زیادی از انرژی و پتانسیل خود را صرف اسکن رفتار همسر و یا حتی تعامل خود با وی و حتی با دیگران کند؟ که البته در این آشفته بازار، احتمال تجربۀ راههای نادرست هم زیاد است. البته به طور صد در صد میتوان گفت، مردان این زمان ما که به نام دین ، بیوفایی میکنند، در واقع دین را لکهدار میکنند،چرا که دین صریحاً شرط چنین رفتارهایی را عدالت دانسته که اکثراً عمل نمیکنند. البته اشکال اساسی به قانونهای حکومتی برمیگردد که به طور قاطع و شفاف شرط عدالت را نه تنها قرارنداده بلکه حتی به آن اشاره نیز نکرده است؛ بنابراین مشخص است که در چنین بازار شامی ، چه سوء استفادههای وحشتناکی حتی از جانب کسانی که به دین اعتقاد ندارند، تحت لوای دین صورت بگیرد .
زنان کشور ما درعرصه ی انقلاب و جنگ،صحنه هایی را پدید آوردند که گاه بی مثال است و به قول امام گاه این زنان بودندکه نه تنها خود در میدان بودند بلکه مردان رانیزبه میدان آوردند. درانقلاب، زنان، زمانی که هنوز حکومت شاهنشاهی بر مسند قدرت بود،همانانی که تا چندی قبل ازآن،به سبک اروپایی لباس می پوشیدند،خود حجاب و چادر را انتخاب کردند،بی آنکه گشت ارشادی وجود داشته باشد و بر این اعتقاد اصرارکردند چون زاده ی انتخاب خودشان بود ؛ در زمان جنگ،نه تنها مانع رفتن همسر و فرزندان شان به جبهه نبودند بلکه عامل تعیین کننده ای درتشویق آنان به حضور موثر در جنگ بودند و حتی زمانی که همسرشان به شهادت می رسید حلقه ی ازدواج خود را نیز،که با ارزش ترین یادگار کوتاه زندگی شان بود را به جبهه هدیه می کردند و خود نیز در پشت جبهه ،مصمم پشتیبان رزمندگان بودند.حتی گاه درشهرهای مرزی، روبروی دشمن جنگیدند، ولی حالا واقعا حیف است که این قدرت بزرگ و بنیادی رانه تنها نادیده گرفته بلکه کاملا وی رابی دفاع گذاشته و اجازه داده شودکه به راحتی حق او را ضایع نمایند.
حرف برسراین است که بر اساس قانون و دین ،می شود جلوی ظلم آشکاری که به این قشرموثر،به نام احکام خدا اعمال می گردد راگرفت ،ولی باید دید چرا مسامحه می شود؟
درحالی که مسئولین می توانند با ابزار قانون و احکام شرعی ،خیانت مردان به همسران شان و پایمال کردن حقوق مادی و معنوی ایشان را عادلانه رسیدگی کرده و حکم دهند ولی متاسفانه،خود را نه تنها به زحمت نمی اندازند بلکه گویی اتفاقی نیفتاده است.
با وجودی که حضرت علی(ع)،صریحاگفته است:مرد زن داری که متعه (صیغه) کند راسنگسار می کنم و این سند، درکتاب"نظام حقوق زن دراسلام"نوشته آقای مطهری ،قسمت ازدواج موقت ( 1 ) آمده است ؛ حال یاباید گفته شود آقای مطهری حدیث نادرستی بیان کرده اند و همه حرف های خود را درخصوص ایشان،که انصافا شایسته چنین تقدیری هستند،پس بگیرند و بگویند دیگر هرساله بزرگ داشت های باشکوه برایشان برگزار نگردد و کتاب های وی را ازواحدهای دروس دانشگاه و سایر مقاطع تحصیلی حذف نمایند و یابه درستی توضیح دهند که چه عمدی وجود دارد که این گونه احادیث معتبرکه اساس خانواده رامحکم می کند،نادیده گرفته می شود؟ و اصولا چرابه آیات خداوند درخصوص لزوم رعایت اصل عدالت درتعدد زوجات توجه نمی گردد؟ درحالی که حتی کوچکترین تبصره قانونی دراین موردتصویب نشده است.
درچنین شرایطی،آیا انتظاردارندزنانی که این قدرازخودمایه گذاشته اند که بارها امام خمینی،خدمات آنان به انقلاب و جامعه رابیش ازمردان ارزیابی نموده اند، و حالا این طور جواب می گیرند و کسی حتی حاضر نیست در مورد حقوق قانونی و حقه ی آنان صحبتی بکند،باز هم به آنان اعتمادکنند و بارسنگین داشتن چندین فرزند رابه دوش بگیرند، آن هم درشرایطی که هر لحظه باید انتظار این راداشته باشند که پدر این فرزندان ،کاملا قانونی به وی خیانت کرده و احساس و آمالش را پایمال نماید؟
اگرحالا هم توجه نشود،سال دیگر و سال های دیگر دیراست، و این بار بازخواهند پرسید چه شده است؟ و چرا زنان این چنین شده اند؟
بیاییم قبل ازاینکه بیش از این، دیرشود،معضلات جامعه را که رکن های اصلی آن زنان و جوانان هستند، واقع بینانه و متعهدانه تحلیل کرده و راه آن را پیداکنیم،که چاره ای جزاین هم نیست.
عنصر بعدی جوانان هستند که از ابتدای انقلاب ، به نام اینکه باید اصلاح شوند و به راه مستقیم و کج نروند، از مدرسه ابتدایی تا دبیرستان، تحت فشارهای اعتقادی که گاهاً نیز از روی خیرخواهی بوده است قرارگرفتهاند.
به راستی اگر ما کودک یا نوجوان را به اجبار سرپا نگه داریم تا به تلاوت قرآن گوش کنند و یا با توهین و تهدید، به او بفهمانیم که میبایست حجاب داشته باشد و یا فلان پوشش را دارا باشد وی را اصلاح کردهایم؟ این روش غلطی که متأسفانه از ابتدای انقلاب در آموزش و پرورش پیریزی شده و متأسفانه هیچگاه مسئولین رده بالای این سازمان آموزشی، زحمت بازنگری مجدد آن را به خود ندادند، جوانان ما را رفته رفته میتوان گفت از دین دور کرده و حتی آنان را دین گریز نموده است.
آیا بِینی و بِین ا...، در هیچ کشور مسیحی و در هیچ کدام از مقاطع تحصیلی آنان، دانشآموزان برای شنیدن آیات کتاب آسمانی خود به اجبار سر پا نگه داشته شدهاند و یا برای اجرای احکام دین شان در مراکز آموزشی مورد اهانت قرار گرفتهاند ؟
حرف اینست، که این راهش نیست، نه در ارتباط با خانواده و نه با جوان. شاید این مطالب را نپذیرید ولی اگر واقعاً دل مان برای این ملت میسوزد ، با واقعبینی کامل، اوضاع را باید تحلیل کرد، حتی اگر تلخ باشد و راهحل واقعی را پیدا کرد باز هم حتی اگر تلخ باشد .
( 1 ) نظام حقوق زن در اسلام ،چاپ جهاردهم ،پاییز 1369 ، انتشارات صدرا ، صفحه 83