صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

kashefididgah

یازده هزار و نهصد و نود و نه ماهی کوچولو شب بخیر گفتند و خوابیدند . . . اما
ماهی کوچولویی خوابش نبرد شب تا صبح همه اش در فکر دریا بود . . . (بهرنگی)


-  با تبریک و دست مریزاد بابت بیانیه موفقیت آمیز هسته ای به حضرت عالی. از هر کجای ضرر که برگردیم منفعت است.
سخن از دل برآمده بی مقدمه آغاز می شود و بی مؤخره به پایان می رسد.
زمان مطالعه در ایران بسیار ناچیز است ، به جز درآمد پایین خانوده ها دو دلیل مهم و مرتبط به هم برای مقاومت کردن در مقابل مطالعه عبارتند از :
1- بسط راحت طلبی در جامعه؛
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست      عاشقی شیوۀ رندان بلا کش باشد   (حافظ)
2- ترس از تزلزل اعتقاداتِ بت شده در اذهان؛
ترسم که صرفه نبرد روز بازخواست      نان حلال شیخ ز آب حرام ما   (حافظ)
این ترس یک دلیل واهی در مقابل عدم مطالعه در اذهان متبادر می کند، می گویند در کتاب ها افکار ضد و نقیض وجود دارد لذا مطالعه آرام و قرار ما را بهم می زند.


آقای رئیس جمهور محترم،
نقش آموزش و پرورش در بت شدن اعتقادات و بسط راحت طلبی که به مادیگرا شدن جامعه انجامیده چیست؟
مافیایی در آموزش و پرورش چنبره زده و معلم نماها و دلالان آموزش از آن سو استفاده می کنند و با کور فهمی از معیشت پایین معلمان حرف می زنند. چون برای آنها عدالت اجتماعی به اندازۀ کباب خوردن با خانواده ارزش ندارد که به خاطرش با وزیر و رئیس در بیفتند. با قیافۀ روشنفکرانه می گویند شکم گرسنه ایمان ندارد و اسفند ماه به بهانۀ بسته شدن بودجه در مجلس در اتاق دبیران نشسته و سر کلاس نمی روند. 


وقتی صمیمی ترین وقت پدران و مادران و معلمان با « فاطما گل » و سریال های جِم بالیوود سپری می شود و تاریخ منطقه را از سریال « حریم سلطان » می آموزند و سپس در « واتس اپ » و « وایبر » و « لاین » و « بیتاک »  . . .  چت می کنند، چنین پدر و مادرها و معلمان ( به قول صمد بهرنگی « چوخ بختیارها » ) چه حرفی برای گفتن دارند؟

تربیت خانودگی بچه های ما در خانه و مدرسه اکثراً به دست چنین افرادی است. اعتراضات معلم نماها که صرفاً معیشت پایین معلم را هدف قرار داده با افزایش 10 تا 15درصدی حقوق معلم تا اسفند ماه بعدی فرو می نشیند.

خدا برکت بده به مؤلفان کتاب های درسی که خواسته یا ناخواسته به نفع مافیای آموزشی قلم زده اند. ( منظورم صرفاً کتاب های ریاضی و فیزیک است که تخصص اینجانب می باشد. ) صدها برابر این پول ها از قِبل کتابهای درسی و کم کاری و بدکاری معلم نماها ( سی دی های آموزشی ) از جیب خانواده ها درمی آید. طبیعتاً خانواده های چوخ بختیار هم این دزدی ها را درک نکرده و به انواع و اقسام کلاس های خصوصی تن می دهند.

به عنوان یک معلم فکر می کنم اگر نقش مافیای آموزشی را کم رنگ کرده و در بچه ها انگیزه و امید به آینده به وجود آوریم، بیش از 2 درصد بچه های ایران نیاز به کلاس های تکراری نخواهند داشت ولی امروز برای بیش از 95 درصد دانش آموزان شهری انواع و اقسام کلاس های فرا مدرسه ای تشکیل می دهند !

وای بر احوال بچه های معصوم روستایی با کتاب های درسی که به نفع مافیای آموزشی تنظیم شده است. این همه فوق برنامه دال بر گنگی دانش آموزان است یا غیر متعهد بودن معلمان شان و سوء استفاده مدیران؟

یک معلم نما خوب یاد گرفته که چگونه شاگردان را به کلاس های خصوصی خود یا آموزشگاه هایی که از آنها به طور مستقیم یا غیر مستقیم پورسانت می گیرد، بکشاند و اغلب مدیر هم با معلم نماها برای تشکیل کلاس های فوق برنامه هم پیاله می شود.

استیفای حقوق با ارتقاء سطح آگاهی ممکن خواهد شد نه کم کاری و لج بازی و سوار شدن بر گردۀ دانش آموز، که ناشی از راحت طلبی و کوچک بودن است. وقتی سریال های صد من یه غازِ شبکه های رنگارنگ و چت کردن محیط بر زندگی افراد است، کج فهمی در چگونگی استیفای حقوق مادی و معنوی نیز کاملاً نمایان می شود. هفتصد سال پیش مولوی فهمید ولی ما امروز با مدارک اسانس و فوق اسانس از دانشگاه های رنگارنگ و دکتراهای کابینۀ آن پرزیدنتی که ادعایش آسمان را سوراخ کرده و نظرات دنیا را کاغذ پاره ای بیش نمی خواند نفهمیدیم که :
تا نباشد راست کی باشد دروغ      این دروغ از راست می گیرد فروغ
آقای رئیس جمهور در نشر و بسط این ابتذال ها آموزش و پرورش و صدا و سیما و فرهنگ و ارشاد اسلامی کجا ایستاده اند؟

برنامۀ شما در آموزش و پرورش برای شکل گیری و اعتلای ادراکات پنج گانه ( تصور، درایت، وهم، قضاوت و حافظه ) چیست؟
اعتیاد، طلاق و ساده لوحی از در و دیوار بالا می رود. خواسته و ناخواسته سلایق و علایق مردم ایران به بی راهه کشیده شده، روحیۀ آنها تضعیف شده و احساس مسئولیت در جامعه افت کرده است. اول انقلاب گفته می شد « تعهد مقدم بر تخصص است.» دربارۀ این جمله دو مورد مهم لازم به ذکر است :
1- تعهد به کی و چی؟ تعهد به بشریت و مملکت که هدف یک انقلاب مردمی باید باشد؟
2- کسی که تخصص کاری را ندارد و آن پست را می پذیرد بدون استثنا بی مسولیت بوده و آن مقام به فساد و ابتذال خواهد انجامید.


آقای رئیس جمهور محترم

در پایان یادآوری می کنم معلمی کاملاً یک کار حرفه ای و یک هنر است. طبیعتاً معلم نما ها خارج از این دسته بندی قرار می گیرند. اما دیگر کارکنان دولت که کارمندان آموزش و پرورش به جز معلمان را نیز شامل می شوند دارای اضافه کاری معادل چهار ماه حقوق و یک ماه مرخصی می باشند که برابر پنج ماه دریافتی بدون حضور در محل کار می باشد. خواهش می کنم تعطیلات تابستان را دائماً به رخ ما نکشید. اولاً یک ماه مرخصی حق ماست. ثانیاً در همه جای دنیا چنین وقت هایی به معلمان می دهند. ثالثاً در ایران طرف معلمان در یک کلاس، 30 تا 40 بچه ای می باشد که اکثراً  بی انگیزه بوده و به قول خود هدف شان اخذ مدرک و تصاحب یک میز است و نیز معلمان پاسخگوی اولیای چنین بچه هایی هستند که در شکل گیری هدف آنها بی تقصیر نمی باشند. اما مقصر اصلی نه اولیای خانه و نه اولیای مدرسه بلکه بی برنامگی و بد برنامگی دولت می باشد. تصحیح اوراق امتحانی و طراحی سوال و آمادگی قبل از ورود به کلاس را نیز به آنها اضافه کنید که این همه بدون کارمزد انجام می گیرد.

حال خود نتیجه بگیرید که حق و حقوق مادی و معنوی معلم چیست؟

والحمدالله تعالی شأنه


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

 

منتشرشده در دیدگاه

گروه اخبار /

happinesssp1 شماری از مردم تهران به دنبال اعلام توافق هسته‌ای، به خیابان‌ها آمده و به شادی پرداختند.

مردم در خیابان ولیعصر تهران با بوق زدن، شادی و ابراز احساسات خود از نتیجه به دست آمده در مذاکرات هسته ای در لوزان ابراز شادمانی می کنند.
جمعی از مردم نیز در خیابان اطراف وزارت خارجه حضور یافتند و با شعار "روحانی متشکریم" همراه با بوق خودروها شادی خود را نشان دادند.

ایران و گروه ۱+۵ بعد از روز‌ها مذاکرات فشرده در لوزان سوئیس، ساعاتی پیش از توافق میان خود خبر دادند.

در ادامه، تصاویر ویدئویی اختصاصی از این رخداد را مشاهده می کنید:

شادی مردم در خیان ولیعصر

 آنا

 hasteyeesp سلام دوستان

با مسرت زیاد توافق هسته‌ای را به مردم ایران صمیمانه تبریک می‌گویم.

بدون تردید نقش تیم مذاکره‌کننده بالأخص آقایان ظریف، عراقچی و تخت‌روانچی در این پیروزی بسیار موثر بود. همه آنان که خواهان سعادت و پیشرفت ایران هستند از این موفقیت به وجد خواهند آمد.

شاید اگر بسیاری از هم‌میهنانمان می‌دانستند که برنامه‌های هسته‌ای کشور چه به‌صورت مستقیم و چه به‌صورت غیرمستقیم در قالب تحریم‌ها چه هزینه‌های هنگفتی برای کشور در برداشته‌اند، از خبر دریافت این پیروزی به خیابان‌ها می‌ریختند و به شادمانی می‌پرداختند؛ اما با کمال تأسف مردمی که برای یک بازی فوتبال آن‌گونه شادمانی می‌کنند، برای این پیروزی و موفقیت هیچ واکنشی نشان ندادند.

این بی‌تفاوتی یقیناً به‌واسطه همان عدم آگاهی از ابعاد هزینه‌های هسته‌ای برای کشور می‌باشد. روند موفقیت‌آمیز این مذاکرات درعین‌حال بسیاری از باورهای آمریکاستیزانه و غرب‌ستیزانه رایج در ایران را با پرسش‌هایی فراوانی مواجه خواهد ساخت.
ایام به کام باد
صادق زیباکلام
سیزدهم فروردین یک هزار و سیصد و نودوچهار

 صفحه فیس بوک

منتشرشده در یادداشت

shahsavarzadehdidgah موفقيت تيم مذاکره کننده هسته اي جمهوري اسلامي ايران با 5+1 را که موفقيت ملت ايران است به همه ايرانيان تبريک عرض مي نمايم .
1. خدا را شاکريم ، در مقابل شهداء سر تعظيم فرو مي آوريم  ،مقام شامخ جانبازان را گرامي داشته ، قاطعيت و خردورزي مسئولين را ارج مي نهيم ، بردباري و هوشياري ملت يک پارچه از همه اقوام و مليت ها همه گويش ها و ...با هر عقيده مرام را تحسين مي کنيم ،علما و دانشمندان را ستايش مي کنيم ، فرهنگيان  و فرهيختگان را که سرچشمه  خروشان تعليم و تربيت اين مرز و بوم هستند را به نيکي ياد مي کنيم و قدردان بزرگواري تمامي ملت شريف ايران را که در جاي جای کره خاکی گسترده اند مي باشيم  که سياست برد - برد مطرح  شده از سوي جمهوري اسلامي ايران به بار نشست  و افتخار ، سربلندي و عزت براي ملت و مسئولين آفريد .
2. اين پيروزي حاصل همگامي ، همراهي همه آحاد ملت از شهروندان به ظاهر بي نام و نشان در اقصي نقاط ايران عزيز و سرتاسر کره خاکي تا بالاترين مقامات کشور، حاصل شده است .

اميد است ادامه اين روند رو به رشد ، نقارها و شکاف ها را برطرف نمايد . شاهد بالندگي و شکوفاي بيشتر جمهوري اسلامي ايران و احقاق حقوق بيشتر شهروندان  باشيم .
3. اين پيروزي مربوط به يک جناح خاص نمي باشد؛ پيروزي ملت واحد است . اگر وحدت و يکدلي همه ملت و همه جناح ها نبود اين پيروزي غرور آفرين رقم نمي خورد .اين پيروزي متعلق به چپ و راست ، اصواگرا ، ميانه رو ، اصلاح طلب ، موافق ، مخالف ، منتقد و ... نيست ، بلکه متعلق به همه ملت است که در سايه  " حذف منيت و نگاه ملي  " (1) دولت و ملت و همه جناح ها به دست آمده است .
4. همان گونه که 29 اسفند در تاريخ پر فراز ونشيب ايران زمين ، با نام " ملي شدن صنعت نفت ايران " باعث غرور، افتخار و سربلندي همه ايرانيان در تمام اعصار خواهد بود ، قطعأ نسل کنوني و نسل هاي آينده روز سيزده فروردين را به عنوان روز احقاقˏ حقوقˏ حقه ي ملت ايران با سربلندي ، سرافرازي و عزت ثبت خواهند کرد . حلاوت وشيريني آن ماندگار مي ماند  و گذر زمان همواره اين دست آورد زرین را صيقل داده و تلالوء آن روز افزون مي باشد .
5. اين پيروزي نشانه تدبير و خرد همه مسئولين و همراهي و همگامي همه ملت ايران است ، لذا بر همه مسئولين و همه آحاد ملت مبارک و ميمون باد .
نکاتي که بايد  مسئولين ، نهاد هاي مدني ، اصحاب رسانه  ، علما و دانشمندان ، فرهنگیان ، حقوق دانان ، پزشکان ، وکلا و قضات ، سياست مداران ، کارگران ، کشاورزان و... توجه نمايند اينست که نوار همدلي و همزباني ملت و مسئولين  ادامه يابد تا پيروزي و موفقيت بيشتر نصيب جامعه گردد .
در کنار جشن و سرور ملت و خوشحالي مسئولين ، همه و همه بايد هوشيارانه ، مراقب کساني چون بابک زنجاني باشيم که منافع آنان با منافع ملت و مسئولين هم راستا نمي باشد . بايد اين دستاوردها پايدار و مستمر گردد .
حالا مي روم تا شايد بتوانم  " منيت را درخود سرکوب کنم و به موضوعات با ديد ملي نگاه کنم .(1)
لطفا مقاله ي  " یک ديالوگ اتوبوسي و يک نتيجه گيري ! " به قلم بنده را که روز دو شنبه مورخ 20 بهمن 1393 ( کمتر دو ماه پيش ) در سايت وزين " گروه سخن معلم " درج شده است را مطالعه فرماييد .

ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود/ رنج دوران برده ایم...
ما برای پرسیدن نام گلی ناشناس                 چه سفرها کرده ایم، چه سفرها کرده ایم
ما برای بوسیدن خاک سر قله ها                    چه خطرها کرده ایم، چه خطرها کرده ایم
ما برای آنکه ایران        گوهری تابان شود         خون دلها خورده ایم
                                                               خون دلها خورده ایم
 
ما برای آنکه ایران         خانه خوبان شود          رنج دوران برده ایم
                                                                رنج دوران برده ایم
ما برای بوئیدن بوی گل نسترن                       چه سفرها کرده ایم، چه سفرها کرده ایم
ما برای نوشیدن شورابه های کویر                  چه خطرها کرده ایم، چه خطرها کرده ایم
 
          ما برای خواندن این قصه عشق به خاک            خون دلها خورده ایم
                                                                        خون دلها خورده ایم
         ما برای جاودانه ماندن این عشق پاک               رنج دوران برده ایم
                                                                         رنج دوران برده ایم
 
ترانه ی « سفر به خاطر وطن »
ترانه و طرح آهنگ : نادر ابراهیمی
تنظیم کننده برای ارکستر  و رهبر گروه نوازندگان : فریدون شهبازیان
خواننده : محمد نوری منابع :
(1)    مقاله ي   "یک دیالوگ اتوبوسی و یک نتیجه گیری !"  انتشار در سايت وزين " گروه سخن معلم " 

 

چهارشنبه, 23 -8156 07:19

شما اختلاس می کنید ؟

habibispdid2 سلام خدمت همکاران فرهنگی و فرهیخته ام، ضمن تبریک سال نو شمسی و آرزوی بهاری خوش، امیدوارم همواره سالم و شاد باشیم تا بتوانیم نسلی شاد تربیت کنیم.

باید اذعان داشت که اغلب ما معلمان نسبت به جامعه یک زندگی عادی داریم و اعتراضات صنفی ما نه فقط به جهت حقوق ومزایای ماست که دولت و صداو سیما با پائین آوردن خواسته های فرهنگیان در حد افزایش حقوق، باز هم در حق این قشر فرهیخته ظلمی مضاعف تر از قبل را روا داشتند.
یک مساله ی ساده اینکه وقتی بحث افزایش حقوق فرهنگیان، یکی از پاسخ ها، بار مالی داشتن قضیه است ، اما در مورد اختلاس ها برای هر رقمی اعتبار وجود دارد مثلا اعداد زیر را در نظر بگیرید :
30.000.000.000.000
45.000.000.000.000
65.000.000.000.000
140.000.000.000.000
960.000.000.000.000
که همه بر حسب پول رایج کشور است.
این نکته اما مغفول مانده که وقتی یک معلم مشکلات مالی داشته باشد و تمام فکر و ذکرش را اجاره خانه و هزینه ی بیمارستان و ... پر کرده باشد، هرگز نباید از او انتظار تدریس مناسب و منسجم داشت.
وقتی اخبار  فساد اقتصادی و اختلاس و ربا در جامعه دائما شنیده می شود ، باید پذیرفت که با چنین بستری دانش آموز هرگز از معلم درس عزت نفس و انسانیت را نخواهد پذیرفت= .
چند روز قبل از ایام عید به دلیل برگزاری آزمونی که در مدرسه برگزار شد، پس از پایان آزمون دانش آموزان را به سالن امتحانات بردم و از آنها خواستم که به این سوال پاسخ دهند:
اگر توان و موقعیت "اختلاس یا دزدی" را داشته باشید، چه کار خواهید کرد؟
جالب است که بسیاری از آنها بدون شک و تردید پاسخی دادند که واقعیت جامعه را نشان می داد.
اینکه دانش آموزی بپرسد "در چنین شرایطی چرا نباید اختلاس کنیم؟" مساله ای بسیار تاسف برانگیز است که باید ریشه یابی شود. وقتی استدلال یکی برای انجام اختلاس این است که " من اگر 5000 میلیارد تومان اختلاس کنم دیگر هیچ ارگانی توان برخورد با من را ندارد" ریشه در باورهای رایج در جامعه دارد، باوری غلط اما متاسفانه مرسوم.
پس از مدتی مذاکره از آنها خواستم که به سوال زیر پاسخ دهند:
اگر کسی توان و موقعیت "اختلاس یا دزدی" از اموال شما را داشته باشد، شما چه انتظاری از او خواهید داشت؟ و اگر توان برخورد با او را داشتید چه می کردید؟
جواب های برخی از بچه ها جالب بود:
یکی می گفت: آقا من خودم دیگه اختلاس نمی کنم .
یکی دیگر: آقا اعدامش می کردم .
و: چرا باید شرایط در جامعه به گونه ای باشد که این شخص بتواند از اموال مردم اختلاس کند؟
و: چرا با کسانی که اعداد اختلاس آنها آن قدر بزرگ است که در ماشین حساب معمولی جا نمی گیره، برخورد نمی کنن.
یکی جمله ای گفت که به فکر فرو رفتم و این شد دست مایه این مطلب: در کشور چین چند وقت پیش یکی از مسولین کشورشون رو به خاطر فساد مالی، اعدام کردن و تلویزیون ایران هم خبرش رو پخش کردف مقدار فساد مالی هم چند میلیون دلار بود، یعنی حدود ده میلیارد تومن(من مبلغ فساد رو نمی دونم)
در نهایت مذاکره به این نتیجه رسید که دو عامل «  اخلاق و قانون قوی »  می تواند برای جلوگیری از چنین رخدادهایی مفید باشد.
حالا سوال من این است که :
چرا قوه قضائیه ای که توان برخورد با افرادی چون "س.م" و "ب.ز" و "م.ر" را دارد، چگونه است که اجازه ی وقوع چنین جرم هایی را می دهد و قبل از وقوع وارد صحنه نمی شوند؟
و به این خبر هم توجه کنید:
" رییس کل بانک مرکزی با اشاره به این‌که ۵۷۵ پرونده مربوط به بدهکاران بانکی، به صورت جداگانه و ویژه به مراجع قضایی کشور ارائه شده است، گفت: پیش‌بینی می‌شود قدرت اعطای تسهیلات بانک‌های کشور به ۲۸۵ هزار میلیارد تومان برسد. به گزارش ایسنا، ولی‌الله سیف در جلسه شورای گفت‌وگوی بخش خصوصی با دولت که در خرم‌آباد برگزار شد، افزود: بدهی متهمان این پرونده‌ها ۲۶۰ هزار میلیارد ریال و معادل یک سوم بدهی‌های معوقه بانکی است. "

مگر این ۵۷۵ نفر چه کسانی هستند؟ چرا قوه قضائیه و مقننه و مجریه، توان برخورد با آن ها و اعلام اسامی اشان را ندارند؟
به نظر شما اگر بدهی این بدهکاران بانکی (شما بخواند عزیزان بانکی) دریافت شود، با آن چه کارهایی می توان انجام داد؟ با ۲۶۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ ریال (بانماد علمی می شود دو و شش دهم ضرب در ده به توان چهارده).
طنز قضیه آنجاست که این 575 نفر قطعاً مقدار متنابهی از بدهی هایشان در در همان بانک ها سپرده گذاری کرده اند و بانک ها طلب خود را از حساب شان هم برداشت نمی کنند !
خوانندگانی که اقتصاد می دانند نظر بدهند آیا در واقعیت امکان داشت این اتفاقات رخ دهد یا نه باز در نتیجه تبدیل دلارهای نفتی به ریال تورم و افزایش نقدیندگی در انتظار اقتصاد ما بود؟
و سوالات متعدد دیگری که متاسفانه هیچ وقت هیچ کس به آنها پاسخ نخواهد داد و این نکته ی غم انگیز مساله است.


منبع 1 

کارمزد تراکنش‌های بین بانکی کلید خورد/ تشکیل ۵۷۵ پرونده کلان بانکی

منبع 2

کارمزد تراکنش‌های بین بانکی کلید خورد


منبع 3 :

آن 575 نفر و احوال ما

 


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

 

منتشرشده در اقتصاد

گروه اخبار /

sariolghalamspیکی از فرض های نادرست امروز رسانه ای در ایران اینست که اگر مذاکرات هسته ای به سرانجام برسد، همه مسایل ایران حل خواهد شد. متأسفانه، مذاکرات هسته ای نوعی سرگرمی روزانۀ بعضی رسانه ها شده است.

باید فراتر از این مذاکرات فکر کرد.
به عنوان یک نظر در میان نظرات دیگر، آیندۀ ما ایرانیان در گروی موارد زیر است:
1.هر کدام از ما در حرفه های مختلفی که هستیم به طور دقیق با کار آمدی بالا، روزانه حداقل 5 ساعت کار کنیم. ( کار مفید روزانه در ژاپن7 ساعت و 25 دقیقه و میانگین کشورهای خاورمیانه 15 دقیقه است).
2.اگر می خواهیم به ثروت برسیم، با رانت و ارتباطات این کار را نکنیم. بلکه زحمت بکشیم. فکر کنیم. رقابت کنیم و ثروتمند شویم.
3.تا می توانیم با هموطنان خود همکاری کنیم. مبنای توسعه، سیستم است. مبنای سیستم، همکاری است. از تعارض و اختلاف و درگیری با هموطنان خود پرهیز کنیم از رانندگی گرفته تا توزیع امکانات.
4.تولید کنیم ، حتی شده مداد بسازیم. ابداع کنیم حتی شده بند کفشی ابداع کنیم که بیست سال کار کند.
5.کار کنیم. تولید کنیم. کمتر مصرف کنیم. صادرات کالا و خدمات را گسترش دهیم. توانمند شویم. با قدرت اقتصادی، حاکمیت ملی را بهتر حفظ خواهیم کرد و بر محیط بین الملل تأثیرگذارتر خواهیم بود.

سایت محمود سریع القلم

 

منتشرشده در یادداشت
managmentsp مشکلات مدیریتی یکی از بارزترین مشکلاتی است که ادارات دولتی و حکومتی ایران با آن دست در گریبان هستند و به خاطر تصمیمات نادرست مدیران گاه خسارت های جبران ناپذیری به جامعه وارد می شود که نمود عینی را می توان به وفور در جامعه دید.
یکی از دلایل اصلی بروز این مشکلات این است که چیزی به اسم بازنشستگی علی الخصوص در رده مدیران هیچ معنا و مفهومی ندارد. مدیرانی که هیچ تخصصی در علوم روز دنیا ندارند و علم آنها مربوط به سی سال گذشته است. بعد از سی سال فعالیت و بازنشسته شدن دوباره در همان پست و به صورتی دیگر مشغول به فعالیت می شوند به بهانه اینکه افراد باتجربه ای هستند و بهتر از کم سن و سال های خود از عهده مدیریت این نهادها برمی آیند.
این در حالی است که اغلب این مدیران مجهز به علم روز دنیا نیستند و به خاطر عدم توانایی علمی و همچنین تحلیل قوای جسمانی تجربه آنها هم جوابگوی نیازهای مدیریتی سال های فعلی نیست و اغلب هم بازدهی به مراتب پایین تری از نیروهای جوان و متخصص (که به جرم کم تجربه بودن در رده های پایینی هستند) دارند.
سوال این است که چرا با وجود نیروهای متخصص و توانا دوباره باید کماکان از نیروهایی در رده های بالایی دولتی و کشوری استفاده کرد که آزمون خود را پس داده اند و توانایی های جسمانی و تخصصی خود را از دست داده اند؟! 
نیروهایی که مجهز به علوم روز دنیا نیستند و درک درستی از شرایط روز جامعه ندارند و سابقه کار مدیریتی روشنی نیز در سی سال گذشته ندارند. تا کجا باید این مدیران پشت میزها بنشینند؟
آیا این درست است که از کسی که مهارت علمی او جوابگوی نیازهای جدید اداره مورد نظرش نیست دوباره استفاده کرد؟
برخلاف اینکه ادعا می شود اغلب این مدیران افراد با تجربه ای هستند ولی واقعیت این است که اگر تجربه آنها قابل استفاده بود، آنها خود می توانستند بعد از دوران بازنشستگی از آن تجارب در بیرون اداره متبوع برای خود کسب و کاری راه بیندازند. اما این تجربه تنها به درد ماندن در پشت میز اداره و تکرار شکست های مدیریتی گذشته را می خورد و به درد هیچ کسب و کار دیگری نمی خورد.
و سوال آخر اینکه تا کی باید کشور ایران تاوان اشتباهات مدیران غیر متخصص را بدهد؟ و استفاده از افراد مسن و بازنشسته در جایگاه های بالای مدیریتی و بیرون گذاشتن افراد توانا و متخصص از دایره مدیریت تا کجا ادامه خواهد داشت؟
آیا روزی را خواهیم دید که مدیران به صورت کاملا واقعی بازنشسته شوند و میزهای خود را تحویل اخلاف خود دهند؟
الف
 
 
منتشرشده در یادداشت
شنبه, 07 فروردين 1394 13:51

کاش " احسان علیخانی " تکذیب کند !

alikhanisp گروه اخبار /

وبلاگ > حدادی، محسن - شاید مدیران رسانه ملی آن زمان که در رقابت شبکه های مختلف سیما برای برنامه تحویل سال، با ستاره ها پز می دادند، فکرش را هم نمی کردند، رقابت کاذب مجری ها به جای شبکه ها، به چنین روزی بیافتد!

داستان خیلی ساده است؛ تلویزیون در شب سال تحویل می خواهد تمام شبکه هایش مثل هم باشد! چیزی که هیچ جای دنیا مرسوم نیست و هر شبکه مطابق با رویکرد و نوع فعالیتش، برنامه های ویژه خود را آماده می کند و روی آنتن می فرستد.

این نوع نگاه غلط باعث شده، ماراتون نفس گیر مجری ها به جای شبکه ها در تلویزیون ظهور کند و مجری ها هم با حضور ستاره ها و عبارت های ""حضور استثنایی، برای اولین بار و بمب خبری و..."" برنامه خود را متمایز کنند.

ظاهرا همه چیز خوب پیش می رفت تا اینکه صدای برخی چهره ها درآمد! فاکتور حضور برخی ستاره ها در تلویزیون، بدجوری برنامه «مجری ها» را به هم ریخته بود اما مشکل اقتصادی کشور، به صداوسیما هم رسید و بساط این بازی ها تا حد زیادی جمع شد تا اینکه پای اسپانسرها به میان آمد و این داستان دوباره جان گرفت...

به نظر شما اینکه یک بازیگر برای 10 دقیقه حضور در تلویزیون 20 میلیون تومان پول بگیرد، چه معنایی دارد؟ فرض که اسپانسر این پول را به آن بازیگر و کارگردان و ورزشکار داده باشد؛ با چه توجیهی؟

مگر نه اینکه همه ستاره ها، بخش عمده ای از شهرت خود را مدیون همین تلویزیون و دیده شدن توسط مردم هستند؟ (رجوع شود به صحبت های مهران مدیری بعد از تصمیم برای بازگشت به تلویزیون) حالا چه می شود که برای 10 دقیقه حضور در سر سفره هفت سین شب سال تحویل باید پول بگیرند و با مردم روبه رو شوند؟

چه کسی این سنت را باب کرد که حضور در تلویزیون با گرفتن پول باشد؟ نکند این وسط پول ها طور دیگری هم تقسیم می شود؟

یک وقت شما به مهمان خود هدیه ای می دهید، که بحثش جداست اما اینکه دو سه تا اسپانسر را برای 8ساعت برنامه به خط کنید و ارقام میلیونی به برخی مهمان ها بدهید، یک نوع کاسبی جدید نیست؟

به نظرم یک جای کار بدجوری لنگ می زند و بهتر است برای یکبار هم که شده با «شفافیت» با مردم روبرو شویم و بگوییم برای این برنامه های خاص چقدر هزینه می کنیم؟

چقدر از جیب بیت المال و چقدر از جیب اسپانسر که صد البته توازن نداشتن این دو رقم برای رسانه ملی زیاد جالب نیست!

کاش احسان علیخانی که برنامه اش امسال، بدجوری با اسپانسرها پر شده بود، داستان این رقم های دریافتی را تکذیب کند.

خبر آنلاین

 

شنبه, 07 فروردين 1394 09:57

باورم نیست که بهار آمده است

abdolkarimidid در نخستین روزهای سال جدید، که مردم سراسر فلات ایران، یعنی مردم ایران، افغانستان، کشورهای آسیای میانه و قفقاز به استقبال بهار خوب و زیبای طبیعت خداوندی شتافته ­اند و می­ کوشند به پایان رسیدن فصل سرد زمستان و آغاز سال و بهاری تازه را تجربه کنند، امروز، یکشنبه دوم فروردین سال 1394، شاهد مرگ وحشیانة فرخنده محمدی، دختر جوان 27 سالة افغان بودیم که توسط گروهی حیوان انسان ­نمای مسلمان­ نما، به نام دفاع از کتاب مقدس، قرآن ­ــ همان کتابی که مرگ یک انسان بی­ گناه را برای وجدان ­های بیدار مساوی با مرگ تمام بشریت می ­داند (سورة مائده/5، آیة 32)­ــ ابتدا مورد ضرب و جرح قرار گرفته بود، و سپس بدن خسته و ناتوانش در زیر چرخ­ های اتومبیل قرار گرفته و در نهایت پیکرش آتش زده شده بود. در همین جا تسلیت و احساس همدردی خویش را با همة «برادران و خواهران»­ــ دو کلمه­ ای که در روزگار کنونی بسیاری تهی و بی ­معنا گردیده­ اند­­ــ ابراز می ­دارم.

همچنین، در همین روز، شاهد مرگ خودخواستة جوان 34 سالة عرب  ایرانی، یونس عساکره، از سرزمین غیور خرمشهر بودیم که به دلیل اعتراض به ویران شدن دکة کوچک میوه­ فروشی ­اش توسط نیروهای شهرداری، که یگانه سرمایه و منبع درآمد او و خانوادة محرومش بود، در روز شنبة 23 / 12 / 1393   در مقابل شهرداری خرمشهر دست به خودسوزی زده بود.

سردی، سکوت و خاموشی وجدان ­های بسیاری از انسان­ ها، از جمله ما ایرانیان، و علی­ الخصوص بسیاری از مسئولین کشور، روحانیون، روشنفکران و دانشگاهیان و نیز بسیاری از آحاد مردم ما در قبال این حوادث معنادار، که نشان از فجایعی بسیار عظیم در عمق حیات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ما دارد، برای من حکایت از «مرگ انسان»، یعنی مرگ «وجدان­ های بیدار و خودآگاه» در روزگار کنونی دارد. سردی، فسردگی، رخوت و غفلت وجدان­ های ما حکایت از آن دارد که زمستان جان­ های ما را فتح کرده است.

به یاد داشته باشیم که آغاز و پایان فصل­ ها نه در طبیعت که در جان­ ها و وجدان­ های ماست. به همین دلیل، باورم نیست که بهار آمده است.

بیژن عبدالکریمی

دومین روز فروردین و زمستان سال 1394 

سایت بیژن عبدالکریمی

 

 

منتشرشده در یادداشت

khorshidispecial روزگار ؛ سختی را دامن گیر معلمان کرد ، روزگار سخت ؛ معلمان عاشق و متخصص را آبدیده و کارکشته و با تجربه پرورش داد . معلم واقعی می داند که با فرزند ، همسر ، دانش آموز ، همکار ، اولیاء ، اداره و مردم و… چگونه برخورد ، همکاری و سازگاری داشته باشد تا به ساحت شغل شریفش لطمه ای وارد نشود اما در این میان انگشت شماری غیر متخصص که از حادثه ندانم کاری ، پارتی بازی و از ما بهتران وارد حرفه تخصصی اش به غلط وارد شدند و آب زلال و شیرین معلمی را شور و ناگوار و گل آلود می کنند و بر زخم غم های درون خفته معلمان افزوده و در این میان راهزنانی نشسته در کمین ؛ در برنامه پر مخاطب و حساس ، با زبان درازی ، تکثیر زشتی می کنند و شلاق نامرادی بر ذهن و اندیشه معماران آینده ساز می زنند که نتیجه و ثمره ی آن جز انکسار حریم ها و حرمت ها نخواهد بود .
یادش به خیر دهه 60 و 70 مجریانی در صدا و سیما { نمونه اش جلال مقامی ، مرحوم رضا صفدری } حاضر می شدند که وقار ، متانت و ادب ، تسلط بر سخنوری ، آگاهی بی نظیر به حواشی و جوانب یک برنامه چنان دلتنگ مان می کند که حسرت برنامه ای فرهنگی و با اصالت ، حضور افراد پرنفوذ معنوی و ماندگار و تاثیر گذار سرزمین علم  و اخلاق که با کلام دلنشین شان حتی در بزرگترین اتفاق سال ” نو شدن ” و زدودن کدورت و کینه ها ، بر دل مان می ماند که اکنون بعضی برنامه های کپی شده فرنگی ، ابرهای تیره شو های بی اصالت و دور از نزاکت از کانال های متعدد و با مجریانی زبان دراز بی منطق ، بر ذهن و اندیشه مخاطبان بارمی شوند و با بارش سهمگین تناقضات ، فرهنگ و اصالت بر می چینند و بی اعتمادی و بی هویتی نثارمان می کنند .
صدا و سیمایی که قرار بود دانشگاه باشد اما یاد نگرفته است اگر در گوشه ای از سرزمین پهناورش اتفاقی افتاده ؛ چرایی ، چگونگی ، و از همه مهمتر در واکاوی علل ماجرا ، عواقب پخش و انتشار آن چه کمک مثبتی خواهد نمود تا در اجراء و ارائه آن دقت و وسواس مضاعف داشته باشند تا به حریم و حرمت ها خدشه ای وارد نشود که مجریان بفهمند و بدانند که با کاشتن باد طوفان درو خواهد شد .
البته اگرشورای نظارت صدا و سیما از خواب غفلت بیدار شده و به وظایفش به درستی همت گمارد قطعا سوتی های صدا و سیما به حداقل خواهد رسید .

اگر شورای نظارت از علیخانی مجری و تهیه کننده و برنامه ساز و مسئولش سئوال کند ، رسانه ملی برای تبلیغ هر ثانیه چندین میلیون مبلغ تعرفه دریافت می کند ، چطور می شود در برنامه های پیاپی ، “سولماز” و “احسان” برند می شوند و تبلیغ . چه بده و بستانی در پس آن خوابیده است که بعضی از آیتم های برنامه ، همراه همیشگی علیخانی مجانی تکرار می شوند ؛ این همه ستاره در کشور وجود دارد که هر کدام شان ….
… خانمی در خوزستان که جانباز است و قطع نخاع که همسر معلم از گل بهترش ، 34 سال با تمام سختی ایستاده است به پایش و با دست خالی به او عشق نثار می کند و ایثار، آیا امثال علیخانی این مروت را دارند که او را به برنامه اش راه دهند تا دو کلمه حرف حساب بشنویم و غیرت ، که هر چه از دل بر آید لاجرم بر دل نشیند …

بگذریم و سخن کوتاه کنیم …
… و اما به دو نمونه از خروار دسته گل این رسانه علیه معلمان اشاره می شود ؛
در هشت و سی سال های گذشته فیلمی پخش می شود که از بینی دانش آموزی مقداری خون جاری شده و در حال حرکت به سمت اورژانس و گوینده خبر می گوید امروز مدیر مدرسه ای دانش آموز بی گناه را به باد کتک سهمگین گرفته است  و این خبر در کل کشور دهان به دهان می چرخد و همه از هم سئوال می کنند مگر آموزش و پرورش صاحب ندارد که این طور یک نوجوان به باد کتک گرفته می شود که خونین و مالین به بیمارستان روانه شود ، فشار آن قدر زیاد می شود تا مدیر کل وقت تعلیق بر حکم مدیر می زند که نتیجه شانتاژی و نگاه ژورنالیستی به اتفاقات این چنینی از کاه ، کوه ساخته می شود ؛ اما با واکاوی حقیقت ماجرا این چنین از زبان شاهدان که اتفاقا همکلاسی های همان فرد سوژه صدا و سیما می باشند چنین بیان می شود :


مراسم صبحگاه همه دانش آموزان با فرمان ناظم مدرسه به صف می شوند {ناظم در روز اول مهر به بچه ها گوشزد می کند که مراسم پرچم و قرائت قرآن هویت و تابلو و احترام به آن در یک برنامه آموزشی همچون کلاس درس می باشد و بی انضباطی و بی توجهی قابل پذیرش نمی باشد ، برای مهم بودن امر می گوید در تمام دنیا مراکز آموزشی به مراسم این چنینی بیش از حد ارزش قائلند به خصوص برای ما شیعیان احترام به قرآن و پرچم هویتی مضاعف دارد } پس ازصلوات ، مراسم آغاز می شود  ،قاری قرآن که دانش آموزی خوش صوت است تلاوت را آغاز می کند ؛ مدیر، ناظم ، مربی پرورشی ، مشاور و دو معلم به احترام قرآن هر کجا هستند خبر دار ایستاده اند در میانه ، نا گاه دانش آموزی شیطنت می کند و با سوزن ته گرد به پس گردن دانش آموز جلویی ضربه وارد نموده و با فریاد فرد مضروب ، همهمه می شود  ؛ ناظم ضمن تذکر کلی دستور اجرای مراسم پرچم را می دهد ، پرچم در حال اهتزاز است ، این دو دانش آموز مجددا با هم درگیر شده و مشت یکی بر بینی دیگری فرود می آید و مدیر به سرعت به مکان درگیری می رسد و آنان را جدا نموده و به سمت دفتر هدایت می کند که یکی از آنها که اتفاقا مقصر و شروع کننده هست و بر اثردرگیری از بینی اش خون چاری است ، از رفتن به دفتر امتناع می کند که با فشار مدیر به سمت جلو ، تعادلش به هم خورده و زمین می خورد ، در نهایت دانش آموز خاطی با هدایت ناظم به بیمارستان اعزام می شود ؛ اما در میانه راه آن طوری که فیلم هشت و سی به دروغ روایت می کند ، مدیر مدرسه با کتک هایش او را مجروح کرده و به حال خود رها نموده و بقیه ماجرا …و چنان عرصه بر مدیر تنگ شده که مجبور به عذرخواهی دربرنامه هشت و سی و تسلیم شانتاژ صدا و سیما .
البته جمعی از همکاران آن خطه در نامه ای به مدیر کل وقت (دوران احمدی نژاد ) نوشتند که اتفاقا کار عجولانه شما در لغو حکم مدیر عادلانه نبوده ، اما تحکم و تنبیه مدیر ، به بی انضباطی ، بی احترامی و بی توجهی به پرچم و شعار اسلامی و اذیت و آزار به همنوع ، در یک فعالیت جمعی و گروهی ، برخوردی به دور از منطق نبوده است و شما به عنوان مدافع حریم نظام آموزش و پرورش از صدا و سیما به خاطر دخالت بی جا و اخلال در امر تعلیم و تربیت شکایت نمائید ، اما متاسفانه صد حیف که آن مسئول از ترس هیولای رسانه ، حتی جرائت طرح مسئله نکرد چه برسد به شکایت …
واما مورد دوم ؛ در ساعات پایانی سال 93 قریب به تحویل سال که همه دست بر دعا دارند و خانه تکانی دل ، رسانه ملی به کاشت کینه مشغول است مجری “علیخانی” که بلد است قرار داد میلیاردی ببندد با صدا و سیما و پروژه بگیرد که هم تهیه کننده شود هم برنامه نویس و هم برنامه ساز و هم کارگردان و هم مجری ؛ در این ساعات معرکه می گیرد عین مرتاض های حرفه ای در حضور شو نویس و بازیگرسریال پایتخت ، مرز مقدس تعلیم و تربیت را می شکاند و با آوردن نوجوان بیزاز از درس و مشق “بیژن ” با گفتمانی بی ادبانه و بی احترامی به همه معلمان ، خلایق را مات می کند .

خلق نمی دانند که چرایی ، چگونگی ، علل و انگیزه و دست مایه سوژه علیخانی و حقیقت ماجرا چیست ، اینکه سرباز معلمی دوره ندیده و دانشسرا و تربیت معلم نرفته ، از صحنه پاسخ دانش آموزی فیلم گرفته و بعدتر که از سربازی خلاص می شود از سربازی فیلم را در دنیای مجازی به اشتراک می گذارد بدون توجه به عواقب آن ، اینکه معلمان با حقوق اندک به بازخورد رفتار و عملکرد امثال علیخانی ، فرزاد جمشیدی ، آزاده نامداری ، فرزاد حسنی ، قتل معلم فیزیک بروجردی ، بی احترامی به مراسم پرچم و ده ها فیلم و سریالی که تاثیر سوء بر روان دانش آموزان وارد می کنند می تواند نشات گرفته از همین تفکر ، کوچک کردن معلمان ، گنده کردن اشتباه موردی معلم علیه معلمان و تحقیر و توهین معلمان در رسانه ملی ، در مدرسه تاوان می دهند که دانش آموز به خود جرات می دهد ، مراسم آیینی مهم و فعالیت گروهی را به سخره بگیرد و یک مدرسه را به هم بریزد .

آیا علیخانی و کارگزاران رسانه ملی فکر نمی کنند تحقیر معلمان چه تاثیر مخربی بر عملکرد یک مدرسه و نظام آموزشی می گذارد ؟

اگر فکر می کرد که چنین خبط و خطایی نمی کرد ؛ آقای سرافراز تا کی به این هجمه افسار گسیخته مجریان کم فهم ، مغرور ، میدان می دهید بدون هیچ نظارت بر عملکرد و عواقب سوء تربیتی آن ؟!

تا کی معلمان و مسؤلان مدارس تاوان ندانم کاری و نامرادی شما را به جان بخرند؟
آقایان شورای نظارت و رئیس جدید صدا و سیما این پیشنهاد دلسوزانه را برای جلوگیری از تعارضات تربیتی و گسست تربیت نسل آینده بپذیرید و جامه عمل بپوشانید .
اول اینکه دستور دهید هر گونه توهین و تحقیر معلمان به هر نحوی مانند کشور های پیشرفته برای برنامه سازان و کارگردانان و مجریان رسانه ملی ، جریمه و عقوبتی به میزان تعرفه تبلیغات داشته باشد حتی چند برابر آن ، تا هیچ کس جرات وراجی علیه معماران تعلیم وتربیت نداشته باشد .
و پیشنهاد دوم ؛ اینکه در میان تعدد کانال ها ، کانالی را به آموزش و پرورش اختصاص دهید به مدیریت یکی از اساتید فن ، مثل دکتر شرفی و دکتر عبدالعظیم کریمی و … همانند برنامه سیمای مدرسه دهه هفتاد ، با عنوان سیمای تربیت یا شبکه تربیت و یا سیمای مدرسه و… تا ضمن داشتن خوراک فکری برای معلمان ،دانش آموزان و اولیا ، از عوارض و بازخورد به پاسخ ها همت گمارد و به رشد و بالندگی تربیت نسل فردا کمک نماید .
آقای سرافراز !

معلمان نه زیادی اند و نه زیاده خواه ، ما و شما و همه آحاد جامعه مدیون معلمان خود هستیم آنان را نشکنیم تا جامعه فردا نشکند !

 

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

آیا هوش مصنوعی موجب تحول مثبت در آموزش و پرورش ایران می شود ؟

دیدگــاه

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور