*باشگاه خبرنگاران: از حضرتعالي براي وقتي که در اختيار باشگاه خبرنگاران قرار داديد سپاسگزارم؛ به يک سال و 10 ماه پيش و انتخابات رياستجمهوري سال 92 بازگرديم؛ به نظر شما چه اشتباهات و خلاءهاي تاکتيکي باعث شد که اصولگرايان به نتيجه مطلوب خود در اين انتخابات دست پيدا نکنند و بعد از مدتها يکي از رئوس قدرت را به اصلاحطلبان واگذار کنند؟
بنده هم از شما به عنوان رسانهاي پويا و سرحال که صادقانه براي امر اطلاعرساني تلاش ميکند، تشکر ميکنم. سؤال شما از چندمنظر قابل بحث است. از چند منظر ميتوانيم به اين موضوع نگاه کنيم؛ از يک منظر اصولگرايان دچار يک نوع غرور شدند و حس ميکردند که برنده اصلي و بلامنازع انتخابات هستند، به همين دليل يک سال مانده به انتخابات حجم تخريبها در درون اردوگاه اصولگرايي در ۳۶ سال گذشته بيسابقه بود و در تخريب رحم و مروت هم وجود نداشت.
هرکسي يک تعداد سايت را در اختيار گرفته بود و به يکديگر هجمه ميبردند؛ چرا که رقيب را درون سازماني ميدانستند و اعتقاد داشتند که اصلاحطلبان قد و قامت حضور در انتخابات را ندارند، نميخواهم بگويم که کجاي اين تخريبها حق بوده و کجايش ناحق بوده است.
تعدادي از اين تخريبها ميان دولت قبل و اصولگرايان شکل گرفت، البته کار اشتباهي بود؛ يک قسمت از تخريبها فراتر از اين بود، يعني بين اصولگرايي به معناي عام وجود داشت؛ يعني چون هرکسي براي خودش کانديدا داشت، وظيفه خود را در تضعيف و بلکه در تخريب کانديداهاي ديگران قرار داده بود. اين در منظر مردم مشکلات ويژهاي را درست کرد و نتيجه به آن وحدت ۳ نفره منتهي شد و بازتابهاي مثبت و منفي خودش را داشت و در نهايت ميان آن سه نفر هم اختلاف ايجاد شد و افراد ديگري به انتخابات ورود پيدا کردند و قضيه خيلي بالا گرفت، حتي اين موضوع به مناظرههاي تلويزيوني هم کشيده شد؛ شما اگر به آن مناظرهها توجه ميکرديد، ميزان هجمهاي که در درون اصولگرايان(مخصوصا بر روي بحث هستهاي) صورت گرفت، بيشتر از آن چيزي بود که با رقبايشان داشتند. آن زمان بحث هستهاي نماد بود؛ نماد حل مسائل اقتصادي؛ نماد اقتدار ملي و نماد موفقيت يک حزب يا گروه و اين مسائل در قله حضور داشت.
از منظر ديگر درست است که جريان اصولگرايي نتيجه را واگذار کرد، اما در حقيقت نتيجه را به اصلاحطلبان واگذار نکرد بلکه به شبه اصولگرايان واگذار کرد؛ شبه اصولگرايان يعني کساني که به دليل دل خوري از اصولگرايان در حدفاصل اصولگرايان و اصلاحطلبان قرار گرفته بودند.
اصلاحطلبان در انتخابات ۹۲ ابتدا با ديده ترديد و با کانديداتوري آقاي عارف وارد انتخابات شدند، اما شايد خيلي براي خودشان توفيقي را در نتيجه انتخابات متصور نبودند.
بنابراين تخريبها و عملکرد غير حرفهاي در ميان اصولگرايان از يک طرف و حضور تعدادي از اصولگرايان پشت سر کانديدايي که کانديداي اصولگرايان محاسبه نميشد ولي خود آن شخص سابقه اصولگرايي داشت، باعث شد که آن نتيجه رقم بخورد. جناب آقاي روحاني سابقه اصولگرايي داشت؛ شايد خود ايشان هم بگويد که من اصولگرا هستم. در ذهن مردم اين نبود که دارند به يک اصلاحطلب راي ميدهند؛ مردم اعتقادشان بر اين بود همه کساني که دور ميز انتخابات نشستهاند، اصولگرايند. واقعا ميشد به پيشاني يکي از ۶ کانديداي رياست جمهوري ۹۲ برچسب اصلاحطلبي زد؟
غير از آقاي عارف هيچ کانديداي ديگري مهر اصلاحطلبي بر روي پيشانياش نبود و همهشان سابقه اصولگرايي داشتند و در حقيقت مردم به اصولگرايي راي دادند.
مردم درپي اين بودند که ميان ۶ کانديدا، بيشتر چه کسي حرف آنها را ميزند. مردم ديدند ميان افرادي که بيشتر به جريان اصولگرايي نزديکند اختلاف و درگيري وجود دارد و راي آنها پاسخ منفي به اين درگيريها بود. در طول ۲، ۳ دوره انتخابات رياست جمهوري بيشتر از اينکه به يک نفر راي داده شود، راي منفي به رقيب داده شده است. انتخابات دوم خرداد و انتخاب احمدينژاد در سال ۸۴ و همچنين انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲ مويد اين موضوع است.
در انتخابات ۹۲ کسي نتوانست يک موفقيت قاطع بهدست بياورد و پيروزي آقاي روحاني هم با سقف کوتاهي از موفقيت قاطعي که ميتوانست به دست بيايد، به دست آمد. اين موضوع باز ميگردد به اينکه در انتخابات ۹۲ ميان جريانهاي سياسي خط کشي پررنگي وجود نداشت؛ يعني خيليها از مرز کانديداها عبور کرده و وارد مرز کانديداهاي ديگر شده بودند. مثلا جناب "ناطق نوري" از روحاني دفاع کرد؛ يک قسمت از موفقيت آقاي روحاني مرهون پشتيبانيهاي آقاي ناطق نوري بود. آقاي ناطق يک اصولگراست و اصلاحطلب نيست يا وقتي آقاي "هاشمي" از آقاي روحاني حمايت کرد، آقاي هاشمي را هم نميتوان يک اصلاحطلب دانست.
در جامعه ، آقاي هاشمي را يک اصلاح طلب نميدانستند يا مثلا چهرههايي مثل آقاي "سيدرضا اکرمي" در انتخابات ۲ خرداد به صورت کاملا غليظ اصولگرايي، براي آقاي ناطق کار کرده بود. اين عدم خط کشيها ميان اصولگرايان و اصلاحطلبان باعث شد تا مردم با اما و اگرهاي انتخاباتي روبهرو شوند. اين گونه نبود که مردم صف بکشند و بخواهند به يک اصلاحطلب يا اصولگرا راي بدهند؛ مگر افراد ويژه در جامعه که خطوط شان خيلي غليظ بود.
در روستاها و شهرهاي کوچک بسياري بودند که به آقاي روحاني راي دادند و در ضمن به ايشان به عنوان يک اصلاحطلب راي ندادند.
اصلاحطلبان صندلي خود را پيدا نکردهاند/
*باشگاه خبرنگاران: اين سؤال به وجود ميآيد که پس چطور آقاي عارف به نفع آقاي روحاني کنار کشيدند؟
از مجموع کساني که از آقاي روحاني حمايت کردند، آيا ميتوانيم اين تصوير را بيرون بياوريم که اينها داشتند از يک اصلاحطلب حمايت ميکردند؟ لااقل ميتوانيم بگوييم که داشتند از يک فرد معتدل حمايت ميکردند، يعني کسي که هم اصولگرايي دارد و هم بين اصولگرايان به اصلاحطلبي نزديکتر است.
اگر امروز بخواهيم رايگيري کنيم، افرادي که به اصلاحطلبان نزديکتر هستند به آقاي روحاني راي خواهند داد و نگاهها به وي نسبت به قبل از انتخابات ۹۲ اصلاحطلبيتر شده است.
*باشگاه خبرنگاران: به چه ميزان عملکرد دولت دهم و حواشي پيرامون آن را در رجعت مردم به سمت شعارها و آرمانهاي دکتر روحاني موثر ميدانيد؟
من اين موضوع را از دو منظر ميبينم، يک منظر کار و تلاش دولت دهم که احتمالا به آن هم نقد وارد است. از اين جهت من عملکرد دولت را موجب ريزش نگاه مردم نسبت به اصولگرايان نميدانم، بهجز آن اواخر که بحث ارز و آشفتگي در بازار به وجود آمد که مقداري در راي مردم تاثيرگذار بود؛ اما از منظر اختلافي که ميان دولت و اصولگرايان وجود داشت و صحنههاي تلخي که مثلا در مجلس به وجود آمد را ميتوانيم در ريزش راي مردم نسبت به اصولگرايان موثر بدانيم. مردم يک مقدار نسبت به اين درگيريها گلايهمند بودند و يک گروهي از مردم اين گلايهمندي خود را نشان دادند.
*باشگاه خبرنگاران: به زمان حال بياييم؛ با توجه به اينکه حضرتعالي در جلسات هم گرايي اصولگرايان حضور جدي داريد، کمي ميخواهم بحث خود را بر روي اين جلسات متمرکز کنم. برخي از اصولگرايان معتقد هستند که يک نوع تفکر خاص در جلسات هم گرايي ظهور و بروز بيشتري دارد. در اين خصوص به مصاحبه جناب آقاي "کاظم جلالي"با يکي از رسانههاي اصلاحطلب استناد ميکنم که گفته بود وقتي پاي برخي گروههاي اصولگرا وسط ميآيد با آغوش باز از آنها استقبال ميشود اما وقتي نوبت به ما ميرسد از ما سند اصولگرا بودن ميخواهند و به ما کرسي اعطا نميشود. سوالي که بنده از شما دارم اين است که آيا معادلات امروز و کرسيهاي موجود در جلسات هم گرايي تا يک سال ديگر به قوت خود باقي خواهد ماند و يا معادلات و چينش مهرهها به طرز ديگري رقم خواهد شد؟
اين مسئلهاي که شما فرموديد را در همه احزاب طبيعي ميدانم. بالاخره يک اصولگرايي و يک اصلاحطلبي داريم؛ در بين اصولگرايان تفکرات و سلايق گوناگون وجود دارد، بعضيها نگاهشان به اصولگرايي نگاه متعادلتري است؛ يک عده ديگر نگاهشان به اصولگرايي نگاه منقبضتري است. من هرگز نميخواهم وارد اين بحث بشوم که کداميک از اين دو به اصولگرايي نزديکتر است و کدام يک هزينه بيشتري را براي اصولگرايي پرداخته است. شايد اين سوال به وجود بيايد که چه کسي اصولگراتر است و اگر من حتي اين موضوع را بدانم به زبان نخواهم آورد؛ اما نکته اينجاست که اصلاحطلبان بالاخره به يک گروه از اصولگرايان بيشتر حمله ميکنند، بنابراين وقتي اصلاحطلبان به يک اصولگرايي بيشتر حمله کنند ديگر آن شخص نيازي نيست که اصولگرا بودن خود را به اثبات برساند.
*باشگاه خبرنگاران: يعني شما صرفا حمله گروه متقابل به فرد يا جرياني را سند و معيار اصولگرابودن ميدانيد؟
بله؛ اين موضوع يکي از معيارهاست. مگر غير از اين است؟ اصلاحطلباني که در قالب مثلا به قول خودشان مشارکت هستند، خيلي نيازي ندارند که خود را به عنوان يک اصلاحطلب به اثبات برسانند. البته اينکه اگر کسي بيايد و از شخصي بخواهد که اصولگرايي خود را به اثبات برساند، کار درستي نميدانم. همه برادران، اصولگرا و دوستداشتني هستند و همه جزء اصولگرايان قابل قبول به حساب ميآيند.
اين طبيعي است که ميان اصولگرايان و اصلاحطلبان يک حدفاصل و تعاريفي وجود دارد که با توجه به اين تعاريف هرکدام فکر ميکنند که به مقام معظم رهبري و ثواب نزديکترند. اما در نهايت و در نگاه مقام معظم رهبري و مردم بايد نزديک يا دور بودن به اصول مشخص شود.
*باشگاه خبرنگاران: اما به هرحال به ظن شما به اين گروههاي غليظ تر در جريان اصولگرايي بيشتر بها داده شده است.
اين طبيعي است؛ اگر يک گروهي اصولگراي غليظ است مگر به آن بيشتر حمله نميشود؟ طبيعي است که بيشتر حمله ميشود، بنابراين اين گروهها هم هزينه ميدهند و هم درآمد دارند. کار سياسي هم هزينه دارد و هم درآمد؛ منظور من از درآمد ارتقاي اصولگرايي است.
*باشگاه خبرنگاران: ولي سابقه نشان داده که اين گروههاي غليظ هزينههايي را هم روي دست جريان اصولگرايي گذاشتهاند.
اين براي خودش يک بحث جداست؛ در جريان اصولگرايي عدهاي اعتقاد دارند که اصولگرايان غليظ تر به اصولگرايي ضربه ميزنند و عدهاي هم معتقدند آنهايي که ک مرنگتر حرکت ميکنند به اصولگرايي ضربه ميزنند. هرکدام از اينها يکسري معايب و محاسني دارند اما بالاخره حضور دارند و نياز جريان اصولگرايي هستند. نميتوانيم بگوييم که از ميان جريان اصولگرايي يک گروه خيلي خوب است و بقيه بد هستند اما بايد بررسي کنيم که کداميک از جريانان اصولگرايي نکات مثبت بيشتري دارند و کدام شان با نظام و نظرات رهبري سنخيت بيشتري دارند.
*باشگاه خبرنگاران: فکر ميکنيد تا يک آينده کرسيهاي حاضر در جلسات همگرايي اصولگرايان دچار تغيير و تحول خواهد شد؟
من واقعا قلبا با " نيت هم گرايي " در جلسات شرکت ميکنم. من از طرف هيچ گروهي در اين جلسات شرکت نميکنم. من اعتقاد دارم که جلسات هم گرايي براي اينکه بتواند قلبها را به هم نزديک کند خوب است اما خودش قرار نيست که يک حزب يا گروه باشد. اين جلسات هدفش اين است که تفکرات را به هم نزديک کند و تا حدودي هم موفق بوده است. بالاخره يک حرکت رو به جلويي را داشته است و نسبت به اين جلسات در ميان اصولگرايان مواضع منفي نديدم. حداقل اين است که عدهاي در قبال اين جلسات سکوت کردهاند. خود اين سکوت هم براي خودش هم گرايي به حساب ميآيد.
نبايد انتظار داشته باشيم که اين جلسات همه چيز را حل کند. اين جز تمهيدات باهم بودن اصولگرايان است. به نظر من چند چيز است که ميتواند اصولگرايان را در کنار هم قرار دهد. اول قدرتمند و جدي دانستن طرف مقابل؛ به نظر من هنوز هم اصولگرايان فکر ميکنند که اصلاحطلبان شانسي براي موفقيت ندارند. اگر اصولگرايان به اين جمعبندي برسند که رقيب قدرتمند در برابرشان ايستاده است، اين يک عامل مهم براي وحدت آنهاست.
دوم به بزرگان اصولگرايي بازميگردد. بزرگان اصولگرايي اين احساس مسئوليت را دارند. گلايههايي هم از شاگردان شان دارند، اما به نظر ميرسد که اين گلايهها باعث نميشود که آنها از کنار اصولگرايان بگذرند و بر وظايف خطير خود عمل نکنند. بزرگان هم وارد صحنه خواهند شد.
سومين عامل که در جريان اصولگرايي موثر است، اقشار مختلف پايين جامعه است. خيلي مواقع اين مردم هستند که اصولگرايان را به وحدت مجبور ميکنند يعني فضاي پايين جامعه به اين سمت ميرود که اگر وحدت حاصل نشد، خواص اصولگرا را به سمت وحدت هَل بدهند. الان که دارم صحبت ميکنم تاثير فشارهاي مردمي بيشتر از دو قسمت قبلي است.
*باشگاه خبرنگاران: يعني اصولگرايان ميخواهند که در انتخابات آينده بيشتر بر روي طبقات پايين جامعه سرمايهگذاري کنند؟
نه منظور من طبقه نيست بلکه احزاب و گروهها هستند و يک قسمت هم کل مردم جامعه که منظورم از اقشار پايين، کل مردم هستند. کل اقشار جامعه مخصوصا آن قسمتي که به اصولگرايي مربوط ميشود، بيشتر نسبت به اصولگرايي احساس وحدت و همگرايي ميکنند.
*باشگاه خبرنگاران: منظور شما اين است که يک خواست اجتماعي براي بازگشت اصولگرايان وجود دارد؟
بله کاملا؛ خيلي هم شديد است و هر روز هم شدت پيدا ميکند؛ امروز با ديروز متفاوت است. اين موضوع را همه اصولگرايان در حال لمس کردن هستند.
*باشگاه خبرنگاران: فکر ميکنيد چه عواملي باعث ايجاد اين خواست اجتماعي براي بازگشت اصولگرايان به عرصه سياست شده است؟
عموم مردم ما يک نگاهي به نظام دارند و گروهي که با اصولگرايان يا اصلاحطلبان کار ميکنند اکثريت نيستند، نه اينکه بقيه مردم با اينها نيستند. آنهايي که صحنهگردان هستند اکثريت نيستند. بستگي به هنرنمايي و نشاندادن اقتدار و نکات مثبت براي موفقيت در آينده است که ميتواند اصولگرايان يا اصلاحطلبان را موفق کند.
اين مهم است که مردم بارقههاي اميد را بيشتر در کدام جريان ببينند. بنابراين هنرنمايي هر گروهي در بسيج مردم مهم است و عملکردهاي منفي هرکدام هم بازهم تاثيرگذار است به همين دليل آينده اصولگرايي و موفقيتاش را در گرو اين ۳ عامل مهم ميدانم. وحدت در گرو جدي دانستن رقيب، وحدت بزرگان اصولگرايي از همه مهمتر بدنه اجتماعي که مردم هستند ميتوانند تاثير بسيار بالا و بلندي را بر روي اصولگرايان مرکزنشين خاص داشته باشند.
*باشگاه خبرنگاران: آيا اصولگرايان براي بالا کشيدن خود به عدم موفقيت دولت در جامعه عمل پوشاندن به وعدههايش چشم دوختهاند؟
نقد يکي از ابزار احزاب و گروههاست. البته نقد بايد منصفانه باشد. قطعا اگر در جاهايي دولت دچار مشکل شود و يا نتواند از عهده وظيفه خطير خود برآيد، قطعا ما نقد خواهيم کرد. هر دولتي باشد فرق نميکند.
اما متاسفانه در زمان اصولگرايان، هم اصلاحطلبان نقد ميکردند و هم اصولگرايان و همه با هم نقد ميکردند(خنده) و يکي از دلايل شکست اصولگرايان هم همين عامل بود. البته اين نقد هم لازم بود اما در زمان اصلاحطلبان، ما که در مجلس بوديم نميديديم که اصلاحطلبان خودشان وارد نقد شوند.
*باشگاه خبرنگاران: برخي معتقدند که نقدهاي وارده به دولت در پارهاي از موارد به تخريب منجر ميشود.
گاهي مواقع نقد تخريب هست؛ گاهي مواقع کسي که مورد نقد قرار ميگيرد از نقدهاي موجود تعبير تخريب را دارد. بايد بررسي کرد که آيا نقدهاي وارده به دولت واقعا نقد است يا تخريب. ميشود هر نقدي را تخريب دانست و ميشود در قالب هر نقدي هم کاملا تخريب کرد. نقد منصفانه و در دفاع از ارزشهاي نظام و دفاع از حقوق مردم، هر کدامشان يک حريم شناخته شدهاي دارد. نقد بايد منطقي، مستند و عقلاني باشد و با محور نظام و ارزشهاي نظام و براساس خواست مردم باشد. به نظر من مردم ميزانالحراره خوبي براي تعريف نقد هستند يعني مردم به راحتي فرق بين نقد و تخريب را ميفهمند و خيلي وقتها مردم به مسئولين خط مشي ميدهند که چگونه نقد کنند.
*باشگاه خبرنگاران: چه عاملي باعث شده است که اصولگرايان کماکان اصلاحطلبان را جدي نگيرند؟ آيا اين جدي نگرفتن از ضعف اتاقهاي فکر اصولگرايان است؟
شايد اين از قوي بودنش باشد؛ شايد واقعيت همين است.
*باشگاه خبرنگاران: يعني در حال حاضر اصلاحطلبان جدي نيستند؟
من فکر ميکنم که اصلاحطلبان هنوز صندلي خود را پيدا نکردند و اتفاقات پيشآمده در انتخابات سال 92 را براي اصلاحطلبان يک موفقيت ارزيابي نميکنم. من عرض کردم که در سال 92 اصولگرايان نتيجه انتخابات را به اصلاحطلبان واگذار نکردند؛ چنين چيزي معنا ندارد.
*باشگاه خبرنگاران: البته افرادي همچون آقاي "حجاريان" به نوعي تلويحا و لااقل در ظاهر حمايت خود را از آقاي روحاني اعلام کردند حالا درست است که بعدها از اين اقدام خود پشيمان شدند.
من قبول ندارم که ابتدا امثال آقاي "حجاريان" پشت سر آقاي روحاني قرار گرفتند؛ امثال اين افراد در انتخابات ظهور و بروز نداشتند. ممکن است که در اتاق بنشينند و فکر کنند اما در جامعه ظهور و بروز پيدا نکردند. من معتقدم مردم به عنوان اصلاحطلبي به آقاي روحاني راي ندادند. اصلا آقاي روحاني خودش را اصلاحطلب معرفي کرد؟ اصلا پيام روحاني اين بود که من اصلاحطلبم؟ ايشان گفت که من معتدلم ، معتدل يعني چه؟ گفت من فراجناحيام. فراجناحي يعني چه؟ در دولت هم گفت که من ميخواهم از همه جناحها استفاده بکنم. حالا اينکه استفاده کرد يا نه، من کاري ندارم. مردم به اين چيزها رأي دادند و ما چگونه ميخواهيم به گونه ديگري اين موضوع را تفسير کنيم. از سوي ديگر ، اصلاحطلبان هنوز به جمعبندي نرسيدهاند که بايد همه تخممرغهاي خود را در سبد دولت بگذارند؛ براي اينکه اين دولت ممکن است موفق بشود يا موفق نشود و اگر دقت کنيد ميبينيد که هيچکدام از اصلاحطلبان حاضر نيستند که ضعفهاي دولت را بپذيرند.
يعني هم به نوعي در دولت حضور دارند و هم به نوعي خودشان را اپوزسيون ميدانند؛ اصلا درست نيست اين موضوع. آنهايي که اصلاحطلبترند هيچ کدامشان از دولت محکم حمايت نکردند. حد خوشبينانهاش اين است که گفتهاند اين دولت براي زمينهسازي ما بد نيست.
اصلاحطلبان عليرغم همه تبليغاتي که دارند، همچنان در درون، تکليف خود را نميدانند که بايد با دولت باشند يا با دولت نباشند. اين جمعبنديها هنوز صورت نگرفته است. حالا اگر اين جمعبنديها انجام شود با انتخابات 92 متفاوت خواهد شد؛ يعني مثلا در ائتلافي که جبهه مشارکت حضور داشته باشد، آيا آقاي ناطق در آن ائتلاف شرکت خواهد کرد؟ من بعيد ميدانم يا اگر مثلا جريانهاي سياسي تند و حزبي باشد و مباحث جدي حزبي مطرح شود، بسياري از افراد اصولگرا که از روحاني حمايت کردند آيا باز هم روي حمايت خود خواهند بود؟ يا اصلا خود آقاي روحاني خواهد پذيرفت که به طور کلي همه اصولگرايان با وي خداحافظي کنند و به جاي آنها احزاب تند اصلاحطلب جايگزين شوند؟ آيا روحاني قبول ميکند که ستادهاي انتخاباتياش توسط حزب مشارکت اداره شود؟ دلخوشي اصولگرايان به همين قضيه است. اصلاحطلبان همچنان با دولت موضع شفافي ندارند ، ممکن است که دررونشان يک شک و ريبي نسبت به اتفاقات به وجود آمده داشته باشند اما هنوز جمعبندي نکردهاند که آيا خود را ناقد دولت بدانند.
در طرف اصولگرايي هم هنوز مرزهاي به هم ريخته سر و سامان پيدا نکرده است. دليلش هم اين است که اين افراد نميخواهند با موضع شفاف نيروها را به سر خط بازگردانند؛ نه آقاي روحاني ميخواهد اين کار را بکند و نه بقيه اصولگرايان که از آقاي روحاني حمايت کردند.
*باشگاه خبرنگاران: نقش رهبران سنتي اصولگرايان همچون جامعتين را در حال حاضر و در دور هم جمع کردن نيروهاي اصولگرا چگونه ارزيابي ميکنيد؟ در آستانه انتخابات مجلس نهم برخي جريانهاي اصولگرايي به نداي مرحوم "آيتالله مهدوي کني" منباب وحدت گوش فرا ندادند آيا ميتوانيم بار ديگر انتظار چنين عدم فرمانبري را در انتخابات مجلس دهم از سوي برخي جريانهاي اصولگرايي داشته باشيم؟
يک عيبي به صورت مشترک ميان اصولگرايان و اصلاحطلبان وجود دارد؛ حتي در کارهاي نيمه حزبي هم مشترک است. البته اين موضوع جداي از آيتالله مهدوي کني و بقيه بزرگان روحاني است؛ بحث آنها جداست. اين عيب مشترک آن است که عليرغم چنين نيتهايي که وجود دارد براي رهبران سنتي اصولگرا، پذيرش نيروهاي جديد بسيار سخت است. در اواخر مجلس پنجم گفتم که اگر به آدمهاي جديد ميدان ندهيم که آنها در حيطه و راس اصولگرايي قرار بگيرند، خودشان ميروند و حزب درست ميکنند و اين اتفاق هم افتاد.
*باشگاه خبرنگاران: شما ميفرماييد که سال 90 اصولگرايان قديميتر به گروههايي همچون پايداري اجازه ورود و فعاليت را ندادند؟
حالا شما فقط پايداري را نگوييد؛ اگر اصولگرايي منعطف و بهروز بشود و هم پتانسيل پذيرش نيروهاي ديگر را با اختلاف فاز داشته باشد، شايد بسياري از اين تکثرها به وجود نميآمد و در آينده هم بهوجود نخواهد آمد.
براي اصولگرايان با سابقه بسيار سخت است که يک جمع 8 نفره از اصولگرايان تبديل به 10 نفر شود. مگر اينکه آن دو نفر بروند و حزب تشکيل دهند و جلوي بقيه بايستند تا آنها به ناچار بپذيرند که آن 2 نفر هم به جرگهشان بپيوندند. اين نقصان براي هم اصولگرايان و هم اصلاحطلبان است.
*باشگاه خبرنگاران: آيا اين خواست کار جمعي در سال 90 نزد جبهه پايداري وجود داشت؟
وقتي که از اول زمينه آماده نشود که در درون سازمان هر کس بتواند ايده خود را دنبال کند، ناگزير افراد اتاق ديگري را براي خود انتخاب خواهند کرد. وقتي اتاق ديگري را انتخاب کردند، ناخودآگاه اختلافات بيشتر خواهد شد. وقتي اختلافات بيشتر شد حملات نيز شروع ميشود. حملات که شروع شود دشمني و تخريب آغاز ميشود. براي کار جمعي دو طرف بايد کوتاه بيايند.
*باشگاه خبرنگاران: آيا براي انتخابات مجلس دهم اين کوتاه آمدن حاصل ميشود که همه بيايند و زير چتر جامعتين قرار بگيرند؟
من واقعا اميدوارم. بايد ببينم که آن 3 شرطي که گفتم چهقدر تحقق پيدا خواهد کرد. بايد ببينيم که دولت ميتواند رضايت عمومي را جلب کند؟ اگر اصولگرايان به اين نتيجه برسند که همهشان يکهتاز ميدان هستند، وحدت دچار مشکل خواهد شد و ليستهاي جداگانهاي را خواهند داد. من فکر ميکنم که وضعيت اصولگرايان بهتر از اصلاحطلبان باشد.
*باشگاه خبرنگاران: بحث را به سمت آقاي احمدينژاد ببريم. وي دو دوره رئيسجمهور کشور بوده است و طرفداراني را طبيعتا همچنان در سطح جامعه براي خود دارد و از طرف ديگر تجربه نشان داده که وي به کار تشکيلاتي و سازماني چندان اعتقادي ندارد. آيا حضور فردي احمدينژاد در انتخابات آينده مجلس، منجر به برهمريختگي کار سازماني اصولگرايان نخواهد شد؟
به هر حال چه بخواهيم و چه نخواهيم احمدينژاد و طرفداراني که به قول شما در کشور دارد، جزء اصولگرايان به حساب ميآيد ولو اينکه خودش بگويد که من اصولگرا هستم يا نيستم. اگر احمدينژاد به صورت تشکيلاتي وارد انتخابات شود، قطعا در ميان اصولگرايان اثرگذار خواهد بود.
*باشگاه خبرنگاران: البته قريب به اتفاق تشکيلات اصولگرايان از احمدينژاد اعلام برائت کردهاند.
اين موضوع را ميدانم؛ احمدينژاد بايد خودش بگويد که اصولگرا هست يا نه. اصولگرايان هم ميتوانند بگويند که احمدينژاد آيا اصولگرا هست يا نيست. احمدينژاد که فرد نيست قطعا تشکيلاتي را خواهد داشت.
*باشگاه خبرنگاران: بله حرف شما درست است؛ اما اين اطرافيان و تشکيلات احمدينژاد از لحاظ مانيفست با وي همراهاند.
آيا اين اطرافيان جز اصلاحطلباناند؟ قطعا نيستند؛ پس جز اصولگراياناند. در چنين شرايطي بقيه اصولگرايان ميتوانند بگويند که ما شما را جز اصولگرايان قبول داريم يا نداريم.
*باشگاه خبرنگاران: منظور من از فردي عمل کردن احمدينژاد، عدم حضور وي در قالب يک تشکيلات شناخته شده اصولگراست.
اصلا شما هر اسمي را ميتوانيد بگذاريد؛ ما که با اسمها کاري نداريم. بحث بر سر ورود پيدا کردن احمدينژاد است. در صورت ورود احمدينژاد يک سهمي از دايره اصولگرايي را به خود اختصاص خواهد داد.
*باشگاه خبرنگاران: حتي با وجود برائت گروههاي اصولگرا از احمدينژاد؟
سوال شما فرق کرد؛ اگر روزي روزگاري بر اصولگرايان سخت بشود که همه بايد با هم ناگزير يکپارچه بشوند آيا احمدينژاد در کنار اصولگرايان قرار خواهد گرفت يا نه؟ پاسخ به اين سوال از ميزان موضعگيريها و نوع عملکرد احمدينژاد و عملکرد خود اصولگرايان در آينده نشات ميگيرد. در حال حاضر چنين اتفاقي نخواهد افتاد نه اين طرف راضي است و نه آن طرف(خنده) هر دو طرف شرايط خودشان را دارند.
اصولگرايان يک سري ديدگاههاي خاص خودشان را درباره احمدينژاد دارند و احمدينژاد هم ديدگاه خاص خود را دارد. ولي اينکه در يک سال آينده احمدينژاد و اصولگرايان به هم نزديک خواهند شد يا خير خيلي چيزها بايد دست به دست هم بدهد. ممکن است که اصلا دورتر از هم نيز بشوند.
*باشگاه خبرنگاران: نقطه تفاهم اصولگرايان و احمدينژاد در کجاست؟
نقطه تفاهم به نظر من ولايت است.
*باشگاه خبرنگاران: از نظر تاکتيکها به چه صورت؟
از نظر تاکتيکها هم باز اعتقادات حرف اول را ميزنند. بالاخره ايراد اصولگرايان به احمدينژاد يا بالعکس از نوع اقتصاد که نيست. اينها دارند به نوع تفکر و اعتقادات يکديگر ايراد ميگيرند. اين مسائل بايد منتفي شود.
*باشگاه خبرنگاران: اين مسائل اعتقادي که ميفرماييد چه حوزههايي را شامل ميشود؟
همين مسائلي که تا الان هم گفته شده است که نيازي به تکرار هم نيست. خيلي بحث جديدي که اتفاق نيفتاده است؛ البته حل شدن اين مسائل خيلي سخت است اما اينکه در آينده چه اتفاقي ميافتد قابل پيشبيني نيست.
*باشگاه خبرنگاران: در حال حاضر فضا بسيار بر عليه احمدينژاد است ، به گونهاي که حتي حجتالاسلام آقاتهراني 11 روز خانه نشيني وي را به تقابل با ولايتفقيه تعبير کرد. به نظر ميرسد که اصولگرايان چندان رغبتي براي نزديکي به احمدينژاد ندارند.
قضيه 11 روز خانهنشيني آقاي احمدينژاد، نقطه قابلقبول هيچ کدام از ما نبوده است. اگر اصولگرايان نسبت به اين قضيه ايراد دارند، اين موضوع بايد رفع و رجوع شود. اينکه آيا رفع و رجوع ميشود يا نه، نميتوانم فعلا پاسخ دهم. اين مسائل از سنخ مسائل ارزشي، انقلابي و اصولي است.
*باشگاه خبرنگاران: سوال بعدي من مربوط به فعاليتهاي رسانهاي اصلاحطلبان ميشود؛ اصلاحطلبان بسيار سعي دارند که احمدينژاد را نماد اصولگرايي جلوه دهند و از اين طريق ناکارآمدي دولت وي در برخي امور را به گردن کل جريان اصولگرايي محول کنند و براساس همين تاکتيک شايد اصلاحطلبان از ورود احمدينژاد به عرصه انتخابات استقبال هم بکنند چون از طريق مانور و تبليغاتي برعليه احمدينژاد، ميتوانند کل جريان اصولگرايي را تخريب کنند و به آمال خود مبني بر درست کردن دو قطبي احمدينژاد- روحاني دست پيدا کنند. اصولگرايان براي مقابله با اين حربه بايد چه اقداماتي را انجام دهند؟
اين سوال استراتژيک است. هم اصلاحطلبان و هم اصولگرايان در نقشههايي که پياده ميکنند دو هدف را دنبال خواهند کرد يکي اينکه خود را تقويت و ديگري اينکه طرف مقابل را دچار مشکل کنند. اين مسئلهاي که شما فرموديد واقعيتي است که اصلاحطلبان در حال دنبال کردن آن هستند. يعني آنها دنبال اين هستند که اصولگرايان در 3-2 جبهه وارد انتخابات شوند و اين موضوع بالاترين سود را براي اصلاحطلبان در پي خواهد داشت و ايجاد دو قطبي را در جامعه دنبال ميکنند و اين کاملا تعريف شده است. اصلاحطلبان به احمدينژاد و دولت وي حمله ميکنند و در ضمن اگر خود دولت يازدهم نتواند از عهده کارها بربيايد، در جامعه هم اين مسئله نمود پيدا ميکند که آيا احمدينژاد خوب کار کرد يا روحاني؟
اگر اين نوع کار تبليغاتي ايجاد شود، يک مشکل جدي براي اصولگرايان به وجود خواهد آمد. دو قطبي کردن جامعه به هر شکل براي نظام مفيد نخواهد بود. ما بايد به سمتي حرکت کنيم که جامعه به سوي عقلانيت، منطق، برنامه محوري و ارائه طرحهاي نو حرکت کند.
*باشگاه خبرنگاران: واکنش شخص احمدينژاد نسبت به اين دو قطبي شدن فضا به چه صورت است؟ آيا وي راضي به اين دو قطبي شدن جامعه است؟
من که نميتوانم به جاي احمدينژاد نظر بدهم ولي چه کسي است که راضي نباشد؟ شما ميتوانيد يک فرد سياسي را در کشور پيدا کنيد که رضايت نداشته باشد در جامعه پيشرفت کند(خنده). احمدينژاد هم در فضاي سياسي قرار دارد و حتما ميخواهد حرفي براي گفتن داشته باشد. بعيد ميدانم که وي بخواهد براي حضور در انتخابات کوتاه بيايد. حالا نميخواهم بگويم که وي قصد کانديد شدن براي مجلس را دارد. من خيلي به نظر احمدينژاد ورود ندارم؛ احمدينژاد حتما دنبال خواهد کرد و حتما فعاليت خواهد کرد.
ما که در جايگاهي نيستيم که بخواهيم به افراد بگوييم در انتخابات شرکت بکنيد يا نکنيد ولي اي کاش قانون اساسي ما به شکلي باشد که هر به هر کسي فقط اجازه دو دوره رياستجمهوري را بدهد؛ هم تعديل قدرت صورت ميگيرد و هم در دور دوم، دولتها تمام قدرت خود را به کار ميگيرند که فقط کار را به پايان برسانند و انتخابات بعدي بر روي دولت سايه نخواهد انداخت.
*باشگاه خبرنگاران: اصولگرايان در سال 84 و با پيروزي احمدينژاد بار ديگر توانستند بعد از سالها در فضاي سياسي کشور احيا شوند. با توجه به برائت جريان اصولگرايي از شخص احمدينژاد، آيا اصولگرايان براي انتخاباتهاي آينده به خصوص انتخابات رياستجمهوري سال 96 مهرهاي همچون احمدينژاد را براي ايجاد موج در جامعه به نفع خودشان دارند؟
معمولا اصلاحطلبان در همين ايجاد موجي که شما فرموديد موفقتر از اصولگرايان هستند. در کشورهاي ديگر اينگونه عمل ميکنند و ميگويند که در حال حاضر چه کسي از محبوبيت بيشتري برخوردار است و زمينه جمعکردن آراء براي چه کسي فراهمتر است و همه روي آن شخص متمرکز ميشوند. ما گاهي اوقات برعکس عمل ميکنيم و سعي ميکنيم آن فردي که مشهور، صاحب رأي و محبوب است و مردم او را قبول دارند را با هزار هزينه کنار بگذاريم. البته منظورم شوراي نگهبان نيست، منظورم تفکرات سياسيون است وگرنه شوراي نگهبان که حق خود را دارد.
*باشگاه خبرنگاران: يعني اصلاحطلبان در برخورد با اشخاص انعطاف بيشتري از خود نشان ميدهند؟
بله؛ ما هزينه زيادي ميپردازيم تا آن شخصي را که راي بهتري دارد و زمينه رايآوريش در ميان مردم بيشتر است، مطرح نشود و هزينههاي زيادي صرف ميکنيم تا فرد با زمينه ضعيفتر را به گونهاي بالا بياوريم و موفق کنيم. به خاطر همين موضع است که همواره شکست خوردهايم. من با احمدينژاد الان کاري ندارم و با احمدينژاد سال ۸۴ کار دارم. در سال 84 همه فشارها بر اين بود که احمدينژاد رأي نياورد.
*باشگاه خبرنگاران: البته کسي احمدينژاد را به آن صورت نميشناخت.
ميدانم؛ اگر ما ميبينيم که يک نفر هنرنمايي جمع کردن آراي مردم را دارد و اصولگرا هم هست، بايد به وي کمک شود حتي اگر آن شخص جزو هيچ يک از گروههاي اصولگرا نباشد. هميشه ما روي اين موضوع مشکل داشتهايم. اصلاحطلبان در اين زمينه موفقتر هستند.
*باشگاه خبرنگاران: موضوعي که شما ميفرماييد را ميتوانيم ناشي از اين موضوع بدانيم که چون اصولگرايان نهادهاي قدرت را در دست دارند، بنابراين از دست دادن يک کرسي قدرت براي آنها چندان هزينهآور نخواهد بود، بنابراين در برخورد با اشخاص سفت و سختتر برخورد خواهند کرد؛ حالتي که براي اصلاحطلبان وجود ندارد.
البته اين صحبتي است که معمولا اصلاحطلبان مطرح ميکنند. اصلاحطلبان ميگويند که چون اصولگرايان هميشه در حاکميتاند، بنابراين خيلي دنبال بازسازي و توانمندسازي خودشان نيستند، اما ما سرپاي خود ميايستيم. البته بعضي از اصطلاحطلبان از پشتيبانيهاي ديگري برخوردارند. هيچگاه غرب از يک اصولگرا حمايت نميکند، اما ممکن است از يک اصلاحطلب حمايت کند.
*باشگاه خبرنگاران: ولي حاکميت، غرب را نميپذيرد؟
حاکميت بله؛ ولي حاکميت در داخل کشور يک نوع حرف عمومي است. در بسياري از نهادهاي حاکميتي ما اصلاحطلبان حضور دارند و دارند کار ميکنند؛ ممکن است که اصولگرايان بيشتر باشند اما حرف شما از يک منظر درست است و آن اينکه اگر اصولگرايان يک روزي به اين جمعبندي برسند که وسط ميداناند و هيچکس هم حاضر نميشود که زيربغل آنها را بگيرد، شايد قويتر و تشکيلاتيتر عمل کنند. اين اشکال از جهت نوع برنامهريزي وارد است.
*باشگاه خبرنگاران: ممنونم از همراهي شما و وقتي که در اختيار ما قرار داديد.
من هم از شما تشکر ميکنم.
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
نظرات بینندگان
فانی و حاجی بابایی وسیله اند