۱.اولا ما می دانیم که منظور از کتاب فقط همین چند تا کتاب های درسی دوره ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان نیست.اصلا مراد از "کتاب" در اینجا، کتاب هایی است که معلمان هیچ هم مجبوربه خواندن آنها نیستند ، حتی بدون خواندن آنها،چه بسا سرحال تر و سالم تر هم باشند !
اگر چه هستند بسیار افرادی که به تناسب حرفه ای که دارند، رنگ کتاب را هم نمی بینند و نباید ببینند. اما معلمان نه فقط در بیداری که در خواب هم کابوس کتاب ها و البته از نوع درسی اش را دارند.
بدتر از اینکه نباید و نمی توانند آنها را تنهایی و برای دل خودشان بخوانند ، بلکه باید برگ برگ و به همراه چندتا از بچه های مردم بخوانند ؛ ضمن اینکه هر سال هم مجبورند آنها را دوباره بخوانند.کتاب هایی که خودشان ،انتخاب نکرده اند ولی صفحه صفحه آنها را از برهستند.
با این حال معلوم نیست که چرا هرشبی که فردایش درسی تازه دارند،تا نگاهی به صفحات آن نیندازند،خوابشان نمی برد ! معلمان از بس شکل و شمایل کتاب را دیده اند و آن را داشته اند، به شدت اشباع شده اند و انگار غم بی کتابی را ندارند.
این نکته هم فراموش مان نشود که در بین معلمان، هنوز جمع دل شده ای هست که در این وانفسای بی اعتنایی به هیبت کتاب، بازهم کتاب خانه رو و کتاب خوان باقی مانده اند.این یادداشت با درنظرداشتن حرمت و منزلت نقش آنها برای گم نگشتن دورنمای راه آینده ی فرهنگیان،نوشته شده است.
۲. خیلی از معلمان منت دار و مدیون اغلب بچه های تنبل وبی خیال خویشند که چندان سوال و اشکال ندارند. گویی همه جواب پرسش هایشان را در همین چندکتاب درسی می یابند. بنابراین ،معلمان را مجبور نمی سازند که برای دانستن مطلب تازه ای دنبال کتاب دیگری بروند.جالب اینکه بسیاری از معلمان هم به آنچه در کتاب های درسی نازل شده است،دل خوش و خوش بین اند ، به طوری که چه بسا حتی برای نقل قول و اظهار فضلی هم به صفحه ای از یکی از همین کتاب های درسی استناد می کنند در نتیجه ، رابطه ای دوطرفه برقرار می شود. معلمان به دانش آموزان و آنها به معلمان شان عادت می کنند.
قاعده بازی هم باید رعایت شود.
کسی حق ندارد خواسته و حتی ناخواسته، آرامش دیگری را به هم بزند.در این میان ،سیستم آموزشی هم به کمک هر دو طرف می آید !
۳. بهانه ی دهن پرکنی دیگر هم دم دست معلمان است.مگر چقدرمی دهند که کتاب هم بخوانیم؟
کتاب خوانی، دل خوش می خواهد که ما نداریم.به ما ماهی دومیلیون بدهند، شب تا صبح توی کتاب خانه ،تحقیق می کنیم.
اصلابابا، بی خیال!
وقتی معلم بیچاره مجبور است در این طوفان تورم و بیداد بی پولی ،میان این بازار بی رحم،حیران و هراسان بگردد؛ وقتی بین این همه بانک و با واهمه وام و قسط می دود، وقتی در گذر از هرخیابان و زیر هرم نگاه مغازه داران طلبکار خویش، خیس عرق می شود، وقتی، سر راه مدرسه بی اختیار و ناخودآگاه ،گذرش برای هزارمین باربه شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان می افتد، وقتی غم نان نمی گذارد ،طبیعی است که به چیزدیگری ـ و از جمله کتاب ـ فکرنکند.
۴. بعضی معلمان بی آنکه خودشان بدانند،فیلسوف اند. به عقیده آنها همه بدبختی آدم از بیشتر دانستن است.چون هرکه او آگاه تر،رخ زردتر. ندیده اید که صاحبان تن های سالم و سرحال ،آدم هایی بی خیال و کم سواد هستند.عقل که داغ شد، زبان هم سرخ می شود ولاجرم سرسبز نابود می شود.تازه، چیزی برای دانستن وجود ندارد ! در دنیایی که به سرعت برق اطلاعات تازه پخش می شود،باید برق باشی تا خودت را به آنها برسانی.اصلا،مگر آنها که دانستند،نمردند؟
۵. معلمانی هم هستند که چون سرگرم تمرینات فشرده ی حرص و طمع ورزی اند،فرصت کتاب خوانی را نمی یابند.بندگان خدا،مصداق: "من در میان جمع و دلم جای دیگر"شده اند.جسم شان داخل کلاس است اما روح شان بین جاده، توی فروشگاه، سرباغ و زمین،داخل بنگاه، حوالی آژانس و هزارجای دیگراست.تمام توجیه شان هم این است که زندگی خرج دارد و با این چندر قاز معلمی که نمی شود زندگی کرد. در این سیر و سلوک تجارت و زدو بند و بساز و بفروش نیز،چیزهایی دانسته اند و خوانده اند که یک کتاب خوان حرفه ای هم پاک از آنها بی خبراست.برای همین است که وقتی به یک معلم کتاب خوان می رسند،لبخندی تمسخرآمیز می زنند !
۶.وجه مشترک تمام معلمانی که شرح شان رفت و نیز انواع دیگرشان،در این است که اگرچه مثل سایر خلق الله،چون به خلوت می روند، آن کار دیگر می کنند، اما عجیب درکلاس و پای تخته سیاه،جور دیگر جلوه می کنند. مدام و به ویژه در هفته مرحوم کتاب،از اهمیت و فضیلت مطالعه می گویند . اینکه: کتاب چیزخوبی است.بچه ها،تا می توانید کتاب بخوانید.کتاب دوستی مهربان است.اگر ما کتاب بخوانیم، دانش و علم ما زیاد می شود.مردم هم بچه های کتاب خوان را دوست دارند.کتاب آدم را از تنهایی بیرون می آورد.یک هفته هم که درتقویم به نام کتاب نامگذاری شده است، به خاطر آن است که کتاب ،خیلی خیلی مهم است!...
خب، چقدر به زنگ تفریح مانده است؟!
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
نظرات بینندگان
کدام مدیرکل به واسطه دانش و اهل کتاب خواندن به مدیریت رسید؟
مگر آموزش و پرورش ما برای معلمان کتابخوان ارزشی قائل است؟
ادارات دیگر که حقوقشان چند برابر معلمان است چقدر اهل مطالعه هستند؟
ایا فقط معلم باید دانش اموز راهم اموزش وهم پرورش داده واورا تربیت کند ؟
پس خانواده ، جامعه ،صداوسیما ،مطبوعات ، اینترنت و .... چی ؟
ایا این موارد واقعا بی تاثیرند.
دانش آموزی که درخانواده واقوام لیسانس ،فوق لیسانس بیکار دارد ایا میلی به خواندن درس دارد ؟
دانش آموزی که می بیند دراین جامعه همه چیز فقط پول است .نه علم . همه چیز فقط مدرک است . نه معلومات ایا میلی به خواندن درس دارد ؟
دانش آموزی که الگویش شده فلان فوتبالیست ، فلان بازیگر داخلی یا خارجی و......ایا میلی به خواندن درس دارد ؟
ای کاش تمام درد ورنج همین ضرب وتقسیم بود.
من معلم .به دانش آموز می گویم در مدرسه دکمه های پیراهنت را ببند .اینجوری زشت ومناسب یک دانش آموز نمی باشد .جواب می دهد اگر بد و زشت می باشد چرا درفیلم زیر اسمان شهر اقای ....این کار راانجام نمی دهد
ای کاش به جای اینکه یکدیگر رامقصر جلوه دهیم . پشت وپناه هم می شدیم واینده ای مطمئن وروشن برای فرزندانمان می ساختیم .به امید ان روز