در نئولیبرال ترین کشورهای دنیا هم دولتها در حوزه هایی مانند آموزش، بهداشت، حمایت از خانواده های پرجمعیت، کهنسالان، افراد از کارافتاده، افراد زیر خط فقر، بیکاران و امثالهم دخالتهایی کرده و تلاش می کنند تا از کیفیت آموزش و سلامت و تامین نیازهای اولیه شهروندان مطمئن شده و از گسترش افسارگسیخته فاصله طبقاتی جلوگیری نمایند. در مقابل در آن کشورها دولتها سعی می کنند، از حوزه های پول ساز و پردرآمدی مانند صنعت [فولاد، خودرو سازی، پتروشیمی و نفت و انرژی و..] یا حوزه هایی مانند بانک داری، ورزش و هنر و تلویزیون فاصله بگیرند و تا آنجا که می توانند دست بخش خصوصی را برای سرمایه گذاری در این حوزه ها باز بگذارند و جز در دریافت مالیات هیچ گونه دخالتی در نحوه اداره و عملکرد آنها نداشته باشند.
اما در ایران که دهه هاست شعار اصلی اش مبارزه با سرمایه داری و لیبرالیسم است، خصوصی سازی منطقی کاملا برعکس جوامع نئولیبرال دارد و به بهانه مبارزه با ناکارآمدی و رانت انگشت روی آموزش و بهداشت و نان شب آسیب پذیرترین اقشار جامعه می گذارد.
در ایران (برعکس دنیا) دولت علاقه ای به قبول مسئولیت در حوزه های هزینه بری مانند آموزش، واردات واکسن و بهداشت، خدمات اجتماعی- رفاهی و امثالهم ندارد و از هر فرصتی برای واگذاری این حوزه ها به بخش خصوصی دریغ نمی کند. (نمونه های متعدد حمایت سیاست مداران و حاکمان از واگذاری مدارس و دانشگاهها و خوابگاههای دانشجویی و بیمارستان ها به بخش خصوصی حاکی از آن است که دولت علاقه ای به در دست نگه داشتن ارگان هایی که مصرف کننده صرف بوده و پولی به خزانه واریز نمی کنند، ندارند.) چرا صدا و سیما را مولدسازی نمی کند و پول مردم را به خودشان نمی دهد تا هر کس که دلش برنامه های تلویزیون را خواست برایش هزینه نماید؟
در مقابل بخش های اقتصادی پول سازی مانند مخابرات، خودرو سازی، فولاد، ذوب آهن، بانک یا حوزه های تبلیغاتی مانند ورزش و تلویزیون [که در تمام کشورهای لیبرال خصوصی است] چیزهایی هستند که دولت ها چهار دست وپا خود را به روی آنها انداخته و با هیچ منطق و استدلالی حاضر به کوچکترین عقب نشینی و واگذاری آنها به بخش خصوصی را ندارند.
این اقتصاد دولتی عجیب و غریب و خاص ایران به چند طریق زمینه رانت خواری و فساد اقتصادی گسترده را ایجاد می کند. اول آنکه به مدیران رانتی با حقوق های نجومی نیاز است. دوم آن که علت انتخاب اغلب این مدیران نه تخصص بلکه روابط با حاکمان است و به علت عدم کارآیی مشکلات فراوانی ایجاد کرده و باعث ورشکستگی آن صنعت و حرفه می شود. (به مدیران استقلال و پرسپولیس که تفاوت میان توپ و چغندر را نمی دانستند و نمی دانند را به خاطر بیاوریم) و سوم آنکه بستر مناسبی برای رانت خواری و پول شویی و فساد ایجاد می کنند و چهارم آن که باعث افت بیشتر کیفیت حوزه بهداشت سلامت و آموزش برای مردم به ویژه اقشار فرودست می شود.
حالا دولت به بهانه کوچک کردن بار مسئولیتی دولت در حال اجرای قانونی به نام مولدسازی و فروش اموال دولتی است که در این راستا ، بسیاری از مدارس مازاد دولتی در برخی روستاهای کشور نیز در لیست فروش قرار گرفته است.
اما سوال اینجاست که دولت چرا قبل از آن به سراغ خصوصی سازی و مولد سازی واقعی در حوزه های رانتی اقتصاد کشور نمی رود؟
چرا دولت باشگاه استقلال و پرسپولیس و باشگاههای ورزشی را مولدسازی نمی کند و پولی که به جیب این باشگاهها می ریزد را به خود مردم نمی دهد تا هر کس که دلش تماشای فوتبال خواست هزینه آن را از جیبش بپردازد؟
چرا صدا و سیما را مولدسازی نمی کند و پول مردم را به خودشان نمی دهد تا هر کس که دلش برنامه های تلویزیون را خواست برایش هزینه نماید؟
چرا دولت صنعت و شرکت های دولتی و بانک ها را به بخش خصوصی واگذار نمی کند تا از کمی از اخبار اختلاس های نجومی بکاهد؟
کانال خرمگس
گروه رسانه/
آن چه در زیر می آید ؛ گزیده ای از کتاب « آمیزش افق ها : منتخباتی از آثار داریوش شایگان » می باشد که توسط « محمد منصور هاشمی » گزینش و تدوین گردیده است .
این کتاب در سال 1388 توسط نشر فروزان روز منتشر شده است .
1.حجت الاسلام رئیسی ، رئیس جمهور ، روز پنج شنبه 14 بهمن در شهر ری اعلام نمود که اجرای سند 2030 در دولت قبل به دستگاه ها ابلاغ نشده بود. وی ادامه تاکید کرد که ما در جمهوری اسلامی ایران سند تحول بنیادین داریم و قطعاً بر همان مبنا عمل خواهیم کرد. قرارگاه ، شورا و کارگروه تشکیل می شوند ، معلم متهم می شود ، کتاب های درسی تغییر می کنند، سند 2030 مورد حمله قرار می گیرد ، در مدح سند تحول چکامه ها سروده می شوند و سله ها داده می شوند ؛ با همه این ها نه مشکلی حل نمی شود و تنها بر انبوه مشکلات افزوده می گردد .
سخن فوق تکرار دوگانه ساختگی میان سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و سند 2030 است .
گفتمان حاکم بر آموزش و پرورش همواره دوگانه فوق را طرح می کند و بر آن تاکید دارد .
2. ماجرای سند 2030 از زمان انتخابات ریاست جمهوری سال 96 آغاز شد و از آن به عنوان حربه ای برای حمله به یک کاندیدا تبدیل و استفاده گردید.
مخالفین 2030 اعلام می کردند که سند فوق قصد زیر سوال بردن اعتقادات و اخلاق اسلامی و ریشه کن کردن جامعه اسلامی را دارد .
با آغاز فعالیت دولت جدید ؛ سرپرست وقت وزارت آموزش و پرورش در شهریور 1400 ممنوعیت اجرا یا استفاده از سند 2030 را اعلام کرد؛ در حالی که پیش از آن اجرای سند فوق اعلام نشده بود که اکنون لغو گردد .
مهم تر از سند نویسی ، اندیشه و رویکردی است که جهت گیری آموزش و پرورش را مشخص می کند . خرداد امسال خبری منتشر شد که رئیس مرکز امور بین الملل وزارت آموزش و پرورش در سفر به پاریس در نشست مربوط به سند 2030 شرکت کرده است. این خبر با واکنش خبرگزاری های همسو با دولت روبه رو شد .
در مناظره ای که روز شنبه 8 بهمن شبکه چهار میان انسیه خزعلی معاون امور زنان دولت فعلی و معصومه ابتکار معاون امور زنان دولت قبل برگزار شد ، خزعلی اعلام کرد که بخش آموزش سند 2030 با تحفظ پذیرفته شده است . هرچند خزعلی در یک توئیت حرف خود را پس گرفت ولی اظهار نظر وی نشان داد دولت فعلی از یک سو مجبور است برای حفظ ظاهر سند 2030 را رد کند ولی بر اساس مقررات بین المللی چاره ای جز همکاری با آن ندارد .
3. سند 2030 به صورت یک دعوای سیاسی درآمده است که محتوا و مفاد آن نقشی در این دعوا ندارد .شاید بسیاری از مخالفان سند یک بار هم متن آن را مطالعه نکرده اند. مهم ترین هدف نویسندگان سند فوق « توسعه پایدار » عنوان شده است . بیشتر اهدافی که در سند 2030 ذکر شده اند تضادی با سیاست های رسمی موجود ندارند .
هدف چهارم این سند تضمین آموزش با کیفیت ، برابر ، همه گیر و ترویج فرصت های یادگیری مادام العمر برای همه تا پایان عمر است . مفاد بخش فوق بر تضمین دسترسی به آموزش برای همه پسران و دختران ، توسعه مهارت های فنی و حرف های و آموزش عالی تاکید می کند .
4 . سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در سال 1390 تصویب شد و از آن زمان به عنوان مهم ترین راهنمای برنامه ها و قوانین و مقررات آموزش و پرورش محسوب می شود . هدف سند فوق این است که دانش آموزان را به حیات طیبه برساند . مدافعان سند هیچ گونه تخطی از سند را برنمی تابند و با توجه به ابهام داشتن سند، دست بازی برای مخالفت با هر طرحی به بهانه مغایرت با سند تحول دارند .
در طول دوران دولت حجت الاسلام روحانی نیز فضای رسمی وزارت آموزش و پرورش در اختیار مدافعین سند بود و هرگز اجازه کوچک ترین انتقادی به سند تحول داده نشد .
سند تحول بنیادین از نگاه مدافعان آن در حد یکی از پدیده های معجزه آمیز توصیف می گردد که اجرای آن همه مشکلات را حل می کند. مشخص نیست چه زمانی و چگونه این معجزه قرن اجرا خواهد شد ؟
تاکنون به انتقادها در مورد سند تحول بنیادین پاسخی داده نشده است.
5 . سند تحول بنیادین آموزش و پرورش یا سند 2030 و هر سند دیگری محصول فکر و اندیشه انسان هاست و امکان خطا و اشتباه در آن ها وجود دارد . مهم تر از اینکه از یک سند دفاع شود یا مورد نقد و حمله قرار گیرد ؛ هدفی است که سند فوق باید تامین کند .
در طول مدت فعالیت دولت روحانی وزرای آموزش و پروش راهکارهایی برای اجرای سند تحول ارائه کردند و شوراها و کارگروه های متعددی تشکیل شدند ولی همواره این نقد به وزرای فوق وارد می شد که سند را اجرا نمی کنند . در طول دوران دولت حجت الاسلام روحانی نیز فضای رسمی وزارت آموزش و پرورش در اختیار مدافعین سند بود و هرگز اجازه کوچک ترین انتقادی به سند تحول داده نشد .
در دولت فعلی هم بر اساس ادبیات رایج این دولت ، قرارگاهی برای اجرای سند تحول تشکیل شده است اما همچنان سند نمی توند از قفس فضاهای اداری و بوروکراتیک خارج شود و به مدرسه برسد . مدرسه به عنوان قلب آموزش و پرورش مشکلاتی دارد و جامعه آبستن تحولات و تغییرات اساسی شده است .ولی سندتحول به جای پاسخ گویی به آن ها و ارائه راهکار در مورد مشکلات و تحولات جاری راه خود را می رود.
7. مهم تر از سند نویسی ، اندیشه و رویکردی است که جهت گیری آموزش و پرورش را مشخص می کند . اگر اندیشه و رویکرد فوق قدرت درک تحولات و پاسخ گویی به آن را نداشته باشد، نهاد آموزش و پرورش درمانده خواهد بود . نمونه بارز این ناکامی فقدان درک تحولات حوادث 4 ماه گذشته از طرف مقامات آموزش و پرورش است .
بیشتر معترضان در طول حوادث شهریور و بعد از آن را دانش آموزان تشکیل می دادند.
مسئولان آموزش و پرورش و مدافعان سند تحول بنیادین پاسخی برای تبیین چرایی اعتراضات صورت گرفته و نسبت آن با اندیشه ها و جهت گیری های اساسی آموزش و پرورش نداشتند ؛ لذا تلاش کردند معلمان ، فضای مجازی و سایر عوامل فرعی را متهم کنند .
6. فلاکت در فرهنگ دهخدا ناداری معنی شده است .
فلاکت نظری آموزش و پرورش به این معناست که دست آموزش و پرورش در عرصه نظری و اندیشه راهنمایی که پاسخ گوی شرایط فعلی باشد خالیست . سند تحول بنیادین در فضایی خیالی نوشته شده است و برای بخشی از جریان های سیاسی و عده ای از کارمندان سند نویس مناسب است .شعارهایی داده می شود و برای شرکت در جلسات پاداش و اضافه کار پرداخت می شود ولی تحولی ایجاد نمی شود .
دوگانه سازی سند تحول و سند 2030 نیز نشانه بارز همین فقدان فکر و اندیشه راهنما و گره گشاست .
فلاکت نظری موجب پرداختن به نقش ایوان و بی توجهی به مسائل اساسی آموزش و پرورش شده است .
قرارگاه ، شورا و کارگروه تشکیل می شوند ، معلم متهم می شود ، کتاب های درسی تغییر می کنند، سند 2030 مورد حمله قرار می گیرد ، در مدح سند تحول چکامه ها سروده می شوند و صله ها داده می شوند ؛ با همه این ها نه مشکلی حل نمی شود و تنها بر انبوه مشکلات افزوده می گردد .
نخستین گام برای تحول بنیادین در آموزش و پرورش پذیرش همین فلاکت و ناداری نظری است .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
بیش از چهار دهه تجربه نشان داده که دولت های جمهوری اسلامی در بیشتر مواقع به عمق هیچ مطلبی پی نبردند. در این مدت در پی متخصصِ متعهد گشتند با این شرط که تعهد مقدم بر تخصص است. اما آنچه جمهوری اسلامی از متعهد می خواست، تعهد به خود بود؛ نه تعهد به بشریت، محیط زیست و منافع ملی کشور. این گونه حاکمیت به مسئولیت ناپذیری و مادی گرایی در جامعه انجامیده است.
توفیق واپسگرایان نه در داشتن عقاید عقب مانده بلکه در بسط «تفرقه»، «راحت طلبی» و «سطحی نگری» در جامعه بوده است. امکان گسترش این سه وجود نداشت مگر به پشتوانۀ پول های بادآورده و لمپنیسم. این رمز گسترش تنبلی فکر در جامعه است. تنبلی فکر عامل بروز لمپنیسم و بیگانگی با فرهنگ است و از دل آنها خودکامگی و ظلم زاده می شود. هر چه جهل و نادانی بیشتر باشد، « نخوت نَفسِ » ظالم اوج می گیرد.
تربیت نادرست چه از طرف خانواده و چه از طرف دیگر نهادهای اجتماعی، آموزش و پرورش، صدا و سیما و رسانه ها و به ویژه رسانه هایی که به نام فضای مجازی شناخته می شوند، افکار بچه ها را کانالیزه می کنند. چند وقت پیش برداشت یک بازجو، رسانه ای شد. او گفت : « نه من حرف بچه های دهه هشتادی را می فهمم و نه آنها حرف من را. » دریغا که این سخن بی پایه و بی مایه زبان زد بسیاری در محافل شده که دهه هشتادی ها را ما نمی فهمیم. آقای بازجو اگر شما دهه هشتادی ها را نمی فهمی چون جهل شما با ناآگاهی دهه هشتادی ها از یک جا نشأت نگرفته است.
در عصری به سر می بریم که بنیاد آموزش و پرورش بر انتقال یک سری مفروضاتِ بی در و پیکر با عمقی ناچیز که صرفاً لانه ای برای مافیای آموزشی است بنا شده. کارخانۀ مونتاژی که مواد اولیۀ آن مقدس مابی است و محصول آن دانش آموزانِ ناامید و بی اراده. انسانِ مونتاژ شده، برده ایست مادی گرا و بی عار نسبت به ارزشهای خودی و ارزشهای شهروندی. این کارخانه، حضور ده خنگ را در کلاس درس به یک دانش آموز نابغه ترجیح می دهد. چون وظیفه اش را درصد قبولیِ بالا تعریف کرده اند نه پرورش روح، استعداد و خلاقیت. اما امروز نمی خواهم به بی برنامگی ها و بدبرنامگی های آموزش و پرورش در چارچوب مدرسه بپردازم.
در این زمینه مقاله ای با عنوان « سیاستِ مافیایی و بسط بی عاری در جامعه » از نگارنده منتشر شده است.[1]
در دورۀ همه گیری ویروس کرونا هیچ کشوری بیست و پنج ماه مداوم مدارس را نبست. با این کار بی خردانه، فرصتی برای فرزندان ایران مهیا شد که بین یک سوم تا دو سوم شبانه روز را سر از فضای مجازی بیرون نکشند. این یک فاجعه بود و این فاجعه بنا به عادتی که از آن دوران مانده، ادامه دارد.
آمارهای فاجعه باری از مقامات عالی رتبۀ دولت و نمایندگان مجلس در رسانه های گوناگون به چشم می خورد.
چند نمونه را ذکر می کنم. تربیت نادرست چه از طرف خانواده و چه از طرف دیگر نهادهای اجتماعی، آموزش و پرورش، صدا و سیما و رسانه ها و به ویژه رسانه هایی که به نام فضای مجازی شناخته می شوند، افکار بچه ها را کانالیزه می کنند.
« مرکز پژوهش های مجلس، کودکان و نوجوانان جا مانده از تحصیل به دلیل دسترسی نداشتن به امکانات مناسب آموزش های مجازی، در دوره کرونا را حدود 3 میلیون نفر اعلام کرده است.[2] سازمان سنجش اعلام کرده بیش از نیمی از دانش آموزان در آزمون سنجش ادبیات فارسی در کنکور نمرۀ منفی گرفته اند. در همه گیری کرونا در دو سال تحصیلی شاهد 63 درصد افت تحصیلی بودیم. میانگین معدل دانشآموزان کشور یازده و نیم است. شمار قابل توجهی از دانشآموزان حتی توانایی خواندن یک متن ساده را ندارند. »
با جست و جو در رسانه های داخلی به آمارهای فاجعه بار دیگری نیز دست می یابیم.
لطیفی معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان اداری و استخدامی می گوید : « هر روز تعطیلی در کشور 2400 میلیارد تومان هزینه برای دولت بر جا میگذارد. »
آموزش مجازی به عنوان جایگزین مدارس، رفع تکلیفی بیش نیست. رفع تکلیفی که از مسئولیت ناپذیری و محدود بودن نگرش، نشأت می گیرد. گسترش مسئولیت ناپذیری و مادی گرایی از خروجی های دولت های جمهوری اسلامی بوده است.
امروز نیز دولت با مسکوت نگه داشتن تمام وظایف خود به آموزش مجازی اکتفا می کند. ظاهراً نه ارزش درس و مدرسه را می فهمد و نه آموزش و پرورش را به عنوان زیر ساخت کشور می پذیرد. بخش بزرگی از فرایند رشد اجتماعی و فرهنگی و عاطفی فرزندان میهن در مدرسه شکل می گیرد.
آموزش مجازی در همهگیری کرونا افزون بر چالشهای جدی که بر فرایندهای یادگیری و تربیتی دانشآموزان ایجاد کرد، باعث افزایش افت تحصیلی شدید، افزایش ناامیدی، بی روحیگی و بی انگیزگی، اضطراب و انزوا در فرزندان ایران شد. نیز طولانی شدن تعطیلی مدارس باعث کاهش نرخ برگشت ناپذیری دانشآموزان به مدارس شد و از طرف دیگر فضای مجازی دریچه ای بی در و پیکر از هنجارها و ناهنجاری ها، از ارزشهای ناقص و ابتر و ضدارزش های لامکان و لازمان روبه روی آنها گشود.
شما حق ندارید درِ مدارس را تخته کنید و تحصیل فرزندان ایران را به فضای مجازی بسپارید. مدرسه یکی از کانون های مهم فرهنگی در جامعه است. هزینه های دور ماندن دانشآموزان از فضای تعاملی مدرسه به بهانههای مختلف، بسیار سنگین و غیر قابل جبران است.
تعطیلی پی در پی به دلیل در امان ماندن دانش آموزان از سرما یا آلودگی هوا و مسئولیت ناپذیری در قبال 15 میلیون دانش آموز، افزون بر رشد آسیب های اجتماعی و فرهنگی، عاطفی و روحی و اخلاقی غیر قابل جبران، به نافرهیختگی جامعه و رشد بی سوادی عمودی می انجامد.
در یک کلام سقوط آموزش و پرورش زمینه ساز سقوط کشور خواهد بود. خیلی زود دیر خواهد شد و ما زمانی برای جبران نخواهیم داشت.
دریغا آنچه به آموزش و پرورش و سلامت جان و خرد و کرامت انسان مربوط می شود هیچ گاه در اولویت نخست سیاست های کشور نبوده است.
مدعیان نمایندگان ملت در مجلس و نهاد ریاست جمهوری !
چرا درس نمی گیرید؟
به چه حقی و با ندانم کاری ، محیط زیست کشور را آلوده می کنید؟
به چه حقی می گویید که گاز نداریم؟ یا بیش از حد صادر می کنید یا توانایی استخراج و تصفیه زیاد ندارید.
شما حق ندارید تحریم ها را بهانه کنید. تحریم شما که ملت ایران تاوانش را می دهد، به دلیل عدم فهم شما از سه چیز است و بیش از چهار دهه تجربه نشان می دهد دولت های جمهوری اسلامی هرگز این سه را نه فهمیدند و نه برای فهم آنها تلاش کردند :
آنچه که عاملیت گسترش فرهنگ ایران بوده است که از یک سوی تا بنگال و از سوی دیگر در قلمرو عثمانی گسترده بود، غنای فرهنگ ایران است. زمانی که سیاست فشل نیست فرهنگ به گروگان گرفته نمی شود. طی مکان و زمانِ ادب پارسی در گفتۀ حافظ گویای این مهم است : ظاهراً نه ارزش درس و مدرسه را می فهمد و نه آموزش و پرورش را به عنوان زیر ساخت کشور می پذیرد. بخش بزرگی از فرایند رشد اجتماعی و فرهنگی و عاطفی فرزندان میهن در مدرسه شکل می گیرد.
شکر شکن شوند همه طوطیان هند زین قند پارسی که به بنگاله می رود
طی مکان ببین و زمان در سلوک شعر کاین طفل یکشبه ره یکساله می رود
شهریار هم چنین نظری دارد :
شاعران خود قلم سحری از این نقاشند شعر چون زنده نباشد که قلم زنده از اوست
خود چو حافظ خلفش هست و نمیرد سعدی همچو فردوسی طوسی که عجم زنده از اوست
نی که رومی زد و چنگی که نظامی بنواخت جام افسانۀ شرق است که جم زنده از اوست
هر دوره ای که ظل اللاهی یا نمایندۀ خدایی، خود را محور نامید، ضربه های فاجعه باری به میهن وارد شد. در واقع بت هر آن کس یا هر آن چیزی است که به هر دلیلی نتوان نقدش کرد.
سازمان پژوهشی جبهۀ ملی ایران– سامان ششم
علیرضا کاشفی
***
[1] - ماهنامۀ پژوهشی خواندنی – شمارۀ 111 – سال نوزدهم بهمن و اسفند 1399
سایت صدای معلم و سایت روزنامۀ اقتصادی آسیا
[2] - با توجه به جا ماندن دست کم یک میلیون نفر از تحصیل پیش از شیوع کرونا در کشور این رقم در دورۀ کرونا صحیح به نظر می رسد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
« وقتی اجازه سؤال به دانشآموز ندهیم، این سؤال تبدیل به انتقاد و اگر به انتقاد جواب ندهیم، تبدیل به اعتراض و اگر اعتراض را پاسخ ندهیم، تبدیل به اغتشاش میشود و اگر امروز اغتشاش داریم نتیجه عدم پاسخ گویی به دانش آموزان بوده است»
این ها جملاتی هستند که یوسف نوری وزیر آموزش و پرورش در همایش سراسری جهاد تبیین و آگاهسازی ویژه افسران سپاه پیشرفت کشور و پایه ریزان تمدن نوین اسلامی بیان کرد . ( این جا )
قرار بود « بخشنامه ارتباط با رسانه » صادر شود .
وزیر آموزش و پرورش چهارشنبه 20 بهمن در « باشگاه فرهنگیان تهران » و در نشست با خبرنگاران حوزه آموزش که آن را « صمیمانه » خواندند چنین گفت :
«شما هنوز آن کودک درون تان خاموش نشده است . حتا آن هایی هم که خیلی مسن باشند .
رسانه این خوبی را دارد که کودک درون آدم را روشن نگه می دارد . فعال نگاه می دارد ..... »
در روزهای اخیر و در میانه ی سال تحصیلی ؛ « نرگس کارگری » خبرنگار صدای معلم و معلم شاغل در « هنرستان نرگس » زیر مجموعه ی اداره آموزش و پرورش ناحیه 4 اصفهان لغو ابلاغ شده و از او خواسته شده سریعا خود را به مقطع ابتدایی معرفی کند . اگر این اشتباه از سوی مدیران ناکارآمد ، بی سواد و فاقد اداره آموزش و پرورش که تحمل نقد عملکرد خویش را ندارند صورت گرفته گناه معلمان درست کردار و راست گفتار - بر خلاف اکثریت معلمان محافظه کار و خاموش که فقط به حال و خود می اندیشند و بس – اما به معیارهای حرفه ای پای بند هستند و دغدغه ی غالب ارتقای آموزش و تربیت است ؛ چیست ؟
کارگری دارای کارشناسی ارشد در رشته مهندسی فن آوری اطلاعات می باشد .
در نامه ی مدیر آموزش و پرورش ناحیه ی 4 اصفهان خطاب به مدیر هنرستان چنین آمده است :
« احتراما با توجه به منع قانونی صدور ابلاغ سرپرست بخش برای نیروهای غیرهنر آموز ، ابلاغ خانم نرگس کارگری که اشتباها به عنوان سرپرست بخش صادر شده بود ، حذف می شود .... »
پرسش « صدای معلم » از مدیر اداره آموزش و پرورش اصفهان و به وِیژه مدیر کل آموزش و پرورش اصفهان که به نظر می رسد هنوز شناختی از « رسانه های فعال در حوزه آموزش و پرورش » ندارد این است که چگونه می شود ابلاغ این معلم و پس از نگارش یادداشت انتقادی با عنوان « « سال ها پیش هم ... معلمان تابوت آموزش و پرورش را روی شانه هایشان چرخاندند ! » آقای ابراهیمی ؛ مدیر کل آموزش و پرورش اصفهان ! آیا جز " تابوت گردانی در مدارس " حرف دیگری هم در عرصه مدیریت و برنامه ریزی دارید ؟! ( این جا ) و پس از گذشت حدود 5 ماه از آغاز سال تحصیلی لغو می گردد ؟
چرا در این مدت نفهمیدند که « اشتباه » کرده اند اگر صادقانه ادعا کنیم این « تخلفی » آشکار از سوی مدیران دخیل در این مساله بوده است ؟
اگر این اشتباه از سوی مدیران ناکارآمد ، بی سواد و فاقد اراده ی آموزش و پرورش که تحمل نقد عملکرد خویش را ندارند صورت گرفته گناه معلمان درست کردار و راست گفتار - بر خلاف اکثریت معلمان محافظه کار و خاموش که فقط به حال و خود می اندیشند و بس – اما به معیارهای حرفه ای پای بند هستند و دغدغه ی غالب ارتقای آموزش و تربیت است ؛ چیست ؟
آیا ایشان باید تاوان « استقلال » خویش را بپردازد ؟ در برابر نامدیرانی که با مفهوم « استقلال حرفه ای آموزش » بیگانه اند ؟
کارگری به « صدای معلم » می گوید :
« اگر من بپذیرم که دبیر دینی و عربی شوم مرا به ابتدایی نمی فرستند.
ولی حاضر نیستند ابلاغ هنرآموز برایم بزنند .
آیا این وضعیت خنده دار نیست ؟ »
چندی پیش و هم زمان با اعتراضات سراسری دانش آموزان در برخی مدارس کشور ، ابلاغ مدیریت « رضا قاسم پور » خبرنگار صدای معلم و مدیر هنرستان شهیدستان کرج لغو و به یک مدرسه محروم در دوره اول متوسطه منتقل شد .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
سال هاست که بسیاری از مقامات و مسئولان در نظام جمهوری اسلامی ایران حرف از « حاکمیتی بودن » آموزش و پرورش می زنند و حتا آن را زیر مجموعه نهادهای حاکمیتی به شمار می آورند .
« صدای معلم » تاکنون با استناد به گزارش های کارشناسی و مطالعات تطبیقی بی پایه و بی مبنا بودن این گونه ادعاها را اثبات کرده و آن ها را فقط در حد « یک شوخی و یا طنز تلخ » می داند .
یک پرسش ساده در این مورد که به کرات از سوی این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه ی آموزش ایران مطرح گردیده آن است که مگر می شود آموزش و پرورش را نهاد حاکمیتی نامید اما همان قانون مدیریت خدمات کشوری را هم برای معلمانش به صورت کامل اجرا نکرد اما برخی نهادها که واقعا و در عمل حاکمیتی هستند از شمول این قانون عام خارج بوده و تابع « قانون خاص » خودشان باشند ؟
این تعارض ها و تضادها را کدام مقام باید در نظام جمهوری اسلامی ایران پاسخ بگوید ؟
به عنوان مثال ؛ « علی پورسلیمان ، مدیر صدای معلم » در گفت و گویی که با خبرگزاری ایلنا در بیستم بهمن 1394 داشت در این مورد چنین گفت : ( این جا )
« در همه جای دنیا ، دولت ها تکالیفی نسبت به آموزش و پرورش دارند و تاکید می گردد واگذاری امور آموزش به مردم باید واقعی بوده و در کنار تمرکز زدایی از بدنه اداری آموزش و پرورش نباید تعهدات نسبت به آن به فراموشی سپرده شود . کدام فرد و مقامی باید پاسخ گوی عقب ماندگی نظام آموزشی حتا از برنامه های مصوب خود نظام جمهوری اسلامی باشد ؟
در این زمینه به نظر می رسد آرای متفاوتی باشد .
آموزش و پرورش در قانون مدیریت خدمات کشوری در ذیل ماده 9 یعنی امور فرهنگی و اجتماعی تعریف شده است در حالی که ماده 8 این قانون شامل امور حاکمیتی می شود .
با این وجود از بررسی اسناد و قوانین کلان کشور از جمله اصل 30 قانون اساسی ، بند دوم از سیاست های ابلاغی مقام رهبری درباره تحول آموزش و پرورش و بند دهم از راهبردهای کلان سند تحول بنیادین می توان این گونه استنتاج کرد که آموزش و پرورش امری حاکمیتی تعریف شده است .
اما همان گونه که قبلا نیز آمد ؛ آموزش و پرورش در عمل و به ویژه در زمان تخصیص بودجه و اعتبارات مانند سایر امور حاکمیتی نیست و این دوگانگی موجب کاهش و یا افت عملکرد و حتی رویکردها خواهد گردید .
یوسف نوری وزیر آموزش و پرورش که هنوز و پس از گذشت یک سال از وزارت پر مساله اش هنوز در مورد میزان عمل و پای بندی به برنامه هایش برای گرفتن رای اعتماد از مجلس گزارشی ارائه نکرده و نیز فرمول مشخص و شفافی برای جمع زدن میان « آموزش و پرورش مردمی » و « حاکمیتی بودن آن » ارائه نکرده است ( این جا ) در قرارگاه جهادی نصیب برابر آموزش و پرورش استان اصفهان چنین می گوید : ( این جا )
« آموزش و پرورش امروز دغدغه اول همه ارکان نظام است و در این راه نیاز است ظرافتهایی را رعایت کنیم و در این مسیر باید در قرارگاه عدالت آموزشی اقداماتی انجام شود . »
اما رئیس کمیسیون آموزش، تحقیقات و فن آوری مجلس در انتقاد از عملکرد ضعیف وزارت آموزش و پرورش چنین می گوید : ( این جا )
« چرا با هر بهانهای اولین جایی که تعطیل میشود مدارس و دانشگاهها است ؟ آموزش و پرورش در عمل و به ویژه در زمان تخصیص بودجه و اعتبارات مانند سایر امور حاکمیتی نیست و این دوگانگی موجب کاهش و یا افت عملکرد و حتی رویکردها خواهد گردید .
چه کسی پاسخ گوی عواقب مخرب این تعطیلیها است؟ از سوی دیگر سرعت اینترنت برای دسترسی دانش آموزان و دانشجویان به آموزش مجازی به هیچ عنوان مناسب نبوده و آموزش کشور را در زمان امتحانات پایانترم مختل شده است.
علیرضا منادی سفیدان با اشاره به تعطیلیهای اخیر مدارس و دانشگاههای کشور این بار به دلیل افت فشار گاز، عنوان کرد: متأسفانه تعطیلی مدارس و دانشگاهها در ایام کرونا موجب افت تحصیلی و افت تربیت مدرسهای و دانشگاهی دانش آموزان و دانشجویان شد و آثار مخرب آن، دقیقا پس از بازگشایی مدارس دیده شد که ناهنجاریهایی را در فضای مدارس و دانشگاهها به همراه داشت.
از سوی دیگر طی یک ماه گذشته به دلیل آلودگی هوا و در چند روز اخیر به علت افت فشار گاز، اولین نقطه هدف تعطیلیها از سوی مسئولان تصمیمگیر کشور، مدارس و دانشگاهها بوده؛ که این نوع نگاه بسیار اشتباه است.
متأسفانه باز هم زمزمههایی مبنی بر بازگشت سویههای جدید ویروس کرونا به گوش میرسد که تعطیلی احتمالی مدارس و دانشگاهها را به دنبال خواهد داشت و با این روند نمیتوان چرخ آموزش کشور را به حرکت درآورد.
منادی سفیدان با بیان اینکه نباید با هر بهانهای دستگاه تعلیم و تربیت کشور را تعطیل کرد چرا که در کشورهای پیشرفته آخرین مکان برای تعطیلیها، مدارس و دانشگاهها است، تأکید کرد: ولی در کشور ما دقیقا اولین تصمیم برای تعطیلی، مدارس و دانشگاهها را هدف میگیرد، لذا از تصمیمگیران این حوزه، بهویژه شورای امنیت کشور، شورای عالی آموزش و پرورش و هیأت دولت میخواهیم به روند تعطیلی مدارس و دانشگاهها پایان دهند.
چنانچه روند تعطیلی مدارس و دانشگاهها ادامه داشته باشد، مجلس برخورد قاطعی با وزرای مربوطه یعنی وزیر آموزش و پرورش و وزیر علوم خواهد داشت.
این اظهارات رئیس کمیسیون آموزش مجلس در حالی که دانشآموزان در ۴ ماه گذشته تنها ۳۸ روز به مدرسه رفتهاند قابل توجه و البته تامل است هر چند به نظر می رسد از حد شعار فراتر نرود ؛ اما بهتر بود رئیس کمیسیون آموزش مجلس از وزیر آموزش و پرورش انقلابی این پرسش را مطرح می کرد که چرا در حالی که منابع اصلی آلوده کننده ی هوا بدون هر گونه نگرانی و تذکری به کار خود مشغول اند و « قانون هوای پاک » تنها در حد یک دکور و کاغذ پاره می ماند ؛ مدارس همچنان تعطیل می شوند و کک هیچ فرد و یا مقامی هم در این موارد گزیده نمی شود ؟
کدام فرد و مقامی باید پاسخ گوی عقب ماندگی نظام آموزشی حتا از برنامه های مصوب خود نظام جمهوری اسلامی باشد ؟ این اظهارات رئیس کمیسیون آموزش مجلس در حالی که دانشآموزان در ۴ ماه گذشته تنها ۳۸ روز به مدرسه رفتهاند قابل توجه و البته تامل است هر چند به نظر می رسد از حد شعار فراتر نرود
چه کسی باید پاسخ گوی رتبه های خجالت آور دانش آموزان ایرانی در آزمون های استاندارد بین المللی مانند تیمز و پرلز باشد ؟
کدام یک از رفتارها و کنش های دانش آموزان ایرانی در حوزه حقوق شهروندی ، قانون مداری و احترام به محیط زیست پس از گذشت بیش از چهار دهه ، منطقی و قابل دفاع هستند ؟
کدام فرد و نهاد باید در مورد اجرا نشدن اصول قانون اساسی و سایر قوانین موضوعه در حوزه ی آموزش باشد ؟
و بسیاری چراهای دیگر که اگر محقق شوند می توان تازه به اولویت داشتن آموزش در این کشور فکر کرد و بحث کرد .
( در زمان تنظیم این گزارش خبر رسید که پس از تعطیلات چند روزه مدارس به خاطر فقدان گاز و سرمای سخت در ایران ، کمیته اضطرار آلودگی هوای تهران در پی تشدید آلودگی هوا بعدازظهر امروز تا ساعاتی دیگر تشکیل جلسه خواهد داد ).
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
پرده اول:
بالاخره « زمستان سخت اروپا » بدون توجه به هشدارهای دلسوزانه ما فرارسید و البته ما با ناباوری تمام شاهد تدبیر چشم آبیها برای عبور از روزهای طاقت فرسای شان هستیم. گویا زمستان سخت اروپا روی گربه ایران شیفت شده است. البته نه بارندگیها و نزولات آسمانی،بلکه تبعات سرمای خشک و بیحاصلش.
امروز بخش هایی از کشوری که دارنده دومین منابع فسیلیجهان است با نارساییهای گازی و سایر حاملهای انرژی روبه روست.
البته تنها تدبیر ما برای روزهای سخت زمستان اروپا، تعطیلی مدارس و ادارات و... در ایران است ! جالب تر آن که مجبور به استفاده از سوخت مازوت برای تولید الکتریسیته هستیم این بدان معنی است که اگر هم از بیگازی جان سلامت به در ببریم وارد کانال خودساخته آلودگی پسا مازوت و وارونگی هوا خواهیم شد !
پرده دوم:
عصر جمعه ۲۳ دی ماه می باشد. انبوه تماسها و سوالات اولیا، دانش آموزان و همکاران مبنی بر این که : « شنبه تعطیله یا امتحانات حضوری برگزار می شود؟!» مرا کلافه ام کرده است ؛ به عنوان یک مسئول هیچ جوابی برای مخاطبانم به جز توصیه به صبر و چشم دوختن به زیرنویس تلویزیون ندارم. این حال و روز مدیران مدارسما در یک ماه گذشته میباشد.
ناگهان در کسری از ثانیه صدای هلهله و شادی ؛ گروههای دانشآموزی را درمینوردد. گویا با عبور از زمستان سخت اروپا به لغو چندین باره امتحانات حضوری رسیده ایم و فردا نیز چون روزهای سپری شده دی ماه بلاتکلیف و سرگردانیم.
گروههای مجازی و یک طرفه اداری و ستادی هم ما به صدور مسلسل اطلاعیه های تکراری، تحکمی و مضحک گرفتار آمده اند.
» بنابر تصمیم ستاد بحران استانداری...روز شنبه تمامی مهدکودکها و....تعطیل بوده و آموزش در مدارس به صورت غیرحضوری است . مدیران مدارس مکلفند شخصا موتورخانه مدرسه را بازدید و..."
پرده سوم:
پس از فروکش کردن هلهله دانشآموزان برای تداوم تعطیلات فله ای و بی مبنا و فرونشستن گرد و خاک، واقعیت های کف جامعه رخ مینمایند ؛ در گروه همکاران مدرسه دبیر ادبیات از غلط های فاحش املایی دانش آموزان، دبیر دینی از بیاعتقادی، دبیر دفاعی از بی توجهی و معاون پرورشی از تمسخر دانش آموزان به توصیه های مناسبتی مینالند.
سری به گروه اولیای مدرسه میزنم.
کشمکشی بیامان بین طرفدران آزمونهای حضوری و مجازی برپاست.در این صف بندی هر کدام از طرفین به مدد استدلال و تجربیات شخصی خود سعی در قانع کردن مسئولین مدرسه برای برپایی آزمون مطلوب و به کرسی نشاندن پیشنهاد خود دارند. غافل از آن که اداره آموزش و پرورش حتی برای نحوه اداره بوفه مدارس هم تصمیم می گیرد چه رسد به سایر امور مهم تر. گروههای مجازی و یک طرفه اداری و ستادی هم ما به صدور مسلسل اطلاعیه های تکراری، تحکمی و مضحک گرفتار آمده اند
پرده چهارم:
امروز یکشنبه ۲۶ دیماه همچنان گرفتار بلاتکلیفی هستیم .
مشکل دیگری رخ داده است ... تا ساعت ۱۱ مدیر خود نتوانسته به کلاس های مدرسه سرکشی کند . نمی دانم اشکال از به روز رسانی همیشگی شاد بوده و یا فتیله ی اینترنت را پایینتر کشیده اند تا مبادا کسی با عبور از هفت خوان فیلتر شکنها سری یه اپلیکیشن های رایجی چون تلگرام، واتساپ، اینستاگرام و...زده و خدای ناکرده منحرف شود.
حوالی ظهر لحظهای شاد می شوم .
متنی به قلم « غلامرضا جباری » از اولیای رسانه ای در صفحه شادم تحت عنوان « شاهکار دیگری از مدیریت بحران استان تهران » هویدا می شود.
پرده آخر:
« ... بنا به تصمیم استانداری تهران، ادارات استان تهران با یک سوم از کارکنان سر کار خود حاضر خواهند بود ... »
سوال اینجاست ؛
آقای تصمیم گیر محترم !
آیا اگر در یک اتاق اداری به جای ۳ نفر یک نفر باشد، آیا نیاز به روشن کردن رادیاتور و لامپ آن اتاق نیست؟
اگر جواب مثبت است، پس چه فرقی می کند که دراون اتاق یک سوم نیرو باشد یا نیروهای اداری به طور کامل در محل کارخود حضور داشته باشند.
به نظر می رسد راهکار مناسب این باشد که برای کنترل مقدار مصرف سوخت، ساعت کار بین ساعت ۱۰ صبح تا ۳ عصر باشد . ساعاتی که دمای هوا گرم تر و نیاز به مصرف گاز هم کمتر می باشد.
با این گونه تصمیمات غیر اصولی و لحظه ای،فقط مشکلات مردم دوچندان می شود اما مساله ای حل نمی شود .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
70 سال است که در ایران برنامههای توسعه تدوین میشود. چرا به میزان مطلوب توسعه پیدا نکردیم؟
جواب اول: به اندازه کافی سرمایه نداشتیم برای اهداف توسعه ای مان! ولی آمارها چیز دیگری می گویند.
درآمدهای ارزی صادرات نفت و گاز کشور طی سالهای ۱۳۹۹-۱۳۳۸ برابر با بیش از ۱۶۰۰ میلیارد دلار! (بی زحمت آن را در ماشین حساب تان در دلار ۴۰ هزار تومان ضرب کنید) این میزان، ارزی است که بهطور مستقیم طی این سالها در اختیار کشور بوده.
فقط این نیست.
از ۱۳۵۲ تا پایان ۱۳۹۷ حدود ۱۸۵۰ میلیارد دلار انرژی از منابع داخلی مصرف کرده ایم. اگر این منابع (چاه های نفت و گاز) در ایران به این فراوانی وجود نداشت بهناچار باید چنین رقمی برای واردات انرژی هزینه میشد (مثلا نفت می خریدیم). اگر اعداد دیگر را هم در نظر بگیریم بیش از ۴ هزار میلیارد دلار در اختیار ما بوده تا توسعه پیدا کنیم. ( این جا )
تحلیل و تجویز راهبردی:
عقلانیت فردی متفاوت است از عقلانیت جمعی. ممکن است در جامعه ای افراد آن باهوش باشند اما آن جامعه باهوش نباشد. مثال: باهوش ترین افراد جامعه ما می روند و پزشک می شوند. سیستم بهداشت و درمان کشور هم در اختیار پزشکان است اما آیا نظام بهداشت و درمان ما حال و روزی بهتر از سیستم های دیگر دارد؟ جمعی از افراد باهوش (پزشکان) لزوما یک سیستم باهوش را شکل نمی دهند. اولین و بدیهی ترین مشکل سیستم بهداشت و درمان ما اینست که بهداشت (پیشگیری) یک دهم درمان هم در اولویت نیست! مثال بعدی نظام دانشگاهی ماست. مثال دیگرش نظام بانکی. اجزای باهوش ولی ....
ایران توسعه پیدا نکرده چون عقل جمعی ما دچار خلل شده. تک تک ما باهوشیم! عاقلیم! اما کنار هم یک جامعه عاقل را تشکیل نداده ایم. ما نتوانسته ایم نظامهای باهوش، سیستمهای عقلایی و سازوکارهای خردمندانه تولید کنیم.
از نشانههای عقلانیت جمعی آنست که اگر راهی را رفت و فهمید به خطا رفته، تکرار نکند. سعی و خطا ایرادی ندارد. گاهی اوقات هیچ راهی جز سعی و خطا وجود ندارد. ولی تفاوت بنیادینی وجود دارد بین «سعی و خطا» و «سعی در خطا»! همه چیز را نمی توان به ناکارآمدی برنامه های توسعه تقلیل داد اما این هم یکی از مصادیق است.
حالا چند سوال برای تامل:
* سالهاست که برنامه پنج ساله داریم، هیچ از خودمان پرسیده ایم که منطق ۵سال چیست؟ واقعا بعد از دههها، همچنان برنامهها باید ۵ساله باشد؟ چرا سه ساله نه؟
* سالهاست وسط برنامه توسعه، انتخاب ریاست جمهوری داریم با کلی وعده های نامربوط. بالاخره برنامه توسعه یا وعده های بی پشتوانه رییس جمهور؟
* سال هاست که دولت برنامه می ریزد ولی اجرای آن منوط به همکاری فرادولت است چرا باید کاری که تا کنون جواب نداده را تکرار کنیم؟ وقتی الزامات موفقیت برنامه دست دولت نیست اصلا چرا برنامه ریزی کنیم؟
* یک دولت برنامه توسعه می نویسد و دولت بعدی می آید می گوید که من اصلاً این برنامه را قبول ندارم و می گذارد کنار. چرا دوباره...؟
* سال هاست بخش مردمی اقتصاد در برنامه ریزی متمرکز بوروکرات های دولتی تقریبا هیچ جایگاهی ندارد ؛ چرا ...؟
* سال هاست برنامه ریزی می کنیم و به جای تعیین سه تا پنج مساله مشخص و طراحی حداکثر ده اقدام معین برای آن ۵ مساله مشخص ؛ لیستی از آرزوها می نویسیم. بازهم ...؟
* سال هاست نقش اقتصاددانان در تلفیق برنامه توسعه ۹۰٪ است و بقیه اعم از جامعه شناسان، سیاست پژوهان، روان شناسان اجتماعی و... سرجمع کمتر از ۱۰٪ ؛ چرا همچنان...؟
* سال هاست عده ای برنامه می نویسند برای خودشان. عده ای هم تصمیمات کلان را می گیرند بر اساس دو مدل ذهنی مختلف! باز هم...؟
صادقانه پاسخ دهیم لایحه بودجه را جدی تر می گیریم یا برنامه توسعه را؟
70 سال این گونه رفتیم . 70 سال دیگر هم به همین روش برویم به جایی نمی رسیم. جرات کنیم به این شش تغییر فکر کنیم: از نشانههای عقلانیت جمعی آنست که اگر راهی را رفت و فهمید به خطا رفته، تکرار نکند. سعی و خطا ایرادی ندارد. گاهی اوقات هیچ راهی جز سعی و خطا وجود ندارد. ولی تفاوت بنیادینی وجود دارد بین «سعی و خطا» و «سعی در خطا»!
1 ) برنامه با مشارکت نهادهای مدنی (بخش مردمی تشکل یافته) تدوین شود نه صرفا دولت .
2) الزامات توسعه با تصمیم گیران اصلی کشور مفاهمه و تضمین شود و اگر تفاهم و تضمین حاصل نشد اصلا برنامه توسعه ننویسیم .
3) سند توسعه به جای ۱۵۰ صفحه، ۵ صفحه باشد. ۵موضوع و ۱۰ اقدام، همین و تمام!
4) قبل از تصویب به نظرسنجی عمومی گذاشته شود و اجماع ملی ایجاد شود .
5) متخصصان غیراقتصادی در تلفیق نهایی آن نقش بیشتری داشته باشند .
6) به جای هر پنج سال یکبار، پویا باشد هر ساله روزآمد شود. عملا ما یک فهرست از مهم ترین موضوعات و اقدامات کشور داریم که هر ساله متناسب با متقضیات روزآمد می شود. این بدان معنا نیست که هر سال تمام موضوعات عوض می شوند ممکن است یک موضوع دو سال در این سند بماند و یک موضوع یا اقدام ده سال!
برنامه ثابت توسعه با برش زمانی پنج ساله در جهان متغیر امروز کاملا بی معناست!
کانال مجتبی لشکربلوکی