« هیات تخلفات سه اتهام را برای من برشمرده اند . البته دو مورد را احراز نکرده اند . یکی از آن ها شرکت در تجمعات صنفی و سخنرانی در مقابل مجلس .
دیگری حضور در تحصن ( اعتصاب ) در مدرسه بوده است .
این ها را احراز نکرده اند .
سومی هم تشویق و تحریک معلمان و دانش آموزان به شرکت در اغتشاشات بوده است که البته به زعم خودشان این را احراز کرده اند .
البته متن حکم چنین است که بر فرض تشویق و یا ترغیب معلمان طبق دفاعیات متهم درست نباشد اما فعالیت تبلیغی علیه نظام و فعالیت در فضای مجازی مورد تایید اجماع اعضا قرار گرفت و با توجه به تکرار جرم و با توجه به این که سال گذشته حکم گرفته بودم به زعم خودشان اشد حکم را برای من صادر کردند .
اگر زیر بیست سال خدمت بودم مرا اخراج می کردند . سه ماه دیگر سابقه ی خدمت من به 25 سال می رسد ممکن است مرا بازنشسته کنند .
الان حکم بازخریدی را برای من زده اند که شامل بازنشستگی اجباری نشود .
البته این حکم بدوی است و ممکن است در مرحله ی قطعی تغییر کند .
البته اگر رای به دیوان برود ممکن است کل حکم ابطال گردد .
رحیمی عنوان می کند که وزارت آموزش و پرورش برای او حکم رتبه بندی را صادر نکرده است »
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
این تجربهء 40 سالهء من است که در این کشور تا زمانی عزیز هستی که مشارکت اجتماعی و سیاسی ای داشته باشی که با هر سازی که می زنند برقصی.وقتی کارشان با تو تمام و بهره ات را بردند دیگر روز نه حرمتی داری و نه کسی تو را می شناسد.اگر هم ساز مخالف بزنی سر از ناکجا آباد در می آوری و اگر هم منتقد منصف باشی با بی اعتنایی و بی اعتباری مواجه خواهی شد.کار به جایی می رسد که بگویی ای کاش درس ناخوانده بودم و ای کاش چیزی نمی فهمیدم.و ای کاش قلمی نداشتم.به نظر شما اگر از 85 میلیون جمعیت ایران 80 میلیون منتقد به وضعیت حکمرانی باشند آیا اتفاق خاصی خواهد افتاد؟جواب من خیر است چون قدرت و ثروت و حیثیت در عده ای خاص تجمیع یافته و سیطره و تداوم آنها تضمین شده به آن است.
حال چه باید کرد .آیا باید بی اعتنا بود؟قطعا خیر.تنها راهش آگاهی بخشی با نوشتارها و تحلیل علت و معلولی وقایع است و دیگر اینکه زمان سازی و زمان شناسی برای برون رفت از وضع نامطلوب یا تغییر وضع موجود است و دیگر اینکه احصاء قدرت و ثروت و منزلت به صورت پله ای با هدف ایجاد تغییرات اساسی است.قهر به همان میزان ستوده است که آشتی.حال مواضع قهر و آشتی را در زمان خاص باید به مردمان آموخت تا به هدف خویش برسند.از قهر و آشتی سیاسی و اجتماعی باید سهم خویش را به نفع اکثریت برداشت.مادامی که ندانیم چه کسی ما را وبرای چه گرد هم می آورد هرگز این مهم منتج نخواهد شد.
این را باید بدانیم که هر ویروسی یک آنتی ویروس دارد.هر سنتزی یک تز و هر تزی یک آنتی تز دارد.برای تغییرات اساسی باید آنتی ها یی غیر فیزیکی فعال شوند.آنتی تزها باید فعال شوند.باید قدرت تز اجتماعی با هم رشد کنند.باید همه اهل تفکر بشوند.همه اهل انتقاد منصفانه بشوند.باید رسوخها را خردمندانه ایجاد کرد.سوال؟اگر شخصی امروزه بگوید من در جامعه ای زندگی می کنم که تمام اکثر مردمانش آمریکا را بد و دشمن و اروپا را هم بد و دشمن و روسیه راهم بد و دشمن و کشورهای عرب را هم بد و دشمن و چین را هم کمونیست و بد ودشمن و عده ای هم منافق داخلی و تقریبا 6 میلیارد کرهء زمین را بد و دشمن می دانند و از همان پیش دبستانی تا کهنسالی فریاد مرگ بر این و آن سر می دهند به نظر شما آیا جای زندگی در چنین کشوری و جای حتا نقدی برایش باقی خواهد ماند؟در برابر تز هر کسی که لهِ ما نیست قطعا علیهِ ماست چه باید کرد؟جواب و قضاوت با خواننده محترم.
اینهمه تز مز و سنتز و آنتی مانتی کردید و پیچ و تاب دادید، این کلمه تز آدمو یاد دکترای کم سواد میندازه و ...
در ضمن کشور ما عموما و غالبا سر خط تکفیر نیست، هر چند که در مواردی و در قوانینی و در ضوابط و مقرراتی تکفیر هست.
زهرها کم نیستند و باید پادزهرها را یافت.اگر افکار گذشته و حال یک عده ای، جماعت وسیعی را با خود می کند می باید برای آن ناکارامدی ها یک فکر آینده ای باشد و جست و جو کرد.رسوخ خردمندانه توام با زمان شناسی.
امید که مفهوم رسانده شده باشد.نقش معلم این دو است و تحت هر شرائطی استحاله نباید گردد.از من گذشت ولی خوشحالم با تمام معلمینی که حتا یکی یا دو مرتبه در طول خدمتم نشسته ام امروزه اکثرشان سخنان آن روز مرا تایید و از من یاد به نیکی می برند .مگر عده ای قلیل که هنوز در همان افکار و اندیشهء سابقند و هدفشان لقمه نانی دست و پا کردن است .امید که شما و همکاران شاغل عزیز در برابر قضایا بسیار هوشمندانه عمل کنند که نه کسی بتواند آنها را به هیئت بدوی و تخلفات بکشاند و هم اینکه اهداف اصلی که همان تغییر به نفع اکثریت است به راحتی محقق گردد.امید که اندیشه ها را داغ کنید و بهره ها گیرید و بهره ها رسانید.