به دنبال انقلاب فرهنگی و تعطیلی سه سال و نیمه دانشگاه ها ؛ من و هم دوره های دانشجویم با بازگشایی مجدد دانشگاه ها تلاش زیادی کردیم تا با وجود فاصله سه و نیم ساله و فراموشی فضای درس و کتاب و استاد و دانشگاه و ... با هر مرارتی بود سختی این گسست و فاصله بیش از سه سال دوری از کتاب و کلاس را برخود هموار و با ادامه تحصیل دوره 4 ساله کارشناسی (آن موقع به لیسانس شهرت داشت و البته اعتباری هم داشت) را در ظرف 8 سال به اتمام برسانیم.
از شما چه پنهان در جو انقلابی و هیجان زده دهه 60 به خصوص درمحیط دانشگاه ها ( 1 ) بسیاری ازدانشجویان مخصوصا ما شهرستانی ها ی هوا دار انجمن های اسلامی دانشگاه ها به شدت حامی ضمنی و بعضا پر و پا قرص انقلاب فرهنگی بودیم و طبعا این فاصله سه و نیم ساله را با میل و رغبت به عنوان عارضه طبیعی این واقعه با جان و دل قبول داشتیم تا اینکه سرانجام بعد از تعطیلی و وقفه سه و نیم ساله ؛ دانشگاه ها مجددا با حال و هوای جدید باز گشایی شد .
در این حال و هوا به خصوص در رشته های علوم انسانی تغییراتی محدود پدید آمد و چند واحد درسی مثل « تاریخ اسلام » و « انقلاب اسلامی و ریشه های » آن به واحد های درسی اضافه شد و وضعیت دانشگاه ها هم حداقل در صورت ظاهر داشت به سمت عادی شدن پیش می رفت تا اینکه یک روز ناگهان صدای سیلی ئی محکم همراه با فریاد دلخراش دختری دانشجو در راه پله های مدرسه عالی بازرگانی (همان جا که در نتیجه انقلاب فرهنگی با ادغام چندین مدرسه عالی به دانشگاه علامه طباطبائی تبدیل شد) نظر همه را به سمت صدا جلب کرد.
زننده ی سیلی متاسفانه دانشجویی بود که در اعتراض به رفتار دختر و پسردانشجویی که دست در دست هم خنده کنان از پله ها پایین می آمدند دست به این کار زد ؛ ظاهرا این تابو شکنی آن چنان او را برآشفته بود که با نواختن این سیلی آبدار خواسته بود به آنان بفهماند که آن « سبو بشکست و آن پیمانه ریخت! » .
طنز تلخ ماجرا هم این بود که بعدا متوجه شدیم که این دختر و پسر دانشجو در فاصله تعطیلی 3.5 ساله ازدواج کرده و زن و شوهر هستند ؛ لذا این واقعیت بر ناپسندی ماجرا بیشتر افزود به طوری که در کلاس درس بعد از ظهر همان روز معاونت دانشکده که همزمان تدریس درس « پول و ارز و بانکداری » را به عهده داشت وقتی با چهره های عصبی و مغموم دانشجویان روبه رو شد با نگاه های معنی دار و حرکات فیزیکی صورت به همه فهماند که شرایط به گونه دیگریست و تاکید داشت که هرچه زودتر درسمان را تمام کنیم.
بگذریم ...
از آن تاریخ حدود 35 سال می گذرد و من آن اتفاق ناخوشآیند را با سایر خاطرات تلخ و شیرین دوران دانشجویی را گاهی با خود مرور می کنم چرا که قسمتی از شخصیت اجتماعی هر فرد تحت تاثیر خاطرات تلخ و شیرین گذشته او شکل می گیرد.
امروز اما متاسفانه خبری تاسف بار در سایت های خبری عصر ایران و تابناک خواندم که صدای تکان دهنده آن سیلی و فریاد آن دختر دانشجو را برایم زنده کرد. به موجب فیلیم ئی ( 2 ) که عصر ایران همراه با این خبر منتشر کرده صحنه آزار دهنده خوردن سر یک دانشجوی پسر به دیوار یا نرده های راه پله ها به خاطر درگیری با یکی از مامورین حراست دانشگاه و همچنین صدای فریاد دو دختر همکلاسی او تکرار صحنه تلخی بود که من را با خود به 35 سال قبل برد!
صادقانه بگویم با دیدن فیلم بغضم ترکید.
این حادثه برای شخص من حاوی طنز تلخ دیگری هم بود. چرا که محل حادثه و درگیری مامور محترم حراست با دانشجو دقیقا در همان دانشگاه و در همان راه پله ای بود که که شبیه آن را حدود 40 سال پیش دیده بودم (جدا از تفاوت در انگیزه دو حادثه).
در مقایسه این دو حادثه یک تفاوت آشکار به روشنی نمایان است و آن این ست که حادثه اولی به دلیل وجود هیجانات آنی و غیر قابل کنترلی که معمولا در بیشتر انقلاب ها طبیعی به نظر می رسد اتفاق افتاد و در واقع حادثه ناشی از اختلاف عقیدتی بین دو دانشجو و تحت تاثیر هیجانات اجتناب ناپذیر آن زمان بود و مشابه آن درهمه دانشگاه ها و حتی بیرون از دانشگاه ها بین هواداران جریانهای فکری هم کم و بیش اتفاق می افتاد و اگر چه بسیار ناخوشایند می نمود اما عجیب نبود ؛ چرا که به اصطلاح رایج آن روزها! در بهار آزادی و در زمان نوزایی انقلاب و کم تجربگی انقلابیون ، همه اقشار به ویژه جوانان چون درک درستی از آزادی و حدود و ثغور آن نداشتند طعم شیرین آزادی را ناشیانه مزه مزه می کردند اما حادثه اخیر بعد از 40 سال آن هم در محیط مقدس دانشگاه با هر انگیزه ای که باشد قابل توجیه نیست .حتی صدور اطلاعیه مبهم دانشگاه در این خصوص؛ از نگرانی جدی دلسوزان فرهنگی کشور چیزی کم نکرد و نمی کند چرا که این بار مامور محترم حراست دانشگاه (نماینده قانون) در یک طرف ماجرا قرار دارد.
( 1 ) برای اینکه دیوار را از یک طرف گل نکرده باشیم لازم است یاد آوری کنم که این پشتیبانی خیلی هم بی دلیل نبود چون تقریبا از نیمه دوم سال 57 نه تنها در دانشگاه ها از درس و کلاس و آموزش و هر آنچه لازمه یک محیط دانشگاهی ست خبری نبود. بلکه به محلی برای جولان گروه های سیاسی و گروهک های چریکی و کلاسهای ایدئولوژی آنان تبدیل شده بود و با پیروزی انقلاب اسلامی دانشگاه ها به ویژه دانشگاه تهران به مرکز سرباز گیری گروه های چپ و حتی آموزش جنگهای شهری و چریکی مبدل شد به طوری که هر گروه سیاسی یا چریکی قسمتی و یا ساختمانی از دانشگاه را تبدیل به مقر خود کرده بودند.(چپ ها و مارکسیستها بیشترین آتش بیار این معرکه بودند).
خلاصه ادامه آن وضع نه منطقی و نه قابل دوام بود در واقع عکس العملی می طلبید .
(_ 2 ) کد خبر895611تاریخ انتشارساعت 17.32مورخ 6/4 402 عصر ایران
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
باید احترام مامور را حفظ می کرد
البته شاید مامور می توانست ملایم تر رفتار کند و البته بعضی مامورها بد بین هستند و بدبینی و زود قضاوتی آنها محرز است
با این وجود پرروگری لفظی و رفتاری دانشجو محرز است
انسان باید از مواضع اتهام پرهیز کند به من هم در دانشگاه گیر داده اند ولی لفظاً توضیح داده ام و اگر مامور آدم نفهمی بوده است بی خیال شده و پرهیز کرده ام و ...
این نوشته ابدا به منظوردفاع ازرفتارجوان دانشجو نیست بلکه تاکیدی ست بر اینکه بین رفتار یک دانشجوی جوان وکم تجربه با رفتار یک مامور با تجربه وآموزش دیده.که حتماچند سال تجربه کاری هم دارد ؛باید تفاوت وجود داشته باشد.در واقع در این موارد به خصوص در محیط های علمی ودانشگاهی مامورین باید از ظرفیت روانی وتحمل بیشتری برخوردار باشند وهمه گره ها را با دندان باز نکنند....موفق باشد
این نوشته ابدا در پی توجیه رفتار اشتباه دانشجو نیست بلکه تاکیدی ست بر این نکته که باید بین رفتار یک دانشجوی جوان کم تجربه با یک مامور حراست با تجربه وآموزش دیده که حتما چند سالی هم تجربه کاری دارد تفاوت وجود داشته باشد.در واقع در این موارد به خصوص در محیط های علمی ودانشگاهی انتظار میرود که مامور محترم از تحمل وظرفیت روانی بیشتری برخوردار باشد وهرگرهی را با دندان باز نکند...موفق باشید
این کدوم دانشگاهه؟
هم دانشجو اشتباه کرده هم مامور
این دانشگاه به نام کدام علامه است که قداستش اینجور لکه دار می شود؟کدام علامه چنین اجازه ای به مرد حراستی می دهد که سیلی به دختر نامحرم بزند و او را هل دهد و اصلا به او دست بزند؟آبروی ارزشها و انسانیت را با این افعال اینگونه اشخاص می برند.هنوز در همه جا می نویسند که طالبان با زنان و دانشجویان دختر بد و غیر اسلامی رفتار می کند.واقعا رهبر جامعه این موارد را نمی بیند؟رئیس قوهء قضائیه و رئیس جمهور و رئیس مجلس و نمایندگان و وزراء نمی بینند؟آیت الله ها و حجه السلام ها نمی بینند؟واقعا جای بسی تاسف دارد بر چنین اوضاعی .آنهم بر حاکمیتی که اسلام و قرآن را محور می دانند.تفاوت این فعل با قرآن سوزی آن جوان سوئدی تابع چیست؟انّ الله سریع الحساب.
و رفتار خود را با آن وفق دهد درغیر اینصورت
بجز درماندگی اقتصادی،کینه نفرت،دروغ
و تظاهر،کلاشی و کلاهبرداری،فقر و نابرابری
برای مردم ایران چیزی به ارمغان نخواهد
آورد اولین کار آن بعد از تعامل با دنیا این باشد که برای نجات محیط زیست ۶۰٪ از کشاورزی در سطح کشور را تعطیل کند و به تولیدات صنعتی روی آورد.
و رفتار خود را با آن وفق دهد درغیر اینصورت
بجز درماندگی اقتصادی،کینه نفرت،دروغ
و تظاهر،کلاشی و کلاهبرداری،فقر و نابرابری
برای مردم ایران چیزی به ارمغان نخواهد
آورد اولین کار آن بعد از تعامل با دنیا این باشد که برای نجات محیط زیست ۶۰٪ از کشاورزی در سطح کشور را تعطیل کند و به تولیدات صنعتی روی آورد.