جستارگشایی
ژنو ساید یا نسل کشی واژهای است در حقوق بینالملل که بار منفی داشته و عاملان معمولا برای پاکسازی قومی، نژادی،مذهبی و...مرتکب کشتار جمعی، حمله بیولوژیکی و دیگر اشکال آن میشوند.
یکی دیگر از اشکال مدرن ژنوساید ؛ « ژنوساید فرهنگی » به مثابه « نابودی ،حذف و یا به حاشیه بردن یک اندیشه و گروه به عنوان یک واحد فرهنگی - اجتماعی » است.
به اذعان دکتر مراد صحرایی (سکاندار دستگاه تعلیم و تربیت) در اواخر تابستان بیش از بیست هزار مدیر عمدتا مجرب و متخصص حذف یا بعضا جابه جا شدهاند. به واقع در شهریور ماه یک خالصسازی تمام عیار (خسران سیستماتیک تجربیات مدیریتی و قلع و قمع سیاسی_ جناحی مدیران عمدتا مستقل) در عرصه تعلیم و تربیت این کهن مرز و بوم اتفاق افتاده است.
این حجم از ژنوساید فرهنگی در کشور رسانهای نشده و افکار عمومی چندان متوجه عمق فاجعه رخ داده در آموزش و پرورش نیست. تار و مار حداقل ۲۰ درصد مدیران و همچنین پالایش کامل مدارس خاص و برخوردار از نیروهای مستقل (ژنوساید فرهنگی) صورت گرفته را مقایسه کنیم با هیاهویی که (البته به درستی) از قِبل اخراج و بازنشستگی اجباری چند ده استاد دانشگاهها صورت پذیرفت.
کارشناسان چه میگویند ؟
عبدالرسول عمادی (رئیس اسبق مرکز سنجش وزارت آموزش وپرورش) مینویسد:
« مدیریت مدرسه چنان جایگاهی حرفه ای و دقیق است که برای جایگزینی یک مدیر در مدرسه باید از مدت ها و بلکه سالها قبل به فکر بود که زمانی که مدیر مدرسه به سن بازنشستگی میرسد چهکسی جایگزین او شود نه این که وزیری هنوز گرد راه از خود نتکانده مدعی تغییر بیست هزار مدیر مدرسه شود و آن را افتخاری برای خود به حساب آورد.
آقای وزیر !
از تغییر ناسنجیده بیست هزار مدیر مدرسه بدتر این است که وزیر آموزش و پرورش نداند که چنین کار نادرست و ناپختهای به هیج وجه شایسته افتخار و اعلام در منظر افکار عمومی نیست.
بعضاً تصور ما از تغییر در آموزش و پرورش، شخم زدن مدیریتها از وزیر تا سرایدار مدرسه میباشد. فکر میکنیم لزوماً با تغییر افراد تغییرات مثبتی به نفع شرکای آموزش و پرورش و یا جناح متبوع رخ خواهد داد و مشکلات آموزش و پرورش با روی کار آمدن نیروهای منتسب به جوانان انقلابی با ادعای مدیریت جهادی از فردا رخت بر بسته و ما عن قریب مدینه فاضله را در آغوش تمنا خواهیم فشرد. البته اصل تغییر امری پذیرفته شده و مورد انتظار دولتها میباشد ولی تغییر به مثابه ژنو ساید فرهنگی، سیاسیکاری محض و البته حرکتی واپس گراست. خاصه آن که در بدو بازگشایی مدارس هزاران کلاس بیمعلم و رها بوده و مخلص کلام خواجه در نقش بند ایوان است.
ذیلا به یکی از مدلهای علمی تغییر نظری میافکنیم.
مدل ۷ اس مک کینزی:
شرکت مککینزی یک سازمان مشاوره مدیریت جهانی است که به کسبوکارها، دولتها، سازمانهای غیردولتی، و غیرانتفاعی خدمات برتری را ارائه میکند. مدل ۷ اس مککینزی مدل مشهوری است که این شرکت سالها برای بهبود عملکرد سازمانی از آن استفاده کرده است. این مدل به شرح زیر است:
استراتژی [Strategy]
ساختار [Structure]
سیستمها [Systems]
ارزشهای مشترک [Shared Values]
سبک رهبری [Style]
کارکنان [Staff]
مهارت (skill)
سخن آخر
به زعم راقم تغییر در ساختار و سیستم آموزشی ما گریز و گزیر ناپذیر بوده و اضلاع ناراضی از آموزش و پرورش فعلی (معلمان، دانشآموزان، اولیا و کارگزاران آموزش و پرورش) هر کدام از منظر خود منتظر وقوع تغییرات مثبت به نفع خویش هستند.
فرهنگیان (معلمان و کادر اداری) برای احصاء مطالبات منزلتی و معیشتی خود پیگیر اجرای بیتنازل نظام رتبهبندی ( معطوف به حداقل ۸۰ درصد دریافتی اساتید همتراز ) هستند. همچنین دانشآموزان و خانوادهها به عنوان دو ضلع دیگر منتظر برقراری عدالت آموزشی، حذف مافیای کنکور و برچیده شدن مدارس طبقاتی و به روز رسانی آموزش مطابق نیازهای بازار کار و تحولات جهانی میباشند.
آنچه مسلم است اینست که در تغییرات احتمالی (افراد و رویکردها) باید اسناد بالادستی (سند تحول بنیادین و...) و انتظارات معقول شرکای آموزش و پرورش در آیینه واقعیتهای جاری و البته مطابق با امکانات دولت مطمح نظر قرار گیرد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در کنارِ تاریخِ رسمی هر ملتی می توان از تاریخی دیگر یعنی از تاریخِ نابخردی سخن گفت، تاریخی که در آن، مردم تب می کنند و همه چیز را به گند می کشند...
همیشه دوستان به من انتقاد می کنند چرا بیشتر نقاطِ سیاه تاریخ مان را می نویسم...؟!
چون به نظرِ من، تاریخ نابخردی به مراتب مهم تر از تاریخ مشعشع هر کشور است، چون این بخش، بیشتر باعث عبرت و بلوغ فکری می گردد.
اول:
زمانی که یونانیان با خدعه و فریب، درون اسب چوبی را پر از سربازان خود کرده و آن را به عنوان هدیه خدایان در کرانه تروا گذاشتند، مردم نادان به آسانی فریب خورده و تصمیم گرفتند اسب چوبی را به عنوان هدیه خدایان به درون شهر بکشند...!
اما تنها یک نفر به نام «کاساندرا» زنگ خطر را به صدا در آورد و هشدار داد که این فریب است، بشکنید این اسب چوبی را، آتش اش بزنید .
اما کسی حرفش را باور نکرد! حتی مسخره اش کردند و هشدارهایش در میان فریادهای عوام که غرق در جشن پیروزی بودند ناشنیده ماند. اسب چوبی را به داخل شهر کشیدند و در معبد که عزیزترین جایگاهشان بود جای دادند و خودشان تا نصفه های شب، از این پیروزی، پایکوبی و مستی کردند و سپس خوابیدند.
آن گاه، سربازان دشمن، اسب چوبی را شکسته، بیرون آمدندف کشتارها کردند، شهر را آتش زدند، به زنان و دختران تجاوزها کردند و...
دوم:
به نظر من ؛ « کاساندرا » تنها یک فرد نیست بلکه یک سمبل است در تاریخ هر ملتی. سمبل آگاهی و وجدان بیداری که هشدارهایش غالبا در میان شور و احساسات کورکورانه عوام در حساس ترین مواقع تاریخی، نادیده گرفته می شود! و در نتیجه، تاریخ توالی فاجعه می گردد.
لاکو لابارت در کتاب «هایدگر، هنر و سیاست» گفت و گوی جالبی بین هایدگر و یاسپرس آورده، زمانی که مردم آلمان تب کرده بودند برای ظهور فاشیسم. و یک دیوانه ای به نام هیتلر با سخنرانی های آتشین اش، میلیونها آلمانی را دچار سحر و افسون کرده بود.
کارل یاسپرس از هایدگر می پرسد:
«آخه مرد بی فرهنگ و دیوانه ای مثل هیتلر چطور می خواهد و می تواند آلمان را اداره کند؟» اما کاساندراها، غالبا تیره روزترین افراد هستند و همیشه سرانجام شومی در انتظارشان بوده!
و هایدگر پاسخ می دهد:
«فرهنگ و تربیت مهم نیست، به دست های جذابش نگاه کن.»
آری!
دستهای جذاب و وعده های دروغینی که حتی می تواند فرزندان سرزمینِ کانت و هگل را نیز افسون کند چه برسد به جهان سومی که بزرگترین دغدغه اشان نان باشد...!
سوم:
مثالی از خودمان بیاورم، دهها نمونه می توان آورد.
هنگامی که 200 سال پیش در چمن سلطانیه تمامی افراد، مخصوصا برخی مراجع دینی بر طبل جهاد و جنگ با روسِ کافر می کوبیدند و شور و احساسات بر عقلانیت چربیده بود اما در گوشه ای، مردى فرهيخته و انديشناك حضور داشت که ساكت بود او قائم مقام فراهانى و در واقع، کاساندرایِ ایرانی بود.
فتحعلیشاه متوجه سكوت او شده و نظرش را خواست:
قائم مقام گفت:
«اعليحضرت چه مبلغ ماليات می گيرند؟»
شاه جواب داد: «شش كرور»
قائم مقام گفت: «دولت روس چه مبلغ ماليات می گيرد؟»
شاه جواب داد: «شنیده ام ششصد كرور»
قائم مقام گفت: «به قانونِ حساب، كسى كه شش كرور ماليات می گيرد با كسى كه ششصد كرور می گيرد، از در جنگ در نمی آيد!» . اما نه تنها سخن حكيمانه مرد دانا ناشنيده ماند بلكه موجبات طرد و تبعيدش شد، حتى انگ دوستى با روسهای کفار نيز بر او زدند!
بدين ترتيب، آن جنگ شوم یعنی دورِ دوم جنگ با روسها را ایرانیان آغاز کردند و سر از قرارداد ترکمن چای درآوردند و کمر ایران شکست!
هر جامعه ای در هر برهه ای، کاساندرای خاص خودش را دارد که به مانند قهرمانِ داستان «قلب فروزان دانکو» نوشته ماکسیم گورکی عمل می کنند:
در این داستان، مرد جوانی برای بیرون بردن مردم قبیله اش از ظلمات جنگلی که در هر گوشۀ آن مرگ و نیستی در کمین است، سینه اش را دریده، قلب خود را بیرون آورده و از آن مشعلی می سازد برای بیرون بردن قبیله اش از آن جنگل مهیب و ظلمانی.
اما کاساندراها، غالبا تیره روزترین افراد هستند و همیشه سرانجام شومی در انتظارشان بوده!
چون آنها بر خلاف مسیر رود حرکت می کنند و در مقابل انبوهِ مردمی قرار می گیرند که تب کرده اند...
( کانال تاریخ تحلیلی ایران )
به عنوان یک معلم خبرنگارِ عضو صندوق ذخیره فرهنگیان، سوالات و ابهاماتی در خصوص حواشی صندوق در ذهنم رژه میروند .
اتهامی به کسی وارد نیست بلکه شبهاتی وجود دارند که مسئولین صندوق و شرکتهای وابسته اقماری میتوانند رفع ابهام نموده و امثال من را از دو به شکی و دو دلی در کارآمدی و سلامت صندوق ذخیره خارج نمایند.
پتروفرهنگ در انحصار بابلیها
بر اساس شنیدهها ماجرای انتصابات خارج از سیکل آیین نامه انتصابات نظیر اطاقسرا (رئیس هیات مدیره پتروفرهنگ بدون تخصص علمی و عملی و پروندههای متعدد و بدون استعلام دستگاه های نظارتی و در آخر نامه عدم صلاحیت ایشان) و همچنین تشکیل شبکه بابلیها در پتروفرهنگ چیست؟
(البته به اسامی شبکه دسترسی وجود دارد)
داستان تسعیر ارز در پتروشیمی مروارید
آیا داستان تسعیر ارز حاصل از صادرات شرکت پتروشیمی مروارید از فروردین ۱۴۰۰ در خارج از شبکه بانکی کشور علیرغم ابلاغ کتبی شرکت ملی پتروشیمی و بانک مرکزی و ... و تذکر کتبی مدیر مالی شرکت مبنی بر غیر قانونی بودن این عمل که علت برکناری ایشان شد صحت دارد؟ و این ارزها با دریافت احتمالی وجوه زیرمیزی در ۱۶ صرافی خصوصی که برخی از آنها به شرکتهای خصوصی برخی مرتبطین با پرونده تخصیص مییابد و نشان از فساد احتمالی سیستماتیک در پتروفرهنگ است چیست؟
فروش محصولات با نرخهای متفاوت
آیا موضوع فروش محصولات با نرخهای متفاوت در یک روز و یک مشتری درست است؟
اعلام بودجه غیرواقعی شرکت مروارید
آیا موضوع اعلام بودجه بسیار کمتر از توان، ظرفیت و قیمت فروش محصولات شرکت مروارید و بعد سندسازیهای پرداخت کارانه و پاداشها صحت دارد؟
هزینههای اجتماعی در شرکت مروارید
ماجرای احتمالی هزینههای اجتماعی در شرکت مروارید نظیر آزادسازی زندانی که از اقوام برخی از مسئولین شرکت است و تطمیع کلان خبرنگاران در مقاطع مختلف برای رسیدن به قدرت رسانهای چیست؟
تبعیض در فروش محصولات مروارید
آیا ماجرای ارسال پیامهای خالی برای خریداران عام و اسناد مزایده برای برخی نورچشمیها برای فروش محصولات در شرکت مروارید و بحث مسئلهدار بودن مزایدات صحت دارد؟
نامه نمایندگان به سران قوا در خصوص صندوق ذخیره فرهنگیان
عدم تمکین دولت در آوردن سهم خود
با توجه به حذف عملی سهم دولت و یا عدم پرداخت تکلیف، خسارت وارده بر فرهنگیان به دلیل تأخیر سهم دولت را چگونه باید جبران نمود و چه کسانی باید پاسخگو باشند!؟
قطعاً عدم تمکین دولت جبران ناپذیر است. متأسفانه در سه دهه گذشته، دولتهای مختلف نسبت به پرداخت بدهی خود، تعلل کردهاند. دولت به دلیل نیاوردن بودجه کافی در ردیف مخصوص و نمایندگان مجلس مدعی انقلابیگری به دلیل بیتوجهی به این مصوبه قانونی میبایست پاسخ گو باشند .
در این راستا هفته گذشته تعدادی از نمایندگان فعلی و ادوار مجلس با امضای طوماری خطاب به سران قوا خواستار پرداخت بدهی فرا نجومی دولت به صندوق ذخیره فرهنگیان شدند.
متن نامه بدین شرح است:
بسمه تعالی
تشکیل هویت نسل جدید به دست معلم است( مقام معظم رهبری )
سران محترم قوای سه گانه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران
با سلام
احتراماً باعنایت به اینکه حفظ کرامت و جایگاه رفیع فرهنگیان ورضایتمندی آنان در آغاز سال تحصیلی از وظایف حداقلی اینجانبان امضا کنندگان ذیل عده کثیری از خادمین ملت درخانه ملت از سران محترم قوا خواستاریم دراسرع وقت نسبت به تسویه بدهی سهم دولت به مبلغ 65،869،083،000،000 ریال موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان که متعلق به بیش از 1،600،000 نفر ازفرهنگیان شاغل وبازنشسته می باشد تصمیم قاطع و کاربردی اتخاذ گردد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه تشکل ها/
تشکل های فرهنگیان استان اصفهان مشتمل بر : انجمن اسلامی معلمان استان اصفهان ؛ سازمان معلمان شاخه استان اصفهان؛ مجمع فرهنگیان ایران اسلامی استان اصفهان و کانون صنفی فرهنگیان استان اصفهان در بیانیه ای ضمن اعتراض به وضعیت موجود و تهدید و تحدید آزادی بیان برای معلمان از رویه و عملکرد گزینش اداره کل آموزش و پرورش اصفهان انتقاد کرده اند .
این تشکل های فرهنگی از مدیران خواسته اند که نظام تعلیم و تربیت را به ریل اصلی آن بازگردانند .
متن کامل این بیانیه که به مناسبت آغاز سال تحصیلی صادر شده به شرح زیر است .
«خیلی از انسانها داد می کشند، ناله می کنند، می گریند ولی نمی توانند صدایشان را به جائی برسانند؛ زیرا معلوم نیست آنها زندگی می کنند یا نه؟ البته آنها فرقی با مرده ها ندارند و به غیر از روزهای سرشماری، انتخابات، اخذ مالیات و خدمت سربازی جزو انسان شمرده نمی شوند.
اگر از همه سوال بکنند : « آیا تو انسان هستی؟ » چند نفر با افتخار می توانند بگویند :
«آره من هستم؟ »
خر مرده
عزیز نسین
***
اخراج اساتید دانشگاه ها امروز به یکی از موضوعات روز و داغ در فضای کنش گری ایران تبدیل شده است .
هر چند فضای امنیتی و بگیر و ببند مشخصه ی مهم در دولت سیزدهم است که به نوعی دوره هشت ساله دولت محمود احمدی نژاد را به اذهان متبادر می سازد اما نخستین پرسشی که مطرح می شود آن است که این حساسیت در موضوع مربوطه که برخی آن را « انقلاب فرهنگی دوم » و برخی نیز « خالص سازی » می نامند چرا در مورد « معلمان کنش گر » صورت نگرفت ؟
معلمانی که توسط هیات های رسیدگی به تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش برای آنان پرونده سازی شد و احکام مختلفی تا اخراج و بازنشستگی برای آنان صادر شد و کم هم نبودند اما این ها مانند اساتید دانشگاه موجی در جامعه ایجاد نکرد .
اما به نظر می رسد بیشترین واکنش و محتوای تولید شده در مورد قضیه علیاصغر حدادیان معروف به سعید حدادیان بود که از مداحان مشهور کشور است .
بسیاری با مقایسه برخی اساتید شاغل در دانشگاه و در حوزه ادبیات ؛ تدریس افرادی چون حدادیان را مرگ دانشگاه و اوج ابتذال علم در جامعه ی دانشگاهی ایران برشمردند .
خبرگزاری فارس در گزارشی در این مورد چنین نوشت : ( این جا )
« به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، صبح امروز تصویری در فضای رسانهای منتشر شد که نشان میداد به علیاصغر حدادیان معروف به سعید حدادیان که از مداحان سرشناس کشورمان است، درسی با عنوان تحلیل متون نظم پایداری در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران ارائه شده است که حاشیههایی ایجاد کرد.
سعید حدادیان که او را به عنوان مداح اهل بیت(ع) میشناسند، سابقه سه دهه شاعری و فعالیت ادبی، نقد شعر، اداره جلسات ادبی دانشگاه تهران و برگزاری همایش ادبی سوختگان وصل (که تا امروز نوزدهمین دورهاش برگزار شده است)، آثاری چون «همیشه باران»، «شب یک، شاخه نبات» و ... را در کارنامه خود دارد و از جمله شاعرانی است که در سومین جشنواره بینالمللی شعر فجر برگزیده شد. به گفته یکی از شاعران آئینی کشورمان، سعید حدادیان در ماه گذشته نیز از رساله دکتری خود دفاع کرده است.
سعید حدادیان در گفتوگویی که سال ۹۵ با تبیان داشت در پاسخ به این پرسش که «ظاهراً در دانشگاه هم تدریس دارید، چه درسهایی را تدریس میکنید؟» گفت: «در دانشگاه تهران انقلاب اسلامی تدریس میکنم و در جاهای دیگر تاریخ اسلام «۱»، تفسیر «۱» و «۲».
در پاسخ به پرسش دیگری با عنوان «مواجهه دانشجویان با شما چگونه است؟» اظهار داشت: «آنها مرا دوست دارند، نه به عنوان مداح. وقتی وارد درس میشویم، میبینم دغدغه علمی دارند و در پاسخ به سؤالاتشان به بن بست نمیخورند و طرفشان هم ناآگاه نیست. عمدتاً میگویند ما از شما برداشت دیگری داشتیم. نارضایتی فراگیر خود را از هر روزنه ای نشان می دهد اما تحول خاص و معناداری در رفتار « حاکمیت » در زمینه دریافت بازخورد و سپس « اصلاح سیستم » دیده نمی شود .
البته عبدالرضا سیف در گفتوگویی درباره تدریس سعید حدادیان در مقطع کارشناسی ارشد این دانشگاه گفت: «سعید حدادیان دارای مدرک دکتری بوده و چند سال است که به صورت حقالتدریس در دانشکده ادبیات و علوم انسانی و دیگر دانشکدههای دانشگاه تهران تدریس میکند.
وی با اشاره به دروسی که توسط حدادیان تدریس میشود، افزود: «دروس ادبیات پایداری، آشنایی با دفاع مقدس و آشنایی با ادبیات انقلاب اسلامی از دروسی است که توسط وی در مقاطع ارشد و کارشناسی تدریس میشود.
رئیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران یادآور شد: «حاج سعید حدادیان از سال ۱۳۹۷ـ۱۳۹۶ به صورت حق التدریس در دانشکده ادبیات و دیگر دانشکدههای دانشگاه تهران تدریس میکند و از گروه معارف هم اجازه تدریس دارد.»
محمود فضیلت استاد گروه زبان و ادبیات فارسی و معاون آموزشی و تحصیلات تکمیلی میگوید که اگر درسی با هر استادی ارائه میشود آن درس با مدرک تحصیلی استاد مرتبط است . »
پرسشی که این جا مطرح می شود آن است که اگر حضور مداح در دانشگاه موجب افت شان و جایگاه علم و نهاد دانشگاه است چرا همان زمان که این خبرگزاری گزارش می کند ؛ حساسیت اجتماعی برانگیخته نشد ؟
آیا در عرض 5 سال و در میانه ی ابربحران شکاف میان جامعه و حکومت ؛ جایگاه دانشگاه و مرتبه ی استاد در جامعه ی ایران رشد کرده است و یا آن که دانشگاه قطب نما و سکان دار پیشرفت و تحول در جامعه ی به ظاهر مدرن اما دچار بحران هویت ایران شده است ؟
شواهد متقنی که نشان دهند تحول خاصی در پارادایم های فرهنگی جامعه ی ایران رخ داده باشد مشاهده نمی شود .
به جز چند فرد شناخته شده و معدود و البته دائمی در حوزه ی علوم انسانی که به نقد رویکرد و عملکرد حاکمیت در این حوزه می پردازند فضای غالب در دانشگاه های ایران اغلب سکوت و انفعال در برابر پسرفت های فرهنگی و عقب ماندگی های اجتماعی بوده است .
« محمدجواد مظفر » کنش گر سیاسی در یادداشتی چنین می نویسد :
« سال ها ترجیع بند شعر گونهای درمیان مبارزان و روشنفکران ایرانی به نام «برشت» دست به دست میشد با تحقیقی که اخیراً انجام دادهام برایم آشکار شد که گوینده ی آن «مارتین نیمولر» کشیش پروتستان ضد نازیسم دهههای میانی قرن بیستم بوده نه برشت.
آن شعرگونه چنین است:
اول سراغ کمونیستها آمدند؛ سکوت کردم چون کمونیست نبودم.
بعد سراغ سوسیالیستها آمدند؛ سکوت کردم زیرا سوسیالیست نبودم. بعد سراغ یهودیها آمدند؛ سکوت کردم چون یهودی نبودم. باید بپذیریم که اکثریت افراد ساکن در ایران و نیز بیرون از آن به دلایل مختلف که مهم ترین آن فقدان تربیت بر مبنای « تفکر انتقادی » است ؛ مانند سایر ملل و جوامع دارای ساختار فکری دموکراسی ، شهروندان مسئول و مطالبه گری نیستند .
سراغ خودم که آمدند؛ دیگر کسی نبود تا به اعتراض برآید.
به یاد دارم که از ۱۳۵۸ تا اواسط دههُ ۶۰ در دانشگاههای ایران تسویههائی گاه بسیار بیرحمانه در دانشگاهها شد.
بسیاری از استادان با رویکرد انقلابی تسویه و اخراج شدند.
از دکتر اکبر استاد برجسته علوم سیاسی تا دکتر قبادی به جرم کمونیست بودن تا غلامحسین میرزاصالح و دکتر وطنخواه تا دکتر سید جواد طباطبائی و صدها استاد برجسته دیگر که یا ناگزیر به ترک کشور شدند یا به مشاغل دیگر پناه بردند.
در آن سالها این اقدامات با سکوت و عموماً تأیید نیروهای انقلابی و افکار عمومی مواجه شد. چرا که هژمونی و سیطره تفکر انقلابی اجازه نمیداد تا شرایط به گونه دیگری رقم بخورد.
در همان دهه ی ۶۰ و در نیمسال دوم سال تحصیلی ۶۸ - ۱۳۶۷ درحالی که راقم این سطور در حال تدریس در ۴ کلاس ۵۰ نفره در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی بودم و مطالب مطرح شده در کلاس آنقدر برای دانشجویان متفاوت بود و تازگی داشت که حتی دانشجویانی که در آن ترم آن درس را نداشتند درکلاس من شرکت میکردند. این درحالی بود که درتمامی ۱۰ سال ۵۸ تا ۶۸ در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی تدریس میکردم.
در نیمه ی ترم پس از عزل آیتالله منتظری از قائممقامی رهبری در ۶ فروردین ۶۸ در روز جمعه اول اردیبهشت اقدام به دستگیری من کردند. هر چند فضای امنیتی و بگیر و ببند مشخصه ی مهم در دولت سیزدهم است که به نوعی دوره هشت ساله دولت محمود احمدی نژاد را به اذهان متبادر می سازد اما نخستین پرسشی که مطرح می شود آن است که این حساسیت در موضوع مربوطه که برخی آن را « انقلاب فرهنگی دوم » و برخی نیز « خالص سازی » می نامند چرا در مورد « معلمان کنش گر » صورت نگرفت ؟
دریغ از آن که صدایی از کسی برخیزد. گوئی نه کسی آمده و نه کسی رفته است! حتی آن ۲۰۰ دانشجو که در میانه ترم بدون معلم رها شده بودند حرفی نزدند، زیرا در آن شرایط تنها رعب و ترس وحشت حاکم بود و عمر ده ساله معلمی من که همهُ عشقم بود برای همیشه متوقف شد.
اما اکنون خوشبختانه با افرایش سطح آگاهی جامعه، افت محبوبیت و نفوذ حاکمیت به پائین ترین سطح خود، گسترش فضای مجازی، وجود رسانههای برون مرزی، مطبوعات و رسانههای آزاد اندیش داخلی، نارضایتی عمومی و بیداری اقشار دانشگاهی از دانشجو تا استاد، حاکمیت دیگر قادر نیست این گونه اقدامات را بدون هزینههای گزاف انجام دهد.
موج عظیمی که پس از اخراج و بازنشسته کردن و ممنوعالتدریسی استادان دانشگاههای گوناگون به دنبال جنبش زن، زندگی، آزادی به وجود آمده جای بسی امیدواری است که واقعا چرخ در ایران برخلاف آنچه مارتین نیمولر در دوران حاکمیت نازیسم میگفت میچرخد. و از سکوت به اعتراض فراگیر انجامیده است.
آیا حاکمیت نیز این را درک می کند که زمانه؛ زمانه دیگری است؟ »
در این که آگاهی در جامعه ی ایران افزایش داشته می توان تامل کرد و یا آن را تایید کرد اما پرسش آن است که آیا این نوع آگاهی منتج به کنش گری آگاهانه و مطالبه گری پایدار است و یا آن که صرفا جهت اطلاع است ؟
در تحلیل رخدادهای اجتماعی نباید بدون فکت های کافی و پایدار دچار خوش بینی مفرط شد چرا که در صورت عدم استمرار وضعیت ترسیم شده به یاس و سرخوردگی منجر خواهد گردید .
البته آقای مظفر از عنصری به نام « نارضایتی عمومی » نام می برد که قابل توجه بسیار است .
واقعیت آن است که نارضایتی در جامعه ی ایران و در سطوح و اقشار مختلف آن ، « فراگیر » شده است و متاسفانه روز به روز در حال گسترش می باشد .
این نارضایتی فراگیر در حال تبدیل شدن به تنفر و خشم و کینه است .
یک روز فساد اقتصادی موج ایجاد می کند ، یک روز خشک شدن دریاچه ارومیه ، یک روز فساد جنسی برخی مقامات در جمهوری اسلامی و الان هم مساله حاج سعید حدادیان و فردا ...
نارضایتی فراگیر خود را از هر روزنه ای نشان می دهد اما تحول خاص و معناداری در رفتار « حاکمیت » در زمینه دریافت بازخورد و سپس « اصلاح سیستم » دیده نمی شود .
باید بپذیریم که اکثریت افراد ساکن در ایران و نیز بیرون از آن به دلایل مختلف که مهم ترین آن فقدان تربیت بر مبنای « تفکر انتقادی » است ؛ مانند سایر ملل و جوامع دارای ساختار فکری دموکراسی ، شهروندان مسئول و مطالبه گری نیستند اما در مقاطع و برهه های مختلف تاریخی و بیشتر بر اثر « جو زدگی » که مهم ترین مشخصه کلنی های ایرانی است ؛ به معترضانی غیر قابل کنترل ، تفکر گریز و ترسناک مبدل می شوند و این هشداری است برای همه به ویژه هسته حکمرانی در ایران که به هیچ وجه واقعیت های تاریخی و فرهنگی را نادیده نگیرند و در پی اصلاحات بنیادین در الگوها و عملکردهای خود باشند .
در علم مدیریت ؛ تغییر نه نشانه ی ضعف و کم آوردن بلکه جزئی از برنامه و مسیر اصلی پویایی سازمان و جامعه است .
***
رونمایی لیبیایی ها از بدل معمر القذافي در خیابان های بنی ولید لیبی همزمان با فرارسیدن ۵۴ سالروز قیام افسران جوان علیه نظام ملک ادریس
مردم حاضر در صحنه با شعار «زنده باد رهبر»، از بدل قذافی استقبال کردند:
گروه گزارش/
رئیس هسته ی گزینش وزارت آموزش و پرورش می گوید : ( این جا )
« تمامی افراد مشغول به کار در این وزارتخانه باید از نظر «اعتقادی و سیاسی» گزینش شوند » .
ایرنا خبرگزاری دولت نوشت :
« سیدحسین داود الموسوی روز پنجشنبه در دومین روز از همایش آموزشی و توجیهی روسای ادارات مدارس و مراکز غیردولتی و توسعه مشارکتهای مردمی در اردوگاه شهید باهنر تهران گفت: برای تربیت و پرورش دانشآموزان متعهد و متدین باید در جذب نیروی انسانی دقت بیشتری کرد.
وی با اشاره به اینکه آموزش و پرورش مجموعهای است که بیش از ۵۰ میلیون مخاطب دارد، اضافه کرد: از این مجموعه بزرگ باید در جهت همافزایی و پیشبرد اهداف نظام تعلیم و تربیت بهره جست. آیا پرورش و غنی سازی « تفکر انتقادی » که غایت نظام های آموزشی مدرن و توسعه یافته است ؛ جایگاهی در میان معیارها و تفکرات گزینش گران آموزش و پرورش دارد ؟
رئیس هسته گزینش وزارت آموزش و پرورش با تاکید بر استفاده بهینه از ظرفیت کمنظیری که دانشآموزان، اولیای آنان و همکاران فرهنگی را دربرمیگیرد، تصریح کرد: فرایندهای ما در کل کشور باید با یک وحدت رویه پیش رود و به شکل هماهنگ و منسجم عمل شود.
الموسوی با اشاره به تاسیس هسته گزینش با فرمان حضرت امام خمینی (ره) در سال ۶۱، یادآورشد: هسته گزینش برای جلب رضایت مردم سعی دارد نیروهای انسانی را که یکی از مهمترین ارکان وزارت آموزش و پرورش هستند، به بهترین شکل انتخاب و وارد مجموعه کند.
رئیس هسته گزینش وزارت آموزش و پرورش بر عدم به کارگیری نیروهای بدون گزینش در مدارس غیردولتی تاکید کرد . »
پرسش این است ؛
آیا معلم امروز ما در تراز جهانی آموزش ، تربیت می شود ؟
آیا مفهوم و الزامات « معلم حرفه ای » جایی در سیاست گذاری ها ، تصمیم سازی ها و تصمیم گیری های افراد و نهادهای مرتبط با آموزش دارد ؟
آیا رئیس هسته ی گزینش که دغدغه ی خود را تربیت دانش آموزان متعهد و متدین تصور می کند نگاهی به جایگاه ایران حتی در منطقه خاورمیانه و مقایسه آن با کشورهای همسایه دارد ؟
چه کسی و کدام نهاد باید در مورد جایگاه خجالت آور دانش آموزان ایرانی در آزمون های معتبر بین المللی تیمز و پرلز پاسخ گو باشد ؟
آیا پرورش و غنی سازی « تفکر انتقادی » که غایت نظام های آموزشی مدرن و توسعه یافته است ؛ جایگاهی در میان معیارها و تفکرات گزینش گران آموزش و پرورش دارد ؟
آیا این گزینش گران خود با تفکر انتقادی آشنا بوده و تحمل انسان های منتقد و دگراندیش را دارند ؟
رئیس هسته گزینش وزارت آموزش و پرورش با بیان اینکه تمامی افراد مشغول به کار در این وزارتخانه حتی مدارس غیردولتی باید از مرحله گزینش عبور کنند عنوان می کند : به دلیل حساسیت بالای شغل معلمی گزینش در محورهای اخلاقی، اعتقادی و سیاسی اعلام نظر میکند و گزینش علمی این افراد قبل از این مرحله اتفاق میافتد .
پرسش « صدای معلم » از رئیس هسته ی گزینش وزارت آموزش و پرورش آن است که اگر داوطلب ورود به حرفه ی معلمی از نظر « علمی و تخصص » در درجه ی بالا و قابل قبولی قرار داشت اما با معیارهای سیاسی و اعتقادی گزینش هم خوانی نداشت ؛ جامعه باید از حضور این افراد خلاق و دلسوز محروم شود ؟
آیا ساختن و تربیت انسان های یک دست در آموزش و پرورش تجربه ای شکست خورده نیست که سیکل آن بیش از چهار دهه است که تکرار می شود و کسی و یا نهادی هم از آن درس نمی گیرد ؟
« صدای معلم » به عنوان رسانه تخصصی و مستقل در حوزه ی عمومی آموزش ایران تنها رسانه ای در این حوزه است که بیشترین نقد را نسبت به رویکرد و عملکرد هسته های گزینش در آموزش و پرورش داشته و البته فرد و نهادی در برابر آن مسئول و پاسخ گو نبوده است .
- از "گزینش عالمانه و هوشمندانه" تا "گزینش شیشه ای" در آموزش و پرورش و چند پرسش ساده ؟! ( این جا )
- "گزینش عالمانه و هوشمندانه "یعنی چه ؟ دستاورد گزینش در بیش از 40 سال گذشته برای آموزش و پرورش چه بوده است؟ ( این جا )
- گزینش های آموزش و پرورش امروز کارد را به استخوان رساندهاند ! ( این جا )
- آیا وقت تغییر علمی و عملی در معیارهای گزینش " معلم " نرسیده است؟ ( این جا )
- بازکاوی نظام گزینش معلم در ایران [1] ( این جا )
- بازکاوی نظام گزینش معلم در ایران - بخش پایانی ( این جا )
- گزینش در استخدام کارکنان دولت "تبعیض" قانونی اِعمال می کند ؛ در استخدام کارکنان دولت "تبعیض" اِعمال می شود ؛ دستاورد هسته های گزینش در 38 سال گذشته چه بوده است ؟ ( این جا )
- نخستین پرسش آن است که مدیر کل آموزش و پرورش استان خوزستان به استناد به کدامین یافته و سند پژوهشی به این نتیجه رسیده است که : " نگرش جامعه به امر گزینش مثبت است " ؟ مدیران وزارت آموزش و پرورش با سند و مدرک صحبت کنند ! ( این جا )
- معیار انتخاب مصاحبه گران گزینش " معلم " در آموزش و پرورش چیست؟ ( این جا )
- تأملی درباره كارآمدی نظام گزينش معلم در ايران ( این جا )
- در اتاق های مصاحبه داوطلبان " حرفه معلمی " چه می گذرد ؟! ( این جا )
- عملکرد هسته های گزینش در 40 سال گذشته موفق نبوده است ؛ در گزینش ها ، حساسیت بیشتر روی مسائل " سیاسی " است ! ( این جا )
- برخورد با " سند تحول بنیادین " در آموزش و پرورش و " برنامه درسی ملی " کاملا ایدئولوژیک بود ! در فرم گزینش معلمان آثار شدید ایدئولوژیک وجود دارد ! ( این جا )
- هیات های گزینش آموزش و پرورش ، بطحایی و چند پرسش از یک کارشناس و روزنامه نگار مستقل ! ( این جا )
- نقدی بر عملکرد " گزینش " در آموزش و پرورش ( این جا )
- همه چیز از پاسخ مسئول گزینش شروع شد؛ پروندهتون ناقصه! ( این جا )
- از دگماتیسم آموزشی تا تعرض به دانش آموزان : فیلتر آموزش و پرورش صلاحیت های حرفه ای را گزینش نمی کند ! ( این جا )
- روزنامه قدس در گفت و گو با علی پورسلیمان :
مدیر صدای معلم : سیستم جذب و گزینش نیرو در آموزش و پرورش باید متحول شده و علمیتر شود ( این جا )
- دانش آشتیانی: تغییر بنیادین در رویکردهای " گزینش " ایجاد می کنیم/ معنای حراست نگهبانی است نه مچ گیری/ در بحث ارزشیابی معلمان ،" روال خودارزیابی" است و در شورای مدرسه آن ضوابط مورد تایید قرار می گیرد ( این جا )
- معاون حقوقی رئیس جمهور :
به گزینش چه مربوط از فرد سوال کند که از چه کسی تقلید میکند و یا در انتخابات به چه کسی رأی داده است؟ ( این جا )
و...
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید