صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

گروه گزارش/

گزارش انتقادی صدای معلم از عملکرد و سوال خبرنگار صدا و سیما و عوضی گرفتن مدرسه و آموزش و پرورش با پادگان

خبرنگار صدا و سیما ( آن گونه که در کلیپ مشخص است )  در جمع خبرنگاران از وزیر آموزش و پرورش سوالی می پرسد . البته قبل از آن رضا مراد صحرایی چنین می گوید :

بی نظمی ها متاسفانه وجود دارد .

فضای مجازی به طور کلی یک رهاشدگی دارد .

خبرنگار این خبرگزاری می پرسد :

آیا معلم « حق » دارد که توی فضای مجازی ، این فضاها را بدون پروتکل ... یعنی پروتکلی چیدید برای معلمان توی فضای مجازی ؟

گزارش انتقادی صدای معلم از عملکرد و سوال خبرنگار صدا و سیما و عوضی گرفتن مدرسه و آموزش و پرورش با پادگان

وزیر آموزش و پرورش چنین پاسخ می دهد : متاسفانه در این مورد کاری انجام نشده است در این حوزه . یا من بی اطلاع هستم . ولی حتما باید فکری کرد برای این خصوص اگر تداخل رسمی بکند و حتما باید نظم و انضباط پیدا کند . « صدای معلم » بارها و در گزارش های متعدد و  کارشناسی خود بر این نکته تاکید کرده است که این هیات ها ، پلیس فضای مجازی نیستند و حتی صلاحیت ورود به این موضوعات را هم ندارند .

در این مصاحبه کوتاه ، کاملا مشخص است که خبرنگار سوال کننده با طراحی سوال جهت دار در حال خط دادن به یک وزیر آموزش و پرورش است و به نظر می رسد که این خبرنگار مانند بسیاری ، مدرسه را با پادگان عوضی گرفته و معلمان را هم «سربازان » خود تصور کرده اند .

هر چند اتمسفر ذهنی و هندسه ی فکری وزیر آموزش و پرورش که در سخنان روز رای اعتماد در مجلس شورای اسلامی ، فضای مجازی را « وحشی » می نامد طبیعی است که هیچ گونه فهم و نشانی از ماهیت تعلیم و تربیت نه در اندیشه ی آن به اصطلاح خبرنگار هست و نه وزیر آموزش و پرورش اش .

گزارش انتقادی صدای معلم از عملکرد و سوال خبرنگار صدا و سیما و عوضی گرفتن مدرسه و آموزش و پرورش با پادگان

وقتی که فضای تحمل انتقاد و پرسش گری در آموزش و پرورشی که قرار است معمار و آفریننده ی « تفکر انتقادی و پرسش گری » در جامعه باشد و غایت همه ی نظام های آموزشی جوامع توسعه یافته بر این محور ریل گذاری می گردد ؛  به « صفر » و حتی « زیر صفر » رانده می شود و حضور رسانه های مستقل و منتقد و البته رسمی همچون « صدای معلم » در نشست های خبری تحمل نمی شود و حذف می شود ؛ پرسش اساسی این است که پس معلم کجا باید حرف بزند و انتقاد خود را مطرح کند ؟

آیا تصور وزیر آموزش و پرورش و مجموعه ی همراهش از « رسانه » و کارکرد آن این است که نقش « بوقچی » و « میرزا بنویس » را ایفا کنند ؟

گزارش انتقادی صدای معلم از عملکرد و سوال خبرنگار صدا و سیما و عوضی گرفتن مدرسه و آموزش و پرورش با پادگان

و یا ثبات شغلی خبرنگاران مستقل و شجاعی مانند « نرگس کارگری » صرفا به خاطر انتقاد از عملکرد مدیر کل آموزش و پرورش اصفهان مورد تهدید قرار گرفته و برای آنان پرونده سازی می شود .

وقتی که « هیات های تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش » که باید تخلفات مدیران متخلف را در اولویت قرار دهند کارشان سرک کشیدن به فضای مجازی می شود و این که یک معلم در فلان جا چه گفت و چه سوالی کرد می شود  ؛ آیا می توان به ارتقای حرفه ای معلم امید داشت ؟

آیا دیگر دانش آموزان به چنین معلمانی که از ترس حرف نمی زنند ؛ اعتمادی خواهند کرد ؟

گزارش انتقادی صدای معلم از عملکرد و سوال خبرنگار صدا و سیما و عوضی گرفتن مدرسه و آموزش و پرورش با پادگان

و این در حالی است که « صدای معلم » بارها و در گزارش های متعدد و  کارشناسی خود بر این نکته تاکید کرده است که این هیات ها ، پلیس فضای مجازی نیستند و حتی صلاحیت ورود به این موضوعات را هم ندارند . ( این جا )

 در پایان توصیه « صدای معلم »  به آن خبرنگار آن است که به جای جهت دهی و تعیین تکلیف برای وزیر آموزش و پرورش بی اطلاع و ضعیف  که باید مدافع « اصل آزادی بیان » برای معلمان و همه آحاد جامعه باشد این است که با این « بگیر و ببندها » کاری پیش نمی رود .

اگر رسانه ی به اصطلاح ملی دنبال مخاطب و جلب توجه است راهش اعتماد سازی و شفاف سازی در مورد وضعیت و عملکرد و در پیش گرفتن صداقت و اخلاق حرفه ای است .

گزارش انتقادی صدای معلم از عملکرد و سوال خبرنگار صدا و سیما و عوضی گرفتن مدرسه و آموزش و پرورش با پادگان

پایان گزارش/


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گزارش انتقادی صدای معلم از عملکرد و سوال خبرنگار صدا و سیما و عوضی گرفتن مدرسه و آموزش و پرورش با پادگان

منتشرشده در گفت و شنود

انتقاد از رویکرد و عملکرد تکنوکرات های آموزش و پرورش و وزرای سابق در ورود در عرصه نقدهای اساسی و بنیادین در صدای معلم

1.یادداشتی روز یکشنبه 11 تیر در روزنامه اعتماد با عنوان « آموزش و بهسازي نيروي‌ انساني اولويت آموزش و پرورش » به قلم دکتر علی اصغر فانی منتشر شد . دکتر فانی ، وزیر اسبق آموزش و پرورش ، از کسوت معلمی تا ردای وزارت را طی کرده است و در یادداشت فوق با تسلطی که بر حیطه های مختلف فعالیت آموزش و پرورش دارد ضمن بررسی بافت نیروی انسانی پیشنهادهای کارشناسانه و دلسوزانه در مورد نیروی انسانی ارائه داده است . جناب فانی و سایر وزرایی که در دوران دولت هشت ساله حجت الاسلام روحانی بر صندلی وزارت آموزش و پرورش تکیه زدند کوشیدند تا معضلات فنّی و اداری را حل و اصلاح کنند ولی در حیطه مسائل کلان و معرفتی آموزش و پرورش وارد نشدند و یا اجازه ورود به آن عرصه را نداشتند.

2. دکتر فانی در یادداشت خود تاکید دارد که كه 50 درصد نيروي انساني آموزش و پرورش، براي شغل معلمي تربيت نشده اند. اكثر اين نيروهاي غيرمتخصص در دوره ابتدايي شاغلند . اينها نوعا در سنين بالا بوده و از جنسيت زن مي باشند كه عملا نيازهاي ما را در مناطق روستايي دورافتاده برطرف نمي كند.

وزیر پیشین آموزش و پرورش معتقد است که براي تحول در هر سازماني بايد سه عامل نيروي انساني، ساختار و تكنولوژي ايجاد شود. وی به نکته مهمی اشاره دارد: با چنين تركيب نيروي انساني كه كم انگيزگي پرسنل را هم بايد به آن اضافه كرد، نمي توان اميدوار بود كه در مصاف با تهاجم و شبيخون فرهنگي، پيروز شويم. همچنين اجراي سند تحول نيز با اين تركيب نيرو بعيد به نظر مي رسد. پیشنهادهای دکتر فانی نیز در همین راستا است . وی به مجلس، دولت و وزارت آموزش و پرورش توصیه می کند که من بعد، بدون توجه به نياز آموزش و پرورش مصوبه اي نداشته باشند. همچنین به پیشنهاد ایشان رشته، جنسيت و موقعيت هاي جغرافيايي باید در تعيين نيازهاي آموزش و پرورش دخيل باشد.

انتقاد از رویکرد و عملکرد تکنوکرات های آموزش و پرورش و وزرای سابق در ورود در عرصه نقدهای اساسی و بنیادین در صدای معل

3. دکتر فانی سه عامل نیروی انسانی ، ساختار و تکنولوژی را عامل تحول برمی شمرد و به محتوای سازمان و هدف و نظام معرفتی شکل دهنده ساختار توجهی ندارد . وی به عنوان تکنوکرات به مسئله نیروی انسانی می پردازد و هدف آموزش و بهسازی نیروی انسانی را مصاف با تهاجم و شبیخون فرهنگی و اجرای سند برمی شمرد .

در واقع وزیر اسبق آموزش و پرورش معضل نیروی انسانی را به یک مسئله اداری تقلیل می دهد و آن را در قالب دو پیشنهاد سیاست گذاری حل می کند. از این رو مسئله آموزش و پرورش برای وزیر اسبق آموزش و پرورش امری اداری و در چارچوب راهکارهای فنی می ماند و از توجه به مسئله اصلی آموزش و پرورش باز می ماند .

4. مسئله اصلی آموزش و پرورش رویکردی است که نظام تعلیم و تربیت را جبهه ای در برابر تهاجم فرهنگی قرار می دهد. در این رویکرد آموزش و پرورش پیاده نظامی در برابر جبهه خیالی دیگری است . رویکرد فوق ،  معلم را در جایگاه آموزش دهنده یا تسهیل گر امر آموزش نمی بیند بلکه مبلّغ یا سربازی می بیند که باید در مسیر یک فکر خاص حرکت کند .

انتقاد از رویکرد و عملکرد تکنوکرات های آموزش و پرورش و وزرای سابق در ورود در عرصه نقدهای اساسی و بنیادین در صدای معل

پرسش از آقای فانی اینست که اگر معلم باید چون سرباز و مبلغ در مسیر مصاف با تهاجم فرهنگی باشد چه تفاوتی در کیفیت آن است ؟ این معلم چه از دانشگاه فرهنگیان بیاید یا با آزمون استخدامی پذیرفته شود یا از میان طلاب حوزه های علمیه برگزیده گردد یک جایگاه دارد . آموزش و بهسازی نیرویی که قرار نیست بیندیشد و یا دانش آموزانی توسعه گرا و اهل اندیشه تربیت کند اساسا چه سودی دارد؟ کیفیت زمانی معنا دارد که معلم در جایگاه سرباز و یا مبلّغ نباشد.

5. معضل نیروی انسانی در آموزش و پرورش وجود دارد ولی تا زمانی که نگاه کلان به آموزش و پرورش تغییر نیابد امیدی به آموزش و بهسازی نیروی انسانی کارآمد نخواهد بود .

جناب فانی و سایر وزرایی که در دوران دولت هشت ساله حجت الاسلام روحانی بر صندلی وزارت آموزش و پرورش تکیه زدند کوشیدند تا معضلات فنّی و اداری را حل و اصلاح کنند ولی در حیطه مسائل کلان و معرفتی آموزش و پرورش وارد نشدند و یا اجازه ورود به آن عرصه را نداشتند.

انتقاد از رویکرد و عملکرد تکنوکرات های آموزش و پرورش و وزرای سابق در ورود در عرصه نقدهای اساسی و بنیادین در صدای معل

تکنوکرات ها می کوشند از میانه راهرو های تو در توی ساختار بوروکراسی اداری راهکارهایی برای حل معضلات طراحی کنند ولی هرگز به عرصه نقد اساسی و بنیادین مسائلی همچون تهاجم فرهنگی و سند تحول بنیادین آموزش و پرورش نزدیک نمی شوند . از همین جهت تفاوتی میان دکتر فانی با یوسف نوری نخواهد بود، چون هر دو در محدوده یک کلان عرصه فکری فعالیت می کنند .

6. در وزارت آموزش و پرورش نقد مسائلی همچون تهاجم و شبیخون فرهنگی ،  سند تحول و مانند اینها شنیده نمی شود . سند تحول همچون چارچوب تنگی است که می خواهد روح نا آرام دانش آموزان در این دنیای پر تلاطم را به تسخیر درآورد؛ ولی این ارواح ناآرام در آن قالب تنگ نمی گنجند.

معلم نمی تواند مبلغ یا سرباز این چارچوب های تنگ و تاریک باشد .

کیفیت زمانی معنا دارد که معلم در جایگاه سرباز و یا مبلّغ نباشد. از این رو باید به جناب دکتر فانی عرض کرد که معضل ؛  مسئله و اولویت اصلی اصلی آموزش و پرورش نیرو ی انسانی نیست بلکه مسائل کلان و بنیادین و خط مشی آموزش و پرورش است . اگر نسبت به اصلاح مسائل مربوط به نیروی انسانی اهتمام شود ولی در مورد مسائل و مشکلات اساسی گامی برداشته نشود، مشکلی حل نخواهد شد .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

انتقاد از رویکرد و عملکرد تکنوکرات های آموزش و پرورش و وزرای سابق در ورود در عرصه نقدهای اساسی و بنیادین در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

گزارش انتقادی صدای معلم در مورد ترکیب و بافت فعلی آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی

به تازگی ؛ « علی اصغر فانی » وزیر پیشین آموزش و پرورش مسائل و واقعیاتی را در مورد « ترکیب و بافت فعلی آموزش و پرورش » بیان کرده است .

فانی در اعتماد چنین می نویسد :

گزارش انتقادی صدای معلم در مورد ترکیب و بافت فعلی آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی

« با توجه به رشد لحظه‌ای علوم و دانش بشری، به‌روزرسانی دانش افراد از ضروریات امروز است. انسان نمی‌تواند نسبت به تحولات محیطی بی‌توجه باشد. اصولا لازمه زیستن موثر، تعامل با محیط در حال تغییر است. معلمین که قشر فرهیخته جامعه را تشکیل می‌دهند برای اثربخشی بیشتر در کلاس درس باید در حوزه کاری خود به‌روز بوده تا بتوانند پاسخ گوی سوالات و ابهامات دانش‌آموزان باشند. بافت فعلی نیروی انسانی آموزش و پرورش را می‌توان به صورت زیر نشان داد: چرا کسی و یا نهادی از عملکرد و رویکرد حاکم بر گزینش های آموزش و پرورش سوالی نمی کند ؟

1- معلمینی که از مراکز تربیت معلم یا دانشگاه فرهنگیان فارغ‌التحصیل شده و مشخصا برای معلمی تربیت شده‌اند.

2- نیروهایی که برای معلمی تربیت نشده و فارغ‌التحصیل رشته‌های غیرمرتبط با نیازهای آموزش و پرورش می‌باشند. این افراد شامل آموزشیاران نهضت سوادآموزی با حداقل 5 سال سابقه تدریس به بزرگسالان و نیروهایی که از طریق شرکت‌های خدماتی به کار گرفته شده، بعدا تحت عنوان طرح مهرآفرین به استخدام آموزش و پرورش درآمده‌اند.

3- افرادی که با پشتوانه‌های مصوبات مجلس شورای اسلامی، وزارت آموزش و پرورش ناچار به استخدام آنها شده است. مانند مربیان پیش‌دبستانی (دبستانی) و...

4- افرادی که در آزمون‌های استخدامی آموزش و پرورش حد نصاب نمره را احراز نکرده و با تحصن در مقابل وزارتخانه و مجلس به استخدام آموزش و پرورش درآمده‌اند.

گزارش انتقادی صدای معلم در مورد ترکیب و بافت فعلی آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی

5- لیسانسیه‌هایی که از دانشگاه‌های غیرفرهنگیان فارغ‌التحصیل شده و پس از قبولی در آزمون استخدامی (ماده 28 اساسنامه دانشگاه فرهنگیان) در دوره یک ساله با تاکید بر دروس مهارتی و حرفه‌ای معلمی از قبیل «شیوه‌های تدریس، روانشناسی کودک و نوجوان و...» را گذرانده‌اند.

و حاصل تصمیمات مجلس و دولت در سال‌های اخیر در زمینه استخدام و جذب نیروی انسانی ما را به یک واقعیت تلخ رسانده است. این واقعیت بیان می‌کند که 50 درصد نیروی انسانی آموزش و پرورش، برای شغل معلمی تربیت نشده‌اند. اکثر این نیروهای غیرمتخصص در دوره ابتدایی شاغلند، اینها نوعا در سنین بالا بوده و از جنسیت زن می‌باشند که عملا نیازهای ما را در مناطق روستایی دورافتاده برطرف نمی‌کند .

می‌دانیم برای تحول در هر سازمانی باید سه عامل نیروی انسانی، ساختار و تکنولوژی ایجاد شود. لذا با چنین ترکیب نیروی انسانی که کم‌انگیزگی پرسنل را هم باید به آن اضافه کرد، نمی‌توان امیدوار بود که در مصاف با تهاجم و شبیخون فرهنگی، پیروز شویم. همچنین اجرای سند تحول نیز با این ترکیب نیرو بعید به نظر می‌رسد. چه باید کرد؟

 « اگر این گفته ی وزیر پیشین شورای عالی آموزش و پرورش واقعیت داشته باشد – هر چند شواهد و اخبار ممکن است رقمی بیش از این را نیز اثبات نماید – پرسش اساسی این است که چه کسی و کدام نهادها مسبب این وضعیت غیر حرفه ای ،  فله ای و غیر قابل قبول » در آموزش و پرورش هستند ؟

گزارش انتقادی صدای معلم در مورد ترکیب و بافت فعلی آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی

سال هاست که « صدای معلم » در مورد ضرورت و وجوب تاسیس نهاد « سازمان نظام معلمی » به عنوان تنها نهاد احراز و استمرار « صلاحیت های حرفه ای معلمی » می نویسد و هشدار می دهد اما دریغ از کوچک ترین توجه و اقدامی .

چرا ؟

گزارش انتقادی صدای معلم در مورد ترکیب و بافت فعلی آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی

بدون تردید نهادهایی مانند مجلس شورای اسلامی ، شورای عالی انقلاب فرهنگی ( نهاد غیر پاسخ گو ) و مهم تر از همه انفعال و بی برنامگی مسئولان و مقامات آموزش و پرورش در ترسیم این وضعیت معیوب و بیمار فعلی نظام آموزشی در زمینه ترکیب و بافت فعلی مقصرند .

اما نخستین پرسش و انگشت اتهام به سوی « شورای عالی آموزش و پرورش » است که عالی ترین مرجع سیاست گذاری و نظارت در نظام آموزشی است و البته علی اصغر فانی هم عضوی از این شورا است .

پرسش « صدای معلم » آن است که نهاد شورای عالی آموزش و پرورش جز « قدمت دیرینه و تاریخچه طولانی » چه دست آورد و یا ارزش افزوده ای برای نظام آموزشی ایران داشته است ؟

این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه عمومی آموزش ایران بارها و در گزارش های متعدد خود خواهان توضیح شورای عالی آموزش و پرورش در مورد مکانیسم و فرایند نظارت بر مصوبات این شورا و شفاف سازی در مورد آن شده است .

گزارش انتقادی صدای معلم در مورد ترکیب و بافت فعلی آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی

چرا زمانی که انحرافی از قانون رخ می دهد و یا مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش نادیده گرفته می شوند ؛ نهادهای نظارتی فریاد بر نمی آورند و ماموریت خویش در مورد شفاف سازی و اصلاح روندها و حساس سازی افکار عمومی را به درستی ایفا نمی کنند ؟ پرسش « صدای معلم » آن است که نهاد شورای عالی آموزش و پرورش جز « قدمت دیرینه و تاریخچه طولانی » چه دست آورد و یا ارزش افزوده ای برای نظام آموزشی ایران داشته است ؟

بدون تردید ؛ « معلمان ناکارآمد فعلی » در آموزش و پرورش بیش از چهار دهه است که از مجرای « هسته های گزینش » عبور می کنند و به کلاس درس می رسند .

چرا کسی و یا نهادی از عملکرد و رویکرد حاکم بر گزینش های آموزش و پرورش سوالی نمی کند ؟

گزارش انتقادی صدای معلم در مورد ترکیب و بافت فعلی آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی

گزارش انتقادی صدای معلم در مورد ترکیب و بافت فعلی آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی

چرا « حراست ها » معمولا در حاشیه امن قرار دارند و از عملکرد آنان پرسشی نمی شود ؟

آیا فانی به عنوان عضو شورای عالی آموزش و پرورش مطمئن است که استخدامی های ماده 28 واقعا دوره یک ساله کارآموزی را می گذرانند و آزمون اصلح یک آزمون واقعی است ؟

این ها مسائلی هستند که باید به صورت جامع و تخصص محور مورد واکاوی و تفحص قرار گیرند و سهم هر فرد و نهادی در ترسیم و استمرار وضعیت نامطلوب و ملال آور کنونی شفاف شود .

پایان گزارش/


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گزارش انتقادی صدای معلم در مورد ترکیب و بافت فعلی آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی

منتشرشده در گفت و شنود

نقدی بر سیلی زدن مامور حراست دانشگاه و پیامدهای انقلاب فرهنگی در صدای معلم  به دنبال انقلاب فرهنگی و تعطیلی سه سال و نیمه دانشگاه ها ؛ من و هم دوره های دانشجویم با بازگشایی مجدد دانشگاه ها تلاش زیادی کردیم تا با وجود فاصله سه و نیم ساله و فراموشی فضای درس و کتاب و استاد و دانشگاه و ... با هر مرارتی بود سختی این گسست و فاصله بیش از سه سال دوری از کتاب و کلاس را برخود هموار و با ادامه تحصیل دوره 4 ساله کارشناسی (آن موقع به لیسانس شهرت داشت و البته اعتباری هم داشت) را در ظرف 8 سال به اتمام برسانیم.

از شما چه پنهان در جو انقلابی و هیجان زده دهه 60 به خصوص درمحیط دانشگاه ها ( 1 ) بسیاری ازدانشجویان مخصوصا ما شهرستانی ها ی هوا دار انجمن های اسلامی دانشگاه ها به شدت حامی ضمنی و بعضا پر و پا قرص انقلاب فرهنگی بودیم و طبعا این فاصله سه و نیم ساله را با میل و رغبت به عنوان عارضه طبیعی این واقعه با جان و دل قبول داشتیم تا اینکه سرانجام بعد از تعطیلی و وقفه سه و نیم ساله ؛ دانشگاه ها مجددا با حال و هوای جدید باز گشایی شد .

در این حال و هوا به خصوص در رشته های علوم انسانی تغییراتی محدود پدید آمد و چند واحد درسی مثل « تاریخ اسلام » و « انقلاب اسلامی و ریشه های » آن به واحد های درسی اضافه شد و وضعیت دانشگاه ها هم حداقل در صورت ظاهر داشت به سمت عادی شدن پیش می رفت تا اینکه یک روز ناگهان صدای سیلی ئی محکم همراه با فریاد دلخراش دختری دانشجو در راه پله های مدرسه عالی بازرگانی (همان جا که در نتیجه انقلاب فرهنگی با ادغام چندین مدرسه عالی به دانشگاه علامه طباطبائی تبدیل شد) نظر همه را به سمت صدا جلب کرد.

زننده ی سیلی متاسفانه دانشجویی بود که در اعتراض به رفتار دختر و پسردانشجویی که دست در دست هم خنده کنان از پله ها پایین می آمدند دست به این کار زد ؛ ظاهرا این تابو شکنی آن چنان او را برآشفته بود که با نواختن این سیلی آبدار خواسته بود به آنان بفهماند که آن « سبو بشکست و آن پیمانه ریخت! » .

طنز تلخ ماجرا هم این بود که بعدا متوجه شدیم که این دختر و پسر دانشجو در فاصله تعطیلی 3.5 ساله ازدواج کرده و زن و شوهر هستند ؛ لذا این واقعیت بر ناپسندی ماجرا بیشتر افزود به طوری که در کلاس درس بعد از ظهر همان روز معاونت دانشکده که همزمان تدریس درس « پول و ارز و بانکداری » را به عهده داشت وقتی با چهره های عصبی و مغموم دانشجویان روبه رو شد با نگاه های معنی دار و حرکات فیزیکی صورت به همه فهماند که شرایط به گونه دیگریست و تاکید داشت که هرچه زودتر درسمان را تمام کنیم.

بگذریم ...

از آن تاریخ حدود 35 سال می گذرد و من آن اتفاق ناخوشآیند را با سایر خاطرات تلخ و شیرین دوران دانشجویی را گاهی با خود مرور می کنم چرا که قسمتی از شخصیت اجتماعی هر فرد تحت تاثیر خاطرات تلخ و شیرین گذشته او شکل می گیرد.

امروز اما متاسفانه خبری تاسف بار در سایت های خبری عصر ایران و تابناک خواندم که صدای تکان دهنده آن سیلی و فریاد آن دختر دانشجو را برایم زنده کرد. به موجب فیلیم ئی ( 2 ) که عصر ایران همراه با این خبر منتشر کرده صحنه آزار دهنده خوردن سر یک دانشجوی پسر به دیوار یا نرده های راه پله ها به خاطر درگیری با یکی از مامورین حراست دانشگاه و همچنین صدای فریاد دو دختر همکلاسی او تکرار صحنه تلخی بود که من را با خود به 35 سال قبل برد!

نقدی بر سیلی زدن مامور حراست دانشگاه و پیامدهای انقلاب فرهنگی در صدای معلم

صادقانه بگویم با دیدن فیلم بغضم ترکید.

این حادثه برای شخص من حاوی طنز تلخ دیگری هم بود. چرا که محل حادثه و درگیری مامور محترم حراست با دانشجو دقیقا در همان دانشگاه و در همان راه پله ای بود که که شبیه آن را حدود 40 سال پیش دیده بودم (جدا از تفاوت در انگیزه دو حادثه).

در مقایسه این دو حادثه یک تفاوت آشکار به روشنی نمایان است و آن این ست که حادثه اولی به دلیل وجود هیجانات آنی و غیر قابل کنترلی که معمولا در بیشتر انقلاب ها طبیعی به نظر می رسد اتفاق افتاد و در واقع حادثه ناشی از اختلاف عقیدتی بین دو دانشجو و تحت تاثیر هیجانات اجتناب ناپذیر آن زمان بود و مشابه آن درهمه دانشگاه ها و حتی بیرون از دانشگاه ها بین هواداران جریانهای فکری هم کم و بیش اتفاق می افتاد و اگر چه بسیار ناخوشایند می نمود اما عجیب نبود ؛ چرا که به اصطلاح رایج آن روزها! در بهار آزادی و در زمان نوزایی انقلاب و کم تجربگی انقلابیون ، همه اقشار به ویژه جوانان چون درک درستی از آزادی و حدود و ثغور آن نداشتند طعم شیرین آزادی را ناشیانه مزه مزه می کردند اما حادثه اخیر بعد از 40 سال آن هم در محیط مقدس دانشگاه با هر انگیزه ای که باشد قابل توجیه نیست .حتی صدور اطلاعیه مبهم دانشگاه در این خصوص؛ از نگرانی جدی دلسوزان فرهنگی کشور چیزی کم نکرد و نمی کند چرا که این بار مامور محترم حراست دانشگاه (نماینده قانون) در یک طرف ماجرا قرار دارد.

نقدی بر سیلی زدن مامور حراست دانشگاه و پیامدهای انقلاب فرهنگی در صدای معلم


( 1 ) برای اینکه دیوار را از یک طرف گل نکرده باشیم لازم است یاد آوری کنم که این پشتیبانی خیلی هم بی دلیل نبود چون تقریبا از نیمه دوم سال 57 نه تنها در دانشگاه ها از درس و کلاس و آموزش و هر آنچه لازمه یک محیط دانشگاهی ست خبری نبود. بلکه به محلی برای جولان گروه های سیاسی و گروهک های چریکی و کلاسهای ایدئولوژی آنان تبدیل شده بود و با پیروزی انقلاب اسلامی دانشگاه ها به ویژه دانشگاه تهران به مرکز سرباز گیری گروه های چپ و حتی آموزش جنگهای شهری و چریکی مبدل شد به طوری که هر گروه سیاسی یا چریکی قسمتی و یا ساختمانی از دانشگاه را تبدیل به مقر خود کرده بودند.(چپ ها و مارکسیستها بیشترین آتش بیار این معرکه بودند).

خلاصه ادامه آن وضع نه منطقی و نه قابل دوام بود در واقع عکس العملی می طلبید .

(_ 2 ) کد خبر895611تاریخ انتشارساعت 17.32مورخ 6/4 402 عصر ایران


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نقدی بر سیلی زدن مامور حراست دانشگاه و پیامدهای انقلاب فرهنگی در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

نگاهی انتقادی بر تشکل بافی و گروه سازی و تراز آگاهی های مدنی در ایران در صدای معلم  سال‌های اول بعد از پیروزی انقلاب، مردم شور و حال عجیبی داشتند. درست مثل دانش آموزانی که زنگ تفریح را شنیده و از دست فضای سنگین کلاس یک معلم سخت گیر و جدی، رهاشده باشند، لبریز از شور و هیجان بودند.

در همه جا بحث های سیاسی و انقلابی می شد. جوان ها دور هم جمع می شدند ؛ سیاست می بافتند و تلاش می کردند خود را آگاه به امور سیاسی و انقلابی نشان دهند. دراین دورهمی ها که مکاتب و فلسفه های سیاسی، حلاجی می شدند، در سایه اندیشه های تند و انقلابی، زیرساخت های اجتماعی، اخلاقی و فرهنگی دچار بلوغ زودرس و ساختگی می شد و در زیر سم ستور چموش  احساس و توسن هیجان درحال جوان مرگ شدن بود.

احزاب چند نفره یکی از پس دیگری از ذهن نوشکمان آبستن انگاره های سیاسی، سزارین می شد و هر روز به جمعیت نهادهایی از این سنخ، اضافه می گشت. ظاهرا ضرورتی هم نداشت که پدر و مادر یا  اصل و نسب فلسفی این نوزادان نارس برای خلق الله معلوم شود. کافی بود که نامی پرطمطراق داشته باشند تا دهان شنوندگان این نام ها از هیبت و حشمت آن تا بناگوش باز بماند.

الغرض، کم کم ورود به گروه و دسته و  حزب به نیاز زمان و اصطلاحا به ارزش روز تبدیل گشت. این آش آن قدر شور شد که روزی یک گروه یا حزب بدون هویت مثل قارچ سبز می شد و چند نفری زیر علم آن سینه می زدند. ظاهراً مد شده بود که هرکس می‌تواند با استفاده از کلمات مفت و مجانی زبان فارسی، یک عنوان بی‌ ریشه را برای محفل خود انتخاب کند و نام یک حزب یا گروه سیاسی یا انقلابی را یدک بکشد.

اگر کسی در آن زمان عضو گروه یا حزبی نبود، به اصطلاح امروزی ها، به روز به حساب نمی آمد. هر چند نفری که دورهمی برگزار می کردند و تخمه ای می ترکاندند و قلیانی هم دود می فرمودند، در لابه لای گفت و گوها و خلسه هایشان، ویارشان می گرفت که حزبی، جبهه ای یا دسته ای تاسیس کنند و از این قطار ترمز بریده، جا نمانند. یعنی دیوار آگاهی های مدنی از همان پی و اساسش، کج نهاده شد. طبیعتا تا قله اش در ثریا نیز معوج و ناراست خواهد بود .

خشت اول را نهاده  مردک معمار، کج
اندک اندک تا ثریا رفته این دیوار، کج

نگاهی انتقادی بر تشکل بافی و گروه سازی و تراز آگاهی های مدنی در ایران در صدای معلم

گویی دوره گذار از پل صراطِ رسیدن به معرفت اجتماعی پایدار تا ابدالدهر برای ما ایرانیان تمدید شده است. نتیجه آن آش شله قلمکار، این بود که گنجشک رنگ شده به جای قناری به مردم قالب شد و کرکس بر آشیانه عقاب، لانه گزید تا دوغ و دوشاب با هم قاطی شوند و این شرایط بدقلق نامراد و قزمیت، رقم بخورد. اوضاعی که درآن، راست و دروغ، زشت و زیبا و صداقت و ریا بر سر یک سفره می نشینند و برای هم، لقمه می گیرند؛ نوشابه باز می کنند و «گوارا باد» تحویل هم می دهند. به قول حکیم خردمند توس : هر کس هم بگوید بالای چشم این عجوزه، ابروست، حسابش با پوپولیست و اعقاب او خواهد بود. کمترین نشانی که تقدیمش خواهد شد، اجاره نشینی و مزدبگیری کوچه ی قدرت است. چون هم سنگ مفت است هم گنجشک.

هنر خوار شد، جادویی، ارجمند
نهان، راستی، آشکارا گزند

شاید آنهایی که یواشکی و به دور از چشم خروجی های نظام آموزشی و فرهنگ، کمی تا قسمتی، پیشینه ادبی کشورشان را شناخته اند، یادشان باشد که در بازه ای از تاریخ ادب فارسی، عده ای از شعرا برای آنکه فرزند زمان خویش باشند، افسار مرکب شعر را به سمت گذشته چرخاندند و ...

به نظر می رسد برخی از ما فرهنگیان هم در پی بازسازی این پودمان فرهنگی در فعالیت های صنفی هستیم و برآنیم تا بازگشت ادبی را در قامت بازگشت «گروه سازی و تشکل بافی»، بازآفرینی کنیم. این طور به نظر می رسد که زنده کردن سنت های سن زده و هنجارهای ترمز بریده، دوباره به یک ارزش تبدیل شده است.

نگاهی انتقادی بر تشکل بافی و گروه سازی و تراز آگاهی های مدنی در ایران در صدای معلم

بازهم دورهمی و گُرگرفتن هیجان و ازدواج صیغه ای آن با غلیان احساس، به زایشگاه  رایگان گروه و دسته و تشکل بدل شده است. نهادسازی و خلق بنیادهای اجتماعی با ورژن ایرانی آن از خریدن دو سه کیلو پیاز هم راحت تر شده است. نام مبارک این فرآیند هم «حق تشکل یابی و گسترش نهادهای مدنی» است. هر کس هم بگوید بالای چشم این عجوزه، ابروست، حسابش با پوپولیست و اعقاب او خواهد بود. کمترین نشانی که تقدیمش خواهد شد، اجاره نشینی و مزدبگیری کوچه ی قدرت است. چون هم سنگ مفت است هم گنجشک.

مسابقه ای در این آشفته بازار شکل گرفته که درآن، هرکس حق دارد پشت پا بزند؛ خدعه ببافد؛ دوپینگ کند؛ تزویر میل نماید و اخلاق را به مسلخ طمع و خودشیفتگی ببرد تا شاید زودتر به خط پایان نزدیک شود. خط پایانی که به دره عمیق ناکامی منتهی می گردد.

راستی می دانید داوران این مسابقه چه کسانی هستند؟

اگر می خواهید بدانید، یواشکی سری به همان دره بزنید. شاید آنها را در حال جمع آوری نیزه و سنان های کاشته شده بر دیواره های پرتگاه دیدید.

شاید متوجه شدید که شغادان در لباس نقادان، مشغول سرپوش نهادن بر چاله های عمیق خط پایان هستند. به قول ماث : چاه غدر ناجوانمردان، چاه پستان، چاه بی دردان، چاه ...

( کانال خبری انجمن صنفی معلمان کرمانشاه )


نگاهی انتقادی بر تشکل بافی و گروه سازی و تراز آگاهی های مدنی در ایران در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

نگاهی به زندگی میرزا یوسف خان مستشارالدوله نویسنده کتاب یک کلمه که قربانیِ جهلِ مردم ایران شد  وقتی میرزا یوسف خان مستشارالدوله رساله «یک کلمه» را نوشت هنوز 36 سال به انقلاب مشروطیت مانده بود. کار او بسیار شجاعانه بوده چون ۳۶سال قبل از انقلاب مشروطیت در کتابش می نویسد:

«تمامی مردم ایران اعم از زن و مرد و شاه و گدا باید در مقابل قانون مساوی باشند»! و این در زمانی بود که نویسنده سیاحت نامه ابراهیم بیگ از زبان یکی از مخالفان قانون نوشته بود:  «هر كس بخواهد در ايران قانون بگذارد بايد سى هزار مسئلۀ شرعى را در آتش بسوزاند»!
(زین‌العابدین مراغه‌ ای، سیاحتنامه ابراهیم بیگ...ج ۳، ص ۶۷۶)

رساله «یک کلمه» مستشارالدوله ترجمه ‌ای است از مقدمه‌ قانون اساسی فرانسه و یا اعلامیه‌ حقوق بشر که برای اولین بار به زبان فارسی به ایران می رسد و ترقی کشور را فقط در یک کلمه یعنی «قانون» می داند. به قول آدمیت، او در ایران اولین کسی است که در «یک کلمه» می گفت:

«منشاء قدرت اراده‌ مردم است».

او در کتابش کوشش کرده اصول قانون اساسی فرانسه را با مبانی اسلامی تطبیق دهد تا خشم مخالفانش را برنیانگیزد.

مستشارالدّوله سپس در اواخر عمر، نامه مفصّلى به مظفرالدّين ميرزای وليعهد نوشته و ضمن انتقاد از حكومت استبدادى، اصلاحات مملكتى و ايجاد حكومت قانون و برقرارى آزادى و مساوات را خواستار شده و گوشزد كرده بود كه:

«اگر زمامداران ايران خود درصدد تأسيس مجلس مقنّنه برنيايند، سير حوادث تاريخ آن را بر ما تحميل خواهد كرد».

اگر چه پیش بینی اش بعدا با انقلاب مشروطه درست بود اما نوشتن کتاب «یک کلمه» بلای جانش شد . او را سالها در زنجیر کرده و در زندان قزوین محبوس اش ساخته و برای شکنجه اش، کتابش را بر سرش می کوفتند...!

نگاهی به زندگی میرزا یوسف خان مستشارالدوله نویسنده کتاب یک کلمه که قربانیِ جهلِ مردم ایران شد

حاج سیاح که خود در این زمان در حبس بوده و مستشارالدوله را که هشتاد سال داشته دیده و در مورد حال و روز او می نویسد:

«با وجود اینکه مستشارالدوله مریض بود به گردنش زنجیری افکنده و به پایش خلیلی زده بودند»
(خاطرات حاج سیاه...ص383)

پر واضح است که آن روزها در آن برهوت جهل، کتاب «یک کلمه» مستشارالدوله هیچ پژواکی در خور، در ارباب قدرت و در مردم ایجاد نکرد اما این گناهِ او نبود، امثال او در واقع، صلیبِ عقب ماندگی مردم و میهنِ خود را به دوش می کشیدند!

سرانجام، مستشارالدوله پس از سالها تحمل زندان و زنجیر، خسته و شکسته در کنج انزوای خانه اش در 29 مه 1894درگذشت .

در زمان مرگ، نویسنده « یک کلمه »  چنان بی صاحب مانده بود که تنها معدودی از حمالان شهر حضور یافتند تا جنازه اش را به قبرستان معروف قبر آقا در جنوب تهران حمل کنند!

نگاهی به زندگی میرزا یوسف خان مستشارالدوله نویسنده کتاب یک کلمه که قربانیِ جهلِ مردم ایران شد

زمانِ به زندان بردنش مصادف با عید قربان بود و دخترش در حاشیه کتاب «یک کلمه» چاپ تبریز چنین نوشت:

«به تاریخ 1308ماه ذیحجه در روز عید اضحی وقت غروب به جهت وطن پرستی...خائنین دولتی متهم نموده محکومش ساختند...سه سال و پنجاه و پنج روز مدت محبوسش طول کشید . در تاریخ هزار و سیصد و یازده در پنجم شوال به رحمت خدا پیوست...رسم است در عید به ملت ایران قربان دادیم».

در واقع این فرزند برجسته آذربایجان در ظلمات استبداد، قربانیِ جهلِ مردم ایران شد تا بلکه بیدار گردند و اسب چموش و وحشیِِ قدرت را به قفس قانون سوق دهند.

( تاریخ تحلیلی ایران )


نگاهی به زندگی میرزا یوسف خان مستشارالدوله نویسنده کتاب یک کلمه که قربانیِ جهلِ مردم ایران شد

منتشرشده در یادداشت

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از عملکرد روزنامه همشهری و شهرداری تهران در مورد محیط زیست و آلودگی هوا

« روزنامه همشهری » ارگان شهرداری تهران در شماره 8809 به تاریخ شنبه سوم تیر ماه در صفحه ی نخست خود مطلبی را با عکسی بزرگ منقش به یک سگ که در حال نگریستن به مخاطب است و با عنوان « نه به آپارتمان نشینی سگ ها » منتشر کرده و آن را در رده « پرونده ویژه » کلاسه کرده است .

این روزنامه با تیتر درشت ؛ نتایج یک نظرسنجی را منتشر کرده است که در آن 86 درصد مردم یا کاملا مخالف نگهداری سگ در آپارتمان هستند یا موافقت زیادی ندارند .

همچنین 76 درصد مردم یا کاملا مخالف سگ گردانی در فضای عمومی اند یا موافقت زیادی ندارند .

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از عملکرد روزنامه همشهری و شهرداری تهران در مورد محیط زیست و آلودگی هوا

به گفته این روزنامه ؛ این نظرسنجی به صورت تلفنی و با استفاده از نمونه گیری تصادفی طبقه بندی شده از 16 تا 22 خرداد 1402 انجام شده که در آن 720 نفر از شهروندان تهرانی بالای 15 سال نظرسنجی شده است .

صرف نظر از این که پرداختن به چنین موضوعاتی در حیطه وظایف شهرداری تهران با لحاظ کردن اولویت بندی « آسیب های اجتماعی » به شمار می آید یا نه ؛ اما نکته ی مهم ، قابل تامل و البته تاسف بار آن است که درست در اوایل تابستان و زمانی که « مدارس » و « دانشگاه ها » تقریبا تعطیل شده اند ؛ هوای تهران ناسالم و یا بالاتر گزارش می شود .

نمودار زیر وضعیت آلودگی هوای تهران به تاریخ پنجم تیر ماه است هر چند چهار روز قبل یعنی یک تیر ماه بر اساس اعلام شرکت کنترل کیفیت هوای تهران، آلاینده شاخص با میانگین ۲۰۵ و کیفیت هوا در وضعیت خیلی ناسالم گزارش گردید .

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از عملکرد روزنامه همشهری و شهرداری تهران در مورد محیط زیست و آلودگی هوا

آلودگی هوای تهران 6 تیر ماه 1402 :

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از عملکرد روزنامه همشهری و شهرداری تهران در مورد محیط زیست و آلودگی هوا

آلودگی هوای تهران یکم تیر ماه 1402 :

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از عملکرد روزنامه همشهری و شهرداری تهران در مورد محیط زیست و آلودگی هوا

تیتر  روزنامه همشهری مورخ پنج تیر ماه هم به شرح زیر است :

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از عملکرد روزنامه همشهری و شهرداری تهران در مورد محیط زیست و آلودگی هوا

انگار نه انگار که شهرداری جزء دستگاه های و نهادهای مسئول در زمینه ی آلودگی هواست و مطابق « قانون هوای پاک » وظایف و اختیاراتی بر عهده آن نهاده شده است . با وجود شکاف و تقابل میان حاکمیت و طیف وسیعی از مردم در بسیاری از موضوعات اما به نظر می رسد که تعطیل کردن مدارس و دانشگاه ها به دلایلی مانند آلودگی هوا از جمله اقداماتی است که مورد استقبال اکثریت قریب به اتفاق جامعه قرار می گیرد .

ماده۷ـ شهرداری‌ها، نیروی‌ انتظامی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌، وزارتخانه‌ها و سازمان‌های ذی‌ربط‌ موظفند نحوه‌ تردد وسایل‌ نقلیه‌ موتوری‌ و سامانه (سیستم)‌ حمل‌ و نقل‌ شهری‌ را به‌صورتی‌ طراحی‌ و ساماندهی کنند که‌ ضمن‌ کاهش‌ آلودگی‌ هوا جوابگوی‌ سفرهای‌ روزانه‌ شهری‌ باشد.

ماده۱۰ـ  وزارت‌کشور موظف است از محل درآمدهای عمومی شهرداری‌ها و بودجه عمومی خود در قانون بودجه (هریک به‌میزان پنجاه درصد)، ناوگان حمل و نقل عمومی درون‌شهری را به میزان سالانه پنج درصد(۵%) با اولویت کلانشهرها و شهرهای بالای پانصد هزار نفر جمعیت افزایش دهد.

ماده۲۰ـ انباشت پسماند‌های بیمارستانی و صنعتی در معابر عمومی و فضای باز یا سوزاندن آنها و انباشتن پسماند‌های خانگی و ساختمانی در معابر عمومی و فضای باز خارج از مکانهای تعیین‌ شده توسط شهرداری‌ها و دهیاری‌ها یا سوزاندن آنها و همچنین سوزاندن بقایای گیاهی اراضی زراعی پس از برداشت محصول ممنوع بوده و متخلف حسب مورد به جزای نقدی درجه شش موضوع ماده (۱۹) قانون مجازات اسلامی محکوم می‌شود .

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از عملکرد روزنامه همشهری و شهرداری تهران در مورد محیط زیست و آلودگی هوا

تبصره۲ـ دولت و شهرداری‌ها موظفند ظرف مدت سه‌سال پس از ابلاغ این قانون برای شهرهای مختلف زمینه‌های تبدیل این پسماندها به انرژی یا کود را با کمک بخش خصوصی فراهم کنند.

ماده۲۲ـ حداکثر تا ده‌سال پس از ابلاغ این قانون، شهرداری‌های شهرهای بالای پنجاه هزار نفر جمعیت موظفند با همکاری وزارت نیرو و ادارات منابع‌طبیعی شهرستان، سرانه فضای سبز خود را حداقل به پانزده مترمربع برسانند. تولید و تأمین نهال مورد نیاز (گونه‌های با نیاز آب کم، مقاوم و بومی) برعهده ادارات منابع‌طبیعی و عملیات کاشت، نگهداری و بهره‌برداری برعهده شهرداری‌ها می‌باشد. وزارت نیرو موظف به تأمین منابع آب مورد نیاز از محل پساب شهر ذی‌ربط، مشروط به استفاده از روشهای نوین آبیاری توسط شهرداری می‌باشد.

شهرداری تهران به جای تحقیق و تفحص در موضوعاتی که ممکن است با جان شهروندان ارتباط چندانی هم نداشته باشد ؛ به صورت دقیق و شفاف توضیح دهد که عملکرد این نهاد وسیع و با نفوذ در زمینه اجرای قانون هوای پاک چه بوده است و آیا شهروندان از عملکرد این نهاد رضایت دارند یا خیر ؟

شهرداری تهران شفاف توضیح دهد که آیا به اجرای مفاد قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش التزام دارد و آیا خود را متعهد به اجرای وظایف قانونی اش در حوزه آموزش و پرورش می داند یا خیر ؟

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از عملکرد روزنامه همشهری و شهرداری تهران در مورد محیط زیست و آلودگی هوا

آیا این نهاد مدیریت شهری که عملا به یک نهاد تبلیغی ایدئولوژیک تبدیل شده است ؛ آیا مسئولیتی در برابر هزاران شهروندی که بر اثر آلودگی هوا جان خود را از دست می دهند دارد یا خیر ؟

وضعیت کشور به گونه ای شده که در فقدان نظارت های قانونی موثر و بازدارنده همراه با ارائه پاسخ گویی و بازخوردهای شفاف به شهروندان ، نهادها و دستگاه ها به راحتی و با توجیهات رنگارنگ از زیر با مسئولیت های قانونی های خود شانه خالی می کنند و یا آن را به دیگران احاله می دهند .

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از عملکرد روزنامه همشهری و شهرداری تهران در مورد محیط زیست و آلودگی هوا

به عنوان مثال زمانی هم که نشست رسانه ای برگزار می شود در صورت وجود رسانه های مستقل و منتقد به جای پاسخ گویی درست و مسئولانه در مقام پرسش گر و یا طلبکار ظاهر می شوند مانند آن چه که « صدای معلم » از از نشست تخصصي «بررسي و تحليل چالش هاي تحصيلي دانش آموزان اتباع خارجي در ايران گزارش کرد . ( این جا )

اگر قرار است تغییری در الگوهای حکمرانی پیش آید به جای نوشتن قوانین و برنامه های رنگارنگ ؛ نخست مفاهیمی مانند مسئولیت پذیری و قانون مندی تعریف شده و سپس مفهوم سازی شوند .

هر فرد و نهادی هم چنان چه از اجرای قانون و مسئولیت سر باز زد در هر سطحی که بود مورد توبیخ و مجازات قرار گیرد .

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از عملکرد روزنامه همشهری و شهرداری تهران در مورد محیط زیست و آلودگی هوا

پرده ی آخر ؛

در حال حاضر ؛ وضعیت هوای ناسالم و خطرناک در حالی رخ می دهد که فصل تابستان آغاز شده و واحدهای آموزشی مانند مدارس و دانشگاه ها در تعطیلی به سر می برند با این حال و همین که هوا به تدریج سرد می شود و غلظت آلودگی هوا بالا می رود شاهکار کمیته اضطرار آلودگی هوا و به عنوان تنها راه حل ، تعطیل کردن مدارس است .

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از عملکرد روزنامه همشهری و شهرداری تهران در مورد محیط زیست و آلودگی هوا

با وجود شکاف و تقابل میان حاکمیت و طیف وسیعی از مردم در بسیاری از موضوعات اما به نظر می رسد که تعطیل کردن مدارس و دانشگاه ها به دلایلی مانند آلودگی هوا از جمله اقداماتی است که مورد استقبال اکثریت قریب به اتفاق جامعه قرار می گیرد .

به ندرت اتفاق می افتد که معلم و یا کنش گری قلم به دست بگیرد و از تعطیلی مدارس انتقاد کند . اگر قرار است تغییری در الگوهای حکمرانی پیش آید به جای نوشتن قوانین و برنامه های رنگارنگ ؛ نخست مفاهیمی مانند مسئولیت پذیری و قانون مندی تعریف شده و سپس مفهوم سازی شوند .

پس از تعطیلی حداقل سه ماهه مدارس زمانی که تعطیلی مدارس ممکن است به هفته ها هم برسد اما دانش آموزان و اولیای آنان و نیز معلمان از این تعطیلی خرسند به نظر می رسند .

حسب عادت های مرسوم در فرهنگ ایرانی و برای خالی نبودن عریضه به جای استفاده از عبارت « تعطیلی مدارس » این گونه بیان می شود :

« به علت آلودگی هوا ، آموزش ها در مدارس غیرحضوری می شوند » .

و نتایج چنین تصمیمات و سیاست ها در آزمون های بین المللی مانند تیمز و پرلز خود را عیان می کند و آن وقت است که باید بر بی سوادی این دانش آموزان و خرد کوتاه جامعه نظاره کرد ، عواقب و پیامدهای آن را حس کرد و گریست .

منتشرشده در محیط زیست

گروه استان ها و شهرستان ها /

انتقاد صدای معلم از عملکرد علی حجرگشت مدیر کل آموزش و پرورش استان البرز و پرونده سازی برای معلمان کنش گر در هیات های رسیدگی به تخلفات اداری

در خبری که « صدای معلم » 7 بهمن 1400 منتشر کرد ؛ از قول « علی حجر گشت ، مدیر کل جدید آموزش و پرورش استان البرز » چنین نوشت : ( این جا )

« در ادامه علی حجرگشت مدیرکل جدید آموزش و پرورش استان البرز ضمن استقبال از جلسات هم اندیشی با همکاران افزود: از احساسات برادرانه همکاران نسبت به خادم خود ممنونم ؛ قطعا هیچ تقابلی بین ما نبوده و ما در کنار همیم.

وی با اشاره به تحصیلات دانش سرا و تربیت معلم خود گفت:در واقع بدون احتساب تحصیلاتم در این دو مرکز، ۲۹ سال سابقه معلمی داشته و الباقی مربوط به تحصیل در این مراکز است. بومی استانم و همه چیز در موردم شفاف و شیشه ای است.

انتقاد صدای معلم از عملکرد علی حجرگشت مدیر کل آموزش و پرورش استان البرز و پرونده سازی برای معلمان کنش گر در هیات های رسیدگی به تخلفات اداری

قطعا بهترین نفر از بین ۲۵ هزار فرهنگی شاغل استان برای مدیر کلی آموزش و پرورش نیستم ولی سعی می کنم با اخلاق مداری ،شایسته سالاری، خلوص نیت و تعهد کاری در پایان دوره مدیریت شرمنده همکاران نباشم. اگر مدیر کل آموزش و پرورش استان البرز واقعا مدافع حقوق معلمان است و بر اساس گفته هایش در ابتدای تصدی مدیریت قرار بود تا « صدای معلمان » باشد و مطالبات آنان را جار بزند ؛ در حال حاضر چرا در برابر صدور چنین احکامی سکوت پیشه کرده است ؟

وی با اشاره به پتانسیل های بالای استان و قوانین دست و پاگیر مدیریتی گفت: از ایده های خلاق و نو استقبال کرده و آماده هم اندیشی با تشکل‌های فرهنگیان هستم و مطالبات همکاران را بی لکنت از مجاری قانونی و در جلسات با مسئولین مرتبط جار خواهم زد.

ظرف ماه های گذشته ؛ برای تعدادی از معلمان کنش گر  از جمله : صفیه بسیم ، لطف اله جمشیدی ، غلامعلی شهریاری و رحمان عابدینی در هیات های تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش پرونده سازی شده و برای آنان احکامی صادر شده است .

« صدای معلم » از زمان روی کار آمدن دولت سیزدهم در مورد غلبه فرهنگ امنیتی و گفتمان تهدید در حوزه آموزش هشدار داده بود .

انتقاد صدای معلم از عملکرد علی حجرگشت مدیر کل آموزش و پرورش استان البرز و پرونده سازی برای معلمان کنش گر در هیات های رسیدگی به تخلفات اداری

این رسانه ی مستقل و  منتقد در حوزه عمومی آموزش ایران در گزارش های متعددی رویکرد حراست وزارت آموزش و پرورش و عملکرد هیات های رسیدگی به تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش را مورد نقد کارشناسی و جدی قرار داده است . ( این جا )

با این حال و بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و سایر قوانین مانند منشور حقوق شهروندی ، انتقاد و اعتراض حق هر شهروند است و مقامات نظام باید در برابر آن پاسخ گو بوده و شفاف سازی کنند .

اگر مدیر کل آموزش و پرورش استان البرز واقعا مدافع حقوق معلمان است و بر اساس گفته هایش در ابتدای تصدی مدیریت قرار بود تا « صدای معلمان » باشد و مطالبات آنان را جار بزند ؛ در حال حاضر چرا در برابر صدور چنین احکامی سکوت پیشه کرده است ؟

آیا آقای حجر گشت می تواند ادعا کند که شرمنده همکارانش نیست ؟

انتقاد صدای معلم از عملکرد علی حجرگشت مدیر کل آموزش و پرورش استان البرز و پرونده سازی برای معلمان کنش گر در هیات های رسیدگی به تخلفات اداری

مدیر کل آموزش و پرورش استان البرز پاسخ دهد که آیا در این مدت شکاف میان صف و ستاد کاهش پیدا کرده است ؟

آیا آقای حجرگشت با معلمان کنش گر و منتقد همچنان تعامل دارد ؟

آیا آقای حجرگشت مانند  دوران مدیر کلی « سالار قاسمی » شهامت و شجاعت آن را دارد که در برابر رسانه های مستقل و منتقدی مانند « صدای معلم » حاضر شود و به پرسش ها و نقدها پاسخ دهد ؟

پایان گزارش/


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

انتقاد صدای معلم از عملکرد علی حجرگشت مدیر کل آموزش و پرورش استان البرز و پرونده سازی برای معلمان کنش گر در هیات های رسیدگی به تخلفات اداری

منتشرشده در گفت و شنود

پاسخ به کسانی که می گویند که چرا شما مردم را مقصر می دانید

نقد و نظرهای متعددی به نوشته قبلی آمده که فشرده آنها چنین بود که :

«شما مردم را مقصر می دانید»... ( این جا )

در سال‌های منتهی به انقلاب ۵۷ در دهه چهل و پنجاه شمسی در فضای چپ زده و رادیکالیزم که تب انقلاب و شکافتن فلک و ایجاد مدینه فاضله، همه را فرا گرفته بود، تاکید بر پراگماتیسم چنان بود که ماهی سیاه کوچولو به منزله مانیفست تمامی چپها می گفت: یکی از بزرگترین اشتباهات روشنفکران ما این بوده که آنان، ذهنیات دایره کوچک خودشان را به کل مردم تعمیم می دهند .

«فقط راه بیفتید ؛  این قدر فکر نکنید...»

در آن سالها نیز اگر کسی دم از فرهنگ سازی‌ و دم از کتاب و مطالعه می زد ؛ آن جامعه چپ زده ما، دمار از روزگارش در می آورد و هزاران انگ مانند محافظه کار و اپورتونیست...می زدند.

اما نتیجه آن چه شد؟!

پاسخ به کسانی که می گویند که چرا شما مردم را مقصر می دانید

خوشبختانه دیدم امروز مصادف است با سالروز اولتيماتوم محمدعلی شاه به مجلس و تشدید اختلافات او با مشروطه خواهان که منجر به توپ بستن مجلس شد. به همین مناسبت، می کوشم پاسخ خودم با مثالی از این حادثه بزنم:

شهید میرزا جهانگیرخان، اندکی قبل از کشته شدنش توسط محمدعلی شاه، در روزنامه اش در صوراسرافیل خطاب به محمدعلی شاه چنین نوشته بود: « امروز قاطبه مردم ایران تنها یک چیز می خواهند و آن هم کلمه طیبه آزادی است...! »

اما آیا واقعا مردم ایران که 97 درصدشان در بی سوادی مطلق بودند، اصلا می فهمیدند آزادی چیست؟ که آن را فریاد زده باشند!

آیا تنها معدودی مانند خود میرزا جهانگیرخان طالب آزادی نبودند...؟

پاسخ به کسانی که می گویند که چرا شما مردم را مقصر می دانید

سئوال اینست :

که اگر قاطبه مردم طالب آزادی بودند پس چرا پس از به توپ بستن مجلس و کشتن فجیع میرزا جهانگیرخان و سایر آزادیخواهان، نه تنها صدای اعتراضی از مردم برنخاست بلکه به غارت و تاراج وسایل مجلس ویران شده پرداختند...!

وقتی توپهای لياخوف روسی و تفنگهای قزاقانش به سوی مجلس و مشروطه ايران نشانه رفتند و پس از مقاومتی از سوی مدافعان مشروطه، مجلس اول به اشغال طرفداران استبداد درآمد، آن وقت نوبت به تاراج رسيد. به نوشته عين‌السلطنه، مردم تهران، در تاراج اموال مجلس روی قزاقان را سفيد كردند. مردم در غارت حتی به درختان نيز رحم نكردند!

عين‌السلطنه می نويسد:

«از خود بهمن ميرزا پرسيدم چه غارت بردی؟!

افسوس مي خورد و مي گفت: آدم نداشتم ؛ فقط يك توله جدل‌الدوله و دو عدد قناری با قفس نصيبم شد»...!

پاسخ به کسانی که می گویند که چرا شما مردم را مقصر می دانید

و وقتی میرزا جهانگیرخان و ملک المتکلمین را دستگیر کرده و برای کشتن به باغ شاه می بردند همین مردم نادان در کنار کوچه و خیابان ایستاده به آن دو فحش و ناسزا می گفتند...!

مطالعه تاریخ و عبرت از آن و اشتباهات پدرانمان از نان شب هم واجب تر است و یکی از بزرگترین اشتباهات روشنفکران ما این بوده که آنان، ذهنیات دایره کوچک خودشان را به کل مردم تعمیم می دهند .

پاسخ به کسانی که می گویند که چرا شما مردم را مقصر می دانید

آنها فکر می کنند مردم نیز مانند آنان فکر می کنند، در حالی که مردم گرفتار نان و دغدغه های اولیه زندگی هستند و چون همیشه شکاف عظیمی میان آنها با مردم عادی بوده و کمتر با نظرسنجی های علمی به شناخت روحیات و علایق مردم پرداخته اند در نتیجه وقتی در جمع خود راجع به آزادی و دموکراسی و مفاهیم مدرن شعرها و مقالات می نویسند و همدیگر را تایید و تشویق می کنند دچار همان اشتباه اساسی شهید میرزا جهانگیرخان می گردند...!

( کانال تاریخ تحلیلی ایران )


پاسخ به کسانی که می گویند که چرا شما مردم را مقصر می دانید

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

گزارش صدای معلم در مورد وضعیت و جایگاه آموزش و پرورش در برنامه توسعه هفتم

برنامه توسعه هفتم که از آن به عنوان چهارمین سند چشم انداز بیست ساله کشور یاد می شود در 30 اردیبهشت ماه 1402 رونمایی شد و از سوی رئیس جمهور برای تصویب به مجلس ارسال شد .

اهدافی که در این برنامه آمده اند به شرح زیر است :

چرا پس از گذشت 45 سال از انقلاب اسلامی و تصویب شش برنامه ی توسعه در کشور ایران همچنان بیش از یک سوم مدارس باید فرسوده و ناایمن باشند ؟ « اهداف سند

 از جمله هدف گذاری هایی کمی که در این برنامه به عنوان چشم انداز آمده است، می توان به موارد زیر اشاره کرد:

1- هدف رشد اقتصادی 8 درصد

2- رشد تشکیل سرمایه ناخالص سرمایه گذاری 22.6 درصد

3- رشد موجودی سرمایه 6.5 درصد

4- رشد اشتغال 3.9 درصد سالانه معادل یک میلیون شغل، متوسط نرخ تورم 19/7 درصد و نرخ تورم هدف گذاری شده در پایان برنامه 9.5 درصد، رشد بهره وری کل عوامل تولید 2.8 درصد با داشتن سهم 35 درصدی از رشد اقتصادی 8 درصدی متوسط رشد نقدینگی 20.4 درصد و در سال پایانی برنامه 13.8 درصد، متوسط رشد صادرات نفتی 12.4 درصد، متوسط رشد صادرات غیرنفتی 22.6 درصد

5- رشد واردات کالا 16.2 درص

6- رشد اعتبارات تملک دارایی های سرمایه ای 44 درصد

7- متوسط نرخ رشد بخشی در برنامه هفتم توسعه به منظور تحقق رشد 8 درصدی در بخش کشاورزی 5.5 درصد نفت 13.3، معدن 11.8 درصد صنعت 8.5، آب، برق و گاز 8.1 درصد، ساختمان 9 درصد حمل و نقل و انبارداری 9.7 درصد، ارتباطات 10.9 درصد و سایر خدمات 6.5 درصد میزان سرمایه گذاری لازم به قیمت جاری برای تحقق رشد اقتصادی 8 درصد در کل اقتصاد معادل 60 234 هزار میلیارد تومان ( این جا )

گزارش صدای معلم در مورد وضعیت و جایگاه آموزش و پرورش در برنامه توسعه هفتم

معاون حقوقی و امور مجلس در مورد لایحه برنامه ی هفتم توسعه چنین اظهار نظر می کند : ( این جا )

تا زمان تصویب نهایی برنامه هفتم توسعه درباره مواد این برنامه نمی‌توان اظهار نظر کرد .

قاسم احمدی لاشکی در مورد برخی از مواد قانون برنامه هفتم توسعه هفتم اقتصادی اجتماعی و فرهنگی کشور در مورد حداقل سن بازنشستگي، سابقه مورد نياز براي بازنشستگي و میانگین محاسبه حقوق بازنشستگی برای کارمندان دولت می گوید:

« محاسبه حقوق بازنشستگي بر اساس ميانگين ۵ سال آخر قطعيت ندارد و تا امروز ۲۲ خرداد برنامه توسعه هفتم به مجلس شوراي اسلامي ارائه نشده است. اين برنامه از سوي رئیس‌جمهور به مجلس شوراي اسلامي ارائه می‌دهد و مجلس، کمیسیون تلفیق برنامه توسعه هفتم را براي بررسي اين برنامه تشکیل می‌دهد .

گزارش صدای معلم در مورد وضعیت و جایگاه آموزش و پرورش در برنامه توسعه هفتم

ایشان در جای دیگری در مورد آموزش و پرورش چنین می گوید :

« در برنامه توسعه ششم کشور آنچه از سوی دولت ارائه‌ شده بود با تغییرات در مجلس مواجه شد، لذا معتقدم برنامه توسعه هفتم نیز در مجلس با تغييرات همراه خواهد شد. همچنين نمایندگان مجلس می‌توانند استثناهایی قائل شوند که به‌عنوان‌ مثال بر اساس ماده ۲۸ برنامه توسعه ششم باید حجم دولت تا پایان برنامه ششم به‌اندازه ۱۵ درصد کوچک‌تر می‌شد، اما در همان قانون نمایندگان مجلس جمله به‌استثنای مدارس دولتی را قراردادند که این موضوع کمک زیادی به آموزش‌وپرورش کرد كه در برنامه هفتم هم مي‌توانند استثنائاتي را قائل شوند » . کدام فرد و نهاد در جمهوری اسلامی ایران باید در مورد عملکرد برنامه ی ششم توسعه و نیز موارد انحراف آن توسط دستگاه ها و نهادها پاسخ گو باشد ؟

نخستین نکته ی مهم آن است که لایحه برنامه هفتم توسعه  پس از لایحه بودجه ۱۴۰۲ تقدیم مجلس  شد .

این در حالی است که دولت باید در سال ۱۴۰۰ لایحه برنامه هفتم را به مجلس ارائه می‌کرد، اما این لایحه ارسال نشد .

بودجه باید منطبق با برنامه توسعه ۵ ساله باشد. بنابراین با تاخیر دولت در ارائه لایحه برنامه هفتم ، برای دومین سال ، نمایندگان مجلس قانون برنامه ششم توسعه را تمدید و بودجه ۱۴۰۲ را منطبق بر آن به تصویب رساندند .

پرسش « صدای معلم » آن است که کدام فرد و نهاد  باید پاسخ گوی این تخلف آشکار باشد ؟

گزارش صدای معلم در مورد وضعیت و جایگاه آموزش و پرورش در برنامه توسعه هفتم

کدام فرد و نهاد در جمهوری اسلامی ایران باید در مورد عملکرد برنامه ی ششم توسعه و نیز موارد انحراف آن توسط دستگاه ها و نهادها پاسخ گو باشد ؟

این یک اصل بدیهی است که حتی اگر بهترین برنامه تصویب شود اما در مورد چگونگی و میزان موفقیت در اجرای مفاد آن شفاف سازی نشود ، برنامه ی بعدی هم ارزشی نداشته و این گونه برنامه ها بیشتر برای تزیین و تبلیغات و خالی نبودن عریضه در سخنرانی مقامات مصرف خواهد داشت .

پرسش « صدای معلم » از وزارت آموزش و پرورش آن است که نگاه ها و مواضع کارشناسی در مورد چالش های نظام آموزشی ایران در کجای لایحه برنامه ی هفتم توسعه منعکس شده و کدام فرد و یا تیم در این موارد کار کرده و نتیجه چیست ؟

آیا در حال حاضر ؛ مشکلات آموزش و پرورش همان دو مورد است که آقای لاشکی بیان کرده است ؟

گزارش صدای معلم در مورد وضعیت و جایگاه آموزش و پرورش در برنامه توسعه هفتم

موضع وزیر آموزش و پرورش در مورد این لایحه چیست ؟

از برنامه ی ششم توسعه و به طور مشخص ماده 14 آن چیزی که نصیب آموزش و پرورش بحران زده ایران شد تضعیف بیشتر مدارس دولتی بود .

اجراي سند تحول بنيادين، نظام رتبه‌بندي معلمان، ارتقاي جايگاه آموزش‌ و‌ پرورش، هوشمندسازي مدارس ‌و اختصاص ۳ ميليارد دلار براي بازسازي مدارس فرسوده از مهم‌ترين موارد برنامه‌ ششم توسعه در حوزه آموزش‌ عمومي است . ( این جا )

گزارش صدای معلم در مورد وضعیت و جایگاه آموزش و پرورش در برنامه توسعه هفتم

آقای لاشکی و سایر مقامات و تصمیم گیرندگان به طور مشخص توضیح دهند که برای « هوشمند سازی مدارس » چه کردند ؟

چرا پس از گذشت 45 سال از انقلاب اسلامی و تصویب شش برنامه ی توسعه در کشور ایران همچنان بیش از یک سوم مدارس باید فرسوده و ناایمن باشند ؟

چه کسی باید پاسخ گوی این پرسش های بر زمین مانده باشد ؟

پایان گزارش/


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گزارش صدای معلم در مورد وضعیت و جایگاه آموزش و پرورش در برنامه توسعه هفتم

منتشرشده در گفت و شنود

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور