روزنامه نگار خارجى كه شاهد درگیرى فیزیکی دو گروه سیاسى در میان ایرانیانى بود كه به پشتیبانى از آزادى زندانیان سیاسى در كشور در یكى از خیابانهاى شهر سیدنى تجمع کرده بودند، با حیرت فراوان از من پرسید: چرا گروه هاى سیاسى شما این گونه با هم برخورد مى كنند؟
گفتم: علت درگیری شان اینست که هر یك بر این باورند كه تنها ایدئولوژى آنها مى تواند آزادى و دموكراسى را براى ملت به ارمغان بیاورد و بقیه گروه ها به بیراهه مى روند.
( تجمع ایرانی های خارج از کشور )
گفت: اولین شرط به دست آوردن دموكراسى، تحمل عقیده دیگران و یكى از معانى آزادى نیز رهایى از حصار ایدئولوژى هاست ؛ چگونه مى توان با تحمیل یك ایدئولوژى، به دموكراسى و آزادى دست یافت؟
گفتم: مشکل ما در همین جاست که درك این مطلب نیاز به زیستن در فضاى دموكراتیک و آزاد دارد و به دست آوردن این آزادى در گرو درک این مطلب است!
آیا راهی برای برون رفت از این بن بست وجود دارد؟
( دانش آموزان آمریکایی )
( کانال در اسارت فرهنگ )
گروه استان و شهرستان ها/
شنیده ها حاکی است ؛ « مهدی توسلی » از معلمان استان البرز بازداشت شده است .
گفته می شود علت بازداشت ایشان نگارش مطالبی در مورد انتخابات بوده است .
پایان پیام/
گروه گزارش.
بنا بر « اصل مطالبه گری » و « حرکت به سوی شفافیت » ؛
« صدای معلم » چند پرسش را از سیدمحمد بطحایی داوطلب ورود به دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی مطرح می کند .
1- تاکنون و در بیش از چهار دهه ی اخیر معلمان زیادی با شعارهای رنگارنگ و عامه پسند و نیز دادن وعده های فراوان وارد مجلس شده اند .
« فراکسیون فرهنگیان » در ادوار مختلف مجلس از فراکسیون های پرتعداد بوده اند .
پرسش « صدای معلم » این است که حضور این همه فرهنگی و معلم در نهاد تقنین و نظارت تاکنون چه مشکل و یا گرهی از نهاد آموزش باز کرده است ضمن آن که به اذعان همگان ؛ آموزش و پرورش در اولویت هیچ دولتی نبوده است .
به عبارت ساده ؛
معلمانی که خود و در درون دستگاه آموزش و پرورش قادر به حل مشکلات آن نیستند ؛ آیا می خواهند که مشکلات را در مقیاس کلان حل کنند ؟
(قابل تامل آن که : فریاد معلمان از نپرداختن حقوق و مطالبات ساده و قانونی مانند پرداخت حق التدریس ، تاخیر غیر قابل توجیه در پرداخت پاداش پایان خدمت بازنشستگان ، حق مسکن، حق ایاب و ذهاب ،حق غذا،حق لباس و ده ها مزایای دیگر همیشه بلند است .
آنان پس از گذشت نزدیک به دو دهه از تصویب و اجرای « قانون مدیریت خدمات کشوری » که معلمان و تشکل های آنان در به نتیجه رسیدن آن نقش تعیین کننده ای داشتند هنوز از اجرای برخی مواد آن محروم هستند .
از دریافت کمک های رفاهی مستقیم و غیرمستقیم همانند سایر کارمندان دولت محروم هستند .
در تدوین و تصویب بودجه آموزش و پرورش ، ماده و یا بند و تبصره ای به نام « رفاه معلم » دیده نمی شود ...
اما به اذعان وزیر آموزش و پرورش دولت سیزدهم در این دوره از انتخابات ، 185 هزار معلم در برگزاری انتخابات مشارکت دارند و به گفته سخنگوی شورای نگهبان ، 1700 معلم در سراسر کشور کاندید مجلس می شوند که بالاترین تعداد در میان اقشار و گروه هاست )
آقای بطحایی
دیگران چه کاری نکردند که شما اکنون مصمم به تکمیل آن هستید ؟
2- یکی از اقدامات مهم و قابل تقدیر شما برگزاری انتخابات برای دو نهاد « شورای عالی آموزش و پرورش » و نیز « صندوق ذخیره فرهنگیان » بود که تعدادی از معلمان با رای مستقیم معلمان وارد آن ها شدند .
پس از گذشت 4 سال ؛ وزیر آموزش و پرورش دولت سیزدهم انتخابات را تعطیل کرد و آن حداقل سهمیه ی سه نفره برای شورای عالی آموزش و پرورش انتصابی شدند .
چرا شما در جهت استقرار و تثبیت این وضعیت ، اساسنامه شورای عالی آموزش و پرورش را تغییر ندادید تا معلمان بتوانند از حداقل ظرفیت برای حضور در این نهاد به صورت مستمر بهره ببرند ؟ ضمن آن که شما سال ها به عنوان معاون دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش فعالیت می کردید و به جوانب مختلف مساله واقف بودید . آیا می دانید که مهم ترین وظیفه و کارکرد مجلس در کنار قانون گذاری ، نظارت بر اجرای قانون بدون ترس و تعارف و رو دربایستی است ؟
3- همان گونه که مستحضر هستید ؛ کلیات طرح « سازمان نظام معلمی » در زمان وزارت دانش آشتیانی تصویب و نهایی شد .
با این حال در وزارت 651 روزه خود اقدامی برای قانونی شدن و تثبیت « سازمان نظام معلمی » نکردید .
چه بسا اگر این نهاد حرفه ای و تخصصی برخاسته از معلمان تاسیس و تثبیت می شد ؛ شاهد لوث شدن و بی خاصیت گردیدن « نظام رتبه بندی معلمان » نبودیم و حداقل عدالت اجرا می شد و نهاد آموزش در ایران به سمت « تخصصی شدن » و « حرفه ای شدن » حرکت می کرد و معلم هم جایگاه خود را پیدا می کرد .
چرا به آن نپرداختید ؟
4- در روز اول کاری خود سه قول جدی به معلمان دادید .
مورد سوم ؛ ارتقای معیشت و منزلت یک میلیون و ۷۰۰ هزار معلم شاغل و بازنشسته در هیئت دولت بود .
چه میزان از آن را در دوره وزارت خود عملی کردید ؟
اگر به مجلس ورود پیدا کردید ؛ چه می خواهید بکنید ؟
5- یکی از جنجالیترین تصمیمات شما حذف آزمونهای ورودی مدارس پایه هفتم بود.
گفتید که مافیای کنکور را بر می دارید . اما در میانه ی راه ، کنار رفتید .
آیا بهتر نبود در این مدت و به جای حاشیه روی و پرداختن به موضوعات کم اهمیت تر ؛ در مورد عملکرد خود شفاف سازی می کردید ؟
6- یکی از چالش های مهم در دوران وزارت شما ؛ وضعیت مدرک تحصیلی معاون پشتیبانی شما یعنی « علی اللهیار ترکمن » بود .
زمانی که « صدای معلم » با ادله و مستندات نشان داد که معاون و دست راست شما یعنی آقای اللهیار ترکمن دکتری ندارد و ادعای دروغ و غیرواقعی کرده است عکس العمل بطحایی چه بود ؟
به جای عذرخواهی و حتی تشکر ، این رسانه را تهدید به شکایت در محاکم قضایی کردند . ( این جا )
این پرسشی است که هنوز به قوت خود باقی است .
آیا در صورت ورود به مجلس ممکن است دوباره سکوت ها و مصلحت اندیشی هایی از این دست داشته باشید ؟ به اذعان وزیر آموزش و پرورش دولت سیزدهم در این دوره از انتخابات ، 185 هزار معلم در برگزاری انتخابات مشارکت دارند و به گفته سخنگوی شورای نگهبان ، 1700 معلم در سراسر کشور کاندید مجلس می شوند که بالاترین تعداد در میان اقشار و گروه هاست
7- یکی از مسائل مهم در دوران وزارت نیمه تمام شما ؛ فضای امنیتی است که ایجاد و تقویت شد . درست بر عکس دوران وزارت فانی که سیاست آن موقع غلبه امنیت فرهنگی بر فرهنگ امنیتی بود .
کم نبودند معلمان منتقدی که در زمان وزارت شما توسط مدیران زیردست مورد شکایت قرار گرفته و به دادگاه فراخوانده شدند .
« صدای معلم » به دفعات و به کرات به این موضوع انتقاد و اعتراض کرد .
اما تنها واکنش شما ؛ سکوت بود و سکوت .
شما در وزارت آموزش و پرورش دولت سیزدهم نیز در مورد پرونده سازی برای معلمان منتقد و فعالان صنفی سکوت کردید .
8- « صدای معلم » در گزارشی به تاریخ 18 مهر 1396 نوشت : ( این جا )
« پرسش نخست صدای معلم آن است که وزیر محترم آموزش و پرورش چگونه فرصت می کنند تا هم زمان با ایفای امور مربوط به خود به عنوان " بالاترین مقام اجرایی " که سکان بزرگ ترین و پرجمعیت ترین وزارتخانه دولت را بر عهده دارند ( دوسوم کارکنان دولت مربوط به دو وزارتخانه آموزش و پرورش و بهداشت، درمان و آموزش پزشکی هستند ) و یک کار تمام وقت بوده و نیاز به تمرکز زیاد و وقت گذاری لازم دارد به تحصیل در مقطع دکتری مشغول باشند ؟
مشاهده شده است که برخی مسئولان ستادی وزارت آموزش و پرورش هم زمان با پست اجرایی خویش عضو هیات علمی دانشگاه هستند .
آیا این گونه افراد نیز می توانند در کار خویش از کارایی و بهره وری لازم برخوردار باشند ؟ »
این رسانه ی مستقل و منتقد بارها به « قانون ممنوعیت ادامه تحصیل کارگزاران کشور در ساعات اداری » استناد کرده و خواهان توضیح شد اما کسی پاسخ گو نبود .
آیا می دانید که مهم ترین وظیفه و کارکرد مجلس در کنار قانون گذاری ، نظارت بر اجرای قانون بدون ترس و تعارف و رو دربایستی است ؟
آیا پیشینه ی شما قابل اتکا است ؟
9- یکی از وقایع مهم در دوران وزارت شما ، فروش اردوگاه شهید باهنر تهران بود .
درآن دوره به عنوان نخستین رسانه از بطحایی پس از علنی شدن نامه ی حمیدرضا حاجی بابایی به رئیس جمهور پرسیدیم : ( این جا )
« صدای معلم » از مسئولان وزارت آموزش و پرورش به ویژه آقای بطحایی به جد انتظار دارد از بازی با افکار عمومی فرهنگیان دست برداشته و در این مورد صادقانه پاسخ گو باشد ».
اکنون پرسش این است که چرا در بحث فروش اموال آموزش و پرورش به بهانه ی مولدسازی سکوت کردید ؟
10- سیدمحمد بطحایی در دوره ای که معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش بود طرح رتبه بندی کارکنان را مسخ و آن را به یک طرح رفاهی بی محتوا تبدیل کرد. ( این جا )
با آن که به اذعان خودتان ؛ حداقل و پیش از تصدی وزارت ، 35 سال معلمی کرده بودید ؛ اما چرا رتبه بندی معلمان را به قانون جامع و کارشناسی شده تبدیل نکردید تا آن گونه در دولت سیزدهم از محتوا خالی نشود ؟
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
قرنهای متمادی، خرده نظامهای قبیلهای و عشیرهای و ارباب - رعیتی و خانسالاری و ملوک الطوایفی و پادشاهی و سلطنتی و... بر اجتماعات بشری حاکم بوده و سبک زندگی و کم و کیف معیشت و امنیت مردم را تعیین کرده است.
سردمداران اغلب این نظامها معمولاً با زور و قلدری و تزویر و حیله و خدعه و دسیسه و نیرنگ توطئه و دوزوکلک، و به ندرت بر اساس لیاقت و صلاحیت و اهلیت به قدرت رسیده و اغلب هم با چوب و چماق و شلاق و سرکوب و ریب و ریا و فریب و تهدید و ارعاب و حیلهگری و سفلهپروری و استثمار و استبداد به سلطهی خود ادامه دادهاند، اما حتی جائرترین و فاسدترین آنها نیز شرّ مطلق نبوده و لاجرم سبب خیر و خدمت هم شدهاند؛ آنها خواسته یا ناخواسته دست به اقداماتی زدهاند که بستر رشد و پیشرفت و ترقی و توسعه و ترفیع جامعه و رفاه و رونق کسب و کار مردم نیز فراهم گشته است؛ مثلاً برای بهرهبرداری بیشتر و بهتر از اراضی و منابع موجود در جغرافیای تحت سلطهی خود، مجبور به برقراری نظم و وضع مقررات و ساماندهی نیروی کار و مدیریت تولید و حل و فصل مسائل مختلف بودهاند که جرعهای از عواید آن نیز، نصیب مردم شده است. آنها دست کم جهت حفظ موجودیت و حاکمیت خود، ناگزیر از دفع گزند غارتگران و حرامیان و متجاوزان بودهاند که به تبع آن، امنیت مال و جان دیگران نیز تأمین شده است. حتی خدمات و رفاهیات مهم و چشمگیری همچون راه سازی و پلسازی و مدرسهسازی و احداث باغ و مسجد و کاروانسرا و حمام و درمانگاه و دانشگاه و... از جمله خدماتیاند که اغلب خوانین و سلاطین و حاکمان در بسیاری از روستاها و شهرها در کارنامه خود دارند و شاهان، بیشتر.
با این حال، جایجای جهان همیشه صحنهی اعتراض و انقلاب و جنبش و شورش و قیام، علیه حکومتها بوده و شاکلهی نظامهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی در جستوجوی خوشبختی همگانی همواره دست خوش تغییر بودهاند. ظاهراً فسادها و شرارتهایی که از اربابان و کارگزاران نادان و شارلاتان نظامهای خودکامه در حافظهی تاریخ ثبت گشته و غمنامههایی که از سرگذشت مردم در جوِّ خوف و خفقان آنها در اذهان ضبط شده، دلایل موجهی برای آن منازعات و این تحولات است اما کافی نیست.
مسئله اصلی در تراز زیست انسانی، که همپای مسئلهی نان و مسکن و امنیت مال و جان نیز هست، مسئلهی « شعور و شرافت و عزً و ارجمندی و حرمت و کرامت انسان » است. در واقع کارزار مزمن میان جهالت و آگاهی و پیکار مدام میان اسارت و آزادی و مبارزه مستمر میان عدالت و تبعیض نیز -که ریشهدارترین کارزارها و پیکارها و منازعات میان مردم و حکمرانان در طول تاریخ بوده- برای همین مسئله بوده که اغلب هم در دل مسائل معیشتی و امنیتی نهان بوده است.
این کارزارها و پیکارها علیرغم فراز و فرودهای فراوان، همواره به نفع روشنگری و آزادیخواهی و عدالتطلبی پیش رفته و نتیجهیشان تحدید جهالت و تقلیل اسارت و مهار بیداد و بسط و گسترش دانایی و حریت و عدالت و در نهایت، طرح موضوعات متعالیتری چون « شأن و شعور و عژً و احترام و اکرام انسان » بوده است.
شکلگیری تمدنها و پدیدار شدنِ شاهدِ وجدان و جان گرفتنِ ناظرِ اخلاق و تکثیر و تزاید نیکی و احسان و پر رنگتر شدن مسائلی چون عزت و احترام و کرامت انسان، همه و همه نمودهای ملموس این پیروزیاند. پیروزی بزرگی که خود را در شکل و هیئتِ مهار و تحدید و تقلیل قدرت خودکامگان و شراکت مردم در حکمرانیها نشان داده است.
تفکیک قوا و تقسیم قدرت حاکمیت میان سه قوهی تقنین و اجرا و قضا، که ملموسترین جلوهی انحلال مجمع خودکامگان و اضمحلال بساط فرومایگان است، در واقع ثمرهی همین کارزارهاست. با این قرائت و برداشت از تحولات اجتماعی، جنبشهای منتج به این نتایج درخشان را نباید صرفاً با تئوریهای خشک سیاست و جنگ قدرت ارزیابی کرد. بلکه باید نوعی تحول در نگاه و تطور در حوزهی خیال و اندیشه و دگرگونی در باورها و دگردیسی در مسیر تکامل اجتماعی و اقتضای دانش و خرِد و اخلاق و وجدانِ این صدرنشین هرم سطوح تشکّل در جهان -انسان- و خلاصه؛ بخشی از فرایند فرگشت و شاهکار طبیعت دانست.
به عبارت دیگر، شعلههای تمامی جنبشهای آزادی خواهی و عدالت طلبی و آگاهی بخشی، سوای اینکه از سائقههای جسمی و روحی انسان سر بر میکشند، ریشه در آن دسته از رخدادهای تکاملی دارند که به طور پیوسته در قلمرو ذهن و اندیشه و خیال و خرَد و اخلاق و وجدان به وقوع میپیوندند و بر خیر همگانی متمرکزند.
از این منظر، رسالت خانهی ملت، از تقنین و نظارت فراتر میرود و مرزهای تحقیق و تفحص را درمینوردد و به پاسداری از میراثها و دستاوردهای تاریخی و تکاملی و مدنی انسان در قلمرو علم و خرَد و اندیشه و اخلاق و وجدان میرسد.
اینجاست که خانهی ملت، با اهل علم و فن و فرهنگ و اقتصاد و سیاست معنا پیدا میکند و با فرزانگانی از جنس فهم و شعور و شرافت و شهامت و شجاعت اعتبار مییابد و با فرهیختگانی که ریشه در پیشینهی هزارانسالهی فرگشتِ خرَد و اندیشه دارند، در اوج شرَف و آبرو قرار میگیرد. خردمندان و اندیشمندان و دانشورانی که از توان درکِ گسترهی رسالت خود و درایت و قدرت لازم برای خدمت به اکثریت و دفاع از حقوق و کرامت ملت برخوردار باشند و یا حد اقل توانایی حفظ حریت و استقلال خود را داشته باشند و در دام عملگی حاکمیت تمامیتخواه نیفتند. اما حکومتهای توتالیتر و تمامیتخواه نیز روش خود را دارند؛ آنها با شگردهای خاص خود، اعضای این مجمع را دست چین میکنند و این کار را با دقت و ظرافت عجیبی انجام میدهند و کارکشتهترین یاران اغواگر خود را برای این منظور به کار میگیرند. آنها هیچیک از سازوکارهای دموکراسی را نفی نمیکنند بلکه آنها را با مهارت خاصی به تمام معنا مسخ میکنند. ژست دموکراسی میگیرند و ادای حکومتهای دموکراتیک را درمیآورند و با تظاهر به مردم سالاری، تمام مراحل انجام یک انتخابات ایدهآل را جزءبهجزء اجرا مینمایند.
با مهندسی دقیق و با کمترین خطای فاحش، افراد رشید و فرزانه را طرد و راه را برای میدانداری بیسوادان و فرومایگان و لمپنها و ضعفا و سرسپردگان هموار میکنند. راه طایفهگرایی و عشیرهبازی را باز میگذارند. برای ورود پولهای کثیف به عرصهی تبلیغات، هیچ پیگردی در نظر نمیگیرند. هر ترفند و افسون و شعبدهای که توده را به صحنه بیاورد، با آغوش باز میپذیرند... همان رویههای بدوی و منحطی که با منشور مدنیت فرسنگها فاصله دارند و فرهیختگان جامعه را منزجر و منزوی میسازند.
نتیجه اینکه؛
خانهای که اصولاً باید عصارهی فضایل ملت و در امتداد تکامل اجتماعی بشریت باشد، ترکیب تهوع آوری از انواع پخمگی و فرومایگی و عقبماندگی را یک جا گرد هم میآورد. همان پدیدهای که در ادبیات سیاسی، از آن به عنوان انتخابات نمایشی و مجلس فرمایشی یاد میشود.
این، بدترین نوع دهنکجی به تمام فرایندهای تدریجی و هزاران سالهی منجر به تکامل اجتماعی بشریت و ناظرِ اخلاق و شاهدِ وجدان و خرَد عامه و فرهنگ و مدنیت است و بدتر از این، یارگیری از میان افرادِ بازمانده از تکامل اجتماعی و جامانده در عهد بدویت.
ناگفته پیداست که در غیاب نخبگان راستین و میدان داری مدعیان دروغین، چیزی جز پوستهی پوچ و توخالی از خانهی ملت باقی نمیمانَد و همان وظایف حدّ اقلی نیز بر زمین میمانَد.
خانهای که کژی میزاید و از هر گوشهاش کاستیها و ناراستیها تراوش مینماید.
باید توجه داشت که؛
سازوکاری که چنین خفتی را رقم میزند، از منظر « قواعد سطوح تشکّل در عالم خلقت » و « تکامل اجتماعی بشریت » و « تحول تاریخی عقلانیت » نه شایستهی احترام است و نه قابل اعتماد.
سخن آخر اینکه؛
ضرورت زیست اخلاقی ایجاب میکند که هر خردمند آگاه و آزاده و عدالت خواهی از ایفای نقش در شکلگیری چنین خفت و انحطاطی اجتناب کند.
البته باید بردبار و خویشتندار بود؛ فرایند فرگشت و تکامل، فرایندی بس کُند و آهسته و تدریجیست. روزی فراخواهد رسید که ذهنهای جامانده در عهد بدویت، رخت رحلت خواهند پوشید و آگاهی فراگیر و وجدان کلان بر جوامع بشری حکفرما خواهد شد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
سوم اسفند سالروز کودتای رضاخان است. آن زمان رضاخان ناشناخته بود ؛ مردم تهران از همدیگر می پرسیدند این رضاخان کیست که کودتا کرده...؟!
اما امروزه، کمتر موضوعی به اندازه رضاشاه مجادله برانگیز شده. سرسخت ترین دوستداران او در مقابل سرسخت ترین دشمنان او قرار دارند.
زمانی که دوستی با انگلستان نشانه فخر و قدرت بود رضاخان در حضور یحیی دولت آبادی و مصدق گفته بود : «مرا انگلیسیها روی کار آوردند...».
اما امروزه که عیب شمرده می شود دوستدارانش می کوشند اثبات کنند که انگلستان در بر کشیدن رضاشاه هیچ دخیل نبوده.
اما به نظر من، در تبدیل رضاخان به رضاشاه، هم انگلستان دخیل بوده هم علل داخلی و هم استعداد خود او.
انگلیسی ها به دلایل مختلف به او کمک کردند تا به قدرت برسد و تا زمانی که او انگشت در سوراخ نفت نکرده بود تقویتش کردند، اما زمانی که بگو مگوها بر سر درآمدهای نفتی پیش آمد و حمله آلمان به روسیه و لزوم کمک رسانی به روسیه...انگلیسی ها به فکر کنار گذاشتن او و آوردن فردی از قاجاریه افتادند و چون پیدا نکردند با پسر او کنار آمدند.
ایران کشوری است که پتانسیل تبدیل شدن به یکی از ثروتمندترین و قدرتمندترین کشورهای جهان را دارد. اما کمتر دوره ای بوده که آب خوش از گلوی مردمش پایین رفته و فارغ از شر و شور فقر و دیکتاتوری بوده است .
به نظر من، در تاریخ ایران به دنبال دوره ایده آل گشتن، عبث است . تاریخ ایران غالبا بین بد و بدتر بوده . نیازی نیست شما مورخ باشید، کافیست مردم احساسی، متملق و کمتر عقلانی ایران را در نظر بگیرید با جامعه ای فاقد نهادهای مدنی و مکانیسم های کنترل قدرت که حاکم را پاسخ گو کند.
آن وقت، آیا در چنین جامعه ای به مرور زمان، بهترین حاکم به بدترین فرعون بدل نخواهد شد؟!
آیا در چنین جامعه ای، حتی نابغه ای چون نادرشاه، کم کم از قدرت دیوانه نخواهد شد و توسط افرادش سلاخی !
دریغا که مردم ایران، همیشه دنبال افراد بوده اند تا برپایی نهادهای مدرن.
اما برگردم به بحث داغ رضاشاه.
یکی از بزرگترین ضعف ها در سخنان مناظره کنندگانِ عملکردهای رضاشاه اینست که «وحدت موضوع» ندارند یعنی:
هنگامی که طرفدارانش از ساخت راه آهن می گویند، مخالفینش از دیکتاتوری اش می گویند.
هنگامی که طرفدارانش از تشکیل ارتش مدرن او می گویند، مخالفینش آن ارتش را سرکوبگر مردم ایران می دانند نه مقابله کننده با بیگانگان. چرا که قشون عباس میرزا سی سال در مقابل روسیه مقاومت کرد سپس تن به ترکمن چای داد، اما قشون مدرن رضاشاه که 40 درصد بودجه کشور را می بلعید تنها سی ساعت مقاومت کرد و بالاتر از همه اینکه، این قشون پدر خود مردم ایران را درمی آورد ؟!
هنگامی که طرفدارانش می گویند رضاشاه، دست دینداران را از عرصه سیاست کوتاه کرد . مدارس و دانشگاه ساخت . راهها را از دزدان و راهزنان امن کرد . اینها را درست می گویند، اما نمی گویند که او تمامی راهزنان سر گردنه ها را از بین برد اما خود بزرگترین راهزن و غاصب املاک مردم شد!
طرفدارانش می گویند او ایران را مدرن کرد . می گویند در آن زمان، مگر چند کشور در جهان، دموکراتیک بود؟ مگر مردم ایران در جهل غوطه ور نبودند و در مقابل هر نوآوری، حتی آب لوله کشی مقاومت نمی کردند، مگر برای دموکراسی آمادگی داشتند؟
آری، اینها درست اند ؛ اما آیا حکومت رضاشاه مردم را کم کم به سوی دموکراسی و آشنایی با حقوقشان سوق می داد یا برعکس به سوی حقارت، تدنی، کیش شخصیت، دیکتاتوری و خفقان بیشتر؟!
آیا به میزانی که از عمر رضاشاه می گذشت، مردم از دستاوردهای مشروطه دور نشدند؟!
آیا قوه قضائیه و مجریه از استقلال تهی نگشتند؟
آیا مجلس که مهمترین دستاورد مشروطه بود به طویله بدل نگشت؟!
او بانک ملی که آرزوی مشروطه خواهان بود را احداث کرد، اما بیشترین سرمایه بانک، دارایی خود او بود و به قول سلیمان بهبودی، همیشه می گفت : بانک من!
هنگام تبعید، سه میلیون پوند و ۱٫۵ میلیون هکتار زمین داشت!
او اولین بار رادیو را آورد، اما تمامی برنامه هایش در تملق به او بود!
او فرهنگستان آورد، اما بزرگترین رسالتش نابودی زبان های اقوام ایرانی بود!
او انجمن آثار ملی را جهت بازسازی و مرمت آثار تاریخی تاسیس کرد اما بسیاری از آثار تاریخی قاجاریه توسط او نابود شدند!
مدافعانش او را «دیکتاتور منور» و «پدر ایران نوین» می دانند اما آن پدر نوین، مطبوعات را که رکن چهارم مشروطه بود تعطیل کرد . آن پدر، قلم ها را شکست، با مشت، دندان روزنامه نگار را خُرد کرد و مامورانش، روزنامه نگار را به دیوانه خانه فرستادند! (نمونه اش یحیی سمیعیان).
می توانم همچنان این فهرست را ادامه دهم اما در این شک ندارم که:
دیکتاتور جماعت حتی اگر تخم طلا هم بگذرد باز ضررش بیشتر از خیرش خواهد بود...
( کانال نویسنده )
یکی از پایه های عقلانیت پرسش گری است.
انسان به اندازه ای که پرسش، نقد و شک می کند خردمند است...
"سقراط"
* اول اسفند 1394 بود که تشکل های فرهنگیان و فعالان صنفی مشتمل بر : سازمان معلمان ایران ، مجمع فرهنگیان ایران اسلامی ، انجمن اسلامی معلمان ایران ، شاخه فرهنگیان حزب ندای ایرانیان ، شاخه فرهنگیان حزب اعتدال و توسعه ،شاخه فرهنگیان حزب اتحاد ملت ، منتخبان فرهنگیان بازنشسته و شاخه فرهنگیان حزب کارگزاران ایران اسلامی ، تعدادی از اعضای معتدل و اصلاح طلب کانون صنفی تهران هم با عنوان فعالان صنفی معلمان گرد هم آمدند تا " میثاق نامه معلمی " را با چند تن از نامزدهای ورود به دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی امضا کنند . ( این جا )
موارد مصرح در « میثاق نامه ی معلمی » عبارت بودند از : ( این جا )
1- تعمیق و توسعه مشارکت معلمان به جهت تامین منزلت آن ها از طریق حمایت از تشکل های معلمی و تشکیل نظام صنفی به منظور نقش آفرینی عینی در اداره امور مدارس ، مناطق ، ادارات کل و حوزه ستادی آموزش و پرورش
2- تلاش برای اصلاح قانون مدیریت خدمات کشوری و افزودن فصل جداگانه ای به منظور همسان سازی نظام حقوق و دستمزد معلمان از جمله با هیات علمی ، دانشگاه ها و ارتقاء معیشت و منزلت اجتماعی – حرفه ای معلمی
3- تلاش به منظور اصلاح نظام پرداخت حقوق و مزایای بازنشستگان آموزش و پرورش به گونه ای که هر گونه افزایش حقوق و مزایای شاغلین در مورد بازنشستگان هم سطح نیز اعمال گردد » .
4 سال گذشت اما خبری از اجرای این تعهدات نشد .
« صدای معلم » در آن دوره گزارش ها ، یادداشت ها و اخبار متعددی را در این مورد منتشر کرد اما از آن خیل افراد و تشکل هایی که امضا و در حقیقت اعتبار خود را پای آن « میثاق نامه » نهادند کسی پاسخ گو نشد و حتی برای این کوتاهی در وفای به عهد خود عذرخواهی هم نکرد .
* پنج شنبه 26 بهمن خانمی صبح تماس می گیرد و از من دعوت می کند تا برای حضور در یک « برنامه ویژه » به شبکه یک صدا و سیما بروم .
موضوع را می پرسم هر چند می دانم برای چه منظوری تماس گرفته است .
او عنوان می کند که موضوع برنامه ، « مجلس آینده و مطالبات فرهنگیان » است .
صریحا به او می گویم که در این برنامه شرکت نمی کنم .
وقتی علت را می پرسد به او می گویم که چرا صدا و سیما در این 4 سال از این نوع برنامه ها نمی گذارد و همین که نزدیک چنین موسم هایی می شود تازه به فکر معلمان و مطالبات آنان می افتند ؟
به او می گویم که این جنس برنامه ها بیش تر تبلیغاتی و نمایشی است و همین که انتخابات تمام شد همه چیز تمام می شود و هر کسی دنبال کار خود می رود . گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است .
تا کی باید این « نگاه ابزاری » و « سیاسی » به نهادی مانند آموزش ساری و جاری باشد ؟ در حال حاضر و در حوزه آموزش و پرورش این نهادی مانند « شورای عالی انقلاب فرهنگی » است که به جای « شورای عالی آموزش و پرورش » و « مجلس » قانون گذاری می کند و آن دو در عمل از حیز انتفاع ساقط شده اند .
تجارب و مشاهدات در این چند دهه چیزی فراتر از این را نشان نمی دهد و یا اثبات نمی کند .
چرا در برنامه های تخصصی صدا و سیما که خود را « رسانه ملی » می نامد نباید از منتقدان دعوت شود ؟
چند گزارش و یادداشت انتقادی در مورد « برنامه پرسشگر » نوشتم ؛ دریغ از یک پاسخ و واکنش .
او می گوید که دیگر این گونه نخواهد بود و اصرار بر « حضور » ...
اما نمی پذیرم .
* در مورد یک موضوع تخصصی در حوزه « انجمن اولیا و مربیان » با آقای محمدرضا شهریاری صحبت می کنم . و اما جایگاه معلم همان جایگاه پیشین است.
وقتی نظراتش را بیان می کند صحبت از انتخابات مجلس می شود .
شهریاری می گوید که او را برای شرکت در انتخابات مجلس رد صلاحیت کرده اند .
وقتی مساله و دلایل را پی گیر شدم علت را همکاری و نوشتن مطالبی در سایت های معاند و مخالف نظام بیان کرد .
شهریاری می گوید که مطالبش فقط در «صدای معلم» منتشر می شوند .
این رسانه هم رسمی است و مجوز دارد .
این کنش گر آموزشی می گوید از هیات مربوطه می خواهد که پاسخ دهند کدام مطلب مکتوب منتشر شده مشکل دارد تا در مورد آن توضیح دهد.
ظاهرا فرد مربوطه پاسخی ندارد و فقط می گوید که در پرونده چنین نوشته اند و مستند و مدرکی هم موجود نیست .
به شهریاری می گویم اگر از نظر آقایان ؛ « صدای معلم » خوشایند آنان نبوده و قابل اعتماد نیست پس چطور است که از مدیر مسئول این رسانه برای حضور و تبیین دیدگاه ها در تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی دعوت می کنند ؟
این تناقض ها را چگونه باید پاسخ داد و خود را « اقناع » کرد ؟
« صدای معلم » در بیست و چهارمین نمایشگاه رسانههای ایران ( امسال ) شرکت نکرد
واقعیت این است که نهادی مانند « مجلس » کارکردهای اصلی خود یعنی « تقنین » و مهم تر از آن « نظارت » را از دست داده است .
در حال حاضر و در حوزه آموزش و پرورش این نهادی مانند « شورای عالی انقلاب فرهنگی » است که به جای « شورای عالی آموزش و پرورش » و « مجلس » قانون گذاری می کند و آن دو در عمل از حیز انتفاع ساقط شده اند .
تفاوت آن این است که ممکن است آن دو نهاد قانونی در مورد عملکرد خود پاسخ گو باشند اما شورای عالی انقلاب فرهنگی نهادی نیست که بخواهد به فرد و یا رسانه و نهادی غیردولتی پاسخ گو باشد .
به تازگی هم مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی از رسیدگی و نقض در دیوان عدالت اداری مستثنی شده اند و به نظر می رسد تنها « روزنه » برای اصلاح در وضعیت موجود هم بسته شده است . ( این جا )
آیا مسئولان نظام جمهوری اسلامی به این مسائل و چالش ها واقف نیستند ؟
آیا نمی دانند که « اعتماد » زیربنای هر چیزی و به ویژه « امنیت » است و وقتی نباشد دیگر چیزی نمی ماند که بتوان در مورد آن گفت و گو و تعامل داشت .
در حال تمام کردن این یادداشت بودم که خبر رسید :
هزار و هفتصد معلم کاندید نمایندگی مجلس شده اند .
« جمعی از آموزگاران عزم عاجل کرده اند
مجلس اینک دفتر حل المسائل کرده اند
بعد حل مشکلات اندر نظام تربیت
عزم بر حل همه دیگر مسائل کرده اند ... » ( این جا )
و اما جایگاه معلم همان جایگاه پیشین است.
و این دور ادامه دارد ....
جمعی از آموزگاران عزم عاجل کرده اند
مجلس اینک دفتر حل المسائل کرده اند
بعد حل مشکلات اندر نظام تربیت
عزم بر حل همه دیگر مسائل کرده اند
دور میدان بهارستان در این ایام هم
جست و جو از بهر استیجار منزل کرده اند
آب حوض حوزه ها آرام و بی امواج بود
ظاهرا آن را کمی تا قسمتی گل کرده اند
از دلت بشنو و حرف دل دمادم گوش کن
آنچنان کاین بیدلان رو بر ره دل کرده اند
این دبیران انقلابی، تند و تیز و سرکش اند
جوهر خودکار خود ممزوج فلفل کرده اند
رحمت حق بر وکیلان باد، در ادوار پیش
از معلم ها یکایک رفع مشکل کرده اند
مشکلاتی چون نبوده در مدارس، دائما
این عزیزان با تعب تحصیل حاصل کرده اند!
می رود ادوار و جمع این وکیلان دبیر
بارها در این مجالس سیر محفل کرده اند
وعده ها بسیار بود و خر چو از پل می گذشت
اغلب آنها را اوان دوره کنسل کرده اند
مشکل از بی ائتلافی بود اگر ره سخت بود
عزم ناقص را بدین تدبیر کامل کرده اند
گوییا این تو بمیری جنس و لونش دیگر است
زان که این بار ائتلافی چون قبایل کرده اند
یک هزار و هفتصد تن قد یک لشکر بود
لشکری این گونه بهر جنگ مایل کرده اند
هر یکی از گوشه ای بر جسته، درس و بحث را
در هوای فتح مجلس کاملا ول کرده اند!
شک ندارم فتح این خیل حماسه ساز را
زان که هر یک تازه شمشیری حمایل کرده اند
( کانال هفت جوش )
گروه گزارش/
پیش تر گفت و شنود « صدای معلم » با « احمد عابدینی ، معاون پیشین دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش » حول موضوع « تسری امتحانات نهایی به پایه های دهم و یازدهم » و کارکرد نهادهایی مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی در ورود به مسائل آموزش و پرورش منتشر شد . ( این جا )
آن چه در زیر می آید ؛ ادامه گفت و گوی این رسانه با آقای عابدینی در موضوع « انتخابات و کارکرد حرفه ای و تخصصی نهاد آموزش در ایران » است .
بخش پایانی این گفت و شنود را می خوانید .