« جامعهی سوداگر در همه چیز و همه کس سودی میجوید.
روشنفکران و مردمان اهل دانش نیز در صورتی مزد میگیرند که به منافع تجاری خدمت کنند.
همه چیز کالاست، حتی اندیشه و انسان...
کتاب را تقدیس میکنند، اما به هر حال کالایی است مقدس...! »
برتولت برشت
از کتاب " زندگی گالیله "
***
دبیر کل سه تشکل فرهنگیان ( انجمن اسلامی معلمان ایران ، سازمان معلمان ایران و مجمع فرهنگیان ایران اسلامی ) در نامه ای خطاب به رئیس جمهور منتخب مسعود پزشکیان در مورد « معرفی وزیر آموزش و پرورش » هشدار می دهند .
در این هشدار نامه چنین آمده است :
« این روزها در حالی که جنابعالی و همکاران نزدیکتان صادقانه در تلاش هستید تا براساس سازوکارهای مردمی و مشارکتجویانه و با بهره گیری از خرد جمعی و نظرات نخبگانی، براساس سنجه های طراحی شده در راستای رای و اندیشه آحاد ملت ایران، کابینهای مقتدر، کاردان و باتجربه برای تغییر در وضع نامناسب موجود تشکیل دهید اما اخبار نگرانکنندهای در خصوص معرفی گزینه برای وزارت آموزش و پرورش به عنوان گستردهترین نهاد دولتی و حلقه اصلی وصل دولت شما با ملت به گوش میرسد.
ما تشکلها به همراه جمعی از نخبگان آموزش و پرورش در کارگروهها و کمیتههای شورای راهبری، افراد توانمند و برجستهای را معرفی کردیم اما اینکه افرادی خارج از آن چارچوب و بدون اندک هم سویی سیاسی، فکری با جریان پیروز انتخابات و در واقع عاملان و تصمیمگیران اقدامات غیرکارشناسی و مخرب کنونی که بیشترین نقش را در افزایش نارضایتی اولیا و دانشآموزان داشتهاند در لیست نهایی برای وزارت آموزش و پرورش قرار گرفتهاند بسیار نگرانکننده است .... » فردی که وزیر می شود بیشتر از آن که باید به فکر « حل مساله » باشد باید دائما به دنبال بر آوردن انتظارات و حوائج دیگران در سطوح مختلف جامعه و قدرت باشد و این در نهایت موجب سلب بیشتر اعتماد عمومی و انحطاط بیشتر جامعه می شود .
چه شده است که پس از گذشت هفته ها از نشست های طویل المدت این تشکل ها و برخی جریان ها البته بدون دعوت و یا حضور رسانه ها و خبرنگاران به یک باره این سه تشکل به فاز « هشدار » رسیده اند و آن را عمومی کرده اند جای بسی پرسش و تعجب است .
هر چند این نامه هشدار در فضای رسانه ای و کنش گری معلمان خیلی جدی گرفته نشد و تاثیرگذار نبود .
در واقع ؛
مقصر اصلی و نخست در این بن بست فعلی همین تشکل های فرهنگیان و نیز کمیته فرهنگیان هستند که با « خودخواهی » و « بسته عمل کردن » افکار عمومی را ناامید کردند تا جریان های خارج از آموزش و پرورش و البته غیر مسئول ، ابتکار عمل را به دست بگیرند .
عملکرد تشکل ها نشان داد که شایستگی رهبری و هدایت جریان مطالبه گری در آموزش و پرورش را ندارند و اراده ای هم برای تقویت و فربه سازی « حوزه ی عمومی » و « پی ریزی جامعه مدنی » در اتاق فکر آنان مشاهده نمی شود .
دغدغه ی آنان بیشتر رقابت برای تصاحب فرصت ها و مناصب و از جنس « دعوا سر لحاف ملا » بوده است .
از سوی دیگر در سایه فضای مجازی بی ضابطه و بی در و پیکر ، هر از چندگاهی افرادی معرفی می شوند که هدف آن بیشتر فضا سازی برای آینده است و به صورت منطقی و بر اساس علم « رسانه » نباید چندان وقعی بر آن نهاد و آن را جدی گرفت .
« حسین آخانی استاد دانشگاه تهران » در یادداشتی به مناسبت نشست برای انتخاب رئیس سازمان حفاظض از محیط زیست کشور به نکات قابل تامل و البته تاسفی اشاره می کند :
« هر چه فکر کردم دیدم هیچ چیز تغییر نکرده است و اوضاع بدتر هم شده است.
ما گرفتار سندرم تکراریم. تکرار می کنیم چون آدم های تکراری دست از سرمان بر نمی دارند. چون خودمان هم گرفتار تکراریم . در برابر تغییر سبک زندگی مان مقاومت می کنیم. تکرار برای کشوری که به خوردن منابع ثابت عادت دارد کیف دارد، زحمت نمی خواهد.
تکرار چیزی شبیه سیگار کشیدن است. سیگاری ها به عشق تکرار سیگار می کشند، به سلامت خود آسیب می زنند تا کیف تکرار را از دست ندهند. خوردن هم از نوع تکرار است. گاهی آن قدر می خوریم که چربی رگهایمان را پر کند، ولی باز می خوریم چون کیف دارد، خوردن.
آخرش هم سکته می کنیم، مگر چی شده!
این روزها که در جلسات انتخاب گزینه مناسب برای مدیریت کلان محیط زیست کشور مشغولم، تکرار ذهن من را سخت مشغول کرده است.
راستش را بگویم ؛ من نمی توانم از بین افرادی که خودشان را برای ریاست سازمان کاندید کرده اند، فردی را پیدا کنم که توانایی سکانداری تشکیلات محیط زیست کشور بحران زده ایران را داشته باشد. اگر نگویم همه، اما اکثر آن ها تکرارند.
دست روی هر کس می گذاری، سیاهه ی از نقاط منفی در کارنامه اش است. خیلی ها را خودم می شناسم. آنها را نیز که نمی شناسم و می پرسم، چیزی دستم را نمی گیرد.
در عالم خیال داشتم فکر می کردم مگر بنا نیست قول های آقای پزشکیان عملی شود. خوب بیایید آدم نو پیدا کنیم. اگر نبود برویم و از خارج بیاوریم.
وقتی آدامس و چیپس و غذای سگ و گربه و میخ طویله مان از خارج می آید، چرا نمی توانیم رئیس محیط زیست یا متخصص محیط زیستی از خارج بیاوریم ؟ »
وضعیت در این کشور به گونه ای شده که همه روابط و تعاملات بر اساس « منفعت های شخصی و متقابل » تنظیم و تعریف شده اند .
هر کسی در این مملکت به قول معروف « کاره ای » شود ؛ بستگان ، دوستان ، همشهری ها ، همسایه ها ،آشنا و... هر یک برای خود و طرف مخاطب توقعاتی تعریف کرده اند و انتظار دارند که آقا و یا خانم رئیس آن ملاحظات را حتما در نظر بگیرد و آن ها را اجرا کند .
البته این وضعیت بیمار گونه قابل تسری به هرم بالای قدرت که به موضوعات و مسائل « نگاه ایدئولوژیک » دارند نیز قابل تسری می باشد .
دعوا و بگو و مگو سر این نیست که آینده کشور چه می شود ؟ چه بلایی سر منافع ملی می آید ؟ با بحران محیط زیست و سایر بحران ها چه کنیم و چه تدبیری بیندیشیم و مسائل و بحران هایی از این دست .
دعوا سر این است که چرا من در بازی نیستم .
در واقع ؛ فردی که وزیر می شود بیشتر از آن که باید به فکر « حل مساله » باشد باید دائما به دنبال بر آوردن انتظارات و حوائج دیگران در سطوح مختلف جامعه و قدرت باشد و این در نهایت موجب سلب بیشتر اعتماد عمومی و انحطاط بیشتر جامعه می شود .
این که آن فرد مدیر و صاحب منصب شده بخواهد خلاف این عرف تاریخی و نهادینه شده عمل کند در ذات خود دارای ریسک بالاست و می توان عاقبتی چون « امیر کبیر » و یا « دکتر محمد مصدق » را برای او رقم بزند .
اولی را در سکوت جامعه ، رگ زدند و دومی توسط یک « دیکتاتور مدرن و تحصیل کرده » تا آخر عمر در خانه اش زندانی شد .
پرسش من این است که چرا در این کشور برای « فوتبال » از خارج مربی و بازیکن می آورند ؟
چیزی جز « اهمیت » و « جایگاه » را نشان می دهد ؟
چرا این وضعیت برای مسائل مهم و آینده سازی مانند « آموزش و پرورش » قابل اجرا نیست در حالی که ماحصل و دستاورد حاکمیت را پس از 45 سال به وضوح مشاهده می کنیم ؟
این نشان می دهد که در این کشور چیزهایی مانند فوتبال ارزش بسیار فراتری از سواد و آموزش دارند که محور « توسعه پایدار » را تشکیل می دهد .
ممکن است برخی و شاید بسیاری این مکتوب من را در حالت « طنز » ببینند و جدی نگیرند .
اما این یک واقعیت است .
برای یک بار هم که شده آن را امتحان کنید .
نظرات بینندگان
این تشکل ها در حقیقت مشخص نیست نماینده چه کسانی اند چون شاید ۹۹ درصد معلم ها نه عضو آنها هستند نه اصلا می دانند کجا اند و چه کاره.
احتمالا نماینده جمع اندک خودشان اند
افسوس و صد افسوس که یکی از مشکلات معلم ها همین ها هستند اگر نبودند حداقل معلمهای واقعی وارد میدان شده و مورد توجه بودند
و سپاس از محبت شما
همان گونه که در یادداشت هم نوشته و تاکید کرده ام ؛ فامیل بازی و منفعت طلبی و خودخواهی مختص به فرد و یا جریان خاصی نیست .
فرهنگ غالب و مسلط در فرهنگ و جامعه ایرانی همین است .
همان حکایت قدیمی و آموزنده ی « دعوا سر لحاف ملا » می باشد .
پایدار باشید .
درود
این سخن شما خیلی ملموس نیست .
همه چیز با هم ارتباط دارند .
آموزش و پرورش هم « نهاد فرهنگ ساز » جامعه است اما در حال حاضر به کارکرد و ماموریت خود عمل نمی کند .
تغییر دادن این وضعیت آن هم در جامعه ای که اکثریت اراده ای برای تغییر دادن خود ندارند و همه چیز را به همدیگر حواله می کنند بسیار دشوار است .
پایدار باشید .
اگه قرار باشه همون مسیر قبلی و همون رفتار و...بعید نیست دور بعد نرخ مشارکت به زیر ۴۰درصد برسه
درود
در این کشور ، احترام به حقوق شهروندی و حقوق یکدیگر اساسا معنایی ندارد .
بحث بر سر این است که آیا با این وضعیت به « دور بعد » خواهیم رسید ؟
پایدار باشید .
این همه دورباطل دید یم و
عبرت نشد
ولی اگر در عالم واقع چنین امکانی بود آن مدیر خارجی هم با توجه به سیستم بسته و نبود شایسته سالاری به واسطه سهمیه ها و رانت ها و سفارش ها و دخالت امثال سپاه و حوزه و ... در این سیستم به عنوان ولی نعمت کاری از پیش نمی برد
فقط یک راه وجود دارد که سیستم تغییر کند که به دلیل عدم خواست حکومت امکان آن هم بعید است
درود
قبلا هم نوشتم :
« ساختار درست » توسط « آدم های درست ، تربیت یافته و مسئولیت پذیر » ساخته می شود و توسط همین افراد و در فرآیند نهادسازی به صورت درست « نگهداری » می شود .
این وضعیت در ایران وجود ندارد .
پایدار باشید .
ما میگیم شاه نمی خواهیم نخست وزیر عوض میشه
به قول ناشناس مشکل ما سیستمی و ساختاری است. حسن حسین یا ادوارد و تیلور و هر کی وزیر شود هیچ در هیچ نمی تواند بکند مگر آن که تمامی اجزای آموزش و پرورش را دوباره و متفاوت خلق کند.
قحط الرجال/ قحط الاختیار/
قحط الاستقلال/ قحط الشعور/ قحط التوان
لطفا در مورد بخشنامه غیر قانونی جلوگیری از بازنشستگی با ۳۰ سال سابقه
گزارش تهیه کنید.
عرق ملی را باید در وهله نخست ؛ « حاکمان » داشته باشند که به نظر می رسد ندارند .
این وضعیت ناخودآگاه آدمی را به یاد سریال « هزار دستان » می اندازد .
کشور را مافیا احاطه کرده است و تحول از درون تقریبا به صفر رسیده است .
پایدار باشید .
سیرقهقرایی شدیدتر از گذشته ادامه خواهد داشت.
کاظمی معرفی شد.
صد در صد پرورشی
معاون محترم پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش ! چرا اعتراف نمی کنید راه را اشتباه
رفته اید ؟!
کاش کاش کاش