گروه گزارش/

روزنامه اطلاعات در خبری نوشت : ( این جا )
« مدارس از روز ۱۴ فروردین بعد از پایان تعطیلات ۱۳ بازگشایی میشود .
دانش آموزان تا پایان ۲۸ اسفند باید به مدرسه میرفتند.اما بیشتر دانش آموزان از تاریخ ۲۶ اسفندماه به مدارس نرفتند و مدارس به صورت نیمه تعطیل بود.
به گزارش اطلاعات و به نقل از روابط عمومی آموزش و پرورش دانش آموزان از ۱۴ فروردین تا پایان ۲۹ فروردین باید به مدرسه بروند .
بعد از تعطیلات نوروز دانشآموزان از تاریخ ۱۴ فروردین باید به مدرسه بروند و مدارس دایر است » .
این در حالی اعلام می شود که بر اساس اخبار رسیده و نیز مشاهدات در روزهای 14 و 15 فروردین ؛ مدارس یا تعطیل بودند و یا به حالت نیمه تعطیل اداره می شدند .

در این راستا برخی کانال های تلگرامی مانند معلمان شاد، بخشنامه و... نوشتند : « با توجه به گزارش های مردمی و پیگیری های میدانی امروز 80 درصد کلاس ها در مدارس خالی بود و برخی مدارس مجبور به تعطیلی کلاس ها شدند »
پرتال وزارت آموزش و پرورش در پستی که به تاریخ 14 فروردین با عنوان : « گزيده اي از اخبار روزانه آموزش و پرورش در رسانه ها » منتشر کرد هیچ گونه اشاره ای به این وضعیت نداشته است . ( این جا )
این پرتال نوشت : « به گزارش مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، روزانه در آموزش و پرورش، از کلاسهای درس و مدارس تا ستاد، رخدادهای بسیار زیبا، معلمانه و در یک جمله رخدادهای خوب در حال وقوع است. وزارت آموزش و پرورش، روایتگر این اقدامات زیبا است .

در این گزارش عناوینی مانند : « برای " غیر باج نیوزها " چه کرده اید ؟! »
«- افزایش ۱۳ درصدی هنرستانها در دولت سیزدهم
- پایان طرح شهیدعجمیان و آماده شدن ۳۶۸ مدرسه در مناطق سیلزده
- راهاندازی سکوی استعدادیابی دانشآموزان با همکاری بنیاد احسان
- بهره برداری از ۴۲۴ پروژه آموزشی در استان سیستان و بلوچستان
- افزايش۲ برابري حقالزحمه ساعات حقالتدریس معلمان
- اردیبهشت آخرین فرصت سنجش سلامت کلاس اولیها
- پنج شنبه آخرین مهلت ثبت نام نوبت دوم آزمون سراسری »
اما خبری از وضعیت مدارس و فعالیت آنان نیست .
« صدای معلم » در گزارش خود به تاریخ 24 اسفند 1402 با عنوان « تعطیلی زودهنگام مدارس در پایان سال و انفعال وزارت آموزش و پرورش ؟ » نوشت : ( این جا )

« در شش ماه گذشته ؛ مدارس را چند بار به بهانه هایی این چنین تعطیل کرده اند هر چند برای آن که دچار « وجدان درد » نشوند ؛ جدیدا به جای تعطیلی از عبارت :
« مدارس غیرحضوری شدند » را باب کرده اند .
اما تعطیل کردن مدارس در هفته های پایانی قدمتی دیرینه دارد و آن هم جزئی از تقویم غیررسمی آموزش در ایران شده است .
تمایل جدی و قوی کادر مدرسه از مدیر و معاون گرفته تا معلم و سرایدار برای تعطیل کردن زود هنگام مدرسه و نیروی گریز از مرکز دانش آموزان برای فرار از آن موجب شده است تا زمان آموزش در ایران به یک طنز تلخ تبدیل شود و این که این شاخص مهم آموزش در ایران مانند سایر شاخص ها حتی از عقب مانده ترین کشورها هم عقب بیفتد .
مسئولان آموزش و پرورش هم برای « رفع تکلیف » و « خالی نبودن عریضه » برای مدارس و مدیران خط و نشان بکشند . جالب آن که ادارات و مناطق آموزش و پرورش پس از تعطیلات رسمی نوروز وضعیت بهتری از مدارس ندارند و انجام کارها را در زمان فعالیت رسمی به روزهای بعد حواله می کنند .
اگر مدرسه ایرانی نشاط آور نیست و یا به « مهارت های زندگی » پرداخته نمی شود ؛ اما راهش تعطیل کردن نیست .

واقعا چه دلیلی دارد که مدارس یک هفته پیش از پایان رسمی سال و نیز یک هفته پس از تعطیلات دو هفته ای نوروز تعطیل شوند و از خلال بر هم خوردن ساعت بیولوژیکی بدن (Circadian Rhythm) دانش آموزان در مدارس شاهد کسالت و خمودی و تنبلی دانش آموزان باشیم ؛ فصلی که در آن طبیعت زنده می شود و تحول و تغییر را در پیش می گیرد ؟ »
اگر این تعطیل کردن ها مخالف « قانون » است ؛ وزارت آموزش و پرورش پاسخ دهد که با کدام مدارس و مدیران در این زمینه برخورد قانونی داشته است ؟ در حالی که حساسیت مسئولان در مورد برخی تعطیلی ها قابل فهم نیست .

واقعا قرینه ی این نوع تعطیل کردن های طویل المدت در کدام یک از نظام های آموزشی جهان را می توان سراغ گرفت و سکوت غالب حاکی از رضایتی که در سطح عمومی مشاهده می شود ؟ »
این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران به بخشنامه وزارت آموزش و پرورش در این مورد اشاره کرده و نوشت :
« دوشنبه 21 اسفند ؛ وزارت آموزش و پرورش اطلاعیه ای را در خصوص ساعت آغاز به کار مدارس در ماه رمضان منتشر کرد . ( این جا )
مشخص نیست مخاطب این اطلاعیه در بحبوحه تعطیلی فراگیر در مدارس ایران به صورت دقیق چه کسی و یا کسانی هستند ؟

واقعا چه دلیلی دارد که وزارت آموزش و پرورش برای همه ی امور و جزئیات کار در مدارس بخشنامه صادر کند در حالی که به نظر می رسد کف مدرسه و ارکان آن چندان وقعی به این بخشنامه های دستوری و از بالا به پایین نمی نهد ؟ اگر مدرسه ایرانی نشاط آور نیست و یا به « مهارت های زندگی » پرداخته نمی شود ؛ اما راهش تعطیل کردن نیست .
اگر شورای عالی آموزش و پرورش برای مدارس ، آیین نامه ی اجرایی تدوین و تصویب کرده همان کافی است .
تنها کاری که وزارت آموزش و پرورش باید انجام دهد نظارت علمی ، فراگیر و غیرایدئولوژیک بر گردش کار مدارس و پاسداشت قانون و ممانعت از لوث شدن « آموزش » باشد .
این در حالی است که تاکنون روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در این موارد سکوت اختیارکرده و حتی رئیس آن مرکز برای رسانه ها خط و نشان می کشد و آنان را تهدید می کند در حالی که به اصلی ترین وظیفه و کارکرد خود که همانا « پاسخ گویی مسئولانه » به حوزه ی عمومی است عمل نمی کند . ( این جا )

بخوانید :
« برای " غیر باج نیوزها " چه کرده اید ؟! »
جناب صداقت .... آموزش و پرورش شهرداری نیست ! این جا باید پاسخ گو باشید !
پایان گزارش /
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
هیچ کتابی به اندازه رمان ها، شخصیت آدم ها را تغییر نمی دهد . اگر می خواهید در فعالیت های اجتماعی و سیاسی کمتر اشتباه کنید تاریخ بخوانید، اما اگر می خواهید شخصیت و منش تان رو به مثبت تغییر کند آسانترین راه، خواندن شاهکارهای ادبی و رمان های ماندگار می باشد مخصوصا برای کودکان که در زمان خواندن داستان ها، خود را به جای قهرمان داستان گذاشته، احساس همذات پنداری کرده و ناخودآگاه با زشتی ها مبارزه کرده و عاشق نیکی ها و زیبایی ها می گردند...
آیا تاثیرگذارتر از این هم می توانید برای فرزندان تان و مخصوصا برای آینده کشورتان پیدا کنید...؟!
من فکر می کنم اگر کسی مثلا «صد سال تنهایی» یا «نان و شراب» یا «ژان کریستف» و...را نخوانده باشد حتما چیزی را از دست داده است...!
بیشترین حسرت ام، مربوط به برخی رمان هاست که فرصت نکرده ام بخوانم یا فرصت نکرده ام برای بار دوم یا سوم بخوانم...
اما برگردم به روز جهانی کتاب کودک.

من برای بچه هایم (دخترم و پسرم) هرگز اسباب بازی های گران قیمت نمی خرم ؛ همیشه برای روز تولدشان یا به هر بهانه ای و به هر مناسبتی، کتاب می خرم. و هر کدام از آنها، قفسه های کتاب مخصوص خود را دارند و از سنین پایین عاشق مطالعه...
این تصویر مربوط به قبل است، مربوط به یکی از شبهاست که ساعت یک نصف شب، دیدم چراغ اتاقشان روشن مانده است، رفتم اتاقشان و با صحنه جالبی مواجه شدم. گوشی ام را برداشتم و عکس گرفتم و این عکسِ آن صحنه...( کانال نویسنده )

گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ نشست تخصصی « پارادوکس پرورش ذهن باز در نظام تعلیم و تربیت بسته با تاکید بر برنامه درسی » با سخنرانی « ایرج خوش خلق ، عضو هیات علمی بازنشسته پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش » در « خانه اندیشمندان علوم انسانی » برگزار گردید .
بخش سوم را می خوانید .
پس از آن که نگارش این یادداشت به پایان آمد اخبار متناقضی از تعطیلی پارک ها و مناطق گردشگری در روز سیزده به در منتشر شد.
خبرآنلاین نوشت : ( این جا )
« آن گونه که خبرگزاری صداوسیما روایت کرده، وزارت کشور اعلام کرد: با توجه به در پیش بودن روز طبیعت و همزمانی آن با ایام ماه مبارک رمضان به ویژه سالروز شهادت مولای متقیان حضرت علی (علیه السلام) و حرمت این ماه مقرر شده در روز ۱۳ فروردین همه پارکها، بوستانها و تفرجگاهها مثل سنوات قبل که مصادف با ماه مبارک رمضان بود بسته است و یک ساعت قبل از اذان مغرب بازگشایی شود.
فارغ از صحت و یا سقم این گونه اخبار ؛ آرزو می کنم ای کاش مقامات و مسئولین در جمهوری اسلامی آن همه حساسیت و دغدغه ای که نسبت به برخی مناسک مذهبی دارند را نسبت به طبیعت بحران زده ایران ، فرهنگ رو به انحطاط و میراث تاریخی و مهم تر از همه « منافع ملی » می داشتند .
حسين نورينيا: دكتر حسن عشايري دانشآموختة دانشگاه فرايبورگ آلمان در رشتة مغز و اعصاب است. در همان دوران تحصيل، تخصص روان پزشكي را هم گذراند و پس از آمدن به ايران در دانشگاه علوم پزشكي ايران مشغول تدريس و تحقيق شد. ايشان به جهت اعتقاد به كار جمعي و تأكيد بر ضرورت شكلدادن به سازمانهاي مردمنهاد در راهاندازي و فعاليت انجمنهاي حمایت از حقوق کودکان، انجمن تلاشگران سلامت، انجمن دوستى ایران و آلمان، آسیب دیدگان اجتماعى، انجمن فرهنگى آریان پور، انجمن کاربرد موسیقى در بهداشت جسم و روان نقش موثري داشتهاند.
دكتر عشايري عضو مجموعهاي از استادان و پژوهشگراني است كه تاكنون هفت دوره سمپوزيوم نوروپسيكولوژي را در ايران برگزار كردهاند و در تلاش هستند تا انجمن نوروپسيكولوژي ايران را راهاندازي كنند. با ايشان در اتاق كارش در دانشكده و پس از كلاس دكتري گفت و گو كرديم. در حين گفت و گو بود كه دو خانواده كودكان خود را نزد دكتر آوردند و دكتر با حوصله آنان را معاينه كرد و توصيههاي تخصصي خود را ارائه داد.
گروه رسانه/

کتاب در سایه سار لجور که به جمعآوری واژه نامه و اصطلاحات قدیمی و محلی مردم توره میپردازد، به کوشش و نویسندگی حسین معافی توسط انتشارات آبات منتشر شد. کتاب در قطع رقعی و 228 صفحه دارد که شامل 10 فصل به شرح زیر است:
فصل اول: واژه های گفتاری و رفتاری
فصل دوم: کنایه ها و ضرب المثل ها
فصل سوم: کار و کشاورزی
فصل چهارم: مناطق گردشگری و طبیعت
فصل پنجم: آداب، رسوم و فرهنگ
فصل ششم: وسایل و موقعیت های خانه
فصل هفتم: غذاهای محلی
فصل هشتم: لالایی های کودکانه
فصل نهم: اشعار و متون محلی
فصل دهم : تصاویر
در بخشی از پیش گفتار این کتاب آمده است که:
اگر چه سرعت پیشرفت علم و تکنولوژی در دهه های گذشته چهره همه شهرها و روستاها را به طور کلی تغییر داده اما نباید گذشته خویش را فراموش کنیم. زنده نگهداشتن یاد و خاطرهها و آنچه بر ما گذشته علاوه بر حس آرامش، خوشنودی و تعلق خاطر به وطن، چراغی بر سر راه فرزندان و آیندگان خواهد بود که همه این فرهنگها و سنت ها را مرور کنند و این تاریخ و آیین های کهن، برای نسل آینده، زنده و ماندگار شوند. اگر احیای زبان و ادبیات ملی و قومی زودتر انجام نشود، ما شاهد از بین رفتن فرهنگ و ریشه ملی خود خواهیم بود.
توره شهری است در 37 کیلومتری اراک، واقع در بخش زالیان شهرستان شازند که در بزرگراه اراک به بروجرد پس از رودخانه شراء قرار گرفته است. علت نامگذاری توره قرار داشتن آن در راه اصلی به معنای توی راه (توی ره) بوده است. شهر توره تاریخی بسیار کهن دارد که قبل از شکلگیری به صورت یک روستا منزلگاهی برای کاروانیان و مسافران بوده است. از دیگر علل نامگذاری این شهر وجود کاروانسرای قدیمی شهر توره از زمان شاه عباس صفوی است که در مسیر حرکت کاروانها در قدیم قرار داشته است. مردم توره عمدتاً در دو بخش کشاورزی و ترابری اشتغال دارند به طوری که حدود 200 دستگاه تریلر شبکه حملونقل کشور مربوط به مردم این شهر میباشد. گویش اهالی توره در سالهای گذشته میانهای از لُری و فارسی بوده است.
کوه لجور یکی از قلل معروف و بزرگی است که با ارتفاع حدود 3 هزار متر، سومین کوه صخرهای ایران است و به بهشت صخره نوردی کشور شهرت دارد. لجور به معنای لجوج است و به خاطر مسیرهای سختگذر و دشوار، این نام را برای آن انتخاب کردهاند. لجور در کنار شهر توره قرار دارد و سالیانه گردشگران و کوهنوردان زیادی از این کوه و منطقه بازدید میکنند. علت نامگذاری این کتاب به نام «در سایهسار لجور» هم به این دلیل است که تمامی روستاهای اطراف کوه لجور با یک زبان مشترک که خیلی شبیه زبان لُری است، صحبت میکنند و بسیاری از واژهها و اصلاحات آنها در گذشته یکسان بوده است.
شهرت لجور به داستان افسانهای شاهنامه بر میگردد که کیخسرو پادشاه اسطورهای ایران بعد از دیدن خوابی که راه بهشت را به او نشان میدهند، پادشاهی را رها کرده و با چند تن از یارانش به غاری در کوه لجور پناه میبرند و به عبادت و ستایش خداوند مشغول میشوند و برای همیشه از نظرها پنهان میگردند. کوه را نیز شاهزند یا همان شاه زنده مینامیدند که نام شهر شازند نیز به همین دلیل نامگذاری شده است.
در این کتاب قصد داریم با مشارکت همه نویسندگان، صاحبنظران، متفکران و مردم خونگرم تورهای تاریخ، فرهنگ، تمدن و گذشته این کهن دیار را در دهههای گذشته در قالب واژهها و اصطلاحات محلی و قدیمی، برای آیندگان زنده نگه داریم تا هم یادگاری از ما برای نسلهای بعد باشد و هم سنگ بنای کارهای فاخر دیگر در آینده باشد. ارزش این کتاب بعد از نوشتن و چاپ آن و گذشت ایام، روزبهروز بیشتر خواهد شد و یادگاری از نسل گذشته و کنونی برای نسل آینده خواهد بود.
در صحبت با بزرگان و سالخوردگان تورهای با واژهها و کلماتی برخورد کردم که معنی برخی از آنها برایم عجیب و غریب بود و شنیدن برخی از این کلمات نیز خاطرههای زیادی را برایم زنده کرد. به این باور رسیدم که حتماً آدمهای زیادی مانند من هستند که با برخی از واژههای قدیمی آشنایی ندارند؛ لذا هر جا کلمهای به نظرم جالب آمد یادداشت کردم تا در این کتاب گردآوری نمایم. البته در جمع آوری لغات محلی از کتابها، سایتها و وبلاگهای مختلفی نیز استفاده شده است. همواره فکر میکنم که این مجموعه بسیار ناقص است اما امروز به این نتیجه رسیدم که آنچه تاکنون تکمیل شده است در اختیار علاقهمندان قرار گیرد و اگر عمری بود بهتدریج در تکمیل آن کوشش شود.
در این مجموعه سعی شده است که به ادبیات فولکلور مردم توره و روستاهای اطراف بپردازیم. فولکلور(folklore) به معنای فرهنگ عامه و فرهنگ مردم است که در برگیرنده افسانهها، داستانها، موسیقی، تاریخ شفاهی، ضربالمثلها، باورهای مردمی، لالاییهای مادرانه، پایکوبی بومی، آیینها و سنتها میباشد.
برای تلفظ دقیق کلمات محلی از فونتیک انگلیسی استفاده شده و در فصل نهم که اشعار و متون محلی آورده شده است، برای تلفظ صحیح کلمات و اصطلاحات از کدهای QR یا زمزینه پاسخهای سریع استفاده شده که میتوانید با اسکن کدها توسط گوشی هوشمند، فایل صوتی را از سایت آپارات با لهجۀ محلی دریافت و گوش کنید.
امید است این اثر برای خوانندگان به ویژه نسلهای آینده و فرزندان این کهندیار که ممکن است حتی توره را ندیده باشند، جالب و جذاب باشد و بر نیاکان خود افتخار کنند و یاد و خاطره آنها را زنده نگه دارند.
بسیاری از کلمات ممکن است دارای معانی متعددی باشند که در اینجا فقط یکی از آنها که بیشتر مرسوم بوده، ذکر شده است.
خواهشمندم که علاقهمندان به زبان محلی در منطقه توره ما را در کامل شدن این مجموعه یاری نمایند.

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

با خود عهد كرده بودم كه اگر زمانى پایم به خارج از کشور رسید، مثل بعضی از هموطنان كیستى و چیستى خود را فراموش نكنم و تحتتأثیر محیط فاسد غرب قرار نگیرم!
از آنانى كه وقتی دوست و آشنایى از كشور و شهر و دیارشان به محل کارشان رفته بود، آنها را بیش از دقایقى نپذیرفته بودند، همان هایى كه وقتى در وطن بودند و آشنایی به دیدارشان می آمد، كارشان را تعطیل مى كردند و تا هر زمانى كه لازم بود در خدمت میهمانانشان بودند. اما وقتی خود در اینجا مشغول به کار شدم دیدم به غیر از نیم تا یك ساعت وقت ناهار، تمام مدت را بایستى به طور جدی كار كنم.

به مرور زمان دریافتم آن وقت هایی كه ما براى دیگران در وطن می گذاشتیم و به حساب محبت شرقى خود می نوشتیم و به آن مباهات مى كردیم یا به دلیل بیكارى هاى پنهان در اداراتمان بود، یا از جدى نگرفتن كارها و یا از ترس دلگیر شدن دوستان.
آیا این چنین بودن ما یکی از صدها علت عقب ماندگی ما و آن چنان بودن آنها یکی از صدها علت پیشرفت آنان نیست؟
( کانال در اسارت فرهنگ )
گروه گزارش/

به تازگی ؛ فایلی از « نامدار صداقت » رئیس فعلی مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در شبکه های اجتماعی منتشر شده است که برای روسای روابط عمومی ادارات آموزش و پرورش کشور ایراد گردیده است .
گفته می شود این فایل صوتی منتسب به ایشان است اما « حمید امامی » از مسئولان روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در پاسخ به پرسش « اصغر محمدی خبرنگار پیشین روزنامه همشهری » در گروه « خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش » چنین عنوان می کند :
« ۸. در خصوص صوت، اطلاعی ندارم الان همین جا شنیدم، اما صوت و نحوه بیان آقای صداقت است مگر اینکه دچار فریب شده باشیم در این فضای مجازی و صوت جعلی باشد که البته بعید می دانم » .
صداقت در این فایل معضل و مشکلی را در استان ها تحت عنوان « باج نیوزها » معرفی می کند .

در تعریف باج نیوز چنین می گوید :
« باج نیوزها ، شبه رسانه هایی هستند که در قالب کانال ، گروه یا حتی روزنامه و سایت مشغول باج گیری از مجموعه های مختلف هستند .
به عنوان مثال در صورتی که شما زیر بار خواسته های آن ها در حوزه ی مالی یا احیانا توقعات شان در خصوص پست و مسائل مدیریتی و درخواست های بی جایی که دارند نروید شروع می کنند به تخریب گری مجموعه و سیستم . نامدار صداقت هم مانند مدیر پیشین این مرکز که فردی غیر آموزش و پرورشی است بر چه اساس و معیاری به این سمت منصوب گردیده است ؟ و قرار است کدام ماموریت را در دستگاه حساس و فراگیر تعلیم و تربیت پی گیری کند ؟
امکانی فراهم شده ، عزمی منسجم شده در سطح کشور برای برخورد با « باج نیوزها » .
صداقت از همکاران شان می خواهد چنان چه با چنین مصادیقی در ارتباط هستند گزارشی از مجموعه ی آن اقدامات باج نیوز را آماده کنند و با مستندات کارهای تخریبی شان را آماده کنند و در عین حال درخواست هایی که آن ها از مجموعه داشته اند را مکتوب کنند و برای ایشان بفرستند .
« صداقت » این مکالمه را دارای « طبقه بندی » دانسته و از همکارانش می خواهد که از انتشار آن به سایرین خودداری کنند .

نخستین پرسش « صدای معلم » از رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش آن است که اسامی این شبه رسانه ها و به قول خودش « باج نیوز » را به افکار عمومی اطلاع رسانی نماید .
«حوزه ی عمومی » به صورت دقیق و مستند می خواهد بداند چه کسانی تحت لوای رسانه اقدام به باج گیری از مدیران در حوزه های مالی و مدیریتی هستند ؟
آقای صداقت از کدام « عزم » و از کدام « امکان » سخن می گوید ؟
ایشان توضیح دهد در حدود یک سالی که از انتصابش گذشته چه عملکردی داشته است ؟
آیا وضعیت پاسخ گویی در آموزش و پرورش نسبت به گذشته « بهتر » شده است ؟
آیا از میزان « نارضایتی فراگیر معلمان » کاسته شده است ؟
پیش تر ساز و کاری با عنوان « استودیو الفبا » طراحی و اجرا شده بود که مسئولان ستادی و اداری در این فضا آماده شده و به پرسش های خبرنگاران حاضر پاسخ می دادند .

در پرتال وزارت آموزش و پرورش به بهانه طراحی سایت جدید ؛ ستون « پاسخ به رسانه ها » حذف گردید .
نشست های رسانه ای در دولت سیزدهم کم رنگ شده و در صورت تشکیل فقط « رسانه های هم سو » امکان شرکت و طرح پرسش دارند .

این ها همه در مدیریت مشعشع وزارت آموزش و پرورش دولت سیزدهم انجام شده است .
« صدای معلم » پس از انتصاب ایشان در گزارشی با عنوان « یک شهرداری چی دیگر سرپرست روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش شد » نوشت : ( این جا )
« پس از برکناری « مصطفی بابایی » رئیس پیشین مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش مدتی این واحد بلاتکلیف بود تا آن که « رضا مراد صحرایی » وزیر آموزش و پرورش ، « نامدار صداقت » را به عنوان سرپرست مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی این وزارتخانه منصوب کرد . واژه هایی هم مانند جهاد تببین ، مدیریت جهادی و... که به کرات توسط مدیران دولت سیزدهم بیان شده و می شوند تاکنون از حد « شعار » و « شوآف » فراتر نرفته و این ها در صورتی کارایی خواهند داشت که حداقل در حوزه آموزش و تربیت ، ابتدا « اعتماد سازی » شده و شکاف میان صف و ستاد به حداقل برسد .
نامدار صداقت در 26 فروردین 1385 به عنوان مدير كل مطالعات و برنامه ريزي اجتماعي منصوب گردید .
سایت شفقنا در مورد « صداقت » چنین نوشت : ( این جا )
«نامدار صداقت، مدیر روابط عمومی شهرداری تهران که از جمله مدیران اتوبوسی قالیباف بود که از نیروی انتظامی به بهشت آمده بود، تا پایان دوره دوم شهرداری تهران او را وفادارانه همراهی کرد. صداقت به خوبی توانست رسانهها را در مشت خود نگه داشته و آنها را به بهترین شکل وابسته به شهرداری نگه دارد. بعد از او و در انتظار برای معرفی فردی رسانهای و شناختهشده برای روابطعمومی شهرداری تهران، درحالیکه رسانهها و مخاطبان بیرونی همه منتظر تغییراتی ملموس و قابل توجه در روابطعمومی شهرداری تهران و جاندادن به این ارتباط ازدسترفته بودند، شهرام گیلآبادی به جای او نشست . »
نامدار صداقت به عنوان مدیرکل سابق روابط عمومی و بین الملل شهرداری تهران در مراسم تکریم و معارفه رییس مرکز ارتباطات و امور بین الملل شهرداری تهران چنین اظهار نظر می کند : ( این جا )
« طرح مدیریت جهادی را با توجه به ویژگی هایی که دارد می توان در مدیریت ژاپنی یا تکنوکرات ها هم دید اما فرقی که مدیریت جهادی ما با آن مدیریت ها دارد در ایدئولوژی دینی است .
در مدیریت جهادی دینی، قبل از آن که کار برای ما موضوعیت داشته باشد، هدف برای ما موضوعیت دارد که هدف نیز همان رضایت خداوند است . »

پرسشی که به جد مطرح می باشد آن است که اساسا مصطفی بابایی که فردی خارج از آموزش و پرورش بود برای چه رئیس روابط عمومی شد و چرا کنار گذاشته شد ؟
عملکرد و دستاورد وی برای مجموعه آموزش و پرورش چه بود ؟
نامدار صداقت هم مانند مدیر پیشین این مرکز که فردی غیر آموزش و پرورشی است بر چه اساس و معیاری به این سمت منصوب گردیده است ؟ و قرار است کدام ماموریت را در دستگاه حساس و فراگیر تعلیم و تربیت پی گیری کند ؟
مطابق گفته مصطفی بابایی مدیر برکنار شده روابط عمومی بیش از یک هزار و دویست نفر در خانواده روابط عمومی آموزش و پرورش سطح کشور مشغول به کار هستند .
آیا در میان این افراد فردی پیدا نمی شود که هم آموزش و پرورش و چالش های آن را بشناسد ، هم شناختی از رسانه های فعال در این حوزه داشته باشد و مهم تر از همه بتواند با تعامل مناسب با رسانه ها و اقناع افکار عمومی در جهت پویایی و بالندگی این وزارتخانه مادر گام بردارد ؟

آیا تحقق این ایده بر اساس « عقلانیت » و « توجه به منافع و مصالح سازمان » کاری دشوار و ما لایطاق است ؟
به نظر می رسد چنین انتصاب هایی توسط وزیر تازه منصوب آموزش و پرورش موید این فرضیه است که رضا مراد صحرایی نیز مانند یوسف نوری برنامه و طرح مشخصی در جهت ارتباط اثربخش و دو سویه با بدنه آموزش و پرورش و مهم تر از همه کاهش « نارضایتی فراگیر معلمان » ندارد .

واژه هایی هم مانند جهاد تببین ، مدیریت جهادی و... که به کرات توسط مدیران دولت سیزدهم بیان شده و می شوند تاکنون از حد « شعار » و « شوآف » فراتر نرفته و این ها در صورتی کارایی خواهند داشت که حداقل در حوزه آموزش و تربیت ، ابتدا « اعتماد سازی » شده و شکاف میان صف و ستاد به حداقل برسد .
در این صورت است که می توان به شکل گیری گفت و گوی سازنده و تعاملی با رویکرد « تفکر انتقادی » در این وزارتخانه امیدوار شد .
وگرنه جز « ملالت » و « تنفر » عایدی دیگری برای ذی نفعان آموزش و پرورش نخواهند داشت » .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
آقای حمید ماهی صفت کمدین مشهور در یکی از برنامه هایش طنزی با این مضمون تعریف می کرد :
« شخصی در حالی که یک آمپول پنی سیلین در دست داشت برای تزریق وارد درمانگاهی شد. پرستار از او پرسید تا حالا پنی سیلین زده اید ؟ گفت : بله ، دیروز زده ام!
پرستار گفت : خیلی خوب بروید روی تخت آماده شوید تا تزریق کنم. بعد از آماده شدن شخص و تزریق آمپول ، فرد ناگهان دچار شوک و تشنج شد و کادر درمان با زحمت فراوان و اقدامات بالینیِ سخت او را احیا کردند. بعد از احیا ؛ پرستار تزریق کننده که خیلی ترسیده بود با عصیانیت از او پرسید : شما مگر نگفتی دیروز پنی سیلین زده ام؟!
شخص با خونسردی جواب داد : چرا اتفاقا دیروز هم همین طوری شدم . آمپوله دیگه ....! »
ماجرای تکرار مکرر سفرهای نوروزی در ایران و تلفات غیر طبیعی و بالای انسانی ناشی از تصادفات جاده ای که بعضا تراژدی های غمناکی را هم رقم می زند با همه تلخی هایش بی شباهت به طنز بالا نیست ؛ یعنی اینکه هم مردم و هم مسئولان با وجود تجربه تلخ سالهای قبل باز هم تقریبا هر سال غافلگیر می شوند . آیا پلیس محترم راهور و مراجع قانونگذاری با کاری تخصصی و علمی و تصویب قوانین به معنای واقعی بازدارنده نمی توانند جلو این فجایع سالانه را بگیرند؟
به راستی ریشه این غافلگیری به خصوص از طرف مردم ریشه در کجا دارد ؟
واقعیت این است که متاسفانه درصد نسبتا قابل توجهی از مردم در اثر رشد نامتوازن ثروت ( اتومبیل دار شدن) در کنار ثابت ماندن شعور اجتماعی ، درک صحیحی از قوانین به خصوص قوانین رانندگی و خطرات ناشی از عدم رعایت این قوانین ندارند.

دیروز سایت خبری عصر ایران خبر غم انگیزی از یکی از صدها تصادف جاده ای که این روز ها اتفاق می افتد منتشر کرد.(کد خبر954514 نهم فروردین 403) .
به موجب این خبر در تصادف دو خودرو سواری سوناتا و پژو در جاده جندق ، تمام سرنشینان دو خودرو (9نفر) به جز پسرکی 5 ساله در جا کشته شدند. (با توجه به نوع و کیفیت خودروها بی شک بی احتیاطی یک و یا هردو راننده می تواند عامل اصلی این سانحه درناک باشد و عواملی همچون کیفیت پایین خودروها و یا نقص و ناهمواری جاده در درجه دوم قرار می گیرد) .
حدس زدن چهره رقت بار و حال و روز این کودک در آن صحنه و آینده مبهم او که کل خانواده اش را از دست داده است روح و روان بی تفاوت ترین انسان ها را می خراشد.

به موجب آمارهای رسمی منتشر شده در سفرهای نوروزی امسال متاسفانه تاکنون ( از 24 اسفند تا 10 فروردین ) 617 نفر از هم وطنان صرفا یا به خاطر بی احتیاطی خود در رانندگی جان باخته و یا قربانی بی احتیاطی دیگران شده و مظلومانه جان باخته اند و چند برابر این این افراد نیز مجروح و یا معلول شده اند و عید نوروز شان تبدیل به تلخ ترین خاطرات زندگی شان شده است.
آیا واقعا راهی برای برای پیشگیری وجود ندارد؟
آیا توصیه ها و نصیحت های تکراری و کم اثر پلیس مبنی بر استراحت و یا حفظ خونسردی رانندگان و یا خواب کافی و ... توانسته مانع این حجم از تصادفات شود؟
آیا پلیس محترم راهور و مراجع قانونگذاری با کاری تخصصی و علمی و تصویب قوانین به معنای واقعی بازدارنده نمی توانند جلو این فجایع سالانه را بگیرند؟
آیا جدا از هزینه های اجتماعی به جا مانده از این تصادفات هزینه های سرسام آور اقتصادی ناشی از این تصادفات را بر اقتصاد ملی و شرکت های بیمه محاسبه کرده اند؟
اگر انجام گرفته چرا برای مقابله با آن کاری اساسی صورت نمی گیرد ؟

چرا اکثر خانواده ها در سفرها اجازه می دهند که جوانان کم تجربه ای که تازه گواهی نامه گرفته اند پشت فرمان بنشینند؟ با توجه به اینکه صدور گواهی نامه به بخش خصوصی واگذار شده است آیا پلیس راهور نظارت کافی بر مراجع صادر کننده گواهی نامه دارد؟
آیا پلیس در تجزیه و تحلیل آمار تصادفات به نقش عدم آموزش کافی از طرف بعضی از صادر کنندگان گواهی نامه رانندگی اشراف دارد؟ تاکنون مجوز چه تعداد از آن ها لغو شده است؟

در همین چند روز اخیر به موجب خبر تاسف بار دیگری (ایرنا 9 اسفند) یکی از فرماندهان ارشد پلیس راهور (فرمانده پلیس راهو سلسله و دلفان ) در حین بازدید و رسیدگی به یکی از تصادفات زنجیره ای در جاده خود دچار سانحه شده و کشته شده است . این بدان معنی است که ماجرای رانندگی در جاده های ایران بیشتر به جنگ مغلوبه ای می ماند که برای هیچ کس حتی برای فرمانده پلیس راه امن نیست.
واقعا چرا؟
بیایید دست به دست هم بدهیم و این غول خطرناک قانون شکنی به خصوص در امر رانندگی را که بر اثر سهل انگاری مدتهاست از شیشه بیرون آمده مهار و دوباره به شیشه برگردانیم.
استفاده از تجربیات سایر کشور های موفق می تواند کمک کند!

( 1 ) مردی در حال عبور از خیابان در اوکراین :
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید