گروه گزارش/
پرتال وزارت آموزش و پرورش نوشت : ( این جا )
« با دستور سرپرست وزارت آموزش و پرورش و به مناسبت روز ارتباطات و روابط عمومی؛ هر نوع شکایت و یا پیگرد قانونی نسبت به رسانهها از سوی آموزش و پرورش اعلام رضایت و گذشت می شود. تجارب ما نشان داده اگر روابط عمومی یک دستگاه به صورت حرفه ای و جامع به وظایف و کارکردهای خود عمل کرده و نگاه و موضع « مسئولانه » نسبت به مشکلات و نیز جایگاه رسانه ها داشته باشد در بسیاری از موارد دیگر نیازی به اموری مانند شکایت از رسانه ها نخواهد بود .
به گزارش مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، متن این بخشنامه که از سوی دفتر وزارتی صادر شده است، به شرح زیر است:
یکی از ارزشمندترین سیاست های مبنایی دولت مردمی، تعامل سازنده و موثر با رسانه ها و تلاش برای بهره گیری از ظرفیت تبیینی و نظارتی اصحاب محترم رسانه است، چنان که بارها مورد تاکید ریاست محترم جمهور و سایر مسئولان رسانهای دولت قرار گرفته است.
از این جهت، بر اساس دستور سرپرست محترم وزارت آموزش و پرورش، شایسته است به مناسبت روز ارتباطات و روابط عمومی چنانچه در آن حوزه شکایت و یا پیگرد قانونی نسبت به رسانهها و خبرگزاریهای داخلی وجود دارد، اعم از آن که در مرحله رسیدگی قرار داشته باشد یا منجر به صدور رای شده با استفاده از ظرفیتهای قانونی مستند یا به نحو مقتضی اعلام رضایت و گذشت شود . » اما اگر سرپرست وزارت آموزش و پرورش واقعا به دنبال گرامی داشت و تقویت جایگاه روابط عمومی است لازم است که در مفهوم و کارکردهای « روابط عمومی » در آموزش تجدید نظر کلی شده و حد اقل همان گونه که در گزارش « صدای معلم » به آن اشاره گردید در نخستین گام یک خانه تکانی جدی و اساسی در طبقه ی چهارم این وزارتخانه صورت گیرد .
به نظر می رسد سرپرست وزارت آموزش و پرورش اشرافی بر قوانین و حتی بخشنامه ها و دستور العمل وزارتی تحت امر خویش ندارد .
پیشنهاد « ممنوعیت شکایت از رسانه ها » برای نخستین بار در سال 1398 توسط « صدای معلم » مطرح شده و مورد توجه و تایید « جواد حسینی » سرپرست وقت وزارت آموزش و پرورش قرار گرفت و در این موضوع بخشنامه وزارتی به همه ادارات آموزش و پرورش صادر گردید . ( این جا)
البته با پی گیری این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران ، موارد زیر نیز تصویب و ابلاغ شده اند مانند :
« بخشنامه " الزام دعوت از خبرنگاران و رسانه ها به جلسات شوراهای آموزش و پرورش استان ، شهرستان و مناطق " صادر شد . ( این جا )
« بخشنامه " الزام دعوت از رسانه ها و خبرنگاران در تمامی جلسات مجمع خیرین " در سراسر کشور صادر گردید . » ( این جا )
آیا تاکنون گزارش و یا آماری توسط وزارت آموزش و پرورش مبنی بر میزان توجه و اجرای این قوانین و دستور العمل تهیه و تدوین شده است ؟
پیش از این هم در موضوع « رتبه بندی معلمان » ؛ « صدای معلم » در گزارشی با عنوان « سرپرست وزارت آموزش و پرورش به جای گفتن خبرهای خوش در مورد "رتبه بندی معلمان " ، مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش را مطالعه کرده و آن ها را جدی بگیرد » به مواردی اشاره کرده بود .
این رسانه مستقل و منتقد نوشت :
« همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ چرا وزارت آموزش و پرورش به قوانین و آیین نامه های خودش پای بند نیست و وقتی که قانونی اجرا و پایش نشده دنبال تدوین قانونی دیگر می رود ؟
سرپرست وزارت آموزش و پرورش در شورای عالی آموزش و پرورش که مطابق « قانون » اداره جلسات را بر عهده دارد و در برابر مصوبات آن تعهد و مسئولیت دارد ؛ آیا تاکنون به این پرسش اساسی فکر کرده که تکلیف « آیین نامه گروه های آموزشی و تربیتی » که مصوب همین شورای عالی آموزش و پرورش بوده به کجا رسیده و چرا شورای عالی آموزش و پرورش بر مصوبات خود نظارتی ندارد و گزارش نمی دهد ؟
مگر یکی از وظایف اصلی گروه های آموزشی نظارت بر عملکرد حرفهای و تخصصی معلمان نیست ؟ پس این همه کمیته بازی و خلق هیات های مختلف و جدید برای یک کار ساده اما تخصصی چه معنایی دارد ؟ پیشنهاد « ممنوعیت شکایت از رسانه ها » برای نخستین بار در سال 1398 توسط « صدای معلم » مطرح شده و مورد توجه و تایید « جواد حسینی » سرپرست وقت وزارت آموزش و پرورش قرار گرفت و در این موضوع بخشنامه وزارتی به همه ادارات آموزش و پرورش صادر گردید .
سرنوشت « سازمان نظام معلمی » که در همین شورای عالی آموزش و پرورش مصوب شد به کجا رسیده و چرا مسکوت گذاشته شده است ؟ ( این جا )
افرادی که به عنوان « عضو » بر صندلی های شورای عالی آموزش و پرورش تکیه زده اند چرا در مورد عدم اجرای مصوبات خود حساسیتی ندارند ؟
برون داد این جلسات واقعا برای مدرسه چیست ؟ »
مشکل و یا به عبارتی بحران در کمبود و قوانین و یا دستور العمل ها و... نیست .
مشکل آن جاست که مجری قانون خودش به اجرای بی کم و کاست آن قانون توجهی ندارد و مقامات با تکیه بر « حافظه ی ضعیف تاریخی جامعه توسعه نایافته ی ایران » و « فقدان پرسش گری و مطالبه گری موثر و مستمر » در لایه های مختلف آن همواره بر طبل پوپولیسم می نوازند و سعی در خرید مقبولیت دارند .
هر چند این اقدام سرپرست وزارت آموزش و پرورش گامی به جلو به شمار می رود هم چنان که « صدای معلم » در موضوع برکناری رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش با عنوان : «امیدواریم فردی در جایگاه مسئول روابط عمومی قرار گیرد که به جای قدرت نمایی و تکیه بر منابع قدرت ؛ شفاف سازی عملکرد مدیران وزارت آموزش و پرورش را در دستور کار قرار داده و به" تفکر انتقادی " در حوزه مهم آموزش باورمند باشد»
نخستین اقدام قابل تامل سرپرست وزارت آموزش و پرورش در تغییر ترکیب ستاد : امیدواریم که " صدای معلمان " شنیده شود به آن پرداخت ( این جا )
اما اگر سرپرست وزارت آموزش و پرورش واقعا به دنبال گرامی داشت و تقویت جایگاه روابط عمومی است لازم است که در مفهوم و کارکردهای « روابط عمومی » در آموزش تجدید نظر کلی کرده و حداقل همان گونه که در گزارش « صدای معلم » به آن اشاره گردید در نخستین گام یک خانه تکانی جدی و اساسی در طبقه ی چهارم این وزارتخانه صورت گیرد .
تجارب ما نشان داده اگر روابط عمومی یک دستگاه به صورت حرفه ای و جامع به وظایف و کارکردهای خود عمل کرده و نگاه و موضع « مسئولانه » نسبت به مشکلات و نیز جایگاه رسانه ها داشته باشد در بسیاری از موارد دیگر نیازی به اموری مانند شکایت از رسانه ها نخواهد بود .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
27اردیبهشت روز « ارتباطات و روابط عمومی» در تقویم ثبت شده است.
عنوانی که این روزها شرکتها و نهادها به اهمیت آن واقف هستند و در تلاش و کوشش هستند به شکلی این هنر و مهارت مهم را به خدمت بگیرند.
یکی از بخشهای مهم در آموزش و پرورش نیز «روابط عمومی» است که از منظرهای متنوعی قابل نگاه کردن است.
به طور کلی برقراری ارتباط یک دستگاه یا نهاد با مخاطبین خود و رساندن پیامی واضح از رسالت خود به آنان و همچنین دریافت دیدگاه و خواستههای جامعه تحت پوشش بخشی از تعریف روابط عمومی است. هرچند باید به تعریفی گستردهتر و فراگیرتر از یک کارشناس یا رئیس اداره در «روابط عمومیِ» دستگاه بزرگی چون آموزش و پرورش فکر کنیم.
تمایل به تعریف مستقیم و گریز از پاسخگویی به انتقادها یکی از مهمترین ضعفهایی است که ناقوس بلند کاهش اعتماد عمومی را مدتهاست نواخته است. بهعنوان نمونه اولیا و دانش آموزان یک مدرسه جامعه هدفی هستند که مدیر و کارکنان آن مدرسه باید توجه کافی و لازم به خواستههای آنها نشان دهند و عملکرد خودشان نیز به شکلی واضح و صادق منعکس کنند.
با وجود شبکههای گسترده مجازی حرکت و موفقیت در این رابطه چندان دشوار به نظر نمیرسد اما کمتر مدرسهای را میشناسیم که این ارتباط دو سویه را جدی بگیرد و برای همین هم «نارضایتی» و گلهمندی همواره بر احساس اعتماد و باور پذیری برتری دارد.
آموزش و پرورش شامل میلیونها دانشآموز، معلم و کارکنان اداری است که با خانوادههای آنان جز مخاطبان فعال و کلیدی این دستگاه میتوان معرفی کرد.
اطلاعرسانی و شفافسازی به این اجتماع بزرگ اگر بهدرستی صورت نگیرد شاهد سردرگمی و آسیب به شهرت و اعتبار مجموعه خواهیم بود چنانکه در آموزش و پرورش این اتفاق افتاده است و مرجعیت اطلاعرسانی دیگر در دست «روابط عمومی» نیست.
با تجربهی کوتاهی که در یکی ادارات آموزش و پرورش هرمزگان بهعنوان کارشناس روابط عمومی دارم و به عنوان یک معلم و بخشی از بدنهی آموزش و پرورش معتقدم فعالیت و هدفگذاری روابط عمومی در آموزش و پرورش از اساس اشتباه است و روسا «کارشناسان روابط عمومی» را برای اغراضی به خدمت میگیرند که کیلومترها با جایگاه واقعی آن فاصله دارد.
گواه این مدعا سایتهای خبری هستند که زیر نظر مستقیم همین روسا اقدام به انتشار مطالب میکنند مطالبی که نه «خبر» است و نه شبیه گزارشی واقعی از آنچه در مدارس رخ میدهد.
تمایل به تعریف مستقیم و گریز از پاسخگویی به انتقادها یکی از مهمترین ضعفهایی است که ناقوس بلند کاهش اعتماد عمومی را مدتهاست نواخته است.
هر چند پس از برکناری «مصطفی بابایی» رئیس سابق مرکز اطلاعرسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش گزینهی جدیدی برای این پست اعلام نشده است اما خبرهایی که از «رضا مراد صحرایی» در حال انتشار است همچنان نشان میدهد که «علاقهمندی به تعریف از خود» همچون سابق اساس کار سایت آموزش و پرورش است.
به این حرفهای سرپرست که 27 اردیبهشت و به مناسب روز روابط عمومی در سایت وزارت خانه منتشر شده است توجه کنید:
«به گزارش مرکز اطلاعرسانی و روابط عمومي وزارت آموزش و پرورش ؛ رضا مراد صحرایی صبح امروز با حضور در مركز اطلاعرسانی و روابط عمومي ضمن تبريك اين روز، با تأكيد بر اينكه وظيفه روابط عمومي فرهنگسازی، جريان سازي و توسعه ارتباطات انساني است، اظهار داشت: روابط عموميها يكي از اركان تأثيرگذار در امر اطلاعرسانی ميباشند كه لازم است در جهت ايفاي رسالت خطير اطلاعات رسانی گام بردارند.»
یا این خبر که جناب سرپرست ؛ ارتباط مردمی را در مکان نمازخانه ساختمان وزارت خانه برگزار نموده است:
«به گزارش مرکز اطلاعرسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، رضامراد صحرایی با برخی از مراجعه کنندگان به وزارت آموزش و پرورش که از قبل تعیین وقت انجام داده بودند، در محل نمازخانه ساختمان مرکزی وزارت آموزش و پرورش اقدام به دیدار مردمی کرد.»
یا در مراسمی دیگر که آقای صحرایی به مناسب روز فردوسی سخنرانی کرده است گفته: خبرهایی که از «رضا مراد صحرایی» در حال انتشار است همچنان نشان میدهد که «علاقهمندی به تعریف از خود» همچون سابق اساس کار سایت آموزش و پرورش است.
«وي با اشاره با ياد و خاطره سردار سليماني اظهار كرد: در اين زمانه به شاعر بزرگي مانند فردوسي نیاز داریم تا رشادتهای سرداراني مانند سردار سليماني، همداني، هادي و ... را بسرايند.»
از کرامات شیخ ما این است عسل را خورد و گفت شیرین است!
شکل بیان خبرها و تنظیم آن به گونه است که بهجای تقویت جایگاه مسئول نزد خوانندگان بیشتر تضعیف و تهی بودن از محتوا و فایده نشان میدهد.
اگر این جایگاه مهم به سمت پذیرفتن واقعیتها و بازنمودن چشم مسئولان بر روی نقدها و نظرها فراوان حوزه آموزش و پرورش حرکت نکند نهتنها وجود روابط عمومی سودی ندارد بلکه نبود آن شاید کمک بهتری برای دستگاه و مخاطبین آن باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
دانه می چید کبوتر،
به سرافشانی بید
لانه می ساخت پرستو،
به تماشا خورشید
صبح، از برجِ سپیداران ، می آمد باز
روز ، با شادی گنجشکان ، می شد آغاز.
نغمه سازانِ سراپردء دستان و نوا
روی این سبزء گسترده سراپرده رها.
دشت، همچون پر پروانه پرُ از نقش و نگار
پَرزنان هر سو پروانهء رنگین بهار.
هست و من یافته ام در همه ذرات ، بسی
روح شیدای کسی ، نور و نسیم نفسی!
می دمد در همه، این روح نوازشگرِ پاک
می وزد بر همه، این نور و نسیم از دل خاک!
چشم اگر هست به پیدا و به ناپیدا باز
نیک بیند که چه غوغاست در این چشم انداز:
مهر، چون مادر، می تابد، سرشاز از مهر
نور می بارد از آینه پاک سپهر
می تپد گرم، هم آوازِ زمانِ ، قلب زمین
موج موسیقی رویش! چه خوش افکنده طنین ،
ابر، می آید سر تا پا ایثار و نثار
سینه ریزش را می بخشد بر شالیزار
رود، می گرید تا سبزه بخندد شاداب
آب، می خواهد جاری کند از چوب، گلاب!
خاک، می کوشد، تا دانه نماید پرواز!
باد، می رقصد تا غنچه بخواند آواز !
مرغ، می خواند تا سنگ نباشد دلتنگ
مهر می خواهد تا لعل بسازد از سنگ !
تاک، صد بوسه ز خورشید رباید از دور
تا که صد خوشه چو خورشید برآرد انگور !
سرو ، نیلوفرِ نشکفته نوخاسته را
می دهد یاری کز شاخه بیاید بالا !
سرخوشانند ، ستایشگر خورشید و زمین
همه مهر است و محبت نه جدال است و نه کین .
اشک می جوشد در چشمه چشمم ناگاه
بغض می پیچد در سینه سوزانم، آه !
پس چرا ما نتوانیم که این سان باشیم؟
به خود آییم و بخواهیم که :
انسان باشیم !
ای دل نگران که چشمهایت بر در
شرمنده که فرزند به یادت کمتر
جز رنج چه بود سهمت از این همه عشق
مظلوم ترین عاشق دنیا مادر
( فریدون مشیری )
1- نگامی که برای نخستین بار چشمان خود را بر این جهان می گشودم، چشمان پرمحبتت مرا مجذوب خود کرد؛ وقتی با لبخند مهربانت در گوشهایم لطف و انسانیت را نجوا نمودی، وقتی چون جان شیرینم در آغوش فشردی، وقتی آهنگ مانوس ضربان قلبت را دوباره احساس کردم، وقتی در مقابل جیغ و داد و فریاد من، مهر ورزیدی، چه لبریز شدم از آن همه عشق که آیه هایش را در وجود سرشار تو به روشنی می خواندم، و چه آسوده خاطر و سیراب می شدم وقتی دستانت چون رود بر من جاری می شد.
2- من قد می کشیدم و تو ذوق می کردی و سر مست شادی و شکر پروردگار که مرا امانت او می دانستی و همه ی تلاشت ان بود که امانت دار باشی نه وابسته یا حتی خیلی دلبسته و با آوای قرآن شیرم دهی و با جسم و جان پاک نگاهم کنی و در آغوشم بگیری و چه غرق شعف و آرامش می شدم از شنیدن ترنم لالایی های شبانه ات که هم آوای باران بودی و همرنگ شمعدانی های سپید لب حوض و هم بوی یاس رازقی سر در خانه مان و هم نفس عطر بهار نارنج ها، ستاره باران می کردی دنیای کودکی ام را. گونه هایت از شرم و حیا گلگون و آبشار گیسوانت گنجینه ی من و قامت سرو گونه ات نجیب و راست و پرغرور و لبخند مهربانت گرمی بخش وجودم بود ؛ آن زمان که در نهایت عجز و ضعف در آغوش مهربانت لخند خدا را برایم تابناکانه به نمایش می نهادی. اما ناگهان در آن روزهایی که از تو می آموختم سوره ی کوثر و شان نزولش را، از تو می آموختم آن چهار گوهر تابناک را که با « قل » با سخن نه سکوت آغاز می شوند و از تو می آموختم سوره ی حمد و سپاسگزاری از پروردگار و پرورش یافتگان را با آن همه اخلاص که در نگاهت، و در تمام هستی ات موج می زد، پدر رفت به مشیت الهی و من ماندم و بهانه های دلتنگی اش از تو و شانه های نازکت که دیگر باید به تنهایی بار این امانت را به دوش می کشید. با آن همه ناز و نیتز که در وجود نازنین تو بود، نازک نیازهای بی پایان من شدی و من گرچه خرد و بهانه گیر و تو گرچه بی رفیق راه و تکیه گاه، همچنان مصمم و پرتلاش ایستادی و نه تنها جسم بلکه روحم را تغذیه نمودی. چه جوان بودی و چه سرسخت و به قول سهراب سپهری مومن که: تا شقایق هست، زندگی باید کرد.
۳. مادرم مقامت آن قدر جلیل است که پیامبر خطاب به کسی که از ایشان پرسید به چه کسی نیکی کنم، گفت: به مادرت، به مادرت، به مادرت . پس تلاش می کنم که تو از من راضی باشی و آن قدر بزرگی که بارها گفته ای رضایتت جز در گرو تلاشم برای رضایت پروردگار که همان خدمت به هم نوعان در حد بضاعت است نمی باشد.
من وامدار همیشگی آموزه ها و محبت هایت، در وصف تو چه بگویم که صبر و تلاش و محبت و ایثار و عشق را همه در وجود تو متبلور دیده ام، پس همه ی آنچه می توانم از صمیم قلب و با تمام وجود فریاد بزنم تنها اینست که :
« دوستت دارم » .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
« انسان توسعه یافته » اعتماد به نفس کافی دارد. به توانایی های انسانی اش باور دارد ، خودش را مسلط بر مسائل زندگیاش می داند و می فهمد که انسان موجودی خلاق و مبتکر و توانمند است . می داند که در درون انسان ، نیرویی وجود دارد که اگر اراده کند می تواند همۀ مشکلات را با تعقل، علم و تدبیر حل و فصل کند.
« انسان توسعه یافته » مهربان و مستدل است. خوب گوش می کند. خوب فکر می کند. با عجله سخن نمی گوید وقتی با او برخورد می کنی، امواج آرام بخش و مهربانی، سراسر وجودتان را پر می کند.
« انسان توسعه یافته » از نیاز به نمایش عبور کرده است ؛ سنجیده سخن می گوید و از چاپلوسی دیگران مشمئز می شود.
« انسان توسعه یافته » روحیۀ مشارکت پذیری، هم فکری و همکاری با دیگران دارد. به تفکر جمعی و مشورت عمل می کند، تقسیم کار را می فهمد، اصول مقدماتی مدیریت را بلد است و باور دارد که عقل کل نیست.
« انسان توسعه یافته » جو پذیر نیست، در مقابل تبلیغات زیان بار و یا کذب، روحیه پایداری و نگاه کارشناسی دارد. در گرداب تبلیغات سوء قرار نمی گیرد و هر نگرشی را در قالب عقل، تجربه، مشورت تجزیه و تحلیل می کند و بعد تصمیم می گیرد.
« انسان توسعه یافته » روحیۀ همزیستی مسالمت آمیز با جامعه دارد . با خودش سازگار و با محیط زندگی اش هماهنگ است . محیط زندگی اش را با دانش خود تغییر می دهد، اما همرنگ جماعت محافظه کار نمیشود.
« انسان توسعه یافته » به تندرستی جسمی و سلامتی و روانی خود اهمیت می دهد. ورزش می کند ، از زندگی لذت می برد. نوع لباس پوشیدنش ،روش گفتاری اش ،منش کرداری اش و حتی نوع نگاه و چهره اش به گونه ای است که مورد پذیرش اجتماع است و در همه امور منطقی است.
« انسان توسعه یافته » اجازه می دهد دیگران حرف خود را تمام کنند. یاد گرفته است بیشتر سکوت کند تا حرف بزند ، بیشتر بشنود تا بگوید. تابو شکن و نوآور است . « انسان توسعه یافته » به حقوق و تکالیف مدنی خود آگاه است.
« انسان توسعه یافته » کتاب می خواند . « انسان توسعه یافته » اهل مطالعه است.
« انسان توسعه یافته » برای کل جامعه و آینده آن تلاش می کند و نه صرفا برای باند ،گروه ، همفکران و یا اقوام خود.
« انسان توسعه یافته » مرعوب مقامات حکومتی نیست و آنها را نقد می کند. می داند که اکثر این مقامات تنها در سازمان مطبوع خود صاحب مقام هستند و در عرصه اجتماع حرفی برای گفتن ندارند.
« انسان توسعه یافته » با حیوانات مهربان است و به پاکیزگی محیط زیست خود اهمیت می دهد.
« انسان توسعه یافته » بخش مهمی از زندگی خود را برای به جای گذاشتن میراثی ارزشمند برای جامعه، طراحی می کند، مسئولیت کاری را که در آن تخصص ندارد نمی پذیرد و مسئولیت کاری را به کسی که در آن کار تخصصی ندارد نمی سپارد و اگر خواست ثروتمند شود، نهادهای دولتی و حکومتی را ترک می کند.
« انسان توسعه یافته » به قانون مشروع احترام می گذارد. حتی در مواقعی که قانون را مطابق میل خود نمی داند نیز حاضر نیست قانون شکنی کند......ولی برای تغییر قانون ناکارآمد روشنگری و تلاش می کند.
« انسان توسعه یافته » به حقوق و تکالیف مدنی خود آگاه است. پرسشگر و کنجکاو است، شهامت و شجاعت طرح سوالات و مطالبات خود دارد، به وظایف خود عمل می کند، پیگیر حقوق شهروندی خود هست.
جمعیت با کیفیت مهمتر از جمعیت با کمیت هست .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
موضوع « رتبه بندی معلمان » مدت هاست که موضوع روز و بحث رایج در آموزش و پرورش و میان معلمان و حتی جامعه ی ایران گردیده است .
مقامات آموزش و پرورش سعی می کنند این رتبه بندی را همانند آن چه که در آموزش عالی و در دانشگاه انجام می شود نشان دهند .
نظام رتبه بندی و فرآیند ارتقاء در دانشگاه و در مورد اعضای هیات علمی آن چگونه است ؟
آیا این رتبه بندی موجب کیفیت بخشی آموزش در دانشگاه شده و اساسا چه اهدافی را تعقیب می کند ؟
پیش تر ؛ « صدای معلم » گفت و شنودی را با « احمد عابدینی » معاون پیشین شورای عالی آموزش و پرورش در مورد رتبه بندی معلمان انجام داد . ( این جا )
سعی گردید در آن گفت و گو به این مسائل و موضوعات پرداخته شود :
اساسا فلسفه رتبه بندی معلمان برای چه بود و قرار بود چه اهداف و کدام آرمان ها را تامین نماید ؟ آیا شاخص ها و معیارهای تعریف شده همان بودند که از ابتدا برای آن تعریف شد ؟ آیا ارزیابان رتبه بندی خودشان درک و فهمی از رتبه بندی داشته و در این زمینه آموزش دیده بودند ؟
سرنوشت « سازمان نظام معلمی » که در زمان وزارت دانش آشتیانی بازطراحی و نهایی شد و قرار بود نهاد اصلی اجرا کننده رتبه بندی معلمان باشد چه شد ؟
بخش پایانی گفت و شنود با « رضوان حکیم زاده » را می خوانیم .
« صدای معلم » از دیدگاه های گوناگون و علمی در جهت اغنا و تنویر این موضوع مهم استقبال می کند .
پس از انتشار فایل صوتی سخنان دکتر صحرایی در جمع دانشجویان دانشگاه فرهنگیان هرمزگان و تهدید آنها به برخوردهای پلیسی و تشبیه دانشگاه فرهنگیان به دانشگاه تربیت پاسدار، برخی این سخنان را تنها ناشی از کم تجربگی، تکبر، هیجان و خودشیفتگی رئیس دانشگاه تلقی کردند؛ اما گذشت زمان و اجرایی شدن برخی تصمیمات نشان داد که شوربختانه نقشههای جدی و خطرناکی برای حاکمیت این نگاه وجود دارد و اجرای برخی آنها آغاز و مقدمات برخی در حال فراهم شدن است.
اقدامات عجیبی که در بحبوحه مباحث رتبهبندی معلمان و نیز سرپرستی وزارت آموزش و پرورش چندان مورد توجه قرار نگرفتند. برخی از این اقدامات عبارتاند از:
۱- اجبار دانشجویان به پوشیدن یونیفرم و لباس متحدالشکل:
مدیریت دانشگاه اخیراً برای طراحی لباس فرم دانشجو معلمان دختر و پسر فراخوانی اعلام کرده و قرار است با طراحی آن پوشش دانشجویان دختر و پسر در دانشگاه اجباری و یکشکل باشد. ( این جا )
لباس اجباری و متحدالشکل امروزه حتی در مدارس نیز چندان موافقانی ندارد و با عزت نفس و شخصیت تعالیجوی جوانان دانشجو نیز در تعارض است. اگرچه برای دور کردن بسیاری از علاقهمندان به شغل معلمی و استعدادهای برتر از دانشگاه فرهنگیان نقشه خوبی است!
2- برگزاری کنکور اختصاصی دانشگاه فرهنگیان:
بنا به تصریح رئیس دانشگاه به دلیل آنکه زمان بیشتری برای گزینش دانشجو در اختیار باشد و همچنین منابع آزمون مطابق میل و مدیران دانشگاه باشد؛ قرار است سال آینده کنکور پذیرش دانشگاه فرهنگیان از فرآیند عمومی آزمون سراسری جداشده و در زمانی بسیار زودتر و با منابع و مواد خاص برگزار شود. ( این جا )
این اتفاق باعث خواهد شد بسیاری از دانشآموزان توانا و علاقهمند به معلمی؛ به دلیل عدم همزمانی زمان کنکور سراسری و این آزمون و عدم امکان برنامهریزی مطالعاتی برای هر دو آزمون، قید شرکت در آزمون استخدامی ورودی دانشگاه فرهنگیان را بزنند در نتیجه سطح علمی دانشجویان دانشگاه بهشدت پایین خواهد آمد. مدیریت دانشگاه این اقدام ارتجاعی خود را در عداد اقدامات تحولی قلمداد کرده و با عنوان نهضت تدوین منابع مانند بقیه کارهای سطحی خود با تبلیغات پردامنه به خورد افکار عمومی میدهد.
تجربه برگزاری کنکور اختصاصی تربیت معلم در دهه ۶۰ و ۷۰ بهخوبی نشان از عدم استقبال دانش آموزان توانمند از چنین آزمونهای جداگانه دارد به طوریکه بعدها آزمون اختصاصی حذف و پذیرش معلم از طریق آزمون سراسری انجام شد. ضمن اینکه اعتبار علمی مدارک و امکان ادامه تحصیل دانشآموختگان دانشگاه فرهنگیان در صورتی که در آزمون سراسری شرکت نکرده باشد، نیز کاملاً زیر سؤال است.
3- برگزاری آزمونهای پایانترمبهصورت هماهنگ و با سؤالات مشترک:
در فضایی که در محیط های علمی و دانشگاهی تأکید بیشتر بر سنجشهای مستمر و تکوینی و فعالیتهای یادگیری است و در این فضا آزادی و ابتکار عمل استادان مورد توجه است؛ دانشگاه فرهنگیان فرآیندی را آغاز کرده که طی آن با سلب اختیار از استادان ، آزمونهای دروس پایان ترم را بهصورت هماهنگ انجام گیرد.
این اقدام علاوه بر آنکه نشان دهنده بیاعتمادی به اعضای هیئت علمی و مدرسان دانشگاه بوده اقدامی در جهت کنترل و تسلط بیشتر بر محتوای درسی و سلب آزادیهای دانشگاهی و حذف ابتکارات و نوآوریهای آموزشی خواهد شد. درحالیکه امروزه در نظامهای آموزشی پیشرو حتی این اختیار و ابتکار عمل به معلمان نیز داده میشود.
۴- انتشار برخی جزوههای سرهم بندی شده تحت عنوان منابع درسی و اجبار و الزامی کردن استفاده از آنها به عنوان منابع انحصاری درسی:
امروزه با پیشرفت علم و تنوع نظریههای علمی به ویژه در حوزه تعلیم و تربیت منبع علمی و کتابهای درسی بسیار مفید و متنوع در کشور توسط استادان و پژوهشگران تولید و عرضه شده و میشود. به طوری که حتی برخی مؤسسات انتشارات تخصصی دانشگاهی مانند سمت که از ابتدا برای تدوین انحصاری منابع درسی دانشگاهی تأسیس شده بودند با تجدید نظر در رویکرد خود به چند تألیفی و استفاده از سایر منابع یادگیری موازی رو آوردهاند. از سویی با توجه به پیشرفت فن آوری اطلاعات و ارتباطات دیگر منابع کاغذی و چاپی به دلیل دور بودن از انعطاف و دشواری بهروزرسانیهای لازم چندان مورد استقبال قرار نمیگیرند و چه بسیار استادانی که در هر نیم سال نسبت به نیم سال گذشته از منابع جدیدتر و متنوعتری استفاده میکنند.
در چنین شرایطی دانشگاه فرهنگیان قصد دارد تجربه شکستخورده تک منبعی و اجبار استادان به استفاده از جزوات درسی خاص تحت عنوان کتاب درسی را تکرار کند. اینکه امروزه این موضوع که با صرفنظر از اختیار استادان صرفاً یک کتاب در هر درس بهعنوان منبع اصلی چاپی در نظر گرفته و همه مجبور به استفاده از آن باشند به هیچ عنوان پذیرفته نیست و بهشدت کیفیت علمی کلاسها را کاهش خواهد داد.
جالب اینجاست که مدیریت دانشگاه این اقدام ارتجاعی خود را در عداد اقدامات تحولی قلمداد کرده و با عنوان نهضت تدوین منابع مانند بقیه کارهای سطحی خود با تبلیغات پردامنه به خورد افکار عمومی میدهد. البته که برخی افراد سودجو و فرصتطلب و مدیران همیشگی دانشگاه نیز بر این موج برخاسته از خودشیفتگی و فریبکاری مدیریت دانشگاه سوار شده و جیب و رزومه خود را پربار میکنند.
کاملاً روشن است که با چنین تصمیماتی، سنت یکصد ساله تربیت معلم که از ابتدا بهصورت دانشگاهی و و در فضایی فرهنگی بنیان گذاشته شده، در حال تبدیلشدن به یک فضای صرفاً پادگانی مانند آموزشگاهی نظامی است.
فضایی که اولین قربانی آن کیفیت تربیت معلم خواهد بود و بسیاری از جوانان مشتاق به حرفه معلمی قید حضور در چنین فضای خوفناکی را خواهند زد.
آنچه تلخ و تأسفبار است اینکه در ذهن و بیان مدیران دانشگاه این موضوع جاری است که با توجه به مشکلات ناشی از بیکاری و معضلات اقتصادی شرایط دانشگاه هر چه از این سختتر و توهینآمیزتر هم باشد، به دلیل بورسیه و پرداخت حقوق، باز هم با سیل محتاجان به ورود به دانشگاه روبه رو خواهیم بود.
دلسوزان تعلیم و تربیت لطفا به هوش باشید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
درود و ادب
با سپاس از جناب پورسلیمان مدیر مسئول سایت « صدای معلم » برای درج خبر حکم بدوی بازخریدی هیئت تخلفات اداری برای اینجانب و همچنین با سپاس از تیم تهیه گزارش نقد و تحلیل منطقی.
این گزارش به قدری مستدل و منطقی بود که به محض خواندن پیش خودم گفتم کاش این عزیز وکیل باشد و بتوانم با ایشان برای دفاع به هیئت تخلفات وزارت بروم. البته سال گذشته دقیقا همین موضوع را در دفاعیات مطرح کردم اما با تفسیر موسع از هنجارهای شغل معلمی تمام عملکرد معلمان را حتی خارج از محیط شغلی به نادرستی به مجازاتهای ذیل این قانون تسری دادند.
اگر وکیلی بتواند برای یک بار چنین رایی را ابطال کند و برائت بگیرد و یا دیوان صراحتا درباره آن اعلام موضع بکند مشکلات دامن گیر بسیاری از معلمان ناشی از همین نگاه و تفسیر که به صدور رای های غیرقانونی منتهی شده است برطرف خواهد شد.
امیدوارم شما به عنوان مدیر رسانه تخصصی و مستقل تلاش بیشتری در جهت آگاهی رسانی باهدف کاهش مشکلات معلمان در این زمینه انجام دهید.
با آرزوی بهروزی برای شما و همه تلاشگران آگاه صنفی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید