آقای حمید ماهی صفت کمدین مشهور در یکی از برنامه هایش طنزی با این مضمون تعریف می کرد :
« شخصی در حالی که یک آمپول پنی سیلین در دست داشت برای تزریق وارد درمانگاهی شد. پرستار از او پرسید تا حالا پنی سیلین زده اید ؟ گفت : بله ، دیروز زده ام!
پرستار گفت : خیلی خوب بروید روی تخت آماده شوید تا تزریق کنم. بعد از آماده شدن شخص و تزریق آمپول ، فرد ناگهان دچار شوک و تشنج شد و کادر درمان با زحمت فراوان و اقدامات بالینیِ سخت او را احیا کردند. بعد از احیا ؛ پرستار تزریق کننده که خیلی ترسیده بود با عصیانیت از او پرسید : شما مگر نگفتی دیروز پنی سیلین زده ام؟!
شخص با خونسردی جواب داد : چرا اتفاقا دیروز هم همین طوری شدم . آمپوله دیگه ....! »
ماجرای تکرار مکرر سفرهای نوروزی در ایران و تلفات غیر طبیعی و بالای انسانی ناشی از تصادفات جاده ای که بعضا تراژدی های غمناکی را هم رقم می زند با همه تلخی هایش بی شباهت به طنز بالا نیست ؛ یعنی اینکه هم مردم و هم مسئولان با وجود تجربه تلخ سالهای قبل باز هم تقریبا هر سال غافلگیر می شوند . آیا پلیس محترم راهور و مراجع قانونگذاری با کاری تخصصی و علمی و تصویب قوانین به معنای واقعی بازدارنده نمی توانند جلو این فجایع سالانه را بگیرند؟
به راستی ریشه این غافلگیری به خصوص از طرف مردم ریشه در کجا دارد ؟
واقعیت این است که متاسفانه درصد نسبتا قابل توجهی از مردم در اثر رشد نامتوازن ثروت ( اتومبیل دار شدن) در کنار ثابت ماندن شعور اجتماعی ، درک صحیحی از قوانین به خصوص قوانین رانندگی و خطرات ناشی از عدم رعایت این قوانین ندارند.
دیروز سایت خبری عصر ایران خبر غم انگیزی از یکی از صدها تصادف جاده ای که این روز ها اتفاق می افتد منتشر کرد.(کد خبر954514 نهم فروردین 403) .
به موجب این خبر در تصادف دو خودرو سواری سوناتا و پژو در جاده جندق ، تمام سرنشینان دو خودرو (9نفر) به جز پسرکی 5 ساله در جا کشته شدند. (با توجه به نوع و کیفیت خودروها بی شک بی احتیاطی یک و یا هردو راننده می تواند عامل اصلی این سانحه درناک باشد و عواملی همچون کیفیت پایین خودروها و یا نقص و ناهمواری جاده در درجه دوم قرار می گیرد) .
حدس زدن چهره رقت بار و حال و روز این کودک در آن صحنه و آینده مبهم او که کل خانواده اش را از دست داده است روح و روان بی تفاوت ترین انسان ها را می خراشد.
به موجب آمارهای رسمی منتشر شده در سفرهای نوروزی امسال متاسفانه تاکنون ( از 24 اسفند تا 10 فروردین ) 617 نفر از هم وطنان صرفا یا به خاطر بی احتیاطی خود در رانندگی جان باخته و یا قربانی بی احتیاطی دیگران شده و مظلومانه جان باخته اند و چند برابر این این افراد نیز مجروح و یا معلول شده اند و عید نوروز شان تبدیل به تلخ ترین خاطرات زندگی شان شده است.
آیا واقعا راهی برای برای پیشگیری وجود ندارد؟
آیا توصیه ها و نصیحت های تکراری و کم اثر پلیس مبنی بر استراحت و یا حفظ خونسردی رانندگان و یا خواب کافی و ... توانسته مانع این حجم از تصادفات شود؟
آیا پلیس محترم راهور و مراجع قانونگذاری با کاری تخصصی و علمی و تصویب قوانین به معنای واقعی بازدارنده نمی توانند جلو این فجایع سالانه را بگیرند؟
آیا جدا از هزینه های اجتماعی به جا مانده از این تصادفات هزینه های سرسام آور اقتصادی ناشی از این تصادفات را بر اقتصاد ملی و شرکت های بیمه محاسبه کرده اند؟
اگر انجام گرفته چرا برای مقابله با آن کاری اساسی صورت نمی گیرد ؟
چرا اکثر خانواده ها در سفرها اجازه می دهند که جوانان کم تجربه ای که تازه گواهی نامه گرفته اند پشت فرمان بنشینند؟ با توجه به اینکه صدور گواهی نامه به بخش خصوصی واگذار شده است آیا پلیس راهور نظارت کافی بر مراجع صادر کننده گواهی نامه دارد؟
آیا پلیس در تجزیه و تحلیل آمار تصادفات به نقش عدم آموزش کافی از طرف بعضی از صادر کنندگان گواهی نامه رانندگی اشراف دارد؟ تاکنون مجوز چه تعداد از آن ها لغو شده است؟
در همین چند روز اخیر به موجب خبر تاسف بار دیگری (ایرنا 9 اسفند) یکی از فرماندهان ارشد پلیس راهور (فرمانده پلیس راهو سلسله و دلفان ) در حین بازدید و رسیدگی به یکی از تصادفات زنجیره ای در جاده خود دچار سانحه شده و کشته شده است . این بدان معنی است که ماجرای رانندگی در جاده های ایران بیشتر به جنگ مغلوبه ای می ماند که برای هیچ کس حتی برای فرمانده پلیس راه امن نیست.
واقعا چرا؟
بیایید دست به دست هم بدهیم و این غول خطرناک قانون شکنی به خصوص در امر رانندگی را که بر اثر سهل انگاری مدتهاست از شیشه بیرون آمده مهار و دوباره به شیشه برگردانیم.
استفاده از تجربیات سایر کشور های موفق می تواند کمک کند!
( 1 ) مردی در حال عبور از خیابان در اوکراین :
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
حرف های تکراری و ناکارآمد
به نظرم اینکه این تعداد کشته در این مدت وجود داشته مسئله طبیعی و نرمال
که از نظر امار بررسی کنیم می بینیم که همیشه بین نسبت ماشین در جاده و تصادف یک ارتباط مثبت وجود دارد
هر چه تعداد بیشتر احتمال تصادف بیشتر است
همچنین سفر تفریحی بودن خود نیز می تواند احتمال حواسپرتی را بیشتر کند
همچنین در اینطور مواقع افرادی که سفرهای برون شهری کم داشته اند یا نداشته اند احتمالا در این مواقع از سال بیشتر بیرون می زنند
همچنین چرا این همه ازدحام ماشین در این موقع سال داریم؟!
البته در همه کشورها احتمالا چنین وضعی هست و طبیعی است ولی مطمئنا در ایران این ازدحام ماشین آیا غیرطبیعی نیست یعنی بیش از اندازه نیست؟!
چرا مردم برای سفر بیشتر از ماشین استفاده می کنند تا قطار، هواپیما و اتوبوس یا تور های مسافرتی؟!
وقتی مردم فقیر توان یک مسافرت تفریحی واقعی با هواپیما و قطار و کشتی نداشته باشد به نظر شما چه کار باید بکند
وقتی نمی تواند یک هتل رزو کند به خارج برود و ... به نظر شما چه کار باید بکند؟
و این می شود که بهترین راه را در این می بیند که ماشین متوسط یا حتی ضعیف خود را در جاده بیندازد تا قدری از شرمندگی خانواده اش در بیاید و احساس کند که او هم می تواند بگردد
ادم هایی را دیده ام در مکان های تفریحی که غذایشان مثلا شیربرنج است نیمرو و ...
آخر این چطور تفریح و گشت و گذاری است
این چه نسبتی است که شما به ان رسیده اید
اول اینکه ماشین دار شدن نمایه ثروتمند شدن نیست در زمان کنونی ماشین داشتن یک مقوله همگانی است و هر خانواده مثل یک یخچال باید از آن داشته باشد ان هم یک ماشین با کیفیت نه پراید
اینکه کسی ماشین دار شده و شعور ماشین دار شدن را ندارد به همه صدق نمی کند که ما این نسبت کلی را کنیم شاید عده کمی چنین باشند که باز ربطی به تعداد افراد ماشین دار ندارد و دیگر اینکه با توجه به موارد بالا که گفتم شعور اجتماعی در این تصادفات درصد کمی را در بر می گیرد.
یکی از دلایل این وضع خود این حکومت و دولت جاهلان است که وضعی درست کرده است که مردم مجبورند در یک زمان خاص و باز مجبورند با وسیله شخصی به سفر بروند
اگر بلیط قطار و هواپیما ارزان شود و هتل و خرج ارزان شود و ... و مردم یادبگیرند چنین سفر کنند بسیاری از مشکلات کم می شود.
درست مثل کارکرد یخچال.
هر چه گران قیمت، لوکس تر و نشانه دارایی صاحب اتومبیل. یعنی ایجاد شکاف اجتماعی و دامن زدن به فاصله طبقاتی.
کالای سرمایه ای شدن بسیاری از وسایل این یک حقیقت که در دوره کنونی به دلیل عدم ثبات ارزی و پولی شکل گرفته و طبیعی است
هر چند مردم می توانند به اندازه نیاز چنین کنند که این نیاز به یک هماهنگی و اتحاد و اعتماد و همدلی دارد که امکان آن با توجه به دخالت سرمایه داران و بنگاه سرمایه داری دولت امکان ندارد یعنی خود این ها به عمد این کار را می کنند
اما در مورد لوکس شدن این کالاها مخالفم
این کالاها از ملزومات اولیه زندگی کنونی اند
و اگر سرمایه ای شدند دلیل بر لوکس و تجملی شدن نیست
یعنی یک خانواده یک ماشین یا زمین می خرد تا با آن برتر نشان دهد؟!
به نظرم دلیل اصلی این رقابت های خریدن و آن هم خریدن چیز گران قیمت به دلیل سرمایه گذاری است
همه این بدبختی ها سر این جمخوری سهمیه ای سپایه ای بی عرضه مسخره هست که جامعه را به قهقهرا کشانده است
و البته تمام این ادم های سهمیه ای مفت خور از بالا تا زیر نقشی در ان دارند
حداقل در جامعه ما چنین تلقی می شود.
نمی نویسیم و نمی سازیم. مجموعه افراد یک جامعه فرهنگ عمومی را می سازند. و خودرو در ایران یک کالای سرمایه ای است و وقتی برند خارجی آن با قیمت میلیاردی و بالاتر از آن وارد گود می شود، کالای لوکس نامیده می شود. چون بیشتر افراد جامعه، قادر به تهیه آن نیستند.
آمارهای تکاندهنده از قربانیان حوادث رانندگی نوروز در ۱۰ سال اخیر
خود پلیس هم این تصادفات را به شعور مردم ربط نداده که شما چنین می کنید نمیدانم این چه رسمی و فرهنگی است که بعضی ها دارند و هر چه بدبختی هست را از سر مردم و شعور و ... می دانند
نمی گویم آدم بیشعور در ایران کم هست که اتفاقا کم هم نیست اما اینطور نگاه یک طرفه و ساده است
بر اساس آماری که سازمان پزشکی قانونی اعلام کرده در ۱۰ سال اخیر، یعنی از سال ۹۳ تا سال۱۴۰۲، تعداد کشته شدگان تصادف در تعطیلات نوروزی، به ترتیب ۱۰۸۴، ۹۶۸، ۹۶۴، ۸۷۴، ۱۰۳۴، ۹۱۴، ۵۳۴، ۱۰۸۰، ۱۱۴۶ و ۱۲۱۷ نفر بوده است
امسال به 600 نفر کشته به نظر می آید شعور مردم بیشتر شده است بر عکس نظر شما؟!
اما در حقیقت این شعور همانطور که گفتم درصد کمی از قضیه است
با وجود اطلاع از شرایط باز هم بی محابا مانند کامیکازه های ژاپنی سبقت بیجا میگیرند وناشیانه وخطرناک میرانند. وحوادث دردناکی مثل جاده جندق بوجود میآورند .شما میتوانید بجای بیشعوری اصطلاح دیگری بکار ببرید.
و دلیل ان هم وضع معیشتی بد هست
به عینه در اطرافم که نگاه میکنم کسانی که تقریبا هر سال یک دوری می زدند امسال از جایشان تکان نخورده اند و یا حداقل به مسافرت های طولانی نرفته اند
یعنی همان گردش ساده و کم هزینه با ماشین را هم دیگر امسال نتوانستند انجام دهند
و این یعنی افسردگی بیشتر یعنی خودکشی بیشتر و ...
در مقاله زیر (که از بهترین مقاله هایشان بود) نویسنده اش بسیار دقیق با منابع معتبر و تحلیل آماری جالب تصادفات موقع تعطیلات عید کریسمس و شکرگزاری از جهات مختلف در آمریکا را بررسی کرده است تا زیاد شدن تصادفات و کشته ها در این تعطیلات را بررسی کند
البته توجه شود که تفاوت هایی در این مقایسه هست که باید دقت کرد
فصل تعطیلات آنها زمستان است ماشین ها و جاده های بهتری دارند مسافرت با هواپیما و قطار و ... و رزو هتل و .. در انجا رایج است ولی با همه این ها باز هم هر سال یکی از دغدغه ها کشته های هنگام تعطیلات آنها است
خب مشخص است در این سیستم سرمایه داری کارگر، کارمند و ... کل سال مثل خر باید کار کند و مرخصی هایش را جمع کند و پولش را جمع کند در یک چنین زمانی یک گردش ساده داشته باشد و ایران هم مستثی نیست
https://www.valuepenguin.com/deadliest-states-drivers-holidays
بعضی کتاب بیشعوری کرمنت را می خوانند و فکر می کنند به یک بینش تازه ای رسیده اند
وقتی می گوییم مسئله ناشی از بیشعوری یا هر اسم دیگر از سمت مردم است باید دقت کرد ما داریم اول کلی گویی می کنیم و بهتر است گفته شود بعضی ها
و دوم اینکه وقتی چنین گفته می شود یعنی ذات این مردم بیشعوری است که به نظر من مسخره و بی پایه است
من خودم آدم های بیشعور و پست کم ندیدم چه رانندگی و چه در هر چیز و مکانی
اما باز هم به این شکل نگاه نمی کنم نگاه من به عنوان روشنفکر با دیگران باید تفاوت داشته باشد یک تفاوت منطقی و علمی و کاربردی
وقتی به این موضوع به عنوان نمونه نگاه کنیم می بینیم که اگر چنین مقوله ای وجود دارد آیا به ذات آن فرد بر می گردد یا به نوع تربیت؟
و کلمه بیشعوری به نظر من به این نوع افراد هم نمی شود اطلاق کرد چون وقتی ما کلمه بیشعوری یا از اخلاق صحبت می کنیم یعنی فرد اختیاری در اعمال خود دارد
به طور مثال آیا به یک کودک یا یک فرد عقب مانده ذهنی یا فرد دچار اختلالات روانی ضد اجتماعی و ... می توانیم انگ بیشعوری بزنیم؟
و اگر افرادی وجود دارند که به ذات چنین نیستند و بعضی مواقع چنین رفتار اخلاقی ناشایست نشان می دهند این مقوله وارد بحث تربیت می شود که برخی ان را فرهنگ می گویند
این بحث همان طور که از ذات این کلمه تریبت مشخص است یک مقوله محیطی است و مقوله محیطی از کجا ناشی می شود خانواده و مدرسه و الان رسانه ها و اطرافیان
این تربیت همان طور که گفتیم به مدرسه و خانه متصل می شود و چون جامعه یک ساختار سیستمتاتیک دارد و دولت در راس آن تشکیل شده و وزارتی و .. تمام این ساختار باید پاسخگوی چنین اعمال باشند نه خود این فرد.
به عبارتی این ها را گفتم که بگویم شما نمی توانید به راحتی بگویید مردم بیشعور اند که چنین اند
بلکه بهتر است گفته شود این مردم (بعضی از مردم) بیشعور بار امده اند یا بد تربیت شده اند
و با این گزاره مشخص می شود که خود فرد مقضر نیست و از زیر بوته بیرون نیامده است
این فرد 12 سال فقط در مدرسه عمرش گذرانده و بمباران شده و چقدر در خانه و ...
به نظر شما چه کسانی مسئول تربیت این فرد بوده اند؟
شرایطی که توسط دیکتاتورها و سرمایه داران درست می شود تا مردم فقیر و تحت فشار همه بدبختی ها را به خود نسبت دهند و این چنین گوشه ای کز کرده و افسرده شده و دست از گرفتن حق خود در اجتماع بردارند
این فقر شعوری که در قشر فقیر واقعا شکل می گیرد اما بیشتر آن دلیل اقتصادی و طبقاتی و فرهنگی دارند که خود سرمایه دار و دولت مقصر اصلی آن اند به خصوص در حکومت های این چنین که به چنین افرادی نیاز دارند
و می شود برداشت های مختلف ازش کرد با توجه به اینکه موافق این نوع حکومت باشید یا نباشید
اما من میگیرم که با حکومت دیکتاتوری اسلامی فاسد سرمایه داری موافق نیستی
و با توجه به این در مورد این گفته شما که یک حرفی تکراری و بسیار ساده لوحانه است و بیشتر از روشنفکر کشور جهان سومی بیرون می آید و مختص به ایران نیست
این فکر همان فکری است که مردم را اخته می کند همان فکری است دیکتاتور و سرمایه دار و ارباب دوست دارد روشنفکر داشته باشد تا حرکت نکند و نگذارد مردم نیز دچار خشم و حرکت شوند
به نظر شما حکومت ایران نتیجه فرهنگ مردم است یا نتیجه یکسری فرصت طلب و دیکتاتور؟!
به نظر شما با این فکر که حکومت نماینده فرهنگ و باور جامعه است باعث ایجاد حکومت بهتر می شود؟!
به نظر شما حکومت های آزاد و پیشرفته و قانون مند غرب از کجا آمده اند از فرهنگ مردمشان؟!
کتاب دوزخیان روی زمین فانون را بخوانید تا با ساختار جامعه در کشورهای عقب مانده آشنا شوید
با توجه به سخنان شما الان درکشور ما یک حکومت کمونیستی یا لیبرالی می تواند تشکیل شود کافیست این اتفاق بیفتد خواهید دید همین افراد مسخ شده که شما می فرمایید همه فریاد برمی آورند ومخالفت می کنند ولی امروز ساکت هستند
در یک دیالوگ آن هم این چنین باید توضیح داد و واضح نوشت
در کشورهای عقب مانده یکی از مشکلات اصلی که همیشه مثل یک چرخه با وجود تغییر حکومت ها ادامه پیدا می کند همین مسئله آدم های فرصت طلب است نه مسخ شده
این افراد بازتولید سیستم های حکومتی هستند که ساختار ضعیف در قوانین و رشد افراد دارند که این موضوع تنها با یک حاکم یا افرادی درست می شود که این ساختار را قوی کنند
حکومت فعلی هم ازابتدا با سهمیه بازی و روش هایی مانند خود و نخودی و گزینش های ایدئولوژیک باعث شده است قسمت های زیادی از سیاسیون، روشنفکران و جامعه علمی و ... جایگاه واقعی نداشته و اصالت ندارد
این افراد 99 درصد افرادی بی سواد، نوکیسه و دلقک هستند که اداره جامعه را در دست می گیرند
در این جوامع مشکل خود حکومت نیست بلکه ساختار است که درست نیست و خود این افراد ضعیف در نگه داشتن این وضع تلاش می کنند با دیکتاتوری، ضعیف نگه داشتن مردم و حفظ ساختار فاسد و بیمار
تنها راه بر مسند نشستن فرد یا افرادی است که ساختار را از بالا تغییر دهند
همین امروز اگر این گزینش بازی ها و سهمیه ها و خودی و نخودی از این حکومت برداشته شود می شود بهترین می شود اما هیچ وقت چنین نمی شود
به همان دلایل بالا که گفتم
اما در مورد نوع حکومت قطعا سکولار بودن یک حکومت می تواند بسیار کارگشا باشد حالا می خواهد هر اسمی داشته باشد
و ساختاری لازم است دست ادم سودجو و فرصت طلب را قطع کند
و آزادی بیان و رسانه در بالاترین حد باشد
در جهان هم فکر کنم بیش از 80 درصد سکولار هستند حتی بسیاری از کشورهای اسلامی