علی رغم تاکید سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در فصل ششم؛ راهبردهای کلان مبنی بر « استقرار مدیریت اثر بخش، کارآمد، مسئولیت پذیر و پاسخ گو و بستر سازی برای استقرار نظام کار آمد منابع و مصارف در نظام تعلیم و تربیت رسمی و عمومی» متاسفانه مدیران آموزش و پرورش به لوازم مسؤلیت پذیری تن نمیدهند .
یکی از معضلات دستگاه تعلیم و تربیت، عدم پاسخ گو بودن مدیران به ذینفعان است چون پاسخ گو نبودن هزینه چندانی برای مدیران نداشته و ندارد بنابراین به راحتی از پاسخ گویی شانه خالی میکنند. این امر باعث بیاعتمادی و کاهش انگیزه در ارکان اصلی یعنی معلمان میشود.
از دلایل آن می توان به ناتوانی مدیران ، عدم شفافیتِکاری، بدهِ بستان های سیاسی، عدم رعایت شایستهسالاری و حضور کم رنگ شایستگان در حوزههای مدیریتی، استمرار حضور مدیران ناکارآمد و غیرحرفه ای... اشاره کرد.
مدیرانی که از پاسخ گویی سرباز میزنند آنهایی هستند که تصمیماتشان براساس ضوابط قانونی نیست ؛ به همین دلیل به خودشان جرئت پاسخ گویی نمیدهند چون هزینهای برایشان ندارد ؛ فلذا روند معیوب مدیریت، بیاعتمادی و بدبینی واحدهای اجرایی از واحدهای ستادی را هر روز بیشتر و بیشتر نشان میدهد.
هر چقدر از «کف مدرسه » به راس قدرت «وزیر» در دستگاه تعلیم و تربیت نزدیک میشویم میزان پاسخ گویی مدیران کمتر و کمتر میشود .
،یکی از ضعف های مدیران دستگاه تعلیم و تربیت ؛ عدم شفافیت در برخی از امور مانند اعزام سرپرستان مدارس خارج از کشور با تصمیم وزیر ولی معلمان اعزامی با برگزاری آزمون است که خود تبعیض ناروا و غیر قابل قبول است ، مصداق بارز بیعدالتی است و این فرآیند همچنان ادامه دارد بنابراین عدم شفافیت در امور مشکل پاسخ گویی را به دنبال دارد و مدیران خود را موظف به اقناع ذی نفعان نمیبینند.
پیشنهاد میشود وزیر محترم آموزش و پرورش سال جدید تحصیلی را « سالِ پاسخ گویی و عملیاتی کردن بند ۹ راهبردهای کلان سند تحول » اعلام فرمایند تا بیشتر از این شاهد بیاعتمادی و دلسردی ذینفعان نباشیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
داور زمانخانی .
معلم ، شاعر ، نویسنده ، پژوهشگر و دبیر انجمن ادبی شیخ محمود شبستری .
مغازه ای دارد در خیابانی که به همین نام شخصیت ادبی بزرگ ایران مزین است .
زمانخانی مغازه خود را به دو نیم تقسیم کرده است . در بخشی مواد غذایی می فروشد و در بخشی دیگر کتاب و البته آن ها را به امانت هم می دهد .
با این وجود ، « شبستر » با وجود آن که به « شهر فرهنگی » متصف است اما در آن کتاب فروشی دیده نمی شود .
« صدای معلم » در جهت معرفی شخصیت های فرهنگ و ادبی ایران گفت و گوی تفصیلی را با آقای « داور زمانخانی » انجام داده است .
بخش چهارم این گفت و شنود را می خوانیم .
جستار گشایی:
از اواسط خرداد ماه در گرماگرم امتحانات هر از گاهی بروشورهای تبلیغاتی پژوهش سرای خوارزمی، کانون رشد، استخر امامعلی، مساجد و پایگاههای دور اطراف را در گروهها و کانالهای مدرسه بارگذاری میکنیم تا حداقل دانشآموزان و خانوادههای علاقه مند بدانند پسا امتحانات اگر دنبال پر کردن مناسب اوقات فراغت دانشآموزان خود باشند به چه مراکزی میتوانند مراجعه و ثبت نام نمایند ؟
در همین اثنا وبیناری توسط معاونت پرورشی سازمان برگزار شده و مدارس را (با هر امکان و شرایطی) مکلف به دایر کردن پایگاه تابستانی مینماید.
(هر مدرسه یک پایگاه تابستانی)
نیمه سوم خرداد به درخواست تعدادی از اولیا برای اخذ تخفیفات، با کانون رشد وارد مذاکره و رایزنی میشوم . بیش از دو دوجین آمادگی کامل خود را برای ثبتنام در کلاسهای این مرکز اعلام میکنند.
پنجشنبه ۲۵ خرداد تماسی با کانون دارم ؛ از آن همه شور و اشتیاق برای اخذ تخفیف ثبت نام کلاسهاي کانون دو سه نفر به مرحله واریز شهریه رسیدهاند. جالبتر آنکه علیرغم تشویق و ترغیب مدرسه میزان مراجعه به پژوهش سرای خوارزمی صفر میباشد.
از طرفی ، شیفت مخالف مدرسه از طرف اداره به آموزشگاه بخش خصوصی اجاره داده شده است . ثبتنام و صید آموزشگاه از دانشآموزان ما نیز در حد هیچ است. از اواسط خرداد بنا به درخواست یکی از انجمنیها، خواهان تشکیل کلاسهای کیکبوکسینگ در مدرسه هستیم ؛ ظاهرن نامه درخواست ما به سرنوشت نامعلومی گرفتار آمده است.
این خلاصهای از وضعیت اوقات فراغت دانشآموزان دبیرستانی در حاشیه کلان شهر کرج میباشد.
گویا اکثریت منتظر دریافت نتایج امتحانات خرداد بوده تا پس از رویت کم و کیف کارنامه اقدام به برنامهریزی برای اوقات فراغت فرزندان خود باشند. در مجموع، فقدان نظارت ملي و اعتبار ويژه، نداشتن تشكيلات لازم و تشت در سياست گذاري سبب پراكندگي امور و بهرهمندي مقطعي و محدود جوانان از فرصت هاي فراغتي شده و عمده نيازهاي جوانان در تابستان بلاتكليف و بي پاسخ مانده است.
اوقات فراغت امری فانتزی...
اصولا اوقات فراغت در فرهنگ ما امری تفننی و فانتزی محسوب میشود لذا از صدر تا ذیل برنامهریزی منظم، هدف دار و نتیجه مندی بر آن مترتب نبوده و البته متولی مشخص با رویکردی همگرا نیز یافت نمیشود. لذا امورات اوقات فراغت نیز مانند سایر برنامههای فرهنگی ما اغلب جوششی، مقطعی و باری به هر جهت بوده و خروجی مجموعه فعالیتها با حاصل جمع جبری مایل به صفر است. فارغ از نداشتن سیاست گذاری مدون و فقدان متولی مشخص ؛ سایر مشکلات حوزه اوقات فراغت را میتوان در دو دسته اصلی زیر خلاصه نمود.
موانع و مشکلات اقتصادی:
- کمبود بودجه و اعتبار
- عدم استفاده بهينه از امکانات موجود
- فقر مالي و گرانی امکانات فراغتی
موانع و مشکلات فرهنگی:
- سنتها و عادات و آداب اجتماعی
- تاثیرات جهانی شدن و فرهنگ غرب
- ناتوانی خانوادهها در اوقات فراغت
- عدم آگاهی از مراکز اوقات فراغت
- عدم استفاده از نیروی مجرب
- اوقات فراغت دغدغه ما نیست
- کلاسهای جبرانی و تجدیدی
- کیفیت پایین تولیدات فرهنگی و...
متولیان اوقات فراغت کیستند ؟!
« اصولا در كشور ما متولي مشخصي در زمينه اوقات فراغت وجود ندارد و سازمانهاي مختلف نظير سازمان ملي جوانان، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، آموزش و پرورش، وزارت کار و امور اجتماعی، وزارت جهاد کشاورزی،کمیته امداد، سپاه و بسیج، سازمان تربیت بدنی و... هر يك به نوبه خود فعاليتهايي را براي پر كردن اوقات فراغت اقشار مختلف جامعه به انجام ميرسانند. ارزيابي فعاليتهاي دستگاههاي اجرايي از آغاز تاكنون مبين آن است كه هر تابستان حداكثر 10 درصد از نوجوانان و جوانان كشور به صورت پراكنده مقطعي و موردي تحت پوشش فعاليتهاي فراغتي دستگاههاي فرهنگي قرار گرفته و از امكانات ملي سود جسته اند كه البته دستگاههاي غيرفرهنگي نيز در محدوده شرح وظايف خود به بخشي از جوانان به صورت مجزا خدمات رساني كرده اند؛ اما در مجموع، فقدان نظارت ملي و اعتبار ويژه، نداشتن تشكيلات لازم و تشت در سياست گذاري سبب پراكندگي امور و بهرهمندي مقطعي و محدود جوانان از فرصت هاي فراغتي شده و عمده نيازهاي جوانان در تابستان بلاتكليف و بي پاسخ مانده است.
شهرداري ها نيز از طريق توسعه فضاهاي فرهنگي، تفريحي نظير پارک ها، فضاهاي ورزشي و... سهم مهمي در تأمين فضاهاي لازم براي گذران اوقات فراغت شهروندان دارند . توسعه فضاهاي سبز، ايجاد پارك ها ، زمين هاي بازي كودكان و كتابخانه، اردوگاه ها، ورزشگاه ها، مراکز تفریحی، سينماها و موزهها و... از وظايف شهرداريهاست » .
سخن آخر:
به نظر میرسد با وخامت اوضاع اقتصادی، خانوادهها با شروع تابستان در استرس دروس تجدیدی، ثبتنام دانشاموزان، تهیه لباس فرم، سرویس مدارس و...بوده و در نتیجه مقوله اوقات فراغت اغلب در انتهای زنجیره اولویت خانوادههاست.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در آستانه انقلاب مشروطیت، علاء الدوله که یکی از شقی ترین انسانها به شمار می آمد، حاکم تهران بود . او به بهانه گرانی قند، تجار را به فلک بست و همین، یکی از بهانههای شروع جنبش مشروطیت شد.
شیخ ابراهیم زنجانی در مورد میزان ستم گریهای او می نویسد:
«علاء الدوله یک پارچه آتش ستم و جور و خشم و کین و بی رحمی است ؛ چند نفر برای قساوت و بی رحمی و خونخواری پروریده اند که بدتر از سگ و پلنگ خونخوار بودند یکی هم این علاء الدوله نابه کار است...»
(خاطرات شیخ ابراهیم زنجانی...ص128)
هنگامی که از ستمگری های علاء الدوله، کارد به استخوان مردم رسید، دكانها و بازارها را بسته و در مسجد شاه بست نشستند و از شاه، عزل او را خواستند. در اين ميان، ميرزا اسداللّه واعظ، بالاى منبر رفته، پس از مقدماتى خطاب به مردم گفت: « اى مردمى كه عزل علاء الدوله را به خاطر ظلم و ستم و دزدى و خيانت درخواست مى كنيد ؛ آيا خودتان اگر جاى او بوديد با مردم بهتر از او رفتار مى كرديد؟
و سپس اضافه كرد:
«آى بقال! مثلا خود تو كه خرده پنير و ماست ماندهها را به فقير بيچارهها و خوب و تازۀ آن را به پولدارها مي دهى علاء الدوله نيستى؟ اما ریشه ظلم آنجا نبود که میرزا رضا نشانه گرفت، بلکه در پسِ ذهنِ میلیونها رعایا بود که ميرزا اسداللّه واعظ به درستی اشاره کرده بود.
آى قصاب! كه گوشت مغز ران را به حاجى، دارا، آجان و ارباب مي دهى و لثه پوستههايش را براى بيچارهها مي گذارى و زيادتر هم پول مي گيرى؟
آى سبزى فروش! كه آجان را با يك شاهى هم يخ و هم سبزى مي دهى و وقتى بچه اى براى خريد می آيد سبزى گنديدههايت را به دامنش مي ريزى.
آى دلاك حمام! كه براى جيب برى مشترى، چركهاى همه جاى تنش را لوله مي كنى و پيش چشمش مىآورى و جلوی سر و همسر خجالتش مي دهى...
شما خودتان علاء الدوله نيستيد كه جمع شدهايد و بهتر از علاء الدوله مي خواهيد؟!»
و در آخر اضافه کرد:
«آیا عوض علاء الدوله، انوشيروان عادل را پشت دروازه نگه داشتهايد كه اين را برداشته يكى او را بياوريد؟!
تا اينجا كه من سراغ داشته ام هيچ بدى نرفته كه خوب جايش بيايد و سگ زرد برادر شغاله و سگ زرد و سفيد و سياه ندارد همه شان سگ مي باشند...».
سالها قبل، عین همین سوال را امین السلطان از قاتل ناصرالدین شاه (میرزا رضای کرمانی) پرسیده بود قاتلی که خواسته بود با تفنگ، ستم را براندازد!
پس از ترور ناصرالدین شاه، وقتی او را دستگیر کردند در استنطاق، در شکایت از ظلم و ستم، گفته بود: «سالهاست سيلاب ظلم بر عامه رعيت جارى است...مگر اين مردم بيچاره بنده خدا نيستند؟ قدرى پايتان را از خاك ايران بيرون بگذاريد، در بلاد قفقاز، عشق آباد و خاك روسيه هزار هزار رعيت بيچاره ايرانى ببينيد كه از وطن عزيز خود از دست تعدى و ظلم فرار كرده، كثيف ترين كسب و شغل را از ناچارى پيش گرفته اند...
آخر اين گله هاى گوسفند شما، مرتع لازم دارند كه چرا كنند، شيرشان زياد شود كه هم به بچه هاى خود بدهند، هم شما بدوشيد، نه اينكه متصل تا شير دارند بدوشيد، شير كه ندارند گوشت تنشان را بكلاشيد»
(وقايع اتفاقيه...ص10)
او عدالت می خواست اما بدون تحول فکری . از لوله تفنگ عدالت زاده نمی شود بلکه تنها مرگ زاده می شود و چنین نیز شد که پس از قتل ناصرالدین شاه نه عدالت که ناامنی ها و هرج و مرج چنان شد که مردم به امنیت دوران شاهِ شهید حسرت می خوردند!
و اتابک امین السلطان در زندان به قاتل گفت: «مردك تو با كشتن ناصرالدين شاه مگر انوشيروان عادل بر دروازه شهر برای حكومت كردن آماده ساخته بودی كه دست به چنين عملی زدی...؟!»
و میرزا رضای کرمانی از این سوال به فکر رفته و گفته بود: «در اين چند روزه در ميان همه سخنها كه از زبان هركس شنيدم سخنى به اين درستى نشنيده بودم»!
(دولتآبادی، حیات یحیی...ج۱، ص۱۵۴)
( دیوار دارالفنون تهران )
ظلم و ستمگری باعث نشو و نمای عقلی نمی گردد بلکه باعث فقر و تشدید تنفر و کین و احساسات می گردد. هنگامی که از میرزا رضای کرمانی پرسیدند دیگران به تو ظلم کردند، چرا شاه را کشتی؟
گفته بود می خواستم به ریشه بزنم...
اما ریشه ظلم آنجا نبود که میرزا رضا نشانه گرفت، بلکه در پسِ ذهنِ میلیونها رعایا بود که ميرزا اسداللّه واعظ به درستی اشاره کرده بود.
پس در این صورت، عدالت نیز نه از لوله تفنگ، که با تربیت و از دارالفنون بیرون می آید...
( کانال تاریخ تحلیلی ایران )
معاونت عمرانی وزارت آموزش و پرورش یا سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور؛ این اسم برای مردم و مسئولان امر دارای جایگاه و اهمیت بسیار فراوانی است، زیرا یکی از نهادهای فعال عمرانی در کشور که مملو از مهندسان حاذق و با تجربه است که بدون سر و صدا مشغول خدمت رسانی به مردم و دانشآموزان هستند.
در شرایطی که مدارس کشور با مشکلات عدیده از جمله مدارس فرسوده، مدارس ناایمن، نیاز به احداث مدرسه در مناطق روستایی و عشایری و ... دارد، همگان منتظر اتفاقات شگرفی و تأثیرگذاری در جامعه دانشآموزی و فرهنگی کشور هستند.
با آمدن حمیدرضا خان محمدی به عنوان رییس سازمان نوسازی مدارس کشور (آبان 1401)، توجه به فاکتورهای مهمی مانند میزان توانمندی، تحصیلات مربوطه و سوابق ایشان برای این مسئولیت سنگین بود . با بررسی سوابق ایشان به این نتیجه رسیدیم که بالاترین مسئولیت او « مدیریت دبستان پسرانه مهر هشتم » است که فرزند یکی از مقامات مهم کشور در آن مشغول به تحصیل بوده است .
این می تواند نشان دهنده این موضوغ باشد که ردپای افراد غیر در این انتصاب وجود دارد و پرسش این است فردی که خود هیچ گونه سابقه ی مدیریتی و حتی کار اداری نداشته است چگونه به یکباره معاون وزیر آموزش و پرورش میشود؟
نکته قابل توجه اینکه ایشان پس از انتصاب به عنوان معاون وزیر به صورت قرارداد کار معین به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمده یعنی جایی که خود مسئول تربیت نیروی انسانی برای سایر دستگاه ها است، سابقه کاری یکی از معاونانش به کمتر از یک سال می رسد که این موضوع بسیار قابل تأمل است. (مدارک استخدامی مشهود است)
از زمان شروع به کار خان محمدی در سازمان نوسازی مدارس کشور، فردی به نام د . ر که از دوستان او در قرارگاه عدالت تربیتی بود وی را همراهی کرد. حتی اکنون در برخی سفرهای استانی و جلسات مدیران کل یکی از افراد موثر جلسات شده است. ظاهرا به دلایلی که خودشان بهتر میدانند ایشان امکان دریافت پست دولتی را ندارد، وگرنه یکی از معاونان امروز خان محمدی بود، زیرا بسیاری از انتصابات امروز این سازمان با تأثیر مستقیم وی روی پرده نمایش میرود.
اما سردرگمی؛ پاکسازی سریع ستاد سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور از نیروهای این مجموعه که فارغ از هرگونه گرایشات سیاسی بودند، نشان از یک سردرگمی و دستپاچگی دارد. این موضوع البته در دولتهای مختلف کشور نمایان بوده و در مناصب مختلف هم همین اوضاع را شاهد هستیم که متاسفانه جلوی رشد و پیشرفت این کشور با همین افکار ناپخته گرفته شده است.
در ادامه نسبت به بررسی انتصابات این سازمان می پردازیم و در عین حال که در سایر حوزه ها نیز پیش بینی می شود مشکلات عدیده ای وجود دارد که مجال آن در این زمان نیست و در آینده به عملکردشان می پردازیم.
اما د . ر نبود خود در این سازمان را با مهره چینی جبران کرد؛ دقیقا با آوردن نیروهایی همچون « خواجه صالحانی» که فاقد تجربه و صلاحیت مدیریت با مدرک فیزیولوژی ورزشی؛ « یازرلو » فاقد مدرک مرتبط؛ « قنبرنژاد »، «ورمرزیار » و « میرنظری» بدون داشتن مدرک و مدیریت مرتبط توسط فرد نامبرده در این سازمان گمارده شده اند، گویا کارکنان نوسازی مدارس صلاحیت به کارگیری حتی در رده معاون مدیرکل را هم ندارند!
نداشتن برنامه متوازن
در حدود بیش از 6 ماه حضور خان محمدی در این سازمان، برنامه متوازن ، مدون و اجرایی از او و تیم مدیریتی که با خود به همراه آورده مشاهده نشده است. بیشترین مانور رئیس سازمان نوسازی ، توسعه و تجهیز مدارس کشور روی مساله ی پر ابهام « مولدسازی دارایی های دولت » بوده بود که تاکنون به دغدغه ها و ابهامات موجود در مورد این پروژه پاسخی ارائه نشده و در مورد عملکرد و نتایج آن نیز شفاف سازی لازم صورت نگرفته است ضمن آن که موجبات نارضایتی شدید خیرین را به همراه داشته است. آیا تبدیل شدن تخصصی ترین معاونت وزارت آموزش و پرورش به یک نهاد غیرتخصصی چه نتیجه ای برای نظام آموزشی ایران خواهد داشت ؟
مابقی کارها و فعالیتهای این سازمان هم هیچ اثری در افزایش و بهبود کلاس های درس و یا دریافت بودجه و اعتبارات بیشتر برای بهسازی مدارس فرسوده نداشته که همین موضوع نیز باعث تأمل است.
نداشتن برنامه متوازن و مستمر که منجر به ساخت مجتمعهای آموزشی، کاهش مدارس فرسوده، توجه بیشتر به مناطق محروم، افزایش اعتبارات عمرانی و ... شود، در این اثناء دیده نمی شود و این موضوع سردرگمی این سازمان را بیش از پیش کرده است.
مطابق آنچه در برنامه زیرنظام سند تحول بنیادین آموزش و پرورش وجود دارد، ساخت مجتمع های آموزشی یکی از نکات بارز است. باید منتظر بود و دید چه تعدادی از این مجتمع های آموزشی در چه تعدادی از استانها افتتاح خواهد شد تا عمل به مفاد مندرج در سند تحول بنیادین که مورد تاکیدات رهبر انقلاب اسلامی است اجرایی گردد.
اما آنچه بررسی ها نشان می دهند ظاهرا عمده تمرکز رئیس سازمان نوسازی بر مدارس یک تا سه کلاسه است که بنا بر اطلاعات و اخبار دریافتی از بدنه کارشناسی برخی استانهای نوسازی مدارس در این خصوص هیچ گونه دستاورد ملموسی ارائه نشده است. در ادامه به نظر می رسد ایشان می باید نتایج جمع آوری مدارس کانکسی بالای 10 نفر را هم که مطابق سوابق گذشته وعده جمع آوری آنها داده شده بود را مشخصا عنوان کند. (در برنامه ها و اخبار و مصاحبه های ایشان موجود است)
این طور که مشخص است، عمده تمرکز رئیس سازمان نوسازی مدارس روی برنامه های نمایشی بوده و صحبت های غیرکارشناسی او از جمله « جمع آوری مدارس کانتینری » مضحکه عام و خاص است.
در دوره حضور خان محمدی در نوسازی مدارس کشور شاهد کاهش چشم گیر اعتبارات عمرانی هم بوده ایم به طوری که برای کاهش 19.5 درصدی مدارس تخریبی کشور فقط 700 میلیارد تومان اعتبار در نظر گرفته شده است که بر اساس برآوردها با این میزان اعتبار فقط 10 مدرسه تخریب و بازسازی خواهند شد. اینها تنها گوشه ای از عملکرد ناموفق مدیران این سازمان است .
استفاده از نیروهای بدون تجربه و غیرمتخصص
از بدو ورود خان محمدی به سازمان نوسازی مدارس کشور، جای نیروهای متخصص و با تجربه در ساخت فضاهای آموزشی، به نیروهایی بدون تجربه تخصصی در این بخش سپرده شده است که این مساله در انتصابات وی مشهود است. مشخص نیست علاقه مندی به استفاده از نیروهای خارج از مجموعه نوسازی مدارس که تجربه کافی در این بخش را ندارد به چه دلیل در حال انجام است ؟
آیا تبدیل شدن تخصصی ترین معاونت وزارت آموزش و پرورش به یک نهاد غیرتخصصی چه نتیجه ای برای نظام آموزشی ایران خواهد داشت ؟
همان طور که در بیانیه گام دوم انقلاب توسط مقام معظم رهبری اشاره شده است: «موتور پیشران کشور در عرصهی علم و فنّاوری و ایجاد زیرساختهای حیاتی و اقتصادی و عمرانی توسط جوانان تحصیل کرده نمایان شده است.» لذا، استفاده از نیروی جوان با انگیزه اما متخصص و مرتبط با آن کار و حوزه مسئولیت میباید در اولویت قرار گیرد تا این کشور ضرر و آسیبهای آن را دریافت نکند.
اما یکی از نکات قابل تامل از زمان ریاست آقای خان محمدی تبدیل شدن یک سازمان عمرانی که وظیفه ساخت و ساز و تأمین تجهیزات مورد نیاز کلاسهای درس کشور را بر عهده دارد، به یک سازمان غیرپاسخ گو است. جست و جوی کوچکی روی خروجی سایت این سازمان نشان میدهد که به زیر مجموعهها دیکته شده که فقط تصاویر و اخبار رییس این سازمان منتشر شوند و در ادامه نیز بیانیه و بخشنامههای مختلف حاکی از حضور در هیئات مختلف مذهبی، مراسمات و سخنرانیهای مذهبی و انجام برنامههای غیرمرتبط در ساعت کار مفید کارکنان است.
مشاهده شده در زمانی که ارباب رجوع به ادارات کل استانی مراجعه میکنند، با اتاقهای خالی و بسته پرسنل مواجه میشوند.چه کسی باید در این مورد پاسخ گو باشد ؟
چه نهادی می باید وظیفه ساخت مدارس و بهبود وضعیت فیزیکی کلاس های درس را انجام دهد ؟
در همین راستا، صدای بسیاری از ادارات کل استانی درآمده است و نسبت به بخشنامههای بدون خاصیت و فرمایشی معترض شدهاند. این صدای اعتراض نشأت گرفته از آن مثال معروف است که وقتی زیردستان متوجه شوند که مدیرانشان کمترین تخصص و اطلاعات را نسبت به آنها دارند، این اعتراضات بیشتر و بیشتر میشود.
قطعا در مجموعه ای که ارکان اجرایی دستورات بالادستی خود را اجرا نکنند و این دستورات را مانند کارهای بیهوده بدانند، ضرر این اتفاق فقط به دانش آموزان این کشور که منتظر کلاس های درس خوب و مناسب هستند خواهد رسید.
بدون تردید نقش مجموعه نوسازی مدارس کشور باید رضایت مندی مردم را به همراه داشته باشد . آیا به این اصل مهم توجه وافی و کافی شده است ؟
آیا پاسخ گویی و شفاف سازی در مورد عملکرد ، جایگاهی در ادبیات کنونی مدیران سازمان نوسازی ، توسعه و تجهیز مدارس کشور دارد ؟
نقش مدیران ناکارآمد به حدی آفتزا است که ضمن تلف شدن وقت و زمان ارزشمند برای کار کردن، باعث آسیب هایی می شوند که تا سالهای پس از آن نیز قابل جبران نیست و بهترین کار گماردن افراد متخصص در جای مناسب خودشان است.
یکی دیگر از رویههای غلط که در این بخش پیگیری و دنبال می شود، حذف افراد منتقد به شرایط موجود است؛ ظاهرا بخشی در این سازمان مشغول رصد کارکنان است تا به محض کوچکترین اعتراض و انتقادی، از گردونه حذف شوند. این کار با حذف افراد موثر در استان های قزوین و بوشهر آغاز شد و به استان همدان رسید. این رویه غلط مدیریتی اگر ادامه یابد قطعا ریشه های مدیریت متزلزل و دستپاچه را می خشکاند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نوشتههای نویسندگان حرفهای و کسانی که از سر حوصله و تفکر دست به قلم میبرند با نوشته کسانی که مطالب شان برای مرور زودگذر و یا بهاصطلاح متن روزنامهای نامگذاری میشود تفاوتهایی اساسی دارد.
هرچند میتوان گاهی اشتباهات رایج تایپی و نگارشی را در اینگونه مطالب نادیده گرفت و آن را به پای کوتاهی زمان و عجله در انتشار گذاشت! اما اگر این اشتباهات آنقدر زیاد باشد که مفهوم متن را دگرگون سازد و یا در سایت «آموزش و پرورش» با نام وزیری دارای «کتاب دستور» برای آموزش زبان و ادبیات فارسی باشد باید حساس بود.
رضا مراد صحرایی این روزها به خاطر اظهارنظرهایش در مباحثی چون «پرورشی در مدارس»، «دربی»، «مجلس عمیق، «تدریس در کشورهای دنیا»، «ایجاد مثلث مدرسه، مسجد و خانواده» و یا «آموزش زبان فارسی در دانشگاهها» بیشتر از «وزیر» شدنش شناخته میشود.
در سایت رسمی آموزش و پرورش که زیر نظر همین وزیر اداره میشود بخشی از یک خبر که مربوط به امروز دوشنبه 22 خرداد است را با هم مرور کنیم: حال پرورشی و تربیت و علمآموزی در مدارس را باید از معلمان پرسید که با «قمه» و «چاقو» روبه رو میشوند و دیده پر آب در هنگام تصحیح اوراق یا کلاس درس دارند !
« وزیر آموزش و پرورش در نشست همفکری با مدیران و کارشناسان معاونت پرورشی و فرهنگی، ایجاد مثلث مدرسه، مسجد و خانواده، پیگیری ایجاد پردیس تربیت مربی پرورشی، تقویت هویت دینی و ملی، هدایت تحصیلی اصولی و تقویت تريبون هاي آزاد دانشآموزی را از جمله مهمترین مأموریتهای اين معاونت در دوره جدید تحول تعلیم و تربیت برشمرد » .
اگر بپرسیم این «دوره جدید تحول تعلیم و تربیت» چیست باید به چه جوابی برسیم؟ و اینکه آیا مواردی مانند مثلت مدرسه و مسجد، تقویت هویت دینی، هدایت تحصیلی و... در دورههای قبل سرانجامی نداشته است؟
در ادامه همین خبر وزیر اظهار داشته است: ( تأکیدهای رهبر انقلاب (مدظلهالعالی) در دیدار اردیبهشتماه با مأموریت ابلاغی رئیسجمهور محترم كه همگي با مأموریتهای معاونت پرورشی و فرهنگی ارتباط دارد، لذا براي تحقق اين تأکیدات و ابلاغها، همه بخشهاي آموزش و پرورش بايد با اين معاونت همراهي و كمك نمايند.)
شاید اگر پاراگراف بالا را به یک دانشجوی زبان فارسی در خارج از کشور بدهیم بهتر بتواند ویرایش کند و البته قابلفهمتر باشد!
در ادامه نیز به نقل از وزیر «باید» هایی ذکر شده است:
«بايد با اين معاونت همراهي و كمك نمايند.» ؛ «باید دانشآموزان در مسیر فعالیتهای پرورشی قرار بگیرند» ؛ «باید در خدمات و کارهای فرهنگی تنوع ایجاد کنیم» .
اگرچه خبرهای دارای اشتباهات فراوان نوشتاری و معنایی توسط روابط عمومی این دستگاه کم نیست اما حقیقت دیگر آن است که حرفهای وزیر هم تکراری است و آن قدر از زبان مسئولان و غیرمسئولان بیان شده است که شنونده ذوقی بدان ندارد ؛ به قول سعدی:
«چو یک بار گفتی مگو باز پس که حلوا چو یک بار خوردند، بس »
حال پرورشی و تربیت و علمآموزی در مدارس را باید از معلمان پرسید که با «قمه» و «چاقو» روبه رو میشوند و دیده پر آب در هنگام تصحیح اوراق یا کلاس درس دارند!
دست کشیدن از شعارهای تکراری و جار نزدن تغییری که قرار نیست رخ دهد شاید این روزها هم برای وزیر و هم برای جامعه معلمان معقول تر و به صواب نزدیکتر باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید