صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش
چهارشنبه, 07 فروردين 1403 17:11

هوش مصنوعی : خداحافظ انسان خردمند !

هوش مصنوعی و تعطیلی تفکر و انسان خردمند

در ماه های اخیر، به طور ناگهانی‌ همه جهان درگیر چیزی به نام هوش مصنوعی شده‌اند.

کیفور و مست و خرامان و هیجان زده، همه از آن حرف می‌زنند. خواننده‌ای که سال‌ها پیش فوت شده ، آهنگ جدید می خواند.

ویدئویی از ونگوک می بینیم که وسط قهوه‌خانه‌ای در ایران، قلیان می‌کشد. با صدای و چهره‌ی هر کسی که بخواهیم می توانیم در کسری از ثانیه ویدیو بسازیم. لذت بخش است، مگر نه؟! معرکه است، نیست؟!

تازه اینها که چیزی نیست. اصلا نیازی نیست که مثلا معماری بلد باشیم؛ یک عکس از اتاق خالی می گیریم و هوش مصنوعی فورا برای‌مان فضا را طراحی می کند.

یا مثلا چند سرنخ به او می‌دهیم و فورا یک داستان یا فیلم نامه به ما می دهد. گور پدر نویسنده‌ها! یا به او می گوییم، یک موسیقی با فلان حال و هوا برایم بساز؛ فورا اطاعت امر می‌شود. چشم هرچه تو بخواهی. گور پدر بتهوون!

این ابتدای کار است.

هوش مصنوعی، همه را حذف خواهد کرد : هنرمند، دانشمند، معلم، فیلسوف، نویسنده، جامعه‌شناس. اصلا هرکسی و هر تخصصی که سال‌ها بابت آن رنج و مرارت کشیده شده را بلااستفاده می کند.

بسیار خب،اصلا حذف کند!

خب که چی؟ قضیه به این جا ختم نمی شود. هوش مصنوعی در طی یکی دو دهه، نیاز به تفکر را در انسان از بین می‌برد.

تو نیاز نیست فکر کنی ؛

من (هوش مصنوعی) به جا‌یت فکر می کنم. من به جایت می نویسم، من به جایت می خوانم، من به جایت تشخیص می دهم، من به جایت انتخاب می کنم، من به جایت حرف می زنم، من به جایت حساب کتاب می کنم، من به جایت درس می خوانم، من به جایت تحلیل می کنم، من به جایت احساس می کنم، من به جایت عاشق می‌شوم، من به جایت نفس می کشم، من، من، من، من، تو فقط روی صندلی بتمرگ و به صفحه‌ی موبایل یا کامپیوترت خیره شو ...

ای موجود بی‌فایده و بی‌اراده.

هوش مصنوعی و تعطیلی تفکر و انسان خردمند

هوش مصنوعی از انسان‌ها و البته نسل‌های بعدی انسان‌ها، تکه‌ گوشت‌های بی‌خاصیت و بی‌تفکر و پوچ می‌سازد. تهی از هرگونه‌ خرد یا اندیشه‌ای. یعنی برده‌های تام. غلام‌های حلقه به گوشِ کر و کور و لال که هرکار می توان با آن ها کرد.

آخ که انسان ها دارند قمار سنگینی می کنند که بی‌شک بازنده‌ی آنند.

عین روز، چنین آینده‌‌ای برایم روشن است. به راه افتادن لشکر هوش مصنوعی، پشت پرده‌ی سنگینی دارد و آنان خوب می دانند که چقدر مبتذلانه، انسان‌ها میراث چند هزار ساله‌ی خود را که تفکر و فلسفه‌ است را، تقدیم می کنند تا برده باشند.

آخ ای انسان غافل !
نمی دانی چه آشی برایت پخته‌اند.
خداحافظ انسان خردمند، خداحافظ

من نمی گذارم
هیچ چیز دیگری به جای من
فکر کند. من برده نخواهم شد.

آرشیو کتاب کمیاب


هوش مصنوعی و تعطیلی تفکر و انسان خردمند

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

گزارش صدای معلم از وضعیت مشاوران وزیر آموزش و پرورش و مشاور وزیر در امور پیگیری‌های ویژه

یکشنبه 8 اردیبهشت 1398 ؛ « صدای معلم » در گزارشی با عنوان « لشکر مشاوران وزیر آموزش و پرورش و چند سوال !؟ » نوشت : ( این جا )

« طبق بخشنامه ی سازمان اداری و استخدامی کشور مقامات و مسئولان مجازند در قالب پست های سازمانی مصوب مشاور تعیین و منصوب کنند . هر گونه صدور احکام انشایی و ابلاغ داخلی خلاف قانون است.

لیست مشاوران وزیر آموزش و پرورش به شرح زیر است : اگر ضعفی در نهادهای تعریف شده مانند روابط عمومی وجود دارد راهش افزودن نهادهای موازی با وظایف مشابه نیست .

1- محسن قرائتی – مشاور کد دار

2-  علیرضا حاجیان زاده – مشاور کد دار

3-  علی اکبر زاده – مشاور کد دار

4-  اصغر حصیری – مشاور کد دار

5- مرتضی دزفولی – مشاور کد دار

6_ فریبرز حمیدی - مشاور وزیر

7- حسین بزرگی زاده – مشاور بازنشسته

8-  عادل عبدی – مشاور بازنشسته

9-  رضا مددی – مشاور بازنشسته

10-  محمد حسین سلیمی جهرمی - مشاور بازنشسته یا مدیر با سواد و مقبولی را در آن بگمارید و یا وظایف و کارکردها بازتعریف شوند .

11- محمد نشاسته ریز – بازنشسته

12- احمد صافی – مشاور بازنشسته

13- اسماعیل دلفراز – مشاور

14- حجازی – مشاور مامور از دانشگاه فرهنگیان

15- محمدرضا اسماعیلی – مشاور حق الزحمه ای

16- مهناز احمدی – مشاور حق الزحمه ای

17-  حجت الاسلام و المسلمین آقای آگاه - مشاور حق الزحمه ای

18-  قائدیها - مشاور حق الزحمه ای

انتصاب ۱۸ مشاور چه الزامی دارد ؟ آیا استفاده از این همه مشاور با شعار چابک سازی ستاد آموزش و پرورش هم خوانی دارد ؟

گزارش صدای معلم از وضعیت مشاوران وزیر آموزش و پرورش و مشاور وزیر در امور پیگیری‌های ویژه

 آیا این همه مشاور بر اساس قانون و چارت سازمانی فعالیت می کنند ؟ واقعا مشخص نیست این گونه امور و افزودن انواع پست های خلق الساعه بر اساس کدامین مباحث علمی و تخصصی و محاسبات مدیریتی صورت می گیرد؟

وظایف این مشاوران و دست آورد آنها چیست ؟

انتصاب این مشاوران بر چه اساسی بوده است ؟

اینها فقط مشاوران وزیر هستند ؛ اگر مشاورین معاونین وزیر و مدیران کل را هم به آنها اضافه کنیم یک لشکر بزرگ مشاور خواهیم داشت » .

‌پرتال وزارت آموزش و پرورش در خبری به تاریخ دوشنبه 6 فروردین 1403 نوشت : ( این جا )

« وزیر آموزش و پرورش طی حکمی «مصطفی عطاران » را به عنوان «مشاور وزیر در امور پیگیری‌های ویژه» منصوب کرد.

به گزارش مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، متن حکم رضامراد صحرایی به شرح زیر است:

گزارش صدای معلم از وضعیت مشاوران وزیر آموزش و پرورش و مشاور وزیر در امور پیگیری‌های ویژه

جناب آقای مصطفی عطاران

با توجه به تعهد، تجارب ارزنده و شایستگی جناب‌عالی، به موجب این ابلاغ به عنوان « مشاور وزیر در امور پیگیری‎های ویژه» منصوب می‌شوید.

امید است با استعانت از پیشگاه خداوند متعال، پیروی از منویات و مطالبات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) و پیگیری سیاست‌های رئیس جمهور محترم، با در نظر داشتن مفاد بیانیه گام دوم انقلاب، سیاست‌های کلی ایجاد تحول در آموزش و پرورش، سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و قوانین و مقررات آموزش و پرورش و جلب همکاری اعضای شورای معاونان و مدیران کل استان‌ها، در تحقق برنامه‌های وزارت آموزش و پرورش دولت سیزدهم موفق و مؤید باشید.

در این راستا رعایت اصول «عدالت محوری»، «انقلابی‌گری»، «مردم داری»، «پاکدستی و فسادستیزی» و «قانون مداری» دولت مردمی الزامی است.

توفیق روزافزون جناب‌عالی را در انجام وظایف محول از خداوند متعال مسألت دارم.

گفتنی است؛ «مصطفی عطاران» از مدیران و مربیان تربیتی با سابقه و خوش‌ نام وزارت آموزش و پرورش می‌باشد » .

به نظر می رسد وضعیت از آن زمان تاکنون نه تنها بهتر نشده که به مراتب بدتر هم شده است .

گزارش صدای معلم از وضعیت مشاوران وزیر آموزش و پرورش و مشاور وزیر در امور پیگیری‌های ویژه

( نشست و گفت و گوی صریح صدای معلم با « محمدحسن کفراشی - رئیس پیشین مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش ) - این جا

 

پرسش « صدای معلم » از وزیر آموزش و پرورش دولت سیزدهم آن است که اگر رئیس پیشین مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش از تعهد و تجارب ارزنده و شایستگی برخوردار بوده و همچنان در عداد مدیران خوش نام و با سابقه می باشد چرا به سطح « مشاور » می رسد ؟

قرار است آقای عطاران کدام « پی گیری های ویژه » را انجام می دهد ؟

به تازگی « این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران » در گزارشی با عنوان : « پست های من درآوردی در آموزش و پرورش و بحران " بهره وری " ؟ ! » چنین نوشت : ( این جا )

« واقعا مشخص نیست این گونه امور و افزودن انواع پست های خلق الساعه بر اساس کدامین مباحث علمی و تخصصی و محاسبات مدیریتی صورت می گیرد؟

سبک روایت گری یعنی چه و در این میان « روابط عمومی ها » چه کاره هستند ؟

گزارش صدای معلم از وضعیت مشاوران وزیر آموزش و پرورش و مشاور وزیر در امور پیگیری‌های ویژه

اگر به زعم مقامات ، کشور در حال پیشرفت می باشد ؛ پس چرا مردم و معلمان در حوزه آموزش و پرورش آن را حس نمی کنند ؟

آیا با شکل گیری دوایری مانند ستاد روایت پیشرفت ؛ مشکل و یا بحران پاسخ گویی در آموزش و پرورش حل می شود ؟

اگر ضعفی در نهادهای تعریف شده مانند روابط عمومی وجود دارد راهش افزودن نهادهای موازی با وظایف مشابه نیست .

یا مدیر با سواد و مقبولی را در آن بگمارید و یا وظایف و کارکردها بازتعریف شوند .

وقتی نارضایتی کاهش یابد و یا معلمان به معنای واقعی به بازی گرفته شوند خودشان روایت گر واقعی امور می شوند » .

گزارش صدای معلم از وضعیت مشاوران وزیر آموزش و پرورش و مشاور وزیر در امور پیگیری‌های ویژه

در حال حاضر و با افزودن پست مشاور وزیر در امور پی گیری های ویژه تکلیف جایگاه هایی مانند بازرسی چه می شود ؟

چرا و با وجود تعریف و تمجید مقامات این افراد به « مدرسه » فرستاده نمی شوند تا معلمان و صف از تجارب و دانش آنان بهره مند شوند ؟

آیا مدرسه برای ستاد یک تبعیدگاه محسوب می شود ؟

مصداق این عبارت جملاتی است که از سوی « زهرا مظفر » مدیر کل پیشین ارزیابی عملکرد و پاسخ گویی به شکایات وزارت آموزش و پرورش در  آن نشست رسانه ای بیان شد و البته با واکنش و اعتراض تنها رسانه ی حاضر یعنی « صدای معلم » رو به رو شد . ( این جا )و ( این جا )

گزارش صدای معلم از وضعیت مشاوران وزیر آموزش و پرورش و مشاور وزیر در امور پیگیری‌های ویژه

« ....ابوئی ( خبرنگار صدا و سیما ) گفت چرا در مورد این همه مدارس غیرانتفاعی که شهریه اضافه گرفته اند ، تخلف کردند و برخورد هم کردید و پول را هم پس گرفتید چرا نباید اسامی آن ها اعلام شوند ؟

چقدر باید حاشیه امن برای فرد وجود داشته باشد که تخلف 600 میلیونی کند و اسم او را نگوییم و بگوییم آبرویش می رود ؟!

مظفر در پاسخ گفت که مدرسه جایگاه حقوقی دارد و حرمت آن مثل امام زاده است و باید حفظ شود .

گزارش صدای معلم از وضعیت مشاوران وزیر آموزش و پرورش و مشاور وزیر در امور پیگیری‌های ویژه

اگر کسی مثل بنده آن جا مدیر هست و خطایی می کند ، اگر اسم من منتشر شود این را نه عرف و نه دین و شرع می پسندد .

اگر هم آن جایگاه حقوقی یعنی آن مدرسه دچار خدشه شود این هم پسندیده نیست .

ابوئی گفت مدیری که تخلف کرده و محرز شده است اسمش نباید اعلام شود که شانش حفظ شود ؟

این هم جمله آخر ایشان :

مظفر گفت ایشان از مدیریت عزل شد و به مدرسه رفت و " معلم " شد . پول ها از او گرفته شد » .

گزارش صدای معلم از وضعیت مشاوران وزیر آموزش و پرورش و مشاور وزیر در امور پیگیری‌های ویژه

پایان گزارش/


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گزارش صدای معلم از وضعیت مشاوران وزیر آموزش و پرورش و مشاور وزیر در امور پیگیری‌های ویژه

منتشرشده در گفت و شنود

نگاهی به پایگاه‌ سه‌ سالانه علمی تجربه‌ای نو در آموزش و پرورش استان البرز در صدای معلم

جستارگشایی:

امروز یادداشتی دلسوزانه تحت عنوان « دغدغه تحول در آموزش و پرورش البرز » به قلم دکتر حدادیان (خیر آموزشی فیزیک در استان البرز) خطاب به دکتر عبدالهی استاندار البرز  را در کانال البرزپژوهی مطالعه کردم.

سطر سطر این نوشته آکنده از بارش دغدغه، یادآوری مسئولیت‌پذیری و فوران احساس و عاطفه در ضرورت تداوم و گسترش خدمت بی‌منت به دانش‌ آموزان مستعد پایین دست جامعه در قالب  « بنیاد فرهنگی آموزشی نصر » بود. گله‌‌مندی از مدیرکل آموزش و پرورش استان البرز به خاطر توجه ناکافی به موضوع خیرین آموزشی و البته سپاسگزاری از استاندار دغدغه‌مند و توسعه‌گرای البرز بخش دیگری از یادداشت دلسوزانه مذکور است.

اندیشه چون باد است و دانش بادبان

مطالعه ی پاراگراف زیر از یادداشت مذکور، آرامش خیالم را در تعطیلات نوروز به هم ریخت آنجا که می‌گوید:

« جناب دکتر عبداللهی، اندیشه چون باد است، دانش چون بادبان و انسان چون کشتی، اگر فکر و اندیشه دانش پژوهان مدیریت نشود، مسیر را اشتباهی رفتیم، چون هدف همه ما در آموزش و پرورش، دانش آموز و مدرسه، به عنوان مکان مقدس و امنی که قرار است؛ علم، فرهنگ و تمدن در آنجا شکل ثابت و دائمی بگیرد و.... »

با توجه به اشراف نسبیِ راقم به خدمات چند بعدی و چند‌لایه بنیاد فرهنگی آموزشی نصر در استان البرز، لازم شد من نیز چند جمله‌ای به یادداشت دکتر حدادیان سنجاق نمایم.

نگاهی به پایگاه‌ سه‌ سالانه علمی تجربه‌ای نو در آموزش و پرورش استان البرز در صدای معلم

پایگاه‌ سه‌ سالانه علمی؛ تجربه‌ای نو

بدون شک راه‌اندازی پایگاه سه سالانه علمی « بنیاد فرهنگی آموزشی نصر » حداقل تجربه جدید و حرکتی متفاوت در سطح استان البرز می‌باشد. ارائه آموزش با کیفیت در کنار پرداخت جدی به امور پرورشی، مشاوره‌ای، اردویی، بهداشتی، ورزشی، هنری، ایاب و ذهاب (صد در صد رایگان) در منطقه‌ای محروم و پرچالشی مانند کمالشهر کاری است کارستان و البته ستودنی و ماندگار.

این دست آورد محصول حمایت و پشتیبانی همه‌ جانبه مادی و معنوی سید جلال نصری و همچنین برنامه‌ریزی علمی و کارِگروهی تیم مراد مالمیر(قائم‌ مقام بنیاد) می‌باشد‌.

خروج از مونولوگ و تمرین دیالوگ

برای مثال دکتر حدادیان و رضا قاسم‌پور (و دیگر اساتید مجموعه) در نقش مدرسین ریاضی فیزیک مرکز، در تلاشند که علاوه بر آموزش مفاهیم پایه‌ای و تمرین کسب مهارت حل مسئله و ریاضت‌کشی علمی، آموزش را از حالت معلم محوری (مونولوگ) به کلاس مشارکتی (دیالوگ) مبدل کرده و در یک کلام بحث  مشارکت جدی و عملی دانش‌آموزان (تاکید پیام نوروزی رهبر انقلاب در شعار نوروزی مبنی بر جهش تولید با مشارکت مردم) و همچنین بنیاد تفکر انتقادی را در ذهن و روح دانش‌پژوهان جوان جا بیاندازند.

این تجربه‌ای نو در دستگاه تعلیم و تربیت در سطح استان تازه تاسیس البرز می‌باشد.

نگاهی به پایگاه‌ سه‌ سالانه علمی تجربه‌ای نو در آموزش و پرورش استان البرز در صدای معلم

درس معلم ار بود زمزمه محبتی...

در وصف کلاس‌های بنیاد همین بس که در بین‌التعطیلین‌ها در اکثر مدارس کشور در حالی‌ که کلاس‌های شیفت صبح با یکدستی و وحدت رویه دانش‌آموزانِ فراری از درس و مشق به تعطیلی کشانده شدند بعدازظهر در پایگاه سه سالانه علمی بنیاد نصر در کمالشهر، غیبت‌ دانش‌ آموزان ما نزدیک به صفر بود و جالب‌تر آن که همین دانش‌ آموزان اکثرن شیفت صبح در مدرسه خود غایب بودند.

آنالیز این رویداد غیرمنتظره و رفتار پارادوکسیکال زمانی جالب‌تر خواهد بود که بدانیم دبیران پایگاه علمی ارتباط نمره‌ ای و حضور و غیابی با دانش‌آموزان نداشته و کلاس‌ها با رویکرد تقویتی و کنکوری به صورت کاملا رایگان با پشتیبانی و مدیریت « بنیاد فرهنگی آموزشی نصر » اجرا می‌شود.

عینیت یافتن آموزش چند ساحتی

لازم به ذکر است که بنیاد نصر سعی کرده است با ارائه آموزش با کیفیت و متفاوت البته با جذب دبیران ممتاز تهران -کرج و با فراهم آوردن بهترین امکانات برای اجرا و عینیت یافتن آموزش چند ساحتی مد نظر اسناد بالادستی آموزش و پرورش، در تلاش است تا نقاط ضعف و کاستی‌های دانش‌آموزان پایه دهم کمالشهر را به نقطه قوت بدل کرده و در طول سه سال دانش‌آموزان جامعه هدف را علاوه بر آشتی‌دادن با مهارت‌های زندگی، برای ورود به بهترین دانشگاه‌های دولتی آماده نماید.

در پایان با خوانش شعری که خطاب به اساتید « سیدجلال نصری»  و « مراد مالمیر » در مراسم جشن تحول در ۲۱ اسفند در کانون شهید فهمیده ارائه شد به استقبال سال  پرهیاهوی جدید آموزشی می‌رویم.

روشن‌تری از فردا

از شهر فرنگ آمد
با ناز و درنگ آمد
به‌‌به چه زرنگ آمد
باز آمده‌ای ای دوست
هر سو نگرم یاهوست

عشق است و خطر دارد
آهنگ ظفر دارد
چشمی به سفر دارد
دل در گِروِه ایران
پاینده و جاویدان

حق سرور و سالار است
زیبنده دادار است
الله نگه‌دار است
نصر از تو مراد از تو
هنگامه‌ی داد از تو

در وادی حیرانی
تو سلسله جنبانی
البته مرا جانی
چشمان تو سوسو زد
لبیک به یاهو زد

درسی که به ما دادی
عشق است و همه شادی
شیرین‌یی و فرهادی
شهر است و کمال از تو
یوسف به جمال از تو

بی‌عشق صفایی نیست
شاید که خدایی نیست
"امید رهایی نیست
وقتی همه دیواریم"
با عشق سرِ کاریم

صنعانی و منصوری
گه تاری و تنبوری
"خیریه نصر"  فوری
ای حامی محرومان
تو سید مظلومان...

علمی که عمل دارد
عشق است و امل دارد
جنگ است و جمل دارد
بنیاد تو مکتب زد
نوریست که به شب زد

آن گه که شود غوغا
روشن تری از فردا
تابنده تر از رویا
دل رعشه به جانم زد
آتش به جهانم زد

تنها غم من دوری‌ست
دل وصله ناجوری‌ست
این فاصله ها صوری‌ست
بگشای پر پرواز
شاید که شود اعجاز


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نگاهی به پایگاه‌ سه‌ سالانه علمی تجربه‌ای نو در آموزش و پرورش استان البرز در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از چهارشنبه سوری نمادی از خود تخریبی و خشونت و انحطاط در جامعه ایرانی

« جز خرابی و ویرانی ذخیره دیگری برای من در مملکت انباشته نشده. از قصر گلستان تهران تا بنادر خلیج فارس و دریای خزر همه جا خراب است. خزانه مملکت تهی‌ است. اخلاق عمومی در منتها درجه انحطاط است. هیچ کس به وظیفه خود آشنا نیست...

سالها نهال چاپلوسی و دروغ را آبیاری کردند و من باید آن را بچینم. اما من تصمیم گرفته‌ام مملکت خود را آباد کنم. تمام افکاری را که راجع به عمران مملکت اندیشیده‌ام قطعا باید به موقع به اجرا گذارم چون تصمیم گرفته‌ام و تغییر پذیر نیست.

سفرنامه مازندران

فرج الله بهرامی

***

برخی و شاید بسیاری از به اصطلاح روشنفکران تا انتقادی از رفتارهای غلط جامعه و توده می شود سریع بر می آشوبند و به قول معروف « کهیر » می زنند .

این حساسیت نسبت به فرآیند « خودانتقادی » در جامعه ایرانی از چه ناشی می شود ؟

« نجات بهرامی » که سابق بر این معاون رسانه ای در مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش بود و چند سالی است از کشور خارج شده چنین تحلیل می کند که تخریب آثار تاریخی و میراث فرهنگی عملی سازمان یافته و هدف مند است که توسط برخی وابسته های حاکمیت جمهوری اسلامی اعمال می شود .

بهرامی برای چنین کنش هایی « شبیه سازی » کرده و آن را به مسمومیت های سریالی دانش آموزان دختر وصل می کند اما  دلایل و شواهدی برای اثبات ادعای خود ارائه نمی کند .

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از چهارشنبه سوری نمادی از خود تخریبی و خشونت و انحطاط در جامعه ایرانی

سخنان او در شبکه های اجتماعی هم معمولا با استقبال و لایک و به به و چه چه مخاطبان رو به رو می شود چون نارضایتی در اقشار مختلف فراگیر است و هر انتقادی ولو بی پشتوانه با استقبال عمومی مواجه می شود . شاید هم به خاطر این است که فرصتی برای فکر کردن ندارند .

البته در این تخریب میراث فرهنگی و تاریخی ، حاکمیت متهم است چرا که به هر صورت اراده و یا برنامه ای برای حفاظت از این میراث ندارد .

در گزارشی که « صدای معلم » با عنوان : گزارش از حمام دانشوری شبستر : میراث تاریخی یا زباله دانی ؟ » منتشر کرد ( این جا ) به سخنان عزت‌الله ضرغامی وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی اشاره شده بود که گفته است : ۱۹ هزار تپه تاریخی داریم اما پول نداریم دور آن‌ها فنس بکشیم . ( این جا )

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از چهارشنبه سوری نمادی از خود تخریبی و خشونت و انحطاط در جامعه ایرانی

« صدای معلم » پرسیده بود :

« پس وظیفه ی حاکمیت جمهوری اسلامی در برابر حفظ میراث تاریخی و آیندگان چیست ؟ آیا واقعا پول نیست ؟ و این پول هایی که به انحای مختلف از مردم گرفته شده و می شود چگونه و در کجا مصرف می شوند ؟ »

طبیعی است تا زمانی که حکومت این رویه غلط را ادامه دهد و تغییری در سیاست های خود ندهد ؛ همچنان در معرض اتهام و بی اعتمادی خواهد بود .

امثال بهرامی که کم هم نیستند تصور می کنند هر  نوشته ای در نقد رفتارهای غلط مردم و متن به نوعی تایید حاکمیت و ریختن رای در سبد حمایتی جمهوری اسلامی است و ممکن است شکافی در  اتحاد و تنفر فراگیر از حکومت ایجاد نماید .

توصیه تلویحی این گونه روشنفکران آن است که فعلا نقد توده تعطیل شود تا برآمدن ساختاری دگر و بهاری دیگر تا بتوان وضعیت ایجاد شده را ترمیم کرد اما همواره این پرسش بدون پاسخ می ماند که پشتوانه فکری و تدارکاتی برای ایجاد دموکراسی در یک جامعه با رفتارهای غالب استبدادی چیست و اصلا تغییر بدون توجه به پس زمینه ها (  Context) و ریشه های فکری و تاریخی شدنی است ؟

در گزارش هایی که « نرگس کارگری » در این موضوع و در واپسین روزهای سال 1401 تهیه کرد چنین نوشت : ( این جا )

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از چهارشنبه سوری نمادی از خود تخریبی و خشونت و انحطاط در جامعه ایرانی

« حدود ساعت دوازده و نیم بعد از نیمه شب روز جمعه نوزدهم‌ اسفندماه ۱۴۰۱، چند نوجوان و جوان ظاهرا ۱۵ تا ۱۷ ساله، طبق گفته خودشان ساکن خیابان زینبیه اصفهان که به زبان لری صحبت می کردند، با مشتی ترقه های دست ساز و بقچه ای از ترکیب اولیه برای ساخت مجدد مواد محترقه ، پس از برانداز کردن اطراف پل خواجو و مطمئن شدن از اینکه ماموری در آن حوالی نیست، این سازه تاریخی را خفت کرده و تا توانستند با گلوله های آتشین به رگبار بستند تا عقده های درونی شان را تک به تک تخلیه کنند.

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از چهارشنبه سوری نمادی از خود تخریبی و خشونت و انحطاط در جامعه ایرانی

آنچه در کف داشتند را بر تن خسته پل پرتاب نمودند و چون تمام گشت، بر گوشه ای نشسته و تجدید قوا کرده و مهمات ساختند. وقتی میزان سیاه و کبود شدن پل ، رضایت شان را حاصل کرد، محل را ترک کردند.

به نظر می رسید.... قصد معروف و مشهور شدن نداشتند. گوشی هایشان آن قدر پیشرفته نبود و سر رشته ای هم از فن آوری و شبکه های اجتماعی نداشتند. احدی از آنان در گوشه ای مشغول فیلم برداری از عمل زشتشان برای ارسال به این ور و آن ور رویت نشد!

این بخش از شهر را خوب نمی شناختند. اسم پل را هم درست نمی دانستند. برای تفریح و خوشگذرانی آمده بودند.

مردمی که از کمر پل می گذشتند و این نوجوانان و جوانان خاطی را می دیدند. سری به نشانه تاسف تکان می دادند و رد می شدند !

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از چهارشنبه سوری نمادی از خود تخریبی و خشونت و انحطاط در جامعه ایرانی

اگر همین نوجوانان و جوانان دختری زیباروی که گیسوانش بیرون بود را کتک می زدند، اکثر این رهگذران دوربین گوشی هایشان را روشن می کردند و برای انواع شبکه های اجتماعی به اسم گزارشگر، فیلم تهیه می کردند. افسوس که اندازه توجه به هیجان های اجتماعی در باب حجاب و آزادی، برای بقایای تاریخی این شهر، نگاه های نگران کمند » .

سال قبل از آن ؛ نرگس کارگری گفت و گویی را با برخی نوجوانان و جوانان انجام می دهد : ( این جا )

« پرسیدم چرا تلاش نمی کنید تا مانند بسیاری از نوجوانان هم سن و سالتان در دنیا کاری بزرگ برای شهر خودتان انجام دهید؟

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از چهارشنبه سوری نمادی از خود تخریبی و خشونت و انحطاط در جامعه ایرانی

همه خندیدند.

محسن : کار بزرگ چیه؟ ما هیچ کاری نمی توانیم انجام دهیم. چیزی دست ما نیست. مگر کسی به ما توجه می کند!

پرسیدم در مدرسه درباره ی ارزش این بناها نخواندید؟ تحقیق و پژوهش نکردید؟

علیرضا : انجام داده ایم ولی خاطرمان نیست که دقیقا چه بوده است.

پرسیدم آیا کار گروهی و فردی برای حفظ آثار تاریخی تاکنون انجام داده اید که در فضای واقعی متوجه اهمیت این آثار تاریخی شوید؟

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از چهارشنبه سوری نمادی از خود تخریبی و خشونت و انحطاط در جامعه ایرانی

محسن: نه فقط در حد آن که تحقیق کنیم ، به معلم ارائه دهیم و نمره بگیریم. مدیر موزه «آندری شپیتسکی» با اشاره به اینکه این موزه در جریان دو جنگ جهانی سالم باقی مانده در میان سالن‌ها و دیوارهای خالی این موزه بیان کرد: «موزه باید سالم بماند. مردم باید در آن حضور پیدا کنند؛ به خصوص کودکان. آن‌ها باید درباره پایه‌های فرهنگشان بیاموزند . »

یعنی از این که این اتفاق افتاده است ناراحت نیستید؟

علیرضا: اتفاقی هست که افتاده است. من نمی شناسمشان ولی حتما تفریح دیگری نداشتند.

محسن: آخه کاری نمی توانیم انجام دهیم. خود ما برخی روزها فقط می آییم کنار رودخانه بدون آب راه می رویم. ما آسیبی به پل نمی زنیم ولی کار دیگری هم نمی توانیم انجام دهیم.

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از چهارشنبه سوری نمادی از خود تخریبی و خشونت و انحطاط در جامعه ایرانی

حتی سعی نکردید نامه ای به اداره میراث فرهنگی بنویسید و یا تماسی با این سازمان بگیرید و ناراحتی خود را از این موضوع بیان کنید؟

بهنام: نه. وقتی خودشان برایشان مهم نیست من کجا نامه بنویسم؟ ما حتی در محل زندگی مان زمین فوتبال نداریم که بازی کنیم.

محسن: من بلد نیستم نامه بنویسم.

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از چهارشنبه سوری نمادی از خود تخریبی و خشونت و انحطاط در جامعه ایرانی

علیرضا: این کار را باید افراد خاصی انجام دهند که مسئولیتی دارند. ما که فقط دانش آموزیم.

شما دانش آموزان آینده سازان این کشورید. این مسئله باید برای آینده شما مهم باشد. نوجوانان هم سن شما در دنیا برای این موضوعات تلاش اجتماعی دارند.

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از چهارشنبه سوری نمادی از خود تخریبی و خشونت و انحطاط در جامعه ایرانی

علیرضا: آن ها امکانات دارند. به حرفشان هم توجه می شود ، ما برای خسته شدنمان از درس هایمان هم اگر نظر دهیم، مدرسه ما را توبیخ می کند.

بهنام: من می توانم استیکر و کلیپ بسازم. منظورتان این است؟

نه منظورم این است که با جمع دوستانتان نسبت به حفظ آثار تاریخی کارهای گروهی انجام دهید. به نحوی که هم سن و سال هایتان متوجه شوند  ،چقدر این آثار و ماندگاری اش برای نسل های آینده مهم است.

بهنام: من کجا پیدایشان کنم؟ الان که مجازی هستیم.

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از چهارشنبه سوری نمادی از خود تخریبی و خشونت و انحطاط در جامعه ایرانی

محسن: خانم ما درس هایمان را به زور می خوانیم. معلم هایمان خیلی گیر می دهند.

علیرضا: موضوع مهمی ست ولی کسی با ما همکاری نمی کند.

شما کتاب های تاریخی می خوانید؟

محسن: نه. در حد همان چند درسی که در کتاب هایمان هست.

علیرضا: آن قدر مطالب تکه پاره شده که نمی فهمیم چی به چی بوده. شما کتاب های ما را ببینید به دردنخور است. البته در این تخریب میراث فرهنگی و تاریخی ، حاکمیت متهم است چرا که به هر صورت اراده و یا برنامه ای برای حفاظت از این میراث ندارد .

بهنام: همیشه به ما می گویند به گذشته فکر نکنید. به حال و آینده بپردازید.

امیدوارم میزان مطالعه شما نوجوانان خوب بالاتر رود و با آگاهی بیشتر پیش بروید.

از دو دانش آموز دیگر پرسیدم در کتاب های دوره ی ابتدایی راجع به اصفهان خوانده اید . آیا این ذهنیت برایتان ایجاد نشد که وقتی در کنار این ساختمان ها و پل ها می ایستید، حس غرور و داشتن هویت تاریخی داشته باشید و خودتان هم برای ماندگاری آن تلاش کنید؟

مانا: آن درس کاملا یادم نیست ولی حس خاصی ندارم » .

دنیای اقتصاد در گزارشی به تاریخ 20 اسفند 1400 چنین نوشت : ( این جا )

« خبرگزاری فرانسه گزارش داد: فرهنگ‌دوستان شهر لویو در غرب اوکراین که جنگ در آن در جریان است،  کوشیدند تا مجسمه‌های اساطیر یونانی و رومی را که در این شهر نصب شده‌اند در پارچه و نایلون‌های ضخیم بپیچند شاید از این طریق مانع از رسیدن دود و آتش انفجارها به آنها شوند و حفاظتی حداقلی از این میراث فرهنگی صورت داده باشند.

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از چهارشنبه سوری نمادی از خود تخریبی و خشونت و انحطاط در جامعه ایرانی

لویو که پایتخت فرهنگی اوکراین محسوب می‌شود 700 هزار نفر جمعیت دارد و مجسمه‌های معروفی مربوط به اساطیر یونانی و رومی در آن موجود است » .

« ایسنا به نقل از نشنال نوشت، این روزها کارکنان موزه ملی «آندری شپیتسکی»، بزرگترین موزه هنری اوکراین روند جمع‌آوری و بسته‌بندی آثار هنری موزه را آغاز کرده‌اند تا در صورت حمله روسیه به غرب اوکراین آمادگی حفاظت از میراث هنری کشورشان را داشته باشند.

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از چهارشنبه سوری نمادی از خود تخریبی و خشونت و انحطاط در جامعه ایرانی

تصاویر ثبت شده از وضعیت کنونی این موزه نشان می‌دهند، یکی از گالری‌های موزه کاملا خالی شده است و آثار هنری باروک در جعبه قرار داده‌ شده‌اند.

این موزه در شهر «لویو» واقع شده است و درهای آن از زمانی که حمله روسیه به اوکراین از ۲۴ فوریه آغاز شد به روی مردم بسته شد. با ادامه جنگ در اوکراین اماکن فرهنگی و تاریخی این کشور نیز با خطر مواجه شده‌اند.

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از چهارشنبه سوری نمادی از خود تخریبی و خشونت و انحطاط در جامعه ایرانی

«ایهور کوژان» مدیر این موزه می‌گوید، روزانه تماس‌هایی از موسسات فرهنگی اروپا دریافت می‌کند که به او پیشنهاد کمک می‌دهند.

مدیر بخش دست‌نوشته‌ها و کتاب‌های نادر این موزه می‌گوید، هنوز نمی‌داند چطور بیش از ۱۲هزار اثر که در جعبه‌ها جمع‌آوری شده‌اند را در جای امنی نگهداری کند.

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از چهارشنبه سوری نمادی از خود تخریبی و خشونت و انحطاط در جامعه ایرانی

سایر اماکن «لویو» همچون این موزه تلاش می‌کنند از آثار هنری و فرهنگی مهم در جریان این جنگ محافظت کنند.

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از چهارشنبه سوری نمادی از خود تخریبی و خشونت و انحطاط در جامعه ایرانی

محفظه‌های نمایش در موزه «تاریخ مذهب» تقریبا همگی خالی هستند. در «کلیسای لاتین» مجسمه‌ها را با پلاستیک، یونولیت و کارتن پوشانده‌اند تا از آن‌ها در مقابل انفجارهای احتمالی محافظت کنند.

مدیر موزه «آندری شپیتسکی» با اشاره به اینکه این موزه در جریان دو جنگ جهانی سالم باقی مانده در میان سالن‌ها و دیوارهای خالی این موزه بیان کرد: «موزه باید سالم بماند. مردم باید در آن حضور پیدا کنند؛ به خصوص کودکان. آن‌ها باید درباره پایه‌های فرهنگشان بیاموزند . »

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از چهارشنبه سوری نمادی از خود تخریبی و خشونت و انحطاط در جامعه ایرانی

پیش خود فکر می کنم اگر به فرض جنگی در ایران مانند اوکراین رخ دهد چه بر سر این کشور خواهد آمد ؟

نسلی که با گذشته ی خود این چنین با خشونت و بی تفاوتی برخورد می کند .

نسلی که تا کوچک ترین برف و یخی و کرونایی می بیند ؛ حکم به تعطیلی مدارس داده می شود .

نسلی که بزرگ ترین آرزویش ، فرار به کشورهای دیگر در جست و جوی زندگی بهتر است در حالی که هیچ وقت حالش خوب نمی شود .

از آن چه مانده اند وقتی دلایل این « وندالیسم » و « توحش »  پرسش می شود پاسخ زیر را می شنوی :

« بذار حال کنیم ! »

در واقع برای نسل جدید ( هر چه می خواهید نامش را بگذارید ) کوبیدن ترقه و یا نارنجک لذت بخش است و برایش فرق نمی کند که آن مانع تابلوی راهنمایی و رانندگی باشد . آمبولانس باشد . یا دیوار مردم و یا بخشی از یک بنای تاریخی .

مهم لذت بردن و غرق شدن در خودخواهی ها و منیت های فردی رو به گسترش است .

نسلی که الیت ها و روشنفکرهایش در نقش « سلبریتی » ظاهر شوند و به دنبال کامل کردن پازل تکه های درونی خویش به جای « کل منسجم » باشند .

و بیچاره ملتی که قرار است منجی اش همین نسلی باشد که این گونه به میراث فرهنگی اش ارج می نهد و آن را پاس می دارد .

آسیب به پل خواجو اصفهان با نارنجک دستی :

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از چهارشنبه سوری نمادی از خود تخریبی و خشونت و انحطاط در جامعه ایرانی

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از چهارشنبه سوری نمادی از خود تخریبی و خشونت و انحطاط در جامعه ایرانی

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از چهارشنبه سوری نمادی از خود تخریبی و خشونت و انحطاط در جامعه ایرانی

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از چهارشنبه سوری نمادی از خود تخریبی و خشونت و انحطاط در جامعه ایرانی

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از چهارشنبه سوری نمادی از خود تخریبی و خشونت و انحطاط در جامعه ایرانی

دیوار خانه ‎ فروغ فرخزاد :

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از چهارشنبه سوری نمادی از خود تخریبی و خشونت و انحطاط در جامعه ایرانی

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از چهارشنبه سوری نمادی از خود تخریبی و خشونت و انحطاط در جامعه ایرانی

آرامگاه شاعران تبریز :

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از چهارشنبه سوری نمادی از خود تخریبی و خشونت و انحطاط در جامعه ایرانی

کتیبه هخامنشی در همدان :

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از چهارشنبه سوری نمادی از خود تخریبی و خشونت و انحطاط در جامعه ایرانی

مهندس سید عزت‌الله ضرغامی، وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی جمهوری اسلامی ایران :

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از چهارشنبه سوری نمادی از خود تخریبی و خشونت و انحطاط در جامعه ایرانی

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از چهارشنبه سوری نمادی از خود تخریبی و خشونت و انحطاط در جامعه ایرانی

انتقاد علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از چهارشنبه سوری نمادی از خود تخریبی و خشونت و انحطاط در جامعه ایرانی

* تلاش جوانان اوکراینی برای حفاظت از میراث فرهنگی و آثار تاریخی کشورشان :

منتشرشده در یادداشت

نگاهی به انتظارات نسل جدید در ایران و اشتباهات نسل گذشته در صدای معلم

واقعیت این است که در «یک سال» انتظار تغییرات ویژه ای در حوزه اقتصاد و «کیفیت زیست» را نمی شود داشت ؛

ولی دوست دارم آرزو کنم . آرزوهایی که شدنی باشند – آرزوهایی که به نسل جدید مرتبط باشند ؛  نسلی که قرار است سالهای پیش رو حرکت کند؛ نسلی که جوانی اش در دنیای مدرن خواهد گذشت.

 آرزو می کنم که در این سال جدید نسل جوان بتواند با نگاه هوشمندانه بداند که شبکه های اجتماعی رکن مهم و مختصات دنیای مدرن است، و از این شبکه ها برای پیدا کردن «هم تیپ های خودش» و «هم ذهن های خودش» استفاده کند.

نگاهی به انتظارات نسل جدید در ایران و اشتباهات نسل گذشته در صدای معلم

 آرزو می کنم که نسل جدید بداند که «تیم ساختن» و پیدا کردنِ رفقایِ هم تیپ مهمترین رکن موفقیت است.

 آرزو می کنم که نسل جدید ایران با هوشمندی بداند که مهمتر از «توانمند سازی فردی/شخصی» تیم درست کردن است که مهم است.

همچنین آرزو می کنم که نسل جدید اشتباهات ما را نکنند و بدانند که دست به هر کاری که بخواهند بزنند با 2 چیز مواجه می شوند: بداخلاقی ها و ریزپرخاشگری ها.

نگاهی به انتظارات نسل جدید در ایران و اشتباهات نسل گذشته در صدای معلم

«اشتباه ما» این بود که انتظار بداخلاقی ها را داشتیم ولی از ریزپرخاشگری ها متعجب می شدیم. شوکه می شدیم. و این «شوکه شدن ها» گاه باعث می شُد که وقت و انرژی ما در «تاسف خوردن ها» تلف بشود.

آرزو می کنم که نسل جدید باهوش تر از ما باشد و بتواند از کنارِ این ریزپرخاشگری ها به زیرکی عبور کند و «برنامه هایش» را اجرا کند.

برای سال جدید آرزو می کنم که آب و گِل ایران نسل جدیدی را پرورش بدهد که به زیرکی به مولفه های هنر ایرانی بیشتر توجه کند؛

نگاهی به انتظارات نسل جدید در ایران و اشتباهات نسل گذشته در صدای معلم

از صدای سه تارِ ایرانی لذت ببرد، آثار خوشنویسی نستعلیق، شکسته نستعلیق و ثلثِ ایرانی را خریداری کند و به در و دیوار منزل و محل کارش نصب کند.

با غزل ایرانی و دستگاههای موسیقی ایرانی زندگی کند ولی همزمان که از مولفه های هویت ایرانی لذت می برد، بین المللی فکر کند.

 ابتدای سال جدید نمی خواهم که آرزوهای محال کنم ولی امیدوارم به نسل باهوشی که در راه هست که آنها اشتباهات ما را نکنند.
نوروز ۱۴۰۳ مبارک باد.

( کانال ارزیابی شتاب زده )


نگاهی به انتظارات نسل جدید در ایران و اشتباهات نسل گذشته در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

گروه استان ها و شهرستان ها/

نامه ی زیر توسط یک معلم و اولیای دانش آموز شاغل به تحصیل در مدرسه دخترانه متوسطه دوره دوم قلمچی ناحیه 2 شهر ری برای « صدای معلم » ارسال گردیده است .

خانم تقی زاده نسبت به عملکرد اداره آموزش و پرورش متبوع در مورد مساله ی پیش آمده معترض بوده و خواهان رسیدگی مسئولان و پاسخ گویی آنان می باشد .

تاکنون « صدای معلم » گزارش هایی را در نقد عملکرد بازرسی های آموزش و پرورش و نیز اداره کل ارزیابی عملکرد و پاسخ گویی وزارت آموزش و پرورش منتشر کرده است :

- آیا مديركل ارزيابی و عملكرد و پاسخ گويی به شكايات وزارت آموزش و پرورش به اصول و ویژگی های " حکمرانی خوب " پای بند است ؟ ( این جا )

- مدیر کل ارزیابی عملکرد و پاسخ گویی به شکایات وزارت آموزش و پرورش : " صدای معلم " نقدها را به گوش همه ما ، همه مخاطبان و همه فرهنگیان می رساند ( این جا )

- پرسش صدای معلم از زهرا مظفر مدیرکل ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات وزارت آموزش و پرورش ! ( این جا )

- چند پرسش ساده از مدیر کل ارزیابی عملکرد و پاسخ گویی به شکایات وزارت آموزش و پرورش ( این جا )

و....

 این رسانه ، آمادگی خود را برای توضیح مسئولان اعلام می دارد .

منتشرشده در دانش آموز

گروه گزارش/

گزارش صدای معلم در مورد افزایش نرخ جریمه‌های رانندگی و پیشنهاد محرومیت های اجتماعی برای رانندگان متخلف

« ایسنا » می نویسد :

« بر اساس آماری که سازمان پزشکی قانونی در اختیار ایسنا قرار داده در ۱۰ سال اخیر، یعنی از سال ۹۳ تا سال۱۴۰۲، تعداد کشته شدگان تصادف در تعطیلات نوروزی، به ترتیب ۱۰۸۴، ۹۶۸، ۹۶۴، ۸۷۴، ۱۰۳۴، ۹۱۴، ۵۳۴، ۱۰۸۰، ۱۱۴۶ و ۱۲۱۷ نفر بوده است. به عبارتی می‌توان گفت که در مجموع در ۱۰ سال اخیر، ۹ هزار و ۸۱۵ نفر در ایام نوروز و احتمالا با شادی سفری را آغاز کرده‌اند که هیچ گاه از آن بازنگشته و سوغاتشان برای بازماندگان اندوه بوده است. 

 آمارهای به دست آمده از شمار قربانیان حوادث رانندگی در ایام نوروز که معمولا در بازه زمانی یک هفته قبل از شروع تعطیلات تا یکی دو روز پس از پایان تعطیلات و در پوشش طرح نوروزی به دست آمده، حاکی از آن است که دست کم در یک دهه گذشته، بیشترین آمار قربانیان حوادث رانندگی در ایام نوروز مربوط به طول اجرای طرح نوروزی ۱۴۰۲ بوده است. در طول اجرای طرح نوروزی سال ۱۴۰۲ و در بازه زمانی ۲۰ روزه، ۱۲۱۷ نفر در تصادفات رانندگی در سراسر کشور جان خود را از دست دادند. این عدد در سال ۱۴۰۱، ۱۱۴۶ نفر بود. این آمار نشان می‌دهد که آمار کشته شدگان تصادفات رانندگی در نوروز سال ۱۴۰۲، بیش از شش درصد در مقایسه با طرح نوروزی ۱۴۰۱ افزایش داشته است.

گزارش صدای معلم در مورد افزایش نرخ جریمه‌های رانندگی و پیشنهاد محرومیت های اجتماعی برای رانندگان متخلف

همچنین نوروز سال ۱۴۰۱ را هم می‌توان پس از سال ۱۴۰۲ دومین نوروز دارای بیشترین جان باخته حوادث رانندگی در ۱۰ سال اخیر دانست. در سال ۱۴۰۱ همان طور که گفته شد، ۱۱۴۶ نفر در تصادفات جان خود را از دست دادند. اگر این سال هم با مدت مشابه طرح نوروزی در سال ۱۴۰۰ که شمار کشته‌شدگان ۱۰۸۰ نفر بود، مقایسه شود، متوجه می‌شویم که در نوروز سال ۱۴۰۱ هم با افزایش ۱۱ درصدی جانباختگان حوادث رانندگی مواجه بودیم . » آیا کسی که دچار اختلالات روانی مزمن است و رانندگی او برای جامعه و دیگران ریسک بالایی داشته و پر خطر است  ؛ پرسش این است که چرا به او مجوز رانندگی داده می شود ؟

از سوی دیگر ؛ سید تیمور حسینی، رئیس پلیس راهور فراجا با حضور در یک برنامه تلویزیونی گفت: اوایل سال ۱۴۰۲ پیشنهاد افزایش نرخ جریمه‌ها را از طریق وزارت دادگستری به دولت ارائه دادیم.

این موضوع تصویب شده و فقط منتظر ابلاغ آن هستیم.

نرخ جریمه‌های رانندگی ۵ یا ۶ برابر افزایش می‌یابد . ( انتخاب ) .

نخستین پرسش « صدای معلم » آن است که آیا با چند برابر شدن نرخ جریمه های رانندگی ، این بحران دامنه دار حل می شود ؟

زمانی که حاکمیت آن گونه که لازم و کافی است در بحث « فرهنگ سازی در مورد رفتارهای ترافیکی » کار نمی کند و « مدرسه » عملا کارکرد خود را از دست داده و شهروند مسئول و اندیشه محور تربیت نمی کند .... ؛

گزارش صدای معلم در مورد افزایش نرخ جریمه‌های رانندگی و پیشنهاد محرومیت های اجتماعی برای رانندگان متخلف

پرسش بنیادین آن است که چرا مانند برخی از کشورها روی موضوع « محرومیت های اجتماعی » در مورد جرایم  و تخلفات رانندگی قاطعیت ندارد ؟ آیا تحقیری بزرگ تر از این وجود دارد که ایرانی ها در دنیا متهم به « توحش » شوند ؟

چرا آن حساسیتی که جمهوری اسلامی روی موضوعاتی مانند « حجاب » دارد - در حالی که اولویت اصلی آن نیست - در مورد جان انسان ها و حقوق اساسی و شهروندی آنان ندارد ؟

گزارش صدای معلم در مورد افزایش نرخ جریمه‌های رانندگی و پیشنهاد محرومیت های اجتماعی برای رانندگان متخلف

در کجای این جهان پهناور در یک تعطیلات دو یا سه هفته ای ، به طور میانگین  1000 نفر کشته می شوند و هزاران نفر مصدوم و مجروح ؟

خبرگزاری جمهوری اسلامی ( ایرنا ) در 27 خرداد 1402 چنین گزارش می کند : ( این جا )

میزان مرگ و میر حوادث رانندگی

گزارش صدای معلم در مورد افزایش نرخ جریمه‌های رانندگی و پیشنهاد محرومیت های اجتماعی برای رانندگان متخلف

گزارش صدای معلم در مورد افزایش نرخ جریمه‌های رانندگی و پیشنهاد محرومیت های اجتماعی برای رانندگان متخلف

« آمارهای رسمی بیانگر آن است که هر روز حدود ۵۰ نفر در تصادفات رانندگی کشور جان خود را از دست می‌دهند.

گزارش صدای معلم در مورد افزایش نرخ جریمه‌های رانندگی و پیشنهاد محرومیت های اجتماعی برای رانندگان متخلف

گزارش صدای معلم در مورد افزایش نرخ جریمه‌های رانندگی و پیشنهاد محرومیت های اجتماعی برای رانندگان متخلف

 در دو دهه گذشته نزدیک به ۴۰۰ هزار نفر در ایران جان خود را بر اثر این حوادث از دست داده‌ و بیش از ۶ میلیون نفر نیز مصدوم شده‌اند؛ این ارقام هراسناک، عمق یک فاجعه انسانی را نشان می‌دهد » .

در آخرین خبری که « یورونیوز » ( 1 بهمن 1402 ) از  شمار کشته‌شدگان فلسطینی‌ در جنگ اسرائیل و حماس منتشر کرده آن را بیش از ۲۵ هزار نفر برآورد کرده است .

آیا در جاده ها  و خیابان های ایران ، « جنگی » خونین در جریان است ؟

آیا تحقیری بزرگ تر از این وجود دارد که ایرانی ها در دنیا متهم به « توحش » شوند ؟

گزارش صدای معلم در مورد افزایش نرخ جریمه‌های رانندگی و پیشنهاد محرومیت های اجتماعی برای رانندگان متخلف

آیا مسئولان و مقامات در جمهوری اسلامی این ها را نمی بینند ؟

چرا باید جان افرادی بر خلاف اراده و میل شان توسط عده ای قانون شکن و خودخواه و بیمار گرفته شوند و مسئولان هم فقط نظاره گر باشند و حرف های تکراری بزنند و فقط نصیحت کنند ؟

چرا باید پلاک های موتور سیکلت ها مخدوش باشند و پلیس هم از کنار این صحنه ها « بی تفاوت » بگذرد ؟

گزارش صدای معلم در مورد افزایش نرخ جریمه‌های رانندگی و پیشنهاد محرومیت های اجتماعی برای رانندگان متخلف

بخشش جرایم و تخلفات رانندگی و معوقات به علت مناسبت ها دیگر چه صیغه ای است ؟

این فرمول های حکمرانی از کجا اخذ شده اند ؟

چرا وضعیت باید به گونه ای شود که کم تر کسی « قانون » و « مامور قانون » را جدی می گیرد ؟

چرا به موضوع « غربالگری روانی » در صدور گواهی نامه های رانندگی و یا تمدید آن توجهی نمی شود ؟

گزارش صدای معلم در مورد افزایش نرخ جریمه‌های رانندگی و پیشنهاد محرومیت های اجتماعی برای رانندگان متخلف

آیا کسی که دچار اختلالات روانی مزمن است و رانندگی او برای جامعه و دیگران ریسک بالایی داشته و پر خطر است  ؛ پرسش این است که چرا به او مجوز رانندگی داده می شود ؟

آیا مقامات ، تصمیم گیرندگان و برنامه ریزانی که این موضوعات را جدی نمی گیرند خودشان شریک جرم نیستند ؟

پایان گزارش/


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گزارش صدای معلم در مورد افزایش نرخ جریمه‌های رانندگی و پیشنهاد محرومیت های اجتماعی برای رانندگان متخلف

منتشرشده در گفت و شنود

نظرسنجی

با کدام گزینه موافق هستید ؟

حذف تنبیه بدنی در مدارس ، اتوریته ( اقتدار ) معلم را کاهش می دهد - 5.9%
حذف تنبیه بدنی در مدارس موجب اختلال در انضباط کلاس شده و دانش آموزان را گستاخ می کند - 12.2%
تنبیه بدنی یک اصل تربیتی مفید است و با توجه به شرایط و توسط معلم حرفه ای می تواند مورد استفاده قرار گیرد - 18.1%
با تنبیه بدنی در هر شرایطی مخالفم - 63.8%

مجموع آرا: 221

دیدگــاه

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور