علی رغم فعالیت های مثبت و تحسین برانگیز دکتر علی مطهری مدیر کل آموزش و پرورش آذربایجان غربی در ارتقای شاخص های کمی و کیفی استان محروم آذربایجان غربی همیشه وجود برخی مدیران و کارمندان در بخش « ستاد آموزش و پرورش » و استان ها مانع تحقق سند تحول بنیادین و اهداف متعالی آن بوده است
ایده های جالبی را از سوی وزیر محترم و دکتر حجت الله الماسی شاهد بوده ایم .
مدیران در سطح عالی همچون دکتر مطهری و دکتر سعادتی ظرفیت خوبی برای تحقق و اجرایی سازی اهداف متعالی سیستم دارند لیکن تا رفع موانع در مرحله نخست که همان حذف افراد ناکارآمد و بدون ایده در سطح وزارت ، اداره کل و حتی مناطق است وضع هم چنان باقی خواهد ماند .
مگر می شود کسی ۳۵ سال بدون ایده ، نوآوری و خلاقیت در یک سیستم ابقاء شود ؟
به نظر می رسد واحد رسیدگی به تخلفات اداری باید قانون و یا بندی را برای مدیریت چنین وضعیتی در مورد افراد بدون ایده و ابتکار و البته ربات وار مدعی تنظیم کند .
در دو سال خدمت خود بعد از آن که مشاور رئیس دانشگاه فرهنگیان پیشین بودم بنا بر رویه همیشگی کشورمان متاسفانه در یک کانون متروکه در شهر محل تولد به عنوان مدیر منصوب شدم .
با وجود همه ناملایمتی ها و گزارش مستند اداره و اداره کل مبنی بر نبود امکانات اولیه و حتی سیستم گرمایشی و سرمایشی ؛ تنها مرکز فرهنگی و تربیتی شهرستان پلدشت پویا و فعال شد .
چندین کتاب هم در همین موضوع برای اولین بار اختصاصا در راستای کانون ها تألیف نمودم اما نه تنها تقدیری نشد بلکه به خاطر انتقاد و مطالبه گری با کارشکنی ها مواجه شدم .
همیشه با هنجارهایی که مانع توسعه و نمو یک سیستم است مخالفت نموده ام .
( ادامه دارد )



این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
نشست نشست وزرا و سرپرستان آموزش و پرورش پس از انقلاب اسلامی روز دوم اردیبهشت در محل وزارت آموزش و پرورش برگزار گردید .
در پرتال وزارت آموزش و پرورش که زیر نظر رضا مرادصحرایی اداره می شود خبر و حتی عکسی از این نشست منتشر نشده است .
از رسانه ها برای حضور در این نشست دعوتی به عمل نیامده است هر چند مروری بر کارنامه وزارت آموزش و پرورش در دولت سیزدهم نشان می دهد که مسئولان این وزارتخانه اعتقادی به برقراری ارتباط دو سویه و اقناع گرانه با افکار عمومی ندارند و ترجیح می دهند پشت درهای بسته و به صورت کنترل شده به بیان نظرات و دیدگاه های خود بسنده کنند .
روایت این نشست توسط « جواد حسینی » سرپرست پیشین وزارت آموزش و پرورش آن هم در کانال شخصی شان صورت گرفته است .
نکته ی قابل تاملی که سرپرست پیشین وزارت آموزش و پرورش به آن اشاره می کند وضعیت نظام آموزشی ایران در دوران پساکرونا است .
حسینی می گوید : « دو سال آموزش و پرورش جهان و ایران در این زیست بوم ، کارکردهای مناسب و نامناسب زیادی این زیست جهان برای آموزش و پرورش به جای گذاشت که باید در دوره پساکرونا به شکل جدی آسیب ها جبران و کارکردهای مناسب در دوران پساکرونا استمرار یابد که به نظر می رسد اهتمام کافی در این زمینه وجود ندارد .
دوباره گویی آموزش و پرورش پس از گذران این دوره به نقطه صفر پیشا کرونا رجعت نموده است » .
این موضعی است که بارها و بارها توسط « صدای معلم » در گزارش ها و یادداشت های متعدد و متوالی خود بیان کرد اما گوش شنوایی برای شنیدن نبود و اکنون و به تدریج آثار و عواقب زیان بار آن مانند ترک تحصیل در تعداد بالا ، افت تحصیلی شدید ، حضور 5 میلیون دانش آموز دچار اختلالات روانی و... مشاهده می شود .
یکشنبه 23 شهریور 1399 ؛ صدای معلم :
« مقدمه ای بر رفتارشناسی گروه ها در جامعه ایرانی : کرونا با آن همه کوچکی اش یک چیز مهم و باارزش را در این سرزمین نشان داد و پرده ها را کنار زد و آن سنجش عیار " صداقت " در جامعه متظاهر ، توجیه گر و تنبل ایرانی بود »
" کرونا " بهانه ای بیش نیست ؛ " فرار از مدرسه " خود معلول است ! » - این جا
گزارش را می خوانیم .

خبر درگذشت پیشکسوت فرهنگی زنده یاد جناب آقای « حسین پولادوند » که عمر با برکت خود را در مسیر مقدس تعلیم، تربیت و بالندگی فرزندان این مرز و بوم صرف نمود، موجب تأثر و تألم فراوان گردید.
« صدای معلم » این ضایعه ی غم انگیز را به خانواده محترم ایشان تسلیت عرض می کند .
پایان پیام/

« سقراط هنگامی که به اتهامِ فاسد کردنِ جوانان به محاکمه کشیده میشود، در دفاع از خویش در دادگاه خطاب به آتنیان میگوید:
شما مردمِ این شهر مانند اسبِ تنبلی هستید که احتیاج دارید برای این که به راه بیفتید خرمگسی گاهی به شما نیش بزند و من همچون آن خرمگس بودهام که نیشَکی میزدهام و شما را به اندیشه وامیداشتهام و اکنون اگر مرا بکُشید، دیگری را مثل من نخواهید یافت.
برایان مگی
پاورقی کتاب: فلاسفه بزرگ
***

باز مناسبتی شد . باز نمایش و تکرارهای بی حاصل بدون آن که برنامه ای در کار باشد ، معنا درمانی ( 1 ) و مفهوم سازی شود و سپس گامی به سوی تحولات عمیق و پایدار برداشته شود .
هفته سلامت از یکم به مدت یک هفته .
مثل بقیه مناسبت ها ، شعاری درست می کنند و روز شماری .
این ها هم بیشتر برای این است که گزارش عملکردی بنویسند که بگویند آی ایها الناس ! ما بیکار نیستیم و در حال کار و تلاش .
اما نتیجه ی همه این ها شده است :
چاقی نیمی از دانش آموزان تهرانی .

فردی که در « سن رشد » قرار دارد دچار اضافه وزن می شود آن هم در یک جامعه آماری وسیع .
این یک تراژدی بی مزه است و خورنده .
البته « شهرداری تهران » که کارنامه و عملکردش در این مدت شده قطع درختان گاه و بیگاه و در نقاط مختلف شهر ، جمع کردن ضربتی دوچرخه ها و ایستگاه های بیدود ، جمع کردن لاین های ویژه ی دوچرخه سواری و البته ساختن بزرگراه ها آن هم در شهری که از شدت تراکم در مرحله « انفجار » قرار دارد .

یکی نمی پرسد « مهر » که دوباره آغاز شد و آلودگی هوا جان و روح انسان ها را در منگنه و تراشیدن قرار داد ؛ کاری کرده اید و یا آن که بر اساس « غریزه و عادت » نخستین اقدامی که به ذهن های بسیط و تکامل نیافته خواهد رسید ؛ همان تعطیل کردن مدارس خواهد بود و پُز دادن شیفت آن به آموزش غیرحضوری ؟ البته « شهرداری تهران » که کارنامه و عملکردش در این مدت شده قطع درختان گاه و بیگاه و در نقاط مختلف شهر ، جمع کردن ضربتی دوچرخه ها و ایستگاه های بیدود ، جمع کردن لاین های ویژه ی دوچرخه سواری و البته ساختن بزرگراه ها آن هم در شهری که از شدت تراکم در مرحله « انفجار » قرار دارد .
و این دور باطل و تسلسل کشنده دائما تکرار می شود .
حال سخنان و اقدامات این نهاد ظاهرا غیردولتی را از زبان مدیر کل سلامتش بخوانید : ( این جا )
« به گزارش همشهری آنلاین، حمید صاحب مدیرکل سلامت شهرداری تهران در نشست خبری امروز در تشریح برنامههای هفته سلامت شهرداری تهران با بیان اینکه در ادوار گذشته موضوعاتی همچون آموزش شهروندی، توجه به سلامت و غیره شهروندان امری فانتزی در شهرداریها شناخته میشد، اظهار کرد: اما در این دوره مدیریت شهری توسعه فرهنگ سلامت در میان شهروندان را به عنوان یکی از مهمترین اولویتهای اجتماعی در دستور کار قرار دادیم؛ به گونهای که امروز نقش موثری در توسعه فرهنگ سلامت ایفا میکنیم و نقش ۷۵ درصدی را در آموزش فرهنگ سلامت داریم.

وی با بیان اینکه تلاش میکنیم که با کمک سراهای محلات، سازمانهای مردم نهاد و گروههای جهادی، مردم را به سمت ترویج زندگی سلامت محور سوق دهیم، اظهار کرد: هفته سلامت را با شعار « حال خوب، ساختنی است»، کار خود را از امروز با نواختن زنگ سلامت در مدارس منتخب تهران آغاز کرده و در نظر داریم در هفته سلامت به شهروندان تهرانی یادآوری کنیم که در راستای تحول و ایجاد حال خوبشان باید گامهای موثری بردارند. این ها حرف ها در حالی بیان می شوند که هنوز خبری از « اجرای قانون هوای پاک » نیست .
صاحب با بیان اینکه در نمایشگاه سلامتشهر موضوعاتی همچون سلامت، بهداشت و درمان، بهداشت زنان و مادران و غیره دنبال خواهد شد، گفت: همچنین برای اولینبار در هفته سلامت در ۱۲۳ ناحیه شهر تهران ایستگاههای سلامت برپا خواهد شد که این ایستگاهها در مکانهای پرتردد در نواحی مستقر شده و به ارائه خدمات به شهروندان میپردازند.
مدیرکل سلامت شهرداری تهران با اشاره به اکران طرحهای «حال خوب ساختنی است» در فضاهای شهری همچون ایستگاههای اتوبوس و مترو، میادین میوه و ترهبار، تلویزیونهای شهری، فضای شهری و غیره اکران خواهد شد، تصریح کرد: همچنین با همکاری انجمن معلولان دورهمی ۴۰۰۰ معلول و خانوادههایشان را در این هفته خواهیم داشت چرا که معلولان به دلیل محدودیتهایی که دارند عمدتا امکان تردد در بیرون از خانه برای آنها به سختی مهیا میشود و در نظر داریم در این دورهمی بزرگ ۴۰۰۰ نفره شرایطی را فراهم کنیم تا شهروندان دارای معلولیت بتوانند در کنار یکدیگر ساعات خوشی را داشته باشند.

وی همچنین از برگزاری مسابقه «مثبت ۱۰۰ گرم» خبر داد و گفت: سال گذشته مسابقه «مثبت ۱۰۰ کیلوگرم» را برای افراد دارای وزن بیش از ۱۰۰ کیلوگرم اجرا کردیم که به شدت مورد استقبال قرار گرفت و امسال سعی داریم با توجه به مضرات اضافه وزن و چاقی، مسابقه «مثبت ۱۰۰ گرم» را در شهر تهران را اجرایی کنیم به گونهای که همه شهروندانی که دارای اضافه وزن حتی ۱۰۰ گرم نیز هستند میتوانند در این مسابقه شرکت کنند و با یکدیگر برای کاهش وزن به رقابت بپردازند.
وی با بیان اینکه بررسیها نشان داده که ۴۸ درصد دانش آموزان تهرانی دارای اضافه وزن هستند که این درصد بسیار درست است و این کودکان در معرض بیماریهایی همچون دیابت، فشار خون و غیره قرار دارند، ادامه داد: در نظر داریم مسابقه کاهش وزن را نیز به سطح مدارس برسانیم و دانش آموزان را وارد این رقابت کنیم تا برحسب وزنی که کم میکنند جایزه دریافت کنند.

مدیرکل سلامت شهرداری تهران با تاکید بر اینکه این طرح در ابتدا در مدارسی که طرح آرمان در آن اجرا میشود که حدود ۶۰۰ مدرسه خواهند بود اجرایی شده و بعد از آن میتوان این طرح را در سایر مدارس اجرایی کرد، اظهار کرد: در پنجشنبه هفته جاری مراسم یاد بود مدافعان سلامت در قطعه ۵۰ بهشت زهرا (س) با حضور خانوادههایشان برگزار خواهد شد » .
این ها حرف ها در حالی بیان می شوند که هنوز خبری از « اجرای قانون هوای پاک » نیست .

آیا مسئولان دلسوز و خدوم نمی دانند که پیش شرط همه این کارها و اقدامات داشتن « هوای پاک » است .
البته این منحصر به آلودگی هوا نیست و چه بسا انواع آلودگی های دیگر مانند آلودگی نوری، آشغال پراکنی، آلودگی صوتی، آلودگی خاک، آلودگی گرمایی، آلودگی بصری، آلودگی آب....سلامت روانی شهروندان را در معرض خطر جدی قرار داده اند بدون آن که مقامی و یا مدیری نسبت به این موارد « حساسیت » داشته و آن را تا مرحله نتیجه مورد پی گیری قرار دهد .
البته مطابق معمول و در جهت بازشناسی اهمیت موضوعات ، زنگ مدارس هم در این مورد نواخته خواهد شد اما کسی نمی پرسد که آیا در همین مدارسی که نیمی از دانش آموزانش دچار چاقی هستند ؛ ورزش صبحگاهی برگزار می شود ؟ آیا این قانون قدیمی نیست ؟
آیا زنگ ورزش واقعا زنگ ورزش است ؟

کاش مسئولان شهرداری و وزارت آموزش و پرورش آمار دقیقی می دادند که چند درصد از دانش آموزان از طریق دوچرخه ، وسائل حمل و نقل عمومی و یا به صورت پیاده هر روز راهی مدرسه می شوند ؟
وقتی دانش آموزان توسط والدین به تصور دلسوزی با اتومبیل و یا سرویس مدرسه درست تا درب مدرسه مشایعت می شوند و به همین صورت به خانه باز می گردند انتظار این که نیمی از دانش آموزان شکم های برافراخته داشته باشند و قادر به تحرک موثر نباشند ؛ خیلی نباید تعجب برانگیز و یا جدید باشد .
باید به این واقعیت تلخ اعتراف کرد که « تنبلی » به صورت یک عادت و روحیه فراگیر در جامعه ایرانی ریشه دوانیده است .

این ها قرار است آینده کشور پهناوری چون « ایران » را در دست گیرند و آن را هدایت کنند ؟
البته سلامت مهم دیگر که خیلی به چشم نمی آید و غیرت و حساسیت کسی را تحریک نمی کند ؛ همان « سلامت روانی » مردم و به ویژه دانش آموزان است .
در گزارشی که اخیرا « صدای معلم » با عنوان « وزارت آموزش و پرورش در دولت سیزدهم برای بهداشت دانش آموزان به ویژه برای سلامت روان چه کار کرده است ؟ » به موضوع بسیار مهمی اشاره شده بود : ( این جا )
« از ۱۳ میلیون دانش آموز در سراسر کشور، پنج میلیون دانش آموز از نظر سلامت روانی مشکل دارند » .

رضامراد صحرایی وزیر آموزش و پرورش دولت سیزدهم در پیامی که به مناسبت « هفته سلامت » صادر کرده چنین می نویسد : ( این جا )
« هفته سلامت که همه ساله با هدف ارتقای آگاهی و ترویج فرهنگ سلامت برگزار میگردد در سال ۱۴۰۳ با شعار محوری « سلامت خانواده و مردمی سازی سلامت» به منظور حساس نمودن جامعه نسبت به مشارکت خانوادهها در مردمی سازی سلامت، فرصت مغتنمی است تا در مدرسه به عنوان دریچه خدمات اجتماعی با نگاهی ویژه به ظرفیتها، دستاوردها و انتظارات موجود برای پاسخ گویی منطقی و شایسته در جهت پیشگیری از بیماریها در قالب برنامه های منسجم همراه با مشارکت در مسیر تحقق سلامت دانش آموزان عزیز گام برداریم .
مدرسه به عنوان نقطه اتکای دولت و ملت در پیشرفت همه جانبه و خط مقدم ارتباط با خانوادهها، میتواند گام مؤثری در نهادینه سازی آموزههای بهداشتی و ارتقای سلامت جامعه بردارد و دانش آموزان هم میتوانند به عنوان سفیر سلامت برای خود، همسالان و خانواده خود در ارتقای سواد سلامت و بهداشت عمومی نقش آفرین باشند » .
امیدوارم این مردمی سازی سلامت هم مثل ملاقات های مردمی آقای وزیر نباشد اما پرسشی که مطرح می شود آن است که آقای صحرایی از « کدام مدرسه » سخن می گوید ؟

مدرسه ای که بسیاری از آنان نه مربی بهداشت دارند و نه حتی مشاور متخصص .
در کنار همه مواردی که در بالا اشاره شد ؛ پرسش مهم این است که قرار است این حساس کردن با چه ساز و کاری و در کدام بستر اعتماد عمومی و با مشارکت کدام یک از کادر مدرسه و معلمان راضی از وضعیت موجود صورت بگیرد .
( 1 )
معنا درمانی از یک رویکرد روانی-آموزشی برای تجهیز مراجعان به ابزارهای لازم برای عبور از منفیهای اجتناب ناپذیر وجود انسان و ایجاد زندگیای که ارزش زیستن را داشته باشد، حمایت میکند. این امید به یافتن معنا و هدف را تأیید می کند، حتی زمانی که فرد از مشکلات طاقت فرسا و مشکلات لاینحل رنج می برد.
مردی که روبهرویم نشسته بود، کمتر از چهلسال داشت، ولی حداقل بیست سال درگیر اعتیاد به مواد مخدر بود. او بارها اقدام به ترک کرده بود، ولی هربار در درمان شکست خورده و باز به اعتیاد برگشته بود. در اولین جلسه ملاقاتمان برای توضیح اینکه چرا دچار اعتیاد شدهاست، داستان کودکیاش را تعریف کرد و گفت که بارها از پدرش کتک خوردهاست. این مرد علت اعتیادش را تنبیهشدن توسط پدر بداخلاق و سرزنشگرش میدانست. در اینکه رفتار این پدر نادرست بوده است، جای هیچ تردیدی نیست. تنبیه فیزیکی کودکان بههر دلیلی مساوی است با شکنجه و به هماناندازه که هیچ حقوقدان، جامعهشناس یا روانشناسی در هیچ شرایطی شکنجه را حتی برای متهم و مجرم تایید نمیکند، تنبیه فیزیکی کودکان را هم در هیچ شرایطی قابل توجیه نمیداند. ولی موضوع بحث من چیز دیگری است: آیا بهراستی تنبیهشدن این آقا توسط پدرش علت اعتیاد او بوده است؟
فیلسوفان بزرگ که در حوزه «نظریه شناخت» کار میکنند (از سقراط گرفته تا دیوید هیوم ) بحث مفصلی راجع به «علیّت» داشتهاند و به این مسئله پرداختهاند که در چه شرایطی میتوانگفت A دلیل B است.
از نظر آنها درصورتی میتوانگفت که A دلیل B است که اولا هرگاه A وجود دارد، B هم به وجود بیاید و دوم اینکه همیشه A از نظر زمانی مقدّم بر B باشد و سوم هیچگاه B بدون A و خودبهخود نیاید.

مثلا ما میتوانیم «باسیل کُخ» را عامل بیماری «سِل» بدانیم؛ چون بیماری سل هیچگاه بدون حضور باسیل کُخ یا «مایکوباکتریوم توبرکولوزیس» یا مقدّم بر آن ایجاد نمیشود؛ اما اخیرا معلوم شده است که باسیل کُخ به تنهایی نمیتواند باعث ایجاد سل شود، بلکه برای این منظور لازم است که عوامل دیگری همچون ضعف سیستم ایمنی هم وجود داشته باشد؛ بنابراین حتی گفتن اینکه باسیل کُخ «عامل و علت» سل است، غلط است و باید بگوییم که سل یک بیماری چندعلتی است که باسیل کُخ برای آن ضروری است، یعنی باسیل، «شرط لازم» بیماری است، اما «شرط کافی» نیست؛ بنابراین بهجای مدل تفکر «دکتر رابرت کُخ» (1910-1843 ) کاشف این باسیل که به «علیت خطی» فکر میکرد، امروزه ما «علیت شبکه ای» را برای ابتلای به سل فرض میکنیم.
وقتی بهجای «نگاه خطی»، «نگاه سیستمی و شبکهای» داشته باشیم به واقعیت نزدیکتریم و امکانات بیشتری هم برای مداخله داریم.
حالا برگردیم به آقایی که علت اعتیادش را تنبیه شدن در کودکی میدانست و درضمن برگردیم به «مدل خطی کُخ» .
یکی از تفاوتهای مهم دانشمندان با افراد کمدانش این است که آنان «سیستمی» میاندیشند؛ بنابراین همیشه درحال کاوش برای گسترش این شبکههای علتومعلولی هستند و بهسرعت قانع نمیشوند.

تفاوت مهم درمانگران حرفهای و دانشمحور با مشاوران سنتی هم این است که درمانگران حرفهای، پیشفرضهای مراجع را بدون چالش نمیپذیرند، درحالیکه یک مشاور سنتی و یک دوست و آشنای خانوادگی ممکن است بهسادگی بپذیرد که این آقا معتاد شده، چون پدر بداخلاقی داشته است؛ بنابراین بلافاصله شروع به سرزنش و شماتت پدر این آقا کند.
از نظر افراد کمدانش، یا راهحلها خیلی سادهاند و یا مسائل، راهحل ندارند (و این یعنی تفکر صفر و صد) چراکه آنها با مدل علیت خطی میاندیشند؛ در حالی که ازنظر دانشمندان اکثر مسائل بدون راهحل نیستند، ولی دست یابی به راهحل درست مستلزم مشاهده دقیق، اطلاعات وسیع و فرایند پیچیده تجزیه و تحلیل اطلاعات است. حتی یک فرد کمسواد هم میتواند یاد بگیرد که مثل یک دانشمند بیندیشد؛ درحالیکه کم نیستند تحصیلکردههای دانشگاهی که خطی و عامیانه میاندیشند.

آموزش و پرورش هرمزگان با ۲۳ منطقه آموزشی در ۱۳ شهرستان استان به ۴۳۰ هزار دانشآموز خدمات آموزشی ارائه میدهد.
محمد قویدل مدیرکل آموزش و پرورش این استان در 28 فروردین 1403 گفته است: مدارس وابسته به حوزه در دستور کار است و تا مهرماه سال جاری حداقل ۲۰ مدرسه وابسته به حوزه در مقاطع مختلف در استان هرمزگان ایجاد خواهد شد.
وی هدف از این کار ترویج بیشتر فرهنگ ایرانی-اسلامی عنوان کرده است.
هرگاه در سایتهای خبری و اطلاع رسانی پیرامون اوضاع آموزش و پرورش مطلبی منتشر میشود سعی میکنم به آن توجه کنم و ببینم قرار است چه اتفاقی برای بهبود وضعیت مدارس و تحصیل دانشآموزان رخ دهد؟

بین خبرهای تنظیم شده از زبان مدیران و واقعیتهایی که ما معلمان هر روز لمس میکنیم همواره تناقضهایی وجود دارند که گاهی بسیار دور و غیرواقعی به نظر میرسد!
در دفتر مدرسهای که تدریس میکنم همواره شاهد گله همکارانم تقریباً در همه شاخصهای دستگاه تعلیم و تربیت هستم :
از نامناسب بودن فضای آموزشی، ضعف مدیریتی، مشکلات کتب درسی، کاهش علاقهمندی دانشآموزان به فضای مدرسه تا مسائل اقتصادی و عدم همراهی اولیا صحبت است.
تلاش در بیشتر مدارس برای رشد علمی و تربیت اخلاقی دانشآموزان نه موردپسند اولیا و معلمان است و نه خود دانشآموزان از فرایند تحصیلی ابراز رضایت دارند.

در آزمون بینالمللی تیمز (TIMSS) هم که با هدف تهیه اطلاعات مقایسهای برای ارزیابی عملکرد و سیاستهای کشورها در زمینه پیشرفت در آموزش و یادگیری ریاضیات و علوم در پایههای چهارم و هشتم اجرا میشود، دانشآموزان ایرانی عملکرد قابل قبولی ندارند. چه کسی تیغ بر گلوی کیفیت آموزش مدارس گذاشته است و آیا امیدی به تغییر و رشد میتوانیم داشته باشیم؟
خبرگزاری تسنیم در گزارشی به تاریخ هفتم اسفندماه 1400 نوشته است:
«بر اساس نتایج منتشرشده آزمون تیمز 2019؛ در ریاضیات پایۀ چهارم ایران با نمره 443 بین 58 کشور در جایگاه 50 قرار دارد؛ در علوم پایه چهارم نیز ایران با نمره 441 در جایگاه 48 قرار دارد. در آزمون ریاضی حدود 32 درصد دانشآموزان پایه چهارم نمره کمتر از 400 گرفتهاند یعنی در وضعیت بسیار ضعیفی قرار دارند.
در علوم پایه هشتم نیز بین 39 کشور، ایران جایگاه 32 را دارد! در این آزمون 28 درصد دانشآموزان ایرانی موفق به کسب نمره حداقلی (400) نشدهاند که این میانگین در سطح بینالمللی 15 درصد بوده است.»

اگرچه در همین گزارش گفته شده است که با توجه به این عملکرد ضعیف، شورای عالی آموزش و پرورش سه راهبرد توانمندسازی معلمان، مبنا قرار دادن استانداردهای ملی و بینالمللی برای ارتقای دروس و بسط عدالت آموزشی را تصویب کرده است اما نتایج آزمون پرلز ۲۰۲۱ نشان داد وضعیت قبلی ادامه داشته است و ایران جزو ضعیفترین کشورها در منطقه است و همچنان در قعر جدول ارزیابی قرار دارد.
جدا از بحث سنجشهای جهانی و آمارهای مستند کمتر معلمی را میبینید از چرخه معیوب آموزشی به ناله در نیامده باشد و اندک مدارسی هستند که فرایند تعلیم و تربیت در آنها به درستی کار کند.
قبولی پایین مدارس دولتی در کنکور و حتی موفقیت در دروس نهایی این واقعیت را نشان میدهد که مدارس عادی جایگاهی در «علمآموزی»، «تربیت» و «سواد» فرزندان این کهن دیار ندارند و ورود به چرخه آموزش عالی و دانشگاههای برتر بیشتر در دست طبقات مرفه قرار گرفته است.

اگر به کسی برنخورد باید بگوییم که آن حرف ابتدای این گزارش از طرف مدیرکل آموزش و پرورش هرمزگان که 20 مدرسه وابسته به حوزه علمیه برای ترویج فرهنگ ایرانی اسلامی ایجاد میشود را خیلی از معلمان این استان باور نمیکنند!
در واقع اخبار زیادی از سوی مدیران منتشر میشود که بهجای پرداختن به واقعیتها و اصل موضوع تثبیت جایگاه فعلی و صندلی آن مدیر مورد نظر است.

خبرهایی که از سطح وزارت خانه تا استان و مناطق و شهرستان شاهد هستیم.
درحالی که چند جشن پرهزینه و بزرگ برای ارتقای نمرات امتحان نهایی و برگزیدگان جشنوارهها توسط مدیرکل برگزار شده است نایب رئیس شورای اسلامی شهر بندرعباس در گزارشی گفته است: در شاخص نمرات امتحان نهایی نیز شاهد وارد شدن به یک فاجعه هستیم. سال ۱۴۰۱ رتبه ۱۴ کشوری را داشتیم و در سال تحصیلی قبل رتبه ۲۹ شدیم، که در تاریخ ده سال گذشته آموزش و پرورش استان بیسابقه بوده یعنی هرچه در ده سال رشته کردیم پنبه شده است.
یعقوب دبیری نژاد همچنین گفته بود: شهرداری بندرعباس از ابتدای ١٤٠١ تا پایان مردادماه سال جاری بیش از ١٤ میلیارد تومان بهصورت نقدی بهحساب آموزش و پرورش واریز کرده و طی چند ماه اخیر بیش از ٣ میلیارد و پانصد میلیون تومان به مدارس خدمات ارائه کرده است.
به نظر میآید دیدار با استاندار و مدیر حوزه علمیه و هزینههای میلیاردی نتوانسته است تاکنون کیفیت آموزش و پرورش را ارتقا دهد و حالا باید این سؤال بپرسیم مقصر افت شدید کیفیت آموزش در مدارس چه کسی است؟

اگر معاون وزیر آموزش و پرورش در 30 فروردین 1403 میگوید بیشترین اعتبارات تجهیزات هنرستانهای کشور در سال ۱۴۰۲ با رقم ۳ هزار و ۵۰۰ میلیارد ریال به استان هرمزگان اختصاص یافته است و مدیرکل نیز میگوید: ۱۰۰ میلیارد ریال تجهیزات باکیفیت برای هنرستانها خریداری شده است پس چرا کیفیت کار و رشد در هنرستانهای این استان چندان محسوس نیست؟
آیا در مدارس دولتی وضعیت همان است که مدیران میگویند و رشد آموزشی و اخلاقی دانشآموزان همان میشود که آنها میخواهند؟
آنچه من معلم و همکارانم میبینیم افت آموزشی و تربیتی در بیشتر مدارس است و نمیدانم متهم ردیف اول این پرونده چه کسی است؟ چه کسی تیغ بر گلوی کیفیت آموزش مدارس گذاشته است و آیا امیدی به تغییر و رشد میتوانیم داشته باشیم؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

سند برنامه درسی ملی جمهوری اسلامی ایران که در سال 1390 به تصویب مجلس رسیده است، برای هر پایه مقطع ابتدایی 925 ساعت آموزش در یک سال تحصیلی را متصور شده است اما در ادامه و طی بررسیهای صورت گرفته، کل ساعت تحقق یافته این مقطع 627 ساعت ارزیابی شده است و این در حالی است که پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش در گزارشی با عنوان ( تحلیلی بر کاستی زمان آموزش در ایران با تاکید بر دوره ابتدایی ) اعلان میکند که میزان واقعی زمان آموزش بسیار پایینتر از رقم اعلام شده است و هر دانشآموز ایرانی در دوره ابتدایی عملا تنها 576 ساعت آموزش دریافت میکند و این به معنای اتلاف حدود 40 درصدی ساعت آموزش در کشور است.

دلایل عمده اتلاف ساعات آموزش
گزارش پژوهشگاه مطالعات، مهمترین دلایل اتلاف و هدر رفت ساعات آموزش در کشور را به روندهای اشتباه مدیریت کلاس توسط دبیران، بروز شرایط آب و هوایی خاص، شرایط اقلیمی خاص مناطق مختلف کشور و تعطیلات غیررسمی یا پنهان، عنوان میکند و برای رفع هریک از این موارد، اصلاحاتی را پیشنهاد میدهد.
تعطیلات پنهان در گزارش فوقالذکر بدین شکل تعریف شده است:
« از جمله تعطیلات پنهان میتوان به تعطیلات زودهنگام قبل از سال جدید در اسفندماه تا شروع دیر هنگام مدارس بعد از تعطیلات نوروز و تعطیلات تابستان اشاره کرد که به رغم اعلامهای متعدد و مخالفت مدیران مدارس، به بخشی از رویه کاری مدارس تبدیل شده است.

این نوع تعطیلات عموما قبل و بعد از یک دوره تعطیلی رسمی شکل میگیرند. یعنی مدارس زودتر از موعد مقرر نیمه تعطیل یا تعطیل میشوند و همچنین دیرتر از موعد مقرر نیز شروع به فعالیت میکنند. برای مثال، اگر آغاز سال تحصیلی با روزهای آخر هفته تقارن پیدا کند، فعالیت مدارس از شنبه هفته بعد و با تاخیری چند روزه آغاز میشود.
در روزهای پایانی سال تحصیلی نیز، اگر روز پایانی سال در وسط هفته قرار داشته باشد، عموما از چهارشنبه هفته قبل از آن، بسیاری از کلاسها تعطیل میشوند » .
اما سال تحصیلی جاری وجه گستردهتری از تعطیلات پنهان را به جامعه آموزش و پرورش کشور نشان داد. درحالی که مثل همیشه، اخبار و تقویم رسمی کشور از فعالیت مدارس تا روز 28 اسفند خبر میدادند، دانشآموزان در توافقی نانوشته ولی فراگیر و هماهنگ، چهارشنبه 23 اسفند را آخرین روز حضور در مدرسه درنظر گرفتند و پس از آن مدارس به حالت نیمهتعطیل و سپس تعطیل درآمدند.
سیزدهم فروردین و روز طبیعت اگرچه روی تقویم آخرین روز تعطیلات بود اما چون مصادف با روز دوشنبه بود، آغاز فعالیت مدارس به شنبه هفته آینده یعنی هجدهم فروردین موکول شد.
هدف از این نوشتار و کنکاش در روند تعطیلات پنهان مدارس این نیست که جلوی بروز این تعطیلیها را بگیرد چرا که چنین امری نیازمند کارشناسی دقیق، تنظیم و تصویب قوانین و مقررات و انجام تغییرات گستردهای است زیرا چنین اصلاحاتی باید به صورت پایه و ریشهای در فرهنگ جامعه اعمال شوند. غایت این است که تلاش کنیم با پذیرش و تبیین حقیقت، برنامهریزی بهتر و دقیقتری در حوزه آموزش کشور داشته باشیم در حالی که امروز، واقعیت و آنچه در مدارس رخ میدهد با آنچه وزارت آموزش و پرورش متصور است تفاوت دارد.

تعطیلی زودتر از موعد مدارس در حالی رخ میدهد که والدین دانشآموزان به سبب فرصت ایجاد شده برای استراحت از این موضوع استقبال میکنند، دانشآموزان پذیرای فرصت بیشتر برای فراغت از تحصیل هستند و کادر مدرسه هم چند روز تعطیلی بیشتر را رد نمیکنند.
در این میان وزارت آموزش و پرورش به عنوان متولی اصلی آموزش فرزندان ما و عالیترین مرجع این حوزه در اخبار، رفتار و برنامهریزیهای خود به نحوی عمل میکند که گویا از چنین روندی بیاطلاع است و تمام برنامهریزیهای مجموعه آموزش و پرورش کشور برمبنای بازگشایی مدارس در روز چهاردهم فروردین تدوین و ابلاغ میشوند.

نادیده گرفتن حقیقت؛ برنامهریزی خیالی ژاپن طی ده سال گذشته، تعداد روزهای آموزشی مقطع ابتدایی را تا 228 روز در سال افزایش داده تا با تمرکز بر پرورش افکار کودکان، سیاست آیندهنگر خود را به رخ کشیده باشد.
بیتفاوتی نسبت به تعطیلات پنهان در بودجهبندیهای زمانی و طرح درسهای رسمی ارائه شده از سوی وزارت به دبیران بیشتر نمایان میشود.
در طرح درس سالانه پایه اول تحصیلی ابلاغ شده به مدارس، اسفندماه دارای 4 هفته کاری و فروردین ماه شامل 2 هفته کاری تعریف شدهاند درحالی که مشاهدات میدانی و تجربیات همکاران نشان میدهد که اسفند ماه 3 هفته مفید و فروردین ماه احتمالا فقط 1 هفته مفید دارند. اگر در کنار تمام این تعطیلات پنهان، تعطیلیهای ناشی از بروز شرایط آب و هوایی خاص و غیبتهای موجه و غیرموجه دانشآموز را در نظر بگیریم، مجموع ساعاتی که دانشآموز در مدرسه تحت آموزش قرار دارد بسیار کمتر از میانگین مطرح شده در قانون داخلی و نظام آموزش و پرورش دیگر کشورها است.

آقایان محمد ظاهری و اسماعیل رحمانی در مقالهای برای همایش ملی آموزش ابتدایی، میانگین میزان تدریس برای دوره ابتدایی را 8 / 25 ساعت در هفته و 198 روز در سال عنوان میکنند و این درحالی است که معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش کشور در مصاحبهای مورخ 16 مهر سال 1402، ساعات استاندارد آموزش در مدارس ابتدایی را 5 زنگ 45 دقیقهای اعلام کرد. بدین معنی که دانشآموز دوره ابتدایی در بهترین حالت، 18 الی 19 ساعت در هفته تحت آموزش خواهد بود و البته تعداد روزهای آموزشی در تقویم ( سال تحصیلی 1402 – 1403 ) نیز با کسر تعطیلات رسمی و آخرهفته، 156 روز است که البته همان طور که پیشتر عنوان کردیم، تعطیلات پنهان در محاسبات منظور نشده است.
با این حساب چطور میتوان از « معلم » به عنوان مهمترین مسئول آموزش مفاهیم به دانشآموزان توقع حرکت بر مبنای برنامهریزیهای غیرواقعی داشت؟

اگر آیندهنگر نباشیم، خسارت میبینیم
یک حساب سرانگشتی ساده نشان میدهد که برنامهریزیهای روی کاغذ با واقعیت امر تطابق ندارد و نتیجه این اتفاق، کم فروشی در حوزه آموزش به فرزندان این کشور است. دبیر فرصت کافی برای انتقال مفاهیم ندارد و ناچار به تدریس گزینشی است و این گذر ساده از آموزش پایه، آینده نظام آموزشی را دچار اخلال خواهد کرد. امروز زمان ساخت زیربنای آینده است. شکلگیری قالب فکری جمعیت جوان آینده، به آموزشی که امروز در جریان است بستگی دارد.
در حالی که پژوهشگران سایر کشورهای پیشرفته مثل ژاپن، با افزایش زمان حضور دانشآموز در محیط مدرسه سعی دارند که اثرگذاری بر اذهان طیف سنی حاضر در دبستان را افزایش دهند، روزهای حضور دانشآموزان ما در مدرسه هرروز کمتر و کمتر میشود.

ژاپن طی ده سال گذشته، تعداد روزهای آموزشی مقطع ابتدایی را تا 228 روز در سال افزایش داده تا با تمرکز بر پرورش افکار کودکان، سیاست آیندهنگر خود را به رخ کشیده باشد.
باید صبر کنیم و ببینیم سرانجام این دوره از تاریخ آموزش و پرورش کشور که به هر بهانه و هر برف و هر باد و هر بارانی به تعطیلی کشیده میشود، چه خواهد شد !
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/

رضامراد صحرایی وزیر آموزش و پرورش این بار و به روایت رسمی روابط عمومی اش در میان فرهنگیان و جامعه نخبگانی استان سمنان و در مرکز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شهر سمنان حضور پیدا کرده و به مسائل و موارد مختلفی اشاره کرده است . ( این جا )
در این گزارش اما خبری از پرسش و پاسخ نیست . با این حال وزیر آموزش و پرورش دولت سیزدهم معتقد است که آیین نامه رتبه بندی جدید در سال ۱۴۰۳ بر مبنای نگاه معلمانه اصلاح خواهد شد .
صحرایی می گوید :
« وزیر و معلمان کنار هم هستند و به صورت مجدانه پیگیر هر مطالبهای که در چهارچوب قوانین باشد، هستیم .
صحرایی با یادآور شدن این موضوع که اجرای رتبهبندی افتخار دولت سیزدهم است، تاکید کرد: رتبهبندی باید مبتنی بر ماموریت معلمان تنظیم شود. معلم قرار نیست مقاله نویس مجلات باشد، معلم کسی است که از گوهر وجود کودکان این مرز و بوم انسانهای بزرگ را میسازد و علمدار میدان تعلیم و تربیت است.

آموزش و پرورش همانند یک آینه است، آینهای که عملکرد حال و گذشته را نشان میدهد و وضعیت آینده را را نیز به تصویر میکشد، اما متاسفانه برخی به جای یاری کردن آموزش و پرورش برای ساختن آینده، صورت مسائل را پاک میکنند و آینه را میشکنند.
آموزش و پرورش را باید قوی شود تا کشور قوی شود، همچنین باید در درون آموزش و پرورش به یک اتحاد و انسجام درونی برسیم. برای مثال نباید برای اجرایی نشدن سند تحول بنیادین به دنبال عوامل بیرونی باشیم، دلیل این موضوع شکل نگرفتن ائتلافی است که اعتلای تربیت و تعلیم را نشانه گرفته بود. امروز نیاز است همه به مدرسه برگردند، چرا که این مبحث تضمین کننده قوت و قدرت ما خواهد بود .
سال ۱۴۰۳، سال نهضت ملی توانمندسازی همه جانبه معلمان در کشور است » . وزیر آموزش و پرورش به عنوان عامل مهم « تفکر انتقادی » باید بتواند با مخالفان و منتقدان خود گفت و گو کند .
حرف هایی که صحرایی می زند مطابق معمول بیشتر حالت شعار و نمایش دارد تا بیان برنامه مشخص .
وزیر آموزش و پرورش در کنار کدام معلمان است ؟
آیا فضای امنیتی و پرونده سازی برای فعالان صنفی و منتقدان کنش گرا در هیات های تخلفات اداری در جهت کم کردن شکاف میان ستاد و صف بوده است ؟

آیا سخنانی که نامدار صداقت به عنوان رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در ابتدای سال بیان کرده را شنیده است ؟ ( این جا )
آیا صحرایی گزارش « صدای معلم » با عنوان : « برای " غیر باج نیوزها " چه کرده اید ؟! » جناب صداقت .... آموزش و پرورش شهرداری نیست ! این جا باید پاسخ گو باشید ! » را مطالعه کرده است ؟
رسانه هراسی و رسانه گریزی در آموزش و پرورش دولت سیزدهم را چگونه باید دید و اعتماد کرد ؟

این رتبه بندی که برای معلمان اجرا شد واقعا بر اساس کدام نیاز مدرسه و فرایند آموزش بود ؟
آیا صحرایی هنوز نمی داند که معلم حرفه ای را باید معلم متخصص و مقبول آن هم در یک ساز و کار مشخص که « سازمان نظام معلمی » نامیده می شود و البته در یک ارزیابی شفاف و دقیق مورد ارزیابی قرار دهد ؟

آیا وزیر آموزش و پرورش هنوز نمی داند و یا درک نمی کند که یکی از هنرهای مهم حرفه ی معلمی « نوشتن » است و اساسا معلمی بر اساس « تفکر و تقریر » جاری شده و استمرار پیدا می کند ؟
معلمی که نتواند بنویسد و تفکر خود را مدون و مکتوب کند ؛ اساسا معلم نیست . مشکل اصلی آن جاست که این مسئولان از « معلم نویسنده » می ترسند . اما جرات و شهامت بیان صریح آن را ندارند و خود را پشت پوپولیسم و حرف های عوام پسند و زیبا پنهان می کنند .

واقعا رتبه هایی که برای معلمان در نظر گرفتند تا چه حد واقعی بود و توانست رضایت شغلی آنان را تامین کند ؟
صحرایی رتبه بندی معلمان را از افتخارات دولتش می داند در حالی که پس از یک دهه آن چه مشاهده شد فقط لوث کردن رتبه بندی و ارزیابی صلاحیت های حرفه ای بود .

اثری از تدبیر برای کاهش و یا تعدیل « نارضایتی فراگیر معلمان » مشاهده نمی شود . اما ؛
چه کسانی آینه می شکنند ؟
صحرایی باید بداند که آینه همان رسانه های مستقل و منتقد هستند که چالش ها و نقایص را شفاف سازی می کنند و این مسئولان هستند که از آن فراری هستند .
رسیدن به اتحاد و انسجام درونی نیازمند الزامات و شرایطی است که مهم ترین آن « صداقت » داشتن با افکار عمومی است . معلمی که نتواند بنویسد و تفکر خود را مدون و مکتوب کند ؛ اساسا معلم نیست . مشکل اصلی آن جاست که این مسئولان از « معلم نویسنده » می ترسند .
این چیزی نیست که با شعار دادن و حرف های قشنگ زدن و حضور در اجتماعات و تریبون های یک سویه حاصل شود .
صحرایی از اصلاح رتبه بندی با نگاه « معلمانه » و با کمک آنان سخن به میان می آورد در حالی که پس از گذشت سال ها از تصویب و ابلاغ آیین نامه گروه های آموزشی – تربیتی هنوز معلمان اختیار تعیین « سرگروه آموزشی » در منطقه برای خود را ندارند .
( صدای معلم : چرا " آیین نامه گروه های آموزشی و تربیتی " پس از گذشت 8 سال اجرا نمی شود ؟ ) - این جا
آیا وزیر آموزش و پرورش این موضوع را نمی داند ؟

وزیر آموزش و پرورش به عنوان عامل مهم « تفکر انتقادی » باید بتواند با مخالفان و منتقدان خود گفت و گو کند .
شعار دادن در میان موافقان و افراد همواره در سکوت کمکی به حل مساله نمی کند .
بدون تردید توانمند سازی معلمان مهم و استراتژیک است اما واقعا قابل اجراست آن هم در شرایطی که بحران کمبود معلم همچنان پا برجاست .

بودجه و برنامی مشخصی برای آموزش ضمن خدمت معلمان در فرمت موثر و کارآمد دیده نشده است .
و اثری از تدبیر برای کاهش و یا تعدیل « نارضایتی فراگیر معلمان » مشاهده نمی شود .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید