پیش تر و زمانی که در سفر بودم ، از آن جا که « شبستر » زادگاه پدر و مادر من است سعی کردم یکی از چهره های فرهنگی این شهر را پیدا کرده و با او گفت و شنودی داشته باشم .
همیشه برای من این یک پرسش و دغدغه بود که چرا شهری تاریخی و فرهنگی به قدمت شبستر نباید حداقل یک کتاب فروشی داشته باشد ؟
تاکنون سه قسمت از گفت و گوی تفصیلی من با آقای « داور زمانخانی » معلم ، نویسنده و دبیر انجمن ادبی شیخ محمود شبستری در « صدای معلم » منتشر شده است .
زمانخانی در جایی چنین می گوید : ( این جا )
« یک خاطره من آشنایی با عاشیق قشم جعفری که مشهور است در آذربایجان شوروی و آذربایجان ایران. از شعرا و عاشق های به نام است. پنج سال در کوه ها سرگردان و فراری بود. اذیتش می کردند. خان ها از او شکایت کرده بودند که در عروسی ها علیه خان ها می خواند ....
بعد فهمیدم که این آقا برای فرهنگ آذربایجان خیلی زحمت کشیده و کتاب هایش دست به دست می چرخد. همه اشعارش را دوست دارند . در خانه ها می خوانند. دانش آموزان شعرهایش را از حفظ می خواندند و دوستش داشتند. می خواندند و گریه می کردند که چرا این آقا را اذیت می کنند.
در تمام عروسی ها او را دعوت می کردند و برای آنها می خواند ولی خان های آن دوره او را اذیت می کردند.
بعد از انقلاب این اذیت ها تمام شد . » ( 1 )
اگر بچه های آن دوران شخصیت هایی مانند عاشیق قشم جعفری و... را دوست می داشتند و برای آنان الگو بود الان وضعیت چگونه شده است ؟
این خبر را بخوانید : ( این جا )
« خبر ازدواج محمدرضا گلزار به سرعت در فضای مجازی منتشر شد.محمدرضا گلزار با انتشار تصاویری ازدواجش با آیسان را علنی کرد. محمدرضا گلزار متولد 1 فروردین 1356 در تهران است. محمدرضا گلزار متاهل است و ازدواج کرده است. محمدرضا گلزار سوپراستار ایرانی است که در زمینه تبلیغات هم فعالیت دارد. محمدرضا گلزار فارغ التحصیل رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه آزاد اسلامی می باشد.کاربری در فضای مجازی با انتشار یک توئیت، ادعای حیرت انگیزی را درباره حواشی مراسم ازدواج محمدرضا گلزار مطرح کرد: من امروز فهمیدم آن شبی که رضا گلزار ازدواج کرد بخش مسمومین ما ترکیده بوده، همه هم دخترای ۱۵-۱۶ ساله و خودکشی با دارو.یکی از آنها همان دختری بوده که با او مصاحبه کردند دنیای بدون گلزار چطوری است و گریه میکرد ... »
واقعا این پرسش مطرح است :
نسلی که تتلو و ساسی و... برای او الگو است می تواند آینده ای روشن برای ایران ترسیم کند ؟ بعضیها بیانضباطیهای خود را عملی قهرمانانه تلقی و از حرکات حرمت شکنانۀ خود لذت میبردند !
کدام ویژگی و یا کاراکتر شخصیتی در این چهره ها و یا سلبریتی هاست که برای نسل جدید جذاب و جالب است ؟
آیا نسلی که این چنین گلزار را « الگوی » خود می پندارد می داند که الگوی او به جای پاسخ گویی و شفاف سازی از خبرنگاران شکایت می کند ؟
« آفتاب نیوز » در خبری چنین می نویسد : ( این جا )
« در واقع اگر محمدرضا گلزار از تمام یا بخشی از هزینه این تالار با اسپانسری مدیران این باغ عمارت استفاده نکرده باشد بدون تردید با یک عروسی چند میلیاردی مواجه هستیم که بنا به ارقام موجود بین ۳ تا ۱۰ میلیارد تومان میتواند برای این این سوپراستار هزینه در پی داشته باشد . »
« دنیای اقتصاد » نوشت : ( این جا )
« اخیرا ویدئویی از استقبال از محمد رضا گلزار در یک مراسم منتشر شده که واکنشهای متفاوتی در پی داشته است.
بهمن بابازاده، خبرنگار حوزه موسیقی در کانال تلگرامی خود نوشت: ۲۱۰۰ نفر با دریافت ۸۰ تا صد هزار تومان برای مراسم «محمدرضا گلزار» آفیش شده اند! سیاه لشگرهایی که در اکثر پروژه های سینمایی هستند و کارشان همین است!
افرادی چون محمدرضا گلزار که « نسل زد ایرانی » او را کعبه آمال و آرزوهای خود تصور می کند ؛ آیا تاکنون به صورت صریح و شفاف انتقادی از عملکرد حاکمیت حتی در همان حوزه « هنر » داشته است ؟
نسلی که در حال حاضر با آن رو به رو هستیم دست پخت و آورده نسلی است که خود را « نسل سوخته » می خواند و سعی کرده بچه های خود را طوری تربیت کند که مانند او نباشند .
شاید مهم ترین ویژگی نسل جدید ، « کتاب نخواندن » باشد .
همیشه برای من این پرسش مطرح بوده که آیا در همه جای جهان نسلی پیدا می شود که به اندازه ی نسل جدید ما اهل « تقلب » باشد ؟
این حجم از تقلب در امتحان آیا قرینه ای هم در جهان خارج و به ویژه « توسعه یافته » دارد ؟
« حمزه علی نصیری » در یادداشتی با بن مایه پژوهشی در « صدای معلم » چنین می نویسد : ( این جا )
« یک تحلیل اجمالی و در عین حال وسواس گونهای که نگارنده در سال ۱۳۹۴ بر نتایج یک آزمون داشته، جنبههایی از ناکامیهای آموزشی و پرورشی را به نمایش میگذارد که اعداد و ارقامی مثل معدل دانشآموز یا درصد قبولی یک مدرسه هرگز از آنها سخن نمیگویند.
« تحلیلی بر نتایج یک آزمون؛ جای خالی کیفیّت در زندگی مدرسهای » عنوان یادداشتی هست که از نقطهی شروع برخی از فجایع فرهنگی و اجتماعی و اخلاقی و... که هم اکنون دامن گیر جامعهاند، پرده برمیدارد.
آن آزمون و تحلیل نتایج آن هرمی به دست میدهد که الحق آینهی تمام نمای هرم علمی، اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی جامعهی کنونی ماست.
از تعداد کل دانشآموزان شرکت کننده در آن آزمون که ۱۹۱ نفر بودند، ۶۲ نفر نمرۀ صفر تا ۴ گرفتند (۳۲/۴۶درصد). ۹۰ نفر نمرۀ ۵ تا ۹ کسب کردند (۴۷/۲درصد). ۳۵ نفر موفق به کسب نمرۀ ۱۰ تا ۱۴ شدند (۱۸/۳۲درصد). و فقط چهار نفر توانستند نمرۀ بالای ۱۵ بگیرند (۲/۰۹درصد).
میانگین نمرۀ همۀ کلاسها (میانگین نمرۀ ۱۹۱ نفر دانشآموز) نیز ۶/۴۷ از ۲۰ بود!
به بیان دیگر از تعداد ۱۹۱ نفر دانشآموز شرکت کننده در آزمون، ۱۵۲ نفر (۷۹/۶۶درصد) نمرۀ کمتر از ۱۰ (صفر الی ۹) گرفتند. ۳۵ نفر (۱۸/۳۲درصد) از آنها نمرۀ ۱۰ الی ۱۴ و فقط ۳ نفر نمرۀ ۱۵ و یک نفر نمرۀ ۱۷ کسب کردند که در مجموع، تعداد نفراتی که نمرۀ شان بالای ۱۵ بوده ۴ نفر بود (فقط و فقط ۲/۰۹درصد)!
آقای علی نصیری در ادامه چنین می نویسد :
« تعداد پاسخهای کاملاً یکسان در برگههای دانشآموزان کم نبود. علیرغم اینکه قبل از شروع آزمون در مورد اهداف آن توضیحات لازم و کافی داده شده بود و گفته شده بود که هدف آزمون صرفاً اطلاع از میزان معلومات کلاس است و نمرۀ آن در دفتر کلاسی درج نخواهد شد و در کارنامۀ علوم تجربیشان هیچ تأثیری نخواهد داشت، آنان باز هم برگۀ یکدیگر را دید زده و بدون توجه به درستی یا نادرستی پاسخهای آنان، عیناً رونویسی کرده بودند.
همچنین به رعایت این نکتۀ اخلاقی ساده تأکید شده بود که با وجود در دیدرس بودن نوشتههای نفر کناری، از نگاه کردن به آنها خودداری کنند و از همین فرصتِ اندک برای تمرین عزّت نفس و راستی و درستی و خویشتنداری استفاده کنند. ولی متأسفانه آنها به صورت گستردهای تقلّب کرده بودند (دزدی از یکدیگر)!
* اغلب دانشآموزان به قراردادهای ساده و قابل درک درونْکلاسی پایبند نبودند و به توصیههای معلمشان مبنی بر تمرین عزّت نفس و خویشتنداری و درستکاری و خودداری از تقلب و اتکا به توانمندیهای خود توجّه نمیکردند و به دزدیدن کلمات از برگۀ بغل دستیشان مبادرت مینمودند و این کار را نوعی زیرکی و عامل موفقیت میپنداشتند. این اخلاق کماکان در همۀ کلاسها و در میان همۀ دانشآموزان وجود داشت!
* بعضیها به راحتی مقررات کلاس را نقض و با رفتارهای قانونشکنانۀ خود جوّ آموزشی کلاس را خراب میکردند و موجب ایجاد اختلال در جریان آموزش و از بین رفتن فرصتها میشدند. افرادی چون محمدرضا گلزار که « نسل زد ایرانی » او را کعبه آمال و آرزوهای خود تصور می کند ؛ آیا تاکنون به صورت صریح و شفاف انتقادی از عملکرد حاکمیت حتی در همان حوزه « هنر » داشته است ؟
* بعضیها بیانضباطیهای خود را عملی قهرمانانه تلقی و از حرکات حرمت شکنانۀ خود لذت میبردند ! »
در کجای دنیا وقتی مدرسه در آخر سال تعطیل می شود ، دانش آموزان عامدا و آگاهانه جلوی مدرسه جمع می شوند و با شادی و هلهله ، « کتاب » های خود را آتش می زنند ؟
این در حالی است که کم تر مشاهده شده دانش آموزان به صورت شفاف و صریح حداقل از عملکرد معلم ، معاون و یا مدیر مدرسه انتقاد کنند چرا که مصلحت برای آن دانش آموز و خانواده ، « نمره » است و این موجب سکوت و بی تفاوتی آنان به عملکرد نظام آموزشی می شود .
و یا تراژدی تلخ رتبه های شرم آور دانش آموزان ایرانی در آزمون های بین المللی معتبر تیمز و پرلز که به وضوح موید « بی سوادی » این نسل آرمان خواه و اما تنبل و حتی در زمینه ی « خواندن و نوشتن » به عنوان نخستین و بدیهی ترین سواد در جهان دارد .
بدبخت نسلی که آرزوها و آمال سرکوب شده و دست نیافته ی خویش را در سبد این نسل « بی هویت و بی سواد » چیده است .
( 1 )
پروفسور محمدتقی زهتابی در مردادماه ۱۳۶۶ یعنی دو سال قبل از فوت آشیق قشم، در شعری خطاب به ایشان می نویسد:
دئییرلر بیر قوُش وار اوْدلانیب یانار
یئنه اؤز کولوندن یارانار قشم!
بو بیر افسانه دیر, اصیل قه قه نوس
اوْ دور ائل دردیندن اوْدلانار قشم
یانار آلنی آچیق، همّتی بلند
و یاشار، اوْلسادا قوْللاریندا بند
نه ساهر اؤله جک, نه ده کی سهند
نه بابک، نه ستّار، نه آنار قشم
ائلینه ووُرغون لار گونشه باخار
دؤیوش کوره سیندن پوْلاد تک چیخار
اوْنلار نه اَزیلر، نه ده اوْلار خوار
اوْنلاری آلداتماز وار، دینار قشم!
نظرده توُتسان لاپ دیوانه سینی,
دوْپ ـ دوْلو گؤررسن پئیمانه سینی
زیندان لار سارسیتماز ایراده سینی
اوْلار دوْستاقدا دا، بیر فانار قشم
ائل، وطن اوْنلارین هر بیر زادی دیر
توْیودور، یاسیدیر، آغیز دادی دیر
دار گونده فریادی، هم اوُستادی دیر
اوْنلار تشنه دیرلر، ائل پینار قشم
من شاعیر دئییلم، ائلیمین غمی
قلبیمه اوْد ووُروب، وئریب قلمی
قیناماسین شاعیر دوْستلار بیله می
باریت کی اوْد گؤردو، هئی یانار قشم!
بیزلر یوْغرولموشوق ائل بوُلاغیندان
بؤیویوب اوُچموشوق ائل قوُجاغیندان
ائشیتمیشیک ائلین اؤز دوْداغیندان
کی حق وئریلمزدیر، آلینار قشم!
بو حقّی آلماغا بیز آند ایچمیشیک
ایللرجه دوشونوب یوْلون سئچمیشیک
آغیر یوْللارینین چوْخون کئچمیشیک
توْرپاقدان گوج آلیر بو چینار قشم!
ائلین طالئعینه باغلانانلاریق
اوْنون گونشیله دوْلانانلاریق!
گلن آغ گونونه اینانانلاریق
نه بیزی یاد یاخار، نه ده نار قشم
نه قدر چکیلیب ایگیت ائل دارا
گئلئی گلمه میشدیر بیزیم ائلدارا
قیش کئچیب، یاخیندیر باهار ائلدارا
ائل سئون برک گونده سینانار قشم!
ائلین کرمینین سؤیلهکمی نه؟
اوْنداکی دوشمانلار یاتار کمینه
باخمازلار نه چوْخو، نه ده کم ینه
ائلین آزینیدا چوْخ سانار قشم
گنج لر اوچوندور بو طرفه سؤزلر
اوْنلاردان ایگیدلیک گؤزله ییر گؤزلر
هر کیم ائلین سئوسه، بو یوْلو ایزلر
نه یاتار، نه یوْلدان یایینار قشم
هدف خلقیمیزین آزادلیغی دیر
ائلین سعادتی و شادلیغی دیر
بو اسکی دیارین آبادلیغی دیر
جوان لار آییق دیر تئز قانار قشم
قوُربانام یوُردومدا قانان گؤزهله
قوُلاج ساچ، سرو بوْی، اینجه گؤز ـ اله
سازین باس دؤشووه، چال بیر گؤز ائله
دوشمن یانار، دوْستلار اوْیانار قشم! ( این جا )
نظرات بینندگان
خداوند به شما خیر عطا فرماید و به مردم
درود
سپاس .
همیشه شاد و پایدار باشید .
شاید خواست خدا بود که ننویسم
آتش به جان شمع فتد کین بنا نهاد!!!
آقای موسوی
سپاس از پی گیری و مطالب زیبا و مفید شما .
باید رفتار نسل جدید را زیر ذره بین گذاشت و با واقعیت ها ، توهم زدایی کرد .
پایدار باشید .
اول آن که جذابیت زندگی و ازدواج سلبریتی ها فقط مختص ایرانیان نیست. در خود آمریکا سلبریتی ها
در تمام حیطه ها اعم از ورزش، سینما، خوانندگی و حتی چهره های معروف فضای مجازی پرطرفدار است.
باید دقت کرد که این جذابیت و گرایش
در دهه های بالای سن بندرت مشاهده می شود. شروع چنین گرایشات از سن
۹ یا ۱۰ سالگی است و بیشتر تا سن ۲۲ سالگی.
این که چگونه باید با این نوجوانان برخورد منطقی کرد هنر پدرها و مادرها یعنی بیشتر خانواده است. اثرپذیری شدید یا کمتر هم به گروه دوستی،
برمی گردد.
در کل چنین احساسی، برای الگو جویی و الگوپذیری، یک رفتار طبیعی و معمول هست. اما نحوه برخورد افراد گوناگون با یک نوجوان دوآتیشه طرفدار فلان ورزشکار با هنرپیشه، این حس را در او به کنترل درمی آورد. منع کردن مستقیم بجز شدت لجاجت، نتیجه ای دربرنخواهد داشت. به عنوان یک رفتار طبیعی، بهترین راه هدایت به مسیرهای مفیدتر چون مطالعه و کنکاش در علایق نوجوان است. بی توجهی یا منع ساختن او از علایق گذرای دوران نوجوانی، نتایج سو خواهد داشت.
این که ایران چون توسعه نیافته است پس گلزار طرفدار دارد، جمله ای نامربوط است.
هویت ملی ضعیف یعنی چه؟
من ایرانی هستم. خواسته و نخواسته هویت ملی من با برخی از نمادها و عادات و آداب و رسوم وسنن، مشخص می شود و جلوه می نماید.
حال اگر بنا به دلایل مشخص، برای گروه سنی خاصی، گلزار چهره شده است، هویت ملی من ضعیف می شود؟
و بعد چرا گلزار و کریمی؟
و بعد چرا هویت ملی ضعیفی داریم؟ و یا تصور می شود؟
چرا هدفی ندارند ترسیم کنند؟
چگونه می توان هویت مستقل و مستحکمی پیدا نمود؟
سلام
یکی از مشکلات و یا بهتر بگوییم دلایل عقب ماندگی ما ؛ « عادی سازی » مسائلی است که بعدها به چالش و یا بحران تبدیل می شوند .
آیا در همه کشورها ، این همه هویت گریزی و هویت ستیزی داریم ؟
خبر دارید که بسیاری از ایرانی ها که به خارج مهاجرت می کنند ؛ ملیت و یا هویت خود را از دیگران پنهان می کنند ؟
آیا در ژاپن هم وضعیت چنین است ؟
آیا در آمریکا هم جوانان و دانش آموزان مانند ما کتاب می خوانند ؟
اصلا کتاب می خوانند !
آیا می دانید که در آمریکا ؛ دانشجویان همه ی کشورها برای خود کلنی و انجمن هایی تشکیل داده اند و به هم کمک می کنند الا ایرانی ها که از همدیگر فراری هستند و حتی زیر آب یکدیگر را می زنند ؟!
چرا در خانواده و مدرسه و جامعه روی این عنصر کم کار می شود ؟
به نظر می رسد شما به سایر فکت های من توجه نکرده اید.
آیا این حجم از تقلب در سایر نظام های آموزشی جهان مشاهده می شود ؟
تقلب در جمع کردن سیاهی لشگر توسط گلزار و تقلب در امتحان !
آقای داور زمانخانی به عنوان یک شاهد زنده وضعیت دانش آموزان قبل از انقلاب را ترسیم می کند و این که الگوی آنان شخصیت هایی مانند عاشیق قشم و صمد بهرنگی و... بوده و اکنون رسیده ایم به افرادی بی مایه ای مانند گلزار .
آیا این پرسش برانگیز نیست ؟
کسی مخالف الگوسازی و یا الگو پذیری نیست اما باید نگاهی انتقادی و جدی به تلاش خود در این زمینه ها داشته باشیم .
پایدار باشید .
بنده پاسخ ناشناس محترم را دادم.
الگوجویی یک اصل در تربیت است که کودک با بزرگ شدن، بدان دست
می یازد. ربطی با عادی سازی رفتار ندارد. یک فرد ۳۰ سال به بالا همچنان که اشاره کردم چنین گرایشاتی بندرت دارد. به مطالعه اشاره کرده ام اما در کشوری مانند آمریکا علیرغم مطالعه اجباری در مدارس، باز چنین رفتاری مشاهده می شود، چون رفتار طبیعی است. مگر فوتبالیست ها کم طرفدار دارند؟
زندگی اجتماعی فقط مشمول امور جدی پر از معنا نیست. کشورهای اروپایی و آمریکا در هر دو سرآمد هستند اما خوشگذرانی شبانه آنان تا بامداد، ادامه دارد.
اول بهتر است الگوجویی را به عنوان بخش مهم زندگی نوجوانان بپذیریم. گلزار یا دیگری.
بیسوادی جامعه ارتباطی با
هویت جویی برخاسته از الگویابی نوجوانان ندارد. همه افراد یک جامعه پیشرفته یا عقب مانده، باسواد یا بیسواد، مرحله الگوجویی را سپری
می سازند.
نظرات شما اگر چه پاسخ به دیگری است اما این نوشته و دیدگاه من است ضمن آن که این جا محیط گفت و گو است و باید بتوانیم با هم حرف بزنیم .
مهم آن است که ناهنجاری ها در کودکی و نوجوانی شکل می گیرند و مسیر کلی فرد را ساخته و محکم می کنند .
این نگاه شما به نظرم ؛ نوعی سطحی نگری به چالش های مهم و القای تعهد گریزی به ارکان مختلف جامعه است .
در کشورهای دیگر اگر به قول شما شب تا صبح خوش گذرانی می کنند اما در محیط کار کاملا تابع قوانین هستند و باید وظایف خود را انجام دهند .
دیگر نمی توانند بر حسب « عادت » های شکل گرفته در دوران کودکی و نوجوانی تقلب کنند و از کار خود بدزدند .
گزاره هایی که در آخر کلام تان به عنوان « احکام قطعی و لایتغیر » صادر کرده اید نیاز به مستندات دارند .
پایدار باشید .
۱) شما هویت مستقلی دارید؟ اگر بله سن شما چند سال است؟
هویت مستقل در سطح کلان به استقلال یا وابستگی کشور دارد و در سطح خرد به نحوه تربیت والدین و جامعه پذیری کودک در مدرسه.
۲) محبوبیت یا چهره بودن گلزار و کریمی را مجموع فعالیت آنان در جامعه مشخص کرده و بهایی است که اخبار هول این فعالیت ها به جامعه منعکس می نماید. خصوصا فضای مجازی و تبلیغات.
۳) ما ایرانی ها بیشتر مغلوب هستیم تا غالب. به عنوان مثال (رقم و درصد نمی گویم) بیشتر ترک زبان ها در برابر فارس زبان ها، اعتماد به نفس ضعیفی دارند و او را برتر می شمارند.
مسایل سیاسی - فرهنگی، می تواند در سطح بین المللی به اعتبار شما بیفزاید
یا از آن بکاهد. هویت ملی ضعیف یا قوی، هم از واقعیات منبعث می شود و هم از ذهنیات فردی یا جمعی.
۳) چرا هدفی ندارند؟ هر انسانی با توجه به موقعیت اجتماعی و اقتصادی، اهدافی برای زندگی دارند.
این که اهداف یک جامعه تا چه حد متعالی و انسانی است، امر فرهنگی است و با دقت در روش زندگی جوامع مختلف، امری است مشخص.
گفته بنده
زندگی اجتماعی فقط مشمول امور جدی پر از معنا نیست. کشورهای اروپایی و آمریکا در هر دو سرآمد هستند اما خوشگذرانی شبانه آنان تا بامداد، ادامه دارد.
به سرآمدی آنان اشاره کرده ام./
گفته شما
مهم آن است که ناهنجاری ها در کودکی و نوجوانی شکل می گیرند و مسیر کلی فرد را ساخته و محکم می کنند .
نمی توان از ترس ناهنجاری ها، امکان آزمون و خطا را از مثلا نوجوان ۱۰ ساله
سلب نمود. بسیاری از ناهنجاری ها قبل از رشد و حتی تولد او در همین جامعه وجود دارد. ما معلمان یا مدعیان امور مملکتی در حذف یا تخفیف آنها چه کرده ایم؟
الگوسازی یا الگویابی ناهنجاری نیست. برخورد نادرست با این واقعیت، ناهنجاری را بوجود می آورد./
بحث ام نبود. اما اگر ناف ملت و کشوری را با تقلب عجین کرده اند،
الگوجوی نوجوان ما چه گناهی دارد؟
بسیاری به هوش ایرانیان اشاره دارند اما بیشتر هوش سیاه ما بالاست. نامش هم زرنگی است تا دانایی.
وقتی راه درست افراد یک جامعه را به سرمنزل مقصود نمی رساند پس با تقلب
یا قانون شکنی بدان می رسند. تا حدی که به فرهنگ عمومی تبدیل می شود.
البته ایرانیان تصور می کنند باهوش هستند چه در بیراهه و چه در طریق درست.
بر اساس مطالعه سال ۲۰۱۹ توسط محققان ریچارد لین و دیوید بکر در مؤسسه اولستر، بالاترین میانگین نمرات IQ در جهان متعلق به
ژاپنی ها است و شهروندان تایوان و سنگاپور در پشت سر قرار دارند.
گفتنی است که ایرانیان با میانگین IQ نزدیک به 80.1 در جایگاه 119 در جهان قرار دارند.
این نگاه شما به نظرم ؛ نوعی سطحی نگری به چالش های مهم و القای تعهد گریزی به ارکان مختلف جامعه است
من نظرم را در این مورد عرض کردم اما این که شما از قید « همیشه » استفاده می کنید برای من عجیب بوده و منطقی نیست .
پیش تر هم که شما مطالبی برای صدای معلم مرقوم می کردید از شما تشکر می کردم اما باید بپذیریم که نقادی نیاز به تاب آوری ، تحمل دیگران و پذیرش تفاوت ها دارد . آن هم جامعه ای که با تربیت استبدادی در وجوه شئون مختلف خو گرفته و با آن هم زیستی پیدا کرده است .
آن چیزی که در حال حاضر در جامعه ی ما به بحرانی تبدیل شده است غلبه رویکرد احساسی بر استدلال است .
باید سعی کرد فضای گفت و گو شکل بگیرد تا جامعه مسیر تکامل خود را پیدا کند .
به هر روی ؛ من از شما بابت مشارکت در بحث ها در مورد مطالب مختلف این رسانه سپاسگزارم .
پایدار باشید .
قید همیشه سر جمله ام، دو وجهی
است. هم جنبه مثبت دارد و هم کنایه
هست.
رسیدن به توافق مفهومی و معنی در مورد نقادی، در جامعه ما زیاد ساده نیست. این هم یکی از اتهامات دائمی بنده در این سایت توسط شماست. اگر ظرفیت نداشتم یا از نقد بیگانه بودم یا از آن واهمه داشتم، چرا خودم را به دردسر بیندازم؟ می توانستم مانند بسیاری از کامنت هایم، بی نام ارسال کنم و مهر ناشناس بخورم.
پس آنچه در پاسخ ناشناس اول نوشتم همراه ادله و منطق است.
رویکرد احساسی! مگر انشا یا رمان
می نویسم که هدف برانگیختن گروه یا جمعی را مدنظر قرار بدهم؟
اصل را فراموش و فعلا بنده زیر
ذره بین هستم. راستی ما از کدام ظرفیت ها سخن می گوییم؟
و سپاس از مطالعه و نظر شما .
پایدار باشید .
پیشنهاد خوبی است اما من حال و حوصله و دانشی در این « نو معلمان » نمی بینم .
مکتوباتی هم از آنان در رسانه ها نمی بینم .
پایدار باشید .
آقای شیبانی
متاسفانه همین گونه است .
بچه ها به تاسی از والدین و جامعه و سیاست گذاری های غلط و غیرعلمی حاکمیت تربیت باژگونه پیدا کرده اند .
پس از سه دهه کار معلمی ؛ احساس می کنم صداقت دانش آموزان در سه دهه پیش خیلی بهتر از الان بود .
وضعیت نسل زد به نظرم اساسا امیدبخش نیست و نیاز به آسیب شناسی جدی و واقعی دارد .
پایدار باشید .
سلام
تاریخ ایران را که می خوانیم متوجه واقعیت های مهمی می شویم .
مثلا هیچ گاه جدی به این فکر کرده ایم که چرا جنبش مشروطه شکست خورد و از درون آن دیکتاتوری در شکلی دیگر زاده شد ؟
البته که جمهوری اسلامی به بسیاری از وظایف مصرح خود در قانون اساسی عمل نکرده اما چرا این وضعیت معیوب و ناکارآمد بیش از چهار دهه طول کشیده است ؟
منظورم طرحی برای انقلابی دیگر نیست .
همان انقلابیونی که شما نام می برید در پرتو حمایت تقریبا کامل جامعه و مردم آن زمان این کارها را کردند و حتی با تایید و تشویق و همراهی روشنفکران و بخش عظیمی از جامعه هم رو به رو شدند .
باید به مساله عمیق تر نگریست .
پایدار باشید .
مطلب خوبی است هر چند به آن پرداخته هم شده
اما نکاتی در سخنان شما بود که به نظر می آید درست نیست
۱. نسل زد که بچه های دهه شصتی ها هستند که اینطور بار آمده اند.
این گویه تناقض ها و حاشیه ها دارد. خب این نسل دهه شصتی ها مگر چقدر خوب بودند و کتابخوان و با فکر ؟
و نسل دهه شصتی ها دست پرورده چه کسانی بوده اند ؟
پس همه چیز به هم ربط دارد.
و نکته بعد در این موضوع استدلال اشتباه است که از یک تعداد کل نسل زد یا دهه شصت را در یک گروه قرار دادید که چنین چیزی خلاف طبیعت است و ما همیشه کم یا زیاد انواع داریم
درود
1- در مورد نسل زی ( زد ) قبلا یادداشتی نوشته ام .
تعریف شما صحیح نیست . من در این یادداشت مقطع مشخصی را مد نظر قرار نداده ام .
هر جامعه آرایش اجتماعی و سیاسی و اقتصادی خاصی دارد اما به طور مشخص در ایران نسل زد به دهه ی هشتادی ها گفته می شود .
2- ارزش ها از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند .
اما تحولات هر دوره را باید در ظرف زمانی و مکانی همان موقع مورد تحلیل و واکاوی قرار داد .
3- در دهه ی شصت جنگی ناخواسته میان ایران و عراق رخ داد .
نسل جوان آن روز داوطلبانه به جبهه ها رفت و از کیان کشور دفاع کرد .
الان اگر جنگی رخ دهد ؛ چه وضعیتی پیش می آید ؟
ننسل جدید حوصله و توان درک و هضم مفاهمیمی مانند عشق به وطن ( love of country ) را ندارد و اصلا هویت برای او مطرح نیست .
او هر جا که به او خوش بگذرد آن جا را برای خود به عنوان « وطن » انتخاب می کند .
به نظر من با این قدرت رسانه ها اگر در آن زمان عاشیق جعفری، این شکل رسانه بود اصلا کسی عاشیق جعفری را نمی شناخت.
پس می توان گفت شما تاثیر متغیرهای محیطی را دست کم گرفته و حذف کرده اید.
وقتی نخبه های علمی و ... تمام در خارج بوده و یا صدایی ندارند و کسی نمی بیند بیشتر از این نباید توقع داشت.
وقتی حکومت الگوهای سفارشی یا مرده درست می کند و الگوی زنده معرفی نمی کند بیشتر از این نباید توقع داشت.
وقتی الگوی زنده علمی ما ازغدی و عباسی و رائفی باشد
وقتی علم و دانش ما مدرک پیام نور فراگیر با سهمیه باشد توقع توجه به علم و کتاب هست؟
حکومت به عنوان متولی امورات جامعه برای الگوسازی چه کرده است الگوی زنده ؟
4-در ابتدای انقلاب فقط حدود 30 درصد مردم با سواد بودند اما در حال حاضر و بر اساس آمارهای رسمی بیش از 97 درصد مردم با سواد هستند .
اما باید توجه داشت که بر اساس تعریف سازمان های بین المللی تعریف « سواد » تغییر کرده است .
با این حال نسل جوان ایرانی در « خواندن و نوشتن » بی سواد به شمار می آیند .
قطعا حاکمیت در این این مساله نقش اول را ایفا کرده و مقصر است اما کارگزاران نظام آموزشی و مجریان چه کسانی بوده اند ؟
آیا مسئولیت قابل نفی است ؟
5- من زمانی که با آقای داور زمان خانی مصاحبه کردم این شخصیت ها را بیشتر شناختم .
6- اگر حکومت به قول شما : « الگوهای سفارشی یا مرده درست می کند و الگوی زنده معرفی نمی کند » ؛ پس نقش شما و دیگران به عنوان منتقد چیست ؟
اکنون عصر رسانه است و هر کسی خودش یک رسانه شده است .
این که در الگوپردازی مشکل وجود دارد باید مشکل را در جای دیگری جست و به آن عمیق تر نگریست .
پایدار باشید .
به طور مثال سوپرمن فردی قوی انسان دوست و ..
و الان گلزار
جای گلزار ما چه اسطوره زنده ای داریم ؟
به خصوص ایرانی ها مردمانی با ذهن اسطوره ای هستند
اسطوره به یک ملت هویت و وحدت می دهد
حال حتما میخواهید بگویید رستم و اسفندیار و ..
بله اما متاسفانه در رسانه ها چقدر به آنها می پردازند؟
و ...
« تاریخ » که معلم انسان هاست برای عموم ما ارزشی ندارد .
به عنوان مثال ؛ ایرانی هایی که برای گردش به خارج از کشور می روند بر خلاف سایر توریست ها که اولویت بازدید آنان آثار تاریخی و ارزش های سنتی آن کشور است بیشتر در پاساژها و مراکز خرید در هم می لولند !
و شما در پی توجیه چه هستید ؟
این ها را هم حکومت به ما حقنه کرده است ؟
پایدار باشید .
و باز هم مطلق صحبت می کنید
اینکه عموم مردم کتاب بخوانند خب خوب است و آنان گرایانه اما چنین خواستی از طبیعت یک اجتماع خارج است و باید چنین اتفاقی بیفتد.
این به اصطلاح طبقه بورژوا و تحصیل کرده است که جامعه را باید هدایت کند که اینان نیز خود در کشورهای عقب مانده دچار مشکلاتی اند و مانند کشور توسعه یافته نیستند به همین دلیل توان هدایت جامعه را به خوبی ندارند اما باز هم باید دانست که کول هجمه های منفی بیگانگان و سرمایه دار پست را نخورند و با عزت نفس در پی بازسازی اجتماع از هر طریق حتی اعمال خشم و خشونت در جهت هدایت جامعه انجام دهند
به نظر می رسد شما متوجه پیام اصلی من نشده اید .
مگر چنین توقعی از جامعه ی ایران منطقی است ؟
مشکل در همان طبقه متوسط و یا نخبگان و روشنفکران ( هر اسمی که می گذارید ) است که می شود گفت تعطیل است !
وقتی موتور خاموش است نمی شود انتظار حرکت داشت اما این به معنای تعطیل کردن انتقاد و تقدیس بی تفاوتی عامدانه مردم و مجیز گویی توده ها توسط روشنفکرنماها نیست که البته خیلی چیزها را به واسطه ی « شبکه های اجتماعی » می فهمند اما عامدانه خودشان را به ندیدن و نشنیدن می زنند .
پایدار باشید .