جستارگشایی
دکتر محسن رنانی اقتصاددان و جامعه شناس شهیر ایرانی در معرفی کتاب معروف توتوچان در مقوله تعلیم و تربیت مینویسد:
« دهم نوامبر از سوی سازمان ملل به عنوان «روز جهانی علم برای صلح و توسعه» نام گذاری شده است. این کتاب را امروز معرفی میکنم تا یادآور شوم که علم به خودی خود منجر به صلح و توسعه نمیشود. علم فقط وقتی در دستان انسانهای غنیشده در درون و سرشار شده از بیرون قرار میگیرد در خدمت صلح و توسعه خواهد بود. و این غنی شدگی و سرشار بودگی در خانه و مدرسه رخ میدهد. قصه توتوچان قصه چگونگی غنیسازی درونی یک کودک و سرشاری او از بیرون است. توتوچان، کودک قصه ما، اکنون نود ساله و سفیر حسن نیت یونیسف و مشاور صندوق جهانی طبیعت است » .
توتوچان پرفروش ترین کتاب ژاپن
« کتاب «مدرسه رویائي» قصه واقعی توتوچان، دختر کوچولوی ژاپنی، در دوران دبستان است. دخترکی که بعدها به یک شخصیت جهانی تبدیل شد. چرا او شخصیتی جهانی شد؟ چون مادرش تا بیست سال بعد به او نگفت که در همان کلاس اول دبستان از مدرسه اخراج شده است، فقط گفت میخواهد او را به مدرسه دیگری ببرد که بیشتر دوستش داشته باشد؛ و این آن مهارت معجزه آفرینی است که خیلی از ما والدین نداریم. همین «نگفتن» یک جمله، آینده توتوچان را به کلی تغییر داد و به خاطر نگفتن همین یک جمله است که امروز کتاب توتوچان، عنوان پرفروشترین کتاب در تاریخ ژاپن را از آن خود کرده است و به دهها زبان دنیا ترجمه شده است » .
مانع بلندپروازی کودکان نشویم
کتاب جذاب مدرسه رویایی (قصه توتوچان) از خاطرات کودکی درباره یک مدرسهی ایدهئال در توکیو، در دوران جنگ جهانی، سخن میگوید که آموزش را با تفریح، آزادی و محبت درآمیخته بود. در این مدرسهی غیرمعمول، به عنوان کلاس درس، به جای اتاق، از واگنهای کهنهی قطار استفاده شده بود. مردی فوقالعاده -موسس و مدیر مدرسه، سوساکو کوبایاشی- که باور جدی به آزادی بیان و عمل داشت ، مدرسه را اداره میکرد. او به آموزگارانش توصیه میکرد «مانع بلندپروازی های کودکان نشوید» یا «رویاهای کودکان از رویاهای شما بزرگترند.»
تو واقعا دانشآموز خوبی هستی...
توتوچانِ کتاب، در بزرگسالی، به یکی از معروفترین شخصیتهای تلویزیونی ژاپن تبدیل شد: تتسوکو کورویاناگی. او که در شش سالگی با برچسب یککودک مشکل دار از اولین مدرسهاش اخراج شده بود موفقیتش را در زندگی مدیون این مدرسهی خارق العاده و مدیرش است. مدیری که همواره به او میگفت: «میدانی، تو واقعاً دختر خوبی هستی.» او متقاعد شده بود که هر کودکی (مهم نبود که چقدر مشکل داشته باشد) با طبیعت درونی (فطرت) خوبی به دنیا میآید که فقط به پرورش نیاز دارد.
آزادی شخصیای که به دانشآموزان این مدرسه داده شده بود، نه تنها در ژاپن، که در سراسر دنیا، با آموزش جاری آن زمان بسیار متفاوت بود. اهمیت و موفقیت آشکار این روش خواننده را ترغیب میکند که آموزش دورهی ابتدایی خود را دوباره مرور و ارزیابی کند. نکات فوق تاثیر عمیق این روایت، میلیون ها نفر را از سنین مختلف به خود علاقهمند کرد.
حرف آخر
مداخلات حداکثریِ ذینفعان دستگاه تعلیم و تربیت (اولیا، مربیان و آموزش و پرورش) در زیست طبیعی کودکان آنها را انسانهایی ناتوان، نازدردانه، تک بعدی و متوقع به بار میآورد و اجازه شکفتن طبیعی را به دانش آموز نمیدهد.
مداخلات نابه جا به جای نظارت معقول اجازه نمیدهد تا کودک بر اساس طبیعت و نیاز خود رشد کرده و در برابر سرما و گرما، تحولات محیطی و فشارهای اجتماعی برای مقابله با حوادث مترقبه و غیرمترقبه (حشرات، شتهها و پرندگان) زندگی مواجهه، مقابله و همزیستی نماید.
دکتر رنانی معتقد است که:
برای رشد درست کودکان سه چیز لازم است :
امنیت (زمین خوب)، محبت (آب کافی) و آزادی (نور مناسب).
با نظام آموزشیِ بی انعطاف، با تحمیل ارزشهای فرهنگی و با قاعده گذاری نامناسب با طبیعت کودک، به نام تربیت فرصتهای زیست طبیعی و رشد متعارف را از کودکانمان میگیریم و کاری می کنیم که دانشآموز از زندگی لذت نمیبرد ؛ از آموزش فراری و از پرورش در رنج و عذاب مداوم است.
ما با یکسان سازی آموزش برای شرایط متفاوت عملا امکان رشد طبیعی را از دانشآموزان گرفته و تنوع و تکثر را در جامعه نابود میکنیم.
وقتی مدیر مدرسه توتوچان به دانشآموزانش میگوید:
بدترین لباسها را برای مدرسه بپوشند . وی میخواهد تا دانشآموز در شادی و بازی در مدرسه، نگران خاک خوردن و از بین رفتن لباسهایش نباشد و در بطن کار شاید شکاف غنی و ضعیف مشهود نباشد.
مگر ما به حواس پنج گانه خود آموزش عملکردی میدهیم؟ تا خود را موظف به آموزش تمام جزئیات به بچهها باشیم. بچهها به طور ذاتا خودشان بلدند چگونه رشد کنند و مسیر رشد طبیعی خود را طی کنند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مدرسه چیست و مدرسه کجاست؟
دو سوال فوق در ظاهر آسان ولی سهل ممتنع اند . دانش آموزان و اولیای آن ها ، معلمان ، صاحب نظران و مدیران آموزش و پرورش پاسخ های متفاوت و متضادی به دو سوال مزبور خواهند داد . عموم افرادی که با نظام آموزشی سر و کار دارند نگاهی به مدرسه و تعریف مدرسه دارند و همواره می کوشند مدرسه ایده آل خود را معرفی کنند . پاسخ به این دو سوال فوق زیر بنای هر رویکرد به آموزش و پرورش است . نظام آموزشی ایران طبقه بندی اقتصادی را به رسمیت می شناسد ولی تنوع اجتماعی دانش آموزان را انکار می کند و در برابر هر نوع رفتار متفاوت با تعریف رسمی تربیت واکنش سریع نشان می دهد .
اول ) تعریف مدرسه:
قانون اساسی معارف اولین قانونی بود که پس از انقلاب مشروطه مدرسه را تعریف کرد. بر اساس ماده 1 این قانون ، مکتب و مدرسه عبارت از تاسیساتی است که برای تربیت اخلاقی ، علمی و بدنی نوع ابنا دایر می گردد . صد سال بعد از آن ، سند تحول بنیادین آموزش و پرورش پس از تعریف تربیت و ویژگی های آن تاکید دارد این شکل از تربیت در شرایط و زمینه ویژه ای رخ می دهد که مدرسه نام دارد و در همه جوامع وجود داشته است .
سند فوق عبارت مدرسه صالح را به کار می برد که باید محل تجربه حیات طیبه و آماده شدن متربیان برای تحقق همه مراتب آن در همه ابعاد و ورود به جامعه باشد و ویژگی هایی از جمله ساده سازی ، پالایش ، متناسب سازی ، تعادل ، انعطاف پذیری و ... دارد . از تعریفی که قانون اساسی معارف از مدرسه ارائه داد تا تعریف و ویژگی هایی که یک صد سال بعد سند تحول آموزش و پرورش برای مدرسه بر می شمرد راه طولانی طی شده است ولی هر دو تعریف مزبور ، مدرسه را مکانی برای تربیت می دانند.
دوم ) نسبت تربیت با ایدئولوزی رسمی و زیست اجتماعی :
مدرسه به عنوان محلی برای تربیت ، تضادهای متفاوتی را به وجود می آورد زیرا مفهوم تربیت محل نزاع و اختلاف است. عده ای که از مرگ مدرسه سخن می گویند تعریفی از تربیت دارند .
نهادهای رسمی بر پایه تعریف دیگری از تربیت همچنان می خواهند نهاد مدرسه برای تربیت نیروی همفکر نگه دارند . دانش آموزان و اولیای آن ها نیز هریک از ظن خود به مدرسه می نگرند . تبلور این اختلاف نظر در حوادثی است که در مدارس رخ می دهند و بازتاب می یابند . هر از چندگاهی ویدئویی از رقص و پایکوبی دانش آموز یا معلمی حاشیه ساز می شود و برخوردهای شدید از سوی مسئولین آموزش و پرورش را به همراه دارد . یا انتشار فیلمی از کوتاه کردن موی سر دانش آموزان یک مدرسه به وسیله ناظم ، بازخوردهای فراونی به وجود می آورد .
اعتراضات سال گذشته در مدرسه نیز نشانه بارزی از همین اختلاف نظر در تربیت است . سخنانی که از برخی منابر در مورد موفق نبودن آموزش و پرورش بیان می شود از نشانه های اختلاف نظر فوق است .
این موارد نشان می دهد که نظام رسمی آموزش و پرورش تعریفی از تربیت دارد که با زیست اجتماعی ایرانیان در شرایط موجود همخوانی زیادی ندارد . بخش عمده ای از جامعه تعریف مذکور را بر نمی تابند و این برنتافتن به شکل های مختلف خود را نشان می دهد .
تربیت و مدرسه از یک سو بخشی از ایدئولوزی رسمی کشور است و از سوی دیگر مدرسه یکی از مهم ترین نهادهای زیست اجتماعی هر جامعه است . اگر مدرسه را مکانی برای تربیت همفکر بدانیم یا محلی برای تربیت شهروند یا مکانی برای مهارت آموزی یا جایی برای درس خواندن یا بازاری برای کسب درآمد ؛ تعاریف مختلفی از تربیت داریم که مدرسه را شکل می دهند .
سوم ) تنش در مدرسه :
در شرایط موجود نگرش های متفاوت و و متضاد به مدرسه فضایی مملو از تنش را به وجود آورده است . عده ای مدرسه را برای شبیه بزرگسال شدن بچه ها می دانند . عموم برنامه های تربیتی رسمی حول همین محور می چرخد که دانش آموزان باید با معیار رسمی تربیت شوند و آماده بسیج در جهت ایدئولوژی رسمی باشند . بخش دیگری ، آموزش و پرورش را به مثابه یک بازار برای کسب سود می بینند. ده ها موسسه کمک آموزشی و کنکور تا مدارس غیردولتی و آموزشگاه های زبان و علمی و .... در جهت کسب سود دربازار آموزش فعالیت می کنند . ایدئولوژی رسمی نیز در مورد کالایی شدن آموزش نگاه منفی ندارد و همراهی می کند .
زیست اجتماعی جامعه ایران نگاهی تربیت محور به مدرسه ندارد و بیشتر در پی آنست که مدرسه را پلی برای موفقیت فرزندانش بداند .
این رویکرد سه گانه به آموزش موجب شده است که در مورد مدرسه با تشتت روبه رو باشیم .
تربیت مورد نظر ایدئولوژی رسمی با زیست اجتماعی هم نوایی ندارد . بازاری شدن آموزش نیز بر فضای آموزش و پرورش سیطره دارد .
نظام آموزشی ایران طبقه بندی اقتصادی را به رسمیت می شناسد ولی تنوع اجتماعی دانش آموزان را انکار می کند و در برابر هر نوع رفتار متفاوت با تعریف رسمی تربیت واکنش سریع نشان می دهد .
راه چاره چیست؟
در صورتی که بین نهادهای رسمی و زیست اجتماعی در مورد تربیت همخوانی وجود نداشته باشد موجودیت مدرسه در خطر قرار می گیرد . بخش عمده ای از تنش های موجود در مدرسه بر همین تنش در تعریف تربیت است .
آموزش و پرورش قرار است چه کسانی را تربیت کند؟ این تربیت باید چگونه باشد و چه ویژگی هایی داشته باشد؟ ایدئولوزی رسمی و زیست اجتماعی توافقی در این مورد ندارند.
نهاد آموزش و پرورش برنامه ای برای پذیرش نسبی تکثر موجود در زیست اجتماعی یا تعریفی جدید برای تربیت را ندارد و راهکارهایش برای تربیت کارکرد خود را از دست داده اند . زیست اجتماعی نیز به سرعت در حال تحول است . اینکه ایدئولوژی رسمی تکثر زیست اجتماعی را بپذیرد از مهم ترین گام های تعریف مدرسه است که در این صورت باید در مرزهای خود در مورد تربیت تجدید نظر کند و مزرهایی مانند ایرانی بودن و شهروندی رابه عنوان اهداف تربیت خود تعیین کند.
اگر مدرسه نتواند بین ایدئولوژی رسمی و زیست اجتماعی در مورد تعریف تربیت ارتباط برقرار کند ساختمانی بیش نیست .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
به گزارش ایلنا، رضامراد صحرایی با حضور در مراسم استقبال از نومعلمان استان خراسان رضوی اظهار داشت ( 1 ) :
از سال ۹۴ تا ۱۴۰۲ جمعیت دانشآموزی ایران حدود ۳ میلیون نفر اضافه شده است.
وزیر آموزش و پرورش با بیان این که در شهریور سال ۹۷ و در دوره دوم دولت قبل رئیس مرکز منابع انسانی وزارت وقت از کسری نیروی انسانی خبر داد و گفت: در سه سال از دولت پیشین مجوز استخدام صادر نشد، به این دلیل که رئیس دولت وقت در مجلس بیان کرد، هزینه تربیت دانشآموز در دولت ۴ میلیون تومان و در مدرسه خصوصی یک میلیون تومان است.
وی با تاکید بر این موضوع که از همان زمان، آهنگ تقویت مدارس خصوصی در کشور آغاز شد، ادامه داد: بین تقویت مدرسه خصوصی و دولتی رابطه معکوس وجود دارد، تعداد مجوزهای استخدامی صادره در دو سال دولت جاری معادل ۸ سال قبل از آن است.
وزیر آموزش و پرورش اذعان کرد: امسال نیز مجوز استخدام بیش از ۵۰ هزار معلم جدید داشتیم و ۲۵ هزار نفر از دانشگاه فرهنگیان به بدنه آموزش و پرورش ملحق خواهند شد.
وی در خصوص آزمونهای استخدامی آموزش و پرورش بیانکرد: برای آزمون ابتدایی تنها۱۴ گرایش میتوانستند شرکت کنند، ولی با پیگیری های انجام شده این رقم را به ۷۰ رشته و گرایش افزایش دادیم.
صحرایی در پایان تصریح کرد: همین ۴۰ و چند هزار معلم که آنها را با وسواس انتخاب کردیم، افتخار ماست. آیندهسازان و معماران آینده ایران کودکان ما هستند و این آیندهسازان را باید به دست معلمان قوی تربیت کنیم.
در گفت و گوي مجازي ذيل به تحليل اين چالش مي پردازيم :
خلاصه قسمت قبل ؛
فاني در برنامه ارائه داده به مجلس در سال 1394 درباره تقويت مشاركت عمومي در آموزش و پرورش چنين گفته است :
1- تهيه و اجراي «طرح همكاري و مشاركت دستگاهها و نهادهاي دولتي و عمومي» در اجراي برنامههاي آموزشي و پرورشي.
2- افزايش مشاركت دانشآموزان در فعاليتهاي آموزشي و تربيتي؛ از طريق سامانۀ تشكلهاي دانشآموزي؛ با تأكيد بر استفاده از ظرفيت سازمان دانشآموزي، بسيج دانشآموزي، انجمن اسلامي دانشآموزان و مجلس دانشآموزی.
3- تقويت مشاركت تشكلها و انجمنهاي علمي و صنفي معلمان در برنامههاي آموزشي و تربيتي و صيانت از حريم حرفهاي و حقوقي آنان.
4- اجراي كامل قانون مدارس غيردولتي؛ با تأكيد بر تأسيس صندوق حمايت از مؤسسان مدارس غيردولتي و پرداخت سرانۀ دانشآموزان به اين مدارس.
5- ايجاد سازوكارهاي مناسب براي حفظ و ارتقاي مستمر سطح مشاركت خيرين مدرسه ساز و واقفين.
اگر فاني در تقويت مشاركت تشكلها و انجمنهاي علمي و صنفي معلمان در برنامههاي آموزشي و تربيتي و صيانت از حريم حرفهاي و حقوقي آنان. موفق مي شد ! يا هر وزير ديگر آموزش و پرورش در
تقويت مشاركت تشكلها و انجمنهاي علمي و صنفي معلمان در برنامههاي آموزشي و تربيتي و صيانت از حريم حرفهاي و حقوقي آنان. موفق بشود ! مدارس ما بدون معلم حرفه اي نمي شد و کلاس هاي درس مدارس براساس استاندار ها برگزار مي شد .
نیروی انسانی موجود:
بر اساس آخرین وضعیت نیروی انسانی، حدود 50 درصد نیروی انسانی آموزش و پرورش، فارغالتحصیل مرکز تربیت معلم نیستند و با توجه به اینکه در تربیت معلم مهارتهای حرفهای معلمی را نیاموختهاند، عملا قادر به ایفای نقش معلمی نیستند.
بخش دوم :
پرسش کننده :
نگاه ِ امروز ِ فاني به نیروی انسانی که در آینده به آموزش و پرورش مي پيوندند چيست ؟
پاسخ دهنده ( 4 ) :
نیروهای آینده:
در سالهای اخیر تعداد قابل توجهی از معلمین بازنشسته شدهاند که با توجه به افزایش آمار دانشآموزان، نیاز به نیروی انسانی بیشتر شده است. نیاز به نیروی انسانی به تفکیک دوره تحصیلی، رشته، جنسیت و منطقه جغرافیایی تابع خروجیهای آموزش و پرورش اعم از بازنشستگی، ازکارافتادگی، فوت، بیماری، ادامه تحصیل و آمار دانشآموزان به تفکیک دوره تحصیلی، جنسیت و... ضرورت داشتن یک برنامه ده ساله نیروی انسانی را برای آموزش و پرورش تاکید میکند.
1- دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجایی وظیفه تامین نیروی انسانی آموزش و پرورش را بر عهده دارند. اما با توجه به محدودیت ظرفیت پردیسهای دانشگاه فرهنگیان (کل ظرفیت 70 هزار دانشجو) که در سال 17500 نفر پذیرش خواهد داشت و نیاز آموزش و پرورش فراتر از این ظرفیت است و از سوی دیگر شرایط استانها و مناطق کشور یکسان نبوده و نوشتن یک نسخه واحد برای ایران پهناور با تنوع بالا منطقی به نظر نمیرسد.
اضافه میکنم که دانستن موضوع و دانش آن برای معلم شدن کفایت نمیکند. معلمی ابعاد بیشتری از دانش را طلب میکند. روش تدریس، قدرت تعامل با دانشآموزان، روانشناسی کودک و نوجوان و... دانشها و مهارتهای حرفهای معلمین است که مربیان ما باید واجد این توانمندیها باشند. صرف نظر از نحوه اداره آموزش و پرورش کشور، در رابطه با تامین نیروی انسانی توصیه میشود .
2- در مناطقی که فارغالتحصیلان در مقاطع کارشناسی و بالاتر و جویای کار وجود دارند، با برگزاری آزمون استخدامی و گزینش داوطلبان پذیرفته شده در مرحله اول و طی یک دوره یک ساله در دانشگاههای فرهنگیان و شهید رجایی به کلاس درس روانه شوند. (ماده 28)
3- عقد قرارداد با دانشگاههای دولتی و معتبر. دانشجویان دروس پایه رشته خود را در دانشگاه دولتی بگذرانند و دروس معلمی را در دانشگاه فرهنگیان طی کرده و گواهینامه کارشناسی خود را از دانشگاه فرهنگیان دریافت کنند.
4- دانشجویان کارشناسی ارشد مثلا آموزش ریاضی میتوانند متعهد خدمت به آموزش و پرورش شوند. به بیان دیگر لیسانسهها با شرکت در آزمون کارشناسی ارشد آموزش شرکت کرده و پس از فارغالتحصیلی به استخدام آموزش و پرورش درآیند.
پرسش کننده :
فاصله بين ايدهال ها با واقعيت موجود آموزش و پرورش در حال حاضر ، اختلاف ميان ماه من تا ماه گردون است .
صلاحیت افراد داوطلب به حرفه ی مهم معلمی بر اساس میزان فرمانبری تنظیم می شود نه بر اساس صلاحیت های حرفه ای لازم برای تصدی معلمی !
پاسخ عابديني چيست ؟
پاسخ دهنده ( 5 ) :
عابديني معاون پيشين شوراي عالي آموزش و پرورش در پاسخ به صداي معلم مي گويد :
به نظر من این بالاترین خسارت – از کلمات دیگر نمی توانم استفاده کنم - برای کشور و تعلیم و تربیت آن است .
ما آدم هایی را وارد می کنیم که یا شرایط اولیه ورود را نداشته باشند مانند کسانی که با 45 سال سن آمده اند.
شما می دانید کسانی که دانش سرا رفتند ؛ 45 ساله ها را به زور بازنشسته کردند. یک سیستم معیوب بالاتر از این عیب ندارد که یک نیروی با تجربه آموزش دیده تربیت معلم 45 ساله یا پنجاه ساله اش را بازنشست کند و از آن طرف کار سیاسی کند که بگویند دولت جذب نیرو داشته و اشتغال زایی کرده است !
بیایند آدم های 45 ساله را با رتبه بیست هزار یا صد هزار را وارد آموزش و پرورش کنند .
بعد در آزمون ها می بینند که بعضی از افراد حد نصاب نمره را کسب نمی کنند می آیند و « نصاب » را می شکنند مثلا اگر کسی از صد بیست بگیرد وارد آموزش و پرورش می شود . بیست نشد پانزده !
در حقیقت با نمره ی چهار یا پنج از عدد بیست وارد آموزش و پرورش می شود و این آدم می خواهد به دانش آموزی درس بدهد که می خواهد معدل بیست بگیرد.
حرف زدن از تحول در این جا واقعا خنده دار است !
این یک چرخه معیوب و غیر قابل حل است . آدم های ناتوان می خواهند آدم های توانمندی را وارد آموزش و پرورش کنند که امکان پذیر نیست. مجبورند آدم های معیوب را وارد کنند و یا آدم های ناتوان را وارد کنند . اگر قرار است آدم های سالم و توانمند و واجد صلاحیت وارد شوند باید آدم های واجد صلاحیت را راس کار بگذارند که در بحث مصاحبه و جذب و ... مدیریت وجود داشته باشد. این چرخه نیاز به تدبیر ویژه ای دارد که اصلاح شود.
من یک بار در مصاحبه صدا و سیما گفتم : آقایان علما و صاحب نظران ، رهبری به داد آموزش و پرورش برسید !
آموزش و پرورش از دست رفت. مداخله های بی جا و سفارش های بی ضابطه واقعا در آموزش و پرورش جایی ندارند !
معلمی که صلاحیت حرفه ای ندارد را نباید وارد آموزش و پرورش کنند و این ها حاکم بر سرنوشت فرهنگ و تعلیم و تربیت کشور شوند .
پرسش کننده :
نقش شوراي عالي آموزش و پرورش در اين رابطه چيست ؟
پاسخ دهنده ( 5 ) :
در حال حاضر شورای عالی آموزش و پرورش عملا به یک معاونت و زیر مجموعه آموزش و پرورش تبدیل شده است. یعنی کاملا مطیع و فرمانبردار وزیر آموزش و پرورش شده است در صورتی که دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش از رئیس جمهور ابلاغ می گیرد و استقلال دارد . شورا شخصیت های حقیقی و حقوقی دارد و 22 عضو دارد و به هیچ وجه از ابزار نظارتی برای کنترل میزان اجرای مصوبات استفاده نمی کند.
الان شورای عالی آموزش و پرورش به کارخانه تولید مصوبه تبدیل شده است .
شورای عالی آموزش و پرورش و شورای عالی انقلاب فرهنگی اساسا وظیفه نظارتی خود را فراموش کرده اند!
این ها تضعیف شده اند.
پرسش کننده :
از نظر عابديني وظايف شوراي عالي آموزش پرورش چيست ؟
پاسخ دهنده ( 5 ) :
شورای عالی آموزش و پرورش دو وظیفه دارد مانند مجلس .
وظیفه اول تصویب مصوبات با اصول خودش می باشد نه فقط با توصیه . خیلی از مصوبات را با توصیه وزرا انجام دادیم و آن بلاها را به سر ما آورد و اما وظیفه ی دوم این است که با معیارهای دقیق و علمی بسنجد که چقدر مصوبات به اهداف خودش رسیده است . آن را ارزشیابی کند ، نظارت کند حتی در جایی تذکر بدهد.
اگر شما در طول تاریخ شورای عالی آموزش و پرورش یک جمله پیدا کردید که به عنوان مثال شورای عالی یک خواهش کند که آقای وزیر ! من خواهش می کنم که این حرف را نزن.
من خواهش می کنم که این مصوبه را این گونه انجام نده .
پرسش کننده :
به نظر عابديني تعامل بين حوزه و آموزش و پرورش چگونه است ؟
پاسخ دهنده ( 6 ) :
این عملا تحقیر معلمان است. یعنی این شکلی فردا بگویند عیب ندارد اگر شما می گویید تعامل و همکاری حوزه و آموزش و پرورش ؛ اما چرا همکاری فقط یک طرفه است ؟
چرا فقط آن طرف می گوید که چه کار باید بکنید ؟
مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش در خود این وزاتخانه و در محیط مدارس هم کاربردی ندارند!
چه اشکالی دارد که حوزه را هم به معلمان بدهید تا برای آن برنامه ریزی کنند.
آیا برای روحانیت ، ما معلم متخصص نداریم ؟
معلمان می توانند به آنان درس تخصصی آموزش بدهند ؟
تمام خواسته ها و از جمله متن همکاری حوزه و آموزش و پرورش را ملاحظه کنید صد در صد محتوایش ، مطالبه و درخواست از آموزش و پرورش است.
فکر می کنند آموزش و پرورش یک سفره ای است که پهن شده است !
همه اش مطالبه آن طرف است. باید ساختمان در اختیار بگذارند. باید نیروی انسانی در اختیار قرار دهند. باید ورودش این شکلی باشد.
اما تعامل دو طرفه است. یک کاری را شما انجام دهید و کار دیگر را طرف مقابل انجام دهد . اصلا معنای تعامل همین است .
وزارتخانه بخشنامه می کند که آموزش و پرورش باید در خدمت حوزه باشد ، در خدمت روحانیت برای تعلیم و تربیت باشد. این داستان دردآور است !
نمی دانیم از کدام سمت قضیه صحبت کنیم ؟
آموزش و پرورش مانند خانواده ما است و آدم نمی تواند بی تفاوت بماند. این دردها را کسی نمی شنود و کسی هم توجهی نمی کند.
پرسش کننده :
عابديني به پرسش مفصل و کارشناسي صداي معلم ، چه پاسخي داده است ؟
( گفت و گو ادامه دارد )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
سومین جشنواره بین المللی همام (نمایشگاه دستاوردهای هنری، صنایع دستی و سنتی جانبازان و معلولین کشور) در بالاترین سطح خود در فرهنگستان هنر تهران برگزار گردید.
از نقاط قابل توجه جشنواره حضور پررنگ اعضای کابینه دولت، مجلسیان، چهرههای طراز اول هنری، ورزشی، سلبریتیها و...در این جشنواره بود.
غروب چهارشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۲ در جشنواره به صورت تصادفی با رضامرادصحرایی وزیر آموزش و پرورش روبه رو شدم.
پس از مصافحه و گپ مینی مالی با وزیر ناگهان انبوهی از سوالات چالشی حوزه دستگاه تعلیم و تربیت در ذهنم صف کشیده و از تک تک سلولهایم در حال تراوش و پرتاب به سوی وزیر بود.
سوالاتی تاریخی، چالشی و عمدتا بی جواب که وزرای آموزش و پرورش به توالی وارث آنها بوده و البته برخی از این چالشها متوجه عملکرد دوره مسئولیت خودشان است.
اگر فرصت فراخ تری برای گفت و گو فراهم شود ؛ سوالاتم از وزیر در موضوعات زیر خواهد بود :
- چرایی سقوط آزاد معیشت و هبوط منزلت فرهنگیان در ادوار مختلف
- چرایی استیلای دید مصرفی حاکمیت به دستگاه تعلیم و تربیت و به حاشیه رفتن آن
- چرایی امنیتی کردن مسائل صنفی و مخدوش تر شدن استقلال آموزش و پرورش در دوره اخیر
- چرایی اجرای پروژه خالصسازی و تغییرات گسترده و بیضابطه مدیران مدارس
- چرایی گسترش آموزش تبعیض آمیز طبقاتی و به محاق رفتن اصل سی قانون اساسی
- چرایی عدم اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی و عدم توجه کافی به حقوق مدنی و فرهنگی اقوام ایرانی
- چرایی واماندگی دولت در استخدام به هنگام و تامین معلمان مورد نیاز آموزش و پرورش
- چرایی به تعویق افتادن و لوث شدن همسانسازی بازنشستگان فرهنگی در بودجه سال آتی و عدم پرداخت به موقع پاداش بازنشستگان و حقالزحمه ها...
- چرایی سیدرصد عقبماندگی متوسط حقوق فرهنگیان از سایر کارکنان دولت به اذعان وزیر آموزش و پرورش
- چرایی برخورد دولت با فعالان صنفی و شکایت مدیران آموزش و پرورش از معلمان و خبرنگاران منتقد و...
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
بر طبق فیلم های مستند و شواهد عینی، جمعی از اهالی روستای قلعه سید مقیم بهبهان که برای درخواست معلم برای فرزندان خود در تاریخ ۱۸ آبان به آموزش و پرورش بهبهان مراجعه کرده بودند، مورد ضرب و شتم ریاست حراست و ریاست گزینش اداره آموزش و پرورش و حمله لباس شخصی های مجهز به شوکر و باتوم قرار گرفتند.
بنا به گفته یک شهروند که به زبان محلی صحبت می کند، یکی از مادران باردار ، نه تنها مورد شوک با شوکر و ضرب و شتم قرار گرفت ؛ بلکه در این درگیری یک ساعته ، در مقابل چشم فرزند خرد سالش روی زمین کشیده شد. در این درگیری نیز سه نفر به نام های، اسماعیل عارف زاده، اصغر عبادی راد و سالار فرح بخش دستگیر شدند.
نگارنده ، وقتی در کمال شگفتی کلیپ این حمله وحشیانه به پدران و مادران دانش آموزان را دیدم ، به عنوان معلمی که به مدت ۴ سال (۱۳۵۶-۱۳۵۲) به عنوان معلم زبان و ادبیات انگلیسی ، در بهبهان تدریس کرده ام، آرزو کردم کاش زنده نبودم که چنین صحنه های شرم آوری را ببینم.
در شگفت ماندم که چگونه مسئولی یا مسئولینی از یک نهاد انسان ساز به نام آموزش و پرورش که باید الگوی اخلاق و مهر وخشونت ستیزی باشند، توانستند این رفتار ضد انسانی را از خود بروز دهند!
پرسش برانگیز تر، این که چرا این همه معلم موظف و بازنشسته و اهالی هم نوع دوست در شهرستان بهبهان چنین وضعیت حقارت باری را تحمل می کنند!
معلم و استاد دانشگاه که دو نهاد انسان ساز و علم محور هستند ، به مثابه مغز جامعه محسوب می شوند. نبود معلم و تعطیلی آموزش و پرورش به مثابه مرگ مغزی جامعه و در نتیجه تهی شدن کشور از سرمایه های ملی و انسانی است. پرسش برانگیز تر، این که چرا این همه معلم موظف و بازنشسته و اهالی هم نوع دوست در شهرستان بهبهان چنین وضعیت حقارت باری را تحمل می کنند!
هم میهن معلم، هموطن دانش آموز و دانشجو، اگر در مقابل حکم تازیانه برای اعضاء کانون صنفی معلمان بوشهری واکنش نشان می دادید، اگر در مقابل رفتار اهانت آمیز علیرضا منادی سفیدان ، عضو کمیسیون آموزش و پرورش مجلس که با بی ادبی و رفتار ناشایست ، در مقابل آموزگاران خوزستانی نخود و کشمش می خورد و انگشت در دماغ و دهن اش فرو می کرد واکنش بایسته نشان داده و به او ثابت می کردید که جایگاه یک معلم بالاتر از مقام نماینده مجلس است و او باید می ایستاد و شماها با احترام بر صندلی نشسته و سخن می گفتید ، آموزش و پرورش ما به این حال و روز دچار نمی شد.
روزنامه نگار ترکیه ای می گوید : اگر گاوی را به قصر ببرند ، گاو پادشاه نمی شود ولی قصر به طویله تبدیل می شود .
. اگر اساتید و دانشجویان رشته علوم اجتماعی دانشگاه تهران عنصر فحاش و معلوم الحالی چون غلامرضا جمشیدیها ، از جنس حسن عباسی، حداد عادل، سعید حدادیان را از دانشکده علوم اجتماعی بیرون می انداختند، وی به خود جرائت نمی داد که با بی شرمی تمام, دانشجوی دختر دانشکده علوم اجتماعی را فاحشه بنامد و با عربده کشی و لحنی اهانت آمیز به دانشجویان بگوید من امروز برای دعوا به اینجا آمده ام و همه تان را از دانشگاه بیرون می اندازم.
آقای غلامرضا جمشیدیها ، به نظر، ساحت و پیشگاه ارجمند دانشگاه را با چاله میدان اشتباه گرفته.
آیا جایگاه استاد و معلم و دانشجو و دانش آموز ، در سرزمین سعدی و حافظ، مولوی و خیام و فردوسی بزرگ ، آن قدر فرو کاسته که رئیس حراست آموزش و پرورش بهبهان بر مردم هراس افکنی و بیم پراکنی کند؟ و رئیس گزینش اش ، گزینه ای جز ضرب و شتم پدر و مادر دانش آموز نداشته باشد؟!
نماینده مجلس جسارت توهین به معلم پیدا کند و رئیس دانشکده علوم اجتماعی وقیحانه به دانشجو توهین نماید؟!
نگارنده این نوشتار، (شکراله مسیح پور) بنا به وظیفه علمی، اخلاقی و انسانی ضمن محکوم کردن رفتار ناپسند مسئولین آموزش و پرورش بهبهان، امیدوارم ، قضات با شرفی که هنوز هم در دستگاه قضایی با تکیه بر وجدان قضایی داوری بی یکسو نگرانه می کنند ، ضاربان و مسئولین خاطی را که عامل بر هم زدن امنیت شهروندان هستند تحت پیگیری قانونی قرار دهند.
بی تردید ، تسلیم دادخواست و تعقیب قانونی ضاربان، در هر مقامی که باشند حق مجروحان و مصدومین این رخداد تلخ است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
ایرانیان به جای نگاه به حال و به آینده، به گذشته چشم می دوزند ؛ این گذشته چه 80 سال پیش یا 1400سال و یا 2500 سال باشد، چندان تفاوتی نمی کند ؛ در هر صورت، چشم انداز ایرانی معطوف به گذشته می گردد و گذشته گرایی افراطی معمولا در دوره های شکست خود را نشان می دهد...
آنان بجای اینکه به آینده و افق بیندیشند، می کوشند غرق در گذشته و افتخارات آن گردند . اصلا گذشته شان را نمی شناسند اما گذشته را مقدس و بتی ساخته و به کسی نیز اجازه نقدِ آن را نمی دهند، در حالی که به قول ابن خلدون، تفاخر به گذشته «تمسک به امر موهوم و عدمی» است.
شعارهایی چون بازگشت به خویشتن که گاهگاهی مطرح شده، یعنی چشم بستن به حال، آینده و تحولات غنیِ بشری است.
لرد کرزن می نویسد:
«ايرانيان كه به حد وفور نسبت به ميراث تاريخى خود غرور مى ورزند و شبهه اى هم ندارند كه ايران برترين سرزمين دنياست، از فضيلت وطن پرستى به وجه تأثرآورى بيگانه شده اند . همواره در اظهارات وطن خواهى و ستايش افتخارات كشور خويش آماده اند، ولى يكى از ميان صد تن ايشان نيست كه در راه استقلال وطن شمشير از نيام برآورد»
( ايران و قضيه ايران...ج2ص747)
گاسپار دروویل نیز به نوعی به همین خصیصه ایرانیان اشاره می کند:
«ايراني ها خودنمايى و تفاخر را دوست مى دارند و درمان اين درد،كار بسيار مشكلى است»
(سفر در ايران...ص226)
متعصب ترين شاعر ايرانى که تفاخر به نژاد ایرانی را در اشعار خود مجسم ساخته است بشّار بن برد بن يرجوخ طخارستانى متوفى به سال 167ه. است. وى اشعار فراوان در ذمّ عرب و تفاخر به نژاد ايرانى دارد .
(تاريخ ادبيات در ايران...ج1ص23)
وى در تفاخر به نسب خود و تحقير عرب و وصف جوارى و كنيزكان و اظهار به زندقه و هجو ...مشهور است.
شاعر مشهور ديگر ايرانى اين عهد ابونواس حسن بن هانى (145- 199) از مردم خوزستانست كه قصائد خمريه و غزلهاى او مشهور است. دل باختن به مرده ریگ گذشتگان، آدمی را از دغدغهی سریان و روانی تاریخ میرهاند اما در بهایش، توانِ نقادی را نیز از او میستاند.
(تاريخ ادبيات در ايران...ج1ص191)
هم از این روست که تفاخر به گذشتگان و سلاطين ايران و باستان در شعر اکثر شاعران به وفور دیده می شود مثلا شعراى شعوبى مذهب در تفاخر به گذشته و در تحقير عرب مبالغات شديد مي كردند که در شعر قرن دوم و سوم به وفور ملاحظه مي شود .
(تاريخ ادبيات در ايران، ج1، ص: 191)
نویسنده تاریخ الوزرا در مذمت همین امر می نویسد:
«چنانكه استر را تفاخر بود بدان كه خالش اسب بود.»
(تاريخ الوزراء...46)
البته در مقابل، بعضى از امراى عرب نیز ایرانیان را گبر مى خواندند و به عربيت خويش تفاخر مى كردند .
(اخبار برمكيان، برنى، 58)
در واقع، نسب شناسی ریشه در تفاخر به گذشتگان و استخوانهای پوسيده نياكان خود دارد نتيجه اين تحقيرهای متقابل یعنی عرب ستیزی یا ایرانی ستیزی جز ايجاد نفاق و کینه و نفرت ميان مردم ایران چيزى نبوده است.
گذشته گرایی کم کم باعث می گردد گذشته، رنگ تقدس به خود بگیرد و دیگر کسی نتواند به نقدش بپردازد و در نتیجه، از دایره شناخت خارج می گردد.
پیترگرن به درستی می نویسد:
«دل باختن به مرده ریگ گذشتگان، آدمی را از دغدغهی سریان و روانی تاریخ میرهاند اما در بهایش، توانِ نقادی را نیز از او میستاند چرا که میراثِ گذشتگان به زودی جامهی قدسی بر تن میکند و از دسترس نقد فراتر می نشیند و به تعصب فرهنگی و دلباختگی به آن می انجامد ؛ چنین است که نه تنها مردم عادی حتی روشنفکران ایرانی نیز گرفتار این بیماری شده که اوج این باستان گرایی پس از شکست انقلاب مشروطیت و دوره رضاشاه رخ داد.
در مقابلِ این رویه غلط، شاعران و متفكران بزرگی نیز وجود داشتند که آن را محکوم می کردند اوحدى گويد:
گرد نام پدر چه مى گردى پدر خويش باش اگر مردى
چون تفاخر كنى به نام پدر چون ندانى نهاد گام به در
یا حافظ که براى اصل و نسب ارزشى قائل نبود:
تاج شاهى طلبى گوهر ذاتى بنماى
ور خود از تخمه جمشيد و فريدون باشى
بزرگترین آفت گذشته گرایی اینست که هم مانع شناخت گذشته و هم، حال می گردد و باعث می گردد به جای نگریستن در آیینه حالِ خود، غرق در نوستالژی گذشته شده و نتوانیم اوضاع و احوال خود را آن چنان که هست آسیب شناسی کرده و بشناسیم و در نتیجه، فاقد افق می گردیم.
( کانال تاریخ تحلیلی ایران )