صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

گروه گزارش/

همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ تعدادی از معلمان بدون هماهنگی رسمی با مسئول مشخصی و با هدف دیدار با رئیس هیات امنای صندوق ذخیره فرهنگیان ( وزیر آموزش و پرورش ) در محل کار علیرضا کاظمی حضور یافتند.

ین معلمان کنش گر شامل سعید شهسوارزاده ، رامین کریمی نیا ، محمود باقری ، محمد داوری ، فرامرز خداشناس ، فاطمه منصورزاده  ،  مهوش حسینی  و علی پورسلیمان که پی گیر مسائل صندوق ذخیره فرهنگیان از مدت ها پیش هستند در ابتدا به دفتر کار حسین صادقی رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش رفته تا ابتدا مساله را با ایشان طرح کنند .

پس از مدتی گفته شد که آقای صادقی جلسه دارد و به ناچار این معلمان روانه دفتر وزارتی شدند .

با وجود برخورد نامناسب افراد مسئول شاغل در این دفتر اما رفتار اسماعیل بحری زاده مدیر کل دفتر وزارتی با معلمان دوستانه و مسئولانه بود .

با درخواست مدیر صدای معلم از آقای بحری زاده و نیز قاسم احمدی لاشکی معاون حقوقی و پارلمانی وزارت آموزش و پرورش که در همان زمان در حال رفتن برای حضور در جلسه وزیر آموزش و پرورش با برخی نمایندگان مجلس بود ؛ نشست این مطالبه گران در محل دفتر وزارتی برگزار گردید .

رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش هم پس از مدتی در این نشست شرکت کرد .

مسعود شکوهی که به عنوان مشاور وزیر آموزش و پرورش در امور اقتصادی و رفاهی فرهنگیان از سوی کاظمی منصوب شده هم در این نشست حضور داشت .

 موضوع مورد چالش این نشست تاکید بر روی ماهیت خصوصی صندوق ذخیره فرهنگیان از سوی معلمان کنش گر بود که از منابعی شنیده بودند قرار است با کارکرد « عمومی غیردولتی » در هیات دولت مطرح و سپس روانه مجلس شود .

بحری زاده به نقل از وزیر آموزش و پرورش تصریح کرد که هر گونه تصمیمی که عاقلانه و به نفع معلمان عضو باشد باید اتخاذ شود .

مدیر کل دفتر وزارتی عنوان کرد که وزیر آموزش و پرورش تابع نظرات کارشناسی است .

آن چه در زیر می آید ؛ بخش دوم از گزارش مشروح این نشست می باشد .

منتشرشده در گفت و شنود

داستان درگیری جبار باغچه‌ بان با وزیر فرهنگ و ملاقات با شاه و انتقاد از اخلاق گوسفندی در صدای معلم

در سال ۱۳۲۵ وزیر آموزش و پرورشِ وقت با پدرم در افتاده و لج کرده بود. او دکتری از تحصیل کرده‌های آمریکا بود، اما پدرم فقط یک آموزگارِ ساده ناشنوایان بود. وزیر به انحای مختلف چوب لای چرخ پدرم می‌گذاشت و تهمت‌هایِ ناروایِ سیاسی به او می‌زد، حقوقش را کم می‌کرد، اجازه ملاقات به او نمی‌داد و وی را تحقیر و تمسخر می‌کرد و می‌گفت: مدرک تحصیلی نداری. خلاصه از هر گونه کارشکنی در حقِ پدر دریغ نمی‌کرد و از این کارشکنی‌ها لذتِ کودکانه می‌برد.

آن وقت‌ها پدرم « مجله زبان آموزگار » را منتشر می‌کرد. ( 1 ) آموزگاران همیشه باید در مواجهه با ظلم و دروغ پیش قدم باشند و هیچ گاه نباید منتظر بمانند تا کسانی جلو بیفتند و آنها دنبالشان بروند.

داستان درگیری جبار باغچه‌ بان با وزیر فرهنگ و ملاقات با شاه و انتقاد از اخلاق گوسفندی در صدای معلم

در این مجله با چاپ مقاله خیلی تند و تیزی به وزیر حمله کرد و جملاتی در آن نوشت که خیلی به درد وزیر می‌خورد، زیرا می‌توانست با عنوان کردن آنها برای این آموزگارِ تسلیم‌ناپذیری که ترس و عجز را در مذهبِ آموزگاری الحاد می‌شمرد، چاه بکند و وزیر همین‌کار را هم کرد و عنوان کرد: باغچه‌بان کمونیستِ توده‌ای و ضد رژیم سلطنتی است و اصلاً ایرانی نیست و یک مهاجر قفقازی می‌باشد و از این‌گونه حرف‌ها.

پدرم در جواب به این مهملات مقاله تند و تیز و مفصل دیگری بدین شرح نوشت:

داستان درگیری جبار باغچه‌ بان با وزیر فرهنگ و ملاقات با شاه و انتقاد از اخلاق گوسفندی در صدای معلم

آقای وزیر

من مانند فلانی برلن ندیده و مثل فلان شخص از پاریس نیامده‌ام و مانند آن یکی به مسکو نرفته و مثل این یکی از لندن برنگشته و مانند تو میوه‌ی آمریکا نیستم . من مانند یک علفِ صحرایی به وسیله باد و باران و تابش نورِ آفتابِ آسمانِ ایران سبز شده و به رنگ و بوی ایرانیت خود افتخار می‌کنم. قدرت، فكر، معلومات و ایمان من همه ایرانی است.

من در ایران یک بخشش الهی هستم، نه مثل شما کسبِ شرف کرده‌ای از آمریکا. من انفاسِ پیامبری را از زرتشت، حس نوع پروری را از سعدی، قدرت تشخیص و علاج را از بوعلی سینا، جسارت سربازی را از فردوسی، شورِ عشق و ظرافتِ خیال را از نظامی گنجه‌ای و جرأتِ انقلاب را از کاوه آهنگر به ارث برده‌ام. سرکار چه‌ کاره‌ هستید ای میوه‌ی آمریکا؟

من این دعوا را با شما در زمانی شروع کرده‌ام که شما وزیر هستید و من آموزگاری بیش نیستم، اما ترس و عجز در مذهب آموزگاری من الحاد (کفر) است. من نمی‌توانم در برابر ظلم و دروغ مانند گوسفندی ساکت بمانم و تسلیم بشوم، زیرا در این صورت پرورش یافتگانِ من نیز اخلاق گوسفندی پیدا خواهند کرد.

داستان درگیری جبار باغچه‌ بان با وزیر فرهنگ و ملاقات با شاه و انتقاد از اخلاق گوسفندی در صدای معلم

من برای مبارزه با ستم منتظر نمی‌مانم تا چند نفر پا پیش بگذارند و من دنبال آنها راه بیفتم. من خود پیش می‌روم، ولو این‌که دیگران قدمی هم برندارند و من تنها بمانم.

آموزگاران همیشه باید در مواجهه با ظلم و دروغ پیش قدم باشند و هیچ گاه نباید منتظر بمانند تا کسانی جلو بیفتند و آنها دنبالشان بروند.

داستان درگیری جبار باغچه‌ بان با وزیر فرهنگ و ملاقات با شاه و انتقاد از اخلاق گوسفندی در صدای معلم

ثمین باغچه‌بان در ادامه خاطرات خود می‌افزاید:

در این زمان، من در ترکیه دانشجو بودم. وقتی به ایران برگشتم، یک روز از پدرم پرسیدم: بالاخره داستانِ آن زد و خورد به کجا انجامید؟ پدرم گفت: باخبر شدم که وزیر خدمت شاه رفته و تا توانسته چُغُلی مرا کرده و دارد برایم چاه می‌کند.

من هم از شاه تقاضای ملاقات کردم .

داستان درگیری جبار باغچه‌ بان با وزیر فرهنگ و ملاقات با شاه و انتقاد از اخلاق گوسفندی در صدای معلم

یک روز ساعت ۷ صبح را تعیین کردند که در کاخ سعدآباد باشم. روزش که رسید، رفتم نزد شاه که زیر درختان بلند چنار در حال قدم زدن بود و آجودان‌هایش هم پشت سرش بودند. شاه پس از احوال‌پرسی از وضع آموزشگاه ناشنوایان و پیشرفت شاگردان، روش زبان‌آموزی و زبانِ اشاره و لب‌خوانی به ناشنوایان سؤالاتی کرد. من هم توضیح دادم. من نمی‌توانم در برابر ظلم و دروغ مانند گوسفندی ساکت بمانم و تسلیم بشوم، زیرا در این صورت پرورش یافتگانِ من نیز اخلاق گوسفندی پیدا خواهند کرد.

شاه با کنجکاوی و علاقه زیاد و با دقت و صبر و حوصله به حرف‌هایم گوش کرد و گفت: حالا مطلب‌تان را بفرمایید. من در حالِ توضیح دادن، بدون این‌که متوجه باشم با صدای بلند و با حرارت حرف می‌زدم و دستانم را تکان می‌دادم.

بلند حرف زدن و تکان دادن دست‌ها عادتِ همیشگیِ من است و چون معلم ناشنوایان هستم، گاهی هنگامِ حرف زدن، از زبان اشاره هم استفاده می‌کنم.

داستان درگیری جبار باغچه‌ بان با وزیر فرهنگ و ملاقات با شاه و انتقاد از اخلاق گوسفندی در صدای معلم

آجودان‌ها که چند قدم دورتر، پشت سر شاه به حالت خبردار ایستاده بودند، مرتب به من چشم غره می‌رفتند و با اشاره چشم و ابرو و سر و دست به من می‌فهماندند که دستانم را تکان ندهم و آنها روی هم بگذارم و آرام حرف بزنم. من هم خودم را جمع و جور می‌کردم اما بعد از چند ثانیه، باز شروع به تکان دادن دست‌ها و بلند حرف زدن می‌کردم. آجودان‌ها دوباره شروع می‌کردند با ایما و اشاره به من می‌گفتند که دستانم را روی هم بگذارم و آرام حرف بزنم.

شاه که متوجه رفتارِ آجوادان‌ها در پشت سرش شد، برگشت رو به آنها گفت: مگر ایشان را نمی‌شناسید؟ ایشان معلم کر و لال‌ها هستند، بگذارید آزاد باشند و همان‌طور که عادت‌ دارند، حرف بزنند. بعد شروع کرد به قدم زدن و من هم کنارش بودم. وقتی چند قدمی دور شدیم، طوری که فقط من بشنوم، گفت: شما به دل نگیرید. آنها نظامی هستند. شما راحت باشید!

ثمین باغچه‌بان، چهره‌هایی‌ از پدرم، نشر قطره

کانال مقاله ها @eduarticle

( 1 )

داستان درگیری جبار باغچه‌ بان با وزیر فرهنگ و ملاقات با شاه و انتقاد از اخلاق گوسفندی در صدای معلم

« مجله زبان آموزگار

مجله زبان یا زبان آموزگار، ماهنامه‌ای با درون‌ مایه اجتماعی و آموزشی بود که با مدیریت جبار باغچه‌بان از یکم بهمن 1323 خورشیدی انتشار آن آغاز شد. این نشریه حاصل شوق همیشگی باغچه‌بان به روزنامه‌نگاری بود. وی به تاریخ 14 اسفند ماه 1322 خورشیدی موفق به دریافت موافقت‌نامه انتشار آن از وزارت فرهنگ وقت شد.

باغچه‌بان اعتقاد داشت که پایداری و استقلال شئون یک ملت، بسته به چگونگی فرهنگ اوست و تا فرهنگ اصلاح نشود، امور کشور اصلاح نخواهد شد و این امر بر عهده آموزگاران است. همین موضوع، وی را به سوی انتشار ماهنامه زبان آموزگار رهنمون ساخت. برخی از شماره‌های این مجله صفحه‌هایی برای کودکان داشت که در آن‌ها باغچه‌بان با زبانی صمیمانه و ساده برای کودکان مطالبی را نشر داده است.

برخی از زیباترین شعرهای باغچه‌بان همراه با تصویر و نمونه‌ای از نخستین متن‌های غیرداستانی به فارسی برای کودکان در این صفحه‌ها آمده است. باغچه‌بان در این آثار، با وام گرفتن از برخی عناصر داستانی مانند شخصیت‌ها و فضاهای مناسب، آگاهی‌های سودمندی درباره حیوانات در اختیار کودکان می‌گذارد.

در بهار سال 1324 خورشیدی باغچه‌بان پس از سال‌ها تلاش برای انتشار نشریه‌ای ویژه کودکان، بهار کودکان را که پیوست مجله زبان بود منتشر کرد. اما این نشریه به دلیل مشکلات مالی نتوانست به کار خود ادامه دهد. بنا به گفته خانواده باغچه‌بان و با جست و جو در منابع کتابخانه‌ای، چنین برمی‌آید که تنها یک شماره از آن منتشر شده است. مطالب این مجله ویژه کودکان بود و تمامی جنبه‌های آموزش، سرگرمی و لذت در آن گنجانده شده بود.

مجله زبان آموزگار به دلیل مشکلاتی همانند نشریه بهار کودکان، بعد از نشر شانزده شماره در اردیبهشت 1326 خورشیدی متوقف شد و باغچه‌بان به دلیل درگیری با مسایل روزافزون مربوط به ناشنوایان، انتشار مجدد آن نشریه را پی‌گیری نکرد.

برگرفته از مقاله گذری دوباره بر زندگی و آثار جبار باغچه‌بان در نشریه تعلیم و تربیت استثنایی به قلم امیر عباس ابراهیمی . ( این جا ) »


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

داستان درگیری جبار باغچه‌ بان با وزیر فرهنگ و ملاقات با شاه و انتقاد از اخلاق گوسفندی در صدای معلم

منتشرشده در چهره‌های ماندگار

گزارش صدای معلم از یک روز در کتابخانه نابینایان مدرسه  از آن جایی که در دو روز گدشته دلار افسار گسیخته و بی محابا دارد بالا می رود التهابی فراگیر همه ارکان و اجزای جامعه را فرا گرفته است. پیر و جوان، زن و مرد، کوچک و بزرگ، تولید کننده و مصرف کننده ...هم نگران اند.

فقط دلال جماعت است که کپکش خروس می خواند.

برای من مادر معلمی که سال های سال است علاوه بر فرزندان خودم یک آن از  فکر فرزندان مردم غافل نبوده ام و دغدغه خانه بزرگترمان یعنی ایران عزیز را با افتخار با خود دارم، مسئله ابعاد دیگری هم پیدا می کند که احساس می کنم دیگر بسیار فراتر از تاب آوری ام است.

چراها و چگونه هایی که در فضای ذهنی ام هر دم به شکلی جان می گیرند امانم را بریده است.

آخر جوان تحصیل کرده با دلار ۹۳ هزار تومانی چطور ازدواج کند؟ چطور کار پیدا کند؟ چطور زیر تعهد اداره یک خانواده برود؟ جوان کار آفرین چگونه کسب و کارش را سر پا نگهدارد؟ چطور سر سفره پدر و مادرش بنشیند در حالی که خودش باید نان آور خانه ای باشد؟

چاره چیست؟

لابد رفتن و دل کندن.

مگر مهاجرت کردن آسان است؟ کجا برود ؟ چطور برود؟ اصلا آخر چرا برود؟ مگر اینجا خانه او نیست؟ مگر انسان می تواند از ریشه اش جدا شود؟

و سر آخر این پرسش اساسی که چرا حسرت یک زندگی معمولی را بر دل مان گذاشته اند؟

در این فکرها بودم که تلفن زنگ زد.

مدیر عامل موسسه بود و می گفت جمعی از خیرین را باید میزبانی کنیم. در کمال بی میلی هماهنگ شدیم برای فردا.

صبح اول وقت از خانه زدم بیرون .سر راه به قنادی رفتم و چون مهمان های مهمی داشتیم قرابیه گرفتم. جلسه خوب برگزار شد و انشالله که نتیجه اش کار نیک اثر گذاری خواهد شد.

در آخر جلسه مهمان ها خواستند از کتابخانه نابینایان مدرسه هم بازدیدی داشته باشند.

برای من که عمری را در مدرسه و با کتاب و کاغذ گذرانده بودم این بازدید علی القاعده نباید تازگی می داشت. ولی اعتراف می کنم که تازگی داشت آن هم چه تازگی بکر و ناب و سکر آوری.

اینجا کتابخانه ای بود با پر از کتاب هایی با ورق های سفید سفید.حتی یک خط هم روی ورق کتاب ها وجود نداشت.

کتاب ها مانند دفترهای سفید و بی خطی بودند که کنار هم چیده شده بودند.

دست بردم و یکی از آن ها را از قفسه برداشتم. ورقش زدم ، جلد پشت و روی کتاب را ورانداز کردم. سر و ته اش کردم، اما چیزی دستگیرم نشد .

به آقای کتابدار گفتم : عنوان این کتاب چیست؟ کتاب را از دستم گرفت.انگشت هایش را روی جلد کتاب لغزاند و گفت:  شاهنامه.

بعد جلد کتاب را باز کرد و دوباره انگشتانش را روی صفحه اول کتاب حرکت داد و گفت:

داستان  رستم و اسفندیار. چاپ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان...

در حالی که داشت درباره کتاب توضیح می داد ، دوباره کتاب را از دستش گرفتم  در حالی که صفحه به صفحه ورقش می زدم دنبال تصاویر ذهنی ام از جنگ رستم و اسفندیار بود. ولی در صفحات کتاب جز سفیدی سفید هیچ نبود.

انگار هیاهوی میدان رزم، چکاچک شمشیران دو پهلوان نامدار در لا به لای صفحات سفید کتاب گم شده بود.‌

از آن ادبیات حماسی پر سر و صدا، از آن ابر قهرمان ها و از آن اسطوره ها که انسان های بینا و شنوا برای خودشان ساخته اند در این کتاب خبری نبود. کهن الگوهای جهان انسان های بینا و شنوا خاموش و مستور اما باشکوه و اغواگر و باصلابت در جهان روشن دلان نابینا درس مقاومت، شرافت ،صداقت و عشق و تاب آوری می دادند.

در همان کتابخانه ویژه دو دانش آموز نابینای کلاس دومی با جدیتی تام داشتند با ماشین پرکینز مشق نوشتن می کردند.

مسئوول کتابخانه نحوه کار خودش و همکارش در کتابخانه نابینایان را به مهمانان ما توضیح می داد. می گفت خودش ماشین های پرکینز را تعمیر می کند تا آموزش بچه ها نابینا مختل نشود و با خوشحالی از چاپگر نویی که به تازگی برای کتابخانه گرفته بودند می گفت.

چون می توانستند فایل های متنی و کتب غیر درسی بیشتری را به صورت بریل برای بچه ها نابینا چاپ کنند ؟

آن چه در این نیم ساعت دیدم و شنیدم و فهم کردم چنان مرا دگرگون کرد که قلم و بیانم عاجز از نوشتن آن است.

مخلص کلام این که ناامید و مایوس و خشمگین و لاعلاج از خانه خارج شده بودم ولی حالا که دارم به خانه برمی گردم چنان از آنچه دیدم و دریافته ام به وجد آمده ام که می توانم دوباره  امیدوار، پرانگیره و سرشار از عشق به خانه بر گردم.

پیش خودم سرخوشانه برای دلار و سکه و کاسبان تحریم و بدخواهان ملک و میهن رجز می خوانم.

آهای کاسبان تحریم! هر چقدر می خواهید در کار توسعه و آبادانی ملک و میهن اخلال کنید ...

اما بدانید و آگاه باشید :

ما داشته هایی داریم که برای پاس داشت و حراست و پروراندن شان همچنان تاب خواهیم آورد تا روزهای سخت وطن را تا ایرانی آباد و توسعه یافته داشته باشیم.

گزارش صدای معلم از یک روز در کتابخانه نابینایان مدرسه

گزارش صدای معلم از یک روز در کتابخانه نابینایان مدرسه

گزارش صدای معلم از یک روز در کتابخانه نابینایان مدرسه

گزارش صدای معلم از یک روز در کتابخانه نابینایان مدرسه


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گزارش صدای معلم از یک روز در کتابخانه نابینایان مدرسه

منتشرشده در یادداشت

بررسی تعطیلی های بی رویه مدارس و مشکلاتی که برای نظام آموزشی می آفریند در صدای معلم  موضوع تعطیلات مدارس که امروزه به بهانه‌های مختلف بر مدارس تحمیل می شود یک بحث اساسی و قابل تأمل است .

همگی بر این باوریم که زیربنای توسعه و پیشرفت هر جامعه‌ای بستگی به آموزش و پرورش آن جامعه دارد و توسعه یافتگی کشورها را مرهون نظام آموزشی آن کشورها می‌دانیم و علت اصلی عقب افتادگی کشورهای توسعه نیافته و یا کمتر توسعه یافته را نیز در ضعف نظام آموزشی آنان می یابیم.

یکی از متغیر های تاثیر گذار در آموزش، زمان اختصاص یافته به آموزش است.در کشور ما تعداد روزهای آموزشی در طول سال ۱۸۰ روز می باشد (کمتر از میانگین روز های آموزشی دنیا). البته این تعداد روز  اسماً ۱۸۰ روز است ؛ عملا اگر تعطیلات رسمی و تعطیلات غیر رسمی و اجباری را لحاظ کنیم، کمتر از ۱۴۰ روز خواهد شد که متأسفانه  کاهش زمان آموزش، موجب ایجاد  پیامد های منفی و بروز  مشکلات متعدد برای نظام آموزشی، معلمان، دانش آموزان، خانواده ها و در نهایت برای جامعه می شود.

من در اینجا به اختصار به چند مورد از مشکلات جدی این نوع تعطیلات که عملاً تجربه کرده ام و یا تجربه می کنیم به عرض می رسانم:

- مهمترین پیامد تعطیلی ناخواسته مدارس ،افت تحصیلی و پایین آمدن کیفیت و راندمان آموزش است . ما در شرایط عادی کیفیت چندان قابل قبولی در آموزش نداریم . مصداق بارز آن را در عملکرد ضعیف دانش آموزان در آزمون های بین المللی تیمز و پرلز و نیز در میانگین معدل بسیار پایین (۱۱-۱۰) دانش آموزان پایه دوازدهم در سال تحصیلی گذشته می بینیم.

-  معلمان برای تدریس شان در طول سال تحصیلی، یک برنامه ریزی درسی و یک تقویم  آموزشی و بودجه بندی درسی دارند. این نوع تعطیلات ناخواسته چارچوب های آموزشی معلمان را مختل و آنان برای جبران عقب افتادگی در بودجه بندی دروس، محتوای دروس را سریع تر ارائه می نمایند در نتیجه، دقت و کیفیت کار معلم آسیب دیده و بسیاری از دانش آموزان به خصوص در دوره ابتدایی با مشکل یادگیری مواجه می شوند. آن وقت برخی از دانش آموزانی که در مدارس غیر دولتی تحصیل می کنند، احتمالآ در کلاس های جبرانی مشکل شان رفع می‌شود ولی متأسّفانه در مدارس عادی دولتی معمولأ این کمبود ها جبران نمی شوند .

( کلاس‌های مجازی اکثرا مشکل دارند و کیفیت کلاس‌های حضوری را ندارند).

بررسی تعطیلی های بی رویه مدارس و مشکلاتی که برای نظام آموزشی می آفریند در صدای معلم

- تعطیلات موجب ایجاد مشکلات عدیده ای برای خانواده می‌شود، به خصوص برای خانواده هایی که پدر و مادر هر دو شاغل باشند و یا از امکانات و تجهیزات کافی برای یادگیری در بستر فضای مجازی برخودار نباشند.

-  این نوع تعطیلات برای دانش‌آموزان آسیب‌های فراوان می‌زند از جمله: نمی‌توانند برای خودشان برنامه‌ریزی درسی دقیقی  داشته باشند، انگیزه و علاقه آنان را نسبت به درس و مدرسه کاهش می‌دهد، نظم و انضباط دانش‌آموزان مختل و مدرسه از ابهت و جذابیت می‌افتد، در  انجام تکالیف و حل تمرینات دروس تعلل می ورزند، بعضا مشغولیت های آسیب زا و نگران کننده پیدا می‌کنند، به خاطر عدم وجود برنامه‌های آموزشی و تفریحی مناسب، در برخی موارد تنش‌های خانوادگی ایجاد می شود و ...

بررسی تعطیلی های بی رویه مدارس و مشکلاتی که برای نظام آموزشی می آفریند در صدای معلم

علی ایحال منظور از تصدیع اوقات شریف این بود که موضوع تبیین، و از مسئولین محترم به خصوص استاندار محترم به عنوان رئیس شورای آموزش و پرورش استان استدعا شود در تصمیمات کلان خود،  مدرسه و آموزش را در اولویت قرار داده و برای اعتلا و تقویت نظام آموزشی، همواره یار و همیار دست‌اندرکاران نظام تعلیم و تربیت باشند و اجازه ندهند مدرسه که قلب تپنده جامعه است به دلایل و بهانه‌های مختلف از حرکت باز داشته شود.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

بررسی تعطیلی های بی رویه مدارس و مشکلاتی که برای نظام آموزشی می آفریند در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت
یکشنبه, 21 بهمن 1403 13:45

سکوت تلخ... مثل طعم مرگ !

داستان سکوت تلخ مثل طعم مرگ در صدای معلم  تاریکی نمناک عصر، بوی خاک و خون به هم آمیخته بود. صدای شیون مادران در گوشم زنگ می‌زد، هزارمین بار، هزارمین بار... چرا؟ چرا این بچه‌ها، این جوانه‌های نورس، باید قربانی بی‌تدبیری شوند؟

چشم‌هایم را بستم . تصویر جاده‌ی پر پیچ و خم، ماشین‌های فرسوده، و چهره‌های معصوم بچه‌ها جلوی دیدگانم رژه رفت. انگار همین دیروز بود که با ذوق و شوق، کوله‌پشتی‌های رنگی‌شان را بر دوش انداختند و به سوی اردوگاه مرگ روانه شدند.

« اردو » ! چه کلمه‌ی فریبنده‌ای. اردو برای این بچه‌ها یعنی چه؟ یعنی رها شدن از دیوارهای تنگ مدرسه، یعنی نفس کشیدن در هوای آزاد، یعنی بازی و خنده. اما برای آن‌ها چه شد؟ اردو شد گورستان، بازی شد عزا، خنده شد شیون.

هزارمین بار می‌گویم ؛ خون این بچه‌ها به گردن شماست، ای بی‌مسئولیت‌ها. شما که جان بچه‌ها را بازیچه‌ی دست خود کردید. شما که به فکر جیب خود بودید و نه به فکر امنیت جگرگوشه‌های مردم.

مادران، مادران داغدیده، موی سپید کردند در جوانی. کمرشان خم شد زیر بار غم. خانه‌هاشان سوت و کور شد. دیگر صدای خنده‌ی بچه‌ها در کوچه پس‌کوچه‌ها نمی‌پیچد. دیگر بوی نان و عشق در خانه‌هاشان نیست.

مادران این سرزمین، به عزای فرزندان نوجوان‌شان نشستند. عزایی که تا ابد در دل‌هاشان شعله خواهد کشید. عزایی که هیچ مرهمی بر آن کارساز نیست.

داستان سکوت تلخ مثل طعم مرگ در صدای معلم

شما، ای کسانی که مسئولیت این فاجعه را بر عهده دارید، شما که صلاحیت سپردن مسئولیت بچه‌های مدرسه های ایران را ندارید، هزارمین بار می‌گویم، مادرانتان به عزایتان بنشیند. نفرین مادران داغدیده تا ابد دامن گیرتان باد.

دیگر چه بگویم؟ زبانم قاصر است، گلویم پر از بغض. فقط می‌توانم سکوت کنم و به این دنیای بی‌رحم، به این سرنوشت شوم، به این عدالت کور زل بزنم.

سکوت... سکوتی سنگین و تلخ، مثل طعم مرگ. سکوتی که هزاران فریاد در آن خفه شده است. سکوتی که تا ابد در گوشم زنگ خواهد زد. هزارمین بار، هزارمین بار...


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

داستان سکوت تلخ مثل طعم مرگ در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

نقدی بر تعطیلی مدارس و دانشگاه ها و عملکرد حاکمیت در صدای معلم  

بیش از چهار دهه و نیم تجربه نشان داده که دولت های جمهوری اسلامی در بیشتر مواقع به عمق هیچ مطلبی پی نبردند. در این مدت در پی متخصصِ متعهد گشتند با این شرط که تعهد مقدم بر تخصص است. اما آنچه جمهوری اسلامی از متعهد می خواست، تعهد به خود بود؛ نه تعهد به منافع ملی کشور. این گونه حاکمیت به مسئولیت ناپذیری و مادی گرایی در جامعه انجامیده و خودکامگی و ظلم را گسترش داده است.

هر چه جهل و نادانی بیشتر باشد، « نخوت نَفسِ » ظالم اوج می گیرد.

نقدی بر تعطیلی مدارس و دانشگاه ها و عملکرد حاکمیت در صدای معلم

در عصری به سر می بریم که بنیاد آموزش و پرورش بر انتقال یک سری مفروضاتِ بی در و پیکر با عمقی ناچیز که صرفاً لانه ای برای مافیای آموزشی است بنا شده. کارخانۀ مونتاژی که مواد اولیۀ آن مقدس مآبی است و محصول آن دانش آموزانِ ناامید و بی اراده. انسانِ مونتاژ شده، برده ایست مادی گرا و بی عار نسبت به ارزش های ملی و ارزش های شهروندی. این کارخانه، حضور ده خنگ را در کلاس درس به یک دانش آموز نابغه ترجیح می دهد. چون وظیفه اش را درصد قبولیِ بالا تعریف کرده اند نه پرورش روح، استعداد و خلاقیت. اما امروز نمی خواهم به بی برنامگی ها و بدبرنامگی های آموزش و پرورش در چارچوب مدرسه بپردازم. ناکارآمدی شما افزون بر اینکه نشان از بی کفایتی شما است معلوم می کند نه ارزش درس و مدرسه را می فهمید و نه آموزش و پرورش را به عنوان زیر ساخت کشور می پذیرید.

در این زمینه مقاله ای با عنوان « سیاستِ مافیایی و بسط بی عاری در جامعه » از نگارنده منتشر شده است.[1]

در دورۀ همه گیری ویروس کرونا هیچ کشوری بیست و پنج ماه مداوم مدارس را نبست. با این کار بی خردانه، فرصتی برای فرزندان ایران فراهم شد که بین یک سوم تا دو سوم شبانه روز را سر از فضای مجازی بیرون نکشند. این یک فاجعه بود و این فاجعه بنا به عادتی که از آن دوران مانده، ادامه دارد. شمار قابل توجهی از دانش‌آموزان حتی توانایی خواندن یک متن ساده را ندارند.

نقدی بر تعطیلی مدارس و دانشگاه ها و عملکرد حاکمیت در صدای معلم

آمارهای فاجعه باری از مقامات عالی رتبۀ دولت و نمایندگان مجلس در رسانه های گوناگون به چشم می خورد. چند نمونه را ذکر می کنم. شما طی چهل و شش سال، کشور را در بن بست و ملت و تمدنی هزاران ساله را معطل بی عرضگی خود کرده اید.

  • مرکز پژوهش های مجلس : « کودکان و نوجوانان جا مانده از تحصیل به دلیل دسترسی نداشتن به امکانات مناسب آموزش های مجازی، در دوره کرونا را حدود 3 میلیون نفر اعلام کرده است.[2]»
  • سازمان سنجش اعلام کرده : « بیش از نیمی از دانش آموزان در آزمون سنجش ادبیات فارسی در کنکور نمرۀ منفی گرفته اند. در همه گیری کرونا در دو سال تحصیلی شاهد 63 درصد افت تحصیلی بودیم. »
  • سال 1401 لطیفی معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان اداری و استخدامی گفت : « هر روز تعطیلی در کشور 2400 میلیارد تومان هزینه برای دولت بر جا می‌گذارد. »
  • دی ماه 1403 سخنگوی وزارت آموزش و پرورش گفت : « یک روز تعطیلی مدارس 1000 میلیارد تومان هزینه دارد. »

آموزش مجازی افزون بر چالش های جدی که بر فرایندهای یادگیری و تربیتی دانش‌آموزان ایجاد کرده، باعث افزایش افت تحصیلی شدید، افزایش ناامیدی، بی روحیگی و بی انگیزگی، اضطراب و انزوا در فرزندان ایران شده است. نیز افزایش تعطیلی مدارس باعث کاهش نرخ ‌برگشت ناپذیری دانش‌آموزان به مدارس شده و از طرف دیگر فضای مجازی دریچه ای بی در و پیکر از هنجارها و ناهنجاری ها، از ارزش های ناقص و ابتر و ضد ارزش ها، رو به روی آنها گشوده است.

نقدی بر تعطیلی مدارس و دانشگاه ها و عملکرد حاکمیت در صدای معلم

شما حق ندارید درِ مدارس را تخته کرده و با تعطیلی وظایف دولت، تحصیل فرزندان ایران را به فضای مجازی بسپارید.

آموزش مجازی به عنوان جایگزین مدارس، از بی عاری و مسئولیت ناپذیری نشأت می گیرد و رفع تکلیفی بیش نیست.

گسترش مسئولیت ناپذیری و مادی گرایی یکی از خروجی های حکومت چهل و شش سالۀ جمهوری اسلامی بوده است.

مدرسه یکی از کانون های مهم فرهنگی در جامعه است. هزینه های دور ماندن دانش‌آموزان از فضای تعاملی مدرسه به بهانه های مختلف، بسیار سنگین و غیر قابل جبران است. تعطیلی پی در پی به دلیل در امان ماندن دانش آموزان از سرما یا آلوگی هوا و مسئولیت ناپذیری در قبال حداقل پانزده میلیون دانش آموز، افزون بر رشد آسیب های اجتماعی و فرهنگی، عاطفی و روحی و اخلاقیِ غیر قابل جبران، به نافرهیختگی جامعه و رشد بی سوادی عمومی می انجامد.

نقدی بر تعطیلی مدارس و دانشگاه ها و عملکرد حاکمیت در صدای معلم

در یک کلام سقوط آموزش و پرورش زمینه ‌ساز سقوط جامعه خواهد بود.

ناکارآمدی شما افزون بر اینکه نشان از بی کفایتی شما است معلوم می کند نه ارزش درس و مدرسه را می فهمید و نه آموزش و پرورش را به عنوان زیر ساخت کشور می پذیرید. ظاهراً درک نمی کنید که بخش بزرگی از فرایند رشد اجتماعی و فرهنگی و عاطفی فرزندان میهن در مدرسه شکل می گیرد.

درک نمی کنید که سرمایه گذاری در آموزش، استعداد و توانایی های نیروی انسانی را ارتقا می بخشد. البته این ارتقا نباید صرفاً در زمینۀ علوم و فنون باشد، بلکه فرهنگ و عرق ملی و تعهد به میهن را نیز باید شامل شود. اما سیاست های باری به هر جهت شما و از این ستون به آن ستون فرجی است، نشان می دهد که هیچ درکی از عرق ملی و تعهد به خانوادۀ بزرگ و دیرین ایران ندارید.

مدعی نماد جهل مرکب و خدای توجیه کردن است. می ­گویند : « چرا موفقیت های صدها دانش آموز را که محصول همین نظام آموزشی هستند نمی­ بینید؟ »

  • نخست اینکه مگر نبوغ دانش آموزانِ پیشرو و موفق محصول نظام آموزشی شما است؟ آنها مدیون موهبت یزدان، پشتکار، معلم خوب و اولیای خوب هستند. ناگفته نماند که توفیقات یک معلم خوب نیز در دِین آموزش و پرورشِ انگیزه کش نیست.
  • دوم اینکه شما چه حقی دارید از نخبگان حرف بزنید که نه برای حفظ آنها برنامه ای دارید و نه برای بازگشت دائم یا موقت متخصصان. بعد از جنگ تحمیلی به ملت ایران، حمایت و تجلیل از نخبگان، شعاری دهان پر کن و باب روز بود و امروز شعاری نخ نما.
  • سوم اینکه شما چرا صدها هزار دانش آموز بی انگیزه، ناامید، در لبۀ اعتیاد و فراری از کشور ( چه فرار فیزیکی و چه غیر فیزیکی ) را نمی­ بینید؟ بيشتر اين بچه ­ها از برنامه ريزان آموزش و پرورش با استعدادتر هستند.

دریغا آنچه به آموزش و پرورش و سلامت جان و خرد و کرامت میهن مربوط می شود هیچ گاه در اولویت نخست سیاست های‌ جمهوری اسلامی نبوده است.

مدعیان نمایندگان ملت در مجلس و نهاد ریاست جمهوری !

چرا درس نمی گیرید؟

نقدی بر تعطیلی مدارس و دانشگاه ها و عملکرد حاکمیت در صدای معلم

به چه حقی با ندانم کاری محیط زیست کشور را آلوده می کنید؟ به چه حقی می گویید که گاز نداریم؟ یا بیش از حد صادر می کنید یا عرضۀ استخراج و تصفیه زیاد ندارید.

شما حق ندارید تحریم ها را بهانه کنید. به علت سیاست های فشل و باری به هر جهت، دهه ها است که کشور و ملت را در تحریم قرار داده اید و معیشت و روحیۀ ملت را در تنگنا.

شما طی چهل و شش سال، کشور را در بن بست و ملت و تمدنی هزاران ساله را معطل بی عرضگی خود کرده اید. در حالی که به عمد یا سهو دنبال تجزیه طلبان میان مردمی که دست شان از همه جا کوتاه است می گردید و نمی فهمید که تجزیه طلبان به عنوان ستون پنجم دشمن در حاکمیت جمهوری اسلامی رخنه کرده و از آب گِل آلود ماهی می گیرند.

نقدی بر تعطیلی مدارس و دانشگاه ها و عملکرد حاکمیت در صدای معلم

نوجوانان و جوانان ما را از خانه و کاشانه و میهن خویش گریزانیده و در دامن دبیرستان های ترکیه، آلوده به ائتلاف ایران ستیز، « شؤونیسم ترک و اسلام گراها » می اندازند. چون آموزش و پرورش شما بی مایه است. در حالی که طی گزارش سال گذشتۀ « صدای معلم » خبرگزاری آنادولو بر اساس داده های سازمان آمار ترکیه، هزینۀ سالانۀ بخش آموزش ترکیه را در سال 2022 بیش از 20 میلیارد دلار اعلام کرده است. آیا می توانید درک کنید که ائتلاف ایران ستیز، « شؤونیسم ترک و اسلام گراها » از نوجوانان و جوانان ایران چه خواهند ساخت؟!

 

[1]- ماهنامۀ پژوهشی خواندنی – شمارۀ 111 – سال نوزدهم بهمن و اسفند 1399 ؛ سایت صدای معلم و سایت روزنامۀ اقتصادی آسیا

[2]- با توجه به جا ماندن دست کم یک میلیون نفر از تحصیل پیش از شیوع کرونا در کشور این رقم در دورۀ کرونا صحیح به نظر می رسد.

***

ماشاالله آجودانی نویسنده ی کتاب « مشروطه ایرانی » :


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نقدی بر تعطیلی مدارس و دانشگاه ها و عملکرد حاکمیت در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

به نظر شما ؛ عزم دولت چهاردهم ( مسعود پزشکیان ) برای اصلاح سیستم آموزشی کشور تا چه میزان جدی است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور