صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

تاملی بر یادداشت به پایان آمد این دفتر معلمی نوشته علی پورسلیمان مدیر صدای معلم

همکار گرامی، آقای پورسلیمان عزیز

وقتی قلم برداشتید و از «به پایان آمد این دفتر معلمی» نوشتید ( این جا ) ؛ گویی از دردی مشترک سخن گفتید؛ زخمی عمیق که سال‌هاست بر پیکر رنجور میلیون‌ها معلم شاغل و بازنشسته در این سرزمین نشسته است. بغضی که هر روز گلویمان را می‌فشرد و فریادی است که سال‌ها در سینه‌مان خفه شده است.

با خواندن هر جمله از نوشته‌تان، گویی از اعماق روح ما سخن می‌گفتید :

از رؤیاهایی که خاکستر شدند، از آرمان‌هایی که زیر چرخ‌ دنده‌های بی‌ تدبیری له شدند.

ما نیز روزی با دلی سرشار از شور و شوق، گام در این مسیر مقدس نهادیم.

باور داشتیم که با هر حرف، با هر لبخند و با هر نگاه، آینده‌ای روشن برای این آب‌وخاک خواهیم ساخت. رؤیای تربیت نسلی آگاه، خلاق و پویا در تار و پود جانمان تنیده شده بود.

اما چه شد که این رؤیاها یکی‌ یکی رنگ باختند؟

چه شد که آن اشتیاق جای خود را به دلسردی و فرسودگی داد؟

تاملی بر یادداشت به پایان آمد این دفتر معلمی نوشته علی پورسلیمان مدیر صدای معلم

 چه شد که آن اشتیاق جای خود را به دلسردی و فرسودگی داد؟ این قصه‌ی پرغصه، داستان تازه‌ای نیست؛ حکایت دیرینِ بی‌بصیرتی و کج‌سلیقگی مزمن در اداره‌ی مهم‌ترین نهاد فرهنگ‌ساز کشور است. از زمانی که انتخاب مدیران و سیاست‌گذاران نه بر پایه‌ی تخصص و تعهد به تعلیم و تربیت، بلکه با معیارهایی کاملاً بی‌ربط گره خورد، آموزش‌ و پرورش ما مسیر را گم کرد.

وقتی معیار انتخاب وزیر، به جای سال‌ها تجربه‌ی زیسته در کلاس و شناخت عمیق از نیازهای روانی و تربیتی دانش‌آموز، به «سوابق صعود به قله دماوند»، «توفیق حضور در راهپیمایی اربعین»، یا ادعای دروغین «تدریس در بیش از بیست کشور دنیا» تقلیل یافت، نتیجه‌ای جز تخریب زیرساخت‌های آموزش و تقلیل جایگاه معلم نمی‌توان انتظار داشت.

بارها شاهد بوده‌ایم که چگونه مرجعیت علمی و اخلاقی معلم، به یک «مجری» بی‌اختیار تنزل یافته است.

وقتی مدارس به بهانه‌های پی‌درپی تعطیل می‌شوند و از معلمان خواسته می‌شود آموزش را در فضای بی‌جان و بی‌روح مجازی (که جز رفع تکلیف چیزی نیست) ادامه دهند، چگونه می‌توان از کیفیت آموزشی سخن گفت؟ چگونه می‌توان از معنا و اثرگذاری یاد کرد، وقتی نقش ما ـ به تعبیر شما ـ صرفاً «نقاش‌ باشی» است: سطحی، بی‌ریشه و بی‌اثر.

تاملی بر یادداشت به پایان آمد این دفتر معلمی نوشته علی پورسلیمان مدیر صدای معلم

این بی‌مهری‌ها، این نادیده‌انگاری زحمات بی‌وقفه، و این بی‌توجهی به نقش حیاتی معلم، قامت معلمان را خم کرده است. وقتی حسادت جای همدلی را می‌گیرد، وقتی برخی والدین و دانش‌آموزان منزلت معلم را نادیده می‌گیرند و از سوی دیگر، اداره‌ی متبوع، کار معلم را بی‌اهمیت می‌انگارد، چگونه می‌توان با انگیزه و معیارهای حرفه‌ای ادامه داد؟

در همین فضای ملتهب، با تنوعی عجیب و حیرت‌انگیز از انواع مدارس – که به ۱۷ نوع رسیده‌اند – و با نتایج نگران‌کننده‌ای همچون میانگین پایین نمرات امتحانات نهایی، پرسشی بنیادین پیش روی ماست:

آیا کسی صدای زنگ خطر را می‌شنود؟ یا همچنان قرار است آموزش‌ و پرورش قربانی آزمون‌ و خطا، سیاست‌بازی و تظاهر باشد؟

تاملی بر یادداشت به پایان آمد این دفتر معلمی نوشته علی پورسلیمان مدیر صدای معلم

با این‌ همه ؛ هنوز روزنه‌هایی از امید در دل‌های معلمان این سرزمین زنده است.

امید به روزی که مدیران و تصمیم‌گیران، نه از بالا، که از دل کلاس و از جنس معلم برخیزند؛ کسانی که زندگی‌شان را پای تخته و کنار دانش‌آموزان صرف کرده‌اند.

ما به آینده‌ای روشن امید داریم؛ به روزی که کار به کاردان سپرده شود و نظام آموزش‌ و پرورش از تکرار آزمون‌های بی‌حاصل نجات یابد.

تاملی بر یادداشت به پایان آمد این دفتر معلمی نوشته علی پورسلیمان مدیر صدای معلم

ما معلمان این آب‌وخاک، خسته‌ایم؛ اما هنوز دل‌زنده‌ایم.

هنوز فریادگر تغییری واقعی و بنیادین هستیم. تغییری که منزلت و معیشت معلم را به جایگاه شایسته‌اش بازگرداند، آموزش را از سطحی‌نگری و نمایش نجات دهد، و به این دفتر پرغصه، پایانی آبرومند ببخشد؛ پایانی که آغاز فصلی تازه باشد:

فصل کرامت، احترام و پیشرفت برای معلمان، دانش‌آموزان و آینده‌ی این مرز پرگهر.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

تاملی بر یادداشت به پایان آمد این دفتر معلمی نوشته علی پورسلیمان مدیر صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

گروه اخبار/

نقدی بر عملکرد مدارس سمپاد و خاص و توهم دانایی در آموزش و پرورش و صدای معلم

در گرگ و میش جمعه ۲۰ تیرماه ۴۰۴ برای مساعدت در برگزاری آزمون سمپاد و نمونه دولتی دبیرستان امیرالمومنین (ع) فاز ۴ مهرشهر دعوت هستم. این دبیرستان به خاطر موقعیت سوق الجیشی خاص، بهره‌مندی از امکانات نسبی و همچنین وجود کادر منسجم و مدیریت همدلانه، مرکز ثابتی برای برگزاری انواع و اقسام آزمون‌ها و اجرای فوق‌برنامه‌هاست.

در بدو ورود ؛ نقطه انباشتگی شدیدی از اولیای مضطرب و دانش‌آموزان بی‌خیال مشاهده می‌شود. بچه‌ها بر عکس اولیا به فکر عشق و حال و زندگی هستند. شاید درک چندانی از رقابت برای بقاء در سرزمین از ما بهتران در جوار مدارس تبعیض‌آمیز طبقاتی ندارند.

نقدی بر عملکرد مدارس سمپاد و خاص و توهم دانایی در آموزش و پرورش و صدای معلم

قطار زندگی منتظر کسی نمی‌ماند

آزمون با رعایت پروتکل‌های همیشگی آغاز می‌شود . حدود ده درصدی از صندلی‌ها خالی‌ست ولی قطار زندگی منتظر کسی نمانده و با ریتم بی‌رحمانه خود در سیکل ثابتش می‌چرخد‌. یواشکی دفترچه‌‌ای را تورق می‌کنم سوالات ریاضی‌ش برای منِ مدعی ریاضی‌خوان به غایت سخت و طاقت فرساست چه برسد به این دانش‌آموزان جنگ‌زده و از کرونا قورخیده روزگار ما.

نقدی بر عملکرد مدارس سمپاد و خاص و توهم دانایی در آموزش و پرورش و صدای معلم

مدیریت بر مدارسی VIP

در کنار توفیقات غیر قابل انکاری که مدارس سمپاد و بعضا نمونه دولتی کسب نموده‌اند، اشکالات اساسی نیز بر مدارس طبقاتی همچون سمپاد وارد است.

مدیران مدارس دولتی عمدتا بر این باورند که مدیریت بر مدرسه‌ای که دانش‌آموز و معلم و ساختمان و خلاصه همه چیزش خاص و ممتاز بوده و حساب مدرسه گردش مالی میلیاردی دارد، خیلی راحت‌تر از راهبری مدارس دولتی عادی پایین‌دست جامعه با جیب خالی می‌باشد.

نقدی بر عملکرد مدارس سمپاد و خاص و توهم دانایی در آموزش و پرورش و صدای معلم

توهم دانایی در مدارس خاص

از طرفی توهم دانایی و ممتاز و متمایز بودنی که بر دانش‌آموزان و کارکنان سمپاد دمیده می‌شود نیز از عوارض این گونه مدارس می‌باشد. امروز در آزمون سمپاد این بزرگ‌بینی و توهم دانایی در چهره برخی از شرکت‌کنندگان و حتی اولیای مضطربشان به وضوح قابل رصد بود.

نقدی بر عملکرد مدارس سمپاد و خاص و توهم دانایی در آموزش و پرورش و صدای معلم

سرخوردگی در دانش‌آموزن دوپینگی

از دیگر آسیب‌های چنین مدارسی تهی کردن سایر مدارس دولتی از دانش‌آموزان ممتاز علمی و همچنین سرخورده کردن بخش قابل‌توجهی از دانش‌آموزان سمپاد در چنین مدارسی است. به طوری که کسانی که پس از دوپینگ وارد چنین مراکزی می‌شوند، چون اصالتاً تیزهوش نیستند در میانه راه ترمز بریده و دچار مشکلات عدیده و افسردگی‌های مزمن می‌شوند.

نقدی بر عملکرد مدارس سمپاد و خاص و توهم دانایی در آموزش و پرورش و صدای معلم

مدارس سمپاد و دومینوی فرار مغزها

به نظر می رسد مهم‌ترین نقدی که بر مدارس خاص سمپاد وارد است، کشف و شناسایی نخبگان علمی در این مجموعه‌ها و تحویل دو دستی‌شان به دنیای متمدن‌تر از ما می‌باشد. نگاهی بر خروجی فارغ‌التحصیلان سمپادها خبر از فرار سیستماتیک و تأسف‌بار مغزها و نخبگان ما دارد.

نقدی بر عملکرد مدارس سمپاد و خاص و توهم دانایی در آموزش و پرورش و صدای معلم

 مرگ مغزی مدارس عادی دولتی

به هر حال به نظر می‌رسد که سیاست عمومی دولت‌ها گسترش مراکز خاص آموزشی، دامن زدن و تشدید مدارس طبقاتی در قالب مدارس غیردولتی و توسعه سمپادها بوده و باقی مدارس دولتی تقریبا رها می‌باشند و دولت عملاً نیازمندی‌های خود را از خروجی چنین مراکزی گلچین کرده و سرنوشت اکثریت در مدارس دولتی به امان خدا سپرده شده است.

نقدی بر عملکرد مدارس سمپاد و خاص و توهم دانایی در آموزش و پرورش و صدای معلم

 سیکل معیوب و چرخه فلاکت

از طرف دیگر برنامه‌های مدارس خاص برای دانش‌آموزان مستعد از منظر عدالت آموزشی با چالش‌های جدی فلسفی و عملی رو به روست.

حکومت با تأسیس و بالا بردن تب مدارس خاص و غیردولتی بی‌طرفی خود را نقض کرده و نقض این بی‌طرفی و نتیجتاً خالی شدن مدارس دولتی از استعدادهای برتر، منجر به تشدید چرخه فلاکت فرهنگی خواهد شد.

در مقابل عده‌ای نیز معتقدند که حضور دانش‌آموزان خاص در کلاس‌های عادی باعث تلف شدن استعدادها و دارایی‌های معنوی مملکت خواهد شد.

نقدی بر عملکرد مدارس سمپاد و خاص و توهم دانایی در آموزش و پرورش و صدای معلم

سرند دانش‌آموزان و الک استعدادها

ولی آنچه مسلم است در ارزیابی توفیقات و کامیابی‌های سمپاد باید پیامدها و نتایجی که برای ذی‌نفعان و مهم‌تر از آن در توسعه ملی داشته، نقد عالمانه و کنکاش واقع‌گرایانه صورت گیرد.

به هر حال سرند دانس‌آموزان و الک استعدادهای برتر نتیجه‌ای جز مرگ مغزی مدارس عادی دولتی و تشدید تبعیض نخواهد داشت.

توسعه بی‌رویه و قارچی مدارس غیرانتفاعی با شهریه‌های نجومی و تکثیر سرطانی مدارس خاص دو عارضه‌ای‌ست که آموزش و پرورش رسمی ما را از حیزانتفاع ساقط کرده است.

نقدی بر عملکرد مدارس سمپاد و خاص و توهم دانایی در آموزش و پرورش و صدای معلم

نقدی بر عملکرد مدارس سمپاد و خاص و توهم دانایی در آموزش و پرورش و صدای معلم

پایان گزارش/


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نقدی بر عملکرد مدارس سمپاد و خاص و توهم دانایی در آموزش و پرورش و صدای معلم

این یادداشت پیش از جنگ اسرائیل علیه ایران نگارش و نهایی شده بود که با توجه به شرایطی که پیش آمد ؛ اکنون منتشر می گردد .

منتشرشده در دیدگاه

گروه گزارش/

ضوابط و شرایط بازنشستگی و استمرار خدمت سال 1404 و پرسش های صدای معلم از وزارت آموزش و پرورش

شیوه نامه ی بازنشستگی سال 1404 سرانجام به ادارات و سپس مدارس ابلاغ گردید .

نخستین پرسش و یا مشکل به نشانی اینترنتی معرفی شده به آدرس :

www.Baz.tehranedu.ir

باز می گردد که بیشتر اوقات باز نمی شود .

به نظر می رسد وزارت آموزش و پرورش با وجود ادعاها و تبلیغات فراوان هنوز در بدیهیات و الفبای کار مانده است و برنامه ای هم برای به روز آوری و اصلاح سیستم خود ندارد .

در بند ب – شرایط و ضوابط استمرار خدمت در سال 1404 چنین آمده است :

1-بر اساس « تبصره 3 » ماده 103 قانون مدیریت خدمات کشوری ، استمرار خدمت « کلیه همکاران شاغل در واحدهای آموزشی » با تایید کمیته ی توسعه مدیریت منطقه ، رضایت عملکردی و کارآمدی ( تا سقف 65 سال سن برای دارندگان مدرک لیسانس و پایین تر و 70 سال سن برای دارندگان مدرک کارشناسی و بالاتر ) تا پایان سال تحصیلی 1405 – 1404 بلامانع است .

تبصره 1 : در صورت تقاضای کتبی همکاران مبنی بر استمرار خدمت و عدم موافقت منطقه با استمرار خدمت ایشان در سامانه ، مراتب با « ذکر دلیل عدم موافقت » و اخذ نظر مکتوب اداره کل ( به صورت تجمعی تا تاریخ 25 / 5 / 1404 ) قابل بررسی و اعلام نتیجه نهایی خواهد بود .

2- تصمیم گیری در خصوص استمرار خدمت مدیران واحدهای آموزشی به شرط رعایت مورد ذیل به منطقه محل خدمت تفویض می گردد .

2- 1-رضایت از عملکرد

2-2- موافقت کمیته ی ارزیابی عملکرد مدیران واحدهای آموزشی مناطق

3-2- رعایت سقف سنی ( بند ب – 1 )

2- 4 - اخذ موافقت مکتوب روسای ادارات ذی ربط اداره کل در خصوص استمرار خدمت مدیران مدارس خاص ( شاهد ، سمپاد ، استثنایی و نمونه دولتی ) الزامی است » .

نخستین پرسش « صدای معلم » آن است که آیا کمیته هایی مانند کمیته ی توسعه مدیریت منطقه و یا کمیته ارزیابی عملکرد مدیران واحدهای آموزشی مناطق فقط در این مقطع از سال فعال می شوند و یا عملکرد مدیران مدارس در طول سال هم مورد پایش قرار می گیرد ؟

ضوابط و شرایط بازنشستگی و استمرار خدمت سال 1404 و پرسش های صدای معلم از وزارت آموزش و پرورش

استمرار خدمت یک مدیر مدرسه تا پایان سال تحصیلی به این معناست که آن مدیر مشکلی در حوزه کارآمدی و عملکرد نداشته در غیر این صورت هر زمان که این معیارها رعایت نشوند و یا احراز نگردند بلافاصله آن مدیر باید از جایگاه خود عزل گردد .

مشخص نیست این کمیته بازی ها و جلسه بازی ها در آموزش و پرورش تابع کدامین اصول مدیریتی بوده و چه کسی و کدام نهاد باید پاسخ گوی این گونه دوگانگی ها و حتی تعارض ها باشد ؟

وزارت آموزش و پرورش برای این بخش باید اعلام کند که به فلان نیرو نیاز دارد یا خیر .

در بخش بعدی آمده است :

« 3- مشوق های استمرار خدمت برای مشمولین بازنشستگی سال 1404 ؛ با رعایت سایر قوانین و ضوابط مرتبط به شرح ذیل اعلام می شود :

الف- اولویت در شرایط برابر جهت ساماندهی ( انتخاب مدرسه ،انتخاب درس تدریس و... )

ب- اولویت موافقت با تقاضای نقل و انتقال درون استانی

ج- اولویت در شرایط برابر جهت انتصاب ( مدیریت یا معاونت مدارس با احراز شرایط مربوطه )

** درصد و میزان استمرار خدمت همکاران در مقاطع مختلف تحصیلی و کلیه فرآیندهای بازنشستگی در مناطق از طرف این اداره کل مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت .

 چهارشنبه ۲۴ مرداد ماه 1403 بود که علی فرهادی سخنگوی وزارت آموزش و پرورش در یک نشست خبری چنین بیان کرد : ( این جا )

ضوابط و شرایط بازنشستگی و استمرار خدمت سال 1404 و پرسش های صدای معلم از وزارت آموزش و پرورش

« هرکدام از فرهنگیان بازنشسته که داوطلب استمرار خدمت هستند و یا معلمانی که در شهریور امسال بازنشسته می شوند ، داوطلب استمرار خدمت و بازنشستگی خود را یک سال عقب بی اندازند، ۱۳ ماه حقوق می گیرند » .

آن گونه که از شواهد بر می آید در سال 1404 ؛ وزارت آموزش و پرورش به قول معروف خرش از پل گذشته و دیگر نیازی نمی بیند که از مشوق های مالی برای جبران کمبود معلم استفاده کند .

ضوابط و شرایط بازنشستگی و استمرار خدمت سال 1404 و پرسش های صدای معلم از وزارت آموزش و پرورش

هر چند در این بخشنامه ؛ مشوق هایی برای استمرار خدمت تعریف شده اما پرسش این است معلمی که به فرض 30 سال خدمت خود را گذرانده به او گفته می شود که می توانی مدرسه مورد دلخواه را انتخاب کنی و یا درسی که به آن علاقه داری و... ؛ در آموزش و پرورش دوغ و دوشاب یکی هستند و در عمل چیزی به نام « ارزیابی از عملکرد » بر اساس اصول مدیریت علمی وجود ندارد .

مگر هر مدرسه ای چارت نیروی انسانی خود را ندارد ؟

مگر هر معلمی نباید در رشته و تخصص خود تدریس کند ؟

مگر وزارت آموزش و پرورش برای انتصاب مدیران مدارس قانون و یا آیین نامه ندارد که برای معلمی که 30 سال را رد کرده می نویسد :

« با احراز شرایط مربوطه » ؟

به نظر می رسد وزارت آموزش و پرورش در این موارد تعارف دارد و با معلمان صداقت ندارد .

ضوابط و شرایط بازنشستگی و استمرار خدمت سال 1404 و پرسش های صدای معلم از وزارت آموزش و پرورش

در بخش ج ( ملاحظات ) که مزین به « غلط املایی » نیز می باشد چنین آمده است :

« 1- از همکاران محترم مشمول این دستورالعمل ، انتظار می رود پیش از ارائه ی درخواست بازنشستگی یا استمرار خدمت ، قوانین و مقررات مربوطه ، شرایط تعیین حقوق بازنشستگی و... را به طور دقیق مورد مطالعه و بررسی قرار دهند . لذا تاکید می گردد با هدف جلوگیری از اختلال در فرآیند ساماندهی نیروی انسانی و نیز پیش گیری از انجام فرآیندهای اضافی در مراحل بازنشستگی یا استمرار خدمت ، انصراف از درخواست آن ها به هیچ عنوان پذیرفته نخواهد شد .

2- کلیه مشمولین بازنشستگی ( تا تاریخ 5 / 7 / 1404 ) مکلف هستند بر اساس جدول زمان بندی نسبت به مراجعه به سامانه و تعیین تکلیف ( درخواست استمرار خدمت یا بازنشستگی ) اقدام نمایند .

بنابراین عدم مراجعه همکاران محترم و عدم تکمیل یکی از فرم های مربوطه در مهلت مقرر ( 15 / 5 / 1404 ) به منزله درخواست استمرار خدمت آنان تلقی خواهد شد .

اطلاع رسانی به موقع صحیح به کلیه مشمولان و انجام صحیح فرآیندهای بازنشستگی و استمرار خدمت آنان مورد تاکید بوده و از عملکرد مناطق ارزیابی خواهد پذیرفت » .

پرسش « صدای معلم » از وزارت آموزش و پرورش آن است که اگر معلمی در مهلت مقرر مراجعه نکند از نظر مسئولان به این معناست که آن همکار موافق هست که ادامه خدمت دهد ؛ پس آن معیارهایی که در ابتدا در مورد رضایت از عملکرد و کارآمدی کلیه همکاران می باید توسط « کمیته توسعه مدیریت منطقه » احراز و اثبات گردند ؛ چه می شود ؟ و این در شرایطی است که بخشنامه به صراحت عنوان می کند که این همکاران حتی در صورت ناکارآمدی هم باید توسط مناطق ساماندهی شوند .

ضوابط و شرایط بازنشستگی و استمرار خدمت سال 1404 و پرسش های صدای معلم از وزارت آموزش و پرورش

پرسش آن است که ساز و کار وزارت آموزش و پرورش برای ارزیابی عملکرد مناطق در مورد اطلاع رسانی به موقع و صحیح به مشمولان این بخشنامه چیست در حالی که تجارب و شواهد به صراحت نشان می دهند که :

در آموزش و پرورش دوغ و دوشاب یکی هستند و در عمل چیزی به نام « ارزیابی از عملکرد » بر اساس اصول مدیریت علمی وجود ندارد .

پایان گزارش/


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

ضوابط و شرایط بازنشستگی و استمرار خدمت سال 1404 و پرسش های صدای معلم از وزارت آموزش و پرورش

نقدی بر فرار معلمان از مناطق محروم به مرکز و طنز تلخ توسعه‌ پایدار آموزشی در صدای معلم   یکی از مسائل مهم و کمتر مورد توجه در نظام آموزشی کشور، تمرکز شدید نیروی انسانی در مراکز استان‌ها و شهرهای بزرگ است؛ روندی که در سال‌های اخیر شدت گرفته و باعث تضعیف تدریجی کیفیت آموزشی در مناطق پیرامونی شده است. این مسئله نه صرفاً یک اتفاق طبیعی، بلکه نتیجه‌ی مستقیم سیاست‌های منابع انسانی، ساختارهای تمرکزگرا و نبود مشوق‌های کافی برای معلمان است.

در بسیاری از شهرستان‌ها و مناطق حاشیه‌ای، مشاهده می‌شود که معلمان پس از گرفتن حکم، تنها دغدغه‌شان انتقال به مرکز است. آن‌ها یا در حال طی مراحل انتقال هستند یا به‌ وضوح از ماندن در محل ناراضی‌اند.

این میل عمومی به «مرکز» نه از سر تنبلی یا فرار از مسئولیت، بلکه به‌دلیل شکاف‌های عمیق امکاناتی، رفاهی، اداری و حتی آموزشی است.

معلمان می‌دانند که در مرکز ؛ خدمات درمانی بهتر، دسترسی به دوره‌های ضمن خدمت، فرصت‌های ارتقای شغلی، ارتباط با بدنه‌ی اداری و کیفیت زندگی بالاتری در انتظار آن‌هاست. بنابراین طبیعی‌ست که مرکز، تبدیل به مقصد رؤیایی هر معلمی شود.

اما این روند، پیامدهایی دارد که ساختار آموزشی کشور را به‌شدت نابرابر کرده است.

نقدی بر فرار معلمان از مناطق محروم به مرکز و طنز تلخ توسعه‌ پایدار آموزشی در صدای معلم

با خروج مداوم نیروهای باتجربه، مدارس مناطق پیرامونی به جایگاه معلمان تازه‌ کار، کم‌ تجربه یا بی‌انگیزه تبدیل می‌شوند. این در حالی‌ست که این مناطق، به دلیل فقر و کمبود امکانات، بیش از هر جای دیگر به معلمان توانمند نیاز دارند. چنین وضعیتی باعث شده رابطه‌ی آموزشی پایدار میان معلم و مدرسه شکل نگیرد. دانش‌آموزان هر سال معلمی جدید دارند؛ معلمی که هنوز با فضا آشنا نشده، تقاضای انتقال داده است.

این انتقال‌های پیاپی، نه‌تنها کیفیت آموزش را پایین می‌آورد، بلکه در سطحی کلان‌تر، حس تبعیض و نابرابری آموزشی را در میان معلمان و دانش‌آموزان گسترش می‌دهد. مناطقی که همیشه با نیروهای «درحال رفتن» اداره می‌شوند، به تدریج در ذهن عمومی به‌عنوان مناطق درجه‌دو جا می‌افتند. این ذهنیت، خود مانعی‌ست بر سر راه هرگونه تلاش برای توسعه‌ی پایدار آموزشی.

در این میان، سیاست‌های فعلی وزارت آموزش‌ و پرورش نیز کمکی به حل مسئله نکرده‌اند. صدور آسان حکم انتقال، عدم تعیین سقف برای خروج از مناطق خاص، نبود مشوق‌های معنادار برای ماندگاری، و بی‌توجهی به عدالت فضایی در توزیع خدمات آموزشی، همگی باعث شده‌اند تا مهاجرت آموزشی نه یک استثنا، بلکه قاعده شود.

نقدی بر فرار معلمان از مناطق محروم به مرکز و طنز تلخ توسعه‌ پایدار آموزشی در صدای معلم

برای اصلاح این روند، باید تغییرات مشخصی اعمال شود. از جمله:

- ایجاد امتیازات حرفه‌ای واقعی برای معلمانی که در مناطق کم‌برخوردار خدمت می‌کنند؛ مثل بازنشستگی زودتر، افزایش رتبه حرفه‌ای و یا حقوق بالاتر.

- اصلاح آیین‌نامه‌های انتقال، به‌گونه‌ای که معلمان حداقل ۱۵ سال خدمت مفید در منطقه اولیه داشته باشند پیش از انتقال.

-تمرکززدایی خدمات آموزشی؛ یعنی دوره‌های تخصصی، ضمن خدمت، کارگاه‌ها، پژوهش‌سراها و سایر امکانات فقط در مرکز نباشند، بلکه در شهرستان‌ها هم ایجاد شوند.

- جذب بومیان منطقه با تعهد خدمت بلندمدت و سرمایه‌گذاری روی آن‌ها از طریق آموزش، بورسیه، و فرصت ارتقاء.

تا زمانی که این سیاست‌ها اصلاح نشود، مدارس مناطق پیرامونی همچنان به‌جایگاه نیروهای گذری و ناپایدار بدل خواهند شد؛ مدارسی که توانایی ساختن آینده را ندارند، چون معلم‌هایشان، دل در گرو ماندن ندارند.

عدالت آموزشی بدون عدالت در توزیع معلم، محقق نمی‌شود و تا وقتی آموزش در حاشیه بماند، هیچ‌ مرکزی آباد نخواهد شد.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نقدی بر فرار معلمان از مناطق محروم به مرکز و طنز تلخ توسعه‌ پایدار آموزشی در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

بررسی ناترازی آموزشی و انواع آن در نظام آموزشی و آموزش و پرورش ایران در صدای معلم

« خردمندان و دانشمندان سرزمینم: آزادی زمین های کشور با سپاه من و تربیت نسل های آینده با شما. اگر سخن شما مردم را آگاهی بخشد دیگر نیازی به شمشیر نادرها نیست » .(نادر شاه افشار)

ناترازی یعنی عدم تعادل یا نابرابری میان مفاهیمی مانند عرضه و تقاضا، منابع و مصارف، یا تولید و مصرف در حوزه‌های مختلف اقتصادی، انرژی و یا مسائل اجتماعی. برای مثال: ناترازی انرژی برق به این معناست که میزان تولید برق با میزان مصرف آن برابر نیست و این عدم تعادل می‌تواند منجر به قطعی برق یا افت کیفیت شبکه شود.

در بانکداری یعنی عدم تعادل بین دارایی‌ها و بدهی‌ها که می‌تواند منجر به مشکلات جدّی در سیستم بانکی شود.

ناترازی بازرگانی یعنی میزان واردات در یک کشور بیشتر از صادرات باشد.

اما ناترازی آموزشی یعنی عدم تعادل بین داده ها و ستاده ها. علیرغم سرمایه گذاری و اختصاص بودجه (هر چند ناکافی) داده های ما در این نظام، ناکافی، نادرست و تحدید شده است پس ستاده های ما پاسخ گوی دنیای امروز و نیازهای متزاید آن نیست و این یعنی عقب ماندگی نظام آموزشی که به سایر بخش ها نیز سرایت پذیر است.

برخی از بی عدالتی ها یا تبعیض ها را فقط باید کور بود و ندید. حال برای مرور این ناترازی به برخی از محدودیت ها، کاستی ها یا غفلت ها و ناتوانی های دست اندرکاران این وزارتخانه اشاره می نمایم:

1 )  طبق اصل سی ام قانون اساسی دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودكفایی كشور به طور رایگان گسترش دهد. اما دریغ و صد افسوس که تاکنون چنین حق و قانونی محترم شمرده نشده است. آموزش در کشور ما حدود نیم قرن است که رایگان نیست و بزرگ ترین علت العلل ناترازی آموزشی، حاکمیت همین تلخ کامی است.

2) سال هاست که تنها مرجع و ابزار آموزشی ما کتب درسی است که هر سال با صرف هزینه هنگفت و بدون تغییرات اساسی در حجم و محتوای آن، چاپ می شود. در سال تحصیلی 1404_ 1403 حدود 17 میلیون دانش‌آموز در مدارس کشور ثبت‌نام کرده‌اند. این تعداد شامل دانش‌آموزان تمام مقاطع تحصیلی و انواع مدارس دولتی و غیردولتی است. یقین این حجم چاپ با کاغذ وارداتی یا تولید خود و تکرار آن برای هر سال، به هدر رفت بیشتر درختان، جنگل و سرمایه منجر می شود. درخت فقط یک سرمایه ملی نیست بلکه گنجینه ای جهانی است.

برای پیشگیری از ناترازی آب و هوا، درخت و جنگل حیاتی ترین منبع است پس باید فکری به مدیریت بهینه آن نمود. کاهش تعداد کتب درسی هر کلاس و مقطع و یا استفاده از دیگر ابزار آموزشی در کلاس از جمله رایانه، تا حد قابل توجهی این مشکل را حل می نماید.

3) در طی گذر همین سال ها عدم تغییرات اساسی در محتوا و حجم کتب درسی و عدم تناسب آن با دانش روز، ناخواسته جریان آموزش را غیرمفید، ایستا و سنتی ساخته است که موجب عدم پاسخ گویی به عطش نسلی شده که هر دائم و از کودکی با دسترسی به اینترنت و فضای مجازی بمباران اطلاعاتی می شوند. غفلت ما، سهولت و سرعت انتقال اطلاعات در این زمینه آن قدر زیاد بوده که این کانال بر آموزش مدارس پیشی گرفته است.

4) طبق تعریف فضای آموزشی همه مدارس کشور اعم از دولتی و غیردولتی، ضروریاتی چون آزمایشگاه، اتاق سمعی و بصری، اتاق رایانه و کتابخانه ندارند. برخی از مدارس نیز علیرغم داشتن این امکانات، بیشتر اوقات دانش آموزان با در بسته و قفل این مراکز مواجه می شوند. چون حضور و استفاده دانش آموزان از این مکان ها یعنی تحمیل مسئولیت بیشتر بر دوش معاوانان و متصدیان هر یک و صدالبته مدیران.

وقتی بود و نبود چنین امکاناتی در مدارس هیچ تفاوت معنی داری ندارد پس عدمش به ز وجود.

اصولا کادر غیرآموزشی مدارس، معلمان را مبصرانی می بینند که در ساعات آموزشی که بیشترین زمان را به خود اختصاص می دهد، جهت تأمین حاکمیت سکوت کمک شایان توجهی می کنند.

بررسی ناترازی آموزشی و انواع آن در نظام آموزشی و آموزش و پرورش ایران در صدای معلم

5) ناترازی دیگر مربوط به زنگ تفریح مدارس است که باور داشته باشید چیز کوچک و بی ارزشی نیست. عدم رفع خستگی یعنی ماندگاری و انتقال خستگی از جسم به روح. در این زنگ از تنها چیزی که خبری نیست تفریح است. استرس و بدوبدو برای انجام کارهای ضروری، فرصتی برای سرخاراندن نمی گذارد چه رسد به تفریح! در عرض 10 دقیقه یک دانش آموز یا معلم، چگونه تفریحی می تواند انجام دهد؟! پس هم باید نام آن را تغییر داد، مثلا زنگ تنفس بهتر است و دقایق آن را نیز باید بیشتر نمود تا شاید فرصت تمدّد اعصاب برای همگان فراهم شود.

6) سال هاست که در سایه غفلت مسئولین، شاهد پدیده افزایش درصد قبولین دختران نسبت به پسران در کنکور برای دانشگاه ها هستیم و تعداد داوطبین کنکور دیگر میلیونی نیست. شاید در نگاه اول بهتر هم به نظر برسد چون زنان، مادران فردا هستند و هر چقدر سطح سواد بالاتری داشته باشند فرزندان بهتری تربیت می کنند. اما جهت حفظ نسبت جنسی برای تناسب شغلی و همگامی با شرایط فرهنگی کشور در تفکیک جنسی ابعاد گوناگون جامعه، می باید به این آمار با نگرانی نگریست. به طور مثال بعد دو سه دهه تلاش در حذف معلمان مرد در مدارس دخترانه، آموزش و پرورش به حضور مجدد مردان در این مدارس مجبور خواهد بود یا افزایش تعداد زنان تحصیل کرده با مدارک عالی برای پست های حساس حکومتی چون نمایندگی مجلس و یا تصدی وزارتخانه ها، تعادل جنسی و شغلی و یا آئین نامه ای را برهم خواهد زد.

7) جذابیت بازار، شغل آزاد و استقلال شغلی بدون نیاز به تحمل فشار پاسخ گویی به رئیس و مدیر اداره ای یا وابستگی به حقوق ماهانه و بدتر از همه 30 سال پشت میزنشینی، میل به مدرسه و تحصیل را برای پسران روز به روز کمتر کرده است. چون در سایه این کشش جادویی، شغل و درآمد عده ای فرصت شناس، شدیدا اوج گرفته و می گیرد.

در سال تحصیلی 1402 -1401 ، آمار ترک تحصیل پسران در مقاطع مختلف تحصیلی افزایش یافته است. ( آمار هر مقطع را در نمودارهای پیوند می توانید مشاهده نمایید). به طور کلی، گروه سنی هر چقدر بالاتر می رود درصد ترک تحصیل پسران نسبت به دختران بیشتر می گردد.

بررسی ناترازی آموزشی و انواع آن در نظام آموزشی و آموزش و پرورش ایران در صدای معلم

در گذشته این دختران بودند که به دلیل تعصبات فرهنگی یا کودک همسری، در هر گروه سنی به ترک تحصیل اجباری مجبور می شدند.

علاوه بر درصد قابل توجه ترک تحصیل که پس از ثبت ‌نام و مدتی تحصیل، مدرسه را ترک می‌کنند، جمع بازماندگان از تحصیل را نیز داریم که در هیچ‌ یک از مقاطع تحصیلی ثبت ‌نام نمی کنند.
992321 دانش‌آموز در سال تحصیلی 1403- 1404 به دلیل بازماندگی از تحصیل در مدارس حضور نداشتند.

بررسی ناترازی آموزشی و انواع آن در نظام آموزشی و آموزش و پرورش ایران در صدای معلم

بیشترین جمعیت بازمانده از تحصیل مربوط به دوره متوسطه اول و استان های سیستان و بلوچستان، خراسان رضوی، تهران، خوزستان و آذربایجان غربی بوده است. این استان‌ها به دلیل مشکلات اقتصادی، اجتماعی و کمبود امکانات آموزشی با چالش‌های جدّی در زمینه پوشش تحصیلی مواجه هستند.


بررسی ناترازی آموزشی و انواع آن در نظام آموزشی و آموزش و پرورش ایران در صدای معلم

ترک تحصیل یا بازماندگی از تحصیل به دلیل نداشتن سرپرست خانوار، یا زندانی بودن یکی از والدین، اعتیاد، بیکاری پدر یا آسیب ضمن کار او، نیاز به نیروی کار فرزندان در امر کشاورزی، زراعت و دامداری و... دیگر دلایل محرومیت کودکان و نوجوانان از حق مسلم آموزش است.

بررسی ناترازی آموزشی و انواع آن در نظام آموزشی و آموزش و پرورش ایران در صدای معلم

8) یونیفورم مدارس از یک سو جهت متحدالشکل شدن ظاهر دانش آموزان لازم و ضروری است از سوی دیگر با تغییر سالانه رنگ یا مد، خانواده های تنگدست دچار مشکلات جدّی تا حد ترک تحصیل فرزندان می شوند. ملزومات آموزشی و کتب درسی نیز افزایش قیمت قابل توجه و خارج از حد توان این خانواده ها داشته اند. دانش آموزی که از کهنگی و پارگی یونیفورم خود در بین دوستان و همکلاسی ها شرمنده است با کدام حواس به یادگیری بیندیشد؟

بررسی ناترازی آموزشی و انواع آن در نظام آموزشی و آموزش و پرورش ایران در صدای معلم

9) میانگین نمرات نهایی خرداد ماه هر سال نسبت به سنوات قبل کاهش می یابد یا در آزمون های بین المللی تیمز نتایج قابل افتخاری کسب نمی کنیم. یک طرف قضیه معلمان هستند که اگر در تربیت و انتخاب آنان درست و بیشتر سرمایه گذاری کنیم شاید نقش آفرینی مفیدتری داشته باشند. اما در طرف دیگر، وزیر و مدیران کل استان ها و معاونان آنها قرار دارند. در ضمن ساختار منقبض و لایتغیر نظام آموزشی هر روز به دلسردی، نومیدی و افسردگی بیشتر دانش آموزان منتهی می شود.

گویی در این مملکت فقط کسانی دانش آموز هستند که برای ورود به رشته پزشکی یا مهندسی سخت می کوشند و مملکت به مهارت و دانش یک نجّار و نقّاش و مکانیک نیاز ندارد. تراکم غیراستاندارد دانش آموزان در کلاس، حجم و تعداد زیاد کتب درسی از دیگر دلایل مؤثر بر افت تحصیلی است که باید بررسی شوند.

10) امروزه برای مهارت افزایی در یک شغل، کار کردن در پیش استاد کار جواب نمی دهد. شاید این روال برای انتقال تجربه به افراد محدود در مناطق روستایی یا شهرهای محروم نتیجه بدهد. پس با اهمیت دادن به مدارس فنی و حرفه ای، و کار و دانش و هموار ساختن مسیر ادامه تحصیل آنان در دانشگاه ها می توان این کانال را تقویت نمود.

11) طبق آخرین تصمیم‌گیری‌ها، سوابق تحصیلی یا معدل در کنکور سال 1405 به میزان 60 درصد تأثیر قطعی دروس نهایی پایه های یازدهم و دوازدهم و 40 درصد باقی‌مانده مربوط به نتیجه کنکور است.

به عنوان یک معلم می توانستم با این تصمیم شورای عالی انقلاب فرهنگی موافق باشم چون هدف این است که دانش آموزان درس و مدرسه را جدّی بگیرند چون مثلا در گذشته و در دوره پیش دانشگاهی دانش آموزان کلاس و درس را رها می کردند تا نتیجه دلخواه و مطلوبی را در کنکور بگیرند. اما تفاوت های موجود در بستر آموزشی اعم از امکانات و نیازهای ضروری برای فضاهای آموزشی استاندارد تا امکان دسترسی به مراجع و مراکز آموزشی و کتب کمک درسی و ... در کشور ما به حدی زیاد است که نمی توان چشم های خود را بر روی واقعیت بی عدالت آموزشی بست.

این قانون فقط به نفع دانش آموزان زیرک و توانمند، حال برخاسته از مهارت ها و قابلیت های یادگیری سریع و عمیق یا ناشی از توان حفظیات قوی است. اما کمتر اثری بر سرنوشت دانش آموزان متوسط و ضعیف ندارد. همان هایی که با تلاش بیشتر و متکی به خود و علیرغم فقر اقتصادی خانواده، روزنه کوچکی برای قبولی از دانشگاه دارند. مگر آن که اعتقاد و نیّت اصلی شورای عالی انقلاب فرهنگی، محقق شدن همین نکته باشد که فقط افراد قوی ذهن به دانشگاه راه یابند، آن وقت بی عدالتی جدیدی متولد شده است و باید منتظر عواقب آن از جمله کاهش سالانه تعداد شرکت کننده در کنکور باشید.

بررسی ناترازی آموزشی و انواع آن در نظام آموزشی و آموزش و پرورش ایران در صدای معلم

12) برگزاری کنکور امری است مربوط به دانشگاه پس مجری آن نیز باید خود دانشگاه باشد، اما چرا آموزش و پرورش این کار را انجام می دهد:

- دلیل اول این که در سطح شأن دانشگاهیان نیست که جلسات کنکور را برگزار و مدیریت نمایند.

- دلیل دوم این که پرسنل آموزش و پرورش بسیار بیشتر از دانشگاه است پس به راحتی تأمین نیرو می شود.

- دلیل سوم، تعداد مدارس و پراکندگی آن در سطح شهرها بیشتر است و دسترسی دانش آموزان آسان تر می باشد.

- دلیل چهارم، اگر برگزاری کنکور به کادر دانشگاه سپرده شود باید حق الزحمه بیشتری پرداخت گردد چون حقوق آنان از معلمان بیشتر است. اما معلمان به دلیل نیاز و دریافت حقوق ماهیانه زیر خط فقر، برای همکاری راضی هستند.

برخی از بی عدالتی ها یا تبعیض ها را فقط باید کور بود و ندید.

13) عدم تغییر دوره ای مؤلفین کتب درسی که موجب نادیده گرفته شدن خلاقیت و عدم دخالت دانش روز در تألیفات درسی گردیده است. خلاقیت و تفکر مؤثر یک فرد در پست های کلیدی و حساسی چون مدیریت و تألیف برای پوشش جمعیتی بیشتر، بیش از دو تا سه سال نیست. وقتی مؤلفین کتب درسی ثابت و لایتغیر هستند، طبیعی است که بینش و نگرش جدیدی به سرفصل و عناوین درسی تزریق نشود.

در کشور ما کتب درسی هر 5 تا 10 سال یک بار مورد بازبینی جزئی و یا باز تألیف هدف دار قرار می‌گیرند اما این به معنای تغییر تیم مؤلفین یا محتوا و حجم کتب درسی نیست.

14) عدم استفاده از نیروهای رسمی دوره دیده و مجرب در آموزش و پرورش و چندگانگی و تعدد مدارس و عناوین معلم. در طول زمان آموزش و پرورش تا با یک مشکل کوچک یا جدّی برخورد کرده است با یک عنوان یا خلاقیت جدید در جذب نیرو به خیال خود آن را حل و فصل نموده اما دریغ که مشکلات جدید و نوظهوری پدید و تبدیل به معضلی لاینحل گردیده است.

آخرین اقدام، جذب روحانیون در آموزش و پرورش بود که در دولت سیزدهم و به ویژه در دوره وزارت یوسف نوری و رضا مراد صحرایی به طور جدّی پیگیری و اقداماتی برای آن انجام شد و تعداد روحانیون جذب شده در مدارس به بیش از 3000 نفر رسید.

بررسی ناترازی آموزشی و انواع آن در نظام آموزشی و آموزش و پرورش ایران در صدای معلم

فراموش می کنیم که : « هر کسی را بهر کاری ساخته اند » . هر فردی مهارت، دانش، توانایی و استعداد خاصی دارد و برای انجام کار مشخصی تربیت شده است. ضرورت تقسیم کار نیز بر این مهم تأکید دارد. ورود به حیطه عملکردی یکدیگر می‌تواند اثرات و نتایج ناخوشایندی بر جای بگذارد.

روحانیون سخنور و خطیب اند. مهارت عجیبی در بیان احساسات مذهبی و دینی دارند. مهارتی که حداقل همه معلمان ندارند.

اما در مدارس ما وجود معلمان با تخصص های متفاوت جهت پاسخ گویی به همین نیازهاست. کتاب های دینی تحت عنوان هدیه‌های آسمان در مقطع ابتدایی، پیام‌های آسمان در مقطع متوسطه اول، دین و زندگی در مقطع متوسطه دوم تدریس می‌شود.

علاوه بر این، در برخی مقاطع و رشته‌ها، کتاب‌های دیگری مانند آموزش قرآن، عربی، تعلیمات ادیان الهی و اخلاق نیز آموزش داده می شود. از سوی دیگر دبیران پرورشی نیز در راستای تأمین نیازهای معنوی دانش آموزان در مدارس حضور دارند.

حال باید اندیشید آیا این لایه بندی غلیظ یا فشرده تا این حد موجبات ملال خاطر دانش آموزان از دین و باورهای آن نمی شود؟

بررسی ناترازی آموزشی و انواع آن در نظام آموزشی و آموزش و پرورش ایران در صدای معلم

تربیت معلم و جذب نیرو یا استخدام در آموزش و پرورش تاکنون، به معنای واقعی و بر اساس نیازهای موجود کانالیزه نشده است. فقط نیاز سال تحصیلی پیش رو را دیدن آن هم اگر دیده شود، نمی تواند معضل کمبود معلم را برای بلند مدت حل کند. ما نیازمند تخصیص بودجه ای قابل توجه برای تربیت معلمان جهت آموزش جمعیت لازم التعلیم در 15-10 سال دیگر هستیم.

رفع و حل این کمبود به یک برنامه بلند مدت و حتی میان مدت نیاز دارد و با تصمیمات شتاب زده کوتاه مدت هرگز قادر به حذف کمبود معلم نخواهیم بود.

15) همیشه کمبود معلم برجسته می شود، اما کمتر گفته می شود ما فضای آموزشی استاندارد کمی داریم یا فضاهای آموزشی ما در حد یک کشور عقب مانده است. آشپزخانه و انباری یک ساختمان کوچک در مدارس غیرانتفاعی همان غیردولتی تبدیل به کلاس درس می شود، کوچکی حیاط و راهرو حق هوا خوری یا جنب و جوش را از دانش آموزان سلب می نماید.

مدارس کانکسی و کپر در مناطق دورافتاده و کم‌جمعیت برای پوشش تحصیلی مناطق جنوبی و شرقی کشور، به ویژه در استان‌هایی مانند سیستان و بلوچستان، هرمزگان و کرمان، و مناطقی که با کمبود فضای آموزشی مواجه هستند، از ضروریات شمرده می شود.

75 سال دیگر وارد قرن بیست و دوم می شویم و اگر آموزش و پرورش به همین وضعیت راضی یا در تغییر آن ناتوان باشد، متأسفانه داستان غیراستاندارد بودن فضاهای آموزشی، پدیده ای ماندگار خواهد بود. 75 سال عمر طبیعی یک انسان است اما به سرعت ابر و باد چنان می گذرد که غفلت های ما هرگز با آن همگام نخواهد شد.

16) شاید در نگاه اول کمبود معلم زمانی به وجود آمد که تعداد جمعیت لازم التعلیم بیشتر شد. اما در واقع این دردسر بزرگ از وقتی دامن گیر آموزش و پرورش شد که نیروهای ستادی بر صفی فزونی گرفت تا از مزایای بیشتر اداری برخوردار گردند چون اضافه تدریس معلمان حذف شده بود و به خصوص مردان دنبال راهی برای تأمین جا خالی درآمد خود بودند. همان اضافه تدریسی که آبرومندانه و درون سازمانی اجرا می شد و کمک خرجی برای معلمان محسوب می شد. در محرومیت از چنین نعمتی به مشاغل دوم که بیشتر کاذب هستند روی آورده اند که خارج سازمانی است و برای مردم عادی نیز قابل رؤیت است. روندی که عزت و منزلت همه معلمان را زیر سئوال می برد.

در ادامه تعداد معاونان در مدارس بیشتر شد و دبیران پرورشی در مدارس مشغول به کار شدند پس تقلیل نیروهای آموزشی امری طبیعی گردید. چرا نمی خواهیم معترف باشیم که هر یک از این افراد یک معلم برای یک کلاس درس هستند!

جبران کمبود معلم نیازمند برنامه ریزی است تا بیشتر از این غافلگیر نشویم. اصولا کادر غیرآموزشی مدارس، معلمان را مبصرانی می بینند که در ساعات آموزشی که بیشترین زمان را به خود اختصاص می دهد، جهت تأمین حاکمیت سکوت کمک شایان توجهی می کنند.

بهتر است نگوئیم آموزش و پرورش کمبود معلم دارد، بلکه اعتراف کنیم که آموزش و پرورش نمی تواند نیروی انسانی خود را به نحو احسنت مدیریت نماید.

17) تاکنون تعریف درست و کاربردی برای سرگروه آموزشی به عمل نیامده است. سرگروهان آموزشی کسانی هستند که ساعت تدریس آن ها در یک مدرسه کامل نشده است و قصد رفتن به بیش از یک مدرسه را ندارند. هیچ دوره آموزشی خاصی ندیده اند که نسبت به همکاران هم رشته ای خود متمایز یا ممتاز شمرده شوند. یا این افراد سرگروه انتخاب می شوند چون ارتباط قوی با معاونان آموزشی و یا کارکنان واحد آموزشی اداره متبوع خود دارند.

بررسی ناترازی آموزشی و انواع آن در نظام آموزشی و آموزش و پرورش ایران در صدای معلم

از تواضع، همفکری و تبادل تجربه، خبری نیست. برخوردها یک طرفه و حقارت آمیز است. یک سرگروه آموزشی باید مدرک یا دوره خاصی را سپری سازد تا لایق این مسئولیت گردد. معلمان هیچ حقی در انتخاب این افراد ندارند.

18) آموزش ضمن خدمت علیرغم قرار گرفتن در بطن آموزش ابتر است. آموزش ضمن خدمت برای هر پایه و رشته، می بایست تخصصی و به روز باشد. استفاده از نیروی انسانی با دانش دیروز برای امروز به هیچ وجه عقلانی و کاربردی نیست. تمامی کشورهای پیشرو و برتر آموزشی، با سخت گیری و قاطعیت بیشتر به آموزش ضمن خدمت کارکنان خود در همه عرصه ها به خصوص به آموزش معلمان می پردازند. این آموزش باید در حیطه رشته تحصیلی معلم به طور خاص و علوم بین رشته ای یا فرا رشته ای به طور اعم، به تناسب نیازهای جدید و تخصص‌های نوظهور، انجام بگیرد تا امکان تولد نگرش جدید برای معلمان فراهم شود.

یک معلم اگر نیاز معنوی به مطالعه کتب دینی و مذهبی داشته باشد با کمال میل و رغبت به مطالعه آن می پردازد. پس همه مسیرها را با مفاهیم مذهبی غنی سازی نکنید که موجب دلسردی یا کم سوادی معلمان و یقین دانش آموزان خواهد شد. معلم به داده های آموزشی و علمی رشته تحصیلی خود نیاز دارد تا تدریسی مفید داشته باشد. محتوا و ماهیت ذهن و توان معلم یعنی تصویر فردای ایران.

بررسی ناترازی آموزشی و انواع آن در نظام آموزشی و آموزش و پرورش ایران در صدای معلم

19) 47 سال گذشت اما هنوز نهاد نهضت سواد آموزی همپای آموزش و پرورش به امر سوادآموزی مشغول است. چرا همانند انقلابیون کوبایی بعد از انقلاب سال 1959 به رهبری فیدل کاستر با تشکیل نهضت سوادآموزی در سال 1961، به طور ضربتی و یک بار برای همیشه از ریشه کنی جهل و بیسوادی اطمینان حاصل نمی کنیم؟ بسیاری از آنان در کوبا تا مدارج عالی دانشگاهی تحصیل کرده اند. این نهاد در کشور ما نزدیک به نیم قرن، توفیق صددرصدی در ریشه کنی بیسوادی به دست نیاورده است و قرار نیست ابدالدهر همچنان وجود داشته باشد. پس بودجه و نیروی انسانی شاغل در آن را در صورت نیاز به گذراندن دوره های آموزشی کوتاه مدت یا میان مدت، به آموزش و پرورش اضافه کنید تا از هدر رفت هر نوع سرمایه پیشگیری و کمبود معلم نیز برطرف گردد.

20) درصد بودجه آموزش و پرورش در سال 1404 از حیث اعتبارات هزینه ای و زیرساختی نسبت به سال های پیش بیشتر شده است و متأسفانه طبق معمول اعتبارات هزینه ای بیشتر از زیرساختی است. طبق تعابیر مختلف 90 یا 97 درصد اعتبارات آموزش و پرورش صرف پرداخت حقوق و هزینه‌های جاری می‌شود.

باید منتظر ماند و دید نحوه تزریق و هدایت بودجه جهت تعالی سطح آموزش توسط دولت چهاردهم چگونه خواهد بود؟ امید که این افزایش فقط جهت تأمین اعتبارات رتبه بندی معلمان و متناسب سازی حقوق بازنشستگان نباشد و کیفیت آموزشی را نیز متحول سازد.

بررسی ناترازی آموزشی و انواع آن در نظام آموزشی و آموزش و پرورش ایران در صدای معلم

آموزش و پرورش همانند وزارتخانه های دیگر چون مخابرات، برق، نفت و گاز، آب و فاضلاب قادر به تأمین بودجه خود نیست. پس همیشه چشم به انتظار میزان توجه و اراده دولت هاست. شاید با تولید برخی از محصولات کشاورزی در فضای سبز مدارس اگر وجود داشته باشد، یا تولیدات کارگاهی دانش آموزان رشته های کار و دانش و فنی و حرفه ای و فروش آن ها به در نمایشگاه های مدرسه ای، بتوان به اقتصاد همان مدرسه کمک نمود. بدین طریق دانش آموزان نیز مسئولیت پذیر و قدرشناس نعمات الهی خواهند بود و به جای سخنرانی و اکتفا به بیان صرف فرایض دینی، آنان را به انجام عمل مفید و ارزنده تشویق می نمائیم. یا کارگاه ها و کارخانه هایی که سودآوری بیشتری در تولید خود دارند به طور مستقیم و با نظارت ادارات آموزش و پرورش مناطق و نواحی، درصدی از سود خود را بجز آنچه که تصویب شده است به مدارس محروم و کم برخوردار تزریق نمایند. چون وقتی این درصدها به وزارت آموزش و پرورش واریز می شود صرف هزینه های هزار درد بی درمان دیگر می شود که ربطی به محرومیت زدایی و یا کیفیت بخشی آموزشی ندارد.

21) وقتی انتخاب مدیران مدارس و مدیران کل استان ها تابع مستقیمی از جهت گیری های سیاسی می شود افراد شایسته و مجرب در این حیطه، انتخاب نمی شوند و با انتصاب های فرمایشی یا نمایشی، زحمات و خدمات دیگر کارکنان شاغل در مدارس و همچنین سرنوشت و آینده دانش آموزان، به مخاطره می افتد و کارآیی نزدیک به صفر می شود. معلمان در انتخاب مدیران هیچ سهمی ندارند.

22) معلم کارمند شمرده نمی شود و فقط معلم است و بس. آنان همانند کارمندان دیگر وزارتخانه ها از امکانات رفاهی و خدماتی برخوردار نیستند، پس می بایست همانند اساتید دانشگاه قوانین خاصی برای خود داشته باشند.

23) انتخاب وزرای آموزش و پرورش که اصولا آخرین گزینه برای معرفی به مجلس و رأی دهی نیز هست، تاکنون آشنا به درد معلم نبوده است تا به نفع معلم سخن بگوید، تصمیم بگیرد و عمل کند بلکه بیشتر با حمایت حوزه و نظام سیاسی وارد وزارتخانه شده اند. اگر انتخاب وزیر به طور سنجیده بود، آموزش و پرورش جزو وزارتخانه های پر استیضاح نمی گردید که بدتر از استیضاح، رأی آری مجدد نمایندگان برای ادامه این وزرای پرخطاست.


ریاست محترم جمهور ؛

همان طور که با توجه به دانش، تخصص و تشخیص درست خود اعتبار و بودجه وزارت بهداشت را به صدر وزارتخانه ها برده اید که ترجیح همه ملت است چون عقل سالم در بدن سالم است، ما معلمان نیز در حسرت ارج دهی ارزشمند هستیم که وزیرمان چنان با خرد، صلابت و مستقل، عمل نماید که از نقد و استیضاح و دست به عصا رفتن برحذر و در امان بماند.

24) تورم روزافزون، ارزش ریال را شدیدا کاهش داده است. اما کنار این دو واقعیت تلخ، پاداش پایان خدمت معلمان است که بلافاصله بعد از بازنشستگی پرداخت نمی شود. یک یا چند سال بعد، دادن همان مبلغ یعنی ثلث یا ربع شدن اصل پاداش. یا این امید 30 سال خدمت همکاران حداقل عرض دو سه ماه بعد بازنشستگی داده شود و یا اگر چند سال بعد داده می شود، مبلغ پاداش همسنگ و با ارزش همان سال پرداخت گردد. همانند پول ثبت‌نام‌کنندگان حج که در بانک سپرده‌گذاری می‌شود و سود به آن تعلق می‌گیرد. این سود بر اساس عقود اسلامی و به عنوان سود مشارکت محاسبه می‌شود و معمولاً بین 17 تا 19 درصد است.

بررسی ناترازی آموزشی و انواع آن در نظام آموزشی و آموزش و پرورش ایران در صدای معلم

سود به صورت ماهانه به حساب‌های کوتاه مدت واریز می‌شود و قابل برداشت است. در غیر این صورت، ناترازی بیشتر و ترازوی عدالت شدیدا خواهد لنگید.

25) برخی از معلمان ناچارند شغل دوم و حتی گاهی سوم داشته باشند تا چرخ زندگی خود را بچرخانند. با توجه به این که خود شغل معلمی فرساینده و کاهنده توان و انرژی است، این واقعیت تلخ به فرسایش بیشتر و کاهش کارآیی آنان منجر می شود. علیرغم تلاش دولت های مختلف در افزایش حقوق فرهنگیان با بهانه های متعدد، اما دریافتی معلمان هنوز زیر خط فقر یعنی به طور نسبی زیر 35 میلیون تومان است.

حیف است معلمان را وادارید ارزش والای شغلی خود را با عجز و ناتوانی در فقر و تنگدستی موجود و بیان آن تضعیف نمایند. اگر این دغدغه برای این قشر رفع گردد دیگر احدی راغب نمی شود تا وضعیت اقتصادی معلمان را بهانه جوک های تحقیر آمیز، سوژه ویدئوها و فیلم ها طعنه دار یا کاریکاتورهای کنایه آمیز خود نماید. معلم نیز با فراق بالی بیشتر به سر کلاس رفته و با اعتماد به نفس و انگیزه بالاتری روبروی دانش آموزان قرار می گیرد.

بررسی ناترازی آموزشی و انواع آن در نظام آموزشی و آموزش و پرورش ایران در صدای معلم

جناب رئیس جمهور،

مهم ترین دغدغه ما می باید چه چیز و چگونه آموختن به دانش آموزان باشد نه چرتکه به دست حساب زندگی را بالا پائین کردن تا شاید فرجی حاصل شود.

26) بیمه درمان همگام با تورم پیش می تازد و بیمه تکمیلی نیز کم از آن افزونی ندارد. اما اگر بیمه تکمیلی شاغلین و بازنشستگان برای معلمان و فرهنگیان کاربردی سهل نداشته باشد، امکان تأمین و تضمین سلامتی ظاهر و باطن این قشر، در این بیداد گرانی و بی ارزشی ریال، هیچ ممکن نیست. هر معلمی می باید به طور دوره ای پیگیر سلامتی خود و اعضای خانواده باشد تا خیالی آسوده برای فعالیت آموزشی خود داشته باشد. اما این اطمینان خاطر قدری ناپایدار و ناتراز است.

در سال 1403 بیمه ملت عهده دار تعهدات بیمه تکمیلی بازنشستگان بود که ریالی پرداخت نکرد و اوایل سال 1404 تا حدودی جبران شد. دو سه میلیون هزینه درمان یا ده دوازده میلیون هزینه عمل جراحی یعنی خمس یا نصف حقوق یک معلم. که امکان برطرف ساختن سایر نیازهای حیاتی و آموزشی خانواده را برای آنان ناممکن می سازد.

خصوصا معلمان چون آئینه تمام تصویر دانش آموزان هستند بدون تعارف به سلامتی چشم، دندان و سایر اعضای ظاهر و باطن خود نیاز دارند تا 30 سال قدرت ایستادگی پای تخته سبز و سیاه و سفید را داشته باشند. معلمان همانند پرچم اند، هم مایه افتخار میهن هستند و هم برای استواری و برقراری، به استقلال و امنیت شغلی نیازمندند. از تواضع، همفکری و تبادل تجربه، خبری نیست. برخوردها یک طرفه و حقارت آمیز است. یک سرگروه آموزشی باید مدرک یا دوره خاصی را سپری سازد تا لایق این مسئولیت گردد. معلمان هیچ حقی در انتخاب این افراد ندارند.

27) ریاست محترم جمهوری؛

درد برخی از ما معلمان هم زمانی روز معلم با روز شهادت استاد مطهری است. جایگاه و مقام معنوی و ارزشی ایشان بجای خود، اما سالی یک بار به یادمان می آورید که هستیم پس اجازه برپایی مراسم نشاط و شادی را به معلمان و دانش آموزان نیز بدهید و سنگینی حزن شهادت این استاد را از دوش معلمان بردارید. پس ما را به سرچشمه بزرگداشت تمامی معلمان جهان یعنی روز پنجم اکتبر هر سال مصادف با 13 مهر ماه متصل سازید. بزرگداشت روز معلم در این روز چون هم زمان با آغاز سال تحصیلی است یقین شور و شادابی بیشتری به مدارس و جامعه تزریق خواهد کرد.

28) جناب رئیس جمهور،

چیزی که قانون شمرده می شود چرا برای مدرسان قانون و هنجار، نامحرم است؟!

اشاره ام به تشکل های صنفی است که برای سهولت کار و برقراری هماهنگی و پشتیبانی بین اعضای یک صنف یا گروه خاص ایجاد می‌شود. این تشکل‌ها با هدف پیگیری منافع اعضا، ارائه خدمات تخصصی، برگزاری دوره‌های آموزشی، ایجاد ارتباطات حرفه‌ای و تسهیل فعالیت‌های صنفی شکل می‌گیرند. اما ما معلمان به دلیل ترس موجود از پتانسیل و توان معلمان جهت تنویر افکار عمومی و روشنگری های اجتماعی، حق تشکیل یا فعالیت در سازمان نظام معلمی را علیرغم تصویب مجلس نداریم. سازمانی غیردولتی و دارای شخصیت حقوقی مستقل که برای انجام وظایف و تحقق اهداف موجود در قانون، بهتر است تشکیل شود.

بررسی ناترازی آموزشی و انواع آن در نظام آموزشی و آموزش و پرورش ایران در صدای معلم

29. ریاست محترم جمهور،

به جز شرایط جنگ که امنیت حرف اول را می زند یا شرایطی مشابه کرونا؛ لطفا از تعطیلی مدارس جلوگیری کنید. مدارس ما به اندازه کافی از ساعات آموزشی استاندارد محروم هستند و میزان واقعی آن بسیار کمتر و غیر از ساعات اعلام شده است.

به جز ایران هیچ کشور دیگری به دلیل ناترازی برق و گاز یا آلودگی هوا و گرد وغبار، مدارس خود را تعطیل نمی کند. صلابت جایگاه مدارس و معلمان را در برابر دیدگان دانش آموزان بی ارزش نسازید. اگر نتایج آماری را نیم نگاهی بیندازید خواهید دید که ارائه گزارشاتی مبنی بر همه چیز عالی و وفق مراد است، دروغی بیش نیست.

ریاست محترم جمهور؛

ناترازی های موجود در آموزش و پرورش که موجب وقوع بحران آشکار و پنهان زیادی در وزراتخانه، خانواده، مدرسه و جامعه می شود، هر یک اهمیت خاصی دارند که حل و فصل چند مورد از آن ها می تواند حلّال بسیاری از مشکلات موجود باشد. چون هر یک همانند دانه های تسبیح یا رشته های زنجیر در امتداد هم قرار گرفته اند و به عنوان یک سیستم مجموعه ای از اجزا و عناصر هستند که با یکدیگر در تعامل هستند و برای رسیدن به یک هدف مشترک با یکدیگر فعالیت می‌کنند و بر یکدیگر اثر می گذارند و اثر می پذیرند.

برخی از ناترازی های ذکر شده مستقیما توسط شخص شما قابل پیگیری است و مابقی اگر در شورای عالی انقلاب فرهنگی به طور جدّی و با دلسوزی بیشتر، مورد توجه قرار بگیرد یقین داشته باشید عزت و سربلندی ایران، بیشتر از همیشه بر بلندای تاریخ ثبت خواهد شد.

فقط باید اراده ای برای اصلاح امور و ایجاد تغییرات ضروری داشته باشیم.

بررسی ناترازی آموزشی و انواع آن در نظام آموزشی و آموزش و پرورش ایران در صدای معلم

در ضمن به عنوان رئیس قوه مجریه با بیشتر نهادها و کارشناسان آنها جلسات و نشست های صمیمانه جهت تبادل افکار تشکیل دادید به جز آموزش و پرورش. ما منتظریم تا نمایندگان شایسته انتخابی خود معلمان با شما دردل کنند.

به امید آن روز. از حمایت شما در این مسیر سپاسگزاریم.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

بررسی ناترازی آموزشی و انواع آن در نظام آموزشی و آموزش و پرورش ایران در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت
دوشنبه, 16 تیر 1404 14:50

بهای بزرگ شدن در فضای مجازی

کتاب نسل مضطرب توضیح می دهد که چگونه گوشی های هوشمند و رسانه های اجتماعی مغزهای یک نسل را سیم کشی مجدد (تغییر عملکرد مغز و بازسازی آن) کرد.

منتشرشده در دیدگاه

دلیل نوشتن و نقد کردن در صدای معلم   هر بار که درباره ی راه‌های عقلانی و تدریجی برای عبور از انسداد سیاسی و اجتماعی می‌نویسم، بخشی از مخاطبان با واکنشی تلخ پاسخ می‌دهند. آنها می‌گویند خوش‌خیالم، ساده‌لوحم، توجیه‌گرم، یا مأمورم به امیدبخشی کاذب.

می‌گویند که چیزی تغییر نمی‌کند، ساختار اصلاح‌پذیر نیست، و نوشتن صرفاً اتلاف وقت است.

اما من باز هم می‌نویسم. نه از سر خوش‌باوری، نه به قصد تطهیر وضع موجود بلکه چون می‌دانم اگر ننویسیم، اگر راهی حتی فرض برای بهبود حال یا ترسیم آینده نگشاییم، آن‌گاه نه تنها اکنون که حتی در لحظه‌‌های حساس یا آستانه تحولات و تغییر‌های پیش‌بینی نشده، هیچ افق، هیچ طرح، و هیچ زبان بدیلی وجود نخواهد داشت.

باید بپذیریم که تغییر، نه همیشه با نوشتن اتفاق می‌افتد، نه از دل تحلیل‌های روشنفکرانه می‌جوشد. تغییر گاهی با یک تحول رخ می‌دهد؛ با یک تلنگر، یک بحران اما این رخدادها اگر چه مهم‌اند، خودبه‌خود هیچ افقی نمی‌سازند و اگر جامعه در آن لحظه هیچ زبان و نقشه‌ای نداشته باشد، یا در یأس و خشم دفن شده باشد، فرصت‌ها یا از دست می‌روند، یا به هرج‌ و مرج و افراط می‌انجامند. امید، آن‌طور که در سنت فلسفی آمده، نوعی نیروی عقلانی برای ایستادن در برابر انفعال است.

ما می‌نویسیم نه چون می‌دانیم آینده چه خواهد شد، بلکه چون می‌دانیم اگر آینده آمد و ما آماده نبودیم، شکست واقعی آن‌جاست.

دلیل نوشتن و نقد کردن در صدای معلم

امید، آن‌طور که در سنت فلسفی آمده، نوعی نیروی عقلانی برای ایستادن در برابر انفعال است. فیلسوفانی مانند اسپینوزا، ارنست بلوخ و حتی کانت، امید را نه احساس خوشایند، بلکه بخشی از عقل عملی می‌دانستند.

امیدی که می‌بیند چه هست، اما دست از ساختن آنچه می‌تواند باشد، نمی‌کشد.این امید، کور نیست. وعده نمی‌دهد. اما مسیر را باز نگه می‌دارد و نویسنده، در چنین زمانه‌ای، مأمورِ نوشتن از همین نوع امید است. امیدی که با نقد همراه است. امیدی که هیچ چیز را تطهیر نمی‌کند، اما راه را هم مسدود نمی‌سازد.

تغییرات بزرگ، اغلب در لحظاتی از راه رسیده‌اند که هیچ‌کس انتظارشان را نداشته. اما آنان که از پیش نوشته بودند، آنان که زبان و فکر را آماده کرده بودند، در لحظه‌ی وقوع بحران، توانستند مسیر را پیشنهاد کنند.

واسلا‌و هاول، نلسون ماندلا و آنا آخماتووا در اوج ناامیدی‌ها نوشتند و نوشتند اما در لحظات حساس و تعیین‌کننده این نوشته‌ها ذخیره‌های از پیش‌اندیشانه‌ای بود که مایه اصلی برنامه‌ها بود و بعدها هم تبار و حافظه تغییر از آنها استخراج شد.

دلیل نوشتن و نقد کردن در صدای معلم

اگر همه‌چیز به سکوت و یأس یا گلایه و خشم سپرده شود، آینده و اکنون در لحظاتی که امکان ساختن آن هست، هم بی‌جهت خواهد بود، هم بی‌راهبرد. ذهن‌ها خالی می‌مانند، تندروها میدان را پر می‌کنند، و جامعه دوباره به همان دور باطل بازمی‌گردد.

ما که می‌نویسیم، قرار نیست همه‌چیز را پیش‌بینی یا هدایت کنیم. اما وظیفه داریم زبان، منطق و افق بدیل را زنده نگه داریم. حتی اگر کم‌صدا باشیم. حتی اگر نشنیده بمانیم.

دلیل نوشتن و نقد کردن در صدای معلم

ما نمی‌نویسیم چون فردا روشن است. ما می‌نویسیم تا اگر فردا رسید، در توشه‌مان جز آه‌وناله نباشد.

من و امثال من خوش‌خیال نیستیم ما فقط نمی‌خواهیم که ذهن‌ها به خشم کور و یاس خویگر شوند و در لحظاتی که فرصت بازنگری و اراده آن هست، همه‌چیز خاکستری باشد و این، وظیفه‌ای‌ست که می‌ارزد تا آخرین سطر برای ایران و ایرانی ادامه پیدا کند.

( کانال نویسنده )


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

دلیل نوشتن و نقد کردن در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

انتقاد صدای معلم از سناریو بازی وزارت آموزش و پرورش و دورکاری و آموزش مجازی و تعطیلی مدارس

« علیرضا کاظمی وزیر آموزش و پرورش » دوشنبه نهم تیرماه جلسه ای را  با حضور اعضای شورای معاونان و برخی اعضای کمیسیون آموزش برگزار کرد .

پانا نوشت : ( این جا )

انتقاد صدای معلم از سناریو بازی وزارت آموزش و پرورش و دورکاری و آموزش مجازی و تعطیلی مدارس

« وزیر آموزش و پرورش از تشکیل ستاد ویژه مدیریت بحران خبر داد و گفت: وزارت آموزش و پرورش بازسازی مدارس آسیب دیده را با همکاری سازمان نوسازی مدارس انجام داده است. همچنین این وزارتخانه با توجه به برگزاری ۲ آزمون مهم که امتحانات نهایی و آزمون مدارس نمونه دولتی و تیزهوشان است، برنامه‌ریزی آموزشی جایگزین داشته‌ است.

وی افزود: طراحی سه سناریو برای سال تحصیلی جدید برای اتفاقات پیش‌بینی نشده از جهت آمادگی نظام آموزشی انجام شده است. سناریوی اول: آموزش کاملاً حضوری؛ سناریوی دوم، آموزش ترکیبی (حضوری و مجازی) و سناریوی سوم، آموزش کاملاً مجازی است. در همین راستا ، آماده‌سازی مدرسه تلویزیونی ایران برای پوشش آموزشی و به روزرسانی شبکه شاد برای ارائه خدمات بهتر در دستورکار قرار گرفته است » .

البته پرتال وزارت آموزش و پرورش از قول کاظمی عنوان می کند با وجود همه این دغدغه ها کار و فعالیت در آموزش و پرورش تعطیل نشده و جلسات استانی، شورای معاونان و ... به صورت منظم برگزار می شود و هیچ چیز مانع از استمرار و پیشرفت کارها در نطام تعلیم و تربیت نشده است . ( این جا )

انتقاد صدای معلم از سناریو بازی وزارت آموزش و پرورش و دورکاری و آموزش مجازی و تعطیلی مدارس

این گونه سخنان و مواضع از سوی فردی که به عنوان وزیر آموزش و پرورش در بالاترین مقام اجرایی و سیاست گذاری این دستگاه عریض و طویل قرار گرفته است موید این موضوع است که ایشان اطلاعی از وضعیت آموزش و جریان امور در بخش های مختلف « صف » و « ستاد » ندارد و اخبار و گزارش های نادرست و غیر واقعی به ایشان منتقل می شود .

در  دوران جنگ اسرائیل علیه ایران اعلام شد که ادارات می توانند « دورکاری » داشته باشند اما در عمل « ادارات » تعطیل شدند .

« صدای معلم » در گزارش خود با عنوان : « به نظر می رسد وزارت آموزش و پرورش در وضعیت حاضر برنامه ای متناسب با شرایط و وضعیت ندارد و سعی می کند با تکرار تجربیات ناموفق پیشین ، اوضاع را ایده آل و مطلوب نشان دهد »آقای وزیر ... دورکاری در آموزش و پرورش یعنی چه ؟ » نوشت : ( این جا )

انتقاد صدای معلم از سناریو بازی وزارت آموزش و پرورش و دورکاری و آموزش مجازی و تعطیلی مدارس

« مشخص نیست این گونه اخبار و گزاره ها تا چه حد به واقعیت نزدیک باشند اما در بازدیدی که به تاریخ یکشنبه اول تیر ماه از دوایر مختلف اداره ی آموزش و پرورش منطقه ی 9 تهران صورت گرفت تعدادی از آن ها تعطیل و در برخی اتاق ها هم فقط یک نفر حضور داشت و ایشان هم وقتی پرسشی صورت می گرفت اظهار بی اطلاعی می کرد و انجام کار را به زمان آینده نامشخص احاله می کرد  .

پرسش « صدای معلم » از وزیر آموزش و پرورش آن است که گردش کار اداری در ادارات به چه صورت است ؟

انتقاد صدای معلم از سناریو بازی وزارت آموزش و پرورش و دورکاری و آموزش مجازی و تعطیلی مدارس

پیش از این اتفاقات گفته می شد ساعت کار مفید کارمندان کم تر از یک ساعت در روز می باشد .

محمدرضا باهنر عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام 21 بهمن 1403 ؛ ساعت کار مفید کارمندان از 8 ساعت را فقط 20 دقیقه اعلام می کند . ( این جا )

اکنون وضعیت به چه صورت باشد ؟

سه شنبه 27 خرداد ؛ « صدای معلم » در گزارشی با عنوان : « « مدیریت بحران فقط " تعطیل کردن " نیست ! دانش‌آموز ایرانی باید بیاموزد که بحران، بخشی از واقعیت جهان امروز است » چرا وزارت آموزش و پرورش آزمون های مدارس را لغو کرد ؟ نوشت : ( این جا )

« آیا مدیریت بحران در چنین مواقعی فقط « تعطیل کردن » و « فرار از حل مساله » است ؟

انتقاد صدای معلم از سناریو بازی وزارت آموزش و پرورش و دورکاری و آموزش مجازی و تعطیلی مدارس

آیا اتخاذ این گونه تصمیم ها به معنای پاک کردن صورت مساله مطابق معمول نیست در حالی که مدارس باید بر اساس ماموریت خود و به ویژه در چنین شرایطی ؛ آموزش را تعطیل نکنند و تامین امنیت روان را راهبرد اصلی خویش قرار دهند .

در روزهای بحرانی، بیش از همیشه به عقلانیت در تصمیم‌ گیری نیاز داریم.

تعطیلی مدارس شاید در ظاهر راهی برای حفظ امنیت باشد، اما در باطن، جامعه را از ستون اصلی آرامش و ثبات محروم می‌کند.

انتقاد صدای معلم از سناریو بازی وزارت آموزش و پرورش و دورکاری و آموزش مجازی و تعطیلی مدارس

هیچ درسی از بحران ها گرفته نمی شود و در بر همان پاشنه می چرخد ...  مدرسه فقط محل آموزش نیست؛ جایی است برای تمرین تحمل، قانون‌ مداری و زیستن در شرایط دشوار

دانش‌آموز ایرانی باید بیاموزد که بحران، بخشی از واقعیت جهان امروز است .

ما به نسلی نیاز داریم که در برابر فشار، پخته ‌تر شود نه خاموش‌تر. بلوغ فکری، در پناه آموزش مداوم و هدایت‌شده شکل می‌گیرد، نه در انزوا و ترس .

مدیریت بحران، یعنی تربیت انسان‌هایی که در دل ناآرامی، بتوانند آرام بمانند و درست عمل کنند. این دقیقاً همان کاری‌ست که مدرسه باید ادامه دهد .

انتقاد صدای معلم از سناریو بازی وزارت آموزش و پرورش و دورکاری و آموزش مجازی و تعطیلی مدارس

مدارس ما باید محیطی برای آموزش مهارت‌هایی باشد که در دوران بحران ضروری‌اند: از مدیریت اضطراب گرفته تا آشنایی با اصول پناه‌گیری، کمک‌های اولیه و تصمیم‌گیری مسئولانه در شرایط غیرعادی » .

به نظر می رسد وزارت آموزش و پرورش در وضعیت حاضر برنامه ای متناسب با شرایط و وضعیت ندارد و سعی می کند با تکرار تجربیات ناموفق و حتی زیان رسان پیشین ، اوضاع را ایده آل و مطلوب نشان دهد » .

از نظر این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه ی آموزش ایران و نیز با توجه به مشاهدات و تجربیات در گذشته ؛ چیزهایی مانند « دورکاری » در ادارات  و « آموزش مجازی » در مدارس روی دیگر « تعطیلی » هستند که برای پوشاندن « ناکارآمدی و بی برنامگی » برای عادی نشان دادن امور و حتی مدیریت بهینه بحران از زبان مسئولان و تصمیم گیرندگان بیان می شوند .

انتقاد صدای معلم از سناریو بازی وزارت آموزش و پرورش و دورکاری و آموزش مجازی و تعطیلی مدارس

تجارب به ویژه پس از « بحران کرونا » به وضوح نشان داد که آدرس هایی مانند « آموزش مجازی و یا غیرحضوری » فقط به لوث شدن بیشتر آموزش و تربیت منجر شده و حاصلی غیر از ترک تحصیل ، افت تحصیلی ، شیوع بیشتر اختلالات روانی و.... نداشته است .

بی عملی و فقدان برنامه مشخص و فراگیر در بخش های مختلف موجب شده تا جامعه نیز در این موارد از خود « سلب مسئولیت » کرده و به عواقب و عوارض « تعطیلی مدارس » بی تفاوت شود ؛ هر چند در مواقع بحرانی و حساس نتایج آن کاملا و به صور مختلف در سطح جامعه ظاهر می شود .

اما پس از مدتی و فرونشست بحران دوباره شرایط به وضعیت « پیشین » و حتی « عقب تر » باز می گردد .

انتقاد صدای معلم از سناریو بازی وزارت آموزش و پرورش و دورکاری و آموزش مجازی و تعطیلی مدارس

هیچ درسی از بحران ها گرفته نمی شود و در بر همان پاشنه می چرخد ...

از نظر ما ؛ مدارس در هر شرایطی و با توجه به ماموریت و اهدافی که برای آن تعریف و تبیین شده باید « باز » بوده و آموزش فقط به صورت « حضوری » و « چهره به چهره » در آن جریان داشته باشد .

پایان گزارش/


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

انتقاد صدای معلم از سناریو بازی وزارت آموزش و پرورش و دورکاری و آموزش مجازی و تعطیلی مدارس

منتشرشده در گفت و شنود

نظرسنجی

آیا در مدرسه شما ماهی یک بار جلسه شورای معلمان تشکیل می شود ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور