اگر نرخ تورم حقیقی را بپذیریم و آن را خدشه دار نکنیم این مبلغ شهریه نزدیک به واقعیت است و نباید آن را نشانه بی عدالتی محض خواند. گرانی پدیده جدیدی نیست و دقیقا از تابستان 1397 بی عدالتی محض با افزایش سرسام آور قیمت کالاها و خدمات آغاز شد. قبلا افزایش هر ساله و اصولا نزدیک عید کمتر از 10 درصد بود اما خیز قیمت ها از این تاریخ به بعد نجومی و کنترل و مهار آن غیرممکن گردید.
در این میان مقصر اصلی یا عمده نرخ تورم معرفی می شود. هنوز در این مملکت مشخص نشده است که بالاخره تک نرخی بودن ارز بهتر است یا چند نرخی بودن ارز. چون گاه این کنند و گاه آن و این وسط همین مردم هستند که در لا به لای چرخ های بی رحم آن با بی عدالتی محض دست و پنجه نرم می کنند.
پس بی پرده سخن می گویم تا در عمق مسأله دقت داشته باشیم. شاید قدری هم پیچش مو را ببینیم. مدارس غیردولتی چرا به وجود آمدند؟
قبل از انقلاب برخی از مدارس دولتی در ساختمان های استیجاری با مبالغ ناچیزی حداقل در مقایسه با امروز، برقرار بود. علیرغم چنین سادگی و کهنگی، مدارس و صدالبته هویت و اهمیت داشتند. جمعیت دانش آموزی هم به تناسب کل جمعیت کشور رشد چندانی نداشت.
رشد جمعیت دو دهه اول انقلاب به تأسی از دو شعار هر آن کس که دندان دهد نان دهد و یا تأثیر کوپن دریافتی که دولت برای کنترل بازار عرضه و تقاضای ارزاق بعد از شرایط انقلاب مصلحت دیده بود، بیشتر شد و اقشار کم درآمد جامعه را به باروری بیشتر سوق داد. این افزایش به دلیل سیاستهای جمعیتی، تغییرات اجتماعی و فرهنگی، ترویج فرزندآوری و کاهش سیاستهای کنترل جمعیت چون سیاست تنظیم خانواده و شعار فرزند کمتر زندگی بهتر، در آن دوران رخ داد. تا حدی که نرخ رشد جمعیت به بالاترین حد خود یعنی حدود 4 درصد رسید.
لذا از دهه 1370 به بعد، به تدریج سیاستهای کنترل جمعیت دوباره مورد توجه قرار گرفت و نرخ رشد جمعیت کاهش یافت. این کاهش به حدی بود که در سالهای اخیر به زیر یک درصد نیز رسید.
هر چند طبق شواهد، معتقدند نخستین مدرسه ابتدایی و متوسطه غیرانتفاعی در تهران و در سال 1276 هجری شمسی تأسیس شده است اما با توجه به شرایط بعد از انقلاب و انفجار جمعیت، مدارس غیرانتفاعی امروزی سوم خرداد 1367 رسما تشکیل شدند. این قانون در مجلس شورای اسلامی به منظور توسعه مشارکت مردم در آموزش و پرورش و حمایت از سرمایهگذاری در ایجاد و اداره مدارس و مراکز پرورشی یا آموزشی، به تصویب رسید.
در سال 1387 به دلیل حتمیت یافتن نام این مدارس به عین انتفاعی در بین خاص و عام و برای لاپوشانی کردن واقعیت موجودیت آن در اذهان مردم و جامعه، نام مدارس غیرانتفاعی به مدارس غیردولتی تغییر یافت.
آموزش از اقتصاد و اقتصاد از آموزش اثر می پذیرد. نهایت داستان توسعه مشارکت مردم به باور پول بده تا بتوانی درس بخوانی و یا بهترین مدرسه برای فرزند شما همین مدارس است و مزایایی چون تراکم کم دانش آموز در کلاس، استفاده از معلمین مجرب، استفاده از امکانات و تجهیزات آموزشی بیشتر و بهتر، به دروغ و تعمیم ناروا یافت. تا حدی که دانش آموزانی که اولیای پول دار و با سواد عالی داشتند گوی سبقت را از همدیگر می ربودند.
یادش به خیر مدیر فرصت طلب مدرسه ما نیز از سه سالگی نام پسر خود را در یکی از همین مدارس اسم بدر کرده ثبت نام کرده بود. این مدارس با خلاقیت مؤسسین و یا مدیران خود عجب بازار سیاهی به وجود آورده بودند. درست همانند پزشکانی که برای اثبات بی نظیر بودن خود در حرفه پزشکی ماه ها بعد نوبت می دهند.
جاذبه مدارس غیرانتفاعی ابتدا تا حدی بود که مدیران آن در پی جذب معلمان رسمی شاخص شهر خود بودند و موضوع از به کارگیری نیرو از ناحیه خاص فراتر رفته بود. اما بعدها چون شعارها رنگ باخت و همین معلمان از شرایط این مدارس ناراضی گشتند به جذب معلمان بازنشسته، معلمان حقالتدریس و حتی نیروهای آزاد پرداختند. اگر مدارس دولتی معلمان استخدام رسمی داشتند این مدارس با عدل الهی، مصداق ضرب المثل « آش شله قلمکار » شده بودند.
جناب رئیس جمهور،
اتفاقا سال تغییر نام مدارس غیرانتفاعی به غیردولتی یعنی سال 1387 شما نیز به عنوان نماینده مردم تبریز، آذرشهر و اسکو در مجلس شورای اسلامی بودید. نمی دانم چه رأیی دادید؟ و یا با تشکیل این مدارس موافق بودید یا خیر؟
اما همه حقایق تلخ امروز، دیروز آغازی برای خود داشتند که بانیان آن معتقد بودند درست ترین و بهترین تصمیم را گرفته اند. شاید هم راحت ترین تصمیم برای به دردسر نیفتادن، همان بوده است. زمانی که ما معلمان شاهد خالی شدن کلاس های درس در مدارس دولتی از تنوع استعداد و علایق بودیم، کسی صدای اعتراض ما را نخواست بشنود.
هنگامی که چندگانگی مدارس از جمله مدارس عین انتفاعی به غربالگری دانش آموزان مدارس دولتی مشغول بود و علیرغم فیس و افاده پوشالی و ادعای آموزش برتر، دانش آموزانی را ثبت نام می کرد که بالای 19 معدل داشتند، این دانش آموزان و اولیای آنان به دلیل پرداخت پول اجاره یا رهن ساختمان مدرسه و اجرت مدیر و معاونان و معلمان، تافته ای جدا بافته شدند و خودخواهی و خودپرستی آنان به فرزندان و خانواده های تازه تشکیل شده آنان و به بازار مشاغل و در کل به جامعه و روابط اجتماعی سرایت یافت. همان نسل سرکش یا Z که دیروزی ها آن ها را نمی پسندند و حتی رفتار و گفتار آنان را غیرقابل تحمل می دانند.
سوداگری یا دلال بازی با رواج بازار نمره دهی، پارتی و پیشنهاد پرداخت مبالغ بیشتر جهت ثبت نام حتمی فرزند این شخص شاخص، نیز توسعه یافت.
از قدیم گفته اند ؛ خود کرده را تدبیر نیست. زمانی که این مدارس را برای حل عاجل رشد جمعیت دانش آموزی تأسیس کردید هیچ کارشناس آموزشی یا نماینده مجلسی و یا وزیر همان دوره و وزرای قبلی، آینده را ندیدند و عواقب را فریاد نزدند! فقط معلمان در خلوت خود و شاید بیشتر ناآگاهانه از شرایط نامساعد کلاس ها فی مابین سخن گفتند. اما فقط سخن.
چون مطالعه پایلوت Pilot experiment و ارزیابی در یک پژوهش برای دیدن همان پیچش مو و فراتر از اثر یک مصوبه در شرایط فعلی است. یعنی دوراندیشی.
کمتر کسی فریاد زد که بدین طریق به طبقاتی شدن آموزش دوره ساسانی به شکلی دیگر خواهیم رسید و تضاد آموزشی و بی عدالتی آموزشی باعث افزایش جمعیت ترک تحصیل و بازمانده از تحصیل خواهد شد.
بلی ؛ امروز شهریه 160میلیونی و حتی بیشتر از آنِ مدارس برای ربودن گوی سبقت از رقبا، نشانه بیعدالتی محض است. گویی اولیا در یک مزایده یک طرفه شرکت می کنند که در آن سراب و یا آرمان های دور از دسترس، به فروش می رسد. امتیاز این صندلی کلاس مدرسه اسم به در کرده غیرانتفاعی x فروخته شد به آقا/خانم.......
ابتدا در جامعه می باید عدالت اقتصادی حاکم باشد سپس به مابقی بخش ها سرایت کند. چون نتیجه و کارکرد هر بخش بر بخش های دیگر اثر می گذارد و از آن اثر می پذیرد. مسئولان کشور ما هر چقدر هم از واژه سیستم یا سیستماتیک دوری و پرهیز کنند این مدار حقیقی زندگی اجتماعی آن ها را نیز درگیر می کند.
آموزش از اقتصاد و اقتصاد از آموزش اثر می پذیرد.
آموزش با سیاست، فرهنگ و هنر و مسایل اجتماعی نیز در رابطه تنگاتنگ است و بر هر یک اثر می گذارد و اثر می پذیرد.
نتیجه چنین تقابلی، همان شهریه هایی می شود که زمانی اولیا آن را از مبلغ حقوق خود کسر می کردند اما امروز چون از سقف حقوق دریافتی مشاغل گوناگون فراتر رفته است آن را از پس انداز خانواده کسر و می پردازند. و چون همه چنین پس اندازهایی ندارند پس این مدارس بیشتر از گذشته طبقاتی می شود. تا کی محکوم بودن و تسلیم شدن در برابر شرایط نامساعد، رویه معمول مدیران و مسئولان ما خواهد بود؟
مثلا هنوز معلمان شاغل شما با وعده های آرام بخش دروغین شفاهی و کتبی ماه به ماه به سقف حقوق شاغلین دیگر بخش های خدماتی نرسیده اند و معلمان بازنشسته بسیاری تا رسیدن به رؤیای برابری حقوق با شاغلین، جان به جانان سپرده اند.
طرح های نامعتبر فنی چون طرح معلم تمام وقت، رتبه بندی معلمان، همسان سازی حقوق و اخیرا حق فوق العاده خاص ویژه فرهنگیان که به منظور بهبود معیشت و جبران زحمات معلمان و فرهنگیان در نظر گرفته شده است، نیز تاکنون بی سرانجام یا بی اثر بوده اند. البته اوضاع شاغلین و بازنشستگان سازمان تأمین اجتماعی با هر درجه و رتبه شغلی، از ما نیز بدتر است و از بس امروز فردا شنیده اند که دیگر رمق انتظار برای اندک خوشدلی را نیز از دست داده اند.
جناب رئیس جمهور،
شما هم وارث بسیاری از دغدغه های ملی و حتی بین المللی هستید. اما بالاخره مردم به یک تکیه گاه قانونی نیاز دارند تا قوت قلب و آستانه تحمل بالایی داشته باشند. امروز خانواده ها فرزندان خود را به مهاجرت تحصیلی وامی دارند. طبق عرف دارایان مشکلی در این عرصه ندارند و حتی طبق روال معمول پیشتازند. اما اقشار دیگر جامعه علیرغم داشتن چنین ترجیحی خود را به آب و آتش می زنند. حاصل همه این رفتارهای معقول و نامعقول طبقاتی شدن آموزش، تقلیل ارزش آموزش و تجاری سازی آن می باشد.
عمق دردمندی یا فاجعه تا جایی است که علیرغم ساخت مدارس بسیاری توسط خیّرین مدرسه ساز، هنوز نیاز به مدارس بیشتری هست. تغییر نام مدارس عین انتفاعی به مدارس غیردولتی که با پول مردم و به نام مشارکت در امر آموزش رایج است، نمی تواند حقیقت بی عدالتی محض موجود را عوض کند. انتظار معجزه بسیار عبث و بیهوده است اما شما که مرد میدان ناملایمات و ناترازی ها هستید و بحران های بسیاری بر دوش شما به میراث گذاشته شده است، برای برون رفت از این سیاه چاله آموزشی که هر روز مقدار بیشتری از اهمیت و ارزش آموزش می رُباید، چه تمهیداتی می توانید بیندیشید؟
آیا قادرید عزم جزم کنید و همه اذهان جامعه را به عنوان اولیا یا معلم و مدیر به چالش بکشانید و با یک فراخوان ملی، در جست و جوی راهکاری نجات بخش باشید؟
تا کی محکوم بودن و تسلیم شدن در برابر شرایط نامساعد، رویه معمول مدیران و مسئولان ما خواهد بود؟
برای رهایی مدارس ایران از چندگانگی آموزشی، بی عدالتی آموزشی، ناترازی آموزشی مثلا تشکیل اجلاس سالانه رؤسای آموزش و پرورش کشور کافی است؟
اگر شرط لازم و کافی بود در 37 جلسه و سال گذشته ، نمی بایست اثرات مفید و مثبت خود را بر امر آموزش و پرورش کودکان این جامعه به نمایش می گذاشت؟
حال با خوش بینی و امید به انتظار اثر سی و هشتمین جلسه می مانیم تا شاید اراده ای به ایجاد تغییر و تحول جدّی در این راستا همت گمارد. اما خوش بینی و امید غیرواقعی نیز ساده لوحی است که عمری آن را به یدک می کشیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.