گروه گزارش/

« آیا رئیس جدید مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش می تواند برای « راستی آزمایی » سخنانش و نخستین گام برای « اعتماد سازی » ؛ همانند رئیس پیشین ، جلسه ی پرسش و پاسخی را ترتیب داده و پاسخ گوی پرسش های جامعه ی معلمان پرسش گر و کنش گر باشد ؟ ( 1 )
این پیشنهادی بود که رسانه ی « صدای معلم » در تاریخ شنبه 14 دی 1403 خطاب به « سید مجتبی هاشمی، رئیس مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش » مطرح کرد و تاکنون پاسخی از جانب ایشان دریافت نکرده است .

با این حال ؛ رئیس مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش ترجیح می دهد همان رویه پیشین خود را استمرار دهد .
پرتال وزارت آموزش و پرورش نوشت : ( این جا )
« به گزارش مرکز اطلاعرسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، نخستین نشست بانوان شاغل در سطوح مختلف حراست وزارت آموزش و پرورش همزمان با میلاد با سعادت حضرت زینب کبری (س) با حضور سید مجتبی هاشمی؛ رئیس مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش، برگزار شد.
هاشمی در این نشست بر الگوی زینبی در مسئولیتپذیری اجتماعی، توانمندسازی بانوان فرهنگی و اصلاح ساختارها تأکید کرد .
رئیس مرکز حراست در ادامه اظهار کرد:

امروز با مشاهده حضور فعال و تحلیلگر بانوان، به درستی تصمیممان بر ایجاد ظرفیت های جدید در این بخش اطمینانخاطر پیدا کردیم.
وی افزود: برای تحول واقعی باید مسئله شناخته شود و راهحل از دل گفتوگو بیرون بیاید. صحبتهای بانوان در این نشست نشان داد که ظرفیت فکری و کارشناسی در میان آنان بسیار بالاست.
هاشمی، توانمندسازی بانوان فرهنگی و کارمندان آموزش و پرورش را از سیاستهای محوری مرکز حراست عنوان کرد و گفت: باور دارم پیشرفت واقعی، با بخشنامه و دستور حاصل نمیشود، بلکه بر پایه ظرفیتسازی، اعتماد و شایستگی استوار است . « صدای معلم » کماکان آمادگی خود را برای برگزاری نشست با رئیس مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش در دولت مسعود پزشکیان اعلام می کند .
مشکل فرهنگی امروز، نتیجه بی عملی سالهای گذشته است. اگر مدرسه را از جامعه جدا بدانیم، خطا کردهایم؛ مدرسه در دل جامعه است.
ابهام در سیاستهای فرهنگی نباید مانع اقدام شود .
رئیس مرکز حراست در جمعبندی سخنان خود ضمن قدردانی از مشارکت فعال بانوان، خاطرنشان کرد: ساختار فعلی حراست باید از الگوی کنونی فاصله بگیرد و به سمت یک نظام آموزشی و پیشگیرانه برود تا بتواند پیش از وقوع آسیب، مداخله مؤثر انجام دهد » .
برای ما به عنوان یک رسانه در حوزه ی عمومی آموزش ایران مشخص و شفاف نیست که منظور دقیق و عملیاتی آقای هاشمی از مفهوم « گفت و گو » چیست و کجا و چگونه باید عینیت یابد ؟
آیا نشستن پشت درهای بسته در یک الگوی سازمانی سلسله مراتبی و بدون دریافت بازخورد را می توان « گفت و گو » اطلاق کرد ؟

پرسش « صدای معلم » از رئیس مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش آن است که اگر باور دارید پیشرفت واقعی با بخشنامه و دستور حاصل نمیشود ؛ پس چرا همچنان این رویه ی غلط و غیرعلمی و کلیشه ای همچنان استمرار دارد ؟
اگر به زعم رئیس مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش مشکل فرهنگی امروز، نتیجه بیعملی سالهای گذشته است ؛ عملکرد شما در 14 ماه گذشته پس از انتصاب چه بوده است ؟
یک سال پیش « صدای معلم » پرسشی را خطاب به آقای هاشمی مطرح کرد :

« رئیس جدید مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش با توجه به پیشینه و عملکرد خود واقعا چه طرح و برنامه ای برای بازسازی اعتماد معلمان و کاهش نارضایتی فراگیر فرهنگیان دارد ؟ »
آیا رئیس مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش می تواند گزارشی از ارزیابی و نظارت از کل بخش های استانی و مناطق خود را به « رسانه ها » و « افکار عمومی » ارائه کند ؟
« صدای معلم » کماکان آمادگی خود را برای برگزاری نشست با رئیس مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش در دولت مسعود پزشکیان اعلام می کند .
( 1 )
- گفت و گوی صدای معلم با رئیس مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش ؛
کفراشی : خرید اعتماد کار سختی است/ ما باید آستانه تحمل مان را بالا ببریم/ ما دنبال امنیتی کردن فرهنگ نیستیم/ ما دانش آموز عبوس و ضعیف و افسرده و توسری خور نمی خواهیم ( این جا )
- گفت و گوی صدای معلم با رئیس مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش ( بخش پایانی)
کفراشی : اگر فضا امنیتی شود و معلم جرات بیان نظر نداشته باشد چطور می تواند نسل آینده را تربیت کند/ در سال جاری کل بخش های استانی و مناطق خود را ارزیابی و نظارت می کنیم/خبرنگار زبان گویای جامعه است ( این جا )
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
کلاس درس اغلب به یک جعبهی سیاه میماند؛ معلم در یک سو و دانشآموزان در سوی دیگر، همگی در انتظارند تا دانش مانند آبی روان و یکطرفه به مغزها سرازیر شود. اما اگر جسارت کنیم، اندکی سکوت کنیم، پرسشی قدرتمند مطرح سازیم و فضایی برای تنفس ذهن بگشاییم، این جعبهی بسته به یک کارگاه خلاقیت شگفتانگیز دگرگون میشود. اینجا دیگر دانش انتقال نمییابد؛ بلکه تولید میشود. ذهنها چون چراغهایی کوچک روشن میشوند، ایدهها بال میگیرند و خلاقیت نه فقط تماشا، بلکه عمیقاً زیسته و تجربه میگردد.
آن روز، به جای ایستادن پای تخته و سخنرانی دربارهی اصول کار تیمی، تصمیم گرفتم تنها سکوت کنم و پرسشی بپرسم. وقتی نگاههای کنجکاو دانشآموزان با تعجب به من دوخته شد، لبخندی زدم و گفتم: «فکر کنین وسط یه پروژهی خیلی مهم، یکی از بچههای تیم یهویی مسیر رو عوض میکنه یا یه ایدهی کاملاً جدید میده. واکنش شما چیه؟»
کلاس در سکوت فرو رفت. برخی اندیشیدند، برخی سردرگم به سقف خیره شدند. سرانجام یکی زمزمه کرد: «شاید پروژه به هم بریزه...» و دیگری با هیجان افزود: «ولی ممکنه کلید موفقیت هم باشه!»
من پاسخ را ندادم. با یک چالش، فضا را گشودم: «خیلی خب. حالا یه راه حل پیدا کنین که تیم، هم به هدف اصلی متعهد بمونه و هم ارزش ایدهی جدید رو از دست نده.»
ناگهان، کلاس به کارگاهی زنده و پویا بدل شد. دانشآموزان مشغول مذاکره، ترکیب ایدهها و یافتن نقاط مشترک شدند. آنها در عمل یاد گرفتند که برای پیروزی یک تیم، انعطافپذیری یک الزام است. یکی نتیجه گرفت: «ما میتونیم نقشها رو جا به جا کنیم تا همه با دیدگاه جدید کنار بیان.» دیگری به جمعبندی رسید: «اگه اشتباه کنیم، با یه تجربهی جدید مسیر رو درست میکنیم و تیم قویتر میشه.»

در آن لحظه، حقیقت درخشان معلمی را دریافتم: هنر ما صرفاً در گفتن و دانستن نیست؛ بلکه در ساختن محیطی است که ذهنها در آن آزادند، اشتباه کردن مجاز است و آموزشپذیری، ستون فقرات موفقیت تیمی میشود. هر پرسش، نه برای گرفتن پاسخ، بلکه برای گشودن یک دریچه است؛ و هر سکوت من، یک دعوت نامه برای شکوفایی اندیشههای بزرگ و کوچک.
من در آن لحظه، تنها یک راهنما بودم، نه یک پاسخدهنده؛ و این، آغاز واقعی یادگیری و درک عمیق کار تیمی بود.
پینوشت:
*با الهام از کتاب «هنر معلمی به روایت دیگر» نوشتهی طهماسب کاوسی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه بازنشستگان/
جمعی از بازنشستگان فرهنگی ۱۴۰۱ در نامه ای که برای « صدای معلم » ارسال کرده اند خواهان « محاسبه کامل و صد در صدی قانون رتبه بندی معلمان و پرداخت معوقات سه سال گذشته آن » شدند .
در این رابطه ؛ « مصطفوی » معلم بازنشسته به « صدای معلم » گفت :
« همسان سازی را در سه سال تقسیم کردند که دو سالش تا حالا تعلق گرفته و البته حتی معوقه آن را هم پرداخت نکردند . امسال عید ۴۰۵ سومین سالش خواهد بود آن هم بعد از یک سال و نیم تعلل . از نیمه های پارسال شروع کردند به همسان سازی چون اگر ۴۰۱ رتبه بندی کامل می گرفت ما تا حالا نصف رتبه مان را معوقه داشتیم ولی الان عید ۴۰۵ با مقایسه ی حقوق آخر امسال ۴۰۴ شاغل نود درصد به ما تعلق خواهد گرفت ( این طور می گویند) و ما هیچ معوقه ای نداریم .
از ما که نمی پرسند .خودشان قانون می گذارند و خودشان هم اجرا می کنند .
همکاران از دیوان رای گرفتند با مستندات که رتبه بندی کامل شامل حالشان می شود . ۶۵ نماینده ی مجلس هم به رئیس جمهور نامه زدند که فعالین با مستندات قانع شان کردند و گرنه که نامه نمی زدند .
البته اول وزارت احکام نصف رتبه را محاسبه کرد و حکم زد و بعد مدت ها صندوق ، همسان سازی کرد اما اشکال از وزارت آموزش و پرورش بوده است » .
یکی از دلایل پایین بودن کیفیت تولید و خدمات در کشور ما با وجود منابع انسانی و مادی سرشار، نوعی نگرش است که من در کتاب « بیگانه درون » از آن با عنوان «نگرش نقطهای» یاد کردهام. «نگرش نقطهای» یعنی این که انسان در مسیر انجام کاری، تنها به نتیجه فکر کند و فرآیند را نادیده بگیرد. یعنی به جای اینکه مسیر را دریابد، فقط به مقصد بیندیشد.
چنین نگاهی، یک روش بسیار رنجآور و مخرب است. چرا ما ماشینی مثل پراید را تولید میکنیم که ملقب به « ارابهی مرگ » میشود؟ برای اینکه هم آدمی که در آن کارخانه کار میکند و هم کسی که مدیر یا معاون است، برایشان مهم نیست که در مسیر تولید، کارشان را خوب انجام دهند یا نه، چرا؟ چون آن کار و آن فرآیند را دوست ندارند. آنها فقط بهدنبال این هستند که به «مقصد» یعنی پول برسند. بنابراین تا میتوانند «فرآیند» را سرهمبندی میکنند، تا سهلتر و سریعتر به «فرآورده» برسند. بدینترتیب، در نهایت، اتومبیلی بیکیفیت را به قیمت گزاف روانهی بازار میکنند که هزینههای مالی و روانی و حتی خطرات جانی بسیار برای مشتریان به بار میآورد.
شما نمیتوانید «فرآیند» را خراب کنید و انتظار محصول خوبی را داشته باشید، زیرا «فرآورده» و «فرآیند» از هم جدا نیستند، بلکه درهمتنیدهاند. شما از ثانیهای که شروع به تولید یک چیز میکنید، خصوصیات محصول نهایی را رقم زدهاید.
نگرش نقطهای، در سیستم آموزشی ما نیز معضلات زیادی به بار آورده است. چرا استاد در سر کلاس بهجای درس دادن، از هر دری حرف میزند و خاطره تعریف میکند؟ چون برای تدریس، آمادگی ندارد و اصلا حوصله ندارد و عصبی است. برای اینکه فرآیند تدریس را دوست ندارد. پس چرا به دانشگاه آمدهاست؟ بهخاطر فرآورده، چون قرار است پول بگیرد! یعنی مسیر را خراب میکند، برای اینکه به مقصد دست پیدا کند.
چرا ما اینهمه از مدرسه متنفر بودیم؟ برای اینکه فقط میخواستند یکسری اطلاعات را در مغز ما فروکنند، بدون اینکه توجه داشته باشند که روند آموزش چقدر امر مهم و حساسی است. در واقع، به ما با هر کیفیتی آموزش میدادند چون هدف فقط این بود که ما مطالب کتاب را حفظ کنیم، حال، به هر ترتیبی، که این کار را انجام میدادیم، ولو با کتک و توهین، مهم نبود!

در مقابل«نگرش نقطهای» ، «نگرش خطی» قرار دارد، یعنی این که فرد بهجای اینکه فقط به فکر اتمام کار و رسیدن به نتیجه باشد، به فرآیند کار توجه کند و دل بدهد و حتی از جریان فعالیت خود لذت ببرد. معلم یا والد به جای این که همهاش دلمشغول این باشند که بچه، شعر سعدی را حفظ کرد یا نکرد، عمق و زیبایی و آهنگ شعر را به او نشان بدهند و در عوض اصرار به از بر کردن اسم و عدد و نام شهرها، جذابیت تاریخ و رابطه رویدادهای آن با زندگی و جامعه امروز را به کودک نشان بدهند...
با چنین نگرشی، هم آموزش و هم یادگیری به بهترین شکل محقق خواهد شد، زیرا دانشآموزان، با توجه و لذت، فرآیند یادگیری را طی میکنند و طبعا به بهترین نتیجه نیز دست مییابند. همیشه همین طور است، از فرایند خوب، خواهناخواه نتیجه خوب هم بیرون خواهد آمد.
@sasanhabibvand
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/
نامه ی زیر در انتقاد از عملکرد اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران در خصوص وضعیت مبالغ دریافتی در مورد فوق برنامه مدارس می باشد .
در این نامه آمده است :
« و این پول ها در رفت و برگشت آن هم چند ماه طول خواهد کشید ....
10درصد اداره کل ؛ 10درصد مالیات و حتما مناطق هم بخشی از آن را بر خواهند داشت و مدارس را در پرداخت فوق برنامه به همکاران و هزینه های مدرسه دچار مشکل خواهند کرد.
به چه علت باید پولی که مردم داده اند را در قالب سرانه به مدارس برگرداند و تازه این پول متعلق به مدرسه را با منت به مدرسه بدهند ؟
این رفت و برگشت جز آن 10درصدی که می خواهد مصادره شود چه نفع دیگری دارد و اگر می خواهید بر مدارس و وجوه دریافتی نظارت کنید باز هم راهش این نیست .
تجربه نشان داده است که این قبیل کارها جز با هدف دست کردن در جیب مدارس توسط اداره کل شهر تهران و مناطق نمی باشد » .
« صدای معلم » آمادگی خود را برای توضیح و انتشار پاسخ مسئولان اعلام می کند .
گروه گزارش/

میترا تیموری ؛مشاور وزیر آموزش و پرورش در امور زنان و دبیر ستاد ملی جوانی جمعیت، روز دوشنبه ۲۸ مهر ماه ۱۴۰۴ نشست خبری با حضور اصحاب رسانه برگزار کرده است . ( این جا )
برخی سخنان مطرح شده توسط خانم تیموری بیشتر جنبه ی « شعاری و تبلیغاتی » داشته و حتی با واقعیات آموزش و پرورش و جامعه هم خوانی ندارند .
مشاور وزیر آموزش و پرورش در امور زنان با اشاره به بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی، زنان فرهنگی را «کنش گران اصلی تمدن اسلامی» دانسته و می گوید :
« زنان فرهنگی نه تنها انتقال دهندگان علم و دانش، بلکه الهامبخش ایمان، عزت، کرامت و روحیه جهادی در نسل جوان هستند. همانطور که مادران ستون خانوادهاند، زنان فرهنگی ستون نظام تعلیم و تربیت هستند .

ما بر این باوریم که تمامی اقدامات تربیتی و پرورشی، در نهایت به حوزه زنان بازمیگردد، از اینرو «عدالتمحوری» بهعنوان یکی از اصول راهبردی، در قلب برنامهریزیهای ما جای دارد .
در روند تدوین این آثار متوجه شدیم که بخشی از آمارهای مورد نیاز برای سیاستگذاری اصلاً وجود ندارد و همین خلأ آماری، مسیر برنامهریزی را دشوار میسازد. بر همین اساس، تقویت نظام آماری حوزه زنان و دختران از اولویتهای جدی ما خواهد بود . اما آن چه در این میان یک مساله و پرسش استراتژیک ( راهبردی ) برای موضوع و فرایند آموزش مطرح می باشد آن است که آموزش و پرورش با وجود تبلیغات فراوان و بزرگ نمایی های رسانه ای بنگاه های وابسته ی دولتی تاکنون در اولویت های نخست جمهوری اسلامی نبوده است .
با وجود کوچک بودن ساختار حوزه امور زنان، تلاش ما این بوده که هم نیازهای دختران دانشآموز و زنان فرهنگی را پاسخ دهیم و هم از ظرفیت خود ایشان برای ارتقاء نظام آموزشی استفاده کنیم. ».
همان که خانم تیموری تصریح می کند ؛ بیش از 50 درصد کل کارکنان وزارت آموزش و پرورش را زنان تشکیل می دهند .
برای حمایت از زنان در وزارتخانه ای که اکثریت عددی با زنان است ، « دفتر امور زنان » تشکیل شده است که از نظر ما در واقع نوعی تحقیر زنان است .

اگر قرار است دفتری برمبنای جنسیت تاسیس شود، قاعدتا باید « دفتر امور مردان » ایجاد شود زیرا مردان در این وزارتخانه در اقلیت هستند. تاسیس دفتر حمایتی برای اکثریت کارکنان « غیرعادی » است .
این که خانم تیموری ادعا می کند که تمامی اقدامات تربیتی و پرورشی، در نهایت به حوزه زنان بازمیگردد بر اساس کدام سند و یافته ی پژوهشی بوده و قابل اثبات می باشد ؟
اگر به باور ایشان ؛ « زنان فرهنگی ستون نظام تعلیم و تربیت هستند » پس می توان این گونه نتیجه گرفت که بحران ناکارآمدی در زنانه ترین وزارتخانه ی جمهوری اسلامی به زنان ، رویکرد و عملکرد این جنسیت باز می گردد .
مشاور امور زنان وزیر آموزش و پرورش قرار است کدام سیاست گذاری ها و برنامه ریزی ها را در حوزه آموزش و پرورش انجام دهد که نیازمند نظام صحیح آماری است ؟

اگر تلاش ایشان در آموزش و پرورش معطوف به تخصیص سهمیه بیشتر برای زنان در حوزه « مدیریت های میانی و فوقانی » است می تواند آن را از طریق مراجع قانون گذاری پی گیری کند البته اگر تصور می شود که بحران ناکارآمدی در آموزش و پرورش از فقدان عدالت جنسیتی نشات می گیرد .
هر چند پیش تر ؛ « شورای عالی اداری » مصوبهای درباره اختصاص سهمیه 30 درصدی به مدیریت زنان داشته است . ( این جا )
اما پرسشی که این جا به جد مطرح می شود آن است که وجود این همه پست « مشاور در امور زنان » در سطح ستاد و نیز بیش از 700 منطقه ی آموزشی چه تحولی را در آموزش و مناسبات آن ایجاد کرده است ؟ درست به همان دلیل که وجود جایگاهی به نام « روابط عمومی » در ادارات و حتی در سطوح ستادی تاثیری در روند جاری آموزش و پرورش نداشته و حتی حذف آن نیز خللی در امور ایجاد نمی کند .
اگر قرار بود این تحول صورت بگیرد ؛ جایگاه « مدیر کل امور زنان » به « مشاور » تنزل پیدا نمی کرد .

اما آن چه در این میان یک مساله و پرسش استراتژیک ( راهبردی ) برای موضوع و فرایند آموزش مطرح می باشد آن است که آموزش و پرورش با وجود تبلیغات فراوان و بزرگ نمایی های رسانه ای بنگاه های وابسته ی دولتی تاکنون در اولویت های نخست جمهوری اسلامی نبوده است .
آیا افزایش سهمیه ی زنان در مدیریت های میانی و فوقانی این وزارتخانه و فربه سازی « ساختار حوزه ی امور زنان » آن را به مساله ی نخست حکومت و جامعه تبدیل می کند .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
از طلا بودن پشیمان گشتە ایم
مرحمت فرمودە مارا مس کنید
شاید برای شما هم سوال بودە باشد کە چرا با ریزش شدید مراکز طرف قرارداد با بیمە تکمیلی دانا ( همان بیمە طلایی) طی مدت کوتاهی رو به رو شدە ایم؟
ماجرا چیست؟
راستش را بخواهید هیچ کسی برادر بد حساب نمی خواهد . متاسفانە بیمە تکمیلی معلمان با عملکرد بسیار ضعیف در زمینە انجام تعهدات خود و ضعف همکاری با مراکز طرف قرارداد سبب قهر کردن و لغو قرارداد بسیاری از این مراکز شدە، بە گونە ای کە حتی در کلان شهرها پیدا کردن چنین مراکزی یک دردسر عظیم محسوب می شود , اما چرا بیمە ی دانا همچنان ما را دوست دارد؟
خُب ! جوابش راحت است . سر هیچ کیسە ای بە اندازەی کیسە ی فرهنگیان شل نیست !

هر ماه بدون سوخت و سوز حق بیمە تکمیلی با برداشت از حقوق معلمان، سر وقت بە جیب شرکت بیمە ریختە می شود اما نوبت بە جیب آقای بیمە تکمیلی کە می رسد پیچ و خم های تو در تو شروع می شود . خلاصە زورش می آید دُنگ خودش را پرداخت کند. البتە راە حل بیمە تکمیلی برای مراکزی کە طرف قرارداد نیستند خیلی خلاقانە است !
می گوید بیمار خودش آزاد پرداخت کند ؛ مدارک و فیش پرداختی بیاورد ، هزینە اش را برمی گردانیم، کسی نیست بگوید : چرا نقد می گیری اما نسیە پس می دهی؟
مشکل اصلی کسانی کە بیمە تکمیلی می کنند این است کە اکثرا در زمان بیماری یا انجام خدمات دندان پزشکی ، توانایی پرداخت یک جای هزینە ها را ندارند ؛ در نتیجە امکان دارد درمان بە تعویق بیافتد یا اگر اورژانسی باشد باید دست پیش مردم دراز کرد .
اگر من معلم بتوانم هزینە درمان را یک جا پرداخت کنم، دیگر بیمە تکمیلی می خواهم چه کار ؟
ضمنا بیشتر افراد پس از پرداخت از جیب خودشان یا وقت نمی کنند، یا دل و دماغ تحویل مدارک پزشکی بە شرکت بیمە را ندارند ؛ در نتیجە در این پیچ و خم های اداری کە ساختە اند بالاخرە تعداد بسیاری بە مقصد نمی رسند تا حقشان را دریافت کنند و این یعنی ترفندی برای فرار از تعهدات .

بگذارید این فن قدیمی را از یک کاسب بدسگال در بازار بغداد برایتان بازگو کنم :
« دوستش می گوید : در بازار بغداد رفیقی عطر فروش داشتم کە یهودی بود، عطر های تقلبی بە مردم می فروخت و اگرچە می دانست ماندگاری چندانی ندارد بە مشتری می گفت : اگر بویش یک هفتە بر لباست باقی نماند آن را برایم پس بیاور.
من کە ماجرا را می دانستم می گفتم : چرا این وعدە ها را بە مشتری می دهی ؟ ممکن است برایت پس بیاورند ؛ آن وقت کلاهت پس معرکە است!
او در جواب می گفت: بیشتر مردم اگر هم بدانند عطر ها تقلبی هستند ؛ حوصلە ندارند آن را پس بیاورند ؛ پس نگران نباش!
فکر کنم شرکت بیمە دانا هم این داستان را شنیدە باشد...
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید