سالهاست واژهی «تحول» در آموزش و پرورش چون شعاری پر زرق و برق تکرار میشود؛ شعاری که در همایشها خوش مینشیند و در بخشنامهها میدرخشد، اما در کلاسهای شلوغ و نیمکتهای فرسوده کمتر ردّی از آن دیده میشود.
هر مدیری با طرحی تازه از راه میرسد، چند صباحی امید میدمد و سرانجام، همانند دهها برنامهی پیشین، ناتمام یا فراموششده به حاشیه میرود.
برنامه ی توانمندسازی نیروی انسانی دوره ابتدایی یا «توانا»، تازهترین حلقهی همین زنجیر است. برنامهای که در ظاهر، واژههایی پر از واژه¬های زیباست: خلاقیت، یادگیری فعال، کارگروهی و محوریت معلم. اما واقعیتِ تلخ آن است که این مفاهیم بلند، در کلاسهای ۳۵ و ۴۰ نفره، در نبود زیرساخت و با کمبود معلم، بیشتر به رؤیایی کاغذی میمانند. چگونه میتوان با چند کارگاه فشرده، خلاقیت و تفکر انتقادی را در جان آموزش جاری کرد؟
ایراد بنیادین «توانا» این است که «تحول» را به سادهترین لایهها تقلیل داده؛ گویی با تغییر روش تدریس یا صدور یک گواهی، معلم توانمند و مدرسه متحول می شود. این نگاه نهتنها سادهانگارانه است، بلکه توهینی پنهان به جایگاه معلم است؛ معلمی که زیر بار حجم محتوای درسی و فشار معیشتی خم شده و بیش از هر چیز، نیازمند منزلت حرفهای و مشارکت واقعی در تصمیمسازی هاست.
تجربهی سالهای گذشته روشن است .
بزرگترین خسارت چنین طرحهایی نه هدررفت منابع، که فرسایش اعتماد معلمان است. اعتمادی که با هر شعار بیثمر و هر بخشنامهی شتاب زده، بیش از پیش رنگ میبازد. و انتظار آن میرود که «توانا» نیز چون بسیاری از برنامههای پیشین، به جای ایجاد تحول، بر خستگی و بیاعتمادی بیفزاید.
تحول اگر قرار است نامی واقعی داشته باشد، باید از ریشه آغاز شود: بازنگری عمیق در برنامهی درسی، تأمین زیرساختهای پایدار، ارتقای منزلت معلم، و سپردن نقش تصمیمسازی به کسانی که سالها خاک کلاس و مدرسه را خوردهاند. در غیر این صورت، «توانا» هم تنها نامی پرهیاهو بر دفترچهی تاریخ خواهد بود؛ شعاری دیگر در صف شعارهای بیفرجام.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.