با امضای تفاهم نامه میان بانک صادرات ایران و وزارت آموزش و پرورش، برنامه حمایتی برای ارائه انواع خدمات مالی و بانکی و تسهیلات اعتباری و ریالی به کارکنان این وزارتخانه، از 25 اسفند عملیاتی شد. بر اساس این طرح مبلغی به حسابهای افتتاح شده توسط بانک برای هر یک از فرهنگیان معرفی شده توسط وزارت آموزش و پرورش واریز میشود. همچنین کارکنان این وزارتخانه میتوانند با مراجعه به صفحه اصلی اپلیکیشن سپینو و انتخاب گزینه «شهر تخفیف» و سپس گزینه «خرید اعتباری»، نسبت به دریافت اعتبار خرید از طریق این نرمافزار اقدام کنند.
اعتبار واریز شده برای فرهنگیان از طریق سپینو، از 25 اسفندماه تا 20 فروردین 1404 قابل مصرف بوده که اقساط آن بدون سود طی سه ماه از حقوق متقاضیان کسر خواهد شد.
این طرح که به عنوان «کارت سپاس معلم» اجرایی شد، در تئوری هدف آن ارائه تسهیلاتی برای معلمان بود ولی در عمل با مشکلات ساختاری و اجرایی متعددی همراه شد که موجب نارضایتی گسترده در میان فرهنگیان گردید.
یکی از چالشهای اساسی این طرح، فرآیند پیچیده و غیربهینه ثبتنام و احراز هویت در نرمافزار سپینو است. بسیاری از معلمان، بهویژه آنهایی که با فن آوریهای دیجیتال آشنایی چندانی ندارند، در تکمیل مراحل ثبتنام ناکام ماندند. این عدم موفقیت نهتنها ناشی از طراحی نامناسب رابط کاربری سامانه بود، بلکه به ضعف زیرساختهای فنی، نبود دستورالعملهای شفاف، و پشتیبانی ناکارآمد از سوی بانک و وزارت مربوطه بازمیگردد.
گزارشهای متعددی از وقوع خطاهای فنی، مغایرت اطلاعات و انسداد دسترسی کاربران دریافت شده است، که در نتیجه بسیاری از معلمان از دریافت تسهیلات وعده دادهشده محروم شدند.
این وضعیت موجب ایجاد حس بیاعتمادی و نارضایتی عمیق در میان معلمان شده است. به جای آنکه این طرح بهعنوان یک اقدام حمایتی تلقی گردد، بسیاری از فرهنگیان آن را نوعی آزمون طاقتفرسا و نادیده گرفتن مشکلات عملی آنان ارزیابی کردهاند.
متأسفانه، این نخستین بار نیست که طرحهای حمایتی، بهدلیل ضعف در طراحی و اجرا، عملاً منجر به افزایش تنش روانی و نارضایتی قشر فرهنگی میشود.
معلمان، که از ارکان اساسی نظام آموزشی محسوب میشوند، مستحق برخورداری از تسهیلات واقعی و کارآمد هستند، نه آنکه در فرآیندهای پیچیده و ناکارآمد گرفتار شوند.
ضروری است که مسئولان وزارت آموزش و پرورش و بانک صادرات ضمن پذیرش مسئولیت این کاستیها، در اسرع وقت به اصلاح مشکلات فنی سامانه و سادهسازی فرآیندهای احراز هویت بپردازند. علاوه بر این، ارائه خدمات پشتیبانی مؤثر، انتشار دستورالعملهای شفاف، و رفع موانع اجرایی از جمله اقداماتی است که میتواند به بازسازی اعتماد معلمان منجر شود.
در نهایت، طراحی و اجرای هرگونه طرح حمایتی مستلزم مطالعات دقیق، مشورت با ذینفعان، و پیشبینی چالشهای احتمالی است. هرگونه غفلت در این حوزه، نهتنها موجب اتلاف منابع خواهد شد، بلکه موجب افزایش سرخوردگی و کاهش انگیزه در میان فرهنگیان نیز میگردد.
امید است که بازنگری و اصلاح این طرح، آن را از یک تجربه ناکام به یک الگوی موفق در حمایت از معلمان بدل سازد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
« تربیت » به عنوان امری زنجیره ای در جامعه اخلاقی به ارگانیک و تعامل همه ی نهادها و عوامل درونی و بیرونی وابسته است . وقتی در تقسیم بودجه ، متولی اصلی فرآیند تعلیم و تربیت و امور ورزش سهم کمتری از نهادهای نظامی و ایدئولوژی دریافت می کنند و صدا و سیمای عمومی با بودجه نجومی و جذب سرمایه تبلیغات ، فقط مشغول بزک کردن و نمایش ظواهر امور مذهبی می شود ؛ از طرفی حاکمان در دو قطبی سازی مردم اصرار و یا وا داده اند و شوربختانه این طرفی ها بر تار مو و حجاب فشار می آورند و آن طرفی ها برای نشان دادن تقاص بر هو کردن ارزش ها در بزنگاه مناسبت از تجمع مردم بهره می برند ؛ لایه بی هویتی در بزنگاه می تواند فاجعه بیافریند اما در لایه های انرژی انباشته شده حاصل از مسئولیت گریزی افراد ساکن جامعه ، بازی بچه گانه و تکراری تخریب آثار و داشته های فرهنگی و هنری ایران رخ می دهد .
در نمونه ی جدید می توان به فاجعه تخریب حافظیه شیراز در هنگامه ی خروج جمعیت پس از تحویل سال توسط افرادی اشاره کرد که در لابه لای مردم نفوذ کرده و چهره زشت و تخریب شده ای از مردم ایران را در دنیای ارتباطات و افکار عمومی جهانی ثبت نمودند .
اما چرا بی تربیتی و بی شعوری بر تربیت و فرهیختگی پیشی گرفت؟
می توان گفت :
چون دستگاه آموزش و پرورش تنهاست و معلم جایگاه مهم و مرجع نداشته و بودجه کفاف برنامه ریزی کلان را ندارد .
چون اولویت کارگزاران ، تعلیم و تربیت جوهری نیست بلکه نمایش و بزک و خرج ظاهری از کف دین است .
چون پوسته مهم تر از هسته شده است .
نسلی که در راه است همین است که در حافظیه شاهد آن بودیم که می تواند به صورت سریع مردم عادی و فرهیخته گرد هم آمده برای احترام به نوروز را در نوردد و نمای بد قواره ای از کشور ایران را در چشم جهانیان به نمایش بگذارد .
نسل بی هویت ؛ محصول بی توجهی به مهم بودن نهاد آموزش و پرورش و سرریز کردن بودجه های نجومی به پیکر نهادهای بی خاصیت و فرعی است .
در مدعای بی خاصیتی تمامی نهادهای کارگزار امر تبلیغی دینی همین بس که یک خانم در یک منطقه کوچک با سه دانه اسپند برد و نفوذش بیشتر از همه دستگاهای متولی امر بوده است .
باشد که این اتفاق ناخوشایند ضد فرهنگی و تربیتی حافظیه شیراز تلنگری باشد بر مسئولان و سیاست گذاران که به امر آموزش و تربیت به صورت یک فرآیند پیوسته و زنجیره ای توجه ویژه و غیرشعاری کنند .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گفته های کسانی که در دامن سیاست، آزموده و آبدیده می شوند برخاسته از تجارب عملی است که تدقیق نظر در کلمات و معنی یا معانی جمله آنان، ما را به تألم و تفکر دعوت می کند. این جملات بر اساس باورها و ارزش های ملی و فرهنگی هر جامعه ای، اعتبار و معنایی متفاوت می یابد. به عنوان مثال:
« هر کسی که تصمیم بگیرد زندگی خود را وقف سیاست کند؛ می داند که پول درآوردن اولویت اصلی او نیست » .
(آنگلا مرکل)
یک سیاستمدار آلمانی، معتقد است که در دنیای بی انتهای سیاست، نمی توان به پول درآوردن به عنوان اولویت اصلی نگریست. در واقع یک درس اخلاقی مضمون که در تارو پود نظام آموزشی و در دوران تحصیلی فردی چون مرکل، درونی شده است و ارزشی ملی تلقی می شود. اما برنامه پنهان آموزش در مدارس و حتی دانشگاه ها در بسیاری از کشورها و شاید در ایران، سیاست را سرآغاز قدرت و سرمایه می بیند. یعنی تصور غالب این است که اگر قدرت داشته باشی، توانایی اقتصادی هم خواهی داشت که برعکس آن نیز صادق است .
مثلث سیاست آمریکا به زر و زور و تزویر، مشهور است.
در این خصوص آبراهم لینکلن؛ جمله ارزشمندی دارد . او می گوید: « فلسفه کلاس درس در یک نسل، فلسفه حکومت در نسل بعدی خواهد بود » .
فلسفه کلاس درس ما با ابعاد محدود و از پیش تعیین شده خود، اجازه سیری فراق بال در اخلاقیات یا معنویات اخلاقی را به افراد نمی دهد. شما در فلسفه کلاس درس ما هرگز به صراحت چنین جمله ای را نشنیده اید یا آن را در متن هیچ کتابی نخوانده اید و از هیچ معلمی به عنوان پند، آویزه گوش خود نکرده اید. چون فرهنگ جامعه ما همیشه عکس جمله مرکل را آنقدر به هر یک از ما القا کرده است که در وجودمان درونی گشته است. یا در جامعه ما بَدان تا حدی زیاد هستند که خوبان دیده نمی شوند و یا رسم غلط جست و جوی بَدان کلاس ها توسط مبصران به جامعه ما نیز سرایت یافته است و با پای بندی به هنرمندی دیرین خود در معرّفی بدان، اصرار می ورزیم.
سیاستمدار کهنه کار آلمانی؛ اشاره نکرده است که این باور صرفا برای خدمت به مردم هست، اما مردان و زنان عرصه سیاست ما، رسما عنوان می کنند که برای انجام خدمت به خلق و مردم، پا به عرصه سیاست گذاشته اند و بیشتر آنها پس از انتخاب و یا گاه انتصاب و نشستن در پشت میز مسند خویش، اولین شعاری را که فراموش می کنند همان خدمت به مردم است. چون برنامه پنهان درسی، او را در موقعیت جدید به اهداف شخصی سوق می دهد. برای همین مشکلات همچنان در جای خود باقی می ماند و حتی با غفلت این مسنددار جدید، بیشتر و حجیم تر نیز می گردد.
و خلق بینوا با هزار امید و آرزو که نظاره گر آمد و شد این و آن، عمر خود را سپری می سازد با خود می گوید: پس مشکلات چرا حل نمی گردد یا پایان نمی پذیرد؟ غافل از این که در مسیر حل و فصل آن تلاش و همتی صورت نگرفته است، پس باور به لاینحل بودن مشکلات و حتی معضلات و سپس امیدواری به تولد و ظهور قهرمانی از دیار کهن ایران زمین و یا اعتقاد به تحقق معجزه ای، انتظار و حسرت این مردم می گردد و بعد روشن اندیشان روشنفکر به مذمت خوش خیالی چنین مردمانی در دیروز و امروز، تلخ خندی می زنند و به استهزای آنان اهتمام می ورزند.
از یک سو مردم تحقیر می شوند و از سوی دیگر در انباشتی از کوه مشکلات ریز و درشت غوطه ور می گردند و با طعم شیرین زندگی که شعرا و نویسندگان در نوشته های خود از آن دَم زده اند بیگانه می مانند و جالب آن که بسیاری از آنچه که در قالب مشکل برای ما دیکته و القا می شود، فقط با یک امضا و یا دستور اداری قابل حل شدن است اما تصور این مسنددار چنین رقم می خورد که در این صورت اتکا و نیاز مردم به او، از بین می رود و آنچه که مردم را در پیچیدگی این مشکلات سرپا نگه می دارد تا او مسنددار باقی بماند، از بین می رود.
و این فرد یاد نگرفته است که قرار نیست مادام العمر چاله ها وجود داشته باشند، زباله ها انباشته شوند، بوروکراسی در مابین طبقات بالا و پایین، مردمِ معطلِ یک کپی ، تأییدیه و یا امضا را همچنان سرگردان نگه دارد و بسیاری از موارد دیگر.
دو نهاد معروف برای این عرض حال فعلا در جامعه ما شهرداری ها و شورای شهر و روستاهاست.
اگر به یادداشت : « چرا « جامعه ایرانی » نسبت به جرایم و فساد مالی مدیران و مقامات ، « بی تفاوت » است ؟!" ( این جا ) در همین سایت مراجعه کنید و کامنت های زیر آن را همراه متن مطالعه نمائید، شاهد فساد مالی این مردان و زنان خواهید بود که سرآغاز سخن بیشتر آنان هنگام انتخاب و انتصاب، خدمت به مردم بود.
فقط کافی است جست و جو کنید اعضای شورای کدام شهرها در طول این چند دهه، دستگیر شده اند؟ یا شهرداری و معاونان آنان در کدام شهرها به جرم فساد مالی برکنار شده اند. :
بازداشت ۷۵ نفر از اعضای شورای شهر و روستا در کشور/ تغییر در قانون انتخابات شوراها، (منبع: مشرق؛ با همین عنوان، کد خبر 1176293، 15 بهمن 1399.)
و چون همیشه یکی از راحت ترین راهکارهای ارائه شده در این گزارش عبارتست از: « دولت باید بودجه را افزایش دهد و به مشکلات مردم رسیدگی کند/ تقسیم بودجه نامتوازن است » .
رئیس شورای عالی استان ها گفت:
« در سه سال گذشته 433 نفر در حوزه شوراهای شهر و روستا شهرداران و کارمندان شهرداری ها بازداشت شده اند » . ( خبرگزاری فارس، با همین عنوان، نوزدهم اردیبهشت 1400.)
بیشترین تخلفی که سبب شده تا از اعضای شورای شهر سلب عضویت شود عدم سکونت عضو شورا در محل بوده و پس از آن تخلفهایی در حوزه ساختوساز، تسهیلگری و سفارش در کمیسیون ماده ۱۰۰، رعایت نکردن شأن شورا و به کارگیری پیمانکاران منتسب به اقوام از جمله بیشترین تخلفهای اعضای شوراهای شهر است.( خبر آنلاین؛ بیشترین تخلفات اعضای شوراهای شهر و روستا اعلام شد، کد خبر 1442997 22 مهر 1399.) عادی دانستن کار خوبان در جامعه ای که از لحاظ جرم، بزه و فساد برای الگوی رفتار نامناسب فراوانی زیادی دارد، از برجستگی های فرهنگی این جامعه است.
رئیس شورای عالی استانها علیرضا احمدی؛ گفت: « تاکنون ۵۰ عضو شوراهای کشور به دلیل تخلف دستگیر شدهاند که در برابر جامعه بزرگ شوراها رقم کوچکی است » .( اقتصاد آنلاین؛ ۴صدم درصد اعضای شوراها دستگیر شدهاند، کد خبر 459639، 23 مرداد 1399.)
و اخبار بسیاری دیگر در این حوزه ...
کوچک دیدن جرم، خود سرمنشأ فساد بیشتر است. شادمانی یک مسئول از درصد کم وقوع جرم اشخاصی که مکلف و موظف به خدمت تکمیلی در راستای خدمات دولت شده اند، انجام آن را طبیعی قلمداد می کند و مردم نیز باور می کنند که خدا را شکر همه فاسد نیستند! القائات غلط چنین مسئولانی، به عادی سازی جرم منجر می شود. اگر آمار تخلفات درست است این 4 درصد چرا خلاف کرده اند؟
دو فرضیه به ذهن خطور می کند:
فرضیه اول) قانون در شوراها انعطاف پذیر است و این افراد به راحتی قادر به شناسایی ضعف ها و دور زدن آنها هستند.
فرضیه دوم) افرادی که برای شوراها داوطلب و انتخاب می شوند، نیّت اصلی خود را قبل از برگزیده شدن بر مبنای فرصت طلبی برای منفعت جویی شخصی بنا نهاده اند. آنان از موفقیت خود در این خصوص از قبل، آن قدر مطمئن بوده اند که احتمال هر نوع ریسک شناسایی، افشا و آبروریزی را به جان دل خریده اند و از وسوسه انجام آن واهمه ای نداشته اند.
حال چرا باید این اشخاص را به باد کتک گرفت؟ چرا باید آنان را مجازات کرد؟
تصور عده ای چنین است که لابد این افراد زرنگ تر از مابقی افراد هستند و توانایی قرار گرفتن در سیر معمول را داشته اند که خواسته اند و توانسته اند. یعنی من یا شما زرنگ و توانمند نیستیم که از رقابت برای تخلف ضمنی به دور مانده ایم.
بی انصافی است اگر از صداقت و پشتکار مردان و زنانی که صادقانه پای در رکاب خدمت این مردم می نهند سخنی گفته نشود. اما یا در جامعه ما بَدان تا حدی زیاد هستند که خوبان دیده نمی شوند و یا رسم غلط جست و جوی بَدان کلاس ها توسط مبصران به جامعه ما نیز سرایت یافته است و با پای بندی به هنرمندی دیرین خود در معرّفی بدان، اصرار می ورزیم.
یا دلیل آن غفلت ما از پدیده « الگوهاست».
خود ما با این اصل بیگانه ایم و از آموزش اصولی و درست آن به کودکان و دانش آموزان خود غافلیم.
ما الگوی رفتار درست را در جامعه معرّفی نمی کنیم چون معتقدیم آنان وظیفه خود را می دانند و انجام می دهند و کاری شاق و خارق العاده ای تحقق نمی یابد.
عادی دانستن کار خوبان در جامعه ای که از لحاظ جرم، بزه و فساد برای الگوی رفتار نامناسب فراوانی زیادی دارد، از برجستگی های فرهنگی این جامعه است. مثلا یک دانش آموز زرنگ، وظیفه خود را می داند و آن را به جا می آورد، یک رفتگر مرتب و منظم، سر ساعت نیک می داند که چگونه آب زند راه را تا در دل رهگذران آشوب نباشد، یک مأمور پست چی با وسواسی خاص، تلاش می کند تا امانت را حتما به دستان صاحب اصلی برساند.
وقتی الگوی رفتاری ما خصوصا برای کودکان و نوجوانان، از بین ایرانیان اندیشمند، متفکر، بنیان گذار، مبتکر، خلاق و مبتکر، تولید کننده، هنرمند و نویسنده و... نیست پس چون همیشه منتظر می مانیم تا یکی از آنان فوت کند و سپس آه حسرت بکشیم :
ای وای! حیف این نیز رفت.
این ها همان خوبان عادی انگاشته شده اند که نه الگو شمرده می شوند و نه دیده می شوند. اما دانش آموز ضعیف، رفتگر از زیر کار در رُو و پستچی بی وجدان که با سهل انگاری، طلاقی را محقق می سازد و یا بی گناهی را به دلیل اهمال کاری روانه زندان می سازد ؛ این افراد درصد، نرخ، میزان، فراوانی و نمودار دارند. در تمام برنامه های زنده و از قبل ضبط شده، جلسات علنی و غیرعلنی، نمایش داده می شود و مدام در زیرنویس شبکه خبری و یا در گوشه و کنار فضای مجازی، تکرار و تکرار می شود تا الگوی بَدان در بین همه افراد شاغل و غیرشاغل این جامعه، ملکه گردد و مستأصلی مسئولان با وجود این بدان، امری عادی انگاشته شده و حتی به آنان در ناتوانی حل مشکلات، حق نیز داده شود.
روال غلط، نتایج غلط خواهد داشت.
جمله مرکل در اذهان ما معنایی عکس دارد و همه این دردسرها حاصل همان برداشت نادرست است. ما خود را به سیاست پیوند می زنیم تا پول و درآمد بیشتری کسب کنیم، تا بتوانیم به رؤیاهای خود و حتی پدر و مادر خود پاسخی سریع و شتابان دهیم، برای همین یک شبه مسیر موفقیت گام به سوی نهایت قدرت را قادریم طی کنیم.
مردمی که به من رأی می دهند ؛ نردبان ترقی من تا اوج جاه طلبی هستند تا هر چه سریع تر بتوانم به پول لعنتی که انسانیت را قربانی می سازد برسم. ماشین میلیاردی، ویلاها، حساب های میلیارد دلاری خارج از کشور و داستان کامیابی های تمامی بَدان.
چون در اولین قدم انتصاب یا انتخاب خود ، ظاهر زندگی خود و خویشاوندان سببی و نسبی خود را 180 درجه تغییر می دهیم و متوجه نیستیم که اولین قدم را شتابان و غلط برداشته ایم که با افزایش پاسخ به خواسته های نفسانی و مادی خود و نزدیکان، امکان مهار و کنترل سرعت حرکت غلط را از دست داده و در گرداب خطا پشت خطا و لرزش پشت لرزش، گرفتار می شویم. و این سیر تا زمانی که صدای رسوایی ارتشا و اختلاس و فساد مالی ما گوش فلک را کر کند، ادامه دارد. ( پرونده فساد مالی چای دبش).
به فرزندان و دانش آموزان خود آموزش دهیم تا برای زندگی خود الگویی متناسب با ایده ها، آرزوها، اهداف و استعداد خود انتخاب نمایند.
به آنان نشان دهیم که برای شناخت این الگوها باید در زندگی بزرگان ایران و جهان مطالعه نمایند تا هماهنگ با فراز و نشیب تلاش و کوشش جاودان مردان و زنان اندیشمند ایران و جهان، به تقویت روحیات خود پرداخته و در مسیری هدفمند حرکت نمایند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
با نزدیک شدن نوروز ، تب و تاب سفر کل جامعه ی ایران را فر می گیرد .
تنها ره آورد این مساله ، بر جای ماندن صدها کشته و هزاران مجروح ناشی از تصادفات مرگ بار در جاده های ایران است و به نظر می رسد از دست پلیس و قانون هم دیگر کاری در این زمینه ساخته نیست و از همه مهم تر اراده ای جدی و مستمر برای برخورد موثر و بازدارنده با این ناهنجاری های مرسوم و توحش های مدرن از سوی حاکمیت هم مشاهده نمی شود .
مشخص نیست این عادت غلط از کجا به این آیین باستانی ایرانی ها وارد و ریشه دوانده است در حالی که دید و بازدید و تازه کردن لحظه ها و فرصت « در کنار هم بودن » سال هاست که با توجیهات رنگارنگ به فراموشی سپرده شده است .
این وضعیت به « جامعه فرهنگیان کشور » هم سرایت کرده و با وجود آن که معلمان فرصت تعطیلی سه ماهه در تابستان برای سفر را دارند اما بزرگ ترین دغدغه و دل مشغولی آنان در این تعطیلات طولانی مدت مدارس می شود :
گلایه و انتقاد از وضعیت بد و نامناسب مراکز اسکان فرهنگیان و یا پارتی بازی در پذیرش در خانه های معلم و نظایر آن .
سخنگوی وزارت آموزش و پرورش از ثبت نام اسکان نوروزی فرهنگیان در ۹۵۶۰ مدرسه و مرکز رفاهی خبر می دهد .
این به آن معناست که حدود 10 درصد از مدارس کل کشور چندین روز پیش از فرا رسیدن نوروز به دلیل آماده شدن برای سرویس دادن به معلمان و... از چرخه طبیعی آموزش خارج می شود و این تعطیلی زود رس به سایر مدارس هم تسری پیدا می کند .
وزارت آموزش و پرورش که که بر حسب قاعده و قانون و منطق وظیفه مهمش باید پرداختن به موضوع « تعلیم و تربیت » و ارتقای آن باشد ؛ کارکرد آن در این مدت به نوعی به پذیرش مهمان و هتل داری تغییر پیدا می کند .
واقعیت آن است که امکانات و شرایط رفاهی در آموزش و پرورش هیچ گونه تناسبی با جمعیت فراوان معلمان ( شاغل و بازنشسته ) ندارد و زورش هم برای بهبود آن نمی رسد .
شاید بهترین کار حداقل برای « قشر فرهنگ ساز » جامعه همان باشد که آقای « طهماسب کاوسی » در یادداشت کوتاهش به رشته ی تحریر درآورده است .
آن را می خوانیم .
گروه گزارش/
« بزرگترین درد ما آدمها این است که با هر شرایطی سازش میکنیم.
وقتی زندگی سخت میشود، هیچ تلاشی برای تغییر شرایط نمیکنیم.
سکوت میکنیم چون میترسیم از اینکه شرایط بدتر شود.
حرف حقمان را قورت میدهیم و با حرف ناحق سازش میکنیم!
با تمام نارضایتیها خو میگیریم و صدایمان هم در نمیآید.
زندگی و خواستههای ما مثل یک خمیربازی در دست آدمهای پر قدرت، تغییر میکند. ما را به اجبار شکل خواستههای خودشان در میآورند و ما باز هم سازش میکنیم.
کمکم روزی میآید که نه کسی صدایمان را میشنود و نه به خواستههایمان اهمیت میدهد چون میدانند ما به هر شرایطی عادت میکنیم و تنها کاری که میکنیم سکوت است.
سکوت کردن ما را به جایی میرساند که دیگر هر جای زندگیمان را نگاه میکنیم حتی کوچکترین نشانهای از آن زندگی که میخواستیم بسازیم پیدا نمیکنیم.
ما سالهاست میسوزیم و میسازیم.
ما سالهاست زندهایم بدون آنکه لحظهای زندگی کنیم » .
"حسین حائریان"
***
به پایان سال 1403 رسیدیم .
در آستانه ورود به سال 1404 .
ترجیع بند و تاکید همواره ی « صدای معلم » در ابتدای هر سال تاکنون ، « تغییر و تحول » بوده است . مساله ای که عموم ایرانی ها با آن بیگانه اند و آغاز آن را از « دیگران » و در « بالا » طلب می کنند .
چرخه ای تکراری و بی حاصل که « تاریخ نه چندان پر افتخار ایران » به آن پاسخ منفی داده است . ابتدای توسعه جامعه از « فرد » و در سه حوزه یاد شده می گذرد و تنها مسیر برای تحقق این مطالبه و آرزوی تاریخی ، مطالبه گری حتی در حد نوشتن یک جمله است نه سکوت و تایید وضعیت موجود .
نشانه های امیدبخشی از هم اکنون برای سال آینده مشاهده نمی شود .
بحران های گوناگون ، « ایران ما » را از هر سو احاطه نموده اما به تناسب وسعت و عمق این بحران ها و چالش ها ، تغییری در روندها و نگرش ها به صورت معنا دار و قابل ملاحظه دیده نمی شود .
« تعطیلی های فله ای و بی قاعده » در مدارس و البته به سایر حوزه ها هم کشیده شد ؛ ناشی از « ورشکستگی در حوزه ی انرژی » که مسئولان برای آن نام اتوکشیده « ناترازی » را برگزیده اند مهم ترین رویداد سال 1403 بود .
در سال تحصیلی 1403 مدارس در ایران به طور متوسط 50 روز ( و یا نزدیک به دو ماه » تعطیل شدند . ( این جا )
با وجود این کثرت از تعطیلی ها ، اما دانش آموزان و اولیای آنان در همراهی و هم دستی با کادر مدرسه به این هم بسنده نکرده و مدارس در بیشتر نقاط عملا از بیستم اسفند تعطیل شدند . ( این جا )
وزارت آموزش و پرورش حتی نتوانست از اتوریته ( اقتدار ) خود در حوزه « قانون و آیین نامه های مصوبه » حفاظت نماید و در این موارد کاملا منفعلانه و بی برنامه عمل کرد .
به نظر می رسد این روند حتی در وضعیت بدتر در سال آینده نیز استمرار داشته باشد .
قبلا نوشتیم و انذار و هشدار دادیم :
« تعطیل کردن مدارس با هر بهانه و توجیهی مهم ترین نشانه برای انحطاط یک جامعه است » ( این جا )
سرکشی مسعود پزشکیان رئیس دولت چهاردهم به همراه وزیر آموزش و پرورش به مدارس و حتی مشارکت در ساخت مدارس در شکل و شمایل یک « کارگر » در کنار برگزاری نشست با مسئولان این وزارتخانه این نوید را می داد که احتمالا و پس از گذشت بیش از 40 سال و برای نخستین بار ، « آموزش و پرورش » در اولویت های جمهوری اسلامی قرار گرفته اما برخی « نشانه ها » و « عملکردها » خوش بین بودن به این فرضیه ها را به محاق برد . ( این جا )
« براساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، بودجه عمومی دولت نسبت به قانون بودجه ۱۴۰۳ بیش از ۹۰ درصد رشد داشته است .
بنابراین انتظار میرود با توجه به اهمیت و نقش آموزش و پرورش در توسعه پایدار کشور، حداقل رشد بودجه آموزش و پرورش در همین حد باشد، در حالی که رشد بودجه آموزش و پرورش ۵۳ درصد است که بیانگر ۳۷ درصد کمتر از رشد بودجه عمومی دولت است .
در سال 1401 که رتبه بندی اجرا شد سهم بودجه آموزش و پرورش از بودجه عمومی دولت بیش از 13 درصد بوده که این رقم در 1402 به 2 / 11 درصد و در 1403 به 8 / 9 درصد کاهش یافته است .
این رقم در حال حاضر در بودجه ۱۴۰۴ براساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس به 3 / 7 درصد رسیده است که اگر صحیح باشد فاجعه است، چراکه با این حساب به هیچ وجه نمیتوان به فکر ارتقای کیفیت در نظام آموزشی و انتظار افزایش حقوق معلمان بود ... »
با وجود تاکید رئیس دولت چهاردهم بر « وفاق » اما حداقل در حوزه ی « تعلیم و تربیت » این واژه ی مبهم و دراز معنا ، از سوی معلمان پرسش گر و کنش گر « فهم » نشد .
با وجود آن که « فرهنگیان » به عنوان یکی از ارکان شاکله « سازمان رای » در پیروزی پزشکیان ایفای نقش کردند اما « تغییر و امید به تغییر » در این سازمان کم رنگ شد و جان باخت .
در حال حاضر چیزی که از « نوروز » به عنوان یک « آیین باستانی ایرانی ها » بر جای مانده همان تعطیلی دراز مدت ( 3 یا 4 هفته ای ) برای مدارس و واحدهای آموزشی است که البته قرینه ای به جز ایران در جهان ندارد .
به این اضافه نمایید مرگ و میر و جراحات ناشی از تصادفات مرگ بار و خانمان سوز در جاده های ایران که گویی ایرانیان به جنگ با « یکدیگر » برخاسته اند .
شاید بهترین و زیباترین پرسشی که هر ایرانی می تواند و می باید که برای « خودش » مطرح کند آن است که تا چه حد در « توسعه فردی » و تغییرات بنیادین و راه گشا در سه حوزه « اندیشه ، گفتار و کردار » موفق بوده و اگر نبوده است ؛ « صادقانه » آن را ابتدا در درون خودش بجوید به جای آن که به دنبال تقدیر و افتادن در مسیر دوباره و بی حاصل « روزمرگی » باشد و تصور کند که :
« از این ستون به آن ستون فرج است » .
ابتدای توسعه جامعه از « فرد » و در سه حوزه یاد شده می گذرد و تنها مسیر برای تحقق این مطالبه و آرزوی تاریخی ، مطالبه گری حتی در حد نوشتن یک جمله است نه سکوت و تایید وضعیت موجود .
شادی ها و هیجان های آنی ناشی از تحویل سال هم می گذرد اما راه نجات و بهروزی از « تغییر » می گذرد .
( 1 )
کتاب: رمان ناتمامی
نویسنده: زهرا عبدی
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
« به گزارش مركز اطلاع رساني و روابط عمومي وزارت آموزش و پرورش، اين استوديو كه توسط مركز اطلاع رساني و روابط عمومي طراحي، ساخته و آماده شده است، از اين پس ميزبان نشست ها و گفت و گوهاي علمي و فرهنگي مرتبط با تعليم و تربيت خواهد بود و از معلمان، دانش آموزان، صاحب نظران و كارشناسان دعوت خواهد شد تا مسائل و موضوعات مرتبط با آموزش و پرورش را در قالب گفت و گوهاي رو در رو و مستقيم مطرح نمايند.
استوديو الفبا همچنين فضايي خواهد بود كه در آن، مواضع رسمي آموزش و پرورش از زبان مسئولان اين نهاد به اطلاع رسانه ها و افكار عمومي خواهد رسيد و مديران ارشد و سياست گذاران آموزش و پرورش با حضور در اين مكان، به پرسش هاي مطرح در فضاي جامعه پاسخ مي گويند كه اين خود گامي مهم در نهادينه كردن فرهنگ پاسخ گويي سريع و دقيق به افكار عمومي محسوب مي شود.
سيد محمد بطحايي در مراسم رونمايي از اين استوديو در سخناني به ضرورت تعامل هرچه بيشتر آموزش و پرورش با رسانهها و افكار عمومي اشاره و اظهار اميدواري كرد كه اين استوديو و مجموعه برنامه هاي مركز اطلاع رساني و روابط عمومي بتواند آموزش و پرورش را به ا ين هدف مهم نزديكتر سازد.
لازم به ذكر است افتتاح اين استوديو با دو گفت و گوي صميمي صورت گرفت. در يكي از اين گفت و گوها دو دانشآموز دختر و پسر از دغدغه ها و نگراني هاي همكلاسي هاي خود با وزير آموزش و پرورش سخن گفتند و پرسشهايي را با وي در ميان گذاشتند.
وزير آموزش و پرورش در پاسخ به پرسش اين دانش آموزان در ارتباط با كسالت آور بودن برنامه هاي درسي، به لزوم تغيير محتوا و روش ها اشاره كرد و شادابي، مهارت محوري و خلاقيت را از لوازم ضروري تغيير شرايط فعلي عنوان نمود و يكي از موانع اين كار را تنگناهاي مختلف از جمله محدوديت در فضاي مدارس و سازگار نبودن آن با شيوه هاي نوين تدريس و مدرسه داري دانست.
در گفت و گوي ديگري، خانم فتحي، معلم مقطع ابتدايي شهر تهران به گفت و گو با وزير آموزش و پرورش و بيان ديدگاههاي خود پرداخت » .
خبر فوق در 13 آذر 1396 در « صدای معلم » منتشر گردید . ( این جا )
« حسین صادقی ، رئیس فعلی مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش » مهر 1403 ضمن انتقاد از وضعیت پیشین استودیو الفبا چنین گفته بود : ( این جا )
« « اولین روز معارفه سری به استودیو الفبا و استودیو نگاه زدم.
با مخروبه ای مواجه شدم سرشار از کتاب، بنر، کاغذ و پوسترهای جمع آوری شده حوزه های مختلف!
گو این که اصلاً هيچ گاه استوديويي وجود نداشته است !
ظاهراً آخرين چراغ آن را حدود سه سال پيش خود روشن كرده بودم! تعطيل و بلا استفاده!
بغض خود را فرو خوردم افسوس كه چه كرده ايم با اين همه سرمايه و برنامه !!!
همان روز از همكارانم خواستم كه اين فضا را سامان دهند و الحمدولله امروز بخش اعظمي از آن اتفاق افتاد .
اگر خدا ياريمان كند به همت كورسويي از همكاران دغدغه مندمان در چند روز آينده اولين برنامه خود را ضبط و منتشر خواهيم كرد » .
مدتی در پرتال وزارت آموزش و پرورش بدون آن که نامی از استودیو الفباء برده شود یک سری « مونولوگ » از سوی برخی مسئولان دوایر ستادی در پرتال وزارت آموزش و پرورش منتشر می شد بدون آن که بازخوردی دریافت کند اما در حال حاضر آن هم تعطیل شده و به انتشار فیلم هایی از سیر و سفر وزیر و سایر مسئولان با رویکرد « انتشار اخبار خوب » می پردازد .
یکشنبه 25 شهریور 1403 ؛ حسین صادقی در مراسم معارفه خود چنین عنوان می کند : ( این جا )
« بر همین اساس تلاش خواهیم کرد با جاریسازی «نگاه حرفهای و تخصصی به روابطعمومی»، رویکردهای این حوزه را از «سلیقه ای بودن» به سمت «علمی و تخصصی بودن» تغییر جهت دهیم .
صادقی با اشاره و تأکید بر ضرورت «کاهش فاصله صف با ستاد» می گوید : این امر از دیگر رویکردهای روابط عمومی در دوران جدید است که با جدیت و قوت تمام دنبال خواهد شد.
وی با تأکید بر «تعامل خوب و ارتباط سازنده با اصحاب رسانه»، به ویژه «خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش» تصریح می کند که این رویکرد در «اطلاعیابی و اطلاعرسانی سریع»، «تحلیل محتوا و مخاطبپژوهی» و «همراهی با مدیران» به تصمیمگیریها و تصمیمسازیهای دستگاه، بسیار مؤثر بوده و میتواند در اقناع مخاطب یاری گر ما باشد » .
برنامه ی عملیاتی آقای صادقی برای تحقق این موارد به جز امور سطحی و شعاری چیست ؟
« صدای معلم » پس از انتصاب ایشان به سمت رئیس این مرکز نوشت : ( این جا )
« اخبار رسیده به « صدای معلم » نشان می دهد که انتصاب « حسین صادقی » به عنوان رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش با پذیرش و استقبال خوب معلمان کنش گر رو به رو شده است » .
پس از گذشت بیش از 6 ماه از فعالیت حسین صادقی در بخشی که باید مغز متفکر، شریان حیاتی، قلب تپنده و پیشانی نهاد مهم و حساسی مانند تعلیم و تربیت باشد ؛ « صدای معلم » به عنوان رسانه ای که تجربه سه دهه فعالیت رسانه ای را در کارنامه ی خود دارد و با استناد به گزارش هایی که منتشر کرده است ؛ خواهان شفاف سازی و احیای فرهنگ پاسخ گویی و اقناع به صورت رسمی و بر اساس همان پروتکل های وزارت آموزش و پرورش و برنامه های پیشین می باشد .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید