« فریره به جای ارزش قائل شدن برای بی طرفی کاذب، بر این باور بود که تعلیم و تربیت انتقادی شامل شناخت این است که زندگی انسان شرطی است، تعیین نشده است، و همچنین ضرورت مهم، نه تنها قرائت انتقادی جهان، بل مداخله در نظم اجتماعی به منزله بخشی از مسئولیت یک شهروند آگاه است.
فریره کاملاً آگاه بود که آنچه تعلیم و تربیت انتقادی را برای بنیادگرایان ایدئولوژیک، نخبگان حاکم، افراط گرایان مذهبی و ملی گرایان راست گرا در سراسر جهان بسیار خطرناک میکند، این است که در مرکز تعریفش این رسالت نهفته است که دانش آموزانی تربیت کند که هر یک به عاملی انتقادی بدل شوند و به طور فعالانه روابط بین تئوری و پراتیک، تحلیل انتقادی و عقل سلیم، و یادگیری و تغییرات اجتماعی را مورد پرسش و مذاکره قرار دهند.
تعلیم و تربیت انتقادی فضایی باز میکند که دانش آموزان بتوانند قدرت خود را به منزله شهروندانی که مرتب درگیر انتقاد هستند، بیازمایند ... »
بازاندیشی آموزش به مثابه پراتیک آزادی: پائولو فریره و نوید آموزششناسی انتقادی
هنری ژیرو / ترجمه: ف. دشتی ( این جا )
***
علیرضا کاظمی، وزیر آموزش و پرورش عصر سه شنبه ۲۳ اردیبهشت ماه در نشستی با برخی از مدیران مدارس که با هدف بررسی چالشهای نظام تعلیم و تربیت، بهرهمندی از دیدگاههای میدانی مدیران و تقویت سیاست مدرسه محوری، عدالت آموزشی و مقابله با آسیبهای اجتماعی در سالن جلسات دفتر وزیر برگزار شد چنین می گوید : ( این جا )
« باید در موضوعات مختلف از اندیشههای مدیران بهرهمند شویم و با کم کردن تشریفات و افزایش محتوای جلسات، زمینه مشارکت حداکثری آنها را فراهم کنیم .
وی با تأکید بر اینکه مدیران پل ارتباطی ما با معلمان هستند، گفت: باید صدای آنان شنیده شود .
کاظمی در ادامه جلسه پس از استماع دیدگاههای مدیران مدارس با اشاره به اهمیت جایگاه مدیران مدارس، اظهار کرد: تغییر مدیران تنها باید در صورت بازنشستگی، تخلف یا کمکاری صورت گیرد، نه به دلایل غیرضروری .
این موضوع باید در دستور کار جدی شورای عالی آموزش و پرورش قرار گیرد .
در ادامه وزیر آموزش و پرورش دستور داد پیشنهاد یکی از مدیران مدارس درباره تدوین برنامه ملی مهارت زندگی برای دوره ابتدایی بررسی شود.
کاظمی بر بررسی سیاست مدرسه محوری در دستور جلسات آتی نیز تأکید کرد » .
سخنان وزیر آموزش و پرورش از چند جهت قابل بررسی و نقد است .
کاظمی می گوید باید صدای آنان شنیده شود اما در همین خبر چند سطری جز یک مورد پیشنهاد ، خبری از نظرات و یا احتمالا نقدهای مدیران مدارس نیست .
این نشان می دهد که مسئولان وزارت آموزش و پرورش عادت کرده اند حرف های غیرواقعی و به اصطلاح « مفت » بزنند و پاسخ گو هم نباشند .
دیگران هم فقط نقش « تماشاچی » را ایفا کنند .
کاظمی به موضوع « تغییر مدیران » اشاره می کند و بررسی آن را به « شورای عالی آموزش و پرورش » احاله می دهد . فرهنگ سازمانی غالب در مدرسه ایرانی «سکوت » است و انعکاس بیرونی آن در آن نشست ها و جلسات با مدیران و مقامات کاملا قابل مشاهده و اثبات است .
فرض بگیریم که شورای عالی آموزش و پرورش در این زمینه قانون و یا آیین نامه و دستور العملی تصویب کرد .
چه کسی و کدام نهاد می خواهد بر چگونگی اجرای « قانون » نظارت کند ؟
اساسا آیا شورای عالی آموزش و پرورش تاکنون به صورت رسمی گزارش کرده است که کدام مصوبات اش اجرا نشده اند و یا با خاطیان از قانون چه برخوردی شده است تا آینه ای برای سایرین شود ؟
به عنوان مثال ؛ آیا شورای عالی آموزش و پرورش می داند که آیا آیین نامه اجرایی مدارس اجرا می شود ؟ و یا در نمونه ی کوچک تر ؛ خبری از برگزاری « شورای معلمان » در مدارس دارد ؟
در زمان وزارت « رضامراد صحرایی » ؛ 20 هزار مدیر مدرسه اخراج شدند . ( این جا )
واکنش شورای عالی آموزش و پرورش که اتفاقا دبیر کل فعلی آن که هم چنان در مصدر کار است نسبت به این اقدامات چه بود ؟
آیا آقای امانی حتی به یک تذکر ساده در حد همان « قانون تشکیل شورای عالی آموزش و پرورش » اکتفا کرد ؟
وزیر آموزش و پرورش پیش تر و در میان « معلمان نمونه کشوری » سخنانی را در مورد « چوپان معلمان » بیان کرد . ( این جا )
« صدای معلم » در گزارش خود پرسیده بود :
« اما در این میان تمثیل وزیر آموزش و پرورش به عنوان مسئول در امور تعلیم و تربیت و واگذاری نقش « چوپان » به معلمان و به تبع آن تعریف نقش « گوسفند » برای دانش آموزان نهایت بد سلیقگی و ابتذال است .
پرسش « صدای معلم » آن است که در میان آن همه « معلم نمونه » آن هم در سطح کشوری کسی نبود که در آن نشست به سخنان وزیر آموزش و پرورش واکنش نشان دهد ؟
نمونه بودن یعنی چه و در کجا باید مصداق پیدا کند ؟
معلمی که خود را « نمونه » می خواند اما شهامت و جسارت دفاع منطقی از جایگاه خود را در فرایند « تفکر انتقادی » ندارد و یا به آن واقف نیست ؛ قرار است کدام الگوی رفتاری و اندیشگی را به دیگران و جامعه هدف انتقال دهد » .
آیا در میان آن جمع مدیران کسی نبود که به این مسائل اشاره کند و یا نقدی بر وضعیت پیشین آموزش و پرورش داشته باشد ؟
این همه ملاحظه کاری و تعارف و رو در بایستی از کجا نشات می گیرد و چه زمانی قرار است فرهنگ ارتباطات میان فردی و فرهنگ سازمانی در ایران به سوی تحول و واقعی شدن پیش برود ؟
زمانی من از مصوبه ی « انتخابی شدن مدیران مدارس توسط معلمان » که در زمان وزارت مرتضی حاجی و توسط شورای عالی آموزش و پرورش مصوب شد دفاع می کردم و بر احیای آن پافشاری .
اما مشاهده فرهنگ سازمانی مدرسه و نیز فرهنگ جامعه که مطالبه ای برای احیای « دموکراسی » و « ارزش های آن » ندارد ؛ مرا به این باور رسانده که مدرسه ایرانی در نظام آموزشی فعلی اصولا به دنبال چنین مسائل و موضوعاتی نیست .
اگر حتی « نگاه و مروری » اجمالی و اندک بر موضوع انتخاب نماینده ی معلمان در شورای معلمان داشته باشیم ؛ می توان تا انتهای داستان را پیش بینی کرد . معلمی که خود را « نمونه » می خواند اما شهامت و جسارت دفاع منطقی از جایگاه خود را در فرایند « تفکر انتقادی » ندارد و یا به آن واقف نیست ؛ قرار است کدام الگوی رفتاری و اندیشگی را به دیگران و جامعه هدف انتقال دهد ؟
اعمال نفوذ و مهندسی مدیر مدرسه برای انتخاب نماینده ی معلمانی که کاملا با او هماهنگ باشد و در کنار آن سکوت و همراهی معلمان حاضر در آن واحد آموزشی که هر یک از قطب نمای منافع شخصی خود موضوعات را رصد می کنند ؛ نشان از تشکیل « مافیا » های خُرد دراین مقیاس دارد .
فرهنگ سازمانی غالب در مدرسه ایرانی «سکوت » است و انعکاس بیرونی آن در آن نشست ها و جلسات با مدیران و مقامات کاملا قابل مشاهده و اثبات است .
تا مطالبه گری تعریف نشود و فرهنگ مطالبه گری فرهنگ غالب و جاری نشود ؛ هیچ تحولی در مدرسه و سایر ارکان رخ نخواهد داد و فقط باید شاهد بدتر شدن اوضاع باشیم .
( 2 )
محمّدحسین بَدر دانشجوی سال آخر دکترای جامعه شناسی بود . استاد راهنمایش موضوع پایان نامه یِ او را « دیوانگی و آسیب های آن » تعیین کرده بود . قبل از شروع به نوشتن پایان نامه دوستانش به آقای بَدر پیش نهاد کردند برایِ کوه نوردیِ دو سه روزه به قلّه یِ سبلان بِروند .
مقدمات فراهم شد و با چند نفر از دوستانش صبحِ یک روز که هنوز هوا گرگ و میش بود حرکت کردند و چون تیمِشان بارها به کوه های مختلف رفته بودند ظهر نشده به قله یِ سبلان رسیدند.
ساعتی در کنار دریاچه استراحت کردند و راهِ باز گشت را در پیش گرفتند .
در نزدیکی روستایی به نام « سقیرچی » سنگی از زیر پای آقای بَدر در رفت و پای راست او چنان آسیب دید که قادر به ادامه یِ راه نبود .
اعضای گروه به او گفتند چند روزی در سقیرچی بمانَد و چون راه زیادی باقی نمانده است پس از آنکه پایش خوب شد بر گردد . او هم پذیرفت و در مدتی که در آنجا ماند به نتایج خوبی درباره یِ پایان نامه اَش رسید که اگر پایش آسیب نمی دید دست یافتنی نبودند .
در شهر شخصی به نام لطف الله کارگری می کرد ؛ یکی از کسانی هم به نام احمدعلی که از سقیرچی در کودکی به شهر آمده و از کارگری شروع کرده و بِساز بِفروشِ پولداری شده بود یک روز که لطف الله را به کارگری در یکی از ساختمان هایش بُرده بود متوجه شد سوره ی یاسین و الرحمن را حفظ است ؛ از او خواست به سقیرچی برود و در مراسم مذهبی آنجا همان ها را بخوانَد.
لطف الله هم همین کار را کرد و در آنجا به مرد محترم و محبوبی تبدیل شد ، به گونه ای که آقای بَدر در چند روز اقامت در خانه یِ کدخدا فهمید علاوه بر راه انداختن مراسم مذهبی شان هنجار هایی را به مردم آنجا یاد داده است که هر یک با گذشت زمان ارزشی شده اند تغییر نیافتنی !
مثلآ هر مُنجُقِ آبی که نمونه یِ آن را پیغمبر در کودکی از دست حلیمه گرفته و زیر پایش لِه کرده بودند ، ناجی از نظرِ بد نظرها شناسانده بود.
خانم خیرالنسا را که قیافه یِ خوبی نداشت و به دلیل فقر مالی و قیافه یِ ناخوشآیندش در مراسمی که لطف الله راه می انداخت شرکت نمی کرد ، منحوس و شیطان صفت خوانده بود چنان که هر کسی می خواست به جایی بِرَوَد تا خیرالنسا را می دید نمی رفت و بر می گشت تا شرّی ، در جایی که می رود گریبان گیرش نگردد .
به همه گفته بود وقتی که جایی می روید اگر از کسی یا از خودتان تک عطسه ای شنیدید ، نروید امّا اگر عطسه ها جفت بودند یقین خیر است و به راهِ خود ادامه دهید .
لطف الله گفته بود رویِ زخم های مُزمن مدفوع سگ ببندید تا خوب شوند . آقای بَدر را این گفته اش به یاد عرب های دوران جاهلیّت می انداخت که به قول ابن خلدون زمانی که مریض می شدند مدفوع خود را به تنشان می مالاندند ، چون باور داشتند مریضی شان در نتیجه یِ ورود اجنّه به بدنِ آنهاست و چون اجنّه از نجس می ترسند خیلی زود فرار می کنند و بیمار خوب می شود .
تا اینکه کدخدای ده مُرد و به احترامِ مهمان نوازی اَش آقای بَدر نیز در مراسم تدفین شرکت کرد . وقتی که او را به قبر گذاشتند لطف الله یک به یک به او پاسخِ پرسش های ملایک را می آموخت غافل از آن ، کدخدا مرده بود و قدرت یادگیری نداشت تا چه رسد به اینکه در زمان کودکی هایش هم یکی از دانش آموزان تنبل در میان هم کلاسی هایش بود .
پس از پایان مراسم ، آقای بدر از لطف الله پرسید فکر می کنی خدا نمی دانَد تو تقلّب می کنی ؟
همان شب در مراسم شام غریبانِ کدخدا لطف الله خطاب به مردم گفت : این کوه نورد را از سقیرچی بیرون کنید زیرا دیوانه است .
آقای بَدر با پایی که هنوز کاملاً خوب نشده بود به شهر آمد و در پایانِ پایان نامه اَش نوشت :
« اگر جمعی چنان دیوانه شوند که عناصرِ دیوانگیِ خود را مقدّس بِدانند ، هر عاقلی را دیوانه خواهند شمرد » .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
امروز یکشنبه 28 اردیبهشت نشست خبری « محسن زارعی » رئیس مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش در یکی از حوزههای برگزاری آزمون واقع در دبیرستان نمونه ی دولتی آرمیتا مصلینژاد ناحیه ۲ شهر ری برگزار گردید .
به خبرنگاران گفته شده بود که قرار است از نزدیک در جریان روند اجرایی آزمونها قرار بگیرند .
زمان برگزاری این نشست خبری ساعت 7 صبح اعلام شده بود و به خبرنگارانی که قصد شرکت در این نشست را داشتند اعلام شده بود که در صورت تمایل به استفاده از وسیله نقلیه ی وزارت آموزش و پرورش راس ساعت 6 صبح در محل پارکینگ وزارت آموزش و پرورش حضور به هم رسانند .
وزارت آموزش و پرورش اخیرا اعلام کرد که ساعت کار مدارس اعم از نوبت اول و دوم از ساعت۶ صبح الی۱۳ خواهد بود و تمام امتحانات مذکور در فاصله زمانی ۶ صبح الی ۱۳ برگزار خواهد شد .
« صدای معلم » از نخستین رسانه های رسمی بود که به این تصمیم وزارت آموزش و پرورش اعتراض کرد . ( این جا ) و در نشست خبری امروز هم « تنها » رسانه ای بود که این وضعیت را مورد انتقاد قرار داد .
« علی پورسلیمان ، مدیر صدای معلم » در این نشست خبری چند پرسش را مطرح کرد و مهم ترین محور پرسش های این رسانه مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران ؛ خارج شدن این مرکز ارزشیابی از دومین و مهم ترین وظیفه و کارکرد خود یعنی « تضمین کیفیت بخشی » در نظام آموزش و پرورش ایران بود .
مدیر صدای معلم بزرگ ترین چالش مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش را عدم تعریف و ساختاردهی بر اساس ماموریتی دانست که بر اساس آن این بخش مستقل شده و آن توجه به موضوع « کیفیت بخشی » در نظام آموزشی است .
یکی از نکات مهم و قابل تامل در بازدید خبرنگاران از حوزه امتحانی ، معیوب بودن سیستم صوتی و پخش صدا در سالن بود که این مساله ضمن آزار دانش آموزان و مراقبان جلسه موجب می شود تا دانش آموزان در دروسی مانند زبان انگلیسی که بخشی از آزمون به پخش صوتی ( Audio ) اختصاص پیدا می کند دچار استرس شوند .
البته مدیر صدای معلم در میانه ی نشست به این موضوع اشاره کرد و از رئیس مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش پرسید که در صورت ضایع شدن حق دانش آموزان در چنین مواردی چگونه باید دانش آموزان به استیفای حقوق خویش بپردازند که آقای زارعی پاسخ منطقی و یا قانع کننده ای به این پرسش « صدای معلم » ارائه نکرد .
این در حالی است که این واحد آموزشی در رده « مدارس خاص » بوده و اگر وضعیت این مدرسه چنین باشد مشخص نیست وضعیت سایر واحدهای آموزشی چگونه خواهد بود و وجه نظارتی وزارت آموزش و پرورش در کجا و چگونه باید تعریف شود .
مدیر صدای معلم در ابتدای نشست ضمن اشاره به مناسبت « روابط عمومی » آن را به دست اندرکاران این حوزه تبریک گفت اما در پاسخ به سخنان « رئیس مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش » که در ابتدای نشست وظیفه و نقش « رسانه ها و خبرنگاران » را در سطح « روابط عمومی » برای جامعه تعریف کرده بود ؛ نقش « رسانه » را حرکت و تعمیق به عنوان « رکن چهارم دموکراسی » در جامعه بر شمرد .
زارعی در بخشی از سخنان خود و در پاسخ به استنادهایی از روسای پیشین این مرکز به مدیر صدای معلم گفت که این پرسش ها را باید از خود آنان بپرسید .
مدیر صدای معلم هم در پاسخ تصریح کرد که این مواضع منطقی و اقناع کننده نیست و هر فردی در مقام مسئول و تصمیم گیرنده در برابر عملکرد دستگاه متبوعش باید که پاسخ گو باشد .
پورسلیمان در بخشی از پرسش هایش به سخنان « خسرو ساکی » رئیس پیشین مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش اشاره کرد و به نقل از ایشان گفت که : « تقویت فرهنگ پاسخ گویی در آموزش و پرورش از دیگر اهداف ماست.هر بخش از نظم آموزش و پرورش باید به یک مدیریت عالی پاسخ گو باشد و در مجموع به جامعه و مسئولین پاسخ گویی داشته باشد » .
مشروح پرسش و پاسخ « صدای معلم » و رئیس مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش در این رسانه منتشر خواهد گردید .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
وزیر محترم تعلیم و تربیت
با سلام و احترام
به قول یک همکاری ؛ متن را با عینک یا برچسب سیاسی نخوانید و به درد دل یک دبیر بازنشسته که نمی تواند منفعل و بی تفاوت بماند، توجه نمائید. هر چند در سرزمین من همه چیز حتی توان خرید و فروش ساده کالایی نیز سیاسی است.
جناب کاظمی؛
کاش به جای دوستی و ارادت خالصانه با وزیر کشور و دستگاه زیرمجموعه آن به عنوان یک سرباز سردار رادان و نه سرباز وطن ، به وزرای فرهنگ و آموزش عالی ارادت می داشتید تا شاید قادر می شدید نظام آموزشی عهد عتیق رو به سیر قهقرا را نجات دهید. چون معلمان و صد البته دانش آموزان و کلاس ها و کتب درسی ما نیاز شدید به خون و هوای تازه و پاک برای خویشتن یابی دارند.
دو وزیر یا چند وزیر مانند همکاران یک اداره یا مدرسه، مختارند در عوالم شخصی با هر کسی که صلاح می دانند دوست و رفیق باشند. اما این دوستی وقتی به نفوذپذیری سازمانی دیگر منجر می شود تا حدی که اراده و اختیار شغلی خود را از دست می دهد جای تألم و اندیشه دارد.
اولویت وزیر آموزش و پرورش وارد کردن نیروهای امنیتی پلیس به مدارس یا جلسات امتحانی نیست. اولویت وزیر آموزش و پرورش انجام یک سری تصمیمات درست و به جا برای جلوگیری از هر نوع مخاطرات سد رشد و توسعه پایدار نظام آموزشی است.
دیروز در خبر گفتید: برای حفظ امنیت امتحانات از وزارت کشور و نیروهای پلیس و وزارت نیرو، کمک مستقیم خواسته اید. نظام آموزشی ایران روز به روز بدحال تر می گردد. حیف است که هر یک از ما سهم اثر منفی خود را بر پیکر آن نادیده بگیریم و کشور عزیزمان ایران را فدای امیال شخصی خود کنیم.
درست است .
وزارت نیرو وظیفه دارد تا برق را تأمین کتد، چون ما جلسات تاریک غیراستاندارد کم نداشته و نداریم. مدیران کم توانی که حتی پرت پرت لامپ های مهتابی کلاس ها، سالن ها و کرویدورها را قبل از آغاز امتحانات خرداد ماه برطرف نمی کنند. هر چند نور کافی داشته باشیم و هوای مطبوع ؛ پیش کش وزیر نیرو.
اما همکاری مستقیم وزارت کشور با آموزش و پرورش، مساوی است با اعتراف به ضعف و ناتوانی فکر و عمل تمامی دست اندرکاران نظام آموزشی از وزیر تا مدیر و معلم و حتی سرایدار مدرسه که روزگاری حافظ امنیت مدارس بودند و چون به سخن آنان نیز اهمیت ندادید و آنان را زیر زیر خط فقر نگه داشتید با از دست دادن رضایت شغلی، اهمیتی چندانی به وظایف خود نمی دهند. چنین اعترافی برای معلمان یعنی از دست دادن پر و بال.
شما حق پرواز و اوج گیری معلمان را با تدریس فعال و پویا، از آنان سلب نموده اید و آنان را به مردگانی متحرک تبدیل ساخته اید که بی انگیزه فقط منتظر پایان خدمت خود هستند.
جناب کاظمی؛
شما معاونت پرورشی وزیر آموزش و پرورش در دوران وزارت بطحایی را برعهده داشتید و اگر این نهاد و معاونت در وزارتخانه، حقیقتا برای انجام رسالت پرورش یا تربیت کودکان پدید آمده است پس امروز این حصارکشی به مدارسی که روزگاری آن چنان دارای امنیت بود که درب آن همیشه تا آخرین زنگ باز بود، از بهر چیست؟
حق داریم چنین بیندیشیم که شما از انجام وظایف این وزارتخانه واهمه دارید و برای پیش گیری از هر نوع آبروریزی اخلاقی یا انضباطی و تقلبی در مدارس، دست به دامن دوست همفکر و توانمند خود شده اید. و گرنه چرا یک وزیر باید حاضر شود اندک استقلال باقیمانده وزارتخانه خود را به وزیری دیگر بسپارد؟
مگر آموزش و پرورش چه مقدار استقلال رأی دارد که آن را نیز در دامن امنیت مثله می کنید؟
دهه هاست که نمایندگان شهرها و احزاب گوناگون، وزرا را راست و چپ می کشند که این فرد را انتخاب کن و آن را برکنار کن. این تصمیم یا کار را در مدارس انجام بده و تصمیم یا کار وزیر قبلی را حذف کن. استقلالی باقی نمانده است که خاکستر آن را بر باد می دهید.
جناب کاظمی؛
شما به جای حمایت، پشتیبانی و اعتماد به نیروهای آموزشی خصوصا معلمان و گفت و گو و همراهی آنان، سعی وافر دارید از « کنترل اجتماعی و اجبار اجتماعی » یعنی دو بازوی بازدارنده در علم جامعه شناسی را استفاده کنید. علت این حس انتظام ماندگار در باور شما لابد برخاسته از تحصیل در همان مدارس پادگانی است که 47 سال در نظام آموزشی ما جاری و ساری بوده است.
صد رحمت به روح سربازی دوره های قبل از شما در مدارس. اوج چنین آموزشی در وزارت شما با شدّت و حدّت بیشتری در حال رواج است. نمی دانم ریاست محترم جمهور، از بیان روش های نوین آموزشی چه تفسیری داشته اند که متوجه تحلیل رفتن تدریجی نظام آموزشی نیستند؟ ( در سال 98 چه خوب نگاشته ام موضوع : بحران انتخاب وزیر در آموزش و پرورش را )
جناب کاظمی؛
هنگام انتخاب برای وزارت هیچ به توانایی های خود تردید نکردید؟ شما که از نزدیک با تمامی بحران های نظام آموزشی کمابیش آشنا بودید چگونه مطمئن شدید که با تحصیلات حوزوی قادرید یکی از پر مسأله دارترین وزارتخانه ها را رتق و فتق نمائید؟ یا با اتکا به دیگر مدارک خود یعنی مدرک کارشناسی رشته زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه مشهد و کارشناسی ارشد رشته فقه و مبانی حقوق از دانشگاه آزاد اسلامی، به توانایی های خود شک نکردید؟
با این رشته ها تا چه حدی با علوم تربیتی و روانشناسی آشنا شدید؟
همه نیک می دانیم که مسئولان هم زمان با فعالیت شغلی خود با چه کیفیتی تحصیل می کنند. هدف فقط بیان واقعیت است. لابد خود شما نیز به عنوان یک تحصیل کرده، با بیراهه های شایسته سالاری و بوروکراسی مخالفید. چون تحصیل همزمان با اشتغال دولتی منع قانونی دارد.
جناب کاظمی؛
به نظر شما ؛
استیضاح یک وزیر چرا صورت می گیرد؟ جریانی که فقط به رنجش وزیر ختم نمی شود و گاه رئیس جمهور هم سخت آزرده خاطر می شود. به سه دلیل اساسی:
1) هنگام اعلام نام وزیر پیشنهادی به خود فرد و قبل از رسانه ای شدن، هیچ یک از آنان به ضعف و ناتوانی خود اشاره نمی کنند و صد درصد به موفقیت و توان مدیریتی خود مطمئن هستند.
2) فرصت مناسب یا میل باطنی برای شناخت حقیقی از وزارتخانه را فرد انتخاب شده ندارد و یا ایجاد نمی کند. همین لحظه پیشنهاد و در دم پذیرش. زمان کافی برای فکر کردن نمی طلبد. اصلا ضرورتی برای اندیشه نمی بیند. کارها خود به خود و اتوماتیک وار انجام می شود.
3 ) پس از انتخاب و نادیده گرفتن دو مورد قبلی توسط او، علیرغم تجربه عملی تلخ از ناتوانی، خود وزیر حاضر به استعفا نمی شود.
پس نمایندگان خود را مکلف می بینند تا طرح استیضاح وزیر خاصی را امضا و به ریاست مجلس ابلاغ کنند. هر چند چون سیر معیوب همچنان ادامه دارد و سه مورد ذکر شده مدنظر هیچ وزیری قرار نمی گیرد ؛ پس استیضاح نیز چاره ساز نبوده و روز از نو و روزی از نو.
وزیر محترم آموزش و پرورش،
در این جامعه بیشتر مواقع جای علت و معلول عوض می شود یا قادر به تشخیص آن نمی شویم و برای همین در قضاوت دچار مشکل می شویم. شما نیز معلول هستید منتهی با درجه ای بالاتر از معلول بودن من معلم.
تقصیر اصلی متوجه رؤسای جمهور و نمایندگان مجلس است که قدم اول را در آغاز به درستی برنمی دارند.
نظام آموزشی ایران روز به روز بدحال تر می گردد. حیف است که هر یک از ما سهم اثر منفی خود را بر پیکر آن نادیده بگیریم و کشور عزیزمان ایران را فدای امیال شخصی خود کنیم.
همه ما در هر نقش و جایگاهی، اگر ناتوان هستیم و نمی توانیم باید عرصه را به نیروهای شایسته، توانمند و کارشناس بدهیم.
و یک تقاضا از ریاست محترم جمهوری جناب آقای دکتر پزشکیان؛
امید که فقط شعار نداده اید و قبل از آن که دیرتر از دیر شود به حال و هوای ناترازی نظام آموزشی، فکری اساسی بنمائید. یعنی وعده استفاده از کارشناسان ایرانی و روش های نوین و فعال تدریس در هر جای دنیا را بدون هر نوع تعصب کور.
این همه همایش تقدیر ، تشکر و همفکری، بعد روی کار آمدن شما برقرار شد، اما کو جلسه ای صمیمانه و بی پرده با معلمانی راهبر تا با رئیس جمهور خود درد دل کنند؟ معلمانی که دردمندند و درد و درمان را می شناسند، مطالبه گرند و اگر میدان داده شود قادر به ایجاد تحول اند. راهکار عملی دارند و پیشرو اهداف متعالی آموزشی اند. توانایی شفاف سازی دارند.
( امید که برای شهره آفاق بودن قدم پیش نگذارند. )
همیشه می گوئیم این نیز گذشت و سال تحصیلی در حال اتمام است. اما از اثرات ماندگار ویرانگرانه هیچ تصمیمی نباید غافل شویم چون اهمیت استقلال آموزش و پرورش کمتر از استقلال سیاسی نیست.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
امروز رفته بودم به نمایشگاه بین المللی کتاب که مانند سال های اخیر چندان پر رونق نبود . با برخی ناشران صحبت کردم که هیچ کدام از فروش شان راضی نبودند . طبق معمول اوضاع و قیافه بعضی از ناشران افسرده و ژولیده مانند تابلوی عاقبت نسیه فروش بود .
البته آن بیرون صف ساندویچی و پیتزا و...پر رونق بود، بلندگو هم مدام می گفت یک پسربچه ۵ ساله گم شده و یا قلم چی در غرفه فلان و بهمان و کنکور....
این قلم چی، مرا برد به حدود ۳۵ سال پیش که تازه در مراغه دیپلم گرفته و در سال ۱۳۶۷ رفته بودم جبهه و چون دیر رسیده بودم در نتیجه شهید نشدم! چون اواخر جنگ بود تنها در عملیات مرصاد حضور داشتم.
آن زمان چون اکثر بچه ها در جبهه بیسواد و پنجم ابتدایی و یا سیکل داشتند در نتیجه، مدرک دیپلم داشتن خیلی بود! بنابراین شدم مسئول چهار تا توپ ضد هوایی به همراه ۲۰ الی ۲۵ تا سرباز.
بالای سه تا کوه و تپه مستقر شده بودیم و همزمان برای کنکور هم مطالعه می کردم .
وقتی وضعیت قرمز می شد و هواپیماهای عراقی می آمدند سریعا خودم پشت توپ ضد هوایی ۲۳ میلیمتری قرار می گرفتم و وقتی از هواپیمای دشمن خبری نبود پایین می آمدم و کتاب قطور کنکور آینده سازان را باز می کردم برای مطالعه .
یک بار که از هواپیماهای دشمن خبری نبود طبق معمول در بالای کوه در کنار توپ ضد هوایی روی زمین نشستم و کتاب آینده سازان را تازه باز کرده بودم برای مطالعه.
چشم تان روز بد نبیند! یک مرتبه دیدم یک عقرب سیاه با سرعت نور آمد روی کتاب و تنها کاری که در آن لحظه به فکرم رسید محکم کتاب را بستم . یکی از چنگال های عقرب بیرون از کتاب مانده بود و محکم فشار دادم و فشار دادم، سپس بلند شدم و کتاب را به آرامی باز کردم، دیدم زهر سبز رنگ عقرب، کل صفحه را پر کرده است.
بچه ها آمدند و وقتی صحنه را دیدند یکی از سربازان قدیمی گفت : تا به حال در اینجا دو نفر از نیش عقرب شهید شده اند.
از آن توپ ۲۳ میلی متری و جنگندههای صدام و عملیات مرصاد یا فروغ جاویدان به قول آقای مسعود رجوی و کنکور مکاتبه ای و عقرب سیاه و....قبول شدم در رشته کتابداری دانشگاه تهران! .
البته چند ماه در دانشگاه تهران همچنان با جنگنده های صدام و عقرب های سیاه به سر می بردم .
و این هم قلم چی نسل ما بود .
یادش نه خیر باد...!
( کانال نویسنده )
مطابق اطلاعیه آموزش و پرورش ، مدارس دو نوبت شدند .
نوبت صبح از ساعت ۶ صبح الی ۹:۳۰ و نوبت دوم یعنی بعدازظهر از ۱۰ صبح تا ۱۳:۳۰ فعالیت خواهند داشت.
سپس نوشته شده که ساعت برگزاری امتحانات دوره متوسطه:
تمام امتحانات نهایی دانش آموزان پایههای یازدهم و دوازدهم از تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴ الی ۲۲ خرداد ۱۴۰۴ و تمام آزمونها در نوبت صبح ( یعنی ۶ صبح تا ۹ و نیم ) برگزار خواهد شد. همچنین در این اطلاعیه نوشته شده امتحان پایه دهم به صورت داخلی و سه درس پایه نهم به صورت هماهنگ در نوبت صبح برگزار میگردد.
حال باید به این اطلاعیه که از آن بالا بدون در نظر گرفتن شرایط اقلیمی کشور نوشته شده باید بسیار تاسف خورد که چگونه چنین برنامه ای را نوشته اند ؟
اصل مشکل برمیگردد به ساختار تصمیم ساز و تصمیم گیر که ذهنیتی دور از واقعیت های جاری دارد .اولا مدارس در فرجه ی امتحانات هستند نصف دروس متوسطه نهایی ست که بخشنامه تاکید بر عدم تغییر ساعت دارد و آن نصف دیگر مثلا اگر در تایم ساعت ۱۰برگزار شود و با توجه به تکثیر سوالات قبل از شروع امتحانات چه تاثیری بر کاهش یا افزایش مصرف انرژی دارد.
مدرسه چیزی در حدود انرژی یک خانه در آن تایم برق مصرف می کند ؛ آیا این مقدار انرژی ارزش استرس دادن به صدها دانش آموز هر واحد آموزشی دارد ؟ آیا به معضلات افت تحصیلی ،عدم نتیحه گیری عادلانه، سرخوردگی تحصیلی ناشی از آن فکر شده است ؟
و اینکه در مناطق سردسیر ما دانش آموز روستایی که بخواهد به امتحان نوبت اول برسد باید ساعت پنج صبح حرکت کند و از این سو از سرما یخ می زند و بیمار میشود ( مگر آن که شوفاژ ها را روشن کنیم ! )
و نکته مهمتر اینکه، تفاوتهای اقلیمی و جغرافیایی باید در سیاستگذاریها و برنامهریزیهای مربوط به آموزش و پرورش مورد توجه قرار گیرد.
بیتوجهی به تفاوتهای اقلیمی و اعمال سیاستهای یکسان آموزشی موجب بیعدالتی و از دست رفتن فرصتهای آموزشی برای دانشآموزان مناطق محروم میشود و عملاً شکاف آموزشی را عمیقتر میکند.
لازم است نظام آموزشی با در نظر گرفتن شرایط خاص هر منطقه ساعات برگزاری امتحانات را اعلام نماید نه اینکه برای همه کشور به صورت یکسان برنامه ریزی گردد.
اگر آموزش و پرورش مناطق گرمسیر و سردسیر را مانند هم ببیند، نه تنها امکانات لازم برای مقابله با شرایط محیطی فراهم نمیشود بلکه باعث افزایش شکاف آموزشی و طبقاتی خواهد شد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
انتظار می رفت وزیر آموزش و پرورش به عنوان حافظ منافع اهالی عرصه تعلیم و تربیت، هنگام تصمیم دولت برای تغییر ساعت شروع مدارس چه برای کلاس درس یا امتحانات خرداد ماه، منفعل نمی بود و تذکرات لازم روان شناسی و بهداشتی را در جلسه هیئت دولت، مطرح می ساخت. دو ساعت برگزاری امتحانات خرداد ماه نهایی یا غیرنهایی، حتی اگر در دو جلسه دو ساعته برای مدارس دو شیفته برگزار شود، دقیقا می توانست ساعات 8 تا 10 و 10/30 تا 12/30 انجام گرفته و تمام شود. فصل بهار است و این همه از گرما سخن نگوئید. شهرهای مختلف تفاوت درجه ای فاحشی دارند و هنوز در بسیاری از شهرها هوا خنک و تا حد قابل تحمل است.
در ایام جوانی و زمان تحصیل ما اصول و قاعده موثقی حاکم بود و این همه رعایت حال گروه یا طبقه خاصی را نمی کردند. چیزی که در بسیاری از کشورهای جهان نه فقط برای بخش آموزش که برای تمامی ادارات هنوز جریان دارد. جمعیت کم آن زمان، نمی تواند بهانه تفاوت باشد چون رشد و توسعه اقتصادی و تکنولوژی امروز هم زمان با رشد جمعیت، به طور شگفت انگیزی ممکن گردیده است.
صرفه جویی انرژی فقط بهانه است تا ساعت خروج اعضای خانواده با یکدیگر هماهنگ و موجبات نارضایتی یا اعتراض والدین فراهم نشود. وقتی پدر و مادر هر دو شاغلند و قرار است ساعت 6 صبح محل کار خود حضور داشته باشند، در روزهای باقیمانده از سال تحصیلی، ناهماهنگی و نگرانی از دقت یا امنیت فرزندان برای رفتن به مدارس به وجود می آید.
وزیر آموزش و پرورش خردمندانه و با طرح ادّله لازم، می توانست به وزیر نیرو یا رئیس جمهور، « نه » بگوید. اما لابد عاقبت تصمیم تغییر ساعت را پیش بینی یا دوراندیشی ننموده و بلافاصله با بیان بله چشم با این تغییر موافقت نموده اند.
باید پرسید در جلسات هیئت دولت، حساب و کتاب معقول حاکم است و امکان بیان نظر برای یک وزیر وجود دارد یا رودربایستی وزرا با رئیس جمهور، آنان را به پیروی حتمی وا می دارد؟
تاکنون از دلایل پایین بودن میانگین معدل کل دانش آموزان در هر نوع مدرسه، پایه و برای هر دو جنس و هر دو منطقه شهری و روستایی به تفکیک، بهانه های بسیاری آورده می شد و امسال این بهانه نیز علاوه بر تعطیلی غیرعقلانی بیشتر روزهای سال تحصیلی بر همه آنان اضافه خواهد شد و در ماه های بعدی و در تجزیه و تحلیل های سطحی شبه کارشناسی هنگام علت یابی، بدین مهم نیز اشاره خواهد شد. اما این بهانه ها به جای تعدیل و کاهش دلایل مؤثر، روز به روز بیشتر و آسیب زاتر می شود.
طبق نظر متخصصان، ساعت خواب مناسب برای کودکان به سن آنها بستگی دارد. کودکان در سنین مهدکودک و دبستان به 9 الی 12 و نوجوانان نیز به 8 الی 10 ساعت خواب نیاز دارند و اگر ساعات ابتدایی شب را برای خوابیدن از دست بدهند و دیرتر به خواب بروند، صبح خسته و بیحال از خواب بیدار خواهند شد.
حال اگر ما نیز فرهنگ مردم اروپا یا آمریکا را در محیط خانوادگی خود داشتیم، مسأله اندکی قابل تأمل بود، اما متأسفانه کودکان ما همانند کودکان آنان رأس ساعت 8 یا 9 شب وقت خواب قطعی ندارند. بیشتر کودکان ما تا پدر و مادر خود را خواب نکنند هر چند خواب آلود هم باشند، نمی خوابند. چون اجبار یا قانونی در روابط خانوادگی برای این مهم نیست. زود خوابیدن فقط برای سحرخیزی نیست و داشتن روتین یا الگوی خواب درست والدین روی چرخه زندگی کودک و ایجاد عادات زندگی از ابتدا تا نوجوانی تأثیر به سزایی دارد.
از فواید زود خوابیدن می توان به موارد زیر اشاره کرد :
افزایش تمرکز، افزایش انرژی، بهبود عملکرد مغزی، کاهش استرس، بهبود سلامت قلب، افزایش بهرهوری، بهبود سیستم ایمنی، افزایش خلاقیت و بهبود عملکرد عمومی. افزایش ترشح هورمون رشد، تسهیل رشد استخوان و عضله، حفظ وزن سالم، بهبود عملکرد شناختی.
حال شاید وزیر آموزش و پرورش بگوید چرا شلوغ کرده اید. چیزی نیست یک ماه و اندی اگر دانش آموزان ساعت 4 یا 5 صبح بیدار شوند و 6 صبح در مدرسه باشند مگر چه اتفاقی می افتد؟ این همه بهانه جو و ناز نازی نباشید. در ایام جوانی و زمان تحصیل ما اصول و قاعده موثقی حاکم بود و این همه رعایت حال گروه یا طبقه خاصی را نمی کردند.
سی و هفت روز که سهل است، با یک روز یا شب بی نظمی در خواب و بیداری، ریتم عادی بدن کودک و نوجوان برهم می خورد و روی خلقیات و هوشیاری دانش آموزان اثر می گذارد. آنان توانایی بزرگسالان را برای ایجاد سازگاری با هر نوع تغییری را ندارند.
شاید تصور می کنید چون ایام امتحانات است، آب از آسیاب تکان نمی خورد و هیچ اثر منفی روی کارکرد دانش آموزان و حتی معلمان ایجاد نمی شود. اتفاقا این تقارن توجه و دقت بیشتری را برای چنین تصمیمی می طلبد. امتحانات یعنی نتیجه گیری از 9 ماه تلاش شبانه روزی دانش آموزان و معلمان و کادر مدارس. به این سادگی نمی توان این همه زحمات را از حاصل عمر آنان کسر نمود.
چرا انتظار می رود که این گوسفندان و چوپانان به تعبیر وزیر محترم، در برابر هر تصمیمی، تابعی بر این آیه قرآنی باشند:
سوره مبارکه البقرة آیه ۱۸
صُمٌّ بُكمٌ عُميٌ فَهُم لا يَرجِعونَ
آنها کران، گنگ ها و کورانند؛ لذا (از راه خطا) باز نمیگردند!
راه خطای ما تبعیت بی چون و چرا از هر نوع تصمیمی است که ساختار نظام آموزشی را به مخاطره می اندازد. عادت مذمومی که یکی بعد از دیگری به عنوان قانون به خورد ما می دهند. روند نامعقولی پیش آمده است که پس از هر خواب شبانگاهی با پیام یا محتوای خبری در رسانه ها در صبحگاه مواجه می شویم که سخت متحیرمان می سازد. این داستان ادامه داری است که تمامی هم ندارد.
خبر این بود: ساعت شروع مدارس به 6 صبح تغییر یافت!
چه در معنای نیک و نیّت خیر وزیر یا با برداشت اهانت آمیز از آن، ما معلمان چوپان و دانش آموزان گوسفند نیستند. قدری بر شعور اجتماعی قشر فرهنگی جامعه مانور بدهید و تصمیماتی شایسته و درخور بگیرید.
تاکنون کدام ساز و کار آموزش در مدارس ما تغییر مثبت یافته است که قرار است من معلم یا اوی دانش آموز تابعی دربست برای چنین تصمیمات آبکی با شعار صرفه جویی در مصرف انرژی باشیم؟ حضور روحانیون در مدارس به عنوان معلم یا پلیس برای برقراری امنیت در مدارس یا نیّت نصب دوربین در کلاس های درسی برای کنترل و تحدید امنیت شغلی معلمان؟!
برقی که از کشورهای ترکمنستان، آذربایجان و ارمنستان وارد میکنیم و در مقابل به سه کشور عراق، افغانستان، پاکستان و اخیرا به کشور ترکیه صادر می کنیم و افتخار صدرنشینی در صادرات برق در خاورمیانه را هم بر پیشانی خود داریم. چگونه دچار ناترازی می شود؟ ناترازی که آموزش و تولید را فلج کرده است و موجب گرانی محصولات کارخانه ای می شود.
تنها کشوری هستیم که به دلیل نبود برق، علاوه بر مدارس و دانشگاه ها، ادارات را نیز تعطیل می کنیم. چرخش اقتصاد در این کشور معجزه است؟ یا همانند مردمی شدن مدارس که با جیب ملت می چرخد، اقتصاد نیز با وضع مالیات بر ارزش افزوده بر کالاها و خدمات مصرف کننده تأمین می شود؟
از یک سو خاموشی ها امان ملت را بریده است. تنها حسن خاموشی ها دو ساعت بودن آن و پایان خاموشی تا ساعت 7 عصر است که مردم را با مشکلات تاریکی درگیر نمی کند. اما هزینه خرابی لوازم برقی بر دوش همین مردمی است که بیش از نیمی از جمعیت آن زیر خط فقرند.
از سوی دیگر با تعطیلی پنجشنبه ها، تصمیم داشتید به کرامت خانواده اضافه کنید. اما شروع ساعت کار از 6 صبح، هر چه رشته بودید را پنبه کرد و کارکرد خانواده نیز همانند مدرسه، دستخوش تغییر نامیمون شد. از اضافه مثبت که خبری نشد و از کارکردهای موجود نیز تفریق کردید.
در نهایت خانواده و مدرسه به عنوان دو نهاد مهم و مؤثر بر جامعه پذیری کودکان، به تدریج کارکرد اصلی خود را از دست می دهند و در نهایت علی می ماند و حوضش.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
« وی با بیان اینکه ظرفیتهای بسیار خوبی داریم که باید فعال شوند اظهار کرد: یکی از اقداماتی که رسانه ملی در دوران کرونا برای ما انجام داد مدرسه تلویزیونی بود که جای قدردانی دارد اما به طور کلی رسانه ملی قدرت ارتباطش در نظام آموزش و پرورش جز علیه حکمرانی آموزش و پرورش چیز دیگری نیست .
البته یادداشتی به آقای جبلی، رئیس صدا و سیما دادم و خواستم دست از سر ما معلمان بردارید، چه کار به رتبه بندی و افزایش حقوق معلمها دارید، برای دستگاه خودتان چرا نمیگویید؟ دفعه دیگر کسی اجازه ندارد چنین کاری را انجام دهد.
من وزیر آموزش و پرورش هستم و این را عرض میکنم .
وی با بیان اینکه مسائل معطل زیاد داریم، گفت: کنکور را که برجسته کرده است، مگر غیر صدا و سیما و جاهای دیگر در تبلیغاتش بوده؟ دستگاههای دیگر هم همین طور هستند مثلا وزارت علوم. به ما حوزه کنکور می دهند، در مدرسه تبلیغات دست همه بچه ها میدهند که بیایید کلاس کنکور و تعیین رشته. امروز در شورای عالی انقلاب فرهنگی اعلام میکنم که اجازه ندارند در مدارس ما کنکور برگزار کنند. زیر میز نمی زنیم، واقعیتها را بیان می کنیم. به مدیران استان ها اعلام میکنم از این پس حوزه برای کنکور در مدرسه نپذیرید. دانشگاه وظیفهاش است .
اینها کارهای جدی هستند و انتظار داریم نهاد رسانه و دانشگاه و... که هرکدام از ارکان تربیت هستند به ما کمک کنند. بیش از ۵۰ نامه از گروه معلمین داشتم که به رسانه بگویید دست از سر ما بردارند. من خادم و زیان معلمها هستم. معلم خط مقدم و در نوک هرم است . »
این ها سخنان یوسف نوری وزیر پیشین آموزش و پرورش که در 3 خرداد 1401 در نخستین جلسه شورای سیاست گذاری اجرایی سند نظام جامع راهنمایی و مشاوره و کمیته ملی پیشگیری از آسیبهای اجتماعی دانش آموزان که در وزارت آموزش و پرورش برگزار شد بیان گردیده اند . ( این جا )
« صدای معلم » در این گزارش می نویسد :
« این که وزیر آموزش و پرورش شاید برای نخستین بار این چنین از عملکرد صدا و سیما انتقاد می کند نشان از « صداقت » داشته و جای تشکر و قدردانی دارد .
رسانه ای که خود را متصف به صفت « ملی » می کند و از « بودجه عمومی » کشور ارتزاق می کند باید که در برابر عملکرد و سیاست های خود در برابر موضوع مهم « آموزش » رویکرد « مسئولانه » ای داشته و در برابر آن پاسخ گو باشد » .
سه شنبه 23 اردیبهشت 1404 ؛ پرتال وزارت آموزش و پرورش نوشت : ( این جا )
« به گزارش مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، پیمان جبلی، رییس سازمان صداو سیما امروز سه شنبه ۲۳ اردیبهشت ماه در جلسه امضای تفاهم نامه همکاری با وزارت آموزش و پرورش که با حضور وزیر آموزش و پرورش و برخی معاونان ستادی در سالن جلسات صداو سیما برگزار شد با اشاره به این که آموزش و پرورش نقش مهمی در رفع چالشهای جامعه دارد، گفت: پیشرفت، ارتقا، امید به آینده در آموزش و پرورش شکل می گیرد. پیشنهاد و توصیه این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران به صدا و سیما همچون نیروی انتظامی آن است که پیش از امضای هر گونه تفاهم نامه و یا قرار داد با آموزش و پرورش ابتدا وضعیت خودشان را به صورت دقیق آسیب شناسی کرده و « آموزش و بهسازی » از « خودشان » آغاز کنند .
وی با تأکید بر این که وزیر آموزش و پرورش اهتمام جدی بر رفع مسائل این وزارتخانه دارند، گفت: کاظمی در کنار آموزش بر امر پرورش و تربیت دانش آموزان نیز تأکید دارند که این امر نقطه قوت این دوره نظام تعلیم و تربیت محسوب می شود و دغدغههای ایشان در این حوزه محسوس و ملموس است.
وی تصریح کرد: از ابتدای دولت چهاردهم که همزمان با بازگشایی مدارس آغاز شد، آموزش و پرورش با چالشهای زیادی ازجمله کمبود معلم، مطالبات بازنشستگان و ... روبرو بوده که با تلاشهای وزیر محترم مرتفع شد.
به نوعی پیگیرهای مجدانه وزیر؛ زبانزد همه در دولت چهاردهم شده است.
وی با تأکید بر اینکه دکتر پزشکیان نیز اهتمام جدی بر توسعه عدالت در آموزش و پرورش دارند، افزود: حضور دکتر پزشکیان به صورت نمادین در ساخت مدرسه و مکلف کردن همه ارکان دولت و نهادها برای کمک به این امر ستودنی است.
جبلی به اقدامات تحولی صدا و سیما در حوزه آموزش و پرورش اشاره کرد و گفت: ما صدا و سیما را در خدمت آموزش و پرورش قرار میدهیم. زیرا آموزش و پرورش رسانهای گسترده، فراگیر و اثر بخش است که تا مرزی ترین نقاط کشور فعالیت می کند.
وی با تقدیر از نگاه تربیتی وزیرآموزش و پرورش در کنار فراگیری علم تصریح کرد: آموزش و پرورش در کنار یکدیگر معنا پیدا می کند. بنابراین ضرورت دارد تمرکز در هر دو بخش دیده شود.
پرسش « صدای معلم » از وزیر فعلی آموزش و پرورش که اکنون به سردار انعقاد تفاهم نامه ها تبدیل شده آن است که آیا در دو سال گذشته اتفاق خاصی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی رخ داده و یا معجزه ای در سیاست ها و خط مشی ها به وقوع پیوسته است ؟ رسانه ای که پسوند « ملی » را یدک می کشد اما به عنوان مثال حاضر نیست در هفته معلم که مختص معلمان است تریبون را در اختیار معلمان منتقد و کنش گر قرار دهد و حتی از حضور محمد داوری نماینده ی سازمان معلمان ایران در شبکه ی آموزش جلوگیری می کند ؟
صدا و سیمایی که این همه ادعا دارد حتی حاضر نشد در هفته معلم شبکه های سراسری ( عمومی ) خود را در اختیار بخش مدنی ( غیردولتی ) آموزش و پرورش قرار دهد .
دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را ؟
مشاهده ی عملکرد صدا و سیما در حداقل 4 دهه ی گذشته نشان می دهد که اضلاع درگیر آموزش و پرورش از عملکرد این رسانه رضایت ندارند .
پرسش « صدای معلم » آن است که بودجه 35 هزار میلیارد تومانی صدا و سیما در سال 1404 که افزایش 45 درصدی را نسبت به سال قبل نشان می دهد واقعا مبتنی بر عملکرد واقعی این نهاد به عنوان یک « دستگاه فرهنگی » است ؟
پیشنهاد و توصیه این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران به صدا و سیما همچون نیروی انتظامی آن است که پیش از امضای هر گونه تفاهم نامه و یا قرار داد با آموزش و پرورش ابتدا وضعیت خودشان را به صورت دقیق آسیب شناسی کرده و « آموزش و بهسازی » از « خودشان » آغاز کنند .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید