صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

گروه گزارش/

گزارش صدای معلم در مورد موفقیت دانش آموزان در مسابقات المپیک دانش‌آموزی ژیمنازیاد و موج سواری مسئولان وزارت آموزش و پرورش

مسابقات المپیک دانش‌آموزی "ژیمنازیاد" (کمتر از ۱۵ سال) ۱۶ الی ۲۵ فرورین ‌ماه در شهر زلاتیبور صربستان برگزار می‌شود که در این مسابقات ۳۵۳۵ ورزشکار در ۲۵ رشته به مصاف هم می روند ..

کاروان ایران در این دوره از رقابت‌ها شامل ۱۱۴ ورزشکار، ۱۳ رشته و ۲۳ تیم است که مقابل حریفان قرار می‌گیرند. در بین این ۱۱۴ ورزشکار ۴۰ ورزشکار دختر و ۷۴ ورزشکار پسر است .

گزارش صدای معلم در مورد موفقیت دانش آموزان در مسابقات المپیک دانش‌آموزی ژیمنازیاد و موج سواری مسئولان وزارت آموزش و پرورش

تاکنون دانش آموزان ورزشکار ایرانی نتایج خوب و قابل توجهی در این مسابقات کسب کرده اند اما آن چه قابل تامل است تبلیغات وسیع وزارت آموزش و پرورش و مقامات آن است گویی این نتایج حاصل برنامه ریزی و سرمایه گذاری آنان بوده است . آیا وزارت آموزش و پرورش که نزدیک به دو دهه ، سرانه ورزشی مدارس را قطع کرده است و حتی ادارات آموزش و پرورش مناطق و نواحی بعضا برای شرکت دانش آموزان در مسابقات اقدام به طلب پول می کنند ؛ اساسا چه ادعایی می تواند برای کسب این موفقیت ها داشته باشد ؟

این در حالی است که ورزش دانش آموزی و به عبارت ساده تر ، « زنگ ورزش » جایگاه و اهمیت چندانی در برنامه ریزی های این وزارتخانه ندارد .

علیرضا کاظمی، وزیر آموزش و پرورش در حاشیه برگزاری مراسم افتتاحیه مسابقات ژیمنازیاد در صربستان در جمع خبرنگاران در خصوص سفر به صربستان چنین می گوید : ( این جا )

گزارش صدای معلم در مورد موفقیت دانش آموزان در مسابقات المپیک دانش‌آموزی ژیمنازیاد و موج سواری مسئولان وزارت آموزش و پرورش

«  اگر قرار باشد ورزش ایران رشد کند باید به ورزش دانش آموزی توجه کنیم.

با همکاری وزیر ورزش و جوانان ایران و فدراسیون‌ها توانستیم یک کاروان بزرگ را راهی مسابقات کنیم اگر این حمایت‌ها نبود نمی‌توانستیم تیم را آماده کنیم.

این رویداد علاه ه بر دستاوردهای ورزشی دستاوردهای دیگری نیز دارد. اینکه ورزشکاران ما در میادین بزرگ حضور پیدا می‌کنند و موفق به افتخارآفرینی برای کشور می‌شوند اتفاق بسیار بزرگی است.

گزارش صدای معلم در مورد موفقیت دانش آموزان در مسابقات المپیک دانش‌آموزی ژیمنازیاد و موج سواری مسئولان وزارت آموزش و پرورش

علی‌رغم همه فشارهای جهانی با افتخارهایی که کسب می‌کنیم، می‌توانیم پرچم ایران را در کشورهای دیگر به اهتزاز درآوریم » .

همکاری ما با وزارت ورزش و جوانان محدودیت ندارد و در تمامی حوزه‌ها کنار هم خواهیم بود .

 قرار است با همراهی وزارت ورزش زمینه کشف استعدادها، ورزش قهرمانی و همچنین توسعه ورزش همگانی فراهم شود » .

گزارش صدای معلم در مورد موفقیت دانش آموزان در مسابقات المپیک دانش‌آموزی ژیمنازیاد و موج سواری مسئولان وزارت آموزش و پرورش

این رسانه در گزارش خود به تاریخ 9 اردیبهشت 1403 با عنوان : « قهرمانی تیم‌ملی والیبال دانش‌آموزی ایران در جهان و پرسش های بی پاسخ ؟ » نوشت : ( این جا )

 « صدای معلم » این موفقیت را به دانش آموزان ایرانی تبریک و شادباش می گوید هر چند این پیروزی ها نباید مسئولان و مقامات را از این نکته ی مهم و راهبردی دور کند که ورزش و زنگ ورزش در مدارس ایران به ویژه مناطق محروم کشور جایگاهی نداشته و بودجه و نیروی انسانی متبحر و متخصص همچنان دو چالش بزرگ هستند .

گزارش صدای معلم در مورد موفقیت دانش آموزان در مسابقات المپیک دانش‌آموزی ژیمنازیاد و موج سواری مسئولان وزارت آموزش و پرورش

« صدای معلم » در مطلبی از بحران چاقی در میان دانش آموزان ایرانی خبر داده و نوشت : ( این جا )

« البته مطابق معمول و در جهت بازشناسی اهمیت موضوعات ، زنگ مدارس هم در این مورد نواخته خواهد شد اما کسی نمی پرسد که آیا  در همین مدارسی که نیمی از دانش آموزانش دچار چاقی هستند ؛ ورزش صبحگاهی برگزار می شود ؟ آیا این قانون قدیمی نیست ؟

آیا زنگ ورزش واقعا زنگ ورزش است ؟

گزارش صدای معلم در مورد موفقیت دانش آموزان در مسابقات المپیک دانش‌آموزی ژیمنازیاد و موج سواری مسئولان وزارت آموزش و پرورش

باید این پرسش را به جد مطرح کرد :

برنامه ی وزارت آموزش و پرورش در حوزه « سواد سلامت » چیست ؟

مشخص نیست وقتی یک وزارتخانه عریض و طویل با آن همه نیروهای ستادی و اداری توان اجرای یک مراسم ساده مانند « ورزشگاه صبحگاهی » در مدارس را ندارد و نگاه بسیاری در درون و بیرون آموزش و پرورش به زنگ ورزش به مثابه « زنگ بیکاری » است ؛ این گونه تبلیغات وسیع وزارت آموزش و پرورش برای مدال آوری دانش آموزان ایرانی جزء مصادره و پوشاندن ناکارآمدی و سوء مدیریت و فقدان برنامه ریزی و نظارت ؛ آیا معنای دیگری می تواند داشته باشد ؟

گزارش صدای معلم در مورد موفقیت دانش آموزان در مسابقات المپیک دانش‌آموزی ژیمنازیاد و موج سواری مسئولان وزارت آموزش و پرورش

آیا وزارت آموزش و پرورش که نزدیک به دو دهه ، سرانه ورزشی مدارس را قطع کرده است و حتی ادارات آموزش و پرورش مناطق و نواحی بعضا برای شرکت دانش آموزان در مسابقات اقدام به طلب پول می کنند ؛ اساسا چه ادعایی می تواند برای کسب این موفقیت ها داشته باشد ؟

گزارش صدای معلم در مورد موفقیت دانش آموزان در مسابقات المپیک دانش‌آموزی ژیمنازیاد و موج سواری مسئولان وزارت آموزش و پرورش

دانش آموز یک مدرسه عادی دولتی به « صدای معلم » می گوید :

دوستان من خودشان و با هزینه شخصی خودشان در سطح ورزش قهرمانی فعالیت می کنند و این مدال آوری ها ارتباطی با تلاش مسئولان ندارد .

پایان گزارش/


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گزارش صدای معلم در مورد موفقیت دانش آموزان در مسابقات المپیک دانش‌آموزی ژیمنازیاد و موج سواری مسئولان وزارت آموزش و پرورش

منتشرشده در دانش آموز

نقدی بر نصب دوربین در کلاس های درس مدارس و معمای مدیریت علمی پس از 114 در نظام آموزشی ایران در صدای معلم

مقدمه

در گذشته بنا به دلیل وجود اعتماد، مقبولیت، تراکم کم و قابل کنترل دانش آموزی؛ نیاز به کنترل و نظارت همه جانبه در کلاس درس و مدرسه دغدغه کسی نبود. امروز برای حرفه معلمی در جامعه ما نه اعتماد و مقبولیتی باقی مانده است و نه معلمان از اعتبار شغلی بالایی برخوردارند.

حرفه معلمی همانند 5 دهه پیش شغل معتبری نیست و افراد با عناوین گوناگون و بدون هر نوع آموزشی، صرفا برای درمان کمبود معلم و داشتن شغل و درآمد، می توانند معلم شوند. طبقاتی شدن آموزش ، ایجاد و گسترش شکاف عمیق مابین اقشار گوناگون جامعه، همه تیرها را به سوی معلم و ضعف او در تدریس و کلاس داری نشانه می رود.

مگر شما همه معلمان را تربیت کرده اید که انتظار کارکرد مناسب از او دارید؟ یا مگر تربیت معلم ما از استانداردهای جهانی تبعیت می نماید؟

نقدی بر نصب دوربین در کلاس های درس مدارس و معمای مدیریت علمی پس از 114 در نظام آموزشی ایران در صدای معلم

وقتی سخن از نصب دوربین در مکانی پیش می آید اولین چیزی که به ذهن می رسد عدم اعتماد و ضرورت نظارت و کنترل بر زیرمجموعه است. کنترل شدن، برای هر فردی، پدیده ای ناخوشایند است. از کنترل شدن حتی آنانی که وجدان شغلی دارند و به طور منظم و مرتب فعالیت می کنند و کم فروشی یا کم کاری ندارند، ناخشنود می شوند.

فرزندان نیز از کنترل دائم خود توسط والدین خصوصا در سنین نوجوانی یا بلوغ، شدیدا کلافه می شوند و با انجام خطاهای کوچک و بزرگ به خنثی سازی نقش نظارتی والدین می پردازند. بدین طریق اعتماد به نفس و فلسفه معقول اول اندیشه وانگهی عمل در نوجوانان کم رنگ تر می شود. آنان به درستی یا نادرستی رفتار خود شک می کنند.

حال بر فرض محال؛ اگر نظارت و کنترل بر فضایی که امر آموزش و پرورش یا تعلیم و تربیت دانش آموزان در آن جریان دارد، برای تصحیح یا تغییر رفتار در جهت اعتلای امر آموزش باشد یا برای وقوف از خلاقیت های آموزشی برخی از معلمان و ترویج آن در مراکز تربیت معلم و در بین دیگر معلمان باشد، شاید بتوان چنین تصمیمی را موجه فرض کرد. اما اگر امر کنترل برای توبیخ معلم یا کسر امتیاز ارزشیابی، یا تحقیر معلم و عدم اعتماد دانش آموز به توانایی، مهارت و دانش معلم باشد، یا ارائه تذکرهای مکرّر جهت سلب اعتماد به نفس و بیزاری فرد از شغل خود باشد، به هیچ وجه قابل قبول نیست. هر چند که کنترل شدن برای کسب تجربه هم مناسب به نظر نمی آید و گرنه کشورهای برتر آموزشی حتما آن را اجرا می کردند.

یقین راهکارهای بهتری برای کسب نتیجه مطلوب وجود دارد.

راستی چند درصد معلمان از این موضوع باخبرند و عکس العمل آنان نسبت به موضوع چیست؟

نقدی بر نصب دوربین در کلاس های درس مدارس و معمای مدیریت علمی پس از 114 در نظام آموزشی ایران در صدای معلم

نصب دوربین مداربسته در کلاس درس چگونه و چرا؟

در سال جدید و بعد از یک دهه، محمد سلیمی؛ مدیرکل ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات آموزش و پرورش در گفت‌ وگو با تسنیم درباره نصب دوربین مدار بسته در کلاس‌های درس گفت و گو کرده است. او گفته کلاس درس در اختیار معلم است و نصب دوربین ممکن است محدودیت‌هایی در عملکرد معلمان ایجاد کند.

از سوی دیگر آیا این دوربین، تمامی ساعات درسی و برای کل معلمان هر مدرسه در طول یک هفته و یک سال تحصیلی را ثبت و ضبط خواهد کرد؟ نیروی بیکاری که اهل فن هم باشد و خود معلمی را بداند از کجا جذب خواهید کرد؟ یعنی گروه نظاره گر و کنترل گر فیلم های تهیه شده چه کسانی خواهند بود؟ نیروهای صفی یا ستادی؟ مگر این نیروها بیکارند که بدین مأموریت گماشته شوند؟ یا فقط صحنه های اکشن را استخراج و بزرگ نمایی خواهید کرد؟

شرط و قانون مهم نصب دوربین مدار بسته در فضای مدارس این است که جهت جلوگیری از وقوع استرس، رعب و وحشت در بین دانش آموزان، نباید هیچ دوربین مدار بسته‌ای در کلاس درس نصب شود. (نصب این دوربین در سرویس بهداشتی نیز ممنوع است )

قرار است این سیستم‌ها امنیت دانش آموزان را تأمین کند، برای همین منظور در مکان‌هایی مانند درب ورودی و خروجی، حیاط، آزمایشگاه، سالن اجتماعات، راه پله دوربین نصب می شود. در مورد مزایای نصب دوربین مدار بسته در مناطق قانونی مدارس می‌توان بر ورود و خروج دانش آموزان و هر فرد سودجویی نظارت داشت و آمار خشونت، دزدی و خرابکاری را در مدارس کاهش داد. همچنین می‌توان در شرایط اضطراری از تصاویر دوربین برای حل مشکل استفاده کرد.

نقدی بر نصب دوربین در کلاس های درس مدارس و معمای مدیریت علمی پس از 114 در نظام آموزشی ایران در صدای معلم

مهم ترین دلایل عدم نصب دوربین در کلاس درس

این کار باعث به خطر افتادن حریم خصوصی معلمان شده و تأثیر سوء بر کیفیت تدریس گذاشته و موجب افزایش نگرانی‌های صنفی می شود. معلمی که حدود 5 دهه پیش کارکرد تربیتی یا پرورشی دانش آموزان را توسط دبیران پرورشی، از دست داده است. با این کار معلمان، اندک ابهت و اعتبار شغلی باقیمانده خود را هم در برابر دانش آموزان از دست خواهند داد. قبلا سرگروه ها یا بازرسان و راهبران آموزشی نواحی، مناطق و استان ها با حضور خود در کلاس درس، چنین حسی را به دانش آموزان القا کرده اند.

در حالت کلی ؛ نصب دوربین در کلاس درس یعنی سلب آزادی از عمل و گفتار معلم. یعنی اجرای واکنشی غیرواقعی و نمایشی از سوی معلم که بیشتر جهت جلب رضایت تماشاگران فیلم از کلاس درس به جا آورده می شود. یعنی از دست دادن سر رشته تدریس و تعلیم و تربیت دانش آموزان. حتی رفتار معلم با دانش آموزان نیز نمایشی و دور از واقعیت خواهد بود.

نقدی بر نصب دوربین در کلاس های درس مدارس و معمای مدیریت علمی پس از 114 در نظام آموزشی ایران در صدای معلم

مسیر شایعه تا واقعیت

اصولا مدیران ارشد ما برای تصویب یک طرح؛ مراحل زیر را طی می کنند:

1 ) طرح مسأله در بین جمع و جامعه

2 ) تماشا و بررسی واکنش جمع و جامعه

3 ) تکذیب یا مخالفت با مسأله طرح شده

4 ) در طی این ماجرا خشم جمع و جامعه برانگیخته و با تکذیب یا مخالفت مدیران ارشد با طرح مذکور، خاموش می شود.

اکنون از لحاظ روان شناسی برای تحقق هدف اصلی یعنی اجرای طرح، مخاطره ای در کار نیست چون قبلا جمع و جامعه تخیله عصبی شده اند.

امید که نصب دوربین در کلاس درس هرگز چنین مسیری را طی نکند و امیدوارم این خیال وهم آمیز به دانشگاه ها نیز سرایت نکند.

گزارش خبرگزاری تسنیم؛ نظر موافقان و تجارب نصب دوربین در دو کشور

« در حالی که اکثر مدارس در بخش‌هایی مانند حیاط و راهروها مجهز به دوربین‌های نظارتی هستند، کلاس‌های درس از این قاعده مستثنی شده‌اند. مسئولان استدلال می‌کنند که کلاس درس، حریم خصوصی معلمان است و نصب دوربین ممکن است مانع از عملکرد آزادانه آن‌ها شود . باید منتظر ماند و دید که این مخالفت تا چه زمانی ادامه خواهد داشت و نصب دوربین را چه زمانی عملی خواهند کرد. این موضوع بیش از یک دهه است که در دستور کار قرار دارد، اما مسئولان آموزش و پرورش به دلایل مختلف، از جمله نگرانی‌های صنفی از اجرای آن خودداری کرده‌اند.

برخی از کارشناسان و خانواده‌ها معتقدند که نصب دوربین در کلاس‌ها می‌تواند به افزایش نظارت بر عملکرد معلمان و بهبود کیفیت آموزشی کمک کند. آن‌ها بر این باورند که در مواردی مانند تنبیه بدنی یا تحقیر دانش‌آموزان، وجود دوربین می‌تواند به شفافیت و روشن شدن واقعیت‌ها کمک کند.

این کار در برخی از کشورهای جهان به عنوان یک راهکار برای افزایش نظارت و بهبود کیفیت آموزش مورد استفاده قرار گرفته است. به عنوان مثال، در چین، بسیاری از مدارس به دوربین‌های نظارتی مجهز هستند و این اقدام به عنوان بخشی از برنامه‌های دولت برای ارتقای استانداردهای آموزشی و نظارت بر عملکرد معلمان اجرا شده است.

نقدی بر نصب دوربین در کلاس های درس مدارس و معمای مدیریت علمی پس از 114 در نظام آموزشی ایران در صدای معلم

در برخی از ایالت‌های آمریکا نیز نصب دوربین در کلاس‌ها با هدف جلوگیری از خشونت و تضمین امنیت دانش‌آموزان انجام شده است. با این حال، در کشورهایی مانند آلمان و فرانسه، نصب دوربین در کلاس‌ها با مقاومت مواجه شده است. منتقدان این طرح معتقدند که این اقدام حریم خصوصی معلمان را نقض می‌کند و ممکن است به ایجاد فضایی محدودکننده در کلاس‌های درس منجر شود.

موضوع نصب دوربین در کلاس‌های درس همچنان به عنوان یک چالش جدّی در نظام آموزشی ایران مطرح است. از یک سو نیاز به افزایش نظارت و شفافیت در محیط‌ های آموزشی احساس می‌شود و از سوی دیگر، نگرانی‌هایی درباره حفظ حریم خصوصی و آزادی عمل معلمان وجود دارد » .

خبرگزاری تسنیم دو کشور چین و آمریکا را مثال زده است. شاید کشور چین با جمعیت یک میلیارد و 419 میلیون نفری خود حق داشته باشد تا بر کلاس درس در جهت ارتقای استانداردهای آموزشی، کنترل و نظارت داشته باشد. یا کشور آمریکا چون خشونت نوجوانان و قتل همکلاسی ها در مدارس آن شهره آفاق است، حق دارد در کلاس درس از دوربین استفاده کند. اما همچنان که دو کشور آلمان و فرانسه مخالفند؛ مسئولان نظام آموزشی ما نیز نباید تنها قسمت ارزشمند شغل معلمی را به کابوس تبدیل کنند. یعنی تعامل و تبادل اندیشه و اطلاعات با دانش آموزان و اثرگذاری بر روح و تفکر آنان .

معلمان حتی در تعیین مسیر آینده زندگی آنان نقش به سزایی دارند. ما نه جمعیت میلیاردی چین بزرگ را داریم و نه خشونت دانش آموزان آمریکایی را.

اگر به واقعیت تنبیه بدنی یا تحقیر دانش آموزان توسط برخی از معلمان (مدیران و معاونان) اشاره دارید و تنها دلیل نصب دوربین در کلاس درس را یافتن پاسخ به این ناهنجاری، ذکر می کنید، باید گفت:

1) چند درصد معلمان به تنبیه بدنی متوسل می شوند؟ یک بار از این معلم، مدیر و معاون مدرسه که تا مرز اخراج پیش می روند، مسئول کارشناس دلسوزی بپرسد چرا دست به این کار زده اند؟

آنچه از آمار مربوط به تعداد تنبیهات در دو سال‌ تحصیلی 94-93 و 95-94 برمی آید گویای 1924 شکایت تنبیه بدنی است که 96 پرونده به هیأت تخلفات اداری ارسال و 186 نفر تذکر کتبی دریافت کردند، 518 نفر تذکر شفاهی گرفتند و 452 نفر هم از شکایت خود صرف نظر کردند. ( برای سال های بعد آماری پیدا نکردم.)

حال 1924 مورد را تقسیم بر کل تعداد جمعیت دانش آموزی سال های مورد نظر بنمایید؛ درصد ناچیزی به دست خواهد آمد. البته درصد کم آمار تنبیه دانش آموزان هم دلیل موجهی برای دفاع از بدخلقی یا عملکرد غیراخلاقی معلمان و یا دیگر اولیای مدارس نیست.

2) پس تنبیه مدیران و معاونان را چگونه ثبت و ضبط خواهید کرد چون همه مدارس مجهز به دوربین مداربسته در راهروها و حیاط مدرسه نیستند ؟

نقدی بر نصب دوربین در کلاس های درس مدارس و معمای مدیریت علمی پس از 114 در نظام آموزشی ایران در صدای معلم

3) چند درصد این تنبیه ها از رفتار خشن معلمان نشأت می گیرد و چند درصد بازتابی از بی عدالتی اقتصادی و تحقیر جایگاه شغلی او نسبت به دیگر مشاغل است؟ چون با افزایش تعداد مشکلات زندگی، فشارهای عصبی هم افزایش می یابد.

4) آیا تنها مقصر در امر تنبیه، معلمان هستند و دانش آموزان تنبیه شده هیچ خطایی نداشته اند؟

نقدی بر نصب دوربین در کلاس های درس مدارس و معمای مدیریت علمی پس از 114 در نظام آموزشی ایران در صدای معلم

هیچ آدم عاقلی راضی به آزار و اذیت کودکان نیست. اما کودکان امروز هم کودکان دیروز نیستند. در دوران تحصیل ما در دوره ابتدایی تنبیه های عجیب و غریبی بود که ترس از معلم یا مدیر مدرسه مانع تمرکز و یادگیری می شد. زندانی کردن در انبار تاریک مدرسه تا پایان ساعت آموزشی همان روز. مداد لای دو انگشت گذاشتن و فشار دادن آن. پشت و جلوی لباس دانش آموز نوشته تنبل چسباندن یا سنجاق کردن و او را در جای جای مدرسه چرخاندن. حتی اگر فارسی صحبت نمی کردیم دو ریال به قلّک روی میز معلم می انداختیم. تنبیه که همیشه جسمی یا بدنی نیست، تنبیه روحی یا کلا شرمساری حاصل از تنبیه هم آزاردهنده است.

در زمان حال با افزایش امکانات زندگی و رفاه بیشتر و افزایش خانواده های تک فرزند به عنوان الگوی برتر، غالب کودکان نازپرورده و لوس شده اند و آستانه تحمل بسیار پائینی دارند. یک بار از این معلم، مدیر و معاون مدرسه که تا مرز اخراج پیش می روند، مسئول کارشناس دلسوزی بپرسد چرا دست به این کار زده اند؟

نقدی بر نصب دوربین در کلاس های درس مدارس و معمای مدیریت علمی پس از 114 در نظام آموزشی ایران در صدای معلم

سخن آخر

از اجرای طرح واهمه ارزشمندی داشته اید و این که عواقب ناخوشایند نصب دوربین در کلاس های درس را همه جانبه می سنجید، نکوست. هر چند که این ترس بیشتر از نگرانی برای معلمان، به دلیل اطمینان از ناتوانی خودتان برای نحوه اجرا و سرمایه گذاری است.

شاید اگر به چنین اقدامی دست بزنید داستان رتبه بندی تکرار شود. طرحی که ارائه شد اما به تأمین بودجه، نیروی انسانی حاذق تر از معلم جهت ارزیابی، جامعه آماری ذی حق، و شایستگی های لازم برای هر رتبه اندیشیده نشد و شاخص ارزیابی در آن مفروض نبود.

لایحه ای که پس از 10 سال کش و قوس فراوان در اواخر اسفند ماه 1399 از سوی دولت وقت به مجلس ارسال و کلیات آن خردادماه سال 1400 به تصویب رسید، اما به دلیل تغییرات قابل توجه لایحه از سوی نمایندگان مجلس و عدم تأمین بار مالی آن، ماه‌ها در مجلس معطل ماند و یک مرتبه نیز از سوی شورای نگهبان رد و دوباره به مجلس بازگشت. 16 ماه اجرای آن طول کشید و موجب برکناری (البته استعفا خواندند) وزیر وقت آموزش و پرورش یعنی آقای نوری شد.

اگر نگران کیفیت تحصیلی دانش آموزان هستید به اساسی ترین تغییر بیندیشید. یعنی دگرگونی همه جانبه در نظام آموزشی، ایجاد تحول در تفکرات طراحان آموزشی و تغییر ساختار آموزشی. مسیری که تمامی کشورهای پیشرو و برتر آموزشی در جهان آن را مدت مدیدی است طی کرده اند. به ایجاد تغییر در مراکز تربیت معلم بیندیشید. به معلمانی که آموزش ندیده اند و فقط با یک آزمون معلم شدند و یا حداقل دوره سه ماهه آموزشی دیده اند که برای معلم شدن کافی نیست.

نقدی بر نصب دوربین در کلاس های درس مدارس و معمای مدیریت علمی پس از 114 در نظام آموزشی ایران در صدای معلم

برنامه ریزی، سازماندهی و تصمیم گیری از مهم ترین اصول مدیریت علمی است که حداقل در آموزش و پرورش ما در غلافی از تعصبات سنتی پوشانده شده است. از نظر تیلور مدیریت علمی یعنی این‌ که مدیر به جای تکیه بر شهود، حساب ‌و‌ کتاب سرانگشتی، واقعاً بر اساس شاخص‌های عددی و قابل‌اندازه ‌گیری کار کند و بکوشد تصویر شفاف‌تری از کار ترسیم نماید. استانداردهای عملکرد را بهتر و دقیق‌تر تعریف نماید.

او همهٔ این حرف‌ها را در سال ۱۹۱۱ میلادی ( 114 سال پیش) در کتابی با عنوان اصول مدیریت علمی نوشته و منتشر کرده و ما در قرن بیست و یکم هنوز متوجه این مهم نیستیم.

نصب دوربین در کلاس های درس مدارس ما، باعث متلاشی شدن وضعیت فعلی و از دست رفتن کارکرد مناسب معلمان خواهد شد. کنترل و نظارت اجتماعی در جامعه ما به حد کافی از شدّت و حدّت برخوردار است؛ پس برای کسب اطمینان از نتایج این عمل، به نظرسنجی از معلمان در سطح کشور بپردازید.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نقدی بر نصب دوربین در کلاس های درس مدارس و معمای مدیریت علمی پس از 114 در نظام آموزشی ایران در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت
سه شنبه, 19 فروردين 1404 16:28

عشق ؛ در عصر سرعت، مصرف و تنهایی

معنای عشق برای نسل زد و در عصر سرعت و مصرف و تنهایی در صدای معلم   این چند سالی که درس «سبک زندگی و مدیریت خانواده» را در دبیرستان تدریس می‌کنم، شاهد یک پدیده‌ام که نه‌تنها نگران‌کننده، بلکه گویای یک تغییر عمیق نسلی‌ است:

اکثریت نوجوان‌های امروز، عشق را یا نمی‌شناسند، یا بد می‌شناسند.

در گفت‌وگوهای کلاسی‌مان، وقتی بحث به عشق می‌رسد، تعاریف شان اغلب حول چند محور می‌چرخد:

لذت جنسی، جذابیت فیزیکی، موقعیت اقتصادی یا حتی دیده شدن در فضای مجازی.

در بسیاری از اذهان دانش آموزان، عشق شبیه به یک قراردادِ سود ده است. چیزی برای «داشتن»، نه «شدن» و این، آن‌قدر گسترده است که نمی‌شود آن را صرفاً به بحران فردی یا تربیتی نسبت داد.

صادقانه بگویم:

ابتدا شوکه می‌شدم.

فکر می‌کردم چرا بچه‌ها این‌قدر سطحی به عشق نگاه می‌کنند؟ اما با گذر زمان، فهمیدم که این فقط مسأله‌ نسل Z نیست ؛ بلکه بازتابی است از یک بحران اجتماعی ـ فرهنگی گسترده‌تر، که ساختارهای عاطفی ما را درگیر کرده است . ما چطور می‌توانیم عشق را به بچه‌ها بیاموزیم، وقتی جامعه آن را فراموش کرده است؟

من و نسل‌های قبل‌تر، اگرچه بی‌نقص نبودیم، اما عشق را با نوعی حس قدسی، با معنا و با تأمل تجربه می‌کردیم. حتی اگر خام و خیالی بود .

ما دل می‌دادیم نه برای نمایش؛ برای تجربه، برای ساختن.

اما امروز، اغلب این پیوندها، اگر اصلاً پیوندی در کار باشد، بیشتر از جنس مصرف‌اند.

این‌جا بود که سراغ اریک فروم رفتم. کتاب معروفش «هنر عشق ورزیدن» را دوباره خواندم. او عشق را یک مهارت می‌داند، نه یک احساس غریزی یا صرفاً رمانتیک.

معنای عشق برای نسل زد و در عصر سرعت و مصرف و تنهایی در صدای معلم

در نگاه فروم، عشق چیزی نیست که «پیدا کنی» بلکه چیزی‌ست که باید «یاد بگیری». و این دقیقاً چیزی‌ست که نسل امروز در آن تنها مانده است؛ چرا که آموزش ندیده چگونه عشق بورزد.

فروم در فصل پایانی کتابش، تحلیلی عمیق از وضعیت عشق در جامعه سرمایه‌داری ارائه می‌دهد:

در این نظام، همه‌چیز تبدیل به کالا می‌شود.

عشق هم از این قاعده مستثنی نیست.

معنای عشق برای نسل زد و در عصر سرعت و مصرف و تنهایی در صدای معلم

او می‌نویسد:

«در جامعه‌ی سرمایه‌داری، عشق نه یک توانایی است، بلکه کالایی است که باید مطابق با نیاز بازار عرضه و تقاضا شود. انسان‌ها هم خود را مانند کالا به نمایش می‌گذارند، تا به شکلی « قابل فروش » دوست داشته شوند.»

وقتی این خطوط را دوباره می‌خواندم، انگار داشتم حرف‌های دانش‌آموزانم را از زبان یک متفکر می‌شنیدم.

در دل این نظام، رابطه‌های انسانی هم تابع قوانین بازار شده‌اند:

باید   « خوش‌تیپ» باشی . « پول‌دار » باشی . « هیجان‌انگیز » باشی . « ویو » و « لایک » بالا داشته باشی... وگرنه، ارزش دوست‌داشتن نداری.

معنای عشق برای نسل زد و در عصر سرعت و مصرف و تنهایی در صدای معلم

در چنین جهانی، عشق هم دیگر تبدیل به یک تجربه اصیل نمی‌شود، بلکه به یک «محصول مصرفی» بدل می‌شود.

از بچه‌ها که می‌پرسم: «عشق برای شما یعنی چی؟» اغلب، اولش می‌خندند. بعد که فضا جدی می‌شود، یکی می‌گوید: «این چیزا برای فیلمه.»

دیگری می‌گوید: «اگه عشق واقعی بود، چرا آن قدر خیانت هست؟»

و یکی دیگر با صداقت بیشتری می‌گوید: «ما بلد نیستیم کسی رو واقعا دوست داشته باشیم.»

معنای عشق برای نسل زد و در عصر سرعت و مصرف و تنهایی در صدای معلم

این‌جاست که نقش ما معلم‌ها جدی می‌شود.

اگر ما درباره عشق، عشق ورزیدن، صبر، فهم، ارتباط و تفاوت میان « خواستن » و « دوست داشتن » صحبت نکنیم، چه کسی باید بکند؟

فروم می‌گوید:

«من در درون تو، تو، خودم و همه‌ی انسان‌ها را دوست دارم.» این یعنی عشق، پیش از آن که رابطه‌ای بیرونی باشد، نوعی توانایی درونی برای اتصال به دیگری‌ست. توانایی‌ای که باید آموخته شود، پرورش یابد، و مثل هر هنری، تمرین شود.

معنای عشق برای نسل زد و در عصر سرعت و مصرف و تنهایی در صدای معلم

و حالا که دارم این‌ها را می‌نویسم، با خودم فکر می‌کنم:

در جهانی که پر از شتاب، مصرف، رقابت و ناامنی است، آیا هنوز می‌شود به نوجوانی یاد داد که آرام، صبور، اصیل و بدون فیلتر دوست بدارد؟

آیا هنوز می‌شود به یک نسل، هنری را آموخت که جامعه آن را زنگ تفریحی، لوکس، یا ناکارآمد می‌داند؟

ما چطور می‌توانیم عشق را به بچه‌ها بیاموزیم، وقتی جامعه آن را فراموش کرده است؟


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

معنای عشق برای نسل زد و در عصر سرعت و مصرف و تنهایی در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت
دوشنبه, 18 فروردين 1404 13:55

اندر حکایت ایرانیان خیلی باهوش ؟!

آیا ایرانی ها آدم ها باهوشی هستند و آی کیوی آنان بالاست

« در دوران ظلمت باید ارزش هر چیزی را که به آزادی می‌رسد و با آزادی به دست می‌آید، به خودت نشان دهی ؛ با به خاطر سپردن و تأمل کردن و سپس تکرارش در تخیل. این تنها راه زنده‌ ماندن در دوران ظلم است. عصر ظلمت دوران بی‌رؤیا کردن آدم‌هاست.

دوران زندگی بدون تخیل و اندیشه. و اندیشیدن بیش از آن که به هوش و ذکاوت نیاز داشته باشد، محتاج شهامت است و همراهی با بی‌باکان.

هانا آرنت

از کتاب  انسان‌ها در عصر ظلمت »

***

در روزهای اخیر ، جدولی در شبکه های اجتماعی با عنوان : « باهوش ترین کشورهای جهان از طریق متوسط بهره هوشی در سال 2025  » فراگیر شده است .

آیا ایرانی ها آدم ها باهوشی هستند و آی کیوی آنان بالاست

در مورد اعتبار این جدول اظهار نظری نمی کنم اما این که ایرانی ها معمولا در آیتم ها و موضوعات منفی رتبه های نخست دارند اما این بار وضعیت « معکوس » شده است جای تامل بسیار دارد .

گزارشی توسط سایت « برنا » در سال 1402 با عنوان : « میانگین آی کیو در ایرانی‌ها چقدر است؟ » منتشر شده است . ( این جا )

در این گزارش چنین می خوانیم :

« در برخی از سایت‌ها، ایران در میان ۱۹۹ کشور دنیا در جایگاه بیست و سوم قرار گرفته و در برخی دیگر نیز ایران از بین ۱۹۹ کشور در رده صد و دهم قرار دارد.

البته در سایت «کوئورا» انتقادات زیادی نسبت به این مساله شده و عنوان شده که در حالی که بهره هوشی واقعی ایرانیان ۹۷ است، میانگین بهره هوشی ایرانیان رابر اساس تست‌های آی کیوی متعلق به سال ۱۹۴۸، ۸۴ در نظر گرفته‌اند که این مساله شائبه‌های سیاسی را در اذهان ایجاد کرده است. 

در سایت ورلد پاپولیشن ریویو با استناد تحقیقات ریجارد لین روانشناس بریتایایی که به طور گسترده نتایج آن در سراسر دنیا انتشار یافته، با در در نظر گرفتن امتیاز ۸۰.۰۱ برای بهره هوشی ایرانیان، این کشور در جایگاه بالاتری از کشورهایی نظیر پاکستان، تونس، عمان، کویت، اندونزی، اکوادور بولیوی، عربستان سعودی، مصر، هند، الجزایر، کنیا، سوریه، بنگلادش،  کامرون مراکش(مغرب) و ساحل عاج قرار گرفته است.

البته ناگفته نماند که تحقیقات ریچارد لین به رغم آن که از جمله مفصل ترین و دقیق ترین تحقیقات در این زمینه تشخیص داده شده همواره با انتقاداتی نیز مواجه بوده از جمله برخی ادعا کرده‌اند که ریجارد لین از داده‌های غیر دقیقی برای اثبات برتری نژادی استفاده کرده است. البته با نگاهی به اسامی کشورهای حاضر در جدول باهوش ترین کشورهای دنیا می‌توان به ادعای این افراد تا حد زیادی به دیده تردید نگریست.

آیا ایرانی ها آدم ها باهوشی هستند و آی کیوی آنان بالاست

دشواری در ارزیابی‌ها

البته در سایت ورلد پاپولیشن ریویو که اطلاعات مربوط به تحقیق ریچارد لین را تا سال ۲۰۲۲ به روز رسانی کرده  به این مساله اشاره شده که تشخیص اینکه کدام کشورها دنیا دارای باهوش ترین مردم دنیا هستند یا دارای بالاترین میزان بهره هوشی هستند، بسیار دشوار است چرا که برای این مساله باید فاکتورهای مختلفی را در نظر گرفت.

 از جمله اینکه آیا باهوش ترین کشورهای دنیا اغلب دارای شهروندان با سوادی هستند؟

 شاید بتوان این طور ارزیابی کرد که باهوش ترین کشورهای دنیا کشورهایی باشند که مردم آن بالاترین امتیاز را از تست‌های آی کیو (بهره هوشی) به دست آورده باشند. یا اینکه باهوش ترین کشور دنیا، کشوری است که دارای بالاترین درصد افراد فوق العاده باهوش است.

آیا می‌توان این طور ارزیابی کرد که باهوش ترین کشور دنیا کشوری است که شهروندانش بیشترین تعداد جوایز نوبل را کسب کرده باشند ؟

برخی از جامع ترین و پر انتشار ترین تحقیقات درباره بهره هوش در کشورهای مختلف دنیا توسط روان شناس بریتانیایی ریجارد لین و همکارش دیوید بکر انجام گرفته است. این دو در تحقیقاتی که نتیجه آن در مقاله‌ای با عنوان «هوش کشورها» انتشار یافت. میانگین آی کیو (بهره هوشی) متوسط شهروندان ۱۳۲ کشور دنیا را اندازه گیری کردند.

علاوه بر این آن‌ها در تحقیق خود بر آوردهایی از بهره هوشی ۷۱ کشور دیگر دنیا ارائه دادند.

نتیجه این بررسی توسط موسسه اولستر انتشار یافته است.

آیا ایرانی ها آدم ها باهوشی هستند و آی کیوی آنان بالاست

ده کشور باهوش دنیا از نظر آی کیو (بهره هوشی) – موسسه اولستر ۲۰۱۹

۱. ژاپن - ۱۰۶.۴۹ امتیاز
معیار برای داوری همان توانایی حل مساله از طریق احصاء توانایی ها و قابلیت های فردی از طریق فرایند های جمعی مانند « تحزب و رسانه » و تعامل های موثر و سازنده است که ما از آن « بی بهره ایم » .
۲. تایوان – ۱۰۶.۴۷ امتیاز
۳. سنگاپور – ۱۰۵.۸۹ امتیاز
۴- هنگ کنگ (چین) – ۱۰۵.۳۷ امتیاز
۵- چین – ۱۰۴.۱۰ امتیاز
۶- کره جنوبی – ۱۰۲.۳۵ امتیاز
۷ – بلاروس (روسیه سفید) – ۱۰۱.۶۰ امتیاز
۸ – فنلاند – ۱۰۱.۲۰ امتیاز
۹- لیختن اشتاین – ۱۰۱.۰۷ امتیار
۱۰- آلمان و هلند – با امتیاز برابر ۱۰۰.۷۴

ارتباط میان تحصیلات و هوش

میان تحصیلات و هوش ارتباط نزدیکی برقرار است.

 هر چه سیستم آموزشی کشورها قوی‌تر باشد، در طول زمان جمعیت باهوش‌تری برای این کشورها تربیت می‌شوند.

آیا ایرانی ها آدم ها باهوشی هستند و آی کیوی آنان بالاست

 با توجه به این امر، در برخی از تحقیقات از رده‌بندی کشورهای مختلف دنیا در زمینه آموزشی به عنوان مبنایی برای مقایسه هوش میان کشورهای مختلف استفاده می‌شود. در سال ۲۰۱۸، سازمان همکاری و توسعه  اقتصادی (OECD) نتایج سه ساله برنامه تحقیقات دانشجویی خود را انتشار داد . در این تحقیق توان خواندن، آگاهی از ریاضیات و علوم در میان بیش از ۶۰۰ هزار دانش آموز در ۷۹ کشورمورد بررسی گرفت. 

نتایج تحقیق نیز بدین شرح انتشار یافت.
چه چیزی در نظام آموزشی ایران دچار تحولات بنیادین و زیربنایی شده که تاثیر خودش را در ابتدا در « مدرسه » و سپس در « جامعه » بگذارد و ما متعاقبا مدعی شویم که از باهوش ترین ملل جهان هستیم ؟

۱۰ کشور برتر باهوش دنیا بر اساس توان خواندن، آگاهی از ریاضیات و علوم – بر اساس نتایج تحقیقات OECD

۱- چین
۲- سنگاپور
۳- ماکائو(جین)
۴- هنگ کنگ (چین)
۵- استونی
۶- کانادا
۷- فنلاند
۸- ایرلند
۹- کره جنوبی
۱۰- لهستان »

این یافته ها کاملا اعتبار آن جدول قبلی ( مجعول ) را زیر سوال می برد .

گذشته از آن که کدام کشور در جهان از همه باهوش تر باشد و یا نباشد اما مساله بسیار مهم و استراتژیک آن است که آیا کشوری با امکانات و محدودیت هایی که دارد ؛ چقدر در « حل مساله » مرتبط با چالش ها و بحران ها موفق و موثر بوده است ؟

آیا ایرانی ها آدم ها باهوشی هستند و آی کیوی آنان بالاست

شاید اگر تراز و یا میزان را همین موضوع یعنی « توانایی حل مساله » در نظر بگیریم خیلی راحت تر و علمی تر بتوانیم در مورد میزان هوش جمعیت یک جامعه و آینده آن نظر دهیم .

کشوری مانند « ایران » که به استناد آمارها با بیش از 100 بحران و ابر بحران رو به روست و بدتر از همه با وجود دیدن آن همت و یا اراده ای نافذ و مستمر برای حل آن ها مشاهده نمی شود ؛ چه فرقی می کند که  در جدول رنکنیگ هوش جهانی در کجای آن قرار گرفته باشد ؟

آیا ایرانی ها آدم ها باهوشی هستند و آی کیوی آنان بالاست

و اما نکته قابل توجه و تامل دیگر که در گزارش بالا به آن اشاره شده است ارتباط میان عملکرد نظام آموزشی با تربیت شهروندان باهوش است .

واقعا نظام آموزشی ایران در جهان جز مدال آوری برخی دانش آموزان خاص در مدارس خاص چه حرفی برای عرضه در میان نظام های آموزشی موفق جهان دارد ؟

آیا ایرانی ها آدم ها باهوشی هستند و آی کیوی آنان بالاست

چه چیزی در نظام آموزشی ایران دچار تحولات بنیادین و زیربنایی شده که تاثیر خودش را در ابتدا در « مدرسه » و سپس در « جامعه » بگذارد و ما متعاقبا مدعی شویم که از باهوش ترین ملل جهان هستیم ؟

کشوری مثل ما که بیش ترین تعطیلات را در نظام آموزشی خود دارد و برای مثال به مناسبت « نوروز » مدارس آن قریب به یک ماه تعطیل می شوند ؛ چه ادعایی می تواند در رنکینگ آموزشی جهان داشته باشد ؟

آیا ایرانی ها آدم ها باهوشی هستند و آی کیوی آنان بالاست

ممکن است برخی و شاید بسیاری از کسانی که این مطلب را می خوانند مطابق عادت مالوف و همیشگی ، نگارنده را متهم به  « تحقیر » ایرانی ها کنند . و این در حالی است که تحقیر در اصل خود به معنای « کوچک شماری » و یا « خُرد انگاشتن » پدیده ها و واقعیت های ساری و جاری است .

آیا « واقعیت ها » و یا فکت ها فرضیات و ادعاهای مرا نقض می کنند ؟

اگر واقعا فرد و یا افراد جامعه ای الگوی زندگی شان را بر اساس مثلث « اندیشه نیک ، گفتار نیک و کردار نیک » تعریف و درونی کرده باشند ؛ چه ترس و واهمه ای باید از تحقیر شدن توسط « دیگران » داشته باشند ؟

آیا ایرانی ها آدم ها باهوشی هستند و آی کیوی آنان بالاست

این انگاره که از دیر باز گفته شده ایرانی ها همیشه از باهوش ترین مردم جهان بوده اند ؛ از کجا آمده است ؟

اگر واقعا چنین است ؛ پس این همه بحران و چالش و مشکل در این کشور از کجا آب می خورد ؟

ممکن است برخی و شاید بسیاری بر اساس ذهنیت و تفکر « ضد توسعه » عنوان کنند که مردم ما در مجموع باهوش هستند و این اقلیت حاکم است که به واسطه « خِرد کم شان » کشور را به این مرحله رسانده اند .

این فرضیه هم از اساس غلط است .

مگر می شود عده ای در اقلیت و با هوش کم توسط جمعیت کثیر هوشمند برای یک مدت طولانی فریفته و گمراه شوند ؟

آیا ایرانی ها آدم ها باهوشی هستند و آی کیوی آنان بالاست

صورت مساله کاملا صریح ، روشن و آزمون پذیر است .

 به این موارد که از فرط تکرار به صورت یک نرم در فرهنگ عمومی ما آمده است توجه کنید :

- افراد بسیاری به شمال ایران می روند و همه جا را مملو از زباله می کنند .

- افراد بسیاری به جنوب ایران می روند و خاک سواحل آن جا را به یغما می برند .

آیا ایرانی ها آدم ها باهوشی هستند و آی کیوی آنان بالاست

-در رانندگی ، فرهنک و سبک رانندگی ایرانی ها منحصر به فرد است .

از سمت راست و یا شانه خاکی سبقت می گیرند و تصور می کنند که آدم های خیلی زرنگ و جسور و تیزی هستند .

-زمانی که یک آمبولانس با چراغ گردان و بوق ممتد حرکت می کند ؛ کثیری از همین رانندگان باهوش و تیز با فاصله بسیار کمی به صورت قطاری در پشت آن به حرکت در می آیند .

- هنگام ترافیک و زمانی که عده زیادی در صف برای وارد شدن به لوپ و یا یک مسیر فرعی هستند ، تعداد قابل توجهی از همین رانندگان باهوش و زرنگ و زیرک به صورت میان بر خود را به جلوی صف می رسانند و با سماجت و طلبکاری وارد لاین می شوند .

آیا ایرانی ها آدم ها باهوشی هستند و آی کیوی آنان بالاست

- دانش آموزان و اولیای آنان یک هفته مانده به عید و البته با همراهی و همدستی با کادر مدرسه کلاس ها و مدرسه را از رسمیت می اندازند به هوای این که قصد مسافرت دارند . جالب آن که برخی از همین دانش آموزان با تجدیدی در برخی دروس ، تابستان را که فرصتی برای تفریح و مسافرت و بازیابی خویشتن است به درس خواندن می گذرانند .

- به همین سیاق ، معلمان که عملا از ابتدای خرداد تعطیل می شوند و در نهایت چند روزی را برای مراقبت در مدرسه حضور پیدا می کنند اما مشخص نیست که چرا ترجیح می دهند در تعطیلات نوروز که جاده ها ایمن نیستند و تعداد کشته ها و مجروحان هر سال رکورد می زند ؛ خود را قاطی « بقیه »  کنند و تنها دغدغه شان می شود :

وضعیت نامناسب مدارس و یا همان مراکز اسکان . غافل از آن که مدرسه در همه جای دنیا کارکرد آموزشی دارد و قرار نیست کاربری دیگری برای آن تعریف شود .

آیا ایرانی ها آدم ها باهوشی هستند و آی کیوی آنان بالاست

و ده ها و شاید صدها موارد دیگر از این دست .

واقعا پرسش آن است که در کدام کشورهای باهوش جهان بر اساس همان جدول ، مردمان آن کارهایی از جنس « ما » می کنند و ما به خود اجازه می دهیم که خود را در کنار آنان قرار دهیم و خود را « هم جنس » آنان بدانیم ؟

ایران هم کشوری است مثل کشورهای دیگر و نباید دچار غرور و یا توهم شود و یا دچار حس خودبرتر بینی شود .

معیار برای داوری همان توانایی حل مساله از طریق احصاء توانایی ها و قابلیت های فردی از طریق فرایند های جمعی مانند « تحزب و رسانه » و تعامل های موثر و سازنده است که ما از آن « بی بهره ایم » .

منتشرشده در پژوهش
یکشنبه, 17 فروردين 1404 18:59

قصه " قنات آباد و شاه مار "

قصه قنات آباد و شاه مار در صدای معلم

روستایی ، کمی دورتر از کوهی بلند در دلِ درّه ای از گذشته های بسیار دور در زمینی با خاک توانمند به هر گونه کِشتی جای داشت به نام « قنات آباد » .

طبیعت در بخششِ هر آنچه که در توان داشت بر آن کوتاهی نکرده بود . کشتزارها و باغ هایش از آب قناتی سیراب می شدند که از دل کوه تا روستا کشیده شده بود و از چشمه ای جوشان بیرون می ریخت ، و هر تازه واردی هر آنچه را که از بهشت شنیده بود در آن می دید .

فرشته های زیبا دختران و زنانش بودند و دلیران جوانمرد پسرانِ نوجوان و مردان میانسال کهن سالش .

لک لک های مهاجر هر ساله رویِ درختان تنومند و سر به فلک کشیده یِ آن آشیانه می ساختند و جوجه های خود را تا مرز لک لک شدن می پروراندند که پرواز را بیآموزند و به جایگاه پیشین خود باز گردند تا چرخه ی طبیعتِ بخشنده و مهربان را بر هم نزنند زیرا از پیشینیان خود آموخته بودند :

هر گونه کُنش به طبیعت ، از آب و خاک و پرندگان و حیوانات گرفته تا خارها و چمن ها و گُل ها و انسانها واکُنشی در پی خواهد داشت .

قصه قنات آباد و شاه مار در صدای معلم

ریش سفید روستا مرد خردمندی به نام علی مُراد بود و همسری خردمندتر از خود داشت به نام نرگس هر دوِ آنها خود را نه تنها فراتر از روستائیان نمی دانستند بلکه همیشه و از همه در احوال پرسی و اوغور به خیر پیشی می گرفتند .

کودکان را می نواختند . نوجوانان را نه به اجبار و پند آموزی ، بلکه با اُلگو ساختنِ خود و فرزندانشان به کار و تلاش بر می انگیختند و از مردان و زنان روستا می خواستند زمینه یِ پرورشِ بهینه یِ فرزندانشان را فراهم سازند تا آنها نیک پندار گردند و رفتار و گفتارشان نیز با هم همخوانی داشته باشد .

قصه قنات آباد و شاه مار در صدای معلم

یک دوره گَردی که مقدارِ اندکی قند و چای ، استکان و نعلبکی ، ظرفِ فلّزیِ اسپند دود کُن ، کِتری ، داس و چکُّش و ..... بارِ اُلاغش می کرد و برایِ فروش به قنات آباد می آورد ، از روستا خوشش آمد و در آنجا ساکن شد .

مردم مهربان قنات آباد به او خانه و زمین دادند تا مانند خودشان در آنجا کِشت کنَد و به سر بَرَد ، نام جدید هم بر او بر گُزیدند و « شاه مار » را به عبدالعلی بر گرداندند .

عبدالعلی در گشت و گذار برای فروختنِ کِتری قوری در زبان بازی ، پخته شده و هر گونه پوست اندازی و به شکل دیگر در آمدن را آموخته بود ، بِه گونه ای که‌ در قنات آباد ، نَمایِ خود را چنان آراست که درست کار شناختَندَش ، تا این که علی مراد و نرگس هر دو سرطان گرفتند و مردند و مردم عبدالعلی را به ریش سفیدیِ روستا بر گُزیدند .

عبدالعلی خیلی از خدا و پیغمبر می گفت و خود را دین دار می شناساند .

روزی روباهی خروس یکی از ساکنین را دزدید ، عبدالعلی همان را بهانه کرد و دستور داد دورِ روستا دیوار بِکَشند و دروازه ای بگذارند که همه از آنجا رفت و آمد کنند و نگهبانی داشته باشد تا هیچ روباهی نتوانَد به روستا وارد شود .

قصه قنات آباد و شاه مار در صدای معلم

جوانی به نام هرمز نپذیرفت و گفت : « ما با فروشِ دست آوردهای کِشتزار و باغ هایمان به روستاهایِ گِردا گِردِ اینجا به سر می بریم ، دیوار راهِ داد و سِتُد را می بندد » .

عبدالعلی که تنها به خود می اندیشید نه به دیگران در پاسخ می گفت : « مردم نیازی نیست یا خود راهِ درازی رابِپیمایند تا دست آورد کِشت شان را بِفروشند یا روستائیان گرداگرد این روستا نیازی ندارند از راه دور به اینجا بیآیند که آن را بِخرند ؛ من خود همه را می خرم و فلّه ای به خریدارانِ سرمایه دار شهری می فروشم تا هزینه ی رفت و آمد و پیدا کردنِ خریدار و دیگر رنج ها ، روستائیان را نیازارد » .

پیشنهاد عبدالعلی را از رویِ سادگی همه پذیرفتند ، او هرمز را زندانی کرد تا خواسته یِ خود را به سر انجام بِرسانَد .

در زندان آب و غذا و دیگر نیازمندی هایِ هرمز را آن چنان کم کرد که فقط بِتوانَد زجر کُش شود ، امّآ خدایی که عبدالعلی می پرستید از رسیدنِ هوا ، باران ، دیده شدنِ ابرها در آسمانِ زندان ، نور خورشید ، چرخه یِ شب و روز ، درخششِ ستاره ها ، پرواز پرندگان و لک لک هایِ مهاجر و ..... را در کَفِ توانای خود داشت هیچ نکاست و در زندانِ عبدالعلی نیز به هرمز می داد .

این ، برتریِ خدا بر بنده بود و هست و تا هستی هست خواهد بود .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

قصه قنات آباد و شاه مار در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

گروه استان ها و شهرستان ها/

چندی پیش گزارشی از « صدای معلم » با عنوان : « « آگاه باشید و بدانید که هدف آموزش و غایت آن ایجاد و پرورش " تفکر انتقادی " است و نخست از خودتان باید شروع کنید ! » معلمان دلفانی کمی " سواد رسانه ای " یاد بگیرند .... بقیه هم همین طور ! » ؛ منتشر گردید . ( این جا )

« کیومرث شهبازی » نقدی بر این گزارش نگاشته است .

منتشرشده در یادداشت

پروبلماتیک کارناوال های مرگ در جاده های ایران و شکست الگوهای مداخله در صدای معلم  سال ها است که سفرهای آغاز سال نو ایرانیان با به سوگ نشستن خانواده های ایرانی در مرگ و مجروحیت و نقض عضو هزاران شهروند و خسارت جبران ناپذیر معنوی ومادی به تراژدی بزرگی تبدیل شده است.

در این ارتباط گزارش تلخ رئیس پلیس راهور فراجا این چنین ازفاجعه ای انسانی حکایت می کند:

در بازه ۲۵ اسفند ۱۴۰۳ تا ۱۴ فروردین ۱۴۰۴ مجموعاً ۹۷ هزار و ۱۴۴ فقره تصادف در سطح جاده‌های کشور به ثبت رسیده است که ۶۹۸ فقره تصادف فوتی داشتیم که در مجموع ۸۳۸ نفر از هموطنان جان خود را از دست داده‌اند.

۱۵ هزار و ۱۷۶ فقره تصادف جرحی که منجر به مجروح شدن ۱۹ هزار ۱۶۶ نفر و ۸۱ هزار و ۵۷۱ فقره تصادف خسارتی که تنها منجر به خسارت مالی شده است.

بدین سان است که کارناوال مرگ تلخ ترین ماجراها را بر شهروندان ایرانی در بزرگترین جشن ملی رقم می زند .

پروبلماتیک کارناوال های مرگ در جاده های ایران و شکست الگوهای مداخله در صدای معلم

گویا در هژمونی خوفناک « مرگ اندیشی » و در خلاء ویرانگر « امید به آینده » ، نشانی ها و ورودی های بازدارنده این تراژدی از دو سوی نظام حکمرانی و مردم بسیار اندک و ضعیف است و به سرعت و با مرور زمان تلخی این حوادث به فراموشی می گراید .

این که هر ساله بر شدت این فاجعه افزوده می شود و یا این که راهبرد و ابزارهای مقابله با این بحران « سترون و عقیم  » است ؛ بی تردید آیا  نشانی غیر از از شکست الگوهای پیشگیری از این « رکورد کم نظیر در فنا و نیستی » برای شهروندان ایرانی دارد؟

پروبلماتیک کارناوال های مرگ در جاده های ایران و شکست الگوهای مداخله در صدای معلم

غمگنانه است که انبوه پویش ها و نمایش ها و جریمه های سخت و سنگین به نتیجه نمی رسد و جاده های ایرانی « همواره شاهد ارابه های متحرک مرگ »  است .

اکنون این پرسش مطرح است که چرا  هنوز به این باور نرسیده ایم که با شناختن اولویت های پیشگیری و اتخاذ راهبردهای درست می توان از وقوع و شدت و کثرت این شبیخون مرگ کاست ؟

آیا آموزه های فرهنگی در ایرانیان آن قدر نحیف و ضعیف شده است که بر زندگی آنان در رعایت اصول و قواعد رانندگی اثربخش نیست؟ یا اینکه آموزش پذیری آنان به قدری ضعیف است که جان خود و هموطنانش را به آسانی به باد فنا می سپارند!

پروبلماتیک کارناوال های مرگ در جاده های ایران و شکست الگوهای مداخله در صدای معلم

از نظر فنی ، کارشناسان با تحلیل توزیع مکانی و احتمال وقوع تصادفات جاده ‏ای و عوامل مؤثر بر آن‏ها بر دو عامل محیط و جاده در سیستم اطلاعات جغرافیایی تاکید شده است .

از سوی دیگر پژوهش های معتبر نشان می دهد که مهم‏ترین عامل مؤثر در وقوع تصادف با توجه به تحلیل انجام ‏شده متغیر انحناست و متغیرهای تقاطع، اقلیم، تراکم، و شیب در اولویت ‏های بعدی قرار دارند.

پروبلماتیک کارناوال های مرگ در جاده های ایران و شکست الگوهای مداخله در صدای معلم

 با فربهی و غنای داده های فوق ، ضرورت اتخاذ یک راهبرد تمام عیار و جامع ملی برای پیشگیری از وقوع سونامی مرگ بار تصادف و مرگ در جاده های ایران برای همه ایام و فصول  ضروری است.

پر واضح است که گرانیگاه چنین راهبردی بر الگوی مداخله پیش گیرانه پلیس در کاهش نقش اثر اقلیم در تصادفات؛ اصلاح فرهنگ ترافیکی و رانندگی، اجرای قوانین رانندگی برای همه طبقات جامعه و همچنین آموزش برای کاهش تصادفات جاده ای استوار است.

پروبلماتیک کارناوال های مرگ در جاده های ایران و شکست الگوهای مداخله در صدای معلم

 پیشگیری و کنترل این فاجعه تمام عیار ملی، شاخصه مهمی در ارزیابی کارآمدی و اثربخشی سیاست های خرد و کلان و عیاری برای سنجش توانایی عاملان و کارگزاران این پروبلماتیک است که متاسفانه درانجام ماموریت خود تاکنون قرین به توفیق نبوده اند.

تجدید نظر در راه های رفته و جست و جوی راه حل های نو با ساختار و کارگزارانی شایسته ،عنصر تجویزی این یادداشت می باشد.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

پروبلماتیک کارناوال های مرگ در جاده های ایران و شکست الگوهای مداخله در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

نقدی بر پویش ملی نه به تصادف مسعود پزشکیان رئیس جمهور در صدای معلم

خودکشی نوعی از مرگ شمرده می شود که بر اثر فشار روحی - روانی و یا احساس گناه شدید از عمل پنهانی یا تجاوز دیگری بر فرد صورت می گیرد. اگر این افراد هم صحبتی مهربان داشتند تا تخلیه فشار عصبی یا روانی نمایند، شاید هرگز اقدام به خودکشی نمی کردند. یا اگر امیدی به جبران شرایط نامناسب زندگی را داشتند یا چنین امیدی به او داده می شد، لزوما زندگی زیباست و ادامه زندگی را ترجیح می دادند.

خودکشی شخصیت های هنری، ادبی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را مرگ خودخواسته می نامند. گویی واژه خودکشی فقط برازنده جاهلان یا نوجوانان و جوانان گمنامی است که گناه زیادی هم در انتخاب خود نداشته اند و کاش فقط دیده می شدند.

اما هدف این بحث خودکشی نیست. البته هست اما جامعه آماری که چنین خودکشی را انجام داده اند بدان واقف نبودند و چنین هدفی را شاید فقط ناخواسته عملی کرده اند.

آمار فوتی های سفر نوروزی 1404 شگفت آور است. آن هم از نوع منفی و تأسف بارش. شاید فراوانی تصادفات رانندگی در سفرهای نوروزی در هر سال به دلیل زیاد بودن تعداد سفرهاست. اگر دلیل این هم باشد دقت و هوشیاری بیشتری انتظار نمی رود؟

« نه به تصادف » که با پیشنهاد رئیس جمهور، عمومیت یافت همانند یاعلی گفتن یا صلوات فرستادن قبل از شروع سفر یا هر عملی دیگر است. همانند یا ابوالفضل گفتن حسین رضازاده. رضازاده یا هر قهرمان دیگری ماه ها و سال ها شبانه روز تلاش بی امان کرده اند و از آسایش خود و خانواده محروم و با دوری دراز مدت از آنان قهرمان جهان شدند.

نقدی بر پویش ملی نه به تصادف مسعود پزشکیان رئیس جمهور در صدای معلم

شخصیت نا به هنجار دیروز را امروز با شعار نه به تصادف، نمی توان سر به راه کرد.

در هر جامعه ای خوب، خوب است و بد، بد. تغییر رفتار یا یادگیری مربوط به دورانی از سن این افراد است که جامعه از آن غفلت کرده است و امروز نیز غفلت می کند.

نقدی بر پویش ملی نه به تصادف مسعود پزشکیان رئیس جمهور در صدای معلم

کجاست آرزوی هر معلم خردمندی که در حسرت شنیده شدن فریادش عمر سپری ساخت اما آمال آنان جامه عمل نپوشید. محتوای کتب درسی که همین رانندگان سنت شکن قانون پرهیز را به دوران کودکی برد و او را بازاجتماعی نماید تا که شاید این بار یاد بگیرند. اما دریغ و صد افسوس از چنین کتاب و محتوایی. و دریغ از گوش بدهکار وزیر و وکیل مجلسی که دریابد جای انقلاب فرهنگی هنوز در نظام آموزشی، مدارس، کلاس درس و متون کتب درسی ما خالی خالی است.

این همه بدرقه راه آنانی که رفتند و سر به منزل مقصود نبردند.

نقدی بر پویش ملی نه به تصادف مسعود پزشکیان رئیس جمهور در صدای معلم

نورنیوز- گروه اجتماعی: ملتی که ناله می کند و غر می زند که گرانی است و وضع اسفبار زندگی آنان را بیچاره کرده است، چگونه افزایش سفرهای نوروزی را رقم زده اند؟

رئیس پلیس راهور فراجا سردار سید تیمور حسینی، از افزایش شمار جان باختگان تصادفات نوروز به 747 خبر داد و گفت: در روز طبیعت، تردد کامیون ها ممنوع است. وی با اشاره به آخرین آمار تصادفات نوروزی اظهار کرد:

از آغاز طرح ترافیکی نوروز 1404 (25 اسفند 1403) تا پایان روز 12 فروردین 1404، در مجموع 480 میلیون تردد با افزایش 3 درصدی نسبت به مدت مشابه سال قبل در جاده‌های کشور ثبت شده است. این میزان تردد نسبت به مدت مشابه سال گذشته 2.5 درصد افزایش داشته و نشان‌دهنده حجم بالای سفرهای نوروزی در سال جاری است.

نقدی بر پویش ملی نه به تصادف مسعود پزشکیان رئیس جمهور در صدای معلم

در بازه زمانی 18 روزه : 

 747 نفر شمار جانباختگان نوروز 1404 است. کسانی که پدر، مادر، همسر، فرزند، مادربزرگ، پدربزرگ، همکار، همسایه دیگری بوده اند. شاید اگر در منزل می ماندند اتفاقی برای آنان نمی افتاد. ضرر جانی و مالی توأم بر این افراد وارد شده است. بدتر از شرایط فوت شدگان که تأثری بالاتر از مرگ نیست، شرایط مجروحان است که نقص عضو پیدا کردند یا زمین‌گیر شدند. یعنی معلولیت بیشتر. که اضافه می شود به معلولیت های هر ساله شب چهارشنبه سوری.
در هر جامعه ای خوب، خوب است و بد، بد. تغییر رفتار یا یادگیری مربوط به دورانی از سن این افراد است که جامعه از آن غفلت کرده است و امروز نیز غفلت می کند.

 -  615 فقره تصادف فوتی

-  13563 فقره تصادف جرحی است که در جریان آن 16905 نفر مجروح شده اند.

  - 74311 فقره تصادف خسارتی در جاده های کشور به ثبت رسیده است.

نقدی بر پویش ملی نه به تصادف مسعود پزشکیان رئیس جمهور در صدای معلم

رئیس پلیس راهور فراجا ادامه داد: استان های کرمان با 66 نفر، فارس 64 نفر ، خراسان رضوی 53 نفر ، خوزستان 48 نفر و سیستان و بلوچستان 46 نفر بیشترین آمار تصادفات فوتی را به خود اختصاص داده‌اند.
44 درصد از تصادفات منجر به فوت، ناشی از عدم توجه راننده به جلو، 15 درصد به دلیل ناتوانی در کنترل وسیله نقلیه، 15 درصد به علت تغییر مسیر ناگهانی و 6 درصد نیز ناشی از انحراف به چپ بوده است.

بیشترین تصادفات فوتی نیز در بازه زمانی 16 تا 20 رخ داده که 27 درصد کل تصادفات را شامل می‌شود.

44 درصد رانندگان اگر جلوی خود را یعنی امتداد جاده را نگاه نمی کردند، چشم هایشان کجا مشغول بود و چگونه چشم بسته رانندگی کرده اند، یا 15 درصد آنان چرا با سرعت غیرمجاز رانندگی می کردند که در کنترل وسیله نقلیه خود عاجز شده اند ؟

نقدی بر پویش ملی نه به تصادف مسعود پزشکیان رئیس جمهور در صدای معلم

هنوز در حل این معمای ذهنی به پاسخ قانع کننده ای نرسیده ام که ؛

ملتی که ناله می کند و غر می زند که گرانی است و وضع اسفبار زندگی آنان را بیچاره کرده است، چگونه افزایش سفرهای نوروزی را رقم زده اند؟

همان هایی که بازار شلوغ قبل عید را نیز به تصویر کشانده بودند.

نقدی بر پویش ملی نه به تصادف مسعود پزشکیان رئیس جمهور در صدای معلم

در این بین حتی اگر گروهی به اسکان در مدارس هم تن داده باشند باز هزینه ها بالاست. اسکانی که عدمش بِه ز وجود است و متأسفانه درک نمی کنند که مدرسه هتل نیست. نه آنان که می روند و نه آنان که چنین امکاناتی را با درجه بندی امکانات تا حد لوکس پیش برده اند. هر چند که لوکس بودن با اسکان مدرسه همخوانی ندارد. اما چنین کرده اند تا بر اشتیاق مشتریان بیفزایند و بیشتر بهره مالی برند. اما آنان که در مدارس اسکان می یابند فراموش می کنند که این ها کلاس درس است نه اتاق هتل یا مهمان سرا.

مدرسه و کلاس درس برای ما مقدس است. یادی از  « میرزا حسن رشدیه  » پدر آموزش و پرورش نوین ایران که گفته بود: مرا در محلی به خاک بسپارید که هر روز شاگردان مدارس از روی گور من بگذرند و از این بابت روانم در آخرت خشنود باشد.

نقدی بر پویش ملی نه به تصادف مسعود پزشکیان رئیس جمهور در صدای معلم

حال با توجه به آمار فوتی ها و مصدومان، شما قضاوت کنید که چنین داستان تلخی که هر ساله در کشور ما رقم می خورد اگر خودکشی نیست، پس چیست؟ با این تفاوت که در خودکشی فرد تنهاست اما در اینجا به خودکشی دسته جمعی پرداخته اند.

مبادا خود را فریب دهیم که آمار تصادفات نسبت به سال های گذشته کاهش یافته است، درد و رنج حاصل از این بی مبالاتی بر جای خود باقی است و ننگی است بر فرهنگ عمومی ما که قادر به تشخیص سره از ناسره نیستیم.

نقدی بر پویش ملی نه به تصادف مسعود پزشکیان رئیس جمهور در صدای معلم

و اکنون کانون توجه رئیس پلیس راهور فراجا متوجه بازگشت مسافران نوروزی به شهرهای خود است تا ادامه رانندگی خود را به نحوی تنظیم کنند که ترافیک برگشت در جاده ها، سنگین تر از ترافیک رفت آنان نباشد. تا شاید دیگر تصادفی در سه روز باقی مانده نداشته باشیم. یعنی چنین احتمالی ممکن است ؟

ماشاالله که تعطیلات تمامی ندارد.

نقدی بر پویش ملی نه به تصادف مسعود پزشکیان رئیس جمهور در صدای معلم

ظاهرا بسیاری از ما ایرانیان فقط در حیطه فرهنگ گفت و گو مشکل نداریم و فرهنگ شنیداری ما نیز پر از فراز و نشیب لجاجت و خودخواهی است.

گویی آن که ضرر جانی و مالی می بیند مردان قانون هستند نه آنان. اما آنان موجب تصادف این همه انسان اهمال کار نبوده اند. آنان نیروهای بازدارنده از خلاف و تصادف هستند، اما این ما هستیم که جایگاه هر چیز را محترم نمی شماریم.

چون برخی از ما بالاتر از عقل، درایت، قانون و شعور جمعی هستیم.

الحق تلاش تمامی نیروهای انتظامی و پلیس راهور، در باورم امسال بسیار گسترده تر از دیگر سال ها بوده است که جای تقدیر و تشکر دارد.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نقدی بر پویش ملی نه به تصادف مسعود پزشکیان رئیس جمهور در صدای معلم

منتشرشده در آموزش نوین

نگاه و نقدی بر سریال پایتخت و واکنش معلمان به صدا و سیما و هنرمندان در صدای معلم   در ویدئویی که از همکار ارجمند جناب آقای فنایی در فضای مجازی پر بازدید بوده است ایشان از سریال پایتخت 7 که در ایام نوروز از شبکه یک صدا و سیما پخش شده است به شدت انتقاد کرده و به خصوص آقای محسن تنابنده را مورد حمله قرار داده اند.

انتقاد ایشان بیشتر در ارتباط با تصویر و برداشتی است که در این سریال از معلمان نشان داده می شود. با تایید کلی سخنان ایشان در باره جهت گیری کلی صدا و سیما و بی محتوایی و حتی مخرب بودن بسیاری از برنامه های آن در سال های اخیر و توهین آمیز بودن چهره ای که از معلمان در برخی از سریال ها به خصوص سریال های به اصطلاح طنز نشان داده می شود و درک خشم و عصبانیت این همکار گرامی، به چند نکته قابل توجه اشاره می کنم.

1-  ادبیات به کار رفته از سوی ایشان نسبت به آقای محسن تنابنده در شان جامعه معلمان و فرهنگیان نیست. ایشان سخن حقی دارند که حمله ایشان به شخصیت آقای تنابنده به آن جنبه شخصی و توهین و تخریبی می دهد. این کار از نظر اخلاقی قطعاً درست نبوده و آقای تنابنده را سزاوار این نسبت ها نمی دانم.

این گونه سخنان، نقد ایشان را ملوث به غرایض صنفی و شغلی کرده و تحت الشعاع حمله ایشان به شخصیت آن بازیگر قرار می دهد.

نگاه و نقدی بر سریال پایتخت و واکنش معلمان به صدا و سیما و هنرمندان در صدای معلم

2- سال هاست که جامعه شناسان و روان شناسان نسبت به اوج گرفتن خشونت به ویژه خشونت کلامی در جامعه ایران هشدار می دهند.

ما به عنوان معلمان جامعه نباید خود در این دام بیفتیم و به آن پر و بال بدهیم.

قطعاً این خشونت ریشه در خشونت سیاسی حاکم بر جامعه و نابرابری ها و از هم گسیختگی های اجتماعی و اقتصادی دارد اما همگان به ویژه قشر فرهنگی و دانشگاهی جامعه باید به این نکته توجه کنند که خشونت خشونت می آورد و خون به خون شستن محال است.

تنها راه جلوگیری از گسترش خشونت در هر جنبه آن، التزام به عدم به کار گیری آن است. مگر در مواردی که جای بحث آن در این جا نیست.

نگاه و نقدی بر سریال پایتخت و واکنش معلمان به صدا و سیما و هنرمندان در صدای معلم

3- به صورت کلی همیشه در ایران صنف ها و قشرها و قوم ها و نژادها و گویندگان زبان یا گویشی مختلف نسبت به تصویر خودشان در رسانه های ارتباط جمعی حساس بوده اند و هر از گاهی در این ارتباط صدای اعتراضی به گوش می رسد که باعث متوقف شدن پخش آن برنامه یا فیلم و سریال یا حتی تغییر خط داستانی آن می شود.

در این میان قضاوت دشوار به نظر می رسد. از یک سو، آن صنف و قشر و قوم و نژاد احساس می کند که توهین و تخریبی در حق او صورت گرفته و به صورت طبیعی خشمگین شده و اعتراض می کند و از سویی دیگر هنرمندان و اهل رسانه مدعی هستند که اگر بخواهند با هر ناراحتی و اعتراضی از سوی شخص یا گروهی، برنامه یا کاری ساخته و پخش نشود چیزی برای نوشتن و ساختن و سرودن نمی ماند و باید رسانه را تعطیل کرد.

آنها از عدم تحمل این اقشار گله کرده و از آنها می خواهند با درک ظرایف کار رسانه ای و هنری بر تحمل و سعه صدر خود بیفزایند به خصوص در کار طنز که تکیه و مبتای اصلی آن، بزرگ نشان دادن ضعف های بشری برای اصلاح آنهاست.

نگاه و نقدی بر سریال پایتخت و واکنش معلمان به صدا و سیما و هنرمندان در صدای معلم

معمولاً هم هیچ کدام از دو طرف هم سخن همدیگر را نپذیرفته و به راه خود ادامه می دهند تا آنکه در نهایت بسته به قدرت اجتماعی هر کدام، سخن کدام طرف به کرسی بنشیند یا مانند اکثر موارد، تا نوبت بعد به صورت آتشی زیر خاکستر باقی بماند .

چاره چیست؟

تشکیل هیئت حل اختلاف یا دادگاهی خاص و ... به نظر می رسد مهم تر از همه اینها، گفت و گوی دائمی بین اقشار مختلف در جامعه از طریق رسانه های جمعی، یا به صورت رو در رو می تواند در حل اختلافات و کاهش سوء تفاهم ها موثرتر از هر راه حل دیگری باشد. به شرط آن که این گفت و گو ها واقعاً گفت و گو و شنیدن و استدلال کردن باشند نه مناظره و منازعه و ستیزه جویی که در این صورت همه طرف ها بازنده خواهند بود و هر روز این خشونت کلامی و ارتباطی ابعاد خطرناک تری در جامعه پیدا خواهد کرد.

نگاه و نقدی بر سریال پایتخت و واکنش معلمان به صدا و سیما و هنرمندان در صدای معلم

4- آقای فنایی اما در سخنان اشان البته به گستردگی خانواده فرهنگیان و نقش اجتماعی آنها و فداکاری این قشر چه در مشکلات و رویدادهای اجتماعی مانند جنگ و چه در حل مشکلات دانش آموزان اشان اشاره کرده اند که کاملاً درست بوده و همه ما از جمله نگارنده می توانند در این باره مصادیق و نمونه های فراوانی را از میان همکاران امان ذکر کنیم. البته همه ما از جمله این همکار محترم قبول داشته و داریم که در این قشر یا صنف مانند هر قشر و صنف دیگری نقاط ضعف و تاریک و سیاهی هم وجود دارند که نباید منکر آنها شد و مانند بعضی از اقشار خود را در مرتبه معصومیت و خطا ناپذیری و خارج از دایره نقد دید.

نگاه و نقدی بر سریال پایتخت و واکنش معلمان به صدا و سیما و هنرمندان در صدای معلم

به گمانم تمام سخن ایشان و البته معلمان این است که این نقد و این طنز نباید جنبه توهین آمیز و تحقیر گونه باشد و باید به نحوی با تلطیف این نقد به روش های مختلف هنری، حس توهین آمیز بودن آن را رقیق یا بی اثر کرد. کما اینکه بعد از تجربه های مختلف در این سال ها ، معمولاً اصفهانی ها یا مشهدی ها یا آذری زبان ها یا جنوبی ها دیگر به نحوه ارائه چهره اشان در سریال ها و فیلم ها، به ویژه نوع طنز آنها، اعتراضی نداشته و تقریباً این مسئله را پذیرفته اند.

نگاه و نقدی بر سریال پایتخت و واکنش معلمان به صدا و سیما و هنرمندان در صدای معلم

5- این همکار محترم در پایان خواستار تحریم خرید کالاهای مورد تبلیغ در این سریال شده اند که البته پیشنهادی مدنی است که اگر مورد قبول مخاطبان قرار گیرد و استمرار یابد می تواند در موارد مختلف، راهی مسالمت جویانه و البته اعتراضی برای مقابله با یک مسئله و مشکل باشد اما کارایی این گونه اعتراضات صنفی بستگی به وجود کانون های صنفی قدرتمند و پذیرش جبری یا اختیاری آن از سوی حاکمیت دارد که متاسفانه در ایران به خاطر بدبینی حکومت به فعالیت های صنفی و سیاسی و امنیتی کردن این گونه فعالیت ها فعلاً امکان آن وجود نداشته یا بسیار ضعیف به نظر می رسد. همان طور که قبلاً گفته ام یکی از مهم ترین و شاید مهم ترین هدف جامعه فرهنگیان باید متقاعد کردن یا وادار کردن حاکمیت به پذیرش و به رسمیت شناختن کانون های صنفی باشد.

نگاه و نقدی بر سریال پایتخت و واکنش معلمان به صدا و سیما و هنرمندان در صدای معلم

اما سخن پایانی من با این همکار ارجمند و دیگر همکاران آن است که به جای پرداختن به سریال های پایتخت یا هر فیلم یا هر سریال سفارشی دیگری یا سازنده و بازیگران آنها، توجه ما باید به ریشه های این توهین و تحقیرها به اقشار مختلف و به خصوص قشر فرهنگیان در رسانه ای که خود را ملی می نامد باشد ؛ توهین ها و تحقیرهایی که متاسفانه کم سابقه هم نیستند.

  به نظر می رسد صدا و سیما و در مجموع دستگاه رسمی فرهنگ کشور علیرغم آنچه که ادعا می کند یکی از رسالت های خودش را ایجاد تفرقه اجتماعی و به جان هم انداختن قشرهای مختلف و از هم گسیختگی اجتماعی می داند و این سیاست به نحو ظریف و زیرکانه ای به شکل های مختلف اجرا می شود.

نگاه و نقدی بر سریال پایتخت و واکنش معلمان به صدا و سیما و هنرمندان در صدای معلم

مقابله شخصی و فردی با یک سریال و هنرمند این مشکل را حل نمی کند. در واقع این صدای صدا و سیما و سیستم رسمی فرهنگی ماست که از زبان هنرمندی که برای امرار معاش ناچار به کار کردن است بلند می شود. هر چند که از هنرمندان انتظار بیشتری می رود اما چه می توان کرد که هنرمند نیز چون همه ما غم نان دارد. ادبیات به کار رفته از سوی ایشان نسبت به آقای محسن تنابنده در شان جامعه معلمان و فرهنگیان نیست.

باید سیستمی را مورد خطاب و عتاب قرار داد که انسان ها را برای رفع حوائج خود مجبور به گذشتن از مرزهای اخلاقی می کند.

به قول مولانا :

این همه آوازها از شه بود

گرچه از حلقوم عبدلله بود


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نگاه و نقدی بر سریال پایتخت و واکنش معلمان به صدا و سیما و هنرمندان در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

عالی - 6.3%
خوب - 6.5%
تاثیر چندانی نداشته است - 29%
رتبه بندی فقط به ایجاد نارضایتی بیشتر معلمان و تبعیض درون سازمانی انجامیده است - 58.2%

مجموع آرا: 414

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور