سی و هشت سال است که هر چه رئیس در آموزش و پرورش کشور داریم با حضور در پایتخت و شرکت در جلسه روسا ، مسائل و دغدغه های آموزش و پرورش را مطرح می کنند.
نشست امسال به نقل از وزیر آموزش و پرورش بیش از 1200 مخاطب حضوری و غیرحضوری داشته است و در روزهای ۲۷ و ۲۸ مردادماه در اردوگاه شهید باهنر تهران و مراکز استانهای سراسر کشور برگزار شده است.
شعارهای این نشست هم پر رزق و برق و رنگارنگ است: از خبر افتتاح 2400 مدرسه در ابتدای مهر تا ترویج هوش مصنوعی در مدارس، توجه به مناطق مرزی، روستایی و محروم، پیوند هنرستانها با صنعت و بازار کار، معیشت و توانمندسازی حرفهای معلمان، پاسخ گویی شفاف و استفاده از فن آوریهای نوین، تجهیز و بهسازی فضاهای آموزشی با اولویت مناطق محروم و دیگر شعارهایی که به تفصیل در سایت وزارت خانه منتشر شده است.
بخشی دیگر از این وعده ها هم در حوزه تربیتی و عقیدتی است که شامل مواردی چون توسعه و ترویج فریضه نورانی نماز و فرهنگ قرآنی، زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهیدان راه انقلاب به عنوان الگوهای تربیتی تراز انقلاب اسلامی و احیای آیینهای ملی و مذهبی می شود.
مدیران آموزش و پرورش سراسر کشور به همراه شخص وزیر مسئولیت همه ابعاد تعلیم و تربیت کشور را به گردن گرفته اند و حتی خداوند را گواه خواسته اند و از ملت ایران درخواست کرده اند که بر این عهد و قول آنان نظارت کنند!
اما آنچه موجب شد این متن را بنویسم این است که دقیقا همین وعده ها در تمامی سی و هشت نشست های قبلی هم مطرح شده است و هیچ گونه گزارش واقعی از حل این مشکلات نمی بینیم.
در حالی که مدیران وعده تجهیز و بهسازی فضاهای آموزشی و توجه به مناطق محروم را میدهند، واقعیت ملموس در بسیاری از مدارس دولتی و عادی، نبود امکانات اولیهای همچون میز و صندلی مناسب، دستگاههای خنککننده، فضای سبز و کتابخانه است.
دانشآموزان بسیاری به دلیل ضعف آموزش و کمبود امکانات، به سمت مشاغل غیرقانونی و قاچاق کشیده میشوند و آینده خود و جامعه را در خطر میاندازند.
بیتوجهی به مسائل روز جامعه و آموزش مهارتهای کاربردی، همراه با غفلت از توسعه فرهنگی و تربیتی، نشان میدهد که شعارها تنها روی کاغذ باقی مانده و نسل جوان همچنان با مشکلات جدی رو به روست. حتی موضوعاتی که به ظاهر با تربیت دینی و فرهنگی مرتبط است، بدون پشتوانه عملی و پایدار، هیچ تأثیر واقعی بر زندگی دانشآموزان ندارد.
اینها را هم جناب وزیر می داند ؛ هم روسای سراسر کشور و هم من معلم!
حتی برای یک دانش آموز ابتدایی هم آسان است که شعار دهد باید مدارس خوبی داشته باشیم ؛ باید فضایی شاد ایجاد کنیم اما در عمل بدون فریبکاری باید گفت فاصله زیادی و بسیار زیادی بین این حرف ها و واقعیت ها داریم.
شاید تلخترین واقعیت مدارس ایران نه تنها رشد در کلاسهایی بدون میز و صندلی، کتابخانه یا فضای سبز باشد، بلکه فراموشی هویت و اصالت نسل آینده است.
دانشآموزان امروز، با مشاهده فاصله عمیق میان شعارها و واقعیت، اعتماد خود را به مدارس، کتابهای درسی و مسیر تحصیل از دست دادهاند و دیگر تحصیل را به عنوان راهی مطمئن برای ساخت آینده خود نمیبینند.
این شکاف میان وعدهها و عمل، نه تنها عدالت آموزشی را نقض میکند، بلکه بنیان هویت فرهنگی و اعتماد اجتماعی نسل جوان را تهدید میکند؛ بحرانی که هیچ سخنرانی و نشستی تاکنون نتوانسته حل کند و نشان میدهد اصلاح واقعی بدون اقدام عملی و اراده جدی، تنها یک شعار باقی خواهد ماند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
آن چه در زیر می آید ؛ مشروح پرسش و پاسخ « علی پورسلیمان ؛ مدیر صدای معلم » با « احمد محمودزاده رئیس سازمان مدارس و مراکز غیر دولتی و توسعه مشارکت های مردمی وزارت آموزش و پرورش » است که چندی پیش در نشست خبری این سازمان با حضور خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش برگزار گردید . ( این جا )
با وجود آن که محمود زاده در 7 دی 1400و در زمان وزارت یوسف نوری در دولت ابراهیم رئیسی به عنوان سرپرست سازمان مدارس غیردولتی انتخاب شد ؛ اما در این دوره تقریبا 4 ساله این نخستین بار بود که « صدای معلم » در دولت مسعود پزشکیان به این نشست خبری دعوت گردید .
قرار بر این بود که نشست در ساعت 30 / 9 صبح آغاز شود اما به علت حضور کم تعداد خبرنگاران با حدود 40 دقیقه تاخیر شروع شد .
این مساله در ابتدای طرح پرسش توسط « علی پورسلیمان مدیر صدای معلم » به عنوان نخستین خبرنگار پرسش گر بیان گردید .
پورسلیمان گفت :
ما معمولا در این نوع نشست ها به حضور همراه یا تاخیر مسئولان انتقاد می کنیم و این در حالی است که امروز وضعیت بر عکس است .
مدیر صدای معلم با اشاره به نقش رسانه به عنوان رکن چهارم دموکراسی و نیز جایگاه مهم خبرنگاران که باید الگوی دیگران در جامعه باشند از رسانه ها خواست که به رعایت حقوق شهروندی پای بند باشند .
بازنشستگی پیش از موعد به عنوان اساسیترین چالش نظام تعلیم و تربیت ایران در طول تاریخ آموزش و پرورش می باشد.
قانون بازنشستگی پیش از موعد كاركنان دولت، مصوب 5 شهریور 1386 در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد و وزارت باجناق ایشان علی احمدی، جهت تعدیل نیروی مازاد در آموزش و پرورش، قصه ای نابخردانه ای بود که تا زمان حاجی بابایی در سال 1391 ادامه یافت. البته در این دوره برخلاف اولین شکل اجرای قانون، بدون احتساب سنوات ارفاقی 5 ساله، معلمان مجاز بودند با 25 سال خدمت بازنشست شوند.
در واقع خالی کردن مدارس از معلم ادامه داشت اما این بار از ارفاق پنج ساله خبری نبود. شگفتا که معلمان به دلیل گرفتاری، بیماری و یا نومیدی از کار در آموزش و پرورش هنوز راضی به فرار از آن بودند!
آموزش و پرورش برای متقاضیان بازنشستگی پیش از موعد جذابیت روزهای اول استخدام را نداشت ؛ پس سیلی از معلمان و دبیران، طبق قانون جدید دولت، داوطلب بازنشستگی شدند.
در یک کلام، حقوق و پاداش آنان فقط 25 سال را شامل می شد یعنی هم از 5 سال ارفاق سنواتی خبری نبود و هم از حق 5 سال افزایش حقوق و پاداش پایان خدمت خویش صرف نظر می کردند، اما باز راضی به بازنشستگی بودند.
در این دوران خاص که آبستن بحران در آموزش و پرورش و حتی جامعه طی سال های آتی بود، مجلس یا دیگر مسئولین از جمله شورای عالی انقلاب فرهنگی، انگار وجود نداشتند تا دخالت و پیشگیری کنند.
بالاخره در سال 1394 و پس از گذشت هشت سال سهل انگاری، بیمبالاتی، اهمالکاری و مسامحه که هدف ایجاد توازن در نیروی انسانی داشت اما متأسفانه به ایجاد شکاف، گسله و حتی سیاهچاله در آموزش و پرورش منجر شد، سرانجام مجلس با بازنشستگی پیش از موعد به علاوه سنوات ارفاقی مخالفت کرد. علت توقف طرح، کمبود نیرو در آموزش و پرورش به دلیل بازنشستگیهای گسترده و تحمیل هزینههای زیاد برای استخدام نیروهای جدید بود. البته در برهه ای از زمان دولت اصلا استخدام جدید نداشت.
کمبود معلم، وِرد زبان خاص و عام گردیده بود و عمق بحران در پایه ابتدایی بیشتر بود. دو عنصر اصلی هر مدرسه معلم و دانش آموز است. اگر تابستان به مدرسه بروید چون این دو در مدرسه حضور ندارند غمی سنگین بر تارو پود شما خصوصا به عنوان یک معلم سنگینی می کند. حال تصور کنید دانش آموزان کلاس اول یا دومی را که آغاز مهر ماه معلم ندارند و فرد بزرگی را از نقش های گوناگون مدرسه اما برای مبصری در کلاس گذاشته اند. این مبصر در انتظار معجزه هر ساله وزارت آموزش و پرورش در یافتن فردی است که معلم ابتدایی نامیده شود، البته شبه معلم نیز مورد قبول است تا های هوی کلاس خاموش شود و کادر دفتر از این همه هیاهو برهد.
ترکیب دو کلمه « کمبود معلم » برای هر گروه از افراد معنا و تأثیری متفاوت دارد. این معنا برای وزارت آموزش و پرورش، مجلس، شورای عالی انقلاب فرهنگی، رؤسای دولت، مدیران استان و نواحی و مناطق، اولیای دانش آموزان، خود دانش آموزان، معلمان شاغل، معلمان بازنشسته و مدیران و معاونان مدارس، خیلی متفاوت است.
دو کلمه واحد چگونه می تواند برای دولت بحران، برای وزارت آموزش و پرورش فاجعه، برای شورای عالی انقلاب و مجلس شورای اسلامی شکست، برای مدیران استان و نواحی و مناطق دست به عصا رفتن، برای اولیا توصیف آخرالزمانی، برای مدیران و معاونان مدارس ناکامی در ریل گذاری آموزشی، برای دانش آموزان گاه خوشحالی و گاه نومیدی و در نهایت برای معلمانِ شاغل و بازنشسته یا افتخار و سربلندی و اقرار به اهمیت نقش خویش در جامعه و یا تأسف و نومیدی از وضع پیش آمده، در بر داشته باشد؟
دولت های مختلف و وزرای آموزش و پرورش می باید به این نکته مهم بیندیشند که در مدارس و کلاس های درس و قوانین حاکم بر آن ها یا کانال های تربیت و استخدام معلم، شرایط رفاهی و حقوقی معلمان چه در گذر است که بیشتر آن ها فرار را بر قرار ترجیح می دهند؟ معلمانی که یا طاقت و تحمل فشارهای ایدئولوژیکی و مذهبی را در محدوده شغلی خود ندارند و یا بی عدالتی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی اعمال شده به معلمان نسبت به دیگر شاغلین، موجب می شود تا « عطایش را به لقایش » ببخشند. حلقه گمشده اصلی توجه به اهمیت خلاهای موجود است.
به دو نقل و قول متفاوت در خصوص آزمون استخدامی ماده 28 که به منظور تأمین نیروی انسانی متخصص و توانمند در آموزش و پرورش تدوین شده است، دقت کنید:
نقل و قول اول :
« آزمون استخدامی ماده ۲۸ : این آزمون به فارغالتحصیلان دانشگاهها و مراکز آموزش عالی غیر از دانشگاه فرهنگیان این امکان را میدهد تا از طریق شرکت در آزمون و کسب امتیاز لازم، وارد بدنه آموزش و پرورش شوند."
نقل و قول دوم :
« تأمین بخشی از نیازهای خاص آموزش و پرورش در رشتههایی كه امكان توسعه آن از طریق واحد دانشگاهی وجود ندارد، مطابق با ضوابط و مقررات وزارت آموزش و پرورش و از میان دانش آموختگان سایر دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و پژوهشی سراسر كشور و حوزههای علمیه، با شرط گذراندن حداقل دوره یك ساله مهارت آموزی در دانشگاه فرهنگیان بلامانع میباشد » .
چون بعدها طی تصمیم آنی همانند تمامی تصمیمات آنی دیگر در آموزش و پرورش، روحانیون را نیز در این ماده مشمولیت بخشیدند. در دوران وزارت رضامراد صحرایی و ریاست جمهوری رئیسی 3000 طلاب وارد آموزش و پرورش شدند که برای تحقق دو نیت اجرایی شد: به تعبیری جبران کمبود معلم! اما هدف اصلی حضور نماد اصلی حاکمیت در بطن آموزش و پرورش بود.
اعلام کمبود معلم یعنی اعتراف به دو ضعف بزرگ:
1- مازاد دانستن نیروهای موجود و ارائه قانونی که برای هر عاقلی، فرصتی ممتاز شمرده می شود. یعنی 5 سال ارفاقی که سپری نشده حقوق و مزایای آن را تمام و کمال دریافت می کنید. قرار دادن این مزیت همانند بهمن که ابتدا کم کم اما بعد با سرعت و بی رحمانه بزرگ و بزرگ تر می شود و هر چیز پیش رو را نابود می سازد، ساختار نیروی انسانی آموزش و پرورش را متلاشی کرد تا حدی که تاکنون بعد از گذشت 18 سال هنوز قادر به احیا و بازیابی خود نشده است. نیاز به خدمت شما آن قدر شدید است که شما باید مطالبه گر باشید نه فرمانبر.
2) ناتوانی در تربیت نیروهای جدید معلم در مراکز تربیت معلم و دانشگاه فرهنگیان. و علیرغم این ناتوانی بی اعتمادی و ادامه تصور بی نیازی به رشته دبیری دانشگاه های سراسر کشور.
بحران کمبود معلم، هر ساله با آغاز سال تحصیلی جدید بیشتر خود را نشان میدهد و به کابوس وزرا و مدیران کل و مدیران مدارس و حتی اولیا تبدیل می گردد. معلمان موجود در مدارس نیز با بی نظمی های چند ماهه آغاز سال تحصیلی در مدارس، از این کاستی ها رنج می برند.
به کار گیری بازنشستگان با وعده و وعید
در یک کلام؛ تغییر سن بازنشستگی معقول تر از به کارگیری گروهی از معلمان است که سال ها بسی رنج برده اند و دیده نشده اند و اکنون نیز قرار بر دیده شدن آن ها نبود، اما بسوزد پدر نیاز. حال اگر این نیاز یک دولت مرد باشد بسوزد پدر نه گفتن. جوی پر از وعده های خوش از جمله پرداخت های خیالی تا لحظه قبول ادامه فعالیت بعد از تاریخ بازنشستگی. و سپس داستان تکراری فردا، پس فردا، هفته بعد، ماه بعد، فصل بعد، سال بعد.
وزرای آموزش و پرورش نبض معلمان را همیشه در دستان خود دارند و نحوه سرپا نگه داشتن آنان را با وعده های حباب گون نیک می دانند.
تله ادامه همکاری
یکی از مشوّق های استمرار خدمت همکارانی که قصد بازنشستگی دارند، عبارتست از:
« هر کدام از فرهنگیان بازنشسته که داوطلب استمرار خدمت هستند و یا معلمانی که در شهریور امسال بازنشسته می شوند، داوطلب استمرار خدمت و بازنشستگی خود را یک سال عقب بیاندازند، ۱۳ ماه حقوق می گیرند » .
راستی فقط وعده یک ماه حقوق اضافه، ارزش پاسخ مثبت همکاران را داشته یا دارد؟
شما بازنشستگان محترم، که سال های خدمت خود را بعد از مدتی با شمارش معکوس شمرده اید تا به سرحد نهایی برسید، چگونه با چنان وعده ای بی ارزشی ادامه خدمت را پذیرفته اید؟
نمی دانم این مبلغ ناچیز پرداخت شده است یا خیر، اما چرا خود معلمان متوجه گران سنگی خود در رکود معلمی نیستند؟ اگر من و شما قدر و قیمت خود را برابر یک ماه حقوق خود می دانیم از غیر چه انتظاری است که ارزش و منزلت معلم را چگونه محک بزند؟ می دانید شما ناجی یک وزارتخانه از نداشتن نیروی انسانی برای انجام کاری است که همانند کارخانه نمی تواند درِ آن را ببندد؟! مثلا می توانستند هر ماه به علاوه نصف حقوق یعنی یک و نیم حقوق ماهانه بپردازند.
یا اصلا هر ماه دو برابر. نیاز به خدمت شما آن قدر شدید است که شما باید مطالبه گر باشید نه فرمانبر.
حال سئوال این است که چرا احدی به جرم ایجاد بحران کمبود معلم طی سال های 1386 تا 1394؛ مجازات، محاکمه، اخراج، و توبیخ نشد؟!
چرا کمتر جرم معلم، که شاید فقط یک جمله درست از لحاظ فلسفی نیز هست و سهوا یا عمدا بیان شده به تذکر، توبیخ و درج در پرونده منجر می شود اما فرد یا افرادی که با میل و اراده شخصی، قانون غلطی را در برهه ای از زمان مطرح، تدوین و اجرا کرده اند که هنوز بعد از گذشت 18 سال، اثرات مخرب آن از سیمای یک وزارتخانه حذف نشده است؛ هیچ کسی مجازات، محاکمه، اخراج و توبیخ نشده است؟
حداقل یک عذرخواهی برای خطایی که تاکنون راه بازگشتی نداشته است. حداقل عزل از تمامی پست های دولتی تا چندین سال. حداقل کاهش مرتبت شغلی. اما برخی از آنان هنوز در صحنه سیاست اند و اذهان فراموش کار فرصت سیاست ورزی را از آنان نربوده است. گویی سیاست با لاپوشانی خطای آنان، تصور می کند که صورت مسأله پاک و علل کمبود معلم در دیگر جاها جست و جو خواهد شد.
تصور می رود دست هایی پنهان ترجیح می دهد که قشر معلم و فرهنگی را با باوراندن داستان کمبود معلم که خود به وجود آورده اند، از ماهیت کمی و کیفی آموزش و پرورش منحرف کند و با دور باطلی، منطق اندیشه و خردورزی و مطالبه گری را در تاروپود آنان بکُشد.
همکار محترم،
هیچ قانونی به جز قانون افزایش سن بازنشستگی، قادر نیست شما را مجبور به استمرار خدمت بنماید. ارزش جایگاه خود را که حاصل یک عمر تحصیل و خدمت و سرمایه گذاری دولت است بدانید و همسنگ آن تصمیم بگیرید.
نیک می دانم برخی از شما سروران هنوز عاشق تدریس هستید حتی در شرایط نامساعد جاری در مدارس کشور، اما ادامه فعالیت به تضمین سلامتی روح و روان و جسم نیاز دارد. حداقل امتیاز مسکن رایگان را بگیرید و بعد حاضر به همکاری شوید. شما ارزشی کمتر از سیاست جوانی جمعیت یا فرزندآوری را در این مملکت ندارید.
وزارتخانه و دولت نیز بهتر می داند که برای عقد هر قراردادی امضای شخص حقیقی لازم است و نمی توان او را تهدید کرد که اگر تا تاریخ فلان مراجعه و تعیین تکلیف نکنید به طور اتومات استمرار فعالیت را پذیرفته اید.
شما تازه استخدام نیستید که چنین بی پروا تهدید شوید. سی سال از عمر و جوانی و بهترین دوران زندگی خود را وقف آموزش و پرورش کشور کرده اید.
من به عنوان یک ایرانی و یک همکار بازنشسته قدر اراده شخصی شما را برای ادامه فعالیت دانسته و آن را می ستایم. هرگز یک معلم واقعی، راضی نخواهد بود که کودکان و نوجوانان معطل آموزش بمانند.
در ضمن، همه کسانی که به عنوان همکار شاغل یا بازنشسته و یا هموطن، این گروه را به سخره می گیرید، کاش قادر بودید ارزش ذاتی چنین تصمیمی را درک کنید و با کلمات نیش دار و تحقیر آمیز خود حس حقارت را در وجود آنان یا اذهان مردم جریحه دار نمی نمودید.
ایرانی کی سپاسگزار ایرانی بوده است که این بار دوم باشد؟
در بیشتر اوقات به دنبال فساد فکری هستیم. نیت خیر و پاک افراد را با اغراض شخصی و سوء نیت خود آمیخته و به بدترین شکل ممکن معرفی می کنیم. ظاهرا متوجه بحران کمبود معلم در مدارس نیستید که چنین بی پروا و گستاخ سم افشانی می کنید.
امید که وزیر و دولت چهاردهم پتانسیل و لیاقت حل بحران کمبود معلم را داشته باشند. هر چند به اعتقاد من تمامی کسانی که یک عمر با عناوین گوناگون به جز معلم رسمی، خدمت کرده اند افرادی شایسته برای جذب در آموزش و پرورش هستند.
این افراد که حداقل تجربه کسب کرده اند بهتر از کسانی است که از طریق ماده 28 قرار است بعد از شرکت در آزمون استخدامی، معلم شوند. البته گذراندن یک سال دوره آموزشی در دانشگاه فرهنگیان را برای جلوگیری از هر نوع اعتراضی بدان وصله کرده اند، اما مگر 3000 طلاب این دوران را گذراندند؟ یا طی یک ماه بعد این افراد می بایست در کلاس های درس حضور داشته باشند چون خبر آمده که نگران ابر و باد و مه و خورشید و فلک نباشید:
امسال در آموزش و پرورش با کمبود حدود 176 هزار معلم مواجه هستیم. با این حال، حدود 93 هزار نفر از طریق آزمون استخدامی، فارغالتحصیلان دانشگاه فرهنگیان و معلمان خرید خدمات تأمین شدهاند و مابقی از طریق اضافه تدریس معلمان فعلی و معلمان بازنشسته جبران خواهد شد. بنابراین، با وجود کمبود، کلاسهای بدون معلم در مدارس دولتی نخواهیم داشت.
یک کلام؛
کمبود معلم به غیر از بی برنامگی و ضعف در مدیریت نیست.
تا زمانی که خاطیان در این کشور جایزه و ارتقای پست می گیرند داستان بحران زایی تمام نخواهد داشت.
تا زمانی که شایسته سالاری در قتلگاه سفارش، پارتی و بی تعهدی قربانی می شود اشخاص بحران زا هم به حیات طیبه خود ادامه خواهند داد. جامعه به برقراری و اِعمال قوانینی سخت برای همه افراد جامعه در هر پست و مقامی دارد. وقتی دست به گزینش یا ارفاق می زنیم پیکر قانون را می شکنیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
سرانجام و پس از تبلیغات فراوان ؛ سی و هشتمین اجلاس رؤسای آموزش و پرورش کشور با قرائت میثاق نامه ملی پايان يافت .
در این دو روز و مطابق روال پیشین ، شخصیت های مختلف و در سطوح گوناگون به ایراد سخنرانی پرداختند .
نخستین پرسش « صدای معلم » آن است که آیا حداقل در یک سال گذشته تغییر خاص و یا معناداری در وضعیت آموزش و پرورش حاصل شده که ضرورت و یا الزام برگزاری چنین نشستی احساس شده و آیا آن که بر اساس یک عادت معمول و ثابت ؛ تعدادی از مدیران و روسا دور هم جمع می شوند و حرف می زنند بدون آن که تحول خاصی در روندها ، فرآیندها ، برنامه ها و چشم انداز آموزش و پرورش حاصل شود ؟
سوال این است که آیا برگزاری 38 اجلاس در این چهار دهه موجب شده که آموزش و پرورش در اولویت های نخست حاکمیت قرار بگیرد ؟
گفته می شود پزشکیان بیشترین وقت خود را به آموزش و پرورش اختصاص داده و نشست های زیادی را در این حوزه برگزار کرده است ؛ اما برون داد و محصول آن چه بوده است ؟
آیا کسی در این نشست ها در مورد وضعیت تحقق وعده ها و برنامه های وزیر آموزش و پرورش پرسش کرد ؟
آیا کسی در این نشست از پزشکیان در مورد وعده ها و کارهایی که پیش از رئیس جمهور شدن داده بود و توسط علی اصغر فانی وزیر پیشین آموزش و پرورش در سالن حجاب خوانده شد پرسشی کرد ؟ ( این جا )
آیا از فردا در مدارس عادی دولتی پولی از مردم بابت تحصیل گرفته نمی شود ؟
آیا دیگر کسری بودجه در آموزش و پرورش نخواهیم داشت ؟
آیا سهم آموزش و پرورش از تولید ناخالص داخلی و بودجه عمومی افزایش پیدا خواهد کرد ؟
آیا از فردا از استقلال آموزش و پرورش دفاع شده و اجازه داده نخواهد شد هر جریان و شخصیت حقیقی یا حقوقی خارج از آموزش و پرورش در امور آن دخالت کند ؟
آیا هدف از برگزاری این اجلاس سنگین برای آن بود که پرداخت بخشی از پاداش معلمان بازنشسته پس از مدت ها بارها و بارها بیان شود در حالی که در نهادها و دستگاه های دیگر کارمندانشان پاداش را بلافاصله پس از صدور حکم بازنشستگی دریافت می کنند و مقام و مسئولی هم بابت آن منتی بر سر آنان نمی گذارد ؟
آیا بندها و موارد مکتوب در این میثاق نامه مورد رضایت و پذیرش سایر ارکان و اضلاع مدرسه مانند معلمان و دانش آموزان و اولیای آنان قرار گرفته که پسوند « ملی » به آن الصاق گردیده است ؟
در میثاق نامه ی صادره توسط این روسای آموزش و پرورش چنین می خوانیم : ( این جا )
« متعهد میشویم با بسیج تمامی امکانات و همکاری دستگاههای اجرایی، پروژه مهر ۱۴۰۴ را با محوریت «مدرسه آماده، با نشاط و ایمن»، اجرا نموده و ضمن ساماندهی عادلانه و بهموقع نیروی انسانی تمامی تلاش خود را برای تکمیل پروژههای نیمهتمام آموزشی، به کار ببندیم و با تجهیز و بهسازی فضاهای آموزشی با اولویت مناطق محروم و طراحی برنامهها و استقبال خلاقانه از دانشآموزان در ابتدای مهر ماه، سال جدید آموزشی را با سرافرازی آغاز کنیم » .
آیا روسای آموزش و پرورش چگونه می خواهند سال تحصیلی جدید را شروع کنند در حالی که « بحران آب » همه کشور را در برگرفته است ؟
مدرسه ای که در آغاز کارش نتواند حداقل نیاز اساسی مانند آب و برق و یا گاز را برای دانش آموزان و معلمان و کادر مدرسه فراهم کند ؛ چگونه مسئولان آن شعار «مدرسه آماده، با نشاط و ایمن» سر می دهند ؟
و به این اضافه کنید بحران های مهم دیگر مانند آلودگی هوا را .
این روسا در چه فضا و اتمسفری سیر و سیاحت می کنند .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
عصر دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۴ ششمین نشست فرهنگی انجمن اسلامی معلمان البرز با حضور « مرتضی حاجی » با موضوع « ضرورت تحول و اصلاحات در آموزش و پرورش » در باشگاه قلم عظیمیه کرج با حضور علاقه مندان با شکوه هرچه تمامتر برگزار گردید.
در این مراسم دو ساعته پس از سخنان آغازین منوچهر اتابکی (دبیر انجمن اسلامی معلمان البرز) ؛ خسرو ساکی (مدیرکل اسبق اموزش و پرورش البرز) سخنان مبسوطی از تحولات مصلحانه دوران وزارت حاجی ارائه نمود.
در پایان مرتضی حاجی ضمن ابراز خرسندی از برگزاری چنین نشستهایی، از چرایی و چگونگی حضورش در کابینه دوم سیدمحمد خاتمی در قاموس وزیر دستگاه تعلیم و تربیت گفته و اقدامات دوره خود را تشریح نمود.
شایان ذکر است که در ابتدای برنامه از رضا قاسمپور به مناسبت « روز خبرنگار » تجلیل شد. همچنین رحیم منظمی در پایان سخنانی در خصوص لوازمات استقرار مدرنیته در ایران به اشتراک گذاشت.
در ادامه گزارش جلسه را اختصارا و نقل به مضمون تورق میکنیم.
خروجی سند تحول بنیادین چیست ؟!
مرتضی حاجی با اشاره به تازه شدن دیدار با همکاران قدیمی البرز افزود: در دولت دوم خاتمی قرار بود وزیر کار باشم ؛ با توجه به عدم پذیرش مسئولیت وزارت آموزش و پرورش از سوی مرحوم علاقه مندان در شرایط فورس ماژور قرعه به نام بنده افتاد.
مجموعه اقدامات دوره وزارتم ؛ ارائه کارِ گروهی، مشارکتی و درون سازمانی بدون توجه به جنجالهای بیرونی بود.
در ابتدا ما برای به چالش کشیدن ساختار عمومی کشور به نفع دستگاه تعلیم و تربیت، با نظرخواهی از استانها و گفت و گو با اساتید مختلف فارغ از گرایشات سیاسی در جهت تکمیل « ضرورت اصلاحات در آموزش و پرورش » و طراحی سند ملیِ فرابخشی (متفاوت و قبل از سند تحول بنیادین فعلی) اقدامات میدانی گستردهای صورت دادیم. محصول این کار، تولید و انتشار صدها مقاله در ضرورت اصلاحات در آموزش و پرورش بود که چکیده آن تحت عنوان « منشور اصلاحات در آموزش و پرورش » منتشر گردید.
« سند ملی آموزش و پرورش » که در اواخر وزارت بنده با سرتیمی دکتر مهرمحمدی تهیه شده بود در دوره احمدینژاد گم شد و به جای آن تدوین سند تحول بنیادین پیگیری گردید.
به زعم حضرات با پمپاژ سرایداران همفکر ( بدون رعایت تشریفات استخدام حرفهای معلمی) به کلاسهای درس تحول ایجاد شد.
امروز بعد از دو دهه باید پرسید که خروجی و محصول اجرای سند تحول بنیادین دقیقا چیست و کدام مشکلات دستگاه تعلیم و تربیت با این سند حل و فصل شده است؟
آمارهای موجود حکایت از بی سر و سامانی بیشتر آموزش و پرورش در ناعدالتی آموزشی، مولفههای پیشرفت تحصیلی، ناکامی در آزمونهای بین المللی، افرایش ترک تحصیلها، رها بودن مدارس عادی دولتی با کیفیت نازل آموزشی، نارضایتی شغلی معلمان و احساس تبعیضهای مختلف و... هستیم.
چه باید کرد ؟
حاجی با اشاره به واقعبینانه بودن سند ملی تهیه شده زمان خود افزود: اگر اجازه میدادند سند ملی و کارشناسی تهیه شده ما اجرایی میشد قطعا امروز وضعیت بهتری داشتیم.
باید به این باور برسیم که:
- آموزش و پرورش پیشران توسعه بوده و خرج کردن در آموزش و پرورش سرمایهگذاری است نه هزینه کرد.
- باید سهم اعتبارات آموزش و پرورش از بودجه به نُرمهای جهانی و کشورهای توسعه یافته نزدیک شود.
- آموزش عمومی در جهت تامین وحدت ملی بوده و آموزش منطقهای در جهت دیده شده مطالبات متراکم اقوام متنوع و متکثر تعریف و اجرا شود.
- توسعه مدارس غیر دولتی دستبرد به جیب مردم بوده و پولی شدن مدارس رنگارنگ به سقف خود رسیده و نقش مسکن را داراست.
- باید سازمان حرفهای معلمان راهانداری شده و ضمن انتخاب مدیران با نظر معلمان، استخدام معلمان با نظرات کارشناسی و دید حرفهای سازمان معلمان صورت گیرد و هر پنج سال صلاحیت حرفهای معلمان مورد ارزیابی و پایش « سازمان نظام معلمی » قرار گیرد.
به باورم ؛ سرمایه انسانی مهمترین سرمایه بوده و کار ویژه آموزش و پرورش تامین سرمایه انسانی به روز و تبدیل آن به سرمایههای برتر است.
در یک کلام حاکمیت باید صدای بیصدایان را شنیده و به مردم و معلمانش اعتماد کند.
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
آن چه در زیر می آید ؛ مشروح پرسش و پاسخ « صدای معلم » با « علی فرهادی ؛ سخنگوی وزارت آموزش و پرورش » است که پیش تر در دبستان دخترانه شهید رحمانی منطقه ۱ شهر تهران واقع در شهرک نظامی شهید چمران برگزار گردید . ( این جا )
در گزارش پیشین به برخی نکات و موضوعات مطروحه این نشست اشاره گردید :
« زمانی که خبرنگار « رستا » پرسشی را در مورد « پروژه مهر » مطرح کرد ؛ « صدای معلم » پرسید که آیا بودجه مستقل و یا قابل توجهی برای اجرای پروژه مهر پیش بینی شده است ؟
پاسخ فرهادی مثبت بود و ایشان تاکید کرد که این اعتبار پیش از آغاز سال تحصیلی در اختیار مدارس کشور قرار خواهد گرفت .
سخنگوی وزارت آموزش و پرورش در بخشی از سخنان خود در مورد ثبت نام در مدارس عنوان کرد که دخترش هنوز ثبت نام نکرده است و در بیان چرایی آن گفت که هنوز « جای خوب » برای او پیدا نشده است .
این سخنان سخنگو با اعتراض شدید علی پورسلیمان مدیر صدای معلم رو به رو شد .
پورسلیمان گفت : تعبیر این حرف ها آن است که ما در آموزش و پرورش ، « جای خوب » و « جای بد » داریم و این ظلم و اجحاف در حق همه دانش آموزان و جامعه است .
مدیر صدای معلم ، وجود این نوع نگاه و نگرش را در بین مسئولان « خطرناک » و غیر قابل قبول و انتظار دانست . این مساله ناقض صریح عدالت آموزشی است .
پرسش در مورد « وضعیت سند جامع نیروی انسانی آموزش و پرورش » سوال دیگر خبرنگار رستا بود که البته فرهادی به آن پاسخ نداد اما با یادآوری « صدای معلم » به توضیح آن پرداخت .
مدیر صدای معلم نسبت به عدم انتشار نسخه نهایی شده این سند در آموزش و پرورش انتقاد کرده و آن را نافی حق دسترسی به اطلاعات و گردش آزاد اطلاع رسانی دانست .
پورسلیمان تصریح کرد که انتشار عمومی این سند موجب مشارکت و اعتماد سازی در جامعه به ویژه در بدنه آموزش و پرورش و کارشناسان مستقل آن می شود .
مدیر صدای معلم از سخنگوی وزارت آموزش و پرورش پرسید که مرجع بلاواسطه و پاسخ گو در مورد رتبه بندی و فرآیند آن کیست ؟
فرهادی معاونت خودش را معرفی کرد .
پورسلیمان در پاسخ گفت با توجه به آن که معاونت پشتیبانی با کمیت و پول سر و کار دارد اما رتبه بندی مقوله ای کیفی است و تا زمانی که انجام این مهم در این معاونت صورت بگیرد ، نباید انتظار معجزه ای در زمینه « کیفیت بخشی آموزش » داشت .
مدیر صدای معلم تصریح کرد که رتبه بندی باید توسط یک مرجع علمی با استقلال سازمانی و حرفه ای طراحی و انجام شود .
مدیر صدای معلم در نشست پیشین به ضرورت تشکیل « سازمان نظام معلمی » اشاره و تاکید کرد اما سخنگوی وزارت آموزش و پرورش با برجسته کردن نقش « هیات های ممیزی » از کنار این موضوع گذشت .