«معلم، رستم فرهنگ است. کار معلم، تعلیم و تربیت در بستر جامعه است. در قرن ۲۱ معلم قهرمان فرهنگ مدرن است. بنیان فرهنگ مدرن، بر سواد استوار است. تمام ارکان مدرسه، حولِ محور خوانایی و نویسایی میچرخد. مهمترین وظیفهی معلمی، معلم بودن است. معلمی را با انقلابی بودن تعریف نمیکنند.
معلمی با روحیهی محافظهکاری و زیست گلهوار تعریف نمیشود. شجاعت معلمی به معنای این است که خودش را باور کند که معلم است.»
– دکتر نعمتالله فاضلی، سخنرانی «شجاعت معلمی»، انجمن جامعهشناسی لرستان، ۸ شهریور ۱۴۰۴
معلم، نامی است که در طول تاریخ همواره با احترام و ستایش آمیخته بوده است؛ اما در عصر ما، معنای معلمی دیگر محدود به انتقال محفوظات و تکرار فرمولها نیست. قرن بیستویکم، قرنی است که جامعهی بشری بیش از هر زمان دیگری به بازآفرینی معنا، به پرسش گری و به بازاندیشی نیاز دارد. در چنین روزگاری، شجاعت معلمی نه در انباشت دانش، بلکه در توانایی باز کردن افقها، در توانایی کاشتن بذر تردید و تفکر، و در ایستادن در برابر جبر زمانه تعریف میشود.
شجاعت معلمی یعنی آنکه معلم خود را صرفاً کارگزار نظام آموزشی نپندارد؛ بلکه خود را حامل فرهنگ و پرسش گری بداند. او باید باور کند که معلم بودن صرفاً یک شغل نیست، بلکه یک زیست است، یک حضور مداوم در صحنهی فرهنگ. معلم اگر بخواهد در دل جامعهی مدرن نقشی بازی کند، باید نخست به خویش ایمان بیاورد و از زیر بار تعاریف کلیشهای و تقلیلگرایانهی شغلش بیرون بیاید.

آسیب نخست: تقلیل معلم به کارمند
یکی از بزرگترین آفتهای امروز آموزش، تقلیل دادن معلم به کارمندی اداری است؛ کسی که موظف است در ساعتی معین حضور یابد، مطالبی از پیشتعیینشده را تدریس کند و سپس پروندهی روز خود را ببندد.
این تصویر از معلمی، با حقیقت آن فاصلهای نجومی دارد. معلم، کارمند سادهی دستگاه اداری نیست؛ او حافظ و پرورندهی آینده است. اما تا زمانی که معلم، خودش را در چارچوبهای بوروکراتیک محصور ببیند، شجاعت معلمی مجال بروز نخواهد یافت. بزرگترین خطری که همواره معلم را تهدید کرده، افتادن در دام ایدئولوژی است؛ اینکه او خود را نمایندهی یک جریان سیاسی یا عقیدتی بداند و رسالتش را در تبلیغ آن خلاصه کند.
شجاعت، یعنی توان ایستادن در برابر این تقلیل و اعلام این حقیقت که معلمی شغل نیست، رسالت است. معلم، بذر آینده را میکارد؛ و اگر خود را در حصار جدول حضور و غیاب زندانی کند، رسالتش عقیم میماند.

آسیب دوم: محافظهکاری و زیست گلهوار
معلمان در بسیاری از نظامهای آموزشی به نوعی زیست جمعی و محافظهکارانه سوق داده میشوند. این محافظهکاری از ترسها میآید: ترس از گفتن حرف متفاوت، ترس از زیر سؤال بردن عادتهای کهنه، ترس از ایستادن در برابر جریان غالب. اما حقیقت آن است که معلمی، بدون عبور از این هراسها، چیزی جز تکرار ملالآور عادتها نیست.
شجاعت معلمی یعنی عبور از این ترسها. یعنی جرأت داشتن برای گفتن آنچه باید گفته شود، نه آنچه خوشایند ساختار است. یعنی پذیرفتن این حقیقت که فرهنگ مدرن با پرسشگری زنده است، نه با تکرار.

آسیب سوم: وابستگی به شعار و ایدئولوژی
بزرگترین خطری که همواره معلم را تهدید کرده، افتادن در دام ایدئولوژی است؛ اینکه او خود را نمایندهی یک جریان سیاسی یا عقیدتی بداند و رسالتش را در تبلیغ آن خلاصه کند. معلمی در ذات خویش فراتر از مرزهای سیاست و ایدئولوژی است. رسالت معلم، پرورش ذهنهای آزاد است، نه بازتولید سربازان فکری.
شجاعت معلمی در این است که از این دام رها شود. او باید یاد بگیرد به جای تحمیل یک روایت، دانشآموز را به کشف روایتهای گوناگون دعوت کند. فرهنگ مدرن، بر کثرت صداها بنا شده است، نه بر یکنواختی و یکدستی.

شجاعت در عصر سواد
بنیاد فرهنگ مدرن بر سواد استوار است (فاضلی، ۱۴۰۴). اما سواد در قرن بیستویکم، دیگر صرفاً توانایی خواندن و نوشتن نیست. سواد امروز، یعنی توانایی خواندن جهان، رمزگشایی از رسانهها، درک روایتهای پنهان و تولید اندیشه. معلم اگر بخواهد قهرمان فرهنگ مدرن باشد، باید از سطح «خوانایی و نویسایی» عبور کرده و به عمق «فهم و تفسیر» برسد.
شجاعت معلمی در اینجا آن است که خود را محدود به کتاب درسی نکند. او باید جرأت داشته باشد که از دیوارهای کلاس بیرون بزند، دانشآموزان را با جهان واقعی پیوند دهد، و نشان دهد که سواد تنها مهارت فنی نیست، بلکه سبک زندگی و ابزار آزادی است.

معلم و ایمان به خویشتن
در نهایت، جوهرهی شجاعت معلمی در یک نکته خلاصه میشود: ایمان معلم به خویشتن. بسیاری از معلمان، زیر فشار ساختارها و انتظارات، خویشتن خویش را فراموش میکنند. آنان دیگر به یاد نمیآورند که چرا معلم شدند و برای چه رسالتی قدم در این مسیر گذاشتند.
معلمی یعنی ایستادن بر مرز میان گذشته و آینده. معلم همان پل نامرئی است که سنتهای دیروز را به فرداهای ناشناخته پیوند میدهد. و این کار، اگر بدون ایمان به خویش انجام شود، بیثمر خواهد بود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
معلمان و مخاطبان اگر به این پرسش فکر کنند که دغدغه مندی دست اندرکاران برای آموزش و پرورش مطلوب چگونه محقق می شود، به یقین انبوهی از پاسخ ها را دریافت خواهیم کرد.
آیا دغدغه مندی بدون ایجاد زیرساختِ مناسب در آموزش و پرورش محقق می شود؟ آیا با حقوق کم می توان معلمان را برای تحول، دغدغه مند کرد؟ و اینکه برای دغدغه مندی معلمان نسبت به مسائل و آسیب های آموزش و پرورش چه کارهایی باید صورت گیرد یا بهتر است بگوییم چه کارها و برنامه هایی صورت نگیرد تا دغدغه مندی معلمان برای آموزش و پرورشِ مطلوب، به معنایِ واقعی کلمه افزون شود؟
اگر واقع نگر باشیم و انصاف را در وجود خود رعایت کنیم، در می یابیم که برای دغدغه مندی معلمان نسبت به مسائل آموزش و پرورش و رفع شان نه تنها زمینه سازی نکردیم، بلکه ایده آل مشخصی هم نداریم.
صِرف اینکه گفته شود؛ برای تحول، فقط معلمان باید اقداماتی انجام دهند، چاره ی کار نیست، بلکه هم آوایی و هم نوایی تمام دست اندرکاران لازم هست. این هم نوایی و دردمندی باید در تمام ارکان نظام آموزش و پرورش جاری و ساری باشد و در عمل هم نمایان شود.
پس اولین گام برای تحول، دردمندی تمام دست اندرکاران نظام و آموزش و پرورش، همراه با زمینه سازی و انگیزه از سویِ مسئولان مربوطه است.
دومین گام می تواند گفتمان باشد. گفت و گوهای درون مدرسه ای معلمان باهم و تعامل های برون مدرسه ای با سطوح بالایی نظام آموزش و پرورش، به طور چشم گیری آسیب ها را مشخص و با ابزار گفتمان حل و فصل می کند.
چه می شود که معلمان ابتدایی با اندیشمندان و متخصصان تعلیم و تربیت گفت و گو کنند و دغدغه هایشان را بگویند و راهکار هم بخواهند. این بسترها باید فراهم شود و در دوره های ضمن خدمت و پیام رسان شاد، اینگونه بسترها را می توان فراهم کرد. همچنین نقدهای ارزشمندی که از جانب معلمان مطرح می شود، نباید نادیده گرفته شوند و نقد پسندی و نقدی محوری می باید جای خود را در گفتمان پیدا کند، آن وقت معجون جالبی خواهد شد.

من خودم به عنوان آموزگار ابتدایی آرزو دارم که با برجسته های نظام آموزش و پرورش همچون؛ دکتر عبدالعظیم کریمی، دکتر سرکارآرانی و دکتر خسرو باقری و سایرین برجسته ها به صورت چهره به چهره تعامل و گفتمان داشته باشم. نکته دیگر و آخر در گام دوم، سند سازی گفتمان ها هست، گفتمان های غیررسمی و مهم هم باید به کتاب تبدیل شوند تا معلمان جدید استفاده کنند.
سومین گام به عمل مشترک اختصاص دارد. عمل مشترک این نیست که برنامه هایی یک جانبه و از پیش تعیین شده برای مدارس مشخص شود و معلمان را ملزم به اجرای برنامه ها کند. عمل مشترک این است که این گونه برنامه ها، با همکاری و مشورت معلمان معین و عملیاتی شود.

می توانیم برنامه ها را این گونه مطرح کنیم که هر مدرسه یا منطقه ای که در هر ساحت تربیتی، برنامه ای را برای مدرسه ی خودش تعیین و عملیاتی کند، مشمول امتیازات و امکاناتی می شود، آن وقت خواهیم دید که از هر مدرسه خلاقیت ها و توانایی ها آشکار می شود.
باز این را هم باید بگویم که برای تحول فقط معلم نیست، گرچه معلم رکن اصلی را دارد، اما اگر به غیر از معلم، سایر کارکنان نظام آموزش و پرورش را نادیده بگیریم، عمل مشترک و تحولی رخ نخواهد داد.
به امید سرافرازی فرزندان سرزمین خوبم، ایران.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/

« مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش » ؛ جایی که قرار است کارهای مهمی در آن انجام شود اما در حال حاضر کارکرد عمده اش به برگزاری امتحانات مدارس معطوف گشته و البته هنوز هم در مساله « امنیت آزمون ها » با چالش های جدی مواجه بوده و نتوانسته افکار عمومی را اقناع و یا اعتماد آنان را کامل نماید .
ساختمانی با بنای قدیمی در خیابان ایرانشهر که با کمی دلسوزی ، برنامه ریزی و پی گیری می شد آن را به محیطی دلپذیر با حال و هوای گذشته تبدیل کرد اما در حال حاضر بیش تر به ساختمانی متروکه ، کثیف و بی روح تبدیل شده است .
مجموعه ساختمان هایی در یک فضای مربع مشرف به یک حیاط مرکزی که معماری اکثریت مدارس در پیش از انقلاب را تشکیل می دهد .

نشست خبری « محسن زارعی » رئیس مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش با موضوع « ارائه گزارش فرایند برگزاری آزمونهای نهایی خرداد ماه ۱۴۰۴ » در این مرکز یکشنبه 16 شهریور برگزار شد .
هر چند آقای رئیس با 25 دقیقه در این نشست حضور یافت .
مواردی که ذکر شد مورد پرسش نخستین رسانه یعنی « صدای معلم » قرار گرفت .
« علی پورسلیمان » مدیر صدای معلم گفت که این جا قرار است کیفیت نظام آموزش و پرورش گارنتی شود اما ساختمان و فیریک و حتی برخورد کارمندان مستقر در آن نوید بخش چنین شعار و ادعایی در دستگاه تعلیم و تربیت نیست .

مدرسه و مراکز آموزشی باید حاوی و حامل روح انسانی باشند که بتوانند انسان ها را تغییر دهند و این نیازمند دانش و اراده برای برنامه ریزی است .
رئیس مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش در بخشی از سخنان خود و در تحلیل نتایج آزمون ها سعی کرد که به اصطلاح توپ تقصیرات را به زمین « مدرسه » بیندازد و این سخنان موجب واکنش مدیر صدای معلم گردید .
پورسلیمان گفت : شما همه چیز را در مدرسه خلاصه کردید در حالی که در نظام آموزشی ما و بر خلاف شعارهایی که داده می شود ؛ مدرسه عملا کاره ای نیست . در حالی که در سیاست گذاری ها ، ریل گذاری ها و حکمرانی در آموزش ؛ مدرسه اختیاری ندارد و در این زمینه عملکردها و رویکردهای مسئولان باید مورد پرسش و چالش قرار گیرند .
زارعی همچنین در بخشی و در پاسخ به پرسش های یکی از خبرنگاران به صورت مستقیم به دفاع از « مدارس سمپاد » و فلسفه و عملکرد آن پرداخت که این امر نیز اعتراض مدیر صدای معلم را در پی داشت .
رئیس مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش عنوان کرد : یکی از تحولات مهم در زمینه تحقق عدالت آموزشی وارد شدن دهک های پایین جامعه به این گونه مدارس است و دولت پرداخت شهریه ی آنان را تقبل کرده است .

پورسلیمان گفت : موضوع این نشست ارتباطی با مدارس سمپاد ندارد و این گونه بحث ها باید در نشست دیگر و توسط مسئول آن بیان شوند و ما هم در این حوزه حرف برای گفتن داریم .
یکی از پرسش های مطروحه توسط خبرنگار روزنامه جام جم بود .
خبرنگار جام و جم پرسید چه ساز و کاری برای جلوگیری از نمره دهی سلیقه در مدارس در نظر دارید ؟
زارعی در پاسخ گفت :
این نمراتی که خدمت تان تقدیم شد نمرات نهایی است و قطعا « سلیقه » در آن دخیل نیست .
یعنی آن شرایط استاندارد رعایت شده است ولی این که چه کار کنیم که پرهیز بدهیم از مداخله ی سلیقه و حتما هم اشکال شما درست است و یکی از تحلیل های ما این است که میزان همبستگی نتایج آزمون های نهایی با نوبت اول دانش آموزان و نمرات مستمر آنان است که گاها مشاهده می کنیم فاصله خیلی زیاد است و متاسفانه این یعنی « بازخورد غلط دادن » و البته ناظر به نگاه تربیتی همکاران ماست نه این که عامدانه دارند کار می کنند .

تصورشان بر این است که به دانش آموز دارند کمک می کنند که در میانگین سال ؛ دانش آموز نمره کم نیاورد ولی وقتی این بازخوردها به صورت غیرواقعی به دانش آموزان و خانواده ها داده می شود ؛ خلاء ها را نمی توانند دریافت کنند . مشکل را نمی توانند حس کنند و بعدا در آزمون پایانی دچار مشکل می شوند .
اتفاقا در هر جایی این اختلاف کم تر است یعنی هر چه نمره واقعی تر است عملکرد دانش آموز در آزمون نهایی خیلی بهتر است .
در این تحلیل ها این را نشان می دهد و هر چه این فاصله بیشتر است عملکرد هم ضعیف تر است .
یکی از کارهایی که در دستور کار قرار دادیم موضوع « توسعه سواد سنجش » است .

که هم برای دبیران متوسطه ی دوم و هم متوسطه اول که با نظم بیشتری هم کشوری اش برگزار شده است و منطقه ای آن هم در حال برنامه ریزی است .
همکاران در دوران دانشگاه این را مطالعه کرده اند و باید بازخوانی شود که بازخورد دادن اگر واقعی باشد و اگر به موقع باشد چقدر به یادگیری دانش آموز و ارتقای کیفیت کمک می کند .
این اشکال واقعا وجود دارد و من نمی توانم منکر آن شوم ولی راهش این است که « توانمند سازی » همکاران اتفاق بیفتد و آن دوره های سواد سنجش بهترین راهی است که می تواند این نقیصه را جبران کند .
پورسلیمان مدیر صدای معلم بزرگ ترین چالش را در زمینه اعطای نمرات غیر واقعی به دانش آموزان را حاصل « دخالت مدیر مدرسه در کار معلم » دانست که به گونه ای افزایشی و فراگیر سعی در بالا بردن آمار قبولی دارند و این نقص خودش را در نتایج امتحانات نهایی نشان می دهد .
زارعی تصریح کرد : طبق برنامه هفتم معدل دانشآموزان دوره متوسطه دوم باید ۲.۵ نمره افزایش یابد .
مشروح این پرسش و پاسخ در « صدای معلم » منتشر خواهد گردید .
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/
22 شهریور 1402 ؛ « صدای معلم » گزارشی را با عنوان : « « استقلال و اقتدارم آرزوست ! » پس از هنرستان فنی سروش اصفهان ... این بار نوبت دبیرستان هیات امنایی امام خمینی ؟! » منتشر کرد . ( این جا )
به نظر می رسد وضعیت پیشین در دوران مسئولیت فعلی « محمدرضا نظریان ؛ مدیر کل آموزش و پرورش اصفهان » دوباره در حال تکرار است .
در صورت ادامه ی این روند ؛ « صدای معلم » گزارش های تفصیلی را در این مورد منتشر خواهد کرد .
یادداشت زیر توسط یکی از فرهنگیان اصفهانی برای این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران ارسال گردیده است .
« صدای معلم » منتظر پاسخ و واکنش مسئولان ذی ربط در این موضوع می باشد .
هر سال با اعلام نتایج اولیه کنکور ، عرصه عمومی مملو از مطالبی می شود که از فقدان عدالت آموزشی در ایران خبر میدهند. عمده رتبههای بالای کنکور از مناطق برخوردارتر و مدارس استعداد های درخشان ، غیردولتی و نمونه دولتی هستند و هر سال از تعداد دانشآموزان مدارس عادی دولتی و مناطق محرومتر در میان رتبههای برتر کاسته میشود .
نتایج کنکور را میتوان آیینه تمام نمای آموزش و پرورش ایران دانست . در شرایطی که دکتر پزشکیان رئیسجمهور در طول یک سال گذشته بیشترین تاکید را بر عدالت آموزشی و ساخت مدارس داشته است پرداختن به عدالت آموزشی و کنکور امری مهم و ضروری است .
در میان آزمونهایی که در عرصه آموزش و پرورش وجود دارند سه مورد از جهت علمی قابل استناد است :
اول آزمون های تیمز و پرلز است که که در سطح جهانی و در دوره ابتدایی انجام می شود . دوم آزمون های امتحانات نهایی سال دوازدهم است که به دلیل یکپاچگی و نحوه تصحیح در سراسر کشور قابل استناد است و نتایج آن پایین بودن میانگین نمرات دانش آموزان را نشان میدهد . کنکور نیز سومین آزمون قابل استناد به حساب میآید که به صورت سراسری و گسترده برگزار میشود .
کنکور توانسته است یک صنعت را نیز در کنار خود به وجود آورد و هزاران موسسه آموزش علمی و کنکور و صدها انتشارات مربوط به کتاب های کنکور و کمک آموزشی برپایه خدمات دهی به کنکور تاسیس شدهاند .
برخی از موسسات فوق در حال حاضر از پرسود ترین موسسات اقتصادی محسوب میشوند و در سیاست گذاریهای آموزشی دخالت میکنند .

عمده سیاست گذاریها در زمینه کنکور نیز معطوف به تغییر نحوه محاسبه رتبهها است . بر اساس آخرین تغییرات ؛ نتایج امتحانات نهایی تاثیر 60 در صدی در نتایج کنکور دارند. هدف این تصمیم کاهش میزان تاثیرگذاری امتحان کنکور است در حالی که مصوبه فوق تاثیر چندانی بر عادلانه تر شدن و منصفانه تر شدن کنکور نخواهد داشت ؛ زیرا همان افرادی که امکانات بیشتری در زمینه کنکور دارند در زمینه امتحانات نهایی هم برخوردارترند .
تغییر نگرش به آموزش و پرورش را باید یکی از مهم ترین مسائلی دانست که موجب پدیداری وضعیت فعلی شده است . بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ؛ تامین آموزش و پرورش رایگان وظیفه دولت است ( اصل 3) ، یک حق برای ملت محسوب میشود ( اصل سی ام) و از بنیانهای نظام اقتصادی کشور به حساب میآید( اصل43) .
برخلاف اصول فوق ؛ روند آموزش و پرورش به سمت غیر منصفانه و غیر عادلانهتر شدن حرکت میکند. آمارهای بالای بازماندگان از تحصیل و تارکین تحصیل از نمونه های بارز غیر منصفانه بودن است که به دلیل سیاست گذاری غلط و بی توجهی به عدالت آموزشی ایجاد شدهاند .
بخشی از مشکل به کاهش سهم آموزش و پرورش از بودجه کل کشور برمیگردد . در سال 1404 سهم آموزش و پرورش از بودجه عمومی 7.24. است که نسبت به سال های گذشته کاهش داشته است . این بودجه کفاف برنامه های عدالت آموزشی را نمیدهد و عملا بخش عمده ی آن صرف حقوق معلمان و پرسنل میشود. این بودجه نشان میدهد که آموزش و پرورش از اهمیت چندانی در سیاست گذاری عمومی برخوردار نیست .
این تغییر نگرش نیز با تشکیل قرارگاه ،ستاد و اداره کل قابل رفع نخواهد بود .

نوع نگرش به آموزش و پرورش موجب طبقاتی شدن عرصه تعلیم و تربیت شده است . تنوع مدارس نشانه بارز طبقاتی شدن محسوب میشود. در حال حاضر 24 نوع مدرسه در نظام آموزش و پرورش وجود دارند که عبارتند از : نوع نگرش به آموزش به آموزش و پرورش موجب شکلگیری نگاهی به آموزش و پرورش شده است که از نتایج آن طبقاتی شدن و غیر منصفانه شدن آموزش است .
عادی دولتی ، شبانه روزی ، هیات امنایی ، عشایری ، نمونه دولتی ، شاهد ، ایثارگران ، قرآنی ، غیردولتی ، هوشمند ، تیزهوشان ، آموزش از راه دور ،مدارس وابسته به دستگاه ها ، ورزش ، استثنایی ، مجتمع های آموزشی و پرورشی ، مدارس ایرانی خارج از کشور ، بزرگسالان ، ماندگار ، دبیرستان های کارودانش ، رشته بهیاری ، نمونه مردمی ، تعاونی ، اقلیت ها ( مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی ، گونه شناسی مدارس در نظام آموزش و پرورش با تاکید بر تحلیل اجتماعی پیامدهای اجتماعی آن ، مورخ 11 / 12 / 1395 ، شماره مسلسل 15316)

مدارس غیردولتی ، آموزش از راه دور و تعاونی دارای مالکیت غیردولتی هستند . کلیه مدارس غیردولتی ، مدارس هیات امنایی ، نمونه دولتی و بزرگسالان به صورت قانونی شهریه دریافت می نمایند . مدارس دولتی به دلیل عدم حمایت دولت و عدم دریافت سرانه و کمک از دولت مجبور به دریافت کمک از اولیای دانش آموزان هستند. مدارس غیردولتی با دریافت شهریه فعالیت میکنند و امکان دسترسی همگانی برای عموم ندارند . مدارس شاهد و ایثارگران برای فرزندان شهدا و ایثارگران و افراد خاصی هستند که امتیازات مدارس فوق را داشته باشند .
نوع فعالیت مدارس تیزهوشان نیز مورد انتقاد قاطبه کارشناسان تعلیم و تربیت است . تنوع مدارس به خوبی نوع نگرش به آموزش و پرورش را نشان می دهد .
از آموزش و پرورشی که به دسته بندی دانش آموزان میپردازد ،بدون اینکه برنامه ای برای ایجاد فرصت برابر برای دانشآموزان مدارس عادی و مناطق حاشیهای و محروم داشته باشد انتظاری نباید داشت .

جان رالز (1921 – 2002) فیلسوف آمریکایی که به عدالت پرداخته است « انصاف » را تبلور عدالت میداند و برابریهای اجتماعی و اقتصادی را به دو شرط قابل قبول میداند:
۱ ) باید مختص به مناصب و مقامهایی باشند که تحت شرایط برابری منصفانه فرصتها ، باب آنها به روی همگان گشودهاست. ۲) این نابرابریها بابد بیشترین سود را برای محرومترین اعضای جامعه داشته باشند .
این دو اصل سنجههای مناسبی برای سنجش عدالت در آموزش و پرورش هستند. بر اساس اصول یاد شده ؛ نابرابری های آموزش و پرورش به شرطی قابل قبول است که ورود به مدارس مختلف ،تحت شرایط برابری منصفانه به روی همگان گشوده باشد و این نابرابری ها بیشترین سود را برای محروم ترین اعضای جامعه داشته باشد .

در ایران نه تنها باب مدارس مختلف به روی همگان گشوده نیست که نابرابری در بین مدارس سودی برای محرومین و دانشآموزان مناطق حاشیهای و محروم ندارد.
نوع نگرش به آموزش به آموزش و پرورش موجب شکلگیری نگاهی به آموزش و پرورش شده است که از نتایج آن طبقاتی شدن و غیر منصفانه شدن آموزش است .
نتایج این نوع سیاست گذاریها در عرصه کنکور خود را نشان میدهد. از جمله تبلورهای بی عدالتی آموزشی نیز تنوع مدارس است. این که تنوع مدارس سودی برای محرومین ندارد بر غیر منصفانه شدن آموزش و پرورش میافزاید.

بدین ترتیب در یک آموزش و پرورش غیرمنصفانه نتایج فعلی کنکور امری طبیعی محسوب میشود که با تاثیر یا عدم تاثیر نتایج امتحانات نهایی تغییری نمییابد .
از کوزه آموزش و پرورش غیرمنصفانه و غیر عادلانه همین کنکور بیرون میآید که هست .
تلاش برای منصفانه ترشدن و رسیدگی بیشتر و واقعیتر به کیفیت آموزشی و عدالت آموزشی برای همه دانش آموزان به ویژه در مناطق حاشیه ای و محروم گام اول عدالت آموزشی و اصلاح شرایط کنکور است .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید