گروه تشکل ها/
نخستین نشست نقد عملکرد سازمان معلمان ایران با حضور دبیر کل این تشکل و سایر اعضای آن با دعوت از منوچهر خدایی مسئول پیشین هیات اجرایی سازمان معلمان ایران و علی پورسلیمان مدیر صدای معلم ، عضو پیشین شورای مرکزی و مسئول تشکیلات و برنامه این تشکل جمعه از ساعت 11 تا 13 برگزار شد .
در ابتدای این نشست ؛ « طاهره نقی ئی » دبیر کل تشکل سازمان معلمان ایران ضمن خوش آمد و سپاسگزاری از حس مسئولیت پذیری دوستان ، هدف از برگزاری این نشست ها را نقد عملکرد سازمان معلمان ایران پس از بیش از دو دهه فعالیت به منظور گرفتن بازخورد و ارتقای این تشکل بیان کرد و در ادامه حاضران به بیان دیدگاه های خود پرداختند .
« منوچهر خدایی » نقاط قوت و ضعف سازمان معلمان ایران را چنین برشمرد :
« نقاط قوت :
۱ _ استمرار و تداوم فعالیت با وجود مشکلات و موانع عدیده
۲ _ گسترش حوزه فعالیت تشکل از تهران به کشوری ( هم اینک در بیست استان کشور مشغول فعالیت هستند )
۳ _ همکاری با سایر تشکل های فرهنگیان از جمله انجمن اسلامی معلمان و مجمع فرهنگیان ایران اسلامی
۴ _ داشتن سایت فعال و اطلاع رسانی و تحلیل و تبیین مسائل و موضوعات مختلف آموزش و پرورش
۵ _ پیگیری و دفاع از خواسته ها و مطالبات معلمان به ویژه نظام رتبهبندی معلمان ، صندوق ذخیره فرهنگیان و همسان سازی حقوق بازنشستگان
۶ _ تعامل با آموزش و پرورش و مشارکت در کارگروه های تخصصی وزارتخانه
نقاط ضعف :
۱ _ عدم موفقیت در عضو گیری از معلمان جدید الورود
۲ _ بیشتر اعضای شورای مرکزی از بازنشستگان هستند ( در جذب شاغلین و سازمان دهی با مشکل مواجه است )
۳ _ در سالهای اخیر نتوانسته جریان سازی کند . عدم ابتکار و نوع آوری در فعالیت
۴ _ در برقراری ارتباط با بدنه معلمان موفق نبوده است.
سپس « علی پورسلیمان » به بیان دیدگاه های خود پرداخته و گفت :
« من بسیار شادمان هستم که دوستان پس از مدت طولانی چنین نشستی را برگزار کردند تا ضمن تجدید دیدار شاید این نشست کمکی به بهبود عملکرد و ارتقای اثربخشی و کارایی آن نماید .
نخستین و مهم ترین ایرادی که می توان بر سازمان معلمان وارد کرد این است که این تشکل با وجود داشتن سرمایه اجتماعی و اندوخته پیشین در دوره های اولیه فعالیت خود به شدت دچار « محافظه کاری » شده است درست بر خلاف کانون های صنفی که از آن سوی پشت بام افتاده اند .
تشکل به عنوان رکن جامعه مدنی و دموکراسی باید سخن و موضعی را که درست و عقلانی می داند بیان کند چه دیگران خوششان بیاید و چه نیاید .
این وضعیت موجب شده است تا « سازمان معلمان ایران » که زمانی به عنوان نخستین تشکل معلمی اولین استارت اعتراضات هدف مند و مدنی را در 25 دی ماه 1380 زد و این در نوع خودش در تاریخ فعالیت های صنفی معلمان پس از انقلاب اسلامی بی سابقه بود اما اکنون به نقطه ای رسیده است که در مدارس و در زنگ های تفریح معلمان نه نامی از این تشکل برده می شود و کم تر معلمی آن را می شناسد .
البته شرایط سیاسی و اجتماعی از آن زمان تغییر کرده است اما دوستان باید بدانند که میان حضور اسمی و تاثیرگذار بودن و جریان سازی تفاوت بسیار است .
زمانی که من در این تشکل فعالیت می کردم تئوری من ، جریان سازی در عرصه ی معادلات و پرهیز و دوری گزیدن از « روزمرگی » بود .
انتقاد من در آن دوره این بود که سازمان نباید منتظر بنشیند که رئیس جمهور و وزیر و فلان مسئول و... چه گفت و بعد بنشینیم و موضع گیری کنیم و واکنش نشان دهیم.
زنده بودن یک تشکل به جریان سازی در جامعه ی هدف و مخاطب بستگی دارد اما به نظر می رسد که پس از 20 سال ؛ این تشکل از همان وضعیت هم به شدت عقب نشینی کرده و دچار پسرفت شده است .
وضعیت به گونه ای شده است که سازمان معلمان ایران حتی در مورد اظهار نظر در مورد وقایع و جریان های روز آموزش و پرورش در بسیاری موارد عقب است و این در مجموع موجب می شود که نه مسئولان و نه معلمان این تشکل ها را جدی نگیرند .
مثالی می زنم .
در دوران کرونا که مدارس در ایران بر خلاف جریان غالب در نظام های آموزشی جهان بیش از دو سال ( 26 ماه ) تعطیل شدند ؛ موضع سازمان معلمان ایران در اکثر موارد « سکوت » و حتی تایید تلویحی بود .
کانون های صنفی به شدت از تعطیلی مدارس حمایت می کردند و حتی بازگشایی موقت و مقطعی را هم نمی پذیرفتند و موضع می گرفتند و بر این باور بودند که تا محو کامل کرونا و به منظور سلامتی و حفظ جان « همه » مدارس باید کماکان تعطیل باشند .
حتی وقتی من در « صدای معلم » گزارش های مستند و خلاف باب طبع عمومی این افراد را منتشر می کردم و نیز زمانی که با یکی از سایت ها در این مورد و در موضوع دعوت کانون های صنفی از معلمان برای اعتصاب و نرفتن به مدرسه که مسئولان وقت مدارس را به صورت بسیار محدود بازگشایی کردند مصاحبه کردم و از آنان و مواضع شان انتقاد کردم ؛ این کانون ها موضع تندی گرفتند و حتی در وادی بی اخلاقی های رسانه ای غلتیدند و به هیچ وجه سخن مخالف و منتقد را بر نتابیدند ...
این گونه مواضع کاملا پوپولیستی ، غیرعلمی و غیر قابل دفاع بود اما چون جریان غالب عمومی در آن دوره در محیط درون و بیرون از آموزش و پرورش در راستای تعطیل کردن مدارس بود ؛ این تشکل دچار این تصور غلط و توهم بودند و البته هستند که می توانند برای خود جایگاه و طرفدار جلب کنند و نفوذشان را گسترش دهند .
به نظر من ؛ ضریب نفوذ تشکل ها در مجموع در آموزش و پرورش کم تر از 5 درصد است و این نشان می دهدکه حتی این گونه مواضع پوپولیستی و عوام فریبانه هم کارساز و موثر نبوده است .
به نظرم ؛ سازمان معلمان ایران بر اساس هدف گذاری و برنامه اداره نمی شود . در جایی که باید حرف بزند و موضع بگیرد ، سکوت می کند و رد می شود .
این برای تشکلی چون سازمان معلمان ایران به هیچ وجه مناسب نبوده و سم است .
البته ممکن است هزینه هایی داشته باشد که طبیعی است اما باید پذیرفت کسی که در ایران وارد کار تشکیلاتی می شود و می خواهد « جامعه مدنی » را بسازد ؛ باید از قبل و با محاسبه وارد فعالیت های جمعی شود .
در حال حاضر ؛ سازمان معلمان ایران از اندوخته و سرمایه اجتماعی پیشین خود استفاده می کند و چیز جدیدی به آن اضافه نکرده است .
نیازی نیست که سازمان برای اتخاذ موضعی حتما نظر اکثریت را مورد نظر قرار دهد .
در شورای مرکزی و ارکان باید دو اصل مد نظر و ر اهنمای عمل باشد :
1- عقل و خرد ورزی
2- توجه به منافع ملی
ممکن است لزوما برآیند نظر شورای مرکزی حول این دو محور نباشد و در پی توجیه محافظه کاری ، پوپولیسم افراطی و تنبلی تشکیلاتی خود باشد اما هنر دبیر کل این است که با هوشمندی و بهره گیری فنون اقناع ، خروجی این تشکل را قابل دفاع و جریان ساز کند .
مهم ترین عارضه ی ایران امروز ؛ تنبلی مزمن است که به رفتارهای ایرانی ها سرایت کرده و نهادینه شده است .
به نظر من ، سازمان معلمان ایران و سایر تشکل هم از این وضعیت و بیماری در امان نمانده اند .
سازمان معلمان ایران در ویترین افکار عمومی ، حرفی برای گفتن ندارد .
این تشکل باید بداند که با « پوپولیست ها » به هیچ وجه نمی توان متحد شد . هم به لحاظ تاریخی و هم عقلی این اتحاد امکان پذیر نیست چون آن ها شما را در « بزنگاه ها » تنها می گذارند .
البته برای سازمان معلمان ایران می توان دو ویژگی مثبت قائل شد . یکی صداقت که هنوز رگه هایی از آن باقی است و دیگری تعامل این تشکل با سایر تشکل ها و گفتمان اصلاح طلبی است اما نباید به گونه ای پیش رود که مواضع عریان سیاسی وارد جریان جاری سازمان شود .
سازمان معلمان می تواند و باید که وارد نقد جدی آموزش ایدئولوژیک و مصادیق و نمادهای آن شود و به نظرم در این مسیر کار خاصی نکرده است.
زمانی که مسئول تشکیلات و برنامه سازمان معلمان ایران بودم با احصاء وضعیت این تشکل و آسیب شناسی آن ؛ سایت « سخن معلم » را فعال کردم و بر این باور بودم که رمز موفقیت یک تشکل پس از داشتن برنامه و غنی سازی تشکیلات در سطوح مختلف ، ارتباط موثر ، به روز و دارای بازخورد با بدنه و افکار عمومی است » .
در ادامه ؛ « علیرضا هاشمی » دبیر کل پیشین سازمان معلمان ایران گفت :
« کنش های جمعی ، کنشگری های سازمانی و تشکیلاتی محتاج آن است که علاوه بر نقد درونی از نگاه بیرونی هم نقد شود.
سازمان معلمان نیز از این امر مستثنی نبوده ، دبیر کل سازمان این مهم را در دستور کارخود قرار داده و این امر را با دعوت از فعالین این حوزه تحقق می بخشد.
دعوت از جناب پورسلیمان به عنوان یکی از کنشگران فعال این حوزه و از اعضای موثر در دهه اول عمر سازمان در این راستا صورت گرفت و ایشان در محیطی دوستانه ،کنار دوستان دیگر به نقد سازمان از نگاه بیرونی پرداختند.
اگر نقد را همچون هدیه بدانیم ، برماست که از نکات مطرح شده درجهت اصلاح امور سه گانه انسجام گفتمانی ، تشکیلاتی وراهبردی استفاده کرده و آینده بهتری را رقم بزنیم.
گفت وگوهای انتقادی، امروزه از سنین کم ودر تمام مراکز آموزشی کشورهای توسعه یافته آموزش داده می شود و فضای تحقق این نوع گفت وگو در مدارس ایجاد می شود .
ما به عنوان معلم باید پرچم دار این مسیر باشیم و گوشمان را برای شنیدن دیگری متفاوت آماده کرده و بعد از فهم به پذیرش یارد عقلانی آن بپردازیم.
من به عنوان عضوی از سازمان و مشاور دبیر کل محترم از بودن درچنین جمعی خوشحالم ودر حد توان یاری رسان دوستان خواهم بود » .
هاشمی در جایی و زمانی که بحث از کنش گری موثر در جامعه و فرهنگ حاکم بر جامعه شد به ذکر خاطره ای از مصاحبت با « کفاش » معاون پیشین وزارت آموزش و پرورش زمانی که برای بازدید آموزشی به آلمان رفته بود پرداخت و عنوان کرد که در نظام آموزشی آلمان ؛ دانش آموزان در سطوح مختلف پرسش گر هستند و هر سخنی را از معلم و سایر ارکان مدرسه نمی پذیرند و حتما از آن ها دلیل و استدلال می خواهند .
کسی نمی تواند بگوید چون من معلم هستم پس درست می گویم . باید دلیل و سند ارائه کند .
« محمد مرد » از اعضای این تشکل ؛ سازمان معلمان ایران را تشکلی پیشران و تحول خواه دانست اما بر این باور است که این تشکل در مقاطعی در عرصه « تعارف » با مسئولان افتاد و مصداق آن را هم آغاز خصوصی سازی و برون سپاری در دولت های پیشین برشمرد که سازمان در برابر آن سکوت کرد .
در ادامه ؛ « صابری » از اعضای این تشکل ضمن ارائه گزارشی از فعالیت های سازمان معلمان ایران و نیز مناطق از تدوین « برنامه استراتژیک ده ساله » برای این تشکل خبر داد .
ایشان تصریح کرد که باید روی برنامه های تاسیسی سازمان تمرکز کرد .
همچنین « محمد داوری » از اعضای این تشکل اصلاح طلب ؛ استمرار سازمان معلمان ایران را مهم دانست که در این مدت در همه کشور گسترش پیدا کرده است .
داوری مهم ترین مشکل سازمان معلمان ایران را « ضعف در اطلاع رسانی » دانست و این که رسانه ی آن یعنی« سخن معلم » خوب دیده نمی شود .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
این گونه که به نظر می رسد ؛ « رضامراد صحرایی » وزیر آموزش و پرورش دولت سیزدهم علاقه مفرط و عجیبی به برگزاری نشست هایی تحت عنوان « ملاقات های مردمی » دارد . آیا منطقی نیست که بساط ادارات بیش از 700 منطقه آموزشی کشور را برچینید و آقای وزیر خودشان و یک تنه ، مسائل را سامان دهی کند و امور را بر مدار خویش قرار دهد ؟
ملاقات هایی که به اذعان خود پرتال وزارت آموزش و پرورش به طور عمده حول مسائل زیر می چرخد : ( این جا )
« مهاجرت پرسنل اداری به مدارس؛
دانشجو معلمان؛
مسکن فرهنگیان؛
آزمون استخدامی آموزگاری؛
تکمیل ظرفیت آزمونهای استخدامی؛
پذیرش دکتر معلمان »
پرتال وزارت آموزش و پرورش چنین می نویسد :
« به گزارش مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش؛ چهارشنبه ها صبح، در وزارتخانه آموزش و پرورش، رخدادهای زیبایی مشاهده میشود، از شور و شوق کارکنان ستادی که شرایط را برای دیدار مردمی معلمان گرانقدر و مراجعه کنندگان با آقای وزیر و برخی مسئولان ارشد وزارتخانه آماده می کنند
تا حضور مراجعه کنندگان که هر کدام از گوشهای از این سرزمین پهناور آمدهاند، تا بتوانند مسایل شان را بدون واسطه به عالیترین مقام وزارت برسانند.
معلمی دغدغه مند از منطقهای بسیار دور به پایتخت آمده تا طرحی به آقای وزیر در خصوص مناطق محروم دهد.
وزیر آموزش و پرورش بسیار از وی تقدیر میکند و دستور به بررسی طرحش میدهد.
..... آقای وزیر کامل به حرفهایشان گوش میدهد، درخواستهایشان را میخواند و شمرده شمرده در خصوص خواستههایشان توضیح میدهد.
برخی را دستور و ارجاع میدهد به مسئولان مربوطه، در خصوص برخی مسایل از برنامهها و اقدامات پیش رو میگوید و در خصوص برخی درخواستها، شرایط قانونی و آیین نامههای مربوطه را تذکر میدهد.
مراجعه کنندهای، طرحی آورده است با موضوع عملی سازی درس دینی و قرآن، آقای وزیر بسیار استقبال میکند و دستور پیگیری و بررسی میدهد.
جلسه چندین ساعته ملاقات مردمی وزیر آموزش و پرورش پایان مییابد .»
اما پرسش این است که این ملاقات کنندگان که بسیاری از آنان « درخواست های شخصی » دارند ؛ آیا نمی توانند در همان منطقه و یا اداره مشکل و یا درخواست خود را مطرح کنند و حتما باید به سراغ بالاترین مقام اجرایی یک وزارتخانه بروند ؟
اگر قرار است کسی به فرض طرحی را ارائه کند ؛ بهتر نیست که در همان محل خدمت خود این کار را انجام دهد ؟
وزارت آموزش و پرورش از کدام شور و شوق کارکنان ستادی سخن می گوید ؟
آیا این مساله مبین آن نیست که بوروکراسی زاید در سیستم فشل اداری با کارمندانی بی انگیزه و البته طلبکار از ارباب رجوع ؛ چنین صحنه هایی را رقم می زند و این ها جای افتخار است ؟
اگر چنین است ؛
آیا منطقی نیست که بساط ادارات بیش از 700 منطقه آموزشی کشور را برچینید و آقای وزیر خودشان و یک تنه ، مسائل را سامان دهی کند و امور را بر مدار خویش قرار دهد ؟
و این در حالی است که از زمان رای اعتماد مجلس انقلابی به آقای صحرایی شش ماه می گذرد و ایشان میانه ی چندانی با برگزاری نشست های رسانه ای ندارد و البته به نظر می رسد جز « صدای معلم » هم فرد و یا جریان دیگری پی گیر چنین مطالبه ای نیست .
پرسش « صدای معلم » آن است که آیا آقای وزیر از برگزاری این گونه نشست ها هراس دارد و ترجیح می دهد در یک فضای کنترل شده و آرام و از موضع « بالا » با برخی از معلمان که اکثرا مشکلات شخصی دارند ؛ درد و دل کند و روابط عمومی هم پُز « مردمی بودن » دولت سیزدهم را بدهد ؟
« صدای معلم » از همان ابتدای روی کار آمدن دولت سیزدهم می دانست که مسئولان وزارت آموزش و پرورش توان و تحمل پرسش گری و پرسش های رسانه های مستقل و منتقد را نخواهند داشت و به همین علت از همان ابتدا « صدای معلم » را از حضور در این نشست ها منع کردند .
اما پرسش این است که آیا با حذف این رسانه ، اعتماد عمومی به وزیر آموزش و پرورش بیش تر شده است ؟ از زمان رای اعتماد مجلس انقلابی به آقای صحرایی شش ماه می گذرد و ایشان میانه ی چندانی با برگزاری نشست های رسانه ای ندارد و البته به نظر می رسد جز « صدای معلم » هم فرد و یا جریان دیگری پی گیر چنین مطالبه ای نیست
آیا شکاف « اداره » و « مدرسه » کم تر شده است ؟
پیش تر ؛ مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری در گزارشی با عنوان «آیندهپژوهی ایران ۹۶» به بررسی مهمترین اولویتهای کلان کشور پرداخته بود این گزارش صد اولویت مهم کشور در سالجاری را با نگاه همزمان به نظرات کارشناسان، فضای خبری کشور، گزارشهای بینالمللی و ترندهای شبکه مجازی پیشبینی و اولویتبندی کرده بود . ( این جا )
در این گزارش از ده چالش اصلی یکی هم به سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی مرتبط است .
اتاق فکر وزارت آموزش و پرورش کجاست ؟
پیش تر در پرتال وزارت آموزش و پرورش ، بخشی به نام « نظرسنجی » داشت که به همت تیم پیشین روابط عمومی حذف شد .
پرسش این است که واقعا روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش این دولت چه برنامه ای برای بحران سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی حداقل در حوزه آموزش و پرورش دارد ؟
این نمایش های بی حاصل و بی فرجام تا کی ادامه خواهد داشت ؟
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
جستارگشایی
در دورهٔ سی و سه سالهی معلمی خود، معمولا از کنار دانشآموزان متفاوت، بیش فعال، خلاق، انرژیک و بعضاً ناهنجار از دید عامه، بی تفاوت رد نشدهام.
بعد از بازنشستگی به دعوت اقای ابریشم فروش مدیر دوست داشتنی دبیرستان باقرالعلوم، چند ساعتی در این مدرسه به ریاضت مشغولم.
یکی از دانشآموزان متفاوت این مدرسه نوجوانی است فهمیده، هنرمند، کاربلد، رویاپرداز با آمال و آرزوهای بلند پروازانه!
او شاید به همان نسبت که در حل معادلات ریاضی تپق میزند، در مسیر کسب مهارتهای زندگی و همآغوشی با هنر بازیگری، شاهراهی برای خود گشوده است که به آن به شدت راسخ و علاقمند است.
از منظری دیگر علیرضا خسرو شاهی دانش آموزی است مبادی آداب، درسخوان، کمککار همه جانبه مدرسه در حوزههای مختلف (فنی، اجرایی، هنری، پرورشی)
امیدوارم علیرضا در عینیت یافتن رویاها و آرزوهای هنریاش موفق باشد و امثال من اگر نتوانیم دستش را بگیریم، حداقل چوب لای چرخ آرزوهایش نگذاریم.
نگاهی به کارنامه هنری علیرضا خسرو شاهی
« علیرضا خسروشاهی » متولد ۸ فروردین ۱۳۸۵ دانشآموز پایه دوازدهم انسانی دبیرستان باقرالعلوم است.
وی در کنار خوانش درس، از سال۱۳۹۶ فعالیت هنری خود را در رشته بازیگری آغاز و شروع به گذراندن دورههای بازیگری در موسسه سینمایی معراج فیلم با مدیریت آقای « محمدرضا عمادین » تهیهکننده و کارگران سینما و تلویزیون کرده است.
خسروشاهی در فیلم سینمایی (خدای بچه های کوچک) به تهیهکنندگی محمدرضا عمادین و کارگردانی زنده یاد فرهاد طبنوری و همچنین فیلم کوتاه (نیمکت)به تهیه کنندگی و کارگردانی جوادقلیزاده به عنوان بازیگر حضور داشته است.
از دیگر فعالیتهای هنری علیرضا میتوان به موارد زیر اشاره کرد :
- دستیار صدابردار در سریال تلویزیونی (غیرقابلقبول) به تهیهکنندگی و کارگردانی محمدرضا عمادین
- نویسنده و کارگردان فیلم کوتاه عروسکی (قورباغه و موش)
- نویسنده و کارگردان فیلم کوتاه
(پسرک زیرک و دانا)
وظیفه ما در قبال دانش آموزان خاص
به باور راقم وظیفه اولیا و مربیان در قبال کلیت دانشآموزان به ویژه دانشآموزان خاص، انرژیک، خلاق، متفاوت و ناسازگار، نظارت و توجه خاص میباشد. تا دانش آموز به خودش آسیب نزند و البته آسیب نبینند ، اجازه دهیم بچهها تجربه کرده و در معرض تجربههای گوناگون و بیکرانه هستی راهشان را پیدا کنند.
از این منظر میدان دادن مدیر و کادر دبیرستان باقرالعلوم به مشابهین خسروشاهی جای بسی خوشوقتی و خوشبختی است.
مداخلات نابهجا و اصرار ما برای دکتر، مهندس و وکیل کردن جملگی دانش آموزان عملا تمام فرصتهای طبیعی را از بچهها میستاند.
بهتر است شرایطی فراهم کنیم تا نوجوانان و کودکان طبق ظرفیت و علائق خود ببالند. بشکفند آنگونه که توانایی و دوست دارند.
درختان گلخانه ای ممکن است رشد مقطعی داشته باشند و کودکان مدارس خاص در یکی دو زمینه برجسته شوند. ولی مداخلات حداکثری بهجای نظارت عاقلانه و آموزش تفکر تفکر انتقادی، عملا عطر، ذات و مقاومت گیاه (دانش آموز) را در برابر حوادث غیرمترقبه از بین میبرد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
به طور معمول مدیران مدارس بر طبق عادتی نه چندان مشخص و موجه ابتدای سال کپی کلیه مدارک صفحات شناسنامه، کارت ملی، اطلاعات همسر، نشانی و تلفن و حکم و آخرین فیش حقوقی و کپی مدرک تحصیلی را از پرسنل دریافت میکنند و پر کردن فرم مشخصات پرسنلی را در پرونده ی معلمان در مدارس بایگانی میکنند و هیچ گاه این مدارک به درد مدیریت و واحد اجرایی دبستان نخورده است.
با جابه جایی یا بازنشستگی همکار هیچ گاه این مدارک معدوم نشده است و کماکان در دسترس همگان (کلیه پرسنل دفتری و انجمن اولیاء و مربیان ) است.
سوال من این است وقتی کارگزینی و حراست تمامی اطلاعات فرهنگیان منطقه را دارند چه لزومی دارد در یک واحد آموزشی که صیانت از اطلاعات پرسنل به درستی انجام نمیشود ؛ این مدارک گرد آوری شوند؟
اهمیت اطلاعات هویتی و شخصی موجب شده تا در فضای مجازی و حقیقی شاهد متولد شدن پدیدهای نو به نام « سرقت هویت » باشیم.
افراد سودجو با به سرقت بردن اطلاعات شخصی میتوانند به جای مخاطب مورد نظر دست به فعالیتهایی نظیر صدور کارت اعتباری، تراکنش مالی، تقاضای وام، صدور گواهی نامه، اجاره ملک، تکمیل فرم کاریابی و اعلام ورشکستگی از طرف فرد مورد نظر بزنند بدون آن که کاربر اصلی از این تخلفات آگاهی داشته باشد.
بخشی از اطلاعات مانند کدملی، تاریخ تولد، آدرس و شماره تلفن تمام آن چیزی است که سارقین اینترنتی برای دستبرد به هویت افراد نیاز دارند .
هویت بحثی جدی است که متأسفانه در فضای مجازی و حقیقی با چالشهایی به عنوان سرقت هویت عجین شده و جاعلان به اشکال مختلف و اهداف متفاوت هویت افراد را مخدوش میکنند که این تخلفات ناشی از ضعف امنیت و نادیده گرفتن قوانین است.
ضعف امنیت عامل اصلی سرقت هویت افراد است.
فلذا از مرکز حراست وزارت آموزش پرورش خواهشمندم ضمن بررسی پیرامون موضوع مطرح شده در غالب بخشنامه ای به مدیران محترم مدارس توصیه ی موکد کنند که از گرفتن هر نوع مدرک هویتی، حقوقی، تحصیلی جدا خودداری فرمایند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
به گزارش ایلنا، رضامراد صحرایی با حضور در مراسم استقبال از نومعلمان استان خراسان رضوی اظهار داشت ( 1 ) :
از سال ۹۴ تا ۱۴۰۲ جمعیت دانشآموزی ایران حدود ۳ میلیون نفر اضافه شده است.
وزیر آموزش و پرورش با بیان این که در شهریور سال ۹۷ و در دوره دوم دولت قبل رئیس مرکز منابع انسانی وزارت وقت از کسری نیروی انسانی خبر داد و گفت: در سه سال از دولت پیشین مجوز استخدام صادر نشد، به این دلیل که رئیس دولت وقت در مجلس بیان کرد، هزینه تربیت دانشآموز در دولت ۴ میلیون تومان و در مدرسه خصوصی یک میلیون تومان است.
وی با تاکید بر این موضوع که از همان زمان، آهنگ تقویت مدارس خصوصی در کشور آغاز شد، ادامه داد: بین تقویت مدرسه خصوصی و دولتی رابطه معکوس وجود دارد، تعداد مجوزهای استخدامی صادره در دو سال دولت جاری معادل ۸ سال قبل از آن است.
وزیر آموزش و پرورش اذعان کرد: امسال نیز مجوز استخدام بیش از ۵۰ هزار معلم جدید داشتیم و ۲۵ هزار نفر از دانشگاه فرهنگیان به بدنه آموزش و پرورش ملحق خواهند شد.
وی در خصوص آزمونهای استخدامی آموزش و پرورش بیانکرد: برای آزمون ابتدایی تنها۱۴ گرایش میتوانستند شرکت کنند، ولی با پیگیری های انجام شده این رقم را به ۷۰ رشته و گرایش افزایش دادیم.
صحرایی در پایان تصریح کرد: همین ۴۰ و چند هزار معلم که آنها را با وسواس انتخاب کردیم، افتخار ماست. آیندهسازان و معماران آینده ایران کودکان ما هستند و این آیندهسازان را باید به دست معلمان قوی تربیت کنیم.
در گفت و گوي مجازي ذيل به تحليل اين چالش مي پردازيم :
خلاصه قسمت هاي قبل :
فاني در برنامه ارائه داده به مجلس در سال 1394 درباره تقويت مشاركت عمومي در آموزش و پرورش چنين گفته است :
1- تهيه و اجراي «طرح همكاري و مشاركت دستگاهها و نهادهاي دولتي و عمومي» در اجراي برنامههاي آموزشي و پرورشي.
2- افزايش مشاركت دانشآموزان در فعاليتهاي آموزشي و تربيتي؛ از طريق سامانۀ تشكلهاي دانشآموزي؛ با تأكيد بر استفاده از ظرفيت سازمان دانشآموزي، بسيج دانشآموزي، انجمن اسلامي دانشآموزان و مجلس دانشآموزی.
3- تقويت مشاركت تشكلها و انجمنهاي علمي و صنفي معلمان در برنامههاي آموزشي و تربيتي و صيانت از حريم حرفهاي و حقوقي آنان.
4- اجراي كامل قانون مدارس غيردولتي؛ با تأكيد بر تأسيس صندوق حمايت از مؤسسان مدارس غيردولتي و پرداخت سرانۀ دانشآموزان به اين مدارس.
5- ايجاد سازوكارهاي مناسب براي حفظ و ارتقاي مستمر سطح مشاركت خيرين مدرسه ساز و واقفين.
اگر فاني در تقويت مشاركت تشكلها و انجمنهاي علمي و صنفي معلمان در برنامههاي آموزشي و تربيتي و صيانت از حريم حرفهاي و حقوقي آنان. موفق مي شد ! يا هر وزير ديگر آموزش و پرورش در
تقويت مشاركت تشكلها و انجمنهاي علمي و صنفي معلمان در برنامههاي آموزشي و تربيتي و صيانت از حريم حرفهاي و حقوقي آنان. موفق بشود ! مدارس ما بدون معلم حرفه اي نمي شد و کلاس هاي درس مدارس براساس استاندار ها برگزار مي شد .
بر اساس آخرین وضعیت نیروی انسانی، حدود 50 درصد نیروی انسانی آموزش و پرورش، فارغالتحصیل مرکز تربیت معلم نیستند و با توجه به اینکه در تربیت معلم مهارتهای حرفهای معلمی را نیاموختهاند، عملا قادر به ایفای نقش معلمی نیستند.
در سالهای اخیر تعداد قابلتوجهی از معلمین بازنشسته شدهاند که با توجه به افزایش آمار دانشآموزان، نیاز به نیروی انسانی بیشتر شده است. نیاز به نیروی انسانی به تفکیک دوره تحصیلی، رشته، جنسیت و منطقه جغرافیایی تابع خروجیهای آموزش و پرورش اعم از بازنشستگی، ازکارافتادگی، فوت، بیماری، ادامه تحصیل و آمار دانشآموزان به تفکیک دوره تحصیلی، جنسیت و... ضرورت داشتن یک برنامه ده ساله نیروی انسانی را برای آموزش و پرورش تاکید میکند.
صلاحیت افراد داوطلب به حرفه ی مهم معلمی بر اساس میزان فرمانبری تنظیم می شود نه بر اساس صلاحیت های حرفه ای لازم برای تصدی معلمی !
حرف زدن از تحول در این جا واقعا خنده دار است !
این یک چرخه معیوب و غیر قابل حل است ، اگر قرار است آدم های سالم و توانمند و واجد صلاحیت وارد شوند باید آدم های واجد صلاحیت را راس کار بگذارند این چرخه نیاز به تدبیر ویژه ای دارد که اصلاح شود.
در حال حاضر شورای عالی آموزش و پرورش عملا به یک معاونت و زیرمجموعه آموزش و پرورش تبدیل شده است.
الان شورای عالی آموزش و پرورش به کارخانه تولید مصوبه تبدیل شده است .
شورای عالی آموزش و پرورش و شورای عالی انقلاب فرهنگی اساسا وظیفه نظارتی خود را فراموش کرده اند!
چه اشکالی دارد که حوزه را هم به معلمان بدهید تا برای آن برنامه ریزی کنند.
آیا برای روحانیت ، ما معلم متخصص نداریم ؟
معلمان می توانند به آنان درس تخصصی آموزش بدهند ؟
تمام خواسته ها و از جمله متن همکاری حوزه و آموزش و پرورش را ملاحظه کنید صد در صد محتوایش ، مطالبه و درخواست از آموزش و پرورش است.
فکر می کنند آموزش و پرورش یک سفره ای است که پهن شده است !
همه اش مطالبه آن طرف است. باید ساختمان در اختیار بگذارند. باید نیروی انسانی در اختیار قرار دهند. باید ورودش این شکلی باشد.
آموزش و پرورش مانند خانواده ما است و آدم نمی تواند بی تفاوت بماند. این دردها را کسی نمی شنود و کسی هم توجهی نمی کند.
شاخص بدون استاندارد معنی ندارد ؛ مثلا شما با یک ابزار اندازه گیری موضوعی را اندازه بگیرید اما نتوانید نقطه مطلوبیت را مشخص کنید . این که کجا نقطه هدف و مطلوب ماست ؟
وارد استاندارد سازی شاخص های ارزیابی شدیم که حدود 45 یا 46 از این شاخص ها استانداردسازی شد .
یک شاخص ترکیبی درست کردیم . دغدغه ی ما روستاها ، مناطق کم جمعیت و کلان شهرها بود. در شهرهایی با جمعیت متوسط با استانداردهای کلاس ها خیلی مشکل نداشتیم.
در کلان شهرها مانند تهران ، شیراز ، اصفهان ... با تراکم بالا شاخص ترکیبی را تعریف کردیم ولی واقعا همان طور که تاکید شده تشکیل کلاس های بالاتر از 26 و حداکثر 31 دانش آموز ممنوع است.
کجای این مصوبه الآن دارد اجرا می شود ؟ ما کلاس چهل نفره و پنجاه نفره داریم !
یک بررسی اجمالی نشان می دهد که در خیلی از شهرهای ما نه تنها معلم کم نداریم بلکه معلم مازاد هم داریم. معلمی داریم که در حوزه های دیگر کار می کنند. به بخش های دیگر اعزام شده اند. معلمانی داریم که دستیار نماینده مجلس شده اند. سه تا چهار معلم شده کمک يار ِ یک نماینده .
چرا اینها را به آموزش و پرورش برنمی گردانید ؟ حتی اگر یک معلم باشد نباید کلاس ما خالی بماند . واقعا مایه تاسف است که آموزش و پرورش نیروهایش را از دست بدهد .می گویند چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است .
مشکل ما ، نابه سامانی و ناتوانی در ساماندهی منابع انسانی است.
چگونه برای یک روحانی که به روستا به مدت یک ماه برای ماه رمضان می رود ؛ « خانه طلبه » ساخته اید ولی یک خانه سازمانی مانند خانه عالم و یا طلبه برای یک معلم در روستا نساخته اید ؟!
ما گفتیم جنبه های تشویقی برای معلمان در نظر بگیرید که اگر به روستاها و مناطق کم برخوردار اعزام شدند از تسهیلاتی برخوردار شوند که انگیزه داشته باشند که چند سال در آنجا بمانند.
اما انگیزه ندارند . شما معلمان را در کلان شهرها جمع می کنید ، با سفارش و توصیه منتقل می کنید و جا به جا می کنید و در اینجا با کمبود معلم مواجه می شوید. اصلا بحث کمبود معلم وجود ندارد. اگر هم داشته باشد می باید ظرف چهار سال و یا پنج سال پیش بینی شود . مدیریت همین است.
به هیچ وجه تشکیل کلاس های بالاتر از سی نفر به صلاح تعلیم و تربیت نیست و خلاف قانون است.
آموزش و بهداشت و درمان دو نمونه از بازده غیراقتصادی است. بیگمان هدفهای درازمدت آنها افزایش کارآیی و سهیم شدن افراد در رونق اقتصادی از طریق افزایش مهارتها و نیز کاهش اتلاف وقت به واسطه بیماری و مرگ است. با وجود مزایای اقتصادی؛ این اقدامات به احترام ارزشهای انسانی و کیفیت زندگی توسط دولت انجام میگیرد.
در کتاب «برنامهریزی آموزش و پرورش» انتشارات یونسکو آمده است:
برنامهریزی آموزشی به طرحریزی و نوشته روی کاغذ ختم نمیشود بلکه فراگردی ( تغيير ممتد در طول زمان ) مداوم ، مشتمل بر یک رشته اقدامات و عملیات مرتبط و وابسته است .
گروه مشاوران یونسکو در اواخر دهه ۸۰ قرن بیستم ، برنامهریزی آموزشی را « کاربرد روشهای تحلیلی در مورد هر یک از اجزای نظام آموزشی با هدف استقرار یک نظام آموزشی کارآمد » تعریف کردهاند که يکي از اين فعالیتها چنين است :
برقراری ارتباط موثر با دولت، سیاستگذاران و تصمیم گیرندگان، کارفرمایان و صاحبان مشاغل، منابع مالی، افکار عمومی، رسانهها و مراکز اطلاعرسانی، منابع پژوهشی، مدیران آموزشی، آموزشدهندگان، آموزش گیرندگان و خانواده آنها در جهت تحقق اهداف برنامه .
بیشتر سرمایهگذاریهای دولتی بدون اظهار نظرهای انتقادی کافی صورت میگیرد . گاهی هم اتفاق میافتد که دولت جدید اصلا برنامههایی را که دولت گذشته آغاز کرده، پایان نمیدهد. همه اینها یعنی اتلاف سرمایه.
برای اینکه ظرفیت اداری اجرای برنامه افزایش یابد، باید تمام مسوولیتها در زمینه برنامهریزی توسعه در سطوح مختلف در درون دولت به روشنی مشخص شود.
***
بخش پنجم :
پرسش کننده :
حکومت خوب ، قائم به افراد خوب است ؟ يا ساختار هاي خوب ؟
نقش ِ سازمان هاي غير حکومتي کنترل کننده دولت ها چيست ؟
پاسخ دهنده ( 8 ) :
ضعف مدیریت ما ناشی از یک مشکل نهادی است که همان عدم پذیرش تکثر سیاسی است . برای دست یابی به توسعه، پیش شرط اول این است که باید نظام سیاسی و حکومتی، شکل ویژهای داشته باشد و گرنه توسعه اتفاق نمیافتد .
بخش عمده و اساسی هر برنامه توسعهای باید بخش نهادسازی و ساختارسازی باشد.
حکومت خوب اساسا با موسسات و ساختارهای خوب مشخص میشود و نه با افراد خوب .
حکومت خوب با وجود موسسات و سازمانهای غیرحکومتی کنترلکننده دولت ايجاد مي شود .
پرسش کننده :
چرا به وجود موسسات و سازمانهای غیرحکومتی کنترلکننده دولت تاکيد بيشتري داريد ؟
پاسخ دهنده :
به همان دليل که به تقويت مشاركت تشكلها و انجمنهاي علمي و صنفي معلمان در برنامه فاني به مجلس تأکيد بيشتر داشتم .
پرسش کننده :
شما قبلأ گفتيد :
اگر فاني در تقويت مشاركت تشكلها و انجمنهاي علمي و صنفي معلمان در برنامههاي آموزشي و تربيتي و صيانت از حريم حرفهاي و حقوقي آنان. موفق مي شد يا هر وزير ديگر آموزش و پرورش در تقويت مشاركت تشكلها و انجمنهاي علمي و صنفي معلمان در برنامههاي آموزشي و تربيتي و صيانت از حريم حرفهاي و حقوقي آنان. موفق مي شد ؛ مدارس ما بدون معلم حرفه اي نمي شد و کلاس هاي درس ِمدارس براساس استاندار ها تشکيل مي شد ؛ رابطه تشکيل « سازمان نظام معلمي » با ضرورت ِ وجود موسسات و سازمانهای غیرحکومتی کنترلکننده دولت ، چيست ؟
پاسخ دهنده :
طبق نظر يونسکو ، بخش عمده و اساسی هر برنامه توسعهای باید بخش نهادسازی و ساختارسازی باشد.
تقويت مشاركت تشكلها و انجمنهاي علمي و صنفي معلمان ، وجود موسسات و سازمانهای غیرحکومتی کنترلکننده دولت مانند « سازمان نظام معلمي » مانع از ان مي شود که برنامه هاي آموزشي از دولتي به دولت ديگر ، تغيير کند يا از مسير منحرف شود .
پرسش کننده :
به صورت خلاصه شما مي گوئيد :
اگر فاني در تقويت مشاركت تشكلها و انجمنهاي علمي و صنفي معلمان و تشکيل « سازمان نظام معلمي » در برنامههاي آموزشي و تربيتي و صيانت از حريم حرفهاي و حقوقي آنان ، موفق مي شد يا هر وزير ديگر آموزش و پرورش در تقويت مشاركت تشكلها و انجمنهاي علمي و صنفي معلمان و تشکيل « سازمان نظام معلمي » در برنامههاي آموزشي و تربيتي و صيانت از حريم حرفهاي و حقوقي آنان ، موفق بشود ؛ « سازمان نظام معلمي » به عنوان يک سازمان غير حکومتي کنترل کننده ، اجازه نمي داد شوراي عالي آموزش و پرورش به ماشين تدوين مصوبه تبديل شود يعني شوراي عالي آموزش و پرورش کارايي اصلي خود را از دست نمي داد در نتيجه مدارس ما با کمبود معلم حرفه اي مواجهه نمي شد و کلاس هاي درس مدارس براساس استانداردها تشکيل مي شد .
پاسخ دهنده :
بله کاملأ صحيح مي فرمائيد .
پرسش کننده :
البته يک ابهام وجود دارد !
رابطه تشکيل « سازمان نظام معلمي » و مدارس با معلم حرفه اي و کلاس هاي درس با تعداد دانش آموز استاندارد چيست ؟
لطفآ بيشتر توضيح دهيد .
پاسخ دهنده :
با مطالعه نقش ِ سازمان نظام پزشکي در بررسی و تعیین احتیاجات نیروی انسانی لازم در کشور در رشتههای پزشکی و علوم وابسته و تخصص های پزشکی و تعميم آن به نقش ِ « سازمان نظام معلمي » که متاسفانه تاکنون تشکيل نشده است پي مي بريم .
پرسش کننده :
سازمان نظام پزشکي را معرفي کنيد .
پاسخ دهنده ( 9 ) :
سازمان نظام پزشکی بزرگترین و قدیمیترین سازمان غیردولتی در ایران پس از کانون وکلا میباشد که در تاریخ ۱۳۳۵/۱۰/۱۷ تأسیس گردیدهاست. رئیس اولین دوره این سازمان در سال ۱۳۴۷ منوچهر اقبال و پس از او محمدعلی حفیظی و بعد از انقلاب اسلامی ایران، هادی منافی، سید شهابالدین صدر، علیرضا زالی، ایرج فاضل، محمدرضا ظفرقندی و محمد رئیسزاده رئیس این سازمان بودهاند.
آخرین رئیس کل سازمان دکتر محمد رئیسزاده است که در تاریخ ۹ مهر ۱۴۰۰ با ۱۵۰ رأی اعضای مجمع عمومی سازمان به این سمت انتخاب شد و سید ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور در ۱۱ مهر ۱۴۰۰ با صدور حکمی او را برای مدت چهار سال به عنوان « رئیس کل سازمان نظام پزشکی جمهوری اسلامی ایران » منصوب کرد .
پرسش کننده :
وظايف سازمان نظام پزشکي چيست ؟
پاسخ دهنده ( 9 ) :
شرح وظایف اصلی این سازمان عبارت است از: تعیین تعرفه خدمات تشخیصی درمانی در بخش خصوصی، صدور پروانه مطب شاغلین بخش خصوصی، رسیدگی انتظامی به تخلفات حرفهای شاغلین حرف پزشکی از طریق هیات های انتظامی، ثبت نام و صدور گواهی عضویت، تعیین ضوابط و نظارت بر تبلیغات پزشکی، ارائه خدمات رفاهی به اعضای سازمان مانند واحد وام، توزیع آرم طرح ترافیک و ارائه خدمات بیمهای مختلف، مشارکت در تعیین مالیات بر درآمد شاغلین بخش خصوصی و اعزام نماینده به هیات های حل اختلاف مالیاتی، معرفی نماینده در شورای عالی بیمه و شورای عالی آموزش پزشکی، تعیین شرح وظایف شاغلین حرف پزشکی، برگزاری برنامههای بازآموزی و آموزشی، انتشار نشریه سازمان و غیره. البته برخی از این اقدامات مانند برگزاری برنامههای ورزشی و هنری و تشکیل واحد وام از وظایف الزامی سازمان نیستند.
پرسش کننده :
وظايف ِ شوراي عالي آموزش پزشکي چيست ؟
پاسخ دهنده ( 10 ) :
شورای عالي آموزش پزشکی و تخصصی در وزارت علوم و آموزش عالی با وظایف زیر تشکیل میشود:
1- بررسی و تعیین احتیاجات آموزشی رشتههای پزشکی و تخصصی
2- ارزشیابی و تعیین محتوای برنامهها و روش های کلی آموزش و ایجاد هماهنگی لازم
3- بررسی و تعیین احتیاجات نیروی انسانی لازم در کشور در رشتههای پزشکی و علوم وابسته و تخصص های پزشکی
4- - تعیین ضوابط جهت تربیت متخصص در دانشکدههای پزشکی و بیمارستان های وابسته به دانشگاه ها
پرسش کننده :
منظور شما اين است :
همان طور که سازمان نظام پزشکي به عنوان يک سازمان غير حکومتي و کنترل کننده ، وظيفه بررسی و تعیین احتیاجات نیروی انسانی لازم در کشور در رشتههای پزشکی و علوم وابسته و تخصص های پزشکی را بر عهده دارد و به شوراي عالي آموزش پزشکي ، اجازه انحراف از وظايفش را نمي دهد ؛ اگر « سازمان نظام معلمي » به عنوان سازمان ِ غير حکومتي و کنترل کننده تشکيل شده بود ، اجازه نمي داد شوراي عالي آموزش و پرورش از وظايف نظارتي خود منحرف شود و امروز کلاس هاي درس فرزندان ما بدون معلم و پر جمعيت نبود .
پاسخ دهنده :
با اغماض ، نتيجه گيري شما درست مي باشد .
پايان گفت و گو
منابع :
2- برنامه علي اصغر فاني براي تصدي وزارت آموزش و پروش در سال 1394به مجلس شوراي اسلامي
3- فانی اعلام کرد : ممنوعیت استخدام نیرو تحت هر عنوان در آموزش و پرورش
8- روزنامه دنیای اقتصاد شماره 2960 مورخ 16 تیر 1402 ؛ نقش دولت توسعه گرا در برنامه ریزی آموزشی
9- ویکی پدیا ؛ سازمان نظام پزشکی
10- قانون تشکیل شورای آموزش پزشکی و تخصصی رشته های پزشکی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صبح از خانه که راه افتادم، چند کوچه پایین تر از منزلمان به خانمی برخورد کردم که کلی غذا برای گربه ها گذاشته است، سعی کردم با ایشان صحبت کنم ولی خشونت گفتاری در او به حدی بود که تا شروع به حرف زدن کردم، شروع به بد و بیراه گفتن کرد.
آمدم سر گیشا و داستان همیشگی کفتر چاهی ها که هر روز تعداشان زیادتر و زیادتر می شود.
وارد دانشگاه تهران شدم و به جمعیت کلاغ ها برخورد کردم .
ذهنم همچنان مشغول بود که چرا ملت این چنین شده اند ؟
این داستان به یک بحران سنگین بهداشتی در شهر منجر می شود. آیا می دانید فقط ۸۰ کبوتر در سال یک تن یعنی ۱۰۰۰ کیلو فضولات تولید می کند؟ اینها الان به چند صد کبوتر رسیده اند آن هم درست در جایی که پر از مغازه های اغذیه و میوه فروشی و نانوایی است.
مدیریت شهری خودش را به خواب زده است.
با دوستی گفت و گو داشتم .
با توجه به اینکه این بیماری در جامعه شهری به یک اپیدمی تبدیل شده است و در همه لایه ها از پول دار و کم پول، با سواد و بی سواد دیده می شود، تنها تفسیر من این است :
جامعه ای که به بن بست رسیده است، جامعه ای که نومید است، جامعه ای که حتی از داشتن یک شادی ساده محروم است، این نوعی پناه آوردن به چند جانور که سهل و الوصول ممکن است به او حس وابستگی بدهد. مهاجرت، تورم، طلاق و گرانی بسیاری از خانواده ها را از هم پاشیده است. لذا غذا دادن به حیوان ولگرد که مسئولیت نگهداری در خانه ندارد، آسان ترین راه برای پر کردن حجم بالای کمبودهاست.
غذا دادن به حیوانات به راحتی آدمها را معتاد می کند و فرد معتاد اصلا نه می فهمد که در چه منجلابی است و نه می خواهد بفهمد. این حرف را آقایی به من می گفت که مادر بزرگش در گیشا گرفتار این بیماری است.
ما گرفتار « سندرم شهر هِرتی » شده ایم. این دقیقا کپی رفتار حکمرانان است .
آنها هم چنین اند ؛ کاری به جامعه ندارند و بدون آن که به نیازهای آنها و حقوق آنها توجه کنند، فقط به آنچه خود می اندیشند که راست و حقیقت است اقدام می کنند. اگر درایت داشتند که وضع مملکت این نبود. آنها به عواقب رفتارشان نمی اندیشند و با آموزه هایی که حتی فرزندانشان هم قبول ندارند با سرنوشت یک مملکت و زیست میلیون ها انسان بازی می کنند.
الگوی آن خانم و آقایی که نمی فهمد که این شکل از گربه و سگ و کبوتر پروری، نه به نفع حیوان و نه به نفع خود او به عنوان شهروند است، شبیه رفتار مسئولین است.
آن مسئول هم متوجه نیست که وقتی هوا آلوده می شود خانواده اش هم قربانی می شود . وقتی تورم بالا می رود فرزند او هم امیدی به آینده ندارد و از این کشور می رود.
وقتی می گویی این برخورد با بی حجابی هرگز منجر به تقویت حجاب نمی شود و بر عکس باعث دوری و حتی نفرت مردم می شود، باز کار خودش را می کند .
به این می گویند :
« سندرم شهر هرتی ».
می توانم، پس هر کاری دلم خواست انجام می دهم . در اتوبان خلاف جهت موتور سواری می کنم . جنگل آتش می زنم . زمین خواری می کنم و صد کار « دبش » !
به کسی هم مربوط نیست.
دغدغههای محیط زیستی و دانشگاهی
گروه گزارش/
علی محبی رئیس پژوهشگاه مطالعات وزارت آموزش و پرورش درباره احتمال تغییر تقویم آموزشی مدارس و پیش بینی تعطیلات زمستانی به خبرنگار فارس می گوید : ( این جا )
« پیش از این طرح ساماندهی تعطیلات با بررسی برخی پژوهشها تدوین شده بود و هم اکنون نیز پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش، یک طرح پژوهشی را در این باره آغاز کرده است . چرا رئیس پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش حرفی از « قانون هوای پاک » به عنوان یک مطالبه مهم نمی زند و خود را به امور فرعی مشغول می کند ؟
یکی از خروجیهای آزمون «تیمز و پرلز» این است که زمان آموزش در ایران در مقایسه با سایر کشورهای جهان پایینترین است یعنی حدود ۶۰ درصد زمان آموزش سایر کشورها را داریم، وقتی زمان آموزش کم باشد نمیتوان توقع کیفیت آموزش را داشت.
رئیس پژوهشگاه مطالعات وزارت آموزش و پرورش در پاسخ به این پرسش که آیا در سایر کشورها تعطیلات کمتر از ایران است، گفت: نمی توان این گونه ادعا کرد اما آنها ساعت آموزشی بیشتری را نسبت به ایران دارند به عنوان مثال در چین و آمریکا ساعت آموزشی یعنی ساعت حضور دانشآموزان در مدارس دو برابر ایران است.
محبی با اشاره به اینکه در گذشته ساعت آموزش مدارس را به دلایل مختلف کم کردند، عنوان کرد: یک برنامه مطالعاتی در دستور کار پژوهشگاه مطالعات وزارت آموزش و پرورش است و طرحی را هم مرکز پژوهشهای مجلس با عنوان ساماندهی تقویم آموزشی انجام داده که به مجلس ارائه شده است، در این طرح به دنبال تنوع در آغاز سال تحصیلی با توجه به شرایط اقلیمهای مختلف در کشور هستند. اگر قرار بر سامان دهی تعطیلات مدارس است آیا منطقی نیست که فکری برای تعطیلات خسته کننده و بی دلیل « نوروز » کنید که زمان رسمی تعطیلی مدارس دو هفته است اما در عمل به بیش از یک ماه می رسد ؟
طرحی که بخواهد تعطیلات مدارس را ساماندهی کند هنوز به طور کامل تهیه نشده است و ما در حال بررسی و کار کردن بر روی آن هستیم » .
پیش تر ؛ « صدای معلم » در گزارش های متعدد خود به بحث « تقویم آموزشی مدارس » پرداخته و آن را در نشست های خبری نیز به صورت « پرسش و مطالبه » بیان کرده است .
در نشست رسانه ای که در تاریخ چهارشنبه 2 بهمن 1398 و با حضور « مجتبی زینی وند » رئیس سازمان مدارس و مراکز غیردولتی و توسعه مشارکت های مردمی وزارت آموزش و پرورش به مناسبت " هفته ی شوراهای آموزش و پرورش برگزار شد ؛ « صدای معلم » چنین مطرح کرد : ( این جا )
« در نشستی که در پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش اخیرا برگزار شد موضوع " زمان آموزش " مطرح شد که از تهدیدها و نیز آسیب های مهم در نظام آموزشی ماست .
نظام آموزشی کشور ما با کشورهای OECD مقایسه شد .
سرپرست پیشین وزارت آموزش و پرورش و معاون ایشان آقای اللهیار ترکمن اصرار داشتند که زمان آموزش در کشور ما از سایر کشورها بیشتر است اما پژوهشگران اثبات کردند که زمان آموزش واقعی حتی بسیار پایین تر است .
در این زمینه یکی از موادی که می تواند به ما کمک کند بحث « تقویم آموزشی » است .
شما به مصوبه مجلس ( سال 1376 ) در مورد زمان آموزش اشاره کردید که از ابتدای مهر تا پایان خرداد است در حالی که به نظر می رسد در آن مصوبه موضعی در مورد بند 2 از ماده 4 قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش در مورد تصویب تقویم آموزشی مناطق تابعه با توجه به شرایط اقلیمی و جمعیتی هر منطقه اتخاذ نشده است .
پیشنهاد « صدای معلم » این است که واحد حقوقی شما و یا وزارت آموزش و پرورش تکلیف این ماده قانونی را در قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش را مشخص کند .
اگر این ماده قانونی ملغی گردیده است باید به صراحت مشخص شود .
وزارت آموزش و پرورش تکلیف خود و دیگران را در مورد این ماده از قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش مشخص کند .
در حالی که همان کتابچه ای که در دست شماست در این زمینه تغییری صورت نگرفته است .
این می تواند کماکان به قوت خود باقی باشد » .
و اما پرسش این است که آیا رئیس یک واحد پژوهشی مهم در آموزش و پرورش از مفاد « قانون » خبر ندارد ؟
اگر قرار است این گونه امور و کم کردن یک ماه از تعطیلات تابستان و بازگشایی مدارس در ابتدای شهریور در جهت مبارزه با آلودگی هوا و یا کم کردن تاثیرات تعطیلی مدارس بر فرآیند آموزش باشد ؛ آیا ایشان و سایر مسئولان نمی دانند که وضعیت به گونه ای شده است که آلودگی هوا به نیمه نخست سال هم سرایت کرده است ؟
آیا این مسئولان از تعداد روزهای هوای پاک خبری دارند ؟
آیا این مسئولان به این درک رسیده اند که دیگر تحولات جوی مانند باد و باران و... دیگر ندارد و باید « ریشه ای » به این بحران پرداخت ؟
جلو انداختن بازگشایی مدارس به مدت یک ماه فقط موجب می شود که پیک آلودگی هوا فقط یک ماه زودتر شروع شود .
اگر قرار بر سامان دهی تعطیلات مدارس است آیا منطقی نیست که فکری برای تعطیلات خسته کننده و بی دلیل « نوروز » کنید که زمان رسمی تعطیلی مدارس دو هفته است اما در عمل به بیش از یک ماه می رسد ؟
چرا رئیس پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش حرفی از « قانون هوای پاک » به عنوان یک مطالبه مهم نمی زند و خود را به امور فرعی مشغول می کند ؟
آقایان زمانی که مدارس را به بهانه هایی مانند آلودگی هوا و... تعطیل می کنند ادعا می کنند که مدارس تعطیل نیستند .
اگر زمان آموزش غیرحضوری در « زمان آموزش » محاسبه می شود ؛ پس چگونه رئیس پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش می گوید که زمان آموزش در ایران در مقایسه با سایر کشورهای جهان پایین ترین است یعنی حدود ۶۰ درصد زمان آموزش سایر کشورها را داریم ؟
رئیس پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش به این پرسش پاسخ دهد که آیا در سایر کشورها هم مدارس را به خاطر آلودگی هوا در حالی که منابع آلوده کننده همچنان به فعالیت مشغول هستند تعطیل می کنند و از آن طرف مسئولان آموزش و پرورش که باید حافظ حریم و اصل تربیت آموزش باشند ؛ نسخه « آموزش غیرحضوری » را برای « همه » دیکته می کنند ؟
آیا این تناقض و یا خود فریبی نیست ؟
این 40 درصد باقی مانده را چه کسی باید پاسخ گو باشد ؟
نکته ی قابل تامل آن است که پیش از آقای محبی و در زمان مدیریت پیشین بر پژوهشگاه ، رئیس وقت از اظهار نظر صریح و شفاف در مورد وضعیت تعطیلی مدارس ( بیش از دو سال و به علت کرونا ) و تاثیرات مخرب آن بر نظام آموزشی و جامعه احتراز کرد و مواضع پوپولیستی و مبهم در برابر پرسش « صدای معلم » اتخاذ کرد .
کریمی رئیس وقت پژوهشگاه برای توجیه انفعال و بی برنامگی خود و مجموعه تحت مدیریت خویش به دو مقوله « سلامتی دانش آموزان » و « تصمیم ستاد مبارزه با کرونا » اشاره کرده و از خود سلب مسئولیت کرد . ( این جا )
اکنون این پرسش مطرح است که آیا رئیس فعلی پژوهشگاه با تعطیلی مدارس با این وضعیت موافق است ؟
اگر نیست ؛ پس سکوت ایشان و پژوهشگاه در این موارد چیست ؟
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید