تفکر نقاد کار می کند ولی به شرطی که از تله ها و چاله های روانی عبور کرده باشیم.
دکتر محمدرضا سرگلزایی
جمعیت قابل توجهی از ایرانی ها در حال بالا رفتن از یک تپه با سر بالایی تند و طاقت فرسا هستند تا هر طور شده خود را به بازیکن مشهور پرتغالی یعنی رونالدو برسانند . و این در حالی است که همین افراد در سنین مختلف و در دو جنسیت مرد و زن برای استفاده از پل عابر پیاده که ضامن سلامتی آن هاست هنوز با « خود » درگیرند و معمولا ترجیح می دهند استرس و اضطراب برخورد احتمالی با اتومبیل ها را به جان خریده و از زیر پل عبور کنند .
جمعیت دیگری را مشاهده می کنید که به گفته شاهدان یکی از درب های ورودی هتل محل اقامت تیم عربستانی را می شکنند ، داخل لابی هتل می شوند و یک صدا « رونالدو » را صدا می زنند .
سایت دیده بان ایران می نویسد : « در پی استقبال طرفداران رونالدو از وی در جریان سفر به تهران، شبکه الجزیره در گزارشی که در شبکه های اجتماعی خود منتشر کرده در کپشن از عبارت « صحنههای وحشیانه » استفاده کرده است » . ( این جا )
اتوبوس زرد رنگ حامل تیم النصر و رونالدو به سرعت در حال عبور است و جمعیت قابل توجهی در حال دویدن پشت سر اتوبوس هستند .
در فیلم ها و عکس هایی که منتشر شده است صحنه ای را نمی بینی که رونالدو در میان این جمعیت « جو زده » حاضر شود و حتی یک لبخند ساده حواله ی آنان کند .
اما رونالدو کیست که همه این گونه و دیوانه وار در پی او هستند ؟
آیا این بازیکن پولدار در اشل جهانی مدرسه ای در مناطق محروم ایران ساخته و یا دلاری خرج دانش آموزان فقیر آن کرده است ؟
( مديرعامل باشگاه پرسپوليس دختر خانم خود را براى استقبال از رونالدو به فرودگاه آورده است؛ بدون اينكه هيچ مقام رسمى در باشگاه و يا فدراسيون فوتبال داشته باشد . بلومبرگ فارسی ) تاریخ ایران و تحولات آن نشان داده است که روشنفکران ایرانی غالبا در باتلاق « پوپولیسم » گرفتار بوده و برای گرفتن مجوز « مرجعیت » از توده ها همواره به نقش « مجیز گویی توده ها » در برهه های مختلف مشغول بوده اند .
آیا بیمارستانی مدرن برای ایرانی ها ساخته تا خاطره ای بسازد ؟
آیا کار عام المنفعه ی خاصی برای کشور ما انجام داده است ؟
آیا اظهار نظر مشخص و یا شجاعانه ای در خصوص مسائل و یا چالش های مربوط به ایران کرده است ؟
شاید قاطبه ی ایرانی ها آدم های فراموش کار و ضعیف حافظه ای باشند اما رونالدو هنوز خاطره بازی تیم ملی کشورش را با ایرانی ها فراموش نکرده که چگونه و فقط به خاطر یک « گل زده » او را فحش باران کردند و چیزی نبود که حواله او در صفحه ی شخصی اش نکنند .
« تسنیم » 10 آذر 1396 چنین نوشت : ( این جا )
« قرعهکشی رقابتهای فوتبال جام جهانی 2018 روسیه امروز انجام و تیم ملی ایران با اسپانیا، پرتغال و مراکش در گروه B همگروه شد.
پس از مشخص شدن همگروهی ایران با پرتغال، کاربران فضای مجازی به صفحه رسمی «کریستیانو رونالدو» کاپیتان تیم ملی پرتغال در اینستاگرام هجوم بردند و انواع جملات را در آخرین پُست منتشر شده توسط رونالدو به کار بردند.
مشابه چنین اتفاقی چهار سال قبل و پس از مشخص شدن هم گروهی ایران با آرژانتین در جام جهانی 2014 نیز رخ داده بود و کاربران ایرانی یک فضای منفی را به وجود آوردند که انتقادات زیادی را به دنبال داشت . »
هم زمان با آن بازی ، ویدئویی از ایرانی ها را نشان می دهد که در مقابل هتل محل اقامت تیم پرتغال جمع شده و در میانه ی شب شروع به ایجاد سر و صدا و مزاحمت می کنند . ( این جا )
یکی از این افراد با هیجان چنین می گوید : «خودانتقادی » به منظور ارتقای تفکر و خودآگاهی را « تحقیر خودی » و « تضعیف اعتماد به نفس » پنداشته و به کرات از فرود آوردن تلنگری بر جسم تنبل و چاق و روح مسئولیت گریز و توجیه گر ایرانی خودداری ورزیده اند .
« والله اومدیم جلوی هتل اقامت تیم پرتغال .
نذاریم استراحت کنند . نذاریم بخوابند . تا صبح می زنیم و می کوبیم . ان شاء الله فردا نای رفتن نداشته باشند . ببینیم چه کار می کنیم ...
و جمعیت هم همراهی می کنند .
در کلیپ دیگری که در برنامه رسمی جمهوری اسلامی ایران و از رسانه ی به اصطلاح ملی پخش می شود و مهران مدیری آن را مدیریت می کند ؛ رامین رضاییان از خاطره بازی تیم ملی و پرتغال در جام جهانی ۲۰۱۸ و اذیت کردن رونالدو در حین بازی می گوید .
رضاییان ابتدا ضمن تعریف و تمجید از قابلیت های رونالدو در جایی چنین عنوان می کند :
« رونالدو وقتی بازی می کرد دقیقا رو به روی من بود . استایل بدنی خیلی خوبی داره . به خاطر این که من فوتبالی زورم بهش نمی رسه . خیلی بازیکن قوی ایه .
من سعی می کردم روحی و روانی برم روی مُخش .
یه ذره اذیتش کنم . واقعا سعی کردم پیرهنشو بکشم . بدنشو دست بزنم .
( جمعیت حاضر در سالن با هم می خندند و برای این بازیکن ایرانی کف می زنند )
رضاییان ادامه می دهد :
« ایشون به من خیلی فحش می داد . یادم نمی ره . به من می گفت چرا به من دست می زنی ؟ ( به انگلیسی )
چرا من این قدر دست می زنی ؟
گفتم که من دوست دارم بهت دست بزنم .
اگر مشکل داری ...
( جمعیت حاضر دوباره یک صدا این بازیکن ایرانی را تشویق می کنند و این صحنه ها و گفت و گوها هم از رسانه ی جمهوری اسلامی پخش می شود )
پرسشی که این جا مطرح می شود آن است که آن نوع استقبال از رونالدو با این موقعیت هایی که توصیف شد ؛ چگونه قابل جمع است ؟
این تناقض ها و تعارض ها که به کرات اتفاق می افتند و از فرط تکرار جنبه « عادت » به خود گرفته اند ؛ پرسش این است که تا کی و کجا باید ادامه داشته باشند ؟
آیا جامعه ی ایرانی در کلیت خود دچار بیماری و یا اختلالات روانی نیست ؟
( ویدئو را ببینید ) :
آیا اساسا در چنین جامعه ای با چنین مختصاتی می توان سخن از « تفکر انتقادی » به میان آورد ؟
و اما نکته ی مهم و بسیار قابل تامل آن که برخی و شاید بسیاری از روشنفکران ایرانی و نویسندگان در جاهای مختلف این نوع حرکات را کاملا « طبیعی » دانسته و حتی از آن و رفتارهای مردم دفاع کرده و عنوان کرده اند که چنین وقایعی در همه جای دنیا رخ می دهد و نباید اصلا خرده ای بر این جماعت گرفت .
این استدلال افرادی که ژست روشنفکری و همه چیز دانی به خود می گیرند درست مانند توجیهات جمهوری اسلامی در مناسبت هایی مانند انتخابات است که وقتی به فرض ، دلیل مشارکت کم مورد پرسش قرار می گیرد دقیقا همان پاسخ را حواله می کنند و یا پرسش در مورد گرانی و وضعیت تورم و... این که در سایر جاها هم همین گونه است .
برخی این نوع رفتارها را حاصل یک جامعه بسته و ایزوله خوانده و مسئولیت مستقیم آن را متوجه حاکمیت جمهوری اسلامی کرده اند .
این در حالی است که با وجود و توسعه شبکه های اجتماعی و این که خبری در کم تر از چند ثانیه طول و عرض جهان را طی می کند دیگر نمی توان گفت که جامعه ی ایران ، جامعه بسته ای است و یا گوش و چشم ایرانی ها بسته .
تاریخ ایران و تحولات آن نشان داده است که روشنفکران ایرانی غالبا در باتلاق « پوپولیسم » گرفتار بوده و برای گرفتن مجوز « مرجعیت » از توده ها همواره به نقش « مجیز گویی توده ها » در برهه های مختلف مشغول بوده اند .
«خودانتقادی » به منظور ارتقای تفکر و خودآگاهی را « تحقیر خودی » و « تضعیف اعتماد به نفس » پنداشته و به کرات از فرود آوردن تلنگری بر جسم تنبل و چاق و روح مسئولیت گریز و توجیه گر ایرانی خودداری ورزیده اند .
( ویدئو را ببینید ) :
گروه گزارش /
آن چه در زیر می آید گفت و شنود « صدای معلم » با « احمد عابدینی » معاون پیشین شورای عالی آموزش و پرورش است که در زمان وی نظام رتبه بندی معلمان طراحی شد و سازمان نظام معلمی نهایی شد اما هرگز به مرحله اجرا نرسید .
پیش تر هم این رسانه مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران گفت و گوی تفصیلی را با موضوع رتبه بندی معلمان با ایشان انجام داد که در سه بخش منتشر گردید . ( این جا )
اساسا فلسفه رتبه بندی معلمان برای چه بود و قرار بود چه اهداف و کدام آرمان ها را تامین نماید ؟ آیا شاخص ها و معیارهای تعریف شده همان بودند که از ابتدا برای آن تعریف شد ؟ آیا ارزیابان رتبه بندی خودشان درک و فهمی از رتبه بندی داشته و در این زمینه آموزش دیده اند ؟
سرنوشت « سازمان نظام معلمی » که در زمان وزارت دانش آشتیانی بازطراحی و نهایی شد و قرار بود نهاد اصلی اجرا کننده رتبه بندی معلمان باشد چه شد ؟
چرا در مورد هیات های ارزیاب در سطوح مختلف که وزارت آموزش و پرورش مدعی حضور واقعی آنان است تاکنون شفاف سازی صورت نگرفته است ؟
و بسیاری از پرسش ها و ابهاماتی که « صدای معلم » در گزارش های متعدد خود به آن ها پرداخته اما مقامات تصمیم گیر پاسخی به آن ارائه نکرده اند .
بخش پایانی این گفت و شنود را می خوانیم .
گروه تشکل ها/
به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید ؛ انجمن اسلامی معلمان شهرستان های تهران از تشکل های فرهنگیان بیانیه ای صادر کرد .
این تشکل ضمن اشاره به مسائل و چالش های پیش رو خواهان توجه دولت سیزدهم به موضوع آموزش و پرورش و توجه به مدارس دولتی شده است.
«صداي يک پيرمرد لاغر مردني از ميان انبوه جمعيت، همهمة داخل سالن قطار را در هم شکست :
«برادر ما آدم نمي شیم!» بلافاصله ديگران نيز به حالت تصديق «البته کاملا صحيح است، درسته، نميشيم.» سرشان را تکان دادند. اما در اين ميان يکي دراومد و گفت: «اين چه جور حرف زدنيه آقا...شما همه را با خودتون قياس ميکنين! چه خوب گفتهاند که: «کافر همه را به کيش خود پندارد» ؛ خواهش ميکنم حرفتونو پس بگيرين.»
من که اون وقتها جواني بيست و پنج ساله بودم با اين يکي هم صدا شدم و در حالي که خونم به جوش آمده بود با اعتراض گفتم: - آخه حيا هم واسة آدميزاد خوب چيزيه! پيرمرد مسافر که همان جور از زور عصبانيت ديک ديک ميلرزيد دوباره داد زد: - ما آدم نميشيم. مسافرين داخل قطار نيز تصديق کرده سرشون را تکان دادند. خون دويد تو سرم. از عصبانيت رو پا بند نبودم داد زدم: - مرتيکة الدنگ دبوري! مرد ناحسابي! مگه مخ از اون کله واموندهت مرخصي گرفته، نه، آخه ميخوام بدونم اصلا چرا آدم نميشيم. خيلي خوب هم آدم ميشيم...اين قدر انسانيم که همه ماتشان برده...مسافرين تو قطار به حالت اعتراض به من حملهور شدند که: - نه خير ما آدم نميشيم...انسانيت و معرفت خيلي با ما فاصله داره... هم صدايي جماعت داخل قطار و داد و بيداد آنها آتش پيرمرد را خاموش کرد و بعد رو کرد به من و گفت: - ببين پسرجان، ميفهمي، ما همهمون «آدم نميشيم!» دوباره صداش رو کلفت کرد: «ميشه به جرات گفت که حتا تا آخر عمرمون هم آدم نخواهيم شد.»
خری که مدال گرفت / عزیز نسین
پرده اول :
علی رمضانی :
خانم دکتر گلین مقدم خیلی نگاه بد بینانه این مطالب را فرمودند اما برای مسوولین یک تلنگری هست .آن شالله جلوی آسیب ها گرفته شود . بسیار شاهد بوده ام و خیلی کم اتفاق می افتد ؛ در زنگ های تفریح ، شورای دبیران ، جلساتی که معلمان در اداره به مناسبت های مختلف در آن شرکت می کنند ، معلمان حاضر روند و یا محتوای فضا را مورد « نقد » قرار دهند .
علی پورسلیمان :
درود
آقای رمضانی
من فکر می کنم وضعیت از آن چه که خانم گلین مقدم توصیف کرده به مراتب بدتر است منتهی ایرانی ها جز آن چه مربوط به امور و منافع شخصی شان می شود معمولا چیزهای دیگر را خیلی جدی نمی گیرند .
حکایت « ان شاء الله که گربه است » هم ناظر بر همین ویژگی است .
علی رمضانی :
آقای پورسلیمان عزیز
هم خانم دکتر گلین مقدم از دوستان هستند هم دقیقا همان منطقه ای که خانم دکتر اشاره کردند محل زندگی من می باشد .
نگرانی که خانم گلین مقدم اشاره کردند وجود دارد اما نه تا این اندازه .
علی پورسلیمان :
جناب رمضانی
درود
شما زمانی مدیر کل اردوهای وزارت آموزش و پرورش بودید .
احتمالا خاطرتان هست که صدای معلم چند گزارش را در مورد اردوگاه ها منتشر کرد .
چند مورد آن مربوط به کلکچال بود .
نمی دانم آن ها را مطالعه کرده اید یا خیر ؟
آیا خودتان به این اردوگاه در پایتخت سر زدید که ببینید من دروغ می گویم یا راست ؟
درختان این محل مصفا را دیده اید که به چه فلاکتی افتاده اند ؟
آن موقع می شد با اندکی اعتبار سیستم آبیاری قطره ای را ایجاد کرد . اما نشد ؟
با یادگار دکتر حسین بنایی چه کردید ؟
آیا شما که مطلب خانم گلین مقدم را « تلنگری » بر مسئولین می دانید ؛ خودتان و در زمان مسئولیت تان تلنگری احساس نکردید ؟
چگونه است که مسئولان و مقاماتی که بیشتر از مسیر بازنشستگی از سیستم خارج می شوند و نه به خاطر استقلال حرفه ای ؛ بعدا نقش اپوزیسیون را بر عهده می گیرند ؟
ممکن است که حافظه تاریخی جامعه ی ایرانی و معلمان آن فراموش کار باشد اما صدای معلم چیزی را از قلم نمی اندازد .
مهم عملکرد و رفتار فرد در دوران داشتن مسئولیت است که صداقت وی را به اثبات می رساند .
علی رمضانی :
با سلام همان موقع با همکاری جهاد کشاورزی سیستم آبیاری در اردوگاه صورت گرفت .مشکل این هست اطلاعات در بیرون مجموعه کم است.
علی پورسلیمان :
جناب رمضانی
من هفته ای حداقل یک بار به این ایستگاه 5 می روم .
چرا اطلاعات غلط می دهید ؟
این خبرها نیست .
کدام آبیاری قطره ای !
علی رمضانی :
من دو سال هست که مسوولیتی در مجموعه ندارم اما در زمستان ۱۴۰۰ بازدیدی که از از اردوگاه کلکجال داشتم از زحماتی که همکاران من در احیا جند چشمه آب داشتند کار آبیاری درختان کلکچال توسط همکاران رحمت کش انجام گرفت . چگونه است که مسئولان و مقاماتی که بیشتر از مسیر بازنشستگی از سیستم خارج می شوند و نه به خاطر استقلال حرفه ای ؛ بعدا نقش اپوزیسیون را بر عهده می گیرند ؟
اما آبیاری درختان اردوگاه منظریه مشکلاتش بیشتر بود چون ساختمان هایی که در مسیر قنات در خارج اردوگاه ساخته شده بود باعث شد مسیر آب بسته شود علیرغم این مشکلات مدیران اردوگاه با سختی با دسترسی به آدم هایی که در حفر این کانال نقش داشتند مسیر را بازگشایی کردند تا مسیر آن آب اندک قطع نشود .
اگر نظر جنابعالی به درختان مسیری تا رسیدن به اردوگاه کلکچال است آن زمین ها در اختیار نهادهای نظامی هست و مسوولیت نگهداری هم با آن نهادهاست.
البته کاشت درخت ها در زمان مرحوم بنایی صورت گرفت اما در دهه شصت به جهت تغییر کاربری زمین ها ، این مشکلات هم حادث شد.
علی پورسلیمان :
1- آقای بخشی پور این پیشنهاد را قبلا داده بود اما گوش شنوایی نبود .
2- زمان مرحوم بنایی ؛ مسیر لوله آب برای آبیاری تعبیه شده بود اما همه از بین رفته اند و کسی توجهی نکرده است . برخی بناها دچار فرسودگی شده و از بین رفته اند . ( در گزارش صدای معلم به جزئیات دقیقا اشاره شده است )
3- خیر . تمام این مجموعه در اختیار وزارت آموزش و پرورش است اما مدیر دلسوز نداریم .
4- این که آب پیاز چال را برای تپه ی نورالشهدا بردند و حتی همان نهادهای نظامی ، اتاق های اردوگاه را برای مدت زیادی اشغال کردند ؛ باز هم از بی عرضگی و فرصت طلبی مدیران ضعیف آموزش و پرورش بود و هست .
5 - شما که آن زمان مدیر بودید ؛ چرا در مورد گزارش های صدای معلم سکوت کردید و پاسخی ندادید ؟ » ( 2 )
مطالب بالا فرایند گفت و گوی میان من و علی رمضانی مدیرکل پیشین فرهنگی هنری، اردوها و فضاهای پرورشی وزارت آموزش و پرورش است که در پی انتشار مطلبی از خانم دکتر خدیجه گلین مقدم با عنوان « استان های مازندران و گیلان در حال از دست دادن خاصیت زیستگاهی مطلوب خود هستند ! » صورت گرفته است . ( این جا )
دو پرسش در این جا مطرح می شوند :
( سمت راست » علی رمضانی )
شما که آن زمان مدیر بودید ؛ چرا در مورد گزارش های صدای معلم سکوت کردید و پاسخی ندادید ؟
نخست این که آیا یک مدیر در عین داشتن مسئولیت سازمانی می تواند منتقد سازمان خود باشد ؟
دوم این که مدیر پس از خروج از سیستم و در صورت ایفای نقش « منتقد » چقدر می تواند اعتماد حوزه ی عمومی را کسب کرده و به اصطلاح بر افکار عمومی تاثیرگذار باشد ؟
بسیار مشاهده می شود که مدیران در جمهوری اسلامی خودشان منتقد سیستمی می شوند که در آن « اختیار » و « مسئولیت » دارند .
اگرچه این حالت به امری عادی به ویژه در نشست های رسانه ای مبدل شده است اما یک مدیر زمانی می تواند این نقش را ایفا کند که ابتدا در حوزه اختیار و مسئولیت هایی که دارد شفاف سازی کرده و به میزانی که اختیار دارد پاسخ گو باشد .
این وضعیت « بازی » در سیستم بیمار ما غالبا برای سلب مسئولیت و انداختن آن به زمین دیگران مورد استفاده قرار می گیرد .
از آن جا که در نظام اداری و مدیریتی ایران و در موضوع « مسیر شغلی » ( کار راهه شغلی ) ، تصدی یک سمت توسط یک شخص بر اساس ارزیابی های علمی و نظام شایستگی ها و صلاحیت های حرفه ای صورت نمی گیرد ؛ معمولا کم اتفاق می افتد که مدیری به علت پاسخ گو نبودن از مقامش کنار گذاشته شود .
نظام پاسخ گویی در این سیستم نه افقی بلکه عمودی و بر اساس سلسله مراتب است .
و اما پاسخ به پرسش دوم .
مدیری که از سیستم خارج می شود زمانی می تواند در صورت ایفای نقش « منتقد » اعتماد را در حوزه عمومی از آن خود کند که از اصل « صداقت » در زمان مدیریت خویش عدول نکرده باشد .
مدیری که بخواهد افکار عمومی را فریب دهد دیر و یا زود چهره ی واقعی اش برای همه آشکار می شود . دلیل آن هم مشخص است :
همه را در تمام زمان ها نمی توان و نمی شود فریب داد .
پرده دوم :
بسیار شاهد بوده ام و خیلی کم اتفاق می افتد ؛ در زنگ های تفریح ، شورای دبیران ، جلساتی که معلمان در اداره به مناسبت های مختلف در آن شرکت می کنند ، معلمان حاضر روند و یا محتوای فضا را مورد « نقد » قرار دهند .
بیشتر ترجیح می دهند سکوت کنند اما در فضای غیررسمی ، سفره دلشان باز می شود ...
در فضای مجازی هم چنین وضعیتی حاکم است .
زمانی که گفت و گوی من و آقای رمضانی در جریان بود این فقط آقای مزبان حبیبی بود که نظری را الصاق کرد .
حبیبی نوشت :
« درود
نمی خواهم وارد بحث شوم اما مشکل دقیقا همین است: اطلاعات متولیان امور با آنچه توسط مردم مشاهده میشود، متفاوت است. از آن جا که در نظام اداری و مدیریتی ایران و در موضوع « مسیر شغلی » ( کار راهه شغلی ) ، تصدی یک سمت توسط یک شخص بر اساس ارزیابی های علمی و نظام شایستگی ها و صلاحیت های حرفه ای صورت نمی گیرد ؛ معمولا کم اتفاق می افتد که مدیری به علت پاسخ گو نبودن از مقامش کنار گذاشته شود .
من یک بار این محل مورد مناقشه رفتهام، به هیچ عنوان به گفته های شما سازگار نیست و از گفته های خانم گلین هم چند درجه وخیم تر بود اوضاع.
پایدار باشید و تندرست »
اما بقیه کوچک ترین واکنشی انجام ندادند در حالی که همیشه و همه جا داد و فغان شان از مدیران ناکارآمد و فرصت طلب و فرصت سوز بلند است و تصور می کنند اگر این مدیران بروند و افراد دیگری بیایند همه چیز گل و بلبل می شود و امور در مدار قرار می گیرند .
بسیاری از معلمان و نیز «مدیران چراغ خاموش » از ترس این که مشارکت در یک بحث و یا حتی قرار دادن یک لایک ؛ ممکن است آینده شغلی آنان را احتمالا با خطر مواجه کند و آنان را در معرض پرسش و یا اتهام بالادستی ها قرار دهد ، از کنار این وقایع عبور می کنند گویی اتفاقی نیفتاده است .
این حجم از ترسو بودن و حسابگری در حوزه منافع شخصی از کجا آمده آن هم در کشوری که با بحران های مختلف درگیر است و چالش های محیط زیستی آن عواقب و خطرات وحشتناک و غیر قابل جبرانی برای « همه » در پی خواهد داشت .
قرار است چه چیزی را در آینده رقم بزند و چه سرنوشتی را برای آنان بسازد ؟
( فرونشست زمین در کرج )
در یکی دیگر از گروه ها وقتی معلمی که افتخار می کند پس از 30 سال بازنشسته شده در پی انتشار گزارشی از صدای معلم که گفت و گویی را با احمد عابدینی در موضوع رتبه بندی معلمان انجام داده است ؛ چنین می نویسد :
« شاید مشکل اینه که شما این طور فکر می کنید ؟ ایا کسی که برای دیگران راهنمایی و یا تلاش می کنه و پیگیری می کنه باید در بوق و کورنا به دیگران اعلام کنه ؟
منظورمن از خوشبختانه بازنشسته شدم اینه که از این مبحث دور شدم .
دوستان و همکاران من می دونند که من براشون تلاش می کنم یا خیر ...
اما شما چطور به این راحتی قضاوت می کنید ؟ شما غیر از نوشتن ایا کاری برای همکاران کردید؟
و ایا مطمئنید نوشته های شما رو می خونند ..
ولی من تک به تک دوستانم رو در حد توان راهنمایی کردم ..
تک به تک ...نه که بنویسم که میدونم متاسفانه نوشته ها کمتر مطالعه میشه . »
واقعیت این است که اکثریت معلمان ما « نوشتن » نمی دانند و متن های نگارش شده توسط آنان آکنده از غلط های املایی و اشتباهات نگارشی است اما حاضر به شنیدن و یا رویت خودشان نیستند و معمولا « خود » را در پشت « نقاب مرجعیت ساختگی » پنهان می کنند .
توضیح :
1-مطالب منقول بدون هیچ دخل و تصرف و اصلاح غلط ها در این یادداشت آورده شده اند .
2- « نمونه ای از مدیریت های تعطیل و مدیران کوتوله ! » آیا اردوگاه کوهستانی کلک چال آموزش و پرورش صاحب دارد ؟! ( این جا )
«آیا این مقامات به اندازه حتی اندکی مانند شادروان دکتر حسین بنایی در مورد محیط زیست و آینده کشور احساس مسئولیت می کنند ؟» مدیرکل فرهنگی هنری، اردوها و فضای پرورشی وزارت آموزش و پرورش ! " زبان مشترک " مسئولیت پذیری است نه شعار و تبلیغات ! ( این جا )
خبرگزاری میزان ( 1 )
به گزارش خانه ملت، محمد وحیدی با اشاره به کلید خوردن طرح تحقیق و تفحص از صندوق ذخیره فرهنگیان، عنوان کرد: یکی از موضوعاتی که همواره مورد توجه مجلس یازدهم و به ویژه کمیسیون آموزش بوده مسئله صندوق ذخیره فرهنگیان است که مدیریت آن با فراز و نشیبهای بسیاری مواجه بوده است.
خلاصه قسمت قبل :
در ماده 2 اساسنامه قانوني تير ماه 1402 صندوق ذخيره فرهنگيان آمده است :
موسسه صندوق ذخيره فرهنگيان در اجراي مفاد تبصره 63 قانون برنامه دوم توسعه اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران به صورت موسسه غير تجاري انتفاعي خصوصي موضوع ماده ( 584 ) قانون تجارت مصوب سال 1311 و بند ب ماده 2 آئين نامه ثبت تشکيلات و موسسات غير تجاري مصوب سال 1377 تاسيس شده است .
موسسه داراي شخصيت حقوقي و مالي و اداري مستقل از دولت و مستقل از موسسات عمومي مي باشد .
در ابلاغيه شماره 3344 مورخ هفتم دي ماه 1367 ( بدون پيوست ) شوراي نگهبان به رياست محترم مجلس شوراي اسلامي آمده است :
اصل 76 قانون اساسي شامل مواردي از قبيل مقام معظم رهبري ، مجلس خبرگان و شوراي نگهبان که مافوق مجلس شوراي اسلامي مي باشند نمي شود .
تفسير شوراي نگهبان از اصل 76 قانون اساسي هم ، گوياي آن است که اصل 76 قانون اساسي مربوط به کشور داري است و ربطي به امور ِ هايپر مارکت محله ي نمايندگان محترم مجلس يا صندوق ذخيره فرهنگيان ندارد .
همانطور که با تقويت نهادهاي نظارتي و برنامه ريز و اجازه حضور و بروز رسانه ها به عنوان رکن چهارم دموکراسي ، ملت ايران شاهد تابيدن نور به زواياي تاريک خانه ي فيش هاي حقوقي نجومي مي شوند؛ اميد است در سايه همدلي و همزباني همه نهادهاي حاکميتي ( دولت ، مجلس ، نهادهاي نظارتي ، قوه قضاييه ) و همراهي احزاب و تشکل هاي مدني اصولگرا ، اصلاح طلب ، اعتداليون ، مستقل ها و ...به عنوان حلقه واسط بين مردم و مسئولين در کنار رسانه ها به عنوان رکن چهارم دموکراسي ، روشنايي و نور به تاريکخانه ها تابيده شود !
انواع سيستم هاي نظارت عبارتند از :
1. نظارت مجلس از طريق ِ تحقيق و تفحص يا نظارت قوه قضائيه با سازمان بازرسي کل کشورمي باشد :
يکي از روش هاي نظارت بر نهادهاي حاکميتي ، قواي سه گانه ، سازمان ها دولتي و ... تحقيق و تفحص مجلس در تمام امور کشور داري است .
2. نظارت بانک مرکزي بر بانک هاي دولتي و خصوصي :
شاید بتوان گفت نظارت بر بانکها و مؤسّسات بانکی غیردولتی از مهمترین کارکردهای دولت در نظام بانکداری کشور است.
3. حاکمیت شرکتی ، فرایندي متعارف به عنوان یک ضرورت در مدیریت استراتژیک کسبوکار ها که هدایت و کنترل صحیح شرکتها را به عهده دارد .
4. حاکمیت شرکتی + آئين نامه نظام راهبردي شرکتي ( آئين نامه کاهش مديريت سود ، استقلال هيات مديره ، جدايي نقش مدير عامل از رئيس هيات مديره ، ميزان مالکيت سهام مديران موظف ) روش نظارتي نرم تر و موثر تر از نظارت حاکميت شرکتي مي باشد .
5. حکمراني خوب ، نرم ترو موثرتر از روش قبلي در مبارزه با فساد مي باشد .
در مبارزه با فساد، عوامل مختلفی از قبیل: دولت، بخش خصوصی و جامعه مدنی نقش دارند؛ اما با توجه به بی طرفی جوامع مدنی، مشارکت آنان در مبارزه با فساد می تواند از موفقیت قابل توجهی برخوردار باشد.
جوامع مدنی تخصصی در مبارزه با فساد، اثرگذاري قابل توجهی داشته اند و توانسته اند موفقیت شایانی در به چالش کشیدن فساد کسب نمایند.
6. حکمراني شبکه اي ، نرم ترو موثرتر از روش قبلي در مبارزه با فساد مي باشد .
حکمرانی شبکه ای در مقایسه با مدل های سلسله مراتبی و متمرکز که از سازوکار « دستور و کنترل » برای پاسخ گویی استفاده می کنند .
« سیاست اجتناب از سرزنش » بازیگران را به کار گرفته و کنترل را به خودشان واگذار می کند. به کارگیری قوانین نرم، عدم استفاده از سازوکارهای تحمیلی رسمی ، استفاده از ابزارهای هماهنگی های نیمه رسمی ( مثل دیالوگ، مذاکره و شوراهای گروهی) و بهره گیری از ارزیابی های « همتا » برای تقویت تعهد بازیگران به اهداف مورد توافق، از دیگر سازوکارهای حکمرانی شبکه ا ی برای اجماع حول اهداف و اولویت های مشترک است .
7. قانون سوت زنان ، آخرين حلقه مبارزه با فساد است . ( 5 )
براساس آمارهای بینالمللی اصلیترین ابزار کشف و کاهش فساد، گزارشهای مردمی است.
در سال 2012 از بین 12 روش استاندارد کشف فساد ، 43 درصد از موارد براساس گزارشگیری مردم کشف شده است و 73 درصد از افرادی که عامل کشف و انهدام فساد بودهاند، کارمندان و یا اربابرجوعهای سازمان ها بودهاند ؛ استفاده از بازرسان خارج از سازمان و نظارت نهادهای بالادستی تنها توانسته است پنج درصد از موارد فساد را کشف کند .
گزارش های مردمی در سال 2005 میلادی منجر به بازپسگیری رقمی بالغ بر 10 میلیارد دلار توسط دولت آمریکا شد در حالی که اقدامات سازمانهای نظارتی توانسته بود 5 میلیارد دلار را به خانه برگرداند.
استفاده از ظرفیت مردم برای کشف و کاهش مفاسد که در دنیا با نام سوتزنی شناخته میشود تا آنجا اثرگذار بوده است که نه تنها زمینهساز وضع و تصویب بستههای قانونی جامعهای برای ایجاد مصونیت و حمایتهای حقوقی از گزارش دهندگان ِ فساد ، در برابر هرگونه انتقام جویی و بدرفتاری شده است.
با دقت به سيستم هاي نظارتي فوق الذکر ، از بالا به پائين ، مي توان نتيجه گرفت که نظارت ها بتدريج نرمتر و موثر تر مي شود .
نهادهاي مدني به عنوان حلقه واسط بين مردم و مسئولين ، و رسانه ها به عنوان رکن چهارم دموکراسي ، استفاده از ابزارهای هماهنگی های نیمه رسمی ( مثل دیالوگ، مذاکره و شوراهای گروهی) و .. نقش موثري در مبارزه با فساد دارند .
***
قسمت سوم :
پرسش کننده :
مناسب ترين شرايط رشد فساد کدام است ؟
پاسخ دهنده ( 4 ) :
با حذف يا محدود کردن نهادهاي نظارتي از سويی و تحت فشار قرار دادن رسانه ها و سلب حقوق شهروندي از سوي ديگر، محيط مناسب براي فساد فراهم مي شود .
پرسش کننده :
شما در آبان 1395 در گفت و گوي « پشت پرده ی هیاهوی رسانه ای در مورد صندوق ذخیره فرهنگیان : جیغ بنفش ها چه ها که نمی کنند ! » به دنبال سيستم هاي نظارتي نرم بوديد ؟ يا سيستم هاي نظارتي سخت ؟
پاسخ دهنده ( 4 ) :
فرهنگيان فرهيخته از کارشناسان و متخصصان انتظار دارند در کنار کميسيون هاي تخصصي مجلس و آموزش و پرورش تلاش نمايند که در صورت نياز با تغيير قوانين يا تصويب آئين نامه هاي لازم ، شرايط اصلاح ساختارˏ صندوق ذخيره فرهنگيان را فراهم نمايند .
فرهنگيان فرهيخته از مسئولين ( دولت ، مجلس ، نهادهاي نظارتي ، قوه قضاييه و... ) انتظار دارند در صورتي که مرکز فساد در صندوق ذخيره فرهنگيان وجود دارد ؛ آن غده را با نگاه ِ کارشناسي و تخصصي عمل کنند .
پرسش کننده :
شما در آبان 1395 در گفت و گوي « پشت پرده ی هیاهوی رسانه ای در مورد صندوق ذخیره فرهنگیان : جیغ بنفش ها چه ها که نمی کنند ! نقش رسانه ها در تابيدن نور به درون تاريکي ها را چگونه ارزيابي نموديد ؟
بحث هاي انحرافي ، چگونه سيستم ها را از پيگيري خط اصلي منحرف مي کنند ؟
پاسخ دهنده ( 4 ) :
اميد است در سايه همدلي و همزباني همه نهادهاي حاکميتي ( دولت ، مجلس ، نهادهاي نظارتي ، قوه قضاييه ) و همراهي احزاب و تشکل هاي مدني اصولگرا ، اصلاح طلب ، اعتداليون ، مستقل ها و ...شاهد تابيدن نور به تاريک خانه ي ذي نفع هاي بازدارنده که مانع اصلي رشد اقتصادي ، سياسي و اجراي اقتصاد مقاومتي مي باشند ، باشيم !
بدون نيت خواني ، از تمامي رسانه ها ( اصول گرا ، اصلاح طلب ، مستقل ، حامي دولت ، مخالف دولت ، حامي منتقد دولت ، منتقد حامي دولت و ... ) که به عنوان رکن چهارم دموکراسي دانستن را حق مردم مي دانند و به وظيفه رسانه اي خود عمل کرده يا مي نمايند صميمانه تشکر مي کنم .
طرح مسايل کم اهميت تر ، گشودن آتش پهلوي ، جهت فراموش شدن آتش اصلي مي باشد که مي تواند مانعي بزرگ براي تحقق اهداف سند چشم انداز 1404باشد .
اگر امروز سرگرم مسايل فرعي شويم ، فردا براي اقدامات اساسي جهت تحقق اقتصاد مقاومتي ، اقدام و عمل ديراست !
مي توان اميدوار بود که جهت دست يابي به اهداف سند چشم انداز 1404 تمامي رسانه ها ، تشکل هاي مدني ، دولت مردان ،مجلس نشينان ، قوه قضاييه ، نهادهاي اقتصادي اجتماعي و... همدل و همزبان باشند و منافع ملي را بر منافع جناحي ترجيح دهند!
پرسش کننده :
کار گروه اميد آفرينان به نمايندگان محترم مجلس چه پيشنهادي ارائه کرده اند ؟
پاسخ دهنده ( 14 ) :
در قسمتي از نامه سرگشاده کار گروه مرکب اميد آفرينان به نمايندگان محترم مجلس به صورت خلاصه آمده است :
- با توجه به اینکه بخشی از اعضا به ماهیت خصوصی صندوق ذخیره فرهنگیان حساسیت زیادی دارند پیشنهاد می شود در ایام نزدیک به انتخابات ۱۴۰۲ ، سیاستمداران به این حساسیت فرهنگیان توجه ویژه نمائید.
- نمایندگان محترم مجلس ؛ دولت حدود 7000 میلیارد تومان به صندوق ذخیره فرهنگیان بدهی دارد ، تجویز و دائمی نمودن ماده 85 قانون برنامه ششم در برنامه هفتم، پرداخت ماهانه تعهد دولت و.... از مطالبات اعضا می باشد .
- نمایندگان محترم مجلس به دنبال تصویب اساسنامه یک بنگاه اقتصادی خصوصی در مجلس نباشید. ورود به بخش خصوصی در صلاحیت مجلس نیست و خلاف اصل 85 و اصل 44 قانون اساسی است.
4- عمده ترین عامل فساد و مدیریت ناکارآمد در یک موسسه خصوصی ، عدم حضور صاحب سرمایه در مراکز تصمیم سازی و تصمیم گیری کلان آن موسسه می باشد که اعضا آن را به صورت خلاصه ، چالش قیم مآبی در صندوق ذخیره فرهنگیان نام نهاده اند .
- بهترین خدمت به یک میلیون و ششصد هزار عضو صندوق ، پرهیز از قیم مآبی و حرکت به سوی پذیرش رکن مجمع عمومی در اساسنامه است .
پرسش کننده :
کار گروه مرکب اميد آفرينان در بخش پرسش نمایندگان محترم از وزیر آموزش و پرورش ( ریاست محترم هیات امنا صندوق ذخیره فرهنگیان ) در راستای تحقق مطالبات به حق اعضاء به کدام موارد اشاره نموده اند ؟
پاسخ دهنده ( 14 ) :
- واریزی ماهانه اعضا در حال حاضر ، ۱۵۰ میلیارد تومان در ماه می باشد ، چرا اعضا نمی توانند طبق قانون ، واریزی خود را کاهش بدهند ؟
- در گذشته ، وزیر وقت ، بابت بدهی دولت به اعضا ، در دیوان عدالت اداری اقامه دعوی نمود . چرا امروز ، وزیر انقلابی و مردمی ، شکایت از دولت را در دیوان عدالت اداری مطرح نمی کند ؟
- صندوق به دلیل ِ عدم حضور صاحبان سرمایه در مراکز تصمیم سازی و تصمیم گیری ، در برخی از حوزه ها ، با زیان مواجه شده است .
- چرا وزیر آموزش و پرورش برای نقش آفرینی موثر ِ صاحبان اصلی سرمایه در صندوق و مقابله با قیم مآبی ، آیین نامه انتخابات ِ شش نفر ِ هیات امنا را تنظیم نکرده است تا اعضا در ساختاری گسترده در تمام ِ کشور بتوانند هم در مراکز تصمیم سازی و تصمیم گیری حضور داشته باشند و هم بر عملکردها نظارت داشته باشند .
- چرا ساختاری در راستای اجرای قانون سوت زنان ( معرفی خطاکاران و دریافت جایزه از افشای فساد ) که در قوه قضاییه پذیرفته شده در صندوق جاری و ساری نشده است ؟
- چرا مطالبه گران ، اعضای مجمع عمومی استانی و کارشناسان عضو در کنار منتخبین نمی توانند در کمیته های تخصصی چون کمیته انتصابات نقش آفرینی کنند و اعضا، شاهد حضور مدیران غیر متخصص در پست های فوق العاده تخصصی هستند؟
- چرا وزیر وقت ، همچون سلف خود که در سال ۱۴۰۰ مصوبات کارشناسان ِ منتصب خود را وتو کرد و مانع ثبت نماد هلدینگ پترو فرهنگ در فرا بورس شد ؛ در روز رونمایی مانع تخصیص حقوق مالکانه شد و مصوبات کارشناسان صندوق را وتو نمود . توقف شش ماهه در تخصیص حقوق مالکانه ، تمام تبلیغات رسانه ها را برای فرو ریختن دیوار بی اعتمادی بین اعضا و مسئولین صندوق را بی اعتبار کرد و این دیوار را بلندتر نمود .
- از وزیر خواسته شود هرچه سریع تر توقف شش ماهه در تخصیص حقوق مالکانه را ملغی نماید .
- در اساسنامه قانونی تیر ماه ۱۴۰۰ ، به صراحت به حاکمیت شرکتی تاکید شده است.
- چرا وزیر به جد ، برای پیشگیری از فساد احتمالی در صندوق ، حاکمیت شرکتی و نوآوری باز را اجرایی نمی کند تا صندوق بتواند از ظرفیت همه با هوش های عضو بهره ببرد ؟
- تخصیص حقوق مالکانه یک مطالبه ۱۲ ساله ی یک میلیون و ششصد هزار عضو صندوق می باشد که مصرانه پیگیر تحقق عاجل آن هستند .
- طبق قانون ( اساسنامه قانونی تیر ماه ۱۴۰۰ ) تهیه و ابلاغ آیین نامه انتخابات شش نفر منتخب اعضا در هیات امنا به عهده وزیر است . چرا وزیر کنونی ، با حضور کارشناسان عضو ارائه دهنده پیش نویس به وزیر قبلی ، تدوین آیین نامه را پیگیری نمی کند ؟
پرسش کننده :
با توجه اينکه قانون سوت زنان آخرين و موثر ترين حلقه مبارزه با فساد است ، براي اجراي آن در صندوق ذخيره فرهنگيان ، چه پيشنهادي داريد ؟
پاسخ دهنده ( 15 ) :
در استاندارد ملي ايران – ايزو 37002 ( سيتم هاي مديريت سوت زنان – راهنما ) آمده است :
1. هدف از تدوین این استاندارد، ارائه رهنمودهایی برای ایجاد، پیاده سازی و نگهداری یک سیستم مدیریت سوت زنی موثر بر اساس اصول اعتماد، بیطرفی و حفاظت در چهار مرحله زیر است :
الف- دریافت گزارش های خطاکاری؛
ب- ارزیابی گزارش های خطاکاری؛
پ- رسیدگی به گزارش های خطاکاری؛
ت- نتیجه گیری موارد سوت زنی.
2. تحقیق و تفحص :
فرایندی نظام یافته ، مستقل و مدون برای کشف و اثبات حقایق و ارزشیابی عینی آنها برای تعیین اینکه خطاکاری رخ داده است، در حال رخ دادن است، یا احتمال رخ دادن آن وجود دارد و تعیین میزان آن است.
3. در اين استاندارد به ضرورت تشکيل واحد مديريت سوت زني ، و چارت مرحله اي فرايند سوت زني ذيل اشاره مي شود .
پرسش کننده :
براي ساماندهي قانون سوت زنان در صندوق ذخيره فرهنگيان چه پيشنهادي داريد ؟
پاسخ دهنده :
يکي از مزاياي عمده پيش نويس آئين نامه انتخابات مطالبه گران ، اين است که ساختار نظارت برانتخابات کاملأ مستقل از ساختار اجراي انتخابات است . اين ساختار مستقل نظارت که در سرتاسر کشور گسترده است مي تواند در ساماندهي ِ سامانه اجرايي قانون سوت زنان نقش آفريني داشته باشند .
پرسش کننده :
ساختار نظارتي در اين آئين نامه چگونه است ؟
پاسخ دهنده :
1. شش ناظر با بالاترين راي در سطح کشور بعلاوه رئيس کل سازمان ، هيات مرکزي نظارت را تشکيل مي دهند .
2. چهار ناظر با بالاترين راي در هر بخش که به هيات نظارت مرکزي راه نيافته اند به علاوه رئيس کل بخش ، هيات بخشي نظارت را تشکيل مي دهند .
3- مراکز استان ها و شهرهاي بزرگ ( در صورت به حد نصاب رسيدن منتخبان حداقل 3 نفر که به هيات امنا راه نيافته اند . ) براي تشکيل هيات مديره استان يا شهر بزرگ ، دبير خانه استان يا شهر بزرگ ، رئيس استان يا شهر بزرگ ، هيات استاني نظارت آن استان يا شهر بزرگ اقدام مي کنند .
4. در مراکز استان يا شهر هاي که هيات نظارت به هر دليلي فعال نمي باشد ، کار گروه هاي نظارت به انتخاب هيات مرکزي نظارت ، مسئوليت نظارت را به عهده مي گيرند .
همان طور که ملاحظه مي کنيد در سرتاسر کشور ساختاري گسترده پراکنده شده است که اين ساختار مي تواند سامانه سوت زني در صندوق ذخيره فرهنگيان را ساماندهي نمايند؛ به شرط آن که مديريت صندوق ، قانون سوت زنان و تشويق آنان را برسميت بشناسد و به فکر ساماندهي سامانه سوت زني باشد .
چارت تشکيلاتي سازمان انتخاباتات در صندوق ذخيره فرهنگيان
در پيش آئين نامه مطالبه گران تقديم شده به وزير آموزش و پرورش
پايان گفت و گو .
منابع :
1. خبرگزاري ميزان : تحقیق و تفحص از صندوق ذخیره فرهنگیان کلید خورد2. محدوده قانوني براي تحقيق و تفحص مجلس از نهادهاي بخش عمومي غير دواتي به ويژه آستان قدس رضوي ، دانشگاه آزاد اسلامي و بنياد مستضعفان3. در سامانه جامع نظرات شوراي نگهبان ، شناسنامه استفساريه در خصوص اصل هفتاد و ششم قانون اساسي ، نظر شوراي نگهبان ( تفسيري ) مورخ هفتم دي 1367 ، استناد قانوني اصل 76
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
2500 سال قبل پیرمردی ۷۰ ساله در حضور بیش از ۱۰۰ نفر هیئت منصفه به جرم تشویش افکار عمومی و نشر اکاذیب به اعدام محکوم شد. این مرد سقراط نام داشت.
ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺷﻬﺮ ﻭ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ راه می رفت ﻭ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯ ﺩﻫﺎﻥ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻧﻤﯽﺁﻣﺪ، ﻣﮕﺮ سؤﺍﻝ! ﺍﺯ ﻫﻤﻪﮐﺲ ﻣﯽﭘﺮﺳﯿﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ سؤﺍﻝ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﺩﺍﺩ. ﻣﻔﺎﻫﯿﻤﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﻘﯿﺪهٔ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ، ﻣﻄﻠﻖ ﻭ ﺍﺑﺪﯼ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﭼﺎﻟﺶ ﻭ ﻧﻘﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﺩﺍﺩ.
ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺳﻘﺮﺍﻁ ﺍﺯ ﻋﻘﻼﻧﯿﺖ چنین ﺑﻮﺩ:
نقد ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺪﻭﻥ خط ﻗﺮﻣﺰ.
هﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﻣﺎ باﻭﺭﻫﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ آنها ﺭﺍ ﭘﺸﺖ ﺧﻂ ﻗﺮﻣﺰ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎ، ﻣﺎ ﺩﭼﺎﺭ ﻋﻘﻼﻧﯿﺖ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﻭ ﻣﺤﺼﻮﺭ ﻫﺴﺘﯿﻢ. ﺳﻘﺮﺍﻁ ﺑﺎ ﻣﻮﺭﺩ سؤال ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻥ ﻫﻤﻪچیز ﻭ ﻫﻤﻪﮐﺲ به ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺗﺸﻮﯾﺶ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩ. ﺍﻭ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺸﻮﺵ میکرد ﻭ ﻧﻤﯽﮔﺬﺍﺷﺖ ﺩﺭ ﺧﻤﻮﺩﮔﯽﻫﺎﯼ ﻓﮑﺮﯼ ﻭ ﻋﻘﯿﺪﺗﯽ ﺧﻮﺩ ﺗﺨﺪﯾﺮ ﺷﻮﻧﺪ.
ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﺧﺮﺩﻭﺭﺯﯼ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺗﺤﺖِ سلطهٔ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻋﺎﺩﺗﯽ ﻭ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﯾﻢ.
ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻋﺎﺩﺗﯽ، ﻋﻘﺎﯾﺪیست ﮐﻪ ﺁﻧ ﻘﺪﺭ ﺑﻪ آنها ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻩﺍﯾﻢ ﮐﻪ آنها ﺭﺍ ﺑﺪﯾﻬﯽ ﻓﺮﺽ ﮐﺮﺩﻩﺍﯾﻢ.
عقاید ﻋﺎﻃﻔﯽ هم عقایدی هستند ﮐﻪ آنها ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻘﺪ ﻗﺮﺍر ﻧﻤﯽﺩﻫﯿﻢ ﭼﻮﻥ ﺑﺎ آنها ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ. ﺧﻄﺎﻫﺎﯼ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖﺷﺎﻥ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺑﯿﻨﯿﻢ ﻭ ﺧﻄﺎﻫﺎﯼ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﻥها ﮐﯿﻨﻪ ﻭ ﻧﻔﺮﺕ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺑﺴﯿﺎر ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭼﻪ ﻫﺴﺖ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ!
ﺳﻘﺮﺍﻁ ﺑﺎ ﻣﻮﺭﺩ سؤال ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻥ ﻫﻤﻪچیز ﻭ ﻫﻤﻪﮐﺲ به ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺗﺸﻮﯾﺶ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩ. ﺍﻭ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺸﻮﺵ میکرد ﻭ ﻧﻤﯽﮔﺬﺍﺷﺖ ﺩﺭ ﺧﻤﻮﺩﮔﯽﻫﺎﯼ ﻓﮑﺮﯼ ﻭ ﻋﻘﯿﺪﺗﯽ ﺧﻮﺩ ﺗﺨﺪﯾﺮ ﺷﻮﻧﺪ. ﺍﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﺍﺣﺖ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﯽﺷﺪ.
ﺑﻪ همین ﺧﺎﻃﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺁﺗﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﺮﻣﮕﺲ ﻣﯽﻧﺎﻣﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻟﻘﺐ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺧﺮﻣﮕﺲ ﻣﺎﻧﻊ ﭼﺮﺕﺯﺩﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﯽﺷﻮﺩ.
او از راه پرخطر یقینزدایی منصرف نشد.
ﺳﻘﺮﺍﻁ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺳﺎﻟﺘﯽ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻗﺎﺋﻞ ﺑﻮﺩ. ﺭﺳﺎﻟﺖِ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﺩ ﮐﻪ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯼ ﺁنها ﺩﺭ ﻫﺮ ﺟﺎﯾﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﻧﺴﺒﯽ ﻭ ﺧﻄﺎﭘﺬﯾﺮ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺗﺠﺮﺑﻪٔ ﺑﺸﺮﯼ، ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻣﻄﻠﻖ ﻭ ﺧﻄﺎﻧﺎﭘﺬﯾﺮ ﺍﻣﺮ ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﺴﺒﯽ ﻭ ﻣﺘﮑﺜﺮ ﺍﺳﺖ.
امروزه روش سقراط را آگنوستیکی و شکگرایی (شکورزی) یا سنت سقراطی میگویند. بسیاری از انسانها مطابق عرف جامعه بودن (عرفیبودن) یا انباشتن اطلاعات را نشانه عقلانیت میدانند اما سقراط نشان داد که این طور نیست، عقلانیت با فرآیند تفکر سر و کار دارد.
ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺳﻘﺮﺍﻁ، ﻫﺮ ﺑﺎﻭﺭی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﺎﻟﺶ ﻧﻜﺸﻴﻢ ﻭ ﺍز ﻏﺮﺑﺎﻝ ﻧﻘﺪ ﻧﮕﺬﺭﺍﻧﻴﻢ، ﻫﺴﺘﻪﺍی میﮔﺮﺩﺩ ﺑﺮﺍی ﺯﻧﺪگی ﺍﺑﻠﻬﺎﻧﻪ ﻭ ﻣﺎنعی ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺯﻧﺪگی ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ.
( کانال نویسنده )
گروه گزارش/
در وضعیتی که به نقل از مجید نسیمی رئیس اداره نوسازی اصفهان : « در بازدیدهای میدانی ، سه هزار کلاس درس استان اصفهان نیاز به تخریب و بازسازی دارد و ۲۳۰ باب مدرسه بالغ بر دو هزار کلاس درس به صورت دو نوبته اداره می شود و بیش از ده هزار دانش آموز در قالب ۳۶۰ کلاس در استان، بیش از تراکم مصوب مشغول تحصیل هستند... » اما شاهد تخلیه مدارس خطرآفرین در استان نیز هستیم.
در برخی نواحی و مناطق همچنان بحران فرونشست زمین محرز است و با افزایش سرعت آسیب پذیری، نوعی تهدید جدی محسوب می شود و مدارس زیادی را به تعطیلی کشانده و خواهد کشاند.
در این شرایط بحرانی ، شاهد آن هستیم که برخی هیات امنای امامزادگان و اداره اوقاف برای تصاحب مدارس نقشه کشیده اند و یا در درون دستگاه آموزش و پرورش ، برخی از سازمان ها دانشگاه فرهنگیان با بهانه هایی مانند تامین نیروی انسانی برای این وزارت خانه ، اقدام به تصاحب مدارس می کنند .
دبیرستان هیات امنایی امام خمینی واقع در خیابان کاوه و زیر مجموعه مدارس ناحیه ۴ اصفهان یکی از این نمونه هاست.
معاون پرورشی و فرهنگی اداره کل آموزش و پرورش استان اصفهان در یکصد و هفتاد و یکمین جلسه شورای آموزش و پرورش استان که ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۲ برگزار شد، چنین عنوان می کند : « آموزش و پرورش استان اصفهان آماده همکاری با تمام مجموعه های صاحب ایده های مختلف است »
آیا ایده ی برتر مصوب در این اداره کل این است که به واگذاری مدارس به این و آن منتج شود ؟
آیا اداره کل آموزش و پرورش استان اصفهان حاضر است تا از میزان بدهی و بستانکاری هایش در حضور « رسانه های مستقل » شفاف سازی نماید تا شاید خیرین مدرسه ساز، تکلیفشان را بهتر بدانند؟
آیا نحوه ی واگذاری مدارس و جلساتی که تا زمان تحویل برگزار می شوند، به اطلاع افکار عمومی می رسد ؟
استاندار اصفهان اذعان می دارد :
« شورای آموزش و پرورش سرآمدترین جلسات شهرستان هاست. نگاه عملیاتی در شورای آموزش و پرورش مورد تاکید است و با تصمیمات به هنگام و کارشناسی شده همراه است . » « اقتدار در مدیریت » این نیست که خبرنگار صدای معلم ( نرگس کارگری ) را فقط و فقط به خاطر نقد عملکرد یک مدیر میانی از حرفه اش معلق کرد و بلاتکلیف گذاشت .
اگر چنین است ؛ شایسته و بایسته است که مقامات توضیح قابل قبولی برای تقسیم شدن دبیرستان امام خمینی و واگذاری آن به دانشگاه فرهنگیان ارائه کنند .
مدیرکل آموزش و پرورش استان اصفهان در سخنرانی های پیش از خطبه های نماز جمعه اصفهان، به مناسبت هفته ی شورای آموزش و پرورش خاطرنشان می کند:
« اگر آموزش و پرورش سالم، مقتدر و توانمندساز داشته باشیم در ادامه جامعه ای توانمند خواهیم داشت » .
آیا توانمندی آقای ابراهیمی به عنوان مدیر کل آموزش و پرورش اصفهان در واگذاری سهل و آسان مدارس توانمندی این اداره کل محسوب می شود؟
چرا مدیر کل آموزش و پرورش اصفهان اقتدار لازم برای صیانت از استقلال حرفه ای آموزش و پرورش و داشته هایش را ندارد ؟
« صدای معلم » تنها رسانه ای بود که در مورد وضعیت « هنرستان فنی سروش » اطلاع رسانی کرد . ( این جا )
اطلاعیه ای که اداره کل آموزش و پرورش استان اصفهان در پاسخ به گزارش « صدای معلم » صادر کرد به وضوح نشان از ضعف این اداره کل و متاسفانه فقدان کفایت مدیریتی مسئولان را داشت . ( این جا )
در این اطلاعیه آمده بود :
« هنرستان سروش یکی از مدارس ماندگار شهر اصفهان است که در دهه چهل شمسی احداث شده است. این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران امیدوار است تا همچون قبل و در قضیه « هنرستان فنی سروش » گزارش های مستند صدای معلم را « بروز برخی شایعات » تلقی نکرده و مقامات در مورد عملکرد خود پاسخ گو و مسئولیت پذیر باشند .
زمین این هنرستان موقوفه آستان مقدس امامزاده شاهمیرحمزه بوده که آموزش و پرورش در آن زمان برای احداث این هنرستان، زمین را اجاره و ساختمان مدرسه را در آن احداث میکند و مقرر میشود، آموزش و پرورش سالانه، اجارهبهای مربوط به این زمین را به اوقاف و تولیت امامزاده پرداخت کند.
این رویه اجاره پرداخت تا ابتدای دهه ۹۰ شمسی ادامه داشته است، اما از آن سال به دلیل مشکلات مالی، آموزش و پرورش نتوانست که این اجارهبها را پرداخت کند که این موضوع منجر به انباشت بدهی از آن سال شده بود.در پی بروز این موضوع، تولیت آستان شاهمیرحمزه و اداره اوقاف و امور خیریه با طرح شکایت از آموزش و پرورش، درخواست خلعید، پرداخت معوقات اجاره و همچنین بازگرداندن ۱۰ هزار متر از زمینهای هنرستان را برای توسعه حرم و امور فرهنگی را ارائه کردند که پس از طرح و اقامه دعوا و همچنین رایزنیهای گسترده مسؤولان آموزش و پرورش، در نهایت مقرر شد که ۳ هزار متر از ۱۰ هزار متر زمینی که در شکایت درخواست اعاده شده بود، به تولیت آستان از فضای حیاط هنرستان تعلق گیرد و اداره اوقاف نیز از درخواست خلعید و همچنین طلب ۳۰ میلیارد ریالی خود در این موضوع صرفنظر کند.»
این اطلاعیه به وضوح ضمن تایید گزارش صدای معلم نشان می دهد که اداره کل یک استان بزرگ قادر به پرداخت اجاره بهای یک هنرستان هم نیست و حدو یک سوم از مساحت این هنرستان به امام زاده واگذار می شود .
البته در ادامه ی اطلاعیه ؛ اداره کل به موارد دیگری اشاره می کند : « به در سالهای گذشته و پیش از استقرار دولت جدید نیز، ادارهکل اوقاف و امور خیریه درحالی که فضای آموزشی یکی از معضلات و چالشهای اساسی آموزش و پرورش در شهر اصفهان بوده است، با توجهبه وقفی بودن برخی مدارس به علت عدم پرداخت اجاره بها، فضاهای آموزشی و مدارسی همچون مریم بیگم، حاتم بیک، چمران، تعاونی آموزش و پرورش ناحیه ۴ شهر اصفهان را از تملک آموزش و پرورش خارج ساخته است. »
پس در این میان نقش شورای آموزش و پرورش استان اصفهان به عنوان « سرآمدترین شوراها » چه بوده است ؟
اگر در قضیه واگذاری هنرستان فنی سروش و مدارسی همچون مریم بیگم، حاتم بیک، چمران، تعاونی آموزش و پرورش ناحیه ۴ شهر اصفهان و... بحث ناتوانی آموزش و پرورش در پرداخت اجاره بها مطرح است ؛ اما دلیل واگذاری دبیرستان امام خمینی به دانشگاه فرهنگیان از چه ناشی می شود ؟
آیا مسئولان به تبعات و پیامدهای واگذاری دبیرستان امام خمینی فکر کرده اند ؟
اگر به بحث آسیب های اجتماعی توجه ویژه دارید، آیا به مشکلات ایجاد شده برای این دبیرستان در استفاده ی مشارکتی از فضا خوب فکر کرده اید؟
آیا فضای مدرسه را از نزدیک دیده اید؟ با دانش آموزان این دبیرستان شفاف و در حضور رسانه ها بدون کم و کاست صحبت کرده اید و نظرشان را بابت آوارگی شان پرسیده اید؟
آیا اطلاع دارید که کادر مدرسه مجبور شدند ثبت نام کلاس های ورودی را کاهش دهند و دانش آموزان زیادی در محدوده آواره شدند و به ناچار برای ثبت نام یک کلاس از پایه ی دهم کم کردند و دو تا از کلاس های دیگر هم در دو انباری با تراکم بالاتر با فضای کوچک برگزار خواهند شد؟
آیا خبر دارید که از سوی افرادی اصرار بر این است تا طبقه ی دیگری از دبیرستان امام خمینی را صرفا به دلیل اینکه مشرف به خیابان است و موقعیت خوبی دارد در اختیار دانشگاه فرهنگیان قرار بگیرد؟
آیا تصور تداخل در رفت و آمد دانش آموزان و دانشجویان که قطعا معضلات عدیده ای به دنبال دارد را پیش بینی کرده اید؟
همکاران فرهنگی که دلسوزانه این اطلاع رسانی را به صدای معلم داشته اند تاکید می کنند همان گونه که مدرسه مصطفی خمینی در مجاورت دبیرستان امام خمینی را به طور کامل گرفتند، این مدرسه را هم تصاحب خواهند کرد .
« اقتدار در مدیریت » این نیست که خبرنگار صدای معلم ( نرگس کارگری ) را فقط و فقط به خاطر نقد عملکرد یک مدیر میانی از حرفه اش معلق کرد و بلاتکلیف گذاشت .
اقتدار و البته استقلال آن است که مدافع حریم آموزش و دارایی های آن باشید .
این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران امیدوار است تا همچون قبل و در قضیه « هنرستان فنی سروش » گزارش های مستند صدای معلم را « بروز برخی شایعات » تلقی نکرده و مقامات در مورد عملکرد خود پاسخ گو و مسئولیت پذیر باشند .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
امروز ۲۲ شهریور ۱۴۰۲ به طور غیرمنتظره مراسم تودیع و معارفه مدیر آموزش و پرورش ناحیه ۳ کرج با یک ساعت تاخیر و با حضور مدیران ناحیه در سالن رشد برگزار گردید.
در این مراسم ابتدا رحمتاله نژادفلاح مدیر ناحیه گزارش کوتاهی در خصوص عملکرد ۱۵ ماهه خود ارائه کرده افزود: دستاوردهای ما مربوط به کار تیمی و تلاش جمعی مدیران و همکاران ناحیه میباشد.
در پایان وی ضمن قدردانی از زحمات همکاران صف و ستاد از آنها خداحافظی نمود.
در ادامه غفاری معاون ابتدایی، خانم داودی و خسرو پرویز نمایندگان مدیران نیز مطالبی در خصوص دوره عملکرد نژادفلاح عنوان کرده و از زحمات ایشان تقدير نمودند.
آئین نامه اجرایی مدارس قانون اساسی ماست
حجرگشت مدیرکل آموزش و پرورش استان البرز ضمن عذرخواهی بابت تاخیر حضورش در جلسه، با گریز به تجربیات سال پیش افزود: امسال با الهام از تجربیات گذشته باید در بازگشایی مدارس با آمادگی کامل ورود کنیم.
وی با اشاره به لزوم اعلام و اعمال بهِهنگام اصول حکمرانی آموزشی و پرورشی به مخاطبین افزود: باید قوانین آموزش و پرورش قبل از شروع مدارس به جامعه مخاطب (دانشاموزان، اولیا و همکاران) تبیین، اعلام و سپس اعمال گردد.
زیربنای کار در آموزش و پرورش قانون است و آئین نامه اجرایی مدارس به عنوان قانون اساسی دستگاه تعلیم و تربیت بوده و باید مطالب مهم و چالشی چون نیاوردن موبایل به مدارس در ثبتنامها و زمان باقیمانده تا مهرماه کاملا به اولیا و دانشآموزان تفهیم گردد.
پنج هزار کمبود معلم داریم
حجرگشت در ادامه با اشاره به کمبود بیش از پنج هزار معلم در استان البرز افزود:در تلاشیم با کمک نیروهای جدید و بازنشسته هیچ کلاسی بدون معلم نباشد.
مدیران ما باید برای کاستن از دامنه آسیبهای اجتماعی در مدارس برنامه داشته باشند و قبل از شروع سال تحصیلی خود را برای مواجهه با مشکلات احتمالی آماده کنند.
وی در پایان ضمن تشکر از زحمات ۱۵ ماهه رحمتاله نژاد فلاح افزود: با توجه به مجموع شرایط پیش آمده تصمیم بر تغییر ایشان برایمان کار آسانی نبود و البته ایشان در این خصوص نوعی فداکاری نمودند زحمت سرپرستی اداره این ناحیه قدیمی را به سید محمود حسینی (معاون ابتدایی سازمان) با حفظ سمت دادهایم تا بازگشایی مناسبی برای ناحیه ۳ رقم بزنند.
در پایان حسینی سرپرست ناحیه ۳ نیز ضمن تشکر از زحمات نژادفلاح و حسن اعتماد مدیرکل در مسئولیت جدید افزود: در جلسات آتی برنامههای خود را به سمع و نظر مدیران خواهد رساند.
البرز؛ استانی سزارینی و ناقصالخلقه
به باور کارشناسان مشکلات تهران کرج در هم تنیده بوده و قابل تفکیک نیست.
از طرفی داستان استان شدن البرز در سال ۸۹ بدون فراهم بودن زیرساختهای لازم و همچنین سیل مهاجران به جوانترین و کوچکترین استان کشور، همواره باید شاهبیت هر گونه قضاوت در ارزیابی عملکرد مدیران آموزش و پرورش باشد.
تراکم بالا و روزافزون دانشآموزان البرزی (به ویژه کرجی) با هجوم فزاینده مهاجرین به این کلانشهر، خود به تنهایی میتواند هر مدیرکل و رئیس ناحیهای را با چالشهای جدی مواجه کرده و موجبات ناکارآمدی و زمینگیرشدنش را فراهم آورد. لذا در نقد عملکرد و کارآمدی مدیران البرز باید تمام قطعات پازل و مجموعه شرایط را در کنار هم دید و سپس به نقد کارشناسی و منصفانه پرداخت.
انتظار از مدیریت جدید ناحیه ۳
اموزش و پرورش ناحیه ۳ به عنوان وارث کلانشهر کرج آکنده از نیروهای خلاق و توانمندی است که معمولا به خاطر جو مسموم حاکم در حاشیه قرار دارند از سرپرست ناحیه ۳ انتظار میرود چالشهای این ناحیه را واقعبینانه و عالمانه آنالیز کرده و برای برون رفت از آچمز مشکلات با استمداد از نیروهای کارآمد و با تجربه، طرحی واقعبینانه، عملیاتی و نو دراندازد.
مشکلات منزلتی و معیشتی روزافزون جامعه معلمان، جابه جایی احساسی و جناحی مدیران، کمبود حدود ۱۰۰۰ نفر نیروی انسانی، جذب نیروهای ماده ۲۸ غیربومی و آموزش ندیده عمدتا از استانهای دیگر، حاشیه نشینی نخبگان و میدان داری... بخشی از قطعات پازل ناکارآمدی ساری و جاری در ناحیه ۳ میباشد.
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش /
آن چه در زیر می آید گفت و شنود « صدای معلم » با « احمد عابدینی » معاون پیشین شورای عالی آموزش و پرورش است که در زمان وی نظام رتبه بندی معلمان طراحی شد و سازمان نظام معلمی نهایی شد اما هرگز به مرحله اجرا نرسید .
پیش تر هم این رسانه مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران گفت و گوی تفصیلی را با موضوع رتبه بندی معلمان با ایشان انجام داد که در سه بخش منتشر گردید . ( این جا )
اساسا فلسفه رتبه بندی معلمان برای چه بود و قرار بود چه اهداف و کدام آرمان ها را تامین نماید ؟ آیا شاخص ها و معیارهای تعریف شده همان بودند که از ابتدا برای آن تعریف شد ؟ آیا ارزیابان رتبه بندی خودشان درک و فهمی از رتبه بندی داشته و در این زمینه آموزش دیده اند ؟
سرنوشت « سازمان نظام معلمی » که در زمان وزارت دانش آشتیانی بازطراحی و نهایی شد و قرار بود نهاد اصلی اجرا کننده رتبه بندی معلمان باشد چه شد ؟
چرا در مورد هیات های ارزیاب در سطوح مختلف که وزارت آموزش و پرورش مدعی حضور واقعی آنان است تاکنون شفاف سازی صورت نگرفته است ؟
و بسیاری از پرسش ها و ابهاماتی که « صدای معلم » در گزارش های متعدد خود به آن ها پرداخته اما مقامات تصمیم گیر پاسخی به آن ارائه نکرده اند .
بخش دوم این گفت و شنود را می خوانیم .
بررسیهای میدانی نشان میهند که با روند پیش رو ؛ استان های مازندران و گیلان در حال از دست دادن خاصیت زیستگاهی مطلوب خود هستند.
همه کسانی که خیز برای مهاجرت به این خطه برداشتهاند، سخت در اشتباهند چرا که دریاچه خزر در حال پسروی است. کمبود بارش سالانه نیز در این دو استان محسوس است. شالیزارها یکی یکی از دست میروند و تبدیل به خانههای مسکونی بومیان یا ویلا و برج برای غیر بومیان میشوند. کوهخواری نیز روند صعودی دارد.
از تعداد درختان خودرو هر روز کاسته میشود. این وضعیت در مورد سطح پوشش گیاهی خُرد نیز صادق است .
مراتع هم فقیرتر شدهاند. یعنی از سطح مراتع غنی و متوسط کاسته شده است.
به عنوان مثال اگر در دهه ۶۰ یا ۷۰ حتی ۸۰ در یک روستای دامداری، ۳ یا چهار رمه ۵۰۰تایی دام کوچک حضور داشتند، اینک این رمهها به ۱۵ تا ۲۰ یا حتی بیشتر رسیدهاند که تعداد دامهای آن اغلب بیشتر از ۵۰۰ راس است. دلیل آن هم مشخص است.
در بخش های جلگهای تعداد چاه های عمیق و نیمه عمیق رو به افزایش است. آمار دقیقی ندارم. یکی از دلایل پایین رفتن سطح آب های زیرزمینی نیز همین مورد است. از سال ها پیش در برخی بخش ها، موقع حفر چاه های عمیق به آب شور دریا رسیدهاند که برای کشاورزی مناسب نیست.
شرق مازندران در معرض کویری شدن قرار گرفته است. بزرگترین رودخانه شرق مازندران یعنی تجن، هر روز کمآبتر میشود. شاید اکنون در این فصل از سال آب فقط در قسمت تالوگ رود جریان داشته باشد. با این حال در حریم رودها ساخت و ساز رونق دارد. در بالادست رودها نیز سدها زده میشود. در مناطق کوهستانی تقریبا تمامی آبهای بالادست مهار شدهاند. برخی برای کشاورزی و برخی برای شرب، یعنی شریان های ریز نابود شدهاند و چشمهها نیز یکی یکی خشک شدهاند، در نتیجه رودها در حال خشک شدن هستند و تاثیرات آنها بر دریاچه خزر مشهود است.
از زبالهها و شیرابهها نگویم که بهتر است ! مقامات کشوری و منطقهای و محلی این دو استان برنامهای که این منطقهی سرسبز و حاصل خیز را که در حال از دست رفتن هستند را نجات دهند، ندارند.
روزانه هزاران مسافر در جنگل ها و سواحل و دشت ها اطراق میکنند، بدون آن که درک کنند که نباید زبالههای تولیدی خود را روی زمین بیاندازند. همین امروز که از جاده دالخانی رامسر عبور میکردم، ۴ ماشین پر از سر نشین، با پلاک ۹۵ در روستای گانکسر تا کمی بالاتر از لتر دو بار از پنجره ماشین خود زباله و پوست پفک (لینا) به بیرون پرت کردند که مجبور شدیم برای دومی بوق بزنیم و در کنارش قرار گرفتیم و تذکر دادیم نه برای حجاب! بلکه برای زبالههای سمی و کشنده حیوانات و انسان.
با این روند به زودی این جنگل (دالخانی) و سایر نقاط تفریحی تا زانو در زباله فرو خواهند رفت و کسی هم خود را مسئول نمیداند.
زبالههای شهری و روستایی نیز هر روز تولید و به نقاط ساحلی یا جنگلی حمل و شیرابههای آنها وارد آبهای سطحی و زیرزمینی و در نهایت وارد دریاچه کاسپین میشود. اینک جنگل هایی که تفرجگاه هستند به خاطر وجود زبالههای شهری و روستایی و زبالههایی که مسافران به جای میگذارند بسیار آلوده هستند. این آلودگی به ضرر مردم بومی و غیر بومی و محیط زیست است.
نمیخواهم شما را بترسانم. اما ظرفیتهای دو استان گیلان و مازندران به همان دلایلی که گفتم در معرض خطر جدی است. به زودی جنگل دالخانی و سایر نقاط تفریحی تا زانو در زباله فرو خواهند رفت و کسی هم خود را مسئول نمیداند.
با این حال مقامات کشوری و منطقهای و محلی این دو استان برنامهای که این منطقهی سرسبز و حاصل خیز را که در حال از دست رفتن هستند را نجات دهند، ندارند.
یک هشدار هم به همه مردم ایران :
مردم ایران فکر میکنند چون شمال کشور دارای مقداری آب و درخت است و زمینهایش قدری سبزتر از جاهای دیگر است ؛ باید پول های خود را به این منطقه بیاورند تا زمینی بخرند و خانهای بسازند. آنها فکر میکنند که در حال سرمایهگذاری هستند، در حالیکه واقعا این طور نیست. چون با این روند، به زودی سرمایههای آنها از بین خواهد رفت. بدین معنا که شمال کشور شاید برای تفریح چند روزه خوب باشد، اما برای سرمایهگذاری بلند مدت مناسب نیست .
( ارومیه زمانی که دریاچه بود )
سال پیش دانشمندان با ساز و کارهای علمی پیشبینی کردند که در کمتر از ۱۰۰ سال (یعنی کمتر از عمر یک انسان معمولی) از دریاچه خزر (کاسپین)، تنها بخشهای عمیق آن مقداری باقی خواهد ماند. چرا که طی این مدت آب این دریاچه بین ۹ تا ۱۸ متر پسروی خواهد کرد. یعنی با این روند تا حدود ۶۰ سال یا کمی بیشتر یا کمتر مردم شمال ایران نیز به احتمال قوی مجبور به مهاجرتهایِ گروهیِ اقلیمی خواهند شد.
( کانال نویسنده )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید