
امروز که آقای پزشکیان منتخب مردم برای تشکیل دولت چهاردهم شد، این سئوال در بین فرهنگیان میچرخد که وزیر آموزش و پرورش چه کسی باشد؟
این سئوال برای من هم دغدغه است، چرا که با گوشت و پوست و استخوان اثر وزیر خوب و وزیر بد را دیدهام چرا که هم دوره وزارت محمد علی نجفی را تجربه کردهام و هم بقیه وزاری پس از وی را که رسما خیلی کوتاه قامتتر از وی بودند.
لذا مطمئن هستم که اگر امروز خوب فکر نکنیم و فرد مناسبی را برای وزارت پیدا نکنیم، فردا دیر خواهد بود.
با دوستان صحبت کردیم و به این نتیجه رسیدیم به جای اینکه یک فرد مشخص را معرفی کنیم، یک سری شاخص برای انتخاب وزیر آموزش و پرورش معرفی کنیم و به آقای پزشکیان این شاخصها را بدهیم که با آن وزیرش را انتخاب کند ؛ اگر این وسط فردی را هم نزدیک به این شاخص ها دیدیم معرفی کنیم .

از نظر من مشکلات آموزش و پرورش را میتوان در بخشهای زیر دسته بندی کرد:
- مشکلات اقتصادی آموزش و پرورش (نظیر: عدم تناسب بودجه با مسئولیتهای قانونی تعریف شده)
- مشکلات سیاسی آموزش و پرورش (نظیر: غلبه باند و باند بازی محفلی و جناحی در عزل و نصبها بر تخصص گرایی)
- مشکلات اجتماعی آموزش و پرورش (نظیر: نارضایتی عمومی والدین و خود فرهنگیان شاغل از وضع موجود)
- مشکلات مدیریتی آموزش و پرورش (نظیر: غلبه مدیران کم توان و یا منفعت طلب با نگاه بنگاه داری بر مدیران کارآمد با نگاه عدالت در آموزش)
وزیر آموزش و پروش بعدی باید بتواند توامان بر همه این چهار دسته مشکل فائق آید .

به همین منظور باید:
1- فردی باشد که به ساختار برنامه ریزی و بودجه ریزی در کشور آشنا باشد و در کنار خودش مشاورین و کارشناسان مجربی داشته باشد تا بتوانند از ظرفیت های قانونی برای حداکثر سازی بودجه و تخصیص اعتبار به آموزش و پرورش استفاده کند .
2- باید فردی باشد که توانایی لابی گری قوی در سازمان برنامه و بودجه، بانک مرکزی، وزارت اقتصاد برای اخذ اعتبار و تخصیص بودجه داشته باشد.
3- باید فردی با شم سیاسی قوی باشد که جریان ها و محفلهای سیاسی درون ساختار قدرت را ابتدا شناسایی و نیروهای آنها را به نفع توزیع عدالت در آموزش مهار و یا راهبری کند.
4- باید فردی دارایی تیم مدیریتی تکنوکرات باشد تا بتواند، تحولات اساسی در نظام تعلیم و تربیت ایجاد کند.

همه این شاخصها را میتوان در یک عبارت خلاصه کرد:
از آنجا که به قول آقای پزشکیان مهمترین وزارتخانه آموزش و پروش است، پس باید وزیر آموزش و پرورش «شیخ الوزرا» باشد. شیخ الوزرا واقعی، یعنی همه کابینه به این شیخوخیت وزیر آموزش اعتقاد قلبی و عملی داشته باشند.
وزیر آموزش و پرورش باید بتواند در هیات دولت و قوه مجریه کارهای آموزش و پرورش را به پیش ببرد، و شخصیت، دانش، تجربه و کاریزمای شخص وزیر آموزش و پرورش برای اجرای این هدف بسیار مهم است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
روند مطالعه در کشورهای توسعه یافته ی دنیا شاهد این مدعاست که این کشورها آموزش و پرورش را اولویت اول کشور خود دانسته اند و برخلاف کشورهای توسعه نیافته سرمایه گذاری در آموزش و پرورش را هزینه ندانسته بلکه عین سرمایه گذاری واقعی دانسته اند چرا که نهاد تعلیم و تربیت در هر کشوری تربیت کننده ی مدیران کارگزار آن نظام است و تا زمانی که که این دستگاه اولویت اول واقعی دولت نباشد یقینا در بر همان پاشنه و تسلسل باطل خواهد چرخید.
سیاستگذاری در آموزش و پرورش از حیاتیترین حوزههای سیاستگذاری عمومی دولت ها شمرده میشود.
در جوامع دانش - محور امروزی، آموزش باکیفیت و برابر از حقوق بنیادین شهروندان و از جمله وظایف اساسی دولت مدرن است. دولت ها سعی می کنند به این مطالبه و وظیفه در قالب فرایند سیاست گذاری آموزشی پاسخ گویند.
البته موفقیت سیاست های آموزشی تابعی از ترتیبات نهادی دولت است.
تجارب چند دهۀ اخیر دولت های توسعهگرای شرق آسیا گواهی بر این مدعاست. این در حالی است که نگاهی به عملکرد دولت های پس از انقلاب در ایران، حکایت از ضعف و ناکارآمدی سیاستگذاری آموزشی دارد.

فرایند ناقص دولتسازی در ایران معاصر و استمرار و تداوم و نیز تشدید و تعمیق آن در دورۀ پس از انقلاب موانع جدی در تدوین و اجرای سیاستگذاری آموزش و پرورش پدید آورد. تصمیمات و اقدامات نخبگان سیاسی در جایگاه دولتسازان جدید در پیدایش این نقیصه و مشکل نهادی مؤثر بود.
نهاد دولت در چهار دهۀ گذشته به دلیل مشکلات نهادی و ساختاری، توانایی و هنر تبدیل و ادغام سرمایۀ طبیعی به سرمایههای انسانی، اجتماعی و فرهنگی را از دست داد. شاخص های آموزشی پایینتر از میانگین جهانی و عملکرد ضعیف آموزش و پرورش برآیند آن است.

در شرایط فعلی برای نیل به توسعۀ پایدار، دولتمردان و سیاستگذاران کشور ناگزیرند با اصلاح نهادی دولت، امر سیاستگذاری در آموزش و پرورش را در ترجیحات دستور کاری و اولویت فرایند سیاستگذاری های عمومی قرار دهند.
اینک که با پیروزی دولت دکتر پزشکیان بارقه های امید تحول خواهی و تحول گرایی در بطن و متن جامعه خصوصا معلمان ایجاد شده است انتظار می رود چنانچه دکتر پزشکیان در سخنرانی ها و میزگردهایشان به اهمیت واقعی معلم و نظام تعلیم وتربیت اعتقاد واقعی داشتند با اولویت قرار دادن آموزش وپرورش در دولت خود در درجه اول و همچنین با معرفی وزیری کارآمد، با برنامه و تحول گرا در درجه دوم موجب قرار گرفتن آموزش وپرورش در جایگاه واقعی خود در کشور باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

«هیچکس گناهکار نیست، هیچکس. میگویم هیچکس. من آنان را ضمانت میکنم. سخن مرا باور کن دوست من، زیرا من قدرت آن را دارم که لبانِ مُفتری را مُهر کنم. برای خود چشمان شیشهای تهیه کن و مانند سیاستمداری سیّاس، تظاهر کن که چیزهایی را میبینی که نمیتوانی ببینی.»
شاه لیر- ویلیام شکسپیر
مرکز آمار ایران گزارشی از وضعیت تورم را در خردادماه سال ۱۴۰۳ را اعلام کرد که برابر آمار و ارقام منتشرشده، بیشترین نرخ تورم ماهانه در خردادماه امسال مربوط به «استان هرمزگان» بود. بهطوریکه نرخ تورم ماهانه این استان در خردادماه رقم ۳.۷ درصد را به ثبت رساند.

یک روز مانده به انتخابات ریاست جمهوری در هفت تیرماه ۱۴۰۳ که در تقویم به نام روز «قوه قضاییه» ثبت شده است «سعید اطمینانی» رئیس دادگستری شهرستان خمیر نیز در یک نشست خبری گفته بود: در یک سال گذشته «سه تن و ۹۴۴ کیلوگرم مواد مخدر» و «یکمیلیون و ۱۵۳ هزار لیتر سوخت قاچاق» جمع آوری شده است. آماری که شاید بهاندازه یک اختلاس عظیمالجثه مهم و شگفتانگیز میتواند باشد!
در همین روزهای داغ انتخابات و میان جنجال و تبلیغات برای جمعآوری آرا ؛ یک «دانش آموز پایه هفتم» این شهرستان که اقدام به سوخت بری میکرد در اثر واژگونی خودرو حامل سوخت قاچاق همراه با راننده جان خود را از دست داد.
من معلم نزدیک به ده دانشآموز را به خاطر میآورم که در سالهای گذشته در حین سوخت بری دچار سانحه شدهاند و جان خود را از دست دادهاند.
به گفتهی یکی از شوراهای محلی این شهرستان حتی اگر ده ها تن دیگر نیز کشته شوند قاچاق پدیدهای است که ادامه پیدا میکند و بخش بزرگی از دانش آموزان این نقطه جنوبی کشور با آن سروکار دارند.

در این عصر ارتباطات بریدههای فیلم و کلام نامزدها در فضای مجازی توجه همه را به خود جلب میکند. چه آنها که تمام مناظرهها را دنبال کردهاند و چه آنها که تصمیم گرفتهاند گفت و گوها را نبینند!
هر کس رئیس دولت چهاردهم شد آیا میتواند وعدههایی را که در تلویزیون و مناظرهها فریاد زده است عملی کند؟ احترام به معلمان، اشتغال مردم، مذاکره یا قهر، رفع تحریم یا مقاومت!
جامعهای که تورم امان از شهروندانش گرفته است و جان دانشآموز پایه هفتم بهراحتی آب خوردن به پایان میرسد. جامعهای که مدارس دولتی و معلم و فرهنگ و محیط زیست اش فراموششده است چگونه میتواند با همدلی و همراهی و «انتخاب درست» دست به تغییر بزند ؟

شاید حقیقت این باشد که مردمانی شدهایم که قانون را، فرهنگ را و اقتصاد و رشد را هر جا به صلاح مان باشد به سود خود مصادره میکنیم و این اتفاق را در مبحث انتخابات نیز شاهد هستیم.
نه میدانیم هواداری چیست و نه می دانیم مطالبه گری کدام است ؛ تنها به انتشار متنهایی نوشته شده توسط دستهای پشت پرده بدون تعقل بسنده میکنیم.
انتخابات بهسان یک نمایش تراژدی است که به تقلید از واقعیت اجرا میشود و آنان که هدف موردنظرشان شکست میخورد پایانی ناامیدکننده را پیش رو میبیند و بدا آنان که فرد موردنظرشان نیز پیروز میشود درمییابند که فریبخوردهاند! چنانچه در دولت یازدهم و دوازدهم و سیزدهم نیز شعارها به سرانجام نرسید.
شاید گناه گناهِ آنان نیز نباشد و تا زمانی که جامعه «مطالبه گر» و حساس نسبت به مسائل جاری نشود همچنان فقر و عقبماندگی سهم ما باشد.

تردیدی نیست در یک شهر بندری که به پایتخت اقتصاد ایران مشهور است قاچاق نباید اشتغال عمده مردم باشد و رونق و توسعه باید پررنگ و نمایان باشد.
اگرچه از قطار خالی سیاست دل پری داریم اما در یکقدمی مانده به انتخاب رئیسجمهور یاد این شعر اخوان ثالث میافتم که:
راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟
مانده خاکستر گرمی جایی؟/ در اجاقی طمع شعله نمیبندم/ خردک شرری هست هنوز؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
جمعی از مطالبه گران حوزه آموزش و پرورش با انتشار بیانیه ای ضمن تشریح اجمالی از وضعیت موجود ؛ حمایت خود را از مسعود پزشکیان نامزد چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اعلام کردند .
متن کامل این بیانیه که در اختیار « صدای معلم » قرار گرفته به شرح زیر است.
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ گردهمایی اهالی تعلیم و تربیت در خانه ی اندیشمندان علوم انسانی به مناسبت بزرگداشت مقام معلم برگزار گردید .
این نشست بیش از سه ساعت به طول انجامید .
در بخش های پیشین فانی گفت :
امروز آموزش و پرورش آینه تمام نمای آینده کشور است ؛ این جمله را باید ترویج کرد . آن قدر باید گفت تا سرانجام جا بیفتد .
وقتی که سهم ما از جی دی پی 4 / 2 درصد است و میانگین جهانی حدود 4 درصد است پس ما تا میانگین جهانی خیلی فاصله داریم.
سهم آموزش و پرورش از بودجه عمومی کشور در حال حاضر حدود 2 / 11 درصد است ؛ وقتی من وزیر شدم 8 درصد بود.
با چه زحمتی من و دوستان بعد از من به 11 تا 5 / 11 رساندند الآن شده 2 / 11 درصد در حالی که سهم آموزش در میانگین جهانی حدود 22 تا 25 درصد است.
این ها همه کدهایی هستند که نشان می دهند که آموزش و پرورش از اهمیت لازم برخوردار نیست.
بطحایی هم چنین عنوان کرد :
واقعا دولت ها نگاه شان به آموزش و پرورش در تمام دولت ها چه اصولگرا و چه اصلاح طلب خیلی فرقی نمی کند .
من آن ایامی که در خدمت دکتر فانی بودم ( شاید ایشان یادشان باشد ) : یک روز به من فرمودند که مرحوم هاشمی گزارشی را می خواهند . گزارش را تهیه کن و پیش ایشان برو و گزارش را ارائه کن.
به بهانه گزارش که مرحوم هاشمی رفسنجانی از وزارت آموزش و پرورش خواسته بود من وارد یک تحلیلی شدم و نیمرخ توجه دولت های مختلف را به آموزش و پرورش در خصوص تامین و تخصیص بودجه ترسیم کردم . این نیمرخ یک منحنی سینوسی بود که دولت ها در سال اول استقرارشان توجه خیلی بالایی به آموزش و پرورش دارند.
به تدریج در سال دوم این منحنی سقوط می کند تا در پایان سال دولت ها به کمترین میزان خودش می رسد و دوباره دولت جدید که می آید با یک خیز جدی این منحنی بالا می رود و دوباره با گذر عمر دولت جدید این منحنی سقوط می کند.
بخش چهارم گزارش را می خوانید :

در شمارۀ 128 ماهنامۀ خواندنی (فروردین و اردیبهشت 1403) مقالۀ مهمی با عنوان « تشکیل کنفدراسیون ایران و ارمنستان، مرهمی بر ترکمن چای و مقابله با توطئۀ خفگی همه جانبۀ ایران » نوشتۀ دکتر مهرداد میرسنجری منتشر شد. همسو با این مقالۀ ارزشمند لازم است الحاق نخجوان به سرزمین مادری را مطرح و سریعاً پیگیری کنیم. الحاق نخجوان به سرزمین مادری نه یک پروژۀ بلکه یک موضوع بسیار ساده و مهم است.
برای ثبت در تاریخ به جمهوری اسلامی تاکید می کنیم؛
به پشتوانۀ پایان قرارداد ترکمن چای مبنی بر اشغال 90 سالۀ آن سرزمین ها و به پشتوانۀ خواست بیشینۀ مردم آن دیار شایسته و بایسته است نخجوان به آغوش سرزمین مادری برگردد. دریغ و هزار دریغ که در زمان فروپاشی شوروی، دولت وقت ایران به علت همسو بودن با گلوبالیسم، الارغم درخواست مردم نخجوان برای بازگشت به مام میهن، به ایران بزرگ خیانت کردند.
فردا هشتم تیر ماه 1403 نوچه های آن دولت وقت در پی به دست آوردن کاخ ریاست جمهوری به هزار ترفند و حیّل به دریوزگیِ رأی افتاده اند.
به سران جمهوری اسلامی هشدار می دهیم :

از عجز و درماندگی در برابر پوتین که جهانخواریش کم از اسلاف خود، پِتر، کاترین، رومانوف ها و استالین نیست، دست کشیده و با اتکا به ملت و پشتوانۀ قوانین جهانی، سهم دریای کاسپین و الحاق خاک پاک نخجوان به سرزمین مادری که کاری قانونی و جزء حقوق ملت ایران است را سریعاً پیگیری و به نتیجه برسانند.
آن چه هشتصد سال پیش خاقانی شروانی در باب سیاست فهمید و حاکمان امروز نفهمیدند اینست که ثبات حکومت در اقتدایش به ملت است:
بى مقتداى ملت نه کلک و نه کتاب بى شهسوار زابل نه رخش و نه ستام

امروز حاکمیت در راستای بیشینه سازی رأی دهندگان، نامزدی عوام فریب از صافی شورای نگهبان گذرانده است. مسیری که ایشان در پیش گرفته، ایران را به یک فدرالیسم سوق می دهد و فدرالیسم برای ایران مقدمۀ تجزیه است. چنین فردی مواضع ایران را در پروژۀ ترکستان بزرگ موسوم به «ز ن گ ز و ر» تضعیف می کند. به همین دلایل چنین نامزدی باب طبع روسیان هم می تواند باشد. چون دانسته یا ندانسته دو چیز را هدف قرار داده است؛ نخست تمامیت ارضی و دوم زبان و ادب پارسی، یکی از بنیادهای هویت ملی ایران. آنچه نمی فهمند نه اینکه نمی دانند، نمی فهمند اینست که آب در آسیاب گلوبالیسم می ریزند.
این نامزد دسته چندم که از دو سو شیر شده یکی نمایندگان گلوبالیسم و دیگری اصلاح طلبانی که فقط و فقط در پی سهم خواهی از قدرت هستند، پس از بیرون آمدن از صندوق، دست کم در دام سه مسألۀ مهم خواهد افتاد :
در ضمن با توجه به جهت گیری های او در گذشته، به زعم خود سیاستی را پیش خواهند برد که تجزیه طلبان را بدیلی در برابر رشد مردم سالاری در دست آنها نگه دارد.

در پایان به آنهایی که از تاریخ درس نمی گیرند تأکید می کنم قوام و استحکام هر ملت به وجود مردمی است که گوهر و ریشه دارند و زندگی خود را به آرمانی گره زده و در مسیر رسیدن به آن کوشا و پایدارند.
به حاکمانی که حفظ نظام را اوجب واجبات می خوانند یادآوری می کنم تمام تجزیه های ایران، در روزگاران استبداد صورت گرفته است نه روزگارانی که قانون اساسی مشروطیت مستقر بود. بی توجهی به این مهم را یا باید به حساب بی تدبیری حاکمان گذاشت و یا سیاستی که تجزیه طلبان را بدیلی در برابر رشد مردم سالاری در دست آنها نگه می دارد.
به نامزدی که نمی فهمد یا خود را به نفهمی می زند هشدار می دهم :
زبان و ادب دیرین و شیرین و گرانمایۀ پارسی زبان علم و هنر و فرهنگ ایران است فراتر از زبان رسمی. گرچه زبانهای محلی در رشد و ارتقای زبان و ادب پارسی سهم به سزایی داشته و دارند و نیز زبان و ادب پارسی در تحکیم و ثبات آنها، هیچ یک از زبانهای محلی، ادبیات جهانی ندارند.

در ادبیات جهانی هزار و دویست سالۀ پارسي، ویژگیهایی نهادینه شده که چند نمونه عبارتند از :
1) راضی کننده و پاسخ گوی رنج ها و آرزوهای ضمیر آگاه و ناآگاه فردی و جمعی ایرانیان؛
2) مسئولیت پذیری در برابر سرنوشت بشر و سرنوشت ایران؛
3) با رعایت اصل دوم، مشروطیت محوری است برای حفظ و پایداری فرهنگ و تمامیت ارضی؛
گرچه آزِ قدرت، برخی از حاکمان را کور و کر کرده، وظیفۀ ملی ما است که دوباره به حکومت هشدار دهیم : « میراث گرگ مرده به کفتار می رسد ». پیش از آن که سطحی نگران با هجوم کور، خشک و تر را با هم بسوزانند و تجزیه طلبان، توهم پروژۀ ملت سازی را بسط دهند، تصمیم درستی بگیرید.
فعلاً قانون اساسی مشروطه را ملاک قرار داده و گام به گام شرایط گذار مسالمت آمیز را هر چه سریع تر برای ملت فراهم کنید.
لازم است آرتش و سپاه و وکلای مستقل حقوق بشر (به جز معدود کسانی که دستشان به فساد و خون مردم آلوده است و باید به دادگاه های آزاد و عادلانه سپرده شوند) پذیرفتار و ضامن اجرای قانون اساسی مشروطه شوند تا مسیر گذار مسالمت آمیز بدون کینه و انتقام فراهم شود. بی شک اولویت مردم، رشد و اعتلای همه جانبۀ کشور و حفظ شرافت ملت و تمامیت ارضی ایران است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
از تاریخ فلسفه میتوان جسارت داشتن آموخت و خود مستقلا وارد میدان و معرکهی زندگی، دین، سیاست، اجتماع و تاریخ و ... شد و هر یک را با مویبینی فیلسوفانه و نگاهی منتقدانه، زیر سوال بُرد و به چالش کشید و تجزیه و تحلیل کرد و دیگر مدام دنبال تحلیل الف و جیم در مسائل سرنوشتساز نبود (تعطیلیِ تقلید و دنبالهروی و آغاز سفر جست و جوی عقل) بلکه خود مستقیما و با تکیه بر آموزههای بنیادینِ زندگیبخش، تفسیر و خوانشی دقیق، عمیق و ژَرف داشت.
از تاریخ فلسفه خاصه پیشاسقراطیان میتوان توجه به ریشه، آرخه یا بنیادها را آموخت و در سطح نماند و به سطحیات و شطحیاتِ این و اکتفا نکرد .
از هراکلیتوس میتوان دیدن و دقت کردن به کثرت و کثرات موجود در عالم را آموخت و خود را محدود و محصور در فرقه و مذهب و خاک و جغرافیای خاص نکرد و توهم استثنا بودن نداشت و جهانها و جهانبینیهای دیگر را هم لحاظ کرد .
از پارمنیدس میتوان اندیشیدن جدی به هستی و نیستی و گذر از پاسخهای قالبی اسطورهای و دین خویانه را آموخت.
از سقراط میتوان پرسش گری را به مثابهی یک سبکِ زندگی آموخت و دیگر هر چیز و هر کسی را آسان قبول نکرد و نپذیرفت بلکه هر چیز و هر کسی و هر عقیدهای ولو قانون و دین و حاکمان را به زیر سوال برد و بیرحمانه نقد کرد و از هیچ مانعی ولو جام شوکران و مرگ باشد در راه پرسش گری و جست و جوی حقیقت نهراسید .
از افلاطون میتوان رسمِ گفتوگو (الف؛ همیشه توجه داشته باش و این احتمال را بده که همواره ممکن است حظی از حقیقت در سخن مخاطبت باشد پس جزمیت و تعصب به خرج نده و خود را حق مطلق و مطلق حق ندان. ب؛ اگر حقیقتی در کلام مخالف خود یافتی، شهامت بهخرج بده و آن را بپذیر) و تمرین دیالوگ و گام برداشتن در راهِ رشدِ فکر و فرهنگِ جامعهی انسانی را آموخت .
از ارسطو میتوان مرید نشدن و مقلد استاد و شیخ و پیر و فرزانه نماندن و دوستدار حقیقت بودن را آموخت (اشاره به عبارت ارسطو که استاد خود افلاطون را نقد میکرد و میگفت: من افلاطون را دوست دارم اما حقیقت را بیشتر) .

از آگوستین صداقت و روراستی با خود و نقاب نداشتن و کوتاه نیامدن و جدیت و استمرار داشتن را .
از دکارت شک در امور و نه تنها در امور بل در تمامی عقاید و اصول عقاید و ادیان و جهانبینیها کردن و ویران ساختن و از نو اندیشیدن و به قیل و قال و حضرت فرمودند اکتفا نکردن و خودشناسی و معرفت و حکمت را .
از اسپینوزا (که به تعبیر راسل شریفترین و صادقترین همهی فلاسفه است) پیرو نماندن در سپهر دین و بررسی تاریخی متن مقدس و به زیر سوال بردن متولیان امور دینی و افعال و اوصاف و صفتهایی که به خداوند نسبت میدهند و نهایتا اندیشهی سیاسی را .
از لاک رواداری و به رسمیت شناختن آزادی فردی هر انسانی را .
از هیوم جسارتِ به نقد کشیدن کتب مقدس، علوم طبیعی و حتی فلسفه را!
از کانت نقدِ محض و خرد ناب و نقادی ویرانگرانه و درعینحال سازنده را .
از هگل تاریخ را و تاریخی دیدن امور و پدیدهها حتی مفاهیم را .
از شوپنهاور سادهلوح نبودن و بنا را در زندگی بر خوشی و خوش بختی نگذاشتن و از قبل برای هر مصیبیتی آماده بودن و تامل در ارادهی مطلق خواست و هنرِ همیشه بر حق بودن و هنرِ زندگی کردن و ... را .
از نیچه بُتشکنی و نقد بیپروای ادیان تاریخی و آریگویی به زندگی و مبارزه با پوچی و عصیان و طغیان علیه هر چه کلیشه است و کهنه و پوچ و پوک و پوسیده است را .
از هوسرل رفتن به سوی خودِ خودِ چیزها و پس زدن و کنار گذاشتنِ هرگونه پیشداوری و سوگیری نسبت به پدیدهها و معرفت نابی چون پدیدارشناسی را .
از هایدگر اندیشیدن به هستی و زمان و مرگ و نهیلیسم و هنر و نقد رادیکال اندیشهی حسابگرانه و چارپولی و انسانکالاکُن و سنت سوبجکتیویستی و خودِ متافیزیک را .
از لویناس اهمیت و ارزش دیگری (دیگر همچون شرط حیاط و خود) و ضایع نکردن حق و حقوق طبیعی و شهروندی و کرامت انسانیاش را .

از راسل و سارتر (با وجود فاصلهی کهکشانی بین نحوهی اندیشهشان) مبارزه علیه هر سیاست جنگطلب و هر حکومت سرکوبگر و تلاش برای صلح بیحد و مرزِ جهانی و اندیشیدن در اخلاق و عقیده و کنار گذاشتن عقاید پوسیده و ... را .
اینها صرفا و تنها عنوان بسیار بسیار کلیٍ بصیرتهای بنیادینی بود که بدان در حد اشاره پرداختیم.
اگر بنا بر تفصیل و توضیح و تبیین باشد با همین تاریخ فلسفه میتوان به استقلال روح و روان رسید و راه و رسم زندگی آموخت و هرگز از جست و جوگری و در راه حقیقت بودن خسته نشد و همواره در برابر پوچی، خواه از نوع نهیلیسمش باشد خواه از نوع سیاسی و دینی و خفقانش عصیان کرد و جانها را با نفس اندیشه و سلوک فکری گرم کرد و به هیجان آورد و با شور و شوق و هیجانی ونگوگوار به زندگی آری گفت.
( کانال نویسنده )
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر و در گزارش صدای معلم با عنوان : « استقبال سرد و بی رمق معلمان از مناظره نمایندگان نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری .... آیا بطحایی ترسید که بیاید ؟ » آمد ( این جا ) ؛ یکشنبه سوم تیر و به دعوت سازمان بسیج فرهنگیان وزارت آموزش و پرورش جلسه مناظره انتخاباتی درباره «مسائل تعلیم و تربیت و وزارت آموزش و پرورش» با حضور نمایندگان نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار گردید .
در این نشست سیدبابک هاشمی نکو به عنوان نماینده محمد باقر قالیباف ؛ مهدی کاظمی به عنوان نماینده سعید جلیلی ؛ محمود حدادی به عنوان نماینده حجت الاسلام و المسلمین مصطفی پور محمدی ؛ عباسعلی زارعی به عنوان نماینده امیرحسین قاضی زاده هاشمی و عباس رمضانی به عنوان نماینده علیرضا زاکانی در نشست دعوت شده بودند اما محمد بطحایی در این مناظره حضور نداشت .
برخی از نمایندگان نامزدها به ویژه مهدی کاظمی نماینده سعید جلیلی در پاسخ به پرسش مجری نشست در مورد راهکار آنان برای اقتصاد آموزش و پرورش و حل مشکلات معلمان به ظرفیت و پتانسیل « صندق ذخیره فرهنگیان » اشاره کردند .
کاظمی حتی به تغییر اساسنامه اشاره کرد .
در بخش پرسش و پاسخ ؛ « علی پورسلیمان ، مدیر صدای معلم » ضمن نقد دیدگاه این نمایندگان تصریح کرد :
« به صندوق ذخیره فرهنگیان اشاره کردند.
ماهیت صندوق مشخص نیست. معلوم نیست خصوصی است یا دولتی ؟
آقای هاشمی نکو جواب بدهند چرا اساسنامه مصوب تیر ماه 1400 اجرا نمی شود؟
چرا آقای صحرایی به عنوان رئیس هیات امنا و وزیر آموزش و پرورش از اجرای آن طفره می رود ؟ »
اما مدیر این مناظره با شدت مانع از ادامه طرح پرسش و دیدگاه توسط مدیر صدای معلم شده و گفت که : « لطفا دیگر سوال نپرسید . نظم جلسه به هم می خورد. اینجا جلسه پرسش و پاسخ نیست! »
پورسلیمان هم در پاسخ عنوان کرد که مناظره تعریف دارد. اینجا جلسه تعریف و تعارف نیست. پرسش ها باید شفاف مطرح شوند و پاسخ هم شفاف مطرح شود.
اگر این جلسه را برای تعارف و تعریف و تمجید و کوبیدن یک دولت خاص گذاشته اید ما هم تکلیف خودمان را بدانیم و دنبال کارمان برویم .
آن چه در زیر می آید ؛ نقد و تحلیل « سعید شهسوارزاده ؛ عضو شورای نویسندگان صدای معلم » در مورد محتوای این سخنان است .