عابدینی:
این عملا تحقیر معلمان است. یعنی این شکلی فردا بگویند عیب ندارد اگر شما می گویید تعامل و همکاری حوزه و آموزش و پرورش ؛ اما چرا همکاری فقط یک طرفه است ؟
چرا فقط آن طرف می گوید که چه کار باید بکنید ؟ مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش در خود این وزاتخانه و در محیط مدارس هم کاربردی ندارد!
چه اشکالی دارد که حوزه را هم به معلمان بدهید تا برای آن برنامه ریزی کنند.
آیا برای روحانیت ما معلم متخصص نداریم ؟
معلمان می توانند به آنان درس تخصصی آموزش بدهند ؟
تمام خواسته ها و از جمله متن همکاری حوزه و آموزش و پرورش را ملاحظه کنید صد در صد محتوایش ، مطالبه و درخواست از آموزش و پرورش است.
فکر می کنند آموزش و پرورش یک سفره ای است که پهن شده است !
همه اش مطالبه آن طرف است. باید ساختمان در اختیار بگذارند. باید نیروی انسانی در اختیار قرار دهند. باید ورودش این شکلی باشد.
اما تعامل دو طرفه است. یک کاری را شما انجام دهید و کار دیگر را طرف مقابل انجام دهد . اصلا معنای تعامل همین است .
وزارتخانه بخشنامه می کند که آموزش و پرورش باید در خدمت حوزه باشد ، در خدمت روحانیت برای تعلیم و تربیت باشد. این داستان دردآور است !
نمی دانیم از کدام سمت قضیه صحبت کنیم ؟
آموزش و پرورش مانند خانواده ما است و آدم نمی تواند بی تفاوت بماند. این دردها را کسی نمی شنود و کسی هم توجهی نمی کند.
صدای معلم:
موضوع بعد ؛ بحث تراکم کلاسی و مصوبه هشتصد و هشتاد و ششمین جلسه شورای عالی آموزش و پرورش دوره ۱۵ مهر ۹۲ است که عنوان آن این است نشانگرهای ارزشیابی نظام آموزش و پرورش و استانداردهای آن.
بر اساس این مصوبه در تعریف شاخص تراکم آمده است:
بر اساس این مصوبه، تشکیل کلاس درس با تعداد بیشتر از «حداکثر تراکم» تعیین شده، تحت هر شرایطی ممنوع است و تلاش برای کاهش دامنه تغییر از سطح پایین یا بالای استاندارد و حرکت به سمت استاندارد، یکی از ملاکهای اصلی ارزیابی عملکرد استان در خصوص این استاندارد خواهد بود . ( این جا )
تبصره ۲ از این مصوبه تصریح می کند :
«دامنه این استاندارد در مناطق و مدارس خاص استثنائاً در دوره ابتدایی از ۱۴ تا ۲۶ و در دوره متوسطه اول و متوسطه دوم از ۱۶ تا ۲۸ و در هنرستانها از ۱۲ تا ۱۸ قابل تغییر خواهد بود ولی در هر صورت و تحت هیچ شرایطی تراکم دانشآموزان در کلاس درس نباید از حداکثر تعیین شده تجاوز کند »
در حال حاضر بسیار شاهدیم که به خاطر بحران کمبود معلم و مسائل دیگر تعداد دانش آموزان کلاس ها بسیاری اوقات از چهل نفر هم تجاوز می کند و عملا نشان می دهد که مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش در خود این وزاتخانه و در محیط مدارس هم کاربردی ندارد و به قول معروف به درد لای جرز می خورد !
کسی و یا مقامی به این مصوبات توجهی نمی کند.
شما تاکید کردید که شورای عالی آموزش و پرورش از موقعیت یک نهاد نظارتی خارج شده و به یک نهاد اداری قلب یافته و استقلالش هم تا حد بسیار زیادی از بین رفته است.
فکر می کنید برای این وضعیت چه باید کرد ؟
برای تراکم کلاسی که نسبت مستقیمی با کیفیت آموزشی دارد چه تدبیری می توان اندیشید؟
عابدینی:
این سوال بسیار اساسی است.
من می خواهم خیلی ویژه از شما تشکر کنم که این قدر دقیق در مسائل ورود پیدا می کنید .
جملات و تبصره ای که خواندید بند بند آن و حروف به حروفش نوشته خود من است که چهار سال تعریف و تدوین شاخص ها طول کشید.
فکر می کنم سال 86 بود که شاخص هایی در آموزش و پرورش داشتیم . 146 شاخص ارزیابی عملکرد در آموزش و پرورش استخراج و شد و در شورای عالی آموزش و پرورش مصوب شد.
اگر شما به مصوبه نگاه کنید شورا در مقدمه آن روی شاخص ها استناد کرده که 146 شاخص ارزیابی عملکرد آموزش و پرورش مصوب شد که بخشی از اینها کیفی بودند که قاعدتا باید از نو بازسازی می شد و بخشی از آن ها کمی بودند.
ما گفتیم که شاخص بدون استاندارد معنی ندارد ؛ مثلا شما با یک ابزار اندازه گیری موضوعی را اندازه بگیرید اما نتوانید نقطه مطلوبیت را مشخص کنید . این که کجا نقطه هدف و مطلوب ماست ؟
یک تیم کارشناسی را وارد کردیم . مطالعات عمیقی انجام گرفت . مقاله ای از من در مورد استاندارد شاخص ها منتشر شد .
آمدیم وارد استاندارد سازی شاخص های ارزیابی شدیم که حدود 45 یا 46 از این شاخص ها استاندارد سازی شد که البته اسمش هم به غلط با پیشنهاد یکی از اعضای شورای عالی اخرین دقایق جلسه با « نشانگر » تعریف شد . در این جا نشانگر غلط است و شاخص درست است.
در مجموع متن آن در مورد استانداردهای ارزیابی آموزش و پرورش است. اگر تراکم کلاسی را اندازه گرفتیم سوال این است که چه تعداد مطلوب است ؟
اگر عملکرد آموزش و پرورش را یک جا اندازه گرفتیم ؛ کدام میزانش مطلوب و خواسته ما را برآورده می کند و این همان مصوبه ای است که شما اشاره فرمودید.
ما دو مشکل اساسی داشتیم که شاید بخش عمده ای از انرژی ما را به خودش معطوف داشت ، بحثی بود که سال ها وزارت آموزش و پرورش با سازمان امور استخدامی و سازمان مدیریت و برنامه ریزی داشت و آن موضوع حجم و یا تعداد دانش آموزان بود .
آن ها می گفتند ما به این چیزها کاری نداریم !
به فرض ؛ ما ده میلیون یا پانزده میلیون دانش آموز داریم . این را به تعداد معلمان تقسیم می کنم و به شما مجوز استخدام معلم می دهیم. اما ما روستاهایی داشتیم که با دو سه تا دانش آموز مدرسه تشکیل می شد و نمی شد با آن ابزار اندازه گیری کرد .
بعد می آمدند میانگین می گرفتند و مجبور می شدند در روستا یک کلاس چهار پنج نفره تشکیل بدهند اما در شهرهای بزرگ با جمعیت زیاد مثلا کلاس هایی با تعداد چهل تا پنجاه دانش آموز تشکیل می دادند تا آن میانگین درست شود !
ما گفتیم این فرمول غلط است !
آمدیم یک شاخص ترکیبی درست کردیم.
دغدغه ی ما روستاها ، مناطق کم جمعیت و کلان شهرها بود.
در شهرهایی با جمعیت متوسط با استانداردهای کلاس ها خیلی مشکل نداشتیم.
در شهرهای با تراکم بالا دغدغه ما بود و در روستاها با تراکم پایین تر.
ما آن جمله تشویقی را گفتیم .
از مدیران کل استان ها و مسئولین استان ها خواستیم تلاش کنند تراکم کم را یک مقدار افزایش بدهند . مثلا بگویند ما تدابیری اندیشیدیم و به فرض کلاس های پنج نفره مان ده نفر شد. این را باید تشویق کنند اما الزام و اجبار نیست.
وزارت آموزش و پرورش موظف است که حتی برای یک دانش آموز هم معلم در نظر بگیرد و کلاس تشکیل دهد.
در کلان شهرها مانند تهران ، شیراز ، اصفهان ... با تراکم بالا شاخص ترکیبی را تعریف کردیم ولی واقعا همان طور که تاکید شده تشکیل کلاس های بالاتر از 26 و حداکثر 31 دانش آموز ممنوع است.
کجای این مصوبه الآن دارد اجرا می شود ؟
و ما کلاس چهل نفره و پنجاه نفره داریم !
صدای معلم:
ممنوع است یعنی عدول از این مصوبه و بی توجهی نسبت به آن تخلف محسوب می شود .
( ادامه دارد )
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
مصاحبه گر : علی پورسلیمان
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
چرا با مدیران سابق گفت و گو
می کنید؟ اکثر آنان وقتی مسئولیت داشتند همانند امروزی ها دم به تله مصاحبه نمی دادند تا پست و میز خود را حفظ کنند.
اینجا ایران است فوقش می گویند شرایط حاضر با زمان ایشان همخوانی ندارد و مجبور به افزایش تراکم کلاس ها هستیم.
کدام متغیر ما در آموزش و پرورش استاندارد است که این یکی باشد؟
کلاس بدون معلم ، دانش آموز بدون کتاب و دیگر موارد.
مگر چند درصد از تبصره ها و
ماده های قانون اساسی حداقل در مورد آموزش و پرورش قابل اجراست که در مورد اجرای حتمی قوانین داخل سازمانی، دلخوش باشیم؟
آقای عابدینی را نمی شناسم و در مورد این که چگونه فعالیت
کرده اند،حق قضاوت ندارم، اما به یک اصل معتقدم که اگر همه شرح وظایف خود را در حد قانونی سیستماتیک انجام می دادند
ما مواردی برای تحسین و تایید نیز داشتیم که نداریم و گر نه این همه مصیبت نداشتیم.
از لحاظ قانون! مادری اجازه دارند سر خود به دو فرزندش آموزش دهد و آنان را مدرسه نفرستد؟
و آیا مدیر یک مدرسه غیرانتفاعی!
اجازه دارد آن دو را با دریافت شهریه ثبت نام کند ولی آنان حضور فیزیکی در مدرسه و کلاس و امتحانات رسمی نداشته باشد و فقط کارنامه صادر کند؟
دیروز انگشت به دهان از نزدیک نسبتا دوری ماوقع را مطلع شدم!
تا جایی که می دانم در دیگر کشورها جرم محسوب می شود و دولت چنین اجازه ای نمی دهد. ور کشور ما چطور؟ و مشتاق هستم تعداد چنین پدیده را بدانم.