شاید کمتر کسی باور کند که در قلب گوهردشت (رجایی شهر) زیبای کرج در منطقه اوقافیها هنرستانی وجود دارد که به شدت نیازمند توجه مسئولین و حمایت خیرین می باشد.
ساختمانی با قدمت انقلاب که بین مدارس ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان دخترانه و پسرانه پاسکاری و دست به دست شده و در دوره کهنسالی و فرتوتی به هنرستان کاردانش به ارث رسیده است.
هنرستانی که مخاطبینش نه نازپرورده های پولدار کرج و نه درسخوانهای ورزیده و بیحاشیه اجتماع، بل از طبقات آسیب پذیر فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و در یک کلام از زیر پوست شهر هستند.
خانوادههایی عمدتاً مهاجر از چهار گوشه مملکت، ساده و بی آلایش، صمیمی و بی غل و غش، با فرزندانی مأیوس از خوانش رسمی درس و مشق، تکیده و البته بامرام و دوست داشتنی و کاری.
شادکامی دانش آموزان آرزوی ماستیک ماه و اندیست که برای جلب نظر خیرین و مسئولین چون گنجشکی در قفس به درب بسته می زنم.
از بخش خصوصی، خیرین پر طمطراق و همچنین مشارکت خانواده ها (که خود عمدتاً مستحق حمایتند) دست شسته بوده و دنبال رایزنی با مجموعه شورا و شهرداری بودیم که ناگهان خانمی وارد اتاقم می شود:
"سلام، بنده بیرانوند روابط عمومی شهرداری منطقه ۷ کرج هستم. از طرف آقای شهردار بابت بررسی مشکلات و تمهیدات لازم جهت حضور شهردار به مناسبت روز دانش آموز در هنرستان شهید دستغیب آمده ام."
با راهنماییهای صورت گرفته به زودی رنگ آمیزی محوطه هنرستان استارت می خورد. با هماهنگی های انجام شده بالاخره ۱۳ آبان روز موعود ، دکتر کاظمینی شهردار و تیم همراه با حوصله ای ستودنی از تمامی بخش های هنرستان پیر و فرتوت ما بازدید می کنند و از این که در قلب کرج چنین هنرستان محرومی وجود دارد در بهتی عمیق فرو میروند.
نامه ای مکتوب حاوی درخواست های بلندبالای ما تقدیم شهردار می شود. با خوشرویی و حوصله تمام با هیئت همراه در خصوص چگونگی و چرایی مساعدت حداکثری به مجموعه رایزنی و مشورت می نمایند و نامه بنده پاراف میگردد.فارغ از اینکه چه میزان مساعدت از مجموعه مقروض شهرداری نصیب هنرستان گردد، کار پسندیده و داوطلبانه مجموعه شهرداری منطقه ۷ بسیار قابل احترام و ستودنیست و تا همین جا نیز کلی انرژی مثبت به ما پمپاژ مینماید.
شهرداری از جنس تلاش و آبادانی
دکتر امیرحسین کاظمینی شهرداری منطقه هفت را با میلیون ها تراز منفی تحویل و در دوره مسئولیتش کارهای زیربنایی را شروع کرده و پروژه های ماندگاری را از خود به یادگار میگذارد.
تراش و آسفالت ضلع شمالی خیابان شهید بهشتی، طرح مطالعاتی پروژه باغستان، پارک در دست احداث رو دره ای، اقدامات عمرانی در خیابان اشتراکی، بازسازی پارک ششم اصلی گوهردشت، زیباسازی خیابان داریوش، صاف کردن بدهیهای گذشته و ایجاد و افزایش درآمد برای شهرداری منطقه و... گوشه هایی از تلاش بی وقفه دکتر کاظمینی و تیم همراهش میباشد.
تبعیض آموزشی و هنرستانهای فراموش شده
ایجاد جامعه رنگارنگ، طبقاتی و به شدت تبعیضآمیز آموزشی در کشور با بیست و چند نوع مدرسه از یک طرف و همچنین هزینهبر بودن ایجاد، تعمیر و نگهداری هنرستانهای فنی و کاردانش از دیگر سوی مشکلات مدارسی چون شهید دستغیب را دوچندان کرده و به صورت تصاعدی بالا میبرد.
قیاس معالفارق اجتماع
هنرجویان هنرستانهای کاردانش عمدتاً کسانی هستند که از چهار پایهی علاقه، سلامت خانواده، انضباط و درس معمولا یک پایه اش می لنگد. مدیریت و تدریس در چنین مراکزی به شدت پیچیده و استرسزا بوده و نیازمند انسانهایی با حوصله و ظرفیت مضاعف میباشد. فلسفه تأسیس چنین هنرستانهایی آماده کردن و هدایت سریع دانشآموزان علاقمند به اشتغال زودهنگام به سمت بازار کسب و کار است. انتظار معقول از یک هنرجوی هنرستان کاردانش نه انباشت تئوریک محفوظات غیرکاربردی در ذهن، بلکه مهارت آموزی و آموزش مهارتهای زندگی است.
لذا مقایسه نوع آموزش و اداره چنین مراکزی با دبیرستانها اساساً اشتباه و غیرکارشناسی است.
منشور مشکلات نوین
امسال علاوه بر مشکلات هر ساله، ثبت سامانهای کتب درسی و پخش و توزیع مسئلهدار، جبران کمبود معلم با همکاران بازنشسته و تحمیل تدریس اجباری کادر اجرایی نیز هریک به تنهایی داستانی پیچیده میباشد.
چاره چیست؟
متأسفانه آموزش و پرورش اولویت هیچ یک از دولتها با گرایشات مختلف نبوده و همواره به عنوان مصرف کننده و برباد دهنده بودجه در نظر گرفته میشود.
برای نزدیک کردن مدارس دولتی در حاشیه به استانداردهای ملی راهی جز مشارکت اولیا، حمایت خیرین و توجه ویژه دولتمردان متصور نیستیم.
امیدواریم روزی عدالت آموزشی سایه سار مدارسمان در چهارگوشه مملکت فارغ از تبعیضهای فعلی باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت داریداین آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">
بسیاری از مردم فکر می کنند که آموزش سیاسی یعنی آموزش ایدئولوژیک یا حزبی. اینکه مثلا از افراد بخواهیم طرفدار لیبرالیسم یا مارکسیسم بشوند.
من دراین باره بر میگردم به کانت و اینکه چه شرایطی باید فراهم شود که افراد بتوانند جامعه را خودشان اداره کنند نه اینکه یک آقا بالاسر داشته باشند که او ارشادشان کند. جامعه باید به این درجه از مسئولیت و آگاهی برسد که خود را مرتب مورد سؤال قرار بدهد و مدام در آن واکنشهای دموکراتیک صورت بگیرد.
مسأله این نیست که کسی را به قدرت برسانید و بعد از مدتی سرنگوناش کنید. حرف اصلی این است که باید سیاست را از پایه ایجاد کرد و این تنها با آموزش جامعه ممکن میشود. به قول هگل، ما در اینجا با یک خودآموزی جمعی و تاریخی مواجه هستیم.
ما مدرنها، متأسفانه باور داریم که به گفته لایبنیتس در «بهترینِ جهانهای ممکن» زندگی میکنیم زیرا در تکنولوژی و صنعت مرزهای سابق را رد کردهایم و وضعیتِ امروز ما، غایتِ سعادت بشر است. این موضوع تبدیل به یک بینش جهانی شده که من شدیدا با آن مخالفم زیرا چنین بینشی اجازه نمیدهد که ما نگاه اجتماعی و سیاسیمان را اصلاح کنیم.
در وضعیت فعلی، به قول اسپینوزا ما نیاز به «اصلاح شعورمان» داریم.
نگرشی که انسان مدرن به جهان دارد نگرش دکارتی است یعنی اینکه انسان خود را مالک و سرور جهان می داند و همه چیز اطرافاش را برای لذتجویی شخصی مصرف میکند. دغدغههای چنین انسانی، میشود رسیدن به پول بیشتر و داشتن اُرگاسم طولانیتر و کسب قدرت نامحدود. از میان این وضعیت است که دونالد ترامپ بیرون میآید و می شود الگو برای بسیاری آدمها.
اما در نهایت هنوز هم مسأله اصلی، داشتنِ شفقت و همدلی است. وقتی ما در حوزهی عمومی شفقت و همدلی نداشته باشیم، به یک فلاکت عمومی و روزمرگی احمقانه دچار میشویم که گرفتاری اصلی دوران مدرن است.
اسیر روزمرگی شدن به معنای پایان پرسشگری و اندیشیدن است.
شبکه جامعهشناسی علامه
مهدی نوید ادهم دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش در گفتوگو با خبرگزاری تسنیم، در پاسخ به این پرسش که آیا طرح معلم تمام وقت مطابق با اهداف سند تحول بنیادین است ، بدون اشاره به بند و ماده و فصل سند تحول گفت : "موضوع تمام وقت شدن معلمان در سند تحول بنیادین آمده است. یک کارمند اداری در هفته 44 ساعت کار میکند.در سند تحول نیز آمده است که یک معلم باید در هفته 44 ساعت در مدرسه حضور داشته باشد."
معلوم نیست که نوید ادهم این حکم را از کجای سند تحول در آورده ؟ اگر به متن سند تحول رجوع کنیم در فصول 7 گانه آن نه در مورد 44 ساعت کار کارمند چیزی گفته شده و نه در مورد معلم تمام وقت و ساعات حضور یا تدریس او در مدرسه چیزی نوشته شده است.
آقای نوید ادهم به ارکستر دو نفره آقای وزیر و معاون پشتیبانی او در مورد " معلم تمام وقت" پیوسته و در توجیه آن دروغ شاخدار گفته است.
اگر سند تحول بنیادین همین متنی است که در 7 فصل منتشر شده است و در دسترس عموم است،چنین ماده و بندی ندارد و احتمالا نوید ادهم تخیل زده است. تنها جایی که از اصطلاح "تمام وقت" استفاده شده راهکار ۵/۲۱ سند است : "ساماندهی ساعات کار مربیان برای حضور تمام وقت در مدارس شامل ساعات تدریس و ساعات اختصاص یافته به سایر فعالیتهای تربیتی مرتبط در مدرسه با توجه به ضرورت جبران خدمت مناسب ایشان." این بند اولا در مورد ساعات حضور مربیان در مدرسه است و ثانیا بحثی از 44 ساعت موظف نشده است.
رمز ماندگاری نوید ادهم همین ویژگی ژلاتینی نظرات او است. آقای نوید ادهم کاری به خوب و بد خاصیت بادمجان ندارد ، برای او مهم این است که خان (وزیر ) بادمجان دوست دارد یا ندارد.
نوید ادهم خودش را با منویات هر وزیری تطبیق می دهد.
ورود نوید ادهم و آوردن فکت دروغ از سند تحول، نشانه این است که آقایان برای رسیدن به هدف خود یعنی اضافه کردن ساعت تدریس دبیران و جا انداختن 30 ساعت و در فاز بعدی 36 ساعت تدریس در هفته برای معلمان، حتی از جعل محتوای سند تحول هم ابایی ندارند. بعد از اینکه وزیر و معاون پشتیبانی، طرح را به عنوان یک طرح رفاهی و یا طرحی برای افزایش کیفیت آموزشی معرفی کردند ، نوید از زاویه دیگری وارد ماجرا شده است. نوید ادهم بین ساعت حضور در مدرسه و ساعت تدریس تفاوت قائل می شود. یعنی 24 ساعت تدریس و 20 ساعت کارهای تحقیقی، ارتباط با خانوادهها، اقدامات تربیتی و امور مربوط به دانش آموزان. اما ناگهان مسیرش را مطابق میل وزیر عوض می کند و افزایش ساعات تدریس معلمان را به عنوان "گام نخست طرح" معرفی می کند.
ساعت کار هفتگی کارکنان دولت به موجب ماده 87 قانون مدیریت خدمات کشوری 44 ساعت در هفته تعیین شده است. در همان ماده آمده : "میزان ساعات تدریس معلمان و اعضاء هیات علمی از ساعات موظف، درطرحهای طبقه بندی مشاغل ذیربط تعیین خواهد شد."
در طرح طبقهبندی مشاغل معلمان کشور، خدمت تمام وقت متصدیان مشاغل آموزشی به این شرح تعیین شده است:
آموزگار، دبیر (راهنمایی یا سه سال اول دبیرستان)، دبیر (سه سال دوم)، هنرآموزی و مربی امور تربیتی مدارس 24 ساعت در هفته، مشاور واحد آموزشی 24 ساعت در هفته که حداقل 10 ساعت آن تدریس میباشد.مربی بهداشت 30 ساعت در هفته.مدیران و معاونین واحد آموزشی/ تمام ساعات رسمی مدرسه. از ساعات تدریس متصدیان مشاغل فوق با داشتن 20 سال سابقه تدریس یا مدیریت و یا معاونت یا رسیدن به سن 50 سالگی، چهار ساعت در هفته کسر خواهد شد.
سوال این است که چرا وزیر و معاون پشتیبانی وزارت و در ادامه دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش که حداقل این آخری باید دقیق و حقوقی حرف بزند در صدد قالب کردن طرح معلم تمام وقت به عنوان طرح رفاهی یا افزایش کیفیت یا اجرای بندهایی از سند تحول برآمده اند؟ دلیلش این است که آموزش و پرورش با کمبود دبیر و کمبود منابع مالی برای استخدام نیرو مواجه است. راه حلی که در سازمان برنامه و بودجه تهیه شده ، افزایش ساعت کار موظف معلمان رسمی است. این طرح در چند مرحله اجرا می شود اما نهایت طرح این است که افزایش حقوق معلمان مشروط به این می شود که 36 ساعت در هفته تدریس کنند. رمز ماندگاری نوید ادهم همین ویژگی ژلاتینی نظرات او است. آقای نوید ادهم کاری به خوب و بد خاصیت بادمجان ندارد ، برای او مهم این است که خان (وزیر ) بادمجان دوست دارد یا ندارد
این طرح چون با تدلیس و فریب همراه است مورد قبول معلمان قرار نمی گیرد. تبدیل معلم به ماشین تدریس علاوه بر اینکه به زیان معلم است باعث افت کیفیت آموزش می شود. اگر شرایط برای حضور معلمان در همه روزهای هفته را فراهم کنید ایرادی ندارد اما ساعات تدریس معلمان نباید زیاد شود.
کانال تلگرامی
فردی از خردمندی پرسید: مفهوم زندگی و هدف از آن چیست؟
خردمند در پاسخ گفت : یک قاشق پر از روغن به دست بگیر و دور تا دور منزل خود را بچرخ تا معنای آن را بیابی .
آن فرد چنین کرد و برگشت. خردمند پرسید در اطراف خود چه چیزهایی را دیدی ؟
فرد گفت : هیچ . تمام تمرکزم به قاشق بود که روغنش بر زمین نریزد!
خردمند گفت : یک بار دیگر با قاشق روغن به دست برو و دور و بر منزل خویش را با دقت نظر کن.
فرد دوباره رفت و بر گشت. خردمند پرسید این بار چه چیزهایی دیدی؟
فرد گفت : تمامی روغن بر زمین ریخته شد اما درختان ، پرندگان ، رنگ های گوناگون ، حوض وسط حیاط پر از آب و خاک و گل و... همه را دیدم و بسیار زیبا بود.
خردمند گفت: وقتی انسان فقط در برخی از موضوعات دقت و یا تمرکز می کند، توانایی مشاهده و درک مابقی چیزها را از دست می دهد، لذا محدویت نگاه او باعث می شود تا واقعیت ها و یا زیبایی ها را نبیند و فقط آن چیز را ببیند که خودش می خواهد و یا می تواند.
در واقع چگونه زندگی کردن نیست که ما را به سعادتمندی و رضایتمندی می رساند ، بلکه نحوۀ زندگی و انتخاب های ماست که آن را زیبا و یا زشت می سازد.
حال ببینیم معلمان و دبیران با تمرکز روی کدام موضوعات ، مابقی وظایف خود را فراموش می کنند: منزلت اجتماعی با مجموع کارکردهای هوشیارانۀ معلم زائیده می شود ، رشد می کند و تعمیم می یابد. زیاد بودن حقوق به من توانایی برآوردسازی نیازهای حیاتی و غیرحیاتی را می دهد اما تنها بدان اندیشیدن، مرا از خلق ارزش ها و انتقال آن به دیگران باز می دارد
ما معلمان و دبیران نظام آموزشی با دیدن کدام مسایل خاص مابقی شرایط و مفاهیم ارزشمند حیطۀ شغلی خود را فراموش می کنیم؟
ما عمدتا اوضاع معیشتی خود را می بینیم چون جامعه ما را در برآورد سازی نیازهای اولیه یعنی خوراک ، پوشاک ، مسکن و.... محکوم و دست بسته نگه داشته است. نامش را گذاشته اند خط زیر فقر. این خط به مثابۀ همان قاشق پر از روغن است که به ما فرصت نگریستن به پیرامون خود را نمی دهد. لذا سایر کارکردها و یا ارزش های ذاتی خود را چون مهر ورزیدن و دوست داشتن دانش آموزان و آماده سازی آنان برای فردایی بهتر، عشق ورزی به ماهیت اصلی شغل یعنی تعلیم و تربیت، آموزش با تمام وجود و ایثار، مطالعه و به روزرسانی معلومات خود ، کشف استعداد دانش آموزان و هدایت آنان در انتخاب مسیر موفقیت ، معرفی کتاب به دانش آموزان ، بازگویی مختصری از پندها و نصیحت ها در لابه لای کلاس درس و یا زمانهای مردۀ آموزشی ، آموزش آداب و معاشرت ، تشویق به سنت احترام به بزرگترها ، مشخص ساختن و آموزش ارزش ها و هنجارها، یاد دادن : مهارت دوست داشتن غیرخود ، مهارت زندگی گردن ، مهارت اندیشیدن و مشاهده کردن ، گفتگو کردن ، نقد کردن و بالا بردن آستانۀ تحمل خود در قبال نقد دیگران و....
گویی دو دست خود را کنار دو چشم گذاشته و عمدا و یا سهوا ، ترجیح می دهیم در کار خود کم بگذاریم. معلمی فقط تدریس صفحات مشخص کتب درسی و انجام پرسش شفاهی و کتبی ، طرح سئوال و اصلاح اوراق امتحانی دانش آموزان نیست.
این افراد همان هایی هستند که خود را مبصر کلاس تصور می کنند. معلمی زمانی هنر است که به سایر کارکردهای حساس و مهم خود نیز توجه داشته باشد.
معلم ، زمانی منزلت اجتماعی ارزشمندی خواهد داشت که اجازه دهد تا روغن قاشق بریزد اما اطراف و اکناف خود را با دقت مشاهده کند. اساس تحقیق و پژوهش ، مشاهدۀ دقیق است.
ما باید جست و جو کنیم که مشاهدات ما نسبت به چه چیزها و مسایلی تمرکز یافته است و ما را از دیدن چه چیزهایی بازداشته است. به خاطر داشته باشیم منزلت معلم به صِرف معلم شدن او و کلاس رفتن او ، خلق نمی شود. منزلت اجتماعی با مجموع کارکردهای هوشیارانۀ معلم زائیده می شود ، رشد می کند و تعمیم می یابد. زیاد بودن حقوق به من توانایی برآوردسازی نیازهای حیاتی و غیرحیاتی را می دهد اما تنها بدان اندیشیدن، مرا از خلق ارزش ها و انتقال آن به دیگران باز می دارد.
مسئولان نظام آموزشی با تمرکز روی کدام موضوعات ، مابقی وظایف خود را فراموش می کنند:
دقت نظر مسئولان برای ریخته نشدن روغن قاشق بر روی تعهد و اهداف شخصی در ثبات موقعیت آنهاست. آنان کانون توجه خود را از اصل اولیه هر شغل برای معلمان از دست داده اند ، رفع نیازهای اولیه و برآوردسازی رفاه نسبی متناسب با سطح جامعه. آنان عزت و احترام شغل معلمان را با برنامه ها و طرح هایی ابتر، مثله کرده اند. سردرگمی او را بیشتر و ناتوانی اش را در انجام وظایف مربوطه افزوده اند. آنان عدم توانایی فرهنگیان را در درمان و معالجه یک سرماخوردگی ساده نمی بینند موارد جدی تر و شدیدتر جای خود دارد ، امنیت ساختمان و محیط مدارس را نمی بینند ، استاندارد فضای کلاس و تناسب آن با تعداد دانش آموزان را نمی بینند ، از دست رفتن اثرگذاری محتوای کتب درسی را نمی بینند، کودکان کار و خیابانی ، ترک تحصیل دانش آموزان فقیر و یا در بند شدت والدین ، ازدواج دختران محصل و....را نمی بینند.
آنان تصور می کنند بدون درمان همۀ این موارد و بسیاری از موارد ناگفته شده ، می توانند با شرکت دادن دانش آموزان در شورای آموزش و پرورش و یا مجلس دانش آموزی و شورای دانش آموزی و...... خدمتی ناب برای دانش آموزان و آموزش و پرورش انجام دهند. برای بازگرداندن سلامتی به درون نظام آموزشی ، ابتدا باید عفونت آن را زودود تا تب و علائم بیماری حذف گردد. سپس با دارو درمانی و تغذیه مناسب ، توان و قدرت از دست رفته را بازیابی نمود. تا توانایی سرپا ایستادن و ادامۀ حیات میسور گردد.
مسئولان بدون درمان دردها و رفع کاستی های بیشمار دانش آموزان و معلمان و مدارس ، قادر نخواهند بود به ایده آل ها دست یازند. آنان مراقب هستند که روغن قاشق بر زمین نریزد و قدرت مشاهده و درک و درمان خیلی چیزها را از دست می دهند. کانون توجه آنان بدون چاره سازی برای آفات موجود ، در جهت ارائه طرح ها و برنامه هایی است که مبادا پیکر اصلی و مریض الاحوال آموزش و پرورش نظم موجود را از دست بدهد. نظم موجود ما را به سر منزل مقصود نخواهد رساند و با قرار گرفتن بر روی بنیان های ضعیف هر آن احتمال ریزش و تخریب ، انتظاری دور از ذهن و یا واقعیت نیست. آنان هنر جزبینی ندارند. آنان فقط آموزش و پرورش را به عنوان یک وزارتخانه می بینند که نیازمند زیرمجموعه و تداوم حیات است. اما آموزش و پرورش دارای هزاران جز هست که مستلزم نگرش بدانهاست.
و این که مردم با تمرکز بر ریخته نشدن روغن قاشق ، چه چیزهایی را کانون توجه خود قرار می دهند و از چه چیزهای اساسی دیگر بازمی مانند، بر عهدۀ شمای خواننده محترم ، جست و جوی آنها را اگر لازم می بینید در زیر یادداشت مرقوم فرمائید. به امید رشد آگاهی و افزونی بصیرت.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت داریداین آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">
گروه استان ها و شهرستان ها/
تاکنون چندین نامه در انتقاد از عملکرد اداره کل آموزش و پرورش استان بوشهر و نیز مدیر کل آن در صدای معلم منتشر گردیده است .
متاسفانه تاکنون این اداره کل به افکار عمومی پاسخ گو نبوده است .
نامه زیر توسط یکی از فرهنگیان بوشهر برای صدای معلم ارسال شده است .
این رسانه آمادگی خود را برای انتشار پاسخ مسئولان اعلام می کند .
سیزده آبان در کنار مناسبت های دیگر ،روز دانش آموز هم هست و چه مظلومند دانش آموزان ! خود و نیازهای طبیعی شان در برنامه ریزی ها دیده نمی شوند و این برای مظلومیت شان کافی نیست؟
ما نه تنها دانش لازم برای پرورش کودکان را در اختیار نداریم بلکه خود واقعی آنان را نیز رها کرده و تعریفی انتزاعی، کلیشه ای و ایدئولوژیک از دانش آموز و انسان را در برنامه ریزی ها ملاک قرار می دهیم.
با این روند آیا نباید نگران آینده بود؟ دانش آموزان زینت بخش مراسم های ما و سیاهی لشکر فعالیت های بزرگترها نیستند
از نظر صاحب نظران حوزه تعلیم و تربیت، مدرسه نه تنها یک مکان جهت آماده شدن برای زندگی که در حقیقت جایی برای تمرین زندگی و تجربه عرصه های مختلف آن است .
پرسش این است که این «مدرسه زندگی» چگونه بدون مشارکت واقعی دانش آموزان شکل می گیرد.؟
آموزش مهارتهای زندگی و کسب صلاحیتهای ضروری برای خود شکوفایی و زیست موثر انسانی در کجای نظام تعلیم و تربیت ما قرار می گیر د؟
مدرسه باید عین زندگی و نمونه ای کوچک از جامعه باشد ولی مدارس ما بی توجه به استلزامات این هدف، بی ارتباط بانیازهای واقعی زندگی و البته سطحی و گذرا ادامه حیات می دهد.شهروندی فرزند زیستن در دنیای معاصر است و تربیت شهروندی است که مفهوم «مدرسه زندگی»را می سازد. ما نه تنها دانش لازم برای پرورش کودکان را در اختیار نداریم بلکه خود واقعی آنان را نیز رها کرده و تعریفی انتزاعی، کلیشه ای و ایدئولوژیک از دانش آموز و انسان را در برنامه ریزی ها ملاک قرار می دهیم
مدارس می توانند با تربیت شهروندان آگاه، مسئول و فعال کمک بزرگی به پیشرفت فردی، اجتماعی وحفاظت از محیط زیست وزندگی کنند.
آنان باید در تمام تصمیم گیری های مربوط به خود در خانه، مدرسه و جامعه مشارکت کنند و به عنوان یک شهروند به صورتی فعال در مناسبات اجتماعی متناسب با احوال خودشان حاضر باشند.
دانش آموزان زینت بخش مراسم های ما و سیاهی لشکر فعالیت های بزرگترها نیستند.
آنها تکرار کننده شعارهای ما نمی باشند،حق دارند دیده شوند،گفت وگو کنند و حتی اشتباه نمایند.این اصل تربیتی به کار سیاسیون ماهم می آید که؛ بهبود خواهی در سطوح محلی ،ملی و جهانی بدون مشارکت واقعی ذی نفعان امکان پذیر نیست.
نباید فراموش کرد که احساس زندگی در جامعه جهانی نیز رو به تقویت ورشد می باشد ؛ مردم در تمام عرصه های زندگی به یکدیگر وابسته اند.
دهکده جهانی دیگر یک افسانه نیست،بلکه یک واقعیت است.
یادگیری برای باهم زیستن از ویژگی های قرن بیست و یکم است. توانمندی برای مشارکت و تصمیمات عاقلانه و عادلانه در این زمانه و زمینه مستلزم آموزش مهارت تفکر وگفت وگوست.
آزادی آموختنی و گفت وگوهای گروهی مقدمه جست وجو گری و درست اندیشیدن است ؛ چه خوب بود آموزش وپرورش خود را فقط تسهیل کننده این گفت وگوها تعریف می کرد.
آموزش و پرورشی نه مبتنی بر امر و نهی که استوار بر دلالت به خیر.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
طرح و یا مصوبه " معلم تمام وقت " در هفته های اخیر به یکی از موضوعات چالشی و بحث برانگیز در جامعه فرهنگیان تبدیل شده است .
مهدی نویدادهم در پاسخ به این پرسش که آیا طرح معلم تمام وقت مطابق با اهداف سند تحول بنیادین است؟ اظهار کرد: موضوع تمام وقت شدن معلمان در سند تحول بنیادین آمده است و طرحی که هماکنون آموزش و پرورش با عنوان "تمام وقت شدن معلمان" مدنظر دارد، میتواند گام نخست دستیابی به هدف سند تحول باشد.
« ابراهیم سحر خیز » معاون آموزش متوسطه در وزارت حاجی بابایی و از مدافعان همیشگی سند تحول بنیادین نقدی بر اظهارات دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش نوشته و برای صدای معلم ارسال نموده است .
« صدای معلم » از مطالب و نقطه نظرات همه فرهنگیان در این زمینه استقبال می کند .
گروه گزارش/
هنوز چند روزی از حذف ناشیانه ، غیرعلمی و غیر قابل توجیه حذف کراوات دکتر علی شریعتی در سردیس دانشگاه فرهنگیان شهر ساری نگذشته است که مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش هم اقدام به حذف کراوات « دکتر حسن عشایری » عضو هیئتعلمی دانشگاه علوم پزشکی ایران در پرتال وزارت آموزش و پرورش کرد . ( این جا )
« صدای معلم » ضمن انتقاد از حذف کراوات دکتر علی شریعتی در سردیس دانشگاه فرهنگیان شهر ساری در 5 آبان ماه در گزارشی نوشت :
« " دکتر علی شریعتی :
" سخت است حرفت را نفهمند ، سخت تر این است که حرفت را اشتباهی بفهمند .... " !
چندی پیش دو یادداشت در مورد حذف کراوات از سردیس دکتر علی شریعتی در دانشگاه فرهنگیان شهر ساری در صدای معلم منتشر گردید . ( این جا ) و ( این جا ).
« قربان اسلامی راد » سرپرست پردیس دکتر شریعتی مازندران در سایت دانشگاه فرهنگیان به این موضوع واکنش نشان داده است .
آن چه در این جوابیه شفاف و آشکار نیست آن است که رئیس این پردیس در بند یک عنوان می کند :
" موضوع قرارداد منعقده طراحی، ساخت و نصب سردیس دکتر شریعتی ( شامل سر و گردن) بوده است که طراح بر اساس خواسته پردیس و مفاد قرار داد عمل نکرده است. "
اما بعدا پیمانکار را به عدول از مفاد اولیه قرارداد متهم کرده و می نویسد :
" حذف کراوات از سردیس دکتر شریعتی در محلِ نصب، تلاش پیمانکار برای تامین نظر پردیس بوده است که به علت غیر واقعی بودن و تفاوت با انتظارات اولیه پردیس مورد تائید واقع نشد ... "
احتمالا منظور رئیس دانشگاه فرهنگیان از عدول و تخطی از قرارداد این بوده است که چون کراوات در بخش " سینه " از بدن مرحوم دکتر علی شریعتی قرار گرفته است اساسا نباید طراحی و ساخته می شد و البته مدعای این نظریه صدای معلم عکسی است که در این دانشگاه از دکتر علی شریعتی منتشر کرده است ! »
هر چند دعوت صاحب نظرانی چون « دکتر حسن عشایری " ، « دکتر مقصود فراستخواه » و... در اصل خود حرکتی ارزشمند و قابل تقدیر است اما مشخص نیست دوستانی که در این مرکز اطلاع رسانی به فعالیت مشغول هستند بر چه اساس و یا منطقی اقدام به این کار کرده اند ؟
پرسش صدای معلم از دست اندرکاران این مرکز آن است که چرا برای تصویر این صاحب نظر باید از آرشیو اینترنتی استفاده کرد در حالی که ایشان با ظاهر و شخصیت اصلی خود در استودیو الفبا حضور پیدا کرده است ؟
شاید بتوان حرکت دانشگاه فرهنگیان را بر اساس تفکرات و ایده های حاکم بر این دانشگاه توجیه کرد ( هر چند این حرکات هم قابل قبول نبوده و باید مورد نقد قرار گیرند ) اما انجام چنین حرکاتی واقعا در شان افرادی چون مرتضی نظری ، نجات بهرامی و... نیست .
« صدای معلم » از شفاف سازی و پاسخ گویی مسئولان مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی در جهت احترام به افکار عمومی و شخصیت وزین و علمی افراد صاحب نظر حضور یافته در وزارت آموزش و پرورش استقبال می کند .
متن سخنان « دکتر حسن عشایری » به نقل از مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش :
به گزارش مرکز اطلاعرسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، دکتر حسن عشایری در ادامه سلسله نشستهای برنامه میهمان آشنا با حضور در استودیو الفبا، با اشاره به لزوم توجه به تفکر انتقادی، اظهار کرد: ساختارهای مغزی ما مثل هیپوتالاموس، هیپوکامپ و قشر مغزی بهوسیله ابزارهای کنونی سنجش پزشکی کاملاً قابلاندازهگیری هستند اما درک و شناخت واقعی عملکردهای مغز به این سادگی نیست.
وی با بیان اینکه پس از تحصیلات دانشگاهی در رشته توانبخشی تدریس و مطالعاتی داشتم، گفت: در رشته جدیدی از علوم اعصاب که ساختار و رفتار را تعریف میکند، رشد کودک ایرانی از بدو تولد تا ششسالگی را در مقایسه با کشورهای دیگر بررسی کردیم و چون نوروساینس در این بیست سال بهخصوص در مورد علوم تربیتی تحولاتی داشته است ، به بررسی بیشتر دوره آغازین در آموزش و پرورش پرداختیم و تفکر انتقادی و لزوم آن را بررسی کردیم. امروزه صاحبنظران پیشنهاد میدهند که ایدئولوژی و آرمانطلبی را برداریم چون که دانشآموز هوش بالا دارد اما در رفتار کردن و مهارتهای زندگی دارای مشکل است
تنظیم کارکردهای مختلف مغز در آموزش و پرورش بسیار مهم است
عشایری خاطرنشان کرد: مغز پردازشگر است و علم نوروساینس نظرات جدیدی برای علوم رفتاری دارد و در مطالعات و پژوهشها تصمیم داریم رفتار کودکان استثنایی و دیرآموز و اتیستیک را هم بررسی کنیم چراکه تنظیم کارکردهای مختلف مغز در آموزش و پرورش بسیار مهم است و البته بهجز آموزش و پرورش، نقش خانواده هم در چگونگی عملکرد مغز مهم است و آموزش و پرورش در این فرایند، کاستیها را جبران میکند.
دانشآموز وسیله مهمی برای انتقال علم و یافتههای جدید به خانواده است
عضو هیئتعلمی دانشگاه علوم پزشکی ایران با اشاره به اینکه نباید در آموزش و پرورش فقط فراگیری علم و دانش مهم باشد، اظهار کرد: در آموزش و پرورش باید کمی فراتر رفت و ساختار و بینش خانواده را تغییر داد و دانشآموز وسیله مهمی برای انتقال علم و یافتههای جدید به خانواده است، بنابراین آسیبشناسی چالشها و مشکلات تربیتی در مسیر یادگیری اهمیت دارد.
تنظیم سیستمهای مغز در آموزش و پرورش انجام بگیرد
وی بابیان اینکه چرا کسی که در آموزش و پرورش دوره آموزشی دیده است، بعداً در دانشگاه دچار مشکلات و چالشهای تعلیم و تربیتی میشود، گفت: ما معتقدیم این اشکالات به دوران تحصیل فرد در مدرسه برمیگردد و این واقعیت است که اختلالات رفتاری اجتماعی وجود دارد و بر همین اساس کار آموزش و پرورش پیچیدهتر است. بایستی تنظیم سیستمهای مغز در آموزش و پرورش انجام بگیرد؛ مغز ۲۴ ساعته کار میکند که این مغز یادگیرنده است؛ مغز هیجانات و عواطف را پردازش میکند و همچنین مغز مسائل را حل میکند و خلاق است و به سمت شناخت میرود، مجموع همهی اینها مغز اجتماعی میشود.
وزیر آموزش و پرورش اگر بزرگ فکر کند، بزرگ هم اشتباه میکند و باید از شعور و خرد جمعی استفاده کند و آسیبشناسی کند و در فازهای مختلف جلو برود و از زبان مشترک استفاده کند تا بتواند تحولات اساسی در نظام آموزشی ایجاد کند
یادگیری مهارتهای زندگی مهم است
عشایری در ادامه تصریح کرد: اگر دروغگویی کودکان در ایران نسبت به کشورهای دیگر مقایسه شود، متوجه میشویم که بهراحتی دروغ میگویند. اینکه به دانشآموز در مدرسه فقط دانش افزوده شود مهم نیست، بلکه یادگیری مهارتهای زندگی مهم است و ارتباط سالم و مؤثر برقرار کردن هنر زندگی است یعنی دانشآموز یاد بگیرد هم اثرپذیر باشد و هم اثر بگذارد.
آموزش و پرورش در دوره ابتدایی به سمت فضیلتهای اخلاقی و انسانی سوق پیدا کند
وی بابیان اینکه انباشت ذهنی در مدارس باعث شده است به مهارتهای اجتماعی بهخوبی پرداخته نشود، اظهار کرد: تربیت دانشآموزی که فضیلتهای اخلاقی، شهروند خوب بودن و ارزشهای انسانی را میشناسد مهم است، برای اینکه آموزش و پرورش در دوره ابتدایی به سمت فضیلتهای اخلاقی و انسانی سوق پیدا کند نباید فقط به دنبال انباشت ذهن رفت.
مغز و هیجان و خرد باهم در ارتباطند
عشایری گفت: در حیوانات رفتارها موروثی است اما در انسان اخلاق، وجدان و شرف ساختاری ثانویه است و ساخته میشود و هیجان کارگردان جریان یادگیری و رشد شخصیت اجتماعی است و مغز و هیجان و خرد باهم در ارتباطند و اگر هیجان آسیب ببیند از خرد خبری نیست و آموزش و پرورش باید یاد بدهد که عشق بی فرزانگی دیوانگی است .
باید همبستگی را ترویج بدهیم و کار گروهی را اشاعه بدهیم
عضو هیئتعلمی دانشگاه علوم پزشکی ایران با اشاره به اینکه سرعت، صحت و دقت مهم است، اظهار کرد: در حال حاضر در آموزش و پرورش نخبه پروری نمیکنیم بلکه نخبه کشی میکنیم، در کلاس اول دبستان نباید شاگرداول و دوم انتخاب کنیم بلکه باید همبستگی را ترویج بدهیم و کار گروهی را اشاعه بدهیم ومتاسفانه در فعالیتهای ورزش هم فردی و تکی اقدام میکنیم. اگر بیاییم عدهای را با نمرات بالاتر بزرگ کنیم یعنی در حقیقت انسانهای تک ساحتی را تربیت میکنیم که در یک بعد پرورش یافتهاند و مشکل در برقراری ارتباطات و خوب زندگی کردن دارند و امروز ارتباط برقرار کردن مشکل دانش آموزان ما هست و عصب شناسان به آموزش و پرورش کمک میکنند که انسانهای تک ساحتی تربیت نکنند.
فضای رقابتی کاذبی که الان موجود است، مسمومیت هیجانی محسوب میشود هنوز پیام ارزشمند علمی در بعضی از سازمانها مطرح نشده است که «مغزهای» نسل جوان که آینده را در این مرزوبوم اداره خواهد کرد، شاید مهمتر از نفت و انرژی و... است.
عشایری با اشاره به اینکه فضای رقابتی کاذبی که الان موجود است، مسمومیت هیجانی محسوب میشود، گفت: در تربیت دانش آموزان خانواده، آموزش و پرورش و اجتماع همگی باهم نقش دارند و اگر فقط در ساحت علمی رشد کنند فرزندان را روان رنجور بار میآوریم که با واقعیت آشتی نمی کنندو امروز متخصصان اعصاب شناختی سلولهای آینه در مغز را کشف کردهاند که در آموزش و پرورش و یادگیری دانش آموزان میتواند نقش مهمی داشته باشد و در حقیقت آموزش اجتماعی در این مدار رخ میدهد.
دانش آموزان باید تزویر و ریاکاری و دروغ را بشناسند و واقعیت را بارنگ خودش نشان بدهند
وی با بیان اینکه زبان؛ تفکر، شناخت و فرهنگ است و مغز را نوشتار و گفتار تکمیل میکند، گفت: در یادگیری باید پرسش و نقد وجود داشته باشد و شوق تغییر در دانش آموزان ایجاد شود و آموزشوپرورش باید تحولی ایجاد کند و علاوه بر هوش هیجانی به سمت هوشهای دیگر برود و در مدرسه مغز مفسر را تربیت کنند. دانش آموزان باید تزویر و ریاکاری و دروغ را بشناسند و واقعیت را با رنگ خودش نشان بدهند.
ما باید پیشبینی برای آینده را به دانش آموزان یاد بدهیم
وی در ادامه گفت: در دنیا فقط پردازش اطلاعات داریم و در بهترین شرایط آگاهی به وجود میآید و انفجار اطلاعات دانش نیست چراکه ممکن است فردی دانشمند باشد، اما نگرش علمی نداشته باشد. سیستم هیجان عیبیابی میکند و ما باید پیشبینی برای آینده را به دانش آموزان یاد بدهیم اما سیستم درسی ما این را آموزش نمیدهد نقشه راه و هدف مهم است.
اشکال آموزش و پرورش در دنیا این است که سرچشمه از منافع اقتصادی و سیاسی گرفته است
عشایری بابیان اینکه خانواده فرزندی میخواهد که فقط درس بخواند و شغل خوبی داشته باشد و مدرسه فقط برای کنکور کار کند، گفت: اشکال آموزش و پرورش در دنیا این است که سرچشمه از منافع اقتصادی و سیاسی گرفته است و امروزه صاحبنظران پیشنهاد میدهند که ایدئولوژی و آرمانطلبی را برداریم چون که دانشآموز هوش بالا دارد اما در رفتار کردن و مهارتهای زندگی دارای مشکل است.
هوش تکبعدی برای جامعه به درد نمیخورد
وی خاطرنشان کرد: آموزش و پرورش باید فراتر برود و هرچند علم و دانش مهم است اما وجدان و انسانیت و شرف و تعهد و اخلاق هم مهم است که باید یاد داده شود و هوش تکبعدی برای جامعه به درد نمیخورد. انگیزه و هیجان مهم است انگیزههای یادگیری اکتسابی است که انرژی آن هیجانات است و یکی از اشکالات در آموزش و پرورش ما این است که بیشتر پیامد مدار هستیم و فرایند را بررسی نمیکنیم درحالیکه باید زندگی را فرایندمدار نگاه کنیم و معلم باید بداند که فرایند از پیامد مهمتر است و کیفیت بودن را برای دانشآموز تعریف کند.
در حال حاضر تفاوت بین درک و مدرک است و خانوادهها افق را دررسیدن به دانشگاه میدانند
عشایری در پاسخ به این چالش که در حال حاضر تفاوت بین درک و مدرک است و خانوادهها افق را دررسیدن به دانشگاه میدانند، تأکید کرد: وزیر آموزش و پرورش اگر بزرگ فکر کند، بزرگ هم اشتباه میکند و باید از شعور و خرد جمعی استفاده کند و آسیبشناسی کند و در فازهای مختلف جلو برود و از زبان مشترک استفاده کند تا بتواند تحولات اساسی در نظام آموزشی ایجاد کند.
در علم قوانین را کشف میکنیم و در هنر خلق میکنیم
عضو هیئتعلمی دانشگاه علوم پزشکی ایران بابیان اینکه مغز فقط دانش علوم خاص نیست، بلکه موسیقی هنر، فلسفه، شعر و... است، اظهار کرد: در علم قوانین را کشف میکنیم و در هنر خلق میکنیم و هنر زندگی بالاترین هنر است و دانشآموز باید بداند نیاز ضروری چیست و نیاز کاذب چیست و بتواند هیجانهای خود را بررسی کندو هیجانهای سرگردان در آموزشوپرورش وجود دارد که باید متناسب با آن تربیت صورت بگیرد.
انگیزش و هیجانات، کارگردان جریانهای یادگیری و رشد شخصیت اجتماعی هستند
عشایری در پایان بابیان اینکه من به این خاک بدهکارم و ریشه من در این خاک و آب است و معنای زندگی را در ایران میدانم، گفت: امروزه میدانیم که انگیزش و هیجانات، کارگردان جریانهای یادگیری و رشد شخصیت اجتماعی هستند. منظور، سقوط کردن در سطح شعارهای آشنایی که سالها در کشور ما در سطح گوشخراش مطرحشده، نیست. فقر شادی، عدم دسترسی به امکانات ضروری و متنوع برای اوقات فراغت، محدود کردن ذهنیت و رفتار کودک و نوجوان، شخصیتهای غیرمنسجم و روان رنجوری را تولید میکند که بعد از کنکور در کلاس و دانشگاه مشاهده میکنیم. هنوز پیام ارزشمند علمی در بعضی از سازمانها مطرح نشده است که «مغزهای» نسل جوان که آینده را در این مرزوبوم اداره خواهد کرد، شاید مهمتر از نفت و انرژی و... است.
پایان گزارش/