در جامعه ما به عمد یا سهوا ، مسایل و مفاهیمی برای آموزش و پرورش تحمیل و یا مطرح می گردد که جزوی از رسالت آن نیست. چرا تصور می کنیم آموزش و پرورش می بایست حامل تمامی بارهای سنگین و گران روزگار باشد تا سایر وزارتخانه ها در گوشه ای امن شاهد جان کَندن ما باشند؟!
روی کدام اصل و نظر ، کنکور و یا انتخاب دانشجو به هر نحو و شکل ، باید دغدغۀ انفصال ناپذیری برای آموزش و پرورش باشد؟
فرزند ناخواسته ای به نام کنکور با خود نتیجه ای تحمیلی برای آموزش و پرورش به ارمغان گذاشته است به نام مافیای کنکور و یا مؤسسات آموزشی برای فراگیری و کسب مهارت تست زنی جهت قبولی از دانشگاه . سنوات اولیه زایش و رشد مافیای کنکور ، چرا هیچ کارشناسی از وادی کارشناسان و اساتید دانشگاه ها ، هشداری برای امکان رشد قارچ گونه و سِحرآمیز آن نداده بوده اند؟ امروز چرا انرژی و توان من معلم و کارشناسان آموزش و پرورش مصروف این موضوع می گردد و اصلا و ابدا یک استاد دانشگاه و رئیس دانشگاه و حتی خود وزیر آموزش عالی ، در موضوع وارد و یا دخالت نمی کند؟
وقت آن رسیده است که فریاد زده شود وظیفه و تعهد و رسالت آموزش و پرورش تا دیپلم در مدارس سراسر کشور است ، بگذارید آموزش عالی خود با ساز و کاری مناسب و درخور که ترجیح می دهد برای دانشگاه هایش دانشجو جذب نماید. آموزش و پرورش وظیفه تدارکاتچی برای آموزش عالی را ندارد. چرا این همه انرژی و پتانسیل خودمان را در این راه هدر می دهیم و از انجام وظایف اصلی خود باز می مانیم؟
جناب وزیر آموزش و پرورش ، یا کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس و یا رئیس فراکسیون فرهنگیان مجلس ،
وقت آن نرسیده است کس یا کسانی این واقعیت مهم را فریاد زنند و یقۀ آموزش و پرورش را با هزاران درد بی درمان رها سازند؟
در این بین با جنگ زرگری مابین موافقان و مخالفان کنکور ، کلی سرمایه و وقت و انرژی آموزش و پرورشی ها هدر می رود که می توان از آن در جهت بهبود و اعتلای آموزش دانش آموزان بهره برد. این جنگ شبیه جنگ بین فیلم کوتوله هاست که سالها پیش داده می شد و در آن دو قبیله بر سر شکستن تخم مرغ از طرف تیز یا پهن آن ، با هم اختلاف داشتند! چیزی که جزئی از کارکرد اصلی آموزش و پرورش نیست چرا باید بدان تحمیل شود؟
خوب دقت کنید اصلا سر و صدایی از سوی وزارت علوم و هیچ استاد دانشگاهی برنمی آید. آنان به دنبال لقمۀ آماده جهت جویدن هستند و ما آموزش و پرورشی با چه عناد و استواری و حمیّتی از آن دفاع می کنیم و یا در مقابل آن جبهه می گیریم ! شما را به خدا این مملکت خردمندی داهی و تیزبین اصلا ندارد ؟ چرا دلمان برای سرمایه های از دست رفته آن هم در نیازمندترین وزارتخانۀ دولت نمی سوزد؟ چرا آموزش و پرورش می بایست دردمندی وزارتخانه ای را تحمل نماید که اصلا آن را نمی بیند و بدان اعتنایی نمی ورزد؟
مسئولین محترم ،
لطفا مسئولیت کنکور و یا انتخاب دانشجو با هر ساز و برگ دیگر را از آموزش و پرورش جدا سازید و اجازه دهید تا به درمان دردهای بیشمار خود چاره ساز باشد. از این طرف سیر قهقرایی از هر حیث در آموزش و پرورش موج می زند و از سوی دیگر با عنادی مسخره ما هنوز اصرار در ورود دانش آموزان به دانشگاهها را در سر می پرورانیم. آنچه که در این میان قربانی می گردد ارزش های فرهنگی است که می بایست پاس داشته شود و یا تولید شود.
استضعاف آموزش و پرورش زیربنایی مستحکم برای تحصیلات دانشگاهی به وجود نخواهد آورد. این راحت طلبی وزارت علومی ها در سایۀ همّت آموزش و پرورشی ها، مرا به یاد کارگران بیشمار بیگاری گرفته شده در ساخت دیوار چین و یا اهرام مصر می اندازد. مسئولین در پی بریدن این بند ناف نامیمون وابستگی آموزش و پرورش به وزارت علوم به عنوان پلی معیوب و متزلزل باشند.
کنکور و سنجش دانشجو رسالت و وظیفۀ آموزش و پرورش نیست.
و اما به چند دلیل آشکار شرط معدل هم برای اِعمال در کنکور با درصدی بیشتر منطقی و مناسب نیست:
ا - کشور ما دارای 18 نوع مدرسه متفاوت است که خود آنها نیز به سه نوع : مدارس برخوردار ، نیمه برخوردار و محروم ، تقسیم می گردد که تناسب عادلانه ای با شرط معدل ندارد. خیلی از استعدادهای ناب در مناطق محروم ما مشغول تحصیل هستند که اصولا محرومیت باعث
تصعید یا والایش استعداد افراد می گردد.
2 - برخی از دانش آموزان ما کودکان کار محسوب می شوند و ضمن تحصیل یا به دلیل فوت پدر و یا پرجمعیتی تعداد خانواده مجبور به زوداشتغالی هستند، لذا علیرغم داشتن استعداد برای تحصیل ، در کلاس درس گاه نمرات کمتر می گیرند که بر معدل آنها اثر می گذارد.
3 - برخی از دانش آموزان ، فرزندان طلاق هستند یا پدر و مادری معتاد دارند ، یا ناپدری و نامادری دارند و.... که شرط معدل ، برای این تعداد از دانش آموزان مشکل دار که در طول سال به دلیل گرفتاری های ناخواستۀ تحمیلی ، قادر به خوب درس خواندن نیستند، عادلانه به نظر نمی رسد.
4 - اصولا قضاوت کردن بر کل معدل جهت سنجش استعداد و توانایی دانش آموزان ، روندی نادرست و ناقص است. ارزیابی به نسبت نیازهای رشتۀ دانشگاهی ، می بایست بر اساس دروس به صورت موردی ارزیابی شود. مثلا برای رشته های علوم انسانی دروس ادبیات فارسی ، عربی ،
جامعه شناسی و.....به طور جداگانه مورد قضاوت قرار بگیرند. جمع بستن دروس متفاوت نشانگر استعداد و یا مهارت دانش آموز برای درسی مشخص محسوب نمی شود.
5 - تفاوت آموزشی در مناطق شهری و روستایی و عشایری در کشور ما آن چنان زیاد و آشکار است که محرومیت مناطق محروم از امکانات آموزشی از جمله دبیران متخصص در رشته ای واحد ، تجهیزات مدارس برای آموزش مطلوب تر چون آزمایشگاه و کتابخانه و رایانه و.... از آن جمله است. لذا یکسان قضاوت کردن بر معدل دانش آموزان ، امری عادلانه نیست.
6 - شرکت کنندگان کنکور فقط داوطلبان دیپلم گرفتۀ سال جاری نیستند و برخی از آنان برای چندمین بار کنکور می دهند. لذا شرط معدل بدون ایجاد انگیزه برای خوب درس خواندن آنان در صورت تمایل برای ادامۀ تحصیلات عالی ، مناسب نیست.
7 - نبایست تفاوت دانش آموزان دوپینگ شده با ثروت و یا سرمایه والدین را در آموزشگاه ها و مؤسسات آموزشی کنکور را فراموش کرد. یا آنانی که برای هر درس دبیر خصوصی اختیار کرده اند. مقایسۀ این دانش آموزان با آنانی که در مدارس دولتی صرفا در کلاس درس حاضر بوده اند جهت کسب مهارت تست زنی !ناعادلانه است.
علیرغم همۀ این مطالب باز یادآور می شوم : کنکور و سنجش دانشجو رسالت و وظیفۀ آموزش و پرورش نیست.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/
معلم جانباز به علت عود ترکش ها و بیماری اش نوبت می گیرد چون خانمش بیماری صعب العلاج دارد برای رفت و آمد کمتر ؛ نوبت ها را هماهنگ می کند تا در یکی و دو روز انجام شود ؛ براساس نویت دهی بیمارستان خاتم الانبیای تهران ؛ خود و همسرش از شهرستان راهی تهران می شوند .
ساعت مقرر به بیمارستان وابسته به بنیاد شهید و ایثارگران خاتم الانبیا مراجعه می کنند و متاسفانه متصدی پذیرش بیمارستان از پذیرش بیمار به علت قطع بیمه جانبازان معلم در آموزش و پرورش علیرغم نوبت خودداری می کند
هر چه جانباز و همسرش تلاش می کنند بی اعتنایی و نه نمی شود جوابشان می شود و فقط دادن هزینه آزاد پیش پایشان لنگ می اندازد
در عدم پذیرش , جانباز معلم با مسول تعاون آموزش و پرورش شهرستان و ایضا استان تماس می گیرد . آنها هم در کمال ناباوری قطع بیمه را تایید و کاری نمی توانیم بکنیم را حواله معلم درمانده می کنند .
جانباز به مسول بنیاد ایثارگران و جانبازان شهرستانش متوسل می شود و تماس می گیرد او هم می گوید ما تکلیفی در باره جانبازان شاغل نداریم .همه دستگاهها خدمات درمانی می دهند ، معلمان هم طبق قانون از این خدمات در دستگاه شان برخوردارند .
جانباز معلم و همسر بیمارش در حیاط بیمارستان سرگردان و بی هزینه پیش بینی نشده گرفتار می شوند .
چه کنند و چه نکنند , راه تهیه هزینه آزاد را مشورت می کردند که یک لحظه همسرش حالش نامساعد می شود و فشار او را در برمی گیرد و نقش زمین می شود و آنچه نباید بشود می شود ....
و بیمارستان در قبال پول آزاد , بستری بیمار را قبول می کند!
ناچارا معلم از دوست معلمش در شهرستان برای هزینه درمان پول قرض می کند تا همسرش نجات یابد .
اگر به چوپان چند گوسفند داده باشند غروب چوپان اگر یک راس را تلف کند حتما و قطعا بازخواست خواهد شد که این بی مدیریتی در آموزش و پرورش ابدا بازخواست ندارد .
اگر وزیری نداند که چگونه پشتیبان عوامل و نیروهایش باشد حتما تشویق خواهد شد و نوبخت خزانه دار حمایتش خواهد کرد .
وزیری که با بچه ۱۲ ساله در حیاط مدرسه به تظاهر خوش و بش کند که اگر بازی کنیم شما می بازید و بچه به او بگوید ما مدتهاست باختیم و این هم رویش ... آن وزیر باید چگونه شب را به صبح سر کند که بفهمد در کجای پشتیبانی از معلم آن هم معلم جانباز صدمه دیده از حراست از کیان کشوری قرار دارد و چه بر سرش می آورد که آن ادا و اطوار و این ندانم کاری و بی مسولیتی را چگونه پاسخ می دهد؟
اگر مدیرکل امور ایثارگران وزارت آموزش و پرورش نامه رسمی و هشدارگونه در باره قطع بیمه جانبازان معلم به وزیر می نویسد ، آن وزیر اعتنایی به نامه نمی کند این دهن کجی به خواسته دهها جانباز و خانواده شان یک حرکت ضد انسانی و ضد تعلیم و تربیتی تلقی نشود چه انگی را باید به وزیر نشانه زد ؟
وزیری که به دنبال تمام وقت کردن تدریس معلمان است هیچگاه به پرورش تعلیم و تربیت فکر نخواهد کرد جز محکم کردن میز و صندلی ریاست خود و خوشنود کردن ارباب نوبخت کار دیگری از او برنخواهد آمد.
سوال اساسی اینجاست آیا ندانم کاری از این بالاتر است که به امنیت ملی ضربه بزند اگر پاسخی هست بسم ا...
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
طبق قوانین و مصوبات مجلس و دولت بیمه تکمیلی ایثارگران و هزینههای مازاد بر بیمههای پایه (بیمه سلامت)، تأمین کلیه داروها و تجهیزات و اقلام پزشکی مورد نیاز و بیمه تکمیلی جانبازان و افراد تحت تکفل، آزادگان و افراد تحت تکفل، فرزندان شهدا و افراد تحت تکفل آنها و پدر و مادر و همسر شهید اعم از شاغل در دستگاههای اجرائی و بازنشسته و مشمولان قانون کار و تأمین اجتماعی و غیرشاغل بهاستثنای ایثارگران نیروهای مسلح برعهده بنیاد شهید و امور ایثارگران میباشد.
تبصره- بیمه پایه (سلامت) ایثارگران مذکور و نیز فرزندان شهدا و افراد تحت تکفل آنها که تحت پوشش هیچ دستگاهی نبوده و ایثارگران بازنشسته و یا ایثارگرانی که مشمول قوانین کار و تأمین اجتماعی نمیباشند برعهده بنیاد شهید و امور ایثارگران است.
در جلسه مورخ 97/7/11 هیات محترم وزیران طبق ماده (2) آیین نامه اجرای فصل سوم قانون جامع خدمات رسانی به ایثار گران ابلاغ شده است و این رویه دستگاه های دولتی را موظف کرده بود تا از اوایل آبان ماه امسال جانبازان شاغل در دستگاه های اجرایی از طریق دستگاه محل خدمات مشمول خدمات پوشش بیمه ای شوند. اما با توجه به عدم در اختیار داشتن منابع مالی مطلوب برای ایجاد رفاه و خدمات رسانی به جانبازان با توجه به شرایط جسمی آنان اخلالهایی را به وجود آمده است که نمایندگان مجلس طی نامه (تذکری) به رییس محترم جمهور خواستار لغو این مصوبه هیات وزیران شدند.
جانبازان فرهنگی شاغل و بازنشسته این موضوع را نشر و به اطلاع همکاران مشمول برسانند .
آیا بنیاد شهید و دولت از هم جداست ؟ بنیاد چه خدماتی به ایثارگران می دهد ؟ سهم بیمه تکمیلی جانبازان و افراد تحت تکفل آنان چه می شود و به عهده کیست ؟
آیا سازمان برنامه و بودجه حق دارد مصوبه و قوانین مجلس را لغو کند ؟ چرا هر سال قوانین بیمه درمانی ایثارگران و جانبازان را تغییر می دهند .
امام راحل ( ره ) فرمودند " نگذارید پیشکسوتان جهاد و شهادت در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند. "
چرا قوانین و مقررات درباره رسیدگی به امور رزمندگان متاسفانه مورد بیتوجهی مسئولین قرار می گیرد و ضمانت اجرایی ندارد؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
سالهاست که بخش عمده ای از معلمان به دلیل اینکه تمایلی ندارند به عنوان شغل دوم در بیرون از سیستم آموزش و پرورش فعالیت داشته باشند اضافه تدریس را می پذیرند . این عده فارغ از تمامی وعده و وعیدها و به دور از هیاهوی تبلیغاتی و پوچ رایج ، فقط به خاطر اینکه می خواهند فقط معلم باشند علی رغم خیلی از نارضایتی ها از سیستم مالی آموزش و پرورش عضو ثابت اضافه تدریس ها هستند . با این حال طرح معلم تمام وقت به گفته معاون پشتیبانی وزیر یک طرح اختیاری است.
با این حال هنوز به جز چندین کلی گویی از سوی مسئولین آموزش و پرورش هیچ جزئیاتی از این طرح منتشر نشده است.
سوال این است که آموزش و پرورش ناتوان از پرداخت خیلی از مطالباتی که سندهایشان کم کم در پیچ و خم اداری در حال فراموش شدن است چطور می خواهد این طرح را اجرا کند ؟
مگر نه این است که احتمالا پس از سپری شدن یکی دو ماه از ابتدای سال تحصیلی و تحمیل اضافه تدریس به یک سری از همکاران که قبلا تمایلی به قبول اضافه تدریس نداشتند ، این وعده ها هم با سیاست خاصی به فراموشی سپرده خواهند شد ؟
سوال این است که با توجه به اختیاری بودن این طرح ، آیا حق انتخاب به همکارانی که اضافه تدریس دارند داده خواهد شد که خود بین سیستم قدیمی پرداخت اضافه تدریس و سیستم جدیدی که اضافه تدریس وارد حکم حقوقی می شود، انتخاب کنند ؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت داریداین آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">
با توجه به سونامی بازنشستگی معلمان و کمبود معلم به تعداد 300 هزار نفر که از سال تحصیلی آینده تبعات برنامه ریزی غلط و سلیقه ای مدیران ناکارآمد این وزارتخانه از گذشته تا حال را به رخ همگان خواهد کشید می شد پیش بینی کرد که مقامات وزارت آموزش و پرورش و در راس آن علی الهیار ترکمن به تکاپو افتاده و بخواهند مسکنی برای گذار از وضعیت این موسسه ورشکسته بیابند .
حجم گزارش ها و یادداشت های انتقادی که در صدای معلم منتشر شده است شاید قابل مقایسه با هیچ رسانه دیگری نباشد .
به نظر می رسد راه حلی که این مقامات برای این " مساله " ابداع کرده اند بدترین و پر هزینه ترین روش برای عبور از بحران باشد و اجرای این طرح که اکنون به صورت مصوبه درآمده است " کیفیت آموزش " در کلاس های پرجمعیت قبلی را به " صفر " خواهد رساند .
بسیار واضح و مبرهن است فرد و یا افرادی پشت میز نشین که تاکنون حتی 2 ساعت ابلاغ تدریس رسمی در کلاس های متراکم مدارس دولتی را تجربه نکرده اند هضم این گونه شرایط و استرسی که به دانش آموز و معلم وارد می شود را درک نکنند .
هدف نهایی معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی افزایش " بهره وری " با قرائت منحصر به فرد خودش است .
البته فرمول ایشان فقط برای معلمان و در حوزه " کلاس " می گنجد اما کافی است که این مقام محترم وزارتی از طبقه خود بیرون آمده و به این پرسش پاسخ دهد که واقعا وجود دو دایره ستادی به نام های " دفتر وزارتی " و " مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی " که وظایف شان و ماهیت و کارکردشان در بسیاری از موارد با همدیگر " هم پوشانی " دارند اساسا چه معنایی جز اتلاف و پرت منابع را می تواند به ارمغان بیاورد ؟
و یا فلسفه وجودی معاونت پرورشی در ستاد تا سطوح پایین هرم متمرکز این وزارتخانه در " خوانش های مدرن تعلیم و تربیت " که آموزش یک مقوله و هویت یکپارچه تعریف و تبیین شده و اساسا قابل تفکیک نیستند چه معنایی می تواند داشته باشد جز ملاحظات ایدئولوژیک و نیز تزویر و دورویی که هویت اکثر مسئولان ستادی این وزارتخانه را به اشغال خود درآورده است و جرات بیان آن را نداشته و در برابر این پرسش ها هیچ پاسخی ندارند .
ممکن است برخی از نیروهای ستادی عنوان کنند که فرضا چند صد نفر هم از این رویکرد " کوچک سازی و بهره وری واقعی " آزاد شدند ؛ اما مساله اصلی به قوت خود باقی خواهد ماند .
در پاسخ باید گفت که حتی اگر یک نیروی زاید و یا معطل که خروجی خاصی در سیستم ندارد اگر در جای " درست " قرار گیرد فی نفسه ارزشمند است هر چند باور نگارنده بر این است که اصولا " مدیریت منابع انسانی " در آموزش و پرورش تعریف نشده است وگرنه در یک فرمول ساده ؛ نسبت 13 میلیون دانش آموز در برابر یک میلیون پرسنل که سهم هر کلاس درس 13 نفر می شود نه کلاس های متراکم باید به یک فرمول تعدیل شده نزدیک می شد .
مدعای این گزاره سخنانی است که بطحایی روز چهارشنبه سوم آبان ماه 97 در جمع شركت كنندگان در دوره آموزش تامين مدرس راهبران برنامه تعالي مديريت مدرسه در باشگاه فرهنگيان تهران ایراد کرده است : ( این جا )
" مدیریت مدرسه باید مهمترین نقش را در فرآیند مدیریت نظام آموزش و پرورش ما داشته باشد. چون همه شما موقعیت اداری دارید عرض می کنم امروز ما در کشورمان منطقه آموزش و پرورشی داریم که دو هزار و پانصد نفر هم دانش آموز دارد. کل منطقه دو هزار و پانصد دانش آموز دارد و فقط این دو هزار و پانصد دانش آموز یک اداره آموزش و پرورش دارد و چهل پنجاه نفر پرسنل در آنجا مشغول به کارند. این چهل پنجاه تا پرسنل نمی گذارد مدرسه نفس بکشد اجازه نمی دهد مدیریت مدرسه رشد پیدا کند ! "
" ... بنده در حوزه ستادی سه هزار نفر پرسنل دارم. در سطح ادارات کل آموزش و پرورش در هر استانی دو اداره کل داریم به غیر از کانون پرورشی فکری که یک شرکت دولتی است و اداره کل نوسازی داریم و اداره کل آموزش و پرورش استان. هفتصد و شصت منطقه آموزشی و قریب پنجاه هزار نفر پرسنل داریم. این را از زبان کسی می شنوید که سی و پنج سال در سیستم آموزشی بوده است.
در ایام وزارت آقای حاجی من در شورای آموزش عالی آموزش و پرورش بودم . بخشنامه ای خیلی به سختی تهیه شد ، بیست و شش مورد داشت. چقدر خون و خونریزی شد. چه آدم هایی کشته شدند ، چه آدم هایی ترک کردند، چه آدم هایی خودشان را زدند ، که وا مصیبتا وا اسلاما! بیست و شش مورد طی یک بخشنامه ای تفویض شد به استان و منطقه و مدرسه !
سه چهار سال بعد از آن که من در کمیته مستند سازی وزارت خانه مشغول به کار بودم آمدم از روی ذوق بررسی کردم تا ببینم آن بیست و شش مورد و هزینه سنگینی که برای آن اتفاق افتاد چقدر هنوز وجود دارد و دیدم از آن بیست و شش مورد، شانزده موردش به سر خانه اولش برگشته است !
فقط ده مورد از آن بیست و شش مورد باقی مانده بود !
به امید خداوند این اقدام را انجام خواهیم داد و این کارها جرات و جسارت می خواهد !"
در وهله اول به خودم انتقاد می کنم. بنابراین اگر صحبت از کاهش تمرکز و کوچک سازی سیستم اداری و چابک سازی سیستم اداری می شود نه به خاطر این که سی هزار نفر کم کنیم ، بیست هزار نفر کسر کنیم . بیست هزار را ضرب در دو میلیون تومان در ماه ضرب در دوازده ماه در سال ...
نه ! خواسته این نیست ! تا زمانی که در سلسله مراتب و ساختار سازمانی یک چنین لایه قطوری داشته باشید اصلا مدرسه رشد نمی کند تا بتواند توانایی تصمیم گیری پیدا کند. مدرسه به بلوغ نمی رسد ! "
ماندن در وزارت و کنار آمدن با این نمایندگان برای به حداقل رساندن ریسک " استیضاح " شاید مهم ترین دغدغه و دکترین وزیر فعلی آموزش و پرورش باشد
شاید بهتر باشد وزیر آموزش و پرورش گزارشی از پیشرفت کار را در این موارد به اطلاع افکار عمومی برساند .
اما استدلال های الهیار ترکمن در خصوص منتقدان این مصوبه قابل تامل است .
" الهیار ترکمن در آخرین اظهار نظر و در واکنش به انتقادات وارده به طرح معلم تمام وقت که منتقدان بر این اعتقادند که این طرح یک طرح انحرافی است در گفت و گو با میزان می گوید :
اگر بزرگواران این طرح را مطالعه کنند از زیر و بم آن آگاه میشوند. منتقدان به دنبال این هستند که اقتدار خود در فضای رسانه حوزه آموزش و پرورش را داشته باشند.
این طرح توسط وزارت آموزش و پرورش، وزیر آموزش و پرورش، شورای توسعه مدیریت و شورای حقوق و دستمزد تهیه شده است ؛ آیا امکان دارد این سه نهاد یک طرح انحرافی را تهیه کنند.
این گونه انتقادات غیر مستند، غیر علمی و غیر کارشناسی است. دوستان فقط به خاطر اینکه میخواهند عریضه خالی نباشد حرفی بزنند.
وی با بیان اینکه تمام کسانی که در حوزه آموزش و پرورش فعالیت میکنند باید دغدغه معلم را داشته باشند افزود: باید از ظرفیتهای فرهنگیان درست استفاده کنیم که صرفه و صلاح معلمان تامین شود. هدف غایی و نهایی آموزش و پرورش معلم است که معلم تمام وقت در این راستا است.
آقای الهیار ترکمن قبل از جلوس بر صندلی معاونت توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش بیش از 23 سال رئیس امور آموزش و پرورش عمومی و فنی و حرفه ای در سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور به عنوان یک " نهاد بالادستی " بوده است .
آیا ایشان که خودشان را کارشناس و خبره در این حوزه می دانند از دو دهه قبل پیش بینی نمی کردند که زمانی وزارت آموزش و پرورش دچار بحران کمبود معلم خواهد شد و باید در این زمینه از قبل برنامه ریزی و مدیریت می کردند ؟
این فرمول شامل همه روسا ، مقامات و پشت میز نشینانی می شود که از ابتدا در این سیستم مدیریت و مسئولیت داشته اند .
پس می توان نتیجه گرفت که این افراد باید در برابر ناکارآمدی سیستم و همه بحران های آن به جای آن که ژست " طلبکارانه " گرفته و منتقدان را بی سواد و ناآگاه خطاب کنند در مورد عملکرد گذشته خویش پاسخ گو باشند .
طراحان این طرح عامدا و آگاهانه از روان شناسی اجتماعی جامعه در مورد نگرش مردم نسبت به حجم تعطیلات معلمان بهره جسته و با علم کردن نام " معلم تمام وقت " ضمن صحه گذاشتن ضمنی بر این تصورات و توهمات عوام فریبانه این پیام را به جامعه القا کرده و می کنند که علت کمبود حقوق معلمان نیمه وقت بودن و یا پاره وقت بودن آنان است و این طرح می خواهد که معلم همانند سایر کارمندان تمام وقت باشد .
اساس این نگرش نگاه " کارمندی " به حرفه معلمی است .
در حالی که تعریف " معلم حرفه ای " با پیش فرض های این مقامات و حتی جامعه همخوانی ندارد هر چند این ایراد بر بسیاری از معلمان نیز وارد است که در این مدت نتوانسته و یا نخواسته اند ارزش افزوده " آموزش " را در جامعه به نمایش گذارده و به دنبال نهادینه ساختن فرهنگ پرسشگری و مطالبه گری مسئولانه باشند .
معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی تاکنون بر " کاملا داوطلبانه و اختیاری " بودن این مصوبه تاکید کرده است .
ظاهر این حرف درست و منطقی است .
اما اگر فرضا فردا همین آقایان با لابی و نفوذی که در سازمان برنامه و بودجه و ... دارند بندی را در لایحه رتبه بندی معلمان به تصویب برسانند که رتبه بندی شامل معلم تمام وقت می شود و... چه می توان کرد ؟
و اما نکته مهم تر که در این بحث ها مغفول مانده است فقدان اعتماد معلمان به این افراد ستادی و مقامات وزارتی و البته سایر مسئولان است .
وزارت آموزش و پرورش و سایر مسئولان تاکنون نسبت به انتقاد معلمان در مورد " افزایش 2 ساعت " کار معلمان در زمان وزارت علی اکبر پرورش پاسخی نداده اند . ( این جا )
انتظار این بود که پس از پایان جنگ مسئولان آن را به حالت قبلی برگردانند اما ظاهرا نه آنان پی گیر بودند و نه برای سال ها معلمان اعتراض جدی و قابل توجه نسبت به این " عمل غیرقانونی " داشتند و این " قانون نانوشته " بدون آن که در هیچ مرجع قانون گذاری به تصویب برسد به معلمان تحمیل شد .
این آزمونی برای اثبات صداقت مقامات فعلی وزارت آموزش و پرورش است .
ماجرای کاهش سختی کار معلمان و بازگشت آن هنوز فراموش نشده است .
جهت یادآوری به بخشی از گزارشی که در نشست پرسش و پاسخ من و آقای الهیار در دبیرستان البرز به مناسبت ارائه دستاورهای یک ساله بطحایی برگزار شده بود اشاره می کنم : ( این جا )
" آقای الهیار !
سیاست اصلی دولت خرید خدمات از بازار آزاد و توسعه مدارس غیردولتی است. شما و آقای بطحایی بارها اعلام کرده اید که قیمت تمام شده خدمات آموزشی در بخش دولتی بیش از 3 برابر بخش خصوصی است. چرا شما این سیاست را دنبال نمی کنید ؟
چرا این را صریح و شفاف به جامعه و معلمان اعلام نمی کنید ؟
مطابق قوانین ؛ چهار گروه برای مستمری سقفی برایشان پیش بینی نشده است . پیشنهاد من به الهیار ترکمن و سایر مقامات و دست اندرکاران وزارت بطحایی آن است که در اسرع وقت به جای تحقیر منتقدان که متاسفانه به یک فرهنگ غالب سازمانی در این وزارتخانه تبدیل شده است به پرسش های این وزیر اسبق آموزش و پرورش که ژستی " طلبکارانه " گرفته پاسخ دهند و منتظر نوشته ها و یا نقدهای بنده و سایر معلمان منتقد در مورد ایشان ننشینند
این 4 گروه عبارتند از :
قضات ، دیوان محاسبات کشور ، کادر سیاسی وزارت امور خارجه ، اعضای هیات علمی دانشگاه ها .
3 گروه اول " جایگاه حاکمیتی دارند .
گروه چهارم هم به روز و با توسل به " رانت " خودش را حاکمیتی کرده است .
وضعیت آموزش و پرورش و معلمان هم این وسط مشخص نیست !
برخی می گویند حاکمیتی است و بعضی دیگر غیرحاکمیتی .
نمی دانیم چه کاره ایم !
لابد با استفساریه ای بگیریم تا وضعیت مان مشخص شود .
آقالی الهیار !
معلمان در زمستان سال 85 جلوی مجلس جمع شدند ، اعتراض کردند و هزینه ها دادند برای این که " قانون مدیریت خدمات کشوری " که قبلا استرداد شده بود قانون شده و اجرا شود .
بابت تصویب آن خیلی ها هزینه دادند ...
خودتان می دانید و مستحضر هستید همه گروه ها و نهادها و وزارتخانه ها به نوعی سعی کردند خودشان را از شمول این قانون خارج کنند .
به نظر می رسد تنها گروهی که مانده اند ؛ " معلمان " هستند . بسیار واضح و مبرهن است فرد و یا افرادی پشت میز نشین که تاکنون حتی 2 ساعت ابلاغ تدریس رسمی در کلاس های متراکم مدارس دولتی را تجربه نکرده اند هضم این گونه شرایط و استرسی که به دانش آموز و معلم وارد می شود را درک نکنند
همیتن قانون هم برای معلمان درست و کامل اجرا نمی شود .
" دیوان محاسباتی " که در داخل خودش سقفی برای پرداخت مستمری ندارد آمده و سختی کار من معلم را حذف کرده است !
چرا ؟
به بهانه های مختلف ...
و شما هم به عنوان معاون این وزارتخانه آمدید و دقیقا حرف آن ها را تحویل معلمان دادید بدون آن که کوچک ترین اعتراضی و یا کوچک ترین دفاع منطقی از معلمان بکنید که :
آقا !
در این شرایط سخت اقتصادی و با این وضعیت اصلا منطقی و عقلانی است که فرضا درصدی از حقوق معلمان را کم کنید ؟
( کاری به میزانش ندارم )
این کار اصولا با عقل سازگار است و به مصلحت بوده است ؟
و شما هم گفته اید این حکم ها و کسری ها را جبران می کنید .
آقای الهیار !
آیا شما در این زمینه و به خاطر عملکردتان خود را مدیون و وام دار معلمان نمی دانید ؟
آیا این دیوان محاسبات با آن وضعیتی که گفته شد حاضر است خود را حتی یک لحظه به جای " معلمان " بگذارد ؟ "
پاسخ معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی :
دقیقا به نکات مهمی اشاره کردید .
مسائلی که دغدغه خیلی از کسانی است که در حوزه تعلیم و تربیت صاحب نظرند . فرمول ایشان فقط برای معلمان و در حوزه " کلاس " می گنجد اما کافی است که این مقام محترم وزارتی از طبقه خود بیرون آمده و به این پرسش پاسخ دهد که واقعا وجود دو دایره ستادی به نام های " دفتر وزارتی " و " مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی " که وظایف شان و ماهیت و کارکردشان در بسیاری از موارد با همدیگر " هم پوشانی " دارند اساسا چه معنایی جز اتلاف و پرت منابع را می تواند به ارمغان بیاورد ؟
این جور نیست که اصلا این ها غفلت شده باشد و یا به آن ها توجه نشود .
من از سوال آخر شروع می کنم .
ببینید بحث سختی کار زمانی که در قانون استخدام کشوری بود درصدی بود که برای آموزش و پرورش 10 درصد مشخص شده بود .
وقتی که به قانون مدیریت خدمات کشوری تبدیل شد " امتیازی " شد .
در ماده 68 جزء 3 اگر اشتباه نکنم یک جایی گذاشته اند برای کار در محیط های سخت و نامتعارف که مصادیق هم داشت و سقف باید 1000 امتیاز هم داشته باشد تا این کار انجام شود .
آن موقع گروهی که 10 درصد را در آموزش و پرورش می گرفتند معادای سازی کردند و 120 امتیاز برایشان برقرار شد و به آن ها ابلاغ شد .
سال بعد شورای توسعه مدیریت وقت یک مصوبه ای را برای آموزش و پرورش و همچنین سایر دستگاه های اجرایی گذراند که این سختی کار را به همه کارکنانشان تسری دهند .
این را آموزش و پرورش اجرا کرد .
کسی که 120 امتیاز را از قبل داشت 120 امتیاز مجدد گرفت شدن 240 امتیاز و کسی هم نداشت برایش 120 امتیاز برقرار شد .
سال 91 دیوان عدالت اداری ورود پیدا کرد و گفت آقای آموزش و پرورش راه را اشتباه رفته اید !
این مصوبه ای که اجرا کردید خلاف قانون است . و یا فلسفه وجودی معاونت پرورشی در ستاد تا سطوح پایین هرم متمرکز این وزارتخانه در " خوانش های مدرن تعلیم و تربیت " که آموزش یک مقوله و هویت یکپارچه تعریف و تبیین شده و اساسا قابل تفکیک نیستند چه معنایی می تواند داشته باشد جز ملاحظات ایدئولوژیک و نیز تزویر و دورویی که هویت اکثر مسئولان ستادی این وزارتخانه را به اشغال خود درآورده است و جرات بیان آن را نداشته و در برابر این پرسش ها هیچ پاسخی ندارند
به دنبال آن در مستشاری 1 و 3 دیوان محاسبات کشور موضوع مطرح شد .
آن جا هم تایید شد که آقا راه را اشتباه رفته اید .
از 91 رفت تا 92 و 93 .
در سال 94 به محکمه تجدید نظر دیوان محاسبات رفت با وجود آن که مستشاری دیوان به شما اعلام کرد راه را اشتباه رفته اید اما چرا اقدامی نمی کنید ؟
محکمه تجدید نظر تایید کرد که اقدام آموزش و پرورش در این شکل از برقراری سختی کار اشتباه بوده است .
از دفتر وزیر گرفته تا دورترین نقاط کشور چه آن که آموزگار ابتدایی و چه آموزگار استثنایی است و چه آن که در نقاط محروم همه این 120 امتیاز را گرفته اند .
در چندین جا اجرای غیرقانونی این کار تایید شد تا این که در سال 96 برای 3 تا از مدیران کل استان ها حکم جلب صادر شد ... "
« صدای معلم : زمانی که این مصوبه ملغی شد چنین نوشت : ( این جا )
صدای معلم در نشست رسانه ای که در نمایشگاه ارائه دستاوردهای وزارت آموزش و پرورش و در دبیرستان البرز برگزار گردید اعتراض شدید خود را نسبت به کاهش فوق العاده سختی کار معلمان اعلام کرده بود .
در حالی که تعریف " معلم حرفه ای " با پیش فرض های این مقامات و حتی جامعه همخوانی ندارد هر چند این ایراد بر بسیاری از معلمان نیز وارد است که در این مدت نتوانسته و یا نخواسته اند ارزش افزوده " آموزش " را در جامعه به نمایش گذارده و به دنبال نهادینه ساختن فرهنگ پرسشگری و مطالبه گری مسئولانه باشند « علی الهیار ترکمن » در حال حاضر و در حالی بازگشت سختی کار معلمان را به تصویب شورای توسعه مدیریت احاله داده است که در نشست رسانه ای عنوان کرده بود که مستشاری 1 و 3 دیوان محاسبات کشور رای به حذف آن داده است .
معلمان از خود می پرسند چگونه یک مصوبه پس از سال ها " غیرقانونی " تلقی شده و از حقوق معلمان کسر می شود و دوباره بدون هیچ گونه توضیحی بر می گردد ؟
الهیار ترکمن ابتدا در مورد طرح معلم تمام وقت چنین می گوید : ( این جا )
" ...رایزنیها با سازمان امور اداری و استخدامی انجام شده است و طرح نهایی بهعنوان معلم تماموقت در دو شورای حقوق و دستمزد و شورای توسعه مدیریت تصویب شد و کلیات آن این است که اگر یک فرهنگی 6 ساعت بیشتر از ساعت موظفی تدریس بکند به فوقالعاده ویژه اش 25 درصد اضافه خواهد شد " .
اما بعدا می گوید :
" در بررسی که ابتدا برای طرح معلم تمام وقت داشتیم، افزایش 25 درصدی حق شغل و شاغل مطرح شد که پس از آن تصمیم گرفتیم آن را به 18 درصد افزایش فوقالعاده ویژه تبدیل کنیم که رقم بیشتری را شامل میشود و با مساعدت شورای توسعه مدیریت و شورای حقوق و دستمزد توانستیم آن را به فوق العاده ویژه تبدیل کنیم که مبلغ ریالی و امتیازات بیشتری را در مقایسه با حق شغل و شاغل دارد."
و یا سخنان و قول های مکرر و خلف وعده ایشان در مورد پرداخت پاداش بازنشستگان و سایر مطالبات ...
آیا معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش بهتر نیست به جای تحقیر معلمان منتقد و یا بی سواد و غیرکارشناس خطاب کردن آنان به این نظرات و موضوعات پاسخ دهد ؟
« حمیدرضا حاج بابایی » رئیس فراکسیون فرهنگیان مجلس فعلی به تازگی در تسنیم گفته است :
" یکی از مشکلات آموزش و پرورش اعداد و ارقام است فکر میکنید بنبست فعلی از کجا ایجاد شد؟ سال 92 که بنده وزارت آموزش و پرورش را تحویل دادم فردی که وزیر آموزش و پرورش شد گفت، 150 هزار معلم مازاد داریم و در جایی دیگر خطاب به سازمان برنامه و بودجه گفت، 350 هزار نیروی مازاد داریم و آموزش و پرورش را میتوان با 700 هزار نفر اداره کرد این نوع نگاه باعث شده در حال حاضر 194 هزار نفر کمبود معلم داشته باشیم، این چه نوع ارائه آمار و ارقام است؟ "
پیشنهاد من به الهیار ترکمن و سایر مقامات و دست اندرکاران وزارت بطحایی آن است که در اسرع وقت به جای تحقیر منتقدان که متاسفانه به یک فرهنگ غالب سازمانی در این وزارتخانه تبدیل شده است به پرسش های این وزیر اسبق آموزش و پرورش که ژستی " طلبکارانه " گرفته پاسخ دهند و منتظر نوشته ها و یا نقدهای بنده و سایر معلمان منتقد در مورد ایشان ننشینند .
هر چند می دانم و مطمئن هستم که بطحایی و الهیار ترکمن و سایر ستادی ها وارد چالش با او نخواهند شد .
ماندن در وزارت و کنار آمدن با این نمایندگان برای به حداقل رساندن ریسک " استیضاح " شاید مهم ترین دغدغه و دکترین وزیر فعلی آموزش و پرورش باشد .
این روزها که وزارت آموزش و پرورش با مشکل کمبود نیروی انسانی دست به گریبان است، مدیریت فعلی این نهاد در کنار طرح های ابتر گذشته همچون «رتبه بندی معلمان» دست به ابتکارات خلق الساعه چون «طرح معلم تمام وقت» می زند تا شاید به صورت مقطعی مرهمی بر زخم عمیق نابه سامانی در نظام آموزش و پرورش بگذارد و با تلاش بسیار از این مسیر ناهموار بگذرد.
این گذاشتن و گذشتن سالهاست که طریق معمول برنامه های مدیریتی سیاسیون شده است و حاصل آن می شود هجوم نقدهای تیم های تازه وارد به مدیران گذشته بدون اینکه خود برنامه راهبردی مشخص و کاربردی ارایه دهند و در نهایت به محض ورود یا به وقت خطر، اقدام به اجرای ضربتی برنامه های ناگهانی و بدون پشتوانه پژوهشی و ارزشیابی شده می کنند تا آنها نیز از مخمصه مدیریتی که در آن افتاده اند، بگذارند و بگذرند.
در تمام این سال هایی که دانشگاه فرهنگیان در کنار مراکز تربیت معلم تاسیس شد تا به عنوان متولی تامین نیروی متخصص برای آموزش و پرورش باری از دوش این نهاد عظیم الجثه بردارد انتظار نمی رفت بعد از هفت سال از تاسیس این دانشگاه همچنان مشکل کمبود نیروی انسانی دغدغه اصلی آموزش و پرورش باشد، گویی کوچکترین قدمی برای حل این معضل در گذشته برداشته نشده است.
مدتی قبل حسین خنیفر، که توانسته است بعد از7 سال بلاتکلیفی سرپرستی دانشگاه فرهنگیان، به عنوان اولین رییس این دانشگاه معرفی شود در گفت و گو با خبرگزاری «میزان» خبر از جذب حداکثری دانشجو در این دانشگاه می دهد و با نقد سرپرست قبلی این دانشگاه می گوید: « در سال ۹۱ تعداد دانشجوی جذب شده ۲۱ هزار نفر بودند که با یک شیب تند و نزولی این تعداد در سال ۹۲ به ۱۵ هزار نفر سال ۹۳ به ۱۱ هزار، سال ۹۴ به ۹ هزار، سال ۹۵ به ۶ هزار و در سال ۹۶ این تعداد به ۳ هزار نفر کاهش یافت.
مسئولین سابق دانشگاه باید پاسخ دهند که چرا میزان جذب سیر نزولی را طی کرده است؟ معتقدیم وقتی ظرفیت ۲۵ هزار نفر خالی باشد در ۱۶ رشته، ۳۱ استان و در ۹۸ پردیس و مرکز، میتوان آموزش داد و غنی سازی کرد.»
از همین رو پیگیر این سوال شدیم تا از «محمود مهرمحمدی» جویا شویم که چرا در همه این سال هایی که مسئولیت سرپرستی دانشگاه را برعهده داشته اند نه تنها اقدامی برای تامین حداکثری دانشجو نکرده اند بلکه این روند سیر نزولی نیز داشته است. پاسخ ایشان را در این گفت و گو می خوانید:
موافق جذب حداکثری دانشجو در دانشگاه فرهنگیان هستید؟ اکیدا به صاحب نظران و اعضای هیات علمی به ویژه به رشته های حوزه تعلیم و تربیت و تربیت معلم توصیه می کنم از توجه نسبی که طی سالهای اخیر بعد از یک دوره خاموشی مطلق در دانشگاه های کشور نسبت به مساله تربیت معلم ایجاد شد، پاسداری شود و دانشگاهیان و و بویژه دانشگاه های علوم تربیتی از توجه و مسئولیت ملی منصرف نشوند و عقب نشینی نکنند
توسعه کمی محملی برای اثبات خدمت و محدود کردن آن مبنایی برای اثبات خیانت نیست. عکس این قصه به نظر می رسد با واقعیت سازگارتر باشد. دانشگاه فرهنگیان برای تربیت نسل جدید معلمان جهت تربیت در تراز دانشگاهی و جایگاهی بالاتر از گذشته و آنچه در مراکز تربیت معلم اتفاق می افتاد، تاسیس شده است.
کجاست اکنون نشانه های بالاتری از تراز دانشگاهی تربیت معلم و اگر نشانه هایی از این سطح کیفیت را می توان سراغ گرفت بد نیست به آن اشاره کنیم و بعد بر طبل کمیت بکوبیم.
اگر نشانه هایی باشد مربوط به پی ریزی اصلاح روندهای غلطی است که در زمان تاسیس دانشگاه فرهنگیان به چشم می خورد. از جمله اصلاح برنامه های درسی کهنه و فرسوده و طراحی برنامه های روزآمد و مطابق با سند تحول بنیادی و تحولات بین المللی که البته در اجرا هنوز با آنچه در سند برنامه درسی جدید آمده فاصله بسیار داریم اما، این جزو دستاوردهای پیشین دانشگاه است. به چالش کشیدن برنامه های مدیریتی پیشین دانشگاه خوب است اما بهتر است این چالش در ریل و بر مبنای کیفیت باشد. یعنی مدیریت جدید مطالبه کیفیت را مبنای پرسشگری خود قرار دهد تا مطالبه کمیّت. گرچه مطالبه کمیّت هم کار خلافی نیست و کار نابه جایی نیست اما نه به قیمت نادیده انگاشتن مطلق مساله کیفیت و ای کاش در توضیحات مدیریت فعلی دانشگاه فرهنگیان مساله کیفیت از برجستگی و از جایگاه بالاتری برخوردار باشد و یگانه افتخار دانشگاه فرهنگیان هرگز افزایش کمیّت نباشد و تنها محل پرسش از کیفیت مدیریت قبلی مربوط به کاهش کمیّت و ظرفیت دانشگاه نباشد.
این باز یکی از همان کج فهمی هایی است که من امیدوارم اصلاح شود و جلوی توسعه کمّی واحدهای تربیت معلم که حتی در سطح دبیرستان های خوب کشور امکانات ندارند، باید گرفته شود
در زمانی که سرپرستی دانشگاه فرهنگیان را برعهده داشتید و البته فرصت کوتاهی نبوده اقدامی جدی در جهت حل مشکل نیروی انسانی آموزش و پرورش انجام شده است؟
در مورد کمیّت به عنوان مدیر قبلی دانشگاه بخواهم توضیح دهم می گویم که بخش محدودیت پذیرش خارج از کنترل مدیریت دانشگاه بوده و مسئولیتش طبق اساسنامه برعهده ستاد آموزش و پرورش است که ستاد در تعاملاتش با سازمان مدیریت و سازمان امور اداری و استخدامی نتوانسته آن ظرفیتی که نیاز آموزش و پرورش بوده است، بگیرد.
نکته دیگر اینکه در دوران ما برای تامین کمیّت مورد نیاز و برای اینکه نشان دهیم نسبت به تامین معلم مورد نیاز حسب وظیفه قانونی حساسیت داشته ایم اقدام طراحی دوره مهارت آموزی یکساله را شاهد هستیم که جزو ابتکارات مدیریت قبلی است. اگر این ابتکار مدیریت قبلی که در اختیار دانشگاه فرهنگیان قرار گرفت را در نظر بگیریم در مجموع تعداد معلمانی که توسط دانشگاه فرهنگیان هرساله به آموزش و پرورش کشور تقدیم شدند بالغ بر بیست و چند هزار نفر بوده است که همه این ها نکاتی است که در پاسخ به پرسش مستمرو به یک معنا، تامل برانگیز مدیریت فعلی دانشگاه مبنی بر اینکه پاسخ دهند چرا کمیّت تا این اندازه محدود شده بود و نکاتی است که می توان گفت و از باب اینکه پرسش کنونی مدیریت دانشگاه رابدون پاسخ نگذارم باید این توضیحات را می دادم.
آرزو می کنم دانشگاه فرهنگیان هم در کمیّت و هم در کیفیت توفیق هایی کسب کند اما هرکجا کمیّت مزاحمتی برای کیفیت ایجاد کند که قطعا با شرایط کنونی دانشگاه ایجاد می کند، من بدون تردید و درنگ موضع خودم را در حمایت از معلم با کیفیت و تراز دانشگاهی اعلام می کنم و هرگز تن به افزایشی که معلمان بی مایه به سمت آموزش و پرورش گسیل کند، نمی دهم.
در زمان مسئولیت شما برای تامین این کیفیتی که مطرح کردید چه اقدام جدی انجام شده است؟
مدیریت قبلی دانشگاه فرهنگیان در جهت تامین کیفیت، نقشه جامع دانشگاه را نوشت و به تصویب هیات امنا رساند که این مهم یکی از دستاوردهای آن دوره دانشگاه فرهنگیان تلقی می شود.
البته این روزها این برنامه جامع مورد بی مهری قرار گرفته است و یکی از فرازهای مهمش در جهت احیای کیفیت، توسعه ندادن کمّی مراکز تربیت معلم یا واحدهای وابسته به دانشگاه فرهنگیان است که متاسفانه امسال باز در جهت همان اصرار به افزایش ظرفیت زیر پا گذاشته است.
واحدهای متعددی که فاقد حداقل ها هستند در مناطق محروم کشور تاسیس شده و با این فرض که این اقدام به نوعی در راستای تامین عدالت است و در راستای سهمی برای همه استان ها از نظام تربیت معلمان است.
به نظر من این تصور نسبت به عدالت تصور باطلی است و عدالت برای تامین بهترین نیروها در مناطق محروم باید اتفاق بیافتد و این الزاما در راستای تربیت معلم با کیفیت نازل درمناطق محروم و در محیط هایی که دارای استاندارد لازم نیستند، اتفاق نمی افتد.
این باز یکی از همان کج فهمی هایی است که من امیدوارم اصلاح شود و جلوی توسعه کمّی واحدهای تربیت معلم که حتی در سطح دبیرستان های خوب کشور امکانات ندارند، باید گرفته شود.
این را هم باید اضافه کنم که در برنامه راهبردی پیش بینی شده بود که حدود ده هزار نفر از طریق کنکور سراسری، دانشجو - معلم بپذیریم و اینکه این تعداد دانشجو- معلم پذیرفته نشده و در سال 96 به تعداد 4 یا 5 هزار نفر رسیده، خارج از اراده مدیریت دانشگاه بوده است و معطوف و مربوط است به تعاملات نافرجامی که میان ستاد آموزش و پرورش و دستگاه متولی اعطای ردیف استخدامی وجود داشته و از مسئولیت مدیران دانشگاه کاملا خارج هست. مدیریت دانشگاه با توجه به آنچه در برنامه راهبردی آمده است اراده اش براین بود که حسب برنامه سالانه ده هزار نفر از طریق کنکور سراسری دانشجو معلم جدید بپذیرد.
انتظار شما از استادان و دانشگاهیان برای نقش آفرینی در حوزه تربیت معلم چیست؟
من اکیدا به صاحب نظران و اعضای هیات علمی به ویژه به رشته های حوزه تعلیم و تربیت و تربیت معلم توصیه می کنم از توجه نسبی که طی سالهای اخیر بعد از یک دوره خاموشی مطلق در دانشگاه های کشور نسبت به مساله تربیت معلم ایجاد شد، پاسداری شود و دانشگاهیان و و بویژه دانشگاه های علوم تربیتی از توجه و مسئولیت ملی منصرف نشوند و عقب نشینی نکنند.
خوشبختانه در سالهای اخیر و برای اولین بار توجه به مساله تربیت معلم در دانشگاه های کشور دغدغه شد و رساله های دکترایی که در همین 4 یا5 سال اخیر با محوریت مسائل مرتبط با تربیت معلم وجود دارد، بسیار امید آفرین است.
همچنین رخدادهای علمی و فعالیت های علمی دیگری که مربوط به این حوزه است. صرف نظراز اینکه همکاران دانشگاهی من و صاحبنظران و استادان با پدیده دانشگاه فرهنگیان موافق هستند یا خیر، حوزه ای به نام تربیت معلم را نمی توانند برعهده فراموشی بسپارند و در اندیشه ورزی و فراهم کردن بسترهای مناسب دست اندرکاران اجرایی نبایستی غفلتی صورت گیرد و دانشگاهیان به این ترتیب حجت را بر کارگزاران و مسئولان و متولیان امر تمام می کنند.
روزنامه شرق
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
برای نخستین بار « حسین خنیفر » رئیس دانشگاه فرهنگیان از 3 ساله شدن دوره کارشناسی در این دانشگاه خبر داد . ( این جا )
خنیفر از سه برابر شدن ظرفیت پذیرش دانشجو معلم در دانشگاه فرهنگیان از امسال خبر داده و گفته است: این میزان نسبت به سال قبل ۷۰ درصد افزایش یافته است .
چندی پیش « فرشته آل حسینی » دانش آموختة فلسفة تربیت و عضو انجمن فلسفة تعلیم و تربیت ایران در مقاله ای در صدای معلم با عنوان : ( این جا )
" سرگردانی و بحران هویت در دانشگاه فرهنگیان ...برای یکبار هم که شده، برای رهیدن از سرگردانی و تغییر تقدیرش به جای «جا» در باب «جایگاه»اش بیندیشد، و بهجای پافشاری به بازیکردن در زمین دیگری و پاکباختن (باختن سرمایة مادی و معنوی خود)، تصمیم قاطع عملی بگیرد که یا از این بازی خارج شود، یا با کوتاهآمدن از معیارهای عقبماندة خودش، به معیارهای عقبماندة دیگری تن دهد !
تربیت معلم ما صدساله میشود، چه عالی! اما عالیتر میشود اگر ؟ به این سخنان و اقدامات پاسخ داده بود .
در بخشی از این مقاله چنین آمده است :
" و توصیة آخر، رهاکردن تربیت معلم از اضطرار زمان و فشار برای تولید فلهای معلم فکور یا فاخر است. برای رهایی از این یکی، لازم است مدتی از موضع سفت و سخت انحصارگرایی در تأمین و تربیت معلم و بهراهانداختن سیل بر روی این سازة متزلزلِ نامطمئن عقبنشینی کنید، و راههای مشروع بستهشده را باز کنید.
خوب است همانند وزارت علوم به جذب نیروی انسانی تحصیلکردة جویای کار از طریق فراخوانهای فصلی، مصاحبة علمی، و آموزشهای تخصصی، با جلب همکاری دانشگاههای دیگر بیندیشید. شاید بتوانید با مذاکره و ابزارهای قدرت دیگر، آنها را قانع کنید تا چندسالی از شغل شریف تولیدِ تحصیلکردة بیکار صرفنظر، و در امر خطیر تأمین و تربیت معلمان کاردارِ آتیهدار آینده به دانشگاه فروهشته و فروماندة تربیت معلم کمک کنند. کاری شبیه یک همکاری خانوادگی یا بسیج همگانی موقت برای مقابله با یک بحران قریبالوقوع. "
« رضوان حکیم زاده » معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش که هم زمان عضو هیات علمی دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران و تدریس در آن را نیز بر عهده دارد از این اقدام رئیس دانشگاه فرهنگیان حمایت کرده است .
گروه اخبار/
« علی الهیار ترکمن » به تازگی اعلام کرده است بیمه فرهنگیان با آتیه سازان تا پایان آبان تمدید شده است .
معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش همچنین گفته است رعایت صرفه و صلاح فرهنگیان به شدت مورد توجه ماست و به دنبال ارائه بهترین خدمات به فرهنگیان هستیم.
تا نیمه آبان ماه تکلیف قرار داد جدید بیمه تکمیلی فرهنگیان مشخص میشود. بدهی آموزش و پرورش به بیمه آتیه سازان هنوز پرداخت نشده که در ماه جاری وضعیت آن هم مشخص میشود.
به گزارش صدای معلم ؛ بخشنامه بیمه مرکزی حاکی از غیر قانونی بودن فعالیت شرکت آتیه سازان حافظ در حوزه بیمه درمان تکمیلی است .