کجا؟ دانشگاه! دانشگاه چی؟ دانشگاه فرهنگیان! کی؟ چهل سال بعد از انقلاب. کدام انقلاب؟ انقلابی که اسلامی و مردمی و فرهنگی بود.
خبر، کوتاه و تلخ است:
«سردیس دکترعلی شریعتی در دانشگاه فرهنگیان شهر ساری به دستور مقامات مافوق برای حذف کراوات آن مورد دستکاری قرار گرفت!»
به راستی از دست اندرکاران این کار باید پرسید :
شما که چنین برخورد های سلیقه ای با یکی مثل دکتر شریعتی و آن هم در صحن دانشگاه داشته اید، چرا همان ابتدا از نصب سردیس دکتر منصرف نشدید؟ اصلا چرا نام وی را روی پردیس گذاشتید؟ معلمانی که ترور شخصیت را آموزش دیده باشند، مواظب ترور منزلت خودشان هم نخواهند بود.
وقتی هم چنین کردید، یعنی که باور کرده اید دکتر شریعتی ، ایدئولوگ و معلم انقلاب و الگوی دانشجو معلمان است و اگر چنین است ، مطمئن باشید که تحریف و دروغ و بی اخلاقی و... چیزی نبود که او و امثال او می خواستند. احتمالا هنوز حرف های دکتر را نفهمیده اید. قرار بود با هم به سمت جلو پیش برویم نه این که به عقب برگردیم.
خواهشا اگر فکرخودتان به روز نیست، ذهن و زبان دانشجویانی که قرار است فردا معلم بشوند را دستکاری نکنید.
اگرنام دکتر را از روی پردیس دانشگاه حذف می کردید، عاقلانه تر از این بود که بخشی از هویت او را حذف کنید. به راستی هیچ فکر نکردید که مشاهده یک دکترشریعتی بی کراوات چقدر برای دانشجویان بیدار کننده خواهد بود؟
دانشجویانی که بنا به نام پردیس ،قرار است شبیه دکتر شریعتی معلم بشوند. معلمانی که تاثیرگذار و واقع بین باشند. معلمانی که با ریا و نفاق تربیت نشده باشند.
فراموش نکنیم دانشجویانی که با چنین ذهنیتی تربیت می شوند ، معلمان موفقی نخواهند شد.
دانشجویانی را که نگذاریم تاریخ را بخوانند، محکوم به تکرار آن برای خودشان و دانش آموزان خواهند بود.
معلمانی که تنها حقوق بگیر خواهند بود و متفکر و خلاق نخواهند شد.
معلمانی که عامه در برابرشان به جای «احترام» ، « ترحم» خواهند کرد.
معلمانی که ترور شخصیت را آموزش دیده باشند، مواظب ترور منزلت خودشان هم نخواهند بود.
شما را به خدا نخواهید این قدرتاریخ را محاکمه نکنید. پس ازسال ها و بی حضور متهمان نشستن و حکم کردن بر خدمت یا خیانت چهرهای تاریخی ، کاری بیهوده است. هم کوروش و هم داریوش ، شاه عباس و نادرشاه ، رضاشاه و مصدق ، بازرگان و شریعتی و تمام درگذشتگان این ملک هریک به گونه ای سودای سربلندی این ملک را داشته اند. گیرم فقط آن گونه نبوده اند که اکنون برخی از ما انتظار داریم. قطعا این دیرهنگامی آنها با زمانه ما ، گناه خودشان نیست.
برای قضاوت امثال شریعتی، ابتدا باید از هرگونه دخل و تصرفی در تاریخ و هویت او پرهیز کرد و بعد به ارزیابی او پرداخت. اول باید شریعتی را همان گونه که بود ، دید و سپس سنجید.
کراوات بخشی از هویت شریعتی است و شریعتی با همان کت و شلوار و کراوات و صورتی سه تیغه و سیگاری برلب به بیداری اسلامی همت گماشت. جوانها همان گونه شیفته اش شدند. به همان شکل بود که کتاب هایش تیراژ میلیونی پیدا کرد. معلمانی که تنها حقوق بگیر خواهند بود و متفکر و خلاق نخواهند شد
باید ترسید که سانسور کراوات دکتر، مقدمه سانسور تفکر اوست. با سعی در دستکاری هریک از مظاهر شخصیتی او، در واقع به آموزش دروغ و ترویج بی اخلاقی و آن هم در یک مرکز عالی فرهنگی همت شده است.
اکنون چهل سال هم از مرگ دکتر گذشته است و هم از تولد نظام. نظامی که عجیب مردمی بوده است. نظامی که هنوز مردم علی رغم تمام کمی و کاستی ها، دوستش دارند. نظامی که برآمده از یک نهضت اسلامی بود. نهضتی که خود دکتر برای به ثمر رسیدنش بسیار خون دل خورد. نهضتی که هم او از فرداهای بعدش می ترسید که همان زمان می گفت:
« وقتی نهضت به هدف می رسد ، یا بی آنکه به هدف برسد به اوج قدرتش می رسد. اما به آنجا که رسید، درگیری و مبارزه اش از بین می رود، سد و مانعی دیگر در برابرش نیست، به قدرتش که رسید ، حالتش عوض می شود ، می ایستد! متوقف می شود! حالت متحرک و انقلابی اش را از دست می دهد و حالت محافظه کاری می گیرد! چون اول می خواست دشمن را خلع سلاح کند و نظام را عوض کند، حالا خودش قدرتمند و حاکم است ومی خواهد خودش را حفظ کند و نگهدارد، لذا حالت ضد انقلابی پیدا می کند، چون خودش روی کار آمده انقلاب های بعدی را شورش، خیانت فتنه یا ضد انقلاب می خواند» و ...
نقطه، سر خط! /
نظرات بینندگان
عالی بود. ما تاریخ را مقتل اندیشه
و آرمان و بیداری، نموده ایم.
عزت و اعتلای گذشتگان، هویت
ماست. با پاک کردن اندیشه و تفکر
آنان، جوانان ما سردرگم می شوند.
حداقل امروز اندیشه ساخته نمی شود
سابقه تاریخی اندیشه بزرگان را حافظ
باشیم تا دست خالی نمانیم. دست
مریزاد.
کرواتش حذف شود و مثلا عمامه سرش بگذارند آنگاه عین
خودشان می شود. این رذالت نشانه آن است که ایدلوژیک بودن
او را قبول دارند اما کوتاه اندیشی تا بدان حد که تنها مانع
پذیرش شریعتی برای اینها کروات اوست!!!
ترس از اثرگذاری کروات بر روی دانشجویان ، اوج ذلت است.
معلمان فقط دنبال نان هستند ؟!!!! در این صورت وا اسفا!!!
مفهوم است ،شستشوی مغزی درست تر است.
اما کو گوش شنوا و چشم بینا در تنگ نظران و تندروها و...؟؟!!