همان طور که در یادداشت قبلی اشاره نمودم، سال ۱۴۰۳ بدون داشتن برنامه توسعه آغاز گردید و استناد به برنامه ششم غیرقانونی است.
لازم است که برای نسل جدید از افتخارات گذشته اشاره کوتاه ای کنیم به این فخر که ایران در بین کشورهای منطقه پیشینه ی نسبتأ طولانی در برنامه ریزی برای توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارد و تا سال ۱۳۵۷ شش برنامه توسعه در یک بازه زمانی ۳۰ ساله را پیاده و اجرا کرده است.
نخستین برنامه توسعه در ایران بر می گردد به سال دهه ۱۳۲۰ که با عنوان و محوریت برنامه عمرانی تدوین و به مدت زمان ۷ سال اجرا گردید.
تاکنون شش برنامه پیش از انقلاب و شش برنامه بعد از انقلاب اجرا شده است که اگر از نتیجه و خروجی کار و دستاورد و موانع اجرایی برنامه های قبل از انقلاب بگذریم ( اگر چه محتوا و برنامه های اساسی و زیر بنایی که با دیدی عمیق و نگاهی بلند مدت تدوین شده بود) بخشی از برنامه های قبل از انقلاب در بعد از انقلاب به اجرا در آمد و با کمال اندوه و تأسف، بخشی هم از سر لجاجت نادیده گرفته شد.
چالش ها و موانع جدی که اجرای برنامه توسعه در کشور با آن روبه رو بود عبارت بود از:
* وقوع انقلاب سال ۵۷ و پیامدهای قبل و بعد از آن
* تمرکز در دولت مرکزی
*ویرانی های ناشی از جنگ ۸ ساله ایران و عراق
*عدم التزام اعتقادی و عملی برخی از مسئولین به سیاست های کلی برنامه توسعه
*عدم توانایی و درک صحیح از برنامه ریزی و توسعه و بی اعتنایی به اهداف آن
در این قسمت به چند هدف کلان برنامه پنج ساله شش دوره بعد از انقلاب کوتاه اشاره می کنم و قضاوت درباره دست آورد و خروجی آن را به شما مخاطب محترم واگذار می کنم:
1- تلاش در جهت تأمین عدالت اجتماعی نخستین برنامه توسعه در ایران بر می گردد به سال دهه ۱۳۲۰ که با عنوان و محوریت برنامه عمرانی تدوین و به مدت زمان ۷ سال اجرا گردید.
2- تأمین حداقل نیازهای اساسی آحاد مردم و جامعه
3- ایجاد رشد اقتصادی در جهت افزایش سرانه
4- بازسازی و نوسازی ظرفیت های تولیدی و زیر بنایی
5- رعایت اصول عزت و حکمت و مصلحت کشور در سیاست های خارجی
6- رعایت اصول عدم وابستگی به شرق و غرب
7- حفظ محیط زیست و استفاده بهینه و درست از منابع طبیعی
8- تقویت بنیه دفاعی کشور در چارچوب سیاست های فرماندهی کل قوا
البته این اهداف نمی تواند کشور را در توسعه متوازن و همه جانبه به مقصود برساند.
با وجود اینکه نقاط قوت و ضعف فراوانی در تدوین، تصویب و اجرای برنامه های اول تا ششم وجود داشت با روی کار آمدن دولت نهم ( محمود احمدی نژاد) و فراهم بودن مهمترین فرصت برای ایران در زمینه کسب درآمد نفتی ( در طی ۸ سال حضور ایشان نزدیک به ۶۵۰ میلیارد دلار فروش نفت ایران بود) با کمال تعجب و تأسف، سازمان برنامه و بودجه کشور توسط ایشان منحل گردید و خسارات فراوانی به ساختار برنامه ریزی و توسعه کشور از این طریق وارد شد.( البته بعدها مشخص شده که با چه نیت و هدفی سازمان برنامه در این دوره منحل شد)
در طی اجرای شش برنامه توسعه کشور به جز برنامه سوم در دولت آقای سید محمد خاتمی که در پایان اجرای برنامه نرخ تورم کمتر از مقدار پیش بینی بوده است ؛ متأسفانه هیچ کدام از دولت ها نتوانستند اهداف برنامه و تورم را به میزان پیش بینی شده در برنامه را محقق نمایند و متأسفانه تنها ۴۰ تا ۴۵ درصد این برنامه ها محقق گردیده است.
( ادامه دارد )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/
پرتال وزارت آموزش و پرورش در بخش « اسلاید » خود حرف های محسن زراعی رئیس مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش را چنین تیتر کرده است : ( این جا )
« توجه به مدارس مناطق محروم از رویکردهای مهم وزارت آموزش و پرورش است »
این اظهارات در حالی بیان می شوند که روز 19 فروردین یک مدرسه کانکسی در یکی از روستاهای مراغه واژگون شده و معلم و دانش آموزان این مدرسه کانکسی دچار آسیب شده اند .
در این زمینه ؛ خبرگزاری مهر نوشت : ( این جا )
« اکبریان، مدیر آموزش و پرورش مراغه :
ساعت ۱۲:۴۰ دقیقه روز یکشنبه ۱۹ فروردین گردباد شدیدی موجب وارد شدن خسارت به ساختمانها و مدرسه کانکسی این روستا شد.
وی ادامه داد: در این اتفاق متأسفانه ۵ محصل این روستا و معلم این مدرسه دچار آسیب دیدگی شدند که بلافاصله به بیمارستان اعزام شده و خوشبختانه دو دانش آموز و معلم مدرسه ترخیص شدهاند و سه نفر از محصلان گرامی برای تکمیل درمان در بیمارستان بستری هستند و به زودی ترخیص خواهند شد.
این مدرسه کانکسی ۹ سال است که در روستای باغ یئری مستقر است و بارها پیگیری کردهایم تا محلی از طرف روستاییان برای احداث مدرسه در این روستا اختصاص یابد و امیدواریم با همکاری لازم روستاییان و همت خیران که قول مساعد دادهاند در سریعترین زمان ممکن مدرسه کانکسی این روستا برچیده شود.
اقدامات لازم برای درمان دانشآموزان مجروح انجام شده و ۳ دانشآموز بستری و ۲ دانش آموز به همراه معلم پس از مداوای سرپایی ترخیص شدند.
بنا به گفته پزشکان حال دانشآموزان بستری خوب است و در روزهای آینده میتوانند از بیمارستان مرخص شوند » .
آیا موجب تاسف و شرمندگی نیست که پس از گذشت بیش از 4 دهه از انقلاب اسلامی هنوز تعداد قابل توجهی از دانش آموزان در مدارس کانکسی درس می خوانند ؟
آیا باید چشم آموزش و پرورش به دست خیرین باشد تا آنان اقدامی برای محرومیت زدایی انجام دهند ؟
آیا ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه ی نیازهای اساسی و اولیه مطابق « قانون اساسی » حق یک شهروند ایرانی نیست ؟
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مقدمه
هنوز همه ی جمعیت جهان به طور کامل تحت پوشش خدمات بهداشتی ضروری قرار نگرفته اند و به واسطه بیماری ها و آلودگی هوا و جنگ ها و دیگر گرفتاری ها، سلامت دنیا در معرض خطر است.
برای پرداختن به این مشکل و حمایت از حق افراد در همه جا برای دسترسی به خدمات بهداشتی و دست یابی به آب و هوا و غذا و جای سالم، شعار روز جهانی بهداشت امسال «سلامت من، حق من» اعلام شده که بیشتر حرف دل دانش آموزان به عنوان قشر شکننده از حیث بهداشتی است و لذا در نظام های آموزشی، هیچ موضوعی به اندازه بهداشت مدارس، اهمیت ندارد؛ هم چنان که توجه به هیچ مسئله ای به اندازه آموزش و پرورش درکشورها (متاسفانه به غیر از میهن ما و بعضی ممالک دیگر)، اولویت ندارد.
آموزش بهداشت باید، شوق به سلامتی و سعی در سالم زیستن را در بچه ها درونی سازد تا آنها با این روحیه، واقعا زندگی کنند نه این که فقط دستورالعمل ها را یاد بگیرند. در این مسیر ، البته اندازه گیری قد و وزن ،سنجش بینایی و شنوایی، معاینه دهان و دندان و موی سر، ضروری و فوری است تا مدرسه به فضاي فيزيكي عاری از آلودگی، تبدیل شود.چرا که بعد از خانواده مهمترين نقش را در سلامت كودك دارد و جای درس خواندن ،خندیدن ، زندگی کردن و خود راساختن است.
یاددهی و یادگیری ارزش های اخلاقی در محیطی امن و سالم وشاد، همه فلسفه و جودی مدارس است و برای همین، مدرسه سالم، مدار سلامت جامعه است.
آموزش بهداشت
اکنون قریب صد سال از توجه به آموزش بهداشت در مدارس ایران می گذرد، در حالی که بیش از شانزده میلیون پسر و دختر دانش آموز در مدارس ایران مشغول به تحصیل اند. این آمار به همراه خانواده های آنها و نیز با احتساب جمع یک میلیونی فرهنگیان، درصد قابل توجهی از جمعیت کل کشور را تشکیل داده اند. بیشتر جمعیت دانش آموزی، یعنی بیش از نه میلیون نفر در دوره ابتدایی درس می خوانند و همچنین نزديك به دو سوم آنها در نقاط روستايي كشور هستند که بنا به شرایط سنی و جسمی و محیطی خاصی که دارند،آسیب پذیر و به شدت در معرض آلودگی های هوا و فضا هستند. در این روزگار و در اوج این همه رفاه و توسعه و آسایش زندگی، گوهر گمشده آدمیان، آرامش و حال خوب است که دست یابی به آن روز به روز سخت تر می شود.
علي رغم تمام تلاش ها و موفقيت ها، هنوز تعدادي از مدارس كشور فاقد امكانات و تسهيلات بهداشتي اند و فضاهاي آموزشي از استانداردهاي لازم برخوردار نیستند. هنوز بيماري هاي واگيردار، نارسایی هاي چشم و دهان و دندان، اختلالات شنوايي و قلبي و رفتاري، سلامت دانش آموزان را تهديد ميكند.
هنوز مدارسی هستند که از نبود مربی بهداشت رنج میبرند و حتی گاهی از نیروهای غیر متخصص استفاده می شود . هنوز حجم کاری مربیان موجود بهداشت بسیار بالاست و برخی مدیران از آنها انتظار دارند تا یک تنه کار یک درمانگاه بهداشتی را انجام دهند. قاعدتا سلامت دانش آموزان به تغذیه سالم مربوط است.این در حالیست که با گرانی روز افزون لبنیات، گوشت و میوه به خصوص برای اقشار کم درآمد و افزایش مصرف غذاهای آماده و ریزه خواری با تنقلات چرب و شور و شیرین (به خصوص در میان بچه های قشر متوسط) دانش آموزان یا سوء تغذیه دارند یا غذای سالم در اختیار ندارند. براین ها بیفزائید موضوع مورد نیاز توزیع شیر در مدارس را که هنوز معطل مانده است.
باری، اخلال در سلامت مدرسه، ابعاد مختلفی دارد که بسیاری از آنها نظیر تحریم ، تورم و آلودگی ها، به نظام سلامت ایران ارتباط ندارند.
معمولا به هنگام بروز بیماری های همگانی مثل کرونا و یا آلودگی هوا، تنها واکنش ما ، تعطیل کردن مدارس است. مرجع تصمیم گیرنده برای تعطیلی هم استانداری ها هستندکه آنها نه با در نظر گرفتن عوارض آموزشی و تربیتی مسئله که بنا به ملاحظه یک سری عوارض اجتماعی و حتی سیاسی، به تعطیلی بسنده می کنند و در واقع فقط صورت مسئله را پاک می کنند. چون در آن صورت هم بچه ها داخل خانه نمی مانند و به صورت پراکنده و آزاد به جاهای مختلف رفت و آمد می کنند و حتی بیشتر در معرض آسیب قرار می گیرند.
بهداشت آموزش و پرورش
اگر چه عنوان این نوشتار به بازی با کلمات می ماند اما در واقع ، روبه روی هم قرار دادن دو امر پیوسته ای مدنظر است که مکمل همدیگرند.
اگر تا دیروز و به خاطر آلودگی محیط و نبودن امکانات بهداشتی، درمدرسه بیشتر سلامت جسمی بچه ها اولویت داشت، امروزه و به هزار و یک علت، بهداشت روانی آنها اهمیت بیشتر دارد. در این روزگار و در اوج این همه رفاه و توسعه و آسایش زندگی، گوهر گمشده آدمیان، آرامش و حال خوب است که دست یابی به آن روز به روز سخت تر می شود.
به دنبال بلای کرونا و رایج شدن آموزش مجازی، کمتحرکی و چاقی در میان دانش آموزان، شایع شد . اکنون عوارض ناشی از آن موجب بیماری هایی مثل دیابت، کبد چرب، و افسردگی شده است؛ پشت بند آن دیدیم که همین نسل عاصی چگونه ناگهان خلوت خیابان ها را شکستند و خواسته هایشان را فریاد کردند و چه هزینه هایی روی دست حاکمیت گذاشتند. علت تمام این گرفتاری ها در این بود که ما بعد از این چهل سال، نه برای آموزش غیرحضوری آماده بودیم و نه در تربیت نسل کودک و نوجوان، تلاشی شایسته کرده بودیم.
همه این ها به معنی این که؛
آموزش و پرورش ما به مثابه کالبدی است که بیمار است و بهداشت بیشتری لازم دارد؛ این که حال نظام آموزشی بد است و بدی حال عمومی جامعه هم به خاطر آن است که بهداشت عیان دانش آموزان بسته به سلامت روان آنها است؛ این که سلامت مدرسه تنها در نظافت در و دیوار و دست و رو و موی بچه ها نیست؛ این که محتوای آموزشی نباید در پی یاددهی برای حفظ کردن و نمره و مدرک گرفتن که یادگیری برای زیستن، دانستن، انجام دادن و زندگی کردن با یکدیگر باشد؛ این که سلامت مدرسه، در سلامت معلمان است؛ این که دیگر معلمی توانا نیست که تنها دانا است و معلمی که حقوق کافی دارد و به درآمد دیگر نیاز ندارد واقعا توانا است؛ این که در نظام آموزشی، فرایند «آموزش» از « پرورش» سبقت گرفته است و آن چه در برنامه های آموزشی دنبال می شود، بیشتر آموزش کمی، نمره ای، سیاسی و ایدئولوژیک است؛ این که برپایی برنامه های حزن و حماسی و مناسبتی پی در پی، خلق مدارس را تنگ کرده و نشاط و شادی از آن رمیده است؛
این که... منظور از بهداشت آموزش و پرورش، دعوت به مواظبت از فضای فرهنگی آینده سازان این ملک است.
این بهداشت هم ممکن نمی شود مگر این که :
بودجه ریزی آموزش و پرورش در اولویت دولت قرار گیرد، کسری بودجه وزارتخانه تامین شود، برنامه های رفاهی و معیشتی معلمان بیشتر شود، از فعالیت مجامع صنفی معلمان ممانعت نشود، کمبود انگیزه کار معلمان برطرف گردد، محتوای آموزشی مدارس با نیاز جامعه و بازار کار متناسب شود ،از سیاسی بازی ها و آموزش های سیاسی سلیقه ای پرهیز شود و به ارتقای کیفیت آموزشی از طریق سیاست های آموزشی شایسته توجه شود.
در غیر این صورت، نظام آموزشی، ناکارآمد و ناتوان از اقامه عدالت آموزشی و ارتقاء کیفیت معیشت معلمان است.
متاسفانه عزمی ملی هم با وجود این همه نماینده بهارستانی که اغلب شان قبلا معلم و فرهنگی بوده اند و با چقدر وعده به معلمان بالا آمده اند، برای بهبود آن وجود ندارد.
این نظام در سالهای اخیر و به خصوص در دوره ابتدایی و متوسطه ، آن قدر دستخوش تغییرات فرمی و صوری در هر کابینه بوده که غافل از پرداختن به وظایف اصلی و اساسی خود شده است و تنها دانش آموزانی که عاقبت از زیر دندانه های چرخ این نظام، بیرون می آیند، خیلی دیر می فهمند که :
«چرا طعم خوش سلامت و طراوت کودکی و نوجوانی، زیر زبان ذوق شان مزه نکرد؟! »
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/
بخشنامه ای به امضای « مجید حسینی فر » مدیر اداره آموزش و پرورش منطقه 9 تهران با موضوع « استمرار خدمت کارکنان آموزشی در سال 1403 » به کلیه واحدهای آموزشی و دوایر داخلی ارسال گردیده است .
آن چه در این بخشنامه قابل تامل است این که تاریخ صدور بخشنامه مربوطه 18 / 1 / 1403 می باشد .
آخرین مهلت برای مراجعه ی همکاران واجد شرایط 19 / 1 / 1403 اعلام شده است .
در پایان هم تاکید شده است که مسئولیت عواقب ناشی از عدم تکمیل فرآیند استمرار بر عهده ی شخص همکار ذی نفع می باشد .
پرسش آن است که این گونه اطلاع رسانی به مدارس بر اساس کدام الگو و یا فرمول صورت گرفته است ؟
مدیران مدارس چگونه باید در عرض کم تر از یک روز همه همکاران ذی نفع را توجیه نمایند ؟
قصور از جانب هر کسی و یا مقامی باشد قابل پی گیری مطابق ماده ۷ قانون رسیدگی به تخلفات اداری مبنی بر « کمکاری، سهلانگاری و اهمال در انجام وظایف محوله » می باشد .
پایان پیام/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
روزنامه اعتماد در گزارشی با عنوان « ۴ میلیون دانشآموز؛ آمار وحشتناک بازماندگان از تحصیل » نوشت : ( این جا )
« دو سال بعد از خروج از بحران کرونا، وضعیت آموزش و پرورش هنوز عادی نشده است. بیش از ۹۰۰ هزار نفر دانشآموز بازمانده از تحصیل، آمار رسمی بازماندگان از تحصیل در دوره ابتدایی است. آمارهای غیررسمی با افزایش دورههای مورد مطالعه عدد ۴ میلیون بازمانده از تحصیل را نشان میدهد.
هرچند آنچه در دوران کرونا بر آموزش و پرورش گذشته است، تاثیر قابل ملاحظهای بر کیفیت آموزش داشته است، تازه بعد از اعلام میانگین معدل دانشآموزان در امتحانات نهایی سال جاری بود که نگرانی از کیفیت آموزش دانشآموزان به شکل قابل ملاحظهای در افکار عمومی مطرح شد » .
در دوران کرونا ؛ « صدای معلم » تنها رسانه ای بود که از همان ابتدا بارها و بارها نسبت به تعطیلی بی رویه و بی برنامه ی مدارس و عواقب ناشی از آن هشدار داد اما متاسفانه کسی آن ها را جدی نگرفت .
نه تنها جدی نگرفتند که حتی در برابر این رسانه مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران موضع و جبهه هم گرفتند .
بارها نوشتیم و در نشست های رسانه ای اعلام کردیم که این گونه تعطیلی ها موجب ترک تحصیل ، افت تحصیل و سایر چالش ها و مشکلات آموزشی و تربیتی خواهد گردید اما جامعه و حکومت با « بی تفاوتی » از کنار آن عبور کردند و تنها پاسخ آن ها ، مصوبات « ستاد ملی مقابله با کرونا » بود .
برخی گزارش های منتشر شده در « صدای معلم » :
* «به نظر می رسد وزارت آموزش و پرورش بی توجه به سرعت شیوع کرونا برنامه و یا برنامه ریزی مشخصی برای سال تحصیلی جدید ندارد و بیم آن می رود تا همچون گذشته و تحت تاثیر عوامل حاشیه ای و غیرمسئول همان وضعیت سابق باز تولید شود » مسئولان باید بدانند که در فرایند تعطیلی مدارس نخستین ضربه و بیشترین آسیب را « مدارس عادی دولتی » خواهند خورد .
بی برنامگی وزارت آموزش و پرورش در آستانه ی موج های جدید کرونا ؟! ( این جا )
* « کارشناسان یونسکو عقیده دارند که بسیاری از مدارس بدون دلیل موجه کلاسها را تعطیل میکنند، و اقدامات لازم برای ایمنساختن مدارس در برابر شیوع کووید-۱۹ انجام نمیگیرد »
هشدار یونیسف : تعطیلی مدارس به خاطر کرونا غیرلازم و آسیبزا است ( این جا )
* « صدای معلم » ضمن دعوت از وزارت آموزش و پرورش به بازنگری در رویه موجود و تامل در فرآیند تجارب جهانی که علی رغم شکل گیری موج دوم کرونا و اعمال قرنطینه سراسری و عمومی در کشورهایشان اما مدارس و دانشگاه ها را باز نگه داشته اند فرا می خواند »
یک موسسه پژوهشی هشدار صدای معلم در مورد تبعات آموزش مجازی در ایران و تاثیر آن بر امنیت شغلی معلمان را جدی گرفت ( این جا )
* اگر حاکمیت حتی قوانین خودش مانند قانون هوای پاک را نمی تواند و یا نمی خواهد اجرا کند ؛ تقصیر دیگران چیست !
اگر قرار است نظام سلطه ، توطئه و... به دلایلی مانند آلودگی هوا ، کرونا و... مدارس را به تعطیلی بکشانند ؛ پس شما در این میان چه کاره اید ؟! ( این جا )
* « اعضای شورای عالی آموزش و پرورش نسبت به عملکرد خود پاسخ گو باشند ! »
پس از دو سال تعطیلی مدارس ؛ تازه به فکر کاهش آسیب های اجتماعی معلمان و دانش آموزان در دوران کرونا افتاده اند ! ( این جا )
* نقدی بر سخنان علی اصغر فانی وزیر پیشین آموزش و پرورش در مورد " اُفت کیفیت آموزش " ؛
مدارس را به بهانه های مختلف تعطیل می کنند ... بعد برای پایین بودن معدل امتحانات نهایی ، ترک تحصیل و افت تحصیل دانش آموزان ناله و شیون سر می دهند ! ( این جا )
* « آقای یوسف نوری ! از " نظام سلطه چه خبر ؟! شما توضیح دهید در آموزش و پرورش چه کاره هستید و در جهان در کجا ایستاده ایم ؟» نه تنها جدی نگرفتند که حتی در برابر این رسانه مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران موضع و جبهه هم گرفتند .
از تعطیل نامیدن مدارس در آن 25 ماه تا آموزش مجازی یا غیرحضوری در دولت سیزدهم ؟! ( این جا )
و در کنار این گزارش ها ؛ ده ها مصاحبه و یادداشت در « صدای معلم » منتشر شدند .
به تازگی ؛ حمید طریفی حسینی معاون جدید آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش در دولت سیزدهم خبر از جذب حدود ۵۰ هزار نفر از افراد بازمانده از تحصیل داده است . ( این جا )
حمید طریفی حسینی معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش می گوید :
« حدود ۵۰ هزار نفر از افراد بازمانده از تحصیل را جذب کردهایم.۹۶ هزار نفر از معلمان در قالب شیوه جدید آموزشی، گروهبندی شده و با بحث های علمی، به تبادل نظر پرداختند که تجربه موفقی بود و ان شالله این شیوه آموزشی ادامه خواهد یافت.
اقدام دیگری که از دو سال قبل آغاز شده بود بحث سامانه شناسایی افراد بازمانده از تحصیل با نام سامانه شهید محمودوند بوده است. سال تحصیلی گذشته حدود ۵۰ هزار نفر از افراد بازمانده از تحصیل را جذب کردهایم؛ امسال علی رغم اینکه در موضوع شناسایی افراد بازمانده از تحصیل دستاوردهایی داشتیم؛ عمده چالش ما در بحث جذب این افراد به تحصیل است.
معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش با بیان اینکه برای حدود هشتاد هزار نفر از بازماندگان از تحصیل، مسئول پیگیری تعیین شده است، بیان کرد: ۲۰ عامل در بازماندگی و ترک از تحصیل تاثیر دارد. به راحتی نمیتوانیم کسانی را که یک سال تحصیلی در مدرسه ثبت نام نکردند به عنوان بازمانده از تحصیل اطلاق کنیم. به طور مثال حدود ۵ هزار نفر از این افراد فوت کردند.
آیین نامه جذب بازماندگان از تحصیل را تدوین کردیم که به زودی در اولین جلسه ستاد پیگیری و هماهنگی سند تحول با حضور معاون اول رئیس جمهور این موضوع بررسی خواهد شد » .
نخستین پرسش « صدای معلم » آن است که آیا تحت پوشش قرار دادن فقط 50 هزار نفر از آن همه افراد بازمانده از تحصیل کار بزرگی است ؟
مشکل اصلی آن جاست که مدرسه در ایران به کوچک ترین بهانه ای تعطیل می شود و تنها واکنش مسئولان وزارت آموزش و پرورش در این موارد سکوت و انفعال است .
راه اندازی سامانه ، تدوین آیین نامه و... هم جزء امور سرکاری هستند و مشکلی را حل نخواهند کرد .
نخستین اقدام در این زمینه آن است که « زمان آموزش » در نظام آموزشی ایران باید مورد توجه و تامل جدی قرار گیرد و همه نهادها و دستگاه ها به آن پای بند باشند .
مسئولان باید بدانند که در فرایند تعطیلی مدارس نخستین ضربه و بیشترین آسیب را « مدارس عادی دولتی » خواهند خورد .
به مساله ی « اجباری بودن » آموزش در ایران نیز که نقش مهمی در بازماندگی از تحصیل دارد در آینده خواهیم پرداخت .
پایان گزارش/
( آموزش حضوری تعطیل باید گردد !
آموزش حضوری تعطیل باید گردد : )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
با عرض سلام و ارادت خدمت با سعادت مدیر مسئول محترم سایت « صدای معلم » و خوانندگان فهیم و گرانقدر آن؛
بدین وسیله بر خود وظیفه دانستم اولین خاستگاه و مرجع ثبت و ضبط شعرهایم را در این سایت پاس بدارم .
همکاری با این سایت، بهانه ای برای تلاش بیشتر و ایجاد انگیزه ای مضاعف برای سهیم شدن اشعارم با علاقمندان شعر و ادب را، موجب گردید.
با آرزوی توفیق روزافزون و بالندگی بیشتر سایت صدای معلم.
وب سایت : valybaybordi.ir در اختیار همکاران گرامی است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
وقتی سخن از قتل و کشتار به میان میآید، ذهنها معمولاً به جنگ میان حکومت ها و منازعات میان قدرت ها و جنایات اراذل و اوباش و دزدان و قاچاقچیان و این قبیل فرومایگان معطوف میگردد. اما جادههای ناامن و خودروهای ناایمن و رانندگان خطاکار نیز، همه روزه جان میستانند و افراد و خانوادههای پر شماری را به خاک سیاه مینشانند.
براساس آمارهای منتشر شده از سوی سازمان جهانی بهداشت، سالانه در سراسر دنیا بیش از یک میلیون و ۲۵۰ هزار نفر در اثر تصادفات جادهای جان خود را از دست میدهند و ۲۰ تا ۵۰ میلیون نفر دچار جراحت و معلولیت میشوند و بیش از ۲۵۰ هزار خانوار به علت صدمات مالی ناشی از همین سوانح به سمت فقر کشیده میشوند!
اگر هر خانواده را به طور میانگین، ۴ نفر در نظر بگیریم، سالانه بالغ بر یک میلیون نفر در جهان به واسطهی جادههای ناامن و خودروهای ناایمن و رانندگان خطاکار، در ورطهی فقر و فلاکت قرار میگیرند!
سهم ایران از این خسارتها خیلی تکان دهنده است؛ بر اساس اخبار و آمارهای منتشر شده، روزانه بین ۴۵ تا ۵۵ نفر در تصادفات جادهای ایران کشته و حدود یک هزار نفر مجروح میشوند که از این تعداد ۱۰ درصد آنها ویلچری میشوند و متأسفانه ۱۰ تا ۱۲ درصد کشتههای این تصادفات را کودکان تشکیل میدهند.
اکنون در انتهای تعطیلات نوروزی ۱۴۰۳ (و البته از آغازین روزهای تعطیلات)، گزارشهای خبری روزانه، از وقوع مکرر تصادفات مرگبار در جادهها حکایت داشته و دارند.
آخرین خبرها، حاکی از ثبت بیش از ۹۳ هزار تصادف در جادههای کشور است. بنا به گزارش پلیس راهور در تصادفات جادهای در این تعطیلات تقریباً سه هفتهای (از ۲۴ اسفند ۱۴۰۲ تا ۱۴ فروردین ۱۴۰۳)، بالغ بر ۸۱۳ کشته و بیش از ۲۱ هزار مجروح و مصدوم بر جای گذاشته است. اما در ورای این خبرهای هولناک و آمارهای وحشتناک، مصائب هولناکتر و دامنهدارتری قرار دارند .
ناگفته پیداست که خانوادههایی که در پی این تصادفات، دچار مصائب و گرفتاریهای متعدد میشوند، خیلی بیشتر از این آمارهاست. این تصادفات، جان و مال قربانیان را توأمان، میگیرند و بازماندگان را با مصائبی چند وجهی مواجه میسازند. در برخی از این تصادفات، تمام اعضای خانوادهها یک جا در کام مرگ فرومیروند! این است که حکایات تلخ سفرهای بهاری و ترابرهای انتحاری همچنان باقیست و عجیب است که «جادهها» و «خودروها» و «رانندگان» با همدستی هم، جان میستانند و مدیران مسئولیتگریز و مسئولان خرَدستیز هنوز هم آن را تقدیر مینامند.
برخی از فعالین رسانهای آمار کشتههای تصادفات جادهای در دو هفتهی اول این تعطیلات را با آمار کشتههای دو جنگ خانمانسوز در خاک اوکراین و غزه در همین دو هفته مقایسه کردهاند و تعداد تلفات جانی جادهای در ایران در این دو هفته را بیشتر از تعداد کشتههای این دو جنگ در همین دو هفته دانستهاند!
اما مرگها به لحاظ علت و نشئت و بار حزن و حسرت، باهم متفاوتند؛ در مرگهای ناشی از جنگها و منازعات میان حکومت ها و جنایات جانیان و مرگهای ناشی از بیماری ها و حوادث طبیعی عمدتاً علل و عوامل خارجی دخیلاند. ولی مرگهای ناشی از تصادفات جادهای شباهت زیادی به خودکشی و انتحار دارند! چرا که خود نیز در خلق حادثه سهیماند و اغلب آنان که در سوانح رانندگی میمیرند، مجری برنامهی مرگ خویشاند و فاجعهی قتل خود و دیگران را با همدستی علل و عوامل محیطی رقم میزنند!
ولی مخرّبتر و فجیعتر از این مرگهای انتحاریِ تکراری، مشیّت انگاری و تقدیر پنداری و بسنده کردن به مراسم ختم و ترحیم و سوگواریست .
آنچه در پی این مرگ و میرهای انتحاریِ تکراری شاهدیم، همین است:
خبر در شهر و آبادی میپیچد. خویشان و آشنایان جامهی سیاه میپوشند. جنازهها به خاک سپرده میشوند. روضه خوانان بانگ « سفر به خیر » سرمیدهند. پیامهای تسلیت و تعزیت و تأسف و دلداری سرازیر میشوند. نوبت برگزاری مراسم ختم و ترحیم میرسد؛ مداحان و قاریان قرآن به نوبت به قرائت قرآن و ذکر مصیبت میپردازند و واعظان، به وعظ و نصیحت و ترسیم مسیرهای منتهی به خوشبختی در جهان آخرت!
مصیبتخوانان، صحنهی فجایع را با کمال ظرافت و قساوت و گاهی هم با نهایت وقاحت بازسازی میکنند و اشک میگیرند. کسی این مرگ های نابه هنگام و جانسوز را آسیبشناسی نمیکند! همه به حساب قسمت و نصیب و سرنوشت میگذارند، قضا و قدر مینامند، مشیّت پروردگار نام مینهند، مصیبتی بزرگ میخوانند، تا میتوانند مرثیه میسرایند و حاضران را میگریانند، از درگاه الهی برای رفتگان رحمت و مغفرت میطلبند، به بازماندگان تسلیت میگویند و آنان را به صبر و بردباری و تسلیم در برابر تقدیر فرامیخوانند و صبر بر مصیبت را فضیلتی بزرگ میدانند و « ایوب نبی » و « زینب بزرگ » را الگوی صبر معرفی مینمایند و صبر آنها را به رخ بازماندگان میکشند!
کسی در این میان نمیگوید که جادههای ناامن و خودروهای ناایمن و بیمبالاتی و بینظمی و بیاحتیاطی رانندگان، موهبت زندگی را از این همه انسان گرفته است! کسی نمیگوید که این مرگ ها، انعکاس بیحرمتی به قوانین و عکسالعمل جادهها به سهلانگاریها و رهآورد شوم مدیران ناکارآمد و مسئولان بیاخلاق و خودروسازان نالایق و بیوجدان است!
هیچ مدیر و مسئولی مؤاخذه نمیشود.
کسی نمیپرسد که چرا هزاران پلیس راهور با پنهان شدن در نقاط کور جادهها، نقش بازدارندگی خود را بیاثر میکنند و فقط به مچگیری متخلفان اکتفا میکنند؟ کسی از تعقّل و تأمّل و تدبّر در علل این حوادث و راههای پیشگیری از آنها سخن نمیگوید. کسی نمیگوید که آنچه اتفاق افتاده، فاجعهٔ «قتل و انتحار» است و قاتلین و مقتولین همه خودی هستند!
کسی نمیگوید که این حوادث جانسوز، نمودهایی از کشتار و انتحار این ملت به دست خویشتن است!
مقامات و مسئولین نیز به اظهار تأسف و ابراز همدری بسنده میکنند و تسلیت میگویند و عین واعظان و مداحان، برای ارواح رفتگان، رحمت و مغفرت و برای بازماندگان، صبر جمیل و اجر جزیل از درگاه رب جلیل طلب مینمایند و دیگر هیچ!
این است که حکایات تلخ سفرهای بهاری و ترابرهای انتحاری همچنان باقیست و عجیب است که «جادهها» و «خودروها» و «رانندگان» با همدستی هم، جان میستانند و مدیران مسئولیتگریز و مسئولان خرَدستیز هنوز هم آن را تقدیر مینامند.
بس که همپایش غم و ادبار میآید فرود
بر سر من عید چون آوار میآید فرود
میدهم خود را نوید سالِ بهتر، سالهاست
گرچه هر سالم بَتَر از پار میآید فرود
بر سر من عید چون آوار میآید، امید!
بس که همپایش غم و ادبار میآید فرود
زنده یاد مهدی اخوان ثالث
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید