صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

گروه رسانه/

گزارش انتقادی صدای معلم درباره شکایت دانشگاه فرهنگیان بر علیه  امیر اسماعیلی معلم و فعال رسانه

« دانشگاه فرهنگیان » شکوائیه ای را بر علیه « امیر اسماعیلی » معلم بازنشسته و فعال در حوزه « رسانه » اقامه کرده است .

این احضاریه توسط « شعبه اول بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان نورآباد ( دلفان ) » صادر شده و عنوان اتهام بر علیه این کنش گر آموزشی ، « افتراء و نشر اکاذیب » می باشد .

امیر اسماعیلی  مدیر کانال تلگرامی « انعکاس » می باشد .

گزارش انتقادی صدای معلم درباره شکایت دانشگاه فرهنگیان بر علیه  امیر اسماعیلی معلم و فعال رسانه

وی در گفت و گو با « صدای معلم » می گوید :

« طرف دعوا دانشگاه فرهنگیان بوده عمدتا «انعکاس » را متهم به افترا و نشر اکاذیب دانستند. در صورتی که فعالیت کانال مورد اشاره در راستای مسائل مربوط به آموزش وپرورش ، عمدتا انتقادی با هدف روشنگری وشفاف سازی در دستگاه تعلیم وتربیت با رعایت چارچوب های اخلاقی ، حرفه ای و حفظ حقوق شهروندی بدون وجود کمترین سوء نیت مجرمانه ای با هدف اصلاح و پرهیز از انجام اقدامات خلاف قانون به مدت نزدیک به دو سال است که فعالیت می نماید » .

گزارش انتقادی صدای معلم درباره شکایت دانشگاه فرهنگیان بر علیه  امیر اسماعیلی معلم و فعال رسانه

( حسین خنیفر - رئیس پیشین دانشگاه فرهنگیان )

 

 از این فعال رسانه ای در سال های گذشته مطالب و گزارش های متعددی در « صدای معلم » منتشر شده است .

« صدای معلم » در گزارش خود به تاریخ 25 مرداد 1402 با عنوان « شکایت مدیر آموزش و پرورش ناحیه ۳ کرج علیه " رضا قاسم پور " خبرنگار صدای معلم » خطاب به وزیر آموزش و پرورش تاکید کرد: ( این جا )

بخشنامه وزارتی ممنوعیت شکایت از رسانه ها قبلا صادر شده است ... مشکل این است که کسی به " قانون " توجهی نمی کند !

گزارش انتقادی صدای معلم درباره شکایت دانشگاه فرهنگیان بر علیه  امیر اسماعیلی معلم و فعال رسانه

این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران نوشت :

« پیشنهاد « ممنوعیت شکایت از رسانه ها » برای نخستین بار در سال 1398 توسط « صدای معلم » مطرح شده و مورد توجه و تایید « جواد حسینی » سرپرست وقت وزارت آموزش و پرورش قرار گرفت و در این موضوع بخشنامه وزارتی به همه ادارات آموزش و پرورش صادر گردید. ( این جا)

مشکل و یا به عبارتی بحران در کمبود و قوانین و یا دستور العمل ها و... نیست . بدون تردید ، واکنش مناسب وزارت آموزش و پرورش در این موارد در اعتمادسازی و پر کردن شکاف عظیم « اداره و مدرسه » تاثیر خواهد داشت و اقتدار وزارت آموزش و پرورش هم نزد اصحاب رسانه تقویت خواهد شد .

مشکل آن جاست که مجری قانون خودش به اجرای بی کم و کاست آن قانون توجهی ندارد و مقامات با تکیه بر « حافظه ی ضعیف تاریخی جامعه توسعه نایافته ی ایران » و « فقدان پرسش گری و مطالبه گری موثر و مستمر » در لایه های مختلف آن همواره بر طبل پوپولیسم می نوازند و سعی در خرید مقبولیت دارند .

تجارب ما نشان داده اگر روابط عمومی یک دستگاه به صورت حرفه ای و جامع به وظایف و کارکردهای خود عمل کرده و نگاه و موضع « مسئولانه » نسبت به مشکلات و نیز جایگاه رسانه ها داشته باشد در بسیاری از موارد دیگر نیازی به اموری مانند شکایت از رسانه ها نخواهد بود » .

در بخشنامه ی وزارتی که در زمان سرپرستی جواد حسینی صادر شده چنین آمده است : ( این جا )

گزارش انتقادی صدای معلم درباره شکایت دانشگاه فرهنگیان بر علیه  امیر اسماعیلی معلم و فعال رسانه

( جواد حسینی ؛ سرپرست پیشین وزارت آموزش و پرورش در برابر اصحاب رسانه )

 

« در راستای حمایت و تقویت فضای نقد آزاد در سطح کشور و کمک به ارتقای فرهنگ پرسش گری در حوزه رسانه ، به عنوان یکی از رویکردهای جدی مد نظر دولت محترم در برنامه های عملیاتی ، حقوق شهروندی و قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات ، شایسته است هر گونه اختلاف با اصحاب رسانه در کمیته ای با حضور افراد ذیل مورد بررسی و مسائل فیمابین با توافق حل و فصل گردیده و از ارجاع آن به نهادهای قضایی جلوگیری به عمل آید » .

بر اساس این دستور العمل وزارت آموزش و پرورش شکایت دانشگاه فرهنگیان بر علیه یک فعال رسانه فاقد وجاهت قانونی است و انتظار می رود وزیر آموزش و پرورش از حریم « قانون » و اجرای شایسته ی آن دفاع مجدانه و مسئولانه ای داشته باشد .

گزارش انتقادی صدای معلم درباره شکایت دانشگاه فرهنگیان بر علیه  امیر اسماعیلی معلم و فعال رسانه

( منشور مدیریت در سازمان مرکزی دانشگاه فرهنگیان نصب شده بر روی دیوار و در معرض دید عموم : ... 8 - انتقادپذیری و تکیه بر خرد جمعی در اتخاذ تصمیمات )

 

بدون تردید ، واکنش مناسب وزارت آموزش و پرورش در این موارد در اعتمادسازی و پر کردن شکاف عظیم « اداره و مدرسه » تاثیر خواهد داشت و اقتدار وزارت آموزش و پرورش هم نزد اصحاب رسانه تقویت خواهد شد .

پایان گزارش/


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گزارش انتقادی صدای معلم درباره شکایت دانشگاه فرهنگیان بر علیه  امیر اسماعیلی معلم و فعال رسانه

منتشرشده در گفت و شنود

کارکرد و عملکرد نظام آموزش و پرورش ایران تربیت انسان مطیع است

رضامراد صحرایی وزیر آموزش و پرورش :

« به دنبال تربیت دانش آموزان ماهر، مبتکر، کارآفرین و با اعتماد به نفس هستیم » .

حاجی جان خدا به خیر کند!

آموزش و پرورش را با کدام مدینه فاضله اشتباه گرفته اید ؟

فراموش نکنید که وزیر نظام آموزشی ایران هستید !

لطفاً بیاندیشید ! چرا که تا زمانی که توان تبیین و‌ فهم درست مسأله‌های آموزشی کشور وجود نداشته باشد، نظام تدبیر و سیاست گذاری (که جنابعالی و تیم همراهتان باشید) در دستگاه تعلیم و تربیت امکان اتخاذ تصمیم های راهگشا را ندارد.

کجای وزارت جنابعالی! مهارت ، ابتکار و خلاقیت، کار آفرینی و اعتماد به نفس را آموزش می دهد که شما امروز به دنبال تربیت دانش آموزانی با این توانمندی ها هستید!

کارکرد و عملکرد نظام آموزش و پرورش ایران تربیت انسان مطیع است

( قیف نورنبرگ )

 

معلم عهده دار اصلی ترین نقش در آموزش و پرورش می باشد . استفاده از جوانان متخصص و خلاق در بدنه اين سيستم باعث می شود معلماني با انگيزه و پويا، شادابي و نشاط را به مدارس ببخشند و نسلي تربيت شود که مبتکر ،خلاق ، باایمان و... باشند.

استخدام های فلّه ای شما نشان می دهد نگرش تان به آموزش و پرورش تغییر نکرده است!

کارکرد و عملکرد نظام آموزش و پرورش ایران تربیت انسان مطیع است

واقعاً از معلمان بی انگیزهِ تازه استخدام شده با این وضعیت معیشت ، که صرفاً جذب در آموزش و پرورش را بربیکاری ترجیح داده اند انتظار تربیت دانش آموز خلاق و مبتکر را دارید؟!

جناب وزیر

دانش آموزان دارای اعتماد به نفس در آموزش و پرورش با متون درسی حافظه محور و بمباران پی در پی اطلاعات متولد نمی شوند . مهارت های زندگی؛ برای پیدایش و تقویت، نیازمند برنامه های غیر رسمی است؛

این مهارت ها در زمین های ورزشی مدرسه، در اجتماع ها دانش آموزی، محیط های علمی، در راهروها، در اردو، خلاصه در بیرون از محوطه کلاس شکل می گیرد.

لطفاً مدارس را ارزیابی کنید تا ببیند چقدر شرایط تربیت دانش آموز دارای اعتماد به نفس را فراهم کرده اید؟!

کارکرد و عملکرد نظام آموزش و پرورش ایران تربیت انسان مطیع است

حاج رضا مراد

لازمه امروز آموزش و پرورش در جامعه ما در تمامی مقاطع تحصیلی ،آموزشی است که مبنایی کاربردی و اثر گذار بر آینده شغلی و اقتصادی دانش آموزان و همچنین ایجاد کننده تغییرات ملموس در توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور می باشد.

اگر آموزش و پروش ما در سنین پایین برای کشف و شکوفایی استعدادهای درونی کودکان و نوجوانان آموزش های مهارتی را در چارچوب درسی خود قرار دهد و آگاهی بخشی شغلی را با خلاقیت و نوآوری ادغام کند، حاصل آن نسلی کارآفرین، خلاق و نوآور خواهد بود که در تغییرات مثبت در توسعه و شاخص های توسعه یافتگی نقش بزرگی را ایفا می کنند.

به بیان دیگر ، امروز نظام آموزشی ما می باید توجه خود را معطوف به آموزش های فنی و مهارتی در مقاطع گوناگون کند. آیا این مهم اتفاق اُفتاده است؟

از همه این موارد که بگذریم ؛

کارکرد و عملکرد نظام آموزش و پرورش ایران تربیت انسان مطیع است

در حال حاضر تحولات گسترده در نهاد خانواده ، تغییر سبک زندگی نسل جدید ، سلب اعتماد خانواده ها نسبت به کارآمدی ،اثربخشی و جایگاه اجتماعی مدرسه از یک سو و بی برنامه بودن نظام آموزش و پرورش در برابر این تحولات چشمگیر باعث ایجاد شکاف عمیقی بین نظام آموزشی و جامعه شده است تا جائی که  آموزش و پرورش به جای برنامه ریزی بر مبنای تغییرات دنیای مدرن با اعمال کنترل های پادگانی در انتظار خروج سربازانی گوش به فرمان و مطیع نسبت به نظم سیاسی و ارزش های اخلاقی موجود می باشد .

حاج رضا شما که با تاریخ بیگانه نیستید ؛
به سَبکِ تاریخِ نظامِ آموزش رسمی در ایران ،

در عصر فن آوری، با صدارت جنابعالی، مدارسِ ما، همچنان انضباطی، نمره‌ محور، رقابتی و به قصد تربیت انسان مطیع اداره می‌شود. رابطه نظام رسمی آموزشی با معلم و دانش‌آموز، آمرانه و اغلب اداری است تا انسانی!

کارکرد و عملکرد نظام آموزش و پرورش ایران تربیت انسان مطیع است

جهت یاد آوری؛

مردم دیگر با شعارهای تحول گرایانه و ژست های روشنفکری بیگانه نیستند . مطالبه جامعه از نظام رسمی آموزش و پرورش، کیفیت است.

بدانید با رشد آگاهی‌های عمومی جامعه، خانواده‌ها متوجه زائد بودن بسیاری از دروس و آسیب‌زا بودن برخی روش‌های تربیتی و آموزشی مدرسه شده‌اند.

حاج رضا مراد

کارکرد و عملکرد نظام آموزش و پرورش ایران تربیت انسان مطیع است

سوگند به کعبه ای که مُشَرف شده ای! بین آنچه که در نظر بیان می کنید با آنچه در عمل در آموزش و پرورش اتفاق می اُفتد فرسنگ ها فاصله است .

با این عملکردِ آموزش و پرورش، نسل نوپای ایران، توانمند و دارای قابلیت تربیت نمی شوند.

این نظام آموزشی هم در تفکر حاکم و هم در محتوا و مدیریت ، دچار فرسودگی و تاخیر است و با ادامه این روند نه تنها به کعبه آمال آموزش و پرورش نمی رسیم بلکه بعد ها محکوم به رکود و نسل کُشی فرهنگی خواهیم شد.

به قول شیخ اجل حضرت سعدی رحمه الله علیه :

ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
این ره که تو می روی به ترکستان است


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

کارکرد و عملکرد نظام آموزش و پرورش ایران تربیت انسان مطیع است

منتشرشده در یادداشت

جایگاه عقلانیت و فلسفه در فرهنگ ایرانی

در ایران هیچ حوزه ای به اندازه عقلانیت و فلسفه مظلوم نبوده و فیلسوفان کمتر روی آرامش و آسایش دیده اند. شاعران، عارفان، صوفیان، متکلمان، فقیهان و شاهان...هرگز چشم دیدن فلسفه و فیلسوف را نداشته اند!

از زندانی که سهروردیِ در آن کُشته شد تا زندانی که ارانی در آن، جان سپرد، تقریبا هزار سال فاصله هست. چقدر از زمان سهروردی دور هستیم اما در عین حال، چقدر به زمان او نزدیکیم! و شگفت انگیز است که هر دو فیلسوف جوانمرگ و در زمانِ مرگ 38 ساله بودند!

جایگاه عقلانیت و فلسفه در فرهنگ ایرانی

ارانی در زندان رضاخان با همان بیماری درگذشت که «روبر دسنوس» در اردوگاه های آلمان فاشیست: تیفوس!

فرهنگ ایرانی شهیدپرور بوده تا فیلسوف پرور! در حالی که این جامعه به فیلسوف و روشنگری از نانِ شب محتاج تر بوده است. بدون فکر و اندیشه و کار فرهنگی، در افتادن با مرغ ماهی خوار خودکشی است و شهیدسازی.

در کتاب «ماهی سیاه کوچولو» یک جمله ای وجود دارد که به مانند یک آیه ای مقدس، ورد زبان چپ ها مخصوصا چریک ها بوده و اطاعت از آن را واجب می شمردند ؛ آنجا که ماهی ها در شکم مرغِ سقا گرفتار شده اند و ماهی سياه کوچولو، ماهی‌ريزه‌های ترسیده را مورد خطاب قرار داده می گوید:

«شما زيادی فکر می‌کنيد، همه‌اش که نبايد فکر کرد، راه که بيافتيم، ترسمان به کلی می‌ريزد».

این تاکیدی افراطی است بر تقدم عمل و نفیِ کتاب، نفی فکر کردن... و در یک کلمه یعنی:

تقدم پراتیک و عمل بر تئوری و نظر.

جایگاه عقلانیت و فلسفه در فرهنگ ایرانی

جالب اینکه، ابتدا اسم كتاب ‌«ماهی‌ سياه‌ كوچولوی‌ دانا» بوده، اما بعداً کلمه «دانا» از آن حذف شده، چرا که دانایی در میان چریک ها نه تنها ارزش نبوده، بلکه بار معنایی منفی نیز در بر داشته!.

پر واضح است که صمد این جمله ی نصیحت گونه را از مارکس گرفته و در واقع، سخنِ مارکس را در دهانِ ماهی سیاه کوچولو گذاشته است، آنجا که مارکس در «تزهایی درباره فویرباخ» و سپس در کتاب «مانیفست» تاکید می کند:

«فیلسوفان تا به ‌حال جهان را تفسیر کرده‌اند، اما مسأله‌ی اساسی ما تغییر جهان است.»

جایگاه عقلانیت و فلسفه در فرهنگ ایرانی

همین تک جمله، به مدت نیم قرن بر تاروپود جامعه روشنفکری ایرانی، سیطره داشته به طوری که در سالهای منتهی به انقلاب، اگر کسی سخن از کتاب و اندیشیدن و بالاتر از همه، اگر از کار فکری و از لزومِ کار فرهنگی سخن می گفت با بدترین انگ ها و فحش ها مواجه می شد که از انگِ محافظه کاری شروع می شد تا به مزدور ساواکی بودن...

اما همین فاصله گرفتن از کتاب و تحقیر کار فرهنگی، فاجعه به بار آورد و بهترین استعدادها و بهترین جوانان این سرزمین را به راهِ سلاح، سیانور، خشونت، تعصب و انجماد فکری کشانید...

چرا که:

بدون فکر و اندیشه و کار فرهنگی، در افتادن با مرغ ماهی خوار خودکشی است و شهیدسازی. که در نهایت هم شهید می گردد و در پایان نیز، در حالی که تمامی ماهی ها می خوابند، تنها یکی بیدار می ماند تا دوباره راه او را ادامه دهد و شهید گردد !

نسل صمد یکی از تاریخ نخوانده ترین نسل بودند و به خاطر این، هرگز توجه نکردند که در تاریخ ایران بدونِ کار فرهنگی، بارها از از شکمِ مرغ ماهی خوار بیرون جسته اند اما به آسانی در شکمِ هزاران نهنگ دیگر گرفتار آمده که حسرتِ بازگشت به شکم ماهی خوار می خورده!

جایگاه عقلانیت و فلسفه در فرهنگ ایرانی

برگردم به نقدِ سخن مارکس.

مارکس در تاکیدی افراطی بر پراگماتیزم و عمل گرایی، توجه نمی کند که برای هر گونه تغییرِ جهان، باز ابتدا شما نیازمندِ نوعی تفسیر از جهان«هستی» هستی! تا براساس آن تفسیرت، دست به تغییرِ جهان بزنی...

هایدگر در نقدی جانانه بر این سخنِ مارکس به درستی می گوید:

«در سخن مارکس این نادیده گرفته می شود که دگرگون کردن جهان، مستلزم دگرگون شدن مفهوم جهان است و اینکه، مفهوم جهان صرفا می تواند به وسیله ی تفسیری مناسب از جهان به دست آید...»
یعنی در هر صورت و در همه حال، شما نیازمندِ به تفسیری از جهان هستید...

⚡️فیلم زیر را ببینید:


جایگاه عقلانیت و فلسفه در فرهنگ ایرانی

منتشرشده در یادداشت

شعری برای نباریدن و قحطی معنا در صدای معلم  نه بارشی است نه ابری و آسمان‌ خالی است
زمین به بهت‌گشوده دهان، دهان خالی است‌

سراب هست و بیابان و آب نایاب است
به فصل حسرت گل چشم باغبان خالی است

گذشته باد هوا بود و رفت، فردا کو؟
چو حال رفته ز اکنون کنون زمان خالی است

اگر چه خسته شدم از کرانه های خودم
خیال جست و بدیدم که بیکران خالی است

پر از غمان حجیم ام پر از کسالت هیچ
تمام دغدغه های مرا میان خالی است

هزار بار اضافی به دوش ذهن من است
کجاست تازه خیالی کز این و آن خالی است

شعری برای نباریدن و قحطی معنا در صدای معلم

جهان پر است ز یک ازدحام بی معنا
مجوی معنی از این جمله، واژگان خالی است

بگو به مادر دنیا که طفل نو زاید
به رغم ما عجب این چنته جهان خالی است

( کانال هفت جوش )


شعری برای نباریدن و قحطی معنا در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

آیا انتخابات شورای عالی آموزش و پرورش دوباره برگزار می شود

بند 14 از ماده 9 قانون تشکیل شورای عالی آموزش و پرورش ( تعداد اعضای رسمی یا پیوسته ) می گوید :

« سه نفر صاحب نظر از نمایندگان معلمان یا مدیران مدارس از هر یک از دوره های تحصیلی ، به انتخاب شورای معاونان وزارت آموزش و پرورش ( حداقل یک نفر از آنان از بین زنان انتخاب شود ) ».

آیا انتخابات شورای عالی آموزش و پرورش دوباره برگزار می شود

در دوران وزارت « محمد بطحایی » انتخاب این سه نفر به معلمان واگذار شد و در انتخاباتی که با تبلیغات فراوان برگزار شد و در جامعه ی حدودا یک میلیونی معلمان فقط 65 هزار مشارکت کردند .

انتظار می رفت منتخبان شورای عالی آموزش و پرورش با طرح مسائل راهبردی و چالشی در آموزش و پرورش و گزارش دائمی و صادقانه به افکار عمومی بتوانند حداقل بخشی از « اعتماد از دست رفته » را به جامعه ی معلمان برگردانند و آنان را همراه کنند ؛ اما در این 4 سال چنین انتظاری آن گونه که بایسته و شایسته بود برآورده نشد .

آیا انتخابات شورای عالی آموزش و پرورش دوباره برگزار می شود

انتظار می رفت این سه نفر در کنار تعامل با « رسانه ها » و « تشکل های معلمی » بتوانند کارکرد نظارتی را در شورای عالی آموزش و پرورش احیا و یا حداقل با « طرح پرسش » ، افکار عمومی را نسبت به کارکرد مهم و راهبردی این شورا آگاه و کنش گر کنند .

انتظار می رفت « این سه نفر » در برابر حق وتوی « شورای عالی انقلاب فرهنگی » که فاقد جایگاه حقوقی و قانونی است حرفی بزنند و از استقلال حرفه ای آموزش دفاع کنند .

انتظار می رفت این سه نفر در برابر بودجه ی هنگفت نهادهای فرهنگی موازی با آموزش و پرورش که کار خاصی برای « فرهنگ » و ارتقای آن نمی کنند آگاه سازی کنند .

انتظار می رفت این سه نفر در میان 22 نفر ، برای تشکیل « سازمان نظام معلمی » تلاش کنند و حداقل از این مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش دفاع منطقی ، مجدانه و مستمر کنند تا معلم صاحب جایگاه حرفه ای در ایران شود .

آیا انتخابات شورای عالی آموزش و پرورش دوباره برگزار می شود

اما چنین نشد .....

فرصتی بود که از دست رفت .

  حبیب الله گودرزی به « صدای معلم » می گوید که دیگر انتخاباتی برگزار نمی شود و این سه نفر هم مطابق روال پیشین ، انتصابی خواهند بود .

در زمان وزارت بطحایی و پس از آن تلاشی برای تغییر حداقل این بند از ماده 9 نشد و اکنون دولت سیزدهم هم که اساسا باوری به چنین ساز و کارهایی ندارد ترجیح می دهد تا احتمالا « صدای منتقد و یا مخالفی » از شورای عالی آموزش و پرورش بلند نشود و همچنان « اخبار خوب  » از درون این وزارتخانه ساطع شود  و روزمرگی در آموزش همچنان بی رقیب بتازد.

آیا انتخابات شورای عالی آموزش و پرورش دوباره برگزار می شود

پرسش این است ؛

وقتی قرار است از مجموع 22 نفر عضو این شورا و از بین حدودا یک میلیون معلم ، معلمی در اعضای شورا نباشد ؛ چه ضرورتی دارد نام این شورا، شورای عالی آموزش و پرورش باشد؟

در ترکیب شورای 22 نفره، عضویت رئیس جمهوری که هیچ وقت در جلسات شرکت نمی کند چه ضرورتی دارد؟

آیا انتخابات شورای عالی آموزش و پرورش دوباره برگزار می شود

 حضور نمایندگان وزارتخانه های صنعت و معدن و کشاورزی در این شورا به چه دلیل می باشد؟

عضویت یک مجتهد در شورا به دلیل کدام دغدغه صنفی معلمان است؟

پایان گزارش/


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

آیا انتخابات شورای عالی آموزش و پرورش دوباره برگزار می شود

منتشرشده در گفت و شنود
سه شنبه, 12 دی 1402 18:04

داستان میثم

داستان میثم و انشای فقر در صدای معلم

  میثم بچه فقر و طلاق بود.

پدرش زن سوم را گرفته بود و مادرش هم شوهر دوم.

او تنهای تنها بود. حتی جای خوابی هم نداشت. شبی در خانه عمه می خوابید و شبی دیگر در خانه پدر بزرگ!

پسر شورشی و طاغی و در اوج بلوغ نوجوانی!

اما مرام جنوب شهری هم داشت . اندکی محبت می دید سعی می کرد قدردان باشد!

میثم حتی پول توجیبی هم نداشت . مجبور بود کار کند . نصاب ماهواره شده بود. حتی من هم به او گفتم ماهواره می خواهم و اگر دوستان هم ماهواره می خواستند میثم را می گفتم که برود نصب کند و اندک پولی گیرش بیاید.

میثم گاهی توزیع مشروبات الکلی یکی دو محله را انجام می داد و برای قدردانی از من هم همیشه می خواست برای من مشروب بیاورد اما من به میثم گفتم که تا حالا نخوردم و نمی خورم! و بهتر است تو دنبال این کارها نباشی! او می خندید و می گفت: معلم اخلاق شدی؟ تو که اهل دلی! اهل حالی!

میثم بچه کلاس و مدرسه نبود و در زنگ من هم می خواست کلاس نیاید و به بیرون از مدرسه برود و کارهای مرا انجام دهد. دو سه باری فرستادمش بانک تا پول آب و برق و گاز را پرداخت کند. آن زمان هنوز می بایست می رفتیم بانک قبض را پرداخت می کردیم.

روزی در حیاط مدرسه دیدیم سرو صدای زیادی شده و دو تا پلیس به مدرسه آمدند و میثم را گرفتند و یکی از آن پلیس ها؛ سیلی محکمی به میثم زد. من لحظه ای میثم را دیدم و او هم مرا .اما از خجالت سرخ شده بود. میثم را به کانون اصلاح و تربیت بردند. دیگر نمی دانم سرنوشت میثم چه شد و میثم کجاست و چه می کند؟ میٍثم ها در اطراف ما هستند! میثم هایی که داشته هایشان نداشته هاست. لطفا در ادامه این داستان را بخوانید.

داستان من تو او !

داستان میثم و انشای فقر در صدای معلم

داستان برشی از زندگی من مهدی و تو توی مخاطب و او میثم است.

من به مدرسه می رفتم تا درس بخوانم .

تو به مدرسه مي‌رفتي چون به تو گفته بودند بايد دكتر شوي .

او هم به مدرسه مي‌رفت اما نمي‌دانست چرا ؟

من پول توجيبي‌ام را هفتگي از پدرم مي‌گرفتم .

تو پول توجيبي نمي‌گرفتي .

هميشه پول در خانه شما دم دست بود .

او هر روز بعد از مدرسه كنار خيابان آدامس مي‌فروخت .

معلم گفته بود : انشا بنويسيد .

داستان میثم و انشای فقر در صدای معلم

موضوع اين بود : علم بهتر است يا ثروت ؟

من نوشته بودم : علم بهتر است .

مادرم مي‌گفت : با علم مي‌توان به ثروت رسيد .

تو نوشته بودي : علم بهتر است .

شايد پدرت گفته بود : تو از ثروت بي‌نيازي .

او اما انشا ننوشته بود . برگه ی او سفيد بود .

خودكارش روز قبل تمام شده بود .

معلم ، آن روز او را تنبيه كرد .

بقيه ی بچه‌ها به او خنديدند .

آن روز او براي تمام نداشته‌هايش گريه كرد .

هيچ كس نفهميد كه او چقدر احساس حقارت كرد .

خوب معلم نمي‌دانست که او پول خريدن يك خودكار را نداشته است .

شايد معلم هم نمي‌دانست که ثروت و علم گاهي به هم گره می خورند .

گاهي نمي‌شود بي‌ ثروت از علم چيزي نوشت .

من در خانه‌اي بزرگ مي‌شدم كه بهار، توي حياطش بوي پيچ امين‌الدوله مي‌آمد .

تو در خانه‌اي بزرگ مي‌شدي كه شب‌ها در آن ، بوي دسته گل‌هايي مي‌پيچيد كه پدرت براي مادرت مي‌خريد .

او اما در خانه‌اي بزرگ مي‌شد كه در و ديوارش ، بوي سيگار و ترياكي را مي‌داد كه پدرش مي‌كشيد .

سال‌هاي آخر دبيرستان بود .

بايد آماده مي‌شديم براي ساختن آينده .

داستان میثم و انشای فقر در صدای معلم

من بايد بيشتر درس مي‌خواندم . دنبال كلاس‌هاي تقويتي بودم .

تو تحصيل در دانشگاه‌هاي خارج از كشور برايت آينده ی بهتري را رقم مي‌زد .

او اما نه انگيزه داشت و نه پول . درس را رها كرد . دنبال كار مي‌گشت .

روزنامه چاپ شده بود .

هر كس دنبال چيزي در روزنامه مي‌گشت .

من رفتم روزنامه بخرم كه اسمم را در صفحه ی قبولي‌هاي كنكور جست و جو كنم .

تو رفتي روزنامه بخري تا دنبال آگهي اعزام دانشجو به خارج از كشور بگردي .

او اما نامش در روزنامه بود . روز قبل در يك نزاع خياباني كسي را كشته بود .

من آن روز خوشحال‌تر از آن بودم ، كه بخواهم به اين فكر كنم كه كسي، كسي را كشته است .

تو آن روز هم مثل هميشه بعد از ديدن عكس‌هاي روزنامه ، آن را به كناري انداختي .

او اما آنجا بود . در بين صفحات روزنامه .

براي اولين بار بود در زندگي‌اش كه اين همه به او توجه شده بود!

چند سال گذشت .

وقت گرفتن نتايج بود .

من منتظر گرفتن مدرك دانشگاهي‌ام بودم .

تو مي‌خواستي با مدرك پزشكي‌ات برگردي . همان آرزوي ديرينه پدرت .

او اما هر روز منتظر شنيدن صدور حكم اعدامش بود .

وقت قضاوت بود .

جامعه ی ما هميشه قضاوت مي‌كند .

داستان میثم و انشای فقر در صدای معلم

من خوشحال بودم كه مرا تحسين مي‌كنند .

تو به خود مي‌باليدي كه جامعه‌ات به تو افتخار مي‌كند .

او شرمسار بود كه سرزنش و نفرينش مي‌كنند .

زندگي ادامه دارد .

هيچ وقت پايان نمي‌گيرد .

من موفقم . من مي‌گويم : نتيجه ی تلاش خودم است!

تو خيلي موفقي . تو مي‌گويي : نتيجه ی پشتكار خودت است!

او اما زيرمشتي خاك است . مردم گفتند : مقصر خودش است!

من، تو، او

هيچ گاه در كنار هم نبوديم .

هيچ گاه يكديگر را نشناختيم .

اما من و تو اگر به جاي او بوديم ، آخر داستان چگونه بود؟

هر روز از كنار مردماني مي‌گذريم كه يا من‌اند يا تو و يا او .

و به راستي نه موفقيت‌هاي من به تمامي از آن من است و نه تقصيرهاي او همگي از آن او.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

داستان میثم و انشای فقر در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور