گروه گزارش/
رئیس سازمان مدارس و مراکز غیردولتی و توسعه مشارکتهای مردمی وزارت آموزش و پرورش در نشست خبری با « رسانه های هم سو » به مناسبت هفته شوراهای آموزش و پرورش از برگزاری همایش سراسری شوراهای آموزش و پرورش در سالن همایش های وزارت کشور در روز دوشنبه ۲۵ دی ماه ۱۴۰۲ خبر داد.
پرتا وزارت آموزش و پرورش نوشت : ( این جا )
« محمودزاده با تبیین نقش شوراها در پیشبرد اهداف کمی و کیفی آموزش و پرورش ، افزود: شوراهای آموزش و پرورش که در استانها به ریاست استانداران و در مناطق و شهرستانها به ریاست فرمانداران تشکیل میشود، ظرفیت مطلوبی برای ارتقا برنامه های آموزش و پرورش در کشور است . خروجی و حاصل برگزاری بیش از ۲۰۰ جلسه شورای آموزش و پرورش در سطح کشور چه بوده است ؟
معاون وزیر، قانون شوراهای آموزش و پرورش را از نشانه های تکامل مدیریت اجتماعی دانست و افزود: نقش پذیری و مشارکت ۵ کارگروه همراه با شورای آموزش و پرورش استانها دربرنامه ریزی برای پیشبرد اهداف عالی نظام تعلیم تربیت می تواند به تحول اساسی فعالیت های آموزشی و پرورشی درکشور منجر گردد .
رئیس سازمان مدارس و مراکز غیردولتی و توسعه مشارکتهای مردمی وزارت آموزش و پرورش با اشاره به تصویب قانون شوراهای آموزش و پرورش در قالب ۲۲ ماده و ۲۱ تبصره در سال ۱۳۷۲در مجلس شورای اسلامی گفت: ترکیب این شورا در استانها و مناطق مشخص است و تفاوت این شورا با سایر شوراها در این است که همه دستگاهها در شورای آموزش و پرورش از منظر آموزشی و پرورشی حضور می یابند تا مطابق نیاز و ضرورت به آموزش و پرورش کمک کنند و این یک مشارکت سازنده و ستودنی است.
محمودزاده ظرفیت شوراهای آموزش و پرورش برای بهبود کیفیت و فرآیندهای آموزشی و پرورشی را بسیار حائز اهمیت ذکر کرد و خاطرنشان ساخت : در سال گذشته بیش از ۲۰۰ جلسه شورای آموزش و پرورش در سطح کشور تشکیل شده که ۹۱ درصد با حضور استانداران، ۵۶ درصد با حضور ائمه جمعه، ۸۷ درصد با حضور روسای سازمانهای مدیریت و برنامهریزی استانها، ۷۹ درصد با حضور شهرداران مراکز استانها، ۹۲ درصد با حضور مدیران کل نوسازی مدارس استانها، ۷۸ درصد با حضور اساتید دانشگاهها، ۸۳ درصد با حضور نمایندگان انجمن اولیا ومربیان بوده است » .
در نشست خبری که در 21 دی ماه 1398 با حضور مجتبی زینی وند رئیس وقت سازمان مدارس و مراکز غیردولتی و توسعه مشارکت های مردمی وزارت آموزش و پرورش و با دعوت از « همه رسانه ها » برگزار شد ؛ « مدیر صدای معلم » پرسش هایی را به قرار زیر مطرح کرد : ( این جا )
« در نشستی که در پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش اخیرا برگزار شد موضوع " زمان آموزش " مطرح شد که از تهدیدها و نیز آسیب های مهم در نظام آموزشی ماست .
نظام آموزشی کشور ما با کشورهای OECD مقایسه شد . هدف و روح اصلی در تدوین قانون شوراهای آموزش و پرورش ، تمرکز زدایی و ارزش قائل شدن برای سایر سطوح تصمیم گیری و تصمیم سازی به ویژه در لایه های پایین بوده است مثل تقویم آموزشی و اصل 15 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران .
سرپرست پیشین وزارت آموزش و پرورش و معاون ایشان آقای اللهیار ترکمن اصرار داشتند که زمان آموزش در کشور ما از سایر کشورها بیشتر است اما پژوهشگران اثبات کردند که زمان آموزش واقعی حتی بسیار پایین تر است .
در این زمینه یکی از موادی که می تواند به ما کمک کند بحث " تقویم آموزشی " است .
شما به مصوبه مجلس ( سال 1376 ) در مورد زمان آموزش اشاره کردید که از ابتدای مهر تا پایان خرداد است در حالی که به نظر می رسد در آن مصوبه موضعی در مورد بند 2 از ماده 4 قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش در مورد تصویب تقویم آموزشی مناطق تابعه با توجه به شرایط اقلیمی و جمعیتی هر منطقه اتخاذ نشده است .
پیشنهاد من این است که واحد حقوقی شما و یا وزارت آموزش و پرورش تکلیف این ماده قانونی را در قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش را مشخص کند .
اگر این ماده قانونی ملغی گردیده است باید به صراحت مشخص شود .
وزارت آموزش و پرورش تکلیف خود و دیگران را در مورد این ماده از قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش مشخص کند .
در حالی که همان کتابچه ای که در دست شماست در این زمینه تغییری صورت نگرفته است .
این می تواند کماکان به قوت خود باقی باشد .
« شما فرمودید 86 درصد مصوبات در استان ها و شهرستان ها در سال 1397 اجرایی شده است .
بفرمایید چند درصد از ظرفیت " قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش " اجرایی شده است ؟
در حالی که بسیاری از ظرفیت های این قانون مطرح و اجرایی نشده است ؛ چرا مسئولان وزارت آموزش و پرورش و به طور مشخص شخص وزیر دائما صحبت از تدوین و اجرای " قانون خاص " برای آموزش و پرورش و معلمان می کنند ؟
مگر " خاص تر " از قانون شوراهای آموزش و پرورش هم داریم ؟
آقای زینی وند !
گرایش غالب در سخنان شما به مباحثی مانند درآمدها ، هزینه ها ، تخصیص اعتبارات و... تمایل داشت در حالی که هدف و روح اصلی در تدوین قانون شوراهای آموزش و پرورش ، تمرکز زدایی و ارزش قائل شدن برای سایر سطوح تصمیم گیری و تصمیم سازی به ویژه در لایه های پایین بوده است مثل تقویم آموزشی و اصل 15 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران .
شما فکر می کنید بین خروجی جلسات برگزار شده در حوزه شوراهای آموزش و پرورش با اثربخشی و کارایی این قانون ارتباط معنادار و مثبتی وجود دارد ؟
در نشست خبری که با موضوع " هفته شوراهای آموزش و پرورش " در سالن شهید حججی ساختمان علاقه مندان وزارت آموزش و پرورش در 23 دی ماه 1396 برگزار گردید ؛ « صدای معلم » خطاب به شما پرسش هایی را مطرح کرد .
پیشنهاد ما این است از آن جایی که شوراهای آموزش و پرورش استان ها خود را موظف به پاسخ گویی به رسانه ها و افکار عمومی نمی دانند شما بخشنامه و آیین نامه اجرایی از وزارت آموزش و پرورش به همه استان ها ابلاغ کنید که این شوراها موظف باشند از رسانه ها و خبرنگاران در جلسات دعوت کنند » .
آیا مضحک نیست که پس از گذشت 30 سال از تصویب و ابلاغ « قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش » هنوز مقامات در « کوچه اول » مانده و در اهمیت و ضرورت آن سخنرانی می کنند ؟
« احمد محمودزاده » به عنوان رئیس سازمان مدارس و مراکز غیردولتی و توسعه مشارکتهای مردمی وزارت آموزش و پرورش به صورت دقیق و مستند توضیح دهد که چند درصد این قانون اجرایی شده است ؟
موضوع " الزام دعوت از خبرنگاران و رسانه ها به جلسات شوراهای آموزش و پرورش استان ، شهرستان و مناطق برای نخستین بار توسط « صدای معلم » مطرح و پس از پذیرش در قالب دستور العمل به همه مناطق کشور ابلاغ شد . ( این جا )
آقای محمودزاده روشن کند که آیا این دستور العمل اجرا می شود و اگر نمی شود دلیل آن چیست ؟
خروجی و حاصل برگزاری بیش از ۲۰۰ جلسه شورای آموزش و پرورش در سطح کشور چه بوده است ؟
این « مناسک گرایی » و « نمایش های رسانه ای » بدون رویکرد حل مساله تا کی و کجا ادامه خواهد داشت ؟
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
همه چیز مثل روز روشن است. اینکه سازمان محیط زیست میخواهد در خصوص مالچپاشی روی دریاچه ارومیه شفاف سازی کند و احساس مسئولیت و نگرانی مردم را حواشی کم اهمیت و احساسی جلوه میدهد، نشاندهنده فشار بر این سازمان و عدم پایداری ریاست آن در برابر ظلمهایی ست که مافیا بر دریاچه ارومیه، ساکنان منطقه و سایر مناطق داشته است.
چطور این سازمان با خونسردی از کنار مالچپاشی عبور میکند و به جای اعلام فاجعهی زیست محیطی، موضوع مالچ را برای مردم توضیح میدهد؟
بحث ما بر روی دریاچه ارومیه اصلا بحث مالچ و نوع مالچ و سطح و عمق مالچپاشی نیست.
بحث عمیقتر از این حرفهاست. آب یک دریاچهی به آن بزرگی با رفتار غیر منصفانه و غیرعلمی نابود شده است ؛ آن وقت سازمان میخواهد در باره مالچپاشی شفافسازی کند؟
بحث روی این است که چگونه توانستند یک دریاچه را خشک کنند و چنین خبر هولناکی را اعلام کنند؟
بحث ما این است که چرا بیشتر از 100 سد در بالادست دریاچه ایجاد کردند با هدف خشکاندن دریاچه؟
بحث این است که از ابتدا نیت شان از ایجاد سد، خشک کردن دریاچه بوده است برای اهدافی که هنوز برای ما آشکار نیست.
بحث این است که وقتی میتوانند با باز کردن سدها دریاچه را نجات دهند چرا چنین کاری را نمیکنند؟
چرا فاجعه خشکاندن دریاچه ارومیه را توجیه میکنید؟
( کانال نویسنده )
آلودگی هوا سالانه در حدود 6.7 میلیون مرگ در سرتاسر جهان نقش دارد. این وضعیت با بسیاری از بیماریهای قلبی، ریوی و سرطان مرتبط است. پژوهشهای اخیر نشان میدهند که آلودگی هوا خطر ابتلا به مشکلات سلامت روان و حتی بیماریهای مغزی مانند بیماری آلزایمر را افزایش میدهد.
آلودگی هوا با افزایش خطر علایم افسردگی و رفتارهای خودکشی ارتباط دارد.
آلودگی هوا چیست؟
آلایندههای هوا، ذرات و گازهای ریز موجود در هوا هستند که از سوزاندن سوختهای فسیلی یا اگزوز وسایل نقلیه ناشی میشوند.
تاثیر آلودگی هوا بر مغز چیست؟
مطالعات پیشنهاد میکنند حتی مواجهه مختصر با آلایندههای هوا، اثرات سریعی بر مغز بر جا میگذارد. این مطالعه و سایر مطالعات پس از آن نشان داده اند که زندگی در منطقه ای با سطوح بالاتر آلودگی هوا، با افزایش خطر ابتلا به زوال عقل مرتبط است.
بررسیهای FMRI نشان میدهد تنها در پی دو ساعت مواجهه با دود گازوییل، ارتباطات عملکردی مغز کاهش مییابد. این به معنای اُفت ارتباط بین نواحی مختلف مغز که در تعامل با هم کار میکنند، است.
دکتر کریس کارلستن، پروفسور و رییس طب تنفسی و مسئول تحقیقات کانادا در بیماریهای ریوی شغلی و محیطی در UBC، میگوید: «طی چندین دهه، دانشمندان فکر میکردند مغز ممکن است در برابر اثرات مضر آلودگی هوا محافظت شود. اما مطالعات جدید، خلاف این را ثابت میکنند. اکنون شواهد جدیدی از ارتباط بین آلودگی هوا و کارکردهای شناختی وجود دارد.»
کاهش ارتباطات عملکردی مغز، با اُفت اجرای شناختی و بروز علایم افسردگی مرتبط است. به همین دلیل تاثیرات آلودگی هوا بیش از آنچه فکر میکردیم، نگرانکننده است.
بیشتر ما از اثرات آلودگی هوا بر ریهها و قلب آگاهیم. اما چقدر با آثار روانی آن آشنایی داریم؟
میدانیم که آلودگی هوا با بیماریهای مزمن پزشکی مانند آسم، بیماری انسدادی مزمن ریه (COPD) و اختلالات قلبی مرتبط است. مانند سایر اندامها، مغز نیز در برابر آلایندههای محیطی مصون نیست. شواهد فزایندهای نشان میدهد که آلودگی هوا با عارضههایی از جمله اختلالات طیف اوتیسم، زوال عقل و ضعف شناختی مرتبط است.
کارشناسان میگویند قرار گرفتن در معرض آلودگی هوا میتواند به التهاب مغز منجر شود. التهاب، پاسخ طبیعی و محافظتی بدن برای مبارزه با آلایندههای مضر است. با این حال، التهاب بیش از حد ممکن است منجر به اختلالات و بیماریهای مرتبط با مغز شود.
تاثیر آلودگی هوا بر اختلالات سلامت روان
طبق تحقیقات، مواجهه کوتاهمدت با آلایندههای هوا، با افزایش خطر ابتلا به افسردگی، اضطراب، سطوح بالاتر استرس، پریشانی روانی، افزایش خطر زوال عقل و آلزایمر ارتباط دارد.
پژوهشهای دیگر قرار گرفتن کوتاه مدت در معرض اوج آلودگی هوا را با افزایش خطر مرگ در میان مبتلایان به بیماریهای روانی جدی مرتبط دانسته اند. تحقیقات جدید به طور خاص به تاثیرات آن بر مغز و سلامت روان کودکان اشاره میکند.
ارتباط بین آلودگی هوا و سندرومهای روان شناختی
یک مطالعه گسترده در ایالات متحده و دانمارک دریافت که رویارویی با آلایندههای هوا به طرز چشمگیری با افزایش خطر ابتلا به بیماریهای روانی ارتباط دارد.
این بیماریها شامل افسردگی، اسکیزوفرنی، اختلال دوقطبی و اختلالات شخصیت میشود.
چگونگی این تاثیر هنوز شناخته شده نیست. نویسندگان این پژوهش گمان میکنند سازوکارهای التهاب عصبی در این زمینه دخیل باشد.
یک بررسی اخیر، بیش از 100 مطالعه را در مورد اثرات آلودگی هوا بر سلامت روان و مناطق مسئول تنظیم هیجان در مغز، با تمرکز بر هیپوکامپ، آمیگدال و قشر پیش پیشانی مورد بررسی قرار داد. محققان دریافتند 73 درصد از مطالعات، به علایم و مشکلات بالاتر سلامت روان در انسان و حیوان پس از قرارگیری در معرض سطوح بالای آلودگی هوا اشاره کردند.
بنابراین، افرادی که در هوای آلوده تنفس میکنند، با تغییراتی در نواحی مغزی که کنترلکننده هیجانات هستند روبه رو میشوند. در نتیجه احتمال ابتلا به اضطراب و افسردگی در آنها بیشتر از کسانی است که هوای تمیزتری را تنفس میکنند.
تاثیر آلودگی هوا بر کودکان و نوجوانان
مطالعه اخیر دیگری به اثرات احتمالی آلودگی هوا بر روی کودکان و نوجوانان پرداخت. این گروه سنی به ویژه به دلیل تجربه دورههای بحرانی رشد مغز، آسیبپذیر است.
مطالعات ، شواهدی را نشان میدهد مبنی بر اینکه آلودگی هوا با افزایش خطر علایم افسردگی و رفتارهای خودکشی ارتباط دارد.
آنها همچنین از طریق مطالعات تصویربرداری عصبی، شواهدی دال بر تغییرات ساختاری و عملکردی مرتبط در مغز یافتند.
یافتههای مطالعه گستردهای که در بالا ذکر شد نشان میدهد کیفیت پایین هوا در سالهای اولیه زندگی فرد، خطر ابتلا به اختلالات روان پزشکی، از جمله اختلال دوقطبی، اسکیزوفرنی، اختلال شخصیت و افسردگی اساسی را افزایش میدهد.
قرار گرفتن در معرض آلودگی هوا همچنین ممکن است عارضههای سلامت روانی موجود در کودکان را تشدید کند. مطالعه دیگری نشان میدهد که بین قرار گرفتن کوتاه مدت در معرض سطوح بالای آلودگی هوا و افزایش مراجعات روان پزشکی کودکان به بخش اورژانس ارتباط وجود دارد.
تاثیر آلودگی هوا بر سلامت روان و آلزایمر
در یک مطالعه مهم، محققان در کانادا 6.6 میلیون فرد را مورد بررسی قرار دادند. آنها از کد پستی این افراد برای اندازهگیری میزان نزدیکی آنان به جادههای اصلی و سوابق پزشکی آنان برای شناسایی ساکنانی که به زوال عقل مبتلا شده بودند، استفاده کردند.
این مطالعه و سایر مطالعات پس از آن نشان داده اند که زندگی در منطقه ای با سطوح بالاتر آلودگی هوا، با افزایش خطر ابتلا به زوال عقل مرتبط است.
اما جدا کردن علت و معلول دشوار است. بسیاری از عوامل از جمله سن، ژنتیک و سایر عارضههای سلامتی برای شکل دادن به خطر زوال عقل ما ترکیب میشوند. تحقیقات بیشتر برای بررسی دقیق رابطه بین زندگی در مناطق با آلودگی بالا و خطر زوال عقل مورد نیاز است.
چطور در برابر تاثیر آلودگی هوا بر مغز ، از خود مراقبت کنیم؟
نکته مهم اینجاست که این تغییرات مغزی، موقت هستند و پس از بازگشت افراد به هوای سالم، به حالت طبیعی برمیگردند.
اما دکتر کارلستن این فرض را مطرح میکند که اثرات به دنبال مواجهه مداوم با آلایندگیها، میتوانند ماندگار شوند. به پیشنهاد او، مردم باید نسبت به تاثیرات هوایی که تنفس میکنند، آگاه باشند و برای به حداقلرساندن رویارویی با آلایندههای مضر مانند دود اگزوز ماشین بکوشند. شما میتوانید:
- وقتی در ترافیک هستید، شیشه پنجره را بالا دهید.
- مطمئن شوید که فیلتر هوای ماشین درست کار میکند.
- اگر پیاده یا سوار بر دوچرخه هستید و به خیابان شلوغی برمیخورید، به یک مسیر با ازدحام کمتر بپیچید.
- به طور مکرر اتومبیل خود را چک کرده و مشکلاتی مانند نقص اگزوز را برطرف کنید.
- درخت بکارید و از درختان مراقبت کنید.
- اگر ناگزیر به بیرون رفتن در هوای آلوده هستید، بهتر است از ماسکهای N-95 استفاده کنید.
- از نامزدهای انتخاباتی حمایت کنید که دغدغه محیط زیست و سلامت انسان دارند.
کلام پایانی
همه ما میتوانیم برای کمک به محافظت از مغزمان اقداماتی انجام دهیم؛ از جمله به چالش کشیدن مرتب مغز از طریق انواع بازیهای فکری، مراقبت از قلبهایمان و حفظ ارتباط با افراد پیرامون خود. اما در واقع، در مورد هوایی که تنفس میکنیم کار کمتری از ما برمیآید.
اینجاست که تلاش سیاستگذاران بسیار مهم است. امیدواریم تلاش برای تنفس هوای پاکتر در سرتاسر کشور و نیز سراسر دنیا، به یک هدف مهم دولتمردان برای حفظ بهداشت عمومی تبدیل شود.
بهبود وضعیت تحصیلی به معنای ارتقای کیفیت و پیشرفت در عملکرد تحصیلی فرد است. این مفهوم میتواند به افزایش دانش و مهارتهای تحصیلی، بهبود نمرات و عملکرد در دروس، افزایش تواناییهای مطالعه و تحقیق و بهبود روشهای یادگیری و مدیریت زمان مربوط شود.
بهبود وضعیت تحصیلی یک فرآیند طولانی است و نیازمند تلاش، پشتکار و انگیزه و داشتن یک سری شرایط ویژه است.
مهمترین نکته آن است که به خودتان اجازه دهید از اشتباهات یاد بگیرید و در مسیر بهبود تحصیلی خود پیشرفت کنید.
در سالهای گذشته که آموزشهای مجازی به علت شیوع کرونا گسترش یافت، آمار ترک تحصیل بالای دانشآموزان، کاهش میانگین نمرات در امتحانات نهایی، نتایج ضعیف دانشآموزان ایرانی در آزمونهای بینالمللی و عدم انگیزه کافی دانشآموزان نشان از ضعف آموزشی در کشور دارد که باید این موضوع توسط مسئولین و نظام آموزشی کشور مورد بررسی و آسیبشناسی قرار گیرد.
بهبود وضعیت تحصیلی به دنبال اقدامات و راهکارهای گسترده و جامع است.
در ادامه تعدادی از راهکارهای ممکن برای بهبود وضعیت تحصیلی را مرور می کنیم:
- بازنگری سیستم آموزشی: اصلاح و بهروزرسانی منابع درسی بر اساس نیازهای جامعه و بازار کار، توسعه روشهای آموزشی نوآورانه و کاربردی، ارائه آموزش مهارتهای عملی و شغلی، بهبود روشهای ارزشیابی و اندازهگیری عملکرد دانشآموزان میتواند به ارتقای کیفیت آموزش و یادگیری کمک کند.
- تقویت مدارس دولتی: آموزش های ضمن خدمت و ارتقای رتبههای علمی معلمان و تربیت مدرسان تخصصی در دروس مختلف و ایجاد انگیزههای لازم برای معلمان در مدارس دولتی میتواند مؤثرترین راه برای بهبود کیفیت آموزشی در مدارس دولتی باشد.
- سرمایهگذاری در زیرساختهای آموزشی: تأمین منابع مالی کافی برای بهبود زیرساختهای آموزشی از جمله تجهیزات آموزشی، کتابها، آزمایشگاهها و فضاهای آموزشی. همچنین، تقویت نیروی انسانی و آموزش معلمان با روشهای تدریس مدرن و ارتقاء کیفیت آنها از طریق دورههای آموزشی مداوم میتواند مؤثر باشد.
- افزایش دسترسی به آموزش: تلاش برای افزایش دسترسی به آموزش برای همه اقشار جامعه، ایجاد زمینههای دانش آموزی مناسب در مناطق روستایی و ازدیاد تعداد مدارس و دانشگاهها در مناطق پرجمعیت و نیازمند.
- حمایت مالی از دانشآموزان: ارائه بورسها و تسهیلات مالی به دانشآموزان از خانوادههای کم درآمد و آسیبپذیر، کاهش هزینههای تحصیلی مانند شهریه و کتابها، و ایجاد برنامههای جامع حمایت از دانشآموزان با استعداد میتواند به تسهیل دسترسی آنها به آموزش کمک کند.
- توجه به عوامل روانشناختی: ایجاد مشاورههای روانشناختی در مدارس و دانشگاهها برای کمک به دانشآموزان در مدیریت استرس، اضطراب و سایر مسائل روانی، ایجاد فضای حمایتی و ایجاد برنامههای آموزشی برای ارتقای سلامت روانی دانشآموزان.
- ارتقای تعامل مدرسه-خانواده: ایجاد ارتباط نزدیک و همکاری بین مدرسه و خانوادهها به منظور حمایت از تحصیلات دانشآموزان، اطلاعرسانی مناسب به والدین درباره روند تحصیلی فرزندان و مشاوره تحصیلی برای والدین میتواند به بهبود وضعیت تحصیلی کمک کند.
- توجه به تربیت اخلاقی و ارزشهای فرهنگی: ارتقای تربیت اخلاقی و ارزشهای فرهنگی در آموزش و پرورش به منظور تقویت هویت فردی و اجتماعی دانشآموزان، توسعه مهارتهای اجتماعی و همکاری، آموزش اصول اخلاقی و ارزشهای مدنی، و توجه به سازگاری ارزشهای آموزشی با فرهنگ و جامعه میتواند نقش مهمی در بهبود وضعیت تحصیلی ایفا کند.
- توجه بیشتر به حیطههای مهارتی و نگرشی: متأسفانه کنکور و آزمونهای ورودی مدارس خاص باعث شده که مدارس بیشتر به حیطههای شناختی و دانشی دانشآموزان توجه کنند و از جنبههای مهارتی و نگرشی غافل شدهاند که این موضوع میتواند آسیبهای فراوانی را به سیستم آموزشی کشور وارد کند. کم رنگ شدن کنکور با افزایش سوابق تحصیلی، یکی از راههایی است که میتواند به حل این موضوع کمک کند.
- ارتقای فرصتهای آموزشی فعال و عملی: ایجاد فرصتهای آموزشی فعال و عملی مانند کارگاهها، پروژههای گروهی، آزمایشگاهها و فعالیتهای عملی درسی برای تقویت مهارتهای کاربردی و عملی دانشآموزان، توسعه فضای آموزشی تعاملی و مبتنی بر عملکرد میتواند به بهبود تحصیلات و تعلق دانشآموزان به فرایند یادگیری کمک کند.
- توجه به نیازهای خاص دانشآموزان: شناسایی نیازهای خاص دانشآموزان مانند دانشآموزان استعدادهای خاص، دانشآموزان با نیازهای ویژه و دانشآموزان با شرایط خانوادگی و اجتماعی آسیبپذیر و ارائه برنامهها و خدمات آموزشی و پشتیبانی متناسب با این نیازها میتواند به بهبود وضعیت تحصیلی آنها کمک کند.
- توسعه فرهنگ سنجش و بازخورد: ایجاد فرهنگ سنجش مناسب و ارائه بازخورد سازنده و مستند به دانشآموزان درباره عملکرد و پیشرفتهایشان، تشویق به خودارزیابی و خودتنظیمی، و توسعه مهارتهای تحصیلی و تفکر انتقادی میتواند به بهبود وضعیت تحصیلی کمک کند.
- استفاده از فناوریهای آموزشی: امروزه با گسترش فناوریهای آموزشی مانند هوش مصنوعی و متاورس میتوان از این تکنولوژیها در آموزش و یادگیری بهره جست و چون دانشآموزان نیز با این فناوریها بزرگ شدهاند مسلماً تمایل زیادی به استفاده از این ابزار در آموزش و یادگیری دارند؛ چرا که علاوه بر آموزش و یادگیری، بازی نیز انجام میدهند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
« صدای معلم » اخیرا گزارشی را با عنوان « خانم معصومه نجفی پازوکی ! از تعطیلی مدارس چه خبر ؟ نگران 44 درصد فقر یادگیری در ایران و جهش آن نیستید » منتشر کرد . ( این جا )
در این گزارش با انتقاد از عملکرد معاونت آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش در تعطیلی دبستان ها آمده بود :
« زمانی که مدارس در ایران به خاطر کرونا « تعطیل » شدند ؛ وزارت آموزش و پرورش سیاست منسجم و مشخصی در مورد استمرار فعالیت مدارس نداشت.
در آن دوره بیش از آن که وزارت آموزش و پرورش در مورد دایر بودن مدارس اظهار نظر و تصمیم گیری نماید ؛ بیش تر وزارت بهداشت و جمعی که « ستاد ملی مقابله با کرونا » نامیده می شد ؛ برای آموزش در ایران و آینده ی آنان تصمیم گیری می کردند بدون آن که تخصص ، دانش و یا سر رشته ای در مورد موضوع آموزش و تربیت داشته باشند و مسئولیتی را در برابر عوارض تصمیم های خود بپذیرند .
در دوره وزارت محسن حاجی میرزایی و با وجود ابلاغ دستور العمل بازگشایی مدارس از 15 شهریور 1399 اما فاصله ی کوتاهی مدارس تعطیل شدند و عملا دستور العمل بازگشایی مدارس از دستور کار خارج شد.
پس از آن دستورالعمل بازگشایی کلاس ها و مدارس مذکور از اول بهمن ماه سال جاری در 6 بند و بارعایت پروتکل های بهداشتی به شرح زیر، به ادارت کل استان ارسال شد اما باز هم تغییر خاصی در وضعیت آن دوره ایجاد نشد و مدارس کماکان به تعطیلی خود ادامه دادند . ( این جا )
این وضعیت موجب شد تا دانش آموزان و اولیای آنان تصمیم های وزارت آموزش و پرورش را جدی نگیرند و « صدای معلم » مسئولان وزارت آموزش و پرورش و سایر دستگاه ها را به « لوث کردن آموزش » متهم و نسبت به عوارض و پیامدهای این گونه تصمیم گیری ها و برنامه ریزی های هشدار داد .
با این وجود ؛ در آن دوره فضای درونی وزارت آموزش و پرورش یکدست نبود و تنها مقامی که با جدیت مخالف تعطیلی مدارس بود و از آموزش حضوری دفاع می کرد کسی نبود جز « رضوان حکیم زاده ؛ معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش »
در آن زمان ؛ « صدای معلم » گفت و گوهای تفصیلی را با ایشان انجام داد و البته از مواضع ایشان در برابر وضعیت و هژمونی غالب در جامعه قدردانی نمود .
از زمان آغاز به کار دولت سیزدهم و انتصاب « معصومه نجفی پازوکی » در سمت معاون آموزش ابتدایی اظهار نظر مشخص و یا شفافی را از ایشان در مورد تعطیلی مدارس به ویژه در دوره ابتدایی که « آموزش پایه و راهبردی » به حساب می آید و حضور در مدرسه نقش بی بدیلی در رشد شخصیت فردی و اجتماعی آنان دارد شاهد نبوده ایم .
در پرتال معاونت آموزش ابتدایی نیز اخبار خاصی در این زمینه مشاهده نمی شود و فعلا سخنان و تصاویر ایشان در سفر به استان سیستان و بلوچستان به چشم می خورد . ( 1 ) ( این جا )
نخستین و مهم ترین پرسش « صدای معلم » آن است که آیا خانم نجفی پازوکی نگران آن 44 درصد فقر یادگیری نیست ؟ ( این جا )
واقعا چیزی که « آموزش مجازی » خوانده و تبلیغ می شود و با « واقعیت » فاصله نجومی دارد ؛ می تواند دانش آموزان دبستانی را به حداقلی از شایستگی های پایه برساند ؟
آیا خانم دکتر و آقایان مستقر در صندلی ها و مناصب ؛ نگران نیستند که تا 2 سال آینده، 50 درصد دانش آموزان بعد از کلاس چهارم، حتی نخواهند توانست یک متن ساده را بخوانند ؟
در دوره ی کرونا ، وزارت بهداشت و ستاد ملی مقابله با کرونا راسا برای مدارس و آینده دانش آموزان تصمیم گیری می کردند . اکنون هم استانداری و کمیته ی اضطرار برای آن تصمیم می گیرند بدون آن که نقد و یا مخالفت جدی از سوی مقامات وزارت آموزش و پرورش در مورد آن ابراز شود .
عنصر مفقوده در این وزارتخانه و در ذهنیت و تفکر مسئولان آن ، قائل شدن و اهمیت دادن به « استقلال آموزش » و « هویت حرفه ای » و پاسداشت آن است .
فقط انفعال ، بی برنامگی و روزمرگی .
بخش پایانی گفت و گو با « رضوان حکیم زاده ، معاون پیشین آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش را می خوانید .
رتبه بندی معلمان در طول دهه گذشته مهم ترین مطالبه معلمان شده بود. از سال ۱۳۹۰ که عنوان رتبه بندی در سند تحول آموزش و پرورش درج شد این انتظار به وجود آمد که رتبه بندی ، مشکلات معیشتی معلمان را برطرف نماید . در طول سال های ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۰ رتبه بندی به یکی از مهم ترین مطالبات معلمان تبدیل شد و در اعتراضات سال ۱۴۰۰ نمود یافت .
نزدیک به دو سال پس از تصویب و اجرای قانون رتبه بندی ؛ نقد و بررسی آن الزامی است .
1- سوء تفاهمی به نام رتبه بندی :
مهم ترین انتظار معلمان در مورد رتبه بندی ، حل مشکلات معیشتی بود در حالی که لایحه ای که به مجلس ارسال شد و به تصویب رسید اهداف دیگری را برای رتبه بندی تعیین کرده بود .
بر اساس ماده ۱ قانون نظام رتبه بندی معلمان ( مصوب 15 / 12 / 1400 ) افزایش کیفی فرآیند تعلیم و تربیت، اعتلای کرامت و منزلت اجتماعی معلمان، استقرار نظام پرداختها براساس تخصص و شایستگیها، عملکرد رقابتی معلمان، مهندسی نیروی انسانی، توسعه مستمر و نظام مند شایستگیهای عمومی، تخصصی، حرفه ای و تربیتی و کیفیت عملکرد معلمان، تقویت انگیزه و رضایت مندی شغلی و ارتقای تعهد و تقویت هویت حرفه ای معلمان به عنوان هدف رتبه بندی تعیین شده است . رتبه بندی موجود نتیجه ای جز توزیع بی عدالتی و بی برنامگی ندارد . ادامه این شرایط نیز بدون تجدید نظر اساسی به انگیزه های معلمی لطمه می زند .
موارد فوق با انتظارات بدنه معلمان تفاوت داشت .
در طول بیست سال گذشته ؛ این سه مرتبه ای است که معلمان رتبه بندی شده اند . در دو مرتبه قبل ، تشریفات فراوانی انجام شد ولی در نهایت منحصر به مدرک تحصیلی و سابقه خدمت شد .
در طول دو سال گذشته ؛ انتظارات دو طرف معلمان و دولت یک سمت و سو نداشته است .
رتبه بندی سوء تفاهمی است که همچنان ادامه دارد .
2- رتبه بندی بر اساس هیچ
رتبه بندی ؛ معلمان را براساس ارزیابی شایستگی های عمومی ، حرفه ای ، تخصصی و تجربی به پنج گروه آموزشیار معلم ، مربی معلم ، استادیار معلم ، دانشیار معلم و استاد معلم تقسیم می نماید .
تعاریفی که برای هر یک از شایستگی های فوق تعیین شد و عدم ارتباط آن ها با واقعیت های آموزش و پرورش مهم ترین معضل رتبه بندی است .
در آموزش و پرورش مدرک مستند و واقعی به جز سابقه و تحصیلات وجود ندارد و سایر مدارک ملاک صحیحی برای رتبه بندی نیستند . ساعت های ضمن خدمت آموزش و پرورش ؛ دقت ، کیفیت و صحت لازم را ندارند . شرکت در جلسات و مواردی مانند این ها نیز با پر کردن برگه های غیر واقعی قابل کسب است . امتیازات عقیدتی نیز بر اساس سلیقه های شخصی و بدون شاخص های قابل اندازه گیری داده می شود .
ارائه مقاله نیز ارتباطی با معلم خوب بودن یا نبودن ندارد و نمی تواند معیاری برای ارزیابی شایستگی های یک معلم باشد .در صورتی که ارائه مقاله ملاک مناسبی برای رشد علمی بود باید منجر به تحول اساسی در آموزش عالی می شد .
این موارد نشان می دهد که رتبه بندی بر اساس شاخص های قابل سنجشی صورت نگرفته است که قابل اتکاء و اعتماد باشد .
بر این اساس است که باید رتبه بندی موجود را رتبه بندی براساس هیچ دانست .
3- پیش نیاز های رتبه بندی :
به نظر می رسد در پس شعارهایی که در ستایش رتبه بندی بیان می گردد مسئولان آموزش و پرورش به معضلات آن اذعان دارند و عموم معلمان نیز از منتقدان رتبه بندی هستند .
معیارهایی که قابل سنجش نیستند و براساس سلیقه ارزیابی می شوند و معیارهایی که به استناد مدارک غیر واقعی و سلیقه ای باشند زمینه تولید بی عدالتی را فراهم می کنند .
روش فعلی رتبه بندی با اهداف قانون آن تضاد دارد .
تاکنون برنامه هایی برای شناسایی شایستگی های واقعی معلمی وجود نداشته است و نشانه هایی از اقدام برای تدوین چنین برنامه ای نیز به چشم نمی خورد .
توانایی یک معلم به منش معلمی و نحوه تدریس وی است . این موارد قابل سنجش نیستند و رای گیری از اولیا و دانش آموزان نیز به مشکلات دامن می زند . عملکرد معلم در نتایج امتحاناتی که با معیارهای مشخص وعلمی برگزار شوند قابل سنجش است . پیش نیاز اولیه رتبه بندی تلاش برای عادلانه کردن ، منصفانه کردن و سنجش پذیر نمودن شاخص های رتبه بندی است . ضمن اینکه برنامه ریزی برای رشد و ارتقای منزلت و شان معلمی نه از طریق شعار که با رشد اندیشه انتقادی معلم و نتیجه فعالیت وی در دانش آموزان امکان پذیر است .
رتبه بندی درشرایط موجود
رتبه بندی در شرایطی سوء تفاهمی اجرا شد که معلمان و دستگاه آموزش و پرورش نگاه هم سویی به آن نداشتند .
ارزیابی های دقیقی برای سنجش شایستگی ها وجود ندارد و همت و اراده ای نیز در این زمینه دیده نمی شود .
بدین ترتیب رتبه بندی موجود نتیجه ای جز توزیع بی عدالتی و بی برنامگی ندارد . ادامه این شرایط نیز بدون تجدید نظر اساسی به انگیزه های معلمی لطمه می زند .
طبق گزارش مرکز آمار، پارسال در مقطع ابتدایی بیش از ۱۷۵هزار دانشآموز، در مقطع متوسطهی اول حدود ۱۹۸هزار دانشآموز و در مقطع متوسطهی دوم نیز حدود ۵۵۷ هزار دانشآموز ترکِ تحصیل کردهاند.
ترکِ تحصیل در این مقاطع سنی، بیانگر چه واقعیاتی «علیالارض» است؟ آیا میتوان فرضیات ذیل را به عنوان علل این واقعه برشمرد؟
1- بیانگیزگی در تحصیل و روشن نبودن آیندهی پس از آن؛ بهگونهای که تحصیل را از امری «معنیدار» به کنشی بیسرانجام جلوه داده است؛
2- فقر در محیط خانواده؛ به گونهای که ادامهی تحصیل مدرسهای از توان سبد خانوار بیرون افتاده است؛
3- سختگیریهای درون مدرسه؛ بهگونهای که شوق حضور در این فضا را از دانشآموزانِ طالبِ شادی در سنین کودکی و نوجوانی ستانده است؛
4- زرق و برقهای مادّیِ افرادِ نه چندان تحصیل کرده که رهزن فکری دانشآموز شده و وی را از آیندهنگریِ تحصیلی به حالبینیِ موقتی دچار کرده است؛
5- فراهم نبودن سخت افزارهای آموزشی و دشواریهای حضور در مدرسه، اعمّ از سقف بالای سر و حداقلهای امکانات رفاهی که در مقایسههای میان مدارسِ برخوردار و غیربرخوردار، دانشآموزان ضعیف را وامیدارد تا عطای مدرسه را به لقایش ببخشند.
تا زمانی که ارادهای برای حلّ و فصل یک باره و دور از فرافکنی ها به میدان نیاید و ترجیع بندِ « یک شبه نمیتوان مشکلات را حل کرد»، از تکرار نیفتد، باید سال به سال شاهد افزایش آمار نگرانکنندهی فوق باشیم.
روزی نیست که در خیابان و کوی و برزنی، از کنار مسجد و حسینیّه و مرکز فرهنگیِ دربسته و بیتحرّک و البته مجلل و مجهزی عبور نکنم و غصهی آن را نخورم که چرا این مکانهای «نیمهبهرهبردار»، مدرسه نیستند؟ ...یا چرا این بودجهها در اولویت تجهیز مدارس به کار گرفته نمیشوند؟
کاش غصهها کارساز میشدند!
کانال مکتوب هفته