گروه گزارش/
یکی از 10 معلم برگزیده جهان از خبرنگاران و رسانه ها به عنوان پیشانیهای روشنیبخش و آگاه کنندهی جامعه نام برد.
این رسانه ضمن تبریک مجدد به بانو ثریا مطهرنیا و دیدگاه های رفیع و انسانی او در حوزه آموزش و اجتماع امیدوار است که این رویکردها در آموزش و پرورش و در میان معلمان ساری و جاری شوند و مقامات و مسئولان جمهوری اسلامی قدر این گونه معلمان را بیش از پیش درک کنند .
اول آذر زمانیست که همه مدارس باید آموزش های حضور خود را شروع نمایند ، پیشتر دبیرستان ها از ۱۵ آبان درب کلاس ها را به روی دانش آموزان باز نموده و قبل آن نیز هنرستان ها از ابتدای مهر فعالیت کارگاهی خود را برای هنرجویان آغاز کرده بودند.
سال تحصیلی جاری ، متفاوت با سال های دیگر است ، چرا که پس از ۱۹ ماه از شروع همه گیری ویروس منحوس کرونا ، بازگشایی مجدد مدارس برای آموزش های حضوری انجام می پذیرد و این امر ، تفاوت در اجرای کلاس ها و کارگاه ها و حضور دانش آموزان و هنرجویان در مدارس را به همراه دارد .
مدارس با صرف هزینه های بیشتر برای رعایت دستورالعمل های بهداشتی و خرید اقلام و مواد ضد عفونی کننده روبه رو می باشند که نیاز به توجه دولت به طور عام و آموزش و پرورش به طور خاص می بوده است .
- همه معلمان ، دبیران ، هنرآموزان و کادر اداری مدارس باید دو دوز واکسن کرونا را تزریق نموده و ایمنی نسبی را برای خود ایجاد کرده باشند .
- رعایت دستورالعمل های بهداشتی را باید انجام دهید تا هم خود را در برابر این ویروس محفوظ نموده و هم الگویی برای دانش آموزان در این امر هم باشید ، خصوصاً فاصله اجتماعی و استفاده دائمی از ماسک .
- تشویق به تزریق واکسن کرونا برای دانش آموزان بالای ۱۲ سال خود را داشته باشیم.
- تعداد دانش آموزان در کلاس ها باید به گونه ای باشد که رعایت حداقل یک و نیم متر از چهار طرف رعایت شده باشد .
- توجه به تهویه و گردش هوا در کلاس داشته باشید .
- سطح سواد رسانه و سواد فنی فضای مجازی خود را بالا ببریم .
روز یا جلسه اول شروع به آموزش نکنید :
چرا که ما هیچ شناختی از دانش آموزان جدید ، توانمندی ها و مهارت های آنان نداریم.
* در آموزش های مجازی سطح علمی و با استفاده دائم از فضای مجازی رها شده معمولاً سطح توجه به مسائل پرورشی و فرهنگی آنها کاهش یافته است .
* پس باید زمانی را به کشف توانمندی دانش آموزان ، پیدا کردن نقاط ضعف و قوت آن ها سپس مرور مطالب گذشته اختصاص دهیم.
* توجه داشته باشید عجله در شروع آموزش ، موجب استرس و دلزدگی در دانش آموزانی می شود که مهارت های اولیه را یاد نگرفته اند .
* در دانش آموزان ابتدایی لازمه نوشتن ، کسب مهارت های دست ورزی و تقویت عضلات دست هاست.
* آموزش خشک و رسمی در روزهای آغاز سال، شوق و انگیزه را در بچه ها کم می کند.
* ممکن است در ایام بیماری کرونا و آموزش های مجازی خانواده دانش آموزان آسیب دیده باشند ، لذا حس همدلی از سوی مدیر ، معاون و معلم باز و ضروری است .
* برای آن كه به ذهن دانش آموز راه یابید ، ابتدا باید به دل او راه پیدا كنید .
و اما نکته آخر :
آموزش مجازی به ما یاد داد که با روش تدریس دیروز نمی شود دانش آموزان امروز و فردا را آموزش داد ، پس تغییر را از خود شروع کرده و با الگو های تدریس جدید بیشتر آشنا گردیم .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/
امروز یکم آذر ۱۴۰۰ جلسه توجیهی مدیران استان البرز با حضور مدیرکل و هیات همراه در بستر شبکه شاد برگزار گردید. این جلسه یک ساعته با حضور مثبت ۱۵۰۰ مدیر استان در فضایی همدلانه، صمیمی و توصیه ای صورت گرفت.
سالار قاسمی مدیر کل آموزش و پرورش البرز هنر مدیریتی را پیدا کردن راه حل های عملیاتی برای روزهای سخت و برون رفت از آچمز فعلی عنوان کرده افزود:
هنر مدیران در گذرگاه های تاریخی و روزهای سخت ظهور و بروز پیدا می کند.
وی ریسک پذیری ،انعطاف، خلاقیت در کار، رفتار سازمانی و تیمی و احساس مسئولیت همگانی را از لوازمات یک مدیر کاربلد و مجرب خوانده افزود:
علی رغم زحمت بی حد و حصر همکاران در تولید محتوا ،آموزش الکترونیکی کیفیت و اثربخشی لازم را نداشته و ما محتاجیم در اولین فرصت ممکن (ضمن حفظ و بهره مندی از تجربیات گرانسنگ همکاران در آموزش مجازی به عنوان مکمل) به آموزش حضوری رجعت نماییم. چرا که محصول آموزش مجازی در دوره کرونا ویروس، گسست ارتباطات اجتماعی بین مدرسه و آحاد جامعه بوده و مشکلات عاطفی، افت تحصیلی ، ترک تحصیل فزآینده و بدتر از همه موجب رواج بی نظمی و نوعی شلختگی آموزشی و پرورشی بین دانش آموزان شده است.
مدیر کل آموزش و پرورش البرز ضمن اشاره به رعایت تمام و کمال اصول پروتکل های بهداشتی در بازگشایی مدارس، برخورد اقناعی با ذی نفعان، رفتار سازمانی و کارتیمی، گفتمان یکسان مدیران در خصوص پاسخگویی به سوالات و ابهامات مردم، اطلاع رسانی الگویی مشخص با اطلس آموزشی معلوم، مشارکت دادن انجمن اولیا و شورای دبیران در تصمیمات مدرسه، و...را از مسائل مهم در بازگشایی حضوری مدارس با کمترین آسیب تلقی نمود.
قاسمی با اشاره به آمار بالای واکسیناسیون در بین همکاران و دانش آموزان گفت: حساسیت های ویژه پایه های اول، نهم و دوازدهم ایجاب می کند این سه پایه در مرکز توجه مدیران باشد چرا که پایه های مذکور بنا بر حساسیتهای خاص بیشتر در پایش و رصد عمومی است.
ما در استان البرز علی رغم تمام مشکلات یک استانِ جوان، متراکم و مهاجرپذیر در اکثر شاخص های ارزیابی شده وزارتخانه در بین استانهای ممتاز قرار داریم.
لازم به ذکر است که در هفته جاری نوعی بلبشوی خبری در خصوص چرایی و چگونگی بازگشایی مدارس در کل کشور حاکم بوده و باعث سردرگمی مردم و مدیران شده است ؛ ذیلا به فقدان گفتمان واحد در بین مسئولین استانی و ملی نظری گذرا می اندازیم.
معاون آموزش متوسطه اداره کل آموزش و پرورش استان البرز:
با توجه به اینکه مبنای ارائه خدمات آموزشی به صورت حضوری است؛ امتحانات دیماه همه مدارس به صورت حضوری برگزار میشود./جامجم
حضور دانش آموزان البرزی در مدارس اجباری نیست
اداره آموزش و پرورش استان البرز : شرکت در آموزش حضوری برای دانش آموزان اجبار نیست و دانش آموزان با رعایت پروتکل های بهداشتی و رضایت والدین می توانند در کلاس های درس حاضر شوند و اما امتحانات مدارس دوره اول و دوم متوسطه در نوبت اول به صورت حضوری برگزار می شود . دانش آموزان موظف به رعایت پروتکل های بهداشتی برای شرکت در امتحانات دی ماه هستند. ( @news_alborz )
الزامی شدن حضور همه دانش آموزان در مدارس از یکم آذر
علیرضا کاظمی، سرپرست وزارت آموزش و پرورش:
- دانش آموزان همه مقاطع تحصیلی از یکم آذر در کلاسهای حضوری مدارس حاضر شوند.
- همه مدارس ما شرایط بازگشایی را دارند و دستورالعمل شیوه نامههای بهداشتی را نیز به همه مدارس ابلاغ کردیم.
- تعداد کلاسهای حضوری مدارس در اختیار مدرسه است و حضور دانش آموزان در این کلاسها الزامی است.
- دانش آموزانی که علائم بیماری داشته و یا اعضای خانواده آنان بیمار هستند میتوانند همچنان به صورت مجازی دروس خود را دنبال کنند.
- براساس نظر سنجی معتبری که کرده ایم ۷۰ درصد خانوادهها موافق تشکیل کلاسهای حضوری هستند. / خبرگزاری صدا و سیما
پيام معاون وزیر آموزش و پرورش :
فعالیت حضوری مدارس تمام وقت نیست/ حضور نیافتن غیبت محسوب میشود
کمرئی معاون متوسطه وزارت آموزش و پرورش:
- دوشنبه اول آذر سومین مرحله از بازگشایی مدارس جهت فعالیت های حضوری است و تمام دانش آموزان مقاطع ابتدایی و متوسطه دوره اول با رعایت شدید شیوه نامههای بهداشتی راهی مدارس خواهند شد.
- فعالیت های حضوری مدارس تمام وقت نیست و دانش آموزان طبق برنامه ریزی مدرسه مربوطه به صورت محدود در کلاس درس حضور پیدا میکنند، این روند احتمالا به صورت یک روز در میان خواهد بود.
- حضور دانش آموزان در مدارس در روزهایی که برای آنها مکلف شده است، اجباری است و عدم حضور در این روزها به منزله غیبت آنها محسوب می شود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
1. آمارها میگویند ما ساکنان ایران، کم و بلکه بسیار کم کتاب میخوانیم. به نحوی که سرانهی مطالعه به بیست دقیقه هم نمیرسد. برخی همین بیست دقیقه را نیز قبول ندارند و برخی دیگر، البته نگرش مثبتی به جامعه دارند. اگر آمار سرانهی پایین مطالعه را نمیپذیرید، از آمارها میگذرم و شما را به مشاهدات خودتان و اصلا به خودتان دعوت میکنم تا معلوم شود وضعیت کتابنخوانی چگونه است. وقتی کتاب نمیخوانیم، عقل ما در دورهی طفولیت خود باقی میماند و پرورش نمییابد.
وقتی مشغول خواندن این متن هستید، از خودتان بپرسید و صادقانه به خودتان پاسخ دهید که:
در یک سال اخیر چند جلد کتاب خواندهاید؟ در ماه اخیر چند کتاب خواندهاید و یا در هفتهای که در ساعات پایانیاش هستیم، کدام کتاب را شروع کردهاید؟ از خودتان بگذرید. حالا شما را به مشاهداتتان دعوت میکنم. از حافظهتان کمک بگیرید و به این پرسش پاسخ دهید که: آیا در پارکها، مترو، اتوبوس، و یا فضای عمومی دیگر، کسانی را دیدهاید که مشغول کتاب خواندن باشند؟ چند نفر؟ و باز به یاد بیاورید، در رفت و آمدهایتان به منزل دوستان و اقوام، آیا قفسهی کتاب دیدهاید؟ چند درصد از خانههایی که را ملاحظه کردهاید، واجد قفسهی کتاب بودهاند؟
و پرسش آخر: به نشستهای غیررسمی دوستان و خویشاوندی و ... فکر کنید. در این نشستها آیا به یاد دارید که حاضران، از آخرین کتابی که خواندهاند، سخنی گفته باشد؟ اصلا از کتاب، نامی به میان میآید؟ آیا به خاطر میآورید در یک جمع خانوادگی و دوستانه، گفت و گویی در بارهی کتابی در گرفته باشد؟ آخرین بار، چند وقت پیش بوده است؟
بعد از پاسخ به پرسشهایی که مطرح شد، حالا نظرتان در بارهی میزان کتابخوانی و سرانهی مطالعه چیست؟ آیا سرانهی روزانهی ده دقیقه مطالعه را مقرون به صحت نمییابید؟
2. بر مثال قول مشهور، "درخت را به میوهاش میشناسند"، مردمانی که با کتاب سر آشتی دارند و دوستان همخانهاند، ملتی که کتاب میخواند، انتظار این است که دریافتهایشان از کتاب در کلام و گفتارشان، در افکار و ایدههای شان و در رفتار و اعمالشان مشاهده کنیم. به تعبیری دیگر، کتاب، در زندگی آنها جریان یابد. به زبان روزمره در ارتباطات اجتماعی توجه کنید، و به این که زبانِ کاربردی، آیا به چه میزان سرشار از مفاهیم و واژگان متنوع و فاخر است. به این بیندیشید که در گفتار جاری و آن چه به صورت روزمره میشنوید، در چه سطح و حجمی از گنجینهی پربهای مفاهیم بهره برده است؟
زبان جامعه، بدون کتاب، لاغر و فرسوده میشود. وقتی زبان، خالی از مفاهیم شد، اندیشیدن و تفکر نزول خواهد کرد. چرا که زبان فربه، شرط لازم و مقدمهای ضروری برای رشد تفکر و خرد است. مفاهیم، سوخت موتور تفکر محسوب میشوند.
از محتوا و شیوهی بیانی، نحوهی گفتار و استدلال و ساختار زبانی جامعه میتوان فهمید که کتاب در این وادی، غریبهای است که به ساکنان، به خانه راهش نمیدهند. کتابخوانی اگر بازار گرمی داشت، خودش را در زبان روزمره و استدلال کردنها نشان میداد. شما ردپایی از کتاب در زبان جامعه میبینید؟ چند نفر را دیدهاید که در وقت بیان افکار و احساس و ایدههاشان، از سخنان متفکران مدد بجویند و دست کم گاهی، از یکی از آنان یاد کنند؟ چند نفر را میشناسید که بتوانند حتی مسئلهشان را به روشنی و شفافی بیان کنند؟
از جملهی نتایج کتابخوانی، کمک به حل مسئلههای زندگی است. کتابخوانی قدرت فهم و بصیرت را افزایش میدهد. از این طریق است که آدمی بهتر میتواند مسئلههایش را بشناسد، ابعادش را دریابد و راه حلهایی برای مشکلاتاش پیدا نماید. و این در حالی است که بسیاری حتی در فهم مسئلههای خود عاجزند.
خواندن کتاب، کاری عقلانی و اخلاقی است. و ترک آن غیرعقلانی و غیراخلاقی. غیرعقلانی است زیرا به مهارت فهم، اندیشیدن و بهینهسازی عقلی محتاجیم تا زندگی بهتری داشته باشیم. وقتی کتاب نمیخوانیم، عقل ما در دورهی طفولیت خود باقی میماند و پرورش نمییابد. غیراخلاقی است زیرا یک از وظایف آدمی، بهبود نفس، فربهی اندیشه و کمال یافتن است.
3. اما چرا کتاب نمیخوانیم؟
یکی از علتهای آن شاید این باشد که در جامعهی اکنون ایران، اگر کتاب نخوانیم هیچ چیزی کم نداریم. نگران نمیشویم اگر نتوانیم حتی از عهدهی یک استدلال ساده هم برآییم. اگر کتاب نخوانیم، از منظر امتیازات، فرصتها و از نگاه و نگرش اجتماعی، تفاوتی نخواهد کرد. « اگر کتاب نخوانیم، نخواندهایم، مگر آنان که خواندهاند به کجا رسیدهاند جز این که برای خودشان دردسر درست کردهاند و نظام سیاسی با روشنفکر خواندنشان، محدودشان کرده است. (جملهی آخر، پاسخ دوستی بود که از او پرسیدم چرا کتاب نمیخوانی).
کتاب نمیخوانیم زیرا نادانی، شرمندهمان نمیکند .
کانال خرد منتقد
بعد از عدم رأی اعتماد مجلس به دکتر حسین باغگلی وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش در سوم شهریورماه، رئیس جمهور آقای علیرضا کاظمی معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش را به سمت سرپرست این وزارتخانه منصوب کرد. رئیس جمهور در 17 آبان دکتر مسعود فیاضی را برای دومین بار به عنوان وزیر پیشنهادی به مجلس معرفی کرد و در روز 25 آبان علیرغم دفاع از ایشان در مجلس، نمایندگان به دکتر فیاضی رأی اعتماد ندادند و پس از آن در 26 آبان دکتریوسف نوری از طرف ریاست محترم جمهوری به مجلس به عنوان سومین وزیر پیشنهادی معرفی شد.
یکی از دلایل مخالفت مجلس با دو وزیر پیشنهادی قبل این بود که افراد معرفی شده از خانواده آموزش و پرورش نیستند و تجربه مدیریتی کافی ندارند. دکتر یوسف نوری سابقه معاونت وزیر، مدیر کلی و تدریس در مقاطع مختلف در آموزش و پرورش و دانشگاه را دارد و می توان گفت که از بدنه آموزش و پرورش است و با مشکلات و چالشهای این حوزه آشنایی لازم را دارد. حالا باید دید که در هفته جاری برنامه های دکتر نوری و راهکارهای عملیاتی او برای حل چالشهای آموزش و پرورش مورد قبول نمایندگان واقع می شود و می تواند رأی اعتماد نمایندگان را جلب کند یا نه؟
این روزها، جامعه پانزده میلیونی دانش آموزان و نیز جامعه معلمان، در برزخند. آنان در انتظارند تا ببینند که دولت، چطور و چگونه می خواهد مشکلات آموزش و پرورش را حل کند؟ آیا دولت سیزدهم با انتخاب یک وزیر شجاع و تحولگرا می تواند دغدغه های این قشر عظیم جامعه را کاهش دهد؟ آیا دولت به شعارهای انتخاباتی خود که بهبود آموزش کشور و اجرای رتبه بندی فرهنگیان بود، جامه عمل می پوشاند؟ آیا اراده قوی در دولت و مجلس برای حل معضلات آموزش و پرورش وجود دارد؟ و آیا این تعامل برای انتخاب وزیری شایسته محقق می شود؟
بازگشایی حضوری کلیه مدارس در آذرماه، پاسکاری و به تعویق افتادن بررسی لایحه رتبه بندی معلمان در مجلس، اعتراضات فرهنگیان و بازنشسته ها برای اجرای رتبه بندی و همسان سازی حقوق، کسری بودجه و کمبود نیروی انسانی، عدم دسترسی برخی دانش آموزان به کتابهای درسی بعد از گذشت دو ماه از سال تحصیلی، نامناسب بودن محتوی دروس برای آموزشهای مجازی، عدم آموزش معلمان در تدریسهای غیرحضوری، آشنا نبودن خانواده ها با وظایف خود در دوران کرونا و آموزشهای مجازی، مشکلات مربوط به صندوق ذخیره فرهنگیان، عدم پرداخت حقالتدریس معلمان شاغل، کاهش انگیزه معلمان، به کارگیری معلمان غیر تخصصی در پایهها و رشتههایی که ارتباطی با رشته تحصیلی و تجربه آنها ندارد، فضای آموزشی فرسوده در مناطق محروم و روستایی، عدم رضایت از بیمه تکمیلی فرهنگیان، عدم اختصاص سرانه لازم به مدارس برای آموزش و رعایت موارد بهداشتی و ناتوانی آنها برای پرداخت هزینههای آب، برق و گاز، تنها بخشی از مشکلات آموزش و پرورش است. علیرغم این مشکلات فراوان، باید منتظر ماند و دید که چه بر آموزش و پرورش کشور می آید و سکاندار بزرگترین و مهمترین وزارتخانه دولت، می تواند راه نجاتی برای آموزش کشور پیدا کند و کشتی طوفان زده را به ساحل آرامش هدایت نماید؟
اکنون که بعد از سالها لایحه رتبه بندی معلمان قرار است در مجلس به تصویب برسد، بی شک وزیر قوی، توانمند و شجاع با تعامل بین دولت و مجلس و فرماندهی و رهبری خود می تواند به تصویب و اجرای کامل این لایحه کمک کند و با ارائه پیشنهادات و نظرات کارشناسی در بهتر اجرا شدن این لایحه، بسیاری از چالشها در آموزش و پرورش را برای همیشه پایان دهد.
خواسته فرهنگیان این است که در این شرایط نابه سامان آموزش و پروش، انتخاب وزیری خلاق و با تجربه، توانمند و شجاع، متعهد و تحولگرا و از بدنه آموزش و پرورش، که هم مورد تأیید رئیس جمهور باشد و هم قابل اعتماد برای مجلس، سکان وزارتخانه بزرگ و مهم دولت را به دست گیرد تا آموزش و پرورش کشور در مسیری صحیح و با مدیرانی جوان، دلسوز و جهادی به سوی هدفهای پیش بینی شده در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش حرکت کند و به پیشرفت ایران اسلامی و آنچه شایسته مردم عزیز است کمک نماید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
پس از عدم رای اعتماد به دو گزینه پیشنهادی ابراهیم رئیسی برای تصدی وزارت آموزش و پرورش سرانجام قرعه به نام « یوسف نوری » افتاد .
هر چند تاثیر مطالبه گری و پرسش گری برخی معلمان در فضای رسانه ای و شبکه های اجتماعی در رد اعتبار دو گزینه پیشین را نمی توان نادیده گرفت اما واقعیت آن است که فضای داخلی این مجلس انقلابی خیلی وام دار جامعه و فشار افکار عمومی نیست . ساده ترین دلیل برای این مدعا را می توان در بحث «طرح صیانت از حقوق کاربران در فضای مجازی» و اصرار طراحان و اکثریت در مجلس بر صواب بودن آن علی رغم نظر منفی و مخالف اکثریت جامعه ارزیابی کرد .
در پرانتزی باید تاکید و تصریح کنم که بر حسب قاعده نهادهایی مانند مجلس و در مجموع پارلمانتیسم برگرفته از مفهوم « دموکراسی » به عنوان کارکردی برای به ثمر نشستن نظر و نظارت عمومی باید تعریف و تبیین شوند و این در حالی است که به علت فقدان فرهنگ دموکراسی و فقدان رسوب تفکر انتقادی و تضارب و پالایش ایده ها در بستر کشوری چون ایران ، کارکرد این گونه نهادها در برخی و شاید بسیاری از موارد به ضد خود تبدیل شده و حتی ممکن است بر ضد دموکراسی و نظارت عمومی با رویکرد توجیه وضعیت موجود عمل کنند .
در واقع ، این نهادها به کارتونی از مفاهیم تشکیل دهنده و اصلی خود تبدیل شده اند .
شواهد و ارزیابی ها نشان می دهند که در ماجرای رد اعتبار دو گزینه قبلی ، حضور و لابی گری حمیدرضا حاجی بابایی رئیس فراکسیون فرهنگیان مجلس بی تاثیر نبوده است و در روند جاری ، احتمال رای آوری یوسف نوری با توجه به حمایت سریع و فوری حاجی بابایی بلافاصله پس از معرفی رسمی ایشان به مجلس امری دور از انتظار نخواهد بود .
پیش تر و در گزارشی که در صدای معلم منتشر شد ( این جا ) ؛ پیشنهاد موکد این رسانه برای برون رفت از این چرخه بی حاصل که قرینه ی آن در چهار دهه اخیر به کرات تکرار شده است و ثمری برای برون رفت نظام آموزشی از چرخه ناکارآمدی و فلاکت نداشته همانا ورود شورای عالی آموزش و پرورش به عنوان یک نهاد قانونی و عالی ترین مرجع تصمیم گیری و سیاست گذاری برای تعیین و تبیین شاخص های انتخاب وزیر آموزش و پرورش با توجه به الزامات علمی و تطبیقی خواهد بود و این بستگی تام به مطالبه عمومی و مطالبه گری در حوزه عمومی آموزش و پرورش خواهد داشت .
آن چه در نگاه نخست نظر و البته تاسف مرا نسبت به برنامه پیشنهادی یوسف نوری گزینه پیشنهادی وزارت آموزش و پرورش برانگیخت کثرت فاحش غلط های املایی و نگارشی ایشان برای ارائه به مجلس شورای اسلامی بود .
نخستین و ساده ترین پرسشی که در یک ذهن منتقد و پرسشگر شکل می گیرد آن است که آیا به لحاظ منطقی و عقلی می توان انتظار داشت فردی که توانایی نگارش یک متن 20 صفحه ای عاری از چنین اشتباهاتی را ندارد خواهد توانست اشتباهات و کژی های نظام آموزشی را رصد و عیب یابی کرده و در پی رفع آن ها باشد ؟
( بخشی از متن برنامه یوسف نوری که توسط یعقوب رمضان زاده غلط گیری شده است )
***
البته ممکن است برای بسیاری از جمله خود نمایندگان مجلس و حتا معلمان این چنین مساله ای حائز اهمیت نباشد چرا که آنان خود نیز ممکن است دچار چنین مشکلاتی باشند و به آن خو گرفته و عادی سازی شده باشد و یا فرضا برای معلمان انتظار نهایی چنین باشد که وزیر جدید بتواند چندر غازی بر حقوق آنان بیفزاید اما آن چه بر باد می رود آبرو و محتوای آموزش و تاثیر آن بر تربیت عمومی و تراز آگاهی در جامعه است .
واقعا چه ضرورتی دارد که 12 صفحه از برنامه 20 صفحه ای گزینه پیشنهادی وزارت آموزش و پرورش به موضوعاتی مانند ارائه عکس ، سوابق ، تحصیلات ، توفیقات و توانایی ها و... اختصاص یابد ؟
یک بار و زمانی که به نقد برنامه سیدمحمد بطحایی در زمان ارائه به مجلس پرداختم بر این نکته تصریح نمودم که بیان مطوّل و خسته کننده سوابق و پیشینه در حالی که نظام آموزشی از ناکارآمدی و بی خاصیتی مزمن رنج می برد نه تنها نمی تواند امتیاز و نکته مثبتی محسوب شود بلکه این پرسش در ذهن یک فرد منتقد و مطالبه گر شکل می گیرد که پس سهم این فرد مسئول در تولید ناکارآمدی و فلاکت وضعیت مستقر به چه میزان بوده و آیا اساسا نمی توان این شخص را شریک جرم و یا حداقل دست اندرکار تولید چنین وضعیتی به حساب آورد ؟
واقعا در سیستمی که ناکارآمدی و درهم تنیدگی مشکلات و بحران ها بالاست و سطح نارضایتی عمومی از عملکرد و رویکرد نهادهای عمومی مستقر در حال فزونی است ، برجسته کردن سوابق و پیشینه در چنین حالت افراط گونه ای در جهت جلب اعتماد عمومی و ایجاد پایگاه و مشروعیت در جامعه ی ما صورت می گیرد ؟
بارها و بارها بر این نقطه و گرانیگاه مهم پای فشرده ام که این گونه تعریف از خودها و اغراق گویی ها در افراد مختلف در قامت کاندیدای وزارت گره ای از مساله نمی گشاید .
آن چه مهم است زاویه ای است که فرد از طریق آن به تحولات پیرامونی می نگرد و نیز میزان درک و مطالعه ای است که از جهان مدرن و توسعه یافته برای اعمال تحولات متناسب با نیازها در حوزه آموزش دارد .
مخلص کلام آن که وزیر باید در حوزه آموزش حرفی برای گفتن داشته و شهامت حرف زدن و ایستادن داشته باشد . در کشورهای توسعه یافته ، مدارس آخرین جایی بودند که به خاطر کرونا تعطیل شدند درست بر عکس ما که مدارس نخستین جایی بودند که تعطیل شدند و هنوز هم این وضعیت بلاتکلیفی و هرج و مرج جریان دارد .
در بخش « رویکردهای آموزش و پرورش دولت مردمی ایران قوی » آقای نوری از عبارت « مدرسه صالح » بهره جسته است .
آیا این یک ترمینولوژی جدید در حوزه آموزش و ادبیات مدرسه است ؟
تعریف مدرسه صالح چیست ؟ و آیا با استقرار مدرسه صالح با هویتی گمنام و یا ناشناخته در ادبیات جهان مدرن ، رتبه نازل دانش آموزان ایرانی در آزمون های بین المللی اصلاح خواهد شد ؟
ایشان در برنامه ی خود چالش اول را ناکارآمدی نظام حکمرانی آموزشی کشور عنوان و راهبرد ۱ را مردمی سازی نظام حکمرانی آموزش و پرورش بر شمرده است . اما در ابتدای برنامه خویش و در بخش رویکردهای آموزش و آموزش و پرورش دولت مردمی ایران قوی در بند یک چنین آورده است :
« ارتقاء امر حاکمیتی آموزش و پرورش در تراز نظام جمهوری اسلامی ایران » .
تعریف آموزش و پرورش مردمی چیست و نسبت به آن با آموزش و پرورش حاکمیتی چه می تواند باشد ؟
آیا اساسا این دو قابل جمع هستند ؟
در نظام آموزشی که انجمن اولیا و مربیان که علی القاعده باید تجسم مردمی بودن آموزش و پرورش باشد در کجای نظام تصمیم گیری و معادلات درونی و بیرونی آن قرار گرفته است ؟ آیا این نهاد حتا در امور جاری و روزمره آموزش به بازی گرفته می شود ؟
در اساسنامه انجمن مرکزی اولیاء و مربیان جمهوری اسلامی ایران چنین آمده است :
« انجمن موسسه ای است که زیر نظر مدیریتی منصوب ازجانب وزیر آموزش و پرورش با عنوان قائم مقام وزیر (نماینده تام الاختیار وزیر) در این زمینه و با بهره مندی از مشارکت و همیاری همه جانبه مردم به گردآوری ،سازماندهی و عرضه خدمات تربیتی به شرح مندرج در این اساسنامه اقدام می کند . »
زمانی که حتا رئیس انجمن اولیا و مربیان کشور توسط یک مقام دولتی تعیین می شود ، مطرح کردن چنین مسائلی ، آیا فراتر از جوک و طنز خواهد بود ؟
در برنامه آقای نوری مانند برنامه گزینه های پیشین این موضوع تکرار شده است :
« چشم انداز نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران در افق 1404 هجری شمسی
در سند چشم انداز؛ جمهوری اسلامی ایران در افق 1404 هجری شمسی، جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه، با هویت اسلامی و انقلابی، الهام بخش در جهان اسلام و دارای تعامل سازنده و مؤثر در روابط بین الملل را ترسیم شده است. سند تحول بنیادین؛ نظام آموزش و پرورش را مبتني بر آرمان هاي بلند نظام اسلامي و معطوف به چشم اندازي كه در افق روشن 01404 ترسيم گر ايراني توسعه يافته با جايگاه اول اقتصادي، علمي و فناوري در سطح منطقه با هويتي اسلامي انقلابي، الهام بخش جهان اسلام همراه با تعاملي سازنده و مؤثر در عرصه روابط بين المللي ترسیم نموده است »
فارغ از جمله بندی های غلط این پاراگراف که پیش تر به آن اشاره شد ؛ من هم به عنوان یک ایرانی به جد خواهان چنین رتبه و شانی برای کشورمان هستم اما آیا نگاه غالب در میان حاکمیت و مهم تر از آن در میان جامعه که آموزش و پرورش در اولویت نبوده و نیست ، می توان به آن چشم انداز توسعه یافت و یا امیدی به آن داشت ؟ در بسیاری کشورها برای تنویر و تفهیم افکار عمومی و در این گونه موارد نشست هایی با رسانه ها و خبرنگاران می گذارند اما به نظر می رسد این موضوع در ایران هنوز به یک فرهنگ عمومی و رویه تبدیل نشده است .
در اثبات این مدعا می توان به تعطیلی دو ساله مدارس اشاره کرد .
شاید از ابتدای شیوع کرونا تنها جایی که اصلا تعطیل نشده ، « بانک ها » و « موسسات اقتصادی » هستند .
در حال حاضر می توان گفت که همه جا باز بوده و به فعالیت مشغولند جز مدارس و دانشگاه ها .
ممکن است برخی بر عادت مالوف و به ویژه معلمان معترض ، دوباره زبان به انتقاد و اعتراض بگشایند که نه خیر ! آقا ! این حرف شما توهین به معلمان و فعالیت های بی وقفه آن هاست . اما کیست که نداند و نفهمد آن چه به عنوان آموزش مجازی و به ویژه در مدارس عادی دولتی در جریان هستند ، در تعریف جهانی و استاندارد از آموزش و تربیت نمی گنجند و به گونه ای حالت « رفع تکلیف » و از سر باز کردن پیدا کرده است .
شما این وضعیت را می توانید حتا در فیزیک و نمای ساختمان های این گونه مراکز مانند بانک ها ، کلانتری ها ، قوه قضائیه و.. هم مشاهده نمایید .
پیش تر گفته و باز تاکید و تصریح می کنم در کشورهای توسعه یافته ، مدارس آخرین جایی بودند که به خاطر کرونا تعطیل شدند درست بر عکس ما که مدارس نخستین جایی بودند که تعطیل شدند و هنوز هم این وضعیت بلاتکلیفی و هرج و مرج جریان دارد .
در حالی که « بازگشایی مدارس و حضوری شدن آموزش ها » به عنوان برنامه اولویت دار در برنامه مسعود فیاضی ذکر و به آن پرداخته شده بود اما در برنامه یوسف نوری اثری از آن مشاهده نمی شود .
از این ها که بگذریم ؛ پرسش اساسی که در ذهن من شکل گرفته این است که یوسف نوری حدود یک دهه است که آموزش و پرورش را ترک کرده و به دستگاه های دیگر رفته در حالی که می توانسته همین جا ادامه خدمت دهد .
تا جایی که جست و جو و کنکاش کردم ؛ از ایشان نقد و نظری هم در حوزه آموزش حداقل در یک دهه ی اخیر مشاهده نمی شود در حالی که برخی چهره ها مانند فانی ، بطحایی ، فرشیدی ، حاجی بابایی و... هنوز ارتباط خود را قطع نکرده و به نقد وضعیت موجود می پردازند .
آقای نوری در حال حاضر چه حرفی برای گفتن دارد ؟
چرا رفت و اکنون برای چه آمده است ؟
به این بخش از برنامه یوسف نوری دقت کنید :
«چالش اول: ناکارآمدی نظام حکمرانی آموزشی کشور
عامل 2 : تمرکزگرایی شدید وزارت آموزش و پرورش
راهبرد ۱ : مردمی سازی نظام حکمرانی آموزش و پرورش
راهکارها:
۱ .متناسب سازی تدریجی ساختار مدارس دولتی و غیردولتی با الگوی »هیئت امنایی غیرانتفاعی « با امکان سنجی الزم متناسب با سیاست ها و اسناد کلان و تأکید بر اعمال نظارت حاکمیتی در چارچوب آموزش رایگان و مدیریت شورایی مرکب از معلمان، نمایندگان اولیا، نمایندگان مدیریت محلی، نمایندگان نهادهای فعال مذهبی و انقلابی بدون سودبری شخصی ذی ربطان برای پیاده سازی الگوهای متنوع و بهینه مدیریتی و آموزشی و تربیتی با فراهم کردن شرایط نما نام سازی مدارس به صورت مجتمعی یا شعبه ای و مدیریت یکپارچه و حمایت از آنها با بهره گیری از ظرفیت نذر و وقف و خیریه و خدمات و کمک های داوطلبانه و امکان واگذاری و بهره برداری از کالبد و امکانات مدارس دولتی با اولویت مناطق حاشیه شهر و محروم در عین حفظ مالکیت و راهبری و نظارت دولت از طریق اصاح قانون تأسیس و اداره مدارس و مراکز آموزشی و پرورشی غیردولتی و آیین نامه توسعه مشارکت های مردمی به شیوه مدیریت هیات امنایی( میان مدت - وزارت آموزش و پرورش، شورای عالی آموزش و پرورش ) . »
( عین مطلب بدون اصلاح نقل شده است )
آقای نوری توضیح دهد قرینه این مدل اداره مدارس کجاست و آیا این مدل سند پژوهشی داشته و یا به صورت پایلوت پیش تر اجرا شده است ؟ زمانی که حتا رئیس انجمن اولیا و مربیان کشور توسط یک مقام دولتی تعیین می شود ، مطرح کردن چنین مسائلی ، آیا فراتر از جوک و طنز خواهد بود ؟
آیا الگوی هیات امنای غیرانتفاعی با اصل سه و سی قانون اساسی هم خوانی دارد ؟
آیا در کشورهای موفق ، مدارس را با بهره جستن از ظرفیت نذر و وقف و خیریه و... اداره می کنند ؟
آیا این مدل اداره مدارس جایی برای استقلال حرفه ای مدرسه و معلمان و سایر ارکان آموزش خواهد گذاشت ؟
در بسیاری کشورها برای تنویر و تفهیم افکار عمومی و در این گونه موارد نشست هایی با رسانه ها و خبرنگاران می گذارند اما به نظر می رسد این موضوع در ایران هنوز به یک فرهنگ عمومی و رویه تبدیل نشده است .
در نهایت ممکن است مانند مسعود فیاضی یک دورهمی با برخی رسانه های همفکر و هم سو بگذارد و نامش را هم بگذارند :
« نشست صمیمانه با اهل رسانه » .
قریب به دو سال است که کرونا ویروس زیست جهان ما را متاثر کرده است. الزامات زیست کرونائی و پیامدهای ناشی از آن، سبک زندگی نویی را با خود به ارمغان آورده و بسیاری از رویه های متعارف را تغییر داده است. عادات های مالوف فراوانی را کنار گذاشته ایم و شیوه های جدید و نامتعارفی را پذیرفته ایم تا بلکه از گزند این مهاجم تاجدار در امان باشیم. فاصله ها را به جان خریده ایم تا نفس هایمان به شماره نیفتد. از لذت دورهمی های فامیلی چشم پوشیده ایم تا شاید اعضای فامیل بی گزند بمانند. نفس کشیدن را به واسطه زدن ماسک بر خود سخت کرده ایم تا راه ورود کرونا ویروس به ریه های مان را سد کنیم. خودمان را از صله ارحام محروم کرده ایم تا جان عزیزانمان را مصون بداریم.
اما با همه این ها، تجربه دو سال گذشته نشان می دهدکه هیچ گریزی از کرونا ویروس نیست ؛ به عبارت دیگر کرونایی شدن دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد.
باری ... درگیری من با کرونا ویروس درست سه هفته بعد از دریافت دوز دوم واکسن سینوفارم اتفاق افتاد. یعنی زمانی من به ویروس آلوده شدم که سیستم ایمنی بدنم در بهترین شرایط دفاعی قرار داشت. فارغ از ضعف و بیماری، این شرایط ایمونولوژیک منشا هیجانی توامان و متضاد در من شد.
از یک جهت مسرور بودم که سطح بالای آنتی بادی تولید شده به یمن تزریق واکسن، موضع دفاعی من در برابر این مهاجم نفس گیر را تقویت کرده است و از دیگر سوی به خاطر ده ها هزار هموطنی که می توانستند به واسطه تزریق به موقع و عدم تعلل در آغاز سریع و فراگیر واکسیناسیون همگانی، همچون من برنده این نبرد نابرابر باشند، متاسف و مغموم بودم.
برای رهایی از این حس و حال و همچنین برای ادای دین نسبت به هموطنانی که هزینه آغاز دیرهنگام واکسیناسیون سراسری را با جان خود یا عزیزانشان پرداخت کردند، بر آن شدم راوی تجارب تلخ و شیرین روزهای کرونایی ام باشم تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
نگرانی از احتمال ناقل بودن، اولین چالش جدی بود که بعد از مثبت شدن pcr ام با آن مواجه شدم. در چند روز پایانی علاوه بر اعضای خانواده، در مدرسه با همکاران و دانش آموزان هم در ارتباط بودم. بیشتر از همه نگران نماینده کلاس یازده انسانی بودم. در روز آخری که در مدرسه بودم، کوثر در کمترین فاصله نسبت به من نشسته بود و در پخش زنده تدریس از نرم افزار شاد همیارم بود. او دیابتی بود و انسولین تزریق می کرد. ای کاش نادان دوستان داخلی در تولید واکسن داخلی پافشاری نمی کردند و با فراهم کردن ساز و کار واردات به موقع واکسن خارجی، از جان باختن هزاران و شاید دهها هزار ایرانی جلوگیری می کردند.
وای بر من اگر او را آلوده کرده باشم!
اگر آن شکلاتی که هنگام سیاحت به نازنین همکارم تعارف کردم تا از تلخی لیوان چایی که علی القاعده باید گلویش را تر می کرد بکاهد، آلوده بوده باشد چه؟!
اگر ناقل ویروس به اهل خانه می بودم، چه؟!
پس از غلبه بر استرس لحظات اول ورود به بیمارستان و پذیرش الزامات بستری شدن و کرونایی بودن، فرصت ارزشمندی دست داد تا در فضای حاکم بر بخش کرونای بیمارستان «امام رضا »ی تبریز در چگونگی عملکرد پزشکان، پرستاران و بهیاران و خدمه دقیق شوم.
بی اغراق مینویسم، جسارتی که در نزدیک شدن به بیماران کرونایی از خودشان نشان میدادند، حیرت انگیز بود. چنان بی باکانه بر بالین بیمار مضطر کرونایی حاضر میشدند که انگار کرونا در بیمارستان مسری نیست. آنها با زبان بدن شان «همدلی »را فریاد می کردند و در تلاقی کوتاه چشمان خسته اما پر مهرشان با چشمان نگران بیماران، مهرآفرین بودند.
رمدسیویر از آن نام های پرتکراری بود که در روزهای آغازین پاندمی به عنوان تنها داروی ضد ویروس آمریکایی در رسانهها به طور وسیع مطرح شد.
به خاطر دارم آن روزها چه حسرتی می خوردم از بابت نداشتن این دارو و چقدر خشمگین بودم از عدم امکان دسترسی به این دارو به جهت تحریم های ضدبشری امریکا.
اما حالا رمدسیویر ساخت وطن قطره قطره در رگهایم وارد می شد تا مانع تکثیر ویروس شود، و این بسیار برایم غرور انگیز بود. چشمانم را می بندم تا زهر حسرت تازه ای را مزمزه میکنم، حسرت تاخیر در آغاز واکسیناسیون سراسری .
ای کاش نادان دوستان داخلی در تولید واکسن داخلی پافشاری نمی کردند و با فراهم کردن ساز و کار واردات به موقع واکسن خارجی، از جان باختن هزاران و شاید دهها هزار ایرانی جلوگیری می کردند.
در روزهای سخت بیماری، پیام هایی که از اعضای فامیل ، دوستان و همکاران دریافت میکردم بیشک یکی از مهمترین فاکتورهایی بود که ورق را در این نبرد بزرگ به نفع من برگرداند . انرژی عظیمی که من از همدلی ها و مهربانی ها دریافت می کردم به من ثابت کرد که چقدر وجود «دیگران» برای ما مهم و ضروری است.
بودند عزیزانی که با کاسه ی اش یا لیوان آب میوه ای یادی از من می کردند. و من چه حس خوبی می گرفتم از آنها. با خودم عهد بستم اگر عمری دوباره دست داد، از هر فرصتی برای تقویت، ترمیم و تحکیم روابط انسانی استفاده کنم. و زین پس بر خودم فرض بدانم دوستان و اقاریبی را که در بستر بیماری هستند با ظرف غذایی یا لقمه ای ناچیز بنوازم.
زیرا باور کردم که در روزهای سخت زندگی تنها، «همدلی » ها مرهمی بر زخم ها هستند و از رنج ها می کاهند.
اما احوالاتی که در ۱۵ روز قرنطیه کرونایی بر من گذشت نیز مبارک بود. در اتاقی قرنطینه بودم که پشت درش یک عالم کار انجام نشده، یک دنیا ظرف و ظروف نشسته و رخت و لباس نامرتب، سفارشات به جا نیامده همسر و فرزند و رویههای معمول اما معطل مانده را جا گذاشته بودم.
من پشت در اتاق قرنطینه، روزمرگی هایم را جا گذاشته بودم. روزمرگی هایی که دیر بازی بود که در بندشان بودم. عادت ها، سبک ها، سلیقه ها، عقیده ها و دل مشغولی هایی که سالهای سال بود مرا گرفتار کرده بودند.
آری!
من خودم را در میان این همه روزمرگی گم کرده بودم. کرونایی شدن ؛ این فرصت را به من داد تا با خودم تنها باشم. تنهای تنها. درست است که از تنهایی بیزارم اما تنهایی کرونایی رگههایی از بیداری را داشت. نوعی انتفاضه روحی و روانی بود. در قرنطینه کرونایی به سراغ کتاب های خوانده نشده ام رفتم.
همنشین عبدالحسین زرینکوب شدم در جستن «سرن » . مصاحب الهی قمشه ای شدم « در صحبت قرآن » . در شب نخوابی های کرونایی گوش جان به « شهرزاد» قصه های «هزار و یک شب» سپردم و از سیاست ورزی زیرکانه و مصلحانه شهرزادهای تاریخ مردسالار و خشن نکته ها آموختم. همان طور که روایت های شبانه شهرزاد زهر انتقام را ذره ذره از جان شهریار بدر می کرد، زهر کرونا هم با شوری که قصه های شهرزاد در من برانگیخت، بی اثر می شد.
اما واژه ها را کم می آورم برای روایت کردن از شور عظیم زندگی که نرگس هایی که مادر جان برای عیادتم آورده بود، در دل بیمارم به پا کرد.
من آن شب از آن نرگس های سفید، دم مسیحایی شنیدم. من آن شب یقین کردم که « عیسی دمی» آمده است تا « احیای ما کند» و به شکرانه این موهبت با خودم عهد کردم اگر عمری باقی بود و توفیقی حاصل، من بعد هر ناخوشی را با دسته گلی از نرگس های سفید عیادت کنم تا رسم عیادت از بیمار که به واسطه شرایط کرونایی دارد می رود که منسوخ شود ، را به جای آورم. هر چند بیماری کوید باشد و عامل بیماری زا مسری .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
شهروندان اصفهانی امروز تصمیم گرفتند، دست از بی تفاوتی بردارند و تایید همکاری اجتماعی را راهکاری برای بقای تکامل یافتن خود بدانند.