ناخدا شک داشت که کشتی سالم است یا نه. «او میدانست که کشتی کهنه است و در ابتدا خوب ساخته نشده» اما بعد از کمی کلنجار درونی، در نهایت با خودش گفت: انشاءالله گربه است و کشتی هم مشکلی ندارد. او هیچ تلاشی برای تایید باور خود به سالم بودن کشتی نکرد و مسافران و محمولهها را در میان دریاهای مواج به امان خدا سپرد. »
ویلیام کینگدم کلیفورد، ریاضیدان و فیلسوف بریتانیایی در اواخر قرن نوزدهم در کتابی با عنوان «اخلاق باور» (1876) میلادی با ذکر این داستان، مدعی شد که ناخدا در قبال هر گونه بلایی که به علت فرسودگی یا خرابی کشتی بر سر مسافران و اموالشان بیاید، مسوول است و فراسوی الزامات قانونی و حقوقی، به لحاظ اخلاقی و وجدانی باید پاسخ گو باشد. او با این مثال میخواست نشان دهد که :
چرا ما در برابر باورها و عقاید (beliefs) خود، مسوولیت اخلاقی داریم و از نظر درونی و عقلانی و وجدانی، حق نداریم خیلی ساده از کنار آنها بگذریم.
ما روزانه دهها و بلکه صدها پست و یادداشت و خبر و فایل صوتی و تصویری را در فضای مجازی به عنوان بستههای اطلاعاتی رد و بدل میکنیم، شعری از فروغ فرخزاد یا احمد شاملو، یا مطلبی درباره آخرین تحقیقات پزشکی راجع به کرونا یا گفتاری از پروفسور سمیعی یا گزین گویهای از دکتر شریعتی یا مقالهای از جدیدترین دستاوردهای ناسا یا یک فایل صوتی درباره سرقتهای اخیر از خانهها و... اطلاعاتی ناسنجیده و متنوع از هر دری، خواه به سیاست و اجتماع ربط داشته باشد یا به حوزه سلامت و بهداشت یا مسائل خانوادگی یا تاریخ و ادبیات و جغرافیا. آنها را دریافت میکنیم، خوانده و نخوانده، جویده و ناجویده، بدون اینکه مطمئن شویم واقعا از فروغ است یا شاملو، برای دیگران «فوروارد» میکنیم.
( آموزش ، یک مسوولیت مشترک است ) رواج حرف مفت، بدتر از دروغ گویی است .
لحظهای به این فکر نمیکنیم که آیا این اطلاعات درست است یا غلط؟! وقتی هم کسی از ما میخواهد که منبع آنها را ارایه کنیم، میخندیم و او را مسخره میکنیم که «ای بابا، دلت خوشه! سخت نگیر! کی به کیه!» بعضی هم فردی را که میکوشد صحت و سقم اطلاعات را دریابد، به فخرفروشی و مته به خشخاش گذاشتن متهم و او را ملانقطی و خودبزرگبین خطاب میکنند.
متاسفانه بیتوجهیم به اینکه این اطلاعات ناسنجیده و ناموثق به تدریج به باورهای ما تبدیل میشوند. بعد از مدتی تنها منبع آگاهیهایمان، همین دادههای افواهی و کوچهبازاری میشود. اولین و دمدستیترین پیامد این خلق و خو هم رواج آن چیزی است که هری فرانکفورت، فیلسوف امریکایی، «حرف مفت» یا «یاوه» (bullshit) میخواند.
«حرف مفت» به تعبیر فرانکفورت، گفته یا سخنی است که گوینده به درستی و غلطی آن کار ندارد و بدون توجه به صدق و کذب، آن را بیان میکند، برای وقت گذرانی یا اظهار لحیه یا خودشیفتگی یا رفع تنهایی یا ... اما نتیجه نگرانکننده یاوهسرایی به هر علت یا دلیلی، از دست رفتن اعتماد در جامعه و پدید آمدن آدمهایی است که به هیچ حرفشان نمیتوان اتکا کرد. از اینرو فرانکفورت میگوید رواج حرف مفت، بدتر از دروغ گویی است، چون در دروغ گویی، فرد کاذب، دستکم میداند که راست چیست و تعمدا دروغ میگوید. توجه به صحت و سقم باورها و مسوولیتپذیری در قبال آنها، به معنای تامل (reflection) در درونیترین ساحت وجودی، نوعی مراقبه محسوب میشود و بر آرامش و آسایش ما میافزاید، ضمن آنکه دیگران را نسبت به گفتار و نوشتار ما مطمئن میسازد و موجب میشود که هر حرف و کلامی را که میگوییم یا مینویسیم، به عنوان حرف حساب شده، جدی بگیرند.
کانال اندیشه انتقادی
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ نشست رسانه ای « محمود امانی طهرانی » دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش با خبرنگاران سه شنبه 4 آبان برگزار گردید .
آن چه در زیر می آید ، ادامه پرسش و پاسخ مشروح علی پورسلیمان مدیر صدای معلم با دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش است .
محیط زیست در ایران هم در شکل انضمامی و هم در پرتو نگاه انتزاعی، به معنای واقعی کلمه مسئله ای بزرگ، چند بعدی و بسیار پیچیده است. رویارویی عرصه ها و عناصر بی دفاع طبیعی با سلاح سهمگین رشد و توسعه عمران محور، مسئله ساده ای نیست که اغلب تصور می شود با راهکارهای سهل و مشخص می توان بین این دو آشتی برقرار ساخت.
یکی از مصادیق انتزاعی متداول در حوزه محیط زیست، که اتفاقا خود در قامت یک مسئله مهم به پیچیدگی و چند لایه شدن مسئله وارگی محیط زیست کشور کمک می کند، نگاه علمی متعارف یا به تعبیری نگاهی دانشگاهی به محیط زیست است. این نگاه رویکردی سطحی و تقلیل گرایانه به مسئله محیط زیست دارد که معتقد است از طریق کاربست راهکارهای منبعث از ابزارهای مدیریتی، می توان معضلات محیط زیست در کشور را حل نمود و از فجایع و بحران های زیست محیطی رهایی یافت.
در واقع در نگاه مرسوم دانشگاه به محیط زیست که در پرتو رشته های دانشگاهی مرتبط به محیط زیست جلوه گر می شود، مسئله محیط زیست صرفا مشکلی مدیریتی است که به راحتی می شود با اجرایی نمودن فرامین و راهکارهای علمی برگفته شده از چشم انداز رشته ای، برای همیشه چالش های زیست محیطی را مرتفع نمود و بر فراز قله های توسعه پایدار زیست داشت. « درک تغییر محیط زیست بدون ادغام علوم زیستی و علوم اجتماعی امکان پذیر نیست »
در سایه این نگاه، دانشگاه ایرانی به خصوص در یک دهه اخیر تلاش نموده است تا در کنار سایر منافع کمیت گرایی آموزش عالی، رشته و گرایش های حوزه محیط زیست را هم از نظر تنوع رشته ای و هم از نظر تنوع دانشگاهی به شکل فزاینده ای گسترش دهد. به طوری که امروزه ۱۱۳ دانشگاه سراسری و پیام نور و ۲۳ دانشگاه آزاد در این حوزه پذیرش دانشجو دارند. همچنین در مقاطع تحصیلات تکمیلی، ۲۸ گرایش محیط زیستی در بیش از ۴۰۰ کد رشته محل در دانشگاههای کشور فعال است.
نکته عجیب اینجاست که همزمان با افزایش و توسعه رشته های محیط زیست در دانشگاه، روند تخریب و شکل گیری بحران های زیست محیطی شتاب چندبرابری به خود گرفته است. جایگاه ایران در سال ۲۰۲۰ در شاخص های تنوع زیستی، منابع اب و آلودگی به ترتیب در رتبه ۱۳۷، ۸۷ و ۵۹ جهانی، موید وضع اسف بار محیط زیست کشور است. رتبه ایران در شاخص عملکرد محیط زیست در سال ۲۰۰۸، برابر ۶۷ و در سال ۲۰۱۸، به رتبه ۸۰ تنزل یافته است. هر چند نمی توان وضعیت موجود محیط زیست کشور را به توسعه رشته های دانشگاهی مرتبط دانست، اما حداقل این ادعا مطرح است که دانشگاه قادر نبوده است نقشی موثر در کنترل و تعدیل بحران های زیست محیطی ایفا کند.
مسئله بودن ارتباط دانشگاه با محیط زیست آنجا هویدا می شود که نه تنها توسعه رشته ها کمکی به محیط زیست کشور نکرده است، بلکه به علت سیطره مدیریت گرایی در بطن رشته ها، نوعی عوام زدگی آکادمیک در حوزه محیط زیست به طور مداوم و در سطحی وسیع در حال ترویج شدن است. نمود عینی این مسئله را می توان در ناتوانی دانشگاه در تحقق دانشگاهی با کالبد سبز و منطبق با همان اصولی دید که پیوسته آن را ترویج می دهد.
دانشگاه و عمده دانشگاهیان محیط زیست از یک طرف با محصور کردن خویش در حصار دیوارهای رشته ای و مناسبات صرف آکادمیک و سرمست از تولیدات علمی و از طرف دیگر با تسری و ترویج مدیریت گرایی به عنوان تنهای نسخه درمان، خود به مسئله و بحرانی برای محیط زیست کشور تبدیل شده اند. زیرا از تربیون دانش در قالب فرایندهای آموزشی و برون دادهای پژوهشی ناخوداگاه پیچیده تر شدن فهم واقعی از مسئله محیط زیست را امکان می بخشند.
دانشگاه نه تنها تلاشی جدی برای فهم پذیر کردن مسئله محیط زیست در معاصریت ما ندارد، بلکه اساسا لزوم فهم پیچیدگی های آن را هم به رسمیت نمی شناسد و با تبدیل چالش های محیط زیست به یک مسئله دم دستی که "اگر سیاستمداران و مدیران اجرایی اراده کنند براحتی می توانند آن را حل کنند"، به هر چه عمیق تر شدن بحران محیط زیست در کشور مشغول است.
امیلیو موران انسان شناس اجتماعی می گوید: « درک تغییر محیط زیست بدون ادغام علوم زیستی و علوم اجتماعی امکان پذیر نیست » این نگاه رویکردی سطحی و تقلیل گرایانه به مسئله محیط زیست دارد که معتقد است از طریق کاربست راهکارهای منبعث از ابزارهای مدیریتی، می توان معضلات محیط زیست در کشور را حل نمود و از فجایع و بحران های زیست محیطی رهایی یافت. .
در واقع به دید او و بسیاری از محققان علوم اجتماعی، محیط زیست موضوع و مسئله ای نیست که در قالب رشته دانشگاهی خاص به نام محیط زیست قابل فهم باشد. این مسئله ماهیتی فرارشته ای دارد که تنها با چنین نگاهی امکان فهم پذیر شدن آن فراهم می شود. این گونه است که در وضعیت کنونی بدون اینکه فهم همه جانبه ای از مسئله محیط زیست داشته باشیم مدام بر طبل موهوم مدیریتی می کوبیم که نه تنها در عمل که حتی در مقام نظر هم سامان و انسجام منطقی و واقع بینانه ای ندارد.
@Beytollahmahmoudi
ارسال مطلب برای صدای معلم
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
«ﻋﻘﻼﻧﻴﺖ» ﺑﺎ «ﻋﻠﻢ و داﻧﺶ» ﻣﺘﻔﺎوت اﺳﺖ. «ﻋﻠﻢ و داﻧﺶ»، «ﻣﺤﺘﻮﻳﺎت ﺣﺎﻓﻈﻪی اﻧﺴﺎن» را درﺑﺮمیﮔﻴﺮد. ﻛﺴﻲﻛﻪ پزشکی ﺧﻮاﻧﺪه اﺳﺖ، ﺣﺠﻢ زﻳﺎدی از ﻣﻄﺎﻟﺐ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺑﺪن اﻧﺴﺎن و ﺣﺎﻻت ﺳﻼﻣﺖ و ﺑﻴﻤﺎری آن را در ﺣﺎﻓﻈﻪ دارد و ﻓﺮدی ﻛﻪ ﻫﻨﺮ ﺧﻮاﻧﺪه اﺳﺖ، ﺣﺠﻢ زﻳﺎدی از ﻣﻄﺎﻟﺐ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ زﻳﺒﺎییﺷﻨﺎسی، ادراک ﺑﺼﺮی، ﺗﺎرﻳﺦ، ﻫﻨﺮ و… را در ﺣﺎﻓﻈﻪ دارد. اﻣﺎ «ﻋﻘﻼﻧﻴﺖ» ﻣﻮﺿﻮع ﻣﺤﺘﻮﻳﺎت ﺣﺎﻓﻈﻪی اﻧﺴﺎن ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﻠﻜﻪ «ﻓﺮآﻳﻨﺪ ﺗﻔﻜﺮ» را ﻣﺪﻧﻈﺮ دارد. اﻧﺴﺎن ﺧﺮدﻣﻨﺪ کسی ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ در ﺣﺎﻓﻈﻪاش ﻣﻄﺎﻟﺐ زﻳﺎدی در ﻣﻮرد ﺗﺎرﻳﺦ ﺧﺮدﻣﻨﺪی ﻳﺎ ﻣﻌﻠﻮﻣﺎت دﻳﮕﺮی اﻧﺒﺎﺷﺘﻪ ﺷﺪه ﺑﺎﺷﺪ؛ ﺧﺮدﻣﻨﺪ، کسیﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﺤﻮه ی ارزﻳﺎبی و ﺗﺼﻤﻴﻢﮔﻴﺮی ﺧﺎصی دارد.
ﭼﮕﻮﻧﻪ میﺗﻮان ﺧﺮدﻣﻨﺪ ﺷﺪ؟
در ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ اﻳﻦ ﺳﺆال، «ﻓﻠﺴﻔﻪ» اﻳﺠﺎد ﺷﺪ. ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺑﻪ زﺑﺎن ﻳﻮﻧﺎنی ﺑﻪﻣﻌﻨﺎی «ﺟﻮﻳﺎیِ ﺧﺮد» ﺑﻮدن اﺳﺖ. ﻓﻴﻠﺴﻮﻓﺎن، ﺟﺴﺘ و جوﮔﺮان و ﻣﻌﻠﻤﺎنی وﺟﻮد دارﻧﺪ ﻛﻪ در پی ﭘﺎﺳﺦدادن ﺑﻪ اﻳﻦ ﺳﺆال ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ میﺗﻮان ﺧﺮدﻣﻨﺪاﻧﻪ زﻧﺪگی ﻛﺮد. از دﻳﺪﮔﺎه «ﺑﺰرﮔﺎن آﺗﻦ» ﻛﺎر ﺳﻘﺮاط، «ﺗﺸﻮﻳﺶ اﻓﻜﺎر ﻋﻤﻮمی» ﺑﻮد. آﻧﺎن اﻋﺘﻘﺎد داﺷﺘﻨﺪ ﻛﻪ اﻓﻜﺎر ﺳﻘﺮاط، ﺟﻮاﻧﺎنِ «آﺗﻦ» را ﮔﻤﺮاه میکند.
«ﺳﻘﺮاط» یکی از اﺳﻄﻮرهﻫﺎی ﻓﻠﺴﻔﻪ اﺳﺖ. او ﺻﺪﻫﺎ ﺳﺎل ﭘﻴﺶ از ﻣﻴﻼد ﺣﻀﺮت ﻣﺴﻴﺢ در «آﺗﻦ» (یکی از ﺷﻬﺮﻫﺎی ﻳﻮﻧﺎن) میزﻳﺴﺖ. ﺳﻘﺮاط ﺑﻪ اﻳﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ رﺳﻴﺪه ﺑﻮد ﻛﻪ ﻳﻜﻲ از ﭘﺎﻳﻪﻫﺎی ﻋﻘﻼﻧﻴﺖ، «ﭘﺮﺳﺶﮔﺮی» اﺳﺖ. اﻧﺴﺎن ﺑﻪاﻧﺪازهای ﻛﻪ ﭘﺮﺳﺶ، ﻧﻘﺪ و شک میﻛﻨﺪ، ﺧﺮدﻣﻨﺪاﻧﻪ اﺳﺖ. ﺑﻪﻫﻤﻴﻦ دﻟﻴﻞ، «ﺳﻘﺮاط» ﺑﺮای ﺧﺮدﻣﻨﺪ ﻛﺮدن ﻣﺮدم، ﺑﻪ آﻧﺎن ﻳﺎد میداد ﻛﻪ ﺑﻪ داﻧﺴﺘﻪﻫﺎی ﺧﻮد ﻳﺎ اﺧﺒﺎری ﻛﻪ دﻳﮕﺮان ﺑﻪ آﻧﺎن ﻣﻨﺘﻘﻞ میﻛﻨﻨﺪ، ﺗﺮدﻳﺪ ﻛﻨﻨﺪ و درستی آن را ﺑﻪ ﻧﻘﺪ ﺑﻜﺸﻨﺪ. از ﻧﻈﺮ ﺳﻘﺮاط، ﻫﺮ ﺑﺎوری ﻛﻪ در ذﻫﻦ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ و آن را ﺑﻪ ﭼﺎﻟﺶ ﻧﻜﺸﻴﻢ و از ﻏﺮﺑﺎل ﻧﻘﺪ ﻧﮕﺬراﻧﻴﻢ، ﻫﺴﺘﻪای میﮔﺮدد ﺑﺮای زﻧﺪگی اﺑﻠﻬﺎﻧﻪ و ﻣﺎنعیﺳﺖ در ﺑﺮاﺑﺮ زﻧﺪگی ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ.
ﭼﻨﺪ ﻫﺰار ﺳﺎل ﺑﻌﺪ از ﺳﻘﺮاط، روانﺷﻨﺎﺳﺎن ﺑﺰرگی ﻫﻢﭼﻮن «آﻟﺒﺮت اﻟﻴﺲ» و «آرون بک» ﻧﻴﺰ ﺑﻪﻫﻤﻴﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ رﺳﻴﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﺴﻴﺎری از ﺣﺎﻻت ﻧﺎﺧﻮﺷﺎﻳﻨﺪ روانی، ﻧﺎشی از ﻃﺮز ﺗﻔﻜﺮ ﻧﺎدرﺳﺖ اﺳﺖ. آﻧﺎن ﻧﻴﺰ در روشﻫﺎی روان درﻣﺎنی ﺧﻮد از «روﻳﻜﺮد ﺳﻘﺮاطی» ﺳﻮد ﺑﺮدﻧﺪ و ﺑﺎورﻫﺎ را ﺑﻪ ﭼﺎﻟﺶ و ﻧﻘﺪ ﻛﺸﻴﺪﻧﺪ.
«ﺳﻘﺮاط» ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎورﻫﺎ را ﺑﻪ ﭼﺎﻟﺶ میﻛﺸﻴﺪ؟
ﺳﻘﺮاط در ﺷﻬﺮ راه میرﻓﺖ، در ﺑﺎزار میﮔﺸﺖ و ﺑﻪ ﺟﻠﺴﺎت ﻣﺮدم آﻣﺪوﺷﺪ میﻛﺮد و ﻫﺮﮔﺎه میدﻳﺪ ﻛﻪ آﻧﺎن ﺑﺎ اﻃﻤﻴﻨﺎن درﺑﺎرهی ﭼﻴﺰی ﺻﺤﺒﺖ میﻛﻨﻨﺪ، آﻧﺎن را ﻣﻮرد ﺳﺆال ﻗﺮار میداد.ﺑﺮای ﻧﻤﻮﻧﻪ اﮔﺮ میﺷﻨﻴﺪ ﻛﻪ در ﻣﺠﻠﺲ ﺷﻮرای آﺗﻦ، ﺳﺨﻨﻮری میﮔﻮﻳﺪ: «ﺷﺮاﻓﺖ ملی ﻣﺎ ﺣﻜﻢ میﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ دﺷﻤﻦ ﺑﺠﻨﮕﻴﻢ» او را ﻣﻮرد ﺳﺆال ﻗﺮار میداد:
– «ﺷﺮاﻓﺖ» ﭼﻴﺴﺖ؟
– ﻣﻼک ﺷﺮاﻓﺖ ﭼﻴﺴﺖ و اﻳﻦ ﻣﻼک را ﭼﻪ ﻛﺴﺎنی وﺿﻊ ﻛﺮدهاﻧﺪ؟!
– ﭼﮕﻮﻧﻪ میﺗﻮانی اﻓﺮاد ﺷﺮﻳﻒ را از اﻓﺮاد ﻓﺎﻗﺪ ﺷﺮاﻓﺖ ﺗﺸﺨﻴﺺدهی؟!
– آﻳﺎ ﺷﺮاﻓﺖ ﻣﻮﺿﻮعیﺳﺖ ﻛﻪ «ﻳﺎ ﻫﺴﺖ و ﻳﺎ ﻧﻴﺴﺖ» ﻳﺎ ﺷﺮاﻓﺖ ﻫﻢ درﺟﺎتی دارد و میﺗﻮان اﻓﺮاد را ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎی درﺟﻪی ﺷﺮاﻓﺖﺷﺎن ردهﺑﻨﺪی ﻛﺮد؟!
– «ﺷﺮاﻓﺖ ملی» ﭼﻴﺴﺖ؟!
– اﮔﺮ ﺷﺮاﻓﺖ، یک ﻣﻮﺿﻮعِ ﺑﺸﺮی و ﺟﻬﺎنﻣﺸﻤﻮل اﺳﺖ، آﻳﺎ میﺗﻮان ﻗﻴﺪ ﻣﻠﻴﺖ را ﺑﻪ آن اﻓﺰود؟!
– «دﺷﻤﻦ» را ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺗﻌﺮﻳﻒ میﻛﻨﻴﺪ؟!
– آﻳﺎ ﻫﺮﻛﺲ ﻣﺘﻔﺎوت ﺑﺎ ﻣﺎ ﺑﻴﻨﺪﻳﺸﺪ، دﺷﻤﻦ اﺳﺖ ﻳﺎ ﻫﺮﻛﺲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺗﺠﺎوز ﻛﻨﺪ دﺷﻤﻦ اﺳﺖ؟!
– ﺗﺠﺎوز را ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺗﻌﺮﻳﻒ میﻛﻨﻴﺪ؟!
«ﺳﻘﺮاط» ﺑﻪ ﭼﻨﺪ ﺳﺆال اﻛﺘﻔﺎ نمیﻛﺮد. او دهﻫﺎ ﺳﺆال میﭘﺮﺳﻴﺪ و اﻓﺮاد را ﺑﻪ ﺗﺮدﻳﺪ و ﺗﺄﻣﻞ میاﻓﻜﻨﺪ؛ آنﭼﻨﺎن ﻛﻪ آﻧﺎن نمیﺗﻮاﻧﺴﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ و ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎی اﺣﺴﺎﺳﺎتﺷﺎن ﺗﺼﻤﻴﻢﺑﮕﻴﺮﻧﺪ. درواﻗﻊ، آﻧﺎن را از «ﺗﻮﻫﻢ داﻧﺎیی» ﺑﻪ «ﺗﺤﻴﺮ و ﭘﺮﺳﺶﮔﺮی» میﺑﺮد.
ﻓﻜﺮ میﻛﻨﻴﺪ ﻳﻮﻧﺎﻧﻴﺎن ﺳﻘﺮاط را دوﺳﺖداﺷﺘﻨﺪ؟!
نمیداﻧﻴﻢ! ﻫﻴﭻ آﻣﺎر ﻗﺎﺑﻞ اﻋﺘﻤﺎدی از رأی ﻣﺮدمِ آن روزِ آﺗﻦ در دﺳﺖ نیست!
اﻣﺎ ﺳﻘﺮاط، ﭘﺎﻳﺎن ﻏﻢاﻧﮕﻴﺰی داﺷﺖ! «ﺑﺰرﮔﺎن آﺗﻦ» ﺗﺸﺨﻴﺺدادﻧﺪ ﻛﻪ ﺳﻘﺮاط، «ﻋﻤﻞ مجرﻣﺎﻧﻪای» را ﻣﺮﺗﻜﺐ میﺷﻮد. از دﻳﺪﮔﺎه «ﺑﺰرﮔﺎن آﺗﻦ» ﻛﺎر ﺳﻘﺮاط، «ﺗﺸﻮﻳﺶ اﻓﻜﺎر ﻋﻤﻮمی» ﺑﻮد. آﻧﺎن اﻋﺘﻘﺎد داﺷﺘﻨﺪ ﻛﻪ اﻓﻜﺎر ﺳﻘﺮاط، ﺟﻮاﻧﺎنِ «آﺗﻦ» را ﮔﻤﺮاه میکند.
ﺳﻘﺮاط ﻣﺤﻜﻮم ﺑﻪ اﻋﺪام ﺷﺪ!
تعلیم و تربیت و یا آموزش و پرورش یکی از مهمترین و اساسی ترین نیاز هر فرد و جامعه میباشد و در زمانهای متعدد نیز هر کس و هر جامعه صاحب علم و سواد بوده همیشه مورد احترام و توجه بوده است و در مقابل آن بیسوادی و جهل همیشه مورد نکوهش بوده است.
این مسئله از زمانی که انسانها توانستند زندگی اجتماعی را باهم دیگر تجربه کنند بیشتر مورد توجه قرار گرفت و علم و سواد چنان قابل ستایش و ارزش بود که مختص افراد خاص جامعه بود یعنی هر کسی نمی توانست باسواد باشد و یا حاکمان جامعه حق دسترسی به آنان را نمی دادند و افراد باسواد جامعه چه کارها که بر سر افراد و یا جامعه بیسواد نمی آوردند و این مسئله در طول تاریخ بشر همیشه مشهود بوده است و حاکمان زمان هر کدام به نوعی به سواد و آگاهی و علم و معرفت نگاه خاصی داشتند و هر چقدر علم و آگاهی جامعه بیشتر میشد میزان پیشرفت آن جامعه هم سریع اتفاق میافتاد و ارزش علم چنان بود که در ادیان نیز به آن توجه خاص شده است ؛ از اهمیت آن همین بس که اولین آیه نازل به پیامبر اسلام در قرآن از خواندن بود و در سایر آیات هم حتی خداوند به قلم و آنچه مینویسد قسم یاد میکند و پیامبر اسلام برای فرا گرفتن آن به مسلمانان تاکید میکند که حتی به کشور چین بروند و یا در جنگها اسیری که میگرفتند اگر باسواد بود و میتوانست یک نفر از مسلمانان را باسواد کند پای حکم آزادی آن امضا میشد.
با توجه به گسترش جامعه بشری چه از نظر فرهنگی و تمدنی نیاز جامعه بشری به علم و آگاهی و تخصصی بودن آن در هر جامعه بهوضوح پدیدار گشت و به همین خاطر فردوسی نیز چه زیبا فرموده هر که دانا بود توانا بود و اینک چرخش زمان به ما عصر دانایی و آگاهی را نشان میدهد ؛ به همین خاطر هر کشوری که اهمیت بیشتری به دستگاه تعلیم و تربیت خود داده است گوی سبقت را در همه عرصهها از سایر کشورها ربوده است و صاحب جامعه پیشرفته تر و تکنولوژی بیشتر و جامعه مرفهتر و صاحب نفوذ و قدرت در جوامع بین المللی میباشد و یکی از شاخصه های اصلی پیشرفت هر کشور اکنون میزان و میانگین تحصیلات افراد آن کشور میباشد.
( آموزش ، قدرت مندتریی سلاحی است که شما می توانید با آن جهان را تغییر دهید - نلسون ماندلا )
با توجه به موارد فوقالذکر متاسفانه در نظام جمهوری اسلامی ایران آن طور که باید و شاید به دستگاه تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش توجه شود نشده و نمیشود و هیچ وقت جزو اولویت هیچ یک از دولتها نبوده است و در انتخاب وزیر هم همیشه افراد ضعیف در راس این دستگاه با اهمیت جا خوش کرده اند و یا از نظر نگاه بودجهای نگاه دولتمردان همیشه برای آموزش و پرورش نگاه هزینه ای بوده است نه نگاه سرمایه ای. این امر موجب گردیده که معلمان که باید الگوی جامعه و دانش آموزان باشند نقش معلمی خود را از دست بدهند و به خاطر همین دیدگاه به جای اینکه افراد نخبه جذب در دستگاه تعلیم و تربیت شوند نشده و افراد از روی ناچاری در این دستگاه جذب شدهاند و کمترین حقوق و دستمزد هم از آن آموزش و پرورش میباشد و این امر انگیزه معلمان را در کل از بین برده و آن طور که باید در محتوا و آموزش میبایست کیفیت مورد نظر باشد فاقد آن میباشد و مدرسه و کلاسهایمان فاقد روح آموزش و نشاط یادگیری بوده و موجب گردیده هم معلمان و هم دانش آموزان به جای لذت بردن از مدرسه و یادگیری و یاددهی همیشه از این مکان و آموزش تنفر داشته باشند و مسئولین امر هم نسبت به مسئله آموزش و پرورش بی تفاوت هستند .
این بی تفاوتی تا جایی رسیده که وزارت آموزش و پرورش که متولی امر آموزش و تربیت است و بزرگترین وزارت خانه و اکثر احاد جامعه با آن درگیر هستند و آینده مملکت وابسته به آن است می باید با داشتن وزیر قوی و کارآمد برای سال تحصیلی جدید برنامه ریزی کند و هدف گذاری نماید که متاسفانه فاقد وزیر میباشد و تا به حال هم رئیس محترم جمهوری فردی را معرفی نکرده است . از سویی دیگر هم بودجه سال آتی هم بسته میشود و هر وزارتخانه تلاش میکند تا از بودجه سال آینده بیشترین سهم و بهره را ببرد ؛ بنابراین اگر میخواهیم جامعه فرهیخته و پیشرفته در همه زمینهها داشته باشیم چارهای نیست که نگاه حاکمیتی به مسئله آموزش و پرورش نگاه سرمایه ای باشد و نه نگاه هزینه ای.
باید در راس بزرگترین و تاثیرگذارترین وزارتخانه کشور فردی توانمند، اندیشمند و فرهیخته فارغ از وابسته بودن به جناح، گروه و یا شخص قرار بگیرد تا در آینده شاهد کشور آباد و آزاد و فرهیخته بوده باشیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
وقتی شرایط اجتماعی سخت میشود و افراد زیر فشارهای گوناگون درمانده و ناامید میشوند؛ هرکس تلاش میکند برای رهایی از این فشار و درماندگی به گوشهای پناه برد و در سوراخی بخزد.
بیدلیل نبود که در ایران، هر زمان تجاوز و قتل و غارت بیشتر بوده، صوفیگری و نهضتهای عرفانی هم شکوفاتر شدهاند. برای مثال؛ باور به جبرگرایی بهویژه در زمان وحشیگری سلجوقیان و مغولان بازار پررونقی داشت و بسیاری از افراد ترجیح میدادند بهجای روبه رو شدن با مشکلات واقعی و ملموس جامعه به کنج دیر و خانقاه پناه برده و با طی مراحل طریقت و روشهای باطنی به شرایط وحشتناک بیرونی پاسخ دهند.
امروزه هم تمایل به فرار از سختیها و مشکلات واقعی بیرونی را میتوان در شکل و شگردهای گوناگونی مشاهده کرد. از بازار داغ فال گیری و رمالی تا رونق کلاسهای شبهروانشناسی با عناوینی مانند «چگونه خوشبخت شویم»، «راههای پولدار شدن»، «شادی در جیب شماست»، «از انرژی مثبت غافل نشو» و...؛ ریشه در همین یأس و ناامیدی از کنش گری اجتماعی دارد که فرد را به خزیدن در غار تنهایی خویش ترغیب میکند.
در همین راستا، چند سال است که میبینیم تعداد مدعیان فلسفه از تعداد پزشکان و مهندسان و روزنامهنگاران بیشتر شده است. وقتی سخن از اسپینوزا، ماکیاول، کانت، هگل، نیچه، هایدگر، زیمل، فوکو، رورتی، رالز، آگامبن، بدیو و...است؛ برای هر کدام از این اندیشمندان، دهها بلکه صدها نفر مفسر و مدعی ایرانی وجود دارد که در قامت فیلسوفِ دَهر به تشریح و تفسیر اندیشههای فرد مورد نظر میپردازند.
اما اگر از این مدعیان فیلسوف نما بخواهید دو پاراگراف یا دو مصداق از خروجی نظریات آن اندیشمند غربی را برای جامعه خودشان مرقوم بفرمایید، همگی زبانشان لال میشود.
روز فلسفه را به نادر فیلسوفان ایرانی تبریک میگوییم.
کانال تحلیل اجتماعی
گروه رسانه/
«علی اصغر فانی » در یادداشتی که در روزنامه جمهوری اسلامی منتشر شده چنین می نویسد :
آموزش و پرورش امروز با مسائل و مشکلات زیادی مواجه است. ذیلاً به برخی از آنها اشاره میشود :
1- نیروی انسانی :
رکن اصلی فرآیند تعلیم و تربیت، معلم است. با توجه به تفاوتهائی که در استانها و مناطق آموزشی وجود دارد، اتخاذ یک روش واحد برای تامین و تربیت نیروی انسانی یک خطای استراتژیک است. تنوع در روشهای تامین نیروی انسانی امری اجتنابناپذیر است. در حال حاضر دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجائی تامین نیروی انسانی را عهده دارند که به دلیل محدود بودن پذیرش پاسخگوی نیاز این دستگاه نیستند.
این کسری خروجی دانشگاههای فرهنگیان و شهید رجائی از طریق ماده 28 اساسنامه دانشگاه فرهنگیان و استخدام نیروی انسانی دوره ندیده و تحمیلی مصوبات مجلس مبنی بر استخدام آموزشیاران نهضت سوادآموزی و نیروهای شرکتی و مربیان پیشدبستانی و... به طور ناقص تامین میشود که عموماً از جنسیت خواهران بوده به طوری که در حال حاضر حدود 50 درصد نیروی انسانی موجود، افرادی هستند که تربیت معلم را ندیدهاند.
علاوه بر مشکلات فوق، در بخش نیروی انسانی جنسیت نیرو و منطقهای که نیروها شاغل هستند با نیازهای آموزش و پرورش لزوماً تطبیق ندارد.
معلمین در مقایسه عملکرد خود با سایر کارکنان دولت و دریافتی خود با ایشان یک بیعدالتی بالایی را میبینند که این امر باعث بروز اعتراضات در بین فرهنگیان است.
2- منابع و بودجه :
معمولاً همه ساله با کسری 20 تا 25 درصد بودجه مواجه هستیم، این کسری باعث اختلال در روند کار شده است.
سهم آموزش و پرورش از GDP در سالهای اخیر حدود 2.3 درصد است درحالی که در عربستان، عمان و فرانسه 5 تا 6 درصد سوئد 6.5 تا 7.5 درصد کوبا 5 تا 14 درصد، ترکیه 4.3 درصد، افغانستان 3.9 درصد، پاکستان 2.8 درصد و کره جنوبی 5.25 درصد بوده و سهم آموزش و پرورش از بودجه عمومی کشور در سال 1400، 10.9 درصد میباشد، درحالی که بیش از 98 درصد بودجه آموزش و پرورش پرسنلی بوده و کمتر از 2 درصد آن صرف کیفیتبخشی میشود.
آموزش و پرورش را نباید یک دستگاه مصرفی تلقی کرد، بلکه بهترین محل برای سرمایهگذاری، هزینه کردن در آموزش و پرورش است که زیرساخت منابع انسانی را در کشور تامین میکند.
3- کرونا و آثار آن:
از اسفند 98 تا امروز فعالیتهای آموزش و پرورش تحت تاثیر کرونا قرار گرفته و آموزشهای مجازی و تلویزیونی جای آموزشهای حضوری را گرفته است.
در بهترین حالت آموزشهای مجازی 60 درصد اهداف ما را تامین میکنند. در این مدّت به دلیل تعطیلی مدارس، یادگیری به خوبی صورت نگرفته و همچنین فعالیتهای پرورشی تعطیل شده و در نتیجه زیست اجتماعی دانشآموزان با اختلال مواجه شده، افزایش وزن دانشآموزان و ترک تحصیل تعداد زیادی از دانشآموزان از آثار مخرب ویروس کرونا بوده است (از 1 میلیون تا 3.5 میلیون آماری است که از ترک تحصیلکنندگان اعلام نمودهاند).
4- مناطق محروم آموزشی
دو سال پیش مناطق کشور (720 منطقه آموزشی) با 14 شاخص امتیازبندی و مرتب شد. نتیجه این امتیازبندی این بود که در کشور از بین 720 منطقه آموزشی 110 منطقه محروم آموزشی وجود دارد.
5- فضای آموزشی
بیش از 20 درصد مدارس کشور ایمن نبوده و با یک زلزله 4 ریشتری سقف آنها فرو میریزد.
6- سیاستزدگی آموزش و پرورش
به تعبیر مقام معظم رهبری، ورود مباحث سیاسی به مدارس، سم است. متاسفانه با تغییر جریان سیاسی حاکمیت، مدیران و مسئولین آموزش و پرورش تغییر کرده و این بیثباتی مدیریت، مانع اقدامات اساسی در آموزش و پرورش شده است. (میانگین مدت زمان مدیریت وزرای آموزش و پرورش کمی بیشتر از 2 سال است).
7- دخالت نهادهای بیرونی آموزش و پرورش در برنامههای دستگاه تعلیم و تربیت و لطمه به استقلال آن.
8 - عدم تحقق قولهایی که از طرف مقامات مسئول به معلمین داده شده است.
نتیجه این نابه سامانیها، باعث از بین رفتن و خدشه به استانداردها در آموزش و پرورش شده و علیرغم تلاشهای مسئولین آموزش و پرورش، نه اولیا و نه دانشآموزان و نه مقامات و نه معلمین از روند آموزش و پرورش راضی نیستند.
چه باید کرد؟
به نظر میرسد اقدامات زیر برای دولت سیزدهم در اولویت باشد :
- لایحه نظام جامع نیروی انسانی. معلم کارمند نیست و نباید با قانون مدیریت و خدمات کشور با وی رفتار شود. این لایحه باید شامل سرفصلهای جذب و نگهداری، تامین نیروی انسانی، ارزیابی عملکرد و رتبهبندی، بهسازی نیروی انسانی و آئیننامه استخدامی خاص معلمان.
- برنامهریزی برای پساکرونا، اشکالاتی که به تبع کرونا در بخشهای آموزشی، پرورشی و رفتاری ایجاد شده باید تحت یک برنامه منسجم برطرف شود.
- قولهایی که به معلمین داده شده، اجرایی شوند.
- طراحی و اجرای مدیریت مدرسهمحور
- طراحی مدل نحوه اداره دستگاه پهنپیکر آموزش و پرورش با توجه به اقتصاد آموزش و پرورش
همچنان سیاستهای زیر مورد توجه قرار گیرند:
- ساماندهی و بهسازی منابع انسانی
- تولید مشارکت
- تمرکززدائی و افزایش اختیارات استانها و مناطق
- ارتقاء مدیریت آموزشگاهی
- افزایش سهم آموزش و پرورش از GDP و بودجه عمومی کشور حداقل در حد میانگین جهانی
3- مواجه شدن با این مشکلات و عملیاتی کردن اولویتها به وزیری شجاع و ریسکپذیر نیاز دارد. مدیرانی چون پروفسور حسابی، دکتر شکوهی، شهیدان رجائی و باهنر در این وزارتخانه حضور داشتهاند. وزیر آموزش و پرورش باید دارای ویژگی های زیر باشد:
1/3- سازمان و فرهنگ وزارتخانه را بشناسد (مشکلات، اولویتها و نیروها و...) بدون شناخت نیروهای آموزش و پرورش انتصابات در همه ردهها با اشکال مواجه میشود.
2/3- در بین فرهنگیان محبوبیت و مقبولیت داشته باشد؛
3/3- از بین فرهنگیان انتخاب شده باشد؛
4/3- دیدگاه و مشی تربیتی داشته باشد و راهبردی بیاندیشد؛
5/3- مراتب مدیریتی را در آموزش و پرورش طی کرده باشد.
6/3- شخصی تحولی باشد و ریسکپذیر، معتقد به سند تحول و ملزم به اجرای سند.
7/3- قدرت نفوذ بر کارکنان آموزش و پرورش داشته و توان برقراری ارتباط با فرهنگیان و عناصر خارج از آموزش و پرورش را داشته باشد.
8/3- حافظ استقلال آموزش و پرورش
9/3- قدرت چانهزنی با سازمان برنامه و بودجه و سازمان اداری و استخدامی را داشته باشد و سهم آموزش و پرورش از GDP و بودجه عمومی کشور را ظرف 4 سال به میانگین جهانی برساند.
حال، این جناب آقای رئیسجمهور و نمایندگان مجلس شورای اسلامی هستند که با انتخاب شخصی مناسب، میتوانند معضلات این سازمان مهم و استراتژیک برطرف کنند و آموزش و پرورش با کمک مسئولین فرهنگی میتواند رسالت خود را ایفا کند.
تشکیل مجلس دانشآموزی و شورای دانشآموزی از محورهای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش است.
بیست و چهارمین انتخابات شوراهای دانشآموزی کشور ۱۹ آبان ۱۴۰۰ در شرایط کرونا ویروسی به صورت الکترونیکی در سراسر کشور در بستر شاد انجام شد.
۲۰ آبان اولین جلسه حضوری شورای دانش آموزی برای انتخاب ارکان و کمیته ها برگزار گردید.
مخرج مشترک سخنان آتشین دانش آموزان در اولین نشست شورا؛ تلاش برای بازگشایی حضوری شهیدستان کرج بود.
اهداف شورای دانش آموزی
اهم اهداف و فعالیتهای شوراهای دانشآموزی مطابق سند تحول بنیادین عبارتند از:
- همکاری در برنامه ریزی داخلی مدرسه
- ارائه مشاوره و پیشنهاد به مدیر در پیشبرد امور مدرسه و تشویق دانشآموزان فعال
- تلاش برای مشارکت حداکثری دانشآموزان در فعالیتهای مدرسه
- همکاری در برنامهریزی و اداره نشریه مدرسه و...
ضرورت بالانس تشکلهای دانشآموزی
یکی از مشکلات تشکلهای دانشآموزی در مدارس، متکثر بودن آنهاست.
تصور کنید در یک مدرسه همزمان شورای دانشآموزی، بسیج دانشآموزی، انجمن اسلامی دانشآموزان و... در حال فعالیت بوده و هر کدام نیز به حق و ناحق خود را محق بدانند. در چنین مدرسهای بلبشویی محتمل بوده و بعضا این تشکلها خواسته و ناخواسته همدیگر را خنثی کرده و محصول فعالیتهای رقابتی (نه رفاقتی) این تشکلهای رنگارنگ با جمع جبری صفر خواهد بود.
لذا برای خنثی کردن این پراکنده کاری احتمالی مدیران مدارس طرحی نو درانداخته و با تبلیغ و جا انداختن فعالیت رفاقتی به جای رقابتی و همچنین تفکیک حوزه های فعالیت و مرزهای مسئولیت تشکل های دانش آموزان را با حفظ ماموریت و اصالت بالانس نماید.
شورای دانشآموزی صدای دانشآموز است
به هرحال فعالیتهای دانشآموزان در هر قالبی تمرین باهم بودن، آمادگی برای پذیرش مسئولیتهای اجتماعی و تمرین یکی از ارکان اصلی دموکراسی یعنی انتخابات آزاد میباشد.
یکبار دیگر حقوق اولیه و طبیعی دانش آموزان را باهم مرور می کنیم.
حداقل حقوقی که بر دانش آموزان عزیز مترتب است عبارتند از:
حق اظهار نظر
حق اظهار نظر، انتقاد و پیشنهاد درباره مسائل مختلف مدرسه و درس، موجب رشد شخصیتی و اعتماد به نفس در دانش آموز می شود. پرورش چنین روحیه ای در دانش آموز، احساس نقش سازنده بودن و احساس مسئولیت را در او فعال می کند.
حق احترام
یکی از مبانی رشد شخصیت و بالندگی افراد در جامعه، احترام گذاشتن به آنان است. پایه رشد شخصیت اجتماعی افراد، بیشتر در مدارس شکل می گیرد و بی حرمتی به شخصیت دانش آموز از سوی هر یک از عوامل مدرسه، باعث لطمه روانی می شود.
حق نشاط و شادی
در محیط با نشاط و شاد، زمینه های بیشتری برای رشد روانی و فکری دانش آموزان وجود دارد. محیط خشک و بی نشاط، موجب تنزل سطح یادگیری و آموزش در مدارس می شود.
حق بهداشت
یکی از حقوق اولیه دانش آموزان، حق بهداشت و رعایت آن در مدارس است. بهداشت جسمانی و محیطی، در بهداشت روانی افراد مؤثر است؛ از این رو فضای بهداشتی مدارس باید طوری مجهز شود که دانش آموز دچار مشکل یا بیماری نگردد.
حق آموزش حضوری
گرچه مخالف آموزش الکترونیک نیستیم ولی آموزش مجازی را به عنوان مکمل آموزش حضوری باور داریم لذا باید تلاش کنیم تا با واکسیناسیون عمومی به سرعت شرایط لازم برای بازگشایی حضوری مدارس را فراهم کنیم تعطیلی دو ساله آموزش حضوری ضربات جبران ناپذیری بر پیکره آموزش زده و مهمتر از آن روح و روان دانش آموزان و فرهنگیان را خراشیده است.
حق آموزش رایگان
طبق اصل سی قانون اساسی آموزش تا دیپلم رایگان بوده و دولت موظف است شرایط آموزش رایگان را برای آحاد ملت فراهم نماید.
از این منظر مدارس طبقاتی را در تضاد با عدالت آموزشی ارزیابی کرده و انتظار داریم دولت مدعی عدالت گستری چاره ای عاجل برای تحقق عدالت آموزشی در چنته داشته باشد.
پیوند خانه و مدرسه
انجمن اولیا و مربیان مظهر همکاری خانه و مدرسه در تعلیم و تربیت دانش آموزان است و اولیا به عنوان صاحبان اصلی این سرمایه های ارزشمند، دارای حق اظهارنظر، نظارت و در برخی موارد حق دخالت در مسائل آموزش و پرورش هستند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/
امروز پنج شنبه 20 آبان معلمان در شهرهای مختلف ایران در اعتراض به تصویب نشدن طرح رتبهبندی معلمان ، عدم اجرای طرح همسان سازی و سایر مطالبات صنفی تجمع کردند.
این تجمع ها بر اساس فراخوان تشکلهای صنفی معلمان در برابر ادارات آموزش و پرورش صورت گرفت .
کانال صنفی معلمان ایران از بازداشت « مسعود فرهیخته » معلم بازنشسته در متروی بهارستان تهران خبر می دهد .
واکنش وزارت آموزش و پرورش در برابر این اعتراضات تاکنون سکوت بوده است .
پایان پیام/