صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

 چالش های آموزش و پرورش و ارائه راهکار

 عدم تحول خواهی و حاکمیت غیرانقلابی و محافظه کاری در تصمیم سازان و گردانندگان آموزش وپرورش مانع و سدی بزرگ در مسیر تغییرات اثربخش و اساسی و تعیین کننده و تحول خواهانه در نظام تعلیم و تربیت کشورمان می باشد.

تصمیم سازان ، برنامه ریزان و سیاست ورزان باید به این درک عمیق و راهبردی دست یازند که نظام تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش و توجه کامل و پرداختن به آن تنها و اصلی ترین راه ممکن برای رسیدن به توسعه پایدار، عدالت اجتماعی، حل و پایان معضلات و مشکلات میهن است.

باید اذعان نمایند آموزش و پرورش هزینه نیست بلکه سرمایه است و سرمایه گذاری درآن یعنی ایجاد سازوکارهای اثربخش و موثر در برون رفت ازدغدغه ها و مشکلات مزمن و تاریخی جامعه وشکل دهی و پرداختن به شیوه های کارآمد و اساسی رشد و اعتلای کشور است.

آموزش و پرورش تحول خواه و نه ایستا و گردانندگان تحول گرا و برنامه ریزی و سرمایه گذاری باورمند و همه جانبه و در اختیار گذاردن تمامی آنچه که باید در مسیر و راه آن، گرانیگاه تحول و شدن های جدید و نقطه ی عطفی بر کنش و جهش تاریخی است، که باید در این عرصه رقم خورده و به منصه ظهور در آید. تمامی هم و غم و چاره اندیشی و بسیج امکانات و داشته ها باید متوجه آموزش و پرورش و به ویژه  معلمان شریف و زحمتکش گردد که پیچ تاریخی موضوع شکل گرفته و نهادینه شده و بستر و جایگاه لازم جهت تحول خواهی و رنسانس در نظام تعلیم و تربیت کشور شکل گرفته و فراهم گردد.

تحقق بیانیه کارآمد و راه گشای گام دوم انقلاب و تحقق سند تحول و اجرایی شدن اسناد بالادستی و فرو دستی دراین راستا در امعان نظر و توجه و فراهم نمودن کلیه امکانات و همت ها برای تبدیل نمودن باورمند و راهبردی آموزش وپرورش به موضوع نخست  کشور و جامعه است که باید بدون تعارف اذعان و اقرار نمود که در عمل و به واقع موضوع و دغدغه ی اصلی در  کشور و در نزد تصمیم سازان و سیاست ورزان نبوده است . و این در واقع آغاز انحراف بزرگ در جامعه و کشور می باشد .

مبرهن است که مجلس شورای اسلامی و نمایندگان در خانه ملت و دولت و وزیران و تمامی نهادها و سازمانها و امکانات رفاهی و معیشتی باید و باید متوجه حال و روزگار معلمان شریف و زحمتکش گردد  تا برای همیشه معضل و ناملایمات و نابه سامانی ها دراین راستا تمام و خیز و کنش تعیین کننده و بافرجام و راهبردی برای تعلیم وتربیت کودکان، نوجوانان وجوانان میهن عزیز اسلامی برداشته و فراهم گردد.

وجود عناصر تصمیم ساز و تحول خواه و شجاع در رأس وزارت خانه و در شورای انقلاب فرهنگی و همچنین شورای عالی آموزش و پرورش و حضور باورمندان دراین عرصه و کارزار می تواند بسیار نقش آفرین باشد.

تمامی فرصت ها و همه ی توان ها باید در خدمت آموزش و پرورش و در این زمینه وراستا قرار گرفته و هزینه گردد.

باید بدانیم و باور داشته باشیم که این نظام تعلیم و تربیت کشور با سکانداری و فرهیختگی و خط دهی و مشارکت فعال معلمان است که می تواند توسعه پایدار را در کشور رقم زده و جامعه و تاریخ ایران اسلامی عزیز را از هر گونه گزند و بدخواهی دشمنان و اهریمنان محافظت و صیانت نماید. تجهیزات و امکانات در هر شکل و شمایل قادر نخواهند بود تا جایگزینی مطلوب و اثربخش و تاثیر گذار به جای معلمان شریف و زحمتکش باشند ؛ این معلمان با انگیزه و توانمند و متعهد و دل سوز هستند که قادرند ارزشها و اهداف و آرمان های انقلاب شکوهمند اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی را تحقق بخشیده دانش آموزان و اولیا آنان را خصوصا و تمامی اقشار جامعه و مردم را عموما از تمامی پوچی ها و کژی ها حفظ و پاسداری نموده و امنیت پایدار و منافع ملی را تامین نمایند و با کارکرد مسئولانه خود نابه سامانی ها و انحرافات را درمان ومانع گردند.

انقلاب میجی تحولات و رخدادهای شکل گرفته در آموزش و پرورش مالزی و سنگاپور شاهد این معنا است که اگر آموزش وپرورش را سرمایه گذاری تلقی نموده و تمامی امکانات را مصروف به آن نماییم و توجه وعنایت لازم و منطقی را نسبت به معلمان شریف و زحمتکش مبذول نموده و در عمل و نه حرف آنان و کنش شان را باور داشته باشیم به تحقیق اتفاقات درخشانی در  جامعه و تاریخ کشور و مردم شکل گرفته و روی خواهد داد . این رخ داد نیکو ور اهبردی و سرنوشت ساز نیاز به تصمیم ملی و اراده ملی دارد از صدر تا ذیل .

تمامی وزیران و تصمیم سازان و تصمیم گیران باید تلاششان برآوردن منویات و خواسته های معلمان شریف و زحمتکش باشد .

در بررسی اجمالی کارکرد گردانندگان آموزش و پرورش فعلی به اقدامات و خروجی هایی بر می خوریم که به سیمای آموزش و پرورش کشور تعدی نموده و چنگ انداخته است و به محملی برای به مسلخ بردن تعلیم و تربیت نسل نوجوان وجوان کشور تبدیل شده است. از هر جهت که می نگری نمادها، پیام ها و پیامدهای منفی و ضد تربیتی از وزارتخانه و اداره کل در تهران رویت شده و به چشم می آید وزارتخانه ای که درون دادهایش و برون دادهایش وماحصل و کارکردش باید افزایش اخلاق عمومی و نهادینه شدن مکارم و فضایل اخلاقی اسلامی و انقلابی در جامعه  در میان فرهنگیان دانش آموزان و اولیا آنان باشد متاسفانه به ضد خود تبدیل شده و انعکاس دهنده ی زشتی ها وکژی ها شده است و شوربختانه مروج بد اخلاقی گردیده است.

از روش غیر اخلاقی و نامناسب هدیه تبلت به دانش آموز نیازمند و ذبح اخلاق و بردن آبروی او در انظار و عدم دقت کافی در سوالات انتخاب و تعیین رشته تا فقدان برنامه ی اثربخش در چاره جویی خیل دانش آموزان بازمانده از تحصیل، چانه زنی بازاری و غیرفرهنگی در خصوص مبلغ و محاسبه آن در موضوع غیر موظف و حق التدریس حذف حق التدریس معلمان شریف و زحمتکش در نیمه اول فروردین و نیمه دوم خرداد ماه و همچنین شهریورماه و...... درحالی که باید در سازوکار و راهکاری شرافتمندانه و منطقی و اخلاقی محاسبه و پرداخت گردیده و گردد.

چالش های آموزش و پرورش و ارائه راهکار

گسترش روحیه بدقولی و بی اعتمادی و تعمیق استثمار و بهره کشی ناجوانمردانه در این راستا خود حکایتی جدا دارد که بازخورد و انعکاس آن در منظر و دید دانش آموزان و اولیای آنان به خصوص و در جامعه عموما سبب تنزل اخلاق و مناسبات انسانی و تباه کننده ی منافع ملی است .

زاویه گرفتن با عدالت آموزشی و تحصیلی ، بی توجهی به مناطق کم برخوردار از حیث آموزشی و تحصیلی، عدم توجه به کارکرد معلمان شریف و زحمتکش در منظر عده ای از تصمیم سازان و تصمیم گیران و بیکار تلقی نمودن آنان در حالی که به قضاوت و شهادت کار شناسان هر یک ساعت کار فکری برابر با شش ساعت کار یدی و..... است و باید اذعان نمود کار و فعل معلمان شریف و زحمتکش از مقوله کار فکری است و تعامل و راهبری آنان در کلاس های 35 نفره و بیشتر و کار در کلاس که با هیچ یک از خدمات ارایه شده در جامعه قابل مقایسه نمی باشد و حساسیت و ظرافت کار که بر هر انسان فهیم و مدرکی مبرهن و واضح می باشد می طلبد تا به گونه ای ویژه و خاص به امور معیشتی آنان نگریسته و پرداخته و منزلت آنان حفظ و ارتقاء یابد.

فقدان برنامه مشخص و عملی و توجیه پذیر در موضوع انتخاب رشته و هدایت تحصیلی  ضعف جدی در آموزش های مجازی، فقدان عدالت حرفه ای،  عدم مبارزه با فساد به صورت جدی در مدارس تعطیلی امورپرورشی و عدم وجود برنامه ها و سازوکارهای اثر بخش دراین زمینه، حاکمیت گعده ای و محفلی در بحث انتصابات فارق از شایسته سالاری، به سخره گرفتن و عدم جدیت در امر معیشتی رفاهی و منزلتی معلمان شریف و زحمتکش به خصوص در موضوع مزمن و تاریخی رتبه بندی معلمان، بسیار کم توجهی به مدارس دولتی  ضعف کیفی آموزشی که در آزمون بین المللی تیمز خود را نشان داد، نداشتن برنامه جدی برای تغییر ساختار و کوچک کردن وزارتخانه و ادارات کل و مناطق آموزشی، فقدان اقتصاد در آموزش و پرورش و نبود سازوکار مناسب در جذب و اختصاص پنج درصد درآمد صنایع و شهرداری ها و عدم ارتباط مؤثر با بخش صنعت و خدمات و عدم رعایت کرامت انسانی و شغلی و امنیت آن در بین پرسنل شاغل در آموزش و پرورش و موارد عدیده ی دیگری که می توان به آنها پرداخت و حقیر به آن موارد ورود نمی نمایم تمامی بیانگر و تاییدی بر عنوان مطلب ارایه شده و تقدیمی اینجانب به خوانندگان عزیز و محترم می باشد .

به یقین با غور و دقت در مطالب موجزی که تقدیم گردید به بخشی از راهکارهای ارایه شده جهت برون رفت از معضلات در متن پی برده و در جایگاه و تدوین مطالبی دیگر می توان راه حل مشکلات را بیان نمود . آنچه مسلم است این است که حل مشکلات و معضلات آموزش و پرورش نیاز به نسخه ی کیهانی و فضایی نداشته و غیر قابل دسترسی نمی باشد، اراده و خواست ملی و به ویژه تصمیم سازان و سیاست ورزان را می طلبد که در یک حرکت ملی و انقلابی بخواهند و امکانات وتسهیلات لازم را برای برون رفت ار مسائل و مصائب آموزش و پرورش کشور فراهم نمایند. منابع و امکانات لازم موجود است مهم این است که با سعه صدر و مناعت طبع و فراخی وگشادگی دست به سراغ حل مشکل برویم و اراده لازم را در این راستا از خود بروز دهیم.

به امید آن روز.


 ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

 چالش های آموزش و پرورش و ارائه راهکار

منتشرشده در یادداشت
یکشنبه, 14 شهریور 1400 10:07

مطالبه گری به شیوه " کتاب سوزی " ؟!

مطالبه گری در جامعه ایرانی و آموزش و پرورش از طریق کتاب سوزی و آتش زدن کتاب

در روزهای گذشته ، در شبکه های اجتماعی ، ویدئویی کوتاه از فردی منتشر شد که به مقابل اداره آموزش و پرورش در شهرستان لالی رفته و با بیان جملاتی کوتاه ، کتاب درسی مطالعات اجتماعی پایه نهم را به آتش کشید .

ماجرا از این قرار بوده که در این کتاب درسی مطلبی کوتاه در مورد مدیریت کشور ایران در مورد کرونا منتشر شده است .

در صفحه 52 این کتاب چنین آورده شده است :

 « جمهوری اسلامی ایران با در اختیار داشتن امکانات و تجهیزات بهداشتی و درمانی پیشرفته و کادر درمانی متخصص، دلسوز و پرتلاش، توانست جزء کشورهای برتر جهان در درمان بیماری کرونا باشد. این در حالی است که در برخی کشورهای غربی حتّی از پذیرش و درمان بیماران مسن نیز خودداری می شد . »

مطالبه گری در جامعه ایرانی و آموزش و پرورش از طریق کتاب سوزی و آتش زدن کتاب

همان گونه که قبلا نیز آمد ؛ « صدای معلم » گزارشی تفصیلی در این مورد و در نقد عملکرد سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش با عنوان " آموزش دروغ در کتاب مطالعات اجتماعی پایه نهم " در 31 فروردین 1400 منتشر کرد . ( این جا )

چگونه شده است که پس از گذشت این همه مدت فردی و یا افراد و گروه هایی تازه یادشان افتاده که چنین مطالب غیرواقعی در کتاب های درسی منتشر می شوند ، خود محل تامل بسیار است .

البته سابقه آتش زدن کتاب و یا محصولات فرهنگی منحصر به این دوره نبوده است .

من متوجه نشدم فردی که اقدام به آتش زدن کتاب کرده معلم است یا نه اما در پاییز سال 1393 هم پس از انتشار کاریکاتور روزنامه همشهری  تعدادی از معلمان کرجی در حیاط مدرسه ، اقدام به آتش کشیدن روزنامه همشهری نموده و آن را در شبکه های مجازی منتشر نمودند . ( این جا )

مطالبه گری در جامعه ایرانی و آموزش و پرورش از طریق کتاب سوزی و آتش زدن کتاب

همان زمان و پس از چنین رخدادی ، صدای معلم در گزارشی ضمن تقبیح چنین حرکتی نوشت :

« از نظر ما ، این گونه  اقدامات بیش از هر چیز نشات گرفته از دو عامل است :

1- غلبه فرهنگ شفاهی بر فرهنگ نوشتاری و پژوهش که در این حالت ترجیح داده می شود کوتاه ترین راه برای پاسخ انتخاب شود .

2- راه یافتن فرهنگ خشونت " فراگیر و نهادینه شده " در جامعه به درون محیط تعلیم و تربیت و مدرسه که با ذات و فلسفه آموزش تضاد ماهوی دارد .

به باور ما ، ابزار و جنس کار یک " معلم " گفت و گو و انتقاد است و توسل به این گونه اقدامات سخیف و دون پایه ، شان و منزلت معلمان را بیش از پیش در نزد افکار عمومی و اصحاب اندیشه خدشه دار کرده و معلمان را گروهی " انتقاد ناپذیر و غیرمنطقی " در جامعه می نمایاند .

مطالبه گری در جامعه ایرانی و آموزش و پرورش از طریق کتاب سوزی و آتش زدن کتاب

« « صدای معلم » از همه فرهنگیان و معلمان انتظار دارد در قالب گفت و گو و " نهضت قلم " پی گیر مطالبات و اعتراضات خویش باشند .

در خرداد ماه سال 1395 هم برخی دانش آموزان در برخی شهرها و در اعتراض به سخت بودن سوالات امتحان نهایی اقدام به آتش زدن کتاب های درسی خود کردند . ( این جا )

مطالبه گری در جامعه ایرانی و آموزش و پرورش از طریق کتاب سوزی و آتش زدن کتاب

همان گونه که ذکر شد ، آتش زدن در محیط فرهنگی و اندیشگی آموزش و پرورش فقط منحصر به " کتاب " نبوده و در مدارس ابتدایی عروسک توسط مسئولان مدرسه و در برابر دیدگان دانش آموزان به آتش کشیده می شود . ( این جا )

در 12 آبان 1394 ، « صدای معلم » در گزارشی کوتاه به عملکرد پرتال وزارت آموزش و پرورش در انتشار آتش زدن پرچم کشور آمریکا اعتراض می کند ( این جا ) هر چند انتشار این گزارش موجب شکایت یکی از نهادهای نظامی و اطلاعاتی علیه این رسانه در دادسرای فرهنگ و رسانه می شود .

مطالبه گری در جامعه ایرانی و آموزش و پرورش از طریق کتاب سوزی و آتش زدن کتاب

این  کنش ها همه در محیطی مثل آموزش و پرورش اتفاق می افتند ؛ نهادی که بر اساس ذات و عملکرد و کارکرد خویش باید موسس و مروج فرهنگ مدارا ، اندیشگی ، گفت و گو ، تفکر و پرهیز از هر گونه خشونت باشد .

و حالا باز گردیم به همان موضوع آتش زدن کتاب در برابر اداره آموزش و پرورش .

آن چه برای من بیش از همه موجب تامل و البته تاسف عمیق شد حمایت بسیاری از معلمان و نیز شبکه های اجتماعی آنان از این کنش بدوی و فاقد منطق و خرد بود . به عنوان مثال فردی که خود را " دکتر معلم " می نامد در کانال تلگرامی ، این خبر را چنین منعکس کرد : جامعه سالم از افراد سالم تشکیل می شود . 

#جانم_فدای_مردم_مظلوم_ایران

#کرونا

#دروغ

#کتاب‌سازی

#غیرت

مطالبه گری در جامعه ایرانی و آموزش و پرورش از طریق کتاب سوزی و آتش زدن کتاب

آتش زدن ساده ترین و راحت ترین کاری است که یک فرد می تواند در برابر یک خطا و یا مساله اجتماعی از خود نشان دهد چرا که این سنخ کارها اصولا نیاز به فکر کردن و ریشه یابی مساله ندارند و اکثرا به منظور تخلیه هیجان های انباشته شده صورت می گیرند .

کدام عقل سلیم و کدام منطق انسانی می تواند حرکت فردی را تایید کند که برای اعتراض به یک حرکت غلط اقدام به آتش زدن کتاب و روزنامه و... کند ؟ چگونه شده است که پس از گذشت این همه مدت فردی و یا افراد و گروه هایی تازه یادشان افتاده که چنین مطالب غیرواقعی در کتاب های درسی منتشر می شوند ، خود محل تامل بسیار است .

علی مرادی مراغه ای تحلیل گر تاریخ در این مورد می نویسد :

« کتابها خیلی آسیب پذیر هستند انگار، هر چیزی که زیباست، شکننده نیز است!

یادم می آید زمانی که رشته کتابداری می خواندم دو واحد درسی داشتیم به نام دشمنان کتاب، مانند قارچ ها، کپک ها، سوسک ها، انواع حشرات، مگس ها، موریانه ها، موش ها و غیره...اما اصلی ترین دشمن کتاب، خودِ انسانها هستند هنگامی که آتشِ جهل و تعصب اشان زبانه می کشد.

درست است که کتابهایِ بی مغز هم وجود دارند اما بدترین کتابها از سوی انسانهای خردمند تحمل می گردند ولی غالبا، بهترین کتابها از سوی متعصبین، تحمل نمی گردند! همیشه نیز تحت این عنوان که: مضر به حال جوانان و کودکان هستند، طعمه آتش ها می گردند، درست به همان جرمی که سقراط، جام شوکران نوشید!

پس، هر جا کتابی سوزانده می شود در آنجا ریگی در کفشی است و کفه ترازوی جهل و تعصب بر چراغ دانش و منطق چربیده.

در این شکی نیست که کتاب های بد نیز وجود دارند اما هیچ کتاب بدی نمی تواند انسانی را برای همیشه مسموم و گمراه کند چون همیشه فرصت هست که با کتابی دیگر، تولدی دوباره یابد، شکفته شود...

 بنابراین، هر جا و به هر دلیلی و عنوانی، کتابی سوزانده می شود ریشه در تعصبات و خشک اندیشی دارد، ریشه در نشناختن انسان و استعدادهای بی پایان او دارد و اینکه، به انسان و استعدادهای او ایمان نداریم و کوچک و صغیرش می شماریم!

 در اینجا، انسان به مانند شیشه ای فرض می شود که وقتی شکست دیگر برای همیشه شکست...! اما شکفتگی انسان در همین شکستن های مکرر است! چرا که رشد و استعلای آدمی همواره از دهلیزی از آزمون و خطا میگذرد...

متاسفانه اگر کتابی در تاریخ کتابسوزی نوشته شود قطورترین کتاب خواهد بود! تاریخ کتابسوزی در هر کشوری، نشان از جدال تنگاتنگ حماقت و دانایی است.

البته هرگز نباید تصور کرد که همیشه عوام، کتابها را می سوزانند بلکه بزرگترین کتابسوزی در آلمان نازی توسط دانشجویان طرفدار نازیها صورت گرفت! یا حتی می تواند دامن مورخِ برجسته ای (تاریخ مشروطه ایران) را هم بگیرد! یا فقیهی مشهور در اصفهان را که کتاب مثنوی معنوی را براینکه دستش نجس نگردد با چنگک می گرفت و به بخاری می انداخت!

مطالبه گری در جامعه ایرانی و آموزش و پرورش از طریق کتاب سوزی و آتش زدن کتاب

هنگامی که الواح گلی قصر آپادانا توسط سربازان اسکندر در هم کوبیده می شدند یا وقتی که قتیبه ابن مسلم در خوارزم همه را از دم تیغ گذرانده سپس نوبت به سوزاندن کتابهایشان رسیده (ابوریحان بیرونی، آثارالباقیه عن القرون خالیه، ص 35) یا وقتی کتابها، هفته ها هیزمِ گرمابه ها شده مانند کتابخانه ری توسط محمود غزنوی یا کتابسوزی مغولها...همگی تجلیات شومِ تعصب و نابخردی هستند.

برخی کتابخانه ها مانند اسکندریه، چنان مقاوم بودند که چندین بار سوزانده شدند گویی یک بار سوزاندن کفاف نمی داده! در دوران معاصر هم در آذربایجان پس از سقوط فرقه دموکرات، ابتدا شروع به تخریب تابلوهای مغازه هایی شد که به ترکی نوشته شده بودند سپس نوبت به کتابها رسید! در همین زمان، در مهاباد قبل از رسیدن ارتش، خود مردم از ترس انتقام جویی حکومتی، آثار و کتابهای نوشته شده به زبان مادری خود را از بین می بردند و کارِ ماموران دولتی را آسان می کردند...!

در زمان ما سوزاندن کتابخانه تیمبوکتو توسط القاعده یا آتش زدن کتابخانه موصل توسط داعش و در آن طرفِ مهد آزادی نیز سوزاندن قرآن...

اما برهه های زیادی وجود دارد که خودِ مردم از ترسِ دشمنانِ کتاب، کتابهای خود را سوزانده یا چال و در گور کرده اند! هنگامی که انسانی فرهیخته از ترسی متعصبینِ جهالت، با دست خود کتابهایش را از بین می برد در واقع دست به خودکشی می زند، بخش دانایی و خردمندی اش را چال می کند تا در ظاهر شبیه و همرنگِ آن متعصبین گردد.

مطالبه گری در جامعه ایرانی و آموزش و پرورش از طریق کتاب سوزی و آتش زدن کتاب

کتابسوزی با تمامی سوزاندنهای دیگر فرق دارد اینجا تنها چیزی سوزانده نمی شود اینجا خطری هولناکتر از آینده ای شوم می دهد اینجا شبیه شیهه اسبانِ قبل از خطر و زوزه سگان قبل از زلزله ای مرگبار دارد که از این هشدار به موقع، باید خردمندان قوم به خود آیند و بجنبند و متاسفانه غالبا دیر می شود...

سوزاندن کتاب در آلمان نازی در دهه سی رخ داد و سپس سوزاندن آدمها در دهه چهل!. اول کتابها و افکار سوزانده شدند سپس نوبت رسید به سوزاندن انسانها، داخائو، آشویتس...

پس در دهه سی با سوزاندن کتابها، باید خردمندان سرزمین کانت و گوته به خود می آمدند تا جلوتر نروند ، اما مردم آلمان موفق نشدند و در نتیجه، دنیایی از وحشت و جنون دررسید...

  بین قدیم و جدید چندان تفاوتی نیست تنها به غفلتی بند است! در دوره هایی که تعصب و جهالت بر خرد و منطق چیره میگردد بلافاصله شعله های شومِ «فارنهایت 451» از راه می رسند...

 پس، همواره باید مواظب بود و شیهه اسبان را پیش از رسیدن واقعه شوم ،جدی گرفت... »

حال پرسش جدی و قابل تامل آن است که آیا نباید این گونه حرکات را جدی گرفت ؟

جدی گرفتن نه از بابت آن که  فرضا فرد مرتکب این عمل را بازداشت کرده و یا پرونده ای برای او دست و پا کرد .

تجربه نشان داده که این گونه امور مشکل و یا گرهی در جامعه خردستیز و عقل گریزی نمی گشایند ...

این که سیاست گذاران ، برنامه ریزان و تصمیم گیران به خود آمده و دست از کارهای غیرعلمی و فله ای و مدیریت های قجری و روزمره و سطحی بردارند و طرحی نو در اندازند و فکر آینده کنند .

در کنار آن هم ؛ معلمان ، روشنفکران و کسانی که دچار توهم برتری فرهنگی و نخبگی هستند به عقل خویش رجوع کرده و به چرخه لجاجت های خرد ستیز و عقل گریز که در سوی دیگر آن بردار ، سکوت و بی تفاوتی است پایان دهند .

مطالبه گری در جامعه ایرانی و آموزش و پرورش از طریق کتاب سوزی و آتش زدن کتاب

جامعه سالم از افراد سالم تشکیل می شود . 

جامعه ای که مطالبه گری با توسل به منطق و خرد در آن تعریف و تثبیت شده و در سایه سار آن سطوح بالا و فرادستان را به چالش های واقعی و جامع فرا می خواند نه آن که زورش را به موجود نحیفی مانند " کتاب " برساند  و دیگران هم برایش کف بزنند و هورا بکشند .

نباید فراموش کنیم وضعیت کلی جامعه برآیند و جمع جبری افکار و کنش های افراد آن جامعه است .

منتشرشده در یادداشت

گروه اخبار/

تجمع فرهنگیان و معلمان در مقابل سازمان برنامه و بودجه و مجلس

امروز صبح یکشنبه 14 شهریور ، جمعی از معلمان در برابر سازمان برنامه و بودجه و مجلس شورای اسلامی تجمع اعتراضی برگزار کردند .

این معلمان معترض که پلاکاردهایی را در دست داشتند نسبت به برخی مطالبات قانونی و صنفی مانند حذف فوق العاده ویژه معلمان ، عدم اجرای رتبه بندی معلمان ، سطح پایین حقوق و دستمزد ، تبعیض و... شعارهایی سر دادند .

برخی از این شعارها عبارت بودند از :

" حقوق ما سه میلیون ، هیات علمی سی میلیون "

" معلم بیدار است ، از تبعیض بیزار است "

" وزیر بی کفایت ، نمی خوایم ، نمی خوایم "

" زحمت برابر ، حقوق نابرابر "

" معلم داد بزن ، حقتو فریاد بزن "

" صدا و سیما کجاست ، حقوق ما زیر پاست "

لازم به ذکر است سازمان برنامه و بودجه در اقدامی غیرقانونی و تعجب برانگیز ، فوق العاده ویژه معلمان را از فیش های حقوقی آنان حذف کرد . این اقدام موجب اعتراضات فراوانی در شبکه های اجتماعی معلمان گردید .

پایان پیام/


تجمع فرهنگیان و معلمان در مقابل سازمان برنامه و بودجه و مجلس

دغدغه های یک معلم در انتخاب وزیر آموزش و پرورش و چالش های نظام آموزشی

دکتر نعمت الله فاضلی به تاریخ 27 مرداد 1400 در یادداشتی با عنوان «حرفی برای گفتن نمانده» ‏می‌نویسد: " حکومت هنوز بعد از 43 سال نپذیرفته است که اداره مملکت باید به دست متخصصان و بر ‏اساس دانش عقلی و علمی انجام شود" و در بخشی از یادداشت خود ادامه می دهد: "برای تمام مسائل ‏سال‌هاست که دانش تولید شده و متخصص و صاحب نظر تربیت کرده ایم. اما دریغ از اندکی توجه به ‏این دانش‌ها و متخصصان. حکومت همچنان اندر خم موعظه‌گری، لفاظی و سخن پردازی های ‏ایدئولوژیک و خیالپردازانه است. واقعا حرفی برای گفتن نمانده است. مانده است ؟! (https://t.me/DrNematallahFazeli/3091)

از نگاه این جامعه ‏شناس برجسته کشور خطاهای فاحش سیاست های خرد و کلان حاکمیت چیزی نیست که از نظرها ‏پنهان باشد. ‏

به نظر من فارغ از این بحث که واقعا حرفی برای گفتن مانده یا نمانده، ماهیتا تولد و وجود یک مسئله ‏در هر زمان در ارتباط با جامعه و سیاست، ما را به کنشگری و گفت و گو و نقد دعوت می کند و اساسا نمی ‏توان سکوت اختیار کرد.

اگر چرایی این خطاها و بحران ها را ریشه‌یابی کنیم پاسخ را در همان اصرار و ‏سماجت سیاست‌گذار در بی توجهی به دانش و متخصصان در همه خرده نظام ها می توان آشکارا ‏دریافت؛ و ریشه آن را در چارچوب‌های تنگ ایدئولوژی دولتی می بینیم.

از این منظر ، آموزش و پرورش ‏از جمله نظام هایی است که طی سالیان متمادی آسیب دیده و همچنان با موعظه گری و خطابه پردازی اداره ‏می شود.

چاره کار چیست؟! ‏ آیا صلاح در این نیست که شخصی در مقام وزارت قرار بگیرد تا نسبت به ‏آموزش تقلیدی حساسیت نشان دهد و فرهنگ پرسش و نقد را حمایت کند؟

اکنون که فرصت برای انتخاب وزیر جدید آموزش و پرورش هست، از معلمان و همکاران ‏عزیز می‌خواهم تا دیر نشده با نوشتن و رساندن نقطه نظرات خود به سیاست مداران، بنا بر توصیه دکتر ‏فاضلی از آنها بخواهیم که بیشتر تامل کنند و گوش‌ها و چشم‌های‌شان را بگشایند. ‏

متاسفانه سایه ایدئولوژی دولتی بر آموزش و پرورش ایران اجازه رشد و تحول به آن نداده و ‏همچنان عقب مانده است.

دغدغه های یک معلم در انتخاب وزیر آموزش و پرورش و چالش های نظام آموزشی

اگر نیک به مسئله دقیق شویم، می بینیم ما از جهان عقب افتاده ایم؛ چرا که امروزه آموزش و پرورشی مقبول است که همنوا با تجربه های زیسته دانش آموزان باشد؛ اما افسوس و صد افسوس در ایران از گذشته تا ‏به امروز محتوای آموزش و پرورش متاثر از چارچوب‌های تنگ ایدئولوژی دولتی بوده است و به قول ‏دکتر مقصود فراستخواه : «بیگانگی برنامه‌های درسی رسمی با زیست جهان دانش‌آموزان، عملا به بیگانگی ‏غایات کلیشه‌ای با حاجات وجودی، و به شکاف میان اهداف قالبی با امیال واحوال واقعی انجامیده ‏است. » (ماهنامه آیین ،آبان 1389، ش32-33؛ صص23-25).‏

حال باید از خودمان بپرسیم آیا نباید از سیاستمداران بخواهیم در خصوص خطاها و عقب ماندگی ‏ها در آموزش و پرورش پاسخگو باشند؟!

آیا وقت آن نرسیده از ایشان خواسته شود در بادی امر برای ‏سپردن سکان وزارت آموزش و پرورش به کسی، شایسته و بایسته عمل نمایند؟

آیا نظام آموزش و ‏پرورش وزیری را طلب نمی‌کند که پذیرای اندیشمندان مستقل، خبره های موضوع و کارشناسان آزاد، ‏مجامع معلمان و نهادهای حرفه ای و تخصصی باشد تا به میدان بیایند و به نظام خط مشی گذاری های ‏عمومی آموزشی در کشور کمک بکنند.؟

من به نوبه خود به عنوان یک معلم چند نکته را در انتخاب وزیر آموزش و پرورش برای سیاست گذاران و سیاستمداران ‏یادآور می شوم: ‏

شایسته است کسی سکان وزارت آموزش و پرورش را به دست گیرد که علاوه بر آشنایی به ‏مسائل فرایندی از قبیل بودجه، مدیریت، کتب درسی، معلمان و ... ، به نتیجه و محصول نظام آموزش و ‏پرورش ایران از حیث ویژگی ها، آسیب ها و آفت ها شناخت کافی داشته باشد.‏

- آیا وزیر پیشنهادی در گفته‌ها و نوشته‌هایش برای نظام آموزش و پرورشی که دانش‌آموزانش ‏بیشتر از آن که مهارت خردورزی و اندیشیدن آموخته باشند، آموزش سکوت دیده اند، تامل و اندیشه ‏کرده است؟

دغدغه های یک معلم در انتخاب وزیر آموزش و پرورش و چالش های نظام آموزشی

به نظر شما، آیا صلاح در این نیست که شخصی در مقام وزارت قرار بگیرد تا نسبت به ‏آموزش تقلیدی حساسیت نشان دهد و فرهنگ پرسش و نقد را حمایت کند؟

- آیا شخص مورد نظر می تواند به تقویت و رشد نظام آموزشی آزاد مبتنی بر تعامل در برابر ‏فرهنگ پیروی، انفعال و خمودگی همت گمارد؟

- پرورش شخصیت های مداراگر یکی از کارکرد اساسی آموزش و پرورش توسعه یافته است. با ‏علم به این که نتیجه آموزش و پرورش در ایران، دامن زدن به کم تحملی و عدم مدارا با کسانی است که ‏اندیشه دگر دارند؛ آیا وزیر مورد نظر ، به تربیت شهروندانی مداراجو و صبور باور دارد؟ سایه ایدئولوژی دولتی بر آموزش و پرورش ایران اجازه رشد و تحول به آن نداده و ‏همچنان عقب مانده است.

- آیا وی باور دارد که تحول و پیشرفت جامعه‌ در گرو متحول شدن نظام تعلیم و تربیت و بهبود ‏شرایط و کیفیت کار معلم است؟ بر مبنای این اعتقاد، آیا این وزیر نسبت به استخدام نیروهای ‏غیرمتخصص خارج از حوزه آموزش و پرورش (از جمله طلاب حوزه علمیه) در مدارس می تواند بی ‏تفاوت باشد و چاره اندیشی نکند؟ آیا وی نسبت به دخالت نیروهای خارج از حوزه آموزش و پرورش ‏در تدوین کتب درسی می تواند بی تفاوت باشد؟

- آیا وزیر مورد نظر، به آموزش و پرورشی که در شناخت واقعیت های امروزی جهان اختلال ‏ایجاد می کند و سبب گمراهی معرفتی دانش آموزان می شود نگاه نقادانه و نظر اصلاحی دارد؟

- آیا وزیر مورد نظر، به نحو شایسته شادابی و شاد زیستن را در برنامه های مدارس مطالبه خواهد ‏کرد تا از این طریق لذت زیستن و زندگی با کیفیت بر آموزش و پرورش ایران سایه بگسترد؟

خلاصه کلام، امید آن که نکات یاد شده تحت عنوان دغدغه های یک معلم، مقبول نهاد سیاست افتد و برای بازاندیشی در تصمیم گیری ها در نظر آید.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

دغدغه های یک معلم در انتخاب وزیر آموزش و پرورش و چالش های نظام آموزشی

منتشرشده در یادداشت

آسیب شناسی فرهنگ مطالبه گری در میان معلمان

اولین و ابتدایی‌ترین شکل اعتراض معلمان به وضعیت معیشتی و آموزشی شکایت و گلایه در اتاق معلمان و در گفت و گوهای روزمره سر میز صبحانه و زنگ تفریح است.

اگر معلمی در کل آدم ساکت و کم‌حرف نباشد اغلب بیشتر معلمان در این شکایت مشارکت می‌کنند و از ظلم و ستم بر خود سخن می‌رانند.

در این میان اگر قرار باشد این اعتراض یک گام به جلو رود و مثلا تبدیل به یک طومار اعتراضی گردد نیمی از شاکیان سر در گریبان می‌کنند و گلایه‌ها یادشان می‌رود و حتی حاضر نیستند یک نامه رسمی اعتراضی به اداره ارسال کنند؛ نامه‌ای که هیچ خطری برایشان ندارد.

این نهایت ترس و محافظه‌کاری این دست از معلمان است و نشان می‌دهد که نظام گزینش چقدر ماهرانه عمل نموده و افرادی با روحیه اطاعت‌پذیری را وارد نظام آموزشی نموده است این دسته از معلمان فقط نق می‌زنند و اصلا نباید روی شکایت‌های آنان حساب باز کرد.

جالب اینکه این دسته که تعدادشان هم زیاد است از همه بیشتر اشتیاق دارند اعتراضات سایرین به نتیجه برسد و آنان هم از کنار این اعتراضات که حتی ممکن است منجر به هزینه برای فعالان گردد بهره‌مند گردند.

تجربه زیسته نگارنده نشان داده این دسته از معلمان در وظیفه خود نسبت به دانش‌آموزان هم بد عمل می‌کنند و به همان میزان که در مقابل معاون و مدیر مدرسه و اداره کرنش می‌کنند در مقابل دانش‌آموزان قلدری می‌کنند و سعی می‌کنند در کلاس اگر زورشان برسد دانش‌آموزان را رام و مطیع خود کنند.

اغلب به دنبال پر کردن فرم معلم نمونه هستند و جالب اینکه اکثر معلمان نمونه از بین همین تیپ از معلمان هستند هر چند ممکن است تعداد محدودی معلم متعهد و قوی هم به صورت اتفاقی به عنوان معلم نمونه انتخاب گردند.

این دسته از معلمان در حرف زدن یا به عبارتی نق زدن همیشه دست پر را دارند نمونه‌هایی از وضعیت حقوق دیگر کارکنان دولت را مثال و شاهد می‌آورند که حقوقشان چقدر است و چه مزایایی دارند و اگر استثنایی شنیده‌ باشند که حقوق یک کارگر نگون‌ بخت هم‌سطح آقا یا خانم معلم است آه و ناله سر می‌دهند که منزلت و معیشت ما را به هیچ گرفته‌اند.

این دسته از معلمان آنقدر ترس‌زده هستند که حتی جرات نمی‌کنند حقوق نجومی صاحبان قدرت و ثروت را به چالش بکشند و حقوق خود را با این استثمارگران مقایسه کنند و می‌گویند چرا حقوق ما از فلان کارگر و پرستار و ... کمتر است.

سطح شعور و درک آنان در سطحی است که در برخی موارد اگر حقوق خدمتگزار مدرسه به واسطه سابقه یا امتیاز نزدیک به حقوقشان باشد از روی غرور و خودخواهی می‌گویند چرا «حقوق مستخدم» با ما تفاوت چندان ندارد؟

گویی اینان دنبال کاهش حقوق بقیه هستند تا به عدالت برسند و چون روحیه مطالبه‌گری ندارند شکایت و اعتراض آنان در سطح نق زدن باقی می‌ماند.

آسیب شناسی فرهنگ مطالبه گری در میان معلمان

به نظر می‌رسد امروز هیچ معلمی نیست که از حقوق خود مبنی بر برخورداری از دستمزد بالای خط فقر و بیمه‌کارآمد و ... آگاه نباشد ؛ معلمان نق زنی که دیگران را همراهی نمی‌کنند ناآگاه نیستند ؛ یا فرصت‌طلبند یا ترسو و محافظه‌کار هستند.

معلمان ترسو ممکن است با دیدن عملکرد شجاعانه دیگران و روحیه حمایتگری بر ترس خود غلبه کنند.
خود عمل جمعی و کنشگری دارای ابعاد آگاهی‌بخش است و ممکن است افراد محتاط تحت شرایط و حرکت جمعی از نق‌زدن فراتر روند و به کنشگری بپردازند؛ آنها باید بدانند که می‌توانند با عاملیت و کنشگری بر زندگی خود و اطرافیانشان تاثیر مثبت بگذارند.
این وظیفه کنشگران پیشرو و آگاه است که به این تیپ از معلمان کمک نمایند.

اما معلمان فرصت‌طلب خطرناکند !
آنان منافع فردی را بر منافع جمعی ترجیح می‌دهند و حاضر به فداکاری برای رسیدن به اهداف جمعی نیستند و سخت می‌شود این افراد را با حرکات جمعی همراه نمود و بیشتر انرژی جمع را به هدر می‌دهند و با بی‌عملی خود ناامیدی را به جمع منتقل می‌کنند و ...نباید به کنشگری این تیپ از معلمان امیدوار بود.

اما با ترویج مطالبه‌گری شاید بتوان امیدوار شد نسل جدید و جوان معلمان فاقد این صفات منفی باشند تا جایی که افراد فرصت‌طلب هم نفع خود را در کار جمعی و تشکیلاتی تشخیص دهند و این محقق نمی‌گردد مگر با تعمیق کنشگری در محیط کار و مدرسه به اتکای تشکل‌یابی مستقل.

هیچ کس مانند خود ما از ما شناخت ندارد.  باید با خود صادق باشیم اگر در تقسیم‌بندی فوق رویکردمان فرصت‌طلبی و خوشه‌چینی از زحمات دیگران است ما واجد یک صفت غیرانسانی هستیم و باید ترکش کنیم اما اگر معلمی هستیم که از عواقب مطالبه‌گری می‌ترسیم صمد بهرنگی پیش از این راه را به ما نشان داده‌است آنجا که می‌گوید :

همه‌اش که نباید ترسید راه که بیافتیم ترسمان می‌ریزد.

کانال کانون صنفی معلمان


آسیب شناسی فرهنگ مطالبه گری در میان معلمان

منتشرشده در یادداشت

آسیب شناسی گفتمان معیشت محور در جامعه معلمان
قبل از گسترش جهان سایبری به شکل کنونی، خبری از کمپین‌ها و طومارنویسی‌های تکراری و کم‌خاصیت نبود. معلمان به عنوان قشری اثربخش در ساختن جامعه، فراغت بیشتری برای ساختن خویش و به تبع آن ساختن دانش‌آموزان داشتند. اگرچه این ساختن‌ها، از کمال مطلوب برخوردار نبودند اما به دلیل غرق نشدن آنان در فضای مستعد ابتذال شبکه‌ها و پلاتفرم‌های اجتماعی، نوعی آرامش و سکون برای آنان به همراه داشت تا اندکی در فضای تعلیم و تربیت متمرکز شوند و گاهی دست به کاری بزنند. در این شبکه‌ها معلمان، علیرغم حضور در میان هزاران فرد، احساس تهی‌شدن، بی‌پناهی و انزوای بیشتر خواهند کرد زیرا گره کارشان همچنان فروبسته می‌ماند.

در وضعیت فعلی، سیطره بلامنازع این شبکه‌ها و عطش معلمان برای کمپین‌سازی و عضویت در آنها، واجد آن شده که از این پدیده به عنوان یک بیماری یادکرد؛ بیماری‌ای که علیرغم شمایل اجتماعی‌اش، فرد را در انزوای روزافزون خویش تنها می‌گزارد و گاه مانند خوره به جانش می‌افتد. در برابر این بیماری که در صف (میدان عمل معلمان) شایع است باید پرده از بیماری همتراز دیگری برداشت که از ناحیه ستاد (قانون‌گزاران و تصمیم‌سازان) مدام بر قبح ماجرا زخم کاری می زند.

از یک سو، این معلمانند که به محض اشتغال در کسوت معلمی، دغدغه‌هایشان از مسیر حرفه‌ای‌شدن در وادی تعلیم و تربیت به برهوت معاش‌اندیشی، مسکن‌گزینی و ماشین‌سواری تغییر شیفت می‌دهد و متأسفانه به دلیل سیری‌ناپذیری این نیازها، چشم‌انداز امید به مهار آنها روشن نیست. و از سوی دیگر، قانون‌گزاران و تصمیم‌سازان بالادستی قراردارند که با نگاه فرادستانه و قیّم‌مأبانه، معلمان را قشری زیاده‌خواه و طمّاع پنداشته از استیفای قطره‌چکانی حقوق و مزایای آنها، به نفع دون‌کیشوت‌بازیهای احمقانه و صرفه‌جویی‌های ریاکارانه ممانعت به عمل می‌آورند.

آسیب شناسی گفتمان معیشت محور در جامعه معلمان

جوهر هر دو بیماری یکی است و آن انحراف اذهان معلمان از اصل موضوع، یعنی تربیت حرفه‌ای آحاد جامعه است؛ اگرچه در ظاهر امر چنان می‌نماید که مجموعه ساختار دولتی مرتبط با تعلیم و تربیت، آستین همت بالا زده و با تدوین قوانین از جمله سند تحول بنیادین، در صدد مشکل‌گشایی و رفع موانع موجود است. اما از قِبَل همین سند است که قانونی به نام رتبه‌بندی معلمان نیز در هزارتوهای قدرت دست‌به‌دست می‌شود و مانند یک توپ از این دولت به آن دولت پاس داده می‌شود. لذا آنچه که از وضع موجود می‌توان برداشت کرد، فقدان بودجه کافی نیست بلکه نبود اراده معطوف به تغییر است. عدم باور به اهمیت آموزش و پرورش در ساخت اجتماعی و توسعه مطمئن جامعه است.

اکنون معلمان به جای تبلور و بروز شخصیتی علمی و تربیتی، بدل به شاغلان ادارات کوچک مدارس شده‌اند. یعنی کارمندان اداراتی که به جای پخش قند و شکر و روغن نباتی، به توزیع و انتقال محض دانشِ تاریخ مصرف‌گذشته به دانش‌آموزان مشغول هستند. اینکه معلمان، در زیرنظام تربیت معلم ایران، برای «تربیت» تربیت شده باشند یا نه، خود مقوله‌ای دیگر است که پیشتر در مقاله‌ای مستقل بدان پرداخته‌ام.

آسیب شناسی گفتمان معیشت محور در جامعه معلمان

پاشنه آشیل این وضعیت، در یک کلام، معیشت و غمِ نان است. اینکه نقصان موجود را امری عمومی تلقی کنیم و معلمان را هم‌سرنوشت با دیگر آحاد جامعه به حساب بیاوریم از اهمیت موضوع نمی‌کاهد زیرا به معلمان باید از همان آغاز، نگاه ویژه‌ای می‌شد چون که آنان به عنوان نیروهای استراتژیک که مأموریت خطیر توسعه نرم‌افزاری جامعه را برعهده دارند از دیگر افراد متمایز هستند. با این حال اگر چنین نگرشی شائبه‌ی تبعیض را ایجاد کند، از نوع تبعیض مثبت است زیراکه در آینده تمام آحاد جامعه از بالندگی شخصیت ممتاز معلمان منتفع خواهند شد.

حال گرفتاری معلمان در بند کمپین‌ها و مویه‌های مدام آنها برای امرار و افزایش معاشِ ناچیزشان در برابر هیولای تورّم بی‌افسار و کاهش مدام ارزش پول موجود، غیر از افت شخصیت آنان در برابر جامعه و به ویژه دانش آموزان، حاصلی جز فرسودن در لای هزاران پیام، خبر و شایعه نخواهد داشت. در این شبکه‌ها معلمان، علیرغم حضور در میان هزاران فرد، احساس تهی‌شدن، بی‌پناهی و انزوای بیشتر خواهند کرد زیرا گره کارشان همچنان فروبسته می‌ماند.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

click

منتشرشده در یادداشت

شجاعت خود بودن در حرفه معلمی و الزامات آن

 پاکر پالمر جامعه شناس و اندیشمند بلندآوازه آمریکا کتابی با عنوان The courage to teach دارد. این کتاب در ۱۹۹۸ چاپ شد و از آن زمان بارها تجدید چاپ گردیده است. پالمر بابت کتاب هایش به ویژه این کتاب سیزده دکتر افتخاری و سه جایزه بزرگ دریافت کرد. اخیرا خانم نوگل روحانی این کتاب را به فارسی ترجمه و انتشارات هوش ناب آن را منتشر می کند. مترجم نوشته است از طریق سخنرانی ها و نوشته های من با این کتاب آشنا شده اند. از این رو از من خواستند که پیش گفتاری برای آن بنویسم. از این که چنین کتاب خواندنی به زبان فارسی ترجمه شده است بسیار خوشحالم.

شجاعت خود بودن در حرفه معلمی و الزامات آن

پالمر در این توضیح می دهد که در دنیای امروز معلمان مدارس و مدرسان دانشگاه با قلب شان تدریس نمی کنند. معلم "زندگی گسیخته "ای دارد. او ناگزیر است در کلاس درس بدون شوق، بدون حس حضور، بدون تعلق و بدون قلب حاضر شود. معلم قادر نیست دانشجویان، موضوع درس، و خود یا خویشتن خود به هم پیوند بزند و ارتباطی گرم، خلاق و پرشور میان آنها برقرار کند. پیوند و پیوستگی میان مولفه های آموزش و تدریس از هم گسیخته شده است. اشکال ویرانگری از ترس در نهان و آشکار فضای کلاس درس، دانشجویان و مدرسان لانه کرده است.

 پالمر با نثری شاعرانه و جذاب این ترس ها را با تکیه بر سی سال تجربه‌ زیسته اش روایت می کند. ترس معلم و مدرس از ناامنی شغلی، ترس از پذیرفته نشدن یا تحقیر شدن در میان دانشجویان، ترس از برملا شدن از خود بیگانگی معلم، و ترس های دیگر. پالمر نشان می دهد ارتباط میان مدرسان نه تنها با دانشجویان بلکه با یکدیگر از هم گسیخته شده است. فضای گرم محبت و یادگیری در اجتماع مدرسان وجود ندارد. پالمر می نویسد مدرسان و معلمان با کارکنان نظام آموزشی و نهاد دانشگاه هم تعاملی معنادار و سازنده ندارند.

نظریه پالمر این است که ریشه این وضعیت و این زندگی گسیخته مدرسان در نظام آموزشی و جامعه است که اجازه نمی دهد مدرسان "هویت شخصی" شان را شکل داده و در فرایند و کنش تدریس ابراز دارند. نظام ارزشیابی کمیت سالار، قواعد دست و پاگیر دیوان سالاری دانشگاه ها و موسسات آموزشی، فشار بازار و ارزش های تجاری بر آموزش، بی اعتبار شدن ارزش های انسانی و اخلاقی، فقدان آزادی، حاشیه راندن معلم و مدرس در نهاد دانشگاه، تکنوکراسی و فن سالاری، و کم توجهی جدی به هنر و ادبیات و علوم انسانی در نهاد دانشگاه و نظام آموزشی، و عوامل دیگر باعث نادیده گرفتن و حذف فردیت مدرس و معلم شده است.

مدرسان نمی توانند در کنش تدریس واقعا همان باشند که هستند. آنها در کلاس درس و آموزش محکوم به داشتن نقاب های ایدیولوژیک، سیاسی و اجتماعی شده اند. این نقاب ها مانع برقراری ارتباط سازنده میان مدرسان و دانشجویان، میان مدرسان با یکدیگر، و میان مدرسان با کارکنان دانشگاه شده است. در نتیجه زندگی حرفه ای مدرسان دانشگاه زندگی گسیخته ای است. ارتباط آنها با قلب شان قطع شده است. آنها چیزی را تدریس می کنند که به قلب آنها تعلق ندارد.

شجاعت خود بودن در حرفه معلمی و الزامات آن

 پالمر می خواهد این زندگی گسیخته را به زندگی پیوسته تبدیل کند. گام اول از نظر او قرار گرفتن مدرس در مرکز نهاد دانشگاه و نظام آموزشی است. گام دوم توجه به اهمیت زندگی یکپارچه برای کنش تدریس است. مدرس نیازمند پیوند زدن خود، موضوع درس و دانشجویان با یکدیگر است. این پیوند باید در قلب مدرس شکل گیرد. نظریه پالمر مبتنی نگاهی وجودگرایانه است و معتقد است غلبه بر ترس ها و برداشتن نقاب ها و ایجاد پیوندها زمانی ممکن است که مدرسان و دانشگاه ها بخواهند و بتوانند شهامت خود بودن مدرس را بپذیرند.

در جامعه ایران بحران آموزشی و آموزش عالی ما نیز ریشه در این دارد که مدرسان نه تنها فاقد خودبودگی در کار حرفه ای شان هستند، بلکه آشکارا نظام آموزشی آنها را از هویت شخصی شان برحذر می دارد و آنها را تحت سخت ترین فشارهای سیاسی، اخلاقی و سازمانی قرار داده است تا هر چیزی باشند جز خود واقعی شان. پالمر به درستی نوشته است که در این جامعه تدریس کردن شجاعت می خواهد، البته اگر استاد و معلمی بخواهد خود واقعی اش باشد.

برای من که سی سال تدریس کرده ام عمق این سخن قابل لمس است. سی سال با هراس و وحشت تدریس کرده ام، با وجود مراعات همه قواعد ناخودبودگی، همواره در معرض تهدید بودم. در نظر بگیرید اگر شهامت داشتم و خودم بودم چه اتفاقی می افتاد!

معلمی شهامت می خواهد، شهامتی بالا تر شهامت سرباز در میدان جنگ!

کانال دکتر نعمت الله فاضلی


شجاعت خود بودن در حرفه معلمی و الزامات آن

منتشرشده در معرفی کتاب

ضرورت اجرای صحیح رتبه بندی معلمان و ترمیم جدی حقوق و دریافتی یک ضرورت برای تحولات آموزشی

طرح رتبه بندی معلمان به عنوان یکی از پیش شرط های تحول در نظام آموزشی ایران، مطالبه خلق الساعه یا نوپدیدی نیست که  قبض و بسط آن را به قبل و بعد تعیین وزیر گره بزنیم.

این طرح در صورت برخوداری از پختگی و جامعیت لازم ، به سان سائقی است که می تواند  هم راستا با خود ، دیگر ارکان  و مولفه های نظام اموزشی را به دگردیسی ، تکامل و تحرک در آورد.

 افزایش کیفیت ، ایجادانگیزه های فردی و تضمین لازم برای حرکت معلمان به سمت کسب و ارتقای  صلاحیت ها و شایستگی های معلمی می تواند بخشی از  دست آوردهای مستقیم آن باشد

گره کار آنجاست که ما یک بار برای همیشه تکلیف خود را با مرتبت و انتظارات شغلی  معلمان در نظام دیوانی ایران روشن نساخته ایم.

اگر قرار است معلمان در زمره استادان ، پژوهش گران و فن آوران به شمار آیند باید تمامی لوازم آن را به جان خریده ، با اصلاح چرخه معیوب جذب ،نگهداشت و ساماندهی معلم ، آموزش و پرورش را از پیامد استخدام های فله ای  یا بی حساب و کتاب امروزین رهانید.

اگر قرار است با وضع موجود کنار آمده همچنان سیاست کجدار و مریز پیشه کنیم تا با به ستوه آوردن مردم ، به تدریج شرایط برای حراج و واگذاری  مدارس دولتی مهیا شود پس لاجرم باید همان کاری را در پیش بگیرید که در هشت سال گذشته اتفاق افتاد. با گشتن دنبال بند و تبصره در لابه لای  قانون مدیریت خدمات کشوری هراز گاهی چندرغازی به حقوقشان افزوده ، اسم ان را رتبه بندی یا حق السکوت بگذاریم.

وقتی این ترفند نیز کارگر نیفتاد با به راه انداختن جنگ زرگری بین دولت و مجلس ، فرصت دوباره خرید.

 افزایش ناگهانی حقوق برای دیگر مشاغل از اعضای هیات علمی دانشگاه ها گرفته تا کارکنان قوه قضاییه ، بهداشت و درمان ،ادارات کل امور زندان ها ، شرکتهای دولتی وابسته به نفت و...هیچ کدام در این کشور منجر به کسری بودجه یا افزایش تورم نمی شود! اما در هشت سال گذشته، رتبه بندی را لولوی سر خرمنی جلوه داده اند تا دولتمردان را از بار مالی اجرای آن هراسان ساخته ، پشیمان سازند.

ضرورت اجرای صحیح رتبه بندی معلمان و ترمیم جدی حقوق و دریافتی یک ضرورت برای تحولات آموزشی

به حد کفایت زمان خریده و فرصت را کشته ایم ، باخالص پرداختی شش میلیون تومانی به یک آموزگار 25 سال سابقه در شرایط تورمی امروز که نیمی از عمر خویش را وقف مناطق نابرخوردار کشور کرده است نمی توان انتظار تحول یا شق القمر داشت.

عزیزان جوانی که برای رسیدن به امارت در آموزش و پرورش با در دست داشتن پوشه خالی از رزومه به صف شده اند باید بدانند که اجرای زود هنگام رتبه بندی برای وزیر آینده آموزش و پرورش ، آش کشک خاله است . خورده یا ناخورده به حسابش نوشته خواهد شد و به خاطر آن عملکردش محک خواهد خورد.

 وزیر آینده آموزش و پرورش باید علاوه بر داشتن پختگی و شرح صدر لازم ، پیه اجرای رتبه بندی و ترمیم جدی حقوق و دریافتی معلمان را به تن بمالد.

دور زدن مردم به قیمت دریغ داشتن  آموزش رایگان و با کیفیت از آنان ، کار سهل و آسانی نیست که با نشان دادن در باغ سبز  اتفاق بیفتد.

مدیر فلان موسسه پژوهشی ، پس از باز ماندن یار غار و رفیق شفیقش، از رسیدن به کرسی وزارت، هر روز با زدن توئیت های تهدید آمیز و معنادار ، معلمان و نمایندگان  را سواد اعظمی می داند که  مبهوت و مرعوب جنگ روانی این و آن شده اند.

کنش یا پویش صنفی معلمان مختص دیروز و امروز نیست .

لابد به عنوان یک پژوهشگر آماتور  و مبتدی باخبرید که به رغم تمام کاستیها ،هنوز هم معلمان ، یگانه گروه مرجعی هستند که از بیشترین حمایت مردمی به عنوان تنها سرمایه اجتماعی خود برخودارند .

پس لطفا مخاطبان خودرا دست کم نگیرید و به انتخاب و اختیار آنها احترام گذشته ، سر به تسلیم و تواضع فرود آورید.

معلمان خادمان خود را بهتر از من و شما می شناسند ؛ نیازی به جو سازی نیست .

مطمئن باشید که اسیر وعده های توخالی ، نمایشی و پرو پاگاندایی دیگران نخواهند شد.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

ضرورت اجرای صحیح رتبه بندی معلمان و ترمیم جدی حقوق و دریافتی یک ضرورت برای تحولات آموزشی

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

خیلی زیاد - 1.9%
زیاد - 0.9%
متوسط - 2.3%
کم - 2.5%
خیلی کم - 92.4%

مجموع آرا: 1986

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور