صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

گروه رسانه/

سراسر کشور روز گذشته صحنه اعتراضات معلمان بود. عدم اجرای کامل طرح رتبه بندی خشم و ناراحتی فرهنگیان از وضعیت معیشتی و تبعیض های سیستماتیک علیه آنها را تشدید کرده است. بر اساس گزارش‌های منتشر شده در برخی موارد این اعتراضات به درگیری‌ منجر شده است و با این حال معلمان گفته‌اند تا وصول مطالباتشان اعتراضات ادامه دارد.

معلمان طی تجمعات روز دوشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۰، خواستار تصویب و اجرای لایحه رتبه بندی معلمان بر اساس اسناد بالادستی و اجرا و بهره‌مندی کامل و حقیقی از منافع واقعی آن شدند. بر اساس این لایحه، رتبه بندی معلمان در رتبه‌های مختلف تقسیم بندی شده و به ازای هر ارتقای رتبه که کسب می‌کنند، به حقوق، مزایا و فوق العاده‌های مستمر آن‌ها مبالغی افزوده می‌شود.

رویداد ۲۴ در این رابطه گفت و گویی انجام داده است .

منتشرشده در گفت و شنود
چهارشنبه, 23 آذر 1400 11:47

ماندن در چاه یا بودن در راه ؟

سخن یک معلم با یوسف نوری وزیر آموزش و پرورش  آموزش و پرورش می تواند برای واردان به آن، از معلم تا وزیر چاهی تاریک و تنگ باشد که که از بد حادثه در آن افتاده اند یا پیوستن به قافله سربلندی و عزت و تسخیر قلوب و رسیدن به مسند پیامبران و مقام شامخ پرورش آدمیان. تا هر کس خود چه بخواهد و چه بکند. خوشبختانه شما تجربه سال ها کار در آموزش و پرورش این کشور را داشته و با جزییات کار در این محیط پیچیده آشنا هستید و احتمالاً می توان با شما راحت تر صحبت کرد و به چشم روشنی واگذار شدن منصب خدمتی بزرگ و غیر قابل قیاس با دیگر مناصبن دولتی، نصیحت هایی دلسوزانه و برادرانه به شما هدایت کرد .

شکر خدا جامعه بزرگ فرهنگیان، همیشه نزد خداوند و ملت ایران سرافراز بوده و چیزی برای ملت و دولت کم نگذاشته اند. از دمیدن در تنور انقلاب تا دادن خون در دفاع از میهن. از دریغ نکردن مال و آبرو و جان برای سعادت و  نجات جان دانش آموزانشان تا انجام بهینه وظایف در شرایط بسیار سخت و طاقت فرسا و فرسایشی دوران کرونا. جبهه، چادر، روی زمین، کانکس، کلاس های در معرض تخریب و حتی زیر پُل و کف خیابان، شهادت می دهند که معلمان این کشور برای فرزندان این آب و خاک از امیر تا اسیر و از وزیر تا فقیر چیزی کم نگذاشته اند. آن ها به کسی و چیزی بدهکار نیستند، سهل است که دیگران به آن ها بدهکارند. اما این قشر شریف هرگز و هرگز، خود را طلبکار این مردم و این جامعه ندانسته و نمی دانند و در همه حال پیشگام خدمت به این مردم بوده اند، از شلیک موشک ها و بمباران های هوایی گرفته تا سیل و زمین لرزه و بیماری. صفوف تظاهرات ها را پر و انتخابات را پر رونق ساخته اند. دانشگاه آزاد با توان انسانی و فیزیکی آموزش و پرورش، به بزرگ ترین دانشگاه غیر دولتی ایران و به تعبیری خاورمیانه تبدیل شده است. مدرسه شان محل رفت و آمد همه ی سازمان ها و ارگان ها و مقامات برای مناسبت ها یا تبلیغات بوده است. هر سال با مقررات و قوانین و دستورالعمل ها و بخشنامه های متعدد و متضاد خود را وفق داده اند. با صَرف وقت شخصی اشان به کلاس های ضمن خدمت و جلسات گروه های آموزشی شتافته اند. زمانی را که می توانسته اند صرف خود یا خانواده اشان کنند به مطالعه و طرح سئوال و نوشتن طرح درس و تولید محتوا و تصحیح اوراق امتحانی مشغول بوده اند. نیش خشم برخی از اولیاء و طعن و تمسخر برخی از شاگردان را شنیده اند و دم بر نیاورده اند که " جور از حبیب خوش تر کز مدعی رعایت" . سهم آن ها از گردش و تفریح، نه حتی خانه های معلم که باز هم کلاس های درس و حتی چادرهای داخل محوطه مدرسه بوده است در نوروزها و تابستان هایی که سهم دیگران دبی و ترکیه و ارمنستان و تایلند بود. زبانشان روزه بود به کلاس رفتند. پدر و مادر و عزیزان اشان را از دست دادند و روز بعد از خاکسپاری در کلاس بودند.  مرخصی نداشته اند. تاخیر و تعجیل و غیبت اشان ثبت می شود و صدای خانواده ها را در می آورد. بیمه ، ببخشید بیمه هایشان، ضعیف ترین بیمه هاست و تعاونی های اشان ناتوان ترین تعاونی ها. گفتن حرفی و اشاره ای ولو ملایم و تصادفی و غیر عمد و از سر دلسوزی می تواند کار آن ها را به حراست و نهادهای امنیتی بکشاند. پول چای و قند مدرسه اشان را از جیب خود می دهند. کتاب های درسی را که باید از روی آن تدریس کنند خود می خرند. در خیابان و خانه با روی باز پاسخگوی دانش آموزان و خانواده های اشان هستند. از هدیه و پاداش هایی که دیگر سازمان ها به بهانه های مختلف به کارکنان اشان می دهند بهره ای ندارند. صندوق ذخیره اشان مورد دستبرد نا اهلان قرار می گیرد و بزرگ ترین سوء استفاده مالی جهان را به نام خود ثبت می کند. ابزارهای کمک درسی اشان اندک و اختیارات اشان برای نوع و کتاب و تدریس و نظارت بر پیشرفت تحصیلی شاگردان اشان  تقریباً به صفر رسیده است. در کلاس های 30 تا 40 نفره درس می دهند. پاداش بازنشستگی، اضافه کار و حق التدریس اشان بعد  از ماه ها و بلکه گاهی اوقات  بعد از سال ها، با کسر کردن های عجیب و غریب به آن ها پرداخت می شود. در سال های اخیر گاه  شاهد چشیدن طعم کتک یا نیش چاقو  از طرف معدودی از دانش آموزان و یا اولیاء آن ها بوده و پناهگاه و ملجا تظلمی هم نداشته اند. پس ما به چه جیز و چه کس در این جامعه بدهکاریم که همیشه در صف اول فداکاری و آخر صف بودجه قرار داریم؟ به کدام ملک و ملت و دین و دولت بد کرده ایم که همیشه مورد ظنّ بوده و انگشت اتهام به سوی ما نشانه رفته و مقصر کارهای نکرده و کرده دیگر سازمان ها و نهادهای فرهنگی و تبلیغی و آموزشی با آن بودجه های کلان هستیم؟ بارزترین نشانه این استقلال، کار را به اهل آن سپردن است.

جناب آقای نوری عزیز

محدودیت های قانونی و مالی وزارت متبوع شما را درک می کنیم. می دانیم نگاه کلان به آموزش و پرورش اگر نگاهی مزاحم و مصرف کننده و دردسرساز و پر توقع نباشد، نگاهی دولت سالارانه، متحکِّم و تبلیغاتی است که مدارس را پایگاه و بسطِ حوزه قدرت ایدئولوژیک خود تصور می کند. کار کردن در این فضای پر از سوء ظن و دیدگاه های نادرست به فلسفه آموزش و پرورش، بسیار دشوار و البته فدا کارانه است. موفقیت واقعی شما بعد از طیّ سال های خدمت، نه لزوماً افزایش ریالی حقوق فرهنگیان، بلکه زمانی خواهد بود که:

سخن یک معلم با یوسف نوری وزیر آموزش و پرورش

  1. به همکاران دولتی خود و صاحبان قدرت - از نمایندگان مجلس گرفته تا فرماندهان نظامی، و از صدا و سیما گرفته تا صاحبان پایگاه های تبلیغاتی- بیاموزید از معلم و مدرسه با ادب و احترام یاد کنند و در امور آن دخالت قدرتمندانه و اظهار نظرهای نا آگاهانه نفرمایند.
  2. مقامات امنیتی را قانع کنید که دست از نگاه امنیتی به آموزش و پرورش بردارند و معلمان را آن قدر ناآگاه تصور نکنند که عامل دست بیگانگان و مجری خواسته های غربیان شده و با عزت و امنیت و استقلال کشور دشمنی کنند.
  3. از مخالفت با تشکیل کانون های صنفی غیر دولتی و غیر سیاسی فراگیر دست برداشته و بلکه مشوق آن بوده و به مراکز انتظامی و امنیتی اطمینان خاطر دهید که وجود چنین کانون های صنفی فراگیری، همچون دیگر کانون های صنفی، نه تنها خطری برای امنیت جامعه نداشته بلکه ضریب امنیت ملی را هم بسیار بالاتر خواهد برد.
  4. سخنان منتقدان خود را با صبوری و شکوری شنیده و اگر آن سخنان را سنجیده و درست می دانید به آن ها عمل کرده و اگر خلاف واقعیت یا غیر عملی می دانید، منطقی و مستدل پاسخ گفته و از برخوردهای احیاناً قانونی و غیر قانونی اداری خودداری کرده و به معاونان و مدیران منصوب خود نیز تاکید نمایید که چنین کنند.
  5. در کنار فرهنگیان باشید نه در مقابل آن ها و اگر نمی توانید در کنار آن ها قرار گیرید، دست کم مقابل آن ها قرار نگیرد و غمی بر غم های آن ها نیافزایید. در شادی و غم آن ها شریک بوده و برنامه ای منظم برای دیدن، عیادت، و شنیدن حرف های آن ها داشته باشید. در شادی و عزای آن ها شرکت کرده و به دادن پیامی از سر ناچاری بسنده نکنید. ماندگان اشان را حرمت نهید و رفتگان اشان را به نیکی یاد کنید. سعی کنید با کدخدا منشی و ریش سفیدی، زندانیان اشان را آزاد و از کار اخراج شدگانشان را به سر کار برگردانید وتا آن زمان پیگیر وضعیت خانواده های اشان باشید. اگر نه به مال، به زبان و با پیگیری های اداری و روابط اجتماعی، باری از بارهای سنگین آن ها بردارید و این کارها را خالصانه و بی سر و صدا و با آرامش انجام دهید نه با هیاهو و تبلیغات و عکسبرداری و دمیدن در بوق و کرنا.
  6. با تدابیر مناسب، شوراهای دانش آموزی، انجمن های اولیاء و مربیان، مجلات رشد و گروه های آموزشی و ضمن خدمت را از این حالت بی خاصیت و نمایشی، خارج کرده و آن ها را به صدای رسای دانش آموزان و خانواده های آن ها و پایگاهی برای دانش افزایی واقعی فرهنگیان و توجه به کارها و تلاش های علمی آن ها تبدیل کنید.
  7. استقلال از دست رفته آموزش و پرورش را تا جایی که می توانید به آن برگردانید و زیر بار هیچ طرح یا قانونی که این استقلال را حتی کم رنگ هم کند نروید. قطعاً استقلال نه به معنای جزیره ای تنها بودن، بلکه به معنای همکاری- و نه پیروی- اصولی و گسترده با تمامی ارکان جامعه، با حفظ اصول و بنیان های بدیهی تعلیم و تربیت می باشد. بارزترین نشانه این استقلال، کار را به اهل آن سپردن است. همان طور که آگاهان و دلسوزان تعلیم و تربیت به کّرات و با ذکر دلایل و مستندات بسیار، گفته اند ورود قشر محترم روحانیت به مدارس به غیر از از وظیفه ارشاد و تبلیغ و به عنوان معلم و معاون و مدیر و رئیس و مدیر کل، نه به نفع آموزش و پرورش و نه به نفع روحانیت است. انتصاب معاونان و مدیران کل آگاه و با تجربه و غیر جناحی و غیر سیاسی، مورد تجدید نظر قرار دادن اقدامات خدشه وارد کننده به این استقلال در سال های گذشته، دعوت از همه پیشکسوتان آموزش و پرورش برای نظارت داوطلبانه و غیر انتصابی بر همه فعالیت های آموزشی و اداری و برقراری جلسات منظم با آن ها، استفاده از آثار تمامی بزرگان و ذخایر ارزشمند تاریخ و فرهنگ و ادب و تفکر و تمدن فارسی در کتاب های درسی و رعایت امانت در ذکر آثار این بزرگان، تلاش برای تاسیس شبکه ی مستقل تلویزیونی برای مدارس و فرهنگیان در چهارچوب قوانین صدا و سیمای جمهوری اسلامی، تاسیس موزه های آموزش و پرورش در تمامی شهرها و حفظ تمامی آثار گذشتگان در این زمینه و اقداماتی شبیه به این ها می تواند تا حدی حرمت شکسته تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش را ترمیم نماید .

جناب آقای نوری گرامی

سال ها قبل یکی از روسای جمهور با شکایت از محدودیت اختیارات خود و دخالت دیگران در وظایفش، خود را به به طنز یا به جِد، تدارکاتچی، نامیده بود. اما سخن ما این است که گاه کاری نکردن و امور روزمره را انجام دادن بسیار ارزشمند تر از گرفتن تصمیمات غلط و بنیان های کج نهادن است. کم ترین خواسته و کف مطالبات ما این است.   


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

سخن یک معلم با یوسف نوری وزیر آموزش و پرورش

منتشرشده در یادداشت

گروه رسانه/

پایگاه اطلاع رسانی اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران نوشت : ( این جا )

چه ارتباطی میان افزایش میانگین سواد در یک کشور و درآمد ناخالص ملی وجود دارد

 به  گزارش اداره اطلاع رسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش شهر تهران؛ جلسه شورای پشتیبانی سواد آموزی با حضور میررضا شفیع پور معاون سواد آموزی اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران و هیات همراه ، سعید شهریاری مدیر آموزش و پرورش ، اعضای شورای معاونین منطقه 15 و مسئولین کمیته امداد امام خمینی (ره)، شهرداری و نیروی انتظامی در سالن شورا برگزار شد.

شفیع پور معاون سواد آموزی آموزش و پرورش شهر تهران ضمن تشکر از زحمات کارشناسی سواد آموزی اظهار داشت:  معمولا در حوزه سواد آموزی ، دو نوع نگاه وجود دارد؛ یک نگاه عمودی تاریخی و یک نگاه افقی؛ در نگاه عمودی و تاریخی روند حرکتی ما نسبت به سواد اموزی و با سواد کردن جامعه، بسیار خوبی ارزیابی شده و با توجه به آمار جمعیت ایران در سال ۱۳۰۰ که در حدود ۱۰ میلیون نفر بوده و بالای ۹۰ درصد از این افراد بی سواد مطلق بودند و در سال ۱۴۰۰ این جمعیت تقریبا به ۸۵ میلیون نفر رسیده است که بالای ۹۰ درصد از این جمعیت باسواد شده اند.

وی ادامه داد: کشورهایی که در حوزه های اقتصادی و اجتماعی و... خیز خوبی برداشتند مثل ژاپن و آلمان؛ در دورانی این پیشرفت به وجود آمد که پنجره طلایی جمعیت آنها به لحاظ کمی و کیفی در شرایط مطلوب قرار داشت اما متاسفانه در کشور ما تحریم ها سبب شد این پنجره طلایی دچار اختلال شود که 
 البته با تدابیر و هدایت ها و حمایت های مقام معظم رهبری این تهدیدها به فرصت تبدیل شده و در خیلی از حوزه ها، پیشرفت های بسیار خوب و مناسبی داشتیم.

شفیع پور افزود: در گام دوم و بعد از اینکه بی سوادی سیاه کاملاً برطرف شد یکی از راهکارها، فرهنگ سازی و همچنین آموزش و روشن سازی تبعات بیسوادی توسط معلمین عزیز در سطح مدارس است. آمار نشان می‌دهد اگر میانگین سواد در یک کشور یک درصد افزایش پیدا کند ۱۰ درصد درآمد ناخالص ملی آن کشور افزایش پیدا خواهد کرد و ارتباط مستقیم بین افزایش سواد با درآمد ناخالص ملی، امنیت و سلامت وحتی کاهش وقوع جرم و موارد دیگر خواهد بود.

در این جلسه سعید شهریاری مدیر آموزش و پرورش منطقه ۱۵ ضمن خیر مقدم به مدعوین و تشکر از زحمات انجام شده در حوزه سواد آموزی گفت: تاکنون به طور مستقیم تحقیقی راجع به تاثیر سواد در شاخص رفاه جامعه انجام نشده است اما به صورت عملی و تجربی ثابت شده است که افزایش سواد سبب می شود که مردم قدرت تفکر هدفمند خود را افزایش دهند و جامعه را به سمت امنیت، پایداری و رفاه بالاتر حرکت خواهد داد. بنابراین در کشور هایی که سهم زیادی از افراد بی سواد هستند، هم اقتصاد فرصت رشد پیدا نمی کند و هم ساختار سیاسی، قدرت طلب و بی توجه به خواست های مردم است و این یعنی عقب ماندن سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مردم و کشور از روند رشد.

وی افزود: خانواده عنصر کلیدی در باسوادی و باثباتی جامعه است. به عنوان مثال وقتی پدر و مادر تحصیل کرده باشند دانش‌آموزان هم با الگوبرداری از والدین خود به سمت علم و تحصیل و سواد بالاتر پیش خواهند رفت. و در این مسیر به غیر از خانواده همه ارگانها، نهادها و ادارات باید بسیج شوند تا بتوانیم دست در دست هم به سمت جامعه باسواد پیش برویم . چون وقتی افراد یک جامعه باسواد و تحصیل‌کرده باشند می توانند آن جامعه را به سمت تعالی و پیشرفت هدایت کنند زیرا معمولاً افراد باسواد قدرت تجزیه و تحلیل بالاتری دارند و جرم ها و رفتارهای نامسئولانه معمولا در قشر بی سواد بالاتر از دیگر اقشار است.

شهریاری عنوان کرد: با توجه به سیاستهای کلی سواد آموزی، شناسایی افراد بی سواد همکاری ارگان‌ها و ادارات را می‌طلبد؛ تا پس از شناسایی این افراد و معرفی آنها به آموزش و پرورش ما بتوانیم آنها را توانمند کنیم.

سپس دریاباری ضمن ارائه گزارش اجمالی از وضعیت سواد آموزی در منطقه ۱۵ گفت: اگر ندانیم که به کدام سمت حرکت می کنیم به مقصد نمی رسیم و برنامه‌ریزی رکن اصلی در هدف و به مقصد رسیدن است. ما باید آینده را به زمان حال بیاوریم و در آن تغییر ایجاد کنیم و مطابق مخاطب‌شناسی که پیش‌تر صورت گرفته برنامه‌ریزی دقیق‌تری تا رسیدن به هدف داشته باشیم و این مهم میسر نمی‌شود جز همکاری و تعاون و هماهنگی دستگاه‌های مختلف و راهکارهای حمایتی توسط آنها تا بتوانیم جهش خوبی در این حوزه داشته باشیم.

شایان ذکر است؛ در پایان نیز کارشناسان ادارات و ارگانهای مختلف به بیان نظرات و دیدگاه های خود پرداخته و هر کدام به نوعی مساعدت و همکاری لازم در این حوزه را اعلام کردند.

پایان پیام/


چه ارتباطی میان افزایش میانگین سواد در یک کشور و درآمد ناخالص ملی وجود دارد

چه کنیم تا نخبگان در کشور بمانند

خروج نخبگان از کشور که موجب نگرانی رهبر کشورمان آیت الله خامنه ای نیز شده است باید از نگاه کارشناسی و بررسی علت ها، آن را مورد توجه قرار داد . این که پدر و مادری با هزاران امید بچه ای را بزرگ کرده  اما می پذیرد که فرزندش برای زندگی و کار به کشوری دیگر برود آن هم فرزندی نخبه که از توانایی علمی و کارایی بالایی بر خوردار است.

اگر دوران زندگی هر انسان را به سه بخش تقسیم کنیم یعنی از تولد تا 25 سالگی که یک فرد برای کشور و خانواده دارای هزینه است باید هزینه بزرگ شدن و تحصیل را خانواده و کشور بپردازد.

از 25 تا 55 یا 60 سالگی که زمان میوه دادن هر فرد است دیگر پدر و مادر و کشور برایش هزینه نمی کند کشور را ترک می کند و به کشور دیگر می رود و کشور پذیرنده هم که بدون هیچ هزینه ای یک نیروی آماده به کار را به عنوان مهاجر می پذیرد و 30 سال برای آن کشور مفید است .

و از 60 سالگی به بعد که دوران بازنشستگی است که برای هر کشوری افراد بازنشسته هزینه دارند چه بیماری های افراد داری سن بالا و چه حقوق بازنشستگی که می گیرند کشور پذیرنده به جای هزینه 60 سال برای یک فرد فقط 200 تا300 سال برای آن فرد هزینه می کند؛ تازه 30 سال هم از این فرد استفاده کرده است.

پس هر فرد دو بار برای جامعه هزینه دارد : یک بار کودکی تا پایان تحصیلات و یک بار دوران پیری و بازنشستگی .

حال چه باید کرد این نیرویی که هزینه اش را خانواده اش و کشور ما داده است از میوه اش هم خانواده و هم کشور استفاده کند؟

هر ساله در کشور ما کنکور برگزار می شود . رتبه های برتر کنکور در سه رشته انسانی و تجربی و ریاضی می باشند . رتبه های برتر رشته ریاضی جذب رشته های پزشکی می شوند و بعد هم جذب بازار کار و مشکلی ندارند . رتبه های برتر رشته انسانی هم اکثرا حقوق و...می خوانند و جذب بازار کار می شوند و مشکل ندارند ولی جامعه هدف ما که بیشترین خروج را از کشور دارد رتبه های برتر رشته ریاضی می باشند که باید برای آن ها برنامه ریزی کرد.

چه کنیم تا نخبگان در کشور بمانند


پیشنهاد

با برگزاری کنکور و المپیادهای علمی ، هر ساله رتبه های برتر در رشته ریاضی سه منطقه 1و 2 و 3 مشخص می شوند . اگر از هر منطقه 1000 نفر اول کنکور ریاضی که در هررشته ای پذیرش شده اند را بورس کنیم با شرایط بسیار عالی و از استادی دانشگاه تا کار در کار خانه های صنعتی و ادارات دولتی جذب و مشغول به کار شوند با حقوق و مزایای عالی دیگر  دیگر اکثر این ها به فکر رفتن از کشور نمی افتند و به عنوان افراد نخبه و توانمند در کشور خودمان مشغول خواهند شد .

و طبق محاسبه من اگر هر 3000 نفر جذب شوند در 30 سال می شوند 90 هزار نفر ؛ یعنی کشور ما برای 90 هزار نفر نمی تواند شرایط عالی ایجاد کند ؟ همین افرادی که امروز خیلی جاها مشغول هستند می توانستیم به جای خیلی از افرادی که با سفارش جذب شدند از این نخبه ها استفاده کنیم و امروز خیلی از این ها کشور را ترک نمی کردند و می توانستیم این افراد توانمند را در کشور حفظ کنیم .

به امید روزی که قانون گذارhن به فکر برنامه ریزی برای استفاده از این نیروهای توانمند باشند و کشور را از توانایی نخبگان برخوردار کنند.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

چه کنیم تا نخبگان در کشور بمانند

منتشرشده در یادداشت

گروه رسانه/

هم زمان با اعتصاب ( تحصن ) بخشی از معلمان در مورد مطالبات صنفی ، « صدای معلم » گزارشی را در مورد این کنش جامعه فرهنگیان منتشر کرد . ( این جا ) . انتشار این گزارش واکنش های مختلف و البته تندی را در میان بخشی از معلمان برانگیخت .

« صدای معلم » در اردیبهشت 1394 گفت و گویی را با همین موضوع با « مصطفی ملکیان » فیلسوف و پژوهشگر ایرانی انجام داد . ( این جا )

نظر به اهمیت این موضوع ، بخشی از این گفت و گو بازنشر می شود .

این رسانه ضمن تاکید بر مواضع منطقی و اصولی خویش ، این گونه کنش ها و استمرار آن را مدنی و قابل دفاع نمی داند و کانون های صنفی را به خردورزی ، آینده اندیشی و عقلانیت در پی گیری مطالبات قانونی و بر حق فرامی خواند .

منتشرشده در آموزش نوین

وقتی یک مسئول ناکارآمد بازنشسته را در یکی از مهمترین پست های پژوهشی و به روز سیستم که نیازمند فعالیت مضاعف و جنب و جوش فراوان است قرار می دهید مشخصا صدای امثال من هم در می آید هر چند مدیران رده عالی آموزشی استان البرز گوششان ظاهرا به این حرف ها بدهکار نیست!

در این زمانه مشکلات ساختاری سیستم آموزش و پرورش بر کسی پوشیده نیست و مشخصا هیچ اقدامی هم از سوی راس هرم برای ایجاد تغییرات رخ نمی دهد. اگر سیستم توانایی اصلاح خود را از دست داده است بدون شک توانایی مقابله جدی با اصلاحات زیر ساختی را هم از دست داده است!

در این نوشتار قصد دارم تا نقدی بزنم بر آنچه که در توان مسئولین رده پایین این سیستم هست ولی حتی آنها هم علاقه ای به اصلاح و کمک به دانش آموزان و دانش پژوهان نشان نمی دهند و فقط یاد گرفته اند که از مزایای پست های دهن پر کنشان استفاده کنند و تقصیرات را گردن مسئولان رده بالایی بیاندازند!

ساختار خشک و غیر منعطف سیستم آموزش و پرورش به شکلی اداره می شود که مدارس و نهاد های پایین دستی به طور کامل تابع و مطیع رویه های کلی وزارت و سیاست های کلان هستند و صحبت از ایرادات نهادی در اینجا خارج از کاربرد و عملکرد است. عموم بحثم هم بر این پاشنه می چرخد که دیگر صحبت از آنچه در توانمان نیست کافیست. حداقل سی سال است آن قدر به آنچه در توانمان نیست بها داده ایم که حواسمان از آنچه در توانمان بوده است هم پرت شده و از انجام آن غافل شده ایم.

زمانی که ساختار های پژوهشی به خصوص برای مدارس سمپاد تشکیل شدند هدفشان پر کردن خلائی بود که دانش آموزان بعد از فارغ التحصیلی میان تجربه و علم خود و آنچه در عمل در جریان است می یافتند.

مسئول پژوهش بخشی از مجموعه مدارس سمپاد استان در حالی توسط یک بازنشسته اشغال شده است که شخصا ده ها فارغ التحصیل این مدارس را که علاوه بر تحصیل در عالی ترین دانشگاه های کشور دارای رزومه پژوهشی و کاری فوق العاده ای هستند می شناسم که نه تنها علاقه مند به فعالیت در این حوزه هستند بلکه حتی بعضا نیازمند همچین شغل های پاره وقتی نیز می باشند.

ضرورت توجه به کار گیری جوانان به جای بازنشستگان

اگر سیستم توانایی اصلاح خود را از دست داده است بدون شک توانایی مقابله جدی با اصلاحات زیر ساختی را هم از دست داده است! امروز وظیفه تمام شماهایی که نام فرهنگی را یدک می کشید این است که بر اساس نیاز روز و استفاده حداکثری از اختیارات قانونی خود سعی در گسترش فرهنگ مهارت محور و توسعه مهارت های زندگی دانش آموزان و دانش پژوهان بپردازید.

زمان انتقادهای بی نتیجه کم کم به پایان خود می رسد. امروز اگر کسی واقعا نیت توسعه داشته باشد راه هرچند سخت برایش باز است زیرا دیگر ساختار ناتوان تر از آن است که بتواند جلوی فعالیت های سازنده و هدفمند در چهارچوب را بگیرد.

شخصا خیلی دوست دارم بدانم که پاسخ مسئولین استانی برای عدم به کار گیری جوانان در پست های کمتر رسمی و اداری این سازمان همانند پست های پژوهشی چیست!

نیروی جوانی تنها نسخه درمانی این سیستم مریض است. زمانی که خروجی مناسب نداشته باشید به زودی چیزی نمی ماند که بر صندلی ریاست آن تکیه بزنید و در آخر شما هم منفورتر از مدیران قبلی جایگاه تان را ترک خواهید کرد.

در آخر باید بگویم که آنچه گفته شد روایتی صریح از واقعیت حاکم بر آموزش و پروش استان البرز و احتمالا کشور است و هر قدر هم که مسئولین گرامی همایش برگزار کنند و از یکدیگر در بالای جایگاه تعریف کنند و تشکر کنند کاری از پیش برده نمی شود. اگر برای درمان این بیماری اقدامی صورت نگیرد جنازه اش که مستقیما در آمار جرایم جوانان و نوجوانان نمود پیدا می کند روی دستمان خواهد ماند.

فریاد زدم شاید گوشی شنوا پیدا شود!


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

ضرورت توجه به کار گیری جوانان به جای بازنشستگان

منتشرشده در یادداشت

گروه تشکل ها/

تجمع اعتراضی تعدادی از استادان دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی امروز شنبه 20 آذر ساعت 11 صبح در محوطه این دانشگاه برگزار گردید .

این تجمع صنفی اساتید با محوریت همسان سازی حقوق آنان با وزارت عتف انجام شد .

پیش از این نیز جمعی از اعضای هیات علمی و کانون صنفی دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی در بیانیه ای ضمن اعتراض شدید به نابرابری و بی‌عدالتی اجتماعی خواهان تسری قانون همسان سازی و صدور احکام حقوق اعضای هیات علمی دانشگاه‌های وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به دانشگاه مربوطه شدند . این نامه در صدای معلم منتشر گردید . ( این جا )

در پایان این تجمع بیانیه ای قرائت گردید .

متن کامل این بیانیه که در اختیار « صدای معلم » قرار گرفته به شرح زیر است .

در وار‌ونه‌گری آرمان‌ خواهی و تقدیس فردیت و حلقه‌های فردی در میان ایرانیان

یکی از غم‌انگیزترین اتفاقاتی که طی سال‌های اخیر در حال رخ دادن است، ضدارزش جلوه‌دادن آرمان گرایی و سعی در ایجاد بهبود شرایط سایرین است به این مفهوم که همه‌ی داشته‌های ممکن و قابل تصور به هر قیمت باید محدود به دایره‌ای از خود، خانواده و نزدیکان خاص باشد. البته این مساله در ابتدا باید توضیح داده شود که به خاطر سخت‌تر شدن شرایط کار و زندگی، کاهش درآمدها، کوچک شدن سفره‌ خانوار و کاهش توان اقتصادی خانواده‌ها و حداقل حقوق‌های عجیب توهین‌آمیز زیر خط فقر، در بسیاری از صدک‌های جامعه حتی تامین معاش و حداقل‌های اولیه‌ی یک زندگی نیز بسیار سخت و گاهی ناممکن شده‌ است و جا و توانی برای کمک نمی‌ماند و طبعا هیچ انتظار مالی برای یاری‌گری از فردی که خود تحت فشار است وجود ندارد و مراد از آرمان گرایی در این یادداشت وجود روحیه‌ی داوطلبانه‌ای است که در کنار همه مشکلات و دغدغه‌های زندگی برای چیزی جز فردیت و حلقه‌های فردی، قائل و به ایجاد شرایط بهتر برای همه و خصوصا اقشار آسیب‌پذیر و اقلیت‌ها بوده، برای نیل به آن، در حد توان و نه فقط به صورت مالی تلاش کند.

واقعیت قسمت قابل توجهی از جامعه‌ اما این است که داشتن آرمان و نفس داشتن دغدغه‌های اجتماعی یاری‌گری به سایرین را، حماقت و از مرحله پرت بودن تفسیر می‌کند.

در وار‌ونه‌گری آرمان‌ خواهی و تقدیس فردیت و حلقه‌های فردی در میان ایرانیان

کسب درآمد و کار کردن همیشه از امور مستحسن بوده و نبوغ و خلاقیت افراد قطعا نقش موثری در آن دارد. بنابراین درآمد افراد براساس تلاش‌، استعداد و ویژگی‌ها متفاوت خواهد بود. اما این را هم باید بپذیریم که کسب و کار نیز چون تمام امور دیگر راه و رسمی دارد و کسب درآمد باید به روشی باشد که با حقوق سایرین تداخل نداشته، ضد مصالح دیگران نبوده و بر پایه فریب دادن و اذیت کردن و پایمال کردن حقوق دیگران نباشد. پول درآوردن با کلاه سر دیگران گذاشتن یا رانت‌خواری به عنوان روش مجاز کسب درآمد قابل قبول نبوده، توانایی و نبوغ تلقی نمی‌شود. واقعیت قسمت قابل توجهی از جامعه‌ اما این است که داشتن آرمان و نفس داشتن دغدغه‌های اجتماعی یاری‌گری به سایرین را، حماقت و از مرحله پرت بودن تفسیر می‌کند.

آدم زرنگ و دست‌پادار و باهوش! اما در چنین گفتمانی کسی است که هر طور و با هر روشی که شده بتواند یک تومان خود را دو و ده تومان کند درحالی‌که در این راه فریبکاری و بی‌شفقتی نسبت به دیگران ارزش و نقطه قوت است و به هر میزان بیشتری که بشود سر دیگران گذاشت، نمره‌ی عرضه و دست و پاداری منظور می‌شود. نقطه‌ی اصلی نقد و نگرانی هم دقیقا همین جا و روشی است که در آن برای موفق بودن، داشتن اندکی دغدغه‌ برای مشکلات دیگران یا خدای‌نکرده! برداشتن قدمی برای آن عین اتلاف وقت است که باید از آن و پرهیز نمود. دیدگاهی که کسب مقادیر هرچقدر اندک سود «فردی» مقدم بر حیاتی‌ترین مشکلات و نیازهای «جمعی» دیگران است. این گفتمان برای تخریب آرمان گرایی آن را روش زندگی آدم‌های بدون ‌مشکل، خیالباف و علاف قلمداد می‌کند که از سر شکم‌سیری و بیکاری به کار داوطلبانه روی آورده‌اند، در صورتی که در عمل اکثریت قریب به اتفاق این آدم‌ها، آدم‌هایی مثل بقیه، با همه‌ی مشکلات و کمبودهای معمول هستند که در کنار انجام کار و امور روزمره‌ و خستگی‌ها، مثل همه‌ی آدم‌های دیگر، برای پیگیری اهداف خود و کمک به دیگران، به دنبال وقت در زندگیشان می‌گردند و آن را می‌یابند. برای تخریب اما افراد آرمان گرا و نمونه‌های تاریخی آن در پیشگاه جامعه افرادی از مرحله پرت که در رویا زندگی می‌کنند، معرفی می‌شوند که باید به باد تمسخرشان گرفت و نهایتا حاصل زندگی‌ شان نیز چیزی جز بیچارگی و عقب‌افتادن از بقیه نیست.

موکدا اعلام هشدار می‌گردد که تسری هر چه بیشتر این دیدگاه پایه‌گذار اتفاقاتی تلخ در اجتماع می‌شود و تاحدی هم البته شده است که می‌تواند سازمان زندگی اجتماعی آدم‌ها در کنار یکدیگر را بگسلاند و دنیایی ایجاد کند که در آن آدم‌ها با رویای بیشتر به دست آوردن به هر قیمت، بدگمان نسبت به هم، بدون اندکی رحم نسبت به هم و حتی در اندیشه‌ی دریدن یکدیگر، صرفا کنار هم زندگی می‌کنند و خبری از زندگی اجتماعی و جمعی وجود نخواهد داشت. به عنوان یک فرایند درازمدت نتیجه جهنمی ترسناک از دوقطبی فقر و غنا با فاصله‌ی نجومی خواهد بود که ‌تنها کینه و دشمنی عمیق بر آن مسلط است و هیچ پیوندی به عنوان ملت یا مردمان جهان بین آدم‌های دنیا وجود نخواهد داشت.

در وار‌ونه‌گری آرمان‌ خواهی و تقدیس فردیت و حلقه‌های فردی در میان ایرانیان

بازتعریف مفاهیمی چون «زرنگی» و داشتن «عرضه» در سازوکارهای آموزشی و گذاشتن وقت کافی در مدارس و خانواده‌ها برای جاانداختن مفاهیمی چون نسبت به یکدیگر شفقت و حس مسوولیت داشتن تنها راه برون رفت از سقوط کامل در این فضای خطرناک است. در صورت ایجاد چنین بستر امنی، دیگرخواهی، آرمان گرایی و دغدغه‌های اجتماعی و فرایند دوطلبانگی، راه خود را خواهند گشود و الگوهایی روشن برای همه خصوصا جوانان خواهند بود.

کانال اندیشه انتقادی


در وار‌ونه‌گری آرمان‌ خواهی و تقدیس فردیت و حلقه‌های فردی در میان ایرانیان

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور