گروه استان ها و شهرستان ها/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ چهارشنبه ۲۹ دیماه ۱۴۰۰ مراسم تودیع « سالار قاسمی» مدیر کل پیشین آموزش و پرورش استان البرز و مدیر کل جدید « علی حجرگشت»رئیس اسبق آموزش و پرورش ناحیه ۱ برگزار شد .
آن چه در زیر می آید ؛ گزارش رضا قاسم پور خبرنگار این رسانه در مورد این جلسه در استان البرز است .
سخنگوی شورای نگهبان در برگشت لایحه رتبه بندی معلمان به مجلس اعلام کرد که این شورا با اهداف مصوبه موافق است و با توجه به اینکه این مصوبه لایحه است نیز مورد پذیرش ماست و در برخی از موارد نسبت به لایحه دولت و نسبت به تغییراتی که در مجلس به لایحه صورت گرفته است، شورای نگهبان اشکالات و ابهاماتی را دارد.
وی اضافه کرد اگر این ابهامات و ایرادات به صورت دقیق و شفاف برطرف شود، در عمل با مصوبهای کارآمد و قابل اجرا روبه رو خواهیم بود که رضایت این قشر فرهیخته، دلسوز و زحمتکش را در پی خواهد داشت لذا باید دولت و مجلس نسبت به این موارد نیز جلساتی برگزار و توافق کنند.
بر اساس نامه شورای محترم نگهبان به مجلس که در فضای مجازی هم منتشر شده ایرادات و ابهاماتی نظیر سنوات تربیت معلم، شاغلین اداری آموزش و پرورش، شاخص های رتبه بندی، تاریخ اجرای احکام، وضعیت بودجه در سال آتی، اعضا و کارکرد هیات ممیزی، تعیین حداقل دریافتی، مغایرت ماده ٦ لایحه رتبه بندی (حداقل حقوق ) با بند ١٠اصل سوم قانون اساسی و مهمتر از همه ایراد از ماده 5 این لایحه، وجود دارد.
ماده 5 این لایحه بحث افزایش بار مالی آن است که مغایر با اصل 75 قانون اساسی شناخته شده و از ایرادات و ابهامات شورای محترم نگهبان است.
در اصل ۷۵ آمده است که طرحهای قانونی و پیشنهادها و اصلاحاتی که نمایندگان در خصوص لوایح قانونی عنوان می کنند و به تقلیل درآمد عمومی یا افزایش هزینههای عمومی میانجامد؛ در صورتی قابل طرح در مجلس است که در آن طریق جبران کاهش درآمد یا تأمین هزینه جدید نیز معلوم شده باشد.
در ماه های گذشته مجلس شورای اسلامی نیز مهمترین چالش را برای تصویب رتبه بندی معلمان در تأمین منابع مالی آن برای نیمه دوم سال 1400 و سال آتی در پیش روی داشت که بالاخره بعد از جلسات متعدد این لایحه را با کلی تغییرات مصوب کرد و برای تأیید به شورای نگهبان فرستاد.
ایرادات و ابهامات شورای نگهبان به این لایحه نشان از عدم توجه و دقت کافی مجلس و کمیسون آموزش به پیش بینی منابع مالی مورد نیاز و عدم توجه به برخی موارد قانونی در لایحه رتبه بندی معلمان بوده است.
امید است که با توجه به اعتراضات معلمان نسبت به اجرای کامل و سریع لایحه رتبه بندی، مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان در اولین فرصت ابهامات و اشکالات قانونی این لایحه را بر طرف و آموزش و پرورش نیز در پایان سال جاری و از مهر 1400 آن را اجرایی کند تا شاهد رشد و شکوفایی آموزش و پرورش که زیربنای توسعه کشور است، باشیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
آقای رئیسی در روز دوشنبه مورخ 27 شهریور ماه ؛ در آستانه بازگشایی مدارس و در نخستین جلسه شورای عالی آموزش و پرورش در دولت سیزدهم ؛ گفته بودید:
"مسائل مالی و معیشتی معلمان یک بار برای همیشه باید حل شود"
آقای رئیسی
اگر به سان مسئولین قبلی نیت فریبکاری ندارید و واقعا قصد حل مشکلات یک میلیون معلم و 14 میلیون دانش آموز به همراه 40 میلیون خانوار آنها را دارید پس شایسته است پیشنهادات زیر را مورد عنایت قرار دهید.
پیشنهاد اول
تشکیل یک کارگروه با ترکیب پیشنهادی زیر برای بررسی راهکارهای قانونی و حل مشکلات معلمان به صورت مشارکتی و بر مبنای خردجمعی
الف - وزیر آموزش و پرورش یا یکی از معاونان
ب - رییس یا نایب رئیس سازمان مدیریت برنامه و بودجه
ج - رئیس یا نایب رئیس کمیسیون آموزش مجلس
د - یک نماینده از بیت و یک نماینده از شورای نگهبان
ه - حضور حداقل 7 نفر از نمایندگان واقعی معلمان در شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان سراسر کشور
پیشنهاد دوم
مدرسه پادگان یا حوزه نیست. بچه ها نیاز به شادابی دارند و خندیدن و نشاط حق آنهاست. آشنایی دانش آموزان با مسائل نظامی در زمان سربازی خواه یا ناخواه اتفاق می افتد و بهتر است شرایط را به سان سابق به شکلی ایجاد کرد که بچه های علاقه مند به دروس حوزه بتوانند از کلاس ششم وارد حوزه شوند. بچه های ما به اندازه کافی افسرده و خشن هستند و به طور یقین ریشه ی این مشکلات را باید در ترویج سیاست های نادرست ؛ در سیستم آموزشی جست و جو کرد.
معلمان باید از طریق لیاقت و شایستگی علمی و از طریق دانشگاه فرهنگیان استخدام شوند و ورود بی ضابطه روحانیون و نظامیان در مدارس ارمغانی به جز ترویج خشونت و افسردگی برای دانش آموزان ندارد.
پیشنهاد سوم
نجات اصل 30 قانون اساسی (آموزش رایگان) از زیر خروارها خاک و جلوگیری از ترک تحصیل حدود 20 درصد از دانش آموزان و 60 درصد افت تحصیلی و مشکلاتی که طبق آمار دولتی برای 3 میلیون دانش آموز شکل گرفته است. لذا از مقدمات آموزش رایگان در اختیار قراردادن کتاب رایگان؛ تغذیه رایگان؛ ثبت نام رایگان و ... دانش آموزان است. اما متاسفانه نه تنها ما شاهد این موارد نیستیم بلکه مدیران و معاونان مدارس دولتی ما وقتی دست گدایی خود را برای گرفتن پول برگه های امتحانی به سوی دانش آموزان یا خانواده ها دراز می کنند شرمنده آدم و عالم می شوند و این مهم با افزایش بودجه آموزش و پرورش متناسب با نیازهای واقعی قابل اجراست.
پیشنهاد چهارم
همسان سازی حقوق پیشکسوتان و بازنشستگان و همترازی و رتبه بندی معلمان شاغل بر اساس حداقل 80 درصد حقوق اعضای هیات علمی دانشگاه بر اساس قانون مدیریت خدمات کشوری؛
اصولا بهتر است حقوق معلمان پایه و مبنای محاسبه حقوق شغل های مشابهی چون هیات علمی دانشگاهها قرار گیرد نه برعکس.
پیشنهاد پنجم
" جای معلم زندان نیست".
مدتهاست که نمایندگان مجلس و وزیر آموزش و پروش و ... از مطالبات حق طلبانه معلمان سخن می گویند ؛ معلمان پیشرو ما سالها پیش همین حرف های حق طلبانه را بیان کرده متاسفانه به خاطر گفتن همین مطالبات عدالت خواهانه دستگیر ؛ زندانی و اخراج شده اند.
آقای رئیس جمهور
از جنابعالی به عنوان پاسدار قانون اساسی انتظار می رود جلو برخوردهای فرا قانونی با کنشگران صنفیِ معترض به "سقوط منزلتی و هبوط معیشتی" را گرفته و اعتراضات مدنی ،مسالمت امیز و از مجاری قانونی را مطابق با اصل ۲۷ قانون اساسی پاس بدارید.
پیشنهاد ششم
نیروهای خدماتی از شریف ترین و زحمت کش ترین کارکنان هر سیستم اند.
لطفا به دریافتی و درد دل این قشر زحمتکش دقت کنید تا شاید بیشتر متوجه مشقات دردهای معیشتی زندگی این عزیزان شوید.
متوسط دریافتی نیروهای خدماتی غیر رسمی حول چهارمیلیون تومان بوده و بسیار پایین تر و نازل تر از خط فقر اعلامی می باشد.
پیشنهاد هفتم
صندوق ذخیره را به سهامداران واقعی یعنی معلمان واگذار نمایید و بگذارید هیات مدیره این صندوق از طریق رای گیری صاحبان صندوق در مجمع عمومی مشخص شود نه آنکه اختلاس گران غیر پاسخگو بر اریکه ی آن تکیه زده و بر ریش معلمان بخندند.
البته علاوه بر آن بهتر است صندوق ذخیره استانی شده و هر استان متناسب با اقتضائات و الزامات خود این صندوق را اداره نماید.
پیشنهاد هشتم
آموزش و پرورش مصرف کننده نیست ، صرف هزینه در آموزش و پرورش سرمایه گذاری روی نیروهای انسانی ماست.
بودجه ما را نیز مثل سایر نهادهای نورچشمی و "سفارش شده " افزایش دهید.
با افزایش 12 درصدی بودجه آموزش و پرورش در مقایسه با افزایش چند برابری بودجه سایر نهادها؛ یقیین بدانید باید به جای رشد و توسعه ؛ منتظر فاجعه ی اجتماعی باشید.
معلمان و دانش آموزان و خانواده های آنها همان گونه که بهترین پشتوانه برای حاکمیت در هر جامعه ای هستند به طور یقین به همان اندازه نارضایتی آنها خطرناک و فاجعه ساز است.
زیبنده جامعه ی اسلامی نیست که معلمان ؛ پیشکسوتان ،بازنشستگان ؛ کارگران و زحمتکشان آن زیر خط فقر زندگی نمایند.
سخن آخر
در پایان پیشنهاد میشود اگر بودجه به اندازه کافی وجود ندارد پس حقوق همه کارکنان و زحمتکشان جامعه را عادلانه و متناسب با زحمت و اثربخشی انها پرداخت نمایید. به عبارتی فردی که لیسانس دارد و دارای یکسال سابقه است در نهاد یا اداره کار می کند به صورت یکسان و همتراز سایر ادارات و نهادها حقوق دریافت نماید. و قس علی هذا...
در این صورت از حجم نارضایتی و اعتراضات کاسته خواهد شد . در غیر این صورت باید شاهد اعتراضات فزاینده مردم به بی عدالتی های حاکمیت در جامعه باشیم.
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
این نوشتار شرح حال امروز مدارس ماست. مانده در گذشته و غافل از آینده. و شرح حال دانش آموزان معصومی که چون مرغکان، به دنبال آینده ای مبهم هستند. و اندک معلمان بی پناهی که اسیر دنیا و دیو مافیای کنکور شده اند. و ما حیران از جفائی که بر علم و فرهنگ و آینده ی این مرز و بوم می رود. و البته، امیدوار به لطف پروردگار و همتِ معلمان عاشق و پاک باخته ای، که برای سربلندی دین و میهن، سر از پا نمی شناسند.
گویند، آموزش زیربنای علم و حکمت و معرفت است. و آموزش باعث و بانیِ سعادت و شقاوت اقوام بوده است. از ادوار قدیم تا عصر جدید. از ایران باستان و روم و یونان تا ژاپن و آلمان و مالزی. باری، اینجانب قریب به ۳۰ سال از عمر خویش را صرف آموزش و پژوهش در علوم زیستی نموده ام. و بسا کتب و مقالات متعدد، اندر رموزِ آموزشِ علوم زیستی، در مجلات و نشریات داخله و خارجه بنِگاشته و درج کرده ام. چه بسیار سمینارها و همایش های علمی را، بدونِ هیچ گونه چشم داشتی از وزارت آموزش و پرورش، شرکت جسته و از محضر علما و دانشمندانِ بسیار کسب فیض نمودهام. البته، همه ی اینها را مدیون لطف پروردگار می دانم که همواره راهنما و حامی من بوده و هست. هدف از نگارش این سطور، بیانِ جفائی است که بر آموزش و تربیت فرزندان این مرز و بوم میرود. و البته قصد تبلیغ و خودستایی نیز ندارم. چون:
تا بدانجا رسید دانش من/ که همی بدانم که نادانم
به استجابتِ قولِ نبی مکرم اسلام؛ "که علم را بیاموزید حتی در سین"؛ مدتی را نیز جلای وطن کردم و در سرزمینِ مردمانِ خونگرمِ جنوب، علاوه بر تدریس علوم زیستی، که وظیفه قانونی و شغلی من بوده است، به کسبِ مهارت هایِ جدید در علومِ اعصاب اهتمام ورزیدم. و با کسب درجه عالی دانش آموخته شدم. سپس، مثل خیلی از دانش آموختگان مقطعِ دکترا، به دنبال موقعیت مناسبی بودم، تا بِتوانم دینم را به وطن ادا کنم. هر چند تاکنون نیز، در حد توان کوشیده ام. همچون شهید چمران و حاج قاسم؛ که ارادتی ویژه به ایشان دارم، و بسیار؛ معلمان و اساتید این مرز و بوم که در گمنامی منشا خیر و برکت، بوده و هستند. توصیه های دوستان؛ متفاوت و از شرق و غربِ عالم بود. تا برخی ولایات داخله. آخرالامر، قرار بر این گذاشتیم که چند صباح باقی عمر را در ولایات خراسان ادامه خدمت دهیم. لذا، بعد از دو دهه آموزاندن دانش آموزانِ کرد و عجم و عرب و فارس، مجددا، به دیار خود رجعت نمودم.
ما را به مدرسه ای حوالت دادند؛ نام آور. و آن مدرسه را مدیری بود، به غایت جدی و خوش سخن. مر ایشان را معاضدانی بودند؛ به غایت دانشمند و تست زن. یکی از ایشان بسی فنون دنیای مجاز می دانست؛ شاید در قواره ی بیل گیتس. و آن دیگری نیز، در فنون تِستات و سرکیسه کردن متعلمان، بس خبره.
بعد از جلوسِ اجلاسِ ایشان، مدرسه بالاتفاق تست کده ای شد، به غایت زیبا. جمیع متعلمان و معلمان سرتاسر روز را مشغول تست زدن و تست خواندن و تست نوشتن بودند: تست المپیاد، تست کنکور و تست فلان و فلان. بد مخمصه ای بود. خداوند متعال انسان را به زینت خرد بیاراست تا خوب بیاندیشد.
روزی در محفلی نشسته بودیم، یکی از کاسبان کنکور، بانگ برآوردی و لاف زدندی که: تمام "تست های کنکور کوانتوم را در کسری از ثانیه با فنون ویژه بر کرسی نشانم". و آن دیگری اظهار همی داشتی که: "دیتا پروژکتور نیز، مفید دستگاهی است؛ چون چندین تست را در کسری از ثانیه در مقابل دیدگان متعلمان به نمایش می گذارد". آن دیگری از کرانه بفرمودی:"مسابقات علمی-آزمایشگاهی و فعالیت های علمیِ غیردرسی، اجحاف در حق دانشآموزان و کاستن از مهارت تستزنی ایشان است". البته، اکثر معلمان به سان متعلمان بودند؛ ساکت و حرف گوش کن. و من مات و مبهوت. از علومی که در مدرسه جاری است.
روزی مدیر مدرسه، بعد از از کلی تعریف و تمجید، مرا بنواخت. و اظهار داشت: "کاش به جای تدریسِ بی حاصل در آزمایشگاه و طبیعت، قدری نیز تست میزدید، تا تست خون متعلمان خوب بِنُماید". روز دیگر از پایین آمدن تست خون متعلمان اظهار ناخشنودی همی کردی. القصه، گویا آن همه تجربه و تخصص و زحمت، در مقابل چشمان ایشان، هیچ می نمود، هیچ.
در نتیجه ی اهتمامِ تام مدیر و دستیارانِ ایشان، مدرسه شده بود، تست کده. دانش آموزان، فوج فوج، در سالن و حیاط مدرسه، مشغول تست زدن بودندی. فقط تست تست تست. و من هاج و واج، از علومی که تاکنون غافل بودم و در هیچ کتاب و محفل علمی نجسته بودم.
سالی گذشت.
کرونا به ناز و کرشمه از در وارد شد. مدارس جمیعاً تعطیل گشتند. دانش آموزان، رو به سوی مشاور شتافتند. تا مر ایشان را چاره ای بسازد. و مشکل را بگشاید. مشاور بی نظیر و به غایت جدی. البته در فعل اقتصاد. و دانشآموزان ناغافل، از این همه جفایی که بر ایشان می رفت. برخی از متعلمان، کیسه گدایی در دست، در به در به دنبال تستی و مشاوره ای و راهی برای ورود به رشته پزشکی. که غایت آرزوهای خیل عظیم دانشآموزان است. کلاس از پس کلاس. تست از پس تست. مشاوره از پسِ مشاوره و علی هذا. کاش عاقلی پدیدار شود. و این گمراهان را مشاورتی میکرد. و از این سراب بی انتها بازشان می داشت. داستان متعلمان را، داستان سیمرغ ماند. که بسیار مرغان بشتافتند. ولی اندکی از ایشان به مقصود رسیدند. و البته، عده ای به ناحق در مسیر جان باختند و طی طریق نتوانستند. خداوند متعال انسان را به زینت خرد بیاراست تا خوب بیاندیشد. خوب ببیند؛ زندگی را. زیبایی ها را. تا خوب بنگرد در احوال خود. و راه زندگی را با توجه به احوالات خود برگزیند. تا لذت ببرد از معنویات و مادیات. و زندگی را به فنا نسپارد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
پایگاه اطلاع رسانی شورای نگهبان :
سخنگوی شورای نگهبان گفت: با توجه به تغییرات مجلس در لایحه رتبه بندی معلمان، اشکالات و ابهاماتی برای شورای نگهبان وجود دارد لذا برای رفع این ابهامات و اشکالات به مجلس برگشت داده شد.
هادی طحاننظیف درباره آخرین وضعیت لایحه رتبهبندی معلمان، اظهار کرد: با بررسیهایی که در خصوص این لایحه در جلسات شورای نگهبان صورت گرفت، این شورا با اهداف مصوبه موافق است و کلیت آن با توجه به اینکه ماهیت مصوبه لایحه است، مورد پذیرش این شوراست اما در برخی موارد نسبت به لایحه دولت و مواردی نیز با توجه به تغییراتی که در مجلس نسبت به لایحه صورت گرفته است، اشکالات و ابهاماتی برای شورای نگهبان وجود دارد لذا برای رفع این ابهامات و اشکالات به مجلس برگشت داده شد.
وی افزود: واقعیت این است اگر این ابهامات و ایرادات به صورت دقیق و شفاف برطرف شود، در عمل با مصوبهای کارآمد و قابل اجرا روبرو خواهیم بود که رضایت این قشر فرهیخته، دلسوز و زحمتکش را در پی خواهد داشت، لذا باید دولت و مجلس نسبت به این موارد نیز جلساتی برگزار و توافق کنند.
سخنگوی شورای نگهبان بیان کرد: ما در شورای نگهبان از حداکثر زمان قانونی خود استفاده کردیم و پیگیریهای متعددی در جهت رفع ابهامات مذکور و شفافتر مصوبه برای اجرای بهتر آن انجام دادیم که برخی از آنها روشن شد و برخی باقی ماند و امروز با اتمام زمان قانونی برای اظهارنظر، دیگر فرصتی باقی نمانده است، لذا باید نتیجه بررسیها را به مجلس اعلام نماییم.
امیدواریم به زودی در جلسات بعدی مجلس، ابهامات و اشکالات باقیمانده نیز بررسی و توافقات لازم با دولت حاصل گردد و مصوبه اصلاحی جهت اظهارنظر به این شورا ارسال شود طبیعتاً پس از اصلاح، مصوبه در اسرع وقت مجددا در دستورکار شورای نگهبان قرار خواهد گرفت.
پایان پیام/
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا) ؛ مدیر صدای معلم پس از برگزاری جلسه رسیدگی در شعبه 3 دادگاه کیفری یک استان آذربایجان شرقی به همراه اردشیر کاظمی خبرنگار این رسانه در این استان با جعفر پاشایی مدیر کل آموزش و پرورش آذربایجان شرقی دیدار و گفت و گو کرد .
جعفر پاشایی مدیر کل این استان به پرسش های صریح صدای معلم پاسخ داد .
همچنین در پایان صدای معلم از مجموعه های رفاهی فرهنگیان در این استان بازدید کرد .
پاشایی به صدای معلم گفت که همیشه دلم زیر پای معلمان بوده است .
مدیر کل آموزش و پرورش آذربایجان شرقی در پاسخ به صدای معلم در مورد مدیریت حدودن 9 ساله ایشان تصریح کرد که تنها هنرش در مدیریت « اعتماد سازی » بوده است .
آن چه ذکر آن مهم و قابل تامل است این است که عملکرد مدیر کل آموزش و پرورش آذربایجان شرقی در حوزه رفاه فرهنگیان قابل تامل و البته تقدیر است و «باشگاه فرهنگیان » این استان را می توان به لحاظ امکانات و تجهیزات مختلف در کشور منحصر به فرد دانست .
بخش نخست این گفت و گو را می خوانید .
گسترش دسترسي به فرصتهای آموزشي، ارتقاي کيفيت آموزش و ساير تقاضاهاي رو به افزایش از آموزش و پرورش، مستلزم صرف منابع عظيمي است که معمولاً تأمين آن از توان مالي دولتها خارج است. پیوند با جامعه راهی برای پر کردن خلأهای اجتماعی، تخصصی و مالی مدرسه است زیرا جامعه منابع گستردهای در اختیار دارد که برای مدارس میتواند ارزشمند باشد و منشأ اقدامات مفید و متنوعی در مدرسه شود. از جمله خیرین داوطلبی که مایل هستند وقت و منابع مالی خود را به مدرسه اختصاص دهند، موسسات و سازمانهای مردم نهادی که میتوانند فرصتهای غنی و مفیدی برای اعضای مدرسه فراهم نمایند و کسبوکارهایی که مایل هستند اطلاعات شغلی، مهارتی و تجربههای کاری موفق را با دانشآموزان به اشتراک بگذارند و نهادهای دولتی و غیردولتی که پتانسیل ارائه خدمات اجتماعی متنوع به دانشآموزان و خانوادهها را دارند.
در کشور جمهوری اسلامی ایران نیز در اسناد بالادستی بر این موضوع بسیار تأکید شده است. از جمله در بند 5 از هدف های کلان سند تحول بنیادین (افزايش مشاركت و اثربخشي همگاني به ويژه خانواده در تعالي نظام تعليم و تربيت رسمي عمومي) و بند 5 از راهبردهای کلان (تقويت و نهادينه سازي مشاركت اثربخش و مسئوليت پذيري مردم، خانواده و نهادهاي اقتصادي، مديريت شهري و روستايي و بنيادهاي عام المنفعه در نظام تعليم و تربيت رسمي عمومي) و هدف هاي كلان 5،2،3 و 7. همچنین در "بند ج فصل هشتم" سند مذکور عنوان شده که: وزارت آموزش و پرورش موظف است با تربيت، به كارگيري و سازماندهي نيروهاي توانمند و واجد شرايط، تامين و بسيج امكانات و منابع، تدوين برنامه هاي اجرايي كوتاه مدت و ميان مدت در سطح ملي و استاني، اصلاح قوانين و مقررات و جلب مشاركت و همكاري ساير دستگاه ها و نهادها، اقدامات لازم براي تحقق مفاد سند را معمول دارد.
در مبانی نظری سندتحول بنیادین صراحتا عنوان شده است که تعهد حاکميت به رعايت، حمايت و تحقق کاملِ حقِ بر تربيت رسمي و عمومي دلالت بر اين دارد که به افراد و گروهها و انجمنهای غیردولتی اجازه داده میشود در راستاي تحقق کامل اين حق، بهصورت قانونمند مشارکتجویند.
لذا، علاوه بر حضور خانواده در جريان تربيت رسمي و عمومي، بايد فضايي نيز براي مشارکت اشخاص حقيقي و حقوقي که در حوزهی تربيت رسمي و عمومي علاقه يا تخصص دارند، فراهم گردد. بنابراین طيف گستردهای از نهادها و سازمانهای غيردولتی در جامعه را دارای ظرفيت پاسخگویی به دعوت مشارکت جويانهی تربيت رسمی و عمومی معرفی نموده است. از جمله: نهاد وقف- مساجد و نهادهای مذهبی- انجمنهای خيريه در زمینههای مختلف اما مرتبط با تربيت رسمی و عمومی- انجمنهای علمی معلمان و متخصصان علوم تربيتی- مؤسسات علمی و پژوهشی با علائق تربيتی- انجمنهای معلمان و کارگزاران تربيت رسمی و عمومی- مؤسسات و شرکتهای ارائهدهندهی خدمات تربيتی- اشخاص حقيقی علاقهمند به حوزه تربيت رسمی و عمومی-انجمنها و مؤسسات فرهنگی در حوزهی علوم، فنون و هنر ...
به نظر می رسد وقت آن رسیده است که آموزش و پرورش با الهام از این شعار دفتر امور شوراهای آموزش و پرورش مبنی بر: "نگاه ملی، تحول منطقه ای"؛ بخشی از تصمیم گیری ها و مسئولیت ها را به مدیران مدارس واگذار نماید و نسبت به کوتاه تر نمودن دیوارهای سترگ موجود بین مدارس و جامعه محلی، اقدامات شایسته ای را پیش بینی کند و دستان یاریگر خیرین و نیکوکاران علاقه مندبه همیاری با مدارس را بفشارد و از ظرفیت های مشارکت جویانه آنان، به گرمی استقبال نماید تا بدین صورت، شاهد تحقق تعریف سند تحول از "مدرسه" به عنوان "محور توسعه جامعه محلی" باشیم.
بدون شک افزایش مشارکت به ایجاد حس مالكيت در مردم نسبت به آموزش و پرورش و حساسيت بيشتر آنها نسبت به آنچه در مدارس و آموزش و پرورش میگذرد منجر میشود و اعتمادملی به نظام تعلیم وتربیت کشور افزایش می یابد.
بنابراین تسریع در تصویب و ابلاغ "نظام جامع مشارکت درآموزش و پرورش" به عنوان چارچوبی مشخص به منظور توسعه مشارکت در آموزش و پرورش که وظایف و ماموریت های عوامل سهیم و موثر بر تربیت رسمی عمومی را برای همیاری و مشارکت در فعالیتهای آموزشی و تربیتی مشخص می نماید؛ توسط شورای عالی آموزش و پرورش ضروری به نظر می رسد.
همچنین ارائه لایحه ی "سند ملی مشارکت" به منظور تعریف میزان مشارکت کلیه دستگاه ها و سازمان های دولتی نسبت به یکدیگر و به ویژه نسبت به نهاد تعلیم و تربیت کشور، از سوی وزارت آموزش و پرورش به رئیس جمهور محترم که در مهرماه سال جاری نیز تاکید به تدوین "سندهمکاری سایر دستگاه و سازمان ها نسبت به آموزش و پرورش" داشتند، می تواند در برون رفت آموزش و پرورش از وضعیت فعلی، بسیار موثر باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در روزگاری که سجایای اخلاقی و انسانی رنگ می بازند، ریا و تزویر و دروغ باب می شود.در چنین اوضاع و شرایطی تلاش فردی و جمعی منتهی به این می شود که هر کس از نمد به جامانده برای خودش کلاهی درست کند ، کلاه روی سر دیگران بگذارد و کلاه خودش را از معرکه بیرون بکشد . گلیم خود را از آب بیرون کشیدن در عین بی هنری شرط دوام و بقا می شود .
در آشفته بازار تملق و ریا، نان قرض دادن و نان را به نرخ روز خریدن و خوردن نماد زیرکی و زرنگی می شود . خر استاد کریم را نعل کردن، به دلال و کارچاق کن توسل جُستن، و اموراتی از این دست سکه می شود. اما با همه ی این احوالات و گلایه ها و شُکوَه و شکایت ها، دشت نیلوفرهای آبی در نهایت شکوه و زیبایی تا انتهای مُرداب ها، شمیم دل انگیز عطر صداقت و صافی و صفا را با رقص نور و طراوت نسیم صبحگاهی را سخاوتمندانه در فضای لایتناهی می پراکند و بذرهای امید را در دلهای مُرده دوباره بارور می سازد.
جبار باغچه بان تمام زور و توانش را گذاشت برای آموزش کر و لال ها . محمد بهمن بیگی چسبید به باسواد کردن کودکان عشایر و عباس شهریاری که تازه اول راه است . عباس چندین سال است با راه انداختن کاروان خیال مجانین و کمتوان های ذهنی را مجانی به اردوهای ایرانگردی می برد. پیش از شکل گیری کاروان خیال در چشمان عباس دوست داشتنی نوعی اسرار و راز مگو در خانه ی دلش آشیان کرده بود، اما هربار که می خواستم کشف رمز کنم و ماجرا را از زبان خودش بیرون بکشم ، خیلی هنرمندانه پرسش من را به حاشیه می برد .
وی اصلا نمی خواست و شاید نمی توانست غم و رنج فرو خورده اش را برای هیچ بنی بشری بازگو بکند.
عباس کوهی از احساس است و دلش برای عاقل هایی که ما آنها را دیوانه می پنداریم، می تپد . او به تحصیلات آکادمیک پشت پا زد . در عوض کتابخانه اش را گسترش داد و به خطاطی و موسیقی رو آورد. او دستگاه های موسیقی را خوب می شناسد. تار و سه تار و سنتور را خوب می نوازد . در دستگاه های بیداد ، شور و همایون گاهی چنان از خود خلاقیت نشان می دهد که هر انسان بی ذوقی را به شور و شعف در می آورد.
عباس غزلیات سحرانگیز و دل انگیز حافظ را زمزمه می کند و با خط نستعلیق زیبا جلوه ای از عواطف مرموز آسمانی عشق را خلق می کتد. به هنرجویان موسیقی می آموزد، دخل و خرجش را خوب مدیریت می کند تا کاروان خیال زنده باقی بماند و با مظلوم ترین و بی پناه ترین انسان ها که همانا کم توان های ذهنی هستند را بتواند به سفر ایرانگردی ببرد.
عباس در دوران کرونا به اضطرار رعایت پروتکل های بهداشتی بساط ایرانگردی کاروان خیال را تعطیل کرد و باز هم به حال اول برگشت .
عباس می گوید: یک روز دیوانه ای به من گفت : خالو عباس خواب دیدم من را با خودت بردی مشهد ...و این جرقه ای شد که کاروان خیال شکل بگیرد . سال ۱۳۹۴ لیستی از کم توان های ذهنی باغملک و رامهرمز را فهرست بندی کردم . از میان آنها ۱۸ نفر را انتخاب کردم و با کسب رضایت خانواده ها و اخذ مجوزهای قانونی آنها را با یک دستگاه مینی بوس و دو دستگاه سواری با تدارک انواع تجهیزات از جمله همراهی پزشک و روان شناس و خدمه و آشپز به مشهد بردم . آنها آواز می خواندند و من با تار و سه تار آنها را همراهی می کردم، . خنده بر لبهایشان چه معصومانه نقش می بست و در کارهای گروهی مفاهیمی چون: ایثار، فداکاری ، همدلی و مهربانی چنان پررنگ و برجسته در وجودشان متجلی شده بود که از توصیف و توضیح آن عاجز و درمانده ام .
هر تابستان چندین گروه را به لطف و مساعدت بعضی از دوستان با کاروان خیال به شهرهای مختلف ایران پهناور می بردم. اما کرونا فعلا بساطمان را تعطیل کرد، خدا کند کرونا برود و کاروان خیال جان دوباره بگیرد...
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
۱- در کشور ما سالیانه هزاران نوجوان به سن بلوغ میرسند که کسی اندک توجهی به تربیت آنان نکرده است. امروزه دیگر جوان فلان روستای دور افتاده در نقاط مرزی هم این سوال برایش مطرح می شود که چرا و چگونه در شرایطی که اقتصاد و تولید کشور کاملا تعطیل است، عده ای روز به روز فربه تر می شوند و خودشان روز به روز بیشتر به حاشیه راندن می شوند؟
به انبوه کودکان و نوجوانان که در سرما و گرما در پارکها و چهار راهها رها شدهاند نگاه کنیم؟ این کودکان نه برای سیاستمداران جذابیتی دارند که برایشان نشست خبری بگذارند، نه مانند حجاب رگ غیرت کسی را برمیانگیزانند که برایشان تحصن و پلاکارد مقابل مجلس ببرند، نه برای شهرداری ذره ای ارزش دارند که برایشان فکری بکند و نه برای بنیاد مستضعفان و مجلس و قوهٔ قضاییه و پلیس اندک حساسیتی ایجاد میکنند. این کودکان در محیطی آکنده از خشونت و تحقیر و تجاوز رشد مییابند و هر روز در مواجهه با نگاههای عبوس و اخمها و پرخاشهای رهگذرانِ چهارراهها و خیابانها به افرادی عقدهای و پر از نفرت تبدیل میشوند.
باید توجه داشته باشیم که این کودکان و نوجوانان برای همیشه در سنین کودکی نمی مانند. اغلب آنها در بزرگسالی برای انتقام از جامعه قمه و چاقو و ساطور به دست میگیرند و در کوچهپسکوچههای خلوت دنبال زورگیری و جیببری و کیف قاپی و آتش زدن خودروهای ثروتمندان و دزدی و تجاوز و... میروند.
۲- بسیاری از کودکان در خانوادههایی رشد می یابند که به هیچ وجه صلاحیت داشتن فرزند را ندارند. کودکان در این خانوادهها با تحقیر و توهین و خشونت و فقر مضاعف رشد مییابند و بدون آنکه هیچ نهاد دولتی اندک مسئولیتی در قبال رسیدگی به خشونت خانوادگی در قبال کودکان داشته باشد، در محیطی پر از ترس و استرس بزرگ میشوند و احتمالاً در بزرگسالی به افرادی عقدهای و خشن که دنبال آزار دیگران هستند تبدیل میشوند. (بهتجربه متوجه شدهام که اکثر دانشآموزانی که در پی ایجاد مشکل در مدرسه بوده یا در پی آزار و اذیت دیگر دانشآموزان هستند، اغلب در خانوادههایی فروپاشیده و پر از خشونت و تحقیر زندگی میکنند)
۳- مهاجران و پناهندگان بی حساب و کتابی که از برخی کشورهای همسایه وارد می شوند و روز به روز بر تعدادشان افزوده می شود. اغلب این افراد [به دلایل مختلف مانند بحران اقتصادی حاکم در کشور، رفتارهای توهین آمیز برخی از مردم، نداشتن درآمد کافی و...] در محیط آکنده از خشونت و توهین و بیتوجهی رشد مییابند و ممکن است در بزرگسالی دست به اقداماتی خشونتآمیز بزنند و بخواهند از جامعه میزبان انتقام بگیرند.
۴- تورم افسارگسیخته چهار سال اخیر [به ویژه در حوزه مسکن] باعث فروپاشی بسیاری از خانوده های حاشیه نشین و کارگران روزمزد شده است. از قدیم گفته اند از که کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد امکان هر کاری متصور است. دولتمردان اگر فکر آنی به حال این قشر از جامعه که روز به روز در حال افزایش است نکنند، در آینده نه چندان دور کل جامعه با مشکلات عدیده ای مواجه خواهند شد.
- در چنین بستر اجتماعی است که جرم و جنایت روزبهروز بیشتر شده و جدیت پلیس هم باعث کم شدن جرم و دزدی و قمهکشی و کاهش زندانیان نمیشود.
- جامعه برای کمکردن قمهکشی و عربدهکشی و الواتی و زورگیری به جای اینکه دست قمهکش و زورگیر را بشکند و او را اعدام کند، چارهای ندارد جز اینکه دنبال حل ریشههای بحران بوده و عوامل و زمینههای لاتپرور و قمهکشپرور را از میان بردارد.
- طبقه متوسط و بالای جامعه اگر می خواهد روی آرامش ببیند، اگر می خواهد زن و کودک و سالمندش به آسودگی در خیابان تردد کند، اگر می خواهد امنیت خودرو و محله و خانه اش حفظ شود، اگر می خواهد بدون ترس و استرس به مسافرت برود باید فکر اساسی برای فاصله طبقاتی روزافزون داشته باشد.
- این گونه نیست که عده ای دلال و رانت خوار و فراریان مالیاتی و سلاطین اقتصادی و زیرمیز بگیر و بساز بفروش و صاحبان املاک و سلبریتی و.. هر روز بر ثروت خود بیفزایند و در جزیره جدا از دیگران بهشتی برای خود بسازند و بیاسایند. این گونه نیست که عده قلیلی برای خود باستی هیلز و پالادیوم بسازند و هزینه یک جشن تولدشان از کل زندگی بخش بزرگی از جامعه بیشتر باشد و همیشه هم در صلح و صفا زندگی کنند.
- امروزه دیگر جوان فلان روستای دور افتاده در نقاط مرزی هم این سوال برایش مطرح می شود که چرا و چگونه در شرایطی که اقتصاد و تولید کشور کاملا تعطیل است، عده ای روز به روز فربه تر می شوند و خودشان روز به روز بیشتر به حاشیه رانده می شوند؟
موارد اشاره بخش کوچکی از آسیب ها و مشکلاتی است که پایه و بنیان جامعه را تهدید می کند و در صورت بی توجهی بیشتر به مانند «هیولای فرانکشتاین» به سراغ جامعه خواهد آمد.
کانال خرمگس
آقای سید مسعود میرکاظمی معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان برنامه و بودجه در وبگاه توییتر پیامی منتشر کرد که مدتی است به عنوان خبر خوش در مطبوعات و فضای مجازی دست به دست می شود. توییت آقای میرکاظمی بدین شرح است:"برای حمایت از بازنشستگان در لایحه بودجه 200 هزار میلیارد تومان کمک به صندوق های بازنشستگی دیده شده؛ ناترازی صندوق ها میراث دیگری است که دولت سیزدهم در جهت حل آن قدم بر خواهد داشت". . آقای میرکاظمی نباید فراموش کرده باشد که بدترین ضربات به صندوق کشوری در دولت نهم، که ایشان وزیر بازرگانی بوده کلید خورده است.
هر بازنشسته وقتی تیتر خبر را ببیند ابتدا ذوق زده شود ولی وقتی که متن خبر را می خواند احساس می کند که تنها منت و سرکوفت است که به سرش زده می شود. از پیریزی نظام بازنشستگی در ایران حدود یک صد سال می گذرد. به زبان ساده ، فلسفه ایجاد صندوق بازنشستگی این است که فرد در زمان جوانی و اشتغال بخشی از درآمد خود را به صندوقی واریز می نماید تا زمان پیری و از کار افتادگی از آن استفاده نموده و معیشت و منزلتش محفوظ باشد. بررسیها نشان می دهند که در سال ۱۳۵۲ نسبت پشتیبانی در صندوقها ۲۵ به یک بوده است و در سال ۸۴ درآمد و هزینه صندوق ها سر به سر بوده است.
برای هر بیمه پرداز تامین اجتماعی به مقدار ۲۷ تا ۳۰ درصد حقوق (۷درصد سهم مستخدم و مابقی کارفرما) و برای هر مستخدم رسمی، ۲۲/۵ درصد حقوق (۹ درصد مستخدم و ۱۳/۵ درصد دولت) به صندوقهای بازنشستگی پرداخت می شود. مضافاً مستخدمین رسمی، حقوق ماه اول استخدام و هر افزایش دیگر خود تا تا زمان بازنشستگی رابه صندوق می ریزند.
مدیریت صندوقهای بازنشستگی و شرکتهای تابعه آن دست دولت است و بازنشستگان هیچ نقشی در اداره آن ندارند.
در دورانی که صندوقها پولدار بودند دولتها مثل آب خوردن از صندوقها به عنوان حیات خلوت برداشت کردند و نیز دولتها سهم خود را به صندوقها پرداخت نکردند و بدهکار صندوقها شدند و وقتی تراز صندوق ها به هم خورد و لاجرم شرکتهای دولتی (بعضاً ناکارآمد و زیان ده) را به جای بخشی از بدهی به صندوقها واگذار کردند. از سویی، از اواسط دهه ۸۰، با شیب تند، روند استخدام رسمی در دستگاههای دولتی قطع شد و دولت کارکنان خود را با قراردادهای مختلف از جمله پیمانی ، خرید خدمت، قراردادی و شرکت های پیمانکاری نیروی انسانی به خدمت گرفت که بر اساس قانون مدیریت خدمات کشوری حق بیمه آنها و سهم دولت بجای صندوق بازنشستگی کشوری به سازمان و صندوق تأمین اجتماعی که سازمانی غیر دولتی و بیشتر مختص مشمولین قانون کار و تامین اجتماعی است واریز، و بیمه پردازی به صندوق کشوری کمتر و کمتر شد.
برآورد می شود که اکنون نرخ پشتیبانی در صندوق بازنشستگی کشوری ۰/۹ و در صندوق بازنشستگی لشگری ۰/۸ و صندوق تامین اجتماعی ۴/۵ است و البته در شرایط ایده آل و مطلوب نسبت ۷ به یک است و لذا می بینیم که اکثر صندوقهای بازنشستگی ورشکسته و صندوق تامین اجتماعی نیز به دلیل نوسانات اقتصادی کشور با کاهش جذب نیروی انسانی در بنگاههای تولیدی و خدماتی بخشهای غیر دولتی مواجه و در حال ورشکستگی است.
قطعا بازنشستگان به دلیل مدیریت دولتی ناکارآمد حاکم بر صندوق ها در ورشکستگی آنها هیچ نقش و جایگاهی ندارند. بسیاری از کشورهای جهان منابع صندوقهای بازنشستگی را با آینده نگری و سرمایهگذاری بهینه در امور اقتصاد ملی و بین الملل و با منافع حاصله از این سرمایه گذاري های بلندمدت ، شرایط مناسبی را برای ادامه حیات و زندگی با کیفیت بازنشستگان در دوران میان سالی و کهولت فراهم می کنند. به عنوان مثال در کشور هلند درآمد صندوقهای بازنشستگی ۱/۷ برابر تولید ناخالص داخلی آن کشور است اما در کشور ما این شاخص زیر ۴۰ درصد است و یا در کشورهای توسعه یافته، صندوق های بازنشستگی به دلیل مدیریت اقتصادی کارآمد و بهرهور، جزو ۱۰ بنگاه اقتصادی برتر کشورشان به شمار میآیند. بنابراین ادعای حمایت از بازنشستگان و کمک ۲۰۰هزار میلیارد تومانی آقای میرکاظمی به صندوقها عاری از حقیقت است چون این عمل نه تنها حمایت از بازنشسته و کمک نیست بلکه دین و بدهی دولت به صندوق و تکلیف قانونی آنها در قوانین اداری و استخدامی مصوب مجلس است و مبلغی که هر ماه یک بازنشسته می گیرد حقوق نیست بلکه مستمری و مطالبه ناشی از سه دهه بیمه پردازی وی در زمان شباب و اوج فعالیت در ساختن و عمران کشور است که باید با مدیریت اقتصادی کارآمد در صندوق ها زندگی آنان را در دوران کهولت به نحو احسن و موثر پوشش می داد!
آقای میرکاظمی طبق عادت مدعی است ناترازی صندوق ها میراث گذشتگان است که دولت سیزدهم می خواهد ترازش کند. آقای میرکاظمی نباید فراموش کرده باشد که بدترین ضربات به صندوق کشوری در دولت نهم، که ایشان وزیر بازرگانی بوده کلید خورده است. حتماً قانون بازنشستگی پیش از موعد سال ۸۶ که لایحه دولت وقت بوده و با مصوبه مجلس و تایید شورای نگهبان تبدیل به قانون شد یادشان هست که ایشان هم در آن دولت سهمی داشت.
طبق این قانون مقرر شد طی ۳ سال مردان با سابقه ۲۵ سال و زنان با سابقه ۲۰ سال و با ۵ سال سنوات ارفاقی بدون شرط سنی بتوانند بازنشسته شوند. در ضمن آقای میرکاظمی نفرمودند با چه فرمولی می خواهند مشکلات صندوقها را حل کنند (احتمالاً با دادن کارت نان یا کارت پیاز و کارت سیبزمینی!). اما دلسوزان هشدار می دهند که صندوقهای بازنشستگی به سان بمب ساعتی پنهان هستند که هر آن ممکن است به انفجار برسند در حالی که هیچ کس به فکر آنها نیست. اتحاد جماهیر شوروی در زمان فروپاشی ۱۰۲ میلیون بازنشسته داشت.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید