صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

چهارمحال و بختیاری

منتشرشده در نامه های دریافتی

گروه گزارش/

نخستین نشست رسانه ای « صادق ستاری فرد » سخنگوی وزارت آموزش و پرورش به مناسبت هفته بزرگ داشت مقام معلم امروز شنبه دهم اردیبهشت در سالن اجتماعات وزارت آموزش و پرورش و با حضور خبرنگاران برگزار گردید .

هفته هاست که نشست های رسانه ای در این وزارتخانه تعطیل شده و اطلاع رسانی و پاسخ گویی به حضور مسئولان وزارت آموزش و پرورش در صدا و سیما محدود شده بود .

« صدای معلم » تنها رسانه ای است که به صورت رسمی به این وضعیت و در گزارش های متعدد خود اشاره کرده و از وضعیت موجود انتقاد است .

 سخنگوی وزارت آموزش و پرورش حدود سه دقیقه زودتر از زمان رسمی در سالن اجتماعات حضور پیدا کرد اما هنوز مقدمات لازم برای شروع رسمی این نشست فراهم نگردیده بود .

می توان گفت در چند سال اخیر این نخستین بار است که خبرنگاران با نوعی بی نظمی و بی برنامگی در برپایی نشست رسانه ای مواجه می شدند .

« علی پورسلیمان » مدیر صدای معلم نخستین فردی بود که در پشت تریبون قرار گرفته و پرسش های خود را مطرح کرد .

پورسلیمان گفت :

« جناب ستاری فرد

با سلام و تشکر از وقتی که برای پاسخ گویی و شفاف سازی اختصاص دادید .

سخن نخستین من سوال نیست بلکه نوعی یادآوری و تذکر است :

1-در نشست پیشین وزیر آموزش و پرورش با رسانه ها که در باشگاه فرهنگیان تهران برگزار گردید ؛ آقای یوسف نوری قول دادند که پروتکل و دستور العملی شفاف و مدون برای ارتباط با « رسانه » تدوین شود .

این مهم به کجا رسید ؟

16 فروردین سال جاری گفتید : « یکی از مهم ترین دلایل استقبال دانش آموزان از آموزش های حضوری تبیین گری خوب رسانه و صدا و سیما در اقناع افکار عمومی و البته تلاش همکاران آموزش و پرورش در ایجاد حس امنیت در خانواده ها و رعایت شیوه نامه های بهداشتی در مدارس بود.»

پس چرا از زمان شروع به کار دوستان تازه منصوب در روابط عمومی ، نشست های رسانه ای تقریبا تعطیل شده است ؟

2- در ماه های اخیر ؛ نارضایتی معلمان به ویژه از طریق برگزاری تجمعات پی در پی فزونی گرفته است .

صرف نظر از این که این اعتراضات درست و منطقی است و یا خیر ؛ آیا نارضایتی فراگیر معلمان تاکید می کنم نارضایتی فراگیر معلمان ؛ تهدیدی برای نظام آموزشی به حساب می آید ؟

شما و وزارت متبوع چه تدبیری برای حل مساله اندیشیده اید ؟

لطمات و آسیب هایی که این نارضایتی فراگیر در ابعاد مختلف مانند کیفیت آموزش  بر نظام آموزشی تحمیل می کند می توان گفت که جبران ناپذیر است .

آقای ستاری فرد

شکاف میان مدرسه و اداره و ستاد و صف از دیر باز در آموزش و پرورش ساری و جاری بوده است .

به نظر می رسد این شکاف در حال حاضر به وضعیت خطرناک و جبران ناپذیری رسیده است .

دست بند زدن به یک معلم در برابر انظار عمومی و تحقیر شان و شخصیت معلم به شدت ، افکار عمومی و احساسات معلمان را جریحه دار کرده است .

و این در حالی است که موضع وزیر آموزش و پرورش در این مورد سکوت بوده است .

به نظر می رسد حاکمیت تعصب خاصی نسبت به معلمان بر خلاف سایر کارمندانش ندارد و از آنان به صورت جدی حمایت نمی کند .

برخوردهای امنیتی و سرکوب معلمان آن هم در جلوی وزارتخانه ای که باید حافظ جایگاه و امنیت فرهنگی آنان باشد به شدت بر این بی اعتمادی و نارضایتی افزوده است .

در این شرایط ، چه راه حلی دارید ؟

ارتباط وزارت آموزش و پرورش با تشکل های فرهنگیان قطع شده است .

نهاد واسطی مانند سازمان نظام معلمی هم وجود ندارد که این وضعیت را تعدیل و منطقی کند و از همه بدتر اراده ای هم در وزارت آموزش و پرورش برای تحقق این مهم  دیده نمی شود .

شما چه کانال ارتباطی برای لینک شدن با معلمان و شنیدن صدای معلم دارید ؟

در واقع ؛

نه پلی دارید . نه توان ارتباط گیری دارید .

پل های پیشین را هم قطع کرده اید .

تشکل ها را هم که قبول ندارید .

نهاد واسط غیرامنیتی و غیر سرکوب گر مانند سازمان نظام معلمی هم ندارید .

توضیح دهید برای برون رفت از این بن بست چه برنامه ای تدارک دیده اید ؟ »

آن چه در زیر می آید ؛ پاسخ سخنگوی وزارت آموزش و پرورش به پرسش های مدیر صدای معلم است .

منتشرشده در گفت و شنود
چهارشنبه, 13 ارديبهشت 1401 14:27

دموکراسی شیوهٔ زندگی است

ارتباط بین دموکراسی و فرهنگ دموکراتیک و آموزش و پرورش

«دموکراسی » بیش از آن که یک مدل از انواع نظام‌های سیاسی باشد یک فرهنگ و شیوهٔ زیستن است.

در طول تاریخ کشورهای زیادی بوده‌اند که با شعار و هدف رسیدن به دموکراسی، به کودتا و قیام و انقلاب مبادرت ورزیده‌اند اما، پس از جابه جایی قدرت و تغییر نظام سیاسی کم کم دریافته‌اند که هیچ دموکراسی در کار نیست و هر آنچه صورت گرفته تغییر حاکمان و اربابان بوده است.

در هر جامعه و کشوری تا زمانی که دموکراسی به عنوان یک فرهنگ و شیوهٔ زیست فهم نشود و تا زمانی که انسانها از بدو تولد از خانواده گرفته تا گروه دوستان و مدرسه و پادگان و کارگاه و کارخانه و اداره و دانشگاه و کارخانه و خیابان و... به صورت دموکراتیک، تربیت و جامعه‌پذیر نشوند و دموکراسی به جهان‌بینی و الگویی که از دریچهٔ آن جهان را مشاهده می کنند، تبدیل نشود، با ده‌ها انقلاب و شورش و کودتا و جنبش و امثالهم به دموکراسی دست نخواهند یافت. انتظار این که افرادی که از کودکی توسط رسانه‌ها و خانواده و نهادهای آموزشی و فرهنگی تحقیر شده و با بدترین شیوه‌های ابراز خشونت کلامی رشد یافته، فردی دموکرات و روادار باشد، انتظار عبث و بیهوده‌ای است.

ارتباط بین دموکراسی و فرهنگ دموکراتیک و آموزش و پرورش

در جامعه‌ای که کودکان از بدو تولد در خانه با اخم و چوب دستی و با منطق «خفه شو » رشد می‌یابند. در جامعه‌ای که کودکان و نوجوانان از بدو ورود به مدرسه از ایستادن سر صف گرفته تا لباس یک شکل و تراشیدن یک مدل موی سر و فریادهای، «گوساله بتمرگ » و «خفه شو بشین سر جات» و «گم شو از کلاس بیرون» مدیر و معاونان و معلمان مواجه می‌شوند. در جامعه‌ای که جوانان از بدو ورود به پادگان با منطق سخت و متصلب «خفه شو » و اطاعت بی‌چون‌ و چرا مواجه می‌شوند. در جامعه‌ای که مردمش هنگام کوچک ترین بحث و جدلی از صف تاکسی و نانوایی گرفته تا تصادفی ساده با چوب و چماق و مشت به استقبال یکدیگر می‌روند. در جامعه ای که زن و شوهر براساس الگوهای مستبدانهٔ سنت، مجبور به تحمل یکدیگر می‌شوند و روزانه انواع توهین‌ها را نثار یکدیگر می‌نمایند و... انتظار ایجاد نظامی دموکراتیک که در آن همهٔ صداها شنیده شود و هرکس به حد و حدود قانونی خود قانع باشد و همه با صلح و آرامش در کنار یکدیگر زندگی نمایند، انتظاری خام و ساده‌لوحانه است.

ارتباط بین دموکراسی و فرهنگ دموکراتیک و آموزش و پرورش

انتظار این که افرادی که از کودکی توسط رسانه‌ها و خانواده و نهادهای آموزشی و فرهنگی تحقیر شده و با بدترین شیوه‌های ابراز خشونت کلامی رشد یافته، فردی دموکرات و روادار باشد، انتظار عبث و بیهوده‌ای است.

در جامعه‌ای با چنین سیکل معیوب تربیتی ؛ شهروندانی خشن، پرخاشگر، غیرستیز و خودبین پرورش خواهد یافت [و به احتمال زیاد] خود نیز به افرادی زورگو و غیرِ پاسخگو و خودبین تبدیل خواهند شد، چرا که شیوه‌ای تربیتی به غیر از دعوت به خفه شدن را نیاموخته و تجربه نکرده‌اند.

باید به‌خاطر داشت اولین راه رسیدن به دموکراسی، تغییر الگوهای ذهنی و پذیرشِ «غیر » به‌عنوان انسانی صاحبِ حق و اندیشه و علایق خاص خویش است.

کانال خرمگس


ارتباط بین دموکراسی و فرهنگ دموکراتیک و آموزش و پرورش

منتشرشده در یادداشت

گروه استان ها و شهرستان ها/

جمعی از معلمان ، دانش آموزان و اهالی روستای بیجقین از توابع شهرستان خدابنده استان زنجان در نامه ای به « صدای معلم » خواهان توجه و اقدام فوری سازمان نوسازی ، توسعه و تجهیز مدارس کشور نسبت به دبستان تخریبی امام خمینی (ره) واقع در این روستا شدند .

متن کامل این نامه که در اختیار این رسانه قرار گرفته به شرح زیر است .

منتشرشده در دانش آموز
سه شنبه, 12 ارديبهشت 1401 16:19

حق آموزش یا حق سلامت ؟

ای برادر تو همان اندیشه ای / مابقی خود استخوان و ریشه ای

گر گل است اندیشه تو گلشنی / ور بود خاری تو هیمه گلخنی

گر گلابی بر سر و جَیبت زنند / ور تو چون بولی برونت افکنند

(مولانا)

آسیب شناسی رفتارهای جامعه ایرانی و تقابل حق سلامت و حق آموزش

سرانجام پس از دو سال تعطیلی ، مدارس تقریبا به شرایط قبلی بازگشتند .

در این راستا و در کنار انذار ، انتقاد و گلایه هایی که توسط بسیاری از معلمان در شبکه های اجتماعی و نیز تشکل صنفی آنان و در محیط مدارس نسبت به بازگشایی زودهنگام مدارس و به قول آنان این اقدام « غیرکارشناسی » صورت می گرفت ؛ تعدادی از اولیای دانش آموزان با تجمع در برابر ادارات آموزش و پرورش اعتراض خود را از بازگشایی مدارس اعلام کردند .

برخی اعلام می کردند که مسافرت های نوروزی بی سابقه خانواده ها در ایام نوروز و ورود بلافاصله و دفعتی دانش آموزان به مدارس موجب تشدید همه گیری سویه های کرونا و آغاز پیک های بعدی آن خواهد گردید .

آسیب شناسی رفتارهای جامعه ایرانی و تقابل حق سلامت و حق آموزش

بگذریم از انتقادات تکراری که نسبت به وضعیت تراکم کلاس ها ،  بهداشت مدارس و ضعف وزارت آموزش و پرورش در کنترل و نظارت بر آنان و... صورت می گرفت .

نخستین پرسشی که در ذهن ایجاد می شود آن است که مسافرت نوروزی مردم چه ارتباطی با مدارس دارد و اساسا چرا مدارس باید جور گشت و گذار و تفریحات در تعطیلی این مردم را به دوش بکشند ؟

به قول دوستی که می گفت کرونا هیچ جا نیست الاّ هنگام بازگشایی مدارس و دانشگاه ها .

از این مقدمه که بگذریم می رسیم به موضوع اصلی این مکتوب که همانا خیزش برخی اولیای دانش آموزان نگران نسبت به بازگشایی مدارس و مورد تهدید قرار گرفتن سلامت فرزندان آنان است .

نکته مهم و قابل تامل در این نوع گفتمان ، تاکید این خانواده ها بر سلامت جسمی دانش آموزان است . برخی حتا بیان می کنند که ما می خواهیم بچه هایمان بیکار و بی سواد بار بیایند اما سالم باشند و زنده .

آسیب شناسی رفتارهای جامعه ایرانی و تقابل حق سلامت و حق آموزش

شاید ظاهر این گونه سخنان موجه و حتا منطقی به نظر برسند اما پرسش این است که چرا « سلامت روانی » در چنین جامعه ای برای کم تر کسی از درجه اهمیت و اولویت برخوردار است ؟ هشدارهایی که توسط دکتر احمدعلی نوربالا در سال 1390 در قالب گزارش فوق ارائه شده و نیز افزایش 300 درصدی افراد دچار اختلالات روانی نشان می دهد که فعالیت و یا سیاست گذاری و برنامه ریزی خاصی در حوزه " سلامت روان " انجام نگرفته و به عبارت دیگر ، جامعه به حال خود رها شده است .

به عبارت دیگر ، چرا جامعه ما فرد دارای اختلال روانی را بیمار نمی داند اما ظاهر و جسم  برای آنان مهم است .

بدون تردید ، تعطیلی مدارس و سبک زندگی ناشی از بحران کرونا تاثیرات عمیق و گزنده خود را بر روی روان افراد گذاشته است و این را به وضوح در رفتارهای روزمره آنان می توان مشاهده کرد .

اما کم تر دیده شده که این گونه افراد دغدغه و یا نگرانی خاصی در مورد تاثیرات روانی این بحران داشته باشند .

حال این پرسش اساسی مطرح می شود که آیا حضور و وجود یک فرد دچار اختلالات روانی برای جامعه مضر و حتا خطرناک است و یا کسی که فرضا دچار یک نقص جسمی و حتا معلولیت فیزیکی باشد ؟

آسیب شناسی رفتارهای جامعه ایرانی و تقابل حق سلامت و حق آموزش

پاسخ روشن است اما کم تر کسی حاضر به اعتراف و اذعان به این موضوع ساده می شود .

مدیرکل دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت در نشست خبری وزارت بهداشت که به مناسبت هفته سلامت روان به صورت ویدیوکنفرانسی برگزار شد چنین می گوید : ( این جا )

«قبلا شیوع اختلالات روان‌پزشکی ما بین ۲۳,۴ و ۲۳.۶درصد بود. در اواخر سال ۱۳۹۹ هم مطالعه کشوری دیگری انجام شد که شیوع اختلالات روان‌پزشکی به ۲۹.۷ درصد رسید. جالب است بدانید که در این مطالعه ۲۹.۷ در جمعیت عمومی استخراج شد، اما در همان مطالعه ارزیابی شد و متوجه شدند که ۱۴.۹ درصد از کسانیکه در مطالعه شرکت کرده بودند، به کرونا هم مبتلا شده بودند. حال قدم بعدی این بود که در افرادی که به کرونا مبتلا شدند، میزان شیوع اختلالات چقدر شده است که مطالعه نشان داد که میزان شیوع اختلالات روان‌پزشکی در این افراد ۳۹.۸ درصد است که نشان می‌دهد ابتلا به کرونا در این گروه خاص جمعیت هدف، شانس مسائل روانشناختی را بالا برده است. همچنین در مطالعه مشخص شد که چهار درصد افرادی که در مطالعه شرکت کرده‌اند، افرادی هستند که یک عضو نزدیک خانواده خودشان را به علت کرونا از دست داده‌اند و در این افراد میزان اختلالات روانشناختی ۴۰.۸ درصد بود. این نتایج نشان داد که ما با بحرانی به نام کرونا مواجهیم و مشکل جهانی است. در همه جای دنیا کرونا منجر به افزایش مشکلات در حوزه سلامت روان شده است. فقط هم کرونا نیست و در زمان سارس و مرس هم پیش آمده بود . »

دبیر کمیته تخصصی سلامت روان در ایران در 15 مهر 1400 می گوید : ( این جا )

«  «در حالی که هنوز درگیر پیک پنجم نشده بودیم، بررسی‌ها نشان می‌دهد که میزان اختلالات روان در دوران کرونا به شدت افزایش یافته است.»

به گفته آقای نوربالا، کووید ۱۹ اختلالات روانی در ایران را «تشدید» کرده و آنهایی که درگیر کرونا شده‌اند و یکی از بستگان خود را از دست داده‌اند، «بیشتر دچار اختلالات روانی شده‌اند.»

اوایل اردیبهشت‌ماه سال جاری نیز مدیرکل مشاوره و امور روان‌شناختی سازمان بهزیستی ایران از افزایش ۹ تا ۱۱ درصدی استرس، اضطراب و افسردگی شدید و متوسط در شش ماه اول آغاز همه‌گیری کرونا در کشور خبر داده بود . »

با این وجود اما چرا کم تر کسی نگران وضعیت روانی آدم ها و تاثیرات رفتار آنان بر روی دیگران و ضعیت کلی جامعه است ؟

در یادداشتی که در 14 خرداد 1400  با عنوان : « در جامعه ای که اکثریت آن را افراد دچار اختلالات روانی تشکیل می دهند آیا می توان به " دموکراسی " دل بست ؟ » نوشتم به برخی آمارها و واقعیات اشاره کرده بودم . ( این جا )

آسیب شناسی رفتارهای جامعه ایرانی و تقابل حق سلامت و حق آموزش

« شاید در نگاه نخست به نظر برسد افرادی که قادر به سازگاری با اکثریت جامعه نیستند در فرایند سازگاری و یا هوش سازگار شدن دچار اختلال شده اند اما واقعیت این است که فرد سالم نمی تواند هویت خود را در دیگران استحاله کند درست مانند کسی که در محیطی با هوای پاک زندگی کرده اما زمانی که در محیط آلوده قرار می گیرد ارگانیسم وی شروع به واکنش می کند و قادر به جذب هوای آلوده نیست .

به تازگی ، علی اسدی، معاون دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت با اشاره به تعداد افرادی که در ایران دارای اختلال روانی هستند، گفته است :  ( این جا ) در گروه سنی ۱۴ تا ۶۵ سال یعنی میان ۵۰ میلیون نفر از جمعیت کشور، حدود ۲۳ تا ۲۵ درصد آنها دارای یک اختلال روانپزشکی هستند یا یک اختلال روانی را تجربه کردند درواقع تعداد این افراد بالغ بر ۱۲ تا ۱۵ میلیون نفر است.

اسدی در پاسخ به این سوال که چه تعداد از مردم کشور از وجود اختلال روانی در خود بی‌خبر هستند؟ گفت: حدود ۶۰ درصد مردم دارای افسردگی، اضطراب، وسواس و یکی از اختلالات روانی هستند که اطلاعی ندارند و نمی‌دانند که بیماری دارند و باید خود را درمان کنند از طرفی حدود ۴۰ درصد مردم می‌دانند به یکی از اختلالات روانی مبتلا هستند اما فکر می‌کنند خودش خود به خود خوب می‌شود به همین دلیل به روانشناس، مشاور و روانپزشک مراجعه نمی‌کنند و تصور دارند با استراحت کردن، گل گاوزبان خوردن و… می‌توانند خودشان را درمان کنند درصورتی که افسردگی، اضطراب، وسواس، اختلالات خلقی و… جزء بیماری‌های روان پزشکی است که فرد در صورت ابتلا باید از طریق مراجعه به پزشک، مداخلات دارویی و غیردارویی خود را درمان کند .

آسیب شناسی رفتارهای جامعه ایرانی و تقابل حق سلامت و حق آموزش

گزارشی از ایسنا را که در دوم دی ماه 1389 منتشر شده است را مرور می کنیم : ( این جا )

« استاد روان پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران گفت: اختلالات رواني و رفتاري اختلالاتي شايع هستند و 25 درصد افراد دنيا در طول زندگي خود به آن دچار مي‌شوند .

‌ دكتر احمد علي نوربالا در همايش سلامت روان و رسانه‌ درباره اختلالات روانپزشكي و پيامدهاي اجتماعي آن اظهار كرد: اختلالات رواني در همه كشورها و جوامع و تمام سنين و در هر دو جنس ديده مي‌شوند و افراد را در جوامع شهري و روستايي و در گروه‌هاي فقير و غني درگير مي‌كند .

 چرا « سلامت روانی » در چنین جامعه ای برای کم تر کسی از درجه اهمیت و اولویت برخوردار است ؟در كشور ما بر اساس مطالعه كشوري سلامت روان كه در سال 78 انجام شد، حدود 21 درصد افراد دچار علائم و نشانه‌هاي رواني بودند و متاهلان نسبت به افراد مجرد وضع بدتري داشتند .

در مطالعه ای در سال 80، 17 / 10 درصد از مردم ايران از اختلالات رواني رنج مي‌بردند كه اين آمار در استان تهران حدود 14 درصد بود، البته قرار بود اين مطالعه هر پنج سال يك بار انجام شود، اما به علت عدم همكاري وزارت بهداشت اين مطالعه براي بار دوم در سال 87 انجام شد .

وي درباره آمار سال 87 اظهار كرد: تعداد مبتلايان به اختلالات رواني در استان تهران حدود 34 درصد بود كه نشان دهنده رشد 60 درصدي مبتلايان به اين اختلالات در طي 9 سال بود .

اين استاد روان پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران درباره عوامل تاثيرگذار بر سلامت روان اظهار كرد: در اين زمينه عوامل ژنتيك 15 درصد‌ و عوامل اجتماعي 50 درصد نقش دارند .

اين استاد روان پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران با بيان اينكه انگ زدايي از بيماران رواني از مبتلايان به ايدز كمتر است، اظهار كرد: اهميت اختلالات رواني مغفول واقع شده است، اين در حاليست كه براساس پژوهش‌هاي انجام شده ايراني‌ها افرادي نگران‌، غمگين،‌ قانون گريز و غيرقابل پيش بيني هستند و همه اين عوامل خطر بروز اختلالات رواني را افزايش مي‌دهد . »

در ويژه‌نامه بهداشت روان که در تابستان  1390  در مجله روان پزشکی و روان شناسی بالینی منتشر شده است چنین آمده است : ( این جا )

« وضعیت موجود و آن چه که لازم است مورد توجه قرار گیرد، به صورت خلاصه بدین شرح است:

 1- اهمیت سلامت روانی و نیز سلامت اجتماعی در سامانه سلامت کشورها و نیز ایران تا حد زیادی نادیده گرفته شده است. بنابراین برای آینده سلامت روانی و اجتماعی جهان و نیز ایران احساس نگرانی می­شود.

 2- آمار اختلال های روانی در ایران در مقایسه با سایر کشورها وضع خوبی ندارد.

 3- جامعه ایرانی، جامعه ای هیجانی، نگران، غمگین، حرمت شکن، غیرقابل پیش بینی و به تعبیر برخی بزرگان و مسئولان ؛ غیراخلاقی، قانون گریز و نظارت ناپذیر است، که همگی از عوامل خطر بروز اختلال روانی و بیماری های روان تنی است.

 4- در ایران افراد متأهل نسبت به افراد مجرد، به دلایل گوناگون از سلامت روانی بهتری برخوردار نیستند، موضوعی که جای فکر و نگرانی دارد .

5- در ایران سیر فزاینده آمار طلاق، در شهر و روستا نگران کننده است که نشان گر وجود مشکل و آسیب در خانواده و دست کم اختلال در روابط میان­ فردی است.

 6- مهار نشدن، بلکه رشد سیر شیوع پدیده اعتیاد در ایران، با وجود همه مقابله های جدی صورت گرفته پیش و پس از انقلاب، نشان گر ناموفق بودن اقدامات انجام شده بوده، اعتیاد را به مقوله مهم آسیب زای روانی اجتماعی کشور تبدیل کرده است.

 7- اگر در بعد پیش گیری از بروز عوامل تنش زا، در سطح خانواده و اجتماع اقدامی اساسی و بنیادی صورت نگیرد، آینده ای ناخوشایند برای کشور پیش بینی می شود.

 8- آموزه های دینی و موازین اخلاقی و معنوی جدا از نگاه سیاسی و دیدگاه حاکمان دینی، از عوامل مؤثّر در تأمین، حفظ و ارتقای سلامت روانی به حساب می آید.

 9- زمینه‌سازی برای کاهش نگرانی و ایجاد فضای آزاد و بانشاط، همراه با امنیت و رفاه اجتماعی و برخورداری جامعه از حقوق وکرامت انسانی و قابل پیش بینی، همگی در سطح نخست پیش گیری سلامت روانی اجتماعی قرار می گیرد، موضوعی که نادیده گرفته شده است و تدبیری جدی می‌طلبد.

 10- آگاهی بخشی به همه اقشار جامعه و همه مسئولان تقنینی، اجرایی، قضایی، نظامی، امنیتی و اطلاع رسانی درباره عوامل سبب ساز آسیب های اجتماعی و اختلال های روانی و بار این اختلال ها بر سلامت، فرهنگ و اقتصاد جامعه از اولویت های بسیار مهم است . »

نگاهی به آمارهای ارائه شده نشان می دهد که در مدت بیش از دو دهه تا کنون ( از سال 1378 ) تعداد افرادی که در جامعه ایران دچار اختلالات روانی هستند سه برابر شده است .

از سوی دیگر ، این آمارها رسمی هستند و معمولا در جامعه ما بین آمارهای رسمی و واقعی تفاوت معناداری دیده می شود .

به عبارت ساده تر ، در حال حاضر ، اکثریت جامعه ایران را افرادی تشکیل می دهند که دچار اختلالات و یا بیماری های روانی هستند .

از سوی دیگر ، هشدارهایی که توسط دکتر احمدعلی نوربالا در سال 1390 در قالب گزارش فوق ارائه شده و نیز افزایش 300 درصدی افراد دچار اختلالات روانی نشان می دهد که فعالیت و یا سیاست گذاری و برنامه ریزی خاصی در حوزه " سلامت روان " انجام نگرفته و به عبارت دیگر ، جامعه به حال خود رها شده است .

آسیب شناسی رفتارهای جامعه ایرانی و تقابل حق سلامت و حق آموزش

نکته قابل تامل آن است که صفاتی مانند نگران‌، غمگين،‌ قانون گريز و غيرقابل پيش بيني بودن مشترک در پژوهش هایی این چنین است .

جلال یونسی، روانشناس، درباره علت افزایش بیماری‌های روانی در ایران به "فضای جامعه" اشاره می‌کند و می‌گوید: «گاهی پیش می‌آید که برخی مشکلات اقتصادی را عاملی بر افزایش آمار بیماری‌های روانی در کشور اعلام می‌کنند. اگرچه وضعیت اقتصادی جامعه هم یکی از عوامل موثر بر روح  و روان مردم است، اما این تمام دلیل نیست. کمااینکه در حال حاضر افرادی که در شمال شهر تهران دچار اختلال روانی هستند، تعدادشان کمتر از ساکنان جنوب شهر نیست، اما به طور کلی، فضای جامعه اعم از بحران‌های اقتصادی، وضعیت فرهنگی، معیشت، چالش‌های اجتماعی و سیاسی همه و همه عواملی تاثیرگذار بر قالب روان مردم خواهد بود . »

به نظر می رسد که نگاه جامعه نسبت به فرد سالم و فرد بیمار نیاز به بازخوانی و تحول جدی دارد .

این که برخی و شاید بسیاری با محروم کردن فرزندان خود از « حق آموزش » به دنبال برجسته سازی و مهم نشان دادن حق سلامت هستند نشان می دهد که هنوز برای این مردم ، تفکر جایگاه چندانی ندارد چه رسد به مقولات دیگر .

از دموکراسی و تشکیل آن در جامعه ای که 78 درصد آن را تقدیرگرایان تشکیل می دهند  ؛ فاکتور بگیریم ( این جا ) ؛

 آیا اساسا می توان در چنین جامعه ای هویتی مستقل داشت و به زیست انسانی امیدوار بود .

***

کلیپ زیر اعتراض والدین دانش آموزان شیرازی در برابر اداره آموزش پرورش شیراز بعد از بازگشایی مدارس به صورت حضوری را نشان می دهد . ( سه شنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۱ )

منتشرشده در پژوهش

نقش خانواده ایرانی در سرکوب شوق دانستن و آموختن و روحیه پرسشگری

1- معلمان، فقط آن‌هایی نیستند که با گچ، پای تخته سیاه ایستاده، مشغول تدریس‌اند. گرچه اینان، شریف و کارشان پر زحمت است اما آدمیان اگر، عطش و شوق دانستن داشته باشند، آن که می‌آموزاند، چه انسان‌ها و چه حتی همه‌ی موجودات دیگر نیز می‌توانند او را تعلیم دهند. اگر شوق آموختن باشد، از در و دیوار این عالم، درس می‌بارد. عطش علم، شوق دانایی و جان تشنه‌ی معرفت اگر باشد، معلمان بسیارند که با آدمی سخن بگویند و بیاموزندش. او اگر بخواهد بیاموزد، حتی یک مورچه هم می‌تواند درسی بزرگ به او بدهد. آن‌گونه که تیمورلنگ را آموخت.

در تاریخ می خوانیم:

«تیمور لنگ پس از نبردی بزرگ سرگردان صحراها بود، برای فرار از دست دشمن به خرابه‌ای پناه برد. او هنگام استراحت در کنج دیواری خراب، مورچه‌ای را دید که با دانه‌ای گندم در دهان قصد داشت از دیوار بالا برود. اما وزن دانه گندم بیش از مورچه بود و هر بار دانه از دهان او می‌افتاد. مورچه اما هر بار پایین می‌آمد، دانه را برمی‌داشت و از نو تلاش می‌کرد. این اتفاق ده‌ها بار تکرار شد و مورچه عاقبت موفق شد دانه گندم را به لانه ببرد. در این حال ، سردار شکست‌خورده پس از مشاهده عزم خلل‌ناپذیر مورچه با خود گفت: «تو کمتر از مورچه نیستی»! برای همین تا به مقصود نرسید از کوشش دست برنداشت و شش سال تمام به زد و خورد با رقیبان مشغول بود و آن قدر کشمکش کرد تا این که توانست همه آنها را منکوب کرده و خاک ماوراءالنهر را تحت سیطره خود درآورد…»

این که این داستان، واقعیت تاریخی دارد یا نه، چندان مهم نیست. بلکه قصه‌ای است که به همگان یادآوری می‌کند: تو اگر خواهان دانستن باشی، از یک مورچه هم می‌توانی بیاموزی. گاه وضعیت از این هم نگران‌کننده‌تر می‌شود، و آن وقتی است که خانواده‌ها روحیه‌ی پرسش‌گری کودکان را سرکوب و میل به دانستن‌شان را نابود می‌کنند.

به تعبیر مولانا:

هر کجا دردی دوا آنجا رود
هر کجا فقری نوا آنجا رود
هر کجا مشکل جواب آنجا رود
هر کجا کشتیست آب آنجا رود
آب کم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آب از بالا و پست

«طبیعت »، «تاریخ » و "«تجربه »، سه معلم بزرگ آدمی هستند. هر سه‌ی این معلمان، تدریس‌شان را نه با تکیه بر گزاره‌های زبانی که به نحو دیگری عرضه می‌کنند. اما ما با این معلمان چه می‌کنیم؟ « طبیعت» را پایمال و غارت می‌کنیم. از معدن « تاریخ »، جز نفرت و دشمنی و یا افتخار و تفاخر چیزی استخراج نمی‌کنیم و در نهایت، به همه‌ی تجربه‌های بشری و حتی تجربه‌های خود، بی‌اعتنایی می‌ورزیم.

2- معلم، بسیار است، کو دانش‌آموز؟

امروزه معلمان نکته‌ی مولانا را بهتر از دیگران می‌یابند که آن‌ چه کلاس درس و فرایند تعلیم و تعلم را به رخوت کشانده است، فقدان شوق دانستن و کم‌رنگ شدن فرایند دانش‌آموزی و نبودن تشنگی است. آنان هستند که بیش و پیش از دیگران با ذهنیت‌های علم‌گریز اغلب حاضران در کلاس درس مواجه می‌شوند. دل‌های سردِِ گریزان از دانش و آموختن، کام معرفت‌شان را تلخ می‌کند و کاری از دست‌شان برنمی‌آید.

کمتر به این پرسش اندیشیده‌ایم که چرا شوق دانستن و علاقه به آموختن به نحو نگران کننده‌ای پایین است. و علت و یا علل آن کدام است؟

نقش خانواده ایرانی در سرکوب شوق دانستن و آموختن و روحیه پرسشگری

عموما علت فرایند بسیار نابه هنجار کنونی را سازمان رسمی تعلیم و تعلم، (مدارس و دانشگاه‌ها و ساختارهای مربوطه)، می شناسند. البته بخش بزرگی از مسئولیت بر عهده‌ی ساختارهای رسمی و نهادهای دولتی است، اما آیا به نقش نهاد خانواده در عقیم شدن ذهنیت کودکان توجه کرده‌ایم؟

معلمان، چگونه می‌توانند تنور آموزش را گرم کنند، در حالی‌که مشتری آنان چیزی از آنان نمی‌خواهند؟ چگونه می‌تواند با ذهن‌های سترون و عقیم ارتباط برقرار کنند که از نه تنها شوق دانستن ندارند که از آموختن می‌گریزند؟ این‌جا است که نقش خانواده‌ها پررنگ می‌شود. آیا خانواده‌ها فرزندان را مشتاق علم‌آموزی و با روحیه‌ای لبریز از شوق دانایی، روانه‌ی کلاس درس می‌کنند؟ آیا زمین ذهن آنان، آماده‌ی بذرپاشی علم و معرفت است؟ دانش‌آموزان چه نگرشی نسبت به دانش و دانایی دارند و این نگرش را از کجا و توسط چه کسانی به دست آورده‌اند؟

نقش خانواده ایرانی در سرکوب شوق دانستن و آموختن و روحیه پرسشگری

 وقتی خانواده‌‌ها چون آتش‌کده‌ای خاموش و سرد هستند و مشعل هیچ کتابی در آن‌ها روشن نیست، وقتی فرزندان، هیچ‌گاه والدین خود را مشغول مطالعه ندیده‌اند و هنگامی‌که فرزندان، در جریان هیچ گفت‌وگوی خانوادگی در باب دانش و علم نبوده‌اند و در نهایت، وقتی علم، دانش و معرفت در خانواده‌ها محترم نبوده است، چرا باید انتظار داشته باشیم، دانش‌آموزان (به مثابه‌ی محصولات چنین باغ‌های سترونی)، درونی گشوده به معرفت و شوقی سوزان به علم داشته باشند؟ گاه وضعیت از این هم نگران‌کننده‌تر می‌شود، و آن وقتی است که خانواده‌ها روحیه‌ی پرسش‌گری کودکان را سرکوب و میل به دانستن‌شان را نابود می‌کنند.

به مقاومت دانش‌آموزان و دانش‌جویان در برابر آموختن، بیندیشیم. و به این پرسش که چرا دانش و علم، در این سرزمین، عملا بی‌مقدار شده است؟

کانال خرد منتقد


نقش خانواده ایرانی در سرکوب شوق دانستن و آموختن و روحیه پرسشگری

منتشرشده در دانش آموز

نگاهی به مساله شهرداری ها و تعهدات و وظایف فراموش شده در برابر آموزش و پرورش

جستارگشایی

این هفته شهرداری کرج در اقدامی شایسته با تجلیل از جامعه کارگری روز جهانی کارگر را گرامی داشت . فارغ از حواشی جلسه (عدم حضور اعضای شورا به جز دکتر عمار ایزدیار) باید از اقدام مثبت شهرداری تشکر نمود.

12 اردیبهشت به مناسبت شهادت استاد مطهری به عنوان روز معلم نام گذاری شده است و البته شورا و شهرداری کرج به سان خیلی از شهرهای دیگر از کنار این روز مهم و ملی چراغ خاموش رده شده و نهایتا برای جامعه ای تاثیرگذار به استعداد بیش از چهل هزار فرهنگی شاغل و بازنشسته تنها به تبریک کلیشه ای بسنده نمودند.

این در حالیست که طبق قوانین جاری، شهرداری و شوراها ، وظایف قانونی و تکالیف حاکمیتی در خصوص آموزش و پرورش دارند به طوری که بخش مهمی از موضوعیت معاونت فرهنگی شهرداری و کمیسیون فرهنگی شورا معطوف به دستگاه تعلیم و تربیت می باشد.

به دلیل گستردگی و حساسیت ویژه آموزش فرزندان این کهن مرز و بوم ، شورای آموزش و پرورش هر استان به ریاست استاندار و عضویت حدود بیست دستگاه مرتبط من جمله شورا و شهرداری ها رسمیت پیدا می کند.

بر اساس قوانین موجود، تکالیف و وظایف مهمی بر گردن سایر دستگاه‌ها و نهادها مترتب بوده و اصولا در برخی از حوزه ها شورا و شهرداری بازوان توانمند و یاریگران دستگاه تعلیم و تربیت تلقی می شوند و البته در دنیای متمدن کلیت امورات شهر از صفر تا صد زیر نظر شهرداری ها بوده و مدیریت شهری متمرکز و یکپارچه عمل می کند.

به هزار و یک دلیل در کشور و خصوصا کرج وظایف و تکالیف شورای شهر و شهرداری در قبال آموزش و پرورش ناتمام و نافرجام بوده و نیازمند بازنگری جدی و ارزیابی قصورات متقابل بین بخشی و بین سازمانی طرفین هستیم.

اگر در برخی از حوزه ها ، شهرداری داوطلبانه و یا تحت فشار به بخشی از وظایف خود گردن نهاده باشد این مهم معمولا از سر منت، تفاخر و احیانا تظاهر بوده است در حالی که وظایف و تکالیف شورا و شهرداری در قبال دستگاه تعلیم و تربیت وظیفه حاکمیتی و تکلیف قانونی است نه اقدامی از سر دلسوزی و منت گذاری...

نگاهی به مساله شهرداری ها و تعهدات و وظایف فراموش شده در برابر آموزش و پرورش

در پایین و با بهره گیری از یادداشت وزین « جمال صفرزاده » درنگی در وظایف و تکالیف قانونی شورا و شهرداری ها در خصوص دستگاه تعلیم و تربیت خواهیم داشت.

« نقش بی‌بدیل و محوری آموزش و پرورش در شکل‌دهی فرهنگ شهروندی و تقویت روحیه مشارکت و خرد‌ورزی در میان دانش‌آموزان و همچنین ارتقای فرهنگ نظم‌گرایی و بهبود فرهنگ و سبک زندگی ایرانی- اسلامی از هیچ‌کس پنهان نیست. باید پذیرفت که مسیر توسعه و پیشرفت کلیه فعالیت‌های جامعه در بستر آموزش و پرورش رقم می‌خورد. یونسکو آموزش و پرورش را سرآغاز توسعه می‌داند و توسعه و پرورش شهروندان مطلوب توسط این وزارتخانه موثر به بار می‌نشیند.

بررسی تجارب کشورهای توسعه‌یافته یا در حال توسعه نشان می‌دهد که سازمان‌های غیر‌دولتی و خصوصی از جمله شهرداری‌ها به عنوان بازوی یاری‌رسان می‌توانند چشم‌انداز بسیار مناسبی را برای فرهنگ جامعه و آداب شهرنشینی و شهروندی رقم بزنند. در بسیاری از این کشورها اداره امور مدارس به عهده شهرداری‌ها است. مانند ژاپن: آموزش و پرورش عمومی، اتریش: ایجاد مدارس ابتدایی، هلند: آموزش و پرورش عمومی، سوئد: آموزش و پرورش عمومی و…

نگاهی به مساله شهرداری ها و تعهدات و وظایف فراموش شده در برابر آموزش و پرورش

هر ساله نظر به دورنمای روابط دو‌جانبه شهرداری و آموزش و پرورش مناطق که متکی بر اعتماد و احترام متقابل است و با تصمیم بر گسترش و تعمیق روابط دو‌جانبه در عرصه تربیتی- پرورشی، آموزشی، عمرانی، امور شهری و دیگر زمینه‌ها با تکیه بر منافع و گسترش همکاری‌ها دو سازمان در راستای هم‌افزایی ظرفیت‌های موجود و بستر‌سازی لازم برای تقویت نظام آموزش رسمی و توسعه کمی و کیفی فعالیت‌های مشترک تفاهم‌نامه‌ای بین شهرداری و ادارات آموزش و پرورش مناطق منعقد می‌شود که بر اساس آن همکاری لازم در زمینه‌های مختلف از جمله فعالیت‌های برنامه‌ای شامل برنامه‌های علمی- آموزشی، فرهنگی- هنری و ورزشی (40درصد اعتبار) و همچنین فعالیت‌های تجهیزاتی (20درصد اعتبار) و عمرانی (40درصد اعتبار) را در سایه احترام متقابل بایستی به ثمر برسد که محقق شدن آن با اعتبارات تخصیصی از سوی شهرداری قابلیت اجرایی دارد.

البته اهداف زیبای تفاهم‌نامه در سه زمینه صدرالاشاره صرفا روی کاغذ جلوه‌گری می‌کند و از 100درصد اعتبار تخصیصی تا 50درصد آن هم محقق نمی‌شود و آن هم با چند برابر کردن فاکتور‌های هزینه‌ای (بعضا تا 5برابر نرخ روز) به بهانه نبود پیمانکار لازم و… میسر می‌شود.

عدم نظارت کافی بر نحوه هزینه‌ها از سوی دستگاه‌های ذی‌ربط باعث اتلاف بودجه تخصیصی مربوطه می‌شود و عایدی خاصی نصیب آموزش و پرورش نمی‌شود. با توجه به اینکه مساعدت آموزش و پرورش احتیاج به عزم و تلاش ملی دارد و این تلاش نیازمند مشارکت نهادها و سازمان‌ها و مردم است و شهرداری می‌تواند در این زمینه تاثیرگذار باشد.

مساعدت‌هایی که شهرداری می‌تواند به آموزش و پرورش مناطق داشته باشد:

بر اساس بند (ه) تبصره (9) قانون بودجه به وزارت آموزش و پرورش اجازه داده شده است تا به منظور ساماندهی و بهینه‌سازی کاربری بخشی از املاک و فضاهای آموزشی، ورزشی و تربیتی خود و با رعایت ملاحظات آموزشی و تربیتی، نسبت به احداث، باز‌سازی و بهره‌برداری از آنها اقدام کند. تغییر کاربری موضوع این بند به پیشنهاد شورای آموزش و پرورش استان یا شهرستان و تصویب کمیسیون ماده (5) قانون تاسیس شورای عالی شهر‌سازی و معماری ایران صورت می‌گیرد و از پرداخت کلیه عوارض شامل تغییر کاربری، نقل و انتقال املاک، اخذ گواهی بهره‌برداری، احداث، تخریب و باز‌سازی و سایر عوارض شهرداری معاف است.

نگاهی به مساله شهرداری ها و تعهدات و وظایف فراموش شده در برابر آموزش و پرورش

بر اساس بند 3 ماده 13 قانون تشکیل شورا‌های آموزش و پرورش، شهرداری‌ها باید 5 درصد عوارض صدور پروانه‌های ساختمانی، تفکیک زمین، پذیره و نو‌سازی را به عنوان سهم این نهاد از مردم اخذ و مستقیما به حساب آموزش و پرورش استان واریز کنند که متاسفانه این امر تاکنون به درستی محقق نشده و شفاف‌سازی و گزارش عملکرد مالی به مدیرکل آموزش و پرورش استان‌ها و به تبع آن به روسای مناطق صورت نگرفته است. عدم نظارت کافی بر نحوه هزینه‌ها از سوی دستگاه‌های ذی‌ربط باعث اتلاف بودجه تخصیصی مربوطه می‌شود و عایدی خاصی نصیب آموزش و پرورش نمی‌شود.

- حذف عوارض پسماند و دفع فاضلاب مدارس که با مصوبه شورای شهر- چون سالیان گذشته- قابلیت اجرایی دارد و هر‌ساله طی نامه‌های تهدیدآمیزی توسط ادارات درآمد شهرداری در اختیار مدیران مدارس قرار می‌گیرد.

- تسهیل در اخذ مجوز بر و کف جهت تخریب و نوسازی مدارسی که بافت فرسوده دارند که توسط خیرین محترم مدرسه‌ساز در حال یا در دست اجراست و همکاری، همراهی و مشاوره در پیشبرد و اجرای پروژه‌های در دست اجرا.

- مساعدت در ساخت و ساز و بازسازی مدارس فرسوده و با قدمت بالا که هر لحظه احتمال خطر‌آفرینی برای دانش‌آموزان دارد.

- تشکیل کارگروه یا کمیته مشترک بین شهرداری و آموزش و پرورش جهت احصا و به دست آوردن نیازهای واقعی بر اساس اولویت‌بندی که آموزش و پرورش آن را تعیین می‌کند در این شرایط سخت اقتصادی مدیریت هزینه و هماهنگی لازم می‌تواند تا حدودی به رفع مشکلات و پیشبرد اهداف ذکر‌شده در تفاهم‌نامه‌ها کمک کند.

- همکاری و مشارکت تنگاتنگ شهرداری و آموزش و پرورش امری اجتناب‌ناپذیر است و بدون ارتقای فرهنگ شهروندی توسعه و پیشرفت شهرها امری ناممکن است.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نگاهی به مساله شهرداری ها و تعهدات و وظایف فراموش شده در برابر آموزش و پرورش

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

گزارش صدای معلم در مورد  ممنوعیت حمل موبایل در مدارس در پسا کرونا و نتایج آموزش مجازی در آموزش و پرورش ایران

پس از بحران کرونا و آغاز تعطیلی مدارس در ایران که 25 ماه به درازا انجامید و از این حیث می توان نظام آموزشی ایران را در این زمینه و تعطیلات طولانی منحصر به فرد دانست ؛ کم نبودند کنش گران و نیز افراد به اصطلاح « روشنفکر آموزشی » که این دوران را نقطه عطفی در سیستم آموزشی ما دانسته و از آن حتا به عنوان یک انقلاب و تحول عظیم در آموزش یاد می کردند .

« مدیر صدای معلم » در 12 دی ماه 1399  در یادداشتی با عنوان «آموزش مجازی ، توهم مدرنیته و راه رفتنی که فراموش شد ! » نوشت : ( این جا )

« برخی ها هم با ذکر برخی توهمات خودبافته و دلایل فاقد پشتوانه علمی - عقلانی و مستند تاریخی از کرونا و آموزش های مجازی به عنوان فصلی مهم در تغییر پارادایم ها نام می برند . اگر ذهنیت و تفکر مدیران و حتا عوامل آموزشی مدرسه چنین باشد ؛ پس تفاوت مدرسه با نهادهایی مانند « پادگان » ، « کلانتری » و « قوه قضائیه » چه خواهد بود ؟

این ادعایی بی پشتوانه ، گزاف و بلوفی شبه روشنفکرانه است .

ساده ترین و ابتدایی ترین برهان آن است که در فضای واقعی تحول قابل ذکری رخ نداده که بخواهد فضای مجازی متاثر از آن شود و یا آن را تکمیل کند .

گزارش صدای معلم در مورد  ممنوعیت حمل موبایل در مدارس در پسا کرونا و نتایج آموزش مجازی در آموزش و پرورش ایران

حکایت ما و جامعه ایرانی در تقلید از مدرنیسم و پدیده های آن بیشتر حکایت همان کلاغی است که می خواست ادای راه رفتن کبک را در بیاورد اما هویت و پشتوانه پیشین خود را هم فراموش کرد . »

می توان به واقعیت بسیار تلخ تاکید کرد که ره آورد آموزش مجازی در این دوران طولانی مدت مدارس چیزی جز ترک تحصیل میلیون ها دانش آموز ، افت تحصیلی آشکار و پنهان ، بی سوادی و کم سوادی دانش آموزان و حتا معلمان ، رواج و عادی سازی پدیده تقلب مجازی در نظام آموزشی ایران و مهم تر از همه در معرض تهدید قرار گرفتن « سلامت روانی » دانش آموزان نبوده است و این پیش بینی بود که صدای معلم از همان آغاز به آن اشاره و تاکید نمود اما گوش شنوایی برای آن یافت نشد .

گزارش صدای معلم در مورد  ممنوعیت حمل موبایل در مدارس در پسا کرونا و نتایج آموزش مجازی در آموزش و پرورش ایران

به تازگی در یکی از مناطق آموزش و پرورش تهران ، بخشنامه ای به مدارس ارسال گردیده است .  ( 1 )پرسش « صدای معلم » آن است که مدرسه جای ساختن و پرورش اندیشه ها و رفتارهاست و یا جایی برای دفن کردن استعدادها و ایجاد عقده های سرکوب شده برای آیندگان ؟

در این بخشنامه که عنوان آن « ممنوعیت آوردن تلفن همراه توسط دانش آموزان به مدرسه » است چنین آمده است : « بر مبنای ماده بند 4 ماده 72 آیین نامه اجرایی مدارس ، مصوب شورای عالی آموزش و پرورش ، « همراه داشتن اشیای گران بها و وسائل غیر مرتبط با امور تحصیلی در مدرسه برای دانش آموزان ممنوع می باشد » ؛ با توجه به بند مذکور ، تلفن همراه در حکم اشیای گران بها و وسائل غیر مرتبط با امور تحصیل در مدرسه می باشد ، لذا آوردن آن به مدرسه و حتا استفاده از آن ( فیلم برداری ، عکاسی ، تبادل اطلاعات با دانش آموزان دیگر و... ) ممنوع می باشد .

در صورت عدم رعایت آن توسط دانش آموزان ، شورای آموزشی مدرسه می تواند طبق مقررات مربوطه تصمیمات لازم را برای دانش آموز اتخاذ نماید . »

پرسش « صدای معلم » آن است که چگونه بود تا پیش از حضوری شدن آموزش ها در مدارس ، موبایل ابزار آموزشی محسوب می شد و داشتن آن لازم  و موکد ؟ و چگونه شد که یک شبه ، این وسیله آموزشی در عداد لوازم ممنوعه به حساب آمد ؟

گزارش صدای معلم در مورد  ممنوعیت حمل موبایل در مدارس در پسا کرونا و نتایج آموزش مجازی در آموزش و پرورش ایران

و این در حالی است که آموزش مجازی همواره مکمل و متمم آموزش حضوری بوده و این رسانه در گزارش های متعدد خود بر آن تاکید کرده است .

اگر ذهنیت و تفکر مدیران و حتا عوامل آموزشی مدرسه چنین باشد ؛ پس تفاوت مدرسه با نهادهایی مانند « پادگان » ، « کلانتری » و « قوه قضائیه » چه خواهد بود ؟

گزارش صدای معلم در مورد  ممنوعیت حمل موبایل در مدارس در پسا کرونا و نتایج آموزش مجازی در آموزش و پرورش ایران

آیا این افراد و نهادها از « شیشه ای شدن مدارس و شفافیت » واهمه دارند که به آن « پوشش قانونی و موجه » می دهند ؟ ( این جا ) - مدیران ، ناظمان و معلمین قیچی به دست مراقب باشند ! " مدارس شیشه ای " در راهند !

اگر دانش آموزان به عنوان نمونه از تنبیه بدنی ، کوتاه کردن موی سر در انظار عمومی که موجب تحقیر و سخیف شدن شخصیت هر انسانی می شود عکس برداری و فیلم برداری می کنند ؛ چاره آن اصلاح رفتار و ذهنیت عاملان این گونه رفتارهاست و یا این که بر اساس سنت مرسوم و عادت مالوف ایرانی ، مساله را به جای حل کردن ؛ حذف کنیم ؟

گزارش صدای معلم در مورد  ممنوعیت حمل موبایل در مدارس در پسا کرونا و نتایج آموزش مجازی در آموزش و پرورش ایران

کدام قانون و اخلاق به ارکان مدرسه و عاملان آن اجازه می دهد که کیف و وسائل شخصی دانش آموزان را جست و جو کنند و با دانش آموزان مانند تبهکار و مجرم و... برخورد کنند ؟

پرسش « صدای معلم » آن است که مدرسه جای ساختن و پرورش اندیشه ها و رفتارهاست و یا جایی برای دفن کردن استعدادها و ایجاد عقده های سرکوب شده برای آیندگان ؟

( 1 )

گزارش صدای معلم در مورد  ممنوعیت حمل موبایل در مدارس در پسا کرونا و نتایج آموزش مجازی در آموزش و پرورش ایران

( کلیپ زیر بازرسی دانش آموزان را در یک مدرسه نشان می دهد )


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گزارش صدای معلم در مورد  ممنوعیت حمل موبایل در مدارس در پسا کرونا و نتایج آموزش مجازی در آموزش و پرورش ایران

همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ نشست تقدیر از «مدیران آموزش و پرورش شهر تهران در دولت تدبیر و امید » یکشنبه 28 فروردین با میزبانی انجمن اسلامی معلمان شهر تهران در رستوران ایده آل فرهنگیان برگزار گردید .

کاظم اکرمی وزیر پیشین آموزش و پرورش در سخنانی ضمن اشاره به تجارب خود در حرفه ی معلمی گفت : « موقعی که معلم دانشگاه شدم تجربه ای که من دارم این است که فرصت زیادی به دانشجویان می دادم که « نقد » کنند .

« علیرضا راه پیما » مجری این نشست با اشاره به سوابق و تجارب مدیران عضو انجمن اسلامی معلمان گفت : « انجمن اسلامی از ابتدا نقش گرد هم آیی داشته است و اعضا را دور هم جمع می کرد . ممکن است ایرادات زیادی به انجمن اسلامی معلمان وارد باشد اما این که در گرد هم آیی ها سعی می کند همه را دور هم جمع کند من به آن نمره می دهم .

« علیرضا شفیعی مطهر » عضو این تشکل با بیان اشعاری گفت : « هر جامعه ای که بخواهد راه پیشرفت را پیش بگیرد ، راه توسعه را پیش بگیرد ، باید از آموزش و پرورش شروع کند . از هیچ دستگاه دیگری ممکن نیست و اگر طبقه معلم یک جامعه بجنبند و تصمیم بگیرند لااقل می توانند نسل بعد را توسعه یافته تر کنند . متاسفانه ما در این چهار دهه خیلی باختیم و در خودشکوفایی معلم موفق نشدیم یعنی ما هر چقدر هم جار بزنیم و داد بزنیم که معلمی شغل انبیاست اما خود معلم شخصیت خودش را بروز ندهد ، شاگردان خودش را شیفته ی خودش نکند . با عمل خودش هدایت نکند . یعنی اول خودش را ملزم کند که موارد اخلاقی را رعایت کند شاگردان او هم یاد می گرفتند .

« علی اصغر فانی وزیر پیشین آموزش و پرورش گفت : « من در شورای عالی آموزش و پرورش گفتم شما برای چه سکوت کردید که شورای عالی انقلاب فرهنگی دارد برای کنکور تصمیم می گیرد ؟

 جرا شورای عالی آموزش و پرورش در این مورد اول تصمیم نگرفته است ؟

بلای دوم رتبه بندی است. رتبه بندی مشکل دارد. رتبه بندی معلم و تعیین صلاحیت حرفه ای معلم دو قسمتی هستند که قابل تفکیک نیستند. مجلس آمده رتبه بندی را تصویب کرده بدون این که بررسی صلاحیت معلم را به این پیوست بدهد.

 الآن چه شده است ؟

قانون تصویب شده شورای نگهبان صحه گذاشته است الآن می خواهند آیین نامه بنویسند ، نمی توانند بنویسند !

آیین نامه نمی توانند بنویسند نه این که نخواهند بنویسند بعضی از این منتقدین روی ضوابط تکیه می کنند. به نظر من ، ضوابط این قدر مهم نیست ؛ چیزی که مهم است این که چه کسی این رتبه بندی و این ارزیابی را می خواهد انجام بدهد. کجا ارزیابی را انجام دهند ؟

الآن هم تشکل ها بیانیه دادند و تهدید کردند. اگر یک بار ما به خودمان به عنوان تشکل قول بدهیم که آموزش و پرورش را رصد کنیم. اعلام موضع کنیم. بعضی اوقات کار خوبی انجام شده تشکر کنیم . مدام بد نگوییم البته بعضی جاها هم اشکال دارد.

رتبه بندی بدون تعیین صلاحیت حرفه ای معلمان یعنی هیچ !

 پاشنه آشیل رتبه بندی همین ارزیابی است و ارزیاب. هم ارزیابی و هم ارزیاب.

در جلسه سازمان امور اداری استخدامی من را دعوت کردند ، پیشنهاد دادم که سازمان نظام معلمی را تشکیل بدهید ؛ آن سازمان بیاید معلمان را ارزیابی کند. مثل سازمان نظام پزشکی مثل سازمان نظام مهندسی . من به آنها این پیشنهاد را دادم که این کار را انجام دهید ؛ حالا به معلمان بگویید که شش ماه صبر کنند تا این سازمان شکل بگیرد و ما بتوانیم این کار را انجام بدهیم. منتها گوش شنوایی نیست.

معلم کارمند نیست.

باید روی این تکیه بکنید که معلم کارمند نیست. شما با قانون مدیریت خدمات کشوری که برای کارمندان دولت است دارید می خواهید معلم را ارزیابی کنید . کما این که استاد هم کارمند نیست. برای خودش نظام استخدامی خاص دارد. ما یک میلیون و خورده ای کارمند و پرسنل داریم اینها را با قانون مدیریت خدمات کشوری دارند ارزیابی می کنند ، با آنان رفتار می کنند . مثلا می گویند که کارمند 44 ساعت در هفته کار می کند معلم 24 ساعت. این یعنی بیست ساعت ارفاق. معلم سه ماه تعطیلی دارد عید هم پانزده بیست روز نمی آید ؛ تازه شما طلبکار هم هستید ! این را به ما می گویند.

 من هم در مصاحبه گفتم من هم کار اداری کردم هم کار معلمی. هر یک ساعت تدریس بیش از دو برابر کار اداری انرژی می برد .

من در روز تودیع هم اینها را گفتم. چند نماینده مجلس هم بودند .گفتم آقای جهانگیری حرف های من را گوش کنید. معلم می گوید ما از فقر ناراحت نیستیم از فرق ناراحتیم.»

بخش پایانی سخنان فانی را می خوانید .

منتشرشده در گفت و شنود

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور