صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

ضرورت پذیرش تکثر و گفت و گو در آموزش و پرورش  سعدی علیه الرحمه در باب هفتم گلستان  حکایتی دارد از مجادله توانگرازده و درویش بچه ای. شیخ اجل می گوید: توانگرزاده‌ای را دیدم بر سر گور پدر نشسته و با درویش بچه‌ای مناظره در پیوسته که صندوق تربت ما سنگین است و کتابه رنگین و فرش رخام انداخته و خشت پیروزه در او به کار برده. به گور پدرت چه ماند: خشتی دو فراهم آورده و مشتی دو خاک بر آن پاشیده؟ ! درویش پسر این بشنید و گفت: تا پدرت زیر آن سنگهای گران بر خود بجنبیده باشد، پدر من به بهشت رسیده باشد .

حکایت فوق در نگاه اول  حکایت داشتن و نداشتن است ولی لایه زیرین آن روایتی از دوگانگی ایده ها می باشد . دو ایده که در مورد مرگ یکی به ظاهر سنگ و قیمتش می بالد و درویش زاده ای که فراغ بال را ارجح می داند . دو ایده ای که گفت و گو نمی کنند ولی جدل دارند . این جدال فقر و غنا و داشتن و نداشتن و دغدغه معاش و تضاد ایده ها در متون کهن به وفور یافت می شود. زندگی بشر مملو از این تضادهاست که هر روزگاری به شکلی بروز می یابد .

در روزگار امروز بر خلاف دوران سعدی نمی توان از ایده فقیر بودن دفاع کرد . ایده روزگار ما خوب زیستن و رفاه  است و گسترش  دنیای ارتباطات رنگ و روی زندگی را تغییر داده است . حتی اگر  فردی درویشی را برگزیند، فرزندانش اولین مخالفان او خواهند بود . آن زمان نیز که تنگنای معیشت بر قشری سنگین می شود ، خیابان را بر می گزیند تا صدای اعتراض خود را به گوش  حاکمان و دولتمردان برساند. اعتراضات معلمان یکی از این گونه اعتراضات است که همچون حکایت توانگر زاده و درویش پسر از تضاد ایده ها خبر می دهد . در حالی که در ادبیات رسمی ، معلمان در  شغلی نشسته اند که مشابه پیامبری است ولی تنگنای معیشت آن ها را سخت آزرده کرده و نفس آن ها را به شماره انداخته است . از این رو این اعتراضات معلمان را باید در سنخی خاص مورد بررسی قرارد اد . اعتراضاتی که همواره وجود داشته است ولی در هر دوره ای به شکلی بروز و ظهور می یابند .

 سعدی  در حکایتش جانب دوریش زاده را می گیرد و در تضاد این دو ایده در کنار درویش زاده می ایستد و می گوید:

  مرد درویش که بار ستم فاقه کشید                     به در مرگ همانا که سبکبار آید

وان که در دولت و نعمت و آسانی زیست             مردنش زین همه ، شک نیست که دشوار آید چرا نباید از  استفاده ابزاری از معلم و منافع و مشکلات آن ها انتقاد کرد؟

ولی او از توانگر زاده دلیل نمی پرسد و دلایل سخنش را از او جویا نمی شود که چرا چنین گفته است . گفت و گویی نیز بین توانگر زاده و درویش صورت نمی گیرد که هر کدام منطق سخن خود را بیان کنند تا خواننده با دیدگاه هر دو طرف آشنا شود . این نا گفت و گویی را می توان بخشی از سپهر فرهنگی ما دانست که همواره از گفت و گو می پرهیزد و تکثر را که لازمه گفت و گو است به کناری می نهد .

 اینکه  در دفتر مدارس اعتراض صورت می گیرد ولی گفت و گویی بین دیدگاه های مختلف انجام نمی شود ؛ وقتی وزیر آموزش و پرورش به سرکلاس درس نرفتن معلمان را ناشی از  تاثیرپذیری معلمان از دشمن می داند و می خواهد صورت مسئله را پاک کند . وقتی در کلاب هاوس مسئول یک تشکل بر تشکل های سیاسی شمشیر کلام می کشد و تشکل های سیاسی اصلاح طلب را باندهای قدت طلب و منفعت طلب می داند و وقتی به جای اقناع معلم برایش پرونده ساخته می شود ... نشانه هایی حذف تکثر و گفت و گو در آموزش و پرورش  است .

 پذیرش تکثر و گفت و گو به معنای  پذیرش شرایط موجود نیست . در وخامت اوضاع کنونی تردیدی نیست ولی این وخامت دلیل این نمی شود که از  امکان اعتراض به شکل های دیگر  سخن نگفت و شکل های فعلی اعتراض را نقد کرد و به نقد و نقد پذیری پرداخت . نقد شکل های اعتراض و بازاندیشی در خواسته ها نیازمند نقد و گفت و گوی مستمر است.

ضرورت پذیرش تکثر و گفت و گو در آموزش و پرورش و در میان معلمان

چرا نباید در مورد اینکه اعتراض های معلمان به نتیجه مطلوب آن ها نمی رسد و اینکه هر از چند گاهی اعتراضی آغاز می شود و اوج می گیرد و سپس فروکش می کند و دیگر خبری از آن نیست سخن گفت؟ چرا نباید سکون و سکوت آموزش و پرورش را در سال های 86 تا 93 آسیب شناسی کرد در حالی که اجتماعات سال های 85 و 86 در نوع خود بی نظیر بودند؟ چرا نباید در مورد اینکه عده ای می توانند به نمایندگی از همه معلمان سخن بگویند در حالی که نه ساختار آن ها شفاف است و نه اعضایشان و نه روند تصمیم گیری آن ها سخن گفت ؟ چرا نباید تشکل های  معلمان اصلاح طلب را به دلیل عملکردشان در طول هشت ساله دولت جناب حجت الاسلام روحانی به  نقد بی رحمانه کشید و از اینکه پدیدار تشکل ها منفعت طلبی و قدرت طلبی بودند انتقاد کرد و پاسخ آن ها را هم شنید ؟ چرا نباید پرسید در پس بیانیه محوری و اعتصاب محوری چیست و مدافعان این روش چه راهکاری در پس حرفشان دارند و اگر راهکاری دارند چرا  بیان نمی کنند؟ چرا نباید از هر تشکلی پرسید که آموزش و پرورش مطلوب وی چگونه است؟ چرا نباید از  استفاده ابزاری از معلم و منافع و مشکلات آن ها انتقاد کرد؟ چرا نباید بپذیریم که ما معلمان به عنوان یکی از بزرگترین نیروهای اجتماعی ایران متکثر هستیم و دیدگاه های متفاوتی داریم ؟ چرا نباید انتقاد کرد که نیروی اجتماعی معلمان به ترتیب فعلی باز هم به سر منزل مقصود نمی رسد و نتیجه ای حاصل نمی گردد ؟ چرا نباید از اینکه گفت و گوهای مستمر برای نیل به وحدت با حفظ کثرت صورت نمی گیرد انتقاد کرد و به کسانی که مانع این گفت و گو هستند اعتراض نمود؟ چرا نباید انتقاد کرد که گروه تلگرامی نمی تواند برآیند افکار و اندیشه های معلمان باشد و فقط جایی برای فوروارد کردن مطالب انتقادی است که کمتر افرادی آن ها را می خوانند؟

 چراهای فوق و چراهای دیگر که وجود دارند ولی طرح نمی شوند و پاسخی نیز نمی یابند از  فقدان فضایی خبر می دهند که بتوان در آن چراها را طرح کرد.  فضایی ساخته شده است که تنها راه رهایی اینست که گوش به فرمان بیانیه ای باشیم که شعارهایمان را یکپارچه کند . فضای اکنون این است که در کنار هم بایستید و شعار بدهید ولی هیچ گاه نباید در کنار هم بنشینید و گفت و گو کنید ! فضایی که باید صورت مسئله ها را پاک کرد . وقتی وزیر از تاثیر پذیری معلمان از دیگران سخن می گوید به گونه ای صورت مسئله را پاک کرده است و وقتی برخی از معلمان  دیگران را نفی می کنند به گونه ای دیگر در این راه قدم برمی دارند .

ضرورت پذیرش تکثر و گفت و گو در آموزش و پرورش و در میان معلمان

  سعدی شیرین سخن شیرازی نیز در حکایتی که در ابتدای یاداشت آمده است جانب درویش زاده را می گیرد تا در انتها نکته ای اخلاقی را پیرامون مذمٌت دنیای فانی به ما بیاموزد:

به همه حال اسیری که زبندی برهد                  بهتر از حال امیری که گرفتار آید

ولی در زمانه ما که درویشی هنر نیست نگرش ها تفاوت اساسی دارد  و عده ای را به اندیشه می برد که پس دلیل توانگر زاده چه بوده است؟   

در زمانه ما برخلاف دوران سعدی درویشی فضیلت نیست ولی تکثر و گفت و گو فضیلت  است . لازمه  گفت و گو پذیرش تکثر  است و تا زمانی که پذیرش تکثر وجود نداشته باشد ،گفت و گو فقط باید تایید دیگری باشد.  اگر معلمان این تکثر و گفت و گو را نپذیرند توان انجام رسالت تاریخی خود و دستیابی به مطلوب های خویش را نخواهند داشت .

حذف معلمان معترض و منتقد و تحت تاثیر دشمن دانستن آن ها نیز  نیز فقط پاک کردن صورت مسئله و بردن آتش به زیر خاکستر است تا هنگامه ای دیگر رخ بنماید .

گفت و گوی  معلمان با هم و با دولت و تصمیم گیران و پذیرش تکثر و تلاش برای حضور همه جریان ها و  اندیشه ها ضرورت امروز آموزش و پرورش است .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

ضرورت پذیرش تکثر و گفت و گو در آموزش و پرورش

منتشرشده در یادداشت
سه شنبه, 19 بهمن 1400 15:00

رشد مرگ سواد در دانش آموزان

عوارض کرونا و تعطیلی مدارس بر سواد و اندیشه دانش آموزان

کرونا توانست با قدرت در تمام بخش های جهان التهاب ایجاد کند و در کنار جان آدمی، ذهن و اندیشه ی وی را نیز گرفتار رکود گرداند. انصافا دنیا برای رویارویی با چنین بحرانی آمادگی نداشت و کشورهای مدرن و پیشرفته نیز نتوانستند به تندی برای تهدیدهای متنوع کرونا، چاره اندیشی نمایند. در این بین کشورهای درحال توسعه و گرفتار تحریم و تهدیدهای بین المللی شرایط دردناکی داشتند و به موازات مرگ جسمانی ساکنانشان، مرگ ذهنی آنان نیز به وقوع پیوست و مصافشان در برابر هر دو مرگ ناکام ماند. در تمام مقاطع تحصیلی ، افت شاخص های تعلیم و تربیت مشهود است.

سخن ما در این بخش، مرگ اندیشه و سواد مدرسه ای در ایام کروناست و منظور از سواد همان دریافت هایی است که دانش آموزان از کتب درسی خود در قالب آزمون و نمره به معلمانشان ارائه می دهند.

وقتی سیستم تعلیم و تربیت کشوری تکیه بر محفوظات دارد و مهارت محوری در آن کمتر دیده می شود، شکی نیست که مجازی شدن آموزش، مغزها را به سمت راحت طلبی و گریز از چنین یادگیری هایی سوق می دهد.

عوارض کرونا و تعطیلی مدارس بر سواد و اندیشه دانش آموزان

مهاجرت خرد و تفکر از آموزش با بروز کرونا ، به شدت تقویت شد و جمعیت بالایی از دانش آموزان در این آب گل آلود با راحت طلبی مطلق در صدد صید بهترین نمرات از راه های گوناگون به جز همت فردی و مطالعه محوری برآمدند و بدان دست یافتند. البته فقدان پلتفرمی نوین و بدون ایراد و عدم ارتباط نرم افزاری با کشورهای مترقی و خودبینی های غیرعلمی نیز کمک کرد تا آن که آموزش در دست اندازی پر از گل ولای گرفتار شود.

اکنون پس از دو سال که مدارس کشور درگیر کرونا شده است و با حضوری شدن مدارس در این سال تحصیلی ، اغلب معلمان اذعان دارند که دانش آموزان فعلی دارای حداقل های علمی نیز نیستند و مرگ خاموش سواد چنان در آنان روی داده است که پهنای فکری آنان را تبدیل به شوره زاری خشک و فاقدخلاقیت گردانده است.

در تمام مقاطع تحصیلی ، افت شاخص های تعلیم و تربیت مشهود است.

متاسفانه آموزش مجازی موجب رشد بادکنکی معدل و نمرات دانش آموزان به طریقی شده است که با واقعیت موجود هیچ تطابقی ندارد و شوربختانه در سنجش های حضوری مشخص می گردد که فاصله ی بین واقعیت سواد و نمره دانش آموزان با آنچه در فضای مجازی کسب کرده اند فراتر از ماه تا زمین است. این بی سوادی گزنده فشار مضاعفی بر معلمان و البته فراگیران در کلاس های حضوری وارد می کند .

عوارض کرونا و تعطیلی مدارس بر سواد و اندیشه دانش آموزان

به نظر می رسد قبل از حضوری شدن مدارس، باید آموزش و پرورش راهی برای پر کردن این شکاف عمیق بیسوادی می یافت نه آن که برطبل بازگشایی حضوری مدارس بکوبد و دانش آموزان را چنین بی سلاح روانه میدان علم کند که نتیجه اش یاس و نامیدی و شاید ترک تحصیل باشد.

آنچه بعد از امتحانات نوبت اول مدارس رخ نمود بیانگر این مطلب است که کرونا به راحتی توانسته است موجب افت تحصیلی و کاهش شدید سطح آموخته های دانش آموزان شود و از طرفی دیگر گسست و همناکی در حوزه ی تربیتی و اخلاقی در بین یادگیرندگان به وجود آورد.

باری با چنین آثار مخربی وزارت آموزش و پرورش باز هم به شکلی کاملا بدون متد و برنامه در پی روانه کردن دانش آموزان به مدرسه است بی آن که به چنین اشکالاتی پی ببرد و بکوشد تا با تغییر در شیوه های یادگیری و سنجش، این نقصان ها را جبران نماید.

در شرایط کنونی بار سنگینی بر دوش مدارس کشور نهاده شده است از آن رو که وزارت هیچ طرحی برای ایجاد و تقویت امید در دانش آموزان ارائه نکرده است و مدیران و معلمان می باید با خلاقیت ها و توانمندی ذاتی خود این عیوب را مرتفع کنند، چیزی که سالیان سال به طول خواهدانجامید و حداقل در شرایط فعلی آموزش و پرورش به شدت ناتوان از حل و رفع آن است.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

عوارض کرونا و تعطیلی مدارس بر سواد و اندیشه دانش آموزان

منتشرشده در دانش آموز

گروه گزارش/

گزارش صدای معلم در مورد میران تخلفات اداری در میان معلمان و کادر اداری و ستادی آموزش و پرورش و عملکرد نهادهای نظارتی

امروز  دوشنبه 18 بهمن پرتال اداره کل آموزش و پرورش استان چهار محال بختیاری نوشت : ( این جا )

« معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش گفت: بنا به آمار ارایه شده کمتر از ۳۵ صدم درصد تخلف اداری در میان معلمان وجود دارد که بیش از ۹۵ درصد این تخلف، انضباطی است.

به گزارش اداره اطلاع‌رسانی و روابط‌ عمومی آموزش‌ و‌ پرورش استان چهار محال‌ و بختیاری به نقل از گروه علم و آموزش ایرنا، معاون حقوقی وزارت آموزش و پرورش روز یکشنبه در گردهمایی یک روزه اعضای تازه منصوب شده هیات های رسیدگی به تخلفات کشور ضمن قدردانی از عملکرد این هیات ها افزود:

البته به سبب معلم بودن این رقم تخلفات بسیار اندک هم نباید وجود داشته باشد و باید با برنامه ریزی به سمتی پیش رفت که این درصد هم از بین برود و با  پیشگیری و کاهش معنادار بروز تخلف اداری موجبات سالم سازی دستگاه فراهم شود.

قاسم احمدی لاشکی تصریح کرد: حفظ استقلال هیات های رسیدگی به تخلفات اداری در صدور رای و اقدام در جهت کاهش بروز تخلفات اداری از راهبردهای اصلی در این حوزه هستند.

وی به ضرورت پژوهش در خصوص  آمار تطبیقی بروز تخلفات اداری در میان معلمان سایر کشور های جهان اشاره کرد و بر احصا و تحلیل پرونده های تخلفات اداری به تفکیک استان، جنسیت، مدرک تحصیلی و سابقه کاری خطاب به اعضای جدید تاکید کرد.

گزارش صدای معلم در مورد میران تخلفات اداری در میان معلمان و کادر اداری و ستادی آموزش و پرورش و عملکرد نهادهای نظارتی

احمدی لاشکی سرعت و دقت در رسیدگی به پرونده ها را بسیار مهم دانست و خاطر نشان کرد: نگاه بلند داشته باشید و گرایشات سیاسی و غرض ورزی شخصی را به هیچ عنوان در این رسیدگی دخالت ندهید.

وی در نظر داشتن شرایط خاص بومی، تسلط به قوانین و دستورالعمل ها، تناسب جرم و مجازات و صدور رای به نحوی که منجر به تغییر در انسان ها شود را از دیگر نکات مهم عنوان کرد و گفت: با ادله صحیح و عملکرد مناسب می توان جایگاه هیات ها را به ویژه در استان ها ارتقا داد.

احمدی لاشکی ضمن قدردانی از اقدامات انجام شده خاطرنشان کرد: ابوالفضل پریمی مدیرکل جدید هیات های رسیدگی به تخلفات اداری فردی دلسوز، دوست داشتنی، علاقه مند و پرکار است و باید بتوانید از حضور وی بیشترین بهره را ببرید. » « قانون » باید فصل الخطاب همه امور باشد و نهادهای مسئول باید در جهت ایفای وظایف قانونی خود به آن عمل کنند . در غیر این صورت ، حاصل و برآیند کار چیزی جز بی اعتمادی بیشتر و افزایش نفرت و نارضایتی نخواهد بود .

این اظهارات معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش در حالی بیان می شوند که بنا بر گفته حجت‌الاسلام والمسلمین محمدکاظم بهرامی، رئیس دیوان عدالت اداری کشور در تیر ماه 1398 ؛ آموزش و پرورش از جمله دستگاه هایی است که بیشترین شکایات را دارد . ( این جا )

وی تصریح می کند : « در سال گذشته بیشترین شکایت از سازمان تأمین اجتماعی با ۳۵ هزار و ۹۳۰ دادخواست بوده است. وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی ۳۱ هزار و ۹۷۰ مورد بوده است. سازمان‌ها و دستگاه‌های زیرمجموعه ریاست جمهوری در رتبه سوم قرار دارد که ۱۳ هزار و ۹۰۴ دادخواست داده شده است.

شهرداری‌ها به غیر از تهران ۱۳ هزار و ۶۵۴ مورد، وزارت بهداشت ۱۳ هزار و ۳۵۲ دادخواست، وزارت آموزش و پرورش ۱۱ هزار و ۱۶۱ دادخواست، وزارت امور اقتصاد و دارایی ۵۶۲۱، وزارت نیرو ۴۲۲۰، وزارت جهاد کشاورزی ۳۶۹۴، وزارت کشور ۳۶۷۰ در رتبه‌های بعدی قرار دارند. »

رئیس دیوان عدالت اداری در تیر ماه 1396 هم می گوید : ( این جا ) « پس از وزارت کار، تأمین اجتماعی، شهرداری‌ها و آموزش و پرورش در رتبه دوم تا چهارم قرار دارند. »

پرسش « صدای معلم » از معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش این است در حالی که  بنا بر گفته خود ایشان کمتر از ۳۵ صدم درصد تخلف اداری در میان معلمان وجود دارند پس این همه شکایت و اعتراض به دیوان عدالت اداری برای چیست ؟

گزارش صدای معلم در مورد میران تخلفات اداری در میان معلمان و کادر اداری و ستادی آموزش و پرورش و عملکرد نهادهای نظارتی

البته منصور اردستانی مدیر کل حقوقی وزارت آموزش و پرورش خود به این پرسش پاسخ می دهد :

اردستانی در مصاحبه اختصاصی با خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه چه اقداماتی انجام داده اید تا شکایات کارکنان آموزش و پرورش در دیوان عدالت اداری به حداقل برسد ، می گوید : ( این جا ) « این وزارتخانه در دوران وزارت آقای حاجی میرزایی به دنبال تقویت قانون گرایی است و اصل تکریم و حفظ شأن مقام معلمان و فرهنگیان در دستور کار است. »

حال پرسش دیگر « صدای معلم » آن است که کدام فرد و نهاد مسئول حراست و صیانت از اجرای قانون در آموزش و پرورش است ؟ پس وظیفه و کارکرد نهادهای نظارتی و کنترل مانند حراست ها ، بازرسی و... در این وزارتخانه و ادارات تابعه چیست ؟

گزارش صدای معلم در مورد میران تخلفات اداری در میان معلمان و کادر اداری و ستادی آموزش و پرورش و عملکرد نهادهای نظارتی

هنوز هیچ فرد و نهادی به گزارش ها و پرسش های صدای معلم در مورد هیات های تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش پاسخی ارائه نکرده است . این استقلالی که آقای لاشکی می گوید چه تعریفی دارد ؟ آیا معنای این گزاره آن گونه که ابوالفضل پریمی مدیرکل جدید دفتر هماهنگی هیأت های رسیدگی به تخلفات اداری  بیان می کند فعال کردن مرکز دفاع از آرای هیئت ها در برابر مراجع بالاتر از جمله دیوان عدالت اداری است ؟

این مشکلات و مسائل مشابه با تعریف و تعارف حل نمی شوند .

« قانون » باید فصل الخطاب همه امور باشد و نهادهای مسئول باید در جهت ایفای وظایف قانونی خود به آن عمل کنند . در غیر این صورت ، حاصل و برآیند کار چیزی جز بی اعتمادی بیشتر و افزایش نفرت و نارضایتی نخواهد بود .

***

گزارش صدای معلم در مورد میران تخلفات اداری در میان معلمان و کادر اداری و ستادی آموزش و پرورش و عملکرد نهادهای نظارتی

پایان گزارش/


گزارش صدای معلم در مورد میران تخلفات اداری در میان معلمان و کادر اداری و ستادی آموزش و پرورش و عملکرد نهادهای نظارتی

منتشرشده در گفت و شنود

گروه گزارش/

گزارش انتقادی صدای معلم از حضور اختیاری دانش آموزان در مدرسه

 ۱۷ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۷ صبح نشست هم اندیشی مدیرکل آموزش و پرورش استان البرز با شورای معاونین و نمایندگان مدیران مقاطع مختلف ناحیه ۳ کرج در سالن شهید سلیمانی این ناحیه برگزار گردید.

در این نشست دو ساعته پس از خیرمقدم گویی فلاح نژاد رئیس ناحیه۳، تعدادی از حاضرین در جلسه نظرات و پیشنهادات خود را در خصوص چرایی، چیستی و چگونگی حصول منطقی مطالبات فرهنگیان از مجاری قانونی و همچنین چالش های آموزش در شرایط اومیکرون را به اشتراک گذاشتند.

در ابتدا خانم فلاح از مدیران فعال هنرستان های ناحیه ۳ ضمن اشاره به برخی از مشکلات مدیران افزود: ما به شدت با کمبود نیروهای خدماتی روبه رو هستیم . آموزش تلفیقی با رویکرد حضور اختیاری دانش آموزان در مدارس ( و در نتیجه بلاتکلیفی کلاس ها) بلای جان مدیران شده و آنها را مقابل خانواده ها و معلمان قرار داده است. انتظار داریم مسئولین تدابیر لازم برای حل و فصل این مسائل و همچنین تصمیم قاطع در نوع آموزش اتخاذ نمایند.

خانم رستمی نماینده مدیران متوسطه دوم ضمن تشکر از جو صمیمی و آرام حاکم بر ناحیه ۳ گفت: معلمان انتطار دارند مسئولین در پیگیری مطالبات و حل و فصل مشکلات در کنارشان باشند.  وی با انتقاد از نبود سرانه برای مدارس دولتی افزود: مدیران مدارس دولتی با مشقت و تنگناهای شدید مالی مدارس را آبرومندانه راهبری می نمایند . مدارس خیر ساز نیز نیازمند توجه مسئولین هستند.

گزارش انتقادی صدای معلم از حضور اختیاری دانش آموزان در مدرسه

رضا قاسم پور دیگر نماینده مدیران گفت: در پیگیری مطالبات ما در کنار هم هستیم و شکافی بین صف و ستاد وجود ندارد. مطالبات منزلتی و معیشتی فصل مشترک مطالبه صنفی فرهنگیان بوده و باید اصل مطالبه گری از مجاری قانونی در سیستم به رسمیت شناخته شود. از مدیرکل و مسئولین بالادستی انتظار می رود خواسته های منطقی معلمان را بی لکنت به مسئولین بالادستی انتقال دهند . شایسته است استاندار، امام جمعه، مدیرکل ، صدا و سیما و سایر مسئولین استانی مستقیما با نمایندگان معلمان معترض دیدار و گفت و گو داشته و بلاواسطه با خواسته های آنها آشنا شوند.

قاسم پور افزود: اصولا چرا باید افرادی مثل نجار با ورود خام به بحث رتبه بندی باعث رنجش جامعه فرهنگیان و ایجاد تنش کاذب گردند. فرهنگیان احساس می کنند مسئولین با پاسکاری لایحه رتبه بندی به شعورشان توهین کرده و موجبات تحقیر و تحمیق انها را در اجتماع فراهم می نمایند.

وی ضمن انتقاد از بلاتکلیفی مدارس در آموزش تلفیقی (حضوری و مجازی) افزود: مدیرکل می تواند با اجرای شایسته سالاری در انتصاب ها پاسخگوی برخی از خواسته های درون استانی معلمان باشد. پیشنهاد مشخص من برای حل و فصل منطقی مطالبات معلمان ، « تشکیل سازمان نظام معلمی » برای پیگیری حق و حقوق قانونی فرهنگیان است. تا سازمان نظام معلمی همانند نظام پزشکی، نظام مهندسی و خانه کارگر به شکل منطقی و حقوقی پیگیر مطالبات صنفی فرهنگیان باشد.  آموزش مجازی کیفیت آموزش حضوری را نداشته و خروجی مطلوبی ندارد .

فرزانه مدیر دبیرستان علی بن ابی طالب(ع) ضمن اشاره به حقانیت خواسته های معلمان افزود: احساس می شود برخی از جریانات با سیاسی کاری از معلم‌ها به عنوان سیاهی لشگر در پیشبرد مقاصد خاص خود استفاده می کنند. بهتر است یکی از مسئولین طراز اول برای اعتمادزایی بین فرهنگیان در خصوص رتبه بندی قولی مشخص و عملیاتی بدهد.

خانم ها رشتیان و می آبادی نمایندگان مدیران ابتدایی نیز با اشاره به به حق بودن مطالبات صنفی فرهنگیان گفتند: معلمان ابتدایی مظلوم ترین و در عین حال منظم ترین در بین جامعه فرهنگیان بوده و مشکلات خاص خود را دارند. معلمان ابتدایی نیز باید در تعاملات اداری و سیستمی دیده شده و به مطالبات صنفی آنها نیز توجه لازم صورت گیرد.

اصل روستا نماینده مدیران متوسطه اول با انتقاد از آموزش تلفیقی گفت: اصل بر سلامت دانش آموزان و همکاران است. وی بحث معیشتی همکاران را مهم تلقی کرده افزود: همکاران اکثرا چند شغله بوده و آموزش و پرورش در اولویتشان نیست ؛ مسئولین نباید با سخنان ضد و نقیض به شعور معلمان توهین کنند.

گزارش انتقادی صدای معلم از حضور اختیاری دانش آموزان در مدرسه

کوچکی مسئول حراست ناحیه با اشاره به آیه ای از سوره بدر افرود: بحث تقوی در جامعه کم رنگ شده است . رتبه بندی حق فرهنگیان بوده و مطمئنم با صبوری و فرصت دادن به دولت حل و فصل خواهد شد. دنیا با تحریم های ظالمانه به ما سخت گرفته است. ما به خود سخت نگیریم ما در کنار معلمانیم.

احسان حسینی معاونت متوسطه گفت: چند وقت پیش در فراخوان دریافت وام صد میلیونی در یک روز، از پنج هزار معلم ناحیه ۱۵۰۰ نفر راهی اداره شده بودند ، این آینه تمام نما از وضعیت معیشتی معلمان ماست. وی در ادامه با اشاره به شعر و ضرب المثل معروف « از ماست که بر ماست » گفت: بعضا ما خود در ایجاد شرایط نامطلوب فعلی قصوراتی داشته و احتمالا بد عمل کرده ایم.

در ادامه ابراهیم فلاح نژاد رئیس ناحیه ۳ نیز با اشاره به اینکه: وزارت آموزش و پرورش وزارت نفت دوم نیست گفت: تمام منابع متفرقه در آموزش و پرورش (همانند آزمونهای مختلف، سرویس مدارس، تهیه و پخش کتب دانش اموزان، تهیه لباس فرم و...)در دست غیر فرهنگیان بوده و خلاصه به نام ما و به کام دیگران است.

در البرز به اسم تمرکز زدایی بالاترین تمرکز گرایی صورت گرفته است به طوری علی رغم پتانسیل بالایی که در ناحیه ۳ داریم ولی ما به دلیل قوانین دست و پاگیر و غیر ضرور در بستن حتی یک قرارداد ساده مستاصلیم. در صورتی که با تدابیر مدیر کل جدید اگر گشایشی در این مسیر اتفاق افتد می توانیم با قرارداد های قانونی، مدد رسان اقتصاد آموزش و پرورش باشیم.

در پایان نشست هم اندیشی ؛ «علی حجر گشت» مدیرکل جدید آموزش و پرورش استان البرز ضمن گرامی داشت یاد و خاطره شهدا و ارزوی صحت و سلامتی برای همکاران ناحیه ۳ افزود: من تجربه کار از کف مدارس ابتدایی تا مدیریت ناحیه را دارم . آموزگاران و معلمان استثنایی مظلوم‌ترین های آموزش و پرورش اند. در بحث مطالبات ما در کنار معلمانیم نه در مقابل هم .

گزارش انتقادی صدای معلم از حضور اختیاری دانش آموزان در مدرسه

وی در ادامه ضمن اشاره به دوبل شدن زحمات همکاران در آموزش مجازی افزود: اصل بر آموزش حضوری است. آموزش مجازی کیفیت آموزش حضوری را نداشته و خروجی مطلوبی ندارد. رویکرد وزارتخانه آموزش حضوری است . شاکله نظام تعلیم و تربیت در دو سال گذشته به هم ریخته است. مدارس البرز در دوره های ابتدایی و متوسطه اول تعطیل نیست بلکه آموزش مجازی است. برعکس برخی معتقدم هیچ سردرگمی در آموزش تلفیقی دوره دوم متوسطه وجود ندارد چرا که طبق مصوبات بالادستی در صورت تجمیع و حصول شرایط مد نظر ستاد ملی کرونا در یک واحد آموزشی، شورای مدرسه می تواند آموزش را موردی در ان مدرسه به صورت الکترونیکی پیش ببرد.

حجرگشت در ادامه با تاکید بر حقانیت معلمان در بهره مندی از مواهب لایحه رتبه بندی گفت: نباید در پیگیری این مطالبه به حقِ صنفی طوری عمل شود که از خلوص نیت و نجابت فرهنگیان سواستفاده های سیاسی صورت گیرد.

وی همکاران را در پیگیری مطالبات صنفی به صبوری و آرامش دعوت کرده افزود: باید موضوعات حاشیه ای مدیریت شود.در بزنگاهها و گردنه های سخت، فرهنگیان با تدبیر خود به عنوان یکی از وفادارترین و خوشنام ترین های نظام بوده و همراه قاطبه مردم پشتیبان نظام هستند. بنده در بدو ورود به سازمان با کنشگران صنفی جلسه هم اندیشی داشته ام و تشکل های شناسنامه دار و واقعی فرهنگیان را به رسمیت شناخته و بازوی مشورتی خود می دانم.

پایان گزارش/


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گزارش انتقادی صدای معلم از حضور اختیاری دانش آموزان در مدرسه

منتشرشده در گفت و شنود

نقش مدارس در آموزش حقوق شهروندی و فرهنگ شهروندی

آموزش شهروندي عبارت از رشد و پرورش دادن ظرفيت هاي افراد و گروه ها براي مشارکت و تصميم گيري و عمل آگاهانه و مسئولانه در زندگي اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي است. اين آموزش ها شامل حقوق انساني، رشد مستمر و همه جانبه، اخلاق و ارزشها، صلح و مسالمت جويي، برابري اجتماعي و حرمت نهادن به تفاوت هاست. متأسفانه در سیستم آموزشی ما به آموزش حقوق شهروندي مردم کمتر پرداخته شده است. توجه محض به مسایل درسی و علمی راهگشای حل مشکلات در جامعه و محیط اجتماعی نیست و آموزش حقوق شهروندی و تربیت شهروندی آگاه و مشارکت جو و فعال می تواند در این زمینه کارگشا باشد. لذا توجه به آموزش حقوق شهروندی و تربیت شهروند مطلوب و آگاه ضروری به نظر می رسد. انجام گسترده تر فعالیت های پرورشی در حوزه کار های فرهنگی و هنری نیز می تواند در تحقق این امر بسیار مهم و تاثیر گذار باشد.

نقش مدارس در آموزش حقوق شهروندی و فرهنگ شهروندی

چگونگی آشنایی دانش آموزان با مؤلفه های حقوق شهروندی

براي اينکه دانش آموزان بتواند از حقوق شهروندي برخوردار باشند و از آنها استفاده کنند نياز است که مهارت هايي را آموزش ببينند. از جمله اين مهارت ها مي توان به موارد زير اشاره نمود :

مسئوليت پذیری:
با کمک شورای دانش آموزی و اعضای اصلی تشکل های دانش آموزی بسیاری از فعالیت های فرهنگی – هنری و کارهای مربوط به حوزه پرورشی به خود دانش آموزان واگذار گردد.

مشارکت در کارهای گروهی:
کار گروهي باعث رشد اجتماعي دانش آموزان مي شود و با جهت دهي گروه همسالان در مدرسه يا در گروه هاي فوق برنامه مي توان دانش آموزان را با حقوق شهروندي آشنا کرد. تقسیم کارها در انجام مراسم مختلف و حس همکاری در دانش آموزان ناشی از مشارکت فعال آنها بود.

هوشياري در برابر سوء استفاده:
يکي از مؤلفه‌هاي مهم در حقوق شهروندي، دادن هوشياري در جهت جلوگيري از سوءاستفاده ديگران است و آموزش اين مسأله مي تواند از بسياري از معضلات جلوگيري به عمل آورد.

تعهد پذیری:
دانش آموزاني که متعهد هستند و به وعده هايي که مي دهند عمل مي کنند و مسئوليتي را که به عهده شان گذاشته شده است انجام می دهند از رشد اجتماعي خوبي برخوردار خواهند شد.

برقراري ارتباط با ديگران:
از دانش آموزان خواسته شود که برای حل مسایل و مشکلات و انجام مأموریت های محول شده ، حتماً از ارتباط با دیگران استفاده نمایند تا بتوانند از این طریق بسیاری از مشکلات را حل کنند.

در نظر گرفتن ديگران:
به دانش آموزان آموزش داده شود که برای انجام کارها فقط خود را نبینند و به دیگران هم توجه کافی داشته باشند . به آنها بياموزيم حقوق شهروندي ديگران را رعايت کنند و آنچه را که انتظار دارند در مورد آنها رعايت شود براي ديگران هم در نظر داشته باشند.

حريم خصوصي:
دانش آموزان هم نياز به حريم خصوصي دارند و ورود به زواياي زندگي آنها در صورتي مجاز است که آنها خود تمايل داشته باشند و دليل ورود به مسايل خصوصي توسط ديگران را درک کنند.

زندگي مطلوب:
هر شهروندي حق دارد از حداقل امکانات انساني برخوردار باشد و زماني حقوق شهروندي رعايت مي شود که از امکان خدمات بهداشتي و آموزشي تغذيه مناسب و سرپناهي براي زندگي برخوردار باشند.

ملاقات با دوستان و بازي کردن:
برگزاری جشنواره های فرهنگی -  ورزشی در راستای تحقق این امر انجام شود و دانش آموزان با همکاری یکدیگر و شرکت در مسابقات فرهنگی و ورزشی این مهارت را تمرین کنند.

زندگي در محيط سالم:
استفاده از تغذیه سالم در مدرسه و رعایت موازین بهداشتی از جمله مواری است که در مدارس باید انجام شود که درشرایط کرونایی این موضوع بسیار مهم و ضروری است.

برخورداري از امکانات مشابه:
استفاده از تمامی خدمات مدرسه بدون توجه به نژاد، مذهب و جنسيت از حقوق مسلم دانش آموزان محسوب مي شود .لذا کلیه امکانات مدرسه به طور مساوی بین دانش آموزان توزیع گردد.

نقش مدارس در آموزش حقوق شهروندی و فرهنگ شهروندی

راه های آشنایی با حقوق شهروندی

برخی از مهم‌ترین روش‌های ایجاد و تقویت مهارت شهروندی در مدارس عبارتند از:

- آشناکردن دانش‌آموزان و خانواده ها با قوانین و مقررات جامعه

- آشناکردن دانش‌آموزان و خانواده ها به حقوق شهروندی شان

- آموزش اخلاق و ادب اجتماعی به دانش‌آموزان

- آموزش رعایت انضباط اجتماعی و حفظ اموال عمومی-

- آموزش کمک به هم‌نوعان و شهروندان بدون توجه به مکان زندگی، رنگ، نژاد، مقام و ثروت متأسفانه در سیستم آموزشی ما به آموزش حقوق شهروندي مردم کمتر پرداخته شده است.

-  آموزش قائل شدن حق زندگی برای همه

-  اشاعه آزادانه‌ی افکار، مردم‌سالاری و وحدت ملی در جامعه به دانش آموزان

-  گسترش ارزش‌های والای انسانی در جامعه و نهادینه کردن آنها

-  از بین بردن تضاد و کشمکش بین مردم در جامعه

-  آموزش احترام به کرامت‌های انسانی به دانش آموزان

-  آموزش نظم، وجدان کاری و فرهنگ کار به دانش آموزان

-  اجرا و توجه جدی به طرح شهردار مدرسه

نقش مدارس در آموزش حقوق شهروندی و فرهنگ شهروندی

-  بهره‌گیری از الگوی مدارس دموکراتیک

-  آموزش عدالت‌جویی و حق‌جویی و پرهیز از ظلم به دانش آموزان

- برگزاری سمینارها و دوره‌های آموزش حقوق شهروندی برای اولیاء به صورت حضوری و یا مجازی

-  ارائه بروشورهایی در زمینه آموزش حقوق شهروندی به دانش آموزان و اولیاء

بنابراين زماني آموزش و پرورش در رسيدن به اهداف و آرمان هايش موفق خواهد بود که بتواند شهروندانی آگاه، مسئول و خلاق بپرورد و اين امر ميسر نيست مگر از طريق آموزش بهينه شهروندی و نيز ارتقاء فرهنگ شهروندی؛ لذا دانش آموزان و خانواده ها را باید در مدارس با مسایل حقوق شهروندی آشنا کنیم تا بتوانند در آینده زندگی بهتری داشته و خدمت بهتری به همنوعان خود ارائه نمایند.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نقش مدارس در آموزش حقوق شهروندی و فرهنگ شهروندی

منتشرشده در آموزش نوین

گروه گزارش/

حمایت صدای معلم از اظهارات وزیر آموزش و پرورش در مورد بازگشایی مدارس و وضعیت آموزش مجازی

اظهار نظر وزیر آموزش و پرورش در مورد تعطیلی مدارس و آموزش در بستر فضای مجازی بسیار خبرساز شده و واکنش های فراوان و نیز مقاومت هایی را در میان جامعه برانگیخته است . هر چند این گونه مخالفت های یک سویه و فله ای مساله جدیدی نبوده و هر زمان که آهنگ بازگشایی مدارس شدت گرفته به صورت سیستماتیک از سوی طیف های مختلف نواخته شده است .

برخی از رسانه ها و افراد به بیان گزینشی این اظهارات پرداخته و سخنان وزیر آموزش و پرورش را به صورت کلی محکوم کرده اند . چه کسی و کدام نهاد باید پاسخ گوی ترک تحصیل میلیون ها دانش آموز ، افت تحصیلی ، بحران سلامت روان و ده ها مساله زیان بار و جبران ناپذیر دیگر باشد ؟

« یوسف نوری وزیر آموزش و پرورش، در مراسم افتتاح دبیرستان طبرستان نوشهر با بیان اینکه معلمان دغدغه های زیادی در حوزه های مختلف از جمله کنکور، کرونا و سوالاتی در بحث معیشت و رتبه بندی داشتند، اظهار کرد: همچین در خدمت دانش آموزان و از نظرات آن در حوزه تشکل دانش آموزی و فعال کردن آن ها، بازگشایی مدارس و غیره بحث و گفت و گو شد.

وی با اشاره به اینکه هیچ جای دنیا مدارس تعطیل نشدند، گفت: در بررسی جلسه کرونا اولین جایی که در کرونا بازگشایی می شود مدارس و آخرین جا که تعطیل می شود مدارس هستند .

وی با بیان اینکه تدریس در بستر مجازی به عنوان مکمل برنامه درسی اصلی است، افزود: آموزش در فضای مجازی فقط مکمل است و به عنوان برنامه درسی اصلی نیست.

وزیر آموزش و پرورش ضمن بیان اینکه سویه اومیکرون خطر جدی برای دانش آموزان ندارد، افزود: با بررسی هایی که انجام شد دنیا با همین سویه مواجه هستند و هیچ گاه مدارس را تعطیل نکردند.

وی به لطمه کرونا برای آموزش و پرورش اشاره کرد و ادامه داد : ۲ سال تعطیلی مدارس و آموزش در بستر فضای مجازی برای بچه ها به عادت تبدیل شده است و باید از از این مکمل برای عقب ماندن و جبران جاماندگی ها استفاده کنیم. »

پرسش « صدای معلم » از همه مخالفان این سخنان وزیر آموزش و پرورش و حامیان استمرار تعطیلی مدارس آن است که کجای دنیا مدارس را دو سال است که تعطیل کرده و آموزش مجازی را جایگزین آموزش حضوری کرده اند ؟ آموزش مجازی که به عنوان نمونه ، برگزاری امتحانات به صورت حضوری پرده از بی خاصیت بودن و نمایشی بودن آن برداشت و نشان داد که این گونه آموزش ها فقط یک جور « رفع تکلیف » بوده و از اصل و فلسفه آموزش دور بوده است .

آیا این افراد می توانند نمونه ای مشابه وضعیت آموزشی در ایران و در جهان ذکر کنند ؟

بارها بیان شده که در همه جای جهان و به ویژه کشورهای توسعه یافته مدرسه آخرین جایی بوده که تعطیل شده است و نخستین جایی است که بازگشایی شده است .

اگر این مخالفان مطالعه ای در این زمینه نداشته و نمی خواهند چشم خود را بر روی واقعیات باز کنند ، دیگران چه تقصیری دارند ؟

حمایت صدای معلم از اظهارات وزیر آموزش و پرورش در مورد بازگشایی مدارس و وضعیت آموزش مجازی

جالب است که مخالفان این سخنان ، وزیر آموزش و پرورش را به نداشتن تخصص و تبحر در حوزه بهداشت و سلامت متهم کرده و گزاره خود را نتیجه گیری می کنند . آیا کارشناسان وزارت بهداشت و حتا ستاد ملی مقابله با کرونا تخصص و یا فهمی در حوزه « آموزش » دارند که نسخه تعطیلی مدارس را تنها راه مبارزه با کرونا و سویه های جدید آن بر می شمارند ؟

به نظر می رسد وضعیت به گونه ای شده است که دائما سویه ها و گونه های جهش یافته و تغییر یافته ویروس کرونا در حال انتشار هستند . آیا تعطیل کردن مدارس ، حل مساله بوده و روشی منطقی و عقلانی است ؟

چرا این حامیان تعطیلی مدارس پاسخ نمی دهند که چرا باید همه جا  و همه مراسم و... باز بوده و روند عادی فعالیت ها حتا بدون رعایت پروتکلی های بهداشتی جریان داشته باشد اما دیواری کوتاه تر از مدارس و دانشگاه ها را پیدا نمی کنند ؟

حمایت صدای معلم از اظهارات وزیر آموزش و پرورش در مورد بازگشایی مدارس و وضعیت آموزش مجازی

آیا مخالفان بازگشایی مدارس منافعی برای خود در این تعطیلی ها تعریف کرده اند ؟

واقعا در این دو سال تعطیلی مدارس که به پیک ششم رسیده ایم ، سهم و نقش واقعی مدارس چقدر بوده است ؟

آیا این ها دیواری کوتاه تر از مدارس و دانشگاه ها پیدا نمی کنند ؟

این گونه برخوردهای سطحی و دم دستی با سازمان مدرسه نشان می دهد که آموزش و پرورش هیچ گاه در اولویت نبوده و تعطیل و یا باز بودن آن هم تاثیری در تغییر جامعه و روند آن ندارد .

چه کسی و کدام نهاد باید پاسخ گوی ترک تحصیل میلیون ها دانش آموز ، افت تحصیلی ، بحران سلامت روان و ده ها مساله زیان بار و جبران ناپذیر دیگر باشد ؟

حمایت صدای معلم از اظهارات وزیر آموزش و پرورش در مورد بازگشایی مدارس و وضعیت آموزش مجازی

تا دو هفته دیگر ، تعطیلی مدارس در ایران از دو سالگی عبور می کند .

پرسش این است ؛

قرار است این وضعیت تا کی ادامه پیدا کند ؟

« صدای معلم » ضمن حمایت از اظهارات وزیر آموزش و پرورش  در این مورد ، تعطیل کردن مدارس را چاره کار نمی داند و استمرار آموزش حضوری در مدارس با رعایت پروتکل های بهداشتی و برنامه ریزی لازم را تنها راه حفظ حیات مدرسه می داند .

این رسانه از معلمان ، دانش آموزان و اولیای آنان و همه ذی نفعان آموزش می خواهد ضمن در نظر گرفتن آثار زیان بار ادامه تعطیلی مدارس ، اهتمام لازم را برای بازگشایی و ادامه آموزش در مدرسه داشته باشند .

پایان گزارش/


حمایت صدای معلم از اظهارات وزیر آموزش و پرورش در مورد بازگشایی مدارس و وضعیت آموزش مجازی

منتشرشده در گفت و شنود
یکشنبه, 17 بهمن 1400 12:17

ویروس ­هایِ انگلِ استثمارگر

 ویروس ­های انگل استثمارگر و تاریخ ایران داستان ویروس ها (نوعی انگلِ اجباریِ درون یاخته ای) و موجودات زنده (میزبانِ انگل)، داستانِ کشورهای استعمارگر (ویروس های انگل) و کشورهای مستعمره (میزبانِ انگل) بوده و هست. از اول تاریخ تاکنون و شاید در آینده نیز. همان گونه که ویروس ها به عنوان موجوداتی انگل، وارد سلول های میزبان می شوند و با استفاده از اطلاعات ژنتیکی و توانائی های بالقوه خود امکانات یاخته های میزبان را در راستای تکثیر و افزایشِ شانسِ بقای خود به کار می گیرند؛ استعمارگران، به ویژه اروپائی ها، بعد از انقلاب صنعتی با استفاده از دانش، سیاست و اسلحه های مرگبار ِ خود، کشورهایِ ضعیف را در راستای پیشرفت و تقویت مادی و معنوی سرزمین های خود غارت کرده و به بند کشیده اند. بنابراین به عنوان یک زیست شناس، استعمارگران را نوعی ویروسِ استثمارگر می دانم. نتیجه این رابطه انگلی ضعف و بیماری و گاهی مرگ میزبان و افزایش شانس تکثیر و بقای انگل ها می باشد. این نوشتار شرح این داستان تلخ تاریخی از نگاه یک زیست شناسِ علاقه مند به تاریخ است. از گذشته تا حال حاضر.

ویروس ها موجوداتی هستند که ساختار بسیار ساده ای دارند؛ که شامل: پوشش پروتئینی و لیپیدی همراه با ماده ژنتیکیِ درون آن، که در یک مولکول دنا یا رنا خلاصه شده است. یعنی در حالی که بسیار ساده و کامل هستند، ولی مخرب و ویرانگر نیز می باشند. ویروس ها، نه زنده اند و نه غیرزنده. گویا مرز بین موجودات زنده و غیر زنده اند. تمام اطلاعاتِ زیستیِ یک ویروس به صورت کدهای ژنتیکی در ماده وراثتی آنها قرار داده شده است. این اطلاعاتِ محدود، برای انتخابِ بسیار تخصصی یک میزبان و ایجاد بیماری بسیار کارآمد عمل می کند. معمولا، بعد از ورود ماده ژنتیکی ویروس به درون یاخته های میزبان، تکثیر آن آغاز می شود؛ ولی، با استفاده از امکانات مادی یاخته ی میزبان. توضیح این که، ویروس ها با فرستادنِ دستوالعمل های ژنتیکی خود به درون یاخته میزبان برقراری نوعی رابطه همزیستی با سلول میزبان و با استفاده از دستگاه پروتئین سازی یاخته میزبان، اقدام به تولید ویروس های جدید می کند. گویا ویروس یاخته میزبان را به بیگاری گرفته است. بنابراین، ویروس ها با روشی بسیار کم هزینه و هوشمندانه، به استثمار یاخته میزبان می پردازند! البته، معمولا انگل ها میزبان خود را نمی کشند. چون مرگ میزبان ممکن است به بهای نابودی انگل نیز تمام شود.

نکته دیگری که در رابطه انگلی ویروس ها با موجودات زنده حائز اهمیت است، اینکه مقابله با بیماری های ویروسی معمولا بسیار مشکل است. چون اولا ویروس ها درون یاخته های میزبان تکثیر می شوند. ثانیا، ویروس ها دائما در حال جهش هستند سویه ها یا انواع جدیدی را تولید می کنند. این داستان، خیلی شبیه به داستان استعمار نوین است. استعمارگران معمولا در قالب شرکت های چندملیتی یا اشکال بسیار موجه وارد کشورهای مستعمره می شوند. و سپس مسیرهای رشد و توسعه کشورها را چنان تعریف می کنند که بدون آنها ممکن نیست.

در دو سال اخیر، ویروس کووید-19 همه انسان ها را به نحوی گرفتار کرده است. این ویروس مرگبار با ورود به یاخته های مختلف بدن انسان، به ویژه یاخته های ریه، باعث تخریب بافت ریه و تضعیف بدن میزبان می شود. البته در موارد معدودی پایانِ این داستان، مرگ میزبان است. در حدود 2 درصد از مبتلایان به کرونا فوت می کنند. ولی تکثیر و بقای ویروس تضمین می شود.

داستان ویروس ها و انسان ها، شبیه به قصه ی استعمارگرانِ استثمارگر و  کشور های جهان سوم بوده و هست. از قدیم الایام تا عصر حاضر. اروپا، قاره ای سبز با امکانات کشاورزی وسیع است. ولی از نظر معادن و منابع انرژی نسبتا فقیر است. اروپائیان بعد از انقلاب صنعتی و افزایش نیاز به منابع انرژی و نیروی کار ارزان، به فکر تامین نیازهای خود از سایر نقاط جهان بر آمدند. لذا، با استفاده از دانش و تخصص و مهارت های علمی و فنی خود و نیروی مرگبار باروت شروع به گشت و گذار در مناطق مختلف جهان کردند. مثل شیر گرسنه ای که به دنبال شکار می گردد. آنها، با کمک نیروی باروت در اکثر درگیری ها بر جوامعِ سنتی غلبه می کردند. سپس، به کمک کشیشانِ خود مردم شکست خورده را به صلح و سازش دعوت می کردند و با دیپلماسی و دانش خود به غارتِ منابع و معادن آنها می پرداختند.

ویروس ­های انگل استثمارگر و تاریخ ایران

بنابراین، تشابه عجیبی بین ویروس ها به عنوان انگل های اجباریِ درون سلولیِ بدن جانداران و رفتار اروپائیان با کشورها و ملل شکست خورده مشاهده می شود. شاید، اگر انقلاب صنعتی در نقاط دیگر جهان اتفاق می افتاد و اروپائیان امکان غارت امکانات مادی و معنوی ملل ضعیف را نمی داشتند، نیروی مالی برای بسط انقلاب صنعتی در اروپا فراهم نمی شد. و چه بسا، داستان توسعه ی صنعتی جهان جور دیگری رقم می خورد. برخورد اسپانیائی ها با امپراتوری های اینکا و آزتک، هلندی ها با ملل جنوب شرق آسیا، دانمارکی ها و پرتقالی ها در خاورمیانه و آفریقا، آمریکائی ها و انگلیسی ها با جوامع فقیر و ضعیف قاره های مختلف، گواهِ این مدعاست. و البته، اکنون به شکل دیگری در جهان جریان دارد. نسل کشی ایرانیان  توسط انگلیسی ها از حافظه ایرانیانِ آگاه فراموش نخواهد شد.

در 16 نوامبر 1532 فرانسیسکو پیسارو، سردار فاتح اسپانیائی با 168 سربازِ خسته و آشفته، ولی مسلح به تفنگ سرپر، در شهر کوهستانی کاخامارکا بر آتائوالپا، پادشاه خودکامه ی بزرگ ترین و پیشرفته ترین کشور دنیای نو، پیروز شد. پیسارو نماینده امپراتوری کلیسای مقدس و شاه چارلز پنجم پادشاه اسپانیا بود؛ که در آن زمان قدرتمندترین کشور اروپائی محسوب می شد. پیسارو در سرزمینی ناآشنا گام نهاده بود و از ساکنان محلی آن بی اطلاع بود و حتی ارتباط خود را با نزدیک ترین واحدهای اسپانیائی از دست داده بود. ولی، آتائوالپا در امپراتوری خودش بود و ارتشی مرکب از 80 هزار نفر سرخ پوست داشت. با این همه، پیسارو، آتائوالپا را ظرف مدت کوتاهی اسیر کرد، سپس مقدار زیادی جواهرات برای آزادی او به چنگ آورد. ولی در نهایت بی رحمی او را کشت و تمام امپراتوری اینکا را به تسخیر خود در آورد. سپس، شروع به غارت تمام دارائی های امپراتوری بزرگ اینکا نمودند. این غارت، ثروت و سرمایه عظیمی را به اسپانیا سرازیر نمود.

تاریخ نویسان به طور خلاصه سواد و دانش اسپانیائی ها درباره تاریخ و رفتار انسان ها، فن آوری نظامی متکی بر تفنگ، سلاح های فولادی و داشتن اسب را در پیروزی آنها بر اینکاها و آزتک ها موثر دانسته اند. (اقتباس از کتاب اسلحه، میکروب و فولاد؛ نوشته جرد دایموند) بنابراین، مشاهده می­ شود که یک کشور استعمارگر (اسپانیا) با استفاده از دانش و تجربه و تخصص( همانند دستوالعمل های ژنتیکی ویروس ها) به سرزمین دیگر (میزبان) وارد شده است و در جهت افزایش ثروت و قدرت خود، شروع به غارت منابع مادی و معنوی کشور مستعمره می نماید (تکثیر ویروس در یاخته میزبان).

در سایر نقاط جهان نیز چنین مواردی به کرات رخ داده است. بنیانگذاران کمپانی هند شرقی با چند کشتی و تعدادی کارشناس در هندوستان پیاده شدند. سپس نزدیک به سه قرن هندوستان را مستعمره خود نمودند و از این تجارت پر سود  هزاران میلیارد دلار به جیب زدند. سود سرشار کمپانی های  نفتی انگلیس  از غارت منابع نفتی ایران بی سابقه بود. بنابراین، کار سترگ دکتر محمد مصدق و آیت الله کاشانی در ملی کردن صنعت نفت ایران در تاریخ مبارزات ضد استعماری بی نظیر است. تاریخ استعمار پر از خون و طلاست. خونِ ملل ضعیف و طلائی که به نفع استعمارگران بود. اروپا رشد و پیشرفت علمی و فنی خود را مدیون سرمایه و نیروی کار مللی است که در قرون گذشته مورد تجاوز و غارت آنها قرار گرفته اند. داستان زیبائی که پروین اعتصامی به خوبی سروده است:

روزی گذشت پادشهی از گذرگهی     فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست

پرسید زان میانه یکی کودک یتیم    کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست

آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست     پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست

نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت      این اشک دیده من و خون دل شماست

ویروس ­های انگل استثمارگر و تاریخ ایران

بنابراین، نقش مهم ثروت به غارت رفته کشورهای مستعمره در تامین سرمایه مورد نیاز برای توسعه صنعتی دول اروپائی بسیار حائز اهمیت است. البته، چه بسا استعمارگران، به ظن خود، فعالیت های مثبتی نیز در مستعمرات داشته اند. مثلا، انگلیسی‌ها در افریقای جنوبی و هندوستان خط ‌آهن، دانشگاه و ... نیز احداث کردند. ولی، همه فعالیت های آنها در جهت افزایش قدرت و ثروت خودشان بوده است. به قول معروف: "هیچ گربه ای محض رضای خود موش نمی گیرد".

به عنوان یک زیست شناس، تشابه عجیبی در رفتار ویروس ها با یاخته های موجودات زنده و رفتار استعمارگران با کشورهای مستعمره می بینم. به نظر می رسد، پیشگیری تنها راه ایمن سازی کشورهاست که جز با ارتقای  آموزش و تقویت روحیه و امکانات ملی و درون زاد امکان پذیر نمی باشد. راهی که اقبال لاهوری به زیبائی در خودشناسی و خودباوری ملل جهان سوم نشان داده است. کاش قدری عمیق تر می اندیشیدیم.

ویروس ­های انگل استثمارگر و تاریخ ایران

چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما            ای جوانان عجم جان من و جان شما

غوطه ها زد در ضمیر زندگی اندیشه ام         تا بدست آورده ام افکار پنهان شما

مهر و مه دیدم نگاهم برتر از پروین گذشت    ریختم طرح حرم در کافرستان شما

تا سنانش تیزتر گردد فرو پیچیدمش           شعله ئی آشفته بود اندر بیابان شما

فکر رنگینم کند نذر تهی دستان شرق           پاره لعلی که دارم از بدخشان شما

میرسد مردی که زنجیر غلامان بشکند         دیده ام از روزن دیوار زندان شما

حلقه گرد من زنید ای پیکران آب و گل       آتشی در سینه دارم از نیاکان شما


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

ویروس ­های انگل استثمارگر و تاریخ ایران

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

گزارش انتقادی صدای معلم در مورد حرف های سرپرست مرکز برنامه‌ریزی و منابع انسانی و امور اداری وزارت آموزش‌ و پرورش

« به معلمان قول می‌دهم نظام رتبه‌بندی در حقوق اسفند ماه اعمال می‌شود . »

این جمله ای است که سرپرست مرکز برنامه‌ریزی، منابع انسانی و امور اداری وزارت آموزش‌ و پرورش 12 بهمن در مراسم تودیع و معارفه مدیرکل آموزش و پرورش استان قزوین بیان می کند اما در حاشیه این نشست و در مصاحبه با خبرنگار برنا بعد این مقام وزارت آموزش و پرورش چنین می گوید : ( این جا )

« اگر بررسی هیئت های ممیزی برای صدور احکام  طولانی شده و به سال 1401 منجر شود، معوقات شش ماه امسال معلمان نیز محفوظ خواهد بود و احکام از شش ماه  دوم سال 1400 صادر خواهد شد .

وی در خصوص تجمع معلمان در استان های مختلف کشور برای اجرای طرح رتبه بندی خاطرنشان کرد: نباید این ذهنیت ایجاد شود که معلمان عزیز به خاطر مسائل مالی تجمع می کنند زیرا کرامت معلمی بسیار بالاتر از مسائل اقتصادی است لذا از معلمان هم درخواست می کنم مراقب باشند وارد این وادی نشوند زیرا عده ای فرصت طلب ممکن است از این مطالبه و تجمع سوء استفاده کنند ...

گزارش انتقادی صدای معلم در مورد حرف های سرپرست مرکز برنامه‌ریزی و منابع انسانی و امور اداری وزارت آموزش‌ و پرورش

نجار تاکید کرد:  کرامت معلمان بسیار مهم و ارزشمند است البته ما نیز وظیفه داریم به معیشت معلمان توجه کرده و خواسته های آنها را پی گیری کنیم و به معلمان متعهد می شویم که طرح رتبه بندی انجام می شود و تلاش می کنیم این کار به سرعت صورت گیرد .»

نخستین پرسش « صدای معلم » آن است که چرا آقای نجار در تریبون رسمی یک چیزی می گوید اما در مصاحبه با خبرنگار چیزی دیگر ؟ پیشنهاد و توصیه « صدای معلم » به ایشان و سایر همکاران شان آن است که به جای این همه دلسوزی برای مقام و کرامت معلم و اظهار نگرانی برای خدشه دار شدن شان و منزلت معلمان ، فکر و تدبیری برای سایر وظایف سازمانی و تخصصی خود نمایند که اگر کرونا نبود آموزش و پرورش در این دو سال از پای درآمده بود !

آیا سرپرست مرکز برنامه‌ریزی، منابع انسانی و امور اداری وزارت آموزش‌ و پرورش از گردش کار اداری این وزارتخانه و البته فشل بودن و ناکارآمدی آن اطلاعی ندارد ؟

آیا ایشان از ظرفیت کار هیات های من درآوردی ممیزی که هیچ گونه مشابهی در مطابقت با نظام های آموزشی توسعه یافته نداشته و ماهیتی کاملا اداری دارند و « معلمان متخصص و کارآمد »  هم هیچ نقشی در ارزیابی صلاحیت ها و شایستگی های حرفه ای همکارانشان ندارند اطلاعی ندارد ؟

آیا آقای نجار آخرین گزارش صدای معلم را در مورد « رتبه بندی معلمان » مطالعه کرده است ؟ ( این جا )

و اما نکته قابل تامل اظهار نظر خارج از حوزه وظایف تخصصی و سازمان ایشان است .

 اصولا ؛ تجمعات و اعتراضات معلمان چه ارتباطی به مرکز برنامه‌ریزی، منابع انسانی و امور اداری وزارت آموزش‌ و پرورش دارد ؟

گزارش انتقادی صدای معلم در مورد حرف های سرپرست مرکز برنامه‌ریزی و منابع انسانی و امور اداری وزارت آموزش‌ و پرورش

اگر واقعا ایشان و سایر افرادی که در هیات کارشناس در آن وزارتخانه فعالیت می کنند به ابعاد و جنبه های قانونی و کارشناسی مساله رتبه بندی معلمان اشراف داشتند دیگر چه نیازی بود که شورای نگهبان که مرجع کارشناسی و تخصصی برای  بررسی مسائل و چالش های آموزش و پرورش به شمار نمی آید ؛ آن همه ایراد را متوجه این لایحه معیوب نماید ؟ و اجرای این قانون به دقایق و لحظات پایانی موکول شود ؟

پیشنهاد و توصیه « صدای معلم » به ایشان و سایر همکاران شان آن است که به جای این همه دلسوزی برای مقام و کرامت معلم و اظهار نگرانی برای خدشه دار شدن شان و منزلت معلمان ، فکر و تدبیری برای سایر وظایف سازمانی و تخصصی خود نمایند که اگر کرونا نبود آموزش و پرورش در این دو سال از پای درآمده بود !

این مسئولان بهتر است به جای ایراد سخنرانی در  تریبون های یک طرفه ، پاسخ گوی پرسش های رسانه های مستقل و منتقد در نشست های رسانه ای باشند .

پایان گزارش/


گزارش انتقادی صدای معلم در مورد حرف های سرپرست مرکز برنامه‌ریزی و منابع انسانی و امور اداری وزارت آموزش‌ و پرورش

منتشرشده در گفت و شنود

نگاهی بر ناکارآمدی نظام ارتباطی در آموزش و پرورش   نهاد آموزش و پرورش به عنوان زیر ساختی ترین سنگ بنای تحولات جامعه به شمار می آید. در جهان امروزی نظام آموزشی یکی از ارکان اصلی توسعه انسانی است. اگر قبول کنیم که بنیاد حیات جمعی انسان را تعلیم و تربیت تشکیل می دهد.

آموزش و پرورش خطیرترین مسئولیت تربیت نیروی انسانی مولد و نقش آفرین در جامعه را برعهده دارد. بنابراین بسترسازی برای تولید نیروی انسانی توانمند در چارچوب رسالت این نهاد است.

چنانچه بخواهیم اشاره ای به ارکان اصلی نظام آموزش و پرورش بنماییم؛ محتوای آموزشی، فضای آموزشی، معلمان، دانش آموزان و اولیاء از اجزا و ارکان کلیدی و مؤثر تشکیل دهنده این نظام هستند. اکنون می خواهیم به جایگاه و مدل ارتباط گیری این نهاد با اجزای خودش و میزان نقش دهی آن ها در سیستم حاکم بر سپهر فضای این نهاد تعلیم و تربیت را نگاهی اجمالی بیافکنیم.

در این جا تأکید ما بر حوزه ارتباطات انسانی است؛ اگرچه نقش تأثیرگذار دو عامل؛ محتوی آموزشی و فضا بر سبک ارتباط گیری  سایر اجزای نهاد آموزشی غیر قابل انکار است.  به عبارتی دیگر سنخیت محتوای آموزش با میزان علایق، توانمندی ها و نیاز متربیان و جامعه هدف از یک طرف و همچنین کیفیت و کمیت فضای آموزشی متناسب با حجم متقاضیان از طرف دیگر نقش بارزی در نحوه شکل گیری نظام ارتباطی در داخل سازمان آموزش و پرورش دارند.

در چارچوب سیر تاریخی تحولات نظریه های ارتباطی درجهان الگوهای ارتباطی مختلف و متنوعی پا به میدان گذاشته اند. ما در این یادداشت بر دو الگوی مرتبط با موضوع مان تأکید می کنیم؛

1- الگوی ارتباط یک سویه ناهمسنگ : طبق این الگو درجریان ارتباط با مخاطب، به ارزیابی فعالیت ها و سنجش اثربخشی آنها توجه نمی شود و ارزیابی در سنجش محتوای پیام ها، تنها با نگاه کمّی است. جایگاه تحقیق در تولید اطلاعات بسیار اندک است و به سرشماری ساده بسنده می شود. ماهیت ارتباط، مبتنی بر راهبرد آمرانه و سلطه آمیز است.

 در این سبک ارتباط، مخاطب منفعل تلقی می گردد. فقط منافع سازمان مد نظر قرار می گیرد و لذا ارتباط مدیریت مدار و مدیر محور است. عدم کارآمدی مدیران در همراهی، مدیریت و تسهیل گری در حل کارساز چالش ها پیش رو به دلیل ضعف ارتباط گیری صحیح است.

2- الگوی ارتباط دو سویه همسنگ: مشخصه اصلی این الگو، دادن نقش برابر از لحاظ ارتباطی نسبت به مخاطب و پرهیز از اتخاذ راهبرد سلطه آمیز در جریان ارتباط با اوست. در این الگو، دست یابی به تفاهم و هم فهمی با مخاطب، جای اقناع را می گیرد. اصولی مانند؛ مخاطب مداری، اخلاق گرایی، اطلاع رسانی و اطلاع یابی،مشارکت گرایی، گفت و گو  و تفاهم، از همه مهم تر بر اساس اصل موازنه قدرت بین منبع پیام و مخاطب در جریان ارتباط یعنی  هیچ کدام از طرفین در پی تسلط مطلق بر دیگری نخواهد بود، موارد ذکر شده از اصول اساسی این الگوی ارتباطی هستند.

طبق نظر «یورگن هابرماس» طرف های ارتباط، حق دارند آزادانه افکار خود را مطرح سازند و با رسیدن به هم فهمی به تفاهم برسند. با استفاده از این نظریه می توان گفت و گو را محورتفاهم قرارداد و برای رسیدن به تفاهم و هم فهمی با مخاطب باید با او به گفت و شنود پرداخت.

اکنون باید دید آموزش و پرورش به عنوان بزرگترین سهام دار سرمایه نیروی انسانی تعلیم دهنده و تعلیم پذیر کشور در تعامل و ارتباط گیری با ذینفعان و مخاطبان خود چه سبک ارتباط گیری را برگزیده است؟

نگاهی بر ناکارآمدی نظام ارتباطی در آموزش و پرورش

اگر چه در ساختار این نهاد آموزشی ـ تربیتی، شورای های مانند شورای عالی آموزش و پرورش، شورای معلمان، انجمن اولیاء و مربیان، شورای دانش آموزی و... جهت مشارکت در تصمیم گیری و برنامه ریزی ها تعبیه شده است اما آنچه مهم و قابل تأمل است در میدان عمل میزان مشارکت دهی واقعی و اصلاً کارآمدی این بازوهای مشورتی و تصمیم ساز در چه حدی بوده است؟

آیا جایگاه مشورتی این شوراها، از برگزاری جلسات روتین و کلیشه ای فراتر رفته است؟ سبک انتخاب اعضا و نمایندگان این شوراها هم داستان دیگری است. به هرحال آنچه مد نظر این یادداشت است نحوه ارتباط گیری مدیران با اجزای این نهاد و زیر مجموعه ها و مخاطبان آن است. براساس تجارب زیسته، مشاهدات عینی نشان داده اند که ارتباط رأس با بدنه ذینفعان این رکن بنیادی تعلیم و تربیت کشور علی رغم اهداف خود تعریفی و شعار ها مطرح شده به شکل یک طرفه برقرار شده است. به عبارتی دیگر نحوه صدور بخشنامه ها، دستورالعمل ها و سبک اجرایی آن ها مؤید این نکته است که باور به مشارکت، بهره گیری از تجارب میدانی و احترام به منزلت تخصص ها، گویی سال هاست از وادی قلمرو سکانداران آموزش و پرورش رخت بربسته است.

نگاهی بر ناکارآمدی نظام ارتباطی در آموزش و پرورش

در شرایطی که بازخورد کیفی و واقعی میزان بهره وری و تأثیرگذاری برنامه های آموزشی و تصمیم گیری های مدیریتی باید ملاک ارزیابی ها قرار گیرد نه صرفاً  براساس گزارش کمی، داده های آماری، نظام نمره دهی و... اعلام شده رسمی از طرف مدیران مبنای تصمیم گیری واقع می شود. این اصل مهم باید دغدغه ذهنی و عملکردی تصمیم گیران و برنامه ریزان باشد. در حالی که مشاهدات و تجارب نشان می دهند که دلخوش کردن به یک سری همایش های نمایشی، جلسات روتین با حضور مدعوین اکثراً تکراری و ثابت از قبل هماهنگ شده، صدور دستورات کاملاً آمرانه و با نگاه فرادست و فرودستانه، نادیده انگشتان صدای مخاطب به ویژه اغماض در حفظ و احترام به نقش و جایگاه عناصر کلیدی تعلیم و تربیت یعنی معلمان، دانش آموزان و اولیاء، متأسفانه به یک روند نامتعادل و نامیمون در شبکه ارتباطی آموزش و پرورش تبدیل شده است.

نگاهی بر ناکارآمدی نظام ارتباطی در آموزش و پرورش

شاید در نگاه اولیه چالش های سبک ناکارآمد آموزشی، تزلزل منزلتی ارکان تأثیر گذار به ویژه معلمان، دغدغدها و نارسایی های معیشتی جزو اولویت دارترین چالش های این حوزه به شمارآیند ؛ امّا فراتر از موارد اشاره شده آنچه هنگام بروز اعتراضات و بحران ها نمود عینی پیدا می کنند؛ عدم کارآمدی مدیران در همراهی، مدیریت و تسهیل گری در حل کارساز چالش ها پیش رو به دلیل ضعف ارتباط گیری صحیح است. در  این مقاطع نحوه کاربرد سبک ارتباط گیری و هم ذات پنداری با مخاطبان و ذینفعان معترض، نقش و تأثیر گذاری حتی بیشتر از رفع کامل نارسایی ها مطرح شده می تواند ایفا نماید.

تجربه نشان داده است تهدید، ارعاب حتی توجیه و استدلال های نامناسب همچنین وعده های بی پشتوانه نه تنها راهکار مناسبی برای چاره اندیشی و حل مشکلات نیست بلکه خود بستر ساز دامنه دارتر شدن بحران ها بوده است.

بنابراین تصمیم گیران و مدیران ضمن اینکه باید برای برنامه ریزی، مدیریت و رفع چالش ها اشاره شده لازم است چاره اندیشی واقع بینانه و متوازن بکنند. چناچه به فکر پویایی و تحول آینده نگرانه در نظام آموزشی و تربیتی هستند، ضروری است که در سبک ارتباط گیری خود با مخاطبان و اجزای تأثیرگذار آموزش و پرورش، تجدید نظر جدی، به روز و عالمانه بنمایند.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نگاهی بر ناکارآمدی نظام ارتباطی در آموزش و پرورش

منتشرشده در یادداشت

علت شنیده نشدن صدای معلمان

بی‌توجهی حاکمیت نسبت به مطالبات معلمان که اکنون به جامعه نیز سرایت کرده است، در حالی صورت می‌گیرد که در مقام سخن از بهترین تعاریف و تفاسیر برای توصیف شأن و جایگاه معلم بهره می‌برند اما در مقام عمل آن‌چنان بی‌توجه هستند که حتی پس از گذشت دو دهه از جنبش اعتراضی معلمان، حاضر نیستند سخنان آن‌ها را گوش دهند، برای حل مشکل و برآورده ساختن مطالبات‌شان به تفاهم برسند. حال این پرسش پیش می‌آید که چرا صدای معلمان شنیده نمی‌شود؟

پاسخ این پرسش ساده است:

در ساختار رسمی وزارت آموزش و پرورش، مکانیسمی برای گفت‌وگو با معلمینی که از وضعیت موجود رضایت ندارند، وجود ندارد. این ساختار چنان ایدئولوژیک است که صرفاً انتظار اطاعت و پذیرش و حتی توجیه وضع موجود را از معلمان و کادر آموزشی و اداری دارد و هیچ امکانی برای اظهار اعتراض در نظر نگرفته‌اند. به همین دلیل، علیرغم تعداد فراوان معلمان، هیچ نهاد مستقل یا حتی دولتی که بتواند فعالانه بخشی از مطالبات معلمان را نمایندگی کند، در طول سالیان گذشته نتوانسته است مجالی جدی برای فعالیت بیابد.

در جمهوری اسلامی تجربه نهادهایی نه چندان مستقل چون سازمان نظام پزشکی، پرستاری، مهندسی، انجمن اسلامی کارگران و … وجود دارد که کم‌وبیش تلاش می‌کنند از حقوق خویش دفاع و برای دستیابی به اهداف صنفی اقدام کنند. این نهادها در زمان‌ها و در موارد مشخص با دست‌اندرکاران گفت‌وگو و بدین وسیله بخشی منافع صنفی خود را تأمین می‌کنند. در آموزش و پرورش این امکان وجود نداشته و بدیهی است سیستمی که انتظاری جز فرمانبرداری از پرسنل خود ندارد، امکان گفت‌وگو و شنیدن صداهای اعتراضی فراهم نمی‌شود و اعتراض‌ها را برنمی‌تابند. انجمن‌هایی که در این وزارت‌خانه و به نام معلمان تشکیل شده‌اند بیش از آن‌که حافظ منافع صنفی خود باشند مدافع اهداف سازمان بوده‎اند، به عبارت دیگر، به نام معلم اما به کام حاکمیت رفتار کرده‌اند. در نتیجه، این نهادها، هرگز صدای معلم را بازتاب نداده‌اند و حاضر نیستند بر اساس آن با مسئولین به گفت‌وگو بنشینند و صدای اعتراضی معلمان را به گوش آن‌ها برسانند. علاوه بر این، نهادهای مستقل صنفی معلمان که هم مقبولیت بیشتری دارند و هم می‌توانند از منافع صنفی معلمان دفاع کنند، امکان فعالیت ندارند و به رسمیت شناخته نمی‌شوند.

علت شنیده نشدن صدای معلمان

ضعف نظام آموزشی و تضعیف معلمان در سطوح مختلف جامعه، پیامدهای منفی فراوانی دارد. یکی از علل نشنیدن صدای معلمان، احتمالاً این است که پیچیدگی‌های تضعیف نظام آموزشی و عمق فاجعه‌ای را که از رهگذر این تضعیف پدید می‎آید، درک نمی‌کنند و نمی‌دانند این وضعیتی که بر معلم و نظام آموزشی تحمیل شده است چه پیامدهای زیان باری خواهد داشت. فیلسوفان علوم اجتماعی بر این باورند پدیده‌های اجتماعی، پیچیده‌تر از تمامی پدیده‌های دیگر هستند، لذا درک و فهم آن‌ها مستلزم مهارت و توانایی بالا و ویژه است. کسانی که از درک واقعیت‌های پیچیده عاجز هستند، یا جرأت رویارویی با واقعیت را ندارند یا واقعیت را ساده‌سازی می‌کنند و راه حل‌های «دم‌دستی» ارائه می‌دهند.

راهکار «دم‌دستی» وزیر آموزش و پرورش برای حل آب‌گرفتگی یکی از مدارس که با گذاشتن «بلوک» در حیاط مدرسه، دانش‌آموزان را به داخل کلاس‌ها هدایت کنند، یا این ادعا که «افرادی معلمان را تحریک می‌کنند که سر کلاس نروند» نمونه‌ای روشن از ساده‌سازی واقعیت پیچیده و نداشتن جرأت رویارویی با آن است. راه حل رئیس شورای شهر تهران برای معضل «اتوبوس‌خوابی» که باید اتوبوس‌ها را جمع کرد نیز نمونه دیگری از ساده‌سازی واقعیت و پاک کردن صورت‌مسئله است. این نکته نباید فراموش شود که رویارویی با پدیده‌های پیچیده، «جرأت دانستن» می‌خواهد که در نگاه‌های ایدئولوژیک با ساده‌سازی واقعیت اجتماعی خود را از شر دانستن خلاص می‌کنند.

علت شنیده نشدن صدای معلمان

یکی از مهم‌ترین محصولات نظام آموزشی در هر جامعه تولید و توزیع سرمایه فرهنگی است. سرمایه فرهنگی فواید بسیاری برای جامعه دارد، از جمله به گسترش احساس عدالت در جامعه کمک می‌کند، موجب افزایش افراد فرهیخته و تلطیف فضای زندگی و روابط متقابل اجتماعی می‌شود. نیچه به درستی به اهمیت حضور هنر که منبع اصلی سرمایه فرهنگی است، اشاره دارد که «اگر هنر نبود، واقعیت ما را خفه می‌کرد.» در حقیقت، زندگی اجتماعی بودن سرمایه فرهنگی بسیار دشوار و غیر قابل تحمل خواهد بود. وجود سرمایه فرهنگی در دسترس افراد جامعه این امکان را فراهم می‌آورد که «جور دیگر» خود، دیگران و اطراف را ببینند، به زندگی‌شان معنا و غنا می‌بخشد و کمک می‌کند از تنگناها و دلهره‌هایی که سرمایه مادی به طور خاص و زندگی اجتماعی به طور عام ایجاد می‌کنند، رهایی یابند و زندگی آرام و لذت‌بخشی را سپری کنند. در جمهوری اسلامی تجربه نهادهایی نه چندان مستقل چون سازمان نظام پزشکی، پرستاری، مهندسی، انجمن اسلامی کارگران و … وجود دارد که کم‌وبیش تلاش می‌کنند از حقوق خویش دفاع و برای دستیابی به اهداف صنفی اقدام کنند.

اگر سرمایه فرهنگی دچار فرسایش شود، مردم به سوی سرمایه‌های دیگر روی می‌آورند و در این میان سرمایه مادی از جذابیت بیشتری برخوردار خواهد شد. پول و مادیات در بسیاری از موارد، به‌ویژه اگر همراه با سرمایه فرهنگی و اجتماعی نباشند و متناسب با آنها گسترش نیافته باشند، نتیجه‌ای کاملاً متفاوت و متضاد با نتایج و پیامدهای سرمایه فرهنگی دارد. فرد را با واقعیت سخت و بی‌رحم درگیر و استرس و دلهره را بر وی تحمیل می‌کند. در رویارویی با مسائل و مشکلات، به جای اندیشه و تأمل، پول به حلّال مشکلات تبدیل می‌گردد و بدین‌ترتیب مسائل و مفاسد عدیده دیگری در جامعه گسترش می‌یابد. اگر امروزه می‌بینیم که تعداد پرونده‌های فساد اقتصادی افزایش چشم‌گیری یافته است، بخشی از علل آن به تضعیف سرمایه فرهنگی به نفع سرمایه مادی برمی‌گردد که دست یابی به پول بر هر سرمایه دیگری اولویت یافته و فرهیختگی، خوشنامی و دانایی نسبت به ثروت قدر و اهمیت خود را از دست داده است.

یکی دیگر از پیامدهای تضعیف نظام آموزشی و نشنیدن صدای معلمان این است که رفتارهای افراد جامعه به‌تدریج به‌گونه‌ای خواهد شد که از نماد، اخلاق و در معنای عام کلمه «فرهنگ» دور می‌شود. برخی از انسان‌شناسان وجه ممیزه انسان نسبت به حیوان را فرهنگ می‌دانند؛ به عبارت دیگر انسان آن گاه انسان خواهد شد که فرهنگ را فرا بگیرد و فرهنگی شود.

رابطه فرهنگ با نظام آموزشی در آن است که اصولاً فرهنگ از طریق آموزش و تربیت فراگرفته و از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود. نقش نظام آموزشی در تولید و توزیع فرهنگ، بی‌بدیل و بسیار حائز اهمیت است. حال ممکن است این پرسش در میان آید که فقدان فرهنگ و بازتاب آن رفتار فرد، چه مشکلاتی را به‌بار می‌آورد و مسائل اجتماعی ناشی از آن چیست؟

علت شنیده نشدن صدای معلمان

با توجه به این که انسان به طور همزمان هم پدیده‌ای طبیعی و هم آموزش‌یافته است در صورتی که بخش آموزشی آن کم رنگ شود، غرایز به صورت طبیعی مجال ظهور و بروز می‌یابند و نمادها و معناها از کنش‌های افراد جامعه حذف می‌شوند. در این حالت، توانایی حل مسئله از طریق تفکر و تفاهم در کنش‌های متقابل و تعارض‌های جمعی کاهش می‌یابد و کنش و واکنش‌های غریزی مبنای حل مسائل می‌شود. خشونت‌هایی که به‌ویژه در خانواده و در خیابان به چشم می‌خورد، نمونه خوبی است برای توضیح فقدان حضور نماد در روابط اجتماعی. در این رفتارها نمادها حضور مؤثری ندارند و حرکات، تکانه‌های بی‌هدف و صداهای نامفهوم یا غیر فرهنگی بر رفتارهای طرفین حاکم است. اگر آمار خشونت در ابعاد و سطوح مختلف رواج یافته است، اگر در رانندگی، حس خودخواهی و خودنمایی سرنشینان خودرو، جایگزین اصول «رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی» و «احترام به حقوق دیگران» شده است، اگر آمار و میزان شکایات و اختلافات مردم که در قالب افزایش بی‌سابقه پرونده‌های قضایی خود را نشان می‌دهد؛ بخش مهمی از علل این معضلات، ریشه در طبیعی‌شدن زندگی اجتماعی و کم رنگ‌شدن نقش فرهنگ در تعامل‌های اجتماعی دارد.

در واقع فقدان آموزش به معنای حذف فرهنگ از زندگی اجتماعی است و افراد برای انجام کنش‌های خود، به جای استناد به ارزش‌، هنجارها، اصول و قواعدی که در فرایند آموزش یاد گرفته‌اند به درون و انگیزه‌های غریزی مراجعه می‌کنند، بدین‌ترتیب، مسائل اجتماعی روزبه‌روز در ابعاد گسترده‌تری بروز می‌کنند و برای نمونه خشونت، بخش عمده‌ای از زندگی را فرا می‌گیرد و در روابط میان اعضای خانواده، در تعاملات روزمره، در رابطه شهروند – دولت و حتی نسبت به خود (در قالب خودکشی)، فراوان به چشم می‌خورد.

علت شنیده نشدن صدای معلمان

آموزش اگر به مثابه یک سرمایه‌گذاری درازمدت دیده شود که منافع آن در سال‌های دور نصیب جامعه می‌شود، جامعه و مسئولین امکانات بیشتری را به آن اختصاص می‌دهند، اما اگر این نگرش نسبت به آموزش وجود نداشته باشد هم نسبت به وضعیت عمومی آن بی‌تفاوت خواهند بود و هم به صداهای اعتراضی دلسوزان توجه نخواهند کرد.

پیام اصلی جنبش اعتراضی معلمان این است که باید «آموزش و پرورش» بیشتر مورد توجه جامعه و حاکمیت باشد و با توجه به این که مهمترین جایگاه تولید سرمایه فرهنگی «مدرسه» است، نیازهای مادی معلمان در حدی برآورده شود که بتوانند نیازهای اولیه خود را به صورت آبرومندانه برآورده سازند، می‌توانند از رواج پول‌پرستی بکاهند، روش‌های حل مسئله و دست یابی به تفاهم را به دانش‌آموزان یاد بدهند، نقش فرهنگ را در سامان‌دهی غرایز و احساسات طبیعی بیشتر کنند و … . در غیر این صورت، بدون تردید آینده ما بدتر از اکنون خواهد بود.

افزایش خودکشی و خشونت در یک جامعه اتفاقی نیست ؛ ناتوانی در حل مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، بی‌توجهی به قانون و حقوق دیگران، افزایش نرخ تصادفات رانندگی و انواع و اقسام فساد، اختلاس و دزدی و … نیز هیچ کدام اتفاقی نیستند. اگر وضعیت نظام آموزشی مطلوب باشد و معلمان با رضایت در کلاس‌های درس حاضر شوند، بخشی از این مسائل در جامعه به وجود نمی‌آیند و هزینه‌های کمتری بر جامعه و بر افراد تحمیل می‌شود.

*جامعه شناس و فعال مدنی

سایت سقز رووداو


علت شنیده نشدن صدای معلمان

منتشرشده در دیدگاه

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

خیلی زیاد - 1.9%
زیاد - 0.9%
متوسط - 2.3%
کم - 2.5%
خیلی کم - 92.4%

مجموع آرا: 1986

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور