گروه گزارش/
نخستین نشست رسانه ای « صادق ستاری فرد » سخنگوی وزارت آموزش و پرورش به مناسبت هفته بزرگ داشت مقام معلم امروز شنبه دهم اردیبهشت در سالن اجتماعات وزارت آموزش و پرورش و با حضور خبرنگاران برگزار گردید .
هفته هاست که نشست های رسانه ای در این وزارتخانه تعطیل شده و اطلاع رسانی و پاسخ گویی به حضور مسئولان وزارت آموزش و پرورش در صدا و سیما محدود شده بود .
« صدای معلم » تنها رسانه ای است که به صورت رسمی به این وضعیت و در گزارش های متعدد خود اشاره کرده و از وضعیت موجود انتقاد است .
سخنگوی وزارت آموزش و پرورش حدود سه دقیقه زودتر از زمان رسمی در سالن اجتماعات حضور پیدا کرد اما هنوز مقدمات لازم برای شروع رسمی این نشست فراهم نگردیده بود .
می توان گفت در چند سال اخیر این نخستین بار است که خبرنگاران با نوعی بی نظمی و بی برنامگی در برپایی نشست رسانه ای مواجه می شدند .
« علی پورسلیمان » مدیر صدای معلم نخستین فردی بود که در پشت تریبون قرار گرفته و پرسش های خود را مطرح کرد .
مدیر صدای معلم در ابتدا گفت :
« سخن نخستین من سوال نیست بلکه نوعی یادآوری و تذکر است .
در نشست پیشین وزیر آموزش و پرورش با رسانه ها که در باشگاه فرهنگیان تهران برگزار گردید ؛ آقای یوسف نوری قول دادند که پروتکل و دستور العملی شفاف و مدون برای ارتباط با « رسانه » تدوین شود . دست بند زدن به یک معلم در برابر انظار عمومی و تحقیر شان و شخصیت معلم به شدت ، افکار عمومی و احساسات معلمان را جریحه دار کرده است .
این مهم به کجا رسید ؟
16 فروردین سال جاری گفتید : « یکی از مهم ترین دلایل استقبال دانش آموزان از آموزش های حضوری تبیین گری خوب رسانه و صدا و سیما در اقناع افکار عمومی و البته تلاش همکاران آموزش و پرورش در ایجاد حس امنیت در خانواده ها و رعایت شیوه نامه های بهداشتی در مدارس بود.»
پس چرا از زمان شروع به کار دوستان تازه منصوب در روابط عمومی ، نشست های رسانه ای تقریبا تعطیل شده است ؟
سخنگوی وزارت آموزش و پرورش در پاسخ گفت : « از پرسش شما که گاها طرح دغدغه می فرمایید و صدای معلم را هم شما فریاد می زنید و به گوش ما می رسانید صمیمانه از شما متشکرم .
هم قبلا و هم اخیرا سایت شما را دنبال می کنیم . تشکر می کنم و البته انتظار داریم که این ارتباطات وجود داشته باشد . این رفت و آمدها وجود داشته باشند . حتما روابط عمومی وزارتخانه برای ارتباط با اصحاب رسانه دنبال می کند . حتما طرح ها و ایده هایی دارند و تا الان هم اگر ضعفی بوده ، اگر شما ایده ای دارید ، اگر احیانا و نوعا برنامه ای که می تواند ارتباط بین وزارتخانه و اصحاب رسانه را فعال کند ؛ شما پیشنهاد دهید . ما هم استقبال می کنیم اما یکی از برنامه های وزارتخانه این است که شوراهای آموزش و پرورش را که حتما می دانید یک ظرفیت بی نظیری است شامل شورای آموزش و پرورش استان ها ، شورای آموزش و پرورش شهرستان ها و شورای مدارس ؛ این ها ظرفیت هایی هستند که به موجب مصوبات اختیارات و صلاحیت هایی دارند ؛ این را فعال کند ، تفویض اختیار کند که نقش آفرینی معلمان در عرصه حکمرانی تعلیم و تربیت یکی از برنامه های جدی است که وزارت آموزش و پرورش آن را دنبال می کند .
نمونه اش همین موضوع رتیه بندی بود که تلاش کردیم و تلاش می کنیم که باز نقطه نظرات معلمان را بگیریم . حتما می دانید که گفت و گوها و نشست هایی را وزارتخانه هم با مدیران کل استان ها و همه مناطق آموزش و پرورش داشته است که بتوانیم نظرات معلمان را دریافت و تجمیع کنیم و از طریق درگاه های رسمی و تشکل های رسمی و نشست هایی که دارد برگزار می شود هم مقام عالی وزارت و هم سایر معاونین ، در دانشگاه فرهنگیان بین اصحاب دانشجو و بین اصحاب رسانه ؛ این ها همه ظرفیت هایی هستند که می تواند به تعالی نظام تعلیم و تربیت کمک کند و قطعا باید این ارتباط مان را با بدنه آموزش و پرورش و هم رسانه تقویت کنیم که بتوانیم ان شاءالله برنامه هایمان را بهتر دنبال کنیم . »
اما پرسش اصلی مدیر صدای معلم اعتراض به نحوه ی برخورد با اعتراضات معلمان در جهت احقاق حقوق قانونی و مطالبات شان بود .
پورسلیمان تاکید کرد : « شکاف میان مدرسه و اداره و ستاد و صف از دیر باز در آموزش و پرورش ساری و جاری بوده است .
به نظر می رسد این شکاف در حال حاضر به وضعیت خطرناک و جبران ناپذیری رسیده است .
دست بند زدن به یک معلم در برابر انظار عمومی و تحقیر شان و شخصیت معلم به شدت ، افکار عمومی و احساسات معلمان را جریحه دار کرده است .
و این در حالی است که موضع وزیر آموزش و پرورش در این مورد سکوت بوده است . »
اما سخنگوی وزارت آموزش و پرورش در برابر این پرسش مدیر صدای معلم سکوت کرد .
قدمی از خبرگزاری مهر در این نشست گفت : « امیدوارم که وجود سخنگوی خوبی مثل شما موجب این نشود که سایر معاونین وزارت آموزش و پرورش گاها پاسخ گویی را به شما حواله دهند .انتظار نمی توان داشت که شما تنها پاسخ گوی ما باشید .
مشروح پرسش و پاسخ صدای معلم با سخنگوی وزارت آموزش و پرورش در این رسانه منتشر خواهد گردید .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
۸ اردیبهشت ۱۴۰۱ حوالی ساعت ۱۱ صاحب این عکس، دوچرخه فاخر دانش آموزی را از حیاط دبیرستان شهدای انقلاب اسلامی کرج واقع در طالقانی جنوبی قاپ زده و به سرقت برد. معلوم نیست این شیرپاک خورده حرفه ای به جز این سرقت، چه مدارس و خانواده هایی را داغدار کرده و به خاک سیاه نشانده است.
از منظر علمای اجتماعی ، آمار سرقت نسبت مستقیم با افزایش مشکلات اقتصادی و نسبت معکوس با امنیت اجتماعی دارد. روزانه تعداد قابل توجهی از مدارس کشور به دلیل فشار تورم، نبود و کمبود نیروی خدماتی، نگهبان و ضعف سیستم های امنیتی مورد سرقت سارقین و فرصت طلبان قرار می گیرند و خیلی از مدیران برای حفظ پرستیژ مدیریتی و آبرو سرقت ها را لاپوشانی کرده و به پلیس و ادارات مربوطه گزارش نمی کنند.
واقعیت آن است که ضرر و زیانی که آموزش و پرورش از قبال سرقتها متضرر می شود به مراتب بالاتر از هزینه استخدام و حق الزحمه سرایداران و نیروهای خدماتی است که باید به طور نرمال و استاندارد به مدارس ارسال نماید. به جرات می توان گفت که کمتر مدرسه دولتی در کشور یافت می شود که مورد التفات سارقین قرار نگرفته باشند.
سارقین بعضا به درپوش کنتور سازمان آب نیز رحم نکرده و بعضا روز روشن وقت و بی وقت در حال خفت کردن شهروندان بی دفاع هستند.
در سالهای گذشته آموزش و پرورش تا توانسته بار خود را به دوش مدارس و معلمان تحمیل کرده است.در زمان جنگ تحمیلی کمبود معلم را با افزایش ۴ ساعت به ساعات موظفی همکاران تامین کرده است . معلمان برای دفاع از کیان و مملکت خود از این طرح در شرایط جنگی داوطلبانه استقبال کردند دولت مستقر با سوءاستفاده از نجابت معلمان پس از پایان جنگ ۴ ساعت مذکور را برای همیشه به ساعت موظفی معلمان سنجاق کرده است.
چند سالیست آموزش و پرورش برای کسری معلم به صورت غیر قانونی شش ساعت تدریس را به معاونان و بعضا مدیران مدارس دولتی (بدون پرداخت اضافه کار) به صورت موظفی تحمیل کرده است. ظاهرن ، جدیدترین شگرد روسای زرنگ ما این است که می خواهند کمبود نیروهای خدماتی و سرایداری را با سوءاستفاده از وضعیت نابه سامان معلمان فاقد مسکن در کلانشهرها جبران نمایند.
متاسفانه این دست ظلمها و سوء استفاده ها در آموزش و پرورش به یک رویه و روند شبه قانونی تبدیل شده است.
امیدواریم با رشد آگاهی های جامعه معلمان، شاهد تظلم خواهی این صنف نجیب و مأخوذ به حیا باشیم.
به این زنجیره از داستان جا خالی دادن دولت می توان پولی کردن تدریجی آموزش رایگان (که طبق قانون اساسی وظیفه دولت است)را نیز افزود.
فراموش نکنیم که مظلوم نیز یک کفه از ترازوی ناعدالتی بوده و اگر سکوت نماید به اندازه ظالم و ستمگر گناهکار خواهد بود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
ارتباط کلامی با دیگران نقش مهمی در بهوجود آوردن هویت شخصی هر فرد در تعامل های اجتماعی دارد و همچنین در زندگی شخصی و حرفهای افراد تأثیر به سزایی دارد. با بهبود بخشیدن مهارتهای گفت و گو میتوان بهسرعت با دیگران ارتباط مؤثر برقرار کرد، روی آنها تأثیر گذاشت و نزد دیگران دوستداشتنی تر و مقبولتر و قابل احترام بود و از سوی دیگر بددهني و پرخاشگريهاي کلامي که جزء لاينفک رفتارهاي روزمرهی برخي افراد است، تحت تاثير يادگيري، عصبانيت، ريشههاي تربيتي يا خلقي است که در واقع نشان دهنده فقدان تاب آوری ایشان در گفت و گوست که به شرایط سنی یا اجتماعی خاصی هم محدود نمی شود و امکان بروز اين رفتارها از دوران کودکي تا بزرگسالي وجود دارد، اما اينطور نيست که دلايل آن در همهی اين شرايط يکسان باشد .
در فعالیت های اجتماعی و مدنی که معمولا افرادی با مهارتهای مشابه وارد یک عرصه می شوند و برای تحقق اهداف مشترک در کنار هم فعالیت میکنند، آنچه آنها را متمایز میکند مهارتهای گفت و گو است .
تاب آوری، ظرفیت بازگشتن از دشواری پایدار و ادامهدار و توانایی در ترمیم خویشتن است یعنی اینکه فرد بتواند قوام و سلامت روان شناسی خود را در تعاملات اجتماعی در مواجهه با آنچه مراد طبع وی نیست حفظ کند .
ناسزا و دشنام از نوع پرخاشگري کلامي هستند و در جامعهاي که معتقد به ارزشهاي اخلاقي هستند مورد تاييد قرار نميگيرد .
به طور معمول ناسزاگويي یا ریشه در خشم و عصبانيت دارد و از شعلهور شدن خشم سرچشمه ميگيرد و بعد از مدتی مبدل به عادت فرد می شود . تاب آوری، ظرفیت بازگشتن از دشواری پایدار و ادامهدار و توانایی در ترمیم خویشتن است یعنی اینکه فرد بتواند قوام و سلامت روان شناسی خود را در تعاملات اجتماعی در مواجهه با آنچه مراد طبع وی نیست حفظ کند .
فرد خشمگين به دليل ناتوانايي در مهاركردن خشم خود، به رفتار زشتي چون فحاشی دچار ميشود و با تكرار و استمرار آن، اين رفتار به شكل عادت درميآيد و البته تربيت نادرست هم شيوه ی سخن گفتن، سخنان ناهنجار و نازيبا را براي انسان عادي ميسازد و ناسزاگويي براي او، مانند سخنان ديگرش به شكل عادت درآمده است .
افرادی که در گفت و گو مجهز به مهارت تاب آوری هستند، با لحن دوستانه و مودبانه ارتباط برقرار میکنند و در مقام نقد و مخالفت با نظری از دایره ادب و احترام خارج نمی شوند، تقریبا همیشه برندهاند . این ظرفیت انسان میتواند باعث شود تا او پیروزمندانه از رویدادهای ناگوار بگذرد و علیرغم قرار گرفتن در معرض تنشهای شدید، شایستگی اجتماعی، تحصیلی و شغلی او ارتقا یابد.
تابآوری به معنای توانایی مقابله با شرایط دشوار و پاسخ انعطافپذیر به فشارهاست .
تابآوری نوعی ویژگی است که از فردی به فردی دیگر متفاوت است و میتواند به مرور زمان رشد کند یا کاهش یابد.
تاب آوری پدیده ای صرفا ذاتی نیست. تابآوری حاصل تعامل ویژگیهای شخصیتی فرد و محیط است و از طریق آموزش، یادگیری، تمرین و تجربه حاصل میشود.
ناسزا و دشنام در مخاطب هرچند هم که مجهز به مهارت تاب آوری باشد آثار زیانباری به جا میگذارد و احتمال رفتار متعادل از او سلب میشود و ممکن است رفتاری غیرمتعادل و ناخوشایند از خود نشان دهد ؛ با این اوصاف تاب آوری در برابر ناهنجاری های افراد افسارگسیخته در گفت و گو، نه تنها افزایش قدرت تحمل و سازگاری فرد در برخورد با آنهاست، بلکه مهم تر از آن حفظ سلامت روانی و حتی ارتقای آن است.
تاب آوری افراد را توانمند می سازد تا با دشواری ها و ناملایمات و افراد فاقد مهارت گفت و گو و پرخاشگر رو به رو شوند، آسیب کمتری ببینند و حتی از این موقعیت ها براي شکوفایی و رشد شخصیت خود استفاده کنند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
بچه های ما در مدرسه محیط زیست را نمی آموزند. اصلاً زیست را نمی آموزند. زیست مشفقانه و همدلانه تدریس نمی شود. زنگ دلسوزی نداریم. کلاس مدارا و مروّت هم نداریم. ما درگیر یک خودکشی دست جمعی هستیم.
آنچه می آموزند آزمندی و رقابت است. قاپیدن زندگی و لگد کوب کردنش است.
حاکمان، زندگی و ایمان و جوانی و امید و آرزو را از مردم می دزدند، مردم هم از یکدیگر. بعد همه با هم .
دست به کشتن همدیگر می زنیم. دست به کشتن همه چیز. پلنگ و خرس و لاک پشت و درنا و درخت و دریاچه و کوه و جنگل و خاک و هوا را می کشیم.
ما دست به قتل عام خویش زده ایم. ما درگیر یک خودکشی دسته جمعی هستیم.
در چنین وضعیتی سهراب خوانی و سهراب ورزی، یک رفتار شاعرانه فانتزی و تفننی نیست. یک ضرورت اجتماعی است. یک کنش سیاسی است. یک جنبش عاطفی است.
ما باید لطافت را بیاموزیم. شفقت را بیاموزیم، رقت و رأفت را بیاموزیم. آخرین رگه های این گنجینه ها در ادبیات مخفی شده است ما همچون باستان شناسان باید دست به کندوکاو بزنیم و آن نوشداروی پنهان در کوزه های فراموشی را به در بکشم و بنوشیم و مراقب باشیم که سارقان آدمیت در کمینند تا کوزه ها را بشکنند و نوشدارو را به شوکران بدل کنند.
ما فرزندان همان پلنگی هستیم که او را کشتند، همان خرسی که شکنجه اش دادند، همان لاک پشتی که بر تنش یادگاری نوشتند، همان دریاچه ای که خشکش کردند، همان کوهی که فرو ریختند، همان درختی که آتشش زدند، همان جنگلی که بیابانش کردند و همان هوایی که غبار آلودش کردند و همان انسانی که هیولایش کردند.
ما آخرین بازماندگان نسل آدمیم و نمی خواهیم بنا به اقتضای زمانه دیو شویم. پس برای نجات خود گرد هم می آییم.
کانال عرفان نظرآهاری
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ نشست تقدیر از «مدیران آموزش و پرورش شهر تهران در دولت تدبیر و امید » یکشنبه 28 فروردین با میزبانی انجمن اسلامی معلمان شهر تهران در رستوران ایده آل فرهنگیان برگزار گردید .
کاظم اکرمی وزیر پیشین آموزش و پرورش در سخنانی ضمن اشاره به تجارب خود در حرفه ی معلمی گفت : « موقعی که معلم دانشگاه شدم تجربه ای که من دارم این است که فرصت زیادی به دانشجویان می دادم که « نقد » کنند .
« علیرضا راه پیما » مجری این نشست با اشاره به سوابق و تجارب مدیران عضو انجمن اسلامی معلمان گفت : « انجمن اسلامی از ابتدا نقش گرد هم آیی داشته است و اعضا را دور هم جمع می کرد . ممکن است ایرادات زیادی به انجمن اسلامی معلمان وارد باشد اما این که در گرد هم آیی ها سعی می کند همه را دور هم جمع کند من به آن نمره می دهم .
« علیرضا شفیعی مطهر » عضو این تشکل با بیان اشعاری گفت : « هر جامعه ای که بخواهد راه پیشرفت را پیش بگیرد ، راه توسعه را پیش بگیرد ، باید از آموزش و پرورش شروع کند . از هیچ دستگاه دیگری ممکن نیست و اگر طبقه معلم یک جامعه بجنبند و تصمیم بگیرند لااقل می توانند نسل بعد را توسعه یافته تر کنند . متاسفانه ما در این چهار دهه خیلی باختیم و در خودشکوفایی معلم موفق نشدیم یعنی ما هر چقدر هم جار بزنیم و داد بزنیم که معلمی شغل انبیاست اما خود معلم شخصیت خودش را بروز ندهد ، شاگردان خودش را شیفته ی خودش نکند . با عمل خودش هدایت نکند . یعنی اول خودش را ملزم کند که موارد اخلاقی را رعایت کند شاگردان او هم یاد می گرفتند .
« علی اصغر فانی وزیر پیشین آموزش و پرورش گفت : « می گویند آقای احمدی نژاد به کشور در ابعاد مختلف لطمه زد . مثلا هفتصد میلیارد دلار پول فروش نفت را کجا برد و چه کار کرد ...
من هم می گویم بزرگترین لطمه ای که ایشان به انقلاب زد این بود که انقلاب را از «تجربه بعد از انقلاب » تهی کرد . در همین آموزش و پرورش آن قدر روی بچه ها فشار آوردند که همه با 25 سال سابقه خودشان را بازنشست کردند ؛ بازنشستگی پیش از موعد.
وقتی ما آمدیم وزیر شدیم دیدیم اصلا نفر نداریم. نفرات اصلی ما بازنشست شدند. بعضی از آن بازنشسته ها را مدیر کل گذاشتیم.
یادتان هست که رسانه های مخالف صبح ، ظهر و شب می گفتند اینها هر چه پیر و پاتال است در آموزش و پرورش جمع کرده اند ولی امروز شما عملکرد آن زمان آموزش و پرورش را با این وضعیتی که ما الآن می بینیم مقایسه کنید !
نکته دوم این که ما آموزش و پرورشی را تحویل گرفتیم : « امنیتی » و من اعلام کردم امنیت فرهنگی به جای فرهنگ امنیتی. این جمله، خیلی جمله پرمغزی بود که که عملا اجرا کردیم.
وقتی من گفتم زمانی که معلمان جلوی وزارتخانه جمع می شوند خودم بین آنها می رفتم و می پرسیدم چه می خواهید ؟
می گفتم چرا روی زمین نشستید ؛ بیایید داخل آمفی تئاتر . بلندگو رو روشن کنید پذیرایی هم بکنید. اما بعضی معلمان به من هم فحش می دادند !
بعد من به آنها می گفتم که شصت سال است که شما از آموزش و پرورش طلبکارید ! انتظار دارید که ظرف دو سال که ما آمدیم این شصت سال را جبران کنیم ؟ نمی توانیم نه این که نخواهیم نه این که حق شما نیست ما نمی توانیم.
ما توانستیم هشتاد و چهار و نیم درصد میانگین حقوق را افزایش دهیم. تورم دوازده درصد و حتی هشت درصد.
در اواخر دولت یازدهم که من کنار رفتم تورم هشت درصد بود . ما هشتاد و چهار و نیم درصد حقوق را میانگین اضافه کردیم. در ظرف همان سه سال و دو ماهی که من بودم. یعنی من منحنی تورم را در ده پانزده سال اخیر رسم کردم. بعد منحنی رشد حقوق هم رسم کردم .
دوره من تنها دوره ای است که افزایش حقوق از تورم بالاتر بود.
بروید و بررسی کنید !
من ادعای بی جا نمی کنم !
این نشان می دهد که آن ترکیب ، همان نیروهایی که می گفتند پیر و پاتال است آنها توانستند درست عمل کنند و کارنامه درستی بدهند.
من به دوستان تشکل ها هم گفتم این که شما باید آموزش و پرورش را لحظه به لحظه رصد کنید و بیانیه بدهید. بگویید اینجا اشتباه است ، اینجا درست است ، این جا خوب است.... الآن شورای عالی انقلاب فرهنگی برای کنکور یک چیزی تصویب کرده است. می دانید چه تصویب شده است ؟ شاید خیلی از شماها ندانید. چه بلایی در انتظار است ؟ شاید ندانید. باید بدانید. انجمن اسلامی یا سازمان معلمان یا کانون صنفی اینها باید مسائل آموزش و پرورش برایشان مهم باشد.
الآن می گویند که دهم ، یازدهم و دوازدهم امتحان نهایی است. فرضا همین یک سال دوازدهم را که داریم اجرا می کنیم است حق الزحمه آن را شش ماه بعد یک سال بعد می دهیم. حالا سه پایه را می خواهیم یک جا امتحان بگیریم پول آن را از کجا داریم که بدهیم ؟ از آسمان که پول نمی آید !
بخش دوم سخنان فانی را می خوانید .
باز هم اوراق تقویم یکی یکی می افتند و روزها و مناسبت ها خودنمایی می کنند و روز رنج نامه معلم نیز از راه می رسد ؛ روزی که برای معلم یادآور همه اجحاف ها و تظلم های رفته هست و برای مسئولین ؛ هفته الفاظ پرطمطراق و تمرین سخنوری.
ما نیازمند شاخه ای گل نیستیم، خوارمان نکنید و خار نزنید ؛ ما را کافی است.
سال هاست نوشته اند و نوشته ایم معلمی شغل انبیاست، معلمی هنراست ، معلمی ایثار است، معلمی چنان هست و چنین ؛ ولی هرگز باور آقایان این نبوده است .چراکه هیچ اداره و ارکان دولتی ارزش گذار و قدردان عملی معلم نبوده است و پشت گیشه های شیشه ای ادارات شما سال هاست منتظریم .
وزیر محترم
می دانم که در کلاس درس نبوده ای و معلم نیستید تا درد معلم را بچشید و بدانید ، از سفره معلم هیچ نمی دانید و از له شدن جایگاه و شان معلم در جامعه هیچ نمی دانید . شما آمده اید که ریاست کنید و اسلاف شما هم که دم از معلم و آموزش و پرورش می زدند ، هر کدام با طرحی و شعاری آمدند و در نهایت پیروزی از آن سیاست سیاست مداران بود و میدانی است برای سهم خواهی از سفره انقلاب .
عالیجنابان ، بزرگواران مسند وزارت تعلیم و تربیت :
معلم خسته است، خسته از دروغ و تملق و ریای شماهایی که احادیث را به خورد ما دادید ولی عالمان بی عملی بودید که سطری از این کلام معصومین ر ا حرمت ننهادید ؛ حق قلم ادا نکردید و حرمت معلم را پاس نداشتید.
خسته ایم از قانونی که « خدمات کشوری » به جز معلم برای همه هست، آش رتبه بندی تان چنان شور شده که صدای وااسفای آن گوش فلک را هم کرکرده و نقل محافل و طنز مجالس شده است. در کدامین کشور متمدن در امر تعلیم و تربیت ، توقع کتاب نوشتن و مقاله علمی از معلمشان دارند؟ مگر معلمی جز دل سپردن به آموزش و یاددهی است.
قانونی که سال 1383باید اجرا می شد ، امروز گروگان شماست.
کدامین اداره در این بلاد برای دادن حقوق و پاداش برای کارکنانش فرم پر می کنند و مقاله می خواهند و ماه ها دروغ می گویند؟ شما شاخ شمشاد ادارت شده اید؟
معلم خسته از نیش و کنایه سرایدار و خدمتگزار و کارمند اداره های درپیتی است که حقوقمان ر ا زیاد می دانند و تعطیلات تابستان را دلیل تمسخر و مضحکه ما می دانند و چندین برابر ما از خزانه و بیت المال دریافت می کنند و مدرک تحصیلی شان را شبانه از مدارس ما گرفته اند.
معلم خسته است از اینکه فضای مجازی را برعلیه معلم کرده اید .
مگر شماها نبودید که آیین نامه انضباطی تدوین نمودید و مدل لباس و پوشش اسلامی و مدل موی متناسب با شئونات تعریف کردید؟ پس چه شد که به یک قیچی به جان معلم و آبروی او افتادید؟ چرا به مردم نگفتید که اشتباه از شماست.
چرا نمی گویید مشکل فرهنگی و پوشش و موی سر از هنرمندان و ورزشکاران و رسانه ای است که هنرمندانش را بزک و ورزشکارانش را به هرقیافه ای خورد جوانان ما می دهد و از آنان الگوسازی می کند.
آیا تنتان نلرزید وقتی دانش آموزی صندلی را بر سر معلم کوبید؟ آیا رگ گردن تان باد نکرد؟ آیا غیرت تان جریحه دار نشد تا این بار به نفع معلم بیانیه بدهید؟ خسته ایم از اینکه هر وزیری آمده باب انتقاد را بسته و با معلمان رودرو نمی شوند
خسته ایم از اینکه دیگر موضوع انشاها یمان چنگی به دل نمی زند ، چون برخلاف گفته هایمان هیچ وقت یک با یک برابر نشد و هیچ چیز سر جای خودش نبود . عدالتی نبود تا درس همه جا به نوبت در ذهن بچه ها بماند، تصمیمی برای حرمت ما نبود تا کبری تصمیمش را یاد بچه ها دهد، دهقان فداکار و پتروس شجاع ما بودیم که به مرور از کتابها و یادهایتان فراموش شدیم و بچه ها به طمع لقمه ای پنیر روباهی شدند برای فریب زاغک ها .
و علم بالاتر از ثروت قرار نگرفت چون دانش آموزمان با ماشین مدل بالای پدرش می آمد و حقوق یک ماهمان پول توجیبی هفتگی اش بود و معلمش شبها نگهبان کارخانه پدرش بود.
ما خسته ایم، از اینکه جوانی مان در لابه لای کتب درسی گم شد و هیچ کس در هیچ کتابی ننوشت که معلم درس داد، معلم عمر داد، معلم جوانی داد، و معلم جان داد.
هیچ کس ننوشت معلمی زیر آوار ماند، معلمی در رودخانه به خاطر کودکان غرق شد، معلمی جهت رسیدن به مدرسه در برف و کولاک مرد، معلمی در کلاس درس برای نسوختن کودکان گرفتار حریق بخاری نفتی شد و سوخت، معلمی در کلاس درس قلبش ایستاد، معلمی با همقطارانش در بین راه مدرسه تصادف کرد و مرد و معلمی کیلومترها راه را به عشق بچه ها پیاده رفت و معلمی بر خلاف تعهدش در شاد درس داد، دنبال اینترنت در کوه و دشت دوید، از جیب مبارکش گوشی خرید و....
اما همه نوشتند معلمی شاگردش را کتک زد! ( تنبیه بدنی را توجیه نمی کنیم ولی شرایط لحظه وقوع اتفاق را می دانید؟ )
معلم خسته است از اینکه هیچ گاه در چهل سال گذشته هیچ معلمی وزیر آموزش و پرورش نشده و سیاست و سهم خواهی از آنِ این وزارتخانه شده است ؛ جایی که حتی نماینده مجلس به خود اجازه می دهد مدیر کل و رئیس آموزش و پرورش انتخاب کند و این می شود وضع نظام تعلیم و تربیت وآموزش و پرورش شده محل جولان سیاستمداران و سیاست پیشگان.
معلم خسته است از قبولی ها و نمره های کیلویی و درصدهای قبولی کذایی به فرزندان این سرزمین . با اجباری که با دستان شما به رگ گردنش وارد می شود و لشگری از بیسوادان روانه دانشگاه می شوندکه فقط بگویید ما کشوری با تحصیلات عالیه هستیبم. ولی معلم نسلی می خواهد ایستاده برقله های رفیع علم تا در دنیا بدرخشد اگر شما اجازه بدهید.
معلم خسته هست از عدالتی که دم می زنید ولی عادل نیستید ، عدالتی که خدمتگزار بانک به سرمایه دار شهرش تبدیل می شود و معلمی که در فقر مطلق زندگی می کند. در تنگنای معیشت گرفتار می شود و تاوان گناه مرتکب نشده را می دهد. تاوان عشق به میهن و فرزندان این مرز و بوم ؛ آیا جزایی چنین دارد؟
ماخسته ایم از نگاه معنادار اهل و عیالمان که شرمنده ایم از تهیه امکانات اولیه زندگی شان و هر روز شکسته تر می شویم و می دانیم معنی خجل شدن را ، فرزندان ما هم حق حیات، تفریح، کلاسهای فوق برنامه و... را دارند ولی در آموزش و پرورش و جامعه جایی برای آنان نیست.
خسته ایم از اینکه در مدارسی که منتسب به معلمان است برای ثبت نام فرزندانمان باید کروکی بدهیم و سند مالکیت ببریم و کمک های مردمی آن چنانی بدهیم تا ثبت نام کنند و...هر روز بهتر از دیروز .
خسته ایم از مدارسی که چون قارچ با ابتکار اسلافتان رویید ( غیرانتفاعی، هیات امنایی ، سمپاد، نمونه و...) و تبعیض را به فرزندانمان آموخت و ریشه کدورت و دشمنی فقیر و غنی و دارا و ندار را افزون تر کرد.
چرا اجازه داده اید معلم برای گذران زندگی آموزشگاههای علمی و آزاد را بهانه پول در آوردن قرار دهد ؟ مگر قرار است درآموزشگاه شق القمر شود؟ مگر همین درس در کلاس تدریس نمی شود؟
چرا اجازه می دهید کتابهای کمک آموزش انتشارات و موسسات مختلف بلای جان مدارس و اولیا شود؟ آیا مافیا را می شناسید؟ آیا کتاب درسی برای آموزش و تکرار و تمرین کافی نیست؟
کدامین کشور الگوی آموزشی شماست که به خود حق می دهید فرزندان این سرزمین را به چنددسته تقسیم کنید؟ مگر شما از دل کدامین مدارس رشد و وارد کیاست و ریاست شده اید؟ بذر نفرت نکارید ، بگذارید در کلاس درس از هر طیف ذهنی و عقلی « متوسط، باهوش، تیزهوش » باشد تا جامعه و محیط مدرسه شاداب تر شود .
خسته ایم از اینکه به نام خانه معلم آبروی معلمان را برده اید . کلاسهای فرسوده که نیمی صندلی دانش آموزی و نیمی فرش عهد عتیق رنگ و رو رفته با پتوهایی که بوی مرگ می دهند و با آشپزخانه های خانوادگی باید برای پختن دو تا تخم مرغ ساعتها به صف ایستاد و حسرت ویلاهای و مهمان پذیرهای کارخانجات، جهاد، مخابرات، بانک ها و نیروی انتظامی و...را خورد.
آیا واقعا نمی دانید چه خبراست؟
خسته ایم از اینکه کار سازمان تبلیغات و وزارت ارشاد را از مدارس می خواهید و بودجه را آنها می برند و نابودی امر آموزش نصیب تعلیم و تربیت می شود.
ماخسته ایم از غارت صندوق ذخیره، که نه از تحقیق و تفحصش خبری شد و نه از عملکردش و معلم نامحرم سرمایه گذاری هاست و نگارنده شاید بیش از بیست بار در طی سالهای متمادی با مدیران عامل آن مکاتبه کرده ام ولی هیچ گاه جوابی نگرفته ام و اکنون نیز کانال ارتباطی معلم با مدیر عامل میسر نیست.
بخورند و بیاشامند ولی اسراف نکنند. کدامین کشور الگوی آموزشی شماست که به خود حق می دهید فرزندان این سرزمین را به چنددسته تقسیم کنید؟
خسته ایم از اینکه هر وزیری آمده باب انتقاد را بسته و با معلمان رودرو نمی شوند، جلساتشان گزینشی ، میهمانانشان بله قربان گو، و کلامشان پر از دروغ و فریب و شبکه خبر میعادگاه پخش دروغ و دغل شان شده است. این همه هیاهو برای هیچ!
بگذارید یکبار هم درطول این چهل سال وزیر نفت از پرداختی ها، پاداش ها، افزایش حقوق ، وام های پرداختی به کارکنانش در رسانه ملی سخن بگوید. نگران نباشید اگر شما سخن نگویید جامعه نگران معلم نمی شود.
خسته ایم از بیمه طلایی تان که خداییش خودتان هم به آن می خندید که که حتی ارزش خشت خام را هم ندارد ؛ شاید بهتر باشد از بانک ها و نیروهای نظامی و سایر نهادها ، روش خدمت به سلامت و بهداشت همکاران تان را یاد بگیرید.
خسته ایم از اینکه معلم برای تامین معیشتش بعد از فراغت درسش سرویس و آژانس دانش آموز خودش هست، شاگرد بنگاه املاکی است و نگهبان گاراژ و.....آیا چهل سال برای این جهالت مسئولان کافی نیست؟
ما تکریم تقویم نخواستیم ؛ بیت المالی را که علی (ع) عادلانه پخش می کرد به عدالت پخش کنید . صدای معلم را بشنوید، برچسب مخالف و معاند نزنید، اینان فرزندان این سرزمین و همان رزمندگان دیروز دفاع مقدس و یادگار شهدای عزیزمان هستند و امروز پیش قراولان عرصه های فرهنگی و مبارزه با تهاجم فرهنگی .
ما خانواده ای به وسعت ایران هستیم و تک روی وزیر و وزارتخانه و مجلس دردی را دوا نخواهد کرد . مشکل را از معلم بشنوید و راهکارش را نیز از او یاد بگیرید.آموزش وپرورش را به قداست برسانید و بگذارید فرزندانمان آرزوی ترک دیار ننمایند.
عمری که از ما رفت برنخواهد گشت ولی بگذارید جوانان آینده با تمام وجود و عشق راغب معلمی باشند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید