دنبال کردن سیاست جز از مسیر اخلاق و فرهنگ، آن هم در خاورمیانه ای که قانون متاع کم ارزش و بازیچه ای بیش نیست، سردرآوردن از بیراهه و ناکجاآباد است.
در جوامع غربی اگر فرد لاقید و دروغ گویی به قدرت هم برسد زیاد نمی تواند بر خلاف منافع عمومی و یا در راستای منافع شخصی قدم بردارد چرا که در چارچوب سیاسی آن جوامع ، ساختار مهم است نه فرد. در آن جوامع عموما حزب است که تعهد می دهد و حزب است که تنبیه می شود و این گونه نیست که فردی با قطار دوستان و آشنایان خود را بیاورد و پس از چهار یا هشت سال شکلکی به مردم نشان داده و بار و بندیل خود را بسته و راه خویش گیرد.
اما در نظام سیاسی که چهل روز مانده به انتخابات ریاست جمهوری کاندیداهایش مشخص نیست، باید برای انتخاب و گزینش سیاستمدار و رهبر و لیدر جریان سیاسی در گذشته و زندگی خصوصی و سوابق او ریز شد و کنکاش کرد.
وگرنه به صرف اینکه فلانی سخنان خوبی می گوید و بدون توجه به گذشته و سابقه هر کس فقط باید به مواضع و سخنان امروز او توجه کرد، سخنی از سر ناآگاهی و ره به بیراهه بردن است. [بدیهی است که حتی لیدر فلان گروه تروریستی و یا مریم رجوی هم وقتی پشت تریبون قرار می گیرد و یا در رسانه ای حاضر می شود مدام از حقوق بشر و حقوق زنان و حق آزادی و دموکراسی و امثالهم سخن می گوید. اما این سابقه و نوع فعالیت ایشان است که نشان می دهد فهم و منظور ایشان از آزادی و دموکراسی و حقوق بشر چیست]
اینکه مدام شنیده می شود: «قانون درست اجرا شود، مفسد و دزد و فاسد و متحجر و بی فرهنگ و فرصت طلب و حذف می شوند» سخن درستی است اما در جامعه ای مانند جامعه ایران شعاری بیش نیست و از زمانی که میرزا یوسف خان مستشار الدوله «یک کلمه» را نوشت تا امروز هنوز جدال بر سر اجرای درست همان یک کلمه است .
در جامعه ایران اگر می خواهیم قدمی در مسیر توسعه سیاسی برداشته شود و یا قانون مورد احترام همگان واقع شود چاره ای جز پیگیری سیاست از طریق اخلاق و فرهنگ نیست و تا رسیدن به چنین جامعه ای باید بر روی کردار و گفتار و گذشته تک تک کنشگران سیاسی دقیق شد.
کانال خرمگس
گروه استان ها و شهرستان ها/
نامه ی زیر توسط یکی از مخاطبان برای « صدای معلم » ارسال گردیده است .
این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه عمومی آموزش ایران ؛ آمادگی خود را برای توضیح احتمالی مسئولان اعلام می کند .
« برخی از ما نه تنها گذشته ی خود را حمل می کنیم، بلکه گذشته پدر و مادرهایمان را نیز همراه داریم .
درد، از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و تا آن را بررسی نکنیم، این چرخه را هیچ گاه برهم نخواهیم زد . باید با رعایت کامل اخلاق و ارزش های انسانی که می باید غایت کنش ها و واکنش های « ما » باشد و بر خلاف قرائت مقامات نظام جمهوری اسلامی ایران که هدف خود را حفظ نظام به هر قیمتی با گزاره « حفظ نظام از اوجب واجبات است » می پندارند اما ما باید با رهایی از این گونه کنش های کودکانه و لجبازانه که موید بلوغ روانی و عطفی ما باشد ؛ دائما خود را مورد پرسش قرار دهیم که که این حرف برای چه بود ؟ آن کاری که با دیگران کردی برای چه بود ؟ و...
نیمه تاریک وجود – دبی فورد
کمی پیش از آغاز اعتراضات فراگیر در ایران ؛ حاکمیت با صرف هزینه های هنگفت و تبلیغات فراگیر و ممتد از طریق ساخت سرود « سلام فرمانده » سعی کرد تا به قولی دهه هشتادی ها و به ویژه نودی ها را بر اساس قرائت ایدئولوژیک خود از امور و به ویژه در حوزه آموزش و پرورش مصادره به مطلوب کند اما وقوع اعتراضات سراسری که بخشی از آن در مدارس و در میان دانش آموزان و مدارس بود این معادلات را به هم ریخت .
شعارهایی که در مدارس داده شد و نیز کنار گذاشتن حجاب معمول در مدارس دخترانه نشان داد که وضعیت موجود با آن چه مقامات جمهوری اسلامی تصور می کردند تفاوت های ماهوی بسیاری دارد .
البته برخی انگشت اتهام در این فضای اعتراضی را به سوی « معلمان » گرفتند اما سکوت و انفعال قاطبه معلمان و به ویژه تشکل های صنفی آنان پس از این اعتراضات نشان داد که « مرجعیت معلمان » در شکل دهی این گونه اعتراضات می تواند مورد پرسش و تردید قرار گیرد هر چند برخی از معلمان بر این باور بوده و هستند که الگوهای رفتاری و کنشی آنان در محیط کلاس و مدرسه موجب تحرک اجتماعی دانش آموزان گردیده و البته شواهدی که این گونه استنتاج ها را اثبات کند مشاهده نمی شود .
می توان گفت ؛
نظام جمهوری اسلامی پس از گذشت بیش از چهار دهه در فهم مطالبات نسلی که زد خوانده می شود دچار اشتباهات راهبردی بوده و به همان بیماری شایع جامعه ایرانی یعنی « توهم » مبتلا هستند .
البته همان گونه که پیش تر توصیف شد ، رگه های این « توهم سازمان یافته و ریشه دار » نیز در معلمان مشاهده شد در حالی که در برخی تجمعات و اعتراضات دانش آموزی ، برخی دانش آموزان علیه معلمان و سکوت و انفعال آنان شعار هم دادند .
مثلا همان ابتدا برخی دانش آموزان این شعار را سر داده بودند :
« معلمان ذلیل اند ، تحقیر رو می پذیرند »
بحران اصلی جامعه امروز ایران ، « عقلانیت » است . اما در میان اقشار جامعه با افراد فراوانی برخورد می کنیم که چنین می گویند :
« از ما که گذشت ... شاید این نسل جدید بتواند کاری انجام دهد »
آیا تحلیل و برداشت این افراد صحیح است ؟
آیا نسلی که زد خوانده می شود می تواند موجد تحولات ساختاری فراگیر در جامعه ایران شود ؟
شناخت ما از این نسل چیست و به چه میزان است ؟
آیا پژوهش و یا مستنداتی یافت می شوند که نشان دهند نسل زد پتانسیل بر هم زدن ساختارهای موجود را دارد و یا آن که در پس این توصیف ها و تعریف و تعارف ها نوعی القای اعتماد به نفس از نوع کاذب وجود دارد که می خواهد هزینه های تغییر را از دوش خود برداشته و بر عهده دیگری بگذارد ؟
آیا این شیفت ( تغییر ) مسئولیت پذیری اجتماعی می تواند موجب مفهوم سازی در مفاهیمی مانند « قانون » و « آزادی » و یا مقدمه ای برای شالوده ریزی یا بستر سازی برای تشکیل و تشکل ارکان چهار گانه « دموکراسی » گردد ؟
آیا دانش آموزان حاضر می توانند این ماموریت مهم و تاریخی را که گذشتگان قادر به انجام آن نشدند به نقطه ای قابل اتکاء و پایدار برسانند ؟
با توجه به تازه بودن چنین جنس اعتراضاتی میان دانش آموزان و پیش بینی رفتار آنان در جامعه متغیر ایران و نیز فقر منابع پژوهشی پاسخ به چنین پرسش هایی بسیار دشوار است .
اما می توان به برخی منابع حداقل برای شناخت این نسل جدید مراجعه ای داشت .
« حمزه علی نصیری » در یادداشتی با بن مایه پژوهشی در « صدای معلم » چنین می نویسد : ( این جا )
« یک تحلیل اجمالی و در عین حال وسواس گونهای که نگارنده در سال ۱۳۹۴ بر نتایج یک آزمون داشته، جنبههایی از ناکامیهای آموزشی و پرورشی را به نمایش میگذارد که اعداد و ارقامی مثل معدل دانشآموز یا درصد قبولی یک مدرسه هرگز از آنها سخن نمیگویند. چرا تا زمانی که مدارس دایر هستند ؛ دانش آموزان در قالب گروه های کوچک شعارهای سیاسی و حتی ساختار شکن می دهند اما همین که به علت آلودگی هوا و یا عوامل دیگر مدارس تعطیل می شوند ؛ دیگر خبری از این اعتراضات سیاسی نمی شود ؟ چرا حتا به آلودگی هوا واکنشی نشان نمی دهند ؟
« تحلیلی بر نتایج یک آزمون؛ جای خالی کیفیّت در زندگی مدرسهای » عنوان یادداشتی هست که از نقطهی شروع برخی از فجایع فرهنگی و اجتماعی و اخلاقی و... که هم اکنون دامن گیر جامعهاند، پرده برمیدارد.
آن آزمون و تحلیل نتایج آن هرمی به دست میدهد که الحق آینهی تمام نمای هرم علمی، اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی جامعهی کنونی ماست.
از تعداد کل دانشآموزان شرکت کننده در آن آزمون که ۱۹۱ نفر بودند، ۶۲ نفر نمرۀ صفر تا ۴ گرفتند (۳۲/۴۶درصد). ۹۰ نفر نمرۀ ۵ تا ۹ کسب کردند (۴۷/۲درصد). ۳۵ نفر موفق به کسب نمرۀ ۱۰ تا ۱۴ شدند (۱۸/۳۲درصد). و فقط چهار نفر توانستند نمرۀ بالای ۱۵ بگیرند (۲/۰۹درصد).
میانگین نمرۀ همۀ کلاسها (میانگین نمرۀ ۱۹۱ نفر دانشآموز) نیز ۶/۴۷ از ۲۰ بود!
به بیان دیگر از تعداد ۱۹۱ نفر دانشآموز شرکت کننده در آزمون، ۱۵۲ نفر (۷۹/۶۶درصد) نمرۀ کمتر از ۱۰ (صفر الی ۹) گرفتند. ۳۵ نفر (۱۸/۳۲درصد) از آنها نمرۀ ۱۰ الی ۱۴ و فقط ۳ نفر نمرۀ ۱۵ و یک نفر نمرۀ ۱۷ کسب کردند که در مجموع، تعداد نفراتی که نمرۀ شان بالای ۱۵ بوده ۴ نفر بود (فقط و فقط ۲/۰۹درصد)!
آقای علی نصیری در ادامه چنین می نویسد :
« تعداد پاسخهای کاملاً یکسان در برگههای دانشآموزان کم نبود. علیرغم اینکه قبل از شروع آزمون در مورد اهداف آن توضیحات لازم و کافی داده شده بود و گفته شده بود که هدف آزمون صرفاً اطلاع از میزان معلومات کلاس است و نمرۀ آن در دفتر کلاسی درج نخواهد شد و در کارنامۀ علومتجربیشان هیچ تأثیری نخواهد داشت، آنان باز هم برگۀ یکدیگر را دید زده و بدون توجه به درستی یا نادرستی پاسخهای آنان، عیناً رونویسی کرده بودند.
همچنین به رعایت این نکتۀ اخلاقی ساده تأکید شده بود که با وجود در دیدرس بودن نوشتههای نفر کناری، از نگاه کردن به آنها خودداری کنند و از همین فرصتِ اندک برای تمرین عزّت نفس و راستی و درستی و خویشتنداری استفاده کنند. ولی متأسفانه آنها به صورت گستردهای تقلّب کرده بودند (دزدی از یکدیگر)!
* اغلب دانشآموزان به قراردادهای ساده و قابل درک درونْکلاسی پایبند نبودند و به توصیههای معلمشان مبنی بر تمرین عزّت نفس و خویشتنداری و درستکاری و خودداری از تقلب و اتکا به توانمندیهای خود توجّه نمیکردند و به دزدیدن کلمات از برگۀ بغل دستیشان مبادرت مینمودند و این کار را نوعی زیرکی و عامل موفقیت میپنداشتند. این اخلاق کماکان در همۀ کلاسها و در میان همۀ دانشآموزان وجود داشت!
* بعضیها به راحتی مقررات کلاس را نقض و با رفتارهای قانونشکنانۀ خود جوّ آموزشی کلاس را خراب میکردند و موجب ایجاد اختلال در جریان آموزش و از بین رفتن فرصتها میشدند.
* بعضیها بیانضباطیهای خود را عملی قهرمانانه تلقی و از حرکات حرمت شکنانۀ خود لذت میبردند ! »
اپیزود دوم :
در روزهای منتهی به پایان سال و در زمستان 1397 و زمانی که دانش آموزان و کودکان در سراسر جهان در اعتراض به تغییرات اقلیمی به رهبری « گرتا تونبرگ » دانش آموز سوئدی به خیابان ها آمدند ؛ در ایران و در مدارس ما چه خبر بود ؟
چهارشنبه 29 مرداد 1399 , « صدای معلم » در گزارشی با عنوان « کمپین سراسری دانش آموزان ایرانی برای تعطیل کردن کامل مدارس ! » چنین نوشت : ( این جا )
« با وجود عمومیت داشتن این گونه اعتراضات دانش آموزی در سراسر جهان اما در ایران هیچ خبری نبود .
« " در حال حاضر محیط زیست در جهان به یک موضوع مهم تبدیل شده است .
در ایران که از سوء مدیریت و بحران مدیران ناکارآمد همواره در رنج است بحران محیط زیست یکی از ابربحران ها می باشد اما تحرک خاصی حداقل در نظام آموزشی مشاهده نمی شود . بعضیها بیانضباطیهای خود را عملی قهرمانانه تلقی و از حرکات حرمت شکنانۀ خود لذت میبردند !
رسانه ها هم عموما با این گونه مسائل کاری ندارند و اولویت ها چیزهای مهم تر و مهیج تری هستند !
در 2 روز گذشته خبر اعتراضات دانش آموزی در سراسر جهان علیه پدیده تغییرات اقلیمی تیتر بسیاری از رسانه های جهان بوده است .
با وجود آن که شماری از وزرا در کشورهای مختلف نگرانی خود را از تعطیلی مدارس توسط دانش آموزان ابراز کردهاند اما در ایران و تاکنون مورد خاصی مشاهده نشده است .
( به « زیاده خواهی » پایان دهید - اجازه دهید نفس بکشیم )
وزیر آموزش و پرورش و رئیس سازمان محیط زیست در این مورد سکوت کرده اند . مهم ترین مهارتی که نسل زد ایرانی و هر اسمی که روی آن بگذارند باید از خانواده و سپس نهاد آموزش باید بگیرند ؛ مهارت فکر کردن است .
تشکل های دانش آموزی مانند سازمان دانش آموزی ، مجلس دانش آموزی ، اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان و... انگار این اخبار و رویدادها را مشاهده نمی کنند .
دانش آموزان ایرانی هم با نزدیک شدن به عید نوروز ؛ دغدغه و دل مشغولی آنان عمدتا « تعطیلی زود هنگام مدارس » است !
دو ماه پس از این اعتراض ؛ دانش آموزان امروز نیز به خیابان ها آمدند تا بار دیگر « صدای خود » را دولتمردان و سیاست گذاران برسانند .»
« در کشور ما دانش آموزان معمولا به خاطر سخت بودن سوالات امتحانی تجمع و یا اعتصاب می کنند و برخی اوقات کتاب ها را هم آتش می زنند و یا این که در امتداد اعتصاب معلمان از تعطیلی کلاس ها و مدرسه اظهار خرسندی می کنند .
دانش آموزان ما حتی به خاطر لو رفتن سوالات امتحانی هم اعتراض نمی کنند و در عوض سعی می کنند تا از قافله عقب نمانند . »
آیا در این فاصله معجزه ای در مدارس و نظام آموزشی ایران رخ داده است ؟
می توان پذیرفت که اعتراضات بخشی از دانش آموزان به سیاست های آموزشی جمهوری اسلامی ایران بوده و هست و این که در سیاست گذاری ها و برنامه ریزی ها ، دانش آموزان هم مانند معلمان « بازیگر » نبوده و نقش پیاده نظام را ایفا می کنند اما چرا دانش آموزان به دنبال « نهاد سازی » مستقل برای پژواک صدای خود نبوده اند ؟
چرا اعتراضی به نهادهای دانش آموزی دولت ساخته نداشته و مطالبات خود را مدون نمی کنند ؟
برخی این نسل و آگاهی آنان را به « اینترنت » پیوند می دهند و این که شبکه های مجازی اجتماعی محرک آنان در چنین اعتراضاتی بوده است اما پرسش این است که چرا این گونه آگاهی ها همگام با سایر دانش آموزان جهان در مناسبت ها و یا مناسبات فراگیر مانند « محیط زیست » هویدا نمی شود ؟
چرا تا زمانی که مدارس دایر هستند ؛ دانش آموزان در قالب گروه های کوچک شعارهای سیاسی و حتی ساختار شکن می دهند اما همین که به علت آلودگی هوا و یا عوامل دیگر مدارس تعطیل می شوند ؛ دیگر خبری از این اعتراضات سیاسی نمی شود ؟ حتی به آلودگی هوا واکنشی نشان نمی دهند ؟
ساده ترین نتیجه گیری برای این فرضیه آن است که مشکل آنان باز بودن مدرسه است و با توجه با حساسیت مقامات امنیتی این کارها به نوعی تحریک برای تصمیم گیری در مورد تعطیل کردن مدارس است .
( منبع : پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش )
برخی معلمان در مقام « مدعی العموم » خاطر نشان می کنند که مدارس ما فرقی با « پادگان » ندارند اما در صورت وجود مقبول بودن چنین گزاره هایی آیا به نقش خود در ایفای نقش « زندان بان » معترف هستند و آن را می پذیرند ؟
مهم ترین مانع برای تحقق دموکراسی در جامعه ی پیچیده و چند لایه ما چیزی است که می توان نام « منفعت طلبی » بر آن نهاد .
دشوارترین امر از نظر نگارنده ؛ اندیشیدن و تصحیح کردار و گفتار در پس اصلاح افکار است .
تنها بستر رشد و نموی فرهنگ استبدادی ؛ همانا « تنبلی » است .
برخی به کرات در پس این نقدهای فرهنگی ، راهکار طلب می کنند .
ساده ترین و عملی ترین راهکار در پی تدوین نقشه راه ، خروج مسئولانه و قهرمانانه از این « تنبلی تاریخی » و دور انداختن » نقش قربانی » است .
برای از بین بردنِ هر کدام از این نشانهها نیازمند پیکاری سترگ ، آگاهانه و مستمر از جنس نقدهای « بی رحمانه » و « بی تعارف » هستیم .
باید با رعایت کامل اخلاق و ارزش های انسانی که می باید غایت کنش ها و واکنش های « ما » باشد و بر خلاف قرائت مقامات نظام جمهوری اسلامی ایران که هدف خود را حفظ نظام به هر قیمتی با گزاره « حفظ نظام از اوجب واجبات است » می پندارند اما ما باید با رهایی از این گونه کنش های کودکانه و لجبازانه که موید بلوغ روانی و عطفی ما باشد ؛ دائما خود را مورد پرسش قرار دهیم که که این حرف برای چه بود ؟ آن کاری که با دیگران کردی برای چه بود ؟ و...
و البته اجازه دهیم که دیگران هم وارد این فرآیند « پیرایش تاریخی » شوند .
این که منتظر باشیم تا ساختار جدید تحت عنوان » انقلاب » و یا حکومت بعدی ما را به ر یل های اخلاقی و انسانی باز گرداند و از ما انسان هایی دموکرات و آزادی طلب بسازد افتادن در همان چرخه باطل توهم و گرفتار شدن در همان سیکل « شورش ، بی تفاوتی و خود زنی » است که سال هاست آن را شرح داده و تکرار شده اما همان تنبلی مزمن اجازه تفکر و بازاندیشی در مورد آن را نداده است .
بارها و بارها گفته و نوشته ام که بحران اصلی جامعه امروز ایران ، « عقلانیت » است .
همان گونه که گفته شد ما ایرانیان میانه ای با « فکر کردن » نداریم .
این معضل در کل هرم ساری و جاری است .
مهم ترین مهارتی که نسل زد ایرانی و هر اسمی که روی آن بگذارند باید از خانواده و سپس نهاد آموزش باید بگیرند ؛ مهارت فکر کردن است .
این کلید رهایی همه نسل هاست .
( 1 )
نوستالژی چیست؟
وقتی کلمهٔ نوستالژی را میشنویم، چیزی که در ذهنمان تداعی میشود اغلب با محتوایی از غم و اندوه و فقدان همراه است. واژهٔ نوستالژی از ریشهٔ یونانی کلمهٔ «نوستوس» به معنی بازگشت و «آلگوس» به معنی درد است. اما معنی نوستالژی چیست؟ نوستالژی در واقع احساسی است که هنگام فکر کردن به گذشته به ما دست میدهد.
***
در پایان ، ویژگی های نسل زد در آمریکا و در ژاپن را این جا به نقل از محمدرضا اسلامی که در صدای معلم منتشر شده است ( این جا ) می آورم تا با مطالعه دقیق آن متوجه شباهت ها و تفاوت ها شویم :
« این روزها که صحبت از نسل زد و «لزوم شناخت» این نسل بیان می شود، بد نیست نگاهی کنیم به نسل زد (https://t.me/solseghalam/2014) آمریکایی و ژاپنی.
نسل زد آمریکایی که در مجاورت سیلیکن ولی، در معرض مستقیم تولیدات اپل و همراه با رگبار محصولات هالیوود رشد کرده. نسلی که دیروز به دبیرستان هُوم استِد (https://t.me/solseghalam/1346) (دبیرستان استیو جابز) رفته و امروز چند قدم آن طرف تر، به دانشگاه کل تِک می رود. دانشگاهی که سریالBig Bang Theory در آنجا ضبط شد و شخصیت «شلدون» در آنجا خلق شد. چند سالی است که چندین ساعت در روز با این نسل کار میکنم و چند نکته مهم در مورد سبک زندگی آن ها:
1- نسل زد آمریکایی و ورزش (جیم و جدیت)
ورزش یک مولفه اساسی در زندگیِ نسل زد است. رفتن به ورزشگاه/جیم بخش لاینفک از زندگی اینهاست. حضور در ورزشگاه همراه با جدیت است و چنین نیست که جیمِ دانشگاه محل گفت و گو با حرفها و فحشهای زیرشکمی باشد. وقتِ ورزش، فقط ورزش.
هنگام جیم می بینی که چنان به ورزش مشغولند که تو گویی اکنون این، مهمترین کارِ دنیاست.
2- نسل زد و مساله مشروب/سیگار
در تمام این چندسال حتی یکبار هم ندیده ام که یکی از دانشجویانم سیگار بکشد. این درحالی است که در تمام سالهایی که ژاپن بودم دانشجوی ژاپنی هر دو ساعت یکبار، باید برای سیگار کشیدن از آزمایشگاه به طبقه اول (جایی که محل قانونی تنباکو مشخص شده) می رفت.
خاطرم هست یکبار برای بازدید از کارخانه سازه های فولادی Kawada Industries به یاماگوچی رفته بودیم. کارخانه ای که مدعی است نیمی از آسمان خراشهای توکیو محصول سازه های فولادی اوست. شام را میهمان مدیرعامل بودیم. همه چیز رسمی و منظم. ساعتی پس از شام پسرها مست کرده بودند و تا نیمه شب مقابل مهمانسرای کارخانه به عربده کشی گذراندند. چیزی که (در یک بازدید علمی) در فضایِ جدیِ جوان آمریکایی رخ نمی دهد. جوان آمریکایی زود می آموزد که «خودش» تکلیفِ خودش را با سیگار و الکل مشخص کند.
3- حضور در طبیعت
بخشی از اوقات نسل زد آمریکایی در طبیعت می گذرد. همان گونه که جیم، بخش لاینفک زندگی اوست، حضور در طبیعت هم (https://t.me/solseghalam/702) چنین است. یا کوه، یا جنگل، یا دریاچه، یا دریا… اثر طبیعت، اثرِ خنثی سازی استرس است. امری که (شاید) نبودش در ژاپن یکی از دلایل رونق سیگار و الکل و… است.
بدیهی است که اینها به معنی آن نیست که هیچ جوان آمریکایی مطلقا به سمت سیگار و الکل و… نمیرود. بلکه بحث در اینجاست که در یک نگاه کلی، نسل زد در آمریکا «سالم تر» از پیش بینیِ ما زندگی می کند. زیستِ متوازن تری نسبت به نسل زد ژاپنی دارد.
4- درس خواندن
نسل زدِ آمریکایی درس خوان نیست ولی در درس خواندن جدی است. به چه معنی؟ اگر مبنای مقایسه را بگذاریم دانشجوی ژاپنی یا حتی دانشجویِ دانشگاههای برتر پکن، دانشجوی آمریکایی واقعا «آنقدر» درسخوان نیست ولی در «امر دانشجویی»، بی مبالات نیست. نمره و کوئیز و تکالیف را شدیدا جدی میگیرد.
5- نسل زد و حکمرانی
در ژاپن یک امپراطور وجود دارد و آن کورپوریشنها هستند. نظم پادگانیِ شرکتهای بین المللی، به قدری خشن و صلب است که دو راه بیشتر موجود نیست. یا کار کردن در کورپوریشن (با آن استاندارهای دشوار) یا اینکه خودکشی (https://t.me/solseghalam/1099).
در سمت دیگر پاسفیک، نسل زد آمریکایی (به رغم آن قصه جیم، ورزش و جدیت) به شدت منقاد، به شدت پیگیرِ صحبتهایی که در کلاس می شود، و شدیدا رام است. کوچکترین صحبت استاد در کلاس را جدی می گیرند. ساعات رفع اشکال (که به دفتر استاد می آیند) حتی در تُنِ صدا، مراعات میکنند. چون در آمریکا یک حاکم وجود دارد، و آن حاکم دلار است. این نسل از کودکی آموخته که زندگی «امر گرانی»ست و جایِ ریسک/خراب کردن با الکل و… ندارد. اگر مبلغی دلار را برای شهریه و هزینه منزل/خوابگاه و… داده باید نهایتِ توجه را داشته باشند که آن درس را نیفتند و همچنین از امروز باید رصد کنند سال آینده به چه شرکتی برای مصاحبه شغلی بروند و…
تحلیل و تامل
نسل زد امروز آمریکایی، یا ژاپنی را کسی «ارشاد» نمیکند بلکه این نسل (با وجود مظاهر تکنولوژی) می کوشد که خودش را به زیرکی در قالبِ تنگِ «نظم پیشِ روی» جا کند.
نَه نسل زد ژاپنی و نه نسل زد آمریکایی هیچ یک، دلِ خوشی از نظم آهنینی که پدران در آن زیسته اند، ندارند. اما نَه پدران مجبورند که به خاطر فرزندان «هویت خویش» را عوض کنند، و نه اینکه فرزندان می خواهند انتقامِ از «ساختار صلب پدران» بگیرند. چرخۀ تقابلی نسلها در یک جا و یک نقطه متوقف می شود. و آن نقطه «توسعه به نفع زندگی» است.
حداقل ها اگر باشد، هر نسلی اصالت را به «زندگی» می دهد و نه اعتراض به نسل قبل. مساله ی تفاوت نسلها، همیشه بوده و بعد از این (به خاطر تکنولوژی) بیشتر خواهد بود. ولی این چرخه تقابل را یک چیز متوقف می کند: «طعم زندگی».
گروه گزارش/
پیش تر ؛ « صدای معلم » در گزارشی با عنوان « "گزینش عالمانه و هوشمندانه "یعنی چه ؟ دستاورد گزینش در بیش از 40 سال گذشته برای آموزش و پرورش چه بوده است؟ » پرسش هایی را خطاب به «سید امیر محمد خرازانی»، دبیر هیأت مرکزی گزینش وزارت آموزش و پرورش مطرح کرد . ( این جا )
این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه عمومی آموزش ایران پرسید :
« نخستین پرسش « صدای معلم » از دبیر هیئت مرکزی گزینش وزارت آموزش و پرورش این است که « گزینش عالمانه و هوشمندانه » یعنی چه ؟
البته این سخن درستی است و همه آن را می پذیرند اما لازم است که شفاف سازی شده و به صورت عملیاتی تعریف شود .
آیا معیارهای ایدئولوژیکی که نا کارآمدی آن ها در بیش از چهار دهه گذشته به اثبات رسیده است مورد توجه ایشان و تصمیم گیرندگان می باشد ؟ » این گونه کلی گویی ها قرار است چه مشکلی از این نظام آموزشی ورشکسته را حل کند ؟
البته پاسخی از سوی این مقام مسئول به پرسش ها و دغدغه ها داده نشد .
به تازگی مدیرکل دبیرخانه هیات مرکزی گزینش وزارت آموزش و پرورش در یک نشست خبری موضوعات و مسائلی را مطرح کرده است . ( این جا )
مدیرکل دبیرخانه هیات مرکزی گزینش وزارت آموزش و پرورش چنین می گوید :
« در تلاش هستیم تا در فرایندها و روشهای گزینش تغییراتی ایجاد کنیم؛ زیرا در سالهای گذشته، این روند سنتی بوده و از کاغذ استفاده میکردیم، اما حالا به دنبال استفاده از هوشمندسازی هستیم و قصد داریم از فرایند ارزیابی سنتی عبور کرده و از فن آوریهای جدید استفاده کنیم .
وی با اشاره به این موضوع که هیات گزینش به دنبال گزینش شیشهای است، بیان داشت: قانون گزینش، محرمانه نیست و ضوابط جذب معلم است و مکلفیم قوانین را رعایت کنیم » .
شاید این نخستین بار است که یک مقام مسئول در تشکیلات گزینش وزارت آموزش و پرورش اقدام به برگزاری « نشست رسانه ای » می کند اما در خبر مشخص نیست کدام رسانه ها دعوت شده اند و در پرتال وزارت آموزش و پرورش نیز تصاویری از این نشست منتشر نشده است .
به صورت دقیق و شفاف مشخص نیست منظور مدیرکل دبیرخانه هیات مرکزی گزینش وزارت آموزش و پرورش از « گزینش شیشه ای » چیست اگر معادل این واژه را همان « اتاق شیشه ای » در نظر بگیریم . اساسا آیا تشکیلات گزینش که مقام مسئول آن سخن از « گزینش شیشه ای » می راند آیا گردش کار در این واحدها از « قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات » تبعیت می کند ؟
این که یک مدیر و یا مسئولی نشست خبری بگذارد اما رسانه های هم سو دعوت شوند که وارد حوزه های چالشی نشوند و در پایان این گونه نشست های نمایشی به عنوان بیلان و یا عملکرد آن واحد بزرگ نمایی شود نامش نشست خبری نیست و این چیزی نیست که از دید افکار عمومی هوشمند پنهان بماند .
هوشمند سازی در سازو کار گزینش که معیارهای آن برگرفته از آموزش و پرورش ایدئولوژیک بوده و هنوز برای نظام آموزشی ایران ، « معلم حرفه ای » مفهوم سازی نشده است چه معنا و مناسبتی دارد ؟
آیا مشکل نظام گزینش ما این است که فرضا به جای کاغذ از ابزار دیگری استفاده شود و یا آن مسائل و چالش های دیگری در این حوزه مطرح هستند ؟
این گونه کلی گویی ها قرار است چه مشکلی از این نظام آموزشی ورشکسته را حل کند ؟
پرسش « صدای معلم » آن است که اگر معلمی مطابق معیارهای هسته های گزینش که خیلی شفاف و علمی نیستند رد شود آیا در همان اداره آموزش و پرورش متبوع نامه و یا عریضه ی وی ثبت می گردد ؟
اساسا آیا تشکیلات گزینش که مقام مسئول آن سخن از « گزینش شیشه ای » می راند آیا گردش کار در این واحدها از « قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات » تبعیت می کند ؟
این ها پرسش هایی هستند که پاسخ اقناع گرانه و مسئولیت پذیری در برابر عملکرد می تواند درجه صداقت و مقبولیت متصدیان امر را اثبات کند .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مقدمه :
براي تحليل لايحه بودجه 1402 نياز به تحليل برنامه هفتم توسعه و سند بالا دستي آن سند چشم انداز داريم .
اگر برنامه هفتم توسعه در سررسيد برنامه ششم توسعه تدوين و تصويب مي شد ، سال پاياني برنامه هفتم با سال پاياني سند چشم انداز توسعه مصادف مي شد .
1404 سال ِ پاياني سند چشم انداز بيست ساله مي باشد که شامل چهار سکو (چهار برنامه توسعه ) است و هر سکوي برنامه توسعه داراي پله هایی به نام « قانون بودجه سالانه » است .
تارنماي تابناک در 19 آذر 1401 از قول رئيس کميته ديوان محاسبات و امور مالي مجلس گفت :
« دولت ابتدا لايحه بودجه و پس از آن برنامه هفتم توسعه را ارئه مي کند که اين هم منطقي است » .
دومین تمدید برنامه ششم توسعه
لایحه برنامه هفتم ، پس از لایحه بودجه ۱۴۰۲ تقدیم مجلس میشود.
این جمله را سید محمد حسینی ، معاون امور مجلس رئیسجمهور اعلام کرده است درحالی که دولت باید در سال ۱۴۰۰ لایحه برنامه هفتم را به مجلس ارائه میکرد، اما هنوز این لایحه ارسال نشده است. این درحالی است که بودجه باید منطبق با برنامه توسعه ۵ ساله باشد.بنابراین با تاخیر دولت در ارائه لایحه برنامه هفتم برای دومین سال ، نمایندگان باید قانون برنامه ششم توسعه را تمدید و بودجه ۱۴۰۲ را منطبق بر آن به تصویب برسانند.
جعفر قادری، نماینده شیراز و عضو کمیسیون برنامهوبودجه در گفتوگو با «دنیای اقتصاد مورخ 18 آبان 1401» با اشاره به تاخیر دولت در ارائه برنامه هفتم توسعه ، گفت:
شاید تصویب بودجه پیش از تصویب برنامه هفتم مشکلی را در انطباق بودجه با برنامههای پنج ساله ایجاد کند ، ولی راهی غیر از این نداریم. باید نهایتا تا اوایل سال آتی ( 1402 ) بودجه را مصوب کنیم ؛ بنابراین بهجای آن که در بررسی بودجه به سیاستهای برنامه هفتم متکی باشیم به سیاستهای برنامه ششم توجه خواهیم کرد. اگر بعد از بررسی برنامه هفتم ، بودجه مغایرتهایی با قانون برنامه داشت، آن مغایرتها را اصلاح میکنیم.
به نظر نگارنده :
گويا بودجه ، انشا نويسي و داستان نويسي است که اگر بودجه ي بدون نگاه به اسناد بالا دستي تصويب شد و با برنامه هفتم ( که بعدآ تصويب مي شود .) مغايرت داشت .... آن مغايرت ها را برطرف مي کنند !
از سوی دیگر غلامرضا نوریقزلجه، نماینده بستانآباد و عضو کمیسیون کشاورزی در گفتوگو با «دنیای اقتصاد مورخ 18 آبان 1401» در خصوص چرایی تاخیر دولت در ارائه برنامه هفتم ، گفت: دولت کار زیادی داشت و در حوزه اقتصاد در حال مدیریت بودند و فرصت نکردند !
مجبوریم بودجه را با برنامه ششم توسعه انطباق بدهیم. اما خیلی مهم نیست چون بودجه ما دقیق نیست و اگر بودجه ۱۴۰۲ منطبق بر برنامه ششم باشد اتفاقی نمیافتد.
این نماینده مجلس با انتقاد از عدم اجرایی شدن بودجه و برنامههای ۵ ساله در کشور، ادامه داد: میدانید چقدر از بودجهای که نوشته میشود، اجرا میشود؟
علاوه بر این کمتر از ۳۰ درصد برنامه توسعه در کشور اجرا میشود. متاسفانه در کشور ما دید بلندمدت وجود ندارد و دولتمردان به دنبال گذران زندگی روزمره هستند.
وی افزود: برای مثال اگر بخواهیم در مورد افزایش جمعیت برنامهریزی کنیم حتما باید بدانیم امنیت غذایی ما در چه وضعیتی قرار دارد و وضعیت منابع تولیدمان در چه وضعیتی قرار دارد و ۵ سال بعد در چه وضعیتی قرار میگیرد؟ همچنین باید وضعیت مسکن را بدانیم و برای آینده برنامه داشته باشیم. یکی از اشکالات برنامهریزی در کشور ما این است که دید بلندمدت نداریم.
نوریقزلجه تاکید کرد: شما دیدهاید که کسی قوانین را با برنامه چشمانداز ۲۰ ساله که مورد تاکید رهبر انقلاب هم بود، مطابقت بدهد؟ در حالیکه تنها ۳ سال تا پایان برنامه چشمانداز ۲۰ ساله فرصت داریم، اما چقدر به این برنامه توجه شده است؟ این نقص از اشکالات مدیریتی در کشور ما است.
در گفت و گوي مجازي ذيل تلاش مي کنيم تا ضمن نگاه تحليلي به بودجه 1402، آنچه در برخي از رسانه ها در باره روند ارائه لايحه بودجه 1402، برنامه هفتم توسعه ، تقدم و تاخر ان دو را بررسي نماييم .
خلاصه قسمت قبل :
مهمترين سند مالي دولت در سال آينده در حالي قرار است به مجلس ارايه شود كه طي يك «بدعت» عجيب و غريب كه در دوران پس از انقلاب بيسابقه بوده، «سند بالادستي» ندارد. برنامه ششم توسعه به پايان رسيده و دولت نيز آن را تمديد كرده تا برنامه توسعه هفتم را تدوين كند و به مجلس ارايه دهد.
رييس مجلس پيش از اين گفته بود كه «اگر برنامه هفتم به مجلس نيايد بودجه بررسي نميشود.»
اواخر آبان ماه محمدرضا ميرتاجالديني، عضو كميسيون برنامه و بودجه نيز در مصاحبهاي با يكي از رسانهها با تاكيد بر اينكه بررسي بودجه سال 1402 مقدم بر برنامه هفتم توسعه است، اعلام كرده بود كه اگر هر دوي اين موارد (لايحه برنامه هفتم و لايحه بودجه 1402) باهم به مجلس برسند، ابتدا لايحه بودجه مورد رسيدگي قرار ميگيرد و سپس لايحه برنامه هفتم و در صورتي كه برنامه هفتم پيش از قانون بودجه به تصويب نرسد، برنامه ششم براي يك سال ديگر تمديد خواهد شد،
مسعود ميركاظمي ، رييس سازمان برنامه و بودجه در سيام آبان ماه ، عنوان مي كند كه «هر دو لايحه بودجه و برنامه توسعه در دولت بررسي ميشود، به دليل اينكه در مجمع بررسيها طولاني شد، سياستها با تاخير ابلاغ شد اما در عين حال هر دو را جلو برديم.»
اينكه بودجه سال آينده براساس برنامه هفتم توسعه تدوين و تصويب ميشود يا خير؟ هنوز مشخص نيست !
دولت قصد دارد به بهانه برنامه هفتم توسعه، بخشی از مفاد تفاهمنامه بلندمدت با چین و روسیه یا برخی سیاستها و روشهای خاص سرمایهگذاری و تأمین مالی را به برنامه اجرائی میانمدت تبدیل کند تا هم به تعهدات قانونی خود برای ارائه لایحه برنامه عمل کرده باشد و هم مسیر اجرای تفاهمنامه را با تأیید مجلس هموار کند. از اینرو تمایلی به ایجاد حساسیت و گفتوگو درباره مفاد برنامه ندارد.
برخلاف برنامههای توسعه پیشین، نه کسی از کارشناسان و صاحب نظران اعتنایی به موضوع برنامه هفتم کرد و نه مرکزی علمی یا مجمعی تخصصی این خبر و اساسا موضوع برنامه هفتم را درخور توجه دانسته است.
چرا کار برنامهریزی توسعه کشور از کاراناوالی سراسر شور و مسئولیتشناسی و مشارکت علمی و اجتماعی در برنامه «بازسازی اقتصادی ایران» پس از پایان جنگ یا در برنامههای سوم و چهارم توسعه به یک فعالیت اداری بیاهمیت برای مردم و نخبگان تبدیل شد؟
این سکوت و بیخبری محض حاکی از آن است که برنامه حتی برای دولت هم کمترین اهمیتی ندارد که اگر داشت ، دستکم به اندازه یکی از فعالیتهای روزمره و کماهمیت اعضای دولت مانند فوتبالدیدن سخنگو در جمع دانشجویان بازتاب رسانهای مییافت.
با کارکردهای مورد انتظار از برنامه توسعه، مسیر و فرایند تدوین برنامه از محتوا و ساختار آن مهمتر است.
برنامه توسعه فرصت گفتوگو میان گروههای اجتماعی، گفتوگو میان دولت و ملت، بازبینی و بازاندیشی مسیر حرکت اجتماعی و فرصتی برای تأمل یک جامعه در دیروز و امروز و فردای خود است .
برنامه توسعه بهانهای برای وفاق ملی و نزدیکی ذهنی و زبانی و پرکردن شکافهای افقی و عمودی و حل منازعه است .
برای نخبگان و کارشناسان توسعه، سرنوشت برنامهای که نه در فضای نخبگی و کارشناسی و نه در افکار عمومی توجهی به آن نشده از هماکنون روشن است. برنامه حتی در صورت تصویب مجلس، به یک سند بیاهمیت و بلااثر که نه آثار ایجابی و نه سلبی دارد ، تبدیل میشود که نه مجلس مسئولیت آن را خواهد پذیرفت و نه دولت و بنابراین یک شوخی پنهان در کنار سایر شوخیهای این روزهای دولت خواهد بود .
دولت با فرایند منطقی برنامهریزی توسعه و اهمیت و معناداری آن برای برانگیختن مشارکت عمومی، ایجاد ثبات سیاسی و اجتماعی و کارکردهای مستقیم و غیرمستقیم آن آشنایی ندارد و نیازی هم به بازخوانی تجارب جهانی و ملی نمیبیند ، پیشرفت را نتیجه مستقیم پیشنهادات تعدادی خاص از مدیران سازمان برنامه و بودجه میداند و با اعتماد به آنها همان را مبنای مسیر حرکت آینده خود قرار میدهد.
قسمت دوم :
پرسش کننده :
چرا دولت سيزدهم ، در تدوين و رونمايي در برنامه هفتم توسعه راه شوخي و جدي را پيش گرفته است ؟ چرا کار برنامهریزی توسعه کشور از کاراناوالی سراسر شور و مسئولیتشناسی و مشارکت علمی و اجتماعی در برنامه «بازسازی اقتصادی ایران» پس از پایان جنگ یا در برنامههای سوم و چهارم توسعه به یک فعالیت اداری بیاهمیت برای مردم و نخبگان تبدیل شد؟
پاسخ دهنده ( 2 ) :
دولت از اعتماد به نفس پایینی برخوردار و نگران است سخنگفتن از برنامه هفتم به انبوهی از نقدهای فرایندی، ساختاری و محتوایی یا امکان پذیری برنامه منجر شود که نه تحمل و آمادگی شنیدن نقدها را دارد و نه توانایی دفاع از برنامه و مشارکت در گفتوگوها را. به زبان دیگر میداند که با بازکردن رشته گفتوگو، حتی کارشناسان سازمان برنامه و بودجه و برخی مدیرانی که خود را مدیون این دولت میدانند نیز به دفاع از آن برنخواهند خاست و اعتبار کارشناسی دولت بیش از گذشته مخدوش خواهد شد. شاید بهتر باشد در خلوت و سکوت شوخی و جدی آن را پیش ببرد.
پرسش کننده :
عدم تدوين لايحه برنامه هفتم توسعه ناشي از تعلل کدام دستگاه است ؟
پاسخ دهنده ( 1 ) :
آلبرت بغوزيان، اقتصاددان و استاد دانشگاه در واكنش به جاماندن دولت از ارايه برنامه هفتم توسعه به مجلس گفت: تدوين سياستهاي برنامه هفتم توسعه نيازمند زمان است و اينگونه نيست كه ظرف مدت يك يا دو ماه يا شش ماه بتوان اين برنامه را نوشت و به مجلس ارسال كرد. ارايه اين برنامه بايد از سوي سازمان برنامه و بودجه انجام شود و اگر ميبينيم تا امروز موفق به تدوين اين برنامه نشدهاند از كوتاهي سازمان برنامه و بودجه است و به نظر ميرسد افرادي كه در سازمان برنامه و بودجه هستند در اين زمينه تعلل كردهاند.
پرسش کننده :
آيا كشور ميتواند معطل ارائه برنامه هفتم شود ؟
پاسخ دهنده ( 1 ) :
سوال اصلي اينجاست كه آيا امروز به اهداف برنامه ششم دست يافتهايم يا اينكه چه ميزان به برنامههاي ارايه شده اهميت داده شده كه امروز بايد براي بودجه سال بعد در انتظار برنامه هفتم باشيم ؟!
پرسش کننده :
آيا در شرايط کنوني امکان تدوين برنامه هاي بلند مدت به صورت جدي ( نه شوخي ) وجود دارد ؟
پاسخ دهنده ( 1 ) :
برنامه توسعهاي كشورها نيازمند اهداف مشخص است و بايد در يك شرايط قابل پيشبيني نوشته و اجرا شود و كشوري كه در تحريم قرار دارد و با معضلاتي از قبيل اختلاس و احتكار و... روبهرو است مسلما توان نوشتن برنامه توسعهاي و رسيدن به اهداف تعيين شده در اين برنامهها را ندارد.
هيچ كدام از دولتها برنامههاي توسعهاي را جلوي چشم مردم نگذاشتهاند، همواره اينگونه بوده كه يك سري موارد را در اين برنامهها تدوين ميكنند و پس از 5 سال هر آنچه به نفع دولتهاست، اعلام ميكنند و هر آنچه به ضرر و زيان آنهاست ناديده گرفته ميشود، چراكه قرار نيست كسي اين موارد را چك كند يا به آنها گوشزد كند. آن گونه که شاهد بوديم طي اين سالها نه ديوان محاسبات و نه سازمان برنامه و بودجه هيچگونه پايشي در اين خصوص انجام ندادهاند.
پرسش کننده :
آيا دولت ها بابت نرسيدن به اهداف برنامه ها و عقب بودن از برنامه هاي ميان مدت به نهادي توضيح مي دهند ؟
پاسخ دهنده ( 1 ) :
اين موضوع بايد از سوي مجلس پيگيري شود و مجلسيها از دولت بخواهند كه علت نرسيدن به اهداف تعيين شده در برنامهها را بيان كنند و دلايل كاستيها را بگويند، اما متاسفانه تا زماني كه نمايندگان درگير حوزههاي انتخابي خودشان هستند، دولت هم پاسخ گو نخواهد بود.
معمولا برنامههاي توسعهاي كشور را بدون حضور كارشناسان اقتصادي و برگزاري همايشهاي مرتبط و پشت درهاي بسته مينويسند كه د رنهايت برنامههاي ايدهآلي هم نوشته ميشود اما در نهايت هيچ كس بابت اجرا نشدن اين برنامهها سوالي از ارايهدهندگان برنامه نميكند.
پرسش کننده :
نقش برنامه هاي توسعه اي در کشور هاي منطقه و همسايه ما چگونه است ؟ کمتر از ۳۰ درصد برنامه توسعه در کشور اجرا میشود. متاسفانه در کشور ما دید بلندمدت وجود ندارد و دولتمردان به دنبال گذران زندگی روزمره هستند.
پاسخ دهنده ( 1 ) :
در برنامههاي توسعهاي ؛ اهداف دولت در كنار برنامههاي بخش خصوصي (سرمايهگذاران خارجي و داخلي) و رشد اقتصادي درنظر گرفته ميشود و همه حوزهها از اجتماعي و فرهنگي تا اقتصادي و سياسي را با هم درنظر ميگيرند.
بر اساس اهدافي كه در اين برنامهها اعلام ميشود بودجههاي سالانه را تنظيم ميكنند .
كشورهاي در حال توسعه نظير عراق، افغانستان و تركيه برنامههاي توسعهاي دارند و اغلب كشورهايي هم هستند كه هنوز به درآمدهاي نفتي وابستگي دارند و قرار است دولتها با برنامههاي توسعهاي رونقي در كشورها ايجاد كنند، البته برخي ديگر از كشورها مانند امارات به جاي برنامههاي توسعهاي ، برنامه هاي افقي را براي رسيدن به اهدافشان تنظيم ميكنند البته در گذشته كشورهايي نظير مالزي و كرهجنوبي هم برنامه توسعهاي داشتند كه امروز به هدفشان كه رشد اقتصادي است، فكر ميكنند و ديگر نياز چنداني به برنامه توسعهاي ندارند و به توسعهيافتگي دست يافتهاند.
پرسش کننده :
قانون برنامه ششم توسعه چه تکليفي را براي دولت در تدوين برنامه هفتم توسعه تعيین کرده است ؟
پاسخ دهنده ( 3 ) :
باید لایحه برنامه هفتم توسعه تا پایان شهریورماه ۱۴۰۰ به مجلس شورای اسلامی ارائه مي شد . دولت از اعتماد به نفس پایینی برخوردار و نگران است سخنگفتن از برنامه هفتم به انبوهی از نقدهای فرایندی، ساختاری و محتوایی یا امکان پذیری برنامه منجر شود که نه تحمل و آمادگی شنیدن نقدها را دارد و نه توانایی دفاع از برنامه و مشارکت در گفتوگوها را.
پرسش کننده :
چرا دولت در پايان شهریورماه ۱۴۰۰ لايحه برنامه هفتم توسعه را به مجلس شورای اسلامی ارائه نکرد ؟
پاسخ دهنده ( 3 ) :
سي و هشت نفر از نمايندگان مجلس يازدهم در 29 فروردين 1400 طرح اصلاح ماده (۱۲۴) قانون برنامه پنج ساله ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران با شماره 551 ثبت نمودند .
پرسش کننده :
دلايل اين نمايندگان چه بود ؟
( گفت و گو ادامه دارد )
منابع :
2- روزنامه شرق ، ۷ آذر ۱۴۰۱۱۰:۱۸ - برنامه هفتم توسعه، شوخی یا جدی؟برنامه هفتم توسعه، شوخی یا جدی؟
4- بررسی تأثیرات لایحه بودجه بر صنایع بورسی- سایت خوان مورخ ۱۴۰۱ /۰۸/۲۱
5- اقتصادی/ بورس مورخ 24 آبان 1401/ بورس مورخ 24 آبان 1401
6- روزنامه دنياي اقتصاد پنجشنبه 21 مهر 1401 شماره 5568 - سیاست گذاری
7- اقتصادی / اقتصاد کلان و بودجه 24 آبان 1401
8- لایحه برنامه هفتم توسعه قبل از بودجه 1402 به مجلس میرود
10- يکشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۲ - اعلام معاونت توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارتآموزش و پرورش: بودجه سال ۱۳۹۳ وزارت آموزش وپرورش در دولت تدبیر و امید پیشنهاد شد
11- علی الهیار ترکمن با حکم وزیر آموزش و پرورش، رئیس ستاد تدوین بودجه پیشنهادی سال 1400 وزارت آموزش و پرورش شد. حوزه: اخبار آموزش و پرورش۲۷ مرداد, ۱۳۹۹ :: ۱۷:۴۲کد خبر : ۶۴۷ علی الهیار ترکمن رئیس ستاد تدوین بودجه 1400 وزارت آموزش و پرورش شد . روزنامه دنياي اقتصاد شماره روزنامه:۵۵۴۸
12- غایب بزرگ نظام برنامهریزی
13- دخل و خرج ناسازگار بودجه 1402 کد خبر: ۵۴۷۷۱۷ تاریخ انتشار: ۰۹:۴۴ - ۰۸ آذر ۱۴۰۱
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
«امروز هم انتشار پاسخ سؤالات امتحان نهایی، ۸ دقیقه بعد از شروع آزمون در برخی کانالها در شبکههای اجتماعی آغاز شد؛ برخی از این کانالها سؤالات امتحانی و برخی نیز فقط پاسخ چند سؤال را منتشر کردند و مدعی شدند که پاسخ تمام سؤالات برای دانشآموزانی که هزینه را پرداخت کردند، ارسال شده است./تسنیم»
به همین زیبایی؛ به همین راحتی؛ همینقدر شیک؛ بدون درد و خونریزی!
هرچند رئیس مرکز سنجش آموزش و پرورش، مطلب را به سیاق معهود و روش مألوف، با ادبیاتی دوپهلو رفع و رفو کرد، لیک سابقهی این امر، گوش ما را بر این توجیهات فیلتر کرده!
پیش از انقلاب و در نخستین دههی پس از انقلاب، کنکور و امتحان نهایی بود، اما معضل نبود. روالی بود در عرض دیگر امور آموزشی و تحصیلی. کمکم روزگار، دیگر شد. سهمیهها و سفارشها بنا به مصالح گوناگون، قبولیهای پیشدانشگاهی و سپس ورود به آموزش عالی را در زمرهی امور حیثیتی قرار داد. این امر تا بدانجا پیش رفت که بسیاری از مسئولان و صاحبمنصبان، در عین ضیق وقت برای خارش سر، به انواع مدارک تحصیلی عالی نائل آمدند و پایاننامههایی را با نمرهی بالای ۱۹ به جامعهی علمی کشور تقدیم کردند!
به موازات چنین تساهل و تسامحی، از یکسو مؤسسات شبهمافیایی کنکورفروشی و از دگرسو شبکههای افشا و لو دادن سؤالات و نیز تنظیم قیمتها بنا به مصالح مسلمین(!)، زاییده و بالیده شدند و تا امروز هم یک سر از هفتسرشان با هیچ سنگی کوبیده نشده است؛ حقالناس را با پول معامله میکنند و بر خیل تحصیلکردگانِ سطحی میافزایند.
سخن من در این مکتوب، اصلاً متوجه دو گروه نامبرده نیست که از بس در هفده سال اخیر در مورد آنها نوشتهام و کِنِف شدهام، دیگر از قلمم خجالت میکشم؛ اما سخنم میتواند متوجه کسانی باشد که نمیدانم چرا این یک قلم تقلب را منافی امنیت ملّی در بُعد کلان ارزیابی نمیکنند؟!
جاماندگان از امتحان نهایی گذشته، چندروز پیش به جلسهی امتحان رفتند تا آخرین جهد خود را برای احراز عادلانهی آنچه سزاوارش هستند، به عمل آورند. تا آمدند روی صندلی امتحان جابهجا شوند، دست قضا و پای تقدیر، بیدستوپایشان کرد؛ ازیرا که رندانی پیشتر سؤالات را خریده بودند و نامردانی جلوتر جوابها را فروخته بودند؛ چقدر شیک و باکلاس!
حالا هم اگر ذرهای فکر کنید که این مکتوب، ذرّةالمثقالی تأثیر در اصلاح روند مذکور داشته باشد، خدایی مشغولذمّهی صاحب این قلم خواهید ماند؛ گفته باشم!
روزنامه اطلاعات
گروه گزارش/
علیرضا کریمیان در گفتوگو با ایسنا، درباره وضعیت آموزشِ این روزهای دانش آموزان تهرانی که برای هفته دوم، تعطیلی مدارس به علت وضعیت جوی ناسالم را تجربه می کنند و کلاسهای درسشان در شبکه شاد برگزار می شود چنین می گوید :
اوضاع آموزش در فضای مجازی خوب است .
ترغیب و تشویق هم کردهایم و به معاونین آموزشی ابتدایی و متوسطه اعلام کردهام که رصد کنند تا اگر جایی مشکلی در زمینه حضور در شاد وجود دارد و میزان حضور کمتر است موضوع را بررسی و حل و فصل کنند تا همکاران نسبت به آموزش مجازی اهتمام بیشتری داشته باشند.
مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران درباره افت تحصیلی دانش آموزان و برنامههای درنظر گرفته شده برای جبران آن گفت: قطع به یقین آموزش غیرحضوری جای آموزش حضوری را نمیگیرد، اما با برنامهریزیهایی که انجام می دهیم، پس از رفع آلودگی هوا و غیرحضوری شدن مدارس، برنامههای مکمل و تکمیلی را خواهیم داشت و امیدوارم با اهتمام ویژهای که خواهد شد شاهد افت تحصیلی هم نباشیم.
( حضور یوسف نوری وزیر آموزش و پرورش به همراه علیرضا کریمیان در مسجدی واقع در بلوار استاد معین برای امر پاسخ گویی ! )
کریمیان تاکید کرد که موافق تداوم تعطیلی و آموزش غیرحضوری مدارس نبوده و معتقد به آموزش حضوری هستیم »
جالب است بدانیم که نخستین انتشار خبر تعطیلی مدارس تهران به خاطر آلودگی هوا در پرتال اداره ی کل آموزش و پرورش شهر تهران به روز دوشنبه ٣٠ آبان باز می گردد . ( این جا )
پرسش « صدای معلم » از مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران که سکان دار بزرگ ترین مجموعه آموزش و تربیت در سراسر کشور است آن است که آن فرمول هفته ی دوم تعطیلی مدارس را چگونه محاسبه کرده و از کجا درآورده اند ؟
نکته ی قابل تامل آن است که علیرضا کریمیان پس از سال 94 مدتی به عنوان مشاور معاون برنامهریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش هم فعالیت کرده است .
آیا ایشان به عنوان مدیر کل آموزش و پرورش پایتخت می داند که در مدارس چه می گذرد ؟ نکته ی قابل تامل آن است که علیرضا کریمیان پس از سال 94 مدتی به عنوان مشاور معاون برنامهریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش هم فعالیت کرده است .
آقای کریمیان از کجا و با چه مکانیسمی فهمیده اند که وضعیت آموزش مجازی در مدارس خوب است ؟
آیا سندی برای گفته های خود دارند ؟
پیش از ایشان و در زمان تعطیلی بیش از دو سال مدارس به خاطر کرونا مسئولان وقت هم به انحای مختلف سعی می کردند که اوضاع را گل و بلبل نشان دهند اما نتیجه آن حداقل 44 درصد فقر یادگیری بوده است .
آیا ایشان به عنوان مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران گزارش های « کارگروه پژوهشگاه مطالعات فوری آموزش و پرورش » را در این مورد مطالعه کرده است ؟ ( این جا )
این پژوهشگران آموزش آن موقع هشدار دادند :
« با توجه به مباحث پیشین و ابعاد بحرانی که نظام آموزشی کشور با آن روبه رو است، افت چشم گیر یادگیری و مهارت های اساسی و ترک تحصیل دانش آموزان از مهم ترین پیامدهای تعطیلی آموزش حضوری مدارس برای نظام آموزشی و کشور است. پیامدهایی که به سادگی قابل جبران نخواهند بود و بسیاری از آنها در فقدان پاسخ دهی مناسب، تبدیل به افتی پایدار خواهند شد : پیش از ایشان و در زمان تعطیلی بیش از دو سال مدارس به خاطر کرونا مسئولان وقت هم به انحای مختلف سعی می کردند که اوضاع را گل و بلبل نشان دهند اما نتیجه آن حداقل 44 درصد فقر یادگیری بوده است .
آیا فردی و یا نهادی به این هشدارها و انذارها توجهی کرد ؟
مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران از کجا و چگونه آدرس برای آینده و برنامه ریزی می دهد در حالی که حاکمیت هیچ تدبیری برای این بحران نیندیشیده و به نظر می رسد اساسا جزء دغدغه های او نیست در حالی که نمی تواند و یا نمی خواهد حتا قوانین مصوب خودش مانند « قانون هوای پاک » را اجرا کند و نهادهای مختلف به وقت فشار افکار عمومی و رسانه های مستقل کارشان می شود :
پاسکاری مسئولیت ها و وظایف به یکدیگر !
مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران که فرد دوم در شورای آموزش و پرورش استان است جز همراهی با تعطیلی مدارس ، توصیه به تعطیل کردن زنگ ورزش مدارس که تنها دل خوشی دانش آموزان است ؛ آیا تذکر و یا هشدار جدی به کمیته اضطرار آلودگی هوا داده است ؟
آیا فرضا پیشنهاد رایگان کردن وسایل حمل و نقل عمومی مانند مترو و اتوبوس ها و ... در هنگام بحران آلودگی هوا را داده و یا مطرح کرده است چرا منابع آلوده کننده هوا را تعطیل نمی کنند تا حداقل ذی نفعان آموزش و پرورش احساس کنند که موضوع آموزش و تربیت برای مسئولان و سکان داران تعلیم و تربیت مهم است و با فرد و نهادی تعارف ندارند ؟
آیا اظهار نظر زبانی و آن هم با چاشنی « تعارف » آن هم پس از گذشت یک ماه و نیم از تعطیلی مدارس به خاطر آلودگی هوا کمی دیر نیست ؟
تعارف و مسامحه تا کی !
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید