نه بارشی است نه ابری و آسمان خالی است
زمین به بهتگشوده دهان، دهان خالی است
سراب هست و بیابان و آب نایاب است
به فصل حسرت گل چشم باغبان خالی است
گذشته باد هوا بود و رفت، فردا کو؟
چو حال رفته ز اکنون کنون زمان خالی است
اگر چه خسته شدم از کرانه های خودم
خیال جست و بدیدم که بیکران خالی است
پر از غمان حجیم ام پر از کسالت هیچ
تمام دغدغه های مرا میان خالی است
هزار بار اضافی به دوش ذهن من است
کجاست تازه خیالی کز این و آن خالی است

جهان پر است ز یک ازدحام بی معنا
مجوی معنی از این جمله، واژگان خالی است
بگو به مادر دنیا که طفل نو زاید
به رغم ما عجب این چنته جهان خالی است
( کانال هفت جوش )
گروه گزارش/

بند 14 از ماده 9 قانون تشکیل شورای عالی آموزش و پرورش ( تعداد اعضای رسمی یا پیوسته ) می گوید :
« سه نفر صاحب نظر از نمایندگان معلمان یا مدیران مدارس از هر یک از دوره های تحصیلی ، به انتخاب شورای معاونان وزارت آموزش و پرورش ( حداقل یک نفر از آنان از بین زنان انتخاب شود ) ».

در دوران وزارت « محمد بطحایی » انتخاب این سه نفر به معلمان واگذار شد و در انتخاباتی که با تبلیغات فراوان برگزار شد و در جامعه ی حدودا یک میلیونی معلمان فقط 65 هزار مشارکت کردند .
انتظار می رفت منتخبان شورای عالی آموزش و پرورش با طرح مسائل راهبردی و چالشی در آموزش و پرورش و گزارش دائمی و صادقانه به افکار عمومی بتوانند حداقل بخشی از « اعتماد از دست رفته » را به جامعه ی معلمان برگردانند و آنان را همراه کنند ؛ اما در این 4 سال چنین انتظاری آن گونه که بایسته و شایسته بود برآورده نشد .

انتظار می رفت این سه نفر در کنار تعامل با « رسانه ها » و « تشکل های معلمی » بتوانند کارکرد نظارتی را در شورای عالی آموزش و پرورش احیا و یا حداقل با « طرح پرسش » ، افکار عمومی را نسبت به کارکرد مهم و راهبردی این شورا آگاه و کنش گر کنند .
انتظار می رفت « این سه نفر » در برابر حق وتوی « شورای عالی انقلاب فرهنگی » که فاقد جایگاه حقوقی و قانونی است حرفی بزنند و از استقلال حرفه ای آموزش دفاع کنند .
انتظار می رفت این سه نفر در برابر بودجه ی هنگفت نهادهای فرهنگی موازی با آموزش و پرورش که کار خاصی برای « فرهنگ » و ارتقای آن نمی کنند آگاه سازی کنند .
انتظار می رفت این سه نفر در میان 22 نفر ، برای تشکیل « سازمان نظام معلمی » تلاش کنند و حداقل از این مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش دفاع منطقی ، مجدانه و مستمر کنند تا معلم صاحب جایگاه حرفه ای در ایران شود .

اما چنین نشد .....
فرصتی بود که از دست رفت .
حبیب الله گودرزی به « صدای معلم » می گوید که دیگر انتخاباتی برگزار نمی شود و این سه نفر هم مطابق روال پیشین ، انتصابی خواهند بود .
در زمان وزارت بطحایی و پس از آن تلاشی برای تغییر حداقل این بند از ماده 9 نشد و اکنون دولت سیزدهم هم که اساسا باوری به چنین ساز و کارهایی ندارد ترجیح می دهد تا احتمالا « صدای منتقد و یا مخالفی » از شورای عالی آموزش و پرورش بلند نشود و همچنان « اخبار خوب » از درون این وزارتخانه ساطع شود و روزمرگی در آموزش همچنان بی رقیب بتازد.

پرسش این است ؛
وقتی قرار است از مجموع 22 نفر عضو این شورا و از بین حدودا یک میلیون معلم ، معلمی در اعضای شورا نباشد ؛ چه ضرورتی دارد نام این شورا، شورای عالی آموزش و پرورش باشد؟
در ترکیب شورای 22 نفره، عضویت رئیس جمهوری که هیچ وقت در جلسات شرکت نمی کند چه ضرورتی دارد؟

حضور نمایندگان وزارتخانه های صنعت و معدن و کشاورزی در این شورا به چه دلیل می باشد؟
عضویت یک مجتهد در شورا به دلیل کدام دغدغه صنفی معلمان است؟
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

میثم بچه فقر و طلاق بود.
پدرش زن سوم را گرفته بود و مادرش هم شوهر دوم.
او تنهای تنها بود. حتی جای خوابی هم نداشت. شبی در خانه عمه می خوابید و شبی دیگر در خانه پدر بزرگ!
پسر شورشی و طاغی و در اوج بلوغ نوجوانی!
اما مرام جنوب شهری هم داشت . اندکی محبت می دید سعی می کرد قدردان باشد!
میثم حتی پول توجیبی هم نداشت . مجبور بود کار کند . نصاب ماهواره شده بود. حتی من هم به او گفتم ماهواره می خواهم و اگر دوستان هم ماهواره می خواستند میثم را می گفتم که برود نصب کند و اندک پولی گیرش بیاید.
میثم گاهی توزیع مشروبات الکلی یکی دو محله را انجام می داد و برای قدردانی از من هم همیشه می خواست برای من مشروب بیاورد اما من به میثم گفتم که تا حالا نخوردم و نمی خورم! و بهتر است تو دنبال این کارها نباشی! او می خندید و می گفت: معلم اخلاق شدی؟ تو که اهل دلی! اهل حالی!
میثم بچه کلاس و مدرسه نبود و در زنگ من هم می خواست کلاس نیاید و به بیرون از مدرسه برود و کارهای مرا انجام دهد. دو سه باری فرستادمش بانک تا پول آب و برق و گاز را پرداخت کند. آن زمان هنوز می بایست می رفتیم بانک قبض را پرداخت می کردیم.
روزی در حیاط مدرسه دیدیم سرو صدای زیادی شده و دو تا پلیس به مدرسه آمدند و میثم را گرفتند و یکی از آن پلیس ها؛ سیلی محکمی به میثم زد. من لحظه ای میثم را دیدم و او هم مرا .اما از خجالت سرخ شده بود. میثم را به کانون اصلاح و تربیت بردند. دیگر نمی دانم سرنوشت میثم چه شد و میثم کجاست و چه می کند؟ میٍثم ها در اطراف ما هستند! میثم هایی که داشته هایشان نداشته هاست. لطفا در ادامه این داستان را بخوانید.
داستان من تو او !

داستان برشی از زندگی من مهدی و تو توی مخاطب و او میثم است.
من به مدرسه می رفتم تا درس بخوانم .
تو به مدرسه ميرفتي چون به تو گفته بودند بايد دكتر شوي .
او هم به مدرسه ميرفت اما نميدانست چرا ؟
من پول توجيبيام را هفتگي از پدرم ميگرفتم .
تو پول توجيبي نميگرفتي .
هميشه پول در خانه شما دم دست بود .
او هر روز بعد از مدرسه كنار خيابان آدامس ميفروخت .
معلم گفته بود : انشا بنويسيد .

موضوع اين بود : علم بهتر است يا ثروت ؟
من نوشته بودم : علم بهتر است .
مادرم ميگفت : با علم ميتوان به ثروت رسيد .
تو نوشته بودي : علم بهتر است .
شايد پدرت گفته بود : تو از ثروت بينيازي .
او اما انشا ننوشته بود . برگه ی او سفيد بود .
خودكارش روز قبل تمام شده بود .
معلم ، آن روز او را تنبيه كرد .
بقيه ی بچهها به او خنديدند .
آن روز او براي تمام نداشتههايش گريه كرد .
هيچ كس نفهميد كه او چقدر احساس حقارت كرد .
خوب معلم نميدانست که او پول خريدن يك خودكار را نداشته است .
شايد معلم هم نميدانست که ثروت و علم گاهي به هم گره می خورند .
گاهي نميشود بي ثروت از علم چيزي نوشت .
من در خانهاي بزرگ ميشدم كه بهار، توي حياطش بوي پيچ امينالدوله ميآمد .
تو در خانهاي بزرگ ميشدي كه شبها در آن ، بوي دسته گلهايي ميپيچيد كه پدرت براي مادرت ميخريد .
او اما در خانهاي بزرگ ميشد كه در و ديوارش ، بوي سيگار و ترياكي را ميداد كه پدرش ميكشيد .
سالهاي آخر دبيرستان بود .
بايد آماده ميشديم براي ساختن آينده .

من بايد بيشتر درس ميخواندم . دنبال كلاسهاي تقويتي بودم .
تو تحصيل در دانشگاههاي خارج از كشور برايت آينده ی بهتري را رقم ميزد .
او اما نه انگيزه داشت و نه پول . درس را رها كرد . دنبال كار ميگشت .
روزنامه چاپ شده بود .
هر كس دنبال چيزي در روزنامه ميگشت .
من رفتم روزنامه بخرم كه اسمم را در صفحه ی قبوليهاي كنكور جست و جو كنم .
تو رفتي روزنامه بخري تا دنبال آگهي اعزام دانشجو به خارج از كشور بگردي .
او اما نامش در روزنامه بود . روز قبل در يك نزاع خياباني كسي را كشته بود .
من آن روز خوشحالتر از آن بودم ، كه بخواهم به اين فكر كنم كه كسي، كسي را كشته است .
تو آن روز هم مثل هميشه بعد از ديدن عكسهاي روزنامه ، آن را به كناري انداختي .
او اما آنجا بود . در بين صفحات روزنامه .
براي اولين بار بود در زندگياش كه اين همه به او توجه شده بود!
چند سال گذشت .
وقت گرفتن نتايج بود .
من منتظر گرفتن مدرك دانشگاهيام بودم .
تو ميخواستي با مدرك پزشكيات برگردي . همان آرزوي ديرينه پدرت .
او اما هر روز منتظر شنيدن صدور حكم اعدامش بود .
وقت قضاوت بود .
جامعه ی ما هميشه قضاوت ميكند .

من خوشحال بودم كه مرا تحسين ميكنند .
تو به خود ميباليدي كه جامعهات به تو افتخار ميكند .
او شرمسار بود كه سرزنش و نفرينش ميكنند .
زندگي ادامه دارد .
هيچ وقت پايان نميگيرد .
من موفقم . من ميگويم : نتيجه ی تلاش خودم است!
تو خيلي موفقي . تو ميگويي : نتيجه ی پشتكار خودت است!
او اما زيرمشتي خاك است . مردم گفتند : مقصر خودش است!
من، تو، او
هيچ گاه در كنار هم نبوديم .
هيچ گاه يكديگر را نشناختيم .
اما من و تو اگر به جاي او بوديم ، آخر داستان چگونه بود؟
هر روز از كنار مردماني ميگذريم كه يا مناند يا تو و يا او .
و به راستي نه موفقيتهاي من به تمامي از آن من است و نه تقصيرهاي او همگي از آن او.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نیروی انسانی زبده ، مستعد ، خلاق و نوآور یکی از سرمایه های ممتاز هر سازمان میباشد که سازمانها با اتکا به وجود چنین نیروهای باورمند، متخصص، با نشاط و انرژیک می توانند چشم انداز امیدوار کننده ای برای خود ترسیم کنند.
یکی از قوانین و ضوابطی که در حوزه جذب نیروی انسانی توانمند و نخبگانی در سالهای اخیر مصوب و اجرا گردید جذب نیروهای موثر آموزشی از طریق سهمیه استعدادهای درخشان دانشگاهها میباشد که شامل تقریبا ۲۰درصد دانشجویان برتر دانشگاهها در رشته های مورد نیاز آموزش و پرورش در مقطع کارشناسی ارشد بود که از این طریق بهترین نیروها به بدنه آموزش و پرورش پمپاژ می شد .
متاسفانه اواخر هفته گذشته در « اطلاعیه شماره ۵ » استعدادهای درخشان دانشگاه فرهنگیان اعلام شده: «بر اساس اعلام معاونت آموزشی و تحصیلات تکمیلی دانشگاهها, با توجه به طولانی شدن روند کسب مجوز ردیف استخدامی مربوط به پذیرش استعداد درخشان و محدودیت زمانی در اعلام اسامی به سازمان سنجش ، به منظور جلوگیری از تضییع حقوق داوطلبان شرکت کننده در سایر دانشگاهها به اطلاع متقاضیان استعداد درخشان مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه فرهنگیان میرساند این دانشگاه برای سال تحصیلی ۱۴۰۲_ ۱۴۰۳ پذیرش استعداد های درخشان نخواهد داشت » .

با عنایت به آمادگی بسیاری از دانشجویان استعداد درخشان دانشگاهها برای ورود به دانشگاه فرهنگیان در دوره تحصیلات تکمیلی کارشناسی ارشد و انتخاب شغل ارزشمند معلمی از طریق سهمیه استعداد درخشان از وزرای محترم آموزش و پرورش و وزارت علوم و تحقیقات و فن آوری در خواست می شود در زمینه پذیرش دانشجو در مقطع کارشناسی ارشد با سهمیه استعداد درخشان تجدید نظر نمایند .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
یزد

گیاهان فاقد عقلاند اما اگر آنها را با سرپوشی بپوشانی که دارای یک سوراخ باشد آنها به دنبال نور از همانجا بیرون میزنند، پس چرا ما با داشتنِ عقل، نور را دنبال نمیکنیم؟
مارتین هایدگر
*
مردگان متحرک یا سریال زامبی ها ( The walking dead ) یک مجموعه تلویزیونی آمریکایی در ژانر هیجان انگیز و ترسناک پسارستاخیزی است که بر پایه کتاب کمیک به همین نام نوشتهٔ رابرت کرکمن، تونی مور و چارلی ادلرد ساخته شده است که با هم هسته فرنچایز مردگان متحرک را تشکیل میدهند .
این سریال در سال 2010 در آمریکا ساخته شده است و با آن که قسمت های زیادی دارد اما من تاکنون دو بار آن را دیده ام .
سکانس ها و دیالوگ های این سریال در نوع خود جالب و قابل تامل است .
ریک ( قهرمان این سریال ) در جایی خطاب به دوستان خود چنین می گوید :
از مردگان نترسید که آنان را می شناسید . باید از « زنده ها » بترسید . تهدید اصلی آنان هستند » .

وزیر آموزش و پرورش در پاسخ به سوال خبرنگار خبرگزاری دانشجو چنین می گوید :
در پس همه این مخالفت ها با این سخن وزیر آموزش و پرورش ، خوشایند بودن و دلپذیر بودن تعطیلی مدارس نهفته است . « ببینید !
اولا سیاست دولت به طور عمومی و سیاست وزارت آموزش و پرورش به طور خاص اصلا تعطیلی مدرسه ها نیست .
ما باید راهنمای فعالیت در زمان آلودگی هوا داشته باشیم نه این که مدرسه را تعطیل کنیم .
تقریبا هیچ جای دنیا این کار را نمی کنند که ما می کنیم .
این دیدگاه اصلی آموزش و پرورش و دولت است » .
بیان این جملات و مواضع از سوی رضامراد صحرایی موجی از مخالفت ها و انتقادها را به سوی ایشان روانه نمود .
برخی گشتند و گشتند تا نشان دهند که برخی کشورها مانند ایران به محض آن که هوا آلوده می شود ، اولویت نخست از آن « تعطیلی مدارس » است .
سایت خبر آنلاین به نقل از روزنامه « دنیای اقتصاد » نوشت : ( این جا )
« بهمنظور راستیآزمایی این ادعای وزیر، سه کشور چین، هند و مکزیک را که در گروه آلودهترین مناطق جهان قرار داشته و دارند، مورد بررسی قرار گرفت.
مطالعات صورت گرفته نشان میدهد که سه شهر دهلی، پکن و مکزیکوسیتی که با شروع فصل سرد با چالش بحران آلودگی هوا مواجه میشوند، نه تنها اقدام به تعطیلی مدارس میکنند بلکه زمانبندی مشخصی برای این تعطیلات تا رسیدن به حد مطلوب درنظر میگیرند » .
رسانه ای این چنین وزین تسلیم پوپولیسم و گفتمان غالب در جامعه ی ایرانی شد بدون آن که لحظه ای درنگ کند که وزیر آموزش و پرورش در سخنان خود از قید « تقریبا » استفاده کرده است . فرهنگ ایرانی میانه ای با فرهنگ تلاش و مسئولیت پذیری ندارد و البته همواره زمانی که « هویت جعلی و حباب گونه » خود را در خطر می بیند باز هم با عناوینی مانند « خود تحقیری » ، « سرزنش قربانی » و... باز هم از « صندلی داغ نقاد » فرار می کند تا در جایی دیگر دوباره « خود » را به گونه ای دیگر « باز تولید » نماید .
البته گاف های پیشین وزیر آموزش و پرورش در مناسبت های مختلف جو عمومی را بر علیه وزیر آموزش و پرورش کرد و این هم از نتایج و عوارض « مطلق انگاری » ایرانی هاست که اگر از یک چیز خوششان نیاید همه چیز آن را سیاه و سفید می بینند و اگر هم عاشق و دل باخته چیزی شوند دیگر نه می بینند و نه می شنود و متعاقب آن پس از یک دوره طولانی فترت و سکون و بی تفاوتی ؛ اقدام به خودکشی دست جمعی می کنند .
پرسش من این است که چرا به جای آن که سه شهر دهلی، پکن و مکزیکوسیتی را قطب نما و مرجع داوری خود قرار دهند به سراغ کشورهای شرق آسیا نرفتند که حداقل گزارش زیر را مطالعه می کردند : ( این جا )
« در گزارش جدید سازمان توسعه و همکاری اقتصادی از شاخصهای موفقیت تحصیلی که با سرنام «پیسا» شناخته میشود، کشورهای آسیای شرقی در بالاترین رتبهها قرار گرفتهاند.
این گزارش که سهشنبه ۱۴ آذر منتشر شد، همچنین نشان میدهد که موفقیت دانشآموزان در کشورهای اروپایی تا حد قابلتوجهی تنزل پیدا کرده و دلیل آن نیز فقط پیامدهای دوران قرنطینه کرونا نبوده است ...
در این گزارش که هر سه سال یک بار توسط سازمان توسعه و همکاری اقتصادی منتشر میشود، براساس نظرسنجی از صدها هزار دانشآموز ۱۵ ساله یا بزرگتر میزان موفقیت تحصیلی آنها در رشتههای ریاضیات، خواندن و نوشتن و علوم و به عبارتی دیگر آمادگی آنها برای چالشهای شغلی و تحصیلی در سالهای بعد بررسی میشود.
در نظرسنجیهای سال ۲۰۲۲ که مبنای گزارش امسال «پیسا» است، حدود ۶۹۰ هزار دانش آموز در ۸۱ کشور جهان شرکت کردهاند.
دانشآموزان سنگاپور در رتبه اول و پس از آنها پنج کشور دیگر آسیای شرقی، یعنی ماکائو (خود مختار و در قلمرو برون مرزی چین)، تايوان، هنگکنگ، ژاپن و کره جنوبی، در رتبههای بعدی قرار دارند.

بهگفتۀ تنظیمکنندگان گزارش امسال «پیسا»، شواهد نشان میدهد که بر خلاف دهههای قبل جهان دیگر به دو بخش مرفه و در نتیجه استانداردهای خوب آموزشی و در طرف دیگر کشورهای فقیر و نظام آموزشی ضعیف قابل تقسیم نیست.
موفقترین کشور اروپایی استونی است و همزمان رتبۀ دو قطب اقتصادی اتحادیه اروپا یعنی آلمان و فرانسه پایینتر از جمهوری ایرلند، سوئیس و بلژیک است » .
آیا در این گزارش نامی از آن سه کشور مشاهده می شود ؟
به نظر می رسد سیاست و بهتر بگوییم : « الگوی انتخاب میان بد و بدتر » در ذهن و فکر و روح ایرانی ها ریشه دوانده است و نه تنها شواهدی برای بهبود این الگوهای غلط و ناکارآمد مشاهده نمی شود بلکه به راه ها و عناوین مختلف توجیه و تئوریزه هم می شود .
جالب است که در این چرخه غلط تاریخی یک اندیشه ی نادرست توسط جمعی که بر حسب قاعده باید جزء اقشار روشنفکر و و پیشران جامعه باشند پرورده شده و به توده تزریق می شود و البته در دیالوگ – بهتر است بگوییم دورهمی های پدر سالار و اندیشه ستیز – بدون آن که نگاهی به نقش های خود در تحمیق توده ها داشته باشند یک راست به سراغ فرمول های « تغییر ساختار » برای بهبود وضعیت و حال جامعه می گردند .

اما در سوی دیگر این ماجرا ، واکنش برخی کنش گران آموزشی و فعالان صنفی قابل تامل است .
فریبا نظری در کانال وزین « سخنرانی ها » با عنوان چنین می نویسد :
« در کجای دنیا جناب وزیر؟! »
« چند پرسش مهم از وزیری که معمولا از کشورهای دیگر مثال میزند و گویا تجربهی تدریس در مدارس کشورهای دیگر را نیز دارد:
۱- در کجای دنیا طلبههای نهادهای دینی؛ معلم مدارس غیردینی و عادی میشوند؟
۲- در کجای دنیا رسانهها و سیاستهای رسمی حاکمیت تبلیغ و ترویج میکنند تا دختران دانشآموز زیر هیجده سال به کودک همسری دچار شوند؟
۳- در کجای دنیا دختران دانشآموز مجبور و تهدید به حجاب اجباری شده و حتی در مدارس کاملا تک جنسیتی دخترانه، در تمام مدت آموزش با حجاب اجباری و رنگهای تیره بسان عزاداران حضور دارند؟
۴- در کجای دنیا دانشآموزان مدارس دچار مسمومیتهای زنجیرهای میشوند، اما مسئولان آن را به هیستری جمعی کودکان و بزرگنمائی دشمنان نسبت میدهند؟ و هیچ گزارشی در این خصوص به جامعه ارائه نمیکنند؟
۵- در کجای دنیا در اعتراضات اجتماعی مسالمتآمیز و مدنی، تعدادی دانش آموز کشته، مجروح و بازداشت میشوند و کسی هم پاسخگو نیست و مسئولیت این فجایع را به عهده نمیگیرد؟
۶- در کجای دنیا مادران و پدران دادخواه کودکان جانباخته را بازداشت و به دادخواهیشان نیز رسیدگی نمیشود؟
۷- در کجای دنیا تعداد چشمگیری کودک در سنین آموزش و مدرسه، مجبور به کار هستند و گروه کودکان کار را تشکیل میدهند؟
۸- در کجای دنیا کودکان بسیاری در سن آموزش و مدرسه به علت فقر شدید، دچار ترک تحصیل هستند اما حاکمیت خود را در اوج پیشرفت اقتصادی و اجتماعی میداند؟
۹- در کجای دنیا کودکان با گرایشات مذهبی متنوع مانند بهائیان، از آموزش و حضور در مدرسه محروم میشوند؟
۱۰- در کجای دنیا معلمان بهائی یا معلمانی که از فرآیند ایدئولوژیک و سیاسی گزینش، گذر نکرده و مردود میشوند؛ نمیتوانند معلمی کنند؟
۱۱- در کجای دنیا جرم دانشآموزان متقلب در بزرگترین و پراسترس ترین آزمون ورودی دانشآموزان، نادیده گرفته شده و کاملاً عادی بهعنوان دانشجو در نهاد دانشگاه حضور مییابند؟
۱۲- در کجای دنیا این میزان نابرابری و تبعیض جنسیتی و دینی و مذهبی در کتابهای درسی مدارس وجود داشته و به دانشآموزان، بجای محتوای آموزش علمی و مهارتی استاندارد؛ آموزش داده میشود؟
۱۳- در کجای دنیا این تعداد معلم تنها به اتهام اعتراض و انتقاد، در زندان بسر میبرند؟
۱۴- در کجای دنیا حقوق و درآمد معلمان، این میزان اندک است و معلمان در شرایط نامناسب اقتصادی بسر میبرند؟
۱۵- در کجای دنیا فضای مدارس این میزان، تاریک و افسرده و دور از نشاط و شادابی و شادمانی است؟
۱۶- در کجای دنیا، آموزش و پرورش این میزان ناعادلانه و طبقهبندی شده است؟ درحالی که قانون اساسی کشور بر رایگان بودن و در دسترس بودن آموزش برای همه وعده داده و ملزم شده است؟
و ….
و شوربختانه این پرسشها، بسیار است…»
پرسشی که می توان با این خانم مطرح کرد آن است که این حرف های شما اساسا چه ارتباطی به تعطیلی مدارس ناشی از آلودگی هوا دارد ؟

مگر وزیر آموزش و پرورش از حقوق معلمان و سایر پارامترها صحبت کرده است که این گونه موضوعات و مسائل را در هم می پیچانید ؟
« مزبان حبیبی » هم مانند مثال بالا در یادداشتی با عنوان « در کجای دنیا ؟! » فهرستی بلند بالا از انواع مطالبات و خواسته ها را بر عادت مالوف ردیف می کند و وزیر را به چالش می کشاند . ( 1 )
ممکن است بسیاری حق را به این اشخاص بدهند اما مساله این جاست که این سخنان و مواضع اساسا غلط نیستند اما در موضعی غیر از جای اصلی خود بیان می شوند و البته افکار عمومی هم از آن جا که مسئولیتی برای خود در برابر وضعیت حال و آینده متصور نیست باز هم بر حسب عادت ، فرافکنی می کند و این گونه روز به روز پوسته پوپولیسم ایرانی در فقدان « عقل نقاد » فربه تر و فریه تر می شود و بیش تر رو به سوی « انحطاط » می گذارد .

جست و جوی بسیار کردم تا ببینم این کنش گران به جای بیان این همه پرسش و مطالبه از وزیر آموزش و پرورش و سایرین این پرسش را مطرح می کنند که :
« در کجای دنیا ، پیام رسان اجتماعی » را به جای « شبکه آموزش » جا می زنند و نام آن را هم می گذارند :
« آموزش غیرحضوری » ؟

آیا آموزش غیرحضوری در ایران اصولا چه تجانس و شباهتی حتی با آن سه کشور یاد شده دارد ؟
مگر مدارس عامل آلودگی هستند که مانند « کوران کرونا » ماشه ی تعطیلی را به سوی آنان می چکانید ؟
(البته در این جا وارد سایر مباحث و حوزه ها نمی شوم چرا که در این صورت من هم دچار « پُرگویی » و احیانا « روده درازی » خواهم شد و پیش تر در گزارش ها به گونه ی تفصیلی به آنان پرداخته شده است ).
البته پاسخ این پرسش از قبل مشخص است .

در پس همه این مخالفت ها با این سخن وزیر آموزش و پرورش ، خوشایند بودن و دلپذیر بودن تعطیلی مدارس نهفته است .
- هم برای دانش آموزان
- هم برای اولیا
- هم برای معلمان
و مهم تر از همه مدیران و معاونین مدارس که با تعطیلی عملا کاری برای انجام دادن ندارند .
فرهنگ ایرانی میانه ای با فرهنگ تلاش و مسئولیت پذیری ندارد و البته همواره زمانی که « هویت جعلی و حباب گونه » خود را در خطر می بیند باز هم با عناوینی مانند « خود تحقیری » ، « سرزنش قربانی » و... باز هم از « صندلی داغ نقاد » فرار می کند تا در جایی دیگر دوباره « خود » را به گونه ای دیگر « باز تولید » نماید .

( زنده یاد احمد کسروی )
***
« در کجای دنیا!؟
مزبان حبیبی
سوال وزیر آموزش و پرورش ایران: در کجای دنیا مدارس را به خاطر آلودگی هوا تعطیل میکنند؟
سوالات معلم ریاضی بازنشسته از ایران:
۱. در کجای دنیا، حقوق بیش از ۹۹ درصد از معلمانش، کمتر از خط فقر است!؟
۲. در کجای دنیا، معلمان در فرآیند انتخاب وزیر، هیچ دخالتی ندارند!؟
۳. در کجای دنیا، گزینه وزارت آموزش و پرورش در روز اخذ رای اعتماد از مجلس، به نمایندگان مجلس دروغ گفتهاست؟
۴. در کجای دنیا، دو اصل از قانون اساسی مستقیما به تحصیل رایگان اشاره کردهاست و وزیر آموزش و پرورش آنها گماشته مدارس طبقاتی بوده و مدافع مدارس خصوصی و آموزش طبقاتی است!؟
۵. در کجای دنیا، معلم سه سال پس از بازنشستگی، هنوز حقوقها و مطالبات خود از زمان شاغلی را دریافت نکرده است؟
۶. در کجای دنیا، حجم نیروهای پشتیبانیِ وزارت آموزش و پرورش آنها ۹۰ برابر میانگین جهانی است!؟
۷. در کجای دنیا، سرانه دانشآموزی آنها کمتر از نصف سرانه زندانیان است!؟
۸. در کجای دنیا، سهم آموزش از بودجه عمومی دولت، کمتر از ایران است و ادعای مدیریت جهان را دارند!؟
۹. در کجای دنیا، میانگین تعداد دانشآموزان در کلاس درس، دو برابر استاندارد ملی خودشان است!؟
۱۰. در کجای دنیا، وزیر آموزش و پرورش طی هشت ماه، بیش از ۳۰۰ مصاحبه بدون محتوا انجام دادهاست!؟
۱۱. در کجای دنیا، با تورم ۴۹ درصدی، افزایش حقوقها ۲۰ درصد است!؟
۱۲. در کجای دنیا، کسی که در ده سال گذشته در هیچ کلاس درسی به صورت رسمی تدریس نکردهاست، برای وزارت آموزش و پرورش معرفی میشود!؟
۱۳. در کجای دنیا، ۹۸ درصد از معلمانش به وزیر آموزش و پرورش اعتماد ندارند!؟
۱۴. در کجای دنیا، بیش از ۵۰ نوع مدرسه در سیستم آموزشی خود دارند!؟
۱۵. در کجای دنیا، در یک استان ۱۲,۰۰۰ مدرسه کپری، کانکسی و ... دارند!؟
۱۶. در کجای دنیا، پول قبض آب و برق و گاز مدارس را دانشآموزان و اولیا آنان پرداخت میکنند!؟
۱۷. در کجای دنیا، وزیر آموزش و پرورش برای صندوقی که همه سرمایه آن متعلق به معلمان هست، مدیرعامل تعیین میکند!؟
۱۸. در کجای دنیا، همه اعضای شورای عالی آموزش و پرورش از ذینفعان مدارس خصوصی هستند!؟
۱۹. در کجای دنیا، دانشآموزان مناطق محروم کشور هیچ شانسی برای پذیرفته شدن در رشتههای خاص در دانشگاههای خاص ندارند!؟
۲۰. در کجای دنیا، بیش از ۶۰ درصد از دانشآموزان در مناطق محروم مشغول به تحصیل هستند و هیچ سهمی از خدمات دولت ندارند!؟
۲۱. در کجای دنیا یک کانال تلویزیونی دولتی ویژه آموزش دارند اما سهم معلمان و دانشآموزان کشور از آن کانال صفر است!؟
۲۲. در کجای دنیا دو میلیون معلم شاغل و بازنشسته در آن کشور، طی ۴۰ سال به اندازه یک هفتهٔ وزیر دستنشانده، امکان استفاده از تریبونهای دولتی را ندارند!؟
۲۳. در کجای دنیا، تمام امکانات رفاهی وزارت آموزش و پرورش را فقط در اختیارات ادارات کل و وزارت قرار میدهند و یک میلیون معلم شاغل، به اندازه یک نفر از وزارتخانه هم امکان استفاده از این امکانات رفاهی و خدمات را ندارند!؟
۲۴. در کجای دنیا، ۴۳ درصد از پرسنل حقوق بگیر دولت را معلمان تشکیل میدهند اما فقط ۹ درصد بودجه حقوقیِ دولت به معلمان اختصاص داده میشود!؟
۲۵. در کجای دنیا، وزیر آموزش و پرورش طی هشت ماه وزارت خود، حتی یک جلسه هم جرأت مواجهه با معلمان فعال صنفی را نداشتهاست!؟
۲۶. در کجای دنیا، معلمان برای حقوق اولیه خود باید به نمایندگان مجلس و شورای عالی آموزش و پرورش مراجعه کنند چون وزارت را مدافع حقوق خود نمیبینند!؟
۲۷. در کجای دنیا، کسی که هیچ تجربهای در تدریس در مدرسه را ندارد، در بالاترین سطح تصمیمگیریِ تألیف کتب درسی است!؟
۲۸. در کجای دنیا معلم بازنشستهای پس از ۳۵ سال تدریس، ماهانه ۲۰۰ دلار حقوق میگیرد!؟
۲۹. در کجای دنیا، وزارت آموزش و پرورش بودجهای برای پرداخت هزینههای جاری مدارس ندارد اما همزمان برای جلسات پرسنل وزارت در مناطق خوش آبوهوا بودجه دارد!؟
۳۰. در کجای دنیا، درصد دانشآموزان مشغول به تحصیل در مدارس طبقاتی و خصوصی بیش از اینجاست!؟
۳۱. در کجای دنیا، سرانه دانشآموزی آنان کمتر از یکبیستم میانگین جهانی است!؟
۳۲. در کجای دنیا، حقوق معلمانش کمتر از یکدهم میانگین جهانی حقوق معلمان است؟؟»