صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

گروه گزارش/

گزارش صدای معلم از تاسیس شورای عالی آموزش و پرورش و سخنان مدیر کل آموزش و پرورش تهران در مورد رتبه بندی مدارس

امروز یکشنبه بیست و یکم اسفند مراسم بزرگداشت يكصد و يكمين سال تاسيس شوراي عالي آموزش و پرورش با حضور برخی از اعضاي شورای عالی آموزش و پرورش ، مدیران ستادی  و خبرنگاران در سالن اجتماعات دبیرستان شاهد شهدای هفتم تیر برگزار گردید .

در ابتدای این مراسم ، « علیرضا کریمیان » مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران گفت :

« ما باید برای آینده شورای عالی آموزش و پرورش با توجه به زیست بوم های نو ظهوری که در این سال ها با آن مواجه هستیم ، برنامه داشته باشیم .

گزارش صدای معلم از تاسیس شورای عالی آموزش و پرورش و سخنان مدیر کل آموزش و پرورش تهران در مورد رتبه بندی مدارس

امروز یکی از مسائل و مباحثی که با آن به ویژه در یکی دو سال اخیر مواجه شدیم بحث زیست بوم های نو و جدیدی است که ما هیچ گاه آن ها را تجربه نکرده بودیم .

شورای عالی آموزش و پرورش باید برای چنین شرایطی خودش را آماده کند و برای آن برنامه داشته باشد . مثلا اقتصاد آموزش و پرورش و جایگاه آن در نهادهای حاکمیتی در حین تصمیم سازی ها و تصمیم گیری های کلان کشور .

یا موضوع نیروی انسانی ، جذب ، حفظ و نگاهداشت نیروی انسانی که از چالش های مهم آموزش و پرورش است به ویژه در سال های آتی که خودش را بیشتر نشان خواهد داد .

فقط به یک نکته اشاره می کنم که آموزش و پرورش شهر تهران در فضای تعاملی که با شورای عالی آموزش و پرورش دارد بحث « رتبه بندی مدارس » را دنبال می کند که در فرصت های بهتر بیشتر می شود در این زمینه صحبت کرد .

در بحث رتبه بندی مدارس که داشتیم ؛ نگاه ما ، نگاه مساله محور با تاکید بر موضوع و مباحثی که مدارس به عنوان یک « مساله » با آن مواجه هستند .

سپس « محمود امانی » دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش با اشاره به تاریخچه ای از تاسیس این شورا گفت :

گزارش صدای معلم از تاسیس شورای عالی آموزش و پرورش و سخنان مدیر کل آموزش و پرورش تهران در مورد رتبه بندی مدارس

« شورای عالی آموزش و پرورش سه سرمایه اصلی دارد . سرمایه اول ، اصالت آن است .

اصالت شورای عالی آموزش و پرورش سبب شده که در طول زمان همیشه به عنوان یک وزنه حائل و تعدیل کننده در طول دوره های مختلف ایفای نقش کند .

گاهی این نقش خیلی کم رنگ و گاهی خیلی پر رنگ شده است اما در کل و در این عدم تثبیت مدیریتی که گریبان نظام آموزش و پرورش کشور را در کل دوره 100 سال اخیر گرفته و نه فقط در این چند دهه ؛ شورای عالی آموزش و پرورش قدری به انباشتگی تجربیات کمک کند و به طور خاص از سال 1390 که این سند افنخار آمیز تحول بنیادین زاده شده این اتفاق افتاده که شش وزیر و چهار سرپرست سکان داری آموزش و پرورش کشور را بر عهده گرفتند و طبیعتا این رفت و آمد سریع مسئولین اجرایی قطعا به اجرای سند لطمه می زند و شورای عالی آموزش و پرورش در این دوره تلاش کرده است که این مشعل را فروزان نگاه دارد و شعله سند به خاموشی نگراید .

دومین سرمایه ی شورای عالی آموزش و پرورش ، استقلال شورا است .

استقلال شورای عالی آموزش و پرورش سبب می شود که در زمینه های مختلف بتواند نگاه دراز مدت و آینده نگرانه ای به موضوعات داشته باشد .

از این حیث به آن « اصالت » مرتبط می شود و کمک می کند که مصوبات شورا تابع یک زمان خاص و محدودیت و نگاه خاص نباشد .

به معنای واقعی در سطح « ملی » تصمیمات اتخاذ شوند .

علاوه بر این ؛ استقلال شورای عالی آموزش و پرورش به این معناست که این شورا مسئولیت اجرایی ندارد یعنی مدیریت نظام آموزش و پرورش کشور به معنای علمی مدیریت که شامل شناخت ، سازمان دهی ، برنامه ریزی و اجراست در مرحله نظارت بر آموزش و پرورش است و تداخلی مابین امر شورای عالی آموزش و پرورش و نظام مدیریتی آموزش کشور از این جهت به وجود نمی آید .

در پاره ای از شوراهای دیگر این امر قدری کم رنگ شده است و وارد حوزه های مدیریتی و اجرا می شوند و این امر تبعاتی در بر دارد .

استقلال شورای عالی آموزش و پرورش سبب شده که در طول دوره های مختلف با کمی فراز و نشیب اما یک رابطه منطقی و تعاملی سازنده ما بین وزارت آموزش و پرورش به عنوان مدیر این دستگاه عظیم و شورای عالی آموزش و پرورش به عنوان سیاست گذار ، قانون گذار و ناظر این دستگاه برقرار شود .

سومین سرمایه شورای عالی آموزش و پرورش اتقان مصوبات آن است و این مسئولیت بسیار بزرگی را متوجه اعضای شورا می کند .

اتقان مصوبات یعنی این که ما اگر « کم مقبول » داشته باشیم بیش تر از « فراوان نامعقول » در نظام آموزشی کشور تاثیر دارد .

مدل طراحی آموزش و پرورش به گونه ای است که کارهای خیلی چابک و بزن در رویی در این جا اصلا قابلیت انجام ندارد .

نظامی که مبتنی بر بررسی دقیق و عمیق در کمیسیون هشت گانه است و گذشتن از سد این کمیسیون آن ها به معنای پخته شدن مصوبات است .

این نظام متقن کمک می کند که شورای عالی آموزش و پرورش هم بتواند نقش قانون گذاری یا سیاست گذاری خود را ایفا کند و هم این که به مجامع قانون گذاری و به طور خاص مجلس شورای اسلامی که طبق ماده 4 ؛ تمام لوایح و طرح های مربوط به نظام آموزشی کشور باید از مسیر شورای عالی عبور کند .

این موضوع گاهی اوقات کم تر  در سال های اخیر مورد توجه قرار گرفته است و ما به آن توجه کردیم و ما در مسیر ریل گذاری نسبی قابل قبول در این زمینه دست یافته ایم .

در زمینه اتقان مصوبات بهترین قاضی در واقع مخاطبین مصوبات هستند . اگر مصوبه ای توسط مخاطبان مقبول تشخیص داده شود این مشمول « اتقان » می شود .

اگر مخاطبین احساس کنند که مصوبات ما از کارایی لازم برخوردار نیست طبیعتا این سرمایه در معرض خطر قرار می گیرد .

سخنران بعدی ، حجت الاسلام محمدیان دبیر کل پیشین شورای عالی آموزش و پرورش و رئیس فعلی مرکز مطالعات فقهی تعلیم و تربیت بود .

گزارش صدای معلم از تاسیس شورای عالی آموزش و پرورش و سخنان مدیر کل آموزش و پرورش تهران در مورد رتبه بندی مدارس

محمدیان با اشاره به کارکردهای آموزش و پرورش در کشور و آسیب شناسی وضعیت فعلی آن پیشنهاد کرد که به منظور جلوگیری از دخالت سلیقه ای نمایندگان مجلس در عزل و نصب های آموزش و پرورش ؛ صلاحیت مدیران کل آموزش و پرورش باید حتما به تایید شورای عالی آموزش و پرورش برسد .

در ادامه ؛ یوسف نوری وزیر آموزش و پرورش به عنوان « سخنران » در جایگاه قرار گرفت و به برخی مسائل روز مانند مسمومیت های سریالی دانش آموزان در مدارس ، نقش رسانه ها در هدایت این گونه وقایع و نیز اغتشاشات چند ماهه اخیر  ، لزوم باز بودن مدارس تا پایان سال و... پرداخت اما هیچ گونه اشاره ای به بحث روز معلمان یعنی « رتبه بندی و اعتراضات فراگیر آنان نکرد .

با آن که ماده یک از آیین نامه ی داخلی شورای عالی آموزش و پرورش اشاره می کند که جلسات شورا به ریاست رئیس جمهور و در غیاب وی وزیر آموزش و پرورش  رسمیت می یابد اما یوسف نوری در مقام پرسشگر از عملکرد شورای عالی آموزش و پرورش و نه پاسخ گو در برابر عملکرد آن ظاهر گردید .

یوسف نوری مطابق روال خویش بلافاصله پس از اتمام سخنرانی سالن را ترک کرد .

با وجود آن « شورای عالی آموزش و پرورش » از سوی مجری مراسم که خودش سمت معاون دبیر کلی شورای عالی آموزش و پرورش را نیز بر عهده داشت و نیز سایر سخنران ها ، « شورای تخصصی » در حوزه های مربوطه معرفی شد اما سخنان معاون وزیر جهاد  کشاورزی و عضو شورای عالی آموزش و پرورش و همچنین سخنرانی مطول و خسته کننده معاون امور مجلس رئیس جمهور که توام با بیان خاطره و حکایت بود اکثرا ارتباطی با کارکردهای تخصصی شورای عالی آموزش و پرورش نداشت .

در میانه ی مراسم ، گروه سرود مجتمع آموزشی ناشنوایان  نیمروز  با نام « دستان پر توان » به اجرای برنامه پرداخت که با استقبال و تشویق حاضران رو به رو گردید و البته جوایزی نیز به این دانش آموزان و مربی آنان اهداء شد .

گزارش صدای معلم از تاسیس شورای عالی آموزش و پرورش و سخنان مدیر کل آموزش و پرورش تهران در مورد رتبه بندی مدارس

گزارش صدای معلم از تاسیس شورای عالی آموزش و پرورش و سخنان مدیر کل آموزش و پرورش تهران در مورد رتبه بندی مدارس

در پایان مجری نشست عنوان کرد که « جواد نوبختی » به عنوان منتخب معلمان در شورای عالی آموزش و پرورش آخرین سخنران است  اما با توجه به طولانی شدن زمان این مراسم این عضو منتخب از سخنرانی خود انصراف داد .

یکی از حاضران این نشست در پاسخ به پرسش « صدای معلم » در ارزیابی این مراسم عنوان کرد که این نشست خیلی رسمی ، اداری و فرمالیته بود .

برخی سخنران های این نشست به نظر می رسید که اطلاعی از مسائل و چالش آموزش و پرورش ندارند و حتی قانون شورای عالی آموزش و پرورش را مطالعه نکرده باشند .

وی پیشنهاد کرد در این گونه نشست ها و در جهت اثربخش کردن و پویایی آن از افراد منتقد و مطلع در این حوزه استفاده شود تا وقت حاضران با کلی گویی و ارائه مطالب غیر مرتبط و غیر تخصصی تلف نشود .

گزارش صدای معلم از تاسیس شورای عالی آموزش و پرورش و سخنان مدیر کل آموزش و پرورش تهران در مورد رتبه بندی مدارس

( علیرضا کریمیان - مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران در نشست بزرگداشت شورای عالی آموزش و پرورش : با آن که خود را به نوعی صاحب خانه و میزبان نشست امروز معرفی کرد اما در اکثر اوقات مشغول کار کردن با موبایل خود بود . )

پایان گزارش/


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گزارش صدای معلم از تاسیس شورای عالی آموزش و پرورش و سخنان مدیر کل آموزش و پرورش تهران در مورد رتبه بندی مدارس

منتشرشده در گفت و شنود

تفاوت دوغ و دوشاب در رتبه بندی معلمان بدون سازمان نظام معلمی

پس از یک سال معطلی و امروز و فردا کردن ها ...  کوه لرزید و غرید ؛ غرید و لرزید و سرانجام در وزارت آموزش و پرورش دولت سیزدهم موشی زاییده شد .

مقامات وزارت آموزش و پرورش و خاصه وزیر آن بسیار سعی کردند که نهایی کردن قانون رتبه بندی معلمان را پس از بیش از یک دهه بیم و انتظار برای معلمان به نام خود و « مدیریت جهادی » که البته رد پای آن در موارد ارزیابی رتبه بندی معلمان هم مشاهده می شود ثبت و ضبط کنند اما صدور احکام نشان داد که « این نامدیران » هنوز خودشان هم فهم و یا درکی از مفهوم و فلسفه ی رتبه بندی ندارند چه برسد به آن که بخواهند معلمان را در ترازوی سنجش « صلاحیت های حرفه ای معلمان » غربال کنند .

تفاوت دوغ و دوشاب در رتبه بندی معلمان بدون سازمان نظام معلمی

کافی است این مقامات سری به مدارس بزنند تا از عمق نارضایتی و خشم معلمان نسبت به وضعیتی که آنان ایجاد کرده اند ؛ آگاهی یابند هر چند این کوتاه قامتان عرصه علم و مدیریت از رویارویی با یک معلم خبرنگار و پاسخ به پرسش های او  در نشست های رسانه ای واهمه دارند چه برسد به آن که بخواهند خود را در معرض افکار عمومی قرار دهند و مستقیم سخنان و انتقادات معلمان را پذیرا باشند .

پیش بینی چنین فرجامی برای پروژه ای که قرار بود تحول اصلی را در سند تحول بنیادین رقم بزند با توجه به متن قانون رتبه بندی معلمان و مهم تر از آن آیین نامه ای که برای آن نوشته شد امر غامض و یا دشواری نبود .

تفاوت دوغ و دوشاب در رتبه بندی معلمان بدون سازمان نظام معلمی

« نهاد تخصصی » در احصاء و ارزیابی معیارهای ایدئولوژیک دیگر چه صیغه ای است و از کدام نظام آموزشی توسعه یافته و موفق به عاریت گرفته شده است ؟بارها در نشست های رسانه ای فریاد زدیم ....

بارها و به دفعات در گزارش ها ، یادداشت ها و گفت و گو ها در « صدای معلم » نوشتیم و یادآور شدیم که « نظام سنجش صلاحیت های حرفه ای معلمان » باید  متکی بر دو محور عمده  باشد :

نخست سنجه ها و شاخص های قابل سنجش و اندازه گیری و مهم تر از آن مجموعه و یا تشکیلاتی که بتواند این معیارها را به صورت عینی و شفاف مورد ارزیابی و سنجش قرار دهد .

واجد صلاحیت ترین و مناسب ترین تشکیلات که برآمده از متن خود معلمان بوده و بتواند با رویکرد « استقلال حرفه ای » ، معلمان را رتبه بندی کند  از نظر ما از ابتدا « سازمان نظام معلمی » تعریف و تببین شد .

تفاوت دوغ و دوشاب در رتبه بندی معلمان بدون سازمان نظام معلمی

افسوس که برخی معلمان بر عادت مالوف « نهاد گریزی » و بدون آن که اندکی مطالعه و غور کنند با شتاب فراوان علم مخالفت با آن را برافراشتند و البته اکثریت معلمان حاضر نیز با سکوت و یا عدم کنش گری خود این حرکت غیر حرفه ای آنان را تایید کردند .

« صدای معلم » در گزارشی به تاریخ 15 شهریور 1401 با عنوان « آقای وزیر و رئیس دولت مردمی ! صد هزار معلم مخالف اجرای رتبه بندی معلمان در شکل کنونی هستند . چرا « صدای معلمان » را نمی شنوید ؟ » نوشت : ( این جا )

« پرسش این رسانه مستقل و منتقد در حوزه عمومی آموزش ایران از وزیر آموزش و پرورش و رئیس جمهوری که خودشان را همواره متصف به صفت « مردمی » می کنند آن است که کجا باید صدای این 100 هزار معلم شنیده شود ؟

اساسا مردمی بودن یعنی چه و تا کی باید شاهد شنیدن شعارهای بی پشتوانه از سوی دولت مردان در زمینه های مختلف باشیم ؟

چرا « مجلس انقلابی » در این مورد سکوت کرده است ؟

تفاوت دوغ و دوشاب در رتبه بندی معلمان بدون سازمان نظام معلمی

وزیر آموزش و پرورش همچنین در مورد فرهنگیانی که اقدام به بارگذاری مدارک جعلی و غیرواقعی کرده اند چنین می گوید :

« فرهنگیانی که مدرک جعلی ارائه کنند، از رتبه‌بندی محروم می‌شوند . »

پرسش « صدای معلم » از وزیر آموزش و پرورش آن است :

مگر نه این است که هدف نهایی رتبه بندی معلمان باید ارزیابی صلاحیت های حرفه ای معلمان باشد .

حال پرسش این است :

آیا معلمی که تقلب می کند  اساسا صلاحیت و کفایت اشغال و ماندن در حرفه ی شریف معلمی را دارد ؟ چه برسد به آن که بخواهد برایش از طریق همین چرخه ی معیوب و ناقص رتبه ای تعیین کنند .

آیا اگر نهاد مستقل و تخصصی معلمان یعنی « سازمان نظام معلمی » بود ؛ باز هم شاهد چنین فجایع و آبروریزی هایی برای جامعه فرهنگیان بودیم ؟

تفاوت دوغ و دوشاب در رتبه بندی معلمان بدون سازمان نظام معلمی

درخواست موکد این رسانه از وزارت آموزش و پرورش آن است که نهادهای ذی ربط در جهت حفظ و پاسداشت حریم معلمی ، معلمانی را که اقدام به این کار کرده اند را سریعا به « هیات های رسیدگی به تخلفات اداری » معرفی کنند ... »

نکته قابل تامل آن است که عدد این کارزار اینترنتی از همان تعداد 100 هزار فراتر نرفت و این در واقع کم تر از یک دهم از کل فرهگیان شاغل و بازنشسته بود .

نمی دانم نُه قسمت دیگر پیش خود چه فکری می کردند و آیا تصورشان این بود که قرار است از این مسیر معجزه ای در وضعیت موجودشان رخ دهد ؟

این مطالب را که می نوشتیم ؛ برخی در پاسخ که عنصر « تفکر و تحلیل » در آن غایب بود چنین استدلال می کردند که این رسانه همواره خود را عاقل تر و فراتر از سایر معلمان می داند و می خواهد به نوعی نظر و یا ایده خود را به دیگران تحمیل کند .

تفاوت دوغ و دوشاب در رتبه بندی معلمان بدون سازمان نظام معلمی

بسیاری از معلمان دائما و به صورت وسواسی پی گیر ابلاغ بخشنامه ی رتبه بندی در ادارات آموزش و پرورش بودند و به قول معروف :

« از هول حلیم توی دیگ افتادند » .

 حال پس از گذشت یک سال از تصویب قانون رتبه بندی معلمان چه اتفاقی رخ داده است ؟

آیا عدالت اجرا شد ؟

تفاوت دوغ و دوشاب در رتبه بندی معلمان بدون سازمان نظام معلمی

آیا بین معلمی که در مدرسه وقت می گذارد ، برنامه ریزی می کند ، عنصر تربیت و آموزش را ادغام کرده و شهروند تربیت می کند  و دغدغه ی آموزش به معنای واقعی آن را ( BECOMING ) دارد با فردی که به قول زنده یاد « صمد بهرنگی » در عداد « چوخ بختیاران » قرار می گیرد فرقی گذاشته شد ؟

آیا سیستم کودن ، کند و فشل آموزشی کنونی قادر به تمیز میان این دو گردید ؟

معلمی که وارد نظام آموزشی شده و صلاحیت های عمومی او احراز شده است دیگر چه نیازی دارد تا دوباره مورد سنجش قرار گیرد ؟

آیا جمهوری اسلامی برای حل چالش ناکارآمدی نظام آموزشی به دنبال تربیت و فربه تر کردن معلم حرفه ای است و یا می خواهد همچنان بر ویل بی انتهای آموزش ایدئولوژیک بدمد  ؟

تفاوت دوغ و دوشاب در رتبه بندی معلمان بدون سازمان نظام معلمی

« نهاد تخصصی » در احصاء و ارزیابی معیارهای ایدئولوژیک دیگر چه صیغه ای است و از کدام نظام آموزشی توسعه یافته و موفق به عاریت گرفته شده است ؟ این مطالب را که می نوشتیم برخی در پاسخ که عنصر « تفکر و تحلیل » در آن غایب بود چنین استدلال می کردند که این رسانه همواره خود را عاقل تر و فراتر از سایر معلمان می داند و می خواهد به نوعی نظر و یا ایده خود را به دیگران تحمیل کند .

هیات های ارزیاب که واقعا شایسته و لایق همان ویژگی « هیات » هستند ( البته اگر وجود خارجی داشته باشند ) چگونه و با چه مکانیسمی توانسته اند « معیارها و شاخص های کیفی و صلاحیت های حرفه ای » را بدون آن که حتی برای یک دقیقه در کلاس درس آن معلم حضور پیدا کنند و او را از نزدیک مشاهده کنند کشف و به آن « نمره » بدهند ؟

احتمالا از این به بعد دغدغه بسیاری از معلمان به جای آن که به کیفیت بخشی در میدان کلاس تعریف و متمرکز شود به سند سازی و وجب کردن و انبوه سازی مدارک و امور نمایشی محدود خواهد شد و همان ته مانده کیفیت در مدارس عادی دولتی هم به یغما خواهد رفت .

بسیاری از معلمان که در سال های پایانی خدمت بودند پس از رویت چنین نتایجی احتمالا عزم خود را برای ترک این « دستگاه ناسپاس و قدرنشناس » جزم خواهند کرد و مقامات فخیمه آموزش و پرورش در دولت سیزدهم به احتمال فراوان « بزرگ ترین سونامی بازنشستگی معلمان » را در تاریخ پس از انقلاب اسلامی تجربه خواهند کرد .

تفاوت دوغ و دوشاب در رتبه بندی معلمان بدون سازمان نظام معلمی

با آن که مقامات در سخنرانی های خود هدف اصلی از اجرای رتبه بندی معلمان را « کیفیت بخشی آموزش » عنوان می کردند اما آن چه از این بازی بی مزه ، فرسایشی و خسته کننده نصیب معلمان شد ؛ « پول پاشی های بی حساب و کتاب » بود و به جای آن که بر رضایت معلمان بیفزاید موجب تشدید « نارضایتی فراگیر معلمان » گردید .

( شاید هضم این گزاره فکری برای مقامات مستقر  در دستگاه تعلیم و تربیت و دولت بالاتر سخت باشد که پول خرج کنی اما به همان نسبت نارضایتی و تنفر درو کنی ! )

و اما سخن آخر ؛

تفاوت میان رتبه ی بالا و پایین از ره آورد اجرای قانون رتبه بندی معلمان آن قدر نیست که بخواهد تحول خاصی در معیشت رو به زوال این قشر ایجاد کند چرا که هم استاد معلم و هم آموزشیار معلم هر دو مشترکا و همچنان  زیر «خط تلخ فقر » به سر خواهند برد و همان معلمی که به مقام استاد و یا دانشیار مفتخر گردیده حتی اگر کل دریافتی خود را در طول یک سال کاملا پس انداز نماید باز قادر به خرید بی کیفیت ترین خود روی ایرانی هم نخواهد شد .

رتبه بندی که قرار بود فرمولش موازنه منطقی و مشارکت میان معلمان و اساتید دانشگاه بر اساس 80 درصد باشد فقط به معادل سازی اسامی بی پشتوانه و نمایشی میان « آموزش عالی » و « آموزش و پرورش » اکتفا شد . بی آن که تغییری در وضعیت « مرجعیت معلمان » حاصل شود .

تفاوت دوغ و دوشاب در رتبه بندی معلمان بدون سازمان نظام معلمی

در واقع از مسیر اجرای رتبه بندی معلمان نه تغییر چندان مثبتی در حوزه معیشت معلمان حاصل شد اما در عوض اجرای بسیار بد و ناشیانه ی این قانون با محتوای ناقصی که یدک می کشید و آیین نامه ی بی مبنایی که بر آن تحمیل شد ؛ حس آزار دهنده « تحقیر » و « تبعیض » را بیش از پیش برای بسیاری از معلمان دوباره زنده کرد .

عوارض و پیامدهای این سرخوردگی و بی اعتمادسازی معلمان با وجود سندرم « حافظه تاریخی ضعیف ایرانیان » اما گریبان پیکر نحیف آموزش و تربیت را رها نخواهد کرد و راه را بر هر گونه « اصلاحات آموزشی » و « فرصت های تحول » خواهد بست . رتبه بندی که قرار بود فرمولش موازنه منطقی و مشارکت میان معلمان و اساتید دانشگاه بر اساس 80 درصد باشد فقط به معادل سازی اسامی بی پشتوانه و نمایشی میان « آموزش عالی » و « آموزش و پرورش » اکتفا شد . بی آن که تغییری در وضعیت « مرجعیت معلمان » حاصل شود .رتبه بندی که قرار بود فرمولش موازنه منطقی و مشارکت میان معلمان و اساتید دانشگاه بر اساس 80 درصد باشد فقط به معادل سازی اسامی بی پشتوانه و نمایشی میان « آموزش عالی » و « آموزش و پرورش » اکتفا شد . بی آن که تغییری در وضعیت « مرجعیت معلمان » حاصل شود .

***

برای ثبت در تاریخ :

صادق ستاری فرد، معاون برنامه‌ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش درباره اعتراض برخی از معلمان به روند رتبه‌بندی، خطای سامانه در تعیین رتبه‌ها و دسترسی تعداد محدودی از افراد به رتبه‌های ۴ و ۵ گفت :

 به نظر شما تعداد اساتید دانشگاه که استاد‌تمام هستند، چند نفر است؟ موارد امتیاز‌آور در ۴ سطح شایستگی عمومی، حرفه‌ای، تخصصی و تجربه در بخشنامه رتبه‌بندی اعلام شده است و تاکنون از تعداد ۴۰۰ هزار نفر، یک هزار و ۲۳۸ نفر رتبه ۵ را کسب کرده‌اند که این افراد قله نظام رتبه‌بندی بوده و الگو هستند.

 رتبه‌بندی یک پروسه است و اقدامی نیست که امروز انجام شود بلکه در طول خدمت عملیاتی خواهد شد. همچنین فرهنگیان فرصت دارند در دوره توقف و ارزیابی مجدد به شایستگی و صلاحیت‌ها دست‌یافته و سطح توانمندی خود را برای کسب رتبه‌های بالاتر افزایش دهند.

منتشرشده در یادداشت

گروه رسانه/

آن چه در زیر می آید ؛ سخنان دکتر مقصود فراستخواه استاد برنامه ریزی توسعه ، آموزش عالی است که با موضوع « هفت ضلع تفکّر انتقادی » در انجمن جامعه شناسی ایران در اردیبهشت 1401 ایراد گردیده است .

بخش ششم را می خوانید .

منتشرشده در آموزش نوین

معرفی پوسیده‌ ترین شیوه‌ های تربیتی و هنر آموزش در صدای معلم  تا چند وقت پیش متن‌هایی منتشر می‌کردیم با عنوان « پوسیده‌ترین شیوه‌های تربیتی ».

در این نوشته‌ها سعی کردیم نگاهی انتقادی داشته باشیم به شیوه‌های تربیت کودکان. و نواقص این روش‌ها را تحلیل و بررسی کنیم. به پدیده‌هایی مثل تهدید، سرکوب، نصیحت، رشوه و چند مورد دیگر پرداختیم. این بار می‌خواهم خاطره‌ای تعریف کنم. خاطره‌ای تلخ و قابل تامل، از این که شیوه‌های پوسیده تربیتی یک عنوان انتزاعی نیست و در روح و جان و عمق رفتارمان تنیده شده و دیگر به چشم‌مان هم نمی‌آید و حواس‌مان نیست.

چند روز پیش در بستر بیماری آرمیده بودم. زیر سرم دراز کشیده در درمانگاهی؛ بین بی‌هوشی و هوشیاری در رفت و آمد. چشم‌هایم را نمی‌توانستم باز کنم اما گوش‌هایم می‌شنید. در همین عوالم بودم که پسرکی خردسال گریه کنان و هوار کشان، روی تخت کناری من خوابید. پدرش هم به عنوان همراه به اتاق تزریق آمده بود.

به گفت‌وگو‌های این پدر و پسر توجه کنید:

- پسر: (گریه) من نمی‌خوام آمپول بزنم.
+ پدر: عزیزم اگه آمپول نزنی خوب نمی‌شی.
- پسر: (جیغ) تو رو خدا.
+ پدر: به جون بابا اصلا درد نداره. اصلا می‌گم بدون سوزن بزنه برات. بخواب.
- پسر: (بغض) نه نمی‌خوام.
+ پدر: ببین اگه نزنی، همین‌‌قدری می‌مونی، دیگه بزرگ نمی‌شی. منم دیگه دوستت ندارم.
- پسر: (گریه و ناله)
+ پدر: قربونت برم بخواب. پات رو هم آنقدر تکون نده. اگه تکون بخوری سوزن می‌شکنه، می‌مونه توی پات دیگه نمی‌تونی راه بری. اگه قول بدی پسر خوبی باشه آقای دکتر بهت شکلات میده، منم بعدش می‌برمت پارک.
- پسر: (گریه شدید‌تر)
+ پدر: عه! عه! مرد گنده رو نگاه، داره گریه می‌کنه. زشت نیست؟ بهت می‌خندن‌‌ها. مگه تو دختری داری گریه می‌کنی؟
- پسر: (هق‌هق)
+ پدر: (عصبانی شده و صدایش را بالا می‌برد) اه! بخواب دیگه اعصابم‌رو خرد کردی. بگم آقا دزده بیاد ببردت؟ بگم بیان دست و پات رو بگیرن و نتونی جنب بخوری؟

خلاصه آن طفلک آمپول را زد.

اشک‌آلود و نفس‌ نفس‌‌زنان از درمانگاه رفت. من ماندم و درد. از یک طرف درد بیماری خودم که امان بریده بود. از طرف دیگر درد بی‌خردی، ناآگاهی، عدم وجود مهارت در تربیت و بچه‌داری.

معرفی پوسیده‌ ترین شیوه‌ های تربیتی و هنر آموزش در صدای معلم

شاید همه مدت زمانی که آن دو در اتاق تزریقات بودند پنج دقیقه نشد اما در همان وقت کوتاه هم این پدر تمامی المان‌هایی که در شیوه‌های پوسیده تربیتی نام بردیم، عملیاتی کرد. به آن کودک دروغ گفت. تهدید کرد. او را ترساند. با دادن وعده‌ پوچ سعی در فریبش داشت. رشوه داد. بذر تبعیض جنسیتی را در ذهنش کاشت. فرزندش را نسبت به حرف‌های خودش بی‌اعتماد کرد و... شیوه‌های پوسیده تربیتی یک عنوان انتزاعی نیست و در روح و جان و عمق رفتارمان تنیده شده و دیگر به چشم‌مان هم نمی‌آید و حواس‌مان نیست.

حواس‌مان را بیشتر جمع کنیم.

در طول روز و در روابط‌مان با فرزندان، چندین و چند بار از این شیوه‌های نادرست استفاده می‌کنیم؟ که برای‌مان به صورت عادت درآمده و دیگر به چشم هم نمی‌آید.

وقتی می‌گوییم : « از نو، نگاه، اندیشه » یعنی در ریزترین و ظریف‌ترین نکات رفتاری‌مان دقیق شویم، عیب و ایرادش را بسنجیم و نگاه عمیق‌تری داشته باشیم.

معرفی پوسیده‌ ترین شیوه‌ های تربیتی و هنر آموزش در صدای معلم

پی‌نوشت:

عزیزدلم که اسمت را هم متوجه نشدم و فقط صدای بغض‌آلود دردمندت را شنیدم، من همانی هستم که روی تخت کناری تو دراز کشیده بود. امیدوارم کسی باشد این متن را برایت بخواند.

دوست من! آمپول درد دارد. مثل خیلی چیزهای دیگر در زندگی. اما مجبوریم تحمل کنیم. زندگی همیشه خوب و شاد و شیرین نیست. روزهایی هم دارد که بیمار می‌شویم، درد می‌کشیم و اشک می‌ریزیم.

گریه کن. گریه برای ما آدم‌هاست و پاسخی نسبت به رنجی که می‌بریم. مرد و زن ندارد.

عزیز من! دکتر شکلات نمی‌دهد. آمپول بدون سوزن نداریم. هیچ‌وقت پدر و مادرت دست از دوست داشتن تو نمی‌کشند. تو را به دست دزد هم نمی‌دهند.

پسر گل! مریض شدن هم یک تجربه است. با وجود اشکی که ریختی و درد و سوزششی که تحمل کردی، تو بزرگ‌تر شدی. بزرگ‌تر شدن خوب است.

کانال نامه ای به پدر و مادرم


معرفی پوسیده‌ ترین شیوه‌ های تربیتی و هنر آموزش در صدای معلم

منتشرشده در آموزش نوین

تنها راه حفظ محیط زیست ایران چیست از همان اول من به ماجرا خوش بین نبودم. نه آنکه تخصصی در حیات وحش داشته باشم. حرفی هم نزدم چون دلم نمی خواست دوستانی که درگیر ماجرا بودند دلسرد شوند. الان هم نمی خواهم نمکی بر زخم دلسوختگان محیط زیست زنجور بپاشم.

اگر شما برای پیروز اشک می ریزید، من هفته هاست که برای چمی اشک می ریزم که زمانی در پای دامن عروس جولانگاه شیر ایرانی بود. تفکر منحوسی که از زمان پهلوی به نام توسعه نفتی در ایران ریشه کرد ؛ وقتی به دست مهندسان امریکا تحصیل کرده انجمن اسلامی دانشجویان در بعد از انقلاب افتاد به افراطی ترین شکل ممکن به جان ایران افتادند تا بند بند حروف اصل ۴ ترومن را در ایران پیاده کنند. تقلبی که به شکل ناشیانه ای تبدیل شد به وضع امروز ایران :

کشوری با توسعه ناپایدار و نیروهای انسانی به شدت از هم گسیخته و دستگاه اداری به شدت ناکارآمد و فاسد.

پیروز سرنوشت دیگری بهتر از آنچه در ۹ اسفند ۱۴۰۱ برایش اتفاق افتاد نداشت. اما یک درس داشت که بعید می دانم کسی آن درس را آموخته باشد.

تنها راه حفظ محیط زیست ایران این است که بفهمیم که ما هیچ از محیط زیست نمی دانیم و محیط زیست را بگذاریم به حال خودش. ما چاره ای جز حفاظت نداریم. ما نباید حتی یک درخت بکاریم. ما نباید به هیچ حیوانی غذا بدهیم. ما نباید با ماشین خود به هیچ منطقه طبیعی برویم. ما فقط باید خودمان را کنترل کنیم.

ما باید بپذیریم که انسان تکامل نیافته ترین موجود است.

تنها راه حفظ محیط زیست ایران چیست

آخر موجودی که قدمتش کمتر از ۲۰۰ هزار سال بیشتر نیست و همه خویشاوندانش هم به دلیل رفتار بدش منقرض شده اند، چه حق دارد که بخواهد در کار دیگر موجودات دخالت کند. همین سگ و گربه ای که دخالت کردید، برای ۷ پشت کره زمین بس است. آنها را انداختید به جان دیگر موجودات و همراه خود کردید در قتل عام دیگر موجودات.

حالا می خواهید یوز پلنگ اهلی کنید؟

تنها راه حفظ محیط زیست ایران چیست

نه عزیزان !

یوز پلنگ می میرد، ذلت نمی پذیرد، دست بردارید و اگر دلتان برای ایران، محیط زیست و باقیمانده های یوز می سوزد تنها یک راه دارید و آن هم همه با همه کمک کنیم و پای دام ها، پای خودروها، پای جاده ها، پای سگها و پای هر آنچه بوی آدمی می دهد را از هر سانتی از ایران کوتاه کردیم ؛ همین کافی است.

پیروز مرد تا به شما بفهماند که ما را به خیر تو امید نیست شر مرسان!

تنها کاری که در اسفند ماه می توانید انجام دهید جلوی این طرح منحوس ۱ میلیارد درخت را بگیرید که حالا مثل مور و ملخ می افتند به جان مناطق طبیعی تا آسایش و آرامش هر گیاه و جانوری را به خاطر عکس و سلفی بگیرند.

کانال دغدغه های محیط زیستی و دانشگاهی


تنها راه حفظ محیط زیست ایران چیست

منتشرشده در محیط زیست
جمعه, 19 اسفند 1401 13:17

ارزیابی ارزش ها

ارزیابی ارزش ها در جامعه ایرانی  به نام آن که فکرت آموخت

اگر دیروز در مسیر پیادروی خود در خیابان این منظره تکان دهنده را نمی دیدم شاید مثل همه مردم از هوای مطبوعی که بعداز بارش باران بهاری به وجود آمده بود لذت می بردم اماچه می شود کرد مناظر همیشه بر وفق مراد نیست .

اجازه بدهید قبل از تشریح آنچه دیدم نقبی به سالهای نه چندان دور بزنم .

در دوران کودکی و نوجوانی ما به معدود افرادی که به هر علت از نظر جامعه مطرود بودند (این افراد معمولا در همه جوامع کم و بیش وجود دارند) و در خرابه ها و اطراف زباله ها و یا گلخن حمامهای قدیمی روزگار را می گذراندند اصطلاحا می گفتند : « سگ زنده غلوم زنده  » . این بدان علت بود که از نظر مردم زندگی این افراد به سطح زندگی سگ های ولگرد تنزل پیدا کرده و به اصطلاح رایج همان روزها زندگی سگی داشتند .بیراه هم نبود چون معمولا در کنار این افراد سگ و گربه های ولگرد هم در زباله ها به جست و جوی غذا مشغول بودند .

البته دو نکته مهم را نباید از نظر دور داشت ؛ نخست اینکه تعداد این افراد آن قدر زیاد نبود که در شهر پراکنده باشند و دومی و مهمتر اینکه امکان نداشت در بین این مطرودین اجتماعی کودک و یا نوجوانی دیده شود! و اما آنچه را دیروز دیدم ، در یک لحظه جابه جایی نا به جای جایگاه والای انسان اشرف مخلوقات را با حیوان (سگ) در ذهنم تداعی کرد نه اینکه سگ و نگهداری سگ بد و ناپسند باشد ؛ نه! ابدا (مسئله ای کاملا خصوصی ست) ؛ اما اگر در یک جامعه شرایط به سمتی پیش برود که بین انسان ها و سگ ها اولویت با سگ باشد آن وقت است که می باید در ارزش های رایج آن جامعه حتما تجدید نظر اساسی صورت پذیرد.

بگذریم ...

برگردیم به آنچه دیروز دیدین اش حال هر انسانی را منقلب می کرد .

ماجرا از این قرار بود که نوجوانی ده دوازده ساله (احتمالا از مهاجرین افغانی فرقی نمیک ند انسان و هم کیش ما) کلا به داخل یکی از مخازن جمع آوری زباله رفته بود و با به هم زدن زباله های متعفن دنبال جمع آوری ضایعات بود و اتفاقا درکنار این مخزن زباله هم خودرویی لوکس پارک بود و سگی که تا کمر از شیشه خودرو بیرون بود و به طرز عجیبی به این نوجوان خیره شده بود! ( شاید خود سگ هم از اینکه در گذر زمان جایش با آن نوجوان عوض شده تعجب می کرد) .

ارزیابی ارزش ها در جامعه ایرانی

باور کنید جای یک خبرنگار حرفه ای بسیار خالی بود تا از این منظره عکسی خبری تهیه کند .

خوانندگان محترم مستحضرند که در دنیای رسانه ای امروز بعضی از عکسهای خبری وجدان انسانها را می تکاند و آنها را وادار به « فکر کردن » می کند و مدیران وتصمیم سازان را مجبور به اصلاح شرایط می کند. دقیقا همان طور که دردهه 70 میلادی عکسی تکان دهنده از دخترکی ویتنامی مشهور به( دختر ناپالم) که لخت و عور از صحنه بمباران بمب های سوزان ناپالم فرار می کرد باعث شد که افکار عمومی جهان غلیان کند و تظاهرات ضد جنگ سراسر اروپا و امریکا را فرا گیرد و زمینه برقراری مذاکرات صلح را فراهم کند و یا در نقطه ای دیگر ی از جهان دراتیوپی عکس تکان دهنده دیگری که نشان می داد کودک قحطی زده بیافرایی از شدت گرسنگی در حال جان دادن ا ست و چند متر دورتر پرنده لاشخوری خیره به کودک نگاه می کند و منتظر جان دادن کودک و خوردن اوست. این عکس هم انسان دوستان جهان را وادار کرد تا با کمک سازمانهای خیریه بین المللی به داد قحطی زدگان آفریقایی برسند (این دوعکس با یک جست و جوی ساده در گوگل قابل دسترس است)

برگردیم به عکس گرفته نشده از تلاقی نگاه های آن کودک محروم کار و آن سگ بهره مند از زندگی مدرن شهری!

راستی تا حالا از خود پرسیده اید که آیا بسیاری از متمکنین و ثروتنمندان برای نگهداری هر یک از حیوانات خانگی خود چقدر هزینه می کنند؟

ارزیابی ارزش ها در جامعه ایرانی

کافیست سری به دامپزشکی های فراوان جای جای شهرتان بزنید و مراجعان را ببینید و متوجه شوید که چگونه این حیوانات خوش شانس از تمام امکانات بهداشت و درمان و واکسیناسیون و ... برخوردارند و لابد در منزل هم جایگاه خاص و تختخواب ویژه و رژیم غذایی سالم و سایر امکاناتی که آن کودک کار حتی به خواب هم نمی بیند مکمل زندگی لوکس این حیوانات خانگیست .

خوب ایرادی ندارد به قول معروف دارندگی و برازندگی!! اما آیا این خانواده ها نمی توانند در کنار سرپرستی یک سگ ، دورادور و از طریق نهادهای خیریه همزمان هزینه سرپرستی و تغذیه و تحصیل و کلا زندگی حداقل یکی از این کودکان محروم را به عهده بگیرند؟ هزینه ا ی که شاید به اندازه هزینه نگهداری سگشان هم نباشد؟

به قول سعدی بزرگ تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت .

* عنوان این نوشته را از کتابی با همین عنوان اثر مرحوم حاج سید جوادی وام گرفته ام .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

ارزیابی ارزش ها در جامعه ایرانی

منتشرشده در یادداشت

گروه استان ها و شهرستان ها/

صدور احکام موسوم  به « رتبه بندی معلمان » در روزهای پایانی سال 1401 موجی از خشم و ناامیدی را در میان معلمان بسیاری پدید آورده است .

بسیاری از معلمان از نتایج بررسی هایی که در هیات های به اصطلاح « ارزیاب » در سطوح مختلف آموزش و پرورش به عمل آمده و رتبه آنان را مشخص کرده شگفت زده هستند . هر چند از ابتدای کار با استناد به همان مثل معروف « سالی که نکوست از بهارش پیداست » می شد پایان بازی رتبه بندی را تا حد زیادی حدس زد .

البته از این دولت و مدیران و مقامات آن بیش از این هم نباید انتظار داشت .

تاکنون پیام های اعتراضی فراوانی از سوی معلمان در سراسر کشور به رسانه « صدای معلم » ارسال گردیده است .

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور