گروه گزارش/
« صدای معلم » اخیرا گزارشی را با عنوان « خانم معصومه نجفی پازوکی ! از تعطیلی مدارس چه خبر ؟ نگران 44 درصد فقر یادگیری در ایران و جهش آن نیستید » منتشر کرد . ( این جا )
در این گزارش با انتقاد از عملکرد معاونت آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش در تعطیلی دبستان ها آمده بود :
« زمانی که مدارس در ایران به خاطر کرونا « تعطیل » شدند ؛ وزارت آموزش و پرورش سیاست منسجم و مشخصی در مورد استمرار فعالیت مدارس نداشت.
در آن دوره بیش از آن که وزارت آموزش و پرورش در مورد دایر بودن مدارس اظهار نظر و تصمیم گیری نماید ؛ بیش تر وزارت بهداشت و جمعی که « ستاد ملی مقابله با کرونا » نامیده می شد ؛ برای آموزش در ایران و آینده ی آنان تصمیم گیری می کردند بدون آن که تخصص ، دانش و یا سر رشته ای در مورد موضوع آموزش و تربیت داشته باشند و مسئولیتی را در برابر عوارض تصمیم های خود بپذیرند .
در دوره وزارت محسن حاجی میرزایی و با وجود ابلاغ دستور العمل بازگشایی مدارس از 15 شهریور 1399 اما فاصله ی کوتاهی مدارس تعطیل شدند و عملا دستور العمل بازگشایی مدارس از دستور کار خارج شد.
پس از آن دستورالعمل بازگشایی کلاس ها و مدارس مذکور از اول بهمن ماه سال جاری در 6 بند و بارعایت پروتکل های بهداشتی به شرح زیر، به ادارت کل استان ارسال شد اما باز هم تغییر خاصی در وضعیت آن دوره ایجاد نشد و مدارس کماکان به تعطیلی خود ادامه دادند . ( این جا )
این وضعیت موجب شد تا دانش آموزان و اولیای آنان تصمیم های وزارت آموزش و پرورش را جدی نگیرند و « صدای معلم » مسئولان وزارت آموزش و پرورش و سایر دستگاه ها را به « لوث کردن آموزش » متهم و نسبت به عوارض و پیامدهای این گونه تصمیم گیری ها و برنامه ریزی های هشدار داد .
با این وجود ؛ در آن دوره فضای درونی وزارت آموزش و پرورش یکدست نبود و تنها مقامی که با جدیت مخالف تعطیلی مدارس بود و از آموزش حضوری دفاع می کرد کسی نبود جز « رضوان حکیم زاده ؛ معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش »
در آن زمان ؛ « صدای معلم » گفت و گوهای تفصیلی را با ایشان انجام داد و البته از مواضع ایشان در برابر وضعیت و هژمونی غالب در جامعه قدردانی نمود .
از زمان آغاز به کار دولت سیزدهم و انتصاب « معصومه نجفی پازوکی » در سمت معاون آموزش ابتدایی اظهار نظر مشخص و یا شفافی را از ایشان در مورد تعطیلی مدارس به ویژه در دوره ابتدایی که « آموزش پایه و راهبردی » به حساب می آید و حضور در مدرسه نقش بی بدیلی در رشد شخصیت فردی و اجتماعی آنان دارد شاهد نبوده ایم .
در پرتال معاونت آموزش ابتدایی نیز اخبار خاصی در این زمینه مشاهده نمی شود و فعلا سخنان و تصاویر ایشان در سفر به استان سیستان و بلوچستان به چشم می خورد . ( 1 ) ( این جا )
نخستین و مهم ترین پرسش « صدای معلم » آن است که آیا خانم نجفی پازوکی نگران آن 44 درصد فقر یادگیری نیست ؟ ( این جا )
واقعا چیزی که « آموزش مجازی » خوانده و تبلیغ می شود و با « واقعیت » فاصله نجومی دارد ؛ می تواند دانش آموزان دبستانی را به حداقلی از شایستگی های پایه برساند ؟
آیا خانم دکتر و آقایان مستقر در صندلی ها و مناصب ؛ نگران نیستند که تا 2 سال آینده، 50 درصد دانش آموزان بعد از کلاس چهارم، حتی نخواهند توانست یک متن ساده را بخوانند ؟
در دوره ی کرونا ، وزارت بهداشت و ستاد ملی مقابله با کرونا راسا برای مدارس و آینده دانش آموزان تصمیم گیری می کردند . اکنون هم استانداری و کمیته ی اضطرار برای آن تصمیم می گیرند بدون آن که نقد و یا مخالفت جدی از سوی مقامات وزارت آموزش و پرورش در مورد آن ابراز شود .
عنصر مفقوده در این وزارتخانه و در ذهنیت و تفکر مسئولان آن ، قائل شدن و اهمیت دادن به « استقلال آموزش » و « هویت حرفه ای » و پاسداشت آن است .
فقط انفعال ، بی برنامگی و روزمرگی .
بخش پایانی گفت و گو با « رضوان حکیم زاده ، معاون پیشین آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش را می خوانید .
رتبه بندی معلمان در طول دهه گذشته مهم ترین مطالبه معلمان شده بود. از سال ۱۳۹۰ که عنوان رتبه بندی در سند تحول آموزش و پرورش درج شد این انتظار به وجود آمد که رتبه بندی ، مشکلات معیشتی معلمان را برطرف نماید . در طول سال های ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۰ رتبه بندی به یکی از مهم ترین مطالبات معلمان تبدیل شد و در اعتراضات سال ۱۴۰۰ نمود یافت .
نزدیک به دو سال پس از تصویب و اجرای قانون رتبه بندی ؛ نقد و بررسی آن الزامی است .
1- سوء تفاهمی به نام رتبه بندی :
مهم ترین انتظار معلمان در مورد رتبه بندی ، حل مشکلات معیشتی بود در حالی که لایحه ای که به مجلس ارسال شد و به تصویب رسید اهداف دیگری را برای رتبه بندی تعیین کرده بود .
بر اساس ماده ۱ قانون نظام رتبه بندی معلمان ( مصوب 15 / 12 / 1400 ) افزایش کیفی فرآیند تعلیم و تربیت، اعتلای کرامت و منزلت اجتماعی معلمان، استقرار نظام پرداختها براساس تخصص و شایستگیها، عملکرد رقابتی معلمان، مهندسی نیروی انسانی، توسعه مستمر و نظام مند شایستگیهای عمومی، تخصصی، حرفه ای و تربیتی و کیفیت عملکرد معلمان، تقویت انگیزه و رضایت مندی شغلی و ارتقای تعهد و تقویت هویت حرفه ای معلمان به عنوان هدف رتبه بندی تعیین شده است . رتبه بندی موجود نتیجه ای جز توزیع بی عدالتی و بی برنامگی ندارد . ادامه این شرایط نیز بدون تجدید نظر اساسی به انگیزه های معلمی لطمه می زند .
موارد فوق با انتظارات بدنه معلمان تفاوت داشت .
در طول بیست سال گذشته ؛ این سه مرتبه ای است که معلمان رتبه بندی شده اند . در دو مرتبه قبل ، تشریفات فراوانی انجام شد ولی در نهایت منحصر به مدرک تحصیلی و سابقه خدمت شد .
در طول دو سال گذشته ؛ انتظارات دو طرف معلمان و دولت یک سمت و سو نداشته است .
رتبه بندی سوء تفاهمی است که همچنان ادامه دارد .

2- رتبه بندی بر اساس هیچ
رتبه بندی ؛ معلمان را براساس ارزیابی شایستگی های عمومی ، حرفه ای ، تخصصی و تجربی به پنج گروه آموزشیار معلم ، مربی معلم ، استادیار معلم ، دانشیار معلم و استاد معلم تقسیم می نماید .
تعاریفی که برای هر یک از شایستگی های فوق تعیین شد و عدم ارتباط آن ها با واقعیت های آموزش و پرورش مهم ترین معضل رتبه بندی است .
در آموزش و پرورش مدرک مستند و واقعی به جز سابقه و تحصیلات وجود ندارد و سایر مدارک ملاک صحیحی برای رتبه بندی نیستند . ساعت های ضمن خدمت آموزش و پرورش ؛ دقت ، کیفیت و صحت لازم را ندارند . شرکت در جلسات و مواردی مانند این ها نیز با پر کردن برگه های غیر واقعی قابل کسب است . امتیازات عقیدتی نیز بر اساس سلیقه های شخصی و بدون شاخص های قابل اندازه گیری داده می شود .
ارائه مقاله نیز ارتباطی با معلم خوب بودن یا نبودن ندارد و نمی تواند معیاری برای ارزیابی شایستگی های یک معلم باشد .در صورتی که ارائه مقاله ملاک مناسبی برای رشد علمی بود باید منجر به تحول اساسی در آموزش عالی می شد .
این موارد نشان می دهد که رتبه بندی بر اساس شاخص های قابل سنجشی صورت نگرفته است که قابل اتکاء و اعتماد باشد .
بر این اساس است که باید رتبه بندی موجود را رتبه بندی براساس هیچ دانست .

3- پیش نیاز های رتبه بندی :
به نظر می رسد در پس شعارهایی که در ستایش رتبه بندی بیان می گردد مسئولان آموزش و پرورش به معضلات آن اذعان دارند و عموم معلمان نیز از منتقدان رتبه بندی هستند .
معیارهایی که قابل سنجش نیستند و براساس سلیقه ارزیابی می شوند و معیارهایی که به استناد مدارک غیر واقعی و سلیقه ای باشند زمینه تولید بی عدالتی را فراهم می کنند .
روش فعلی رتبه بندی با اهداف قانون آن تضاد دارد .
تاکنون برنامه هایی برای شناسایی شایستگی های واقعی معلمی وجود نداشته است و نشانه هایی از اقدام برای تدوین چنین برنامه ای نیز به چشم نمی خورد .
توانایی یک معلم به منش معلمی و نحوه تدریس وی است . این موارد قابل سنجش نیستند و رای گیری از اولیا و دانش آموزان نیز به مشکلات دامن می زند . عملکرد معلم در نتایج امتحاناتی که با معیارهای مشخص وعلمی برگزار شوند قابل سنجش است . پیش نیاز اولیه رتبه بندی تلاش برای عادلانه کردن ، منصفانه کردن و سنجش پذیر نمودن شاخص های رتبه بندی است . ضمن اینکه برنامه ریزی برای رشد و ارتقای منزلت و شان معلمی نه از طریق شعار که با رشد اندیشه انتقادی معلم و نتیجه فعالیت وی در دانش آموزان امکان پذیر است .

رتبه بندی درشرایط موجود
رتبه بندی در شرایطی سوء تفاهمی اجرا شد که معلمان و دستگاه آموزش و پرورش نگاه هم سویی به آن نداشتند .
ارزیابی های دقیقی برای سنجش شایستگی ها وجود ندارد و همت و اراده ای نیز در این زمینه دیده نمی شود .
بدین ترتیب رتبه بندی موجود نتیجه ای جز توزیع بی عدالتی و بی برنامگی ندارد . ادامه این شرایط نیز بدون تجدید نظر اساسی به انگیزه های معلمی لطمه می زند .
طبق گزارش مرکز آمار، پارسال در مقطع ابتدایی بیش از ۱۷۵هزار دانشآموز، در مقطع متوسطهی اول حدود ۱۹۸هزار دانشآموز و در مقطع متوسطهی دوم نیز حدود ۵۵۷ هزار دانشآموز ترکِ تحصیل کردهاند.
ترکِ تحصیل در این مقاطع سنی، بیانگر چه واقعیاتی «علیالارض» است؟ آیا میتوان فرضیات ذیل را به عنوان علل این واقعه برشمرد؟
1- بیانگیزگی در تحصیل و روشن نبودن آیندهی پس از آن؛ بهگونهای که تحصیل را از امری «معنیدار» به کنشی بیسرانجام جلوه داده است؛
2- فقر در محیط خانواده؛ به گونهای که ادامهی تحصیل مدرسهای از توان سبد خانوار بیرون افتاده است؛
3- سختگیریهای درون مدرسه؛ بهگونهای که شوق حضور در این فضا را از دانشآموزانِ طالبِ شادی در سنین کودکی و نوجوانی ستانده است؛
4- زرق و برقهای مادّیِ افرادِ نه چندان تحصیل کرده که رهزن فکری دانشآموز شده و وی را از آیندهنگریِ تحصیلی به حالبینیِ موقتی دچار کرده است؛
5- فراهم نبودن سخت افزارهای آموزشی و دشواریهای حضور در مدرسه، اعمّ از سقف بالای سر و حداقلهای امکانات رفاهی که در مقایسههای میان مدارسِ برخوردار و غیربرخوردار، دانشآموزان ضعیف را وامیدارد تا عطای مدرسه را به لقایش ببخشند.

تا زمانی که ارادهای برای حلّ و فصل یک باره و دور از فرافکنی ها به میدان نیاید و ترجیع بندِ « یک شبه نمیتوان مشکلات را حل کرد»، از تکرار نیفتد، باید سال به سال شاهد افزایش آمار نگرانکنندهی فوق باشیم.
روزی نیست که در خیابان و کوی و برزنی، از کنار مسجد و حسینیّه و مرکز فرهنگیِ دربسته و بیتحرّک و البته مجلل و مجهزی عبور نکنم و غصهی آن را نخورم که چرا این مکانهای «نیمهبهرهبردار»، مدرسه نیستند؟ ...یا چرا این بودجهها در اولویت تجهیز مدارس به کار گرفته نمیشوند؟

کاش غصهها کارساز میشدند!
کانال مکتوب هفته
گروه رسانه/

« دانشگاه فرهنگیان » شکوائیه ای را بر علیه « امیر اسماعیلی » معلم بازنشسته و فعال در حوزه « رسانه » اقامه کرده است .
این احضاریه توسط « شعبه اول بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان نورآباد ( دلفان ) » صادر شده و عنوان اتهام بر علیه این کنش گر آموزشی ، « افتراء و نشر اکاذیب » می باشد .
امیر اسماعیلی مدیر کانال تلگرامی « انعکاس » می باشد .

وی در گفت و گو با « صدای معلم » می گوید :
« طرف دعوا دانشگاه فرهنگیان بوده عمدتا «انعکاس » را متهم به افترا و نشر اکاذیب دانستند. در صورتی که فعالیت کانال مورد اشاره در راستای مسائل مربوط به آموزش وپرورش ، عمدتا انتقادی با هدف روشنگری وشفاف سازی در دستگاه تعلیم وتربیت با رعایت چارچوب های اخلاقی ، حرفه ای و حفظ حقوق شهروندی بدون وجود کمترین سوء نیت مجرمانه ای با هدف اصلاح و پرهیز از انجام اقدامات خلاف قانون به مدت نزدیک به دو سال است که فعالیت می نماید » .

( حسین خنیفر - رئیس پیشین دانشگاه فرهنگیان )
از این فعال رسانه ای در سال های گذشته مطالب و گزارش های متعددی در « صدای معلم » منتشر شده است .
« صدای معلم » در گزارش خود به تاریخ 25 مرداد 1402 با عنوان « شکایت مدیر آموزش و پرورش ناحیه ۳ کرج علیه " رضا قاسم پور " خبرنگار صدای معلم » خطاب به وزیر آموزش و پرورش تاکید کرد: ( این جا )
بخشنامه وزارتی ممنوعیت شکایت از رسانه ها قبلا صادر شده است ... مشکل این است که کسی به " قانون " توجهی نمی کند !

این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران نوشت :
« پیشنهاد « ممنوعیت شکایت از رسانه ها » برای نخستین بار در سال 1398 توسط « صدای معلم » مطرح شده و مورد توجه و تایید « جواد حسینی » سرپرست وقت وزارت آموزش و پرورش قرار گرفت و در این موضوع بخشنامه وزارتی به همه ادارات آموزش و پرورش صادر گردید. ( این جا)
مشکل و یا به عبارتی بحران در کمبود و قوانین و یا دستور العمل ها و... نیست . بدون تردید ، واکنش مناسب وزارت آموزش و پرورش در این موارد در اعتمادسازی و پر کردن شکاف عظیم « اداره و مدرسه » تاثیر خواهد داشت و اقتدار وزارت آموزش و پرورش هم نزد اصحاب رسانه تقویت خواهد شد .
مشکل آن جاست که مجری قانون خودش به اجرای بی کم و کاست آن قانون توجهی ندارد و مقامات با تکیه بر « حافظه ی ضعیف تاریخی جامعه توسعه نایافته ی ایران » و « فقدان پرسش گری و مطالبه گری موثر و مستمر » در لایه های مختلف آن همواره بر طبل پوپولیسم می نوازند و سعی در خرید مقبولیت دارند .
تجارب ما نشان داده اگر روابط عمومی یک دستگاه به صورت حرفه ای و جامع به وظایف و کارکردهای خود عمل کرده و نگاه و موضع « مسئولانه » نسبت به مشکلات و نیز جایگاه رسانه ها داشته باشد در بسیاری از موارد دیگر نیازی به اموری مانند شکایت از رسانه ها نخواهد بود » .
در بخشنامه ی وزارتی که در زمان سرپرستی جواد حسینی صادر شده چنین آمده است : ( این جا )

( جواد حسینی ؛ سرپرست پیشین وزارت آموزش و پرورش در برابر اصحاب رسانه )
« در راستای حمایت و تقویت فضای نقد آزاد در سطح کشور و کمک به ارتقای فرهنگ پرسش گری در حوزه رسانه ، به عنوان یکی از رویکردهای جدی مد نظر دولت محترم در برنامه های عملیاتی ، حقوق شهروندی و قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات ، شایسته است هر گونه اختلاف با اصحاب رسانه در کمیته ای با حضور افراد ذیل مورد بررسی و مسائل فیمابین با توافق حل و فصل گردیده و از ارجاع آن به نهادهای قضایی جلوگیری به عمل آید » .
بر اساس این دستور العمل وزارت آموزش و پرورش شکایت دانشگاه فرهنگیان بر علیه یک فعال رسانه فاقد وجاهت قانونی است و انتظار می رود وزیر آموزش و پرورش از حریم « قانون » و اجرای شایسته ی آن دفاع مجدانه و مسئولانه ای داشته باشد .

( منشور مدیریت در سازمان مرکزی دانشگاه فرهنگیان نصب شده بر روی دیوار و در معرض دید عموم : ... 8 - انتقادپذیری و تکیه بر خرد جمعی در اتخاذ تصمیمات )
بدون تردید ، واکنش مناسب وزارت آموزش و پرورش در این موارد در اعتمادسازی و پر کردن شکاف عظیم « اداره و مدرسه » تاثیر خواهد داشت و اقتدار وزارت آموزش و پرورش هم نزد اصحاب رسانه تقویت خواهد شد .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

رضامراد صحرایی وزیر آموزش و پرورش :
« به دنبال تربیت دانش آموزان ماهر، مبتکر، کارآفرین و با اعتماد به نفس هستیم » .
حاجی جان خدا به خیر کند!
آموزش و پرورش را با کدام مدینه فاضله اشتباه گرفته اید ؟
فراموش نکنید که وزیر نظام آموزشی ایران هستید !
لطفاً بیاندیشید ! چرا که تا زمانی که توان تبیین و فهم درست مسألههای آموزشی کشور وجود نداشته باشد، نظام تدبیر و سیاست گذاری (که جنابعالی و تیم همراهتان باشید) در دستگاه تعلیم و تربیت امکان اتخاذ تصمیم های راهگشا را ندارد.
کجای وزارت جنابعالی! مهارت ، ابتکار و خلاقیت، کار آفرینی و اعتماد به نفس را آموزش می دهد که شما امروز به دنبال تربیت دانش آموزانی با این توانمندی ها هستید!

( قیف نورنبرگ )
معلم عهده دار اصلی ترین نقش در آموزش و پرورش می باشد . استفاده از جوانان متخصص و خلاق در بدنه اين سيستم باعث می شود معلماني با انگيزه و پويا، شادابي و نشاط را به مدارس ببخشند و نسلي تربيت شود که مبتکر ،خلاق ، باایمان و... باشند.
استخدام های فلّه ای شما نشان می دهد نگرش تان به آموزش و پرورش تغییر نکرده است!

واقعاً از معلمان بی انگیزهِ تازه استخدام شده با این وضعیت معیشت ، که صرفاً جذب در آموزش و پرورش را بربیکاری ترجیح داده اند انتظار تربیت دانش آموز خلاق و مبتکر را دارید؟!
جناب وزیر
دانش آموزان دارای اعتماد به نفس در آموزش و پرورش با متون درسی حافظه محور و بمباران پی در پی اطلاعات متولد نمی شوند . مهارت های زندگی؛ برای پیدایش و تقویت، نیازمند برنامه های غیر رسمی است؛
این مهارت ها در زمین های ورزشی مدرسه، در اجتماع ها دانش آموزی، محیط های علمی، در راهروها، در اردو، خلاصه در بیرون از محوطه کلاس شکل می گیرد.
لطفاً مدارس را ارزیابی کنید تا ببیند چقدر شرایط تربیت دانش آموز دارای اعتماد به نفس را فراهم کرده اید؟!

حاج رضا مراد
لازمه امروز آموزش و پرورش در جامعه ما در تمامی مقاطع تحصیلی ،آموزشی است که مبنایی کاربردی و اثر گذار بر آینده شغلی و اقتصادی دانش آموزان و همچنین ایجاد کننده تغییرات ملموس در توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور می باشد.
اگر آموزش و پروش ما در سنین پایین برای کشف و شکوفایی استعدادهای درونی کودکان و نوجوانان آموزش های مهارتی را در چارچوب درسی خود قرار دهد و آگاهی بخشی شغلی را با خلاقیت و نوآوری ادغام کند، حاصل آن نسلی کارآفرین، خلاق و نوآور خواهد بود که در تغییرات مثبت در توسعه و شاخص های توسعه یافتگی نقش بزرگی را ایفا می کنند.
به بیان دیگر ، امروز نظام آموزشی ما می باید توجه خود را معطوف به آموزش های فنی و مهارتی در مقاطع گوناگون کند. آیا این مهم اتفاق اُفتاده است؟
از همه این موارد که بگذریم ؛

در حال حاضر تحولات گسترده در نهاد خانواده ، تغییر سبک زندگی نسل جدید ، سلب اعتماد خانواده ها نسبت به کارآمدی ،اثربخشی و جایگاه اجتماعی مدرسه از یک سو و بی برنامه بودن نظام آموزش و پرورش در برابر این تحولات چشمگیر باعث ایجاد شکاف عمیقی بین نظام آموزشی و جامعه شده است تا جائی که آموزش و پرورش به جای برنامه ریزی بر مبنای تغییرات دنیای مدرن با اعمال کنترل های پادگانی در انتظار خروج سربازانی گوش به فرمان و مطیع نسبت به نظم سیاسی و ارزش های اخلاقی موجود می باشد .
حاج رضا شما که با تاریخ بیگانه نیستید ؛
به سَبکِ تاریخِ نظامِ آموزش رسمی در ایران ،
در عصر فن آوری، با صدارت جنابعالی، مدارسِ ما، همچنان انضباطی، نمره محور، رقابتی و به قصد تربیت انسان مطیع اداره میشود. رابطه نظام رسمی آموزشی با معلم و دانشآموز، آمرانه و اغلب اداری است تا انسانی!

جهت یاد آوری؛
مردم دیگر با شعارهای تحول گرایانه و ژست های روشنفکری بیگانه نیستند . مطالبه جامعه از نظام رسمی آموزش و پرورش، کیفیت است.
بدانید با رشد آگاهیهای عمومی جامعه، خانوادهها متوجه زائد بودن بسیاری از دروس و آسیبزا بودن برخی روشهای تربیتی و آموزشی مدرسه شدهاند.
حاج رضا مراد

سوگند به کعبه ای که مُشَرف شده ای! بین آنچه که در نظر بیان می کنید با آنچه در عمل در آموزش و پرورش اتفاق می اُفتد فرسنگ ها فاصله است .
با این عملکردِ آموزش و پرورش، نسل نوپای ایران، توانمند و دارای قابلیت تربیت نمی شوند.
این نظام آموزشی هم در تفکر حاکم و هم در محتوا و مدیریت ، دچار فرسودگی و تاخیر است و با ادامه این روند نه تنها به کعبه آمال آموزش و پرورش نمی رسیم بلکه بعد ها محکوم به رکود و نسل کُشی فرهنگی خواهیم شد.
به قول شیخ اجل حضرت سعدی رحمه الله علیه :
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
این ره که تو می روی به ترکستان است
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

در ایران هیچ حوزه ای به اندازه عقلانیت و فلسفه مظلوم نبوده و فیلسوفان کمتر روی آرامش و آسایش دیده اند. شاعران، عارفان، صوفیان، متکلمان، فقیهان و شاهان...هرگز چشم دیدن فلسفه و فیلسوف را نداشته اند!
از زندانی که سهروردیِ در آن کُشته شد تا زندانی که ارانی در آن، جان سپرد، تقریبا هزار سال فاصله هست. چقدر از زمان سهروردی دور هستیم اما در عین حال، چقدر به زمان او نزدیکیم! و شگفت انگیز است که هر دو فیلسوف جوانمرگ و در زمانِ مرگ 38 ساله بودند!

ارانی در زندان رضاخان با همان بیماری درگذشت که «روبر دسنوس» در اردوگاه های آلمان فاشیست: تیفوس!
فرهنگ ایرانی شهیدپرور بوده تا فیلسوف پرور! در حالی که این جامعه به فیلسوف و روشنگری از نانِ شب محتاج تر بوده است. بدون فکر و اندیشه و کار فرهنگی، در افتادن با مرغ ماهی خوار خودکشی است و شهیدسازی.
در کتاب «ماهی سیاه کوچولو» یک جمله ای وجود دارد که به مانند یک آیه ای مقدس، ورد زبان چپ ها مخصوصا چریک ها بوده و اطاعت از آن را واجب می شمردند ؛ آنجا که ماهی ها در شکم مرغِ سقا گرفتار شده اند و ماهی سياه کوچولو، ماهیريزههای ترسیده را مورد خطاب قرار داده می گوید:
«شما زيادی فکر میکنيد، همهاش که نبايد فکر کرد، راه که بيافتيم، ترسمان به کلی میريزد».
این تاکیدی افراطی است بر تقدم عمل و نفیِ کتاب، نفی فکر کردن... و در یک کلمه یعنی:
تقدم پراتیک و عمل بر تئوری و نظر.

جالب اینکه، ابتدا اسم كتاب «ماهی سياه كوچولوی دانا» بوده، اما بعداً کلمه «دانا» از آن حذف شده، چرا که دانایی در میان چریک ها نه تنها ارزش نبوده، بلکه بار معنایی منفی نیز در بر داشته!.
پر واضح است که صمد این جمله ی نصیحت گونه را از مارکس گرفته و در واقع، سخنِ مارکس را در دهانِ ماهی سیاه کوچولو گذاشته است، آنجا که مارکس در «تزهایی درباره فویرباخ» و سپس در کتاب «مانیفست» تاکید می کند:
«فیلسوفان تا به حال جهان را تفسیر کردهاند، اما مسألهی اساسی ما تغییر جهان است.»

همین تک جمله، به مدت نیم قرن بر تاروپود جامعه روشنفکری ایرانی، سیطره داشته به طوری که در سالهای منتهی به انقلاب، اگر کسی سخن از کتاب و اندیشیدن و بالاتر از همه، اگر از کار فکری و از لزومِ کار فرهنگی سخن می گفت با بدترین انگ ها و فحش ها مواجه می شد که از انگِ محافظه کاری شروع می شد تا به مزدور ساواکی بودن...
اما همین فاصله گرفتن از کتاب و تحقیر کار فرهنگی، فاجعه به بار آورد و بهترین استعدادها و بهترین جوانان این سرزمین را به راهِ سلاح، سیانور، خشونت، تعصب و انجماد فکری کشانید...
چرا که:
بدون فکر و اندیشه و کار فرهنگی، در افتادن با مرغ ماهی خوار خودکشی است و شهیدسازی. که در نهایت هم شهید می گردد و در پایان نیز، در حالی که تمامی ماهی ها می خوابند، تنها یکی بیدار می ماند تا دوباره راه او را ادامه دهد و شهید گردد !
نسل صمد یکی از تاریخ نخوانده ترین نسل بودند و به خاطر این، هرگز توجه نکردند که در تاریخ ایران بدونِ کار فرهنگی، بارها از از شکمِ مرغ ماهی خوار بیرون جسته اند اما به آسانی در شکمِ هزاران نهنگ دیگر گرفتار آمده که حسرتِ بازگشت به شکم ماهی خوار می خورده!

برگردم به نقدِ سخن مارکس.
مارکس در تاکیدی افراطی بر پراگماتیزم و عمل گرایی، توجه نمی کند که برای هر گونه تغییرِ جهان، باز ابتدا شما نیازمندِ نوعی تفسیر از جهان«هستی» هستی! تا براساس آن تفسیرت، دست به تغییرِ جهان بزنی...
هایدگر در نقدی جانانه بر این سخنِ مارکس به درستی می گوید:
«در سخن مارکس این نادیده گرفته می شود که دگرگون کردن جهان، مستلزم دگرگون شدن مفهوم جهان است و اینکه، مفهوم جهان صرفا می تواند به وسیله ی تفسیری مناسب از جهان به دست آید...»
یعنی در هر صورت و در همه حال، شما نیازمندِ به تفسیری از جهان هستید...
⚡️فیلم زیر را ببینید: