گروه استان ها و شهرستان ها/

با تصویب قانون الحاق دو تبصره به ماده (۱۷) قانون تعیین تکلیف استخدامی معلمین حق التدریسی و آموزشیاران نهضت سوادآموزی در وزارت آموزش و پرورش، و ابلاغ آن جهت اجراء ،متاسفانه برخی از افراد فاقد شرایط ، از این فرصت ، سوء استفاده کرده و اقدام به جعل اسناد و تشکیل پرونده های دروغین و صوری کرده اند .
گزارش هایی به « صدای معلم » رسیده است که پرسش ها و ابهامات جدی را در مورد وضعیت استخدام ها در اداره ی آموزش و پرورش مراغه در استان آذربایجان شرقی بیش از پیش مطرح ساخته است .
« صدای معلم » این گزارش ها را نه و نه تایید می کند بلکه درصدد شفاف سازی و اقدام برای پاسخ گویی مسئولان وقت به افکار عمومی است.
پرسش این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه عمومی آموزش ایران آن است که افراد استخدامی در گزارشات و آنچه در پرسنل شهرستان مراغه طبق این گزارشات موجود است، چگونه و با چه معیاری در آموزش و پرورش استخدام شدهاند؟ آیا ریاست وقت آموزش و پرورش شهرستان مراغه معیاری قانونی برای این خیل عظیم استخدامیها دارد؟

گفته می شود اقوام و فامیلهای کارشناسان و کارشناس مسئولان شاغل در اداره آموزش و پرورش شهرستان مراغه در یک بازهی زمانی مشخص آن هم به صورت کاملاً بی سر و صدا به استخدام آموزش و پرورش درآمده و جالب اینکه ویژگی مشترک همهی آنها که استخدام شدهاند این است که ارتباط فامیلی با کادر اداری اداره آموزش و پرورش شهرستان مراغه یعنی کارشناسان و کارشناس مسئولان دارند.
این رسانه می خواهد بداند آیا افرادی که در این مدت و طی گزارشات استخدام گردیده و برای آنها سابقه درج شده است ؛ این سابقه را واقعاً دارا میباشند؟ آیا سابقهی ایشان از سازمان تأمین اجتماعی و یا بیمههای دیگر استعلام شده است؟
آیا افراد استخدام شده مطابق شایستهسالاری و با رعایت ضوابط و قوانین و در فرصتی برابر با سایر افراد متقاضی و دارای سابقه استخدام شدهاند؟

این رسانه بر اساس « قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات » خواهان انتشار و اعلان عمومی فرایند این گونه استخدام ها جهت آگاهی مردم می باشد . ( این جا )
« صدای معلم » موکدا از مدیر وقت آموزش و پرورش شهرستان مراغه انتظار دارد با توجه به مسئولیت اجتماعی که بر عهده دارند نسبت به تنویر افکار عمومی و پاسخ گو بودن در برابر مردم و معلمان ، وظیفه.ی خود را به انجام رسانند و پاسخ گوی این سوالات و دغدغههای مردم باشند.
گزارش کامل این استخدام ها در « صدای معلم » محفوظ است .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد.
سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی میداد.
از او پرسید : آیا سردت نیست؟
سرباز گفت: چرا ای پادشاه ! اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم.
پادشاه گفت: من الان داخل قصر میروم و لباس گرم برایت می آورم.
سرباز ذوق زده شد اما پادشاه غرق در احوالات اندرونی قصر ، وعدهاش را فراموش کرد.
صبح روز بعد جسد سرمازده سرباز را در حوالی قصر ، در حالی که در کنارش نوشته ای بود پیدا شد: ای پادشاه ؛ من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل میکنم اما وعده لباس گرم تو مرا از پای درآورد.
کاش وعده ی بهبود معیشت فرهنگیان سر نمی دادید !
وعده های عملی نشده پیرامون رتبه بندی و معوقات و آن فاصله قشر فرهنگی از نظام را بیشتر کرد.
جناب رضامراد صحرایی
ما، در دنیایی زندگی می کنیم که رسانه گاها ابزاری می شود و رسوایی بیانات کذب مقامات را فریاد می زند حرف کذب و وعده ی عملی نشده و ناتوانی در اجرای گفته ها را رسانه ، « سند » میکند .
مخاطب را چه فرض کردید؟
بارها در مورد رتبه بندی و معوقات آن، پاداش پایان خدمت ،کمبود معلم و... هزاران مدل سخن گفتید.

یادمان نمی رود واریز حقوق در شب عید، عیدانه ی تلخ دولت کریمانه به قشر فرهنگی بود .به کارمندان ستادی وزارت آموزش و پرورش در شب یلدا مبلغ دو میلیون تومان را به عنوان رفاهیات دریافت کردند. در حالی که به فرهنگیان در هیچ مناسبتی غیر از « روز معلم » رفاهیاتی اندک و جزء پرداخت نمیشود ؛ این تبعیض ، باعث ایجاد نارضایتی و انتقاداتی در میان فرهنگیان شده است.
چقدر زیبا و هنرمندانه تلخ کامی ها را شبیه سازی می کنید ؟!

با شما بیش از این حرف و سخنم نیست . ما، در دنیایی زندگی می کنیم که رسانه گاها ابزاری می شود و رسوایی بیانات کذب مقامات را فریاد می زند حرف کذب و وعده ی عملی نشده و ناتوانی در اجرای گفته ها را رسانه ، « سند » میکند .
« آن کس است اهل بشارت که اشارت داند ».
ختم کلامم با رئیس دولت سیزدهم است.
جناب حجت الاسلام رئیسی!
طبق فرمایش مفسر بزرگ قرآن علامه جوادی آملی نباید مسئولیت اجرایی را به آدمهای خوب بی عرضه داد . حضرت امیر علیه السلام، کمیل را مسئول منطقهای نمود، سربازان اموی به این منطقه حمله بردند و آنجا را غارت کردند . حضرت نامهای به کمیل نوشته که در نهج البلاغه آمده است .
مضمون آن این است که برخی تنها به درد دعای کمیل میخورند ولی توان اداره یک منطقه را ندارند!

حواستان به فاصله ی جامعه فرهنگی کشور و نظام نیز باشد...
حداقل احترام دولت به مهمترین کانون تربیت و پرورش ،معرفی وزیری از بین جامعه ارزشمند فرهنگیان است.
برای چهار سال بعدتان از میان قشر فرهنگی و از بدنه ی سازمان کسی را برای وزارت انتخاب کنید که سابقه اجرایی لازم و درک جامعی از مسائل این وزارتخانه داشته باشد. امثال صحرایی و نوری ،اشراف لازم به مسائل دستگاه تعلیم و تربیت ندارد .
افرادی در جایگاه شهیدان رجایی و باهنر و وزیران کاردان و توانایی چون غلامحسین شکوهی که با عنوان پدر علم تعلیم و تربیت ایران شناخته میشود .... نشستهاند که با اظهار نظرهای متفاوت و سخنان تناقضآمیزشان وزارت آموزش و پرورش را دچار یک سردرگمی و بحران مدیریتی و ناهماهنگی نمودهاند.

جناب رئیس جمهور
ای کاش به آموزش و پرورش کشور بیشتر اهتمام ورزید و برای اعمال شیوههای درست چارهای بیندیشد.
برای نجات یک ملت باید به سراغ کودکان رفت .
« علیکم بالاحداث » .
اگر دستگاه تعلیم و تربیت و نظام آموزش و پرورش به عنوان اصلی ترین رکن نظام در دولت کریمه دیده نشود و افراد کاردان و شایسته و عالم و مجرب در رأس آن به کار گمارده نشوند هرگز دل و دین معلمان را نخواهید توانست به سمت نظام و تصمیمات آن متمایل کنید .
قطعا فرزندانی مخالف، نظام خروجی آموزش و پرورش ما خواهد بود.
اگر بهترین بودجه و بالاترین رقم درآمد کشور برایش تدارک نشود یقین بدانید و بدانند که به تمام ارکان کشور و نظام لطمه و آسیب جبران ناپذیر وارد خواهد آمد و علاج خسارتهای وارده ممکن نخواهد بود.
پس لرزهای این بی توجهی مسئولین قبل تر از شما در اغتشاشات و اعتراضات نوجوانان دبیرستانی و جوانان دانشگاهی و... در شهریور سال گذشته بر همگان عیان بود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
آن چه در زیر می آید ؛ نقدی است که توسط سیدرضا جارچی بر استعفا نامه ی « مهدی آقابالی » از مدیریت پژوهش سرای خوارزمی کرج نگاشته شده است . ( این جا )
گروه گزارش/

سه شنبه پنجم دی ماه ، مردم اردکان یزد در اعتراض به وضعیت آلودگی ها و بی توجهی مسئولان نسبت به سلامتی آنان تجمع و راه پیمایی اعتراضی برگزار کردند . چه کسی و کدام مقام باید در برابر نابودی محیط زیست و به خطر افتادن موجودیت کشور پاسخ گو باشد ؟
تجمع و راه پیمایی بر اساس اصل 27 قانون اساسی تاکنون و بیش تر حول مسائل معیشتی مانند حقوق ، استخدام ، همسان سازی و... بوده و برگزاری تجمع مردمی به علت یک مساله محیط زیستی بی سابقه بوده و یا حداقل کم سابقه است .

اصل پنجاهم قانون اساسی تاکید می کند :
« اصل پنجاهم
در جمهوری اسلامی، حفاظت محیط زیست که نسل امروز و نسل های بعد باید در آن حیات اجتماعی رو به رشدی داشته باشند، وظیفه عمومی تلقی می گردد. از این رو فعالیت های اقتصادی و غیر آن که با آلودگی محیط زیست یا تخریب غیرقابل جبران آن ملازمه پیدا کند، ممنوع است » .

پرسش « صدای معلم » آن است که چه کسی و کدام مقام در نظام جمهوری اسلامی مسئول رسیدگی و اجرای این اصل از قانون اساسی و حقوق ملت ایران برای داشتن حداقل های یک زندگی ساده و معمولی است ؟ پرسش این است که چرا الگوهای حکمرانی در ایران در جهت « توسعه پایدار » تغییر نمی کنند ؟
پیش تر ؛ « صدای معلم » در گزارشی با عنوان « بودجه محیط زیست در لایحه بودجه سال 1403 در دولت سیزدهم باز هم کاهش پیدا کرد ! » نوشت : ( این جا )
« نخستین پرسش آن است که واقعا وظیفه ی این دولت و جمهوری اسلامی در برابر « بحران محیط زیست » چیست ؟
پرسش « صدای معلم » آن است که چرا پس از گذشت شش سال از تصویب « قانون هوای پاک » فقط باید 10 درصد آن اجرایی شود ؟

چه اولویتی مهم تر از محیط زیست و آموزش و بهداشت برای شهروندان ایرانی مهم تر است ؟
گفته شده علاوه بر تامین نشدن اعتبارات و امکانات ؛ محدودیتهای ناشی از تحریم برای دسترسی به فن آوریهای روز بهویژه در حوزه فن آوریهای مرتبط با کاهش آلایندگی و ارتقای استاندارد خودروها ؛ از مهم ترین دلایل برای اجرا نشده قانون هوای پاک است .
واقعا این تحریم ها چه دست آوری برای کشور و مردم ما داشته است ؟

پرسش این است که چرا الگوهای حکمرانی در ایران در جهت « توسعه پایدار » تغییر نمی کنند ؟
چه کسی و کدام مقام باید در برابر نابودی محیط زیست و به خطر افتادن موجودیت کشور پاسخ گو باشد ؟
مگر با تعطیل کردن گاه و بیگاه مدارس و آموزش کشور ، مشکل آلودگی هوا حل خواهد شد ؟

آیا قرار است با همین سیاست گذاری ها و تصمیم گیری ها شاهد ترسیم ایرانی توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی ، علمی و فن آوری در سطح منطقه باشیم ؟ »
داشتن هوای پاک و اجرای درست و بی و کاست اصول قانون اساسی جزء وظایف ذاتی و مسلم حاکمیت جمهوری اسلامی است و مطابق همین قانون اساسی در هیچ شرایطی تعطیل بردار نبوده و باید که در برابر پیشگاه ملت پاسخ گو باشد .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/

نشست تخصصی « پارادوکس پرورش ذهن باز در نظام تعلیم و تربیت بسته با تاکید بر برنامه درسی » با سخنرانی « ایرج خوش خلق ، عضو هیات علمی بازنشسته پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش » در « خانه اندیشمندان علوم انسانی » برگزار می شود .
زمان : سه شنبه 12 دی ماه 1402 ساعت 17 تا 19
مکان : خیابان استاد نجات اللهی ( ویلا ) ، بوستان ورشو ، خانه ی اندیشمندان علوم انسانی ، سالن حافظ
پایان پیام/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
« صدای معلم » اخیرا گزارشی را با عنوان « خانم معصومه نجفی پازوکی ! از تعطیلی مدارس چه خبر ؟ نگران 44 درصد فقر یادگیری در ایران و جهش آن نیستید » منتشر کرد . ( این جا )
در این گزارش با انتقاد از عملکرد معاونت آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش در تعطیلی دبستان ها آمده بود :
« زمانی که مدارس در ایران به خاطر کرونا « تعطیل » شدند ؛ وزارت آموزش و پرورش سیاست منسجم و مشخصی در مورد استمرار فعالیت مدارس نداشت.
در آن دوره بیش از آن که وزارت آموزش و پرورش در مورد دایر بودن مدارس اظهار نظر و تصمیم گیری نماید ؛ بیش تر وزارت بهداشت و جمعی که « ستاد ملی مقابله با کرونا » نامیده می شد ؛ برای آموزش در ایران و آینده ی آنان تصمیم گیری می کردند بدون آن که تخصص ، دانش و یا سر رشته ای در مورد موضوع آموزش و تربیت داشته باشند و مسئولیتی را در برابر عوارض تصمیم های خود بپذیرند .
در دوره وزارت محسن حاجی میرزایی و با وجود ابلاغ دستور العمل بازگشایی مدارس از 15 شهریور 1399 اما فاصله ی کوتاهی مدارس تعطیل شدند و عملا دستور العمل بازگشایی مدارس از دستور کار خارج شد.
پس از آن دستورالعمل بازگشایی کلاس ها و مدارس مذکور از اول بهمن ماه سال جاری در 6 بند و بارعایت پروتکل های بهداشتی به شرح زیر، به ادارت کل استان ارسال شد اما باز هم تغییر خاصی در وضعیت آن دوره ایجاد نشد و مدارس کماکان به تعطیلی خود ادامه دادند . ( این جا )
این وضعیت موجب شد تا دانش آموزان و اولیای آنان تصمیم های وزارت آموزش و پرورش را جدی نگیرند و « صدای معلم » مسئولان وزارت آموزش و پرورش و سایر دستگاه ها را به « لوث کردن آموزش » متهم و نسبت به عوارض و پیامدهای این گونه تصمیم گیری ها و برنامه ریزی های هشدار داد .
با این وجود ؛ در آن دوره فضای درونی وزارت آموزش و پرورش یکدست نبود و تنها مقامی که با جدیت مخالف تعطیلی مدارس بود و از آموزش حضوری دفاع می کرد کسی نبود جز « رضوان حکیم زاده ؛ معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش »
در آن زمان ؛ « صدای معلم » گفت و گوهای تفصیلی را با ایشان انجام داد و البته از مواضع ایشان در برابر وضعیت و هژمونی غالب در جامعه قدردانی نمود .
از زمان آغاز به کار دولت سیزدهم و انتصاب « معصومه نجفی پازوکی » در سمت معاون آموزش ابتدایی اظهار نظر مشخص و یا شفافی را از ایشان در مورد تعطیلی مدارس به ویژه در دوره ابتدایی که « آموزش پایه و راهبردی » به حساب می آید و حضور در مدرسه نقش بی بدیلی در رشد شخصیت فردی و اجتماعی آنان دارد شاهد نبوده ایم .
در پرتال معاونت آموزش ابتدایی نیز اخبار خاصی در این زمینه مشاهده نمی شود و فعلا سخنان و تصاویر ایشان در سفر به استان سیستان و بلوچستان به چشم می خورد . ( 1 ) ( این جا )
نخستین و مهم ترین پرسش « صدای معلم » آن است که آیا خانم نجفی پازوکی نگران آن 44 درصد فقر یادگیری نیست ؟ ( این جا )
واقعا چیزی که « آموزش مجازی » خوانده و تبلیغ می شود و با « واقعیت » فاصله نجومی دارد ؛ می تواند دانش آموزان دبستانی را به حداقلی از شایستگی های پایه برساند ؟
آیا خانم دکتر و آقایان مستقر در صندلی ها و مناصب ؛ نگران نیستند که تا 2 سال آینده، 50 درصد دانش آموزان بعد از کلاس چهارم، حتی نخواهند توانست یک متن ساده را بخوانند ؟
در دوره ی کرونا ، وزارت بهداشت و ستاد ملی مقابله با کرونا راسا برای مدارس و آینده دانش آموزان تصمیم گیری می کردند . اکنون هم استانداری و کمیته ی اضطرار برای آن تصمیم می گیرند بدون آن که نقد و یا مخالفت جدی از سوی مقامات وزارت آموزش و پرورش در مورد آن ابراز شود .
عنصر مفقوده در این وزارتخانه و در ذهنیت و تفکر مسئولان آن ، قائل شدن و اهمیت دادن به « استقلال آموزش » و « هویت حرفه ای » و پاسداشت آن است .
فقط انفعال ، بی برنامگی و روزمرگی .
آن چه در زیر می آید ؛ گفت و گو با « رضوان حکیم زاده ، معاون پیشین آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش حول این مساله است .
1. تار مرد
چند سال بعد از ورود خودرو و در یکی از شب های آذر ماه سال 1305 هجری خورشیدی بود. درویشخان استاد موسیقی درشکه ای دو اسبه کرایه می کند و سوار بر درشکه به طرف منزل حرکت می نماید.
در آن زمان اتومبیل به تازگی وارد خیابانهای پایتخت شده بود و تعداد آنها به سختی به ۵۰ دستگاه میرسید و همچنین اخذ گواهی نامه رانندگی هنوز وجود نداشت و رانندگان عموماً ناشی بودند و قوانین راهنمایی و رانندگی نیز نه وجود داشت و نه اعمال میشد.
زمانی که درشکهی حامل درویش خان از خیابان امیرآباد به سمت شمال میپیچد، اتومبیل فوردی از جهت مخالف با درشکه و اسبهای آن تصادف میکند، اسبهای درشکه درجا تلف میشوند و استاد از درشکه به بیرون پرتاب شده و از ناحیه سر به زمین برخورد میکنند .
بلافاصله مردم رسیده و مجروح را به بیمارستان نظمیه تهران که بهترین بیمارستان آن زمان تهران بود، میرسانند. اما متأسفانه، ضربه سنگین بوده و استاد گرانقدر موسیقی ایران بعد از ۵ روز، به دلیل ضربه مغزی فوت نموده و جامعه موسیقی را سیاه پوش و داغدار فقدان خود مینماید!
مرگ درویشخان شب چهـارشنبه 2 آذر 1305 بر اثـر تصادف رخ داد. زمانی که وی درگذشت روزنامهها نوشتند :
تار مرد.
درویشخان را نخستین قربانی سوانح رانندگی در ایران میدانند.

2 . کاپیتان مرد
ملیکا محمدی هافبک تیم ملی فوتبال بانوان و باشگاه خاتون بم، بامداد سوم دیماه در سانحه رانندگی جان باخت و دو نفر از همتیمیهایش هم مجروح و راهی بیمارستان شدند.
آنطور که خبرگزاری دانشجو نوشته ملیکا محمدی در آمریکا به دنیا آمده و همان جا تحصیل کرده است. خانواده او هم حتی همین حالا در آمریکا سکونت دارند.
او به دلیل علاقه ای که به تیم ملی و نام ایران داشت به ایران آمد اما دیروز در جاده بم قربانی تصادف می شود و جان خود را از دست می دهد.

3) شوخی نیست که یک ملت هر ساله نزدیک سی هزار نفر از افراد خود را کشته یا مجروح کند، چون دارد به سرکار، مهمانی، خرید و فروش ویا مسافرت می رود. تنها در دوران پس از انقلاب، دست کم هفت صد هرار قبر برای کشته های رانندگی حفر شده و دست کم پانزده میلیون نفر مجروح شده اند که شماری از آنان باید باقی عمر را روی تخت و یا ویلچر بگذرانند.
متاسفانه همه قشرها از وزیر، وکیل و استاد دانشگاه گرفته تا ورزشکار، بازیگر، کارمند و کارگر هر از چند گاهی به سوگ یکی از همکاران خود مینشینند.

4. ما در خيابانها و بزرگراههاي ايراني شاهد جدال اين انسان و يکي از محصول های اصلي آن یعنی ماشين هستيم که هر دو در پي اثبات مالکيت خويش بر خيابانها هستند و عابران خياباني به محض مشاهده تصادف و مرگ انساني ناآشنا، همچون افسر روس داستان گوگول، سر راه شان به ويترينهاي مغازهها خيره ميشوند و سپس به يک قنادي ميروند و اندکي تنقلات و شيريني ميخرند و يا به خواندن روزنامهاي ورزشي مشغول ميشوند و بدين ترتيب صحنههاي مرگ در آن خيابانها با ورود به خيابانهاي ديگر از ذهنشان پاک ميشود و اکنون مرگ «عادي» است و خيابان ابزارهاي واقعي فراوان برای عادي شدن، سکولار شدن و بيتفاوتي عرضه ميدارد و چرا اين همه مرگ ما را مبهوت نميکند و زندگي ما را دگرگون نميسازد؟
اين مرگ پنهان در زير نقاب ماشين زيبا... نشانه زندگي است. مرگ لبخندزنان خود را در پيکر تجدد، آزادي و ماجرا جاي ميدهد. مرگ کساني که به اعدام محکوم ميشوند، اگرچه بسي نادر است، توجه ما را خيلي بيشتر جلب ميکند و احساس¬های ما را برميانگيزد و همانند کوندرا ميپرسيم:
اکنون که 30هزار نفر در ايران سالانه در خيابانها و جادهها ميميرند، چرا اين نوع مرگ ذهن ما را به خود جلب نمی کند؟ و چرا کسی برای اين تراژدی و فاجعه شعر نميخواند؟ و مويههای عزا سر نمي دهد؟ و چرا کسی قانون را جدی نميگيرد؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/

دانشگاه فرهنگیان در اطلاعیه ای با عنوان « آغاز ثبت نام غیر حضوری مهارت آموزان ماده 28 رشته های دبیری ، تربیت بدنی، امور تربیتی، مراقب سلامت و مشاور واحد آموزشی » چنین آورده است : ( این جا )
« معاونت آموزشی و تحصیلات تکمیلی دانشگاه فرهنگیان از آغاز ثبت نام غیر حضوری مهارت آموزان ماده 28 رشته های دبیری، تربیت بدنی ، امور تربیتی ، مراقب سلامت و مشاور واحد آموزشی از یکشنبه ۳ دی ماه خبر داد » .
یکی ازمدارک مورد نیازجهت بارگذاری در سامانه مروارید توسط مهارت آموزان « بارگذاری فیش شهریه پرداختی » می باشد .
در پرتال چنین آمده است :
« نکته: شهریه دو پودمان برای هر مهارت آموز 54000000 ( پنجاه و چهار میلیون ریال) می باشد که می بایست در فرآیند ثبت نام با مراجعه به آدرس http//hadaf.cfu.ac.ir قسمت ورود به سامانه را از سمت چپ صفحه انتخاب و نسبت به ورود نام کاربری ( نام کاربری در ابتدا عدد 14022 +کد رهگیری یا شماره پرونده) و کلمه عبور (کدملی) اقدام نموده و شهریه خود را واریز نماید. شهریه می تواند به صورت کامل یا در دو نوبت هر نوبت مبلغ 27000000 ریال(بیست و هفت میلیون ریال) پرداخت شود. » .
پرسش « صدای معلم » از دانشگاه فرهنگیان و وزارت آموزش و پرورش آن است :

معلمی که بر خلاف رویه ی معمول و حتی رویه منطقی و عقلانی و تنها بر اساس فرمول « گذار از بحران کمبود معلم » در حال حاضر مشغول تدریس در کلاس های درس است و قرار است در آینده در همین سیستم ادامه ی کار دهد ؛ این پول بر چه اساس و کدام منطق آموزشی و حتی قانونی از آنان اخذ می شود ؟
مگر « دانشگاه فرهنگیان » دانشگاه دولتی نیست ؟
اگر برگزاری کلاس ها برای معلمان ماده 28 در خارج از روزهایی انجام می شود که دانشجو معلمان به آن مشغولند ؛ این به « مهارت آموزان » چه ارتباطی دارد ؟
آیا با توجیه این که آن ها « دانشجو معلم » هستند و این ها « مهارت آموز » هستند و احتمالا از سر ناچاری و بحران بیکاری به حرفه ی معلمی پناه آورده اند ؛ می توان با آنان هر رفتاری را پیاده کرد ؟
پیش تر و در زمان مدیریت های پیشین : محمود مهرمحمدی و حسین خنیفر ؛ « صدای معلم » گفت و گو ها و گزارش های تفصیلی و مسلسلی را در نقد فرآیند معیوب « کسر از حقوق دانشجو معلمان » منتشر کرد .

( نشست با محمود مهرمحمدی - سرپرست پیشین دانشگاه فرهنگیان )
سخن این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران این بوده و هست :
وزارت آموزش و پرورش و دانشگاه و نظامی که ادعایش این است مسیر عبور معلم و ورود آن به آموزش و پرورش فقط باید مسیر دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجایی باشد چگونه است که دست در جیب « دانشجو معلمان » برای جبران کسری بودجه اش می کند ؟

( نشست با حسین خنیفر - رئیس پیشین دانشگاه فرهنگیان )
بدون تردید طرح هر گونه ادعایی باید قبل از همه منوط به فراهم آوردن امکانات و بودجه کافی و لازم باشد .
همین وضعیت در مورد برگزاری کلاس های آموزش ضمن خدمت معلمان هم ساری و جاری است .

مرکز برنامه ریزی نیروی انسانی وزارت آموزش و پرورش بر چه اساس و کدام منطق کلاس های حضوری را تعطیل کرده و برای همین دوره های آموزش ضمن خدمت معلمانی که « به روز آوری » آنان جر وظایف ذاتی تمام سیستم های آموزشی است از آن پول طلب می کند ؟
به روز آوری معلمان در راستای تعریف و پایه گذاری « معلم حرفه ای » و ارتقای صلاحیت های حرفه ای معلمان در هر سطح و مرتبه ای وظیفه ذاتی و سیستمی وزارت آموزش و پرورش است و مسئولان موظف به اجرای بی کم و کاست آن هستند .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
شخصی که به تازگی مهاجرت کرده بود رو به گروهی از هموطنان کرد و گفت تعجب می کنم از آن عده از مهاجران که وضع مالی شان خوبست، خانواده هایشان در كنارشان، رستوران هاى ايرانى در دسترس شان، شب نشينى هاشان برقرار، و راديوهاى ايرانى و مجلات وطنى و حتى فروشگاههاى ايرانى با بهترين مواد غذايى صادراتى در اختيارشان، اما هنوز از فراقِ وطن می نالند.
یکی از میان جمع گفت : این درست، اما عشق به وطن چیز دیگری است . این وابستگی یا عشق آن قدر عمیق است که رنج دوری از آن با این چيزها و به این زودی ها و شاید هیچ گاه ما را رها نکند.
میان سالی از میان جمع گفت : من فکر نمی کنم چیزی به نام عشق به وطن در ما وجود داشته باشد ؛ دلیلش هم اینست که وقتی اداره ای که در آن مشغول به کار بودیم از ما می خواست که مدتی در شهر یا استان محرومی خدمت کنیم صد ها بهانه می آوردیم و یا پارتی می تراشیدیم که نرویم !
مگر زابل و اهر و ساوه و نطنز و اراك وطن ما نبود؟
تصور من این است که ما عشق به محله فامیل، دوستان و اقوام خود را با عشق به وطن اشتباه گرفته ایم.
از شما می خواهم به این سوال فکر کنید که اگر دیگر هیچ آشنا و قوم و خویشی و دوستی در ایران نداشته باشید به طوری که مجبور شوید در در هتل اقامت گزینید آیا به ایران سفر خواهید کرد؟

علاوه بر اینها باید گفت عدم رضایت از زندگی و شكايت از روزگار جزئى از فرهنگ ماست و نق زدن و ناليدن عادتمان ؛ به خصوص در خارج از كشور که باشی حتى اگر دلت هم تنگ نباشد و كلاهت هم كه در وطن مانده باشد حاضر به برگشت و باز آوردن آن نباشى بايد با بقيه هم نوا شوى، چرا كه در غير اين صورت به نداشتن عِرق وطن پرستى متهم می شوی!
در اسارت فرهنگ