اعتراف و اعتراف نویسی بین غربیها خیلی رایج است. وقتی هم اعتراف میکنند گاهی خیلی صریح و بیپروا همۀ پتههاشان را روی آب میریزند! برای ما، هر که باشیم و هر جایگاهی که داشته باشیم «اعتراف» اصلاً کار راحتی نیست. رواج فرهنگ پرده پوشی یکی از دلایل اجتناب از اعتراف است. از طرف دیگر نان و آب خیلیها در پنهانکاری و رابطهبازی است و طبعاً مصلحت نیست که چیزی علنی شود. یک دلیل دیگر برای اعتراف نکردن سرپوش گذاشتن بر ضعفها و بیعرضگیهاست. مقام یا مدیری که خودش میداند چه دستهگلهایی به آب داده و چه خرابکاریهایی کرده است، هیچوقت دم به تله نمیدهد.
بر مبنای فرهنگ ایرانی میتوان دلایل دیگر هم برای طفره رفتن از اعتراف بیان کرد.
در این بین یک نکتۀ ظریف هم وجود دارد. ما گاهی بنا به ضرورتهایی اعتراف میکنیم اما این اعتراف نیست بلکه نوعی کلک و ماستمالی کردن ماجراست. مثلاً در ادعیه میگوییم که من گناهگار، ظالم، ذلیل، ناتوان، فانی، بخیل، گمراه، متکبر و غیره هستم، اما بیشتر اینها کلیگویی و کلیشهای است و اعتراف واقعی محسوب نمیشود. گاهی هم اعتراف از سر ظاهرسازی و ریاکاری است. نمایشی از صداقت و ایمان میدهیم تا به خواستههای دیگری برسیم. اعتراف زمانی هم مصلحتی است، مثل شرایطی که گیر افتادهایم یا ناچاریم قسمتی از واقعیت را بگوییم تا بقیۀ واقعیت لو نرود.
زمانی میتوان اعتراف را پذیرفت که اعتراف با ذکر جزییات و عین واقعیت باشد. این که بهطور کلی در دعا بگویی من گناهکارم، و بعد نه گناهانت را قبول کنی و نه آنها را کنار بگذاری، کلاه گذاشتن سر خدا و خودت و دیگران است. اگر اعتراف به گناهکار بودن میکنی، حداقل نزد وجدان خودت بگو که چه کردهای و زمان و مکان و موقعیت گناهانت را با جزییات به یاد بیاور.
از نظر روانشناسی اعتراف کار خوبی است.
ما با فرهنگ اعتراف و اعترافنویسی خیلی فاصله داریم، چون حتی با خودمان هم راحت نیستیم چه برسد به دیگران.
اعتراف کردن نزد همه کار سختی است و اعترافنویسی هم سختتر.
کاش حداقل نزد خودمان اعتراف کنیم، اما نه اعتراف کلی، کلیشهای و الکی.
اعتراف اگر بتواند ما را به شناخت جزییات وجودی خودمان برساند و آینهای برای درک خودمان باشد، ارزشمند خواهد بود. اعتراف نوعی درونکاوی و تحلیل خود است.
کانال شوق تغییر
نظرات بینندگان
به شتر گفتند چرا نَرَت واپسه؟گفت:چه چیزم مثل همه کَسه.
در حوزه شخصی اعتراف به گناه واشتباه در غرب بویژه نزد مسیحیان تقریبا یک فرهنگ است وانصافا بد هم نیست چون فرض بر این است که گناهکار پی به رفتار اشتباه خود برده و بااعتراف صادقانه نزد کشیش بار روحی وروانی خودرا سبک ودیگر آنرا تکرار نخواهد کرد.اما در حوزه اجتماعی وسیاسی اعتراف به اشتباهات کمتر پیش میآید واگر هم اتفاق بیفتد بیشترشکل فرافکنی وشریک کردن دیگران در اشتباهات است.